کد خبر: ۶۹۹۸۲۱
تعداد نظرات: ۲ نظر
تاریخ انتشار:
لیبرالیسم چگونه با انسان می جنگد؟

مصرف گرایی از دل سرمایه داری بیرون آمده و ما را با خود خواهد برد

براساس فیلمی که مشاهده می کنید، سید مجید حسینی استاد دانشگاه تهران و از منتقدین نظام آموزشی کشور در رابطه با وضعیت نظام آموزشی عنوان کرد: لیبرالیسم میدانی است که در آن فقط طبقات بالا می‌برند.

گروه سیاسی: براساس فیلمی که مشاهده می کنید، سید مجید حسینی استاد دانشگاه تهران و از منتقدین نظام آموزشی کشور در رابطه با وضعیت نظام آموزشی عنوان کرد: لیبرالیسم میدانی است که در آن فقط طبقات بالا می‌برند. یعنی در ابتدا فساد کرده‌اند و بعد فساد را قانونی جلوه داده‌اند و در مرحله بعد به مدد قانون طبقات پایین را سرکوب کرده است. این یعنی لیبرالیسم. این تعبیر حضرت امیرالمومنین (ع) است که می‌فرمایند:«نیست در غذا و ثروت ثروتمندان مگر قوت فقرا». این اسراف‌هایی که توسط این افراد انجام می‌شود نان همان بچه‌ای است که هفته پیش داخل هوتک افتاد و فوت کرد.

مصرف گرایی از دل سرمایه داری بیرون آمده و ما را با خود خواهد برد

به گزارش بولتن نیوز، وی در ادامه می گوید: «فوکو از فیلسوفان پست مدرن اروپایی تعبیری از انقلاب ایران داشت و گفت ما در اروپا فکر می‌کردیم که عدالت را باید از قانون توقع داشت، اما انقلاب ایران اثبات کرد که باید قانون را از عدالت توقع داشت. انقلاب ایران آمده بود که قانون را بهم بزند تا از دل آن قانونی عدالت خواهانه بیرون بیاید. حالا ما در لحظه‌ای هستیم که از قانون جز نابرابری توقع دیگری نمی‌توانیم داشته باشیم. در سمت سیستان و بلوچستان به شهر می‌گویند ایران و به ما که به آنجا رفته بودیم می‌گفتند ایرانی؛ انگار که خودشان در این کشور زندگی نمی‌کردند. این تبعیض عمیق حاصل خود قانون و برنامه توسعه است. چه کسی گفته است که دولت ناکارآمد است؟ اتفاقا بسیار کارآمد است، در خصوصی سازی، در آزادسازی قیمت بنزین، آزادسازی قیمت نان، در یارانه زدایی و در هر عنوانی که بانک جهانی به ما اعمال کرده است، بسیار کارآمد است. در سال ۱۳۶۸ تعداد کارگران رسمی در کشور ۹۰درصد بوده است، در سال ۱۳۹۹ تعداد کارگران رسمی ۷درصد است. این کارآمدی نیست؟ در اجرای اهداف خودشان بسیار هم کارآمد هستند.»

به طور کلی ایدئولوژی لیبرالی معتقد به حداکثر آزادی شهروندان و عموم مردم در سایه حکومتی مردمسالار می باشد. لیبرال ها مخالف حکومت های مطلقه، خودکامه و پادشاهی می باشند. آنها ابتدا از حکومت مشروطه و سپس از حکومت نمایندگی جانبداری نمودند. آنها مخالفت های خود را ابتدا با حکومت های پادشاهی و بر آیین حق الهی سلاطین بر حکمرانی آغاز نموده و سپس با امتیازات زمینداران، بزرگ مالکان و نظام فئودالی مخالفت نموده و مسئله آزادی شهروند را مطرح نمودند. به اعتقاد آنها، انسان موجودی مختار و مستقل بوده و از موهبت الهی عقل و تفکر منطقی برخوردار است و می تواند آزادانه و با تکیه بر عقل و اندیشه های عقلی خویش مسیر زندگی خود را انتخاب نماید. آزادی مورد نظر آنها می بایست در اجتماعی دموکراسی مدار و جامعه مدنی صورت بگیرد.

لیبرالیسم در زمینه اقتصادی، اجتماعی و سیاسی خواستار واگذاری امور و مسائل مربوطه به سازمان ها و ادارات خصوصی است و خواهان اعطای حق رای و مشارکت سیاسی است. به طور کلی طبقات متوسط جامعه بعد از به دست گیری قدرت، از هر گونه انقلابی گری و تغییرات و اصلاحات اساسی پرهیز نموده و به محافظه کاری و حفظ منافع و قدرت موجود گرایش داشتند.

لیبرال ها معتقدند، دموکراسی دشمن فرد است، چرا که در جامعه دموکراسی مدار، رای اکثریت بر جامعه حاکم است و این مسئله با اصل فردگرایی لیبرال مغایر می باشد، توسل به قاعده اکثریت باعث تضییع حقوق اقلیت مردم گشته و منافع و حقوق فردی مورد بی مهری قرار می گیرد. از سوی دیگر با در نظر گیری برخی از اصول لیبرالیسم، اعتقاد به برابری آزادی های اجتماعی از طریق دموکراسی محقق می شود، لیبرال ها به حداکثر آزادی های اقتصادی و اجتماعی جهت رشد فردگرایی در جامعه معتقدند، دموکراسی بر برابری در عرصه های اقتصادی تاکیدی ندارد ولی برابری در حق آزادی را مورد نظر دارد.

با توجه به مطالب بیان گشته می توان نتیجه گرفت که لیبرال ها با دستاویز کردن مفاهیمی چون فردگرایی، آزادی های فردی، تساهل و عدالت اجتماعی همواره سعی در حفظ منافع خود داشته اند، به همین دلیل همواره سیاست های ضد و نقیضی را در رابطه با دموکراسی داشته اند، در برهه ای از تاریخ با توسل به آزادی های فردی و اجتماعی مخالف دموکراسی و اجرای آن در جامعه بوده اند و در برخی موارد با دستاویز نمودن عدالت اجتماعی به رعایت اصول دموکراسی متوسل شده اند، در تمامی این سیاست ها نیل به اهداف و منافع سران و منتفذین جامعه مورد نظر بوده است.

با بررسی ریشه های تاریخی لیبرالیسم می توان دریافت که همواره با نظام سرمایه داری رابطه ای متقابل داشته است و این مسئله باعث تجمیع منافع و مزایا و قدرت اقتصادی و اجتماعی جامعه در دست منتفذین و اشرافیت تجاری جامعه گردد. آزادی های فردی و اجتماعی توسط همین طبقات از جامعه متناسب با منافع شخصی کنترل گشته و هر روز نابرابری های اقتصادی و دو قطبی شدن جامعه افزایش یابد.

اگر جامعه مدنی مورد نظر لیبرال ها از عدم یکسانی و گونه گونی و تعارضات برخوردار است، در چنین جامعه ای هرگز فرد نمی تواند منافع شخصی و فردی خود را جهت نیل به اهدافش به دست آورد. دامن زدن به مصرف گرایی نیز از دیگر ابعاد پیوند لیبرالیسم و سرمایه داری است. از اینجاست که نابودی انسان ها توسط این دو جریان شروع می شود. اما چگونه؟

اگر بخواهیم در حد و اندازه‌ی خودمان به این سوال کلیدی و مبتلابه خیلی از ما جواب درستی بدهیم، باید بگوییم که دلایل مختلفی در رابطه با شیوع مصرف‌گرایی وجود دارد. دلایلی که برخی از آنها به قول معروف زیربنایی بوده و تنها به مقوله‌ی رواج مصرف‌گرایی منحصر نمی‌شود. بلکه می‌توان خیلی از مشکلات دیگر را هم در بستر آن دلیل تبارشناسی کرد.

اما بعضی از علل بروز این پدیده‌ نیز انحصاری بوده، اما محرک گسترش این امر شده است و علت بوجود آورنده‌ی آن محسوب نمی‌شوند. به عبارت دیگر، برخی از عللی که در ادامه به توضیح آنها خواهیم پرداخت، شاید علت اولیه‌ی بروز این پدیده‌ نباشد، اما به آن دامن زده و باعث گرایش بیش از پیش مردم به سمت آن خواهد شد. در نتیجه، در بررسی دلایل رواج مصرف‌گرایی در ایران امروز، با دو دسته دلیل روبه‌رو هستیم. 1) دلایل زیربنایی؛ 2) دلایل محرک.

حال، به عنوان اولین دلیل و بنیادی‌ترین علت گسترش مصرف‌‌گرایی در جامعه‌ی‌مان و تبدیل شدن آن به عامل افتخار ورزیدن برای برخی، باید به اختلال در فرایند تربیت دینی در کشورمان اشاره کنیم. به معنی دیگر، عدم تربیت صحیح (منظور از تربیت صحیح، تربیت افراد بر اساس ارزش‌های دینی‌ست) افراد باعث شده تا در آنها، جای بعضی از هنجارها و ضدهنجارها عوض شده و افتخار به مصرف‌گرایی، یکی از جلوه‌های این شرایط است. و اما توضیح این مسئله:

همان‌گونه که می‌دانید، بین "تربیت کردن" و "تربیت شدن" افراد تفاوت وجود دارد. و این تفاوت، به دو روش مختلف اما موجود در فرایند تربیت اشاره دارد. در "تربیت کردن" مراد این است که فرد، به وسیله‌ی عوامل خارج از شخصیتش به درک عمیق از ارزش‌ها و ضد ارزش‌ها دست می‌یابد و خود را ملزم به رعایت آنها می‌بیند. این روش به عنوان رایج‌ترین روش تربیتی شناخته شده و وجود نهادهای آموزشی مثل مدرسه و دانشگاه و رسانه‌ها، مبتنی بر همین روش است.

اما در "تربیت شدن" این خود فرد است که دست به تربیت خویش می‌زند. به عبارت دیگر، در این روش، فرد بعد از اینکه به این آگاهی و ضرورت رسید که باید فکری به حال افکار و احساسات و اعمالش بکند، با اتخاذ روش‌هایی خاص (که جای توضیحش اینجا نیست) سعی می‌کند خودش را تغییر دهد و بهتر از آنچیزی که هست نماید. مسلماً در این روش باز هم نقش جامعه از بین نمی‌رود، زیرا باید امکان خودآگاهی افراد و گذار از تربیت کردن به تربیت شدن را در خویش داشته باشد.

اما این حرف‌ها چه ربطی به مصرف‌گرایی دارد؟ یعنی بین تربیت شدن و تربیت کردن با رواج مصرف‌گرایی در جامعه چه ارتباطی هست؟ در جواب باید گفت: هرگونه رفتار یا گرایش فکری و احساسی که در هر فرد یا اجتماعی می‌بینیم، بدون شک به ساختمان شخصیتی آن فرد یا اجتماع بستگی داشته و فکر و عمل هر کسی مولود شخصیت وی است.

حال، این شخصیت که جهت دهنده‌ی رفتارهای ماست خودش محصول فرایند تربیت است. به عبارت دیگر، انسان‌ها طی فرایند تربیت (فرایندی که برخلاف نطر برخی، مقطعی نبوده و در تمامی طول زندگی انسان ادامه دارد) دارای شخصیتی خاص شده و این شخصیت نیز، نوع رفتار آنها را می‌سازد. برای مثال؛ وقتی کسی دارای رفتار مصرف‌گرایانه است، این نشان‌دهنده‌ی اختلال شخصیتی وی بوده (این اختلال شخصیتی از مقایسه‌ی شخصیت فرد مدنظر با ارزش‌های دینی لازم در شخصیت یک مسلمان کشف می‌شود) و این اختلال شخصیتی به ما می‌گوید که این فرد یا درست تربیت نشده و یا نتوانسته خودش را درست تربیت کند.

وقتی در یک جامعه‌ی اسلامی شاهد این هستیم که رفتارهای غیر اسلامی مثل مصرف‌گرایی تا جایی شیوع می‌یابد که در کانون توجهات نظام سیاسی قرار می‌گیرد، متوجه می‌شویم که نهادهای تربیتی ما که باید شخصیت افراد را طبق اصول دینی بسازند، کارویژه‌ی خود را به درستی انجام نمی‌دهند. و مگر غیر از این است؟ به طور مثال در کجای نظام آموزشی ما که متأسفانه بحث پرورش را یا بی‌کیفیت انجام می‌دهد یا کلاً فراموش کرده، در مورد تعادل در مصرف و تشویق افراد به تولید بیشتر کار شده است؟ آیا گام اول "تربیت کردن" فرزندان ما که در مهدهای کودک و پیش‌دبستانی‌ها برداشته می‌شود، همراه با تشویق مصرف بیشتر در آنها نیست؟ آیا دانشگاه‌های ما که به قول حضرت امام کارخانه‌ی آدم‌سازی است، (از این جمله به رابطه‌‌ی تربیت-شخصیت-رفتار پی می‌بریم) تولید بیشتر و مصرف معقول را در وجود شخصیتی دانشجویان ما نهادینه می‌کند یا اینکه فضای دانشگاه‌های ما فضای القای مصرف‌گرایی‌ست؟

از این نهادها گذشته و مهمتر از آنها، چیزهایی مثل رسانه‌ها که قطعاً دارای اثر تربیتی بوده و در ساختن شخصیت انسان‌ها موثر هستند، چه جهتی را در پیش گرفته‌اند؟ همانطور که این قضیه بر همگان روشن است، اگر در دنیای امروز انواع رسانه نقش تربیتی بیشتری از دانشگاه‌ها و مدارس نداشته باشند، این نقش کمتر نیست. و این در حالی‌ست که فارغ از ماهواره‌ها و سایت‌های خارجی که به طور تصاعدی مروج مصرف‌گرایی هستند، رسانه‌های داخلی و خودی نیز بر این روحیه دامن می‌زنند.

البته این حرف هزار بار گفته‌ایست اما از رسانه‌ی ملی دور از مردم ما گرفته تا سینمای روشنفکر زده‌ی ما و از فضای سایبر در دست ایرانیان گرفته تا رسانه‌های مکتوب ما، بیش از آنکه مردم ما را به صرفه‌جویی و بهینه خرج کردن تشویق کنند، به مصرف بیش از حد و خرید اجناس گران قیمت تشویق می‌کنند. تا به حال و در مطالب مختلف، مثال‌هایی در این باره زده شده اما یکی از مثال‌های کمتر گفته شده، مجلات ماهانه‌ایست که سبک زندگی مصر‌ف‌گرایانه را تبلیغ می‌کند. یعنی مخاطب خود را با چنین ارزش‌هایی تربیت کرده و محصول این تربیت، آیا چیزی جز یک فرد مصرف‌گراست.

از سوی دیگر، بعُد کمتر پرداخته شده به مقوله‌ی مصرف‌گرایی که به "تربیت شدن" مربوط است، این است که یا خیلی از مردم جامعه‌ی ما از حد "تربیت کردن" فراتر نمی‌روند و تا آخر عمرشان همچو مومی نرم، در دست نهادهایی تربیتی مثل رسانه‌ها قرار دارند و به هر سمتی که آنها بروند می‌روند و یا  اگر هم به مرحله‌ی "تربیت شدن" انتقال پیدا می‌کنند، متأسفانه هنجارها و نظام ارزشی‌ای را برمی‌گزینند که تناسب لازم و کافی با ارزش‌های دینی ما ندارد و یکی از مظاهر این تعارض، مصرف‌گرا بودن بعضی شخصیت‌های مستقل و خودساخته است.

اینکه "چرا تعدادی از افرادی که دوست دارند خودشان، خودشان را تربیت کنند به سمت ارزش‌های غیر دینی گرایش پیدا می‌کنند؟" به دلایلی برمی‌گردد که شاید در مطالب بعدی به آنها بپردازیم، اما مشکل اینجاست که خیلی از مردم جامعه‌ی ما با اینکه این قابلیت را دارند که شخصیت مستقلی پیدا کرده و خودشان را با ارزش‌های دینی تربیت کنند، اصلاً به این مرحله نرسیده و به آن فکر نمی‌کنند. در حالی که به نظر می‌رسد این مسئله نیز که تا به حال توجهی به آن نشده خیلی مهم بوده و در صورت پرداخت به آن، می‌تواند برگ برنده‌ی ما در این مقوله و سایر مسائل باشد.

به مراد دیگر، اگر نظام تربیتی ما بتواند علاوه بر ایفای درست کارویژه‌ی خود که همانا تربیت افراد بر اساس ارزش‌های اسلامی‌ست، این زمینه را مهیا کند که افراد به خودآگاهی دینی رسیده و درک کنند که باید خودشان افسار تربیت شخصیت‌شان را به دست بگیرند و خودسازی مدنظر علمای اسلامی را با نهادینه کردن ارزش‌های دینی در ضمیر شخصیتی‌شان عملی کنند، می‌توانیم در آینده شاهد جامعه‌ای باشیم که علاوه بر درمان مصرف‌گرایی در آن، سایر مشکلات نیز به حداقل کاهش پیدا می‌کنند.

در هر صورت و برای نتیجه‌گیری بحث بالا باید گفت که اگر بخواهیم به یکی از دلایل زیربنایی رواج مصرف‌گرایی در جامعه اشاره کنیم باید بگوییم که این رفتار غیردینی به علت وجود شخصیت‌های انسانی‌ست که کاملاً دارای شخصیت دینی نبوده و این شخصیت نسبتاً غیردینی مولود نظام تربیتی ناقص ماست که نمی‌تواند ارزش‌های دینی را در افراد تبدیل به رفتار کند. پس، علاج زیربنایی مصرف‌گرایی و خیلی از مشکلات دیگر ما، علاج نظام تربیتی ماست.

منبع:

لیبرالیسم و سرمایه داری؛ دو روی سکه استثمار/ محمد امین نعمتی/اسلام تایمز

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

انتشار یافته: ۲
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
خواننده
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۲:۳۳ - ۱۳۹۹/۱۰/۰۵
0
0
سومبارت در کتاب تجمل خودش رابطه جالبی بین رشد تجمل، افراد نو کیسه و تمایلات غریزی انسان بیان میکنه که واقعا مهر تائیدی هست بر حال و روز ما
محمد
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۳:۲۹ - ۱۳۹۹/۱۰/۰۵
0
0
سلام و درود بسیار عالی
دو طیف در کشور مقصر اصلی وضع کنونی هستند
نئو لیبرالیسم که حاصلش آزادی های فرهنگی و اقتصادی و‌‌‌ و نئو مارکسیسم این دو طیف که اگر چه در تفکر متفاوتند ولی در عمل یک شیوه را دنبال می کنند در حقیقت دو تیغه یک قیچی هستند که حاصلش کاخهای سر برافراشته در لواسان و شاندیز و طرقبه و کتک مال قو و استان و گردنه حیران و اصفهان و شیراز و.. است و گور خوابی و فقر و فلاکت و حاشیه نشینی و کارتن خوابی
در قانون اساسی کشور آموزش و پرورش عمومی و رایگان است ولی دکتر حداد عادل مدرسه ای دارد از ثروت عمومی که چند میلیارد در آمد سالیانه دارد و دیگران در جبهه مختلف حداد هم چنین مدارسی را مدیریت می کنند دختری برای تجارت آزادانه به کشوری که اصل تخاصم را داریم مسافرت می کند و از جبهه مختلف هم
کاخ های هر دو را در لواسان می بینیم نعمت زادههزاده ها و حداد ها در شاندیز درست است که یک طیف بیشتر کاخ دارند ولی راز داری ها را شاهدیم مشکل آمروز همان ابرامویچ نئو مارکسیزم و محصولی و رعیت و طبری و سلطان قیر و سکه واز نعمت زاده ها و هاشمی ها از نئو لیبرالیسم و جالبترین نکته اینجاست که آوای را در برخی منابر مباح اعلام می کنند و با افتخار دوستان خطاب می شود و دومی را مطرود می دانند ثروت باد آورده ای که هزاران شهید و جانباز برای کسب وجهه اش تقدیم شد در دست کسی می شود مباح و در دست دیگری می شود گناه
تا به عدالت نبوی علوی و قرآنی بر نگردیم و همچنان دستور امام جامعه را برای استفاده نکردن حداقلی خودرو میلیاردی در کلاس درس اخلاق را به جای رفتار اصلاحی و اطاعت با کتمان و صلاح ریا گم کنیم جامعه اصلاح نخواهد شد از حوزه لاکچری زی طلبگی محال است در کاخ حاصل از توجیه جز پرورش فرزندان ریاکار حاصلی نداریم تا باور نکنیم که شهیدان حاصل از لقمه های مال حلال هستند و شهید سلیمانی و حججی در خانه های امن تلاش تربیت شده اند فرزند صالح ادیب و دانشمند و اندیشه ودر هسته ای و ریاض دان.. در سایه تربیت درست حاصل شده اند اختلاسگران و کاخ داران که بیشتر تربیت شده آقایان از جامعه مد نظر اسلامی انسانی فاصله گرفته این تا این رویه اصلاح نشود بی کاری و فقر و فلاکت داریم و شهیدان بزرگوار و آقازادگان ولایتی پناهیان حداد عادل و هاشمی و خاتمی و نعمت زاده را یکجا با هم داریم
نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین