به گزارش بولتن نیوز، هر بار که با پروانه مادر مهرنوش از درس خواندنِ مهرنوش صحبت می کردم، دخترک چشمانش گرد می شد، دست از کار می کشید و فقط به لب های مادر زل می زد تا یک جواب مثبت بشنود. لابلای همه بازیگوشی ها، هیاهو و شیطنت های کودکیِ مهرنوش، دختری دیدم که از پیچ و تاب زندگی درس های زیادی گرفته بود. از سختی ها گله ای نداشت و زندگی می کرد.
مهرنوش پر از شور و هیجان، می دوید، کاه ها را جابجا می کرد. در کنارش گاهی می خواند، گاهی می رقصید، گاهی شیطنت می کرد تابرادر یک ساله اش را بخنداند.
مهرنوش کودکی اش را می کرد ، بدون هیچ عروسکی، بدون بازی کردن با همکلاسی هایش. با همان جثه کوچک و دستان ظریفش، هیزم می آورد، خانه را جارو می زد، آتش روشن می کرد و چای برای مهمانان دم می کرد.مهرنوش قرار هست که فقط امسال به مدرسه برود و درس بخواند. همه آرزوهای درس خواندن مهرنوش در کلاس پنجم به اتمام می رسد.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com