کد خبر: ۴۶۳۰۷
تعداد نظرات: ۲ نظر
تاریخ انتشار:
وحيد جليلي عنوان کرد:

بزرگترين تهديد براي حزب‌اللهي‌ها غفلت از فرصت است

امروز بزرگترين تهديدي که متوجه حزب‌اللهي‌ها مي‌بينيم، غفلت از فرصت‌هاست. نعمتان مجهولتان: الصحه و الامان. بعضي از نعمت‌ها هستند که تا از دست نروند کسي متوجه آن نمي‌شود و قدرش را نمي‌دانيم. من معتقدم ما خيلي فرصت‌هاي اين‌طوري داريم که متاسفانه قدرش را نمي‌دانيم و امروز روزي است که بايد حزب‌اللهي‌‌ها را متوجه فرصت‌هايشان کرد...
وحید جلیلی در جلسه هفتگی انصار حزب الله پیرامون استراتژی فرهنگی انقلاب ، تهدید محوری یا فرصت محوری به سخنرانی پرداخت که مشروح سخنان وی در پی می آید:



امروزه در مجموعه فعالان فرهنگي حزب‌اللهي بحمدالله نيروهاي زيادي وجود دارند که اين نيروها به لحاظ کيفي هم نيروهاي خوبي هستند. ما الان بسياري نخبگان دانشجو داريم که در فعاليت‌هاي حزب‌اللهي حضور دارند و سر بزنگاه‌ها در صحنه هستند. از لحاظ امکانات هم واقعيت اين است که در مجموع شرايط مساعدي است و کارهاي زيادي در مراکز مختلف انجام مي‌گيرد. 

لزوم ريشه‌يابي خلأ فرهنگي در جامعه متدين 

حالا بايد ديد چرا آن نتيجه‌اي که مي‌خواهيم، نمي‌گيريم و از نتايج کارهايمان راضي نيستيم و وقتي به فضاي کشور نگاه مي‌کنيم علي‌الخصوص فضاي فرهنگي و رسانه و هنر، خيلي ما را راضي نمي‌کند. پس بدون شک بايد اشکالي وجود داشته باشد، يا شايد استراتژي‌ ما غلط است و يا اينکه برنامه‌ريزي کلان ما دچار مشکلاتي است. 

بنده اين موضوع را در دو تعبير تهديدمحور و فرصت‌محور خلاصه مي‌کنم. و معتقدم امروز حزب الله باید استراتژی اش را از تهدید محوری به فرصت محوری تغییر دهد. یعنی در عین توجه دقیق و کامل به توطئه های دشمن و غافل نشدن از دام های او ؛غفلت از فرصت ها و ظرفیت های جمهوری اسلامی را کگنار بگذارد و با تمام توان به فعال کردن پتانسیل ها مشغول شود. 

تهديدمحوري مشکل امروزعرصه فعاليت‌هاي فرهنگي 

به نظر من مشکل عمده‌اي که امروزه در فضاي فعاليت‌هاي فرهنگي، حزب‌اللهي داريم اين است که اينها تهديدمحور هستند و اين تهديدمحوري باعث شده است که بسياري از فرصت‌ها از دست برود، کساني هم که اين تهديدمحوري را در جريان حزب‌اللهي پمپاژ مي‌کنند، بسياري از آنان، انسان‌هاي خوب و خوش‌نيتي هستند و قيافه‌هاي حق به جانبي دارند و به همين دليل هم ايراد گرفتن به آنان کار آساني نيست. تهديدمحوري يعني اينکه شما نگراني‌ها را ببيني و به ديگران تذکر بدهي. اين به خودي خود کار بدي نيست ولي زماني بد مي‌شود که صرفاً‌ بر همين نگراني‌ها تکيه کنيم. يعني در فضاي فرهنگ، رسانه و هنر نگاه کنيد و زشتي‌ها و پليدي‌ها و اشتباهات را ببينيد ولي صرفاً روي همين‌ها متوقف شويد.
 
‌البته دغدغه داشتن، نگران بودن و دشمنان را ديدن خيلي خوب است ولي يک حدي دارد؛ اگر از آن بگذرد، خطرناک و به ضدخودش تبديل مي‌شود. حد آن اين است که ما را از فرصت‌هاي پيش رو و همچنين از دوستانمان غافل نکند. يعني آنقدر دشمنانمان را ببينيم که دوستانمان را نبينيم! آنقدر خلأها، خطاها، کمبودها و زشتي‌ها را ببينيم که فرصت‌ها و ظرفيت‌ها و قابليت‌ها را نبينيم، که امروزه دچار چنين بليه‌ بزرگي شده‌ايم و اين است که به ما بيش از دشمن ضربه مي‌زند. 

غفلت از فرصت‌هاتهديدي بزرگ براي حزب‌اللهي‌ها 

امروز بزرگترين تهديدي که متوجه حزب‌اللهي‌ها مي‌بينيم، غفلت از فرصت‌هاست. نعمتان مجهولتان: الصحه و الامان. بعضي از نعمت‌ها هستند که تا از دست نروند کسي متوجه آن نمي‌شود و قدرش را نمي‌دانيم. من معتقدم ما خيلي فرصت‌هاي اين‌طوري داريم که متاسفانه قدرش را نمي‌دانيم و امروز روزي است که بايد حزب‌اللهي‌‌ها را متوجه فرصت‌هايشان کرد. ده‌ها تريبون، سخنران، رسانه، بولتن، جلسه و همايش براي توجه دادن به تهديدها وجود دارد ولي يک دهم آن براي توجه دادن به فرصت‌ها نيست. 

عدم آگاهي از فضاي مثبت فرهنگي در جامعه و آگاهي چند برابر از تهديدات 

براي مثال اگر يک آزموني از افراد متدين و حزب‌اللهي گرفته شود و در آن سوال شود که چند تا هنرمند و نويسنده و روزنامه‌نگار حزب‌اللهي و چند تا ضدانقلاب را مي‌شناسند، بدون شک و مطمئناً سياهه‌اي که از ضدانقلاب‌ها مي‌دهند، مفصل‌تر از حزب‌اللهي‌هاي آن است. روزي که سيدمرتضي آويني شهيد شد يعني در بيستم فروردين ماه سال ۱۳۷۲ ظهر خبر آن اعلام شد که در فکه ايشان شهيد شده‌اند. ما با يکي از بچه‌ها در اتاق‌ مسئولين فرهنگي بسيج دانشگاه‌ آمديم و درخواست کرديم که يک پارچه سياه بدهند تا در تابلوي بسيج بزنيم. او گفت: براي چه؟ به او گفتيم: آويني شهيد شد. او گفت: آويني کي هست? گفتيم: سردبير مجله سوره. مجله سورهرا هم نمی شناخت ، از روايت فتح براي او گفتيم تا او را شناخت. گفت: او شهيد شد! خدا بيامرزدش، خيلي صدايش خوب بود! 

حالا اين شخص مسئول واحد فرهنگي بسيج دانشجويي دانشگاه امام صادق تهران بود که در روز شهادت شهيد آويني، حتي اسم او را هم نشنيده بود چه برسد به اينکه آثار او را خوانده باشد و مجله‌اش را ديده باشد. حالا از همين آدم اگر در آن زمان سوال مي‌شد ده تا چهره ضدانقلاب در عرصه فرهنگ را نام ببرد، شايد نام بيست نفر را مي‌برد. اين نمونه‌اي از تهديدمحوري منهاي فرصت‌محوري است. حالا فردا صبح روز بعد از شهادت شهيد آويني که با يک ميني‌بوس براي تشييع جنازه ايشان رفتيم مقداري دير رسيديم. بعد آنهايي که زودتر از ما رسيده بودند مقام معظم رهبري را آنجا ديده بودند و مات و مبهوت به يکديگر نگاه مي‌کردند که اين چه شخصيتي بود که آقا به تشييع جنازه او آمده است؟!‍ 

مظلوميت سرداران فرهنگي جامعه 

اين بدين معناست که ما سرداران فرهنگي خودمان را نمي‌شناختيم آن هم در زماني که تهاجم فرهنگي در اوج خود بود. ديگر ببينيد در کل کشور چه خبر بوده است و آويني‌ها چه غربت و مظلوميتي را تحمل کردند. 

قيصر امين‌پور نزديک به ۵۰ سال عمر کرد و سه چهار سال پيش از دنيا رفت شما ببينيد که نائب امام زمان(عج) در مصيبت مرگ ايشان چه پيامي دادند. اين پيام خيلي پيام سوزناکي است. او يک سردار فرهنگي بود که تمام عمرش يا براي امام و انقلاب يا براي شهدا شعر گفته است. شما نگاه کنيد که از ۴۰۰ تريبون نمازجمعه در کشور چند تاي آنان حاضر شدند نامي از او بياورند و اين در حالي بود که آقا هم براي او پيام داده بود. حالا اگر همین قيصر يک شعري عليه اسلام و مسلمين مي‌گفت، آن وقت بود که در دنيا مشهور مي‌شد و همه او را مي‌شناختند. از اين قسم مثال‌ها بنده ده‌ها مورد را سراغ دارم. خدا رحمت کند رسول ملاقلي‌پور که اولين فيلمش نينوا بوده است و آخرين فيلمش هم در مورد کربلا بود که نتوانست آن را به سرانجام برساند و اجل به او مهلت نداد. در نهايت همه کساني که او را مي‌شناختند، مي‌گفتند: بچه مسلمان بود. 

بصيرت‌بخشي مقام‌معظم‌رهبري در مورد توجه بيشتربه فعالان عرصه فرهنگ 

حالا اينها کساني هستند که مرحوم شده‌اند ولي آنهايي که زنده هستند، آقا ده‌ها کتاب از آنان را اسم آورده و از آن تعريف کرده است. مثلاً گفته آقاي رحيم مخدومي کتاب شما را خواندم، مست شدم آن هم در ۱۹ سال پيش، يعني سال ۱۳۷۱. حالا اين کتاب هنوز به چاپ سوم هم نرسيده است و شايد کلاً پنج هزار نسخه از آن چاپ شده است. اين در حالي است که ما فقط ۶۰ هزار پايگاه بسيج در کشور داريم و همه هم شعارشان اي رهبر آزاده آماده‌ايم، آماده است. ۱۹ سال گذشته و اين کتاب و. دهها کتاب مشابه که آقا از آنها اسم آورده و تایید کرده را هنوز بسياري از پايگاه‌ها نديده‌اند، جالب اينکه صدها ميليارد تومان صرف مبارزه با تهاجم فرهنگي شده است. 

مغفول ماندن جامعه بسيجي از شخصيت‌ها و قهرمانان فرهنگي عرصه دفاع مقدس
 
اخيراً به مناسبت سالگرد يک شهيدي به شهرستان برازجان بوشهر سفري داشتيم. در آنجا يکي دو تا از بچه‌هاي بسيج آمده بودند و مي‌گفتند ما داريم کار فرهنگي مي‌کنيم. به آنها گفتم خدا حفظتان کند. حالا چه کار مي‌کنيد. گفتند ما تا حالا ۴ گيگابايت کليپ شيطان‌پرستي از اينترنت دانلود کرده‌ايم و همه شاخه‌هاي آنها را مي‌شناسيم و شروع کردند به توضيح و تفسير. به آنها گفتم آيا شما نادر مهدوي را هم مي‌شناسيد؟ گفتند: کيه؟ گفتيم: بيژن گرد را مي‌شناسيد؟ گفتند: نه. به آنان گفتم: اينها از بچه محله‌هايتان هستند که هلي‌کوپتر آمريکا را در خليج فارس با استينگر زدند و آمريکايي‌ها اينها را گرفتند و در ناو شکنجه کردند و جنازه‌هايشان را دست بسته به ايران تحويل دادند. گفتم: برويد به اينها فکر کنيد که چه بيماري ما حزب‌اللهي‌ها را گرفته است که قهرمان‌هاي ملي که اگر مربوط به آمريکا مي‌بود تا حالا ده تا فيلم سينمايي و تلویزیونی هاليوودي درباره آنها ساخته بودند، را نمي‌شناسيد ولي تمام شاخه‌هاي شيطان‌پرستي را از حفظ هستيد. اينقدر توجه به جزئيات رفتارهايي که ممکن است دشمنان کرده باشند و اين همه بي‌اعتنايي و بي‌خيالي نسبت به ظرفيت‌ها ی هنري و ادبي و فرهنگي خودی چه فايده‌اي دارد. 

زندگي شهيد برونسي نمونه‌اي ازيک ظرفيت و قابليت فرهنگي 

از شهيد برونسي که خبر داده اند امروز جنازه‌اش بعد از ۲۷ سال پيدا شده است. چيزي نمي‌دانند. شهيد برونسي که آقا هم در سخنراني‌اش به آن اشاره کرد يک استاد معماري در مشهد مقدس بود که از مريدان آقا بود. بعد از انقلاب هم به سپاه رفت و بعد يکي از فرماندهانتیپ های خراسان بود که در عمليات بدر به شهادت رسيد. او يک آدم خيلي خاص و جالب بود. در آن سالي که حاتمي‌کيا به آقا گفته بود که ما ديگر مي‌خواهيم فيلم ضد جنگ بسازيم و سوژه کم آورده‌ايم و غيره. آقا به او فرمودند که اوستا عبدالحسين برونسي را مي‌شناسي، برو راجع به او فيلم بساز، ببين سوژه‌ جذاب هست يا نيست. 

پس ما کلي ظرفيت و قابليت فرهنگي در کشور داريم ولي به خاطر آن روحيه تهديدمحوري متاسفانه ضرايب جابه‌جا شده است. اصلاً عادت کرديم به اينکه هميشه غربت و مظلوميت را بيشتر دوست داريم حتي آن زماني که مثلاً قدرت و امکانات هم داشته باشيم. و حتي اگر دشمني هم وجود نداشته باشد، دوست داريم دشمن بتراشيم. اين فضا بايد تغيير کند؛ چرا که تا موقعي که در اين فضا باشيم، تا موقعي که ما هر وقت به هم مي‌رسيم خبر جديدي که از هم تقاضا مي‌کنيم، يک گاف جديد يا ريزش جديد و در کل منتظر خبر بد باشيم يعني دنبال خبرهاي نچ‌نچ‌آور باشيم و خبري که مخاطب را سر شوق بياورد استقبال نکنيم، استراتژي تهديدمحور را دنبال کرده‌ايم و اين در حالي است که دوره اين به سر آمده و به پايان رسيده است. البته اين بدين معنا نيست که تهديدها را در نظر نگيريم و پيچيدگي‌هاي طراحي‌ها و توطئه‌هاي دشمن را در نظر نگيريم. اتفاقا من مي‌خواهم بگويم يکي از طراحي‌هاي دشمن شايد همين است که ما صرفا از تهديدات حرف بزنيم و از قابليت‌ها غافل شويم. دشمن در پي اين است که فقط به او نگاه کنند و مبادا يک لحظه خودشان را ببينند و توان عظيمي که در ايران اسلامي وجود دارد را متوجه شوند؛ چرا که اين توجه براي دشمن خطرناک مي‌شود. 

بازسازي استطاعت‌هاي موجود در پرتو آگاهي از تهديدات 

هنر در اين است که تهديدات را ببينيم و دشمنان را به فرموده قرآن کريم رصد کنيم ولي «واعدوا لهم ما‌استطعم من قوه» از ويژگي مومنان است؛ زماني که دشمن را مي‌بينند، متوجه استطاعت‌هاي خودشان مي‌شوند و اينها را براي مقابله با دشمن فعال مي‌کنند و بعد در موضع «ترهبون به عدو الله و عدوکم» مي‌روند و دشمن را تهديد مي‌کنند. 

پاتک دشمن در مقابل تهاجم فرهنگي انقلاب اسلامي 

يکي از دوستان چند سال پيش تعبير جالبي داشت او مي‌گفت اول ما تهاجم فرهنگي کرديم و آمديم حرف جديدي را در دنيا زديم که آنان به لرزه افتادند؛ جوانانشان يکي پس از ديگري از فرهنگ ليبرالي‌شان جدا مي‌شدند و متوجه يک نگاه معنوي و عدالتخواهانه به عالم مي‌شدند. امام با انقلاب اسلامي تهاجمي فرهنگي را عليه آنان شروع کردند و آنها در پي پاتک هستند و از خودشان دفاع مي‌کنند.
 
آنها مي‌بينند زرادخانه‌هاي فکري و معنوي و فرهنگي که در ايران هست بيشتر از قدرت هسته‌اي وموشک شهاب وجنگنده آذرخش ماست و از همين مي‌هراسند. اگر آنها پی در پی ماهواره عليه جمهوري اسلامي به هوا مي‌فرستند و ماهي چندتا برنامه مفصل رسانه‌اي و هنري عليه ما راه مي‌اندازند، در حقيقت از خودشان دفاع مي‌کنند؛ چرا که مي‌بينند يک موجي راه افتاده که ملتي در گوشه‌اي از دنيا بلند شده‌اند با شعار استشهاد و شهادت‌طلبي، شهادت داده‌اند که خدايي در عالم هست و آخرتي وجود دارد و در راه او هزينه داده‌اند و اين دنيا را بيدار کرده است، مجبورند از خودشان دفاع کنند. شهداي ما بعد از شهادتشان براي آنها خطرناک‌تر هستند. 

لزوم معرفي گنجينه‌هاي فرهنگي کشور به جاي دشمن‌تراشي 

ما اگر زندگي شهيدان بيژن گرد و نادر مهدوي را روايت کنيم، اگر خاطرات شهيد برونسي به انگليسي و عربي ترجمه شود، براي دشمن بسيار خطرناک‌تر خواهد بود. چون شهدا، گواه و الگو هستند و به قول امروزي‌ها سبک زندگي غربي را با چالش مواجه کرده‌اند. 

حالا ما به جاي اينکه بياييم گنجينه‌هاي فرهنگي خودمان را بشناسيم و نيروي خود را براي استخراج و استحصال اينها فعال کنيم متاسفانه تهديد»محور» شده‌ايم و «صرفا» به تهديدات و نگراني‌ها توجه مي‌کنيم. يک نمايشگاهي چند وقت پيش تحت عنوان دشمن‌شناسي برپا شده بود و خيلي از فعالان فرهنگي را براي بازديد دعوت کرده بودند. ما هم رفتيم و بازديد کرديم. بعد يکي از آن دوستان مسئول نمايشگاه آمد و گفت که فلاني خوشت آمد؟ گفتم: خير؛ مثل صفحه حوادث جذاب بود، ولي خوب نبود. الان استراتژيست‌هاي فرهنگي در کشور ما اين‌گونه شده‌اند. بولتن‌هايي که در سپاه يا سازمان تبليغات یا ...مي‌دهند، نوعا اين قسمي است. يعني در آن صد تا خبر وجود دارد که ۹۵ تاي آن خبر منفي است. همين‌طور بولتن‌هايي که براي ائمه جماعات مي‌رود اين چنين است که مثلا در فلان‌جا فلان شخص حرف بدي زد يا در فلان جا فيلم بدي منتشر شده است يا مستند بدي ساخته شده است. حالا ذهنيت مخاطب این بولتن ها چه مي‌خواهد بشود؟ 

استفاده از تريبون نماز جمعه براي معرفي چهره‌هاي فرهنگي نظام
آقاي ستاد نماز جمعه، تا به حال چند تا هنرمند، نويسنده و چهره فرهنگي حزب‌اللهي را به ائمه جمعه معرفي کرده‌ايد؟ از اين تريبون عظيمي که در اختيار داريد که اگر پاي هر کدام از اين نماز جمعه ها به طور متوسط ۲هزار نفر بنشينند، حداقل ۱ ميليون نفر مي‌شوند، چه ذهنيتي و خوراکي به اينها داده‌ايد؟ چند تا از شخصيت‌هاي فرهنگي را که حضرت آقا از آنها اسم برده است و چند تا از کتابهايي که آقا از آنها نام برده را شما در نماز جمعه معرفي کرده‌ايد؟ شما مگر نماينده ولي فقيه نيستيد؟ چرا مثل ولي فقيه عمل نمي‌کنيد؟ آقا که وقت اضافي ندارند يا براي تفنن که نمي‌نشينند با شعرا جلسه برقرار کنند. ايشان با اين کار دارند الگو به شما مي‌دهند. شما هم مي‌توانيد هنرمندهاي جوان شهر خودت را جمع کن. بايد آنها بتواني جذب کني. اگر در آن سوي مرزها عليه ما هنرمند تربيت مي‌کنند و از ابزار فرهنگي و رسانه‌اي استفاده مي‌کنند، در اين طرف هم اين کارها را انجام دهيد. 

مطالبه رفتارهاي فرهنگي رهبري از نمايندگان ولي‌فقيه 

حزب‌اللهي‌ها بايد از اينها کارنامه طلب کنند که چقدر در رفتار فرهنگي‌شان شبيه رهبري هستند. نمي‌شود که «نؤمن ببعض و نکفر ببعض» باشيم. فقط کافي است به رهبري نگاه کنيم؛ آقا مي‌فرمايند دشمن، ولي در کنارش اينها را هم مي‌بينند، ايشان اميدها و فرصت‌ها را هم مي‌بينند. خودش را موظف مي‌داند که حتي بعضي از آثار را معرفي کند. راجع به همين شهيد برونسي کتابي درآمده بود، آقا در سخنراني خودش از آن اسم آورد و دهها کتاب ديگر را ايشان تقريظ نوشته‌اند. بايد حداقل يک رگه‌اي از نگاه فرهنگي رهبري، رفتار فرهنگي و ظرفيت‌هاي فرهنگي رهبري در نماينده او مشاهده کنيم. بايد قدر بشناسيم چنين رهبر فرهنگ‌پرور و فرهنگ‌شناسي که تمام مباني را در عرصه فرهنگ بيان کرده‌اند. 

ايشان فرمانده واقعي در ميدان فرهنگ هستند، نه مثل خيلي از مديران فرهنگي که فقط اِهن و تُلُپ بلدند و ويترين‌سازي. ايشان مي‌دانند ارزش يک کتاب يعني چه. ايشان مي‌دانند ارزش يک افسر فرهنگي و هنري چقدر است. 

معرفي فرصت‌ها و ايجاد اميد به جاي رويکردهاي تهديد‌محور 

اگر ما فرصت‌محور بوديم و ارزش گنجينه‌هاي فرهنگي را که در اختيار داشتيم، دانستيم، در جنگ فرهنگي پيروز خواهيم شد؛ هرچقدر هم که دشمن قوي و توطئه‌هايش پيچيده باشد. ولي اگر فرصت‌ها را نشناختيم و به ظرفيت‌ها و قابليت‌ها احترام نگذاشتيم و از چهره‌هاي فرهنگي خودمان استفاده نکرديم و صرفا خواستيم با کار اطلاعاتي و امنيتي و رويکردهاي تهديدمحور فضاي فرهنگ را اداره بکنيم، مطمئن باشيد شکست مي‌خوريم و بر طبق سنت‌هاي الهي شکست خواهيم خورد. چون خداوند به ما گفته است استطاعت‌ها را بشناسيد، اگر خداوند فرمود «لايکلف‌ الله نفسا الا وسعها» آيه تکليف است نه رفع تکليف. يعني به اندازه وسعتان از شما تکليف مي‌خواهند. و در نگاه تهدید محور دنبال شناسایی وسع ها نمی رود.
پرداختن به فرصت‌ها در حوزه مضامين 

حالا فرصت‌ها چه چيزي هستند. يکي از مهمترين سرفصل‌هاي فرصت‌ها حوزه مضامين و معارف ماست. ما يک‌سري مضامين و معارفي داريم که اينها کمياب و کيميا هستند به گونه‌اي که در دسترس هر کشوري نيست و در هر گوشه دنيا يافت نمي‌شود. اين مضامين بعضي مفهومي و بحث‌هاي علمي و برخي معارف ديني نظري ما هستند و بعضي عينيت همين معارف در عرصه تاريخ و محقق شده آن حقيقت‌ها هستند مثل زندگي شهداي ما. به عنوان مثال زندگي شهيد چمران، شهيد آويني، نادر مهدوي يا خاطرات فلان جانباز، زندگي فلان مادر شهيد. آقا در ديداري که با بچه‌هاي دست‌اندرکار کتاب «دا» داشتند نکته ظريفي را فرمودند. فرمودند که شما خاطرات يک خانواده شهيد را کار کرده‌ايد و اين قدر هم جذاب بوده است. شما به رگه خوبي در معدن فرهنگ دفاع مقدس رسيده‌ايد. اين رگه طلايي را ادامه دهيد. چه بسيار مادران شهيدان که از دنيا رفتند و خاطراتشان در سينه‌شان مدفون شد و بعد تلويزيون ما يانگوم و اوشين نشان مي‌دهد. يک سال ۷۰ ميليون جمعيت ايران بنشينند، نگاه کنند که در فلان آشپزخانه کره جنوبي در ۷۰۰ سال پيش قرمه‌سبزي‌شان شور بود يا بي‌نمک. 

مقطع انقلاب اسلامي منبع درخشان قابليت‌هاي فرهنگي 

اين درحالي است که ما يک ملت بزرگ با تاريخ عميق هستيم و مقطع نهضت ۱۵ خرداد تا به امروز يکي از درخشان‌ترين مقاطع اين ملت است. چه کسي بايد برود اينها را کشف کند و به چشمها بياورد و به نسل‌هاي بعدي انتقال دهد؟ ما فقط ۲۰۰ هزار شهيد داريم که اگر قرار بود براي هر ۱۰ شهيد يک عنوان کتاب منتشر شود، تا به حال بايد ۲۰ هزار عنوان کتاب منتشر مي‌شد. در حالي که کل آثاري که راجع به دفاع مقدس تاکنون منتشر شده ۷ هزار عنوان است. نمي‌شود صرفا منتظر بود که حوزه هنري يا کنگره سرداران يا انتشارات بنياد شهيد اين کارها را انجام دهد؛ بايد نهضتي راه بيفتد و آن نيروهايي که در اول صحبت اشاره کردم، اين کارها را عهده‌دار شوند و به جاي اينکه بنشينند ۴ گيگا بايت شيطان‌پرستي دانلود کنند، بروند خاطرات بيژن گرد را جمع‌آوري و منتشر سازند يا خاطرات فلان پدر شهيد را ضبط کنند تا لااقل از بين نرود و در سالهاي بعد آدمهايي پيدا شوند و داستان آن را روايت کنند. پس يکي از سرفصل‌هاي فرصت‌هاي ما، سرفصل مضامين و محتواهاي ماست که بايد در اين زمينه يک نهضت توليد محتوا به وجود آيد. 

کم‌کاري در عرصه دفاع مقدس 

البته راجع به دفاع مقدس خيلي کار نشده است که ۷ هزار عنوان کتاب چاپ شده است. حتي آقا چند سال پيش فرموده بودند آنچه که تاکنون راجع به جنگ آمده است يک هزارم آن چيزي است که مي‌توان کار کرد. آيا اين کساني که شعار مي‌دهند اي رهبر آزاده، آماده‌ايم آماده، حاضر هستند که اين بار را از زمين بردارند؟ و ۹۹۹ هزارم جنگ را کار کنند؟ يکي از دستاوردهاي انقلاب اسلامي، جهاد سازندگي بود. 

هزاران نفر از جوانان نخبه اين مملکت از دانشگاه اميرکبير و دانشگاه شريف و ديگر دانشگاهها بلند مي‌شدند، به روستاهاي سيستان و بلوچستان مي‌رفتند و چندين سال کار مي‌کردند. آيا راجع به اين يک فيلم ديده‌ايد؟ بعد صدا و سيما آمار مي‌دهد که من طي چند سال گذشته ۲ هزارتا تله‌فيلم ساخته‌ام. آيا از اين ۲ هزارتا ۲۰ تاي آن راجع به اينها بوده است يا حداقل ۲ تاي آن بوده است؟ هر کدام از شما که اينجا نشسته‌ايد اگر بچه‌هايتان بنشينند با شما صحبت کنند و فقط خاطرات شما را از دوران قبل از انقلاب ثبت کنند، مي‌بينند يک کتاب و يک سينه حرف براي گفتن داريد که برکات متعددي هم دارد.
 
مخاطبين يکي ازفرصت‌هاي مغفول مانده 

سر فصل دوم فرصت ها ؛ مخاطبين است . هر کدام از ما نبايد بگوييم که من نويسنده نيستم، شاعر نيستم، فيلمساز نيستم، بلکه شما و ما بايد فهرست کنيم فرصت‌هاي خود را و يکي از اين فرصت‌ها مخاطبين ما هستند. مثلا بنده يک خواهرزاده ۵ساله دارم که اين يک مخاطب و فرصت است. بنشينم به اين فکر کنم که يک بچه ۵ ساله چگونه ارزشهاي انقلاب و اسلام را منتقل کنم. لازم نيست خودم توليد کنم؛ چرا که خيلي از آنها توليد شده است. سالها پيش دفتر ادبيات و هنر مقاومت چند کتاب منتشر کرده بود که يکي از آنها به نام «اسم من چفيه است» براي بچه‌هاي زير دبستاني بود که فضاي جبهه را با يک نقاشي‌هاي خيلي لطيف و قشنگي براي بچه‌ها تشريح مي‌کرد. من بايد اين‌چنين آثاري را پيدا کنم اگر چه براي يک نفر باشد؛ بياييد ترازوهايمان را ديجيتال کنيم؛ چرا که «فمن يعمل مثقال ذره‌ خيرا يره و من يعمل مثقال ذره شرا يره» نگوييد چه فايده‌اي دارد. اگر يک کامپيوتر داريد يک کليپ چند دقيقه‌اي بسازيد. صدها هزار فعال فرهنگي و توليدگر فرهنگي به اين معنا مي‌توانيد در جامعه داشته باشيد ولي به شرطي که اين حلقه‌ها به هم وصل شود. يعني شما وقتي فلان شاعر حزب‌اللهي را نمي‌شناسيد چگونه مي‌خواهيد شعرش را پيامک کنيد که گفت:
خبر دهيد دو سه شاخه تبر شده را
که اين درخت پر از زخم، خم نخواهد شد 

اين را يک جوان شاعر حزب‌اللهي به نام آقاي مهدي سيار خطاب به سران فتنه گفته است. چه مفهوم عظيمي را در يک بيت شعر گنجانده است که به اندازه ۱۰ مقاله حرف دارد. چرا اين اشعار ديده نمي‌شود. آقاي فريد طهماسبي شعر گفته و جلوي آقا هم خوانده است. اين شعر يک غزل راجع به فتنه بود. چرا اين اشعار به ماها نمي‌رسد و در بولتن‌هاي ما نمي‌آيد. چرا فلان امام جمعه اين شعر را نمي‌خواند. با فرهنگ چگونه مي‌خواهد برخورد کند، ابزار ما در مبارزه با تهاجم فرهنگي چيست؟ کفن‌پوشيدن، تحصن وبدوبیراه!! ديگر جواب نمي‌دهد و بي‌برو و برگرد شکست مي‌خوريم؛ چرا که سنت الهي اين است که شکست بخوريم. اين کارها دوپينگ است و نبايد به دوپينگ عادت کنيم ما بايد منشور باشيم و اگر نوري به ما مي‌رسد آن را به گونه‌اي منتقل کنيم که در جامعه گسترش پيدا کند. تا اهل انفاق نباشيم، اهل تقوا نمي‌شويم؛ اين شرط قرآني است
مما رزقناهم ینفقون از صفات متقین است و بدون آن هدایت شامل حال ما نخواهد شد. 

پرسش و پاسخ 

آيا ما کارگردان سينمايي حزب‌اللهي هم داريم؟
اگر شما کارگردان حزب‌اللهي هم داشته باشيد، با اين وضعيت خيلي زود استحاله مي‌شود چون آنها يک کارگردان حتي متوسط هم پيدا کنند چقدر او را تحويل مي‌گيرند و او را بزرگ مي‌کنند و انواع و اقسام تشکل‌هاي دانشجويي و .... او را دعوت مي‌کنند. ولي راجع به شهيد برونسي آقاي جواد اردکاني يک فيلم ساخته است و کار خوبي هم هست. آيا از اين همه تشکل دانشجويي که داريم چند تا احساس وظيفه کردند تا اين فيلم را به دانشگاهشان ببرند و نمايش دهند؟ يا از کارگردان آن دعوت به عمل آورند و او را تحويل بگيرند. چرا که مستمع صاحب سخن را بر سر ذوق آورد. اگر کسي کاري انجام مي‌دهد، بايد انعکاس آن را در جامعه ببيند. حتي بيشتر از تشويق‌هاي مادي، تشويق‌هاي معنوي تاثير مي‌گذارد. فقط ۱۰-۱۵ تا کار راجع به فتنه توسط بچه‌‌حزب‌اللهي‌ها ساخته شد و پارسال ما اينها را در جشنواره فيلم‌ عمار احصا کرديم و آورديم، بعضي از اينها را برديم نزد همان کساني که سي‌دي‌هاي فراماسونري وشیطان پرستی و غيره را در تیراژهای وسیع تکثير مي‌کنند، گفتند راجع به فتنه خوب نيست کار کنيم و ديگر اولويت کار ما نيست. 

علل عدم گرايش انسانها به معارف حقه و مطالعه آن و در مقابل گرايش به مکاتب الحادي و فيلم و کتابهاي انحرافي چيست؟ 

اين هم از مشهورات دروغ و غلط است؛ چه کسي اين حرف را گفته است؟ چطور کتاب «خاک‌هاي نرم کوشک» که ناشر خصوصي است ۱۵۰ بار چاپ مي‌خورد. اگر آخر اين کتاب را بخوانيد متوجه مي‌شويد چه تيپ‌هايي اين کتاب را خوانده‌اند و تاثير گرفته‌اند. انقلاب اسلامي نيز مصداق بارزي است؛ در تهراني که پر از کاباره و سينماي فلان بود، در همين تهران امام انقلاب کرد و نتيجه گرفت. شما جنس خوب به جوانان عرضه کنيد و صادقانه با آنان مواجه شويد، بعد اين حرف را بزنيد. 

اوضاع جاري سينماي ايران را چگونه ارزيابي مي‌کنيد؟ آيا مي‌توان به اين سينما قيد ديني اطلاق کرد؟ 

سينماي امروز ظرفيت‌هاي خوبي دارد مشروط بر اينکه فعال باشيم. نمي‌شود کاري نکرد بعد انتظار داشته باشيم که نتيجه بگيريم. شما مي‌دانيد کمتر کشوري در دنيا پيدا مي‌شود که توليد سينمايي داشته باشد. يک تهيه کننده‌اي چند سال پيش از فنلاند آمده بود. من با او که صحبت مي‌کردم مي‌گفت در فنلاند سالي ۳-۴ فيلم توليد مي‌شود. مثال جالبي زد، گفت: در کشور ما شماره پليس ۵۱۱ است ولي مردم هر وقت دچار مشکل مي‌شوند با ۹۱۱ تماس مي‌گيرند چون شماره پليس آمريکا ۹۱۱ است. آن قدر اينها فيلم‌هاي آمريکايي ديده‌اند که شماره پليس‌شان را اشتباه مي‌گيرند.

منبع: یا لثارات

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

انتشار یافته: ۲
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۱۱:۵۴ - ۱۳۹۰/۰۲/۰۷
3
2
پيشنهاد من به اين آقا اين است كه سنگيني و متانت و كم حرفي را از برادرش ياد بگيره و اينقدر وراج نباشه
پاسخ ها
D
| IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF |
۱۱:۵۴ - ۱۳۹۰/۰۲/۰۷
خداییش کل متن خوندی اینطوری نظر می دی؟؟؟؟
پیشنهاد منم اینه که یکمی سکوت بهتر از نظرات زدن بیهوده شماست
نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین