کد خبر: ۶۲۰۴۵۷
تاریخ انتشار:

زنم را در باغچه دفن کردم!

مرد جوان که پس از قتل همسرش جسد وی را به فیروز‌کوه برده و در باغچه خانه دفن کرده بود،صبح دیروز در دادگاه کیفری استان تهران در برابر دادرسان قرار گرفت.

به گزارش بولتن نیوز، ۱۴ آبان سال ۹۳ زن میانسالی با مراجعه به کلانتری ۱۲۶ تهرانپارس به مأموران اعلام کرد از دخترش به‌نام «مریم» (۳۴ ساله) هیچ اطلاعی ندارد و اثری از او نیست.

با تشکیل پرونده مقدماتی به دستور شعبه اول دادیاری دادسرای ناحیه ۲۷ تهران این پرونده برای رسیدگی در اختیار پایگاه چهارم پلیس آگاهی قرار گرفت تا مأموران درباره سرنوشت او تحقیق کنند.

این زن پس از حضور در پایگاه چهارم پلیس آگاهی تهران بزرگ به کارآگاهان گفت: دخترم مریم مدت دو سال است که به عقد فردی به‌نام حمید درآمده، اما مدت‌هاست که از او خبری ندارم و هرچه از شوهرش می‌پرسم چیزی نمی‌گوید. می‌ترسم که بلایی برسرش آورده باشد.

در نخستین مرحله تحقیق، کارآگاهان به تحقیق از سجاد شوهر ۲۸ ساله مریم پرداختند. او به کارآگاهان گفت: «حدود دو سال پیش مریم را عقد کردم، اما چند ماه بعد به‌خاطر برخی مشکلات، به‌صورت توافقی، در دفترخانه‌ای واقع در منطقه کیانشهر با‌هم متارکه کردیم و پس از آن هم هیچ اطلاعی از مریم ندارم.

کارآگاهان دریافتند که مریم پس‌از فوت پدر و ازدواج مجدد مادرش از همان دوران تصمیم داشته به‌تن‌هایی زندگی کند تا اینکه ازدواج کرد، اما براساس ادعای حمید آن‌ها از یکدیگر جدا شده‌اند.

در ادامه تحقیقات روشن شد این زن یک دستگاه خودرو ۲۰۶ و یک ویلا در شهرستان فریدون‌کنار داشته که از چند ماه قبل خودرو در اختیار حمید قرار گرفته و خانه ویلایی‌اش نیز با تنظیم وکالت‌نامه به‌نام همین مرد منتقل شده است.

حمید در این باره گفت: «مریم مبلغ ۱۳۰‌میلیون تومان به بنده بدهکار بوده و به‌همین دلیل، خودرو ۲۰۶ و ویلای فریدونکنارش را به‌نام من کرده است.

کارآگاهان برای روشن شدن ادعای حمید در خصوص متارکه‌اش با مریم، به دفترخانه مورد نظر مراجعه کردند و مشخص شد که اصلاً چنین دفترخانه‌ای در منطقه کیانشهر وجود ندارد و هیچ‌گونه سابقه طلاقی هم از این زوج در دفاتر رسمی ثبت نشده است.
همچنین مشخص شد اموال این زن ناپدید شده به حمید انتقال نیافته و در این مورد هم سندی وجود ندارد؛ بنابراین حمید بازداشت شد.

کشف جسد در خانه قدیمی پدر

همان روز چند ساعتی از انتقال حمید به اداره یازدهم پلیس نگذشته بود که وی در بازجویی گفت: روز حادثه از مغازه به خانه آمدم و دیدم که مریم در خانه روی زمین افتاده و مرده است در حالی که ترسیده بودم حدود ساعت ۱۱ شب جسد مریم را در خودرو گذاشته و در روستایی در نزدیکی فیروزکوه دفن کردم.

با‌توجه به اظهارات این مرد کارآگاهان اداره یازدهم به این روستا رفتند و با راهنمایی حمید در حالی که ۹ ماه از دفن جسد می‌گذشت بقایای جسد این زن را در عمق ۳ متری زمین کشف کردند. حمید در ادامه بازجویی‌ها به قتل مریم اقرار کرد و کیفرخواست علیه این مرد به اتهام قتل عمد صادر شد.

سرانجام وی صبح دیروز از زندان رجایی شهر به شعبه دوم دادگاه کیفری استان تهران منتقل شد تا محاکمه شود.

در ابتدای جلسه قاضی زالی گفت: براساس محتوای پرونده متهم با کمک دو نفر دیگر به‌نام مسعود خواهر‌زاده خود و مهدی پسرعمویش جسد همسر خود را در خانه متروکه پدری‌اش دفن کرده است که این دو نفر در جلسه امروز در دادگاه حضور ندارند، اما به‌لحاظ اینکه تمامی شرایط برگزاری جلسه محاکمه فراهم است در این جلسه فقط به اتهام قتل حمید رسیدگی می‌شود.

سپس مادر مریم به‌عنوان، ولی دم در جایگاه قرار گرفت و از قضات دادگاه خواستار قصاص دامادش شد. آنگاه متهم در برابر قضات دادگاه قرار گرفت تا به سؤالات آن‌ها پاسخ دهد.

وی که مدرک کارشناسی حقوق دارد گفت: من مغازه لوازم آرایشی داشتم.

قاضی گفت: اتهامت براساس کیفرخواست قتل عمد است. آیا اتهامت را قبول داری؟ / در این لحظه متهم در حالی که اشک می‌ریخت گفت من قبول دارم که همسرم را کشته‌ام، اما قتل از روی عمد نبود... من او را دوست داشتم، باور کنید همه این ماجرا فقط یک اتفاق بود.

روز حادثه با مریم جر‌و بحثمان شد و در اتاق پذیرایی او شروع به داد و فریاد کرد من دهانش را با دستم گرفتم که ناگهان بیهوش شد و به‌روی زمین افتاد در حالی که وحشت کرده بودم به خواهرزاده‌ام زنگ زدم و به او گفتم که زن دایی حالش بد شده او هم خیلی سریع آمد و مریم را به درمانگاه بردیم در بین راه خواهرزاده‌ام گفت زن دایی مرده است.

حدود ساعت یک و نیم شب بود که سراغ پسر عمویم مهدی رفتم کمک کرد و جنازه را به خانه پدری‌ام بردیم و دفن کردیم.

قاضی دلداری از متهم پرسید: تو در اظهارات قبلی گفتی که با شال او را خفه کردی و حتی این شال کنار جسد کشف شده است. چه توضیحی داری؟ / متهم جواب داد: نه من او را با دستم خفه کردم و شال را زمانی که جسد را داشتیم می‌بردیم در درمانگاه به تنش پوشاندم.

در پایان جلسه قضات برای صدور حکم وارد شور شدند.

برای مشاهده مطالب اجتماعی ما را در کانال بولتن اجتماعی دنبال کنیدbultansocial@

منبع: روزنامه ایران

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین