بولتن نيوز: رهبر معظم انقلاب در دومین هماندیشی الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت در مورد عدالت و لزوم تولید نظریۀ اسلامی آن اشاره کردند که اولاً جامعهای ما پس از گذشت سه دهه آزمون و خطا در عرصۀ عدالت اجتماعی دیگر نمیتواند همچنان عملزده و بدون هیچگونه نظریهای در مسیر عدالت گام بردارد و نیاز ما به چنین نظریهای بیش از گذشته است و ثانیاً در تولید این نظریه نباید با اقداماتی سرسری و به بهانۀ تولید سریع چنین چیز گرانبهایی، دست به کپیبرداری ناقصی از نظریههای موجود در این حوزه بزنیم.
در نتیجه برای تولید نظریۀ عدالت اسلامی نه باید از الگوهای لیبرالیستی و گل سرسبدشان که نظریۀ عدالت به مثابه انصاف راولز است استفاده کنیم و نه باید از عدالت مارکسیستی دم زد. به عبارت دیگر نه خود را اسیر این کنیم که رابطۀ عدالت و آزادی (بخصوص آزادی منفی) چیست و چگونه میتوان این دو را توأمان داشت و نه اینکه ماشین چمن زنی عدالت مارکسیستی را به دست بگیریم و از کوچک تا بزرگ جامعه را به زور به نقطهای برسانیم که حق خیلیها نیست. گویی باید از زاویۀ دیگری به عدالت نگاه کرد و چرخ را برهم زنیم و بنایی از نو بسازیم. در این کار باید پیشفرضها و مفاهیم اساسی و اولیهای که در ذهن ما جایگاهی ثابت و بدیهی یافته را به دور ریخته و از زاویۀ دین به عدالت نگریست.
این نوشته به هیچوجه نه در حد و اندازۀ یک نظریهپردازی در مورد عدالت است و نه نویسندۀ آن و حتی خود متن، اعتقادی بر داشتن توانایی چنین کاری دارد، بلکه تنها یک آغاز و فتح بابی است برای رفع دغدغۀ ولیامر زمان که باید دردش را درد خود و جهتگیریمان را در راستای راهنماییهایش تبیین کنیم. و البته در چهارچوب تواناییهای خویش سعی میکنیم چنین امری را تحقق ببخشیم.
به نظر میرسد آنچه که کلید معمای عدالت است و تاکنون نظریههای بشری قادر به استخراج و بهرهبرداری از آن نبودهاند، برقراری نسبت و رابطه بین عدالت و ولایت است. از آنجا که ولایت (تکوینی و بخصوص تشریعی) مقولهای درون دینی است، دستیابی به آن نیازمند ورود مومنانه به عرصۀ دین است و چون این اتفاق در عرصۀ نظریهپردازی نیفتاده، ساحت اندیشۀ بشری از این دُرّ گرانبها محروم مانده. اما امروز که اندیشمندانی مومن به دین اسلام و مذهب تشیع در صدد برآمدهاند تا این معما را حل کنند، دور از ذهن نیست که با توجه به وجود بالقوۀ این رابطه، در جهت بالفعل کردن آن برآمده و نظریهای از عدالت بدست دهند که آن را مبتنی بر ولایت بنانهاده و به این ترتیب، شاهد ایجاد نظریهای بومی و اسلامی-ایرانی از عدالت باشیم، نظریهای که میتوان براساس آن الگوی پیشرفت مدنظر را بنا نهاد و دچار ابتلا به مدلها و الگوهای غیرهمسنخ نشد.
در گام اول و برای بررسی این رابطه، طرح چند سوال اساسی لازم به نظر میرسد تا انشاءالله در مجالهای بعدی و توسط افراد اندیشمند و تواناتر از صاحب این قلم، به کنکاش پیرامون عدالت مبتنی بر ولایت بپردازیم: تعریف اصلی، جامع و نهایی اسلام از واژۀ عدالت چیست؟ پیشفرضها و مقدمات ارائۀ این تعریف چیست؟ عدالت در کجای منظومۀ معارف اسلام قرار میگیرد؟ رابطۀ عدالت با سایر اجزای این منظومه چگونه است و چه تأثیری بر آنها گذاشته چه و تأثری از آنها میبیند؟ فرق این تعریف و روابط موجود در آن و یا اطراف آن، با تبیینهای ارائه شده پیرامون عدالت توسط سایر مکاتب در کجاست؟ تعریف اصلی، جامع و نهایی اسلام از واژۀ ولایت چیست؟ برای قائلبودن به ولایت، میبایست چه مراحلی را طی کرد و مفاهیمی پیشینی از ولایت چیست؟ آیا رابطۀ ولایت و عدالت رابطهای عرضی است یا طولی؟ آیا میتوان الگویی از عدالت را که مبتنی بر ولایت است طرح کرد؟ و سوالهای دیگری که حتماً در این حوزه وجود دارد و باید به دقت آنها را طرح کرد و بررسیشان پرداخت.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com