کد خبر: ۷۳۰۶۳۱
تاریخ انتشار:
مردم هشدارهارا جدی بگیرید؛لطفا رعایت کنید

جولان مرگ در سیستان و بلوچستان

‏بهشت محمد رسول‌الله زاهدان آنقدر شلوغ و نوبت تدفین طولانی است که عده‌ای پیکر عزیزان‌شان را برمی‌دارند و راهی قبرستان‌های روستاهای اطراف می‌شوند، اما آنجا هم به این زودی‌ها نوبت خاکسپاری به کسی نمی‌رسد.
جولان مرگ در سیستان و بلوچستان

گروه اجتماعی - الیاس براهویی‌نژاد نوشت: کرونا در سیستان و بلوچستان کار مردم را از جست‌وجوی تخت خالی در بیمارستان‌ها، به جست‌وجوی قبر خالی در گورستان‌ها کشانده است. «بهشت محمد رسول‌الله» زاهدان آنقدر شلوغ و نوبت تدفین طولانی است که عده‌ای پیکر عزیزان‌شان را برمی‌دارند و راهی قبرستان‌های روستاهای اطراف می‌شوند، اما آنجا هم به این زودی‌ها نوبت خاکسپاری به کسی نمی‌رسد؛ انگار که زمین سیستان و بلوچستان این روزها گنجایش پذیرش این همه جان‌باخته را نداشته باشد؛ همه‌‌چیز روی دور کُند و غمگین است.


به گزارش بولتن نیوز به نقل از روزنامه همشهری، نقطه دیگر شهر، یعنی جلوی پزشکی‌قانونی هم صفی دیگر به راه است؛ عزاداران ساعت‌ها در نوبت تحویل پیکر عزیزانشان باید منتظر بمانند. سیستان و بلوچستان از وضعیت قرمز کرونا هم فراتر رفته و رو به سیاهی می‌رود.

مردم ترسیده‌اند


هربار که موبایل محمد زنگ می‌خورد، یک نفر آن طرف خط، خبر از مرگ آشنایی می‌دهد و تنها مجال او برای عزاداری، گفتن «انالله‌واناالیه‌راجعون» است. محمد ۶۴ ساله، دیابت دارد و هنوز نوبت واکسنش نرسیده، اما باید داخل یکی از این صف‌ها جنازه عزیزانش را تحویل بگیرد. سوگواری‌اش تمامی ندارد. یادش نمانده خبر مرگ چند نفر را در این روزها شنیده است و می‌گوید هیچ‌وقت روزهایی به این سیاهی را در عمرش ندیده است؛ «مرگ حق است، ولی با این شکل و شمایل و سرعت خیلی سخت و گران است؛ انگار کل شهر قبرستان شده و روی دل آدم سنگینی می‌کند.»


مردم ترسیده‌اند و هربار که کرونا قربانی دیگری می‌گیرد، این ترس مضاعف می‌شود. جمعه این‌ هفته صدای خطبه‌های نمازجمعه از مساجد محله‌ها بلند نشد. الگوی ابتلا به کرونا در سیستان و بلوچستان طایفه‌ای شده است و هر عضو خانواده‌ای که مبتلا می‌شود، به‌زودی یک طایفه را دچار می‌کند. حتی آنها که از اساس وجود چنین ویروسی را منکر می‌شدند هم حالا خطر را بیخ گوش خود می‌بینند. سعید ۳۲ ساله صاحب یک کارگاه تولیدی کوچک در بازار است و این روزها خود و خانواده‌اش در قرنطینه‌اند. او تا پیش از بیماری، ماسک هم نمی‌زد تا اینکه کرونا پدرزنش را به کام مرگ کشاند. خود او هم در مراسم تشییع جنازه پدرزنش مبتلا شده و حالا ترس و اندوه گریبانش را گرفته‌است. سعید می‌گوید: «قبلا فقط جاهایی ماسک می‌زدم که اجباری بود؛ چون با خودم فکر می‌کردم اگر کرونا واقعی است، پس کل این شهر که رعایت نمی‌کند، الآن باید مبتلا می‌بود، اما این دفعه قضیه جدی شده. از هر طرف خبر مرگ می‌آید.»


وضعیت در محله‌هایی که بیشتر همسایگان آشنا یا از یک طایفه‌اند، بدتر از جاهای دیگر است. زینب ساکن یکی از همین محلات است و می‌گوید بیشتر از 10نفر در این محله با کرونا جانشان را از دست داده‌اند. وی می‌افزاید: «همه‌چیز از یک عروسی شروع شد. خانواده برادر عروس کرونا گرفتند و برادر عروس و مادرزنش فوت کردند و 2 نفر دیگر از آن خانواده هم در بیمارستان بستری هستند. باقی اهالی محله هم یا از آنها یا از جاهای دیگر این ویروس را گرفتند و کل این محل عزادار شده است.» زینب می‌گوید، ساعتی نیست که صدای ضجه و شیونی از کوچه‌ای بیرون نیاید. این روزها انگار از غم زیاد آتش از آسمان می‌بارد و می‌خواهد شهر را در خود ذوب کند.

بیمارستان‌های ناکافی برای بیماران بی‌شمار


بیمارستان‌های شهر تخت خالی ندارند. بیماران در راهروها سرگردانند و از پذیرش افراد غیرکرونایی، جز در موارد ضروری، خودداری می‌شود. برخی پزشکان هم مطب‌هایشان را تعطیل کرده‌اند. یکی از مراجعان به بیمارستان می‌گوید: «داخل بیمارستان قیامت است. آدم داخل که می‌رود، بیشتر می‌ترسد و هول می‌کند. اگر حال برادرم خیلی بد نبود نمی‌آوردیمش. اینجا اصلا نمی‌دانند به چه‌کسی رسیدگی کنند. هر لحظه آدم‌ها بیشتر می‌‌شوند. بعضی‌ها اصلا به تخت نمی‌رسند و در همان راهروها جان می‌دهند.» امکانات پزشکی استان حتی در شرایط عادی هم کافی نبود و مردم استان برای درمان راهی یزد، مشهد، شیراز و تهران می‌شدند یا حتی به پاکستان می‌رفتند و حالا شرایط دشوارتر از همیشه شده است.


آمارهای رسمی که این روزها از قربانیان کرونا منتشر می‌شود، تنها مربوط به کسانی می‌شود که تست داده‌اند، اما خیلی‌ها اصلا نه تستی می‌دهند و نه به بیمارستان می‌روند و ترجیح می‌دهند که در خانه بمانند. محمد می‌گوید: «خود من وصیت کرده‌ام که هرطور شده مرا به بیمارستان نبرند. اگر قرار است خوب شوم، همین‌جا خوب می‌شوم. اگر هم نه، که در خانه می‌میرم.» بعضی‌ها هم اصلا فرصت درمان پیدا نمی‌کنند. حمید، راننده یک پزشک عمومی است و می‌گوید در این چند روز خیلی‌ها چون خودشان نتوانسته‌اند به پزشک مراجعه کنند، زنگ ‌می‌زنند و از دکتر می‌خواهند به خانه‌شان برود، اما در چند مورد، وقتی که دکتر به منزل‌شان رسیده، بیمار دیگر جانی در بدن نداشته است.

کدام تعطیلی؟


با وجود ترسناک‌شدن وضعیت، هنوز در خیابان‌های شهر تعداد کسانی که ماسکی بر صورتشان نیست، بیشتر است. عروسی‌ها برگزار می‌شود و کرونا باز رکورد تازه‌ای ثبت می‌کند. در گزارشی که قرارگاه عملیاتی مبارزه با کرونا درباره رعایت پروتکل‌های بهداشتی در بازه زمانی ۲۹ اردیبهشت تا 5خرداد منتشر کرده است، سیستان و بلوچستان با رعایت ۴۸درصد پروتکل‌های بهداشتی در اماکن عمومی، آخرین استان کشور شده است. با وجود هشدارهای قبلی، مسئولان سرگردان‌تر از مردم به‌نظر می‌رسند. فداحسین مالکی، نماینده مردم زاهدان، در جلسه علنی مجلس می‌گوید: «روزانه بیش از ۱۲۰۰ نفر از مردم سیستان و بلوچستان به کرونا مبتلا می‌شوند، اما وزیر بهداشت حتی جواب تلفن استاندار را نمی‌دهد و مدیریتی بر ستاد کرونای استان ندارد.» با آنکه فرماندار زاهدان خبر از تعطیلی مراکز تجاری، بازار، بوستان‌ها و مراکز تفریحی و گردشگری شهر داده است، رد چندانی از این تعطیلی دیده نمی‌شود. در سطح شهر همه‌چیز مثل سابق جریان دارد و تنها بعضی از مغازه‌های بازار تعطیل شده‌اند. مغازه‌های دیگر فقط کرکره‌ها را پایین کشیده‌اند و یک نفر دم در ایستاده است تا مشتریان را به داخل هدایت کند. یکی از مغازه‌دارها می‌گوید: «اگر تعطیل کنیم، یک هزاری کف دستمان می‌گذارند؟ اصلا تا کی تعطیل کنیم؟ می‌آیند بعضی مغازه‌ها را پلمب می‌کنند که چرا نبسته‌اید. خب، اگر ببندیم یا باید مواد بیاوریم یا سوخت‌بری کنیم. کار دیگری هست؟ بعد هم مگر یک روز و 2روز و یک هفته و یک‌ماه است که تعطیل کنیم، شاید چند سالی این مریضی طول بکشد.» مغازه‌دار دیگری هم پی حرفش را می‌گیرد و می‌گوید: «بانک باز است. قسط ما عقب می‌افتد و چک‌مان برگشت می‌خورد. تا آنها تعطیل نشود، ما هم نمی‌توانیم تعطیل کنیم.» گاهی که خبر از سر رسیدن مأموران می‌رسد، در مغازه‌ها سریع بسته می‌شود و صاحب مغازه و مشتری‌ها با هم برای مدتی حبس می‌شوند تا مأموران بروند.


بازارچه‌های محلی هم در این روزهای سیاه سیستان و بلوچستان به‌کار خود ادامه می‌دهند که اتفاقا خطرناک‌تر از بازار اصلی هستند. «بازار مشترک» یکی از همین بازارچه‌هاست که به‌خصوص عصرها ازدحام جمعیت در آن مشهود است. بازار پر از دستفروشانی است که ماسک ندارند و با صدایی بلند قیمت‌هایشان را به رخ رهگذران می‌کشند. زنی در این ازدحام پلاستیک‌های سیب‌زمینی و گوجه‌ای را که در دست دارد، زمین می‌گذارد. ماسکش را پایین می‌آورد و نفس عمیقی می‌کشد و دوباره ماسک را روی صورتش می‌گذارد. می‌گوید، اینجا آمده چون وسعش به قیمت‌ مغازه‌ها نمی‌رسد و اینجا ارزان‌تر است. دستفروش‌ها هم می‌گویند هیچ‌جا نمی‌روند و تعطیل نمی‌کنند.

آوار مشکلات گذشته در روزهای کرونایی


۴۴ درصد مردم زاهدان حاشیه‌نشین هستند و درآمدی که دارند، به‌مراتب کمتر از آن است که بتوانند مرتب ماسک عوض کنند و مواد ضدعفونی‌کننده بخرند. یوسف ۱۶ ساله، در یک ضایعاتی کار می‌کند. ماسکش که معلوم نیست، اولش آبی بوده یا سفید، حالا یکسره سیاه شده است. از اول کرونا تا به حال، فقط 3ماسک داشته و این سومی را یک ماهی می‌شود روی صورتش می‌گذارد. می‌خندد و می‌گوید: «اول شکم، بعد سلامتی.»


بعد ادامه می‌دهد: «همین ماسک را هم که می‌زنم، بچه‌محل‌هایم مسخره‌ام می‌کنند. اینجا هیچ کس ماسک نمی‌زند. منم الکی می‌زنم. وقتی کسی ماسک نمی‌زند، ماسک‌زدن من به چه دردی می‌خورد؟» یکی از مغازه‌داران می‌گوید مردم بیشتر ماسک‌های پارچه‌ای می‌خرند؛ «خود من دیدم این ماسک‌های یکبار مصرف را هم می‌گذارند توی جیب‌شان و چندین بار استفاده می‌کنند.» استفاده از نقاب هم در میان زنان دوباره پس از سال‌ها رواج پیدا کرده و زنان از نقاب به‌جای ماسک استفاده می‌کنند.


یکی از اهالی خیابان نبوت در حاشیه شمالی شهر زاهدان که همسرش به کرونا مبتلا شده، می‌گوید: «اصلا کسی دلش به حال ما نسوخته. توی تلویزیون مدام می‌‌گویند دست‌هایتان را با آب و صابون بشویید. بعد هم برق و هم آب ما را قطع می‌کنند. هرروز از صبح تا عصر آب ما قطع می‌شود. سر ظهر برق را هم قطع می‌کنند. من که مریض کرونایی دارم چی کار کنم؟»


مجید، ۲۸ سال دارد و معلم است. او این بحران را محصول «سال‌ها مشکلات حل‌نشده» می‌داند و می‌گوید: «سیستان و بلوچستان مشکلات زیادی دارد که در بهترین حالت فقط ترمیم شده‌اند و هیچ‌وقت به‌صورت جدی حل نشده‌اند. حاشیه‌نشینی، نابرابری و فقر از همین مشکلات هستند. حالا می‌بینیم که کرونا همه اینها را یک‌جا سرمان خراب کرده است. اگر مشکلات گذشته نبود، بحران فعلی را خیلی ساده‌تر می‌توانستیم مدیریت کنیم.» حال استان خوب نیست، مردم به جای اینکه پی زندگی باشند، کاروانی شده‌اند به‌دنبال مرگ. هر سو که می‌روی عده‌ای را می‌بینی که از کرونای هندی حرف می‌زنند. آنها ترسیده از روزهای سیاه بعدی، فقط دست به آسمان می‌برند و دعا می‌کنند که خدا سایه سنگین مرگ را از سر آنها بردارد. جنوبی‌ترین نقطه ایران این روزها آسمانش سیاه و دل مردمانش پر از غم است.

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین