کد خبر: ۴۴۱۶۶۸
تعداد نظرات: ۶ نظر
تاریخ انتشار:
پرونده ی نهایی هاشمی رفسنجانی به قلم ناصر اکبری؛

تاکتیک های هاشمی شبیه تاکتیک های امیرالمومنین بود!

برای نویسنده، اظهارنظر دو شخصیت مهم است: اول؛ نظر سردار اسلام و محبوب دلها قاسم سلیمانی است که گفتند: "هاشمی همانی بود که از ابتدا بود و تا انتها همان بود؛ گاهی اوقات تاکتیک های متفاوتی داشت ولی هاشمی استکبارستیز و صهیونیست ستیز بود" و دوم اظهار نظر آیه الله حائری شیرازی است که نظر سردار را تایید و هاشمی و تاکتیک وی را به تاکتیک حضرت ابوطالب علیه السلام تشبیه کرد.
طمعکارتر از طلحه و زبير و فتنه‌ي آخرالزمانگروه سیاسی: ناصر اکبری در یادداشتی که ملاحظه می کنید می نویسد: این روزها بعد از وفات آقای هاشمیِ رفسنجانی قضاوتهای متناقضی از وی نقل میشود که برای دوستان متدیّن و منتقدین ایشان هنوز شفاف نشده است. برنامه های صدا و سیما و اظهارات مثبت خواصی که تا دیروز منتقد ایشان بودند بر این ابهام افزوده است و اگر این مسئله تببین نشود باعث عدم اعتماد مردم به صدا و سیما و خواص خواهد شد.

به گزارش بولتن نیوز، ادامه این یادداشت که به صورت اختصاصی در اختیار خبرنگار ما قرار گرفته، به شرح زیر است:

برای نویسنده، اظهارنظر دو شخصیت مهم است: اول؛ نظر سردار اسلام و محبوب دلها قاسم سلیمانی است که گفتند: "هاشمی همانی بود که از ابتدا بود و تا انتها همان بود؛ گاهی اوقات تاکتیک های متفاوتی داشت ولی هاشمی استکبارستیز و صهیونیست ستیز بود" و دوم اظهار نظر آیه الله حائری شیرازی است که نظر سردار را تایید و هاشمی و تاکتیک وی را به تاکتیک حضرت ابوطالب علیه السلام تشبیه کرد.

فراتر از این نظرات پیام تسلیت امام خامنه ای است که حاوی تمجیدهای متعدّدی است و البته به نکات منفی مانند اختلاف با معظم له نیز اشاره نمودند. با توجه به موارد، به تحلیل جامعی نیاز داریم که راه کلی شناخت افراد را برای همیشه تبیین کند.

برای قضاوت درباره هر شخصیتی از شخصیت های تاریخی دو شاخص وجود دارد: ۱- شاخص مثبت ۲-شاخص منفی. با توجه به این دو شاخص و میزان می توان ویژگیهای یک انسان را بررسی و درباره ی خوب یا بد بودن او قضاوت ظاهری کرد.

شاخص مثبت به دو بخش تقسیم می شود: ۱- تقوای عبادی. ۲- تقوای سیاسی-اجتماعی.

در بخش تقوایِ عبادی، وارد مبحث تکالیف شرعی و گناهان نمی شویم چرا که ما اطّلاعی از انجام تکالیف شرعی اشخاص و نیز اطّلاعی از گناه شخصی افراد نداریم و نباید هم کنجکاوی کنیم که مثلا فلانی پایبند به نماز و روزه و حج و پرداخت خمس و امر به معروف و نهی از منکر بوده یا نبوده و آیا اهل غیبت و دروغ و تهمت و افترا و دزدی و تخریب بوده یا نبوده است.

اما بخش تقوای سیاسی و اجتماعی افراد چون غالباً بروز پیدا میکند و در معرض دید جامعه قرار میگیرد قابلیت اطلاع و بررسی را دارد: در این بخش، میزان شاخص مثبت گرایی، انبیا و اوصیا و اصحاب مورد تایید آنان هستند که با مقایسه شباهت افراد به این بزرگواران، درصد مثبت بودن فرد مشخص میشود.

حکم کلی:

۱- تقوای اجتماعی: با یک نگاه اجمالی به قرآن و روایات و تاریخ درمی یابیم که در دو مورد از بخش تقوای اجتماعی انبیاء و اصحاب انبیاء و اهلبیت در میان اجتماع، مروّج ساده زیستی و زهد و سعه ی صدر بوده اند و از نمایش تجمّل و اشرافیت و قدرت نمایی و عدم انتقاد پذیری دور بودند.

۲-تقوای سیاسی: در این بخش نیز، میزان شاخص مثبت گرایی، انبیاء و اوصیا و اصحاب مورد تایید آنان هستند و شاخصه ی مهم آنان بصیرت سیاسی، آرمانگرایی و عدم سهم خواهی بود. اهل بصیرت سیاسی در موقع لازم سخن میگوید و در وقت لازم سکوت میکند و از سخنی که باعث تفرقه و دوقطبی سازی میشود پرهیز میکند کما اینکه در جریان جنگ یا عدم جنگ با اهل شام، امام حسین علیه السلام هیچ دخالتی در کار امام حسن علیه السلام نکردند و حرفی نزدند که مشعر به وجود قطب دوم باشد. آرمانگرایی نسبت به آرمانهای امام و رهبری در زمینه گسترش و صدور انقلاب در کل جهان و زمینه سازی برای ظهور امام زمان عج نیز از ویژگیهای اهل تقوای سیاسی است. همچنین عدم سهم خواهی و عدم دلخوری از کنار گذاشته شدن، از صفات بارز تقوای سیاسی است که بطور مثال در زندگی جناب ابوذر غفاری مشهود است.

تاکتیک های هاشمی شبیه تاکتیک های امیرالمومنین بود!


تطبیق بر مصداق:

با توجه به بخش تقوای اجتماعی، اگر حیات اجتماعی مرحوم هاشمی را بررسی کنیم می بینیم که مطالب ضد و نقیضی درباره ایشان وجود دارد. فیلم ها و عکسها و سخنانی از ایشان در رسانه ها پخش شده که نمیتوان صفت ساده زیستی و انتقادپذیری را در وی بدون حرف و حدیث بیابیم به طوری که با زندگی امام راحل و مقام معظم رهبری فاصله دارد. خاطرات وی درباره رفتن به محلهای تفریحی در ماه محرم! و تشریفات در کاخ مرمر و ماشین معروفش و تعداد محافظین و سخنانش درباره ی مانور تجمل و تفکر اقتصادی همگام با توسعه جهانی و خفقان حاکم بر روزنامه های منتقد در دوران ریاست جمهوری که داشته و... نشان می دهد که ایشان کارنامه ی بی حرف و حدیثی در این زمینه نداشت. انتقاد از برخورد با مسئله ماهواره به تنهایی مورد مهمی است. واقعا اگر کسی حتی یک نفر با این استدلال که ایشان یار نزدیک امام و مسئول بلندپایه نظام است و تقلید از کارهای ایشان بلامانع است اهل مانور یا ماهواره می شد و به انحراف کشیده می شد گناهش به گردن کیست؟

اما بخش تقوای سیاسی مهمتر است؛ مواضع وی در فتنه ی سال ۸۸ ، نامه ی معروفش به امام المسلمین، مورد سوء استفاده ی دشمنان و فتنه گران قرار گرفتنِ ایشان و عدم شفاف سازی مطلق از سوی ایشان و نظریاتش در مورد گفتمان موشک و داشتن قدرت نظامی و انتقاد از شورای نگهبان و طرح مسئله شورای رهبری و موضعش نسبت به زندانی شدن مهدی هاشمی و مسئله ی عدم همکاری با رییس جمهور پیشین و عدم پذیرش سخن رهبری حتی در حد اهدای حکم تنفیذِ رهبرمعظم انقلاب به رئیس جمهور با وجود درخواست رهبر انقلاب از جمله مواردی است که به وی منسوب است و امام خامنه ای بارها و به صراحت از اختلاف با ایشان سخن گفته اند. گذشته از آن، در زمان حضرت امام ره نیز در مورد انتخاب آقای منتظری به قائم مقامی یا در مبحث کیفیت همکاری با مجاهدین خلق و غیره نیز برخی از صاحب نظران بر ایشان انتقادهایی وارد کرده اند. در نتیجه این بخش از حیات سیاسی مرحوم هاشمی نیز مثل حیات اجتماعی ایشان خالی از مناقشه نیست و آنچه که نیروهای انقلابی از سوابق ایشان انتظار داشتند اتفاق نیفتاده است.

نقد و بررسی نظریه ی تاکتیک:

در مقدمه گفتیم که برخی قائل به تاکتیکی بودن کارهای مرحوم هاشمی شده اند. حال باید دید که کارها و نظریات ایشان صرفاً اختلاف سلیقه و تاکتیک بوده و یا واقعا اختلاف وی با امام خامنه ای مبنایی و واقعی بوده و اساساً اختلاف در سلیقه و تاکتیک تا چه حدی جایز است.

خواصی که در این روزها گفتند کارهای ایشان تاکتیک بوده و برای تجمیع نیروهای پراکنده تحت پرچم حداقلی نظام بوده و نیز به تاکتیک حضرت ابوطالب علیه السلام تشبیه میکنند باید بدانند که، اولاً در تاکتیک، انسان نباید متّصف به برخی از اوصاف شود زیرا تاکتیک، تا جایی شرعا جایز است که از حد خود نگذرد. مثلا یکی از تاکتیکهای اسلامی تقیّه است اما حدِّ تقیّه مشخص است و اگر از حدِّ خود گذشت دیگر تقیّه مجاز نمی باشد. بطور مثال ابوطالب دیگر تا آنجا پیش نمیرفت که نظرات پیامبر اسلام را نقض یا تضعیف کند یا افراد در تحت ظلِّ او و به پشتوانه ی وجود او بر پیامبر تاخت و تاز کنند و جان و نهضت پیامبر را به خطر نمی انداخت تا مثلاً برخی از اهل شرک را آرام و معتدل نگه دارد جدای از اینکه آن تاکتیک در دوران ضعف اسلام بوده و سنخیتی با قدرت بدر و خیبریِ اکنونِ نظام اسلامی ندارد.

اگر تاکتیک، منجر به نفوذ و کشمکش ها و درگیری های خیابانی و تغییر اعتقاد برخی به نظام و رهبری و تمایل داشتن به زندگی و فرهنگ غربی و تنفّر از نیروهای انقلابی و حزب اللّهی و بسیجی و سپاهی شود و با انتساب خاطراتی غیرِ مستند و زدن برچسب افراطی به جوانان انقلابی و اظهار خوشبینی به مذاکره برخلاف بدبینی امام خامنه ای، مردم را متحیّر کند این دیگر تاکتیک نخواهد بود زیرا از حدِّ خود گذشته است. تاکتیکی که نهایتش -به فرمایش امام خامنه ای- رسیدن نظام تا لبه ی پرتگاه و درگیریهای خیابانی و متشنّج کردن اوضاع بمدت چندین ماه و به شهادت رسیدن جمعی از نیروهای انقلابی و آتش گرفتن مساجد و قرآن و از بین رفتن اموال عمومی و حرمت شکنی روز عاشورا و تشدید تحریمها باشد دیگر تاکتیک نیست. اگر کسی اظهار نظری کند و موجب این اعتقاد و دیدگاه در طرفدارانش شود که باید نسبت به غرب نرمش نشان دهیم و نسبت به غرب خوشبین باشیم و معامله کنیم و شعار مرگ بر آمریکا را برداریم و موشک ها و بودجه ی نظامی را تقلیل دهیم و برخی در ظلّ این حرفها و با این تفکر و تنفّر از نظام و رهبری و نیروهای انقلابی و مومن بمیرند و به عذاب اخروی گرفتار شوند و یا اگر در اثر حرفها و موضع گرفتن یا نگرفتن من، برخی منحرف شوند و یا در اثر تحریمِ ناشی از سیاستهای من، فقط یک نفر در یک بیابان یا بیغوله ای از شدت فقر کارتن خواب شود یا بمیرد این دیگر تاکتیک نخواهد بود و شرع و عقل اجازه ی اجرای آن را به کسی نمیدهد هرچند نیّتش خیر باشد.

تاکتیک یعنی جنگ زرگری و عدم اختلاف واقعی با امام جامعه. یکی جانب حداکثر و دیگری جانب حداقل را میگیرد تا جامعه به تعادل برسد و به عبارتی ترفندی برای جذب حداکثری و دفع حداقلی است. نه اینکه کار به جایی برسد که فریاد أین عمّارِ امام جامعه برآید و صریحاً از وجود اختلاف دردمندی کند. اگر واقعاً آقای هاشمی در میدان تاکتیک به سر می برد این غصّه خوردن امام خامنه ای برای چه بود؟ آیا میتوان گفت این کار ایشان هم تاکتیک بوده و اختلاف نظر واقعی وجود نداشته و هر دو در مسیر انقلاب و آرمانها حرکت می کرده اند منتها یکی دنبال جذب حداکثری بوده و دیگری جذب حداقلی؟!

هیچ عاقلِ امام شناسی این را نمیپذیرد زیرا ایشان چندین بار فرمودند من در خفی همان را میگویم که در میان مردم میگویم. امام المسلمین و مرجع تقلید شیعیان هیچوقت به قول خودمانی "مردم را سر کار نمیگذارد".

گرچه بنده نمیتوانم همه موارد فوق را در پرونده ی آن مرحوم بنویسم ولی وجود فیلم برخی از آنها برای رد نظریه تاکتیک کفایت میکند. این در بخش منفی مسئله است امّا در بخش مثبت، با سوابق مثبت اجتماعی و سیاسی ایشان مواجهیم که مقام معظم رهبری بر آنها، صحّه گذاشته است جدای از اینکه امتیازات فردی ایشان از جمله ارادت به اهلبیت و تفسیر قرآن نیز نباید فراموش شود.

اکنون بعد از این تفصیل میخواهیم با توجه به سوابق منفی و مثبت مذکور، با خط کش روایات و شرع، ببینیم قضاوت درباره ی چنین افرادی باید چگونه باشد و درخصوص مرحوم هاشمی، طلب غفران و عفو امام خامنه ای برای ایشان میتواند چه بَیّنه و شاهدی بر شخصیت اخروی ایشان باشد.


تاکتیک های هاشمی شبیه تاکتیک های امیرالمومنین بود!


مبحث کلی:

در زیارت عاشورا می خوانیم: إِنِّي سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَكُمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَكُمْ وَ وَلِيٌّ لِمَنْ وَالاَكُمْ وَ عَدُوٌّ لِمَنْ عَادَاكُمْ. این شاخصه که به دو بخش تولّی نسبت به شیعیان اهلبیت و تبرّی است، کم یا زیاد باید در هر شخصی موجود باشد.

یک انسان اگرچه از مسیر صحیح، انحراف جزئی پیدا کند ولی نباید بطور کلی از مسیر خارج شود. تولّی و تبرّی نسبت به اهلبیت هم کفایت نمیکند بلکه میفرماید "وَلِيٌّ لِمَنْ وَالاَكُمْ" یعنی نسبت به موالیان اهلبیت که مصداق اتمّ آن ولی فقیه است نیز موالات داشته باشد و تبرّی نیز نه تنها به قاتلان اهلبیت که به آمریکا و اسرائیل و وهابیت نیز اشاره دارد.

مسئله ی تولّی و تبرّی به دو بخشِ اصل تولّی و تبرّی و لوازم آن تقسیم میشود:

در بخش اصل تولّی و تبرّی، انسان باید به اهلبیت و شیعیان از جمله ولی فقیه حبّ و علاقه ی شخصی داشته باشد ولو اینکه نتواند لوازم آن را مراعات کند و مرتکب گناه شود. چنین شخصی برای مصیبت اهلبیت گریه میکند و به زیارت حرمهای مقدس میرود و از دشمنان خاص آنها مانند ابن ملجم و یزید و ابن زیاد و عمرسعد و شمر متنفّر است و به شیعیان علاقمند است. به دیدار و عیادت آنها میرود و به کشته شدن و مصیبت دیدن آنها راضی نمی شود هرچند در بخش لوازم این علاقه، پایش بلنگد.

در بخش لوازم تولّی و تبرّی، روایاتی داریم که شیعه کسی است که اهل تقوی و ورع و ... باشد و امام معصوم میفرماید من امام چنین کسی هستم. از جمله روایات زیبا روایت فضل بن شاذان از امام صادق علیه السلام است؛ امام میفرماید ما اصل هر خیر هستیم و نماز و ... از شاخه های ما هستند و دشمن ما اصل هر شر است و دروغ و... از شاخه های آنهاست و دروغ می گوید کسی که می گوید شیعه ی شما هستم ولی به شاخه های دشمنان ما آویزان باشد. (الکلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 8، ص 243 / روایت فضل بن شاذان)

تطبیق بر مصداق:

در بخش اصل تولّی و تبرّی، مرحوم هاشمی به اهلبیت و شیعیان و مقام معظم رهبری و شهدا علاقه ی شخصی داشت هر چند نسبت به منتقدین خود علاقه نداشت و به آنها برچسب میزد.

اما در بخش لوازم تولّی و تبرّی نمیتوان بی حرف و حدیث وی را تطهیر کرد. مواردی که در مبحث تقوای سیاسی به آن اشاره شد تا مرز عدم گواهی آقا در نماز میّت پیش رفت و پیداست اختلاف نظرها، صرفاً اختلاف سلیقه و تاکتیک نبوده بلکه حداقل برخی از لوازمِ آن عشقِ به مقام معظم رهبری مراعات نشده است.

نتیجه گیری کلی:

در اینجا دو احتمال وجود دارد:

احتمال اول آنست که بنابر غالب روایات از جمله روایت فضل بن شاذان، تولّی و تبرّی بدون مراعات لوازم آن، دلالت بر کذب آن تولّی و تبرّی میکند و عشق تا وقتی که منجر به رعایت لوازم آن نشود عشق کاذب است زیرا به شاخه های دشمنان اهلبیت آویزان شده است. برای چنین شخصی ذکر سوابق فایده ندارد زیرا حَبط شده و از بین رفته اند بخصوص اینکه اگر در بخش حقّ الناس باشند چه اینکه تعدّی به حق الناس طبق روایات موجب حبط اعمال میشود کما اینکه طلب عفو و غفران برای چنین کسی نفعی یا نفع چندانی ندارد.

احتمال دوم آنست که اصل تبرّی و تولّی حتّی با وجود عدم التزام به لوازم آن باارزش است و موجب ارفاق هایی میشود و نمیگذارد شخص، بشکل قطعی از دایره ی اهل نجات خارج شود زیرا عدم توجه به لوازم آن از روی جهل به ضرورت التزام به لوازم است در غیر اینصورت همان اصل تولّی و تبرّی هم دروغین خواهد بود و چون غالبا دروغین نیست لذا موثر است. از اینرو در دعایی که از امام زمان عج در بحار الانوار نقل شده آمده است که امام زمان عج میفرمایند: خدایا شیعیان ما به امید اینکه حبّ ما کفایت میکند و به امید اینکه ما آنها را شفاعت میکنیم گناه میکنند و اینها به ما دل بسته اند و امیدوارند بوسیله ی حبّ ما نجات پیدا کنند پس از گناه آنان در گذر. (البته این بدین معنی نیست که بخاطر گناه دچار عذاب قبر و برزخ نشوند.)

نتیجه گیری در تطبیق بر مصداق:

بنا بر احتمال اول و مواردی که در بخش تقوای سیاسی گذشت منتقدین هاشمی باید قائل به حبط سوابق هاشمی شوند و پیام ولی فقیه و طلب عفو برای او را، فقط اسقاط حق خود و بخشش شخصی تلقی کنند.

بنابر احتمال دوم باید بگوییم تولّی و تبرّی هاشمی نسبت به اهلبیت و مقام معظم رهبری حتی بدون رعایت برخی از لوازم، ارزشمند است و همین مقدار رابطه قلبی به گواهی امام خامنه ای، بمعنی عدم گسستن کامل وی است لذا طلب عفو و حشر با مجاهدین از سوی معظم له از روی حقیقت و قواعد شرعی بود جز اینکه اگر حق الناسی بر ذمه ی آن مرحوم است او یا خانواده اش باید جبران کنند وگرنه به ناچار از سوابق انقلابی او به صاحبان حق پرداخت خواهد شد.

سوالی که اینجا مطرح است: تکلیف افرادی مانند آیت الله خزعلی که مواضع آنها نسبت به آقای هاشمی مشخص است چیست؟ جواب این است که انسان مامور به ظواهر است و مکلّف نیست ظواهر را حمل بر تاکتیک نماید جدای از اینکه مرحوم خزعلی تاکتیکی بودن کارهای هاشمی را همانگونه که در مقاله منتفی دانستیم نپذیرفته و لذا آن عالم بصیر به تکلیف خود عمل کرده است؛ والله العالم

منبع: بولتن نیوز

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

انتشار یافته: ۶
در انتظار بررسی: ۷
غیر قابل انتشار: ۴
نامي
|
Iran, Islamic Republic of
|
۲۱:۱۴ - ۱۳۹۵/۱۱/۰۷
0
4
اه اه اهاهههههههههههههههه
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۲۲:۰۶ - ۱۳۹۵/۱۱/۰۷
3
6
خداوند ما و ایشان را بیامرزد مرد خوب و نازنینی بود
ایشان همان نبودند که صلاحیتشان رد شد
چرا هرکی از دنیا میره میشه عزیزدل
دشمنان اسلام میگویند مسلمان خوب مسلمانی است که مرده باشد
ناشناس
|
Germany
|
۲۲:۳۹ - ۱۳۹۵/۱۱/۰۷
20
4
حکم کلی:

۱- تقوای اجتماعی: با یک نگاه اجمالی به قرآن و روایات و تاریخ درمی یابیم که در دو مورد از بخش تقوای اجتماعی انبیاء و اصحاب انبیاء و اهلبیت در میان اجتماع، مروّج ساده زیستی و زهد و سعه ی صدر بوده اند و از نمایش تجمّل و اشرافیت و قدرت نمایی و عدم انتقاد پذیری دور بودند.

خدا رحمت کند مرحوم هاشمی را برخورد ایشان با آقا مهدی و فائزه خانم انسانرا به یاد برخوردحضرت علی ع و برادرشان عقیل که فقط درخواستی فراتر از دیگران برای خانواده فقیرش داشت می اندازد. برخورد ایشان با فرزندانش دقیقا علی وار و حیدر وار بود.
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۲۲:۴۸ - ۱۳۹۵/۱۱/۰۷
5
4
ناصر اكبري نشنيده بوديم
پاسخ ها
ناشناس
| Germany |
۲۲:۴۸ - ۱۳۹۵/۱۱/۰۷
شما هم باید عینک بزنی جانم تا بهتر بشنوی!! دستور از بالاست ردخور ندارد.
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۲۲:۴۸ - ۱۳۹۵/۱۱/۰۷
5
2
آيا نظري مخالف نظر رهبري داشتن نكته منفي است ؟
نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین