کد خبر: ۶۰۸۵۴
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار:

شریعتمداری:سرلشكر بي لشكر !

اين روزها، آمريكا و متحدانش طرح قديمي و ذلت بار «تشكيل كشور مستقل فلسطين» را كه مفهوم واقعي آن به رسميت شناختن رژيم جعلي اسرائيل است، در پوشش يك طرح جديد! به صحنه آورده و با ترفندهاي نه چندان پيچيده در پي تصويب آن از سوي سازمان ملل متحد هستند. طرحي كه چنانچه از تصويب سازمان ملل بگذرد و تاييد كشورهاي مسلمان را به دنبال داشته باشد- كه با توجه به موج بلند بيداري اسلامي، بسيار بعيد به نظر مي رسد- پيامدهاي تلخ و خطرآفرين آن، تنها در ادامه اشغال فلسطين محدود نمي ماند، بلكه موج بيداري اسلامي و امنيت تمامي كشورهاي مسلمان را با خطري جدي روبرو خواهد كرد.
و در اين باره گفتني هايي هست؛
1- ماجراي فلسطين اشغالي نه فقط از آن روي كه فاجعه اي تلخ در جهان اسلام است نمي تواند بيرون از كانون توجه ملت هاي مسلمان باشد بلكه از سوي ديگر با امنيت منطقه اي و در مواردي با امنيت داخلي كشورهاي مسلمان نيز رابطه اي مستقيم و تعيين كننده دارد و از اين دو زاويه بايد گفت كه سرنوشت فلسطين با سرنوشت تمامي كشورها و ملت هاي مسلمان از جمله ايران اسلامي گره خورده است، بنابراين، برخلاف آنچه آمريكا و متحدانش در پي القاي آن بوده و هستند و برخي از جريانات آلوده و يا كم دان سياسي به تكرار آن نشسته اند، ماجراي فلسطين اشغالي در محدوده تنگ و فرمول ديكته شده «صهيونيست ها و فلسطيني ها» و يا نامعادله ساختگي «اعراب و اسرائيل» قابل ارزيابي نيست، چرا كه مردم مظلوم فلسطين به نمايندگي از تماميت جهان اسلام و ملت هاي مسلمان با صهيونيست هاي اشغالگر در جنگ و ستيزند و از خاكريزي حفاظت مي كنند كه فرو ريختن آن مي تواند دست اندازي دشمن به ساير كشورهاي دور و نزديك منطقه را به دنبال داشته باشد. با نگاه از اين زاويه كه نگاهي واقع بينانه و خالي از ابهام است، مي توان نتيجه گرفت كه كمك هاي مالي و سياسي و تسليحاتي به مبارزان فلسطيني و حتي حضور فيزيكي در كنار آنها، كمترين هزينه اي است كه كشورها و ملت هاي مسلمان براي حفظ امنيت خود ملزم به پرداخت آن هستند و نبايد و حق ندارند اينگونه كمك ها و حمايت ها- كه متاسفانه ناچيز و اندك است- را باري از «منت» بر دوش مردم فلسطين و يا صدقه اي از روي «شفقت» به آنان تلقي كنند.
2- طرح تشكيل «دولت مستقل فلسطين» در سرزمين هاي 1967، شامل 4 درصد از خاك فلسطين اشغالي و 18 درصد از كرانه باختري رود اردن است كه در جنگ ژوئن 1967 همراه با نوار غزه، صحراي سينا و بلندي هاي جولان به اشغال اسرائيل درآمده بود. بنابراين تصويب و اجراي اين طرح به مفهوم آن است كه 96 درصد- بخوانيد تمامي- خاك فلسطين به صهيونيست ها واگذار شده و حاكميت رژيم جعلي اسرائيل بر سرزمين فلسطين به رسميت شناخته شود. اين، دقيقا همان خواسته اي است كه صهيونيست ها طي چند دهه گذشته و پس از اشغال فلسطين در سال 1948 به عنوان يك «آرزو» در سر داشته و تاكنون به علت برخورد با ديوار بلند مقاومت از دسترس آنان دور مانده است. همانگونه كه ملاحظه مي شود در طرح تشكيل دولت مستقل فلسطين، نه فقط از استقلال فلسطين خبري نيست بلكه شامل دو محور مشخص ديگر است. اول؛ محروم كردن مردم فلسطين از سرزمين مادري خود و دوم؛ به رسميت شناختن رژيم جعلي اسرائيل و تحويل سرزمين فلسطين به صهيونيست ها.
3- اين روزها، آمريكا و متحدانش با همراهي و همخواني برخي از ديكتاتورهاي دست نشانده منطقه، نظير آل سعود، اصرار به «جديدنمايي»! اين طرح دارند و حال آن كه طرح ياد شده طي نزديك به 70 سال در دستور كار آمريكا و متحدانش بوده است و در تمامي اجلاس هاي مربوطه نظير «اسلو»، طائف، آناپوليس، مادريد و... از سوي حريف مشترك غربي- صهيونيستي روي ميز مذاكره- بخوانيد سازش- قرار داشته است. كارتر، ريگان، بوش پدر، كلينتون، بوش پسر و اوباما بر همين طرح «ذلت بار» تاكيد داشته اند و گفتني است كه در تاريخ 26 ژوئن 1947 جامعه ملل طي قطعنامه شماره 181 بر طرحي مشابه طرح ياد شده، تاكيد كرده بود. با اين تفاوت كه در قطعنامه 181 جامعه ملل، كشور مستقل فلسطين شامل 44 درصد از خاك فلسطين اشغالي بود و طرح مورد بحث آنگونه كه اشاره شد فقط 4 درصد از سرزمين فلسطين را دربر مي گيرد و 18 درصد بقيه از كرانه باختري رود اردن است كه در جريان جنگ 6 روزه- 6 ژوئن 1967- از خاك اردن به اشغال رژيم صهيونيستي درآمده است.
4- اكنون با توجه به آن كه طرح تشكيل كشور مستقل فلسطين اولا؛ طرح جديدي نيست و سابقه اي نزديك به 70 ساله دارد و ثانيا؛ همواره در تمامي اجلاس ها مورد تاكيد دشمن بوده است، اين سؤال پيش كشيده مي شود كه چرا آمريكا و اسرائيل با تصويب آن در سازمان ملل متحد مخالفت مي ورزند؟! مگر نه اين كه تشكيل كشور مستقل فلسطين به گونه اي كه شرح آن گذشت، آرزو و خواست هميشگي آنان بوده است؟ بنابراين مخالفت كنوني چگونه قابل توجيه است؟ مخصوصا آنكه آمريكا در حالي با تصويب طرح مخالفت مي ورزد كه همزمان با اين مخالفت، در چارچوب كميته 4 جانبه، شامل آمريكا، اتحاديه اروپا، روسيه و سازمان ملل بر اجراي همين طرح اصرار دارد!
اين پرسش فقط به فقط يك پاسخ دارد و آن، بازي فريب با افكار عمومي ملت هاي مسلمان است. توضيح آن كه آمريكا و اسرائيل با ابراز مخالفت صوري و تظاهر به ناخشنودي از تصويب اين طرح در پي آنند كه تصويب طرح ياد شده را حركتي در تقابل با منافع آمريكا و اسرائيل جلوه داده و از اين رهگذر - به زعم خود- افكار عمومي ملت هاي مسلمان را براي پذيرش آن آماده كنند، با اين توهم كه در تصويب طرح مورد اشاره، از آمريكا و اسرائيل «امتياز»!! گرفته اند!
در اين ميان نقش برخي از ديكتاتورهاي دست نشانده عرب و شماري از رسانه هاي وابسته به اردوگاه صهيونيسم ضمن آن كه احمقانه است، خنده دار نيز هست. به عنوان مثال، دربار آل سعود اعلام كرده است كه اگر آمريكا به مخالفت خود با تصويب اين طرح ادامه دهد، عربستان سعودي در روابط و مناسبات خود با آمريكا تجديدنظر خواهد كرد! و باز هم به عنوان مثال، «ژان دانيل»، مدير مسئول و سردبير هفته نامه معروف و فرانسوي «نوول ابزرواتور» كه طي 40 سال گذشته در دفاع از رژيم اشغالگر قدس يقه چاك مي كرد و در ميان رسانه هاي غربي به سگ جنگي-
DOG FIGHT- اسرائيل مشهور است ناگهان دچار عذاب وجدان! مي شود و در حالي كه تظاهر مي كند احساسات فلسطين دوستانه اش تحريك شده است مي نويسد «مخالفت آمريكا و اسرائيل با طرح تشكيل دولت مستقل فلسطين نشانه شيادي، تزوير و فريبكاري آنهاست!» در همين زمينه مي توان به تفسيرها، گزارش ها و مقالات روزنامه هاي واشنگتن پست، نيويورك تايمز و تفسير خبري CNN و... اشاره كرد.
5- محمود عباس- ابومازن- رهبر تحميلي و غيرقانوني «جنبش فتح»! يك بهايي ايراني تبار و از نوادگان عباس افندي است. خانواده وي چند دهه قبل- در دوران ناصرالدين شاه- و در پي شكست فتنه بابي ها به «حيفا» در فلسطين اشغالي كوچ كرده بودند. مقامات رژيم صهيونيستي محمود عباس را به چشم يك دوست مي نگرند چرا كه بهائيت به قول حضرت امام(ره) و به گواهي اسناد موجود يك حزب صهيونيستي است. «زئيف شف» ژنرال بازنشسته ارتش صهيونيستي و يكي از استراتژيست هاي اسرائيلي درباره محمود عباس مي گويد «ابومازن يك سرلشكر وفادار است و تنها عيب او، آن است كه لشكر ندارد»!
«زئيف شف» در تعبير خود از محمود عباس به يكي از اصلي ترين مشكلات رژيم صهيونيستي در عملياتي كردن طرح هاي سازش و از جمله طرح ياد شده اشاره مي كند. چرا كه اسرائيل براي تحميل طرح هاي ذلت بار خود به مردم فلسطين، با كمترين مقاومت و مخالفتي از سوي گروه فتح به رهبري محمود عباس، روبرو نيست ولي چرا در تمامي مذاكرات سازش وقتي مذاكرات به نتيجه نهايي و دلخواه اسرائيل روبرو مي شود، طرف صهيونيستي به بهانه اي آن را به تعويق مي اندازد؟ علت را بايد در اين واقعيت جستجو كرد كه گروه فتح طرف مقابل اسرائيل نيست، و سازش با ابومازن به مفهوم سازش اسرائيل با يكي از وابستگان خود است و بديهي است كه نمي تواند موافقت مردم فلسطين را در پي داشته باشد. دقيقا به همين علت بود كه آمريكا و اسرائيل در نيمه دوم ارديبهشت ماه سال جاري با وساطت سؤال برانگيز تركيه و مصر، طرح آشتي ملي فتح و حماس را به صحنه آوردند با اين اميد كه محمود عباس در مذاكرات سازش از پشتيباني حماس نيز برخوردار باشد. كيهان در همان روزها- 20 ارديبهشت ماه 90- طي يادداشتي با عنوان «روي اين ديوار يادگاري ننويسيد» به اين نكته اشاره كرد كه اين پيوند ناهمگن، با هدف سازش و معامله بر سرفلسطين طراحي شده است و با توجه به مواضع انقلابي حماس در بزنگاه هاي حساس نمي تواند دوام داشته و به كار آيد.
بخشي از تظاهر آمريكا و اسرائيل به مخالفت با طرح تشكيل كشور مستقل فلسطين را بايستي در تلاش آنها براي جلب موافقت حماس و مردم فلسطين جست وجو كرد كه خوشبختانه اين تير به سنگ اصابت كرده و ديروز آقاي «اسماعيل هنيه» رهبر انقلابي حماس اعلام كرد ابتدا تمام خاك فلسطين را آزاد مي كنيم و سپس كشور مستقل فلسطين را تشكيل خواهيم داد. گفتني است كه در پيشنهاد كشور مستقل فلسطين در طرح ياد شده آمده است كه اين كشور نمي تواند نيروي نظامي- غير از پليس- داشته باشد. پرواز بر فراز آن بايستي تحت كنترل اسرائيل باشد داشتن پرچم مستقل، روابط خارجي و مسائل ديگري از اين دست نيز به مذاكرات بعدي موكول شده است.
6- و بالاخره بايد گفت كه يكي از اصلي ترين اهداف در طرح تشكيل كشور مستقل فلسطين، مهار خيزش هاي اسلامي منطقه و مخصوصا حذف شاخصه ضد اسرائيلي آن است. اين محور اساسي به شرح جداگانه اي نياز دارد كه به آن خواهيم پرداخت.
حسين شريعتمداري

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۲
کریمی
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۱۷:۲۸ - ۱۳۹۰/۰۷/۰۶
0
1
به نظرم، این یادداشت چه به لحاظِ محتوایی و چه به لحاظ روشی، برخورد جالبی با موضوع داشت... به ویژه در روش تحلیلِ جوانبِ امر، آموزنده و کاربردی بود... تحلیلِ به جایی است هرچند تکیه بر برخی فاکتهای مناقشه انگیز چون بهایی بودن عباس و ایرانی بودنش که نیاز به تحقیقاتِ تاریخی دارد، نه تنها بر تحلیلِ خوب نویسنده چیزی نمی افزاید بلکه پذیرشِ استدلالهای شایسته نوشته را با مقاومتِ مخالفان روبه رو میکند. تحلیل و روش نویسنده نیازی به افزودن چنان فاکتهایی نداشت.. به هرروی کار خوبی بود.
نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین