کد خبر: ۴۷۱۵۹
تاریخ انتشار:

بن بست آمریکا در سوریه

غرب گمان می کرد که معترضان سوری بشار اسد از فضای منطقه ای مبتنی بر اسقاط نظام های سیاسی وابسته استفاده کرده و به میدان می آیند و حال آنکه معترضان نظام سیاسی تمرکزگرای سوریه همان مخالفان جدی دخالت آمریکا و رژیم صهیونیستی در امور کشورهای اسلامی اند.
ثبات سیاسی و امنیتی سوریه در فاصله سالهای 1350- زمان آغاز ریاست جمهوری حافظ اسد- تا امروز بعنوان نقطه ضعف بزرگ آمریکا و رژیم صهیونیستی تلقی شده است چرا که وجود رژیمی مخالف آمریکا و اسرائیل در میان جمعی از کشورهای وابسته به واشنگتن و تل آویو و با وجود محدودیت های فراوان اقتصادی و ژئوپلیتیکی، قدرت فائقه آمریکا در جهان و اقتدار منطقه ای رژیم صهیونیستی را به چالش می کشید.

اگر نگاهی به نقشه جغرافیایی و تاریخ 4 دهه اخیر بیاندازیم در می یابیم که سوریه در محاصره جغرافیایی مخالفان خود قرار داشته است. در شمال در فاصله سالهای 1350 تا 1380 با نظامیان و احزاب سیاسی وابسته ترکیه، در جنوب با دولت انگلیسی اردن و رژیم صهیونیستی، در شرق با رژیم وابسته صدام حسین و در غرب با رژیم مسیحی الیاس سرکیس لبنان مواجه بود ولی در طول این مدت این نظام ثبات سیاسی و امنیتی خود را حفظ کرد و دستخوش ناآرامی نگردید. این در حالی است که در این مدت همه کشورهای اطراف سوریه که عزم خود را برای بی ثبات کردن این کشور جزم کرده بودند، دستخوش تغییرات عمده شدند. نظام لائیک غرب گرا در ترکیه فرو پاشید، صدام حسین ساقط شد، رژیم صهیونیستی در آستانه فروپاشی قرار گرفت و از اقتدار آن چیزی باقی نماند. نظام سیاسی لبنان که وابسته به اسرائیل بود جای خود را به مقاومتی متحد سوریه داد و اردن از صحنه تحولات خاورمیانه حذف و در داخل با یک جنبش قوی مذهبی مواجه شد.
آرامش سوریه در این دوران نشانه روشن شکست طرح های اسرائیلی، آمریکایی و... بود بر این اساس بی ثبات سازی سوریه و جدا کردن آن از ایران و جنبش های اسلام گرا در منطقه همواره در دستور کار بود. سوریه در این دوره یک بار با حمله نظامی آمریکا به بخشی از منطقه همجوار با عراق- منطقه بوکمال در استان دیرالزور در پنجم آبان 1387- مواجه شد، چندین بار با حمله هوایی رژیم صهیونیستی- جدیدترین آن حمله هوایی به تل ابیض واقع در منطقه دیرانی در شهریور 1386- بود. ضمن آنکه رژیم تل آویو عملیات های تروریستی زیادی که هدف آنها عمدتا از میان برداشتن رهبران مقاومت فلسطینی و لبنانی بود در خاک سوریه اجرا کرد.
ترور مشکوک رفیق حریری در 25 بهمن 1383 فرصتی بود تا غرب برای واژگون کردن نظام سیاسی سوریه فعالیت خود را متراکم نماید. روند متهم سازی سوریه از بهار 84 آغاز شد و تا آخر این سال با شدت استمرار یافت. این فشارها آنقدر زیاد بود که بسیاری از تحلیلگران با قاطعیت از حتمی بودن سقوط رژیم بشار اسد خبر می دادند ولی در نهایت این فشارها به شکست انجامید و از قضا پایه های رژیم دمشق را مستحکم تر کرد چرا که بشار از این آزمون سخت با موفقیت بیرون آمد.
نظام حاکم بر سوریه برخلاف آنچه تبلیغ می شود، «علوی» نیست. البته علوی ها که حدود 10 درصد از جمعیت 22 میلیونی سوریه را به خود اختصاص داده و عمدتا در استان غربی لاذقیه زندگی می کنند، بخشی از حاکمیت را در اختیار دارند ولی در سوریه پست های عمده حکومتی شامل وزارتخانه ها، فرماندهی نظامی، استانداری ها و سفارتخانه ها در اختیار اهل سنت- با حدود 74 درصد جمعیت- قرار دارد. از این رو اتهام «علوی بودن» - به معنای حکومت اقلیت بر اکثریت- جا نیفتاده است. در واقع آنکه بر سوریه حکومت می کند «حزب بعث» است که سیطره کاملی بر دولت و ارتش دارد و بعثی های سوریه عمدتا سنی هستند.
سوریه طی 6 هفته گذشته شاهد بروز ناآرامی ها و اعتراضاتی در چند نقطه آن شامل دمشق، درعا، حمص، حماء، خامورا و رأس العین بوده است. این اعتراضات در این فاصله بطور هفتگی پیگیری شده و جمعیت هایی بین 200 تا 2000 نفر را دربر گرفته است. اگر به فیلم هایی که روی اینترنت قرار گرفته مراجعه کنیم و خبرهایی که رسانه های غرب در این مورد با آب و تاب منتشر کرده اند را ملاحظه نماییم به هیچ وجه با جمعیتی بیش از 2000 نفر مواجه نمی شویم. در این میان دمشق در یک مورد شاهد تجمعی در مسجد اموی بود و تعداد شرکت کنندگان در آن بنا به نقل رسانه های غربی حدود 800 نفر بوده است. اما در عین حال اکثر رسانه های غربی بدون آنکه از تعداد معترضین یا تعداد شهرهای درگیر اعتراض سخنی بگویند مدعی شده اند که «اعتراضات سراسر سوریه را فرا گرفته است» یا مردم سوریه در روز «جمعه بزرگ» به میدان آمدند و خواستار سرنگونی رژیم بشار اسد شدند. در مورد تحولات سوریه نکاتی وجود دارد:
1- عملکرد پلیس و نیروهای امنیتی سوریه با تظاهرکنندگان در مجموع «خشن» و توأم با تعدادی تلفات بود و این مسئله نشان داد که دستگاههای نظامی و انتظامی سوریه، درایت لازم را در مواجهه با اعتراضات محدود مردمی نداشته اند و خود این مسئله که ابتدا شش هفته پیش در شهر 10 تا 15 هزار نفری «درعا» اتفاق افتاد یکی از عوامل تداوم این اعتراضات و تکرار آن در جاهای دیگر بود.
2- غرب از ابتدای انقلابات اسلامی در کشورهای عربی روی این موضوع که دامنه اعتراضات به سوریه و ایران هم می رسد، تاکید داشت. آنان از این مسئله چند هدف را تعقیب می کردند. هدف اول این بود که سوریه و ایران را واقعا درگیر کرده و نظام های سیاسی آنان را با چالش مواجه نمایند. هدف دوم این بود که وجهه ضدآمریکایی و ضداسرائیلی نهضت های مردم عرب و مسلمان را مخدوش گردانند و بگویند در این تحولات آمریکایی بودن یا نبودن رژیم ها مسئله نیست ببینید ایران و سوریه ضدآمریکایی هم درگیر این ماجرا هستند.
هدف سوم و مهمتر غرب این بود که با اقدامی کاریکاتوری- تجمع حقیرانه 25 بهمن در تهران و چند تجمع فروردین سوریه- ایران و سوریه را از حمایت انقلاب هایی که قطعا به نفع آنان می باشد، منع نموده و به این کشورها بگوید اگر می خواهید دستخوش ناآرامی نشوید بیایید کمک کنید تا این انقلاب ها را- که خطری بزرگ برای اسرائیل است- خاموش نماییم!
3- آمریکا و سایر کشورهای غرب برای ورود به این پرونده از عناصر مختلف قدرت خود استفاده کردند. عنصر حقوقی- تصویب قطعنامه علیه سوریه و ورود دبیرکل سازمان ملل و نهادهای حقوقی وابسته به شورای امنیت-، عنصر ارتباط جمعی- رسانه ها- عنصر الکترونیکی- اینترنت- و عنصر تحریم اقتصادی- بیانیه مقامات آمریکا در ماه آوریل علیه ایران و سوریه- به میدان آوردند و با مدل سازی - استفاده از مدل بنغازی یعنی وقوع درگیری نظامی داخلی و دخالت نظامی ناتو- تلاش کردند تا دولت و مردم سوریه را از آنچه در انتظارشان است بترسانند و آنان را با طرح های آمریکا هماهنگ نمایند که البته این از خوش خیالی آنان است. آنان توقع دارند کشوری نظیر ایران که در اوج اقتدار نظامی ایالات متحده در عراق، فرش را از زیر پای آمریکا کشید، در این شرایط که وابستگان آمریکا گرفتار دومینوی سقوط شده و خود آمریکا هم در حال هزیمت از منطقه است، بترسد و به دام ایالات متحده بیفتد و...
4- غرب گمان می کرد که معترضان سوری بشار اسد از فضای منطقه ای مبتنی بر اسقاط نظام های سیاسی وابسته استفاده کرده و به میدان می آیند و حال آنکه معترضان نظام سیاسی تمرکزگرای سوریه همان مخالفان جدی دخالت آمریکا و رژیم صهیونیستی در امور کشورهای اسلامی اند. اخوان المسلمین سوریه مهمترین اپوزیسیون نظام کنونی است که با آغاز تجمعات اعتراضی در سوریه از این تجمعات تبری جست و آن را توطئه ای علیه ثبات و آرامش و تمامیت ارضی این کشور دانست. به همین دلیل دامنه اعتراضات کنونی علیه بشار اسد تاکنون محدود مانده است.
5- رژیم صهیونیستی اگرچه به عنوان یک آرزو از تضعیف و اسقاط بشار اسد استقبال می کند ولی در عین حال خود را در وضعیت شکننده می بیند و از این رو در مورد تجمعات اعتراضی کنونی در 5 شهر سوریه به اظهارات ضد و نقیض روی آورده است. راز این سردرگمی آن است که هرگونه ناآرامی و بی ثباتی در سوریه مستقیما به مرزهای جنوب غربی سوریه -جولان و جبل الشیخ- منتقل می شود. بی ثباتی در این نقطه یعنی بروز حوادث و رخدادهای امنیتی که از کنترل رژیم صهیونیستی خارج است.

بعضی از مقامات و رسانه های رژیم صهیونیستی گفته اند ناآرامی در سوریه 38 کیلومتر مرز ناآرام اسرائیل با لبنان را تبدیل به حدود 100 کیلومتر مرز ناآرام می کند. در عین حال بعضی از مقامات امنیتی رژیم صهیونیستی هم گفته اند که اگر نظام سیاسی سوریه دستخوش ناآرامی جدی در درون مرزهای خود شود برای متحد نگه داشتن مردم سوریه و غلبه بر ناآرامی های داخلی به سوی جنگ با اسرائیل حرکت می کند. این در حالی است که با توجه به اسقاط نظام وابسته مبارک در مصر وقوع درگیری میان سوریه و رژیم صهیونیستی مرزهای مصر را هم برای این رژیم ناامن می کند و این ماجرا می تواند به یک آنارشی کامل امنیتی منجر شود و رژیم اسرائیل را درگرداب ناشی از آن محو نماید.

سعدالله زارعی/ كيهان

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین