بولتن نيوز: شورای عالی انقلاب فرهنگی بالاترین و تأثیرگذارترین نهاد در عرصه سیاستگذاری فرهنگی و حتی علمی کشور است که متأسفانه آن طور که باید و شاید، در عرصه فرهنگ و آموزش، نقشآفرین نبوده است و
سازمانها و نهادهای فرهنگی دیگر که باید سیاستهای شورا را اجرا می کردند، عمدتاً توجه و اهتمام چندانی به تحقق سیاستهای مصوب این شورا ندارند و مستقلاً به کارها و سیاستهای خود می پردازند.
بررسی اجمالی عملکرد و نقش شورای عالی انقلاب فرهنگی در دو دهه اخیر نشان داده است که این نهاد، بیش از اینکه نهادی تأثیرگذار در عرصه فرهنگ و سیاستگذاری فرهنگی و علمی باشد، بیشتر تحت تأثیر سیاستهای فکری و فرهنگی حاکم بر دولتها بوده است و سیاستگذاریهای بیرون از شورا، خود را بر این شورا تحمیل کرده است یا اینکه مجوزهای فعالیت خود را از شورا به دست آورده است یا اینکه آن را درگیر مصوبات و موضوعات فرعی و غیر اصلی است.[۱] لذا بررسی علل چنین اتفاقاتی و مشکلات این نهاد ضروری است و قبل از بررسی مشکلات این شورا به انتظاراتی که از این شورا میرود، اشارهای کوتاه خواهیم داشت.
انتظارات از شورادرباره انتظارات از شورا، نظرها متفاوت است. برخی معتقدند که نقش شورا بیشتر نقش نظریهپردازی است و لازمه آن هم رصد کردن چالشهای فکری، معرفتی و فرهنگی کشور، جهان اسلام و حتی جهان بشریت است. برای نمونه دکتر افروغ که زمانی به عنوان رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس، عضو حقوقی این شورا بود. اما برخی انتظار کار اجرایی و عملیاتی دارند. یکی از صاحبنظران و اعضای سابق شورا در این باره میگوید: «شورا از جایگاه فکری خودش که بیشتر رصد کردن و نظریهپردازی و تبیین و ارائه راهحلهای کلان فکری و معرفتی باشد، کاملاً فاصله گرفته و در مسیر روزمرگی قرار گرفته است. شورای عالی انقلاب فرهنگی یا باید وصل به یک عقبه فکری یا خودش اتاق فکر باشد.»[۲]
رصد فعالیتهای دو دهه اخیر نشان داده است که شورای عالی بیشتر درگیر مباحث اجرایی ـ فرهنگی و علمی شده است تا سیاستگذاریهای کلان و حتی هر چه به سالهای میانی دهه هشتاد نزدیکتر میشویم، نگاهها روزمرهتر و جزئیتر شده است، ولی خوشبختانه جهتگیریهای شورا به سمت سیاستگذاری در حال تغییر است. در این زمینه، توجه به علل شکلگیری این نهاد و اهمیت فرهنگ به عنوان عامل بقا و گسترش انقلاب اسلامی ضروری است و ما هر چه به علل وجودی این شورا و اهمیت فرهنگ برای نظام تأمل کنیم، بهتر میتوانیم در مورد وظایف بنیادی آن نظر بدهیم. چراکه شورای عالی انقلاب فرهنگی، فلسفهای متناسب با جوهره انقلاب اسلامی و پیشینه فرهنگی این کشور و اسلام ناب داشته است و برای حفظ استقلال علمی و فرهنگی و دفاع در مقابل فرهنگ و امپریالیسم فرهنگی غربی شکل گرفته است.
انتظارات رهبر معظم انقلاب درباره شورا۱ . ستاد مرکزی و اصلی یا ستاد عالی فرهنگی و علمی دستگاههای کشوررهبر معظم انقلاب، آیتالله خامنهای در تاریخ ۷۵/۶/۱۴ با صدور پیامی ضمن تعیین ترکیب جدید اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی بر اهمیت جایگاه و وظایف خطیر آن نیز تأکید کردند شورای عالی انقلاب فرهنگی در جهاد ملی با بیسوادی و عقب ماندگی علمی و تبعیت فرهنگی، در حکم «ستاد مرکزی و اصلی» است…
۲ . اتاق فکر فرهنگی کشورایشان در مناسبتی دیگر بیان میکنند: «این مجموعه [شورای عالی انقلاب فرهنگی] در کشور بیبدیل است. در مدیریت راهبردی فرهنگی، ما به غیر از این مجموعه، هیچ مرکزی را در کشور نداریم. بخشهای مختلف، چه دولت، چه مجلس، چه حتی مجمع تشخیص مصلحت، وظایفی دارند. اما، هیچکدام، وظیفهای را که این شورا بر عهده دارد، بر عهده ندارند. اینجا را در واقع باید اتاق فرمان فرهنگی کشور یا ستاد عالی فرهنگی و علمی دستگاههای کشور ـ اعم از دستگاههای فرهنگی و سایر دستگاهها ـ و مرکز مهندسی فرهنگی کشور به حساب آورد.» (۲۶/۹/۸۱)
۳ . قرارگاه مقدم فرماندهی«[شما] اینجا [در] آن قرارگاه مقدم فرماندهی هستید، عقبه فکری شما در مراکز دانشگاهی و حوزهای و دبیرخانه خودتان است که باید محور همه این مراکز باشد. خط مقدمتان هم عبارتست از دولت، مجلس و حتی مجمع تشخیص مصلحت و دستگاه قضایی و دیگر دستگاههایی که در کشور هستند، اینها بازوان اجرایی شما هستند. این بازوان اجرایی فقط چهار وزارتخانه فرهنگی نیستند. مجلس ما برای عملی شدن آنچه اینجا به عنوان مهندسی انجام میگیرد، حتماً باید قانون بگذارند. مجمع تشخیص مصلحت هم در سیاستگذاریها همین مهندسی کلان را در نظر داشته باشند.» (۸/۱۰/۸۳)
۴. قله تصمیمگیری برای مسائل فرهنگی کشور«من از آغاز تاکنون، این شورا را در قله تصمیمگیری برای مسائل فرهنگی کشور میدانستهام. آن قله تصمیمگیری فرهنگی به معنای نگاه کلان و مهندسی عمومی فرهنگ کشور است که شامل دانشگاه و فرهنگ عمومی و مدرسه و نظام آموزشی و کتاب درسی و تربیت معلم و حتی صنعت و غیر ذلک میشود.» (۸/۱۰/۸۳) البته این همه انتظارات رهبری از شورای عالی انقلاب فرهنگی نیست و همین گزیده انتظارات خود مبین اهمیت فراوان شورا و انتظارات ایشان از این شوراست.
مشکلات اساسی شورای عالی انقلاب فرهنگی[۳]در مورد مشکلات شورا نمیتوان به صورت قطعی و یقینی روی یک عامل مشخصی دست گذاشت. یک سلسله مشکلات نظری و اجرایی باعث وضعیت فعلی این شوراء، عدم پویایی و نقش آفرینی جدی و موثر آن در فضای فرهنگی و علمی کشور شده است.
الف) مشکلات مبنایی یا رویکردی:۱. غلبه نگاه کمیتگرا و تک بعدی و غفلت از نگاه جامع علوم انسانی و علوم اجتماعی
۲ . نگاه تزئینی برخی مسئولین به فرهنگ و بیتوجهی به مسائل فرهنگی
۳. کم توجهی به نظریهپردازی و سیاستگذاری و توجه فراوان به مباحث اجرایی
یکی از اعضای سابق این شورا میگوید که «ضعف اصلی شورای عالی انقلاب فرهنگی، آن است که به فکر و نظریه پردازی بها نمی دهد. به رصد کردن چالشهای فکری و معرفتی سه جهان (جهان بشر و جهان اسلام و جهان ایران) بها نمی دهد. نگاه کاملاً کمیتگرا و مکانیکی حاکم است و حتی بر مهندسی فرهنگی ـ که نظر انداختم باز ـ این نگاه کمیتگرایانه را شاهد بودم.[۴]
۴. روحیه محافظهکاری برخی اعضا و مسئولان شورا
روحیه محافظهکاری برخی اعضا و مسئولان دبیرخانه شورا از جمله مشکلات مبنایی شوراست که عملاً به حفظ وضع موجود، سکون و سکوت فضای فرهنگی و انفعالی عمل کردن کلیت شورا دامن میزند.
ب) مشکلات اجرایی۱. ترکیب خود شورا؛ یک اشکال ساختاری و بنیادیترکیب شورا نشان داده است وقتی شخصیتهای فکری با مسئولان کشوری در یک میز کنار هم بنشینند، غالباً آنچه که مسئولان اجرایی اراده کردهاند، محقق میشوند و طرحها و برنامههای شخصیتهای فکری چندان مورد توجه قرار نمیگیرد. لذا همن امر ممکن است باعث سرخوردگی و یأس و احساس عدم تأثیرگذاری شخصیتهای فکری در این نوع شوراها میشود و بعد از مدتی، آنها کمکم به ماشین امضاء و تأیید برای سیاستهای اجرایی مسئولان میشوند و مسئولان و مدیران اجرایی برای اینکه نظر آنها را جلب کنند و به گونهای آنها در تصمیمات سهیم کنند، آنها را مسئول تحقیقات یا پروژههایی میکنند که حتی این هم در عرصه عمل و اجرا، چندان مورد توجه و اهتمام و اجرا قرار نمیگیرد.
۲ . جایگاه قانونی شوراجایگاه قانونی شورا هم یکی از مشکلات پیش روی شوراست. یکی از فعالان فرهنگی مرتبط با این شورا در تحلیل مشکلات و چالشهایی که شورای عالی انقلاب فرهنگی دارد، میگوید: «یکی از مشکلات اساسی که شورای عالی انقلاب فرهنگی با آن روبرو است، جایگاه این شورا در قانون است. به گونهای که در قانون اساسی جایگاه تعریف شدهای برای شورای عالی انقلاب فرهنگی در ارتباط با نهادهای دیگر نظام وجود ندارد. لذا برخی از سلایقی که لحاظ مقاطع مختلف تاریخی در نحوه مواجهه با شورای عالی انقلاب فرهنگی میتوانست اعمال شود، ظرفیت اعمالش کمتر میشد.
در حال حاضر بسته به این که مجلس یا دولت چه مقدار نسبت به رهبری و احکام رهبری همراهی و توجه داشته باشند، ظرفیت نفوذ شورا و اجرایی شدن احکام آن مشخص میشود. چرا که یک مسیر مشخص قانونی ایشان را موظف نمیکند. و اگر ارادهای برای همراهی با شورای عالی وجود نداشته باشد، عملاً مصوبات شورا به صورت مصوبات روی کاغذ باقی میماند. لذا نکته اول این است که در بازبینی قانون اساسی که هر ده سال یکبار انجام میشود، یکی از مواردی که لازم است در آنجا راجع به آن اظهار نظر بشود، جایگاه شورای انقلاب فرهنگی است.»[۵]
۳ . ترکیب اعضای حقیقی و حقوقی و فقدان برخی صاحبنظران رشتهها و نمایندگان نهادهادر ترکیب فعلی شورا برخی از نهادها و همچنین صاحبنظران رشتههای خاص حضور ندارند تا بتوانند از منظر خاص خود هم نظر بدهند و هم اینکه اجرایی شدن در سازمان خود پیگیری کنند و به تحقق سیاستهای شورا اهتمام بورزند. برای نمونه حضور یک صاحبنظر رسانه (مستقل از رئیس صداوسیما)، کارشناس مسائل خانواده و جوان یا نمایندهای از حوزه علمیه قم و… خالی است. رئیس کمیسیون حوزوی شورای عالی انقلاب فرهنگی معتقد است که در ترکیب روحانی این شورا، حوزههای علمیه را در شورای عالی انقلاب فرهنگی نمایندگی نمیکنند و این خلاء وجود دارد و پیشنهاد میدهد افرادی باشند تا حوزههای علمیه را از چند جهت نمایندگی کنند: اولاً آشنایی نزدیکی با نیازها و زمینههای درون حوزه داشته باشند. ثانیاً بتوانند ارتباط فعالی را بین حوزه علمیه و شورای عالی برقرار کنند تا نیازهایی که از حوزههای علمیه باید در سطح سیاستگذاریهای کلان فرهنگی تأمین شود را دنبال کنند.[۶]
۴. ضعف دبیرخانه شورا در برقراری ارتباط و به کارگیری مراکز تحقیقاتی و پژوهشگاههاالآن یکی از مشکلاتی که در مورد شوراست، ضعف دبیرخانه شورا در برقراری ارتباط و به کارگیری از ظرفیت نخبگانی کشور و خود شورا و اعضای آن است. دبیرخانه شورا نتوانسته است از پتانسیل واقعی اعضای شورا و مراکز تحقیقاتی کشور استفاده کند و خودش با راهاندازی مرکز مطالعات راهبردی، گویا یک پژوهشکدهای مستقل شده است. لذا نه تنها از دیگر ظرفیتها استفاده نکرد، بلکه خودش هم یک نهاد جدیدی را در این زمینه ایجاد کرد که مشخص نیست تا چه حد میتواند در کار او تأثیرگذار باشد و تا چه حد ظرفیت علمی چنین امری را دارد.
الآن ما بیش از ۵۰ پژوهشگاه و پژوهشکده و دانشگاه معتبر و بزرگ داریم. لذا کافی است رصد کنیم که شورای عالی انقلاب فرهنگی با کدامیک از آنها تعامل دارد؟ اگر سطح ارتباط و همکاری کشف شود، مشخص میشود که شورا چقدر از پتانسیل علمی مراکز تحقیقاتی کشور استفاده میکند و حتی میتوان حدس زد که شورا با چه دانشگاهها و پژوهشگاههایی ارتباط دارد و از مراکزی بسیاری غافل است. از سویی دیگر اینکه بر فرض دانستن سطح ارتباط، کیفیت ارتباط و تعامل هم مهم است و اینکه واقعاً چه استفادههایی از آنها میشود؟ برای تبیین سیاستهای فرهنگی مناطق مختلف چقدر از مراکز پژوهشی و آموزشی شهرستانها استفاده میشود؟ آیا سیاستهای فرهنگی و هویتی منطقهای بومی مورد توجه قرار میگیرد؟
پیشنهاداتی برای اصلاح و بهبود وضعیت فعلیگذشته از نقد رویکردهای کلان شورا، نمیتوان بیرون از گود و میدان فعالیت بود و بدون شناخت دقیق مشکلات آن، برای بهبود وضعیت فعلی آن نظر داد، امّا همه محققان در این شکی ندارند که باید متناسب با نیازهای روز و شرایط و چالشهای پیش روی جامعه و جهان، در شورا تغییراتی صورت بگیرد.
۱ . ضرورت ارزیابی و بررسی تحلیل وضعیت از اعضای شورابه نظرم اولین کاری که باید صورت بگیرد، ارزیابی و تحلیل نظرات همه اعضای شورا طی این سه دهه است. هر کدام از اینها از مناظر، گرایشها و سلایق مختلف سیاسی، فرهنگی و فکری بودند. اگر این نظرسنجی تحلیلی به درستی و جامعیت انجام شود، قطعاً پیشنهادات ارزشمندی ارائه خواهند داد. از آنجا که ممکن است اعضای شورا آن طور که باید از ظرفیتهای شورا مطلع نباشند، باید ظرفیتهای شورا از منظر بیرونی هم نگریست و از بدنه نخبگانی دیگر هم استفاده شود.
۲ . استفاده از تجربیات کشورهای دیگرشاید هم بد نباشد با تجربیات دیگر کشورها در این زمینه آشنا شویم. البته منظورم این نیست در همه مسائل از آنها الگو بگیریم و کلاً شبیه آنها شویم، بلکه میتوانیم از تجربیات و نهادسازی و سیاستگذاریهای فرهنگی، آموزشی و علمی آنها استفاده کنیم. آشنایی با نهادها و ساختارهای مشابه در کشورهای دیگر، امکان شناسایی و بازخوانی ظرفیتهای شورا را به ما میدهد.
۳. اجرایی کردن رهنمودها و تحقق انتظارات رهبریبه ضرس قاطع معتقدم که اگر انتظارات مقام معظم رهبری از این شورا به درستی فهم و تبیین و سپس عملیاتی شود، خیلی از مشکلات و وظایف شورا مرتفع میشود. رهبر معظم انقلاب به عنوان یک شخصیت و نظریهپرداز فرهنگی برجسته و به خاطر جایگاه و مسئولیتی که در مدیریت و تصمیمگیری کلان کشور دارد و با تجربه فعالیتهای اجرایی و فرهنگی، مشکلات عرصه اجرا را نیز به درستی میشناسد و لذا توصیههایی که نشدنی باشد، نمیدهند. متأسفانه باید گفت این شورا با این که منصوب به رهبری است امّا در عینیت بخشیدن و محقق کردن خواستههای رهبری، ضعیف است و عملکرد قابل دفاعی نداشته است. این عملکرد کار را به جایی کشاند که رهبر معظم انقلاب، صریحاً از عملکرد شورا و دبیرخانه آن در بیتوجهی به طرحهایش انتقاد کرده است.
۴. استفاده بهینه از وضعیت موجوداگر ما همین ظرفیتهای موجود را بپذیریم و روی فرصتهای مغفول یا جدید و برنامههای جدید بحث نکنیم، میبینیم حتی با وضعیت فعلی، هم دبیرخانه شورا عملکرد ضعیفی داشته است. شاید تعبیر عملکرد ضعیف به مذاق عدهای از جمله مسئولان دبیرخانه شورا، خوش نیاید و برایشان سنگین بیاید، امّا حداقل باید پذیرفت آن طور که انتظار میرفت، عملکرد قابل دفاعی نداشته است و بیشتر در حد گزارش به مسئولین نظام و مصوبات باقی مانده است و اجرایی نشده است. ضعف تا بدان حد بوده است که خود اعضای شورا، جزء منتقدین اصلی شورا هستند و اعتراضات و انتقادات خود را در رسانهها علنی کردند.[۷] این امر حداقل بیانگر انتقاد از نحوه مدیریت و عملکرد دبیرخانه شوراست.
۵. تغییر نگاه کمیتگرا و مکانیکی و توجه به مسائل بنیادی و معرفتیشورا باید نگاه کمیتگرا و مکانیکی (مهندسی) و قالبی خود را از مسائل و پدیدههای فرهنگی و اجتماعی تغییر دهد و به مسایل بنیادیتر و لایههای معرفتی توجه بیشتری کند و ابعاد فرمزدایی و قالبشکنی را در برنامههای خویش به کار ببرد. به تعبیر یکی از اعضای سابق شورا، «به رغم اینکه مفاهیم (خلاقیت، فرمشکنی و آزادی اندیشه) در شورای عالی انقلاب فرهنگی ورود پیدا کردهاند روح و جوهر و محتوا و مبانی فلسفی و مولفههای نظری و ملزومات نظری آنها ورود پیدا نکرده است. هنوز ما اسیر یک سری قالبها هستیم و با این شکلگرایی به مقصد نمیرسیم. کمیتگرایی، آفت نگاه محتوایی خلاق و آزاد اندیشانه به معرفت است و هنوز نتوانستهایم از این تارهای عنکبوتی، خلاص شویم.[۸]
۶. تغییر رویکرد تدافعی و انفعالی به رویکرد تهاجمی؛ تغییر رویکرد تهدیدمحوری به فرصتمحورینگاه تدافعی و واکنشی در شورا باید به نگاه تهاجمی، تبلیغی یا تبیینی در عرصه فرهنگ تبدیل شود و دیگر اینکه، رویکرد تهدیدمحوری در فضای فرهنگی و سیاسی به رویکرد فرصتمحوری تغییر کند. چرا ما همیشه باید منتظر تهاجم فرهنگی غرب باشیم تا بتوانیم جوابگوی آنها باشیم. اصلاً گفتمان انقلاب اسلامی طرحی برای تهاجم فرهنگی و فکری به غرب سکولار است. لذا شورای عالی باید این رویکرد را در دستور کار خود قرار دهد و شجاعانه وارد طرح مسائل جدید و بینالمللی بشود و نظرات خویش را در عرصه فکر و فرهنگ باید با صدای رسا بیان کند. ضمناً برای نهادینه کردن این تهاجم، طرح و برنامه داشته باشد و احساسی و عجولانه وارد عمل نشود. ضمن اینکه البته به وجوه معرفتشناسی و نرمافزاری فرهنگ و اندیشه غرب هم توجه کند و سامانه معرفتشناسی این تهاجم و تبلیغ فرهنگی را ساماندهی کند.
۷. انتخاب مدیران شایسته و جامعنگر برای نهادهای علمی و فرهنگی به عنوان اعضای حقوقی شورا۸. تغییر در ترکیب شوراتجربه دو دهه اخیر نشان داده است که برخی از اعضا وقت لازم را برای این شورا اختصاص نمیدهند و همین کمکاری و کم توجهی برخی از اعضا، از کارآیی شورا کاسته است. این نکته مورد انتقاد رهبر معظم انقلاب نیز قرار گرفته است و از این گلایه میکنند که چرا برخی از اعضا وقت کافی را برای شورا نمیگذارند و وقت اصلیشان را در جاهای دیگر میگذارند. لذا باید مدیران و شخصیتهای چند شغله و کمانگیزه از عضویت در شورا کنار زده شوند. چنین شورایی نیاز به افرادی متخصص، دلسوز و پرانگیزه دارد. افراد مسن و کمانگیزه که فرصت چندانی برای فکر و رصد مشکلات فرهنگی، فکری و اجتماعی کشور ندارند، نمیتوانند در شورا تأثیرگذار باشند و برای کشور و جهان اسلام سیاستگذاری کنند.
۹. نظارت و تفحص از عملکرد وابسته به شوراالآن شورای عالی مراکز وابسته زیادی دارد که عملکرد آنها نیز مورد سؤال و انتقاد است. متأسفانه مسألهای که از آن غفلت می شود نظارت شورا بر نهادهای وابسته به این نهاد است. الآن نهادهایی چون جهاد دانشگاهی، فرهنگستان علوم، فرهنگستان هنر، فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی، فرهنگستان علوم پزشکی، سازمان سمت و… از جمله زیرمجموعههای این شورا محسوب میشوند. یک سؤال جدی این است که تا به حال چقدر بر فعالیتهای آنها نظارت صورت گرفته است؟ و چه آسیبشناسیهایی از این فرهنگستانها شده است؟ برای مثال تا قبل از فتنه پس از انتخابات سال ۱۳۸۸، نگارنده هیچ انتقاد و نظارتی بر عملکرد فرهنگستان هنر که زیر نظر آقای مهندس میرحسین موسوی اداره میشد، ندیده است. چون نقدی نشده بود. نه تنها در این مورد، بلکه بر عملکرد دیگر فرهنگستانها و نهادهای وابسته به این شورا، نظارتی نشده است. غیر از فرهنگستان زبان و ادب فارسی که آن هم اگر اهمیت زبان فارسی و تهاجم فرهنگی غرب نبود، به سرنوشت بقیه فرهنگستانها دچار میشد. سازمان سمت (سازمان مطالعه و تدوین کتابهای علوم انسانی) نیز از مجموعه نهادهای وابسته به شوراست که غیر از عملکرد مناسب سالهای اولیه انقلاب در زمینه انتشار کتابهای علوم انسانی ـ اسلامی، هم اکنون کارنامه چندان قابل دفاعی ندارد و کتابهای کنونی این انتشارات، بیشتر ترجمهای است. لذا اگر قرار بود کتابهای علوم انسانی مورد نیاز کشور ما، ترجمهای باشند از منابع غربی، چه لزومی داشت سازمان سمت شکل بگیرد. همین وظیفه را ناشران خصوصی دیگر مانند نشر نی، چشمه، روزنه، طرح نو، ققنوس و نیلوفر و… میتوانستند انجام دهند.
متأسفانه ما به علت اینکه مدیریت این مجموعهها از افرادی موجه و باسابقه عهدهدار بودند، از نظارت بر عملکردشان غافل شدیم. در حالی که غالب این نهادها از ضعف مدیریتی و اداری و عدم تحول و پویایی رنج میبرند و هر فرد منصفی با بررسی خروجیها و نوع فعالیتهایی که در آن نهادها صورت میگیرد، میتواند دریابد که آنها چه مسیری را می روند؟ آیا حرکت آنها متناسب با سرعت تحولات فرهنگی جهان امروز یا در راستای تعالی فرهنگ و علم جامعه اسلامی هست یا خیر؟
متأسفانه ما هنوز ظرفیتهای این نهادهای وابسته به شورا و دیگر نهادهای متولی اعتلای فرهنگ انقلاب اسلامی را شناسایی نکردیم؛ سرعت تحولات فکری، فرهنگی و هنری جهان امروز را نادیده میگیریم و به حداقلها قانعایم. نه تنها در این زمینه، الآن شما مراکز تحقیقاتی حساس کشور را هم رصد کنید، اینها دچار این غفلت و عدم نظارت هستند. الآن واقعاً چه کسی بر علمکرد مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری یا مجمع تشخیص مصلحت نظام نظارت میکند. اینها به کدام سو دارند میروند و چه کار میکنند؟ تحقیقات اینها چه خلایی را در کشور جبران میکند؟ چه تحقیقات راهبردی برای پیشبرد برنامههای انقلاب انجام دادند. لازمهاش نظارت و ارزیابی یک تیم منصف و بیغرض است وگرنه تحقیق و تفحصهای سیاسی و جناحی، مشکلی را حل نمیکند.
تجربه نشان داده است که ما غالباً با گماردن فردی خوب و موجه در رأس یک سازمان یا نهاد، فکر میکنیم همه کارها روبرو میشود و از آن سازمان و نهاد نظارت نمیکنیم، ولی میبینیم که اینگونه نیست. متأسفانه این اتفاق برای جامعه علمی، فرهنگی و مدیریتی کشور بسیار تکرار شده است. عدم نظارت در مورد هر مدیریت یا نهادی، منجر به کم کاری آن مجموعهها و حتی انحراف آن افراد و مجموعهها شده است.
۱۰ . بازخوانی مجدد وظایف اعضای شورا و فرصتها و ظرفیتهای آنهاوظایف و فرصتها و ظرفیتهای شورا برای غالب مدیران و اعضای آن روشن نیست و اینها خودشان دقیقاً نمیدانند که قرار است چه کار کنند. این سخن شاید بر اعضای سنگین بیاید ولی همین سردرگمی و عدم اطلاع دقیق و روشن از وظایف شورا در برنامهها و سیاستگذاریها و روال جاری شورا خودش را نشان داده است. به گونهای که آنها به وظایف حداقلی خود که نصب یا عزل رئیس دانشگاهها و مراکز آموزش عالی و تصویب چند مصوبه فرهنگی و هنری است، بسنده میکنند. در حالی که نباید این گونه باشد. بازخوانی سخن رهبر معظم انقلاب در این زمینه روشنگر وظایف است: «شورای عالی انقلاب فرهنگی در حقیقت ستاد مرکزی فرهنگ کشور است، اینجا برنامهریزی و طراحی و آیندهنگری و کلاننگری و اشراف بر مسائل فرهنگی لازم است.»[۹] لذا هر کسی که عضو شورا میشود، باید به درستی و جامع از ظرفیتها و اهمیت و جایگاه این شورا آگاه باشد و حتی با برنامه وارد این شورا شود وگرنه مثل غالب اعضاء، تابع جریان و گفتمان اجرایی غالب در این شورا خواهد شد.
۱۱. نظارت بر سازمان و نهادهای فرهنگی کشورشورای عالی انقلاب فرهنگی هم اکنون برای خودش، وظیفهای در زمینه نظارت بر عملکرد نهادهای فرهنگی و علمی کشور قائل نیست و فکر میکند کارهای نهادهای دیگری مانند مجلس شورای اسلامی و سازمان بازرسی کشور است. لذا عملکرد این نهاد را در عرصه نظارت بسیار ضعیف میدانم و به همین جهت، بسیاری از دستگاهها و مسئولان فرهنگی به راحتی این شورا را دور میزنند و بدان پاسخگویی نیستند. البته ممکن است خود شورا به صورت مستقیم وارد عرصه نظارت در این زمینه نشود و حتی میتواند درخواست نظارت و بررسی عملکرد این مجموعهها را به نهادهای مسئول را ـ با استفاده از کارشناسان خبره فرهنگی، علمی و آموزشی و… ـ بدهد.
ياسر عسگري/ نشريه «پگاه حوزه»
پاورقیها:1- در این زمینه مقالات تحلیلی و ارزشمند دکتر سعید زیباکلام در نشریه «برداشت اول» (شماره ۶ و ۷، سال ۱۳۸۷) و نشریه «سوره» (شماره ۱۹ سال ۱۳۸۴) به بررسی مقایسهای شورا و نهاد مشابه آن در آمریکا میپردازد.
2- دکتر عماد افروغ، محتواگرایی و تولید علم، ص ۱۸۶٫
3- در این زمینه جنبش عدالتخواه دانشجویی بیانیهای تحلیلی انتقادی درباره عملکرد شورای عالی انقلاب فرهنگی منتشر کرده است که در جای خود قابل تأمل است ولی نگارنده سعی کرده است از منظری دیگر، به برررسی عملکرد این شورا بپردازد.
4- افروغ، همان، ص ۱۸۸٫
5- دکتر حمید پارسانیا، نشریه رواق (مدرسه معصومیه قم)، شماره ۷، ۱۳۸۸٫ وی هم اکنون رئیس کمیسیون حوزوی شورای عالی انقلاب فرهنگی است.
6- همان
7- دو نمونه از آن، انتقادات استاد حسن رحیمپور ازغدی و دکتر احمد احمدی هستند.
8- افروغ، همان، ص۱۹۰٫
9- سخنرانی در تاریخ ۲۳/۱۰/۸۲
یک خانه تکانی حدی باید رخ دهد
این اعضا بدنبال فرهنگ عهد صفوبه اند
تخصص لازم هم تجمیع نشده
دامپزشکی کحا فرهنک پویا ودرحال تغیر روز حهانی کحا؟