بولتن نيوز: شعار سال مقام معظم رهبری در فروردین 1390 حاکی از نیاز اجتماعی مردم انقلابی ایران بدان می باشد. ضرورت جهاد اقتصادی از امور غیرقابل انکار در عرصه جامعه انقلابیمان محسوب میشود که آثار و کارآمدی آن بسیار مشهود خواهد بود.
مسلماً جهاد اقتصادی دارای مصادیق متنوعی است که توجه به هر یک می تواند عرصه جهاد را در صحنه اقتصادی آسانتر نماید. یکی از این مصادیق مسئله توجه به مقوله «اسراف و تبذیر» است. تا پیش از طرح هدفمندی یارانه، بدون تردید الگوی مصرف بسیاری از خانواده ها در استفاده از آب، برق، گاز و تلفن نابهنجار و دور از شأن یک خانواده مقیّد به آداب و اخلاقت اسلامی بود.
بنابراین برای رسیدن به جهاد اقتصادی در گام اول باید به موضوع عدم انضباط اقتصادی در قالب اسراف و تبذیر دقت نمود که مبتلا به جدی و عمومی جامعه میباشد.
براین اساس اگر قرار باشد برنامهای منسجم برای حذف تدریجی چنین پدیدهای نامبارک از صحنه اقتصادی اجتماع، تدوین و اجراء گردد حتماً باید قبل از آن، الگوی «تولید، توزیع و مصرف» جامعه براساس مبنای حاکم بر روابط جامعه طراحی شده باشد. لذا نمیتوان چنین الگویی را از مبنای حاکم جدا نمود؛ چه اینکه اگر این الگو بر پایه حرص بدنیا طراحی شده باشد طبیعی است که آثاری غیر از اسراف را نمیتوان از آن انتظار داشت. به تعبیر دیگر در جایی که مصرف به صورت «طبقاتی» در میآید و ملاک در میزان مصرف، «تفاخر» میباشد حتماً باید تحقق چنین پدیدهای را متوقع بود. لذا اگر قرار باشد که این پدیده غیر اخلاقی از جامعه ما رخت بربندد چارهای جز تأمل جدی در الگوی موجود «تولید، توزیع و مصرف» نداریم. اگر الگوی مزبور ایجاب میکند که انسان باید دائماً سطح زندگی خود را ارتقاء داده و مصرف را توسعه دهد بگونهای که آن اموری که تابهحال جزء مصارف جامعه نبوده است اینک در فهرست مایحتاج ضروری قلمداد گردد طبیعی است که در چنین فضایی نمیتوان مردم را به انضباط اقتصادی و پرهیز از اسراف دعوت کرد قبل از آنکه در چنین الگویی تصرف نکرده باشیم. در غیر این صورت به صرف ارائه توصیههای اخلاقی نمیتوان موفقیتی را انتظار داشت و اگر نتایجی هم بدنبال داشته باشد قطعاً تعیین کننده نخواهد بود.
آنچه امروزه اساس الگوی نظام اقتصادی غرب را تشکیل میدهد چیزی جز «تحریص و تحقیر» مادی نیست که بالطبع انگیزه حرکت در انسان را به صورت مادی تعریف کرده و خود مصرف را به عنوان یکی از شاخصههای قدرت مطرح میسازد که در این صورت قطعاً اسراف و تبذیر نیز به عنوان «انگیزه تولید» رخ مینماید! به تعبیر دیگر براساس این دیدگاه، زمانی میتوان انسان را به کار و تولید ترغیب کرد که نتیجه آن، توزیع حاصل کار بوده و مصرف افزونتر را در پی داشته باشد. در این حال انگیزه تولید رشد کرده و چرخه اقتصاد حرکتی مضاعف میگیرد. پس زمانی میتوان انگیزه اقتصادی مردم را به صورت «سازمانی» تحریک نمود که تحریص و تحقیر، توأمان با هم اساس کار قرارگیرد؛ یعنی هم افراد جامعه نسبت بدنیا تحریص شده و هم مصرف آنها طبقاتی گردد تا با تحقیر یک طبقه در مقابل طبقه دیگر، انگیزه کار در تمامی طبقات رشد کرده و بدینسان حرکت دائمالتزاید اقتصادی در جریان باشد. حال آیا میتوان در چنین نظامی که مصرف به عنوان یکی از شاخصههای قدرت است انتظار اسراف و تبذیر را نداشت؟! آیا در جایی که اسراف به عنوان انگیزه تولید قلمداد میگردد میتوان با چنین پدیدهای به مبارزه برخواست؟!
در آیات و روایات بیشماری، این پدیده خطرناک اقتصادی مورد بررسی و تأمل قرار گرفته است و همگان را به احتراز از چنین امری دعوت میکند. حضرت امیر مؤمنانعلیه السلام پس از آنکه مخاطبان خود را به رعایت صرفهجویی در نوشتن توصیه میفرمایند چنین میگویند:
1 ـ «...ایاکم و الاکثار فانّ اموال المسلمین لا تحتمل الاضرار»
از زیادهروی بپرهیزید چون اموال مسلمانان تحمل ضرر را ندارد.
بدون شک حاکمیت ایثار در جامعه اسلامی، مجالی برای اسراف و تبذیر نخواهد گذاشت. جامعه الهی، از افرادی تشکیل شده است که اهل قناعت و گذشت هستند. ایشان عزت خود را نه در تکاثر اموال بلکه در قناعت و ایثار میدانند. مسلماً سیادت جهانی، شایسته چنین افرادی است که نظام معاش خود را بر اصول کرامت انسانی بنیان نهادهاند. حضرت علیعلیه السلام در جایی دیگر میفرمایند:
2 - ولا تسرفوا انّه لا یُحب المسرفین و لا تتبعوا خطوات الشیطان»
اسراف نکنید که خداوند مسرفان را دوست ندارد. و تبعیت از شیطان نکنید. پیداست اسراف و اشاعهآن در زمین پیروی از شیطان است که با روح نظام ارزشی اسلام در جامعه سازگار نیست.
3 - خداوند متعال در وصف مسرفین میفرماید:
«الذین یفسدون فی الارض و لا یصلحون»
ایشان کسانی هستند که در زمین فساد میکنند و اهل اصلاح نیستند. با این وصف الگویی که از درون خود، اسراف و مسرف میپروراند نمیتواند انسانهایی را پرورش دهد که قرار است خلیفه الهی بر روی زمین باشند. اگر امام خمینی و مقام معظم رهبری در کلامها و پیامهای متعددی، جامعه و مسئولان آن را به خطر مسرفهای بیدرد و حرامخوارانی متوجه میکنند که به ثروتهای بادآورده و نا مشروع خود متکی هستند باید همه را در این راستا جستجو کرد. اگر شاهد باشیم در کنار رفاه نسبی قشر مستضعف جامعه، چنین عناصر مترف و لجام گسیختهای سر برآوردهاند نباید خود را در تحقق عدالت اجتماعی در جامعه موفق بدانیم. تصاعد روز افزون ثروتهای نامشروع ایشان در دراز مدت، هم عرصه را بر دولتمردان جامعه اسلامی تنگ خواهد کرد و هم کوخهای دیگری را بر صاحبان خاک نشین آن ویران خواهد نمود. آنچه امروز در جوامع سرمایهداری بوضوح قابل لمس است وجود همین دولتهای کوچک اما نامریی در درون رژیم حاکم است که حتی تا عزل و نصب آرام رئیسان جمهور و حکام این کشورها نیز پیش میروند.
برای جامعه اسلامی که رهبران آن هم به ساده زیستی خو کردهاند و هم دیگران را به یاری فقرا میخوانند شایسته نیست که در درون خود طاغیانی را پرورش دهد که احساس استغناء و بی نیازی از ربّ الارباب میکنند. چه زیباست این هشدار قرآنی که: ان الانسان لیطغی ان رآه استغنی انسان هر آینه به طغیان رو میآورد زمانی که خود را بی نیاز میبیند. اشاعه فرهنگ بی دردی، کم کاری و رخوت حتی در جامعه کفر آلود مادیّت نیز پذیرفتنی نیست تا چه رسد به جامعه الهی که اساس آن بر تلاش سازنده و البته در جهت قرب الی اللّه میباشد که به کار نیز بعنوان یک عبادت مینگرد.
و در روایتی از حضرت امیرعلیه السلام است که اقبح البذل السّرف
زشتترین خرجها، اسراف است.
از این رو جامعه مسرف نمیتواند قانع باشد و جامعهای که این چنین باشد عزیز نخواهد بود چون ثمرة القناعة العزّ ثمره قناعت، عزت است. امروزه اگر شاهد انفعال جوامع مسلمین در مقابل کفار هستیم علت را باید در همآوایی و تشبّه به مادهگرایان مدرن دانست که تلذذگرایی و تنوع طلبی را همواره پیشه خود ساختهاند. جامعه اسلامی جامعهای قانع اما مرفّه است و پر واضح است که تناقضی میان رفاه منطقی که با کرامت انسانی نیز سازگار باشد با قناعت و پرهیز از حرص و اسراف وجود ندارد. هر گام نزدیک شدن به اتراف و اسراف، یک گام دور شدن از قناعت و عزت است و چنین امری استحاله تدریجی جامعه را در نظم نوین جهانی که ملوث به کفر و طغیان است بدنبال خواهد داشت.
نباید از این نکته مهم غفلت کرد که اتخاذ هر یک از دو شیوه اسراف یا قناعت در جامعه، نوعی خاص از نظام اقتصادی را بدنبال میآورد که در یکی هرج و مرج معیشتی و طبقاتی شدن جامعه و ازدیاد فاصله بین فقیر و غنی را در پی خواهد داشت و در دیگری تعاون بر برّ و تقوی و مساوات و برابری و استفاده بهینه و روحانی از نعمات مادی خداوند را. تمامی این ثمرات را باید در کیفیت الگوی اقتصادی حاکم و به تعبیر بهتر در نوع نظام «تولید، توزیع و مصرف» خلاصه کرد.
پیروی از شیوه اجانب در کیفیت تولید یا توزیع یا مصرفِ امکانات و سرمایههای ملّی، به فراموشی سپردن تعالیم الهی خواهد بود که اقتصاد و میانه روی را در هر امری خصوصاً در نظام معیشتی مردم اکیداً سفارش کردهاند.
حضرت امیرعلیه السلام میفرمایند: ما عال من اقتصد.
کسی که در زندگی میانهروی را پیشه کند ورشکسته نمیشود.
حال با توجه به معضلات موجود اقتصادی )علیرغم پیشرفتهای چند سال اخیر( بنظر میرسد بازنگری اساسی در استراتژی حاکم بر برنامههای توسعه ضرورت مضاعفی داشته باشد. این مهم بر عهده نظام کارشناسی کشور است که البته با ساختار فرهنگی موجود آن که تهی از نرم افزار اسلامی برای طراحی الگو و برنامه است نمیتوان انتظار تحولی جدی را در این زمینه داشت.
نظامی که در آن حرص است طبعاً محرومیت هم توسعه مییابد. به تعبیر بهتر فقر مرتباً تعریف جدیدی پیدا میکند. در این تعریف، تحریکاتی که از سوی عناصر اجرائی و سردمداران حکومت ایجاد میشود بگونهای است که هر طبقه بصورت روزافزون حریصتر شده و فاصله هر یک از آحاد جامعه با آرزوهای ریز و درشتشان بیشتر میشود. این وضعیت منجر به تحرک مادی افراد برای رسیدن به آنچه در ذهن خود کمال میپندارند میگردد. لذا صحیح است که مکانیزم تسلط برانگیزش عمومی و توسعه آنرا در یک نظام مادی، تحریک روزافزون و القاء روحیه آزمندی در تکتک افراد جامعه بدانیم.
قطعاً این نوع تحریکات و القائات، نیازمند نوعی خاص از «ارتباط» است که امروزه طراحان و نظریهپردازان جوامع، به کمتر از سطح «اتوماسیون» برای انواع ارتباطات صنعتی، اطلاعاتی و... رضایت نمیدهند. از اینرو ایشان قائلند اگر بناست تحریص اجتماعی، اساس تحریک روانی مردم باشد باید بتوان در صورت ضرورت سریعاً مدل تحریص را تغییر داد و مردم را به انواع جدیدی از تلذذات ما دی مشغول کرد. آیا اگر مرکزی همچون رادیو و تلویزیون مجهز به کامپیوتر نباشد میتواند از یک تصویر )همچون وارد شدن توپ در یک دروازه( و از زاوایای گوناگون، تصاویری متفاوت ارائه دهد؟ اگر قرار بود همین عمل را بصورت مکانیکی و یا دستی انجام دهند قطعاً زمان و هزینه زیادی باید صرف میگردید تا همان تصاویر با کیفیتی پائینتر ارائه گردد بنابراین امروزه از کامپیوتر بعنوان یکی از مصادیق وسایل ارتباطی آنهم به شکل اتوماسیون میتوان استفاده کرد و از این طریق در قوه واهمه افراد تصرف نمود.
امروزه در نظام پیچیده ارتباطی مادی، اساس کار بر توسعه ارتباطات اعم از یک شکل ساده ارتباطی تا انواع ارتباطاتی که در ترمینالهای اقتصادی، فرهنگی، خبری و سیاسی مطرح است قرار میگیرد. با این وصف سرعت ارتباط و توسعه مقیاس آن، ضرورت حیاتی پیدا میکند چون اصولاً این نوع توسعه همچون دارا بودن قدرت نظامی، نقش مهمی در توسعه اقتصادی و اجتماعی بازی میکند!
البته ما نیز قائل به ضرورت توسعه ارتباطات در یک جامعه اسلامی میباشیم اما اینکه کیفیت، مکانیزم و موضوعات این توسعه الزاماً به همان شیوه و در قالب همان موضوعاتی باشند که امروزه در تمدن مادی دنبال میشوند با کسانی که قائل به چنین نظریهای هستند مخالفیم.
حال با توجه به مطالب پیشین میتوان چنین گفت که طراحی الگوی عملی «تولید و توزیع و مصرف» باید منطبق بر دیدگاه ما نسبت به انسان و نیازهای او باشد. از اینرو نمیتوان از سویی جایگاه او را تا مقام «خلافت الهی» ارتقاء و از دیگر سو با اتخاذ تدابیری نسنجیده او را تا حد یک مصرفکننده صرف تنزل داد. مسلماً عدم انطباق «الگو» با «مبنا» علاوه بر اینکه امری نامطلوب بشمار میرود اصولاً به لحاظ عملی نیز قابل تحقق نبوده و نتایج زیانبار خود را بر آحاد جامعه تحمیل خواهد نمود. چرا که اولاً توفیق الگوی نظام غیر در جامعه ما مبتنی بر پرورش انسان متناسب با آن اهداف است که چنین قدرتی را نمیتوان در هیچکس جز اولیاء معصوم الهی که محور تکوّن تاریخند یافت. لذا حتماً نمیتوان جامعهای شیعی مثل جامعه خود را آن چنانکه نظام مادیت، طالب آن است ساخت. و هیچ یک از الگوهای تجربه شده در نظامهای الحادی را به صورت موفق در اینجا پیاده کرد.
ثانیاً اگر هم چنین الگوهایی موفق باشند به هر میزان که به آن الگوها برای توسعه جامعه خود تمسک جسته و به شاخصههای بینالمللی در امر توسعه نزدیکتر شویم به همان میزان در جوهره مادیت منحل گردیده، ایمان و فکر و رفتار افراد جامعه را به لوث پرستش دنیا آلوده کرده و از شاخصههای توسعه الهی دور شدهایم. طبیعی است در چنین حالتی آن نظامی که میخواهد دنیا را تحت تأثیر قرار دهد قطعاً نظام اسلامی ما نخواهد بود چرا که ناخواسته به صورت قمری از اقمار نظام الحادی در آمده است.