کد خبر: ۵۰۵۷۵۴
تاریخ انتشار:
با توجه به نامه نو اصولگرایی قالیباف

تفکر جدید نشانه تحول در جریان اصولگرایی است

نامه نو اصولگرایی قالیباف در حالی با واکنش‌هایی در طیف اصولگرا و اصلاح‌طلب روبرو شده که این تفکر جدید نشانه تحول در جریان اصولگرایی است و آن‌هایی که موضع منفی گرفته‌اند، در جهت نفی این تحول گام برمی‌دارند.

گروه سیاسی: طی روزهای اخیر نامه محمدباقر قالیباف درباره نو اصولگرایی واکنش‌های بسیاری را در بین طیف اصولگرا و اصلاح‌طلب در پی داشت که این تفکر جدید نشانه تحول در جریان اصولگرایی است و آن‌هایی که موضع منفی گرفته‌اند، در جهت نفی این تحول گام برمی‌دارند.

تفکر جدید نشانه تحول در جریان اصولگرایی است

به گزارش بولتن نیوز، تحلیل‌های مختلفی در خصوص نظرات قالیباف صورت گرفته است که از این جمله می‌توان به نظر محمدجواد شوشتری مشاور شهردار و مدیرکل دفتر شهردار تهران اشاره کرد که می‌گوید امروز پذیرفتنی است که جریان اصولگرایی نیازمند هوای تازه است! جریانی که نیازمند رجوعی عمیق به افکار اجتماعی و مدیریتی و تشکیلاتی بزرگانی همچون حضرت امام، مقام معظم رهبری، امام موسی صدر، سیدمحمدباقرصدر، شهید مظلوم بهشتی و علامه شهید مطهری است.

محمدجواد شوشتری در این رابطه نوشته است انتشار نامه دکتر قالیباف در خطاب به جوانان انقلابی واکنش‌های زیادی را در برداشت و موجب شد که هر کس با هر سلیقه و گرایش نسبت به این نامه موضع‌گیری خود را ابراز نماید و از این منظر چند سطری را می‌نویسم:

«به نظرم نگارش این نامه مهم در مقطع کنونی حاوی این نکته است که بعد از انتخابات 96 وادادگی سنگینی بر جریان اصولگرایی حاکم شده و بیشتر رویکرد «سرزنش خود»، «بهت ناشی از بزرگی ابعاد خسران»، «روی‌آوری به طنز، تمسخر و هجو» باب شده است

دکتر قالیباف تلاش دارد با یادآوری اقتضائات کنونی جریان اصولگرایی و چالش‌های ادواری ناکارآمدی دولت‌ها و همچنین دولت مستقر با خطاب قرار دادن نسل جدید و جوانان انقلابی تلاش کند تا ضمن دعوت از آن‌ها به بحث گفتمان «نو اصولگرایی» مانع از تعمیق شکاف بیشتر ملت و حاکمیت شود.

صرف‌نظر از اینکه جریان اصولگرایی دچار آسیب‌هایی همچون خودپنداری «قسیم الجنه والنار» و «تمام اسلام و انقلاب و نظام» است ولیکن استارت بحث نو اصولگرایی فرصت مغتنمی است به دعوت نسل جدید انقلابی و مانع‌شدن از افراط‌ها، تفریط‌ها و یا انزوا گرایی که امروزه دامن‌گیر این جریان شده است؛ جریانی که وقتی نتیجه نهایی آرا در تهران مشخص شد بعضی از آن‌ها مردم تهران را اهل کوفه نامیدند و شهر تهران را پایگاه ضدانقلاب و ضد ولایت‌فقیه توصیف کردند! و این در حالی بود که این تحلیل با جریان اصولگرایی انقلابی و مخصوصاً با منش و روش دکتر قالیباف در تضاد بود.

دکترمعتقداست که خدمت مانند خورشید باید در مملکت اسلامی فراگیرباشدوکاری به سلیقه، مذهب و عقیده خدمت گیرنده نداشته باشد. کار خوب وخیررا حتی برای عزیزانت به‌قصد قربت به خدا انجام بده تا اگر کدورتی هم پیش آمد تو را از ادامه کار خیر بازندارد.

امروز پذیرفتنی است که جریان اصولگرایی نیازمند هوای تازه است! جریانی که نیازمند رجوعی عمیق به آرا وافکاراجتماعی و مدیریتی و تشکیلاتی بزرگانی همچون حضرت امام، مقام معظم رهبری، امام موسی صدر، سیدمحمدباقرصدر، شهید مظلوم بهشتی و علامه شهید مطهری است.

این طیف باسابقه می‌تواند با نقد درست تلاش کندتامحتوای ثابت و فرم متغیرش را با شرایط کنونی انقلاب مطابقت دهد؛ فرم متغیری که قطعاً نیازمند مشارکت نخبگان انقلابی برای درک اقتضائات و بضاعت انقلاب در برهه کنونی است؛ بالاخره این جریان باید یک‌بار به جمع‌بندی برسد که در برابر پدیده‌های نوظهور اجتماعی برای نسل جدید چه راه‌حلی دارد؟ چه راهکاری برای جلب اعتماد مردم و کسب سرمایه اجتماعی مناسب برای بهره‌گیری در جهت هم‌افزایی نیروهای انقلابی و جذب و جلب طیف خاکستری دارد. تاکی خود را اول واخر انقلاب می‌داند وخیروشررابامترِ کشی خودمی سنجد.

 تفکر جدید نشانه تحول در جریان اصولگرایی است

قبول کنیم نقاط ضعف موجود و تکیه زدن برمناصب انتصابی با تأثیر متفاوتی که داشتند جریان اصولگرایی را در وادیِ سراشیبی و افول قرار داده و موجب ایجاد فضای موجود و بهره‌برداری جریان مخالف از این بستر سیاسی شده و نتیجه آن این است که گیس کشی‌های رایج و معمول سیاسی متأسفانه بجای آنکه به جهت آسیب‌شناسی کارآمدی دولت و نحوه گره‌گشایی از کار مردم باشد، بیشتر برای فرافکنی و فرار از بار مسئولیت دولتمردان است!

نامه دکتر قالیباف دعوت و فراخوانی برای جوانان انقلابی است تا جریان اصولگرایی را آسیب‌شناسی کرده و با تعمق در سیر و سیره این جریان به چگونگی تغییر فرم، بایسته‌ها و شابلون‌های جدیدی مبتنی بر اقتضائات کنونی انقلاب فکر کنند و با تحلیل دقیق خود راه برون‌رفتی برای این جریان پیشنهاد دهند؛ استناد می‌کنم برای جمع‌بندی بحث خود به نکته‌ای که مقام معظم رهبری چند سال پیش مطرح کردند؛ ایشان در تأکید بر بسط تحلیل سیاسی می‌فرمایند: چیزی که امام حسن مجتبی علیه‌السلام را شکست داد، نبودن تحلیل سیاسی در مردم بود. مردم، تحلیل سیاسی نداشتند. چیزی که فتنهٔ خوارج را به وجود آورد و امیرالمؤمنین علیه‌السلام را آن‌طور زیر فشار قرارداد و قدرتمندترین آدم تاریخ را آن‌گونه مظلوم کرد، نبودن تحلیل سیاسی در مردم بود.»

مسعود معینی پور عضو هیات علمی دانشگاه باقرالعلوم (ع) نیز طی یادداشتی با عنوان «برخی الزامات نو اصولگرایی» می‌نویسد:

 قالیباف درست می‌گوید؛ جریان حزب‌اللهی و مدیریت انقلابی نیاز به نو شدن دارد؛ نو شدن الزاماً به معنای تغییر هویت و یا استحاله نیست اما اقتضائاتی در پی دارد: نو شدن در تغییر دستگاه مسئله شناسی و سپس روش‌شناسی جریان انقلابی و اصولگرایی در پاسخ به مسائل است. از یک منظر در حال حاضر ما داریم ذیل دستگاه حکمت نظری و تعریف تمام تحولات عالم انسانی در چارچوب فهم نفس الامر عالم تمام مسائل را فهم می‌کنیم و فارغ از اراده انسانی تمام واقعیت موجود و پیش رو (آینده) را تحلیل می‌کنیم؛ حال‌آنکه گذر آگاهانه و طولی از دستگاه حکمت نظری به حکمت عملی و سپس فهم کنش اجتماعی بر مبانی دوگانه عالم حقیقت و اعتباریات باید مسائل این زندگی و کنش اجتماعی را فهم کند و سپس بر طبق آن برنامه‌ریزی کند. حکمت نظری مبنای تحلیل، فهم و درک پدیده‌های تکوینی عالم فارغ از اختیار و اراده انسان است. حکمت عملی مبنای تحلیل، فهم و درک پدیده‌های عالم واقع ذیل اراده انسان است و در چارچوب تشریعیات و اعتباریات و عرفیات است.

کنش اجتماعی هم خروجی رفتاری انسان بر یکی از دو مبنا یا برآمده از یک نگاه طولی و رفت و برگشتی بر هر دو مبناست.

مشکل مهم ما، غلبه حکمت نظری و شکل‌گیری تحلیل مسائل اجتماعی منحصراً در دستگاه حکمت نظری است و این‌یک اشتباه فاحش است و باید از حکمت نظری به حکمت عملی و سپس کنش اجتماعی حرکت کرد و بالعکس.

به نظر می‌رسد یکی از مقاطع تاریخی بسیار مهم و قابل‌مطالعه جدی برای فهم نو شدن و تعریف نو شدن، بررسی روند گذر از دوران انقلابی و تأسیس و سپس تثبیت جمهوری اسلامی از سال 58 تا سال 63 است. آن زمان که نهادهای جمهوری اسلامی در بدو تأسیس (به‌طور توامان) برآمده از پشتوانه‌های معرفتی انقلاب اسلامی و نیازهای اجتماعی انسان انقلاب اسلامی تأسیس شد و اتفاقاً در بستر زمانی خود کارآمد بود.

اتفاقی که در بدنه نخبگانی جریان انقلابی و اصولگرایی در حال رخ دادن است چند چیز به‌طور توامان است؛ اول فهم نکردن و گاهی عدم توجه به مسئله اجتماعی در دستگاه فلسفی و فقهی؛ دوم تقلیل دستگاه کلامی به حوزه مبانی اعتقادات و اصول دین و عدم گذر به حوزه عمل و تعمیق باور دینی و تحول در رفتار دینی؛ سوم حل نکردن و عدم تحقیق موضع در مواجهه با دوگانه سنت و مدرنیته در طول تاریخ معاصر خصوصاً بعد از انقلاب علی‌الخصوص بعد از جنگ چهارم بی‌توجهی به تفکیک امر دینی از امر اجتماعی و ترویج سکولاریسم و الهیات مسیحی در بین نهادهای دینی و حکومتی و رسانه و نظام تعلیم تربیت رسمی و غیررسمی؛ پنجم بی‌توجهی به شکل‌گیری طبقه متوسط شهری بعد از جنگ تا امروز و به تغییر مطالبات اجتماعی و انضمامی مردم برآمده از طبقه متوسط شهری؛ ششم بی‌توجهی به تغییر و توسعه مطالبات مردم از امر سیاسی به امر اجتماعی؛ هفتم بی‌توجهی به غلبه ساختار و سازمان و منافع خصوصی دولت‌ها و طبقه نخبه برنهادهای مردمی و منافع عمومی و توده‌ها، ازاین‌رو لازم است اول روند حضور جریان اصولگرایی در رأس نهادهای انتخابی بازبینی و بازطراحی شود و از پروژه‌ای دیدن انتخابات‌ها دست‌برداریم و باور کنیم که مردم واقعیتی غیرقابل انکارند و با بهره‌گیری از مدل الیگارشی نمی‌توان کاری از پیش برد.

تفکر جدید نشانه تحول در جریان اصولگرایی است

دوم حضور نخبگان اصولگرایی در رأس نهادهای انتصابی جمهوری اسلامی مورد تجدیدنظر قرار گیرد و کارآمدی و شایستگی شاخص اصلی آن شود. گذر از کارکردگرایی به مدل مسئله محوری در نهادهای انتصابی بسیار کارگشا خواهد بود و در این صورت اثربخشی و کارآمدی شاخص سنجش است نه کارکردگرایی و ساختارگرایی

سوم نسبت نهاد ولایت‌فقیه و شخص ولی‌فقیه با رأس و بدنه جبهه انقلاب بازتعریف شود. رهبر به‌مثابه راهبر و سیاست‌گذار بازخوانی شود و جریان اصولگرایی از رانت او برای بقاء به هر قیمت بهره نبرند و تلاش کنند دقیقه ذیل مدل ارتباطاتی رهبری در طول بیست‌وهشت سال گذشته از سرمایه‌های اجتماعی که در یک سیر طبیعی به دست آورده‌اند بهره ببرند.

چهارم مشارکت مردم در یک فرآیند طبیعی و مدنیت برآمده از عقلانیت دینی برای شکل‌گیری مسائل اجتماعی و سپس تلاش برای حل آن‌ها جدی گرفته شود و شکل‌گیری نهادهای مردمی جدی گرفته شود. پیش از اینکه به یک نوع اقتدارگرایی مفرط در ساختار جمهوری اسلامی گرفتار شویم باید به تغییر و اصلاح باشیم.

حسین کنعانی‌مقدم عضو شورای مرکزی جبهه ایستادگی در گفتگویی با روزان نسبت به نامه اخیر محمدباقر قالیباف نامزد اصول‌گرایان در انتخابات 96 و شهردار کنونی تهران واکنش نشان داد. او این نامه را چنین مورد تحلیل قرار می‌دهد که «افراد آزاد هستند که نظر خودشان را درباره موضوعات مختلف ارائه کنند و آقای قالیباف به عقیده خودشان نظری را درباره انتخابات و همین‌طور دولت یازدهم و جریان اصول‌گرایی مطرح کرده‌اند.» اما درعین‌حال انتقاد خود را نسبت به این موضوع چنین ابراز می‌کند که «سؤال من از ایشان چنین است که آیا جریان اصول‌گرایی به پایان خط رسیده است یا دوران آن به پایان رسیده است که نتوان اصلاحاتی در آن شکل داد یا به‌روزرسانی در آن صورت داد که آقای قالیباف این پیشنهاد را مطرح می‌کند. قطعاً من با چنین دیدگاهی مخالف هستم.»

اخیراً آقای قالیباف نامه‌ای خطاب به اصول‌گرایان نوشتند. شما این نامه را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

برای ارزیابی دقیق‌تر شاید بهتر باشد این مسئله را از شخص آقای قالیباف بپرسید و من دراین‌باره نظر نمی‌دهم. به‌هرحال افراد آزاد هستند که نظر خودشان را درباره موضوعات مختلف ارائه کنند و آقای قالیباف به عقیده خودشان نظری را درباره انتخابات و همین‌طور دولت یازدهم و جریان اصول‌گرایی مطرح کرده‌اند.

آقای قالیباف در این نامه موضوعی تحت عنوان جریان نو اصول‌گرایی مطرح کردند. شما این مسئله را چطور نقد می‌کنید؟

خب ایشان نظری داشتند که جریانی تحت عنوان جریان نو اصول‌گرایی شکل بگیرد. اینکه آقای قالیباف در نامه اخیر خود موضوع نو اصول‌گرایی و تجددخواهی را مطرح کردند از چند زاویه قابل‌بحث و نقد است. مسلماً در جهان امروزی و درروند شکل‌گیری ساختارهای سیاسی زمانی که جریانی به آخر خط می‌رسد و اصطلاحاً تاریخ‌مصرف آن می‌گذرد، بازماندگان آن جریان برای انجام اصلاحات در آن روند چنین فرضیه‌هایی را مطرح می‌کنند که ما نظیر آن را در الگوهایی مانند نئولیبرالیسم و امثالهم شاهد هستیم.

آیا فکر می‌کنید جریان نو اصول‌گرایی قابلیت اجرا خواهد داشت؟

مسئله اصلی دقیقه اینجا مطرح می‌شود که زمانی که تئوری تجددخواهی مطرح می‌شود یا در نمونه اخیر آن آقای قالیباف بحث نو اصول‌گرایی را مطرح می‌کند، این نظریه و این جریان جدید چه جایگاهی می‌تواند در جامعه و نزد اذهان عمومی و مردم داشته باشد و اساساً چنین ساختاری چگونه می‌تواند در میدان رقابت‌های سیاسی جایی برای خود دست‌وپا کند.

شما در صحبت‌هایتان اشاره داشتید که زمانی بحث یک تجددخواهی مطرح می‌شود که جریان سابق رو به افول رفته یا به پایان رسیده است. آیا ازنظر شما می‌توان چنین توجیه قابل قبولی برای ایده آقای قالیباف قائل شد؟

تفکر جدید نشانه تحول در جریان اصولگرایی است

اتفاقاً نقد مهمی که من به این پیشنهاد آقای قالیباف دارم دقیقاً به چنین مسئله مربوط می‌شود. آقای قالیباف گفته‌اند که جریان نو اصول‌گرایی شکل بگیرد. حالا سؤال من از ایشان چنین است که آیا جریان اصول‌گرایی به پایان خط رسیده است و یا دوران آن به پایان رسیده است که نتوان اصلاحاتی در آن شکل داد یا به‌روزرسانی در آن صورت داد که آقای قالیباف این پیشنهاد را مطرح می‌کند. قطعاً من با چنین دیدگاهی مخالف هستم.

برخی موافقان آقای قالیباف اعتقاددارند که جریان اصول‌گرایی دچار مشکلات و نواقصی است که باید از این طریق آن مشکلات را برطرف کرد. آیا شما با ماهیت این مسئله که در جریان اصول‌گرایی نواقصی وجود دارد، موافق نیستید؟

اینکه من با نظر و پیشنهاد آقای قالیباف مخالف هستم به معنای آن نیست که هیچ ایراد و انتقادی به جریان اصول‌گرایی وارد نیست. اتفاقاً بنده نیز با بخشی از این انتقادات موافق هستم و اعتقاددارم که باید باتدبیر ویژه و عزم جدی در جهت رفع این انتقادات و ایرادات عمل کرد ولی نکته اصلی اینجاست که به نظر من میزان این مشکلات آن‌چنان نیست که بگوییم جریانی همچون اصول‌گرایی باسابقه و شناسنامه و کارنامه مشخص و گسترده و موفق دیگر به آخر راه رسیده است و باید از طریق جریان تحت عنوان نو اصول‌گرایی وارد میدان شد.

برخی نامه اخیر آقای قالیباف را چنین تعبیر می‌کنند که ایشان مترصد آن هستند که جریان جدیدی در اردوگاه اصول‌گرایی را رهبری و راهبری کنند. شما فکر می‌کنید آیا چنین ظرفیتی در آقای قالیباف وجود دارد؟

مشخصاً وقتی آقای قالیباف چنین پیشنهادی را مطرح می‌کنند حتماً این ظرفیت و توانایی را در خود دیده‌اند که بتوانند جریان جدیدی را رهبری و هدایت کنند ولی مسئله اینجاست که اگر ایشان نیت حمایت از گفتمان اصول‌گرایی دارند، بهتر است با حفظ همان شرایط سابق یعنی احترام به جریان اصول‌گرایی کمک‌های خود را ادا کنند و مطمئن باشند تشکیل یک جریان جدید قطعاً راه‌حل قطعی نیست. چراکه صرفاً با یک تغییر نام نمی‌توان مشکلات را حل کرد و چنانچه آقای قالیباف تصور می‌کند که توانایی اداره یک جریان جدیدی را دارد بهتر است این توانایی را در همان مسیر مشخص اصول‌گرایی ادامه داده و کمک خود را این‌چنین به همکیشان خود ادا کند.

منبع: بولتن نیوز

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین