کد خبر: ۶۲۷۷۹۵
تاریخ انتشار:

محیا ماجرای یک حلقه‌ مفقوده‌ در آموزش و پرورش

یک جستجوی ساده در اینترنت و کنداکتور صداوسیما نشان می‎دهد که چقدر برای دختران نوجوان کار کرده‌ایم و برای تربیت‌شان برنامه‌ریزی داشته‌ایم.

به گزارش بولتن نیوز، داشتم شبکه‌های صداوسیما را یکی پس از دیگری عوض می‌کردم که ناخودآگاه چشمم به «بزرگراه همت» افتاد. اولش فکر کردم خب این هم یکی دیگر از آن برنامه‌های ساعت پُرکن صداوسیماست؛ اما تنها دیدن یک قسمت ازآن مرا مجاب کرد که درباره‌اش بنویسم.

«بزرگراه همت» نام مستندی ‌است سریالی که از شبکه افق پخش می‌شود. مستندی به کارگردانی اصغر احمدپور و تهیه‌کنندگی اباذر صالحیان. دغدغه اصلی بچه‌های بزرگراه همت، معرفی افراد یا گروه‌های فعال در حوزه‌ی فرهنگ و تربیت است؛ معرفی افرادی که زندگی‌شان را وقف کرده‌اند تا به اطرافیانشان نوید یک زندگی متعالی‌تر را بدهند.

همین‌ها برای من کافی بود تا بنشینم و آخرین قسمت پخش شده‌ بزرگراه همت را ببینم. مستند درباره‌ی یک کانون فرهنگی تربیتی بود؛ یک کانون خاص برای دختران نوجوان؛ کانون «محیا».

جالب است کانونی که توانسته الگویی باشد برای مابقی کانون‌های دخترانه، در تهران تاسیس نشده است. محیا در شهرستان شاهرود شکل گرفته و توانسته در دیگر شهرها و استان‌ها نیز الگو باشد.

از همان ابتدای تماشای مستند چند مسئله ذهنم را درگیر کرد. اول آنکه چقدر خوب، که یک مستند به مسئله دختران نوجوان پرداخته است. اصلاً شاید بی‌راه نباشد بگویم که تا به حال کمترین کار و کمترین فکر را برای همین قشر از افراد جامعه کرده‌ایم؛ همین دختران نوجوان. یک جستجوی ساده در اینترنت و کنداکتور صداوسیما نشان می‎دهد که چقدر برای دختران نوجوان کار کرده‌ایم و برای تربیت‌شان برنامه‌ریزی داشته‌ایم.

یکی دیگر از مسائلی که ذهنم را مشغول کرد، صحبت‌های روحانی داستان بود که گویا بنیانگذار این کانون فرهنگی تربیتی نیز بوده است. او می‌گفت باید برای این نوجوانان برنامه‌ریزی کرد و ابعاد مختلف آن‌ها را شکوفا کرد. البته از وضعیت خانه و زندگی‌اش مشخص بود که از این راه عایدی مالی نصیبش نمی‌شود. راه انداختن یک کانون فرهنگی تربیتی برای نوجوانان که از قضا سود هم قرار نیست داشته باشد و شاید از لحاظ مادی ضرر هم محسوب شود، برایم جالب و حیرت‌انگیز بود.

در دانشکده حقوق استادی داشتیم که با پول و ثروتش احتمالاً همه‌ ما به انضمام هفت پشت ایل و تبارمان را می‌خرید و در حراجی، نصف قیمت بازار می‌فروخت! سواد چندانی نداشت اما یکی از حرف‌های کپی و دست چندمی‌اش را هنوز یادم نرفته است.

می‌گفت باید در زندگی «کاسْت-بِنِفیت» کنید! یعنی هزینه و فایده کنید. برای هر کاری که کاستش بر بنفیتش می‌چربید یک گوربابایش کنار بگذارید و دودستی به بنفیت‌های زندگیتان بچسبید! خودش ادعا می‌کرد که با این فرمول محال است ضرر کنید. خب مادرمرده حرفش، حرف حساب بود و خیلی نمی‌شد با منطق امروزی به حرفش ایراد گرفت.

با دیدن قسمت «محیا» تمام حرف‌های استاد دانشکده در ذهنم مرور شد؛ آخر چگونه می‌شود تمام زندگی‌ات را وقف چیزی کنی که سود مادی چندانی ندارد. البته در همان مستند به جوابم رسیدم. راه انداختن کانون فرهنگی تربیتی شاید برای موسسانش عایدی مالی نداشته باشد، اما تا دلت بخواهد به نفع جامعه است.

در جای جای مستند، تأثیر کانون بر اعضای نوجوانش قابل مشاهده بود. اعضایی که معتقد بودند مدرسه برایشان فقط آموزش متون درسی را به ارمغان آورده و کانون محیا آنها را برای مبارزه با مشکلات زندگی آماده می‌کند. به زعم همان بچه‌ها مدرسه آنان را تربیت نمی‌کند و نمی‌شود روی آن خیلی هم حساب کرد.

 یک قسمت از روایت محیا، نکته‌ای عمیق و صدالبته ترسناک دارد. نوجوانی که معتقد است در مدارس نمی‌شود مشکلات را با مشاوران در میان گذاشت، چرا که مشاوران و مدیران مدرسه خیلی سریع مشکلات مطرح شده را کف دست خانواده‌ها می‌گذارند و این خیلی به مذاق نوجوان‌ها خوش نمی‌آید. البته کار،کار درستی هم نیست. برخی مشکلات دوران نوجوانی و حتی جوانی آدمی باید توسط بزرگترهای غیرخانواده حل شود و الا شاید هیچگاه به خانواده‌ها منتقل هم نشوند.

داشتم به همین نکته‌ها فکر می‌کردم که به ذهنم آمد چقدر خوب می‌شود اگر با حاج آقای سعیدی موسس کانون‌ «محیا» تماس بگیرم و در مورد همین‌هایی که ذهنم را مشغول خودش کرده گپ و گفتی کنیم. تلفنم را برداشتم با کمی پرس و جو بالاخره شماره‌اش را پیدا کردم و تماس گرفتم. بعد از سلام و علیک و معرفی از او پرسیدم که چرا مدارس ما نمی‌توانند ابعاد مختلف نوجوان‌ها را شکوفا کنند و به طبع نیازهای دیگرشان را هم بر طرف؟ او معتقد بود:

  • یکی این‌که سیستم آموزشی ما یک سیستم قدیمی، کهنه و بعضا غیرمنطقی‌ است. و دیگر اینکه بعضا افراد حاضر در سیستم آموزشی کشور، اساسا آدم‌های اینکار نیستند. این‌ها را در مستند گفتم اما در خروجی نهایی گویا حذف شده بود. در قسمت مشاوران نیز حتی ما می‌بینیم از افراد غیر متخصص استفاده می‌شود و از طرفی مربی‌های پرورشی هیچ جایگاهی ندارند. البته تعداد زیادی از مربیان پرورشی هم متخصص این امر نیستند و به قول معروف تخصص دیگری دارند. برای مثال معلم ریاضی را می‌گذارند به عنوان معلم پرورشی. 
     
  • از طرفی ما اعتقاد داریم عوامل متعددی در پرورش انسان اهمیت و جایگاه دارند، محیط یکی از آن عوامل تاثیرگذار است. مثلا وقتی ما به حرم امام رضا می‌رویم خود به خود یک سری آداب را رعایت می‎کنیم. بنابراین محیطی که برای بچه‌ها باید ایجاد کرد، یک محیط آرامش بخش است. برای همین گفته‌اند مدرسه خانه‌ی دوم باید باشد؛ اما واقعا مدرسه‌ای که جذابیت‌های بصری ندارد، کثیف و پر سروصداست و ... می‌تواند برای فرزندان ما خانه‌ی دوم باشد؟ ما در کانون سعی کرده‌ایم این آرامش را ایجاد کنیم.

صحبت‌های حاج‌ آقا هنوز تمام نشده بود که پایم را فراتر گذاشتم و پرسیدم که اصولا چرا ما در کل کشور برنامه فرهنگی تربیتی خاصی برای دختران نوجوان نداریم و چرا در چشم مسئولان سیاستگذار، این قشر از نوجوانان کاملا پنهان شده‌اند؟

  • اصلا برنامه‌ریزی فرهنگی برای دختران نوجوان وجود ندارد. آنهم به خاطر این است که نگاه درستی وجود ندارد. من تحلیلم این است که انقلاب اسلامی به واسطه زنان و مردانی شکل گرفت؛ این مردان و زنان کسانی بودند که تربییت شده بودند. زنان و بانوان ما قبل از انقلاب به خاطر محیط وشرایط معمولا در خانه‌ها بودند و همانجا تربیت می‌شدند. آنها فرزندان پسر و دختر خود را نیز در همان خانه تربیت می‌کردند. این اقتضا همان سال‌ها بوده است. ما بعد از انقلاب به سراغ نگاه اسلامی به زن رفتیم، اما هنوز تا مقصد فاصله داریم. ما خیلی از خانم‌ها را به بطن جامعه کشیدیم و نقش‌های متعددی را به آن‌ها دادیم اما بستر تربیتی و فرهنگی‎‌اش را فراهم نکردیم؛ جایی که در آن ساخته شوند، انرژیشان خالی شود، تفریح‌ کنند و آموزش ببینند؛ ابدا همچین چیزی وجود ندارد. 
     
  • متاسفانه نگاه ما به زن یک نگاه رفع تکلیفی شد در جامعه؛ نمی‌گویم ابزاری، می‌گویم رفع تکلیفی! نگاه اسلام و نگاه امام و مقام معظم رهبری اینگونه نبود. شهید مطهری می‌گوید تاریخ اسلام یک تاریخ مذکر مونثی‌ است؛ یعنی در تحولات اجتماعی اسلام، مذکر و مونث دوشادوش هم تحولات را رقم زده‌اند. به این معنا که زنان با حفظ حریم خود نقش مستقل داشته‌اند. تفاوت ما با غرب در این است که غرب هم زن را به اجتماع آورد اما با خالی کردن هویت زن؛ غربی‌ها خواستند زن‌ها را شبیه مردها کنند. اما اسلام می‌خواهد زن با حفظ حریم خود به صورت مستقل نقش ایفا کند. ابتدای انقلاب نیز واقعا استفاده شد از بانوان، ولی متاسفانه همانطور که گفتم ایجاد نقش درست زنان در جامعه، نیمه کاره ماند.

به اینجای گفتگو که رسیدیم پرسیدم: خب حاج آقا راهکار چیست و چگونه می‌شود آن راهی را که نیمه کاره مانده تا انتها رفت؟

  • ما نیاز به خیلی چیزها داریم. اوایل انقلاب اگر خانم‌ها حضور فعال داشتند، به یکسری لوازم هم احتیاج نبود. مثلا ما امروز یک سیستم آموزش دخترانه نداریم و این خود یک معضل بزرگ است یعنی ما مثل غرب آمده‌ایم هرچه برای پسر هست با کمی تغییرات برای دخترخانم‌ها هم به کار گرفته‌ایم. برای مثال ما دعوت به حضور در جامعه می‌کنیم و بعد با مشکل مدهای روز مواجه می‌شویم. در صورتی که اساسا ما کاری نکردیم برای اینکه بتوانیم یک لباس پوشیده‌ی زیبا و ارزان در اختیار بانوان بگذاریم. این یک مثال است؛ ما بالاخره وقتی دعوت به حضور پررنگ در جامعه می‌کنیم باید بتوانیم لوازم مورد نیازش را هم تامین کنیم. در کنار این‎‌ها یک بحث اساسی درمورد آموزش بانوان وجود دارد که بر می‌گردد به همان دو نکته‌ای که گفتم؛ یعنی ما نه نظام آموزشی درستی داریم و نه محیط مناسبی برای بانوان ایجاد کرده‌ایم.

در آخر گفتگو پرسیدم که به نظر شما کانون‌هایی مانند محیا چقدر می‌توانند به اصلاح وضعیت آموزشی و تربیتی کشور کمک کنند؟ یا یک سوال جدی‌تر، آیا ما باید کانون‌ها را افزایش بدهیم یا به جای افزایش کانون‌ها به سراغ مدارس برویم و آن‌ها را به سبک کانون‌های تاثیرگذار مدیریت کنیم؟

  • قطعا اگر در مدارس این اتفاق بیافتد خیلی بهتر خواهد بود. ما برای همین طرح‌هایی را هم به مدارس ارائه کردیم اما متاسفانه هنوز هم که هنوز است کسی در این فضاها نیست. ما ادعای این را نداریم که می‌توانیم همه چیز را درست کنیم نه! ما همین که بتوانیم دغدغه‌ی اصلاح را ایجاد کنیم کافیست. الحمدالله دارد کم کم وضعیت بهتر می‌شود. من در استان‌های مختلفی که می‌روم می‌بینم که می‌گویند خب حالا برای دختران هم باید کاری بکنیم. آن سالی که ما این کار را شروع کردیم، مطلقا اینگونه نبود. برای مثال به یک منطقه برای تبلیغ می‌رفتیم که شش تا مدرسه داشت؛ ما هم پنج-شش تا طلبه بودیم؛ اما هیچکس حاضر نمی‌شد به مدارس دخترانه برود. 
     
  • حالا به دلایلی که شاید برای خودشان موجه باشد. خب مشخصا خود ما راه را بسته بودیم. یادم نمی‌رود به یک دبیرستان تیزهوشان دخترانه رفته بودم و از داستان شهادت حضرت فاطمه سوال کردم. در کمال تعجب هیچکس داستان شهادت حضرت زهرا را نمی‎دانست. در یک شهر کاملا شیعه! خب ما راه را بستیم و گفتیم هیچکس به دختران نزدیک نشود، هیچکسی هیچ کاری نکند، هیچکسی برنامه ریزی نکند. حالا برخی توجیه‌های مقدسی برای خود دارند که به زعم من اشتباه است. ما که کار را شروع کردیم برخی چپ چپ به ما نگاه می‌کردند و می‌گفتند به چه حقی رفته‌اید به این سمت. اما خب خلا وجود داشت و باید پر می‌شد. الحمدالله امروز وضعیت رو به بهبودی است.

خب بیشتر از این نمی‌توانستم وقت حاج آقای سعیدی را بگیرم؛ قرار شد اگر عمری بود یک روز به صورت مفصل‌تری بنشینیم و باهم درباره‌ی معضلات و مشکلات بانوان و راهکارهای برون رفت از آن‌ها، گپ و گفت کنیم.

البته کانون فرهنگی تربیتی محیا یک نمونه از کانون‌های موفق بانوان در ایران است و امثال حاج آقای سعیدی نیز در کشور کم نیستند. کسانی که فارغ از سود و زیان مادی به دنبال اعتلای جایگاه واقعی زن مسلمان در جامعه هستند و این را برای خودشان، یک آرمان اسلامی- ایرانی می‌بینند.

منبع: خبرگزاری تسنیم

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین