کد خبر: ۵۵۴۰۶۳
تاریخ انتشار:

حق مدافعان حرم بر گردن سینما

سینمای ایران در زمینه حضور مدافعان حرم در عراق و سوریه کم فروغ بوده و این مهم موجب شده پرسش های مخاطبان درباره رزمندگان شهید در جنگ با داعش...

حق مدافعان حرم بر گردن سینمابه گزارش بولتن نیوز: یکی از کارکردهای سینما به عنوان ابزار هنری، کمک به پیشبرد اهداف سیاسی، فرهنگی و اقتصادی است و امروز بسیاری از آثار سینمایی در دنیا با این هدف ساخته و سرمایه گذاری های کلان در این بخش می شود.
در نگاه ساده‌انگارانه، ممکن است یک فیلم دارای یک قهرمان اصلی باشد که با حوادث متعددی روبه‌رو شده و در نهایت او برنده جدال نیکی و شر است؛ خوب و بدی که می‌تواند در دنیای امروز ما به ازای بیرونی داشته و بخشی از دغدغه ادعایی قدرت های برتر دنیا را تشکیل دهد.
یکی از این دغدغه‌های ادعایی، تروریسم است. در مبارزه با گروه های تروریستی، سرکرده این گروه‌ها به عنوان نماد شر و ارتش قدرت ها به عنوان نیروهای خوب معرفی می‌شوند این دو نیرو در تقابل با یکدیگر، طرح کلی اغلب فیلم های جنگی را تشکیل می دهند. تولید چنین آثاری در سال های اخیر از سوی کمپانی های بزرگ فیلمسازی روایت شده و کارگردانان نام آشنا در این ورطه قدم گذاشتند.
شاید پرسش اصلی این باشد که هدف از تولید این آثار سینمایی از سوی قدرت های جهانی از جمله آمریکا چیست؟ چه الزامی وجود دارد هالیوود در این عرصه قدم گذاشته و فیلمسازان معتبر به ساخت آثاری این چنینی بپردازند؟
واقعیت این که مبارزه با گروه های تروریستی درون‌مایه خوبی برای ساخت یک فیلم سینمایی دارد. این صورت ماجراست و در عین حال روشنگری یا ساخت سناریو برای مردم و جامعه جهانی درباره پشت پرده و توجیه یک اقدام سیاسی یا نظامی همچون تصمیم برای حمله به افغانستان، عراق و دیگر کشورها، هدف اصلی ساخت فیلم های سینمایی اینچنینی است.
دقت و بررسی آثاری از این دست از دو منظر قابل بررسی است؛ نخست، وجهه هنری اثر و دوم، کارکرد و تاثیر آن بر مخاطبان. به عنوان نمونه کلینت ایستوود در فیلم «قطار 15:17 به مقصد پاریس» به مساله خنثی کردن یک حادثه تروریستی در قطاری که به مقصد پاریس می رود، می پردازد.
در نگاه نخست، سه جوان شجاع به طور اتفاقی در قطاری قرار می گیرند و حمله یک تروریست را که چهره اش به مسلمانان شباهت دارد خنثی می کنند.
در نگاهی دیگر، ایستوود در این اثر سینمایی برای پرداختن به این روایت به سراغ دوران کودکی سه جوانی می رود که هر سه در شرایط دشواری زندگی می کنند و مصائب زندگی آنان که اغلب با حضور مادر، بزرگ شده اند روایت می شود. در نهایت دو تن از آنان با علاقه وارد ارتش شده و به طور اتفاقی سوار قطاری می شوند که یک مسلمان در آن قصد عملیات تروریستی دارد.
در این قطار کسی که هدف حمله تروریستی قرار می گیرد یک آمریکایی است که توسط یکی از سربازان هم‌وطنش که دوره کمک های اولیه را دیده نجات پیدا می کند و مابقی مسافران که از اتباع کشورهای مختلف از جمله فرانسه هستند نیز با شجاعت سربازان آمریکایی نجات پیدا می کنند و فرد تروریست هم بازداشت می شود و در آخر فرانسوا اولاند رییس جمهوری فرانسه بالاترین نشان افتخار این کشور را به این سه جوان اهدا می کند و مادران آنان شاهد این لحظه با شکوه هستند.
توجیه دلیل حضور جوانان آمریکایی در ارتش و نتیجه این مهم که همان نجات مسافران یک قطار به عنوان نماد مردم دنیاست در فیلم قطار 15:17 به مقصد پاریس با ظرافت های مورد توجه کلینت ایستوود به گونه ای مخاطب پسند، ساخته و انبوهی از آثار این چنینی در سینمای آمریکا به تصویر کشیده شده است.
تک تیرانداز آمریکایی، 12 نیرومند، ماشین جنگ، مرد آهنی و آثاری از این دست تنها نمونه هایی از سینمایی هستند که با هدف توجیه دلایل خرج هزینه های هنگفت غرب در خاورمیانه و در جنگ های عراق و افغانستان در سال های اخیر ساخته شده اند تا به این پرسش مردم آمریکا و جهان که چرا سالانه هزاران میلیارد دلار در عراق و افغانستان و البته سوریه هزینه می شود پاسخ دهند.
این در حالیست که کارکرد تجاری آثار نیز رعایت شده و این فیلم ها مخاطبان گسترده ای در سراسر دنیا داشته و دارند.
در ایران اما این پرسش ها از سوی سینما پاسخ داده نشده است. این واقعیت وجود دارد که بسیاری از مردم با این پرسش روبه‌رو هستند که دلیل حضور نیروهای مدافع حرم در سوریه و عراق چیست و چه بوده است؟ چرا ایران در این دو کشور در مبارزه با داعش به عنوان قطب کنونی تروریسم جهان می جنگد؟
پاسخ نگفتن صریح به این پرسش موجب شده این امر از سوی رسانه های معاند دامن زده شود و برای بحران سازی در کشور از این طریق تلاش شده است؛ اینجاست که برخی ها معتقدند، حق مدافعان و شهدای مدافع حرم بر گردن سینما همچنان سنگینی می کند و تاکنون حق مطلب به‌طور شایسته در به تصویر کشیدن رشادت های رزمندگان ایرانی و مهمتر ضرورت حضور مدافعان در این عرصه ادا نشده است.
شعارهایی که گاه بر اثر برخی معضلات اقتصادی در تجمعات شنیده شده و به فضای مجازی کشیده می شود حاصل همین پاسخ نگفتن‌هاست و این حقیقت که برخی با نشر موضوعاتی همچون «نه به سوریه» به دنبال گرفتن ماهی از آب گل آلود هستند از سوی رسانه ملی کتمان شده و از نگاه این رسانه اساسا چنین پرسشی هیچ گاه مطرح نشده و یا با نگاهی دقیق و کارشناسانه و حرفه ای به آن پاسخ داده نمی شود.
در سینمای ایران نیز با وجود توانایی های موجود در این زمینه عملکرد قابل دفاعی وجود ندارد و درباره مدافعان حرم فیلم قابل توجهی به تولید نرسیده که بتوانیم درباره محتوای آن به قضاوت بنشینیم.
فیلم های آوازهای سرزمین من به کارگردانی عباس رافعی، جشن تولد از عباس لاجوردی و به وقت شام از ابراهیم حاتمی کیا از جمله آثاری هستند که درباره مبارزه با داعش و مدافعان حرم ساخته شده اند که در میان این آثار آخرین ساخته کارگردان آژانس شیشه ای از منظر تولید و البته گستردگی اکران اثری قابل تامل تر است.
جدا از آنکه فیلم «به وقت شام» از سوی منتقدان و نویسندگان با نقدهای جدی روبه‌رو شد و نمایش عمومی آن نیز حاشیه هایی در پی داشت این اثر سینمایی به عنوان تنها فیلم جدی با رویکرد مبارزه با داعش معطوف به صحنه های جنگی شده و نویسنده و کارگردان اثر، پاسخ قابل قبولی به چرایی حضور نیروهای کشورمان در سوریه ارائه نمی کند.
صدا و سیما نیز در این بخش اغلب اسیر شعارزدگی شده و به‌جای پاسخ به پرسش یاد شده، اغلب به ساخت و پخش مستندهایی پرداخته که یا در زمان درستی پخش نمی شود و یا تنها به جنبه های معنوی شهادت مدافعان حرم در این آثار اشاره شده است.
همچنین تلاش های این رسانه برای کشاندن داعش به سریالی طنز مانند پایتخت نیز نتیجه‌بخش نبود و در این سریال نیز بیشتر تلاش ها صرف کارگردانی صحنه های جنگ شده و به اندیشه های پشت پرده اقدامات داعش و دلایل و چگونگی حضور نیروهای ایرانی پاسخی داده نشد.
برطرف نکردن این ضعف و پاسخ ندادن به این پرسش که چرا امروز ایران در خط مقدم مقابله با تروریسم قرار دارد موجب می شود مردم پاسخ خود را از شبکه های اجتماعی و رسانه های خارجی و آثار سینمایی دیگر کشورها دریافت کنند.
در این میان مدیران سینمایی بی تقصیر نیستند و می توان با تدابیری مشخص در این راه خطیر قدم برداشت؛ البته این تدبیر به معنای صرف بودجه های هنگفت تحت عنوان ساخت فیلم هایی با اثرگذاری فرهنگی نیست چرا که این مسیر پیشتر از سوی برخی مدیران امتحان شده و نتیجه ای جز شکست در آن نبوده است.
در این نگاه، سینمای ایران نیازمند تولید آثاری است که در کنار اثرگذاری، مخاطب را جذب کرده و روایت آن برای مخاطبان جهانی دارای معنا و مفهوم باشد.
بهتر آنکه به‌جای ترس از بیان پرسش های مطرح درباره مسائل مختلف و پاک کردن صورت مساله، مسائل را تبیین و به درستی و با قدرت به آنها پاسخ دهیم. سینمای ایران این قدرت را دارد که بتواند درباره واکاوی چنین مسائلی، با توجه به مقبولیت جهانی و توسعه و رشد خوب خود پس از انقلاب، هنرمندانه عمل کند و فیلمسازان ایرانی می توانند آثار درخور توجهی را در این زمینه خلق کنند.
حال باید دید نگاه مدیریت سینما برای قدم گذاشتن به این عرصه چه خواهد بود و آیا برنامه ای برای این مهم در نظر گرفته شده است؟

منبع: ایرنا

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین