کد خبر: ۵۰۰۰۱۳
تاریخ انتشار:
50 سال پس از انتشار «صد سال تنهايي»

«ماركز» از زبان ماريو بارگاس يوسا

از جمله خصوصيات «صد سال تنهايي» اينكه الفباي چند شاهكار ديگر را در خود داشت؛ كتابي كه جذابيت‌هايي براي خواننده فرهيخته، تحصيلكرده و سخت‌گير داشت يا مورد علاقه خوانندگان ابتدايي بود كه فقط حكايت‌هايي كوتاه را دنبال مي‌كردند و به زبان و ساختار علاقه‌اي نداشتند. نه‌تنها شروع به نوشتن يادداشت‌هايي درباره اثر ماركز كردم بلكه گارسيا ماركز را تدريس مي‌كردم.

گروه فرهنگ و هنر: در یادداشت پیشه رو که بهار سرلک نگاشته معتقد است:گارسيا ماركز اطلاعات بيشتري نسبت به من درباره جنگ داشت، در نامه‌هايش جزيياتي را براي من شرح داده بود، احتمالا آنها را كمي اغراق‌آميز هم توصيف مي‌كرد تا خنده‌دارتر و واضح‌تر بشوند. اما پروژه‌اي كه به خاطر آن نامه‌نگاري مي‌كرديم براي مدتي طولاني در سايه قرار گرفت. دشوار مي‌توانستيم صميميت نوشته‌ها و توصيفاتي را كه پيش چشمان يكديگر به تصوير درآورده بوديم، ناديده بگيريم.

به گزارش بولتن نیوز متن این یادداشت که روزنامه اعتماد نیز منتشر شده به شرح زیر است:

سال 1967 نه تنها سالي است كه در آن «صد سال تنهايي» منتشر شد، بلكه سالي است كه گابريل گارسيا ماركز و ماريو بارگاس‌يوسا در كاراكاس به مناسبت دريافت جايزه رومولو گايه‌گوس براي كتاب «خانه سبز» (اثر يوسا) همديگر را ملاقات كردند و دوستي‌شان شكل گرفت اما در سال 1976 اين رابطه را قطع كردند. يوسا در برنامه تابستاني دانشگاه كومپلوتنس در ال اسكوريال با كارلوس گرانس، مقاله‌نويس كلمبيايي درباره شاهكار ماركز و رابطه‌اش با اين نويسنده صحبت كرده است. در ادامه گزيده‌هايي از صحبت‌هاي يوسا را كه ال‌پايس منتشر كرده مي‌خوانيد.


كشف يك نويسنده: در تلويزيون فرانسه در پاريس مشغول كار بودم، برنامه‌اي ادبي داشتم كه در آن درباره كتاب‌هايي كه به فرانسه منتشر مي‌شد و علاقه مردم امريكاي لاتين را برمي‌انگيخت، صحبت مي‌كردم. سال 1966 كتابي از نويسنده كلمبيايي به نام «هيچ‌كس به سرهنگ نامه نمي‌نويسد» خواندم. از رئاليسم داستان، از توصيفات دقيق از شخصيت سرهنگ پير كه هيچ‌وقت به درخواست بازنشستگي‌اش نمي‌رسيد، خوشم آمد. خيلي علاقه‌مند بودم اين نويسنده را كه اسمش گارسيا ماركز بود، ملاقات كنم.


رمان چهار نفره: ‌فردي ما را به يكديگر معرفي كرد؛ نمي‌دانم او اول به من نامه نوشت يا من به او اما نامه‌هاي پر شور و حرارتي بين ما ردوبدل شد كه باعث شد پيش از اينكه چهره يكديگر را ببينيم، با يكديگر دوست شويم. در برهه‌اي پروژه نوشتن رماني به قلم چهار نويسنده درباره جنگ ميان پرو و كلمبيا در منطقه آمازون مطرح شد. گارسيا ماركز اطلاعات بيشتري نسبت به من درباره جنگ داشت، در نامه‌هايش جزيياتي را براي من شرح داده بود، احتمالا آنها را كمي اغراق‌آميز هم توصيف مي‌كرد تا خنده‌دارتر و واضح‌تر بشوند. اما پروژه‌اي كه به خاطر آن نامه‌نگاري مي‌كرديم براي مدتي طولاني در سايه قرار گرفت. دشوار مي‌توانستيم صميميت نوشته‌ها و توصيفاتي را كه پيش چشمان يكديگر به تصوير درآورده بوديم، ناديده بگيريم.


سرسپردگان فاكنر: فكر مي‌كنم چيزي كه در دوستي ما سهم بسزايي داشت، خواندن بود؛ هر دوي ما از علاقه‌مندان فاكنر بوديم. در اين نامه‌نگاري‌ها به تفصيل درباره فاكنر، شيوه‌اي كه با آن ما را با تكنيك‌هاي مدرن آشنا كرد، با شيوه شرح وقايعي كه ترتيب در آنها اهميت نداشت، تغيير زاويه ديد و... آشنا كرد. وجه مشترك ميان ما همان خوانش‌ها بود. او به‌شدت تحت تاثير ويرجينيا وولف قرار گرفته بود. من از سارتر كه ماركز فكر مي‌كرد تا به حال چيزي از او نخواندم، صحبت مي‌كردم. هيچ چيز بيشتر از اگزيستانسياليست‌هاي فرانسه علاقه من را برنمي‌انگيخت؛ آنها در شكل‌گيري قالب من خيلي مهم بودند.  
صد سال تنهايي: با خواندن «صد سال تنهايي» حيرت كردم. آثار قبلي او را خيلي دوست داشتم اما «صد سال تنهايي» تجربه‌اي حيرت‌آور بود، آن را رماني خارق‌العاده مي‌ديدم.

به محض اينكه آن را خواندم، مقاله «آماديس در امريكا» را نوشتم. در آن زمان طرفدار رمان‌هايي كه سرگذشت شواليه‌ها را شرح مي‌داد، بودم و در نهايت به نظرم آمد بالاخره امريكاي لاتين هم چنين رماني را دارد كه در آن عنصر خيال بر داستان چيره شده است و هيچ‌گونه شالوده‌ حقيقي، تاريخي و اجتماعي وجود ندارد. از جمله خصوصيات ديگر «صد سال تنهايي» اينكه الفباي چند شاهكار ديگر را در خود داشت؛ كتابي كه جذابيت‌هايي براي خواننده فرهيخته، تحصيلكرده و سخت‌گير داشت يا مورد علاقه خوانندگان ابتدايي بود كه فقط حكايت‌هايي كوتاه را دنبال مي‌كردند و به زبان و ساختار علاقه‌اي نداشتند. نه‌تنها شروع به نوشتن يادداشت‌هايي درباره اثر ماركز كردم بلكه گارسيا ماركز را تدريس مي‌كردم. به اين شكل، بدون اينكه اعلام كرده باشم، با سخنراني‌هايم در اين كلاس‌ها، كتاب «گابريل گارسيا ماركز: تاريخ خداكشي» را نوشتم.

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین