کد خبر: ۳۲۶۰۸۱
تاریخ انتشار:
بسته روزانه بولتن نیوز در حوزه فرهنگ/ 10 بهمن 94

فرهنگ در رسانه

آرمان، آفتاب یزد، ابتکار، اعتماد، افکار، اطلاعات، ایران، تفاهم، جام جم، جوان، جمهوری اسلامی، حمایت، خراسان، راه مردم، حمایت، روزان، رویش ملت، سیاست روز، شرق، شهروند، قانون، قدس، کیهان، مردم سالاری، وطن امروز و همشهری روزنامه هایی هستند که روزانه به آن‌ها پرداخته و سعی می کنیم گلچینی از بهترین های آنها را در یک سبد فرهنگی به خدمت شما عرضه کنیم.
گروه فرهنگی: امروزه رسانه‌ای نیست که فعالیت داشته باشد و به مقولات فرهنگی توجهی نکند. چه اینکه فرهنگ و رسانه دو روی یک سکه بوده و اصلاً نمی‌توان دم از کار رسانه  ای زد ولی مقولات فرهنگی را نادیده گرفت. در این شرایط، یکی از مهمترین رسانه‌هایی که از قدیم الایام و به طور مدام، موضوعات فرهنگی را مورد بررسی قرار داده است، روزنامه‌ها بودند. تا جایی که بعید است تا امروز روزنامه منتشر شده باشد که هیچ بهره ای از فرهنگ نبرده باشد.

به گزارش بولتن نیوز، در روزگار ما نیز روزنامه های موجود با گرایشات سیاسی و فکری گوناگون، دست به این کار زده و در قالب‌های مختلف، به مسائل فرهنگی می پردازند. اما نکته  اینجاست که این همه تولیدات فرهنگی منتشر شده در روزنامه‌ها برای دیده شدن پا به این جهان گذاشته اند. به عبارت دیگر، مطلبی که دیده نشود گویی اصلاً تولید نشده است. اما آیا با حجم انبوه سایت‌ها و مجلات و روزنامه‌ها و رسانه‌های مختلف دیگری که وجود دارد، می‌توان به همه آن‌ها پرداخت و مطالب شان را از نظر گذراند؟ جواب معلوم است …

فرهنگ در رسانه

***

آرمان/تجليلي دير اما بهنگام

سي و چهارمين فيلم فجر امسال در اقدامي از سه نسل از دوبلورهاي سينماي ايران تجليل كرد كه اين اتفاق دوبلورها را خوشحال كرد؛ اقدامي كه هر چند دير ولي به جا بود. به گزارش مهر، عصر پنجشنبه ۸ بهمن ماه مراسم بزرگداشت سه نسل از هنرمندان دوبله ايران در رونمايي از كتاب و آلبوم «صد نقش، صد صدا» كه به همت امير اثباتي، آران جاوداني و گروه تحقيق و پژوهش موزه سينما تدوين شده با حضور حجت‌ا... ايوبي رئيس سازمان سينمايي، محمد حيدري دبير سي و چهارمين جشنواره فيلم فجر، كتايون رياحي، مهتاب كرامتي و جمعي از صداپيشگان سينماي ايران برگزار شد. در ابتداي اين مراسم محمد حيدري دبير سي و چهارمين جشنواره فيلم فجر متني را درباره صداهاي ماندگار سينماي ايران قرائت كرد. در ادامه مراسم كليپي از اعضاي انجمن گويندگان و سرپرستان گفتارفيلم پخش شد. بعد از اين كليپ، كليپي ديگر به ياد درگذشتگان صداپيشه سينماي ايران پخش شد كه از جمله افراد نمايش داده شده در اين كليپ مي‌توان به زنده‌ياد عطاءا... ملكي، زنده‌ياد احمد رسول زاده، زنده‌ياد فهيمه راستكار، زنده‌ياد ايرج ناظريان، زنده‌ياد عزت‌ا... مقبلي، زنده‌ياد علي اصغر افضلي، زنده‌ياد مهدي آژير، زنده‌ياد خسرو شايگان، زنده‌ياد امير هوشنگ قطعه اي، زنده‌ياد مهين بزرگي، زنده‌ياد ژاله كاظمي، زنده‌ياد حسين معمارزاده و زنده‌ياد ولي‌ا... مومني اشاره كرد.

شنیدنی هستیم

حميدرضا آشتياني‌پور رئيس انجمن گويندگان و سرپرستان گفتارفيلم در حالي كه بغض گلويش را گرفته بود، گفت: ما صداي سينما هستيم، حرف مردم و زمزمه عاشقي هستيم. ما شنيدني هستيم و پيش از آن ناديدني هستيم. ما شنيدني‌ها و ديدني‌ها را عرضه مي‌كنيم. با هم سازندگان سرود سخن اين سرزمين هستيم و واي بر ما اگر قدر خود را ندانيم، قدر سرزمين خود و مردم خود را ندانيم. وي در ادامه با عذرخواهي از منقلب شدن حال خود و اينكه حس خوبي از قرار داشتن در چنين شرايطي بيان كرد: امسال محمد حيدري ما را ديد و ما از او سپاسگزاريم، اين در حالي است كه ما عادت به ديده نشدن داريم. از حجت‌ا... ايوبي رئيس سازمان سينمايي هم تشكر مي‌كنم كه به محفل ما آمدند هر چند طي دو سال گذشته ما توفيق اين را نداشتيم كه با او ملاقات كنيم البته هر رفتي، آمدي دارد و اميدوارم ما هم بتوانيم به ديدار ايوبي برويم. رئيس انجمن گويندگان و سرپرستان گفتارفيلم افزود: همه تلاش ما اين است كه براي حفظ اين مرز و بوم و حفظ و نگهداري كلام مردم اين سرزمين تلاش كنيم. ما سعي كرده‌ايم كه حمايت‌هايي را جلب كنيم تا اين كشتي كه توفان به آن صدمه زده است را حفظ كنيم. چندي پيش با محمد حيدري قرار گذاشتيم تا در آينده و هر دو هفته يك بار مراسم بزرگداشتي از بزرگان صداي سينماي ايران داشته باشيم كه اين مراسم‌ها همراه با جلسه نقد و بررسي فرهنگ كلامي در موزه سينما برگزار شود. در ادامه مراسم حجت‌ا... ايوبي رئيس سازمان سينمايي گفت: در جشنواره فيلم فجر معمولا عوامل فيلم‌ها ديده مي‌شوند اما بخش بسيار مهمي كه سينماي ايران را ايجاد كرده‌اند و جزو فرهنگ اين كشور به شمار مي‌رود فرصتي براي ديده شدن نداشته‌اند اما ما امشب به آرزوي خود رسيديم. وي افزود: شما اهالي صدا كه صداي فرهنگ ايران هستيد تمايلي به ديده شدن نداريد اما بايد ديده شويد. من با انجمن شما هم سن هستم و هر دو در سال ۱۳۴۲ متولد شده‌ايم. رئيس سازمان سينمايي با اشاره به اينكه صدا يكي از رازهاي خلقت است، بيان كرد: صدا مانند اثر انگشت است و افراد را مي‌توان با صداهايشان شناخت. ممكن است كه از ديدن يك اثر هنري خسته شويم اما هيچگاه از شنيدن صداهاي ماندگار خسته نمي‌شويم. صدا در ادبيات‌هاي مختلف تعريف‌هاي خاصي دارد و صدا به معناي شخصيت است. صدا يعني هويت، نگاه و ديدگاه. صداها هميشه در ذهن و خاطره مردم قابل ديدن است. مردم ايران بخش عمده‌اي از فرهنگ و تمدن خود را با صداي شما احساس و درك كردند. ايوبي ادامه داد: از اينكه در جشنواره فيلم فجر اين فرصت را پيدا كرديم تا صداي شما را بشنويم بسيار خوشحالم. جشنواره فيلم فجر جشن سينماي ايران، سال تحويل سينماي ايران و نوروز سينماي ايران است. اميدوارم كساني كه در مسابقه جشنواره فيلم فجر حضور دارند اين جشن را تنها براي خود ندانند. از آنهايي كه در خلق صداي سينماي ايران نقش داشته‌اند تقدير و تشكر مي‌كنم. حجت‌ا... ايوبي با اشاره به هنرمنداني كه آثار آنها در سي و چهارمين جشنواره فيلم فجر حضور ندارد، تصريح كرد: كساني كه براي حضور در اين جشنواره انتخاب نشده‌اند بايد بدانند كه اين جشنواره به خاطر حضور اين افراد و داوري آثار آنها برگزار مي‌شود. اميدوارم در جشنواره فيلم فجر مهم‌ترين رويداد فرهنگي كشور روزهاي خوبي داشته باشيم و آرزو مي‌كنم كه سال آينده سال درخشاني براي سينماي ايران باشد سالي كه همراه با افزايش تماشاگران، استقبال مردم و تماشاي فيلم در سالن‌هاي مناسب با امكانات خوب باشد. در ادامه اين مراسم حجت‌ا... ايوبي، حميدرضا آشتياني‌پور و محمد حيدري با تقدير از نسل اول صداي ايران روي سن آمدند. ايرج رضايي از جمله صداپيشگان سينماي ايران بعد از تقدير خود گفت: همه ما مسافر هستيم و براي اينكه در اين سفر تنها نمانيم يك نسخه خوب دارم كه اميدوارم هميشه به خاطر داشته باشيم و آن اين است كه در همه لحظه‌ها بگوييد من خدا را دارم.

دوبله همیشه ماندگار است

منوچهر اسماعيلي از ديگر پيشكسوتان صداي ايران بيان كرد: ساليان درازي است كه در خدمت مردم بوديم و هيچ انتظاري نداشتيم و هميشه در پس پرده تلاش مي‌كرديم و هيچگاه انتظار ديده شدن نداشتيم اما اينكه امروز ما را به زور جلو هل مي‌دهند كه ديده شويم از آن اتفاق‌ها است كه بيايم جلو و با سماجت بگوييم كه ما هستيم. خسرو خسروشاهي نيز بيان كرد: از اينكه براي ما اين مراسم را گرفتند جا خوردم و از اينكه در اين مراسم شرايطي را ايجاد كرده‌اند كه تا ما را به جامعه معرفي كنند بسيار متعجب هستيم. برگزاري چنين مراسمي خيلي دير بود اما ايرادي ندارد. جلال مقامي نيز با اشاره به اينكه استاندانش، منوچهر اسماعيلي و خسرو خسروشاهي همه‌چيز را درباره برگزار اين مراسم گفته‌اند بيان كرد: از حجت‌ا... ايوبي، محمد حيدري و آشتياني‌پور به خاطر برگزاري اين مراسم تشكر مي‌كنم هر چند در گذشته هجمه‌هايي بر عليه صداپيشگي در سينماي ايران به وجود آمد كه بگويند كيفيت صدا در صحنه از كيفيت صداي دوبله بهتر است و هجمه‌هاي زيادي بر عليه دوبله به وجود آوردند اما باز هم بايد بگويم كه دوبله هميشه ماندگار است. شهلا ناظري نيز كه براي تقدير روي سن آمده بود بيان كرد: دلم مي‌خواست خيلي زودتر از اينها از ما قدرداني مي‌شد ولي اين اتفاق نيفتد.

تقدیر از نسل دوم

در بخش بعدي اين مراسم كه به تقدير نسل دوم صداپيشگان سينماي ايران اختصاص داده شده بود محمد حيدري، كتايون رياحي و حسين عرفاني از علي همت موميوند، بيژن عليمحمدي، اميرمحمد صمصامي و شوكت حجت تقدير كردند. علي همت موميوند گفت: ناراحتم كه بين همكاران ما افراد بسياري هستند تا از من براي تقدير شدن شايسته‌تر هستند. بيژن علي محمدي نيز گفت: اميدواريم اين بزرگداشت‌ها ادامه پيدا كند و ما همچنان چيزهاي زيادي را از اساتيد خود ياد بگيريم. امير محمد صمصامي نيز توضيح داد: زماني كه پيشكسوتانمان را نگاه مي‌كردم كه اين مسير را طي مي‌كردند و كرشمه ساليان عمر در راه رفتن آنها ديده مي‌شد به اين نتيجه رسيدم كه باز هم مثل گذشته اين هنرمندان مانند شير مي‌توانند ديالوگ بگويند. مردم بارها از ما مي‌پرسند كه صداي ما خوب است اما من بايد بگويم كه خدا صداي بد نيافريده است. ما صداي خوب، صداي پرورش يافته و صداي تربيت شده داريم. در بخش پاياني اين مراسم بزرگداشت نسل جوان صداپيشگان با حضور مهتاب كرامتي، محمد حيدري و علي همت موميوند برگزار شد و از فريبا رمضان پور، شروين قطعه اي، منوچهر زنده دل و افشين زينوري تقدير شد. فريبا رمضان‌پور گفت: ما هميشه از سوي مردم قدر ديده‌ايم و امشب را محمد حيدري براي تقدير از ما در نظر گرفته است و من از او به خاطر اين مراسم تشكر مي‌كنم و اميدوارم بتوانيم وظيفه خود را به خوبي انجام دهيم. شروين قطعه‌اي نيز توضيح داد: دوبله نخستين فيلم‌فارسي در سال ۱۳۲۴ توسط زنده‌ياد كوشان و دكتر زاهد انجام شد و ما امروز نتيجه تلاش اين بزرگان هستيم. من جايزه خود را به روح پدرم امير هوشنگ قطعه‌اي تقديم مي‌كنم چون اگر تلاش‌هاي او نبود من امروز اينجا نبودم. منوچهر زنده دل نيز ادامه داد: امشب براي من افتخار بزرگي است كه در حضور اساتيدم قرار دارم و اميدوارم درس‌هاي خود را به خوبي پس داده باشم. افشين زينوري نيز در پايان اين مراسم گفت: خوشحالم در حضور اساتيد خودم اين جايزه را دريافت مي‌كنم. امشب در طي اين مراسم بغض مي‌كردم چرا كه بزرگاني بودند كه اين راه را

هموار كردند تا من امشب اينجا باشم و در نهايت جايزه خود را به همه اساتيد خودم كه در اين مراسم حضور تقديم مي‌كنم.


آرمان/نيكي مظفري: من و مجيد مظفري رقيب هستيم


نيكي مظفري گفت: بسيار خوشحالم كه در سي و چهارمين جشنواره فيلم فجر همراه پدرم مجيد مظفري هستم و او هم بعد از «سگ كشي» دوباره در يك فيلم سينمايي بازي كرده است هر فردي تشويق را دوست دارد اما گرفتن سيمرغ پايان راه نيست. نيكي مظفري بازيگر فيلم سينمايي «نقطه كور» به كارگرداني مهدي گلستانه در گفت‌وگو با فارس، درباره نحوه حضورش در اين اثر سينمايي گفت: «نقطه كور» نخستين تجربه سينمايي من است به نظرم به عنوان نخستين تجربه‌ام در يك فيلم سينمايي مي‌تواند برايم رضايت‌بخش باشد، چرا كه در كنار افرادي در اين فيلم حضور داشتم كه سال‌ها در عرصه سينما فعاليت داشتند و داراي تجربه بودند. در واقع از هر كدام از همكارانم در اين فيلم سينمايي سعي كردم نكته‌اي را بياموزم كه قطعا اين نكته‌ها به مرور زمان مي‌تواند در كار يك بازيگر مفيد واقع شود. البته اين موارد در همين فيلم تأثيرات خودش را گذاشته است. وي در ادامه افزود: از كارگردان فيلم سينمايي «نقطه كور» ممنونم كه به من اعتماد كرد و نقش نرگس را در اين اثر سينمايي به من سپرد واقعا تلاش كردم تا جايي كه امكان دارد تمام انرژي خود را براي پرداخت درست اين كاراكتر به كار گيرم. دقت داشتم كه اين نقش براي مخاطب باورپذير باشد. نرگس زن جواني است كه در سن پايين نيز ازدواج كرده و به دليل اتفاقاتي كه در داستان مي‌افتد با خانواده شوهرش همراه مي‌شود و شاهد عكس‌العمل‌هاي او نسبت به مشكلات به وجود آمده هستيم. مظفري گفت: اين كاراكتر به لحاظ خصوصياتي كه دارد از خودم فاصله دارد. چرا كه تجربه زندگي زناشويي را ندارم و طبعا مادر هم نيستم. از نكاتي كه در اين شخصيت وجود دارد و مي‌توانيم شاهد آن باشيم اين است كه او چگونه مي‌تواند زن خانه رابطه خود و شوهرش و آنچه كه مربوط به بستر خانواده است را مديريت كند. از آن جايي كه تجربه زندگي مشترك را نداشتم با تجربه ديدن زندگي زناشويي از دور توانستم به نكات مهمي كه بايد در نقش رعايت شود پي ببرم. به نظرم بازيگر به اندازه انديشه كارگردان است كه عمل مي‌كند و مي‌تواند در يك نقش آن‌چنانكه در نظر دارد پيش برود. نيكي مظفري كه فرزند بازيگر سينما مجيد مظفري است، در ارتباط با اينكه پدرش نيز با فيلم سينمايي «كفش‌هايم كو»، در جشنواره حضور دارد و حس و حالش درباره حضور مشتركشان در سي و چهارمين جشنواره فيلم فجر گفت: پيش از هر چيز بايد اشاره كنم كه با پدرم رفيق هستم. در واقع با هم همچون دو دوست هستيم كه حرمت و احترام پدر فرزندي بينمان از جايگاه ويژه‌اي برخوردار است. اما واقعا بسيار خوشحال هستم كه مجيد مظفري بعد از اينكه بيش از يك دهه است كه در سينما حضور نداشته دوباره با بازي در يك فيلم سينمايي به پرده سينما برگشته است. شايد باورتان نشود اما به عنوان يك دختر در خانه راه مي‌روم و دايم قربان صدقه پدرم كه سوپراستار من است مي‌روم و مي‌گويم تو سوپراستار من هستي. وي در ادامه افزود: اما گاهي هم به شوخي به او مي‌گويم من و تو يك رقيب هستيم كه قرار است در اين دوره از جشنواره با هم به رقابت بپردازيم اما آرزو مي‌كنم براي تمام فيلمسازان در اين دوره اتفاق خوبي بيفتد و به آنچه كه شايسته‌شان است برسند و مورد قضاوت عادلانه و درست قرار بگيرند. او در پايان خاطرنشان كرد: سي و چهارمين جشنواره فيلم فجر براي من بهترين سال كاري‌ام را رقم زده است. هر اتفاقي كه بيفتد براي من از حس خوبي كه در اين دوره دارم كم نخواهد كرد. اما واقعيت اين است كه هيچكس از تشويق ناراحت نمي‌شود اما اين نكته را بايد در نظر داشت كه گرفتن سيمرغ پايان راه نيست، هميشه بايد به روز باشيم و ياد بگيرم.


آرمان/محمد حيدري: فرش قرمز فرش قرمز لازمه جشنواره است


دبير سي و چهارمين جشنواره فيلم فجر گفت: براي نخستين بار جشني را براي نامزدهاي جشنواره با حضور داورها و خبرنگارها خواهيم داشت. محمد حيدري در تازه‌ترين اظهارات خود درباره روند برگزاري جشنواره فيلم فجر با اشاره به تلاش براي برگزاري جشنوره آبرومند، اظهار داشت: وقتي وارد سينما شدم شناخت خوبي از اين حوزه داشتم و امروز خوشحالم از اينكه در فضاي سينما هستم. وي در ادامه درباره اضافه شدن بخش كاخ مردمي جشنواره توضيح داد: دليل اضافه كردن بخش مردمي به جشنواره امسال بايد بگويم كه مردم بخش مهمي از سينماي ايران را تشكيل مي‌دهند و ما بايد آنها را در نظر بگيريم هرچند ظرفيت جشنواره به قدري نيست كه بخش‌هاي زيادي را در خودش داشته باشد. دبير سي و چهارمين جشنواره فيلم فجر ادامه داد: جشنواره فيلم فجر تنها جشن براي سينماگران نيست، بلكه براي مردم است و ما همچنان شرمنده‌ايم كه بخش كمي يعني تنها پرديس ملت را در اختيار آنها قرار داده‌ايم. حيدري در پاسخ به اين پرسش كه بخش‌هاي تبليغاتي بيشتر از محتواي جشنواره شده است، اظهار كرد: به هر حال تشريفات بخشي از جشن‌ها را تشكيل مي‌دهد و بايد به اين نكته دقت كنيم كه مشتاقان سينما بيشتر از گذشته شده و بيشتر آنها را هم جوانان تشكيل مي‌دهند. وي دامه داد: با اينكه سينماي قصه گوي خوبي داريم اما شايد گاهي ارتباطي با اين بخش برقرار نمي‌كند. هرچه بيشتر بتوانيم با مردم ارتباط بگيريم و صادق‌تر باشيم، اتفاق بهتري مي‌افتد. دبير سي و چهارمين جشنواره فيلم فجر تاكيد كرد: اين موضوعي است كه به مرور زمان رخ مي‌دهد و در همين جشنواره امسال مي‌توانيم جوان‌هايي را ببينيم كه با كسب تجربه از بزرگان خودشان كارهاي بزرگ و خوبي انجام دهند و ما فيلم‌هاي درخشاني در بخش نگاه نو داريم و بايد مراقب باشيم كه نسل نو مطالباتي دارند كه فيلم سازها بايد به آنها توجه بيشتري كنند. برگزاري مراسم فرش قرمز از ديگر موضوعاتي بود كه حيدري در توضيح آن گفت: فرش قرمز افتخار سينماي ايران است و اصلا فرش ايراني در همه دنيا شناخته شده است. انتقادهايي هم در اين زمينه وجود دارد اما دوستاني كه در جشنواره‌هاي ديگر هم بوده‌اند اين موضوع را ديده‌اند و از اهميت آن باخبر هستند، چرا ما استفاده نكنيم و نگران باشيم؟ اتفاقا ما مي‌توانيم خيلي خوب آن را اجرا كنيم. وي اضافه كرد: اختلاف سليقه وجود دارد كه مثلا فرش قرمز نمادي از غرب است اما مردم ما اين مراسم شاد را دوست دارند و من با افتخار مي‌گويم كه فرش قرمز لازمه جشنواره است.

جشني جداگانه براي نامزدها

دبير جشنواره درباره برگزاري نشست‌ها در صبح روز بعد نمايش فيلم‌ها نيز، گفت: سال‌هاي قبل سريع بعد از هر فيلم نشست‌ها شروع مي‌شد و خيلي‌ها فيلم بعدي را از دست مي‌دادند، براي رفع اين مشكل نشست‌ها صبح برگزار مي‌شود. وي ادامه داد: فيلم ساعت 9 شب روز 21 بهمن را جابه‌جا كرديم كه به زودي ساعت آن اعلام مي‌شود تا نشست فيلم‌هاي همان شب ساعت 21 تا 22 و 30 دقيقه خواهد بود. نشست فيلم‌هاي عصر پنجشنبه، صبح روز جمعه و كمي ديرتر حتما برگزار مي‌شود. حيدري درباره برگزاري جشنواره در شهرستان‌ها نيز گفت: شرايط مالي به آنها اجازه نمي‌دهد كه اين برنامه ريزي را داشته باشند. وي در پاسخ به اين پرسش كه چرا برنامه تقديري براي عوامل پشت صحنه نداريد، اظهار كرد: بخش پشت صحنه بايد مورد تقدير قرار گيرند اما در اين دوره به نتيجه واحدي نرسيديم و چهار نفر انتخاب شد. حيدري خبر داد: براي نخستين بار جشني را براي كانديدهاي جشنواره با حضور داورها و خبرنگارها خواهيم داشت. وي همچنين مهم‌ترين نقطه ضعف جشنواره را نداشتن دبيرخانه ثابت دانست و تاكيد كرد: به نظرم بايد بلافاصله بعد از تمام شدن جشنواره برنامه ريزي‌ها براي سال بعد شروع شود زيرا نبود برنامه ريزي مدون يكي از مشكلات اين جشنواره است.


ابتکار/گفت و گوی «ابتکار» با دکتر عظیمی فرد،سردبیر فصلنامه «فرهنگ مردم ایران»؛

تنها راه مقابله با گفتمان غالب، تقویت گفتمان‌های بومی است

زندگی امروز ما بیش از حد دیجیتالی شده است، بنابراین این سوال در ذهن شکل می‌گیرد که چگونه رسانه‌های نوین، روابط و زندگی شخصی ما را تحت تاثیر قرار می‌دهند؟ به این منظور با دکتر فاطمه عظیمی فرد، دکتری زبان‌شناسی همگانی از دانشگاه علامه طباطبایی، سردبیر فصلنامه «فرهنگ مردم ایران» و پژوهشگر سبک زندگی در رسانه‌های نوین به گفت و گو پرداختیم:

تعریف سبک زندگی و مهم‌ترین عواملی که روی آن اثر می‌گذارند؟

تعاریف گوناگونی برای مفهوم سبک زندگی که امروزه کاربرد بسیاری یافته ارائه شده است. اما تعریف چنین ترکیب واژگانی مبهمی که خاستگاهی غربی دارد و در قرن بیستم رواج یافت، به‌سادگی میسر نیست. سبک زندگی مفهومی گسترده است که هر صاحب‌نظری با توجه به رویکردهای نظری، حوزه تخصصی و شرایط اجتماعی و فرهنگی زمان خود، تعاریف و شاخصه‌هایی را با تمرکز بر وجوهی از این مفهوم چندبعدی ارائه کرده است. ازاین‌رو، تعاریف متفاوتی برای سبک زندگی ارائه شده است. برای نمونه درحالیکه جامعه‌شناسان بر جنبه‌های جمعی تعریف سبک زندگی تاکید دارند و سبک زندگی را بخشی از زندگی اجتماعی روزمره جهان نوین می‌دانند که در زمینه‌های خاص قابل درک می‌شود، روان‌شناسان سبک زندگی را از بعد فردی تعریف می‌کنند. برای تعریف سبک زندگی باید به متن و زمینه‌هایی که مفهوم سبک زندگی در آن‌ها به کار می‌رود، پرداخت. سبک زندگی نقش موثری در فرآیند جهانی‌شدن برعهده گرفته است. می‌توان گفت با افول معیارهای سنتی که تقسیم‌بندی جامعه بر اساس آن صورت می‌گرفت، سبک زندگی امروزه به منبع اصلی شناسایی هویت اجتماعی تبدیل شده است. بنابراین، مفهوم سبک زندگی که در مضمون عام‌تر، فرهنگ مصرف‌گرایی جای گرفته، شیوه‌ای برای تعریف ارزش‌ها و موقعیت اجتماعی افراد جامعه است. بر همین اساس مجموعه رفتارهایی که افراد یا گروه‌ها انتخاب می‌کنند که تجلی نگرش و گرایش‌های آن‌ها و وجه تمایزشان با دیگران است، سبک زندگی را تشکیل می‌دهد. عوامل متعددی بر سبک زندگی تاثیرگذار است که عمده‌ترین آن‌ها عبارت‌اند از: عوامل اقتصادی، جنسیت، ارزش‌ها و تحول ارزشی، تحصیلات، سن، سرمایه اجتماعی و سرمایه فرهنگی.

در دوره‌ای که رسانه‌ها به رسانه‌های چاپی و تلویزیون محدود بود، رسانه‌ها چقدر در شکل‌دهی به سبک زندگی موثر بودند و این تاثیر بعد از ورود رسانه‌های جدید اعم از اینترنت و شبکه‌های اجتماعی، چه تغییری یافته است؟

رسانه‌ها در هر دوره‌ای بر سبک زندگی مردم موثر بوده‌اند. البته همواره تاثیر رسانه‌های تصویری بسیار بیشتر از رسانه‌های چاپی بوده است. برای مثال در غرب در پنجاه سال گذشته تحقیقات گسترده‌ای درخصوص تاثیر سریال‌های خانوادگی یا همان سریال‌های صابونی (soap opera) بر زنان به‌عنوان مخاطبان اصلی صورت گرفته است که نشان می‌دهد این سریال‌ها زنان قشرهای گوناگون را از طبقه مرفه گرفته تا محروم پیوسته در معرض الگوهای غیرواقعی و نامناسب قرار می‌دهند. مک لوهان (M. McLuhan) از جمله نخستین افرادی بود که اعلام کرد تاثیر تلویزیون از مطالبی که منتقل می‌کند بسیار بیشتر است. تلویزیون از منظر نشانه‌شناسی، متنی اجتماعی است که جامعه وسیعی از مخاطبان را از مسائل جاری آگاه می‌سازد. برای همین است که بسیاری از متخصصان معتقدند امروزه مطالعه تلویزیون برای درک نظام‌های دلالتی، نیازی جدی است. تلویزیون به‌علت ماهیت تصویری‌اش شکلی از سواد خاص خود را ایجاد کرده است که در مقایسه با دیگر رسانه‌ها، افراد بیشتری را جذب می‌کند. درمورد تاثیر سریال‌های تلویزیونی بر مخاطبان می‌توان به بسامد نام‌گذاری کودکان بعد از پخش سریال‌های تلویزیونی در ایران اشاره کرد. مثلاً بعد از پخش سریال «ستایش» میزان نامگذاری این اسم بر دختران افزایش داشته است. شاید از این پس تا مدتی شاهد افزایش نام «کیمیا» هم باشیم! به هر حال همواره رسانه و بویژه برنامه‌های نمایشی به علت پرمخاطب بودن بر سبک زندگی مخاطبان خواسته یا ناخواسته موثر بوده‌اند. تحقیقات گسترده‌ای که در زمینه سریال‌های تلویزیونی در سه دهه گذشته در ایران صورت گرفته است، همین امر را تایید می‌کند. برای مثال سبک پوشش بازیگران زن و مرد به سرعت در جامعه گسترش می‌یابد. البته رسانه‌های جدید و شبکه‌های اجتماعی نیز این امر را تسهیل می‌کنند. اما از آنجاییکه بیشترین مخاطبان رسانه‌های جدید جوانان هستند، هنوز به نظر می‌رسد تلویزیون جایگاه خود را از دست نداده است.

مهم‌ترین ویژگی سبک زندگی در عصر رسانه‌های جدید چیست؟

مهم‌ترین ویژگی سبک زندگی این عصر کاهش تنوع است. جهانی شدن در هزاره سوم در حال فراگیری و نهادینه کردن تحولات در حوزه‌های مختلف است. یکی از ابعاد جهانی شدن گسترش گفتمان غالب است. ازاین‌رو، سبک‌های زندگی، جهانی و شبیه می‌شوند. بسیاری معتقدند سبک‌های زندگی فردگرا و مصرف‌گرای غربی که به‌شدت گسترش یافته‌اند، به لحاظ زیست‌محیطی هم پرهزینه هستند و امروزه شاهد بسیاری از مشکلات ناشی از آن هستیم. تازمانیکه تغییر رفتار یا سبک زندگی صورت نگیرد، این مشکلات همچنان ادامه دارد. تمامی دولت‌ها تلاش می‌کنند سبک زندگی متناسب با فرهنگ خود را تقویت کنند. لایه‌های عینی سبک زندگی مدیریت‌پذیر و قابل تغییرند. به نظر می‌رسد تنها راه مقابله با گفتمان غالب، تقویت گفتمان‌های بومی است. اتفاقاً رسانه‌های جدید ابزار خوبی برای گسترش گفتمان‌های بومی هستند.

شما خودتان با فناوری در عصر رسانه‌های نو چه می‌کنید؟ آیا شمای پیش از فناوری‌ها با شمای بعد از ورود به عصر رسانه‌های نو، متفاوت زندگی می‌کند؟

نمی‌توان اهل پژوهش بود و از فناوری‌های جدید بهره نبرد. مثلاً مقاومت در زمینه استفاده نکردن از شبکه‌های اجتماعی بیهوده است، چراکه برای دستیابی به اطلاعات چاره‌ای جز بهره بردن از آن‌ها نیست. امروزه به نظر می‌رسد در دسترس‌ترین رسانه، تلفن همراه هوشمند است. به راحتی با جستجویی ساده در گروه‌های مختلف اجتماعی می‌توان از اخبار روز مطلع شد. من هم یکی از کاربران این شبکه‌ها هستم و ضمن عضویت در حدود چهل گروه اجتماعی، در حوزه تخصصی خود نیز گروهی را راه‌اندازی کرده‌ام. در نتیجه در طول روز مدتی را صرف بررسی اخبار این گروه‌ها می‌کنم. البته تلاش کرده‌ام این امر زمان‌بندی شده و در موقع مشخصی از روز، بعد از کار روزانه باشد.

آینده افراد در سبک زندگی رسانه‌ای ما را چگونه می‌بینید؟

روزگاری بسیاری از خانواده‌ها برای پذیرش رادیو و تلویزیون در خانه‌های خود مقاومت می‌کردند اما به‌سرعت این دستگاه‌ها وارد خانه‌ها شدند. امروزه نیز رسانه‌های نو وضعیتی مشابه دارند. والدینی که اکنون به فرزندان خود اعتراض می‌کنند که چرا ساعت‌های طولانی گوشی به دست هستند، خود نیز به زودی کاربر شبکه‌های اجتماعی خواهند شد و اتفاقاً به علت اینکه فرصت بیشتری در اختیار دارند، فعال‌تر خواهند بود و از امکانات آن بهره خواهند گرفت! در نتیجه طبیعی است که سبک زندگی افراد متاثر از آن می‌شود. همانطور که روزگاری تلفن موجب کاهش دیدارها شد، تلفن همراه نیز تعاملات واقعی افراد را کاهش و تعاملات مجازی را افزایش می‌دهد. اکنون نیز شاهد هستیم که در محافل خانوادگی افراد که رودررو حضور دارند به جای صحبت برای هم در فضای مجازی پیام می‌فرستند. در این برهه باید به آموزش افراد برای استفاده از فناوری‌های نو و تولید محتوای مناسب اندیشید.


ابتکار/بررسی اجمالی وضعیت سریال سازی با نگاه به سه مجموعه در حال نمایش؛

معمای هزارو یک شبِ سریال های تلویزیون

محمد تقی زاده- موج سریال بینی و سریال سازی در سال های اخیر روند افزاینده ای در امریکا، آسیا و حتی ایران داشته است. امریکا، به عنوان شروع کننده‌ی این موج با بهره گیری از قصه های واقعی ، شخصیت های جذاب ، استفاده از عوامل حرفه ای و دعوت شبکه ها و کمپانی ها از فیلمسازان بزرگ از جمله استیون سودربرگ، دیوید فینچر و مارتین اسکورسیزی، قدم اول را خیلی محکم و موثر برداشت . به طوری که کیفیت و کمیت سریال های امریکایی چه از نظر مخاطبان تلویزیونی و چه از نظر متخصصان سینما در رده های بالایی قرار دارد و طبق معمول همه و یا اکثر سریال های برتر سال های اخیر جهان محصول صنعت پویای سینمای آمریکاست. نکته ی جالبی که وجود دارد، کیفیت بالای این سریال ها نسبت به فیلم های آمریکایی است. به طوری که، سالانه به سختی میشود چند فیلم امریکایی با درجه کیفی بالا و مخاطب زیاد پیدا کرد .در حالی که، سریال ها توفیق بیشتر و بالاتری در جذب مخاطب و رضایت ایشان دارد ، و این خود نشان از تبحر بالادر زمینه ی سریال سازی در این کشور و آشنایی عمیق و کامل با این مدیوم تصویری دارد.

اما، تمایل به ساختن سریال فقط محدود به امریکا و صنعت سینمایی اش نیست. در آسیا و ایران هم موج سریال های مناسبتی و طولانی خیلی فراگیر و مورد استقبال بوده است. کشور ترکیه، یکی از سردمداران تولید سریال در سال های اخیر بوده، و انواع و اقسام سریال های بلند تاریخی رمانتیک و... را به زبان فارسی پخش و توزیع کرده که بعضا مورد استقبال ایرانیان فارسی زبان داخل و خارج کشور قرار گرفته است. بحث در مورد کیفیت و کمیت این نوع سریال ها موسوم به سریال های ترکی و دلیل طولانی بودن و مخاطب زیاد و البته تاثیرات منفی این سریال ها بر سبک زندگی و رفتار مخاطبان مسئله ی مهم و قابل بررسی است که موضوع این مقاله نیست. در ذیل به بررسی اجمالی سه سریال در حال پخش در داخل کشور و بازخورد های مخاطبان آن می پردازیم. در کنار هم قرار گرفتن این سه سریال با کیفیت ها و مخاطبان مختلف در یک زمان، موضوع جالب و قابل تاملی است:

اول : شهرزاد سریالی با مخاطب خاص و عام

حسن فتحی، کارگردان به نام ایرانی، سریالی که در ابتدا "روزی روزگاری عاشقی” نام داشت و سپس به "شهرزاد” تغییر نام یافت، را ساخته است. نویسندگی این مجموعه نمایش خانگی را نیز حسن فتحی انجام داده است؛ او که پیش از این ساخت سریال های مشهور و پرمخاطبی چون پهلوانان نمی‌میرند، میوه ممنوعه و مدار صفر درجه در کارنامه خود دارد، در این مجموعه با بازیگران سرشناسی چون ابوالفضل پورعرب، علی نصیریان، شهاب حسینی و ترانه علیدوستی همکاری کرده است. لازم به ذکر است که سریال شهرزاد سومین محصول خانگی تصویر گستر پاسارگاد پس از شاهگوش و ابله می باشد.

شعار معرفی شهرزاد: در تندباد حادثه، "عشق” اولین قربانی است. تهران ۱۳۳۲

داستان این سریال از کودتای ۲۸ مرداد به بعد اتفاق می‌افتد و طبق اعلام عوامل سریال، داستان شهرزاد بیشتر مضمونی رمانتیک دارد و می‌ توان آن را ملو درامی عشقی – جنایی تعریف کرد. سریال "شهرزاد” با استفاده از عوامل حرفه ای و شناخته شده ی تلویزیون و سینما توانسته مخاطبان وسیعی را از بین تماشاگران حرفه ای و سخت گیر، تا مخاطبان عادی و روتین تلویزیون را جذب کند. این سریال که در شبکه ی نمایش خانگی توزیع و پخش می شود، هر هفته و در طول 26 قسمت قرار است ادامه داشته باشد و تا این جا که بیش از نیمی از آن گذشته، رکورد های جالبی را در پخش نمایش خانگی شکسته است و موفق به تولید موج جدیدی از سریال در این حوزه که اغلب اختصاص به گونه های طنز و کمیک داشت، شده و عنوان موفق ترین سریال نمایش خانگی را هم از لحاظ کیفیت و هم از لحاظ کمیت با فاصله زیاد از دیگر رقبا ازآن خود کرده است.

دوم: کیمیا سریالی با مخاطب عام شبانه

عنوان مجموعه تلویزیونی به کارگردانی جواد افشار است. این مجموعه علاوه بر تهران، آبادان، خرمشهر و دیگر مناطق استان‌های جنوبی در کشور گرجستان به‌ویژه پایتخت آن تفلیس نیز تصویربرداری داشته و دارد. کیمیا در ۱۱۰ قسمت ۵۰ دقیقه‌ای تهیه شده‌است و از این نظر بعد از سریال نقطه چین، طولانی‌ترین سریال ایرانی است.این مجموعه تلویزیونی از ۴ مهر ۱۳۹۴ از شبکه دو سیما به روی آنتن رفت و تا ۲۰ بهمن ۱۳۹۴ پخش آن ادامه خواهد داشت. این مجموعه تلویزیونی که براساس فیلم‌نامه‌ای از محمدرضا سنگ سفیدی ساخته شده، با محوریت زندگی بانوی جوانی به نام «کیمیا» با بازی مهراوه شریفی‌نیا در سه مقطع زمانی قبل و حین انقلاب، آغاز جنگ، دوران دفاع مقدس و زمان حال روایت می‌شود. کارگردان: جواد افشار. تهیه‌کننده: محمدرضا شفیعی. نویسنده: مسعود بهبهانی‌نیا، زهرا پارسافر. خواننده: علیرضا قربانی. بازیگران: مهراوه شریفی نیا،آزیتا حاجیان، حسن پورشیرازی،رضا کیانیان، پوریا پورسرخ، مهدی پاکدل، امیرحسین آرمان،عاطفه رضوی،علی شادمان و...نیکی کریمی ،حامد بهداد... "کیمیا” عنوان طولانی ترین سریال تاریخ تلویزیون ایران را یدک می کشد. این سریال، اگرچه با حضور بازیگران مطرحی چون رضا کیانیان، نیکی کریمی، حامد بهداد و... توانست مخاطبانی را جذب کند، ولی هرگر نتوانست در جایگاه یک سریال پر مخاطب تلویزیونی که سال هاست مردم و خود عوامل سازمان صدا و سیما انتظارش را میکشند، قرار بگیرد. اگرچه با استفاده از بازیگران مطرح و قرار گرفتن در بهترین ساعت پخش که اکثر خانواده ها در خانه و جلوی گیرنده های تلویزیونی هستند و البته داستانی با مضمون تاریخ بعد از انقلاب جمهوری اسلامی و انقلاب و جنگ موفق به جذب نسبی برخی مخاطبان شد، ولی هیچ وجه نتوانست مخاطبان حرفه ای تر را جذب نماید و حتی گروهی از مخاطبان پر و پا قرص که در ابتدا پیگیر سریال بودند، به دلایل مختلف، از جمله عدم جذابیت ابتدایی قصه و کش دادن و غیر واقعی بودن موضوع، دیگر تمایلی به پیگیری ادامه داستان ندارند.

سوم : سریال معمای شاه بدون مخاطب خاص و عام

عنوان مجموعه تلویزیونی با ژانر تاریخی به کارگردانی محمد رضا ورزی است. این سریال داستان زندگی محمدرضا پهلوی را از زمان بازگشت وی از مصر، پس از ازدواج با ملکه فوزیه تا زمان مرگ به تصویر می‌کشد. در ساخت این مجموعه ۸۰ بازیگر اصلی، ۵۴۰ بازیگر فرعی و بیش از ۵۶۰ نفر از عوامل سینما و تلویزیون ایران حضور دارند. مجموعه معمای شاه در خصوص جریانات سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی در دوره پادشاهی محمدرضا پهلوی است. این مجموعه با هزینه ۲۰ میلیاردی در سه سال ساخته شده است. این سریال با اعتراض شدید مردم، جامعه شناسان و منتقدین سینمایی قرار گرفت. همچنین گاف هایی زیادی در مورد پوشش و برخورد مردم آن زمان در این سریال وجود دارد.سریال "معمای شاه " که هنوز قسمت های زیادی از آن نگذشته، توسط محمدرضا ورزی ساخته شده که از عوامل حرفه ای و متنوعی هم برای این مجموعه بهره برده است. اما، متاسفانه به دلیل دخل و تصرف های تاریخی،عدم تطابق قصه و شخصیت ها با واقعیت، خیلی مورد هجوم قرار گرفت و حتی آن دسته از مخاطبانی که مشتاقانه علاقه داشتند داستان خاندان پهلوی را هر جمعه شب از شبکه یک دنبال کنند و ناگفته ها و واقعیت ها را ببینند،ه مایوس کرد و نیز خبر از توقف تولید ادامه مجموعه در هفته های اخیر توسط عوامل تلویزیون به گوش رسید، که باید دید در ادامه چه روندی را در پیش خواهد گرفت....


ابتکار/واکنش جنتی به حاشیه‌های بوجود آمده درباره دوهنرمند

وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی به رفتاری که چندی پیش با فاطمه معتمدآریا در کاشان شد و همچنین حضور سالار عقیلی در شبکه‌ من و تو واکنش نشان داد و از این دو هنرمند دفاع کرد.

علی جنتی درباره فعالیت سالار عقیلی گفت: سالار عقیلی هیچ مشکلی ندارد چون ایشان فرد سیاسی نبوده که رویکردهای تمام شبکه‌های تلویزیونی را بداند. ایشان قرار بوده در منچستر اجرایی داشته باشد و به او گفته بودند اگر در شبکه‌ای حضور پیدا کند و چند جمله‌ای صحبت داشته باشد در جذب مخاطب تاثیر خواهد داشت که ایشان هم چند دقیقه‌ای درباره فرهنگ و هنر ایران صحبت کرده است. به هرحال افرادی که در زمینه‌هایی تخصصی فعالیت می‌کنند ممکن است شناخت چندانی از برخی شبکه‌ها نداشتند. شاید اگر می‌گفتند بی بی سی ایشان شناخت داشت اما شبکه‌ای مانند من و تو خیلی شناخته شده نیست. وی همچنین درباره مسال ایجاد شده در کاشان برای فاطمه معتمدآریا اظهار کرد: سیاست دولت در این زمینه روشن است و از تمامی هنرمندان حمایت می‌کند، به‌ویژه خانم معتمدآریا که هنرمند کاملاً شناخته شده و خوشنام کشور است. قطعاً اقدامات عناصر خودسر مورد حمایت دولت نیست اما همه چیز در دست دولت نیست و امکانات و اختیارات محدودی دارد. ضابط اجرایی ندارد که با این عناصر مستقیم برخورد کند؛ در حوزه برخورد با هنرمندان و کنسرت‌ها تا مراکز دیپلماتیک مانند آتش زدن سفارت عربستان با این مسائل مواجه هستیم اما عناصر خودسر چنین اقداماتی انجام می‌دهند. سعی ما حمایت است ولی بعضی مواقع واقعاً در اختیار. دولت نیست و عواملی که دخالت می‌کنند عوامل پرنفوذی دهستند که با توجه به پشتوانه‌هایشان عمل می‌کنند.


اعتماد/تقدير از مجيد مجيدي در سومين جشنواره فيلم اشراق در قم

مجيدي: كتك‌هاي زيادي خوردم اما در ساختن فيلم‌هايم ثابت‌قدم بودم

مراسم اختتاميه سومين دوره جشنواره فيلم اشراق روز پنجشنبه با تقدير از مجيد مجيدي و معرفي برگزيدگان اين دوره از جشنواره در قم برگزار شد. سومين جشنواره فيلم «اشراق» (حوزه) با موضوع روحانيت و حوزه‌هاي علميه برگزار ‌شد كه در اين دوره از جشنواره موضوعات ديگري مثل آسيب‌هاي اجتماعي، جهان اسلام و تكفيري‌ها نيز به آن اضافه شدند.

در مراسم اختتاميه اين جشنواره كه با تقدير از مجيد مجيدي همراه بود، حجت‌الاسلام احمد واعظي، رييس دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم با اشاره به اينكه اين كارگردان يك عمر خدمت فرهنگي به مردم ارايه داده و اين خدمات شايسته تقدير ويژه است و از تمامي خدمات ايشان به‌طور ويژه تقدير مي‌كنيم، خطاب به مجيدي گفت: «تعهد شما را مي‌ستاييم و توانمندي و هنرمندي شما موهبت الهي است و اميدواريم نزد اولياي دين روسفيد باشيد و خداي تعالي از شما تقدير كند. اميدواريم در دوره‌هاي بعد جشنواره فيلم اشراق شاهد شكوفايي هنر ديني هنرمندان باشيم و آثار كيفيت بيشتري داشته باشند. » در اين مراسم همچنين محمد حسني، رييس مركز فرهنگي هنري دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم درباره مجيدي و فيلم‌هايش توضيح داد: «تكريم آقاي مجيدي حتي قبل از ساخت فيلم محمد رسول‌الله (ص) نيز شايسته است و مفاهيم ديني در فيلم‌هاي اين كارگردان بزرگ احساس مي‌شود كه اين همان هنر گفتمان ديني است. رزق حلال موضوع مهمي است كه در زندگي روزمره انسان بسيار تاثيرگذار است و اين در فيلم آقاي مجيدي نمود داشته است.» او با اشاره به دين محور بودن فيلم‌هاي كارگردان فيلم محمد رسول‌الله (ص) گفت: «آقاي مجيدي نه به خاطر فيلم محمد رسول‌الله (ص) بلكه به دليل دين‌محور بودن فيلم‌هايش شايسته تكريم است. »

در اين مراسم تقديرهاي متفاوتي از مجيد مجيدي به عمل آمد كه از جمله آنها مي‌توان به اهداي نشان فاطمي، حكم و نشان خادم افتخاري مسجد جمكران، هديه‌اي از سوي مديركل ارشاد اسلامي استان قم، تابلوي خوشنويسي آييني از سوي فتح و يك عبا از سوي دفتر تبليغات به مجيد مجيدي نام برد. در اين مراسم مجيدي هم در صحبت‌هاي كوتاهي با اشاره به اينكه در مسير ساختن فيلم‌هاي ديني مشكلات و بي‌مهري‌هايي وجود دارد اما كساني كه در اين مسير قدم گذاشته‌اند بايد ثابت قدم باشند، گفت: «كتك‌هاي زيادي خوردم و فحش‌هاي زيادي از سوي برخي افراد شنيدم اما در مسير ساختن فيلم‌هايم ثابت قدم بودم و دوري نكردم. » مجيدي در بخشي ديگر از صحبت‌هايش به فيلم «بچه‌هاي آسمان» اشاره كرد و در مورد برخوردهاي متفاوتي كه با آن صورت گرفته، توضيح داد: «برخي روشنفكران به بنده انتقاد مي‌كردند كه فيلم بچه‌هاي آسمان يك داستان كوتاه بوده كه سينمايي شده است ولي اين فيلم در بسياري از كشورها كه فكرش را نمي‌كردم بارها پخش شد و مردم از آن استقبال كرده‌اند. بزرگ‌ترين منتقد سينماي امريكا، خانم سوزان سانتاگ درباره فيلم بچه‌هاي آسمان مي‌گويد ما بايد تعظيم كنيم به مردي كه در آن با فقر بسيار به مال مردم تعرض نمي‌كند. حقيقت اين است كه فيلم بچه‌هاي آسمان با حقيقت انسان، دين ما را در اثر ماندگار كرده است و شايسته است به خصوص در فضاي روشنفكري اين فيلم را حس كنيم و از مسير دوري نكنيم. »

مجيد مجيدي به ديداري كه با آيت‌الله عبدالله جوادي آملي داشته اشاره كرد و توضيح داد: «هنگامي كه به خدمت آيت‌الله جوادي آملي رسيدم و ايشان فرمودند اگر در زمان پيامبران رسانه و جود داشت قطعا آنها از آن طريق پيام خود را تبليغ مي‌كردند. » آيت‌الله جوادي آملي كه با مجيد مجيدي ديدار كردند با اشاره به اينكه فيلم سينمايي «محمد رسول‌الله (ص) » بايد تداوم داشته باشد، اظهار كرد: انتظار داريم اين فيلم به ديگر ابعاد اين شخصيت بزرگ بپردازد و ديگر دوره‌هاي زندگي ايشان را به تصوير بكشد.

پيشنهاد ديدار با روشنفكران ديني كشورها براي ترويج ارزش‌هاي شخصيت محمد رسول‌الله (ص) از ديگر مواردي بود كه جوادي آملي در ديدار با مجيد مجيدي در مورد آن صحبت كرد. آيت‌الله جوادي آملي با اشاره به اينكه زبان تصوير مي‌تواند اسلام را به بهترين شكل ترويج دهد و حتي يك آهنگ خوب نيز مي‌تواند مسير يك انسان را عوض كند، تصريح كرد: «بسياري از كساني كه با ارزش‌هاي اسلامي ناآشنا هستند، فرصت مطالعه و ورود به بحث‌هاي علمي ما را ندارند، اما مي‌توانيم با زبان هنر آنها را با فطرت خود آشنا كنيم. »

مجيد مجيدي نيز در اين ديدار با تقدير از راهنمايي‌ها و زحمات آيت‌الله جوادي آملي گفت: «رهنمودها و ارشادهاي علمي و معنوي شما در ساخت اين فيلم تاثير بسزايي داشته است. افراد زيادي چه در داخل و چه در خارج نمي‌خواهند چهره رحماني محمد رسول‌الله (ص) ديده شود، اما شك ندارم كه اين فيلم به تدريج مسير خود را باز كرده و مورد توجه جهانيان قرار مي‌گيرد. »


اطلاعات/هشتمین جشنواره هنرهای تجسمی فجر گشایش یافت

هشتمین جشنواره بین‌المللی هنرهای تجسمی فجر با نام امام رضا (ع) جمعه ۹ بهمن در موسسه فرهنگی هنری صبا، فرهنگستان هنر گشایش یافت.

به گزارش مهر، نمایشگاه این رویداد هنری که در برگیرنده آثار سه نسل از هنرمندان ایران در بخش مفاخر و شرکت‌کنند‌گان در بخش رقابتی این دوره از جشنواره است پس از افتتاح رسمی برای علاقمندان به هنر گشوده خواهد شد.

نمایشگاه هشتمین جشنواره بین‌المللی هنرهای تجسمی فجر، در برگیرنده آثاری از هنرمندان نسل‌های مختلف هنر ایران همچون سهراب سپهری، آیدین آغداشلو، محمد احصایی، پرویز کلانتری، بهمن محصص، مسعود عربشاهی، غلامحسین نامی، فرشید مثقالی، محمد ابراهیم جعفری، فرح اصولی، مهدی حسینی، مصطفی گودرزی، محمد علی بنی اسدی، ناصر پلنگی و… است که در بخش مفاخر به نمایش در خواهد آمد و در کنار این آثار، ۲۰۵اثر از هنرمندان سراسر کشور که در بخش رقابتی هشتمین جشنواره هنرهای تجسمی فجر شرکت کرده‌اند نیز به نمایش درمی‌آید.

همچنین در موزه فلسطین فرهنگستان هنر به مناسبت هشتمین دوره برپایی این رویداد هنری، نمایشگاه آثار بخش جنبی جشنواره تجسمی فجر با موضوع امام رضا (ع) افتتاح خواهد شد.

هشتمین جشنواره بین‌المللی هنرهای تجسمی فجر در این دوره با رویکرد هنر معاصر برپا شده است و از ۹ تا ۱۷بهمن در موسسه فرهنگی هنری صبا میزبان علاقمندان است. این رویداد هنری علاوه بر بخش نمایشگاهی در بخش‌های جنبی میزبان آثار بخش مفاخر، آرتکس، همایش، فیلم مستند تجسمی، نمایشگاه بخش امام رضا (ع)، هنر مقاومتی و هنر ملی است.

هشتمین جشنواره بین‌المللی تجسمی فجر به همت مرکز هنرهای تجسمی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به دبیرکلی مجتبی آقایی در موسسه فرهنگی و هنری صبا برگزار می‌شود.


اطلاعات/شاهنگیان، خالق سرود انقلابی «خمینی ای امام» تجلیل می‌شود

حمید شاهنگیان آهنگساز و خالق قطعه موسیقایی «خمینی ای امام» همزمان با سی و هفتمین سالگرد انقلاب اسلامی‌تقدیر می‌شود.

به گزارش ستاد خبری ویژه برنامه گرامیداشت ۱۲ بهمن ماه ، در مراسمی‌که روز دوشنبه ۱۲ بهمن ماه در مکان فرودگاه مهرآباد همزمان با سالگرد ورود امام خمینی‌(ره) به تهران برگزار می‌شود از حمید شاهنگیان آهنگساز سرودهای انقلابی تقدیر می‌شود. این آهنگساز در خصوص شکل‌گیری این سرود گفت: تولید و اجرای این سرود در زمان طاغوت اقدامی‌بسیار خطرناک و دشوار بود. به سبب ارادتی که به حضرت امام (ره) داشتم این کار را ضبط کردم و راز ماندگاری این اثر نیز به خاطر همان عشق بود. وی ادامه داد: به سبب فعالیت‌های انقلابی که در دوران ستم شاهی داشتم به سمت کارهای موزیکال رفتم تا با استفاده از هنر موسیقایی پیام امام و انقلاب را به گوش مردم برسانم.امام خمینی‌(ره) به غیر از اینکه یک عالم فقیه برجسته و مرجع تقلید بودند؛ رهبر فکری و سمبل انقلاب نیز به شمار می‌رفتند و بر همین اساس نیز در آن زمان اگر فردی اسم این بزرگوار را بر زبان جاری می‌ساخت؛ مورد اتهام قرار می‌گرفت.

این آهنگساز پیشکسوت موسیقی کشورمان افزود: در آن شرایط به عنوان یک انقلابی لازم دانستم تا اسم امام را به اشکال مختلف بیان کنم.

وی ادامه داد: خصوصیات امام خمینی‌(ره) همچون مجاهد بودن، مقاومتشان، شجاعت، هادی بودن، متفکر انقلاب و غیره در این سرود نوشته شد تا در اذهان مردم به صورت یکجا همچون یک دسته گل قرار دهیم.

شاهنگیان گفت: استاد حمید سبزواری هنرمند پیشکسوت کشورمان در آن زمان ۲ شعر سرودند که بنده با ترکیب آنها این سرود را ساختم.تهیه این سرود در آن زمان کار بسیار سخت و خطرناکی بود و تقریبا ضبط و اجرایش نیزغیر ممکن به شمار می‌رفت و به همین دلیل ناچار شدیم در شرایطی دشوار و در یک زیرزمین تاریک و نمور این سرود را ضبط کنیم.

آهنگساز سرود انقلابی «خمینی ای امام » اظهار داشت: به مرور که به روزهای پیروزی انقلاب اسلامی‌نزدیکتر می‌شدیم، ساواک نیز ضعیف تر می‌شد و به همین دلیل بعدها ضبط‌های بهتری از این سرود انجام شد.

وی گفت: خوشبختانه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی‌به رهبری حضرت امام خمینی (ره) نیز افراد مختلف با تنظیم‌های مجدد بار دیگر این سرود را اجرا کردند. شاهنگیان درمورد راز ماندگار این سرود نیز اظهار کرد: سخنی که از دل برآید لاجرم بر دل نیز خواهد نشست. شعر و سرود ساختن برای حضرت امام در آن زمان کار ساده ای نبود و نیازمند یک عشق ناب بود که خوشبختانه در این سرود به آن نائل شدیم. وی ادامه داد: شاید این سخنانم برای نسل امروز چندان قابل هضم نباشد چرا که هم اکنون با چند دکمه دیجیتالی و کلیک، موسیقی می‌سازند اما واقعا در آن زمان هیچ امکاناتی نداشتیم. این آهنگساز پیشکسوت موسیقی کشورمان اظهار کرد: دلی بودن این اثرو نیز موضوع امام و انقلاب و شرایط تاریخی تولید آن از جمله دلایلی است که در اذهان مردم باقی مانده است. خالق سرودهای انقلابی در ادامه بیان داشت: یکی از مولفه‌های موسیقی این است که اشعار را ماندگار می‌کنند و بر همین اساس نیز هم اکنون ۴ نسل انقلاب سرود «خمینی ای امام» را حفظ هستند.

شاهنگیان افزود: متاسفانه طی سالیان گذشته این نقش موسیقی را فراموش کرده ایم و کمتر به موسیقی‌های آیینی، انقلابی، عاشورایی، سنتی و غیره پرداخته شده است.به نظر من حمایت نکردن و بها ندادن به این هنرها هم اکنون سبب شکل گیری موسیقی‌های شده که همخوانی کمتر با جامعه ما دارد.


ایران/گفت‌و‌گو با «میکلوش شارکوزی» استاد تاریخ ایران و خاورمیانه دانشگاه «کارولی» در بوداپست مجارستان

زبانه های فرهنگ و تمدن ایرانی در قلب اروپا

کتاب من با عنوان «نسخ خطی فارسی در مجارستان» تا دو سال آینده منتشر می‌شود

حمیدرضا محمدی

بیشترین مطالعات و تحقیقاتش معطوف به ایران پس از اسلام بوده است. پایان نامه دکتری‌اش درباره تاریخ طبرستان در قرون نخستین اسلامی بود و در سال‌های اخیر، بیشتر درباره اسماعیلیه کار کرده است. به بیان دیگر، تخصص‌ او درباره ساکنان سلسله جبال البرز و مناسبات مردم دو سوی این کوهستان و روابط پیروان زیدیه با اسماعیلیه‌ قرون اولیه اسلامی است. «میکلوش شارکوزی» که اکنون تنها 40 سال دارد ، به چهره‌ای شناخته شده و مسلط، در عرصه ایران شناسی بدل شده است که حتی تکلمش به زبان فارسی هم، روان است. او که رئیس گروه دوستی ایران و مجارستان است، در دانشگاه کارولی (پروتستان) در بوداپست مجارستان، تاریخ ایران و خاورمیانه را تدریس می‌کند و جالب‌تراینکه در 15 سال گذشته، به عنوان راهنما، 28 تور را به ایران آورده که همه اینها نشان از علاقه خاصش به این سرزمین دارد. افزون بر این، به هر آنچه به تاریخ و فرهنگ مجارستان مرتبط است فارغ از ارتباط یا عدم ارتباط آن با ایران _ اشراف دارد. آنچه در ادامه می‌خوانید متن این گفت‌و‌گو است که در دی ماه و در یکی از سفرهای منظمی که او برای پیگیری و تداوم تحقیقاتش به ایران داشت، در یکی از کافه‌های تهران صورت پذیرفت.

آقای دکتر شارکوزی در ابتدا و برای ورود به بحث، می‌خواهم از محیط خانواده پدری‌تان بپرسم. از این منظر که این محیط تا چه حد در جهت‌گیری آینده شما مؤثر بوده است؟

خانواده‌ای که من داشتم هیچ علاقه‌ای به شرق شناسی نداشتند و کسی از اجدادم ایران شناس یا شرق شناس یا تاریخ‌دان نبوده است. خاندان پدری‌ام داروساز و ارتشی بودند. از طرف مادری هم بیشتر زمین دار بودند و کشاورزی و دامپروری می‌کردند. حتی یک آسیاب بزرگ و تاکستان هم داشتند. البته باید یک نکته راجع به ریشه‌ام بگویم؛ خاندان پدری‌ام از منطقه «یاسن» در شرق مجارستان هستند. یاسن‌ها، یک قوم ایرانی تبار بودند که حدود 650 تا 700 سال پیش، یعنی بعد از حمله مغول‌ها در مجارستان مستقر شدند. چون می‌دانید که مغولان هم ایران و هم مجارستان را ویران کردند.

پس مغول‌ها تا مجارستان آمده بودند.

بله آمده بودند و 60 درصد از جمعیتش را کشتند و مجارستان شرقی و مجارستان مرکزی را سرنگون کردند.

مجارستان آن زمان جزو امپراتوری پروس بوده است؟

نه مجارستان کشور مستقلی بوده است. مجارها ریشه نیمه آسیایی دارند و عشایری بودند که هزار سال پیش از غرب سیبری آمدند و به منطقه کنونی مجارستان رسیدند. آنها به مرور بر منطقه مسلط شدند و با آنکه‌نژاد شرقی داشتند، هزار سال پیش هم مسیحی شده و جزو فرهنگ و تمدن اروپایی شدند. اضافه کنم که مجارها ترک یا ایرانی نیستند ولی می‌توانیم بگوییم خودشان تحت تأثیر فرهنگ ترکی و ایرانی بوده‌اند. مثلاً در زبان مجارستانی 60 کلمه از زبان فارسی داریم.

مثلاً چه کلمه‌هایی؟

به عنوان مثال کلمه «کارد» که شما برای پوست کندن میوه استفاده می‌کنید در آنجا به معنای شمشیر است یا کلمه «واشر» به معنای بازار است که از کلمه «واشار» که یک کلمه ایرانی است، اخذ شده است. کلمه جیب به معنای همان جیب را ما «جِب» می‌گوییم. از همه‌ جالب‌تر و هیجان انگیزتر که به احتمال زیاد نشان دهنده نفوذ کلمه خدا به زبان مجارستانی است، واژه «ایشتن» است که ما برای خدا می‌گوییم و از «اشتن» گرفته شده است. همین‌طور که در زبان مجاری به شیطان «ارمن» می‌گویند که ریشه در کلمه اهریمن دارد. واژه‌هایی که اشاره کردم در دوره سکاها یعنی در حدود 1500 سال پیش به زبان مجاری نفوذ کردند. زبان مجاری در حال حاضر به لحاظ گرامر اشتراکاتی با زبان فارسی ندارد زیرا متعلق به زبان‌های فین‌واوگری است که گرامرش به زبان فنلاندی و استونی شبیه است. ولی واژه‌هایی که استفاده می‌کنیم نشان دهند تأثیرات مختلف فرهنگی و تاریخی است که به مرور زمان مجارها دریافت کردند.

الفبای زبان مجاری همان لاتین است یا چیزی مختص به خودش؟

ما دو الفبا داریم که فعلاً از الفبای لاتین استفاده می‌کنیم که حدود 1000سال پیش آن را از ایتالیایی‌ها و آلمانی‌ها یاد گرفتیم. نخستین متون مجارستانی که با الفبای لاتین نوشته شده مربوط به حدود 900 تا 950 سال پیش است. ولی به غیر از این الفبای رسمی لاتین، ما یک الفبای قدیمی‌تر هم به‌نام رونیک داشتیم که می‌گویند مجارهای قدیمی روی درخت‌ها و دیوارها نوشتند. هیچ کتابی با آن الفبا باقی نمانده و تنها کتیبه‌هایی از آن به ما رسیده است که مقداری تأثیرات ترکی راهم نشان می‌دهد. زیرا شکل بعضی حرف‌ها شباهتی به الفبای ترکی دارد که در میان خاقان ترک قبل از اسلام در سیبری یا در آسیای مرکزی یا در مغولستان به کار می‌رفته است. البته می‌گویند که آن الفبای ترکی که حدود 1400 سال پیش ابداع شده به همت سُغدی‌ها بوده است. پس می‌شود گفت آنجا هم می‌شود ریشه ایرانی را مشاهده کرد و می‌توانیم بگوییم مجارها تنها قوم اروپایی هستند که نسبتاً ریشه ایرانی دارند. این الفبای قدیمی رونیک در بعضی مناطق مجارستان شرقی تا دوره صفوی هم مورد استفاده قرار می‌گرفته است. الان در مجارستان این علاقه‌مندی تجدید شده و می‌شود مشاهده کرد که خوانش تعداد کتیبه‌هایی با این الفبای قدیمی و اصیل مجارستان روز به روز بیشتر می‌شود.

پس می‌توان گفت مجارها یک قوم بودند که هم با اروپا ارتباط داشتند هم با مشرق زمین؟

بله، ما نه شرقی هستیم و نه غربی. خود من از نظر ریشه پدری، از منطقه‌ای ایرانی هستم، البته نه ایران کنونی بلکه ایران فرهنگی یعنی شمال قفقاز.

یاسن اکنون در خاک مجارستان است؟

بله، در واقع در مرکز مجارستان است. از بوداپست (پایتخت) اگر حدود 100 کیلومتر به سمت شرق بروید به یاسن می‌رسید که شهر یاسبرین مرکز آن است. این شهر، خواهر خوانده شهر یزد در ایران است.

یک پرسش کلی تر؛ پیشینه تاریخ مجارستان و نخستین نشانه‌هایش متعلق به چند سال پیش است؟

به گفته مورخین یونانی و بیزانسی نخستین واکنشی که به قوم مجارها داریم مربوط به قرن هفتم میلادی است که پیامبر اسلام در این قرن زندگی می‌کرده است. یک منبع یونانی می‌گوید یک سردار ارتشی به‌نام مواگریس به یک قبیله ترک در ساحل دریای سیاه حمله کرده که زبان شناسان اعتقاد دارند که اسم مواگریس احتمالاً به اسم مجار ربطی دارد. البته در منابع تاریخی اسلامی از حرکت مجارها از شرق به غرب خبر داده‌اند. به عنوان مثال نخستین متن فارسی که درباره ریشه حرکت قبایل مجارستان خبر می‌دهد «حدودالعالم من المشرق الی المغرب» است که یکی از قدیمی‌ترین متون فارسی است.

به زندگی شما بازگردیم. شما در بوداپست (پایتخت مجارستان) به‌دنیا آمدید؟

خیر، من در سال 1976 میلادی در شهر پیچ به‌دنیا آمده‌ام که یک شهر جنوبی در نزدیکی کرواسی است. ولی در شهر دیگری بزرگ شدم که نزدیک بوداپست بود.

شما در سال‌های مدرسه و دانشگاه چگونه با ایران و با فرهنگ ایرانی آشنا شدید؟

نخستین کتاب‌های تاریخ ایرانی را من در دبیرستان خواندم. فکر می‌کنم در 14یا15 سالگی کتابی درباره تاریخ ایران باستان خواندم که به زبان مجاری ترجمه شده بود. بعد از دیپلم به رشته تاریخ شناسی دانشگاه بوداپست رفتم. البته آنجا هم دیدم علاقه‌مندی‌ام به شرق شناسی رشد پیدا کرده و در ادامه با ایران شناسی انس گرفتم و بالاخره در همین رشته ثبت‌نام کردم. حتی رشته یونانی باستان و عربی کلاسیک هم خواندم. بعد از فروپاشی دولت شوروی، به مدت 14 یا 15 سال همان سیستم قدیمی آموزش و پرورش برقرار بود که لیسانس و فوق لیسانس باهم بود که 5 سال طول می‌کشید تا آنکه 12 سال پیش این سیستم اروپایی تشکیل شد.

آن زمان که در دانشگاه درس می‌خوانید منابع درباره ایران و تاریخ ایران چقدر در اختیار شما بود؟

رشته ایران شناسی مجارستان 58 سال پیش تشکیل شده است. 12 سال بعد از جنگ جهانی دوم رشته ایران شناسی ایجاد می‌شود. اگرچه بنیانگذاران ایران شناسی در مجارستان در نیمه دوم قرن نوزدهم بوده‌اند ولی ایران شناسی هم جزو گروه شرق شناسی بوده است که مثلاً یک یا دو نفر در آنجا فارسی تدریس می‌کردند. ولی بعد از جنگ جهانی دوم، تمام علوم شرق شناسی از هم جدا شده و گروه مختص هر یک از آنها تشکیل شد.

شرق شناسی دانشکده مختص به خودش را دارد؟

خیر، در دانشکده علوم انسانی، گروه شرق شناسی شامل عرب شناسی، ایران شناسی، چین شناسی، ژاپن شناسی و رشته‌های دیگری است.

در مورد اسلام و یهود هم آنجا رشته خاصی وجود دارد؟

بله، آنجا گروه یهودی شناسی و عبری شناسی داریم. اسلام شناسی در مجارستان هم که حدود 150 سال قدمت دارد که «ایگناز گُلدزیهِر» (Ignac Goldziher) از بنیان‌گذاران آن در مجارستان بوده است.

شما دکترای خود را در همان جا گرفتید؟

بله، ابتدا در رشته ایران شناسی فوق لیسانس گرفتم و بعد به دوره دکترا رفتم و حدود 7 ونیم سال پیش از پایان نامه خود، دفاع کردم.

با چه موضوعی؟

با موضوع تاریخ طبرستان. به ایران باستان و اوایل دوره اسلامی علاقه داشتم و دیدم تاریخ شمال ایران (گیلان، مازندران، گرگان) خیلی جالب است. پس روی منابع تاریخی پژوهش کردم و تصمیم گرفتم تز دکتری‌ام درباره تاریخ طبرستان باشد.

منبع همان تاریخ طبرستان ابن اسفندیار بود؟

ابن اسفندیار مرعشی عاملی هم در منابع بود. البته من فقط تا دوره ایلخانی را بررسی کردم. چون آنقدر مفصل بود که نمی‌خواستم مثلاً هزار صفحه‌ای بنویسم. در این کار، تاریخ سیاسی سلسله‌های طبرستان از اوایل دوره اسلامی تا آمدن مغول‌ها مورد پژوهش قرار گرفت.

استاد راهنمای شما چه کسی بود؟

من دو استاد راهنما داشتم؛ یکی از آنها پروفسور یانوش هارماتا بود که 12سال پیش فوت کرد. ایشان بزرگترین ایران شناس مجارستان در قرن بیستم بود که زبان شناسی خوانده بود. ایشان کشف‌کننده زبان بلخی است. او نخستین کسی بود که این زبان ایرانی را خواند. او بر فارسی باستان، فارسی اوستایی، سکایی و هندی هم مسلط بود. باید از فرد دیگری هم نام ببرم که اوا یرمیاش است. ایشان هم زبان شناس و البته بیشتر متخصص ادبیات فارسی و زبان شناسی دوره اسلامی است و اکنون هم رئیس گروه ایران شناسی دانشگاه بودا پست و رئیس کرسی زبان فارسی در دانشگاهELTE بوداپست است.

پژوهش‌های شما از 8 سال پیش به این سو که دکترا گرفتید، منحصر به چه حوزه‌ای درباره ایران بوده است. در واقع شما در چه بخشی بیشتر تحقیق کردید؟

من همیشه تاریخ را دوست داشتم و پژوهش‌های تاریخی را ترجیح می دادم و به همین دلیل، دکتری‌ام به تحلیل تاریخ طبرستان اختصاص یافت. این منطقه موقعیت خاصی بویژه در شمال ایران داشته که هم در دوره قبل از اسلام بوده، ریشه داشته و هم اینکه هم طبیعتاً آنجا اسلام و فرهنگ اسلامی رواج یافته است. از آنجا که طبرستان همیشه پناهگاهی برای اقلیت‌های مذهبی بود، تشیع در آنجا خیلی زود تقویت شد و زیدی‌ها، اسماعیلی‌ها و اثنی عشری‌ها در حدود هزار سال پیش در آن سرزمین بالیدند. مازندران و گیلان اوضاع امن‌تری داشته و حتی نسبت به بقیه، شمال ایران محور و تولدگاه تشیع در ایران است که در آنجا فرهنگشان را حفظ کردند. در آنجا مردم اصیل طبرستان ساکن بودند که بیشتر حافظ سنن ایرانی بودند. مهاجرانِ پناهجو هم بیشتر حامیان یکی از فرقه‌های تشیع بودند. در نتیجه یک فرهنگ دو جانبه‌ای به وجود آمد که هم نشان‌های محلی ساسانی در آن بود و هم تأثیر بسیار شدید فرهنگ اسلامی بخصوص مذهب شیعه.

آیا تاکنون در مورد تاریخ ایران باستان هم کار کردید؟

ایران باستان را دوست دارم ولی من اکنون شمال ایران را در دوره اسلامی بررسی می‌کنم. البته از دوران ایران باستان، من چند کتیبه فارسی باستان هخامنشی را به زبان مجاری ترجمه کرده‌ام. افزون بر این، درباره هویت ساسانی در شمال ایران چند مقاله به فارسی هم نوشته‌ام که چگونه هویت ساسانی در مناطق شمال ایران حتی در دوره سلجوقی و غزنوی و صفوی هم ریشه دوانده است. با این حال من متخصص اوایل دوران اسلامی هستم.

چگونه به مطالعات اسماعیلیه سوق پیدا کرده‌اید؟

4 یا 5 سال پیش آگهی مناقصه مؤسسه مطالعاتی اسماعیلیه لندن را خواندم و خوشبختانه برنده بورس‌شان شدم. من در تز دکترا که 7 سال پیش دفاع کردم درباره اسماعیلیه نوشتم و گفتم که در مناطق شمال ایران فرقه‌های مختلفی را می‌توان مشاهده کرد و علاوه بر اثنی عشری‌ها و زیدی‌ها، اسماعیلی‌ها هم به عنوان فرقه سوم مذهب تشیع در آنجا حضور داشتند که از همان حدود 1100 سال پیش در آن سامان حضور داشتند. البته خودشان هم فرق مختلفی داشتند که من از قرمطی‌ها نوشتم که در آنجا فعال بودند.

چه سالی به لندن رفتید؟

سال 2012 به لندن رفتم و در این اثنا، کتابی نوشتم که اواخر 2016 یا اوایل 2017 منتشر می‌شود. این کتاب آنجا راجع به اسماعیلی‌ها و ارتباطشان با حکومت‌های محلی است.

می‌خواهم چند پرسش درباره برخی از ایران‌شناسان مجار بپرسم که طبیعتاً معروف‌ترینشان «آرمینیوس وامبری» (armin Vambéry) است که در منابع فارسی به رشید افندی معروف بوده و اهمیتش در این است که او نخستین کسی است که طی رفت و آمد به دربار عثمانی اندیشه پان‌ترکیسم را به آنها القا کرده است او البته در منابع فارسی به درویش دروغین شهرت دارد. می‌خواهم این مطلب را باز کنید که او آیا واقعاً گماشته دولت خاصی بوده و به عنوان جاسوس فعالیت می‌کرده یا صرفاً یک شرق‌شناس بوده و به غلط، در جایگاه یک جاسوس شناخته شده است؟

بله یکی از شخصیت‌های معروف در این زمینه آرمینیوس وامبری است که در دوره فتحعلی شاه قاجار به‌دنیا آمد و در سن 83 سالگی، در دوره احمد شاه از دنیا رفت. زندگی وامبری مشتمل از ماجراها و حوادث استثنایی است. او در مجارستان به‌دنیا آمد ولی زندگی بین‌المللی داشت اما اواخر عمر را در بوداپست زندگی کرد و در قبرستان بوداپست هم به خاک سپرده شد. او شخصیتی عجیب با 4 هویت داشته است. مادر وامبری او را حامله بوده که پدرش که یک یهودی بود، به مرض وبا فوت می‌کند. این کودک بی‌سرپرست در سن 4 سالگی مبتلا به یک بیماری استخوانی در یکی از پاهایش شد و همین مسأله باعث شد تا آخر عمرش، یکی از پاهایش از پای دیگر کوتاه‌تر باشد. او در فقر رشد یافت و حتی دبیرستان را هم تمام نکرد. اما خیلی باهوش بود و همه چیز را خودش یاد گرفت. مثلاً به شکل خودآموز، زبان‌های عربی، ترکی، فارسی و ازبکی را یاد گرفت. تحت تأثیر فرهنگ مجارستان، شخصیت میهن پرستی یافت و به ریشه تاریخی مجارها بر پایه تفکر رایج در قرن نوزدهم علاقه‌مند شد. او یک کلیمی بود که به سبب آمد و شد به استانبول، مسلمان سنی شد. سپس به مسیحیت پروتستان روی آورد و در نهایت گفته می‌شود که در اواخر عمر، به بهایی گری گرایش پیدا کرد. ناگفته نماند صراحتاً از بی‌دین بودن خود، دم زده است. او ظاهراً برای پلیس سیاسی و پلیس مخفی انگلیس کار می‌کرده و با دستمزد کلان، گزارش می‌داده است. مثلاً در زمان وقوع انقلاب مشروطه که او در 74 سالگی بسر می‌برد، با آنکه در ایران نبود و پیشتر فقط یکبار در سال 1862به ایران آمده و یک سال زندگی کرده بود، چند گزارش هوشمندانه در مورد محمدعلی شاه و اشتباهش در بمباران مجلس ایران نوشته است. او که فارسی و ترکی را به خوبی می‌دانسته، در سال 1861 به دنبال‌نژاد و ریشه قدیمی خود، به آسیای مرکزی می‌آید. او خیلی ترک دوست بود و تصور می‌کرد، وطن اصلی‌اش را باید در قزاقستان یا ازبکستان پیدا کند. ولی آن موقع این سفر خیلی خطرناکی بود و وامبری مجبور شده هویت خود را بپوشاند و به سبب تسلط بر زبان ترکی، خود را نماینده سلطان عثمانی معرفی کند. اینجا بود که لقب «درویش دروغین» بر او اطلاق شد. البته می‌دانیم که موقع بازگشت به ایران وقتی که این هویت درویش دروغین را قدم به قدم برداشته، نخستین بار پیش انگلیسی‌ها رفته و به آنها خبر داده است. ولی یادتان نرود که 140 یا 150 سال پیش سفر کردن به آسیای مرکزی خیلی سخت بود و برای اروپایی‌ها اصلاً امکان پذیر نبود. بنابراین آدمی که به آنجا رفته، زبانشان را بلد بوده و حتی با امیر بخارا و خان خیره مذاکره داشته، اهمیت دارد. وامبری موقع برگشت به تهران مورد دعوت سفیر روسیه و چالز آلیسون؛ سفیر انگلیس، قرار گرفت اما در اعتراض به حمله روسیه به مجارستان در سال 1849، تنها به ملاقات سفیر انگلیس رفت. البته این اعتقاد را هم داشت که انگلیسی‌ها برتر و سپر تمدن و فرهنگ اروپایی هستند و مجارستان باید متحدشان باشد. ناگفته نماند که وامبری از سال 1872 عضو رسمی پلیس انگلیس شد و برای گزارشاتی که نوشت، پول گرفت. آیا برایتان روشن شد؟

تا حدودی. اما می‌خواهم بدانم آیا این آدم با نیت قبلی ارائه اطلاعات به انگلیس سفر کرده است؟

وامبری از سال 1857 یعنی 5 سال پیش از این سفر، درویش دروغینی در استانبول بوده و در آنجا زندگی کرده و کاملاً مسلمان شده و تمام جزئیات هویت اسلامی را یاد گرفت. به احتمال زیاد آنجا با بعضی دیپلمات‌های انگلیسی‌آشنا شده پس می‌توانیم بگوییم قبلاً هم روابطی با انگلیسی‌ها داشته است. البته نمی‌توانیم بگوییم قبل از سفرش به آسیای مرکزی، با انگلیسی‌ها هماهنگ کرده بود که من اطلاعاتی آنجا می‌گیرم و به شما منتقل می‌کنم. او رسماً به حمایت فرهنگستان علوم مجارستان برای تحقیقات علمی روی مجارهای قدیمی به آسیای مرکزی رفته است. البته آن را هم باید قبول کرد که درباره تاریخ قدیم مجارها چیزی پیدا نکرد و وقتی به مجارستان بازگشت، مورد انتقاد قرار گرفت که برای شما از بودجه فرهنگستان پول خرج کردیم ولی به نتیجه‌ای نرسیدید. در نتیجه رنجیده شد و دو سال به انگلیس رفت. او در انگلیس، تبدیل به محبوب‌ترین شخص اروپایی شد که در دهان شیر روسی، به طور شجاعانه برابرشان مقاومت کرد و کتاب خاطراتش را آنجا نوشت. بعد از دو سال زندگی در انگلیس، امیدوار بود که آنجا استاد دانشگاه کمبریج یا آکسفورد شود اما چون اصلاً مدارک دانشگاهی نداشته، پذیرفته نشد و به مجارستان بازگشت. در بوداپست، شرق‌شناسی را بنیان گذاشت. آن زمان این رشته وجود نداشت و تنها دو نفر ترکی تدریس می‌کردند. ولی وامبری به صورت رسمی، بنیانگذار رشته شرق‌شناسی مجارستان شناخته می‌شود. به عنوان مثال نخستین کلاس‌های فارسی را او در مجارستان برپا کرد ولی تا آخر عمرش به استانبول سفر می‌کرده است. می‌گویند که همزمان جاسوس انگلیس هم بوده ولی من معتقدم علاوه بر این، مأمور عثمانی هم بوده است.

بنابراین شما قبول دارید که او نخستین بار تفکر پان‌ترکیسم را در میان عثمانی‌ها پایه گذاشت؟

بله، ممکن است کسان دیگری هم در میان پایه‌گذاران نهضت ملی‌گرایی ترکی بوده باشند اما می‌دانیم که وامبری خود در خاطراتش نوشته که من نخستین کسی بودم که درباره وجود ترک‌های شرقی که در آسیای مرکزی هستند به سلطان عبدالحمید اطلاع دادم. پس وامبری نقش مهمی در تشکیل و پیدایش نهضت ملی‌گرایی ترکی داشته است. خودش گفت که من از دولت عثمانی خیلی خوشم می‌آید. البته جالب است آن زمان که از مرز بازرگان، وارد خوی و ماکو شد، از رواج ترکی در آنجا متعجب می‌شود. او پرورش یافته استانبول بود اما از تفاوت آداب و سنن حکایت کرده و به مرور با رسوم و سنت‌های ایرانی هم آشنا شده است.

تاریخ روابط سیاسی ایران و مجارستان به چند سال پیش می‌رسد و اساساً این را هم بگویید که مردم مجارستان چقدر ایران را می‌شناسند؟

مجارستان تا اواخر جنگ جهانی اول، جزو کشور اتریش- مجارستان بود. ما تا حدودی خود مختاری داشتیم ولی امورخارجه در دست اتریش مانده بود و ما یک سفارت مشترک داشتیم و آخرین سفیر اتریش- مجارستان یک مجارستانی بوده است. تاریخ رسمی روابط سیاسی مجارستان با ایران قبل از جنگ جهانی دوم شروع شده است. وقتی که ما اینجا کنسولگری داشتیم و بعد از جنگ، سفارتخانه‌ای در تهران باز شده است. البته ناگفته نماند مجارهایی که به ایران آمدند حدود 600 سال پیش و در دوره تیمور لنگ آمدند و در تبریز، علیه عثمانی، اتحادیه تشکیل دادند. نخستین سفیر مجارستان در ایران، ایشلن کاکاش بود که در دوره شاه عباس صفوی در اینجا بود و به علت یک بیماری در شهر لاهیجان از دنیا رفت. تاریخ رسمی روابط دیپلماتیک و سیاسی قبل از جنگ جهانی دوم شروع شده است و امروز هم سفارتخانه مجارستان در میدان هدایت واقع است.

وضعیت کنونی ایران‌شناسی در مجارستان چگونه است؟ آیا آینده روشنی برای آن می‌بینید یا اینکه جوان‌هایی که در مجارستان هستند، چندان به این مقوله علاقه ندارند؟

موضوع مطمح نظر شما، بسیار مهم است. معمولاً‌ می‌گویند که ایران شناسی در تمام کشورهای دنیا رو به افول بوده و تعداد رشته‌های ایران‌شناسی روز به روز کاهش پیدا می‌کند. ولی در مجارستان این علاقه‌مندی همچنان وجود دارد. زیرا مجار‌ها ریشه آسیایی دارند. این یک تفاوت مهم نسبت به بقیه اروپا است. در عموم کشورهای اروپایی ایران‌شناسی به عنوان یکی از شاخه‌های شرق‌شناسی شناخته می‌شود ولی در مجارستان، ایران‌شناسی گروهی جداگانه دارد. حدود 60 سال پیش رشته ایران‌شناسی در دانشگاه دولتی بوداپست تشکیل شده است که مشتمل بر دو دوره است. دوره نخست را یانوش هارماتا اداره کرد که به سبب تخصص ایشان به دوره پیش از اسلام، عموم پژوهش‌ها معطوف به ایران باستان بود. پس از بازنشستگی ایشان، 35 سال پیش این گروه توسط خانم اوا یرمیاش اداره شد و قوی‌تر هم شد، زیرا او بیشتر علاقه‌مند به دوره اسلامی بود. رئیس جدید این کرسی، «ایوان ساندو» است. ایشان هم البته متخصص تاریخ هنر ایران است. البته من درباره آینده ایران‌شناسی در مجارستان کمی نگرانم. چون در طی 15 سال گذشته، من حداقل 5-4 نفر را دیدم که می‌توانستند استادان ماهری باشند و آنجا بمانند، ولی نشد. در حال حاضر هم بهترین ایران شناسان مجارستانی، یا خارج از مجارستان هستند یا خارج از این رشته، فعالیت می‌کنند. یکی از آنها «فرانتس چیلکیش» است که اکنون در آلمان فعالیت می‌کند. دیگر، «هاینالکا کواچ» است. ایشان بزرگترین متخصص عرفان بوده که حالا در امریکا است. یانوش یانی متخصص متون حقوقی دوره ساسانی (پهلوی) است که در گروه تاریخ‌شناسی دانشگاه کاتولیک مجارستان است. «پندک بیری» ترک شناس و ایران شناس و متخصص تاریخ ادبیات فارسی دوره صفویه هم هست. پس می‌توانیم بگوییم که ایران شناسی وجود دارد و مطمئن هستم که باقی می‌ماند هرچند آینده‌اش را نمی‌توان حدس زد. برنامه‌ای که در حال حاضر داریم، قرار است من به همراه آقای بیری، با حمایت فرهنگستان علوم مجارستان، کتاب نسخ خطی فارسی در مجارستان را منتشر کنیم که در یکی دو سال آینده این کار به اتمام خواهد رسید.

سالانه چند نفر دانشجو در رشته ایران‌شناسی به تحصیل می‌پردازند؟

از لیسانس تا دکترا دانشجو دارند. هر ساله 2 نفر برای لیسانس و 6 نفر برای فوق لیسانس می‌پذیرند. این یک رشته بزرگی نیست ولی علاقه‌مند دائم دارد. با توجه به دیداری که 9 آذر امسال، نخست‌وزیر مجارستان به همراه یک هیأت، از ایران داشت من خیلی خوش‌بین شدم. چون روابطمان با ایران خیلی بهتر شده است و قرارداد همکاری فرهنگی بین مجارستان و ایران هم امضا شده است. من خیلی امیدوارم که تمام تلاش‌های ایران و مجارستان برای توسعه و آینده روشن ایران شناسی مجارستان باشد.


جام جم/جام جم در گفت‌وگو با کارشناسان بررسی می‌کند

رسانه ها، بایدها و نبایدهای اخلاقی در انتخابات

بدون شک رسانه‌های جمعی، نقشی عمیق درگسترش بایدها و نبایدهای اخلاقی جامعه دارند. رسانه‌های همگانی در ایجاد نشاط، شور، شوق و مشارکت همگانی و بسیاری از رفتارهای جمعی و حتی رفتارهای فردی تأثیرگذارند. این تأثیر وقتی می‌تواند دوچندان شود که خود رسانه‌ها هم متخلق به اخلاق پسندیده باشند، بخصوص در زمان‌های خاصی مانند ایام نزدیک به انتخابات که جامعه نیازمند آرامش، همدلی، همزبانی و وحدت است تا انگیزه حضورحداکثری در انتخابات هم به‌دنبال این یکدلی فراهم شود.

بایدها و نبایدهای اخلاقی در ایام منتهی به انتخابات مجلس شورای اسلامی و خبرگان موضوعی است که در مصاحبه با کارشناسان علم ارتباطات و رسانه مطرح شد.

اخلاق در تقسیم دوگانه رسانه‌ها

دکترحسین رضی، مدرس علوم ارتباطات در این‌باره به جام‌جم گفت: در ایام منتهی به انتخابات، رسانه‌های داخلی را می‌توان به دو دسته تقسیم کرد:

دسته اول، رسانه‌های حزبی که به یکی از جریانات سیاسی تعلق دارد و در پی تبلیغ و برنده شدن کاندیدای مورد نظر حزب خویش هستند. دسته دوم، رسانه‌های عمومی بخصوص رسانه ملی و برخی مطبوعات که از بودجه عمومی ارتزاق می‌کنند یا به یکی از نهادهای عمومی تعلق دارند.

وی افزود: در این ایام، رعایت اخلاق، قانون، شرع و ادب در رسانه‌های دسته اول یک الزام و ضرورت است. این دسته باید روی جنبه‌های اثباتی نامزدها کارکنند، یعنی ویژگی‌های مثبت کاندیداها را مطرح کنند و از پرداختن به نکات منفی بپرهیزند. رعایت این نکات برای رسانه‌های دسته دوم هم یک ضرورت است. با این تفاوت که عنصر عدالت اجتماعی هم به آن اضافه می‌شود. حرکت در مسیر عدالت و اعتدال، مهم‌ترین خط و مشی رسانه ملی در ایام منتهی به انتخابات است.

رضی که تجربه سال‌ها مدیریت در بخش‌های ملی و بین‌المللی را در رسانه‌ملی دارد، تصریح کرد: برای رسانه‌های دسته دوم مهم نیست چه کسی انتخاب می‌شود، بلکه برگزاری انتخاباتی شکوهمند و گسترده با حضور همه آحاد جامعه اهمیت دارد و برنده انتخابات، آن کسی است که مردم برگزیده‌اند.

عدالت انتخاباتی یک فعل اخلاقی است؛ یعنی امکانات رسانه‌های بخش دوم بویژه رسانه ملی به‌طور مساوی و عادلانه به کاندیداها تعلق گیرد، چون رسانه ملی است و متعلق به مردم است. یک کاندیدای معروف همان قدر از رسانه ملی سهم دارد که یک کاندیدای ناشناخته و مستقل.

بعد از انقلاب در برخی مواقع شاهد یک نباید اخلاقی بودیم که پیش از انتخابات، رسانه‌های دسته دوم به دلیل نفوذ برخی افراد و جناح‌ها، دچار گرایش‌های حزبی و جناحی شدند.

این مسأله برای رسانه‌های دسته دوم مانند سم مهلک است، بنابراین مسئولان این رسانه‌ها بخصوص رسانه ملی باید کاملا فارغ از گرایش‌های حزبی و جناحی وارد برنامه‌سازی در حوزه

انتخابات شوند.

راهکارهای 2گانه

این استاد دانشگاه افزود: رسانه ملی در ایام پیش از انتخابات باید دو باید اخلاقی یا دو کار اساسی برای ایجاد انگیزه و شور انتخاباتی انجام دهد؛ یکی کار تبیینی و دیگری تهییجی.

صدا و سیما به صورت تحلیلی، مستند، عمیق و متقن برنامه‌سازی کند و به مردم نشان دهدو ثابت کند انتخاب آنها تا چه اندازه می‌تواند در آینده کشور، نظام و ملت مهم باشد. این فعل در بخش تبیینی رسانه ملی قرار می‌گیرد.

اما با راه‌اندازی کرسی‌های آزاداندیشی، کمپین‌های انتخاباتی، مصاحبه‌های مردمی، جلوه‌های صوتی، بصری و موسیقایی می‌تواند کاری تهییجی و شور انتخاباتی ایجاد کند. با به کارگیری این دو فعل، رسانه ملی می‌تواند از حضور گسترده مردم در پای صندوق‌های رأی اطمینان حاصل کند.

رضی با اشاره به بیانات رهبر معظم انقلاب مبنی بر حضور همه آحاد مردم در انتخابات، حتی کسانی که نظام را قبول ندارند، گفت: این عبارت، رسالت مسئولان رسانه ملی را در برنامه‌سازی تبیینی و تهییجی سنگین‌تر می‌کند.

وی با اشاره به رسانه‌های فعال در بستر فضای اینترنت افزود: در این ایام که رسانه‌های مجازی و شبکه‌های اجتماعی از نظارت، دروازه‌بانی و کنترل کمتری برخوردار هستند، خودِ کاربران باید اخلاق انسانی و شرع را رعایت کنند و از ارائه مطالب ناموثق، کذب، اَنگ و برچسب‌زدن به کاندیداها و احزاب مختلف بپرهیزند. چون بر اساس نص قرآن کریم اعتقاد داریم برای کوچک‌ترین فعل و عملی باید پاسخگو باشیم.

رضی گفت: مهم‌ترین کارکرد رسانه‌ها اطلاع‌رسانی است. رسانه ملی، مطبوعات و فضای مجازی باید به معرفی کاندیداها بپردازند و نکات مثبت و قوت آنها را بازگو کنند؛ چرا که مردم دائم کاندیداها و اخبار انتخابات را رصد، پیگیری و مقایسه می‌کنند. همین فضای تولید شده توسط رسانه‌ها باعث ایجاد شور و انگیزه انتخاباتی می‌شود.

رسانه‌ها، پل همزبانی ملی

دکتررضا واعظی، استاد دانشگاه و فعال رسانه‌ای نیز گفت: رسانه‌ها به‌دلیل کارکرد خاص خود، نقش واسط مسئولان و نهادها را با مردم و برعکس دارند و همچنین می‌توانند نقش بازدارندگی عمومی داشته باشند و به طور خاص نقش همدلی و همزبانی ملی را در موضوعی مانند انتخابات ایفا کنند. مهم این است رسانه‌ها منافع ملی را برمنافع شخصی و حزبی ترجیح دهند. منافع ملی مربوط به تمام ملت ایران از هر قومیتی، مذهبی و حتی اقلیت‌های مذهبی باید رعایت شود درست است که رسانه‌ها و مطبوعات نماینده و تابلوی یک طیف و جریان خاص در جامعه هستند ،اما یک نباید مهم این است که در امور ملی مانند انتخابات، مساله نخست رسانه‌ها این است که جناحی نباشند و فرا حزبی عمل کنند.

واعظی افزود: انتخابات و صندوق انتخابات، یکی از مهم‌ترین مولفه‌های نمایش قدرت جمهوری اسلامی ایران است. رسانه‌ها هرگونه خدشه‌ای که بخواهند به این مولفه مهم وارد کنند در واقع به قدرت ملی وارد کرده‌اند. بنابراین ایجاد فضای صمیمیت و دوستی و نپرداختن به امور تفرقه‌افکن در ایام انتخابات از جمله بایدها و نبایدهای اصلی رسانه‌ها محسوب می‌شود.

این استاد دانشگاه با اشاره به تأثیر رسانه‌ها در رفتار مخاطبان گفت: مردم با رسانه‌ها روز و شب خود را تنظیم می‌کنند. هنگام صبح این رسانه‌ها هستند که خط فعالیت روزانه اغلب افراد را تعیین می‌کنند. شب هم رسانه‌ها تا هنگام خواب با مخاطبان همراه هستند. بهره‌گیری از این تأثیر دائمی، برنامه‌ریزی دقیق و نگاه مسئولانه رسانه‌ها می‌تواند تاثیر شگرفی در ایجاد حس حضور حداکثری در انتخابات داشته باشد.

رسانه و مخرج مشترک ارزش‌ها

در ادامه دکتر محمد میناوند، استاد علوم ارتباطات، حفظ وفاق ملی را بایدی مهم در ایام پیش از انتخابات دانست و گفت: ما در رسانه‌های اجتماعی باید به صورت کلی، یک نوع تمایل به وفاق، همگرایی و وحدت را میان مردم تقویت کنیم.

در این رسانه‌ها باید کلی‌ترین ارزش‌های مورد نظر مردم را در نظر بگیریم. هرچه از ارزش‌های کلی به سمت ارزش‌های جزئی حرکت کنیم تنوع و پراکندگی‌ها بیشتر می‌شود ، در نتیجه رسیدن به وحدت دشوارتر خواهد بود.

وی گفت: به عنوان مثال وقتی می‌گوییم به خاطر اسلام ممکن است صد میلیون نفر طرفدار پشت ما قرار گیرند، اما اگر بگوییم به خاطر این یا آن مذهب، تعداد به نسبت قبل کمتر می‌شود. اگر بگوییم به خاطر ایران، هرچه ایرانی هست حامی ما می‌شود ،ولی اگر بگوییم فلان حزب، تنها چند میلیون یا چند هزار نفر از ما حمایت می‌کنند.

میناوند افزود: بنابراین رسانه باید یک مخرج مشترکی از ارزش‌ها را که حداکثر جمعیت به آن معتقد هستند در نظر بگیرند،مانند ارزش‌های اخلاقی بویژه ارزش صداقت که همه فرهنگ‌ها بر آن تاکید دارند. اگر رسانه روی ارزش صداقت تاکید کند بشر پشت رسانه قرار می‌گیرد.

این استاد دانشگاه تصریح کرد: باید نوعی اعتمادسازی میان مردم از هر قشر و مذهبی و رسانه باشد.مردم در تمام سال تصور کنند رسانه برای آنهاست و خواست آنان را پوشش می‌دهد و این پوشش تنها به زمان انتخابات محدود نمی‌شود بنابراین هر نوع تعارض و چندگانگی که مردم را از یکدیگر جدا می‌کند باید در ایام منتهی به انتخابات از رسانه‌ها حذف شود. رسانه ملی چنان تأثیری دارد که در صورت عملکرد درست، می‌تواند حتی شبکه‌های اجتماعی را هم به سوی همدلی و وفاق سوق دهد.

ضرورت تبیین بایدها و نبایدهای انتخاباتی

دکتر پیمان جبلی، معاون خبر رسانه ملی، صداوسیما با تبیین بایدها و نبایدها در انتخابات، چالش‌ها را به فرصت تبدیل می‌کند. دراین ایام موضوعات سیاسی داخلی و بین‌المللی که باید محل اجماع ملی باشد، نباید دستمایه جریان‌های سیاسی و بهره‌برداری‌های جناحی شود و رسانه ملی باید به این موضوع توجه کند. شاخص در فرآیند انتخابات، قانون اساسی است و همه باید براین اساس به تکلیف خود عمل کنند. برخی برای دو قطبی‌کردن جامعه در آستانه انتخابات تلاش می‌کنند. رسانه ملی نباید گرفتار این موج شود. درمقابل از ظرفیت‌های رسانه‌ای برای تبیین افکارعمومی باید بهره‌گیرد. بهره‌گیری درست از شبکه‌های اجتماعی، پرهیز از بداخلاقی‌های انتخاباتی، توجه به وحدت و انسجام ملی و هوشیاری در مقابل جریان نفوذ از بایدها و راهبردهای رسانه ملی است.


جام جم/آیت الله مکارم شیرازی: رسانه ها در نشر اسلام کوشا باشند

آیت الله مکارم شیرازی گفت: رسانه ها بایستی در نشر اسلام کوشا باشند.

به گزارش جام جم سیما به نقل از شبکه رادیویی ایران، آیت الله مکارم شیرازی در گفتگوی اختصاصی با رادیو ایران در خصوص نقش کنگره جهانی مقابله با جریان های افراطی و تکفیری در به روز رسانی اطلاعاتی که باید در جهان اسلام باشد، گفت: با توجه به چهره ای که غربی ها از اسلام نشان می دهند

، همه رسانه ها بایستی دست به دست هم بدهند. دشمنان اخیرا رسانه هایی درست کردند و دارند افکار خطرناک و خرافه اشان را نشر می دهند بنابراین رسانه ها بایستی در این مهم وظیفه خودشان را انجام دهندو آنچه از اسلام صحیح است را نشر دهند وپخش کنند.


جوان/در بازار كتاب چه خبر است؟!

ترويج «نگاه سوء به محارم» در يك رمان 18+

«نمي‌دونم چرا امشب نيلو يه جوري شده! هم سر و صورتش برق افتاده هم ... دامن .... هیکلش.... تابره آشپزخونه از پشت تماشاش مي‌كنم.» این جملات که از درج آن معذوریم توصيفاتي از يك فيلم مبتذل يا تئاتر زيرزميني يا كتاب غيرمجاز نيست.

نویسنده : وحید مهری

«نمي‌دونم چرا امشب نيلو يه جوري شده! هم سر و صورتش برق افتاده هم ... دامن .... هیکلش.... تابره آشپزخونه از پشت تماشاش مي‌كنم.» این جملات که از درج آن معذوریم توصيفاتي از يك فيلم مبتذل يا تئاتر زيرزميني يا كتاب غيرمجاز نيست. بخش‌هايي هستند از يك رمان كه راوي داستان دارد احساسات اروتيك خود نسبت به خواهرش را روايت مي‌كند و اتفاقاً با امضاي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي راهي هم بازار نشر شده است! مظلوم اين وسط ادبيات است كه اين روزها به ضرب اباحه‌گري مي‌كوشند سكه‌اش را جعل كنند!

رمان «جناب آقاي شاهپور گرايلي همراه خانواده» منتشر شده توسط نشر چشمه كه در 315 صفحه و با زبان محاوره و از زاويه ديد من راوي به بيان كشمكش‌هاي اعضاي يك خانواده و همسايه‌ها براي رسيدن به وام 5 ميليوني صندوق محله مي‌پردازد. در نهايت هم خانواده گرايلي با تباني رئيس صندوق محله و براي رسيدن به وام به خواستگاري پسر رئيس صندوق محله جواب مثبت مي‌دهند. نويسنده در طول داستان سعي كرده با نمايش جنگ و دعواهاي هميشگي اعضاي يك خانواده همه چيز را به گردن پول و فقر آنها بيندازد و در تعميمي كه به كل جامعه مي‌دهد، عصبانيت مردم را از فقر و نداري خودشان در مقابل ثروتمندي عده‌اي اقليت در جامعه مي‌داند.

وقتي باد معده هم راوي داستان مي‌شود!

داستان در بخش‌هاي متعددي از حالت رئال خارج مي‌شود و شكل فانتزي به خود مي‌گيرد. راوي نوجوان داستان هم گاه با خارج شدن باد از معده(!) به شكل ابر درمي‌آيد و داستان را روايت مي‌كند. ابري كه هر بار هم رنگ خاصي دارد. رنگي كه در داستان شكلي نمادين دارد و به اتفاقات قبل از آن مربوط مي‌باشد. در پايان داستان هم - يعني جايي كه قرار است عمق درد و رنج يك خانواده را با قبول ازدواج اجباري نشان دهد - كل آسمان تهران را ابر قرمزي احاطه كرده است.

اين ابر زماني ايجاد مي‌شود كه راوي در منتها‌اليه يأس و غم و درماندگي، پدرش را مي‌بيند: «نيلوفر پابرهنه مي‌آد توي حياط. ندا و ناديا وايستاده‌ن پشت پنجره و از توي پذيرايي دارن نگاه مي‌كنن. خداييش يهو سه هزار ميليارد بار دلم براي بابا مي‌سوزه. زدم داغون شد و رفت. مامان چرا اين وسط يهو طرفداري منو كرد؟ بابا وسط حياط پاهاشو باز گذاشته و دستشو مشت كرده جلو دهنش. داره نفس‌نفس مي‌زنه. داش فرزين، خداييش اين تيريپ سگ‌ تو روحت. بابائه رو ضايع كردي بشر!» اين رمان هرچند تلاش مي‌كند با ساختارشكني، استفاده از اصطلاحات عاميانه و الفاظ ركيك شروع جذابي داشته باشد اما به يك‌سوم نرسيده، كشدار و حوصله‌سربر مي‌شود.

در واقع تمام آنچه كه در اين رمان اتفاق مي‌افتد همان‌هايي است كه در سطور بالا به آن اشاره شد. «جناب آقاي شاهپور گرايلي همراه خانواده» ملغمه‌اي از فحش‌هاي كوچه بازاري و دعواهاي تكراري خانوادگي است كه نه تنها خواننده را براي رسيدن به انتهاي داستان ترغيب نمي‌كند بلكه به نظر، برخي از خوانندگان در ميانه‌ راه كتاب را رها خواهند كرد. استفاده از شبكه‌هاي اجتماعي و روابط پنهاني خواهران راوي داستان هم از ديگر نكاتي است كه در اين كتاب لازم است مورد توجه قرار بگيرد. راوي داستان كه شخصيت اصلي آن هم محسوب مي‌شود حتي گاهي نگاه‌هاي منفي هم به محارم خود دارد و توصيفات اروتيكي از آنها ارائه مي‌كند.

هندبوكي براي آموزش فحش‌ها و عبارات ركيك!

نويسنده بجا و بيجا به بهانه ادبيات محاوره‌اي و كوچه و بازاري خود بارها و بارها از واژه‌هاي مختلف جهت تعبير ادرار و مدفوع و باد معده و... استفاده مي‌كند و سعي دارد با ادبيات لمپن و حريم‌شكن خود، مخاطب را با داستان كم‌مايه‌اش همراه كند. غلظت استفاده از اين ادبيات و واژه‌ها به حدي بالاست كه گاه اين نكته را به ذهن خواننده متبادر مي‌كند كه ‌اي كاش وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، مجوز اين كتاب را با نشانه و لوگوي مخصوص افراد بالاي 18 سال منتشر مي‌كرد!

كتاب خط داستاني خاصي ندارد. نويسنده قاعده «هر چه پيش آيد خوش آيد» را پيشه خود كرده و عباراتي را سر هم كرده و بدون هرگونه تكنيك داستاني به خورد خواننده داده است. در ميان اين همه بعيد هم نيست كه آن عبارات ركيك متعدد كتاب، نيشخندي را هم بر لب اهلش بنشاند! نظر تعدادي از خوانندگان كتاب هم در شبكه‌هاي مختلف مجازي به اظهار نظر در اين باره پرداخته‌اند، در نوع خود جالب توجه است: «واقعاً متأسفم براي جامعه كتاب و نشر و نويسندگي! كتابي كه در چند ماهه اخير آنقدر مورد تبليغ خواص آن‌چناني(!) بود كه فكر مي‌كردي شاهكار قرن است اما وقتي خواندمش انگار آب سردي ريخته باشند روي سرم! نه زبان درست و درمان دارد نه روايت كامل و نه حتي مضمون دندان‌گيري! هيچ و هيچ و اين همه احسنت و آفرين منتقدها!» فرد ديگري نوشته است: «بيشتر كمك كرد تيكه‌ها و فحشاي با حال ياد بگيرم چيز جالب ديگه‌اي نديدم!» خواننده ديگري هم نوشته است: «نويسنده سعي كرده چاشني طنز رو به لحن داستان اضافه كنه اما لحن داستان بسيار اعصاب خردكن است!»

آقاي جنتي! به 15 اسفند 1392 برگرديد!

«وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي مي‌كوشد با تعميق فرهنگ و هنر متعهد، تقويت احساس مسئوليت در پديدآورندگان آثار و اصحاب رسانه و جذب حداكثري اهالي فرهنگ و هنر كه در نقاط عطف تاريخي همچون انقلاب اسلامي، دفاع مقدس، سازندگي و صحنه‌هاي مختلف رويارويي با تهاجم فرهنگي مجاهدتي بي‌بديل نموده‌اند، تمامي همت خويش را براي تحقق منويات ايشان به كار گيرد. اميد مي‌رود حاصل اين تلاش و اداي تكليف مورد تأييد رهبري گرانقدر انقلاب اسلامي، رضايت مراجع عظام تقليد و همه دلسوزان مؤمن و متعهد واقع شود.»

اينها بخش‌هايي از پيام 15 اسفند 1392 است كه توسط وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي منتشر شد. بيانيه‌اي كه موجبات اميدواري را هرچند براي مدت زماني كوتاه فراهم آورد اما نشانه‌هاي بيروني چندان اميدبخش نيست! آقاي جنتي؛ وزير محترم فرهنگ و ارشاد جمهوري اسلامي! اين روزها انتشار برخي كتاب‌ها آينده نويدبخشي را اميد نمي‌دهند و مايه نگراني دل‌سوزان را فراهم آورده‌اند! مانيفست نظري شما اگر بيانيه اسفند 92 باشد قطعاً و يقيناً مفاهيمي كه تنها نمونه‌اي از آن در سطور فوق شرحش رفت مصاديق واقعي «تهاجم فرهنگي» هستند.

مفاهيمي كه با هيچ ادله اخلاقي و حرفه‌اي ادبيات و نشر توجيه‌كننده نيست و ستون‌هاي اصلي فرهنگ و اخلاقِ جامعۀ ايراني مسلمان را آگاهانه يا ناآگاهانه ويران مي‌كنند! بر ناشر و نويسنده آثاري مانند اثر فوق حرجي نيست اما اين وزارت ارشاد است كه در ايستگاه آخر بايد قاطعانه ايستاده و جلوي اباحه‌گري‌هاي حوزه نشر را گرفته و پاسدار مفاهيم و هنجارهايي باشد كه ايران براي به دست آوردن آنها هزينه‌هاي مالي و جاني بسياري پرداخت كرده است. آقاي جنتي! بياييد به آفتاب بيانيه 15 اسفند 92 برگرديم!


جوان/نوربخش پس از تأكيد جنتي بر غير سياسي بودن شخصيت سالار عقيلي اعلام كرد

عقيلي براي گروه «وزيري» در جشنواره موسیقی فجر مي‌خواند

وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي پنج‌شنبه هفته گذشته با غير سياسي دانستن شخصيت سالار عقيلي حضور او در شبكه من‌و‌تو را به خاطر نداشتن شناخت وي از ماهيت اين شبكه اعلام كرد.

نویسنده : مصطفي شاه‌كرمي

علي جنتي، شامگاه پنج‌شنبه(هشتم بهمن‌ماه) پس از بازديد از سالن بازگشايي شده «قشقايي» و تماشاي نمايش «عامدانه، عاشقانه، قاتلانه» در تئاترشهر، درباره‌ حضور سالار عقيلي که منجر به حذف او از جشنواره موسيقي فجر شده بود، با اشاره به اينکه او مشکلي ندارد، گفت: ايشان آدم سياسي نبوده که تمام شبکه‌هاي خارجي را بشناسد و بداند که چه رويکردي دارد. او فقط براي اجراي برنامه‌اي در لندن بوده که گفته مي‌شود اگر در يک برنامه تلويزيوني حضور داشته باشد مردم متوجه مي‌شوند که قرار است برنامه اجرا کند و در آنجا فقط چند کلامي درباره‌ فرهنگ و هنر ايران صحبت کرده است.

وي درباره‌ اينکه چطور مي‌شود يک هنرمند يک شبکه خارجي فارسي‌زبان را که در رسانه‌ها مطالبي منتشر شده است، نشناسد، افزود: اين خيلي هم بعيد نيست، چون آدم‌هايي که سياسي نيستند تمام همت خود را در همان زمينه‌ کاري خود متمرکز مي‌کنند و شايد اگر مي‌گفتند بي‌بي‌سي بيشتر متوجه مي‌شدند.

پس از اين اظهارات جنتي كه به نوعي چراغ سبز رسمي براي بلامانع بودن حضور سالار عقيلي به عنوان خواننده گروه «وزيري» در جشنواره موسيقي فجر قابل تحليل است، رئيس سي و يکمين دوره جشنواره موسيقي فجر از بازگشت «سالار عقيلي» به جدول اجراهاي جشنواره‌ موسيقي فجر خبر داد و اعلام کرد که اين خواننده موسيقي سنتي همراه با گروه موسيقي «وزيري» در همان روز اعلام شده به اجراي برنامه خواهد پرداخت. حميدرضا نوربخش ضمن اعلام اين خبر گفت: بعد از حواشي به وجود آمده درباره‌ اين خواننده، کميته‌ نظارت بر جشنواره اعلام کرد که شرايط براي حضور ايشان در جشنواره فراهم نيست؛ اما با توجه به اينکه او خواننده‌ شناخته شده‌اي است و در اين مدت خدمات بسياري نيز انجام داده‌ است، من و ديگر مسئولان جشنواره تمامي تلاش خود را انجام داديم تا ايشان به جدول جشنواره بازگردند. خوشبختانه وزير محترم فرهنگ و ارشاد اسلامي نيز نسبت به اين موضوع، موضع روشني داشته‌اند، از سوي ديگر مسئولان جشنواره معتقدند که نبايد با هنرمندان برخوردي قهري داشت. وي در رابطه با علت تعجيل بلاوجه اوليه در اعلام حذف و اكنون نيز بازگشت عقيلي به جشنواره موسيقي فجر پس از چراغ سبز جنتي در اظهارات دو روز پيش وي، بيان کرد: با توجه به ‌همزماني نشست آغاز بليت‌فروشي جشنواره با اين اتفاق و اعلام کميته‌ نظارت به ستاد جشنواره مبني بر عدم حضور ايشان، در پاسخ به پرسش خبرنگاران در اين خصوص، ناگزير به اعلام آن شديم!


جوان/تحريف تاريخ براي پوشاندن افتضاح مجسمه

راستگويان به مارکوس هم دروغ بستند!

طرفداران دولت راستگويان که در مسئله حضور رئيس محترم جمهور در کنار مجسمه «مارکوس» نشان دادند از سواد تاريخي بي‌بهره‌اند، براي جبران اشتباه صورت گرفته و در ندادن مشاوره صحيح به دکتر روحاني، دست به تحريف تاريخ زده و از «مارکوس» فردي شکست خورده ساخته‌اند...

نویسنده : محمدصادق عابديني

طرفداران دولت راستگويان که در مسئله حضور رئيس محترم جمهور در کنار مجسمه «مارکوس» نشان دادند از سواد تاريخي بي‌بهره‌اند، براي جبران اشتباه صورت گرفته و در ندادن مشاوره صحيح به دکتر روحاني، دست به تحريف تاريخ زده و از «مارکوس» فردي شکست خورده ساخته‌اند! آنها همچنين با برشمردن امتيازاتي که حسين دهباشي از دولت يازدهم دريافت کرده است، تلاش کرده‌اند با يادآوري نمک‌هاي دولت از دهباشي بخواهند نمکدان را نشکند! و به بازي تخريب دولت پايان دهد.

مرد عبوس رومي که مدت‌ها در تالار موزه رم براي خودش اسب سوار بي‌صدا ايستاده بود، اکنون سوژه داغ تاريخي شده است. طرفداران دولت که نمي‌خواهند قبول کنند در قضيه حضور رئيس‌جمهور در پاي اين مجسمه کم‌دقتي صورت گرفته است، اين بار شخصيت «مارکوس» را زير سؤال برده و فتوحات اين رومي را به کلي ناديده گرفته‌اند. در اين بين کانال تلگرامي روزنامه ايران آستين تحريف را بالا زده و با نقل قول از فردي که جايگاه حقوقي مجهولي به عنوان «مدير مديالوژي تلگرام»! دارد، مي‌نويسد: جنگ روم با امپراطوري اشکانيان در عصر پارتيان، از 161 ميلادي آغاز شد و تا 166 ميلادي ادامه داشت. در سه سال ابتداي آن جنگ، پيروزي از آن ايرانيان بود و در نيمه دوم آن شش سال بود که ايران، شکست خورد ولي نه آنچنان که «فتح» شود. بلکه ارمنستان و يکي دو منطقه کوچک ديگر را از دست داد. ايران بزرگ کجا و اين يکي دو منطقه؟!

بايد دعا کنيم که ساير اطلاعات ارائه شده و تحليل‌هاي روزنامه دولت به اين بي‌پايه و اساسي ادعاي مدير محترم مديالوژي تلگرام نباشد و اگر قرار است از کسي به عنوان کارشناس استفاده کنند حداقل سواد ديپلم را براي وي در نظر بگيرند تا در کتاب تاريخ دبستان يا دبيرستان درباره تاريخ ايران اطلاعات اوليه‌اي داشته باشد. ديگر لازم نيست به منابع انگليسي مراجعه کند و به تصريح ببيند که «مارکوس» در چند مرحله جنگ توانست ارتش اشکاني را در سوريه و ارمنستان شکست دهد و به رود دجله برسد. در ويکي‌پدياي انگليسي «مارکوس آئورليوس آنتونيوس» نيز به صراحت از فتح تيسفون سخن گفته شده است. البته از بي‌سواداني که کتاب تاريخ مدرسه را نيز نخوانده‌اند توقع مطالعه کتاب‌هاي تاريخي درباره جنگ‌هاي ايران و روم کار سخت و دشواري است.

طرفداران دولت حتي شخصيت «مارکوس» را هم نفي کرده درباره مجسمه مرد رومي عبوس گفته‌اند: حتي[در] همان موزه کپيتولاين رم هم در توضيحات اين مجسمه نوشته که هيچ اشاره‌اي در منابع باستاني به اينکه اين مجسمه، واقعاً مجسمه آئورليوس باشد نشده و آنچه هم که از منابع متأخر فهم مي‌شود اين است که اين مجسمه اوست پس از آنکه در سال 176 بر ژرمن‌ها يعني اروپاييان پيروز شده است.

مدير مديالوژي برخلاف تصور دهباشي تأکيد مي‌کند: چه خوب که رئيس‌جمهورمان پيش مجسمه‌اي کنفرانس خبري برگزار کرده که نشان پيروزي اروپاييان بر خودشان است؛ پيروزي غرب بر غرب!

اين ادعاي مضحک را مي‌شود به پاي همان بي‌اطلاعي مديران همراه رئيس‌جمهور گذاشت که نمي‌دانستند اين مجسمه متعلق به چه شخصيتي است و چه بوده و چه کرده است. اما دهباشي در پاسخ به اين ادعا در پستي نوشت: «راستش نبايد خيلي هم اين قضيه نشستن زير پاي سردار رومي متجاوز به ايران را کش داد آنقدر ادب از برخي دوستان متظاهر به مدارا آموخته‌ايم که بيا و ببين! و به نظر نيازي نباشد برخي همين يکي دو ساعته در ويکي‌پديا ويراستاري بدون منبع فرموده و با فتوشاپ زيرش خط قرمز کشيده که انگار صاحب اين قلم اشتباه «فاحش» کرده و اوشون تيسفون را غارت نکرده و ايران عصر اشکانيان و پارتيان را شکست نداده است.

خب! باشد! شما در ويکي پديا و بدون مرجع جعل مي‌کنيد که «ما برديم و ما برديم ...» ما هم از باب رفيق بازي مي‌گوييم که: «نه فقط ما برديم که چلوکباب را هم ما ... و الي آخر»منتهي رفقاي جان! فرض بفرماييد يکي از اين بروبچ که سال‌ها از طرف شما متهم شدند به تقلب در انتخابات سال 1388 به زمان و تاريخ اين ويراستاري جعلي رجوع کند يا خداي نکرده يکي، دو کلمه‌اي انگليسي يا ايتاليايي بداند و نسخه فرنگي را با نسخه تازه ويراسته فارسي مقايسه کند يا کتابخانه‌اي داشته و يک نگاهي کند به تاريخ تمدن ويل دورانت يا تاريخ ايران باستان گريشمن زشت است به خدا! و ارزش‌اش را ندارد، دارد؟»


حمایت/تفاوت خیابان‌های حقیقی و کوچه ‌پس‌کوچه‌های مجازی در کجاست ؟

نفوذ فرهنگی با شبکه‌های اجتماعی

دشمنان نظام از ابتدا تاکنون برای مقابله با انقلاب اسلامی از هر روشی بهره جسته‌اند و جدیدترین شیوه آن بر پایه جنگ نرم تعریف شده است. بستر شبکه‌های اجتماعی و رویکرد آنان در این‌باره، دستمایه گزارش ذیل به نقل از ریشه است که خلاصه آن تقدیم می شود:

اولویت اینترنت در شکل‌دهی به جنبش‌های اجتماعی

سردمداران راه اندازی جنبش‌های اجتماعی در تلاشند با ایجاد منابع خبری مورد اعتماد خود و معرفی آن به عموم مردم به عنوان منبع خبر موثق و بدون سوگیری در فضای اینترنت، خودآگاهی سیاسی را به اصطلاح برای کاربران بازتعریف کنند. در شبکه‌های اجتماعی فرصت ایجاد پیوند بین فعالان این قبیل جنبش‌ها از سراسر جهان میسر می‌شود و اعتراض‌ها با برشمردن مصادیق مختلف از قبیل فساد، بی عدالتی، خفقان و موارد نظیر این برانگیخته می‌شود. الگوی مورد استفاده در ایجاد جنبش‌های سیاسی در چند سال اخیر دسترسی به حکومت دموکراتیک، آزادی بیان و رعایت حقوق بشر بوده است. از آنجا که رسانه‌ها امکان بازنمایی یک حادثه را از زوایای خاص و البته متنوع دارند، حوادث به طور دلخواه از چند زوایه متناقض و محدود عرضه می‌شود تا فضای مناقضه و درگیری افول نکرده و از طرفی هر فرد خود را در بیان حقیقت محض، محق بداند. مطالعات بسیاری هم در این باره صورت گرفته که ثابت کند کاربران شبکه‌های اجتماعی، وبلاگ نویسان و فعالان اینترنتی به عنوان افرادی هدفمند و اثرگذار، عاملی مهم در افزایش مشارکت سیاسی مجازی هستند و گاهاً توانایی شکل‌دهی به حرکت‌ حلقه‌های متکثر و نسبتاً هم هدف را دارا هستند. اما لازمه ثمربخشی این حرکت‌ها قرار گرفتن در مسیر توسعه دموکراسی به شیوه غربی است.

در جریان فتنه 88 برای ایجاد اختلافات، گروه‌های مخالف نیاز به تعریف طرف مقابل خود داشتند. آنها برای تعریف هویت خود، نیازمند حمله به عقاید و کنش‌های «دیگری» به عنوان دشمن بودند. در فضای شبکه‌های اجتماعی به دلیل عدم امکان نظارت کامل دولت‌ها، امکان ساختارشکنی و به چالش کشیدن تمام ارزش‌ها و نگرش‌های پذیرفته شده در ایران از سوی گروه‌ها و اعضای پیشرو فراهم شد. نتیجه این شکست حدود، برهم‌ریختگی ذهنی ارزش‌ها در میان بخشی از مردم بود. فرصت‌طلبان از این موقعیت برای تعریف خود به عنوان دانای کل و حامی بدون منفعت سربرآورده و از ابزارهای گوناگون برای ادامه یافتن این جریانات استفاده کردند. در این راه آنها با استفاده از شیوه‌هایی چون برچسب زدن، پاره حقیقت گویی، شایعه سازی، برجسته سازی و اهریمن سازی سعی در منفی کردن دیدگاه مردم ایران و جهان نسبت به نظام جمهوری اسلامی ایران داشتند و از شبکه‌های فارسی زبان برای پوشش این حرکت‌ها استفاده فراوان کردند.در سال 2007 كنگره آمريكا ضمن تصويب بودجه 55 ميليون دلاري براي جنگ نرم عليه جمهوري اسلامي ايران رئيس جمهور آمريكا را موظف كرد 90 روز پس از تصويب اين قانون گزارشي از تلاش‌هاي آمريكا براي پخش برنامه‌هاي بين‌المللي، برنامه‌هاي لازم براي استفاده از بودجه مربوط به رسانه، تعامل و آموزش الكترونيك ايرانيان و همچنين تفكيكي جامع ميان مبالغ اختصاص يافته و هزينه شده براي رسانه‌هاي الكترونيك، و ارزيابي تاثير اين مبالغ ارائه دهد. کوچک‌ نشان دادن موفقیت‌های افراد و نظام، بزرگ جلوه دادن مشکلات، سوق دادن مشکلات به مسائلی که در راستای اهداف غرب باشد، مشروعیت زدایی از نظام سیاسی، بسترسازی برای تغییر نظام سیاسی در ایران، ایجاد موج‌های مختلف اجتماعی، تشکیل اجتماعات در فضای حقیقی و ... همگی با رویکرد سیاسی و اقتصادی و با هدف سلطه بر ایران در این فضاها شکل گرفت.

پیامدها

در دوره یکساله بعد از اعلام نتایج انتخابات سال 88، سران فتنه و حامیان آن با بازنشر جملات، ویدئوهای درگیری، تجمعات خیابانی و بیانیه‌ها سعی در تفکیک خود و دیگری و به نوعی ساختارشکنی داشتند. از سوی دیگر تمام مخالفان نظام در قالب یک حرکت جمعی به یک شورش و نافرمانی مدنی دعوت شدند. این شیوه به انقلاب‌های رنگی در کشورهای حوزه شوروی سابق شبیه بود. در این فتنه عمیق، اهانت به نظام و بنیان‌های ان با هدف براندازی در دستور کار قرار گرفت.با استفاده از شبکه‌های اجتماعی به صورت لحظه‌ای اخبار و اطلاعات به صورت اغراق آمیز و مملو از حواشی غیرواقعی منتشر شد. در این شبکه‌ها حلقه‌های پایداری برای جریان سازی در فضای حقیقی ایجاد شد و با حمایت شبکه‌های خبری وابسته به سرویس‌های جاسوسی غربی، جریاناتی با هدف براندازای شکل گرفتند. اما این پایان راه نبود؛ تقویت اختلافات قومی، مشروعیت زدایی با نظام دینی از ایران، تمسخر آداب و رسوم و عقاید مردم و موارد بسیار دیگر در این فضا طرح‌ریزی شد و توسط گروه‌های پیشرو برای شورش در خیابان عملیاتی شد. به مدت یکسال این جریانات ادامه داشتند اما در نهایت بخش بزرگی از نیروی اجتماعی خواستار فروکش کردن این اخبار جعلی و حرکت‌های ناامن کننده فضای حقیقی شدند. به این ترتیب پروژه براندازی نظام سیاسی ایران در قالب جنبش سبز، به شکست انجامید و از سوی دیگر به هویدا شدن دست‌های فتنه‌گر و استعمارگران نیز ختم شد.


قدس/هزار و هشتاد و یک شهر بدون سینما

عدالت فرهنگی در سینمای ایران فراموش شده است

قدس/ هنر/ مهدی نصیری: دیدن فیلم سینمایی در سالن و سینما و همراه با تماشاگران دیگر روی پرده عریض و با امکانات صوتی و تصویری مناسب لطفی دارد که به هیچ وجه قابل مقایسه با تماشای آن در خانه و پای تلویزیون نیست.

سینما رفتن یک سرگرمی ‌فرهنگی بیرونی است. اساساً،‌ سینما پیش از هر چیز سرگرمی‌است، اما آنچه این سرگرمی ‌را متفاوت می‌کند، آن است که با ذهن، احساس، خیال و اندیشه مخاطبانش سر و کار دارد. سینما می‌تواند با استفاده از انرژی عواطف و احساسات روح را جلا دهد. می‌تواند با معنا و محتوا اندیشه را تعالی بخشد و در کنار اینها می‌تواند تماشاگرش را سرگرم کند و باعث رشد اندیشه و عواطف شود. سینما با گذشت صد و بیست سال از زمان ساخت نخستین فیلم تاریخ آن تاکنون در همه جوامع پیش از هر چیز یک رسانه فرهنگی بوده است. در واقع فیلم سینمایی به عنوان یک محصول فرهنگی و هنری، صرفنظر از جنبه‌های صنعتی و اقتصادی آن، گستره مهمی ‌از فرهنگ جوامع و بخش قابل اعتنایی از وقت مخاطبانش را به خود اختصاص می‌دهد. اما در ایران سینما چه وضعیتی دارد؟ آیا در کشور ما هم سینما در سبد نیازهای فرهنگی مردم تعریف شده است. آیا مردم ایران به سینما رفتن به اندازه شاخص جهانی آن بها می‌دهند؟ آیا امکانات و شرایط مطلوب و کافی برای علاقه‌مندان سینما در شهرهای کشور وجود دارد؟ و بالاخره اینکه سینما و امکانات سینمایی در شهرها توانسته‌اند خواسته‌های مردم را در جذب به سمت سالنهای نمایش فیلم تامین کنند؟

در پاسخ به این سؤالات مسائل متعددی در ارتباط با کیفیت سینما، فیلمنامه نویسی،‌ مخاطب سنجی،‌ تکنیک‌های ساخت و... را می‌توان به عنوان سرفصل مباحث، مورد ارزیابی قرار داد اما بدون شک پیش و بیش از همه اینها امکانات و سالن‌های سینمایی هستند که به عنوان مهمترین ابزار و بستر برای فرهنگ سینما رفتن مهم جلوه می‌کنند. به همین منظور در این گزارش کوتاه نگاهی به اطلاعات و آمار و ارقام سینماها خواهیم داشت. در این گزارش آمار و اطلاعات در 141 شهر کشور محاسبه شده است.

شهرهای سینمادار کشور

تعداد سالن‌های سینمای فعال در کشور بسیار پایین‌تر از استاندارد جهانی است. در واقع علی‌رغم کمبود سالن‌ها و امکانات سینمایی در کشور تعداد سالن‌های موجود در تناسب با جمعیت کشور بسیار کم است. به طوری‌که طبق آمار در میان 1141 شهر ایران تنها 60 شهر آن دارای سینما هستند و در 47 شهر سینماها فعال هستند و 247 سالن سینما وجود دارد که در آنها اکران فیلم سینمایی انجام می‌شود.

بر همین اساس و طبق آمار، جمعیت کشور براساس دسترسی به سینما تنها حدود 31 میلیون و 900 نفر است. درواقع تنها بخش کمی‌ از جمعیت ایران در بهترین شرایط امکان استفاده از سالن‌های سینمایی را دارا هستند. بیشترین تعداد سینماها مربوط به شهر تهران با 106 سالن سینما و در استان تهران با 110 سالن سینما است. در مشهد که دومین شهر بزرگ کشور است هم فقط 5 مجتمع سینمایی (آفریقا، قدس، پردیس هویزه، سیمرغ و پیروزی) با هجده سالن سینما و حدود 5 هزار صندلی فعال وجود دارد.

در میان سایر استان‌های کشور، استان قم تنها استانی است که تمام جمعیت آن به سینما دسترسی دارند و استان مازندران با 7 شهر بالاترین سرانه شهری دارای سینما را به خود اختصاص داده است. سایر استانها متأسفانه از داشتن حداقل‌ها هم محروم هستند.

شهرهای بدون سینمای کشور

تعدا شهرهای بدون سینمای کشور خیلی زیاد است. تازه اینکه خیلی از این شهرها هم با وجود داشتن یک سینمای فعال از دارا بودن امکانات فضای سالن‌ها، صوت و تصویر مناسب، امکانات بهداشتی و... محروم هستند، اما متاسفانه بیشتر شهرهای ایران در حال حاضر حتی یک سالن سینما هم ندارند. طبق آمار رسمی‌ مرکز آمار ایران و گزارش سالانه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی‌ بیش از 8/21 میلیون نفر از جمعیت شهری و 4/21 میلیون نفر از جمعیت روستایی کشور به سینما دسترسی ندارد.

در میان این شهرها با اینکه بیشترین تعداد سینماها در استان تهران است اما با توجه به جمعیت تهران، بیشترین جمعیت شهری در یک استان که به سینما دسترسی ندارند به همین استان مربوط می‌شود. در این استان 6/2 میلیون نفر به سینما دسترسی ندارند. اما در میان آمار استانهای بدون سینما متأسفانه سه استان در این حوزه از سایر استانها محروم‌ترند. همه شهرها در استانهای خراسان شمالی، سیستان و بلوچستان و کهکیلویه و بویر احمد فاقد سینما هستند.

سینما برای همه مردم

شاید در نگاه اول مواجه شدن با آمار تعداد هزار و هشتاد و یک شهر بدون سینما در ایران تصور از میان برداشتن موانع برای ایجاد حداقل امکانات در این گستره را بسیار دشوار جلوه دهد اما در مدت زمان بسیار کوتاهی می‌توان این آمار را در ارتباط با محرومیت در حوزه سالن‌ها و امکانات سینمایی به حداقل برساند. سینما حتی در سطحی‌ترین نگاه، یک سرگرمی ‌پرمخاطب جهانی است که در شرایط مطلوب می‌تواند بهترین ابزار فرهنگی و در کنار آن یک صنعت ملی باشد. ساختن یک سینما برای یک شهر در مدت زمانی نه چندان طولانی کار دشواری نیست و اگر این ضرورت در شهرها مورد توجه قرار بگیرد در مدت زمان بسیار کوتاهی آمار شهرهای بدون سینمای کشور می‌تواند به جای چهار رقم به عددی بسیار کوچک‌تر تبدیل شود.


قدس/گفت‌وگو با سید‌هادی محقق کارگردان فیلم سینمایی

«ممیرو» نخواسته‌ام فیلم روشنفکرانه بسازم

قدس/ هنر/ تکتم بهاردوست: سید‌هادی محقق کارگردان جوانی که با اولین ساخته‌اش «او خوب سنگ می‌زند» توجه مخاطبان بیست و هفتمین دوره جشنواره کودک و نوجوان را به خود جلب کرده، در دومین تجربه کارگردانی‌اش و ساخت فیلم «ممیرو»، توانسته جوایزی را جشنواره‌های خارجی مثل «بوسان» کسب کند.

این کارگردان امسال در بخش هنر و تجربه سی و چهارمین دوره جشنواره فجر حضور دارد. «ممیرو» فیلمی‌ است که مطمئناً می‌تواند نظر مخاطبان ایرانی را هم به خود جلب کند. به این انگیزه با این کارگردان جوان گفت‌وگو کرده‌ایم که می‌خوانید.

کمی‌ درباره ایده شکل‌گیری فیلمنامه «ممیرو» بگویید.

هر کدام از ما یکسری حرف‌های شخصی داریم که به اقتضای شغلمان می‌خواهیم آنها را بیان کنیم و برای گفتن آن‌ها دنبال مدیومی ‌هستیم. از آنجایی که شغل من سینماست تصویر را برای بیان حرفهایم انتخاب کردم، البته حرف‌های من از جنسی بود که باید برایش دنبال شیوه روایت خاصی می‌گشتم.

شبی با دوستی نشسته بودیم و او خاطره‌ای را برایم تعریف کرد و همین خاطره ایده اصلی فیلمنامه را فراهم کرد. هرچند می‌دانستم قصه، قصه تهدیدآمیزی است ولی خواستم که حتمأ آن را بسازم. تهدیدآمیز بود، چون خارج از عرف سینماست، احتمال ضربه خوردنش هم بود.

گفتید قصه و روایتتان خارج از عرف سینما بود. یعنی چه؟ ماجرای فیلم شما چیست؟

این فیلم داستانی، با سبکی متفاوت و نگاهی تازه، به داستان تنهایی ایاز، پیرمرد واخورده از زندگی پرداخته است. ایاز که بعد از اتفاقی مهیب در زندگی، با نوه خود روزگار می‌گذراند، خود را مسبب همه اتفاقات می‌داند. درواقع این فیلم داستانی فردی را روایت می‌کند که در طول زندگی‌اش بازخورد اعمال خود را پس می‌دهد و دارای مضمون اخلاقی است.

اما در خصوص بخش نخست سؤالتان باید بگویم ما یکسری مؤلفه‌ها در سینمای بدنه داریم که اصلاً هم چیز بدی نیست. مؤلفه‌های سینمای بدنه قصه‌ها و ملودرام‌های پررنگ، بازیگر چهره، هزینه سنگین و... است و من از این مؤلفه‌ها فاصله گرفتم و بدون داشتن بازیگران چهره، قصه خیلی پررنگ و... شروع کردم. نبود این‌ها برای ساخت فیلم خطر آفرین است. اینها مواردی است که نمی‌تواند خیلی از عرف سینما تبعیت کند و این قضیه بالقوه یک تهدید محسوب می‌شود، حتی ممکن است مخاطب فیلم را پس بزند و من دقیقاً با احتساب همه این موارد این روش را انتخاب کردم.

اشاره کردید این فیلم مؤلفه‌های معمول سینما را ندارد. چه تمهیداتی اندیشیدید برای اینکه مخاطب این فیلم را حفظ کنید؟

اولین فاکتور من صبر بود، گاهی یک پلان را چندین بار می‌گرفتم .از آن گذشته سعی کردم بازیگر را خوب بشناسم و او را هدایت کنم. تمام توانم را به کار بردم تا چیزی را که خودم درک کرده‌ام به کل گروه تفهیم کنم.

بازیگران فیلم شما خیلی شناخته شده نیستند. آن‌ها برچه اساسی انتخاب شدند؟

ضرورت فیلم ایجاب می‌کرد از این مدل بازیگر استفاده کنم. بازیگران من کار نکرده نبودند، ولی در فیلم‌های قبلی‌شان خودشان را بازی می‌کردند. من این را نمی‌خواستم و این جدا کردنشان از فضاهای قبلی و آوردنشان به فضای این فیلم خیلی کار سختی بود. برای این سعی کردم موقعیت‌های مختلفی برایشان ایجاد کنم. گاهی مجبور بودم نقاط ضعفشان را کشف کنم و با دست گذاشتن روی آنها صحنه‌ای را که می‌خواستم بگیرم. گاهی وادارشان می‌کردم موسیقی گوش کنند، گاهی حتی ممنوع می‌کردم در گروه کسی با آنها صحبت کند تا موقعیتی را که می‌خواستم بگیرم.

از انتخاب لوکیشن‌ها بگویید.

استفاده از فضای روستایی هم اقتضای داستان بود. من خودم اهل روستای دژکوه کهکلویه هستم، همان روستای حسین پناهی. به تمام آداب و رسوم و خرده فرهنگها و... اشراف دارم.

ممیرو چه ویژگی خاصی دارد؟

فیلم من دیالوگ ندارد. کل فیلم فقط 4دقیقه دیالوگ دارد و مبتنی بر تصویراست. ممیرو یک فیلم بی‌رودربایستی و گستاخ است.

فیلم بی‌دیالوگ شاید خیلی نتواند مخاطب‌پسند باشد.

من هر چیزی را که باید گفته‌ام و خیلی به این که چه کسی خوشش می‌آید یا چه کسی بدش می‌آید فکر نکرده‌ام. من که نخواستم در فیلم دیالوگ نگذارم، آدم‌های فیلم با هم صحبتی نمی‌کنند که دیالوگی رد و بدل شود. آدم‌های این فیلم تنها هستند. اقتضای فیلمنامه بود وگرنه من که نخواسته‌ام یک فیلم روشنفکرانه بسازم.

به هر شکل من هم دنیا را به این شکل می‌بینم، به نظرم همین که ده نفر هم فیلمم را درست و با رضایت تماشا کنند برایم کافی است. ما باید در سینما قدرت انتخاب را به مخاطب بدهیم. سینما به همه شکل فیلم نیاز دارد.

از اینکه فیلمتان در گروه هنر و تجربه شرکت کرده راضی هستید؟

بله، حضور در این گروه خیلی برایم جذاب است.

پیش‌بینی شما برای میزان استقبال و موفقیت فیلمتان در جشنواره امسال چیست؟

هیچ پیش‌بینی‌ای ندارم. برایم مبهم است؛ منتظرم ببینم چه پیش می‌آید.


قدس/مجید قیصری از جشنواره خاتم می‌گوید

خلق آثار ماندگار درباره پیامبراعظم(ص)

قدس/ فرهنگ/ خدیجه زمانیان: قرار است همزمان با روز مبعث در سال ۱۳۹۵ اولین دوره جشنواره داستان کوتاه «خاتم» برگزار شود. این جشنواره که در اولین دوره‌اش با تمرکز بر سیره و شخصیت حضرت رسول(ص) برگزار می‌شود قصد دارد شخصیت مبارک پیامبر اعظم(ص) را در زندگی روزمره مردم جاری کند.

به گفته مجید قیصری دبیرعلمی ‌اولین دوره جشنواره خاتم، خلأ جشنواره‌ای با نام خاتم و تمرکز بر وجود حضرت رسول(ص) اولین دلیل ایجاد این جشنواره بود و از آن جا که تا به حال در عرصه داستان کوتاه جشنواره‌ای با محوریت حضرت رسول(ص) وجود نداشته، ضرورت برگزاری این جشنواره احساس شد.

این جشنواره مقطعی نیست

جشنواره داستان کوتاه خاتم مانند بسیاری از جشنواره‌های موضوعی که تا به حال برگزار شده قرار نیست موقت باشد و به گفته دبیر علمی‌جشنواره، هیأت مؤسس به دنبال توسعه جشنواره‌اند؛ از این رو این جشنواره دبیر خانه ثابت خواهد داشت و البته یکی از شرط‌های قیصری برای همراهی با این جشنواره انجام کاری مداوم بوده است.

قیصری می‌گوید: به نظر من اگر قرار است فعالیت هنری با محوریت شخصیت و زندگی حضرت رسول(ص) انجام شود، این فعالیت نباید مقطعی باشد چون فعالیت‌های فرهنگی و هنری در دراز مدت به نتیجه می‌رسد مثلاً کارهای مقطعی بسیاری با محوریت بیامبر (ص) انجام شده و اکثر استان‌ها جشنواره‌هایی با این موضوع برگزار کرده بودند اما این جشنواره‌ها دبیرخانه‌ای نداشت تا ما به آنجا مراجعه کنیم و بخواهیم آثار برگزیده شان را برای ما بفرستند و از آن‌ها استفاده کنیم.

جریان سیره اهل بیت(ع) در زندگی روزمره

نویسنده «سه کاهن» رویکرد دیگر این جشنواره را خلق آثاری ماندگار می‌داند و می‌گوید: غرض بانیان جشنواره خاتم این است که در بستر این جشنواره آثاری خلق شود تا منجر به جریان سیره اهل بیت(ع) در زندگی روزمره شود با همین نگاه امسال این جشنواره بر شخصیت رسول الله(ص) متمرکز شده و ممکن است در دوره‌های بعدی یا به همین موضوع بپردازد و یا بر زندگی سایر معصومین متمرکز شود.

قیصری امیدوار است در بستر این جشنواره آثاری خلق شوند که ساختار داستانی داشته باشند و نه مانند سایر آثاری که با این موضوع منتشر شده‌اند، مخاطب با نوشته‌ای روبرو شود که بیشتر به یک مطلب تاریخی شبیه است تا داستان.

وی می‌گوید: ما به دنبال این هستیم که همان اتفاقی که برای حضرت مسیح(ع) در دنیا رخ داده و با الهام از زندگی این پیامبر تا به حال 200 اثر هنری خلق شده ، به اینجا بکشانیم تا متأثر از سیره پیامبر اکرم (ص) هم آثار هنری خلق شوند. این در حالی‌است که متأسفانه در مورد شخصیت حضرت رسول(ص) تنها دو فیلم هنری ساخته شده است و در حوزه ادبیات هم وضع به همین منوال تأثر برانگیز است.

«خاتم» به دنبال «استعداد یابی» نیست

دبیر علمی ‌جشنواره خاتم علاوه بر مطالب ذکر شده، معتقد است با برگزاری این جشنواره مطالعه و کتابخوانی میان مردم ترویج می‌شود و علاقه مندان برای خلق داستان به سراغ مطالعه منابع می‌روند که همین مساله باعث ایجاد انگیزه‌های بیشتری برای مطالعه می‌شود.

قیصری بر خلاف سایر دبیران جشنواره، به دنبال«استعدادیابی» نیست. وی می‌گوید: «استعدادیابی» به عنوان یکی از اهداف جشنواره‌ها که همیشه مطرح می‌شود در حرف قشنگ است اما در عمل هیچ کس برنامه‌ای برایش ندارد. مگر جایزه «جلال» که بزرگترین جایزه دولتی است چه برنامه‌ای برای نویسنده‌های جدیدی که کشف می‌کند، دارد؟

دبیر علمی ‌جشنواره خاتم ادامه می‌دهد: مطمئناً کسی که در این نوع جشنواره‌های ادبی شرکت می‌کند و حتی اثرش برتر می‌شود استعداد داشته واستعدادش را با نوشتن داستان، نشان داده است اما بانیان جشنواره‌ها می‌توانند با استفاده از امکانات دیگر موجب تشویق نویسندگان جوان شوند که از این منظر جشنواره خاتم قرار است در فاصله کوتاهی با اختتامیه‌اش آثار برگزیده را چاپ کند و حتی اگر این آثار قابل ترجمه بود برای ترجمه آن قدم‌هایی بردارد چون داستان کوتاه ظرفیت ترجمه و انتشار را دارند.

هر بخش به صورت مستقل داوری می‌شود

قیصری در پایان در خصوص تیم داوری می‌گوید: هنوز همه آثار به دبیرخانه نرسیده و تا همه آثار به ما نرسد نمی‌توان برای داوری تصمیم قطعی گرفت ولی تلاش می‌کنیم هر بخش را به صورت مستقل داوری کنیم، برای نمونه داستان‌های بازآفرینی شده، داستان‌های فلش و همچنین آثار در دو مقطع سنی کودک و نوجوان و بزرگسال مستقلاً داوری خواهند شد.

گفتنی‌است جشنواره خاتم توسط بنياد ارشاد و رفاه امام صادق(ع) با همكاری مؤسسه شهر كتاب و مجمع ناشران انقلاب اسلامي در بخش داستان كوتاه برگزار می‌شود که اولین دوره این جشنواره بر سیره پيامبر رحمت حضرت محمدمصطفی (ص) متمرکز شده است. پیش از این علی‌اکبر اشعری رئیس شورای راهبردی این جشنواره از تغییرات احتمالی این جشنواره در سال‌های آینده خبر داده بود. وی گفته بود پیشنهاد بین‌المللی شدن این جشنواره برای سال آینده بررسی خواهد شد. همچنین طبق گفته اشعری این جشنواره یک جایزه ویژه هم برای بهترین اثری که تاکنون با موضوع پیامبراکرم (ص) منتشر شده، درنظر گرفته است.


وطن امروز/نقد آثار جشنواره سی‌وچهارم تئاتر فجر

خاطره بازی در صحنه آرزوها

مرتضی اسماعیل‌دوست: تئاتر پدیده گرانقدری است که به دلیل قرابتی که با مخاطب دارد قابلیت‌های ملموس‌تری برای انتقال داده‌های فکری خواهد داشت. در جشنواره سی‌وچهارم تئاتر فجر با وجود آثار ارزنده‌ای که به اجرا درآمد، شاهد به صحنه درآمدن آثاری سطحی و مبتذل بودیم که به دلیل نبود خلاقیت‌های هنری، متوسل به انواع شوخی‌های جلف و بیان دیالوگ‌های غیراخلاقی و به‌کارگیری علائم و اشاراتی گستاخانه شدند که از جمله آنها نمایش «صندلی‌ها» بود که مانند برخی دیگر از آثار با سوء‌استفاده از به‌کارگیری بازیگران مبتلا به سندرم داون امکان دسترسی به هرگونه رفتار و گفتار خلاف ادب را به خود داد. غلظت ابتذال نهفته در این اثر بی‌مایه چنان بود که تحمل تماشای آن را سخت می‌کرد و نویسنده و کارگردان این نمایش که تنها ایده اولیه نمایشنامه اوژن یونسکو را دریافت کرده بود، «صندلی‌ها» را بستری برای اجرای تفکری آلوده قرار داد و از بیان هرگونه رفتار و گفتاری خلاف شأن انسانی در این نمایش کوتاهی نکرد!

«وقتی ما مردگان برمی‌خیزیم» به‌کارگردانی شهاب آگاهی

دریافت شهاب آگاهی از نمایشنامه هنریک ایبسن مبنی بر تقابل هستی و نیستی به جدال توهم‌آمیز انسان در جهت خودآگاهی تبدیل شده است که در آن روبک، شخصیت اصلی نمایش در پی جنون زیستن دست به مجادله با آثار هنری‌اش می‌زند؛ مجسمه‌هایی که در پی روح دمیده شده از وجود مجسمه‌ساز جان گرفتند و هر یک به دیده روبک، مسیری از رستگاری یا تباهی را طی کردند، همانند خود روبک که راه‌های ناهمواری را در مسیر زیستن دنبال کرد و چنان گیج و سرگردان در خط‌کشی بودن بود که زندگی و هنرش در هم پیچیده شد. شهاب آگاهی براساس نگره پیشین آثارش که مبتنی بر تجربه‌گرایی و استفاده از دیالکتیک موسیقایی در بیان گفته‌ها بود، سعی بر طراحی انگاره‌های ذهنی روبک براساس تم رستگاری داشت اما جدا از خلاقیت‌های هم‌آوایی و انسجام صوتی در پرداخت تصورات درونی شخصیت‌ها، اجرای اثر همراه با کاستی‌هایی در باب دراماتورژی بود و از این رو کولاژهایی به‌هم‌ریخته در نمایش روی داد. بر این مبنا استفاده از دامنه موسیقایی آیینی تا کلیسایی که ترکیب‌بندی مناسب و واحدی هم یافته بود به دلیل عدم همراهی متنی اثرگذار به بار ننشست و تنها اثری موزیکال و جذاب در شنیدار را برای مخاطب رقم زده و همنشین با دریافتی بصری و قابل فهم نگردید. در نمایشنامه قابل تامل ایبسن، مجسمه‌ای در تصور روبک با نام ایرنه شکل گفته بود که در واقع شاهکار هنری‌اش و اثری در راستای رستگاری محسوب می‌شد که در اجرای شهاب آگاهی همچون موجودی وسوسه‌گر درآمد. مجسمه‌ای که همراه روبک به بالای کوه می‌روند تا حقیقت زیستن و شاید مردن را بجویند. البته پایان نمایش همراه با ایده خلاقانه‌ای بود تا پس از اتمام اجرا شاهد عزیمت کاراکترهای روبک و ایرنه به بیرون از سالن و تا در خروجی باشیم.

«آنالیز» به کارگردانی سیما شیبانی

یکی از هوشمندانه‌ترین اجراهای به تماشا درآمده، پرفورمنس «آنالیز» به کارگردانی سیما شیبانی بود که ایده نوآورانه و متفاوتی داشت. بدین نحو که تعداد محدودی تماشاگر روی صندلی‌های تعیین‌شده نشسته و با تاریک شدن محیط، تصورات و برداشت‌های خود را از طریق حواسی غیربصری به بوته آزمایش می‌رساندند البته امکان مشارکت بیشتر برای بیننده می‌توانست طی 6 اپیزود طراحی شده فراهم شود و می‌توان با دادن پیش‌آگاهی به مخاطب برای حضور در اینگونه آثار شاهد نزدیکی بیشتر مخاطب با اثر شد، چرا که فضای تامل‌برانگیز آثار تجربی و پرفورمنس و طراحی معماری خانه نمایش دا زمینه پرداخت درباره اتفاقات قابل توجهی را می‌دهد. نمایش «آنالیز» با صدای کودکی‌ها و داستان بادکنک بازی و شوق قد کشیدن و حدیث همیشگی سفر و خاطراتی غبار گرفته و در عین حال سرخوشانه چون شیرینی شکلات به اجرا در می‌آید و در برخی بخش‌ها مانند تداعی تنهایی‌های آدمی، شکل طراحی صحنه و بازتاب اجرایی مناسبی می‌یابد. اوج ایده‌پردازی نمایش هنگامی است که خبر از حضور شخصیتی با روشن شدن چراغ‌ها به مخاطبان داده می‌شود که این انتظار با طی شدن شمارش معکوس همراه با ظهور چهره مخاطب در برابر آینه شده و بازتاب قابل توجهی می‌یابد. با وجود طراحی‌های هوشمندانه به کار رفته در این اثر باید اذعان داشت که ایده اولیه چنان دامنه گسترده‌ای در درون خود دارد که امکان بسط و پرداخت کامل‌تری بر آن متصور می‌شود، چرا که توجه به پویایی حواسی مانند شنوایی، بویایی و... امکان تعمق بیشتری به اثر نزد مخاطب می‌دهد. با این حال تلاش گروه در طراحی تصوری قابل تامل در ذهن بیننده مبنی بر تمرکز به داده‌های غیربصری پیرامون قابل توجه است. نمایش «آنالیز» پایان خلاقانه‌ای هم به خود گرفته و با هدایت فانوس به‌دستان برای خروج مخاطبان از دالان تاریک صحنه به بیرون بوده است؛ اجرایی که تداعی‌گر عبور از هزارتوی خیال به نور آگاهی بوده که در این گذر صدای کودکانه‌ها و تمنای آرزوهایی شیرین همراه تماشاگر شده است.

«دعوت به دو نمایش همراه» به کارگردانی محمد رحمانیان

نمایش 2 اپیزودی «دعوت به دو نمایش همراه» بازتابی است از آرزوهای سرکوب شده و خیالاتی که در وجود آدمی رخنه کرده است؛ خط فاصله‌ای میان آنچه در ذهن جان یافته و در حقیقت زیستن به موجودی مرده تبدیل شده است. در اپیزود اول زنی به دنبال رفتن به میهمانی ناخوانده‌ای است و در اپیزود دوم، زنی دیگر سودای رفتن به نمایشی شکل نیافته را دارد. موقعیت، فضا و حس جاری در متن و حتی دیالوگ در بخش‌های دوگانه شبیه هم بوده و حتی تکرار موقعیت ابتدایی در عین همسو بودن تفکر اثر، عنصر جذابیت و خلاقیت را از آن می‌گیرد، چرا که مخاطب هوشمند از همان ابتدای اپیزود دوم انتهای داستان را درک کرده و حتی در همان ابتدای نمایش هم توهم نشسته در پندار شخصیت را مبنی بر عدم دعوت به میهمانی درمی‌یابد. از این رو نمایش رحمانیان فاقد درام مجذوب‌کننده‌ای بوده و تنها صرف انعکاس دردها و آرزوهای پایمال شده است. در نخستین دیالوگ نمایش جمله «ما می‌ریم تهران... ما به تهران نمی‌‌رسیم. ما همگی می‌میریم!» از زبان شخصیت نمایش بیان می‌شود که برگرفته از فیلم «مسافران» و کاراکتری است که هما روستا ایفاگر آن است و پیش درآمد نمایش رحمانیان و بغض‌های سرکوب شده نمایان شده در اپیزود دوم که با یادآوری نمایش‌های به اجرا درآمده توسط هما روستا بوده است، نمایانگر نمایشی در پاسداشت این هنرمند مرحوم خواهد بود. جدا از حس مناسب جاری شده در موقعیتی متضاد که با بازی‌های مناسب در این نمایش جاری می‌شود، چندان اتفاق خارق‌العاده‌ای در اثر رخ نمی‌دهد و حتی برخی داده‌ها و نشانه‌ها و موارد کاربردی چندان کارآیی به اثر نمی‌بخشد؛ از حضور نوازنده ویولن سل در جلوی صحنه نمایش گرفته تا رنگ‌های اغراق شده و اپیزودی شدن اثر که در صورت یکپارچه شدن شرایط ساختاری منسجم‌تری می‌توانست به خود بگیرد. رنگ قالب در اپیزود اول به دلیل معصومیت و پاکی کاراکتر و همسویی با فضای آسایشگاه روانی، سفید انتخاب شده که در عین حال شکوه حسرت مانده در دل کاراکتر را منعکس می‌کند و در بخش دوم همان صحنه با طراحی مشابه رنگی قرمز به خود گرفته که کنایه به باور خوشبختی است و نیز تولدی دوباره که هر کدام تنها در آمال کاراکتری است که می‌خواهد بازیگر آرزوهایش روی صحنه باشد اما بازی روزگار جایی برای نقش‌آفرینی‌اش باقی نمی‌گذارد. رحمانیان در این اثر نیز به دنباله آثار گذشته نوستالژیکی مانند «هامون بازها» و «سینماهای من»، به خاطره‌بازی با شخصیت‌ها و نمایشنامه‌های مطرح جهان از «آنتیگون» و «مرغ دریایی» تا «مرده‌های بی‌‌کفن و دفن» و «ازدواج آقای می‌‌سی‌‌سی‌‌پی» دست می‌زند و در این میان شخصیت لورا در «باغ وحش شیشه‌ای» تنسی ویلیامز بیش از همه با شخصیت‌های حسرت مانده نمایش «دعوت به دو نمایش همراه» همسان می‌شود که با عصایی در دست، آرزوی پرواز به آن سوی خیال را داشت.


منبع: بولتن نیوز

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین