کد خبر: ۷۲۴۴۱۹
تاریخ انتشار:
کارشناس مسائل بین‌الملل از نتایج قیام یکپارچه اخیر مردم فلسطین می‌گوید

از انتفاضه سنگ تا حملات موشک و پهپاد

برای بسیاری از مخاطبان و علاقه‌مندان تحولات منطقه، نام دکتر مسعود اسداللهی با تحولات منطقه غرب آسیا و جهان اسلام گره خورده است.

گروه سیاسی - دکتر مسعود اسداللهی کارشناس مسائل بین‌الملل در یادداشتی نوشت: برای بسیاری از مخاطبان و علاقه‌مندان تحولات منطقه، نام دکتر مسعود اسداللهی با تحولات منطقه غرب آسیا و جهان اسلام گره خورده است. پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR برای بررسی دقیق‌تر مبارزه‌ی اخیر ضدصهیونیستی مقاومت فلسطین، سراغ دکتر اسداللهی رفته است. او عقیده دارد مهم‌ترین ویژگی اتفاقات اخیر، انسجام و هماهنگی جریان‌های مختلف فلسطینی علیه دشمن صهیونیستی از غزه تا عمق سرزمین‌های اشغالی است.

درگیری‌های اخیر بین فلسطین و رژیم صهیونیستی چگونه آغاز شد و چه خصوصیاتی داشت؟


به گزارش بولتن نیوز، درگیری نبود، یک جنگ تمام عیار و به‌شدت نابرابر بود. سطحش خیلی بالاتر از درگیری بود. درست است مدتش خیلی طولانی نبود، امّا حجم آتش، خرابی‌ها و تلفات به‌خصوص در بین غیرنظامی‌های فلسطینی نشان می‌دهد که یک جنگ بسیار ظالمانه و نابرابر بود. خوشبختانه این گروه‌های مقاومت بودند که هم با اراده‌ی خودشان و با آمادگی‌هایی که در سال‌های اخیر پیدا کرده بودند و هم با حمایتی که از طرف مردم فلسطین به‌خصوص مردم غزه می‌شدند، پیروز این جنگ بودند.

جنگ با درگیری در منطقه‌ی شیخ جراح شروع شد. داستان از این قرار بود که در بیت‌المقدس و در محله‌ی قدیمی و قلب بیت‌المقدس که همان اطراف مسجدالاقصی است، ما محله‌ای به نام شیخ جراح داریم. این محله به مسجدالاقصی و مسجد قبه‌الصخره محاط است و آن را از سه جهت دربرگرفته؛ یکی از دادگاه‌های رژیم صهیونیستی مصوبه‌ای را گذارند که زمین‌های این منطقه متعلّق به شهرک‌نشینان صهیونیست است. درواقع از صاحبان خانه‌های موجود در این منطقه سلب مالکیت کرد. دولت رژیم صهیونیستی هم مصوبه‌ای را به تصویب رساند که افراد فلسطینی ساکن در این منطقه یا خانه‌ها را به‌سرعت ترک کنند و یا کسی که مسئولیت آن خانواده را برعهده دارد، با صهیونیست‌ها قرارداد اجاره ببندد که بتواند به اقامت خودش در این خانه‌ها ادامه بدهد. این قرارداد هم به‌نحوی است که تا وقتی فرد سرپرست خانواده زنده است، اعتبار دارد. وقتی که آن فرد به هر دلیلی فوت کند، قرارداد فسخ‌شده تلقی می‌شود و بقیه‌ی اعضای خانواده آن خانه را ترک کنند؛ یعنی یک تصمیم بسیار بسیار ظالمانه، بدون منطق و نژادپرستانه علیه ساکنان منطقه‌ی شیخ جراح!

هدف این بود که این منطقه را به‌طور کلی از وجود فلسطینی‌ها پاکسازی کنند و منطقه را تبدیل به محله‌ی صهیونیست‌‌نشین کنند. مشکلی که پیش آمد این بود که این محله چون به مسجدالاقصی محاط است، هر فلسطینی که بخواهد به زیارت مسجدالاقصی برود یا در نماز جمعه شرکت کند، باید از محله‌ای عبور می‌کرد که صهیونیست‌نشین بود، درحالی‌که الآن این محله یک منطقه‌ی فلسطینی‌نشین است. اگر این مصوبه‌ اجرا می‌شد، به‌تدریج دسترسی مسلمانان و دوست‌داران مسجدالاقصی به این مسجد قطع می‌شد؛ چون افراطی‌ترین صهیونیست‌ها در این محله ساکن‌‌شده و اجازه نخواهند داد که فلسطینی‌ها از آنجا عبور کنند. اگر این محله به دست صهیونیست‌ها بیفتد نه‌تنها مسجدالاقصی، بلکه حتی تردد بین بقیه‌ی محله‌های مسلمان‌نشین یا فلسطینی‌نشین شهر بیت‌المقدس قطع خواهد شد و فاجعه‌ای‌ را برای فلسطینی‌ها ایجاد خواهد کرد. این تصمیم ظالمانه تصمیمی نبود که مردم و ساکنین شیخ جراح آن را بتوانند بپذیرند و هضم و سکوت کنند. این تصمیم، مردم و ساکنین محله‌ی شیخ جراح را به‌صورت خودجوش و بدون هیچ نوع سلاحی به حضور در خیابان‌ها کشاند.

با شروع تظاهرات،‌ ما شاهد صحنه‌های واقعاً غرورآفرینی بودیم. می‌دیدیم زن و مرد و پیر و جوان ساکن محله‌ی شیخ جراح بدون اینکه منتظر بقیه یا جهان عرب یا جهان اسلام شوند، خودشان با دست خالی به‌صحنه آمده بودند و درگیر می‌شدند، سرکوب می‌شدند، مجروح می‌شدند‌ و دستگیر می‌شدند، ولی دست برنمی‌داشتند. این باعث شد که گروه‌های افراطی صهیونیست از مقاومت مردم شیخ به خشم بیایند و اعلام کردند که قصد دارند روز بیست‌وهفتم ماه رمضان، مسجدالاقصی را برای چند ساعت اشغال کنند. همان‌طوری که همه می‌دانند، در بین برادران اهل سنت شب بیست‌وهفتم ماه رمضان به‌عنوان شب قدر شناخته می‌شود. در این شب تعداد بسیار زیادی از روزه‌داران و مسلمانان می‌آیند و در مسجدالاقصی شب قدر را احیا می‌گیرند و تا صبح به عبادت می‌پردازند. وقتی اعلام شد که صهیونیست‌ها قصد حمله و اشغال مسجدالاقصی را دارند، بسیاری از این افرادی که برای احیای شب قدر آمده بودند، مسجدالاقصی را ترک نکردند و باقی ماندند که از مسجد دفاع کنند.

یک‌روز بعد از روز قدر، صهیونیست‌های افراطی به مسجدالاقصی حمله کردند. آن روز همه‌ی دنیا شاهد صحنه‌هایی از درگیری نابرابر بین شهرک‌نشین‌ها و نیروهای امنیتی و پلیس رژیم صهیونیستی با روزه‌دارانی بود که با دست خالی و با زبان روزه از مسجدالاقصی دفاع می‌کردند. ساعت‌ها این درگیری ادامه داشت. این درگیری اوج خشم و نفرت فلسطینی‌ها و مسلمانان در سراسر فلسطین را برانگیخت. جالب اینجاست که مردمی که در آن صحنه بودند چه در محله‌ی شیخ جراح و چه در خود مسجدالاقصی شعاری می‌دادند و از آقای محمد ضیف فرمانده‌ی گردان‌های القسام حماس می‌خواستند که به حمایت از آن‌ها وارد عمل شود و به مواضع ارتش رژیم صهیونیستی و کلاً رژیم صهیونیستی حمله کند. این نشان‌دهنده‌ی پیوند این ملت با گروه‌های مقاومت فلسطینی بود که می‌دانستند از حکومت خودگردان هیچ‌کاری برنمی‌آید و این گروه‌های مقاومت هستند که قادرند به صهیونیست‌ها پاسخ بدهند و از مسجدالاقصی حمایت کنند. آقای محمد ضیف هم با انتشار اطلاعیه‌ای اعلام کرد که اگر محاصره و حمله‌ی به مسجدالاقصی متوقف نشود، برای اوّلین‌بار مناطق صهیونیست‌نشین در بیت‌المقدس را مورد حمله‌ی موشکی قرار خواهد داد. صهیونیست‌ها این تهدید را جدی نگرفتند و فکر می‌کردند یک بلوف سیاسی است، امّا آقای ضیف به وعده‌ی خودش عمل کرد و این حمله را انجام داد. اتفاقی که در تاریخ معاصر بسیار بی‌سابقه بود، نشان داد که توان موشکی مقاومت چقدر پیشرفت‌کرده و عزم و اراده‌ی مقاومت برای حمایت از مسجدالاقصی و مردم فلسطین چقدر جدی است.

از اینجا جنگی شروع شد که رژیم صهیونیستی سعی می‌کرد با وحشیانه‌ترین روش‌ها آن‌قدر هزینه‌ی جنگ را برای اهالی غزه و برای گروه‌های مقاومت بالا ببرد که فشار افکار عمومی در غزه و در کل فلسطین بر گروه‌های مقاومت باعث شود که گروه‌های مقاومت دستشان را به‌عنوان تسلیم بالا ببرند. در مدت زمانی که این جنگ ادامه داشت، شاهد بودیم که نه‌تنها افکار عمومی فلسطینیان علیه مقاومت شکل نگرفت، بلکه برای اوّلین‌بار فلسطینیان و در رأس آن مردم غزه به‌صورت منسجم هم‌زمان به‌صحنه آمدند.

سرزمین‌های اشغالی ۱۹۶۷ چه در خود بیت‌المقدس، چه در محله‌ی شیخ جراح و چه در بقیه‌ی مناطق اشغالی ۱۹۶۷ در شهرهای مختلف رام‌اللّه، بیره و دیگر شهرهای جنین و شهرهای دیگر که الآن اسماً زیر حاکمیت حکومت خودگردان است، ولی عملاً تحت اشغال است، به صحنه آمدند و درگیر شدند. در کنار این دو صحنه، برای اوّلین‌بار ما شاهد آن بودیم که فلسطینیان منطقه‌ی ۱۹۴۸ هم به‌صحنه آمدند. با توجه به اینکه فلسطینیان در آن منطقه در مقابل اکثریت صهیونیست‌ها یک جمعیت اقلیت محسوب می‌شوند، ولی این باعث نشد که در خانه‌هایشان بمانند. صحنه‌ی غرورآفرینی تشکیل شد که سه صحنه‌ی غزه، مناطق اشغالی ۱۹۶۷ و فلسطینی‌های ۱۹۴۸ به‌صورت یکپارچه به‌صحنه آمدند و همگی حمایت کردند. این شوک بزرگی برای رژیم صهیونیستی بود به‌خصوص قیامی که در مناطق ۱۹۴۸ اتفاق افتاد؛ چون اسرائیلی‌ها ادعا می‌کردند که نسل جدید فلسطینیانی که در مناطق ۱۹۴۸ در دهه‌های مختلف به‌دنیا آمده و در درون رژیم صهیونیستی رشدکرده، استحاله شده‌اند و از اینکه شهروند اسرائیل‌اند، خیلی راضی‌اند.

از انتفاضه سنگ تا حملات موشک و پهپاد

صهیونیست‌ها به هیچ عنوان تصور نمی‌کردند که این نسل به خیابان‌ها بیاید و با مأموران رژیم صهیونیستی درگیر شوند، امّا ما دیدیم که این نسل در پرتو همین رژیمی که بزرگ‌شده و رشدکرده، با او درگیر شدند. این نشان می‌دهد که ادعای صهیونیست‌ها درست نیست. رفتار تبعیض‌آمیز، نژادپرستانه و ظالمانه و سرکوب‌گرایانه‌ی صهیونیست‌ها اصولاً جایی برای این نمی‌گذارد که یک فلسطینی آزاده، زندگی در سایه‌ی رژیم صهیونیستی را بپذیرد. این اتفاق بسیار مبارکی است. نشان می‌دهد که مبارزه در فلسطین وارد مرحله‌ی جدیدی‌ شده و ارتباط صحنه‌های مختلف با هم بسیار نویدبخش است. باید این ارتباط گسترده شود. البته با توجه به تکنولوژی‌های جدیدی که هست این امکان ارتباط بیشترشده، ولی باید از این فرصت‌‌ها استفاده کرد و فلسطینیان به‌صورت یکپارچه در مقابل رژیم صهیونیستی بایستند و زندگی آن‌ها را مختل کنند و برای آن‌ها بی‌ثباتی ایجاد کنند تا رژیم را وادار کنند که در صحنه‌های مختلف عقب‌نشینی کند. هرچند براندازی این رژیم احتیاج به وحدت کل جهان اسلام دارد، امّا مقدمه‌ی آن وحدت خود فلسطینیان‌ هستند که ما دیدیم در این جنگ محقق شد و ان‌شاءاللّه که ادامه داشته باشد.

جریان مقاومت ضدصهیونیستی و جریان سازش هر یک در داخل فلسطین نسبت به دو سه دهه‌ی قبل چه تغییراتی کرده‌اند؟ زمان به نفع کدام جریان در حال سپری‌شدن است؟


* از زمانی که جریان سازش در درون سازمان آزادی‌بخش فلسطین به‌صورت محرمانه در مذاکرات اسلو آن توافق ننگین را با صهیونیست‌ها مبنی بر تشکیل یک حکومت خودگردان در مقابل به‌رسمیت‌شناختن اسرائیل انجام داد، همواره این جریان روبه تضعیف‌بوده، نه تقویت؛ یاسر عرفات به اراضی اشغالی برگشت و این را به‌عنوان یک پیروزی تلقی ‌کرد که حکومت خودگردان تشکیل‌داده، امّا بعداً دیدیم که صهیونیست‌ها به هیچ عنوان به تعهداتی که در توافق‌نامه‌ی اسلو داشتند، عمل نکردند. طرف فلسطینی تمام تعهدات خودش را عمل می‌کرد، امّا در مقابل یا هیچ چیزی به‌دست نمی‌آورد، یا آن‌قدر اندک بود که اصلاً به‌حساب نمی‌آمد. نهایتاً این باعث شد که حتی خود عرفات در انتفاضه‌ی دوم به نحوی نقش داشته باشد به‌گونه‌ای که صهیونیست‌ها متهمش می‌کردند که به زبان صلح و سازش و عادی‌سازی روابط با اسرائیل صحبت می‌کند، امّا در عمل به شاخه‌ی نظامی فتح گردان‌های الاقصی و فرمانده‌ آن مروان برغوثی دستور داده بود که به مبارزه‌ی مسلحانه بپردازند.

در نهایت عرفات را در محل کارش محاصره کردند و آن‌قدر حلقه‌ی این محاصره را تنگ کردند که عرفات در یک اتاق حضور داشت و نهایتاً دچار بیماری شد و به فرانسه رفت و در آنجا فوت کرد. مشخص هم شد چه کسی مسمومش کرد و سم به او خوراند. محمد دحلان همان فرد متهمی است که از درون همان حکومت خودگردان این کار را کرد. این سرنوشت جریان سازشی بود که با عرفات شروع شد. بعد ابومازن آمد که هنوز هم سر کار است، امّا چیزی از اختیاراتش باقی‌نمانده. آن‌قدر آمریکایی‌ها و اسراییلی‌ها تحقیرش کردند که مجبور شد در دوران ترامپ کلاً به هر نوع رابطه‌ای پشت پا بزند. او هم مثل عرفات منزوی‌شده و به هیچ عنوان تأثیرگذار نیست. الآن محمد دهلان با حمایتی که از طرف اسراییلی‌ها و آمریکایی‌ها و اماراتی‌ها می‌شود به‌دنبال این است که جایگزین ابومازن شود. این سرنوشت جریان سازش بود. این افراد در تحولات بسیار مهمی مثل همین جنگ اخیر غزه هیچ نقشی نداشتند. نه در مبارزات مسلحانه، نه در مذاکراتی که برای توقف جنگ شد و نه بعد از آن هیچ نقشی نداشتند و فقط ننگ تاریخی برای خودشان خریدند.

امّا در مقابل جریان مقاومت ضدصهیونیستی داریم که سه دهه‌ی پیش با دست خالی می‌جنگید. در انتفاضه‌ی اوّل، مهم‌ترین سلاحی که داشتند سنگ بود، ولی الآن به‌جایی رسیدند که موشک‌های بسیار قوی، پهپادهای هجومی و حتی آتش خمپاره‌ای و توپخانه‌ای خوبی دارند. الآن در وضعیتی هستند که بازدارندگی با رژیم صهیونیستی ایجاد کرده‌اند. از همه جهت موفق شدند که در جنگی کاملاً نابرابر بتوانند ضربه‌های مؤثر به رژیم صهیونیستی بزنند و زندگی را در رژیم صهیونیستی مختل کنند و برای روزهای متمادی صهیونیست‌ها را وادار کنند که به پناهگاه‌ها فرار کنند و پناه ببرند و زندگی روزمره و عادی و اقتصادی و اجتماعی آن‌ها را کاملاً مختل کنند، درحالی‌که اصلاً توازن قوا برقرار نبود. مقاومتی که سی سال پیش با سنگ می‌جنگید، الآن به برکت جمهوری اسلامی ایران و نقش بی‌بدیلی که سردار سلیمانی ایفا کرد، این قدرت را پیداکرده که اسرائیل به کشورهای مختلف متوسل شود که جنبش مقاومت را در غزه وادار به آتش‌بس کند.

رژیم صهیونیستی که زمانی صحبت از نیل تا فرات می‌کرد، الآن کارش به‌جایی رسیده که دورتادورش را در مناطق ۱۹۴۸ دیوار بکشد تا خودش را از حمله‌های فلسطینیان در امان بدارد. الآن فلسطینیان چنان قدرتی پیدا کردند که این دیوار هم بی‌اثر شده است. عملاً می‌توان گفت که امنیت و حتی رفاهی برای آینده‌ی این رژیم غاصب وجود ندارد. الآن صهیونیست‌ها دارند صحبت از این می‌کنند که دیگر فلسطین اشغالی جای‌ ماندن نیست و باید آنجا را ترک کنند. راهبردی که جمهوری اسلامی ایران برای دفاع از فلسطین ترسیم کرد، راهبرد قوی، صحیح و کارآمدی بوده و هست. ان‌شاءاللّه با ادامه‌ی این راهبرد شاهد سرنگونی این رژیم و محو آن از نقشه‌ی سیاسی دنیا باشیم.

جمهوری اسلامی ایران در تقویت جریان مقاومت و برهم‌زدن شرایط به نفع مقاومت چه نقشی داشته است؟


* این موضوع بر هیچ‌کس پوشیده نیست. در سه دهه‌ی اخیر به‌خصوص از زمانی که شهید سلیمانی به‌عنوان فرمانده نیروی قدس تعیین شد، یک راهبرد کاملاً مشخص، دقیق و مستمر در تقویت گروه‌های فلسطینی که حاضر بودند به مقاومت علیه رژیم صهیونیستی به‌صورت جدی بپردازند، شروع شد و ادامه پیدا کرد. در این استراتژی ماهیت فکری این گروه‌ها برای جمهوری اسلامی ملاک نبود. چه گروه‌های اسلامی باشند، چه ملی‌گرای عرب و چه گروه‌های چپ همه مورد حمایت بودند. مهم این بود که آن‌ها اشغالگری اسرائیل را نپذیرند و ناامید نشوند و سعی کنند که به مقاومت وفادار بمانند و سطح آن را روزبه‌روز بالاتر ببرند.

نتیجه‌ی تلاش این سال‌های متمادی که سردار سلیمانی فرمانده نیروی قدس بود را الآن ما داریم می‌بینیم. دنیا دارد به آن اعتراف می‌کند. صحبت‌های روز و شب نتانیاهو بحث ایران است. در میان صهیونیست‌ها بحث خطر ایران مطرح است، چه خطر مستقیم خود ایران، چه خطری که در قالب حمایت از جنبش‌های مقاومت متوجه صهیونیست‌هاست و چه الآن در قالب حضور سپاه در سوریه که تبدیل به کابوسی برای رژیم صهیونیستی شده است. نتانیاهو دارد با تمام توان تلاش می‌کند که به این حضور پایان بدهد، ولی به هیچ عنوان موفق نبوده است. خودش هم اشاره می‌کند که تجربه‌ی تشکیل حزب‌اللّه در لبنان و تبدیل آن به یک بازیگر منطقه‌ای دارد در سوریه تکرار می‌شود.

به همین خاطر می‌گوید که من اجازه نمی‌دهم آن تجربه در سوریه تکرار شود و به نتیجه برسد. خوشبختانه نه کسی از او اجازه می‌گیرد و نه قدرت این را دارد که مانع تحول در سوریه شود. علاوه‌براین، گروه‌های مقاومت ما الآن شاهد شکل‌گیری مقاومت جدیدی در منطقه‌اند و قطعاً ریشه‌دار خواهد بود. آن‌هایی که به راهبرد حضور ایران در سوریه تشکیک می‌کنند، باید تجدیدنظر کنند و ببینند که چقدر صهیونیست‌ها به‌خصوص شخص نتانیاهو نسبت به این حضور حساس نگران است.

* در حال حاضر موازنه‌ی قوا بین مقاومت فلسطین و رژیم صهیونیستی را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ مصادیق این گزاره که اسرائیل در حال ضعیف‌ترشدن است و فلسطینیان قدرتمند می‌شوند، چیست؟
* وقتی اسرائیل تمام رژیم‌های عربی را شکست داد، به‌گونه‌ای شد که اسرائیل هیچ احساس خطری از این رژیم‌ها و ارتش‌های عربی نمی‌کرد؛ امّا الآن در مقابل گروه‌های مقاومت احساس خطر می‌‌کند. گروه‌هایی که به تعبیر قرآن فئه‌ قلیله هستند و ظاهراً در مقایسه با ارتش‌های عربی گروه‌های کوچکی محسوب می‌شوند، امّا از نظر کیفیت، از نظر ایمان، از نظر اراده، از نظر روحیه‌ی جهادی اصلاً با آن‌ها قابل مقایسه نیستند. رمز موفقیت هم در همین بوده است. الآن هم ملت فلسطین پشت سر گروه‌های مقاومت قرار دارد و از آن‌ها حمایت می‌کند. آن‌ها بدترین جنایات رژیم صهیونیستی را تحمل می‌کنند، امّا یک شعار علیه مقاومت نمی‌دهند، بلکه جوانان خودشان را در اختیار این گروه‌ها می‌گذارند تا همواره این گروه‌ها از نظر نیروی انسانی دستشان باز باشد.

این در حالی است که نسل جدید رژیم صهیونیستی انگیزه‌ای برای جنگیدن ندارد و به‌شدت می‌ترسد. ترس از مرگ که یکی از صفات یهودیان است و در قرآن هم به آن اشاره‌شده را در رفتار عادی صهیونیست‌ها به‌خصوص در ایام جنگ اخیر دیدیم؛ حتی ژنرال‌های ارتش رژیم صهیونیستی که قاعدتاً باید قوی‌ترین روحیه‌ی رزمی را داشته باشند، با صدای آژیر سراسیمه سعی می‌کردند خودشان را به نزدیک‌ترین پناهگاه برسانند. رفتارهای این رژیم نشان می‌دهد که دیگر آینده‌ای برای‌ آن وجود ندارد؛ رژیمی که زمانی کسی جرأت نمی‌کرد به آن تعرض کند و به جبهه‌ی داخلی کشورهای عربی تعرض می‌کرد، امّا الآن چند گروه مقاومت در سرزمین کوچکی به نام غزه آن‌چنان توانایی پیدا کردند که دورترین اهداف را در داخل رژیم صهیونیستی مورد هدف قرار می‌دهند؛ یعنی هم توانایی و هم جرئت و اراده‌ی حمله را پیدا کردند. خب این نشان می‌دهد که اسرائیل در سراشیبی ضعف و ناتوانی قرارگرفته و گروه‌های فلسطینی در حال صعود به قله‌های قدرت هستند.

* الآن اوضاع مقاومت در کرانه‌ی باختری چگونه است؟ برای تقویت و مسلح‌کردن کرانه‌های باختری چه اقداماتی می‌توان انجام داد؟
* در حرکت کلی مقاومت ما شاهد آن هستیم که مقاومت در کرانه‌ی باختری ادامه پیداکرده و این‌گونه نبوده که مقاومت تحت فشارهای رژیم صهیونیستی و ارگان‌های امنیتی حکومت خودگردان رنگ ببازند و متوقف شود. این را در تحولات اخیر دیدیم. همین گروه‌های مقاومت با حرکت‌های مردمی که در کرانه‌ی باختری انجام دادند، نشان دادند که حضور قوی، زنده و با نشاطی دارند، ولی چون شرایط کرانه‌ی باختری متفاوت از شرایط نوار غزه است، شکل و نوعش هم متفاوت است.

امّا برای تقویت و مسلح‌کردن کرانه‌های باختری اقدامی که می‌توان انجام داد، صرف‌نظر از دیدگاه‌های سیاسی‌ و ایدئولوژیک،‌‌ حمایت از گروه‌ها و شخصیت‌ها و جریان‌هایی است که در کرانه‌ی باختری به امر مقاومت ایمان دارند؛ حتی باید از جریان‌هایی که در درون فتح و سازمان آزادی‌بخش فلسطین که از روند سازش سرخورده شدند، حمایت‌ کرد. این کار شرایط را در کرانه‌ی باختری بیش از پیش به نفع مقاومت تغییر می‌دهد و به‌نوعی وحدت رویه و وحدت هدف را در گروه‌های مختلف فلسطینی در کرانه‌ی باختری برای مقاومت علیه اعمال وحشیانه و نژادپرستانه‌ی صهیونیست‌ها ایجاد می‌کند. صحنه‌ی کرانه‌ی باختری، صحنه‌ای است که ماهیت نژادپرستانه‌ی رژیم صهیونیستی را خیلی روشن نشان می‌دهد.

نحوه‌ی تعامل نظامیان رژیم صهیونیستی با مردم و اهالی کرانه‌ی باختری و حتی با مسئولان حکومت خودگردان این‌قدر آشکار و علنی است که برای هیچ‌کس شکی باقی نمی‌گذارد که ماهیت رژیم صهیونیستی یک ماهیت نژادپرستانه است. هر بیننده‌ای به‌خصوص ناظران بین‌المللی وقتی گشتی در کرانه‌ی باختری می‌زنند و پست‌های ایست و بازرسی و رفتار توهین‌آمیز و تحقیرآمیز با شهروندان عادی فلسطینی را می‌بینند، اعتراف می‌کنند که صهیونیست‌ها یک رژیم آپارتاید و تبعیض‌نژادی تشکیل داده‌اند. بنابراین، تقویت وحدت بین گروه‌های فلسطینی و هدایت آن‌ها به‌سمت مقاومت همه‌جانبه، منسجم و یک دست بهترین راهکار تقویت مقاومت در کرانه‌ی باختری است. رهبر انقلاب از چند سال قبل این رهنمود را مطرح کردند که بعد از غزه الآن نوبت مسلح‌کردن مردم ساکن در کرانه‌ی باختری است تا از خودشان دفاع کنند و با دست خالی در مقابل ماشین جنگی رژیم صهیونیستی قرار نگیرند.

منبع: Khamenei.ir

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین