به گزارش بولتن نیوز، در روزگار ما نیز روزنامه های موجود با گرایشات سیاسی و فکری گوناگون، دست به این کار زده و در قالبهای مختلف، به مسائل فرهنگی می پردازند. اما نکته اینجاست که این همه تولیدات فرهنگی منتشر شده در روزنامهها برای دیده شدن پا به این جهان گذاشته اند. به عبارت دیگر، مطلبی که دیده نشود گویی اصلاً تولید نشده است. اما آیا با حجم انبوه سایتها و مجلات و روزنامهها و رسانههای مختلف دیگری که وجود دارد، میتوان به همه آنها پرداخت و مطالب شان را از نظر گذراند؟ جواب معلوم است …
به همین دلیل ما در بولتن نیوز سعی کردهایم تا از این به بعد و در قالب صفحه«فرهنگ در رسانه»به بازخوانی و بازنشر اصلیترین مطالب فرهنگی روزنامهها بپردازیم. به عبارت دیگر، «فرهنگ در رسانه»تلاشی است برای تبلور روزانه تراوشات فرهنگی روزنامه های کشور. تا به این طریق، حداقل اصلیترین مقولات فرهنگی که در روزنامهها منتشر شده است، توسط مخاطبین دیده شود. البته ما از همین جا، دست همکاری خود را به سمت همگان دراز کرده و از همه کسانی که تمایل دارند به انحای مختلف در این زمینه به ما کمک کنند، دعوت میکنیم تا در کنار ما، به ارتقای صفحه«فرهنگ در رسانه»کمک کنند.
آرمان، آفتاب یزد، ابتکار، اعتماد، افکار، اطلاعات، ایران، تفاهم، جام جم، جوان، جمهوری اسلامی، حمایت، خراسان، راه مردم، حمایت، روزان، رویش ملت، سیاست روز، شرق، شهروند، قانون، قدس، کیهان، مردم سالاری، وطن امروز و همشهری روزنامه هایی هستند که روزانه به آنها پرداخته و سعی می کنیم گلچینی از بهترین های آنها را در یک سبد فرهنگی به خدمت شما عرضه کنیم.
***
آرمان/بازخوردهاي خوبي از «نفس گرم» گرفتم
مرجانه گلچين را بيشتر با كارهاي كمدي ميشناسند اما چند وقتي است كه شاهد بازيهاي متفاوت از وي هستيم همين چند وقت پيش در سريال «نفس گرم» شكل متفاوتي را از بازياش را شاهد بوديم كه در نوع خود جالب بود. گفتوگوي باشگاه خبرنگاران جوان با وي را در ادامه ميخوانيد:
«نفس گرم» به عنوان يك سريال مردمي، توانست مخاطب را به سمت خود جذب كند و نقش شما نيز در آن بسيار مورد توجه مردم قرار گرفت. نظر شما در اين مورد چيست؟
ما بازيگران با مخاطب فهيم و محترمي در كشور روبهرو هستيم كه با نقشهاي خوب ارتباط برقرار ميكنند، اما در بعضي از موارد با موضوعات، احساسي برخورد ميكنيم. در همان ابتداي سريال، خيليها به من ميگفتند كه تو فقط در سريالهاي كمدي نقشآفريني كن و نقشهاي جدي را بازي نكن، اما وقتي مدتي از پخش اين سريال گذشت، نظر همان دوستان تغيير كرد و حتي به من ميگفتند كه فقط بايد نقش جدي بازي كني. ايفاي اين نقش، كار بسيار سختي بود و حتي در مواقعي من را ميترساند، اما خوشبختانه نتيجهاش خوب بود و مخاطب را راضي كرد.
براي شما بعد از چند سال كار در زمينه كمدي، اين يك نقش جديد بود. از سختيهاي نقش «مليحه» براي ما بگوييد.
«مليحه» ظرافتهاي خاص خود را داشت. يكي از سختيها اين بود كه نقش درباره يك سخنران مذهبي روايت شده بود كه بايد بالاي منبر ميرفت و شروع به صحبت ميكرد اين كار نياز به تمركز بالا و توجه بسيار داشت.
اصلا چه طور شد كه بعد از چند سال يك نقش جدي با اين ابعاد را بازي كرديد؟
بايد به اين مورد توجه داشته باشيم كه بازيگر نبايد خود را محدود به ژانري كند. من خودم علاقه داشتم به اين بخش بروم و بازي كنم. توجه داشته باشيد بازيگران بزرگي مثل آقاي پرستويي «آژانس شيشهاي» را با آن ظرافت بازي ميكنند، بعد بازي در فيلم «مارمولك» را نيز تجربه ميكنند و همچنين آقاي اكبر عبدي كه هر دو فضا را تجربه كرده است.
از فيلم «نفس گرم» دور شويم. يكي از موضوعات مهم سينما، بحث رسيدگي به پيشكسوتان است در ميان بازيگران پيشكسوت، افرادي هستند كه روزي در اوج سينماي ايران حضور داشتند، اما امروز با مشكلاتي در زندگي خود مواجه شدهاند با اين مشكل چه بايد بكنيم؟
در همه جاي دنيا در سينما، زمان اوج و افول براي هر بازيگري وجود دارد و يك روز بازيگري در اوج ميدرخشد و روزي ديگر به عنوان پيشكسوت در اين عرصه نقشآفريني ميكنند. گاهي بازيگران با سابقه ترجيح ميدهند كه زمان باقيمانده زندگي خود را به استراحت بگذرانند. اما همه اين حرفها دليل نميشود كه از ارج و منزلت آنها كم شود و كسي سراغ آنها را نگيرد و از آنها قدرداني نشود. ولي متاسفانه در كشور ما، به هيچوجه اين طور نيست و هنرمندان پيشكسوت در امر بازيگري كه گاها مطرح هم هستند با مشكلات عديدهاي حتي در گذران زندگي روزمره خود مواجه ميشوند و كسي سراغ آنها را نميگيرد.
آيا نبايد در اين امر يك متولي وجود داشته باشد كه به امور زندگي پيشكسوتان رسيدگي كند؟
دقيقا همين است. خانه سينما به عنوان متولي اين امر بايد به امور پيش روي پيشكسوتان رسيدگي كند. در واقع خانه سينما به عنوان يك پدر بايد به وضعيت اين قشر و حتي تمام بازيگران رسيدگي كند كه با تاسف بايد گفت كه در اين مورد رسيدگي نميشود.
با اين اوضاع چرا بين خود هنرمندان هيچ اتحادي به وجود نميآيد كه خود آنها به فكر هم باشند و از يكديگر حمايت كنند؟
در نظر داشته باشيم كه اين وظيفه يك نهاد و يك ارگان است كه به اين امر توجه كند، اما همين طور است، در بعضي از اوقات خود هنرمندان به فكر هم هستند و به يكديگر توجه ميكنند.
شما به عنوان يك بازيگر باسابقه اوضاع اين روزهاي سينما را خوب و خوش ميدانيد؟
حال روز فيلمها و بازيگران و تمام عوامل سينما نشان ميدهد كه به هيچوجه اوضاع خوبي در اين حرفه حاكم نيست.
پس چرا با اين اوضاع، اين تعداد دانشجو و علاقهمند جذب رشتههاي مختلف سينمايي در دانشگاهها و موسسات آموزش بازيگري ميشوند؟
به موضوع درستي اشاره كرديد. گاها براي من اتفاق افتاده است كه جوانها از من سوال ميكنند كه من ميخواهم به اين رشته بروم و در دانشگاه اين رشته را بخوانم. من جواب ميدهم كه بسيار فكر خوبي است. اما اين موضوع را در نظر داشته باشيد كه در اين رشته با مشكلات مختلفي مواجه هستيد و بايد خوش اقبال باشيد كه وارد اين حرفه شويد.
خوش اقبال؟ يعني يك بخش وارد شدن به اين حرفه شانس و اقبال است؟
حتما همين طور است. با اين اوضاع بايد خيلي خوش شانس باشيد كه بتوانيد وارد اين حرفه شويد. اين حرفه مانند مسير آب ميماند كه بايد بهطور دائم تازه شود و جوانها در آن حضور پيدا كنند. اما اين زمينه امروز در اين سينما وجود ندارد. در واقع ورودي اين سينما با خروجي آن به هيچوجه متوازن نيست و بسياري از افراد كه وارد آن ميشوند با موضوعي غير از موفقيت در بازيگري مواجه ميشوند و مسير زندگي آنها به كل تغيير ميكند.
يعني نبايد به بازيگري به عنوان شغل نگاه كرد؟
نه. اصلا. فقط بايد عاشق اين شغل بود و به عنوان حرفه دوم به آن نگاه كرد.
موضوع ديگري نيز وجود دارد و آن هم اينكه عدهاي از بازيگران بعد از مشهور شدن به هيچوجه به ذات اصلي هنر توجه نميكنند و با رفتار ناهنجار جامعه را تحت تاثير قرار ميدهند؟
همانطور كه گفتم، در اين حرفه بايد عاشق بود تا اين عشق در رفتار هنرمند جلوهگر شود. اين موضوع درست است. اما اين دوستان بدانند كه روزي در اين حرفه افول ميكنند و به سرعت از جريان بازيگري خارج ميشوند.
عدهاي از ميان همين جوانها فكر ميكنند كه بهخاطر سيماي مطلوب ظاهري ميتوانند به راحتي به فضاي بازيگري وارد شوند و به بازي توجه نميكنند توصيه شما به آنها چيست؟
چه خوش اقبال آن جواني كه وارد اين حرفه ميشود و در كنار بازي خوب ظاهري زيبا نيز دارد اما اين ظاهر تا چه زماني ميتواند به آنها كمك كند. من فكر ميكنم كه بايد نگاه خود را معطوف به بازي تاثيرگذار كنند. چون روزي اين زيبايي از بين ميرود.
درباره آخرين كارهايتان بگوييد؟
چند پيشنهاد از جمله بازي در چند سريال تلويزيوني دارم. اما منتظر «ماه تي تي» داوود ميرباقري هستم و هنوز خبري از اين فيلم به من ندادهاند. من در حدود يك سال قبل براي كار در اين پروژه قرارداد امضا كردم، اما هنوز فيلمبرداري آن شروع نشده است.
آرمان/افسوس كه او «دولت مستعجل» بود
12 سال پيش در چنين روزي، بم لرزيد تا نواي «گلپونهها» خاموش شود و ديگر كسي با «حال آشفته»، «موسم گل» را يادآور نشود. او «سكوت» كرد و ديگر از «خزان و آرزو» نگفت. كمكم داشت «بوي نوروز» در فضا ميپيچيد كه «بيكاروان كولي» رفت كه رفت.
به گزارش ايسنا، 12 سال از خاموش شدن صداي ايرج بسطامي ميگذرد. آوازخواني در زلزله بم جان باخت و 5 ديماه 92 جاودانه شد. بسطامي كه در 46 سالگي بدرود حيات گفت، در سال 1336 در شهرستان بم متولد شد و از سن بسيار پايين به آواز خواندن علاقه نشان داد. او سالها رديفهاي آوازي را در مكتب تهران و سبك استاد عبدا...خان دوامي را نيز نزد عمويش يدا... بسطامي فرا گرفت و در 22 سالگي به جرگه شاگردان محمدرضا شجريان پيوست. بسطامي مدتها بعد در خانه شجريان با زندهياد پرويز مشكاتيان (آهنگساز و نوازنده سنتور) آشنا و اين آشنايي به شروع همكاري بسطامي با گروه «عارف» منجر شد. پرويز مشكاتيان درباره آشنايياش با ايرج بسطامي گفته بود: «نخستينبار ايرج بسطامي را در خانه محمدرضا شجريان ديدم. در آن زمان ما «چاووش» را داشتيم. بهخاطر شرايط اجتماعي آن زمان به خوانندههاي بيشتري با صداي متفاوت نياز داشتيم. من پشت در كلاس آواز استاد شجريان نشسته بودم تا هنرجوها من را نبينند. از آنجا بود كه از صداي بسطامي خيلي خوشم آمد. ايشان صداي خوبي داشتند و مثل همه آدمهاي كويرنشين آدم خيلي مهربان و خوبي بود. بعد از كلاس مدتي با او صحبت كردم تا با نقطه نظراتش راجع به هنر و آواز و انگيزه خواندش آشنا شوم؛ ولي آنقدر ساده يافتمش كه مصمم شدم تا با او يك سالي درباره قضاياي پيراموني سواي موسيقي به گپ و گفتوگو بنشينم.» حاصل آشنايي بسطامي و مشكاتيان آلبومهاي «افشاري مركب»، «مژده بهار»، «افق مهر» و «وطن من» بود. «افشاري مركب» كه به عنوان نخستين اثر بسطامي در سال 1368 منتشر شد، با چند شب اجرا در تالار رودكي هم همراه بود و موفقيتهايي را با اين هنرمند كه آن زمان 33 ساله بود، به همراه داشت. همكاري بعدي بسطامي سال 1371 با گروه «دستان» و حميد متبسم شكل گرفت كه حاصل آن انتشار آلبوم «بوي نوروز» بود. او آثار زيادي را در همكاري با حسين پرنيا، كيوان ساكت، محمدرضا درويشي و... منتشر كرد. با اين حال، معروفترين اثر اين هنرمند همان «گلپونهها» است كه پس از مرگش نيز شهرت بسيار پيدا كرد. «گلپونهها» تنها اثر تصويري زندهياد ايرج بسطامي است كه به كنسرت گروه «همايون» در دهه 70 تعلق دارد. ايرج بسطامي در سن 40 سالگي به اوج فعاليتهايش رسيد و در طول 14 سال فعاليت، 11 آلبوم موسيقي از خود به يادگار گذاشت. آوازهاي او بيشتر بر پايه سنتور بود. با اين حال بهدليل مشكلات معيشتي، ايرج بسطامي از سالهاي پاياني دهه 70 ديگر كار جدي نكرد. خواهر زندهياد ايرج بسطامي در پاسخ به پرسشي مبني بر اينكه آيا هنوز اثر منتشرنشدهاي از برادرش در دست هست؟ اظهار كرد: هماكنون فايل صوتي خاصي در دست ما نيست. آنچه در دست هست، شامل قطعات كوتاهي است كه در دستگاههاي مختلف اجرا شده است و نميتوان آنها را در يك مجموعه قرار داد. شايد هم در دست بعضيها آثاري باشد كه به دست ما نرسيده است. فاطمه بسطامي بيان كرد: بارها هم اعلام كردهايم كه اگر كسي از صداي ايرج، قطعاتي دارد، خانواده بسطامي را در جريان بگذارد و بدون اجازه بنياد فرهنگي - هنري بسطامي هيچ اثري منتشر نشود. او در پاسخ به اين پرسش كه آيا امسال مراسم يادبودي براي زندهياد بسطامي در بم برگزار ميشود؟ گفت: امسال مردم بم و جوانان علاقهمند به ايرج، خودشان مراسمي ترتيب دادند تا بر سر مزار او گردهم آيند. در واقع آنچه برگزار ميشود به همت مردم بم است. صديقي تعريف درباره بسطامي گفته است: «جنس صداي او از جنسي بود كه ما را وادار ميكند، بگوييم صداي او شبيه هيچ خواننده ديگري نبود. او تنها شبيه خودش بود.» محمدرضا درويشي معتقد است: «ايرج با مرگ، به هنرش زندگي بخشيد.» محمدرضا شجريان نيز درباره آواز اين هنرمند گفته است: «بسطامي! خداوند گوهري به تو داده و من ميخواهم اين گوهر را شكل بدهم. او 6 سال شاگرد من بود. تا ميانه دوره عالي هم با من كار كرد. آينده خوبي برايش پيش بيني ميكردم. گلي بود كه خيلي زود پرپر شد. افسوس كه او دولت مستعجل بود.» زندهياد پرويز مشكاتيان نيز دربارهاش معتقد بود: «ايرج خوانندهاي بيبديل در كار خود بود. صدايش پخته بود و كويري. راز ماندگاري ايرج در صدايش بود.»
آرمان/بزرگداشت رويا تيموريان در جشنواره
بزرگداشت رويا تيموريان بازيگر سينما و تئاتر در سي و چهارمين جشنواره فيلم فجر برگزار ميشود. به پاس يك عمر فعاليت هنري رويا تيموريان، بزرگداشت اين بازيگر سينما در سي و چهارمين جشنواره فيلم فجر برگزار خواهد شد.
رويا تيموريان متولد سال ۱۳۳۸ در تهران و همسر مسعود رايگان است. وي ليسانس بازيگري و كارگردانياش را در سال ۱۳۶۶ از دانشگاه هنر دريافت كرد. فعاليت در راديو از سال ۱۳۶۰ و فعاليت در تلويزيون را از سال ۱۳۶۲ با مجموعه برده رقصان به كارگرداني ابوالقاسم معارفي آغاز كرد و در سال ۱۳۷۳ با فيلم سينمايي حسرت ديدار وارد عرصه سينما شد. تيموريان با بازي در مجموعه تلويزيوني رعنا به كارگرداني داود ميرباقري نويد يك بازيگر با استعداد را داد. وي در سريالهاي برجسته و موفقي همچون محاكمه، شب دهم، ريحانه، گمشده، مدار صفر درجه به خوبي درخشيد. تيموريان براي بازي در فيلمهاي مرد باراني، قارچ سمي، شيفتگي، گوشواره و زندان زنان نامزد دريافت سيمرغ جشنواره فيلم فجر بوده است. وي همچنين بيش از ديگر بازيگران زن كشورمان نامزد دريافت سيمرغ از جشنواره فيلم فجر در ادوار مختلف بوده است. تيموريان علاوه بر اين، جايزه بهترين و پركارترين زن تئاتر در سالهاي ۷۸ تا ۸۰ را دارد و در بسياري از نمايشها همچون عروسي خون، معركه در معركه، بينوايان، قاتل بيرحم، روياي يك عكس، باغ آلبالو حضور درخشاني داشته است. اين بازيگر كشورمان چندين دوره داوري جشن خانه سينما را بر عهده داشته و علاوه بر آن داور بخش تئاتر فجر در سال ۸۲، داور تئاتر دانشجويي، داور انجمن سينماي جوان، رئيس انجمن بازيگران سينماي ايران، عضو هياتمديره خانه سينما (۲ دوره)، عضو هيات موسس خانه تئاتر، داور جشنواره فيلمهاي كوتاه، داور جشنواره فيلمهاي استاني در صدا و سيما، سه دوره عضويت در كميته انتخاب فيلم اسكار را بر عهده داشته است.
آفتاب یزد/مصطفی زمانی :
«آه، ای عبدالحلیم» از فیلمنامهای قوی برخوردار بود
مصطفی زمانی بازیگر سینما در خصوص علت همکاری با فیلم سینمایی «آه، ای عبدالحلیم» گفت: «آه، ای عبدالحلیم» مانند هر
کار خوب دیگری از فیلمنامهای قوی برخوردار بود که ساختار سینمایی را در نگارش آن رعایت
کرده بودند و از طرفی خود احسان عبدیپور و نقش خوبی که برای من در نظر گرفتند،
مزید بر علت شد تا با این فیلم سینمایی همکاری کنم. وی در گفتگو با باشگاه خبرنگاران در مورد تجربه بازی در جنوب ایران
بیان کرد: هوای
جنوب ایران و منطقهای که در آن فیلمبرداری داشتیم، بهاری و بسیار مطبوع بود و یکی
از بهترین مکانهایی بود که تا به امروز سفر کرده بودم.
زمانی همچنین گفت: مردمان بوشهر بسیار خونگرم و دوست داشتنی بودند و با کمترین امکانات، بیشترین لذت را از زندگی میبرند و اگر کمک آنها نبود کار برای من سخت میشد و بخشی از موفقیتم در جهت حضور و بازی در «آه، ای عبدالحلیم» را مدیون آنها هستم. بازیگر «شهرزاد» درباره کیفیت کار احسان عبدیپور اظهار داشت: سطح سواد سینمایی و کار بلدی عبدیپور بسیار بیشتر از آن چیزی است که از دور به آن نگاه میکنیم. زمانی که با او کار میکنید، متوجه میشوید توانایی وی آنقدر بالا ست که بازیگری کامل و سختگیر میتواند خودش را به او بسپارد. زمانی، در خصوص همبازی شدن با بازیگران بومی فیلم و کیفیت کار آنها تصریح کرد: بازیهای بازیگران فیلم بسیار طبیعی و در اصل شخصیتهای خودشان را بازی میکردند. البته با چارچوب و قواعد سینمایی به خوبی آشنایی داشتند و همبازی شدن با آنها به نحوی بود که ما باید سعی میکردیم خودمان را به آنها نزدیک کنیم. این بازیگر درباره یادگیری لهجه جنوبی بیان کرد: چند علت باعث شد به لهجه جنوبی برسم و در فیلم پیاده کنم. اول خود عبدیپور، چون جنوبی است. دوم اینکه برخی از رفقای صمیمی من آبادانی هستند و از آنها کمک گرفتم و این لهجه برای من ناآشنا نبود و سوم اینکه سعی کردم از زمان ورود به بوشهر تا زمانی که از آنجا خارج شدم از جزئیترین تا کلیترین کارها را با گویش بوشهری انجام دادم و خود را جزئی از آنها دانستم. مصطفی زمانی در بخش پایانی صحبتهای خود از تجربه همکاری با مهتاب کرامتی به عنوان یکی از تهیهکنندگان فیلم «آه، ای عبدالحلیم» خاطرنشان کرد: معمولا شما کمتر شاهد حضور تهیهکننده هستید. خانم کرامتی نیز دقیقاً قواعد و چارچوب یک تهیهکننده خوب را میدانست و در بازیگری نیز دخالتی نداشتند.
آفتاب یزد/روایت هومن برق نورد از بازی در «شهرزاد» و «چک برگشتی»
دغدغه ام قشر ضعیف جامعه است
کتایون کیخسروی: این روزها هومن برقنورد با دو سریال به خانههای مردم بازگشته است. «چک برگشتی» سیروس مقدم که دوباره دارد از تلویزیون پخش میشود و «شهرزاد» که در شبکه نمایش خانگی کارش بالا گرفته است. خبرآنلاین با این بازیگر درباره نقشها و معیارهایش برای انتخاب این نقشها و این دو سریال گفتگویی انجام داده که در ادامه میخوانید.
* آقای برقنورد شما در سریال چک برگشتی شخصیت جالبی را بازی کردهاید. آدمی که خودش را درگیر حواشی نمیکند و بیشتر امرار معاش و سلامت خود و خانواده برایش مهم است.این روند از ابتدا در قصه وجود داشت یا کم کم اضافه شد. شما چقدر ایده پردازی داشتید؟
از ابتدا در قصه اتفاق میافتاد اما آن نوع کاراکتری که من در سریال معرفی کردم نوعی نگرانی و استرس در چهره اش داشت. از آن طرف هم کسی که برایش مشکل ایجاد میکرد برادر همسرش بود و نمیدانست باید با او چه کند؟ بیشتر درگیر این چیزها بود ولی در پرداخت نقش این خیلی قوام پیدا کرد و به نتیجه رسید. بازهم میگویم متن پتانسیلش را داشت و من کاراکتر یک آدم ساده که کاری به هیچ چیز ندارد را به آن اضافه کردم تا نقش تبدیل شد به همین کاراکتر احمدی که الان موجود است و شما میبینید.
* این سریال پر از تنش فکری بود اما روابط آدمها را در دنیای مدرن روایت میکرد این جنگ بین سنت و مدرنیته را چطور به تصویر کشیدید؟
سوالتان به نظرم پیچیده است من اساسا به این پیچیدگی ها اعتقاد ندارم نه فقط در این کاراکتر که در هیچ کدام از نقش هایی که بازی کرده ام به این پیچیدگی ها فکر نمیکنم. یک نگاه خیلی ساده دارم، به این دلیل که اولا این کار از تلویزیون پخش میشود بنابراین فرهیخته ها هم ممکن است پای تلویزیون بنشینند و افرادی با معلومات بالا و تحصیلات بالا هم شاید تلویزیون ببینند اما من به عامه مردم فکر میکنم. من فکر میکنم کلا سریالهایی که برای تلویزیون ساخته میشود به جز سریالهای تاریخی متعلق به عامه مردم است بنابراین من نگاهم به همه کاراکترهایی که بازی میکنم یک نگاه خیلی ساده است. کاراکتری که حضور دارد و در زندگی همه ما وجود دارد. شاید من باعث میشوم یک نقشی در خانواده دیده شود و مردم وقتی من را می بینند بگویند احمد فلان سریال . به این پیچیدگی هایی که شما از آن صحبت میکنید هیچ وقت فکر نمیکنم و تقابل مدرنیته و سنت اصلا دغدغه ام نیست.
* یعنی دغدغه شما همین طبقه ای هستند که بازی میکنید؟
دغدغه من قشر ضعیف جامعه است. چون قشری که قوی است به هر حال گلیمش را از آب بیرون میکشد، کسی که ضعیف است همیشه مظلوم واقع میشود برای همین دوست دارم با آنها بیشتر همذات پنداری کنم یعنی سعی میکنم طوری نقش را ارائه بدهم که آنها با من همذات پنداری کنند. اگر این اتفاق نیفتد بازیگر موفقی نخواهم بود مگر اینکه سریال خاصی باشد و تلویزیون برنامه خاصی برای آن داشته باشد. تعداد زیادی کارشناس روانشناسی و جامعه شناسی جمع شده باشند و متن را تحلیل کرده باشند آن وقت از آن منظر به ماجرا نگاه میکنم.
* برای رسیدن به این همذات پنداری چقدر بین مردم جامعه حضور دارید مثلا با اتوبوس یا مترو رفت و آمد می کنید یا اخبار را پیگیری میکنید.
واقعیتش را بخواهید تردد من با وسایل عمومی نیست ولی خب آنطور هم نیست خیلی فاصله هم بگیرم، به هرحال رستوران می روم و سینما می روم، بیشتر دوروبر خودم میگردم و به رفتار اطرافیانم دقت میکنم ممکن است یک پلانی از نگهبانی باشد بگوید آقا کجا؟ ما بگوییم میخواهیم برویم داخل، فیلمبرداری. منظورم این است که اینطور نیست راه بیفتم در خیابان و مردم را نگاه کنم و ایده بگیرم. خود به خود پیش می آید.
* یعنی تکنیک بازیگری بیشتر به شما کمک میکند؟
بله، هر قدر که سنمان بالاتر میرود بالاخره در تماس بیشتری با آدمهایی مختلف خواهی داشت.معمولا من ذهنم جزئیات را ثبت میکند و در جایی که به کار میآید از آن استفاده می کنم .
* هومن برق نورد بعد از بازی در نقشهایی در ساختمان پزشکان و دودکش و دزد و پلیس چه کار کرد که نقشهایش تکراری نشود؟
برنامه ریزی خاصی ندارم و از الان نمی توانم به آینده فکر کنم، فقط تمام تلاشم را میکنم هر کاراکتری که بازی میکنم با کاراکتر قبلی به نحوی تفاوت داشته باشد، اما خب هر کاری انجام دهم هومن برق نورد در آن هست دیگر. به هر حال من تلاشم را میکنم یک جایی جواب میدهد، یک جایی جواب نمی دهد، بعضی وقتها کم می آورم اما میدانم آدمی نیستم که مایوس شوم.
* تلویزیون باعث شهرت شد اما این تئاتر بود که باعث شد شما در کارهای تلویزیونی بدرخشید ورود بازیگرهای تلویزیون به تئاتر را مثبت تلقی میکنید یا نه؟
بله کاملا موافق هستم البته باید درست هدایت شوند چون اگر درست هدایت نشوند مشکل ایجاد میکند، چون اگر دقت کنید کاری که همه بازیگرهای آن تئاتری باشند پرستیژ دیگری دارد. نمیگویم بازیگران تلویزیون یا سینما خوب نیستند، صحبت من بین خوب و خوب تر است؛ به همین دلیل میگویم اتفاق خوبی خواهد افتاد اگر بازیگرهای تلویزیون به تئاتر بیایند یا ما ازتئاتر به سینما و تلویزیون برویم. ما از آنها یاد میگیریم آنها از ما. یک دادوستد دو طرفه ست حالا اینکه بعضی ها برنمی تابند دیگر اشتباهشان است.
* خیلی از بازیگرها برای بازی در کارهای سینمایی گزیده کار هستند اما برای تلویزیون آن طور که باید سختگیری نمیکنند.
بستگی دارد منظور از گزینه کاری چیست اگر منظور این است که من در سال باید فقط یک یا دو کار داشته باشم باید ببینیم چقدر دستمزد به ما میدهند خب اگر دستمزد کافی باشد طبیعی ست که فقط دو کار بازی میکنم .اما اگر منظور انتخاب خوب است ممکن است 4 فیلمنامه به شما بدهند که همه آنها خوب باشند و پشت سر هم به تو پیشنهاد شود،هر 4 فیلمنامه هم برای شبکه یک باشد.به نظرم هیچ اشکالی ندارد کار میکنیم کارمان این است شغلمان این است خب من وقتی پیمان قاسمخانی یک متن میفرستد و من کیف میکنم یا سروش صحت یک متن مینویسد خوشم میآید،از متن برزو نیک نژاد هم لذت میبرم تداخل کاری هم با هم ندارند هر سه هم در مشتم است، وقتی متن را میخواندم کاراکتر را در ذهنم ساخته ام چرا نباید بازی کنم؟من به گزیده کاری اعتقاد ندارم البته آن زمان که من اشکها و لبخندها را کار میکردم نقش یک لات کلاه مخملی را بازی میکردم بعد از اینکه آن کار پخش شد حداقل هفت فیلمنامه سینمایی برای من فرستادند که همان کاراکتر بود خب من همه آنها را رد کردم ولی اگر میخواستم کار کنم سه تا از آنها تصویب میشد یا نمیشد؟ مطمئن باشید اگر این اتفاق میافتاد الان دو خسرو خان دیگر در سینما داشتیم بعد سینما برای من جدی تر است من طنز را در سینما دوست ندارم مگر اینکه یک نقش خاص باشد طنز را گذاشته ام برای تلویزیون و کمی تئاتر.نگاهم در سینما جدی تر است.
* این روزها با سریال شهرزاد در شبکه خانگی حضور دارید به نظرتان این دو مدیوم تلویزیون و شبکه خانگی چه تفاوتی با هم دارند؟
من تفاوت شبکه خانگی را در کم رنگ بودن خط قرمزهای آن میدانم.آن حجابی که ما در شبکه خانگی میبینیم با حجابی که در تلویزیون میبینیم زمین تا آسمان فرق دارد،قصه ای که در شبکه خانگی می توان کار کرد را تلویزیون به هیچ عنوان اجازه نمیدهد کار کنیم و به هر حال یک بخش خصوصی است که هر چه سرمایه و تکنیک و کارگردان و تیم حرفه ای تر جمع شود طبیعتا کار استخوان دارتر و حرفه ای تر تحویل داده میشود. من چون خیلی آدم ساده بینی هستم و مسائل را پیچیده نمیکنم تنها تفاوت را در خط قرمزهای بین شبکه نمایش خانگی و تلویزیون میبینم.
* شما در خیلی از کارهای حسن فتحی حضور داشته اید. این همکاری چه ویژگی هایی داشته که ادامه دار شده است؟
من با آقای فتحی در 6 یا 7 کار همکاری داشته ام.در دو فیلم سینمایی یک تله فیلم و چند سریال. به همین دلیل آقای فتحی کاملا من را می شناسد و همیشه در ذهنش هستم و خوشبختانه هر کاری را بخواهد شروع کند با من هم تماس میگیرد.
آفتاب یزد/آرش مجیدی:
تلویزیون قافیه را به ماهواره باخته است
شبکه «آی فیلم» چند روزی است که به باز پخش سریال خاطره انگیز «و خداوند عشق را آفرید» پرداخته است.
آرش مجیدی که در این سریال در کنار مهتاب نصیرپور نقشهای اصلی این سریال را بازی میکند، در گفتوگو با آی سینما میگوید دیگر تلویزیون نسبت به گذشته سریالهای موفقی نمیسازد و برخی از کارگردانان موفق و امتحان پس داده را خانه نشین کرده است.«وخداوند عشق را آفرید» ساخته مسعود شاه محمدی است که آن را در سال 84 جلوی دوربین برد. این سریال اپیزودیک در هر قسمت داستانهای مختلف و جذابی را روایت میکند، که در زمان پخش توانست با بازخوردهای بسیار خوبی از سوی مردم مواجه شود. آرش مجیدی بازیگر یکی از نقشهای اصلی این سریال در مورد «وخداوند عشق را آفرید» گفت: «این سریال واقعا یکی از کارهای خوب تلویزیون بود که داستان فانتزی داشت، اما متاسفانه میبینیم که دیگر از این جنس کارها در تلویزیون تولید نمیشود. مسعود شاه محمدی از کارگردانانی بود که متخصص ساخت این شکل قصهها است که متاسفانه دیگر شرایط ساخت سریال برای این کارگردان امتحان پس داده به وجود نمیآمد و به همین علت است که هنوز سریالی که ده سال پیش ساخته شده برای مخاطب همچنان جذاب است.» بازیگر «شوکران» مهم ترین علت ساخته نشدن سریالهای با کیفیت در صداوسیما را کمبود زمان و بودجه از سوی این سازمان عنوان میکند: «ساخت هر اثر هنری هزینه بردار است به طور مثال برای ساخت یک ساختمان، 100 هزار تومان در نظر گرفته میشود و شش ماه هم پروسه ساخت آن طول میکشد . اما شخصی دیگر میآید و میگوید من همین ساختمان را با 10 هزار تومان و در عرض یک ماه میسازم، خب مشخص است که این ساختمان نمیتواند کیفیت مناسبی داشته باشد. الان هم سریالها به همین شکل شده است و همه میخواهند با کمترین قیمت و در زمان کوتاه سریالهایی بسازند که اغلب هم کیفیت مناسبی ندارند.» آرش مجیدی در ادامه این موضوع اضافه کرد: «متاسفانه کارها از لحاظ کمی و کیفی با سیر نزولی مواجه شده اند. الان تلویزیون ما قافیه را به سریالهای ماهوارهای باخته است و قهرمانان مردم ما کاراکترهای ترکیهای هستند و قبل آن هم شخصیتهای کرهای را به قهرمانان ما بودهاند که این واقعا جای تاسف دارد.»
آفتاب یزد/انتقاد تهیهکننده سینما از برگزاری جشنواره فیلم فجر
تهیهکننده پرکار سینما از برگزاری جشنواره فیلم فجر در برج میلاد انتقاد و گلایه کرد. به گزارش باشگاه خبرنگاران؛ جواد نوروزبیگی تهیهکننده سینما در مورد انتخاب محمد حیدری به عنوان دبیر سی و چهارمین جشنواره فیلم فجر بیان کرد: بالاخره حیدری اولین باری است که در سینما مسئولیت سنگین این چنینی را قبول کرده. امیدوارم از تجربیات دبیران و مسئولان قبلی استفاده کند و درصدد برگزاری جشنوارهای منظمتر و بدون حاشیهتر برآید. این تهیهکننده از ازدحام جمعیت غیرسینمایی در کاخ جشنواره گلایه کرد و گفت: زمان برگزاری جشنواره فیلم فجر اینقدر شاهد ازدحام جمعیت غیرسینمایی هستیم که کمترین درصد حضور خبرنگاران، سینماییها، منتقدان و هنرمندان را میبینیم که باید در این زمینه تدابیری اندیشیده و اعمال شود.
آفتاب یزد/«پارادایس»؛ اولین حذف شده جشنواره سی و چهارم
در حالی که بازبینی آثار رسیده به بخشهای مختلف جشنواره سی و چهارم توسط هیئت انتخاب ادامه دارد گویا برخی از فیلمها در همین بازبینی اولیه کنار گذاشته شدهاند و البته شرایطی درپیش گرفته شده که ضمن گفتگوهای حضوری با صاحبان این آثار از آنها درخواست شود برای کمک به اکران آثار خود بعد از جشنواره هم که شده، اخبار این حذف را جنجالی نکنند.
شنیدههای سینماژورنال حکایت از آن دارد که «پارادایس» تازهترین ساخته علی عطشانی کارگردانی که در همه سالهای اخیر حواشیاش بیشتر از متن بوده جزو نخستین آثار حذف شده از سبد جشنواره بوده است. این فیلم که کار تولید آن نیمه اول سال به اتمام رسید به دلایلی حذف شد.
فیلمبرداری این فیلم که در آن مهران رجبی نقش رئیس حوزه علمیه را بازی کرده و جواد عزتی و محمدعلی نجفیان ایفاگر دو طلبه هستند، سال قبل در آلمان انجام شد
«پارادایس» درست به مانند "مارمولک” بار کمدی خود را از شوخی با روحانیون وام
گرفته است. البته در
اینجا دو طلبه و یک روحانی هستند که درگیر موقعیتهای طنزآمیز میشوند.
* پرسشهای طعنهآمیز یک طلبه
عطشانی که همین هفته با فیلم «نقش نگار» با بازی ناصر ملکمطیعی به سینماها میآید. در «پارادایس» به بخشی از تعارضاتی اشاره کرده که در رفتار برخی افراد وجود دارد. بخش دیگر مشکلات «پارادایس» ناشی از درگیریهای لفظی بوده که مرتب میان یکی از طلبهها با رئیس حوزه علمیه محل تحصیلش رخ میدهد؛ بر اساس این گزارش در مرکزیت فیلم دو طلبه حضور دارند که برای شرکت در یک کنفرانس به خارج میروند و این در حالی است که رئیس حوزه علمیه هم با آنها همسفر میشود.
* اختلاف در هیئت انتخاب و رایزنیهای عطشانی برای فرستادن فیلم به جشنواره
این روزها علی عطشانی کارگردان و تهیه کننده «پارادایس» به دنبال رایزنی با مقامات بالای سازمان سینمایی است تا بتواند فیلمش را در جشنواره به نمایش درآورد.
مخالفت آشکار ۳ عضو هیئت انتخاب باعث شده تا اینجای کار او یکی از حذف شدگان سودای سیمرغ جشنواره باشد با این حال موافقت دو عضو دیگر هیئت انتخاب با فیلم که به بروز یک سری اختلافات در هیئت انتخاب انجامیده باعث شده عطشانی همچنان امیدوار باشد که بتواند با لابی کردن فیلمش را به جشنواره بفرستد.
ابتکار/واکنش شهاب حسینی و رویا تیموریان به مستند ناصر حجازی
شهاب حسینی با اشاره به مستند «من ناصر حجازی هستم...» گفت: امیدوارم روزی این تفکر که بزرگترین سرمایه هر ملتی نیروی انسانی آن است، سرلوحه ملت و دولتها قرار گیرد.
جمعه 4 دیماه،مستند «من ناصر حجازی هستم...» در مراسمی خصوصی نمایش داده شد و با حضور برخی عوامل فیلم و نیز شهاب حسینی و رویا تیموریان مورد نقد و بررسی قرار گرفت. در این مراسم شهاب حسینی که به دلیل همراهی مجموعهی «شهر فرش» و به عنوان مدیر هنری این مجموعه از سوی عوامل فیلم تقدیر شد، در سخنانی گفت: این مرز وبوم همیشه انسانهای بزرگی را درون خود پرورده است و امیدوارم روزی این تفکر که بزرگترین سرمایه هر ملتی نیروی انسانی آن است، سرلوحه ملت و دولتها قرار گیرد. او همچنین افزود: خوشحالم از اینکه اجازه دادند، صدای ناقابلم را دراین فیلم به یادگار بگذارم. حسینی که گویندگی بخشی از نریشن این فیلم را برعهده داشته است،ادامه داد: در این مستند جالب بود که خود ما با حقایقی درباره آقای حجازی مواجه میشدیم که ما را تحت تاثیر قرار میداد و حتی از جایی به بعد کار از مرحله تکنیک به احساس و عواطف وارد میشد؛ مثلا خود من وقتی نریشن را میخواندم خیلی ناراحت شدم که چرا نامهای که از باشگاه «منچستریونایتد» آمده بود به دست ایشان نرسیده است یا آن زمان اتفاقاتی افتاد که از استقلال به آن شکل اخراج شدند. رویا تیموریان، یکی دیگر از گویندگان این فیلم نیز با اشاره به نیما طباطبایی (کارگردان) بیان کرد: نیما خواهرزاده من است که چند بار برای کارهایش از من دعوت کرد، ولی آنها را دوست نداشتم و قبول نکردم. این را اینجا گفتم چون نیما میداند که در کارم جدی هستم و اصلا خاله بازی نداریم. او اضافه کرد: اما این کارش را به دلیل اینکه یک پختگی داشت در او اتفاق میافتاد، قبول کردم و احساس کردم دیگر وقتش هست که وارد شوم. تیموریان در ادامه با بیان توضیحاتی درباره نیما طباطبایی، پدر و مادرش که هردو فرهنگی بوده و هستند، گفت: اینها را گفتم که دلیل موجهی برای حضور در این کار داشته باشم چرا که نیما به دلیل شرافتی که در خانواده آموخته بود، سراغ یکی از انسانهای شریف این سرزمین رفت و من وظیفه خودم میدانستم در کار ناصرخان حجازی باشم تا افتخاری داشته باشم تا در مورد انسانی از این سرزمینم صحبت کنم که پایمردی، شرف، شفافیت، زندگی خوب ، عاشق مردم، حرفهاش و انسان بودن را در خود دارد؛ آن هم خارج از هر گونه انحراف و چیزهایی که متاسفانه خیلی بین ما اتفاق میافتد. همچنین در بخش دیگری از نشست این فیلم که محمدرضا مقدسیان به عنوان منتقد در آن حضور داشت، امیر رفیعی، تهیهکننده با اشاره به اینکه ساخت این پروژه از حدود دو سال قبل آغاز شده و هیچ گونه حمایت دولتی در آن دخیل نبوده است، گفت: پس از تغییر و تحولاتی که در گروه ایجاد شد، نیما طباطبایی و خسرو نقیبی به ما اضافه شدند و کار را به شکل دیگری شروع کردیم. البته پیش از آن خانواده حجازی صحبتهای دیگری با چند کارگردان دیگر از جمله حسن فتحی، مازیار میری و کیومرث پوراحمد داشتند که به نتیجه نرسید و گروهی که قبلا قرارداد بسته بودند، نتوانستند وارد کار اجرایی شوند. او با اشاره به توقیف موقت این فیلم به دلیل شکایت امیر قلعهنوعی گفت: این مستند توقیف شد، اما خیلی زود هم رفع توقیف شد که البته مهم نیست چون مهم این است که مرگ ناصر حجازی پایان افسانه او نیست. روح او همواره همراه بود و هر جا که دچار مشکلی میشدیم پس از کمک خدا، درها را به سوی ما باز میکرد. وی همچنین خبر داد که مستند «من ناصر حجازی هستم...» به زودی در سینماهای «هنر و تجربه» نمایش داده خواهد شد. نیما طباطبایی، کارگردان این فیلم نیز با اشاره به اینکه سال گذشته به دنبال گرفتن پروانه ساخت اولین فیلم سینمایی خود بود که در این بین پیشنهاد ساخت این مستند مطرح شد، گفت: فکر میکنم اگر به کسی این پیشنهاد شود، باید خیلی بدسلیقگی صورت گیرد که آن را قبول نکند. البته اسامیای که به عنوان کارگردان پیشنهادی ذکر شده بود مرا کنجکاو میکند کهای کاش حسن فتحی این فیلم را ساخته بود که از او یاد میگرفتم و میدیدم که آن را چطور میسازد. وی درباره نریشنهایی که روی فیلم توسط بازیگرانی همچون شهاب حسینی، بهرام رادان، مهران مدیری، مسعود رایگان، پرویز پرستویی و رویا تیموریان خوانده میشود،بیان کرد: من به همراه خسرو نقیبی که نویسندگی این متنها را بر عهده داشت مراقب بودیم که سرمایهگذار خصوصی داریم و باید برای هر کاری توجیه داشته باشیم. البته زندگی ناصر حجازی در نوع خود آنقدر جذاب بود که میشد یک فیلم کامل از آن ساخته شود و در این بین هنرمندانی هم برای گفتن نریشنها با ما همکاری کردند.
افکار/سه آهنگساز جهانی تجلیل میشوند
افکارپرس: مدیر مرکز موسیقی سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران با اشاره به استقبال مخاطبان از آثار جشنواره بینالمللی موسیقی «پیامبر مهربانی» از برپایی سه بزرگداشت ویژه در آیین اختتامیه خبر داد.
بابک ربوخه ضمن تشریح جزییات مراسم اختتامیه جشنواره بین المللی موسیقی «پیامبر مهربانی» بیان کرد: طبق برنامه ریزی هایی که انجام گرفته روز هفتم دی همزمان با شب میلاد حضرت رسول (ص) مراسم اختتامیه جشنواره بین المللی موسیقی «پیامبر مهربانی» در تالار شهید آوینی فرهنگسرای بهمن برگزار می شود و طی آن از مقام هنری لوریس چکناوریان آهنگساز و نوازنده چندین قطعه موسیقایی مرتبط با پیامبران الهی، موریس ژار آهنگساز فقید فیلم سینمایی «رسالت» به کارگردانی مصطفی عقاد و آی آر رحمان آهنگساز فیلم «محمد رسول الله» به کارگردانی مجید مجیدی تجلیل می شود.
اجرای قطعهای با صدای مانی رهنما
وی ادامه داد: علاوه بر این سه برنامه بزرگداشت، رپرتوار «حضرت محمد (ص)» به آهنگسازی و تنظیم بنده و علی کوثر شهبازی با همراهی هنرمندان منتخب تمامی گروه های شرکت کننده برای مخاطبان برگزار می شود که تصور می کنم با توجه به محتوا و نوع اجرایی که مدنظر قرار دادیم اجرای این قطعه از برنامه های متفاوت ما در مراسم اختتامیه خواهد بود. اجرای زنده قطعه ای در منقبت پیامبر مهربانی حضرت محمد (ص) به خوانندگی مانی رهنما و اجرای ارکستر بادی تهران از فیلم «محمد رسول الله» برنامه هایی است که ما برای این مراسم در نظر گرفتیم.
مدیر مرکز موسیقی سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران با اشاره به دیگر جزییات برگزاری جشنواره بین المللی موسیقی «پیامبر مهربانی» بیان کرد: خوشبختانه از دیروز 4 دی ماه که برنامه های این جشنواره به همت همکارانم در سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران و فرهنگسراهای خاوران، ارسباران، اندیشه، بهمن و ابن سینا شروع شده و میزبان گروه های داخلی و خارجی شرکت کننده در جشنواره هستیم استقبال کم نظیری از سوی شهروندان تهرانی صورت گرفته و تصور می کنم طی روزهای جاری نیز این استقبال ادامه پیدا کند چرا که تمامی گروه ها در جشنواره برای مخاطبان سنگ تمام گذاشتند و برنامه هایی را اجرا کردند که به لحاظ کیفی از درجه مطلوبی برخوردار بود.
هدف ما رسیدن به وحدت است
ربوخه در پایان تصریح کرد: هدف اصلی این جشنواره رسیدن به یک زبان مشترک موسیقایی است که نشان دهیم پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد (ص) پیامبر مهربانی هاست و ما هنرمندان گرد هم آمدیم که ضمن ارائه این بیان مشترک در مدح و ستایش او به وحدت و مودت میان مسلمانان جهان تاکید کنیم و امیدواریم توانسته باشیم در این راه به فضایی که مدنظرمان بوده دست پیدا کنیم.
نخستین جشنواره بینالمللی موسیقی پیامبر مهربانی همزمان با هفته وحدت، به همت سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران با حضور هنرمندان 8 استان کشور و 7 گروه از کشورهای مسلمان، تا هفتم دی در فرهنگسراهای پایتخت در حال برگزاری است و آیین اختتامیه در شب میلاد پیامبر اعظم (ص) در سالن شهید آوینی فرهنگسرای بهمن تهران برگزار میشود.
اطلاعات/اعطای نشان فرهنگستان علوم به برندگان جایزه جهانی مصطفی(ص)
دکتر داوری: امروز ما، در نسبت با گذشته و آینده معنی پیدا میکند
خانم «پروفسور جکی یینگ» و آقای «پروفسور عمر یاغی» برندگان اولین دوره جایزه عالی علم و فناوری جهان اسلام دیروز با آقای دکتر داوری اردکانی رئیس فرهنگستان علوم دیدار و گفتگو کردند.
در ابتدای این دیدار آقای دکتر رضا داوری اردکانی رئیس فرهنگستان علوم در سخنانی اظهار داشت که حسن تصادف این بوده است که جایزه مصطفی(ص) مصادف با میلاد با سعادت پیامبر اسلام حضرت محمد(ص) و حضرت مسیح(ع) باشد.
وی در ادامه به میهمانان و برندگان جایزه یادآوری کرد: بیش از ۱۱۰۰ سال پیش در شهر تهران، اگر نگوییم بنیانگذار علم شیمی دنیا، یکی از بزرگترین شیمیدانان تاریخ محمدبنزکریای رازی رئیس بیمارستان بوده است، ما متاسفانه به تاریخ کماعتنا شدهایم و گمان میکنیم که به گذشته نیاز نداریم حال آنکه امروز ما در نسبت با گذشته و آینده معنی پیدا میکند.
دکتر داوری اردکانی با اظهار خوشوقتی و تشکر از اینکه برندگان جایزه جهانی مصطفی(ص) در هوای آلوده تهران به فرهنگستان آمدهاند، گفت: کاش میتوانستیم فکر کنیم که مسائل خودمان را چگونه حل کنیم و جایزهای برای کسانی که به فکر مسائل عالم خودشان و بهخصوص عالم اسلام هستند پیشبینی میکردیم.
رئیس فرهنگستان علوم تاکید کرد: روی هم رفته اعطای این جایزه فواید بسیاری دارد و امیداریم یکی از اولین فواید آن فراهمآوردن شرایط شناخت بیشتر دانشمندان جهان اسلام و همکاری بیشتر میان آنان باشد.
دکتر داوری اردکانی در پایان صحبتهای خود ضمن تبریک مجدد به برندگان اولین دوره جایزه جهانی مصطفی(ص) و اشاره به اینکه آنها نه تنها در عالم اسلام بلکه در سطح جهان نیز از دانشمندان ممتاز و برجسته هستند، توضیحاتی در خصوص فعالیتها و برنامههای فرهنگستان علوم ارائه کرد.
در ادامه جلسه آقای دکتر حسن ظهور دبیر کارگروه علمی جایزه مصطفی(ص) و عضو پیوسته فرهنگستان علوم و آقای دکتر بیتاللهی دبیر کارگروه علمی فناوری نانو جایزه مزبور، گزارشهایی از روند انتخاب برندگان جایزه در رشتههای مختلف علم و فناوری ارائه کردند.
سپس خانم پروفسور جکی یینگ و آقای پروفسور عمر یاغی برندگان جایزه جهانی مصطفی(ص) در سخنانی ضمن تشکر از فرهنگستان علوم توضیحاتی در خصوص فعالیتهای علمی خود بیان کردند.
در بخش دیگری از جلسه و در یک بحث صمیمی علمی آقایان دکتر یوسف ثبوتی رئیس گروه علوم پایه و آیتالله دکترسیدمصطفی محقق داماد رئیس گروه علوم اسلامی فرهنگستان درخصوص علم و فناوری و توسعه در کشورهای اسلامی مطالبی بیان کردند و حاضران به بیان نظرات و دیدگاههای خود در این خصوص پرداختند.
در پایان مراسم «نشان فرهنگستان علوم جمهوری اسلامی ایران» توسط آقای دکتر داوری اردکانی رئیس فرهنگستان علوم به خانم جکی یینگ و آقای عمر یاغی برندگان جایزه جهانی مصطفی(ص) اعطا شد.
جایزه مصطفی(ص)، جایزه عالی علم و فناوری است که هر دو سال یک بار از سوی ایران، به دانشمندان و پژوهشگران برتر جهان اسلام اعطا خواهد شد.
اطلاعات/ستاری:همکاری کشورهای اسلامی لازمه بازگشت به دوران طلایی علم است
معاون علمی و فناوری رییس جمهوری در بیستمین اجلاس سالانه آکادمی علوم جهان اسلام که با شعار «علم، فناوری و نوآوری ایجاد آینده مشترک برای بشریت» برگزار شد، گفت: به لحاظ تاریخی دانشمندان مسلمان سهم عظیمی در حوزه های مختلف ایفا کردهاند و لازمه بازگشت به دوران طلایی علم و فناوری جهان اسلام، یکپارچگی و گسترش همکاری کشورهای اسلامی در حوزههای علمی و فناوری است.
سورنا ستاری در این نشست با اشاره به اینکه این اجلاس فرصتی ارزشمند برای وحدت و مذاکره حول مسائل کشورهای جهان اسلام است و گفت: امروزه در دنیایی زندگی میکنیم که به طور روزافزون از جنبههای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و … درآمیخته است و به شدت تحت تاثیر چالشهایی است که برای رویارویی با آن ها نمی توان از نقش کشورهای اسلامی و توانمندی آن ها چشم پوشی کرد.وی با تاکید بر ضرورت افزایش همکاری علمی و فناوری کشورهای اسلامی گفت: ما می بایست همکاری را در جهان اسلام ترغیب کنیم. اهمیت همکاری در میان کشورها اعم از توسعه یافته و کمتر توسعه یافته کاملا مشهود است. برای مثال اتحادیه اروپا به منظور یکپارچگی بیشتر در میان کشورهای عضو همکاری های علمی را توسعه داده است.معاون علمی و فناوری رئیسجمهوری با بیان اینکه ما میدانیم که اسلام مانع پیشرفت نیست بلکه سطح پایین همکاری و ارائه دستآوردها دلیل این عدم رشد است، ابراز کرد: در واقع اسلام محرک اصلی تحول علمی مسلمانان در دوران رشد حداکثری جهان اسلام بوده است.رییس بنیاد ملی نخبگان همچنین گفت: افراطیگری دائما در حال لطمه زدن به تصویر اسلام و مسلمانان است. این مایه تأسف است اما مسلمانان و فقط خود مسلمانان باید از تصویر حقیقی اسلام دفاع کنند. در هیچ برهه ای از زمان تا این حد وظیفه مسلمانان در تغییر چنین دیدگاهی سنگین نبوده است و اسلام همواره از دانش دفاع کرده است حتی در دورانی که تمام جهان در جهل فرورفته بود.
ستاری خبر داد: جمهوری اسلامی ایران در ایفای نقش خود برای ایجاد فضای همکاری مابینکشورهای اسلامی، اقدام به تدوین و ارائه برنامه حمایت از تجاری سازی و تبادل فناوری کرده است که مقرر شده است به صورت رسمی در اجلاس آینده علم و فناوری کشورهای عضو کنفرانس اسلامی ارائه شود و مورد بررسی قرار گیرد.در پایان این نشست رییس آکادمی جهان اسلام با اهدای نشان این آکادمی از معاون علمی و فناوری رییس جمهوری قدردانی کرد.
همبستگی علمی دنیای اسلام
دکتر محمد رضا عارف عضو شورای سیاست گذاری جایزه مصطفی(ص)هم در حاشیه این مراسم در جمع خبرنگاران اظهار داشت: اعطای این جایزه در تقویت همبستگی علمی دنیای اسلام موثر است.وی افزود: این جایزه با توجه به چشم انداز کشور در افق ۱۴۰۴ که باید دارای مرجعیت علمی و قطب علمی در جهان اسلام باشد به تصویب رسیده است و از این طریق سعی میشود تا با ایجاد تعامل با دنیای اسلام بتوانیم با دنیای غرب رقابت کنیم.عضو شورای سیاستگذاری جایزه مصطفی(ص) با اشاره به جزئیات و تصمیمگیریهای صورت گرفته در این جلسه خاطر نشان کرد: در دور دوم تلاش شده است که زمینه اعطای جایزه عمومی را گستردهتر کنیم به طوری که به جای یک جایزه، دو جایزه به دانشمندان جهان اسلام اعطا شود.عارف در این زمینه توضیح داد: دو جایزه حوزه عمومی به دانشمندانی که در کشورهای اسلامی فعالیت میکنند و دانشمندان مسلمانی که در هر جای دنیا مشغول به فعالیت علمی هستند اعطا میشود. وی با تاکید بر اینکه در هر کدام از حوزههای نانو، زیست فناوری، سلامت و فناوری اطلاعات یک جایزه به دانشمندان اعطا میشود اضافه کرد: بر این اساس در دور دوم پنج جایزه در قالب جایزه مصطفی به دانشمندان جهان اسلام اعطا خواهد کرد.به گفته عارف دو جایزه عمومی در حوزههای علوم شناختی و اقتصاد و بانکداری اسلامی خواهد بود.
ایران/گفتوگو با احمد رمضانزاده کارگردان فیلم سینمایی «حکایت عاشقی»
همه آدمهای جنگ قهرمان هستند
فیلم سینمایی «حکایت عاشقی» به کارگردانی احمد رمضانزاده و به تهیهکنندگی مسعود جعفری جوزانی درامی عاشقانه و جنگی است که در پس خشونت موجود در جنگ دنبال مقوله عشق میگردد. این فیلم همزمان با اکران عمومی در سینماهای سراسر کشور و در جدیدترین حضور بینالمللی خود، به نمایندگی از سینمای ایران در سومین دوره هفته فیلمهای سینمایی «خانه آسیا» در شهر بارسلون در کشور اسپانیا روی پرده رفت و به اتفاق آرا توانست دو جایزه اصلی و مهم بهترین فیلم و بهترین فیلمنامه بخش «پانوراما» را از آن خود کند. جایزه بهترین کارگردانی این بخش نیز، به «هونگ سانگ سو» کارگردان مشهور کرهای برای کارگردانی فیلم سینمایی «تپه آزادی» اهدا شد. فیلم سینمایی «حکایت عاشقی» که توسط بنیاد سینمایی فارابی در سطح جهان پخش بینالمللی میشود در نخستین نمایش خود در بخش رقابتی «سودای سیمرغ» در سیوسومین دوره جشنواره بینالمللی فیلم فجر روی پرده رفت و از طرف هیأت داوران، دیپلم افتخار بهترین بازیگری نقش مکمل مرد به بهمن زرینپور بازیگر این فیلم اهدا شد. همچنین نخستین حضور جهانی <حکایت عاشقی> در بخش تمرکز بر سینمای منتخب جهان در سی و نهمین دوره جشنواره بینالمللی فیلم «مونترال» در کانادا روی پرده رفت و نظرها را به خود جلب کرد. فیلم داستان یک عکاس ایرانی را روایت میکند که نخستین کسی است که بعد از بمباران شیمیایی حلبچه به این شهر وارد میشود و از آن عکاسی میکند؛ این عکاس طی این سفر، با دختری آشنا میشود و پیوند عاشقانهای میان آنها شکل می گیرد. با احمد رمضانزاده درباره این فیلم گفتوگویی انجام داده ایم که در ادامه میخوانید.
چرا اینقدر کم کار هستید و طی بیش از یک دهه فیلمسازی تان فقط دو فیلم و یک سریال ساخته اید؟
مهم ترین دلیلش حضورم در پروژه تلویزیونی «در چشم باد» بود که از سال 1380 تا سال 1388 به عنوان دستیار کارگردان درگیر حضور در این سریال بزرگ بودم. در شروع ساخت این پروژه همه فکر میکردیم کار ظرف دو یا حداکثر سه سال به پایان میرسد و بنا به دلایل مختلف و کمبود بودجه و تغییر تهیه کننده مدت زمان فیلمبرداری چند برابر شد. قبل از این پروژه هم درگیر کارگردانی فاز دوم سریال «آژانس دوستی» بودم و تا سال 79 کارگردان این سریال بودم و بیش از 44 قسمت از این سریال را کارگردانی کردم.
الان پشیمان نیستید که به جای حضور در سریال در چشم باد میتوانستید چند فیلم بسازید؟
نه، از حضور در چشم باد در کنار آقای جوزانی فراوان آموختم. کار، پر حجم و وسیع بود و مقاطع مختلف تاریخ معاصر که افزون بر نیم قرن بود مورد روایت و بازخوانی قرار گرفت. در مجموع حضور در این سریال یک کلاس درس تاریخی و کارگردانی برایم بود. تنها افسوسم در این باره زمان طولانی تولید سریال بود که عوامل بیرونی چنین شرایطی را به وجود آوردند و باعث شد همه عوامل نزدیک به یک دهه درگیر این کار باشند.
به هر حال در چشم باد را همه به نام مسعود جعفری جوزانی میشناسند و شما در این مدت میتوانستید چند اثر به نام خودتان بسازید.
همان موقع هم چند فیلمنامه آماده برای ساختن داشتم. اما ترجیح دادم که در این پروژه حضور داشته باشم و حتی همزمان چند پیشنهاد کارگردانی به من ارائه شد.
دو ساخته قبلی شما بشیر و آژانس دوستی به لحاظ فضا و ژانر آثار متفاوتی با حکایت عاشقی هستند. آیا علاقه ندارید در یک ژانر خاص فیلمسازی و کارگردانی کنید؟
یکی از دلایل کم کاری ام این است که نمیتوانم هر سناریویی را تبدیل به فیلم کنم و برخی از این سناریوها با ذائقه و سلیقه ام جور نیست.
سناریوی پیشنهادی برای ساخت چه ویژگی داشت؟
داستانش کلاً در آپارتمان میگذشت و درباره مثلث عشقی بود. البته نمیخواهم ارزشگذاری درباره این نوع آثار انجام بدهم. همانطور که گفتم فقط با ذائقه من جور نیست.
به فیلمسازی در طبیعت و محیطهای بیرونی علاقه دارید؟
ایران فقط به تهران محدود نمیشود. همه جای ایران مناسب فیلمسازی است. فیلمسازی در تهران در حد خودش خوب است. سهم بقیه شهرها و نواحی ایران از تولیدات سینما چیست؟ رنگین کمان اقلیمی، بومی و فرهنگی کشورمان میتواند منبع خوبی برای تولیدات فرهنگی و متفاوت باشد.
زمانی که ما فیلمسازان حاضر نیستیم دوربین مان را از تهران بیرون ببریم همه فیلمها به لحاظ فضا و اقلیم شبیه هم میشوند و فرهنگهای ایرانی نادیده گرفته میشوند. من به عنوان یک شهرستانی وظیفه ام میدانم فرهنگی را که از آن شناخت دارم به تصویر بکشم. ذائقه من در فیلمسازی به گونهای است که نمیتوانم داستانم را در یک خانه روایت کنم و اگر در تهران هم فیلم بسازم سکانس هایش بیرونی و شهری است.
با مطالبی که مطرح کردید به نظر میرسد در فیلمسازی تحت تأثیر مسعود جعفری جوزانی هستید چرا که فیلمهای این فیلمساز هم عموماً در مناطق مختلف فیلمبرداری میشود.
به طور حتم در فیلمسازی تحت تأثیر مسعود جعفری جوزانی هستم. ایشان در سینمای ایران یگانه هستند و جزو فیلمسازان بزرگ و صاحب سبک ایران هستند و به فرهنگهای مختلف ایران عشق میورزند.
از خاتمه فیلمبرداری در چشم باد چند سالی گذشته است. چگونه شرایط ساخت حکایت عاشقی فراهم شد؟
من اهل کردستانم و مسأله حلبچه از زمان وقوعش برای من یک دغدغه مهم بوده است. برای مردم حلبچه در این سه دهه پیامدهای بمباران شیمیایی همیشه وجود داشته است. سال 90 طرح فیلمنامه را نوشتم و به آقای جوزانی ارائه کردم. ایشان از فیلمنامه استقبال کردند و دو سالی به اتفاق روی فیلمنامه کار کردیم و بارها فیلمنامه بازنویسی شد.
در اغلب فیلم هایی که فیلمسازان کرد ساختهاند نوعی تلخی دیده میشود. آیا ریشه این تلخی، شرایط و مصائبی است که در طول ادوار مختلف توسط حکومت هایی مثل صدام بر سر آنها آمده است؟
حداقل در فیلم حکایت عاشقی سعی کردم واقعیت موجود را نشان بدهم.
این واقعیت موجود آن دوره توأم با تلخی است؟
بله، اما چیزی که دو شخصیت اصلی را به زندگی باز میگرداند عشق است. این آدمها زندگی را دوست دارند و تلاش میکنند با شرایط کنار بیایند. در قصه فیلم ما فاجعه بزرگی در مورد کشتار مردم حلبچه توسط صدام رخ داده است و خیلی از زندگیها دچار گسستگی شده است. تنها چیزی که میتواند اینها را دوباره وارد مدار عادی زندگی کند عشق است. الزاماً این عشق یک پسر به یک دختر نیست. دوست داشتن همنوع و زندگی تابع چنین تعریفی است. در فیلم هم تأکید داشتم که این عشق باید دوباره درون این آدمها زنده شود. زندگی زمانی معنی دارد که ما عاشق باشیم، این عشق در دوست داشتن میهن هم متجلی میشود. این عشق میتواند در دوست داشتن خانواده و یا همسایه هم معنی پیدا کند. زندگی سختیهای خودش را دارد و با مسائلی نظیر مهر و دوست داشتن قابل تحمل میشود. پر رنگ شدن مهر و عشق اندوه را کم رنگ میکند.
حکایت عاشقی را یک ملودرام عاشقانه جنگی میدانید؟
حکایت عاشقی یک درام عاشقانه جنگی است.
به نظر میرسد در زمان اکران زمان فیلم کوتاهتر شده است.
بله، در حدود 8 دقیقه از زمان فیلم برای اکران کم شده است. این کسورات شامل بخشی از سکانسهای بیمارستان، جاده و اردوگاه است.
این کم شدن زمان فیلم برای ارتباط بهتر مخاطب با فیلم است؟
مهم ترین دلیل جذاب ترشدن قصه بود.
در ژانر درام عاشقانه جنگی فیلمهای مهمی مثل «بیمار انگلیسی» یا «جنگ و صلح» و یا «زنگها برای که به صدا در میآید» ساخته شده است. چقدر در ساخت حکایت عاشقی تحت تأثیر این فیلمها بودید؟
از نطر ساختاری تحت تأثیر فیلم خاصی نبودم. در میان فیلمهای این ژانر علاقه خاصی به «هیروشیما عشق من» ساخته آلن رنه دارم. این فیلم به لحاظ حسی روی من تأثیر زیادی دارد. شاید چون مردم ژاپن هم مثل مردم حلبچه درگیر کشتار جمعی در بحبوحه جنگ با بمب اتمی توسط امریکا بودند.
جنگ، در فیلم «هیروشیما عشق من» در بک گراند قرار میگیرد و رابطه عاشقانه زن فرانسوی و مرد ژاپنی به عنوان پیرنگ اصلی مورد توجه آلن رنه است.
بله، درست است. تلاش کردم موقعی که سر صحنه فیلمبرداری میروم تحت تأثیر فضای خاصی نباشم و همه چیز را از ذهنم پاک کنم. قبل از شروع فیلمبرداری مدتی با محمد آلادپوش قدم میزدیم و تلاش میکردیم بر اساس شرایط موجود فیلمبرداری را انجام بدهیم و محمد آلادپوش فیلمبردار حکایت عاشقی در کارش بسیار توانا و چیره دست است و همراه خوبی بود.
میتوان فیلم را به دو نیمه تقسیم کرد؟
فیلم را اینطور ندیدم.
اما ریتم فیلم در دو بخش متفاوت است.
من تا آخر فیلم تلاش کردم اثرات بمباران شیمیایی در زندگی «شیمن» دیده شود. برای حفظ ریتم و تمپوی فیلم هم با دقت عمل کردیم. البته فیلم در یک سوم پایانیاش از ریتم تندی برخوردار است.
انتخاب بهرام رادان برای فراهم شدن شرایط بهتر اکران فیلم بود؟
من برای انتخاب بازیگر نقش اصلی زن جستوجوی زیادی انجام دادم و سفری به اقلیم کردستان عراق داشتم.خوشبختانه چون مردم کردستان عراق به ایران علاقه دارند زبان فارسی را بلد هستند و همیشه خودشان را مرهون کمکهای ایران میدانند، توانستم ارتباط خوبی با آنها داشته باشم اما نتوانستم بازیگر مورد نظرم را پیدا کنم و دوباره به کردستان رفتم و بعداز مدتها شیلان رحمانی را انتخاب کردم.
به چه دلیل سراغ بازیگران معروف کرد زبان مثل الهام پاوهنژاد نرفتید؟
میخواستم بازیگری این نقش را بازی کند که چهره اش اصالت کردی زیادی داشته باشد و در ضمن دیده هم نشده باشد و بازیگر حرفهای هم نباشد. شیلان رحمانی سالها در تئاتر فعالیت کرده بود، سن و سال بازیگر این نقش هم برایم مهم بود.
بهمن زرینپور هم مدتها بود بازی نمیکرد، چگونه برای نقش پدربزرگ انتخاب شد؟
برای پیدا کردن بازیگر این نقش هم جستوجوی زیادی انجام دادیم و چند بازیگری را که دکتر صادقی معرفی کرده بود دیدیم، اما به خوسته ام نزدیک نبود؛ فرهاد اصلانی هم در این زمینه مشاورههایی به من داد. دست آخر با بهمن زرینپور به توافق رسیدیم. او برای ایفای این نقش زحمت زیادی کشید. ایشان انسان صبور و شریفی است و به همه دوستان فیلمساز پیشنهاد میکنم اگر فیلمی میسازند که نقشی مناسب سن و سال زرینپور است از او استفاده کنند. او طلا است و نقش را خیلی دوست داشت. شوان عطوف را نیز از کردستان عراق انتخاب کردیم.
در مورد انتخاب رادان توضیح ندادید.
از اول شکلگیری فیلمنامه به بهرام رادان فکر کرده بودم. موقعی که تصمیم گرفتیم برای نقش علی با رادان مذاکره کنیم، ایران نبود و سناریو را برایش ایمیل کردیم و بعد از خواندن گفت که از سناریو خوشش آمده است. رادان تا به حال چنین نقشی بازی نکرده بود و انتخاب متفاوتی بود. در ضمن رادان برای تماشاگر چهره محبوبی است.
اما فیلمهای اخیرش مثل «تراژدی» فیلمهای پرفروشی نبودهاند.
شرایط سینما هم در این قضیه دخیل است.فیلمهای خیلی از بازیگران ستاره دیگر هم در این سالها فروش زیادی نداشته است. به هر صورت بهرام رادان مناسب این نقش بود. با تهیه کننده اتفاق نظر داشتیم بازیگر این نقش باید شناخته شده باشد و تماشاگر دوستش داشته باشد. بهرام رادان هم تلاش زیادی انجام داد تا خودش را به نقش نزدیک کند امیدوارم مخاطب هم از این نقش استقبال کند.
کاراکتر علی به نظر شما آرمانخواه است؟
بله، علی به اصول و آرمان هایی در زندگی اش پایبند است.
در زمینه شخصیت پردازی علی تلاشی نکردید که جنبه قهرمانانه شخصیتش پر رنگ تر باشد؟
از نظر من آدمهای دهه شصتی که درگیر جنگ بودند یک جور قهرمان هستند و یا به تعبیری هر کسی که جانش را کف دستش قرار میدهد و با ایثار تمام در بحبوحه جنگ حضور پیدا میکند قهرمان واقعی است. اینها آدمهای صلح طلبی بودند که زندگی شان را میکردند تا اینکه جنگ به آنها تحمیل شد. اکثرشان هم آدمهای باسواد و با معلوماتی بودند. علی هم یک قهرمان است. علی زمانی که متوجه نیاز آدمهای درگیر جنگ میشود حاضر میشود با به مخاطرهانداختن جانش، آنها را نجات بدهد. قهرمان هایی که عاشق هم بودند و به مملکت و خانواده شان مهر میورزیدند.
علی آنقدر معرفت دارد که در آخر فیلم «شیمن» را برای ماندن و یا رفتن آزاد میگذارد؟
بله، علی علی رغم علاقه شدیدش به «شیمن» این کار را انجام میدهد.فکر میکنم بهاندازه آدم هایی که در جنگ حضور داشتهاند قصه برای تبدیل شدن به فیلم وجود دارد که شاید کم کاری ما فیلمسازان است که این عرصه مهجور مانده است. باید در زمینه تولید آثار جنگی هزینه کرد.
آیا علی با توجه به حرف هایی که مطرح میکند پدیده جنگ را مذموم و زشت میشمارد؟
آدم هایی از جنس علی هیچ وقت جنگ و خون ریزی را دوست ندارند و همانطور که عنوان کردم جنگ به آنها تحمیل شد. البته اگر دوباره مملکت مورد تعرض دشمن قرار بگیرد همین آدمها دوباره پا به میدان میگذارند و از میهن دفاع میکنند. خانواده علی را در نظر بگیرید که برادرش در جنگ شهید شده و با تبعات جنگ آشنا هستند. هیچ ایرانی وجود ندارد که جنگ و تجاوز را دوست داشته باشد.
سالها است که با مسعود جعفری جوزانی همکاری میکنید. چقدر در ساخت فیلم و اکرانش نقش داشتند؟
مسعود جعفری جوزانی به عنوان تهیه کننده سه سال پای من ایستاد تا این فیلم ساخته شود. در این دوره و زمانه کمتر تهیه کنندهای پای ساخت چنین فیلمی میایستد که از ابتدا معلوم است فروش چشمگیری نخواهد داشت و در نهایت فقط بتواند سرمایه اولیه ساختش را بازگرداند. خیلیها به ایشان گفتند که این فیلم را تهیه نکن اما پای این فیلم فرهنگی ایستاد.
ای کاش 5 نفر مثل ایشان در سینمای ما وجود داشته باشد تا به تولید فیلم فرهنگی بیش از این بها داده شود. الآن شما به هر دفتری برای ساخت فیلم مراجعه کنید میگویند سناریوی کمدی نداری؟ و کسی از فیلمهای از جنس حکایت عاشقی حمایتی نمیکند.
گفتوگو با بهمن زرین پور بازیگر فیلم «حکایت عاشقی»
روایتی عاشقانه در دل جنگ
هونام حقانی
بهمن زرین پور بازیگر – نویسنده و کارگردان سینما و تلویزیون از دهه چهل فعالیت هنری اش را آغاز و با بزرگانی نظیرعلی حاتمی، احمد رضا معتمدی، رخشان بنی اعتماد و ناصر تقوایی همکاری کرده است. زرین پور در بازیگری هم بسیار موفق است و همه بازی زیبایش را در نقش یک آدم مقرراتی و سمج در فیلم «زرد قناری» به یاد دارند. مجموعه «عطر گل یاس» ساخته زرین پور یکی از ملودرامهای پر مخاطب تلویزیون در دهه هفتاد برای تمام خانوادهها بود. عطر گل یاس، گالشهای مادر بزرگ و حامی از جمله کارهای موفق کارگردانی زرین پور در تلویزیون هستند. بهمن زرین پور بعد از مدتها دوری از دنیای بازیگری با فیلم حکایت عاشقی حضور موفق و درخشانی را تجربه کرده است. حکایت عاشقی تصویری درست و حقیقی را از یک فاجعه بزرگ تاریخی معاصر در بستری عاشقانه درباره ایران و مردم کردستان نشان میدهد. بهمن زرینپور در این فیلم در نقش یک مرد پابه سن گذاشته کرد اهل حلبچه که آدم دنیا دیده مهربان، رئوف و مثبت اندیشی است بازی کرده و موفق شده ابعاد شخصیتی این کاراکتر را در بازیاش متبلور کند. او توانست دیپلم افتخار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد را از سی و سومین جشنواره فیلم فجر برای بازی در این فیلم به دست آورد. با او درباره این حضور و ابعاد مختلف نقشش گفتوگو کردیم.
در سالهای اخیر در حوزه کارگردانی و بازیگری کم کار شده اید. دلیل این کم کاری چیست؟
اغلب بازیگران نسلهای قبل چنین شرایطی دارند و کم کارهستند. در حوزه سینما و تلویزیون به دلیل شرایط خاص، آمار تولیدات هم کاهش پیدا کرده است. سینما به کمک عصا راه میرود و مثل یک بیمار نیازمند حمایت و پشتیبانی است.بنابراین طبیعی است در چنین وضعیتی عدهای کمتر مجال کار کردن را به دست بیاورند.
به چه دلیل این شرایط به وجود آمده است؟
مشکلات عدیده و زیادی گریبانگیر سینما است و آنقدرغامض و پیچیده هستند که نمیشود به مسأله و یا آسیب خاصی اشاره کرد. برای رسیدن به دوران اوج سینما نیاز به تلاش زیادی داریم.
موقعی که احمد رمضانزاده پیشنهاد بازی در فیلم حکایت عاشقی را به شما ارائه کرد چه واکنشی داشتید؟
موقعی که فیلمنامه را برایم ارسال کردند آن را خواندم. داستان زیبا و خوبی داشت.
چه ویژگی فیلمنامه برایتان جذابیت داشت؟
در تاریخ سینمای ایران بعد از انقلاب فیلمهای زیادی درباره جنگ ساخته شده است و در اغلب این فیلمها فقط به ذات جنگ و درگیری میان نیروهای ایرانی و عراقی پرداخته میشد و کمتر فیلمی در این ژانر ساخته شده که عشق و محبت به عنوان محور اصلی مورد توجه سازندهاش باشد. اینکه عشق در بحبوبه خشونت و خون ریزی چگونه نضج میگیرد و عمیق میشود و به دور از هرگونه شعارزدگی روایتی عاشقانه برای مخاطبان تعریف میشود اهمیت دارد؛ در واقع عشق در این فیلم جنگی حرف اول را میزد. کارگردان بشدت در این اثر سعی داشت فاجعه حلبچه را زنده کند و از دل مرگ و جنگ و درگیری، زندگی را به وجود بیاورد که به زعم من در این امر بسیار موفق عمل کرد.
در خیلی از فیلمهای مطرح جنگی در دنیا عشق به عنوان یک محور اصلی حضور تعیین کنندهای دارد.
بله، این رویه وجود دارد و تضاد روح لطیف و شاعرانه عشق با روحیه خشن جنگ درام را به وجود میآورد. در فیلم حکایت عاشقی نگاهی انسانی و درست به دفاع از آب و خاک میهن شده است و این مسأله از زوایای مختلف مورد واکاوی قرار گرفته است.
بعد از خواندن فیلمنامه در مورد نقش با کارگردان درباره چه مباحثی بحث و گفتوگو انجام دادید؟
زمانی که برای بازی در حکایت عاشقی از من دعوت شد، سفری به کرمانشاه برای دیدن اقوام داشتم. مسعود جعفری جوزانی تهیه کننده فیلم با من تماس گرفت و توضیح مختصری درباره ابعاد کار داد و بعد از بازگشت به دفتر ایشان رفتم و با کارگردان در مورد نقش مفصل حرف زدیم.
چقدر اصالت کردی شما باعث شد در این فیلم حضور داشته باشید؟
من اهل کرمانشاه هستم و از نظر زبانی با کردهای عراقی تفاوتهای زیادی داریم. در کشورهای همسایه ریشههای مختلفی از اقوام کرد از قبیل کرد کرمانج، کرد سورانی و غیره داریم. در اصل، کردهای کرمانشاهی به لحاظ زبانی نقطه مشترک کمی با سایر کردهای دور و اطراف دارند.
در هر صورت یک خاستگاه و ریشه مشترک دارند.
درست است. خاستگاه یکی است.
شخصیت این پیرمرد کرد اهل حلبچه برایتان ملموس بود؟
خودم هم سالها است که پدر بزرگ شده ام و دنیای پدربزرگان را میشناسم .
البته شما یک پدر بزرگ شهری با تمام مختصات مرتبط با زندگی شهری هستید. اما پدر بزرگ حکایت عاشقی ویژگیهای دیگری دارد.
قبول دارم جنس این پدر بزرگ به لحاظ شرایط زیست و محیط متفاوت است. اما اگر به مقوله عشق توجه کنید متوجه میشوید عشق، زبانی جهانی دارد و در دورترین نقاط جهان آدم هایی هستند که عاشق میشوند و برای رسیدن به آن حاضرند سخت ترین کارها را نیز انجام بدهند. عشق همواره در تمام دنیا یک زبان مشترک و واحد داشته است. در هر صورت تجربه پدر بزرگ بودنم به من کمک کرد که بهتر و مؤثرتر با نقش مواجه شوم و کارهایش را درک کنم و اینکه حاضر است برای راحتی، خوشبختی و عافیت نوه اش در آن شرایط سخت بعد از بمباران شیمیایی حلبچه و مسموم شدنش هرکاری را انجام دهد.
دریافت جایزه از جشنواره فیلم فجر چه تأثیری در روند کاری تان دارد؟
بردن جایزه در هر شرایطی خوشایند و مطبوع است. البته هنرمندانی مثل من که تمامی عمرشان را در راستای اعتلای فرهنگ و هنر این مملکت خرج کردهاند بدون هرگونه چشمداشتی تا آخرین لحظهای که توان کارکردن و فعالیت در عرصههای هنری را دارند در همین حیطه فعالیتهای خود را ادامه خواهند داد. دیگر از سن و سال من و امثال من گذشته که یک جایزه بتواند روند هنری کارمان را تغییر بنیادین و اساسی دهد؛من بعد از بردن این دیپلم افتخار مثل سابق همچنان به کارم مشغول هستم.
ایران/مدیرکل هنرهای نمایشی وزارت ارشاد در نشست کمیسیون فرهنگی مجلس خواستار شد
توجه جدی مجلس به بودجه سال آینده تئاتر
نشست مسئولان اداره کل هنرهای نمایشی با رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی با تأکید بر توجه جدی کمیسیون به افزایش قابل ملاحظه بودجه تئاتر کشور در سال آینده برگزار شد.
در این دیدار مهدی شفیعی مدیرکل هنرهای نمایشی، سعید اسدی دبیر سیوچهارمین جشنواره بینالمللی تئاتر فجر و وحید لک مدیر بخش تبلیغات جشنواره حضور داشتند. معرفی ظرفیتهای موجود در عرصه هنرهای نمایشی کشور، تنوع گسترده آثار نمایشی در تهران و شهرستانها و افزایش تولیدات تئاتر به واسطه رویکرد مطلوب هنرمندان این عرصه از جمله مهمترین مباحثی بود که شفیعی در گزارش خود به رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی اشاره کرد.
در ادامه این نشست سعید اسدی گزارشی را از وضعیت و روند برگزاری دوره کنونی جشنواره ارائه کرد و وحید لک نیز ضمن تشریح آخرین وضعیت مشارکتهای سازمانها و نهادهای فرهنگی در حمایت از این دوره از جشنواره گزارش مشروحی را به رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس ارائه کرد.
حجتالاسلام احمد سالک رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی ضمن اظهار خرسندی از برگزاری این نشست، تمایل کمیسیون فرهنگی را برای ادامه اینگونه جلسات اعلام و با تأکید بر این مسأله که برگزاری چنین نشستها و تعاملات سازندهای در ادوار گذشته بسیار کمرنگ بوده، به ثمر رسیدن درخواستهای جامعه تئاتر کشور را در گرو پیگیری مستمر مطالبات توسط مسئولان و هنرمندان دانست و گفت: بررسی بودجه سال آینده خانواده تئاتر در دستور کار کمیسیون فرهنگی مجلس قرار گرفته است.
در پایان این نشست مدیرکل هنرهای نمایشی توجه جدی کمیسیون فرهنگی مجلس به بودجه سال آینده تئاتر را خواستار شد.
ایران/جشنواره پیامبر مهربانی در چهار فرهنگسرای پایتخت در حال برگزاری است
عطر مهربانی در شهر پیچید
نخستین جشنواره بینالمللی موسیقی پیامبر مهربانی همزمان با هفته وحدت از جمعه گذشته آغاز شده و در شب میلاد پیامبر اعظم(ص) در تالار بزرگ شهید آوینی فرهنگسرای بهمن با برگزاری بزرگداشت لوریس چکناواریان و قدردانی از ایآر رحمان آهنگساز فیلم محمد(ص) و بازسازی موسیقی ماندگار فیلم محمد رسول الله به پایان میرسد.
به گزارش «ایران»، همزمان با هفته وحدت فرهنگسراهای بزرگ پایتخت، میزبان 80 نوازنده از 8 کشور مسلمان شدهاند تا پیام صلح و مهربانی پیامبر اسلام را به گوش جهانیان برسانند. نخستین جشنواره بینالمللی موسیقی پیامبر مهربانی شامگاه جمعه با هنرنمایی 16 گروه در چهار فرهنگسرای ارسباران، اندیشه، ابن سینا و بهمن آغاز شد و فردا در فرهنگسرای بهمن به پایان میرسد. بابک ربوخه دبیر جشنواره هدف از برگزاری جشنواره موسیقی پیامبر مهربانی را معطوف ساختن ذهنیت جهان به صفات رحمت و مهربانی پیامبر دانست و گفت: برگزاری چنین جشنوارهای با این مضمون تا به امروز سابقه نداشته است. در این دوره به همت روابط عمومی سازمان فرهنگی هنری و با هماهنگی وزارت امور خارجه، بیش از ۸۰ نوازنده جشنواره موسیقی پیامبر مهربانی به مدت یک هفته در هتل فردوسی تهران میهمان مردم تهران شدند.
در آخرین روز اجرای گروههای موسیقی، از ساعت ۱۸ امروز در فرهنگسرای ارسباران، چهار گروه موسیقی «کارس کایناغی» از کشور ترکیه، «آسمان» از تاجیکستان، «انتظار» از استان مازندران و «آوای موج» از استان بوشهر به هنرنمایی میپردازند و همزمان در فرهنگسرای ابن سینا، نوازندگان گروه «حضرت رسول الله» از کشور عراق و گروه سنتی «نوا» به همراه هنرمندان گروه «آوای شول» استان گیلان و هنرمندان گروه «هامون» سیستان و بلوچستان در مدح پیامبر اعظم(ص)، موسیقی اجرا میکنند. سالن نغمه فرهنگسرای بهمن نیز پذیرای گروه موسیقی «شوشا داغلاری» از کشور جمهوری آذربایجان، گروه «کاماندار مکتبی» از کشور گرجستان و همچنین گروههای «عاشیقلار» از استان آذربایجانشرقی و «مهر آیین» از کردستان است. همچنین در فرهنگسرای خاوران، از ساعت ۱۸ تا ۱۹ گروه موسیقی «امقران» از کشور مراکش و گروه «چشتیه» از کشور افغانستان به اجرا میپردازند و در ادامه گروههای موسیقی «آفتاب» از استان لرستان و «کرمانج» از خراسان روی صحنه میروند.
«عاشیق کوثرعلی شهبازی» عضو شورای سیاستگذاری جشنواره پیامبر مهربانی نیز درباره این جشنواره به خبرنگار ما گفت: هنرمندان موسیقی بویژه «عاشیقها» پیام پیامبر اسلام را از دیرباز تاکنون به وسیله هنرشان سینه به سینه منتقل کردهاند؛ باید توجه داشت که موسیقی با کلام، به مراتب تأثیر بیشتری بر مخاطبان خود دارد. پایه این موسیقی، قرآن و دین ماست؛ در این نوع از موسیقی، هنرمند ابتدا از پیامبر اسلام حضرت محمد(ص) یاد میکند. کشورهای مسلمان در این حوزه با ما اشتراک فرهنگی دارند و میتوانیم در هفته وحدت، با وحدت میان کشورهای اسلامی نگاه منفی دنیا به اسلام را تغییر دهیم و چهره رحمانی از دینمان را به جهان نشان دهیم.
کیوان ساکت موسیقیدان و نوازنده تار و سهتار هم با اشاره به اهمیت برگزاری این جشنواره تأکید کرد: یکی از اعجازهای موسیقی این است که مردم ملل گوناگون بدون دانستن زبان یکدیگر میتوانند از راه موسیقی با یکدیگر ارتباط برقرار کنند و از فرهنگ یکدیگر لذت ببرند و بهرهمند شوند. موسیقی زبانی جهانی است. هنرمندان از کشورهای مختلف میتوانند در کنار یکدیگر به اجرا بپردازند؛ این زبان پیوندی ناگسستنی بین مردم زبانهای مختلف ایجاد میکند که مانند یک معجزه است و دیگر هنرها چنین قدرتی ندارند.
رضا مهدوی کارشناس موسیقی و دیگر عضو شورای سیاستگذاری این جشنواره هم با اشاره به اهداف برگزاری این جشنواره موسیقی بیان کرد: ما باید بتوانیم همه ساله آثار درخشانی که در خارج و یا داخل کشور درباره پیامبر کار میشود، به عنوان الگوی مناسبی برای هنرمندان موسیقی در سطح منطقه به اجرا درآوریم. وی افزود: آثار قابل توجهی در زمینه موسیقی آیینی و موسیقی پیامبر اعظم وجود دارد اما باید به لحاظ کمی و کیفی این آثار افزون شود و سرمایهگذاری بیشتری روی آن شکل بگیرد. امیدوارم این دست برنامهها نه تنها در تهران بلکه در مراکز استانهای دیگر هم شکل بگیرد.
اختتامیه نخستین جشنواره بینالمللی موسیقی پیامبر مهربانی به همت معاونت هنری سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران شامگاه دوشنبه هفتم دی در شب میلاد پیامبر اسلام در سالن 1600 نفری آوینی فرهنگسرای بهمن برگزار خواهد شد. در این مراسم ضمن اجرای موسیقی فیلم «محمد رسولالله(ص)» ساخته «موریس ژار» توسط گروه موسیقی نظامی، از «ایآر رحمان» آهنگساز فیلم محمد(ص) ساخته مجید مجیدی قدردانی خواهد شد و همچنین بزرگداشت «لوریس چکناواریان» خالق سمفونی «رسول عشق و امید» هم از دیگر بخشهای این مراسم خواهد بود. اجرای قطعه مشترک موسیقی توسط تمامی گروههای شرکت کننده و رونمایی از آلبوم «کیوان پهلوان» و آلبوم موسیقی «پیامبر مهربانی» از دیگر بخشهای اختتامیه این دوره است. حضور در سالنهای برگزاری این جشنواره رایگان است و علاقه مندان به موسیقی میتوانند ساعت 18 تا 20 امروز به فرهنگسراهای بهمن، خاوران، ابن سینا و ارسباران مراجعه کنند.
جام جم/جلالالدین معیریان: خوش اخلاقی بهترین ثروت است
مهربان و خوشصحبت است. از آن آدمهایی که حضورشان غنیمتی است تا به دنیا از منظر دیگری نگاه کنی.
جلالالدین معیریان ، طراح باسابقه چهرهپردازی به اخلاقمداری هم شهره است. کمتر کسی از عالم سینما و تلویزیون را میتوانی پیدا کنی که از او دلخور باشد.
معیریان به گفته خودش 50 سال میشود که در این حرفه است و شخصیتهای زیادی را با هنر گریم و چهرهپردازی در ذهن مردم جاوادنه کرده است.
او خالق چهرههای سریالها و فیلمهایی مانند هزاردستان، کمالالملک، سربداران، ولایت عشق، کشتی آنجلیکا، ردپای گرگ، سارا، مریم مقدس و... است. با او درباره زندگی و خصلتهای منحصربهفردشصحبت کردیم.
شما آدم شوخطبعی هستید، این خصلت چقدر در زندگی خود و اطرافیان موثر است؟
برای جواب دادن به این سوال از پدر و مادرم برایتان مثال میزنم. مادر من بسیار متدین بود، اما به دلیل بیماری آسم، نمیگویم بداخلاق بلکه میگویم آدم خوشاخلاقی نبود. برعکس پدرم بهشدت شوخطبع بود و همیشه هم خودش میخندید و هم دیگران را میخنداند. پدر و مادرم هر دو فوت کردهاند و مردم از هر دوی آنها یاد میکنند، اما پدرم را خدا بیامرزی میگویند و شوخیهای او را به یاد میآورند، البته مادرم را هم خدا بیامرزی میگویند، اما میگویند بهخاطر بیماریاش اخلاق تندی داشت! پدرم خوشاخلاق بود برای همین مردم همیشه بهخوبی از او یاد میکنند.
پس شما شوخطبعی را از پدر به ارث بردهاید؟
بله! معتقدم اخلاق خوب بهترین ثروت است.آدمهای بدخُلق در دل مردم جایی ندارند، اما مردم از آدم خوشخلق همیشه به نیکی یاد میکنند.
خوشاخلاقی اکتسابی است یا هر آدمی میتواند این ویژگی را در خودش تقویت کند؟
اکتسابی هم میتواند باشد، اما خود آدم باید به این نتیجه برسد که روی خوش و اخلاق خوب بهتر از هر ثروتی است.
شغل پدرتان چه بود؟
تاجر پارچه و قماش بود.
پس در آن دوره وضع مالی خانواده شما خوب بوده؟
بله. نسبت به بقیه مردم وضع بهتری داشتیم، اما با اتفاقاتی که در کشور میافتاد، مثل آتشسوزی بازار و اتفاقات سیاسی و اجتماعی، بنیه مالی خانوادهها لطمه میدید و ثروت و مکنت از بین میرفت.
شما شهریور 1320 متولد شدهاید، ماه و سال پر حادثه و مهم در تاریخ کشور ما، بعد کودتای 28 مرداد 1332 و در ادامه انقلاب اسلامی سال 57 را دیدهاید، این اتفاقات سیاسی چقدر در زندگی شما موثر بود؟
من 28 شهریور 1320 متولد شدم و در همان روز تهران بمباران شد. سالهای 27 و 28 تظاهرات خیابانی بود و حزب توده در کشور فعال بود. سال 1330 جریان فدائیان اسلام شکل گرفت و اتفاقات دیگر. سال 1342 برخورد طرفداران حکومت اسلامی با حکومت شاهنشاهی علنی شد که سال 57 انقلاب اسلامی به پیروزی رسید. اینها نشان میدهد از سال 1320 که من بهدنیا آمدم تا همین امسال کشور ما اتفاقات سیاسی مهمی را تجربه کرده و مسلما بر زندگی من هم تاثیر گذاشته است.
اما شما هیچوقت به سمت سیاست گرایش پیدا نکردید؟
علاقهای به سیاست ندارم. در دوران کودکی از اتفاقات سیاسی خاطرات بدی دارم، اتفاقاتی که باعث نابودی ثروت خانواده ما و اطرافیانم شد. اقتصاد خانواده ما ضربه خورد و من از خیلی امتیازات تحصیلی چشم پوشیدم. در جوانی میتوانستم برای تحصیل به خارج از کشور بروم، اما به دلیل مشکلات مالی نتوانستم.
اگر برای ادامه تحصیل به خارج نرفتید، اما هماکنون به عنوان یکی از طراحان گریم مطرح در داخل و خارج معروف هستید؟ این موفقیت همت، پشتکار و استعداد خودتان بود یا سرنوشت، شما را به این سمت آورد؟
من در داخل ایران به تحصیل ادامه دادم و هیچوقت آن را نادیده نگرفتم. خانواده مادری و پدری من همه تحصیلات عالیه داشتند و من هم دوست داشتم که به عالیترین درجه تحصیل برسم، اما نشد. در زمینه گریم همت و علاقه خودم بود که مرا در این حرفه ماندگار کرد.
اما الان یکسری از جوانان هستند که میخواهند یکشبه ره صد ساله بروند و بدون زحمت به پول و شهرت برسند...
من روش آنها را قبول ندارم. نمیتوان یکشبه و در کوتاه مدت به همه خواستهها و آرزوها رسید. باید تلاش کرد، وگرنه شکست خواهی خورد.
شما وقتی وارد دنیای حرفهای گریم شدید روزی چند ساعت کار میکردید؟ چقدر به تفریح و استراحت توجه داشتید و چقدر برای این کار وقت میگذاشتید؟
74 سال دارم.50 سال از این عمر را در سازمان صداوسیما سپری کردم. در همه این سالها برای کارم تلاش زیادی کردهام. هیچوقت ننشستهام تا زمان بگذرد و دست تقدیر اتفاقاتی را برایم رقم بزند. همیشه سعی کردهام نوآوری و خلاقیت داشته باشم. مدتی است کمتر کار طراحی گریم فیلم و سریال قبول میکنم و بیشتر تمرکزم روی آموزشگاه است. با اینکه سنم بالا رفته، اما باز هم وقتی فیلمنامهای را قبول میکنم، شبانهروز درباره آن فکر و مطالعه میکنم تا گریمی خلاقانه ارائه کنم که قابل قبول و باور باشد. شبهای زیادی تا دیر وقت بیدار میمانم و مطالعه و تحقیق میکنم تا بهترین کار را ارائه کنم.
با این وقتی که برای کار میگذارید، حضور شما برای خانواده چقدر است؟
شرمنده خانواده هستم! چون خیلی کم میتوانم با آنها به مهمانی یا حتی مسافرت بروم.
اینجوری که به نوعی به آنها ستم کردهاید...
بله! کارم زیاد است و برای موفقیت در کارم همه زندگیام را گذاشتهام. تا جایی که برایم مقدور بوده تلاش کردهام برای خانوادهام کم نگذارم. اما واقعیت این است که بیشتر برای کارم وقت گذاشتهام! دخترم در رشته بازیگری تحصیل میکند، بارها از من خواسته برای دیدن کارهایش بروم، اما وقت نمیکنم. پسر کوچکترم مجسمهساز و استاد دانشگاه رشت است، بارها از من خواسته که به دانشگاهشان بروم، اما فرصت نکردهام. خیلی دوست دارم به بچههایم بیشتر برسم، اما فرصت زیادی ندارم، عشق به گریم و هنر تمام زندگی مرا پر کرده است.
جام جم/تمدن نوین اسلامی موانع و چالشهای پیشرو
امسال جمعی از مراکز آموزشی و پژوهشی کشور با انتخاب هفته اول دی ماه به عنوان هفته علمی تمدن نوین اسلامی برنامههای علمی متعددی را به اجرا گذاشتند و کوشیدند ضمن معرفی تمدن نوین اسلامی، با بررسی عوامل و موانع موثر در فرآیند شکلگیری تمدنها، امکان شکلگیری تمدن نوین اسلامی را سنجیده و راهکارهای رسیدن به آن را پیشنهاد نمایند.
این تلاش ارزشمند همین که این موضوع را از لابهلای موضوعات مختلف بیرون کشیده و به صدر آورده، به گونهای که موجب نگارش دهها مقاله علمی درباره آن شده، تا حدی به هدف مورد نظر دست یافته است و ادامه آن میتواند منشأ اثرات بسیار گسترده و ژرف گردد.
تمدن نوین اسلامی به معنای شکلگیری و ظهور تمدن جدیدی متفاوت با تمدن اسلامی نیست. تمدن نوین اسلامی، استمرار تمدن اسلامی منطبق و سازگار با شرایط و ویژگیهای جهان نو و زندگی جدید انسان و تامینکننده نیازهای بشر امروزی است.
دشواری تمدنسازی در عصر حاضر آن است که باید این مسیر و فرآیند، در فضایی رقابتی و با غلبه بر تلاشهایی که با هراسافکنی سعی در تیره و تار کردن فضا و بدنام کردن اسلام و تمدن اسلامی دارد، طی گردد. از اینرو گرچه با توجه به تجربه تاریخی شکلگیری و برآمدن تمدن نوین اسلامی امکانپذیر است، اما با موانع جدی و اساسی روبهروست.
آنچه گذر از این موانع را سهل و آسان میکند، حل مسائل بنیادی حاصل از تمدن برآمده از مدرنیته و تجویز نسخههای موثر برای درمان دردهای ناشی از این مسائل بنیادی است. حادترین مسائل ناشی از مدرنیته و بحرانهای برآمده از آنها عبارتند از:
1ـ تقابل و جنگ انسان با خدا. تمدن مدرن که بعد از قرون وسطی ظهور کرد، با تاکید بر اومانیسم و نقش محوری انسان در هستی، انسان را به جای خدا نشاند و خدا را از زندگی بشر حذف کرد. نتیجه این تقابل بروز بحران معنویت و اخلاق در جهان مدرن و تمدن غربی است.
2ـ جنگ دنیا با آخرت. تضاد دیگری که مدرنیته ایجاد کرد، تضاد دنیا با آخرت بود. با تاکید بر سکولاریسم و مادیگرایی محض، حیات بشر در زندگی مادی این دنیایی خلاصه شد. نتیجه این تضاد ایجاد بیهودگی، نومیدی و سرخوردگی است؛ بحرانی که بشر امروزی و برخوردار از تمدن مدرن از آن رنج میبرد.
3ـ جنگ انسان با طبیعت. در تمدن مدرن با فرض بهرهبرداری حداکثری از طبیعت برای به حداکثر رساندن رفاه و آسایش، جنگی همهجانبه با طبیعت در گرفت. استفاده از تکنولوژی مدرن در این رویارویی با طبیعت آثار مخرب گسترده و عمیقی ایجاد کرد. نتیجه آن تخریب محیطزیست و بروز بحرانهای زیستمحیطی امروز است.
4ـ جنگ فرد با اجتماع. با فردگرایی و فردمحوری در تمدن مدرن، فرد، سعادت و رفاه فردی بر جمع و منافع جمعی ارجحیت یافت. این وضعیت موجب شد منافع جمعی و جامعه قربانی منافع فرد گردد که نتیجه آن بروز بحرانهای عمیق اجتماعی مانند فقر، شکاف طبقاتی، گرسنگی و سوءتغذیه است که اکثریت گسترده جوامع در مقابل اقلیتی کوچک قرار میدهد.
5ـ جنگ فرد با فرد. تضاد دیگر، تضاد و رقابت فرد با فرد است. با فردگرایی مفرط، منافع، سعادت و رفاه هر فرد مستقل و جدای از افراد دیگر تلقی میشود. هر فردی برای رسیدن به منافع بیشتر و دسترسی به رفاه و سعادت به رقابت با دیگران میپردازد. رفاه و سعادت بیشتر هر فرد در گرو کم کردن رفاه و سعادت دیگری است. بنابراین بهرهکشی، استعمار و استثمار از نتایج تمدن مدرن است؛ نتایجی که بحرانهای اجتماعی فراوانی مانند شدت یافتن درگیریها، جنگها، قاچاق مواد مخدر، قاچاق انسان، تجارت زنان و مانند اینها را در پی آورده است.
اسلام به عنوان دین کامل و تمدن اسلامی، به صورت ذاتی ظرفیت و توانمندی ارائه راهکار برای حل این مسائل و بحرانهای ناشی از آنها را دارد. مراکز علمی و پژوهشی با طرح مباحث مربوط به تمدن نوین اسلامی و امکان سنجی تحقق آن، گام اولیه را جهت نگاه علمی به موضوع تمدن نوین اسلامی برداشتهاند، اما مسئولیت اصلی این مراکز آن است که با مبنا قرار دادن متون اسلامی و استخراج دیدگاههای اسلامی و نظریهپردازی برای حل مسائل پیشروی بشر و ارائه راهکارهای عملیاتی برای حل بحرانهای اساسی پیشرو در فضای تیره و تار جهان، توجهات را به سوی تمدن نوین اسلامی، به عنوان تمدنی که درمان دردهای پیش روی بشر را در اختیار دارد جلب کند و راه پیشرو را برای برآمدن چنین تمدنی هموار سازند.
جوان/شكايت تهيهكنندگان سينما از شبكههاي فارسيزبان
فيلم دزدي كار دست ماهوارهها ميدهد
شورايعالي تهيهكنندگان سينماي ايران قصد دارد از شبكههاي ماهوارهاي فارسيزبان كه اقدام به پخش غيرقانوني فيلمهاي سينمايي ايراني ميكنند، شكايت كند؛ اقدامي كه در راستاي جلوگيري از اجحاف در حق هنرمندان ايراني توسط شبكههاي ماهوارهاي است.
نویسنده : محمدصادق عابديني
وكلاي خارج از كشور از حق سينما دفاع ميكنند
بزرگترين ضرر مالي به فيلمهاي سينمايي توليد شده در كشورمان بحث دانلودهاي غيرمجاز و پخش بدون مجوز آنها در شبكههاي ماهوارهاي است. اقدامي كه با كاهش ميزان خريداران نسخههاي شبكه نمايش خانگي فيلمها، باعث پايين آمدن درآمد سينماي كشور و در نهايت ضرر كلي به صنعت فيلمسازي در كشورمان ميشود. اگرچه حضور دفاتر شبكههاي فارسيزبان ماهوارهاي در خارج از كشور امكان پيگرد قانوني آنها را كمي سخت ميكند، اما اين بار تهيهكنندگان سينما ميخواهند براي گرفتن حق خودشان از طريق شكايت به مراجع قانوني از پخش فيلمهاي سينماييشان در ماهوارهها جلوگيري كنند.
سيدغلامرضا موسوي، دبير هيئت رئيسه شورايعالي تهيهكنندگان سينماي ايران، كه اولين بار خبر شكايت از شبكههاي ماهوارهاي را اعلام كرد، درباره علل تنظيم شكايت عليه پخش غيرمجاز فيلمهاي ايراني ميگويد: متأسفانه تعدادي از شبكههاي فارسيزبان ماهوارهاي بدون رعايت حقوق تهيهكنندگان و صاحبان فيلمهاي سينمايي ايراني يا ويدئويي، اين فيلمها را پخش ميكنند، ناگفته پيداست كه اين اقدام سرقت و دزدي فيلمهاست و لابهلاي نمايش اين فيلم آگهي بازرگاني پخش ميكنند. طبيعتاً اگر در داخل كشور جلوي پخش اين آگهيهاي تجاري گرفته شود، بسياري از اين شبكههاي ماهوارهاي به دليل عدم تأمين مالي تعطيل ميشوند. هنرمندان سينماي ايران انتظار دارند علاقهمندان فيلمهاي ايراني بهجاي مشاهده اين فيلمها در اين شبكههاي فارسيزبان دزد، با مراجعه به فروشگاههاي سطح شهرهاي كشور، اين فيلمها را خريداري كرده و با تماشاي فيلم دزدي به اقتصاد سينماي ايران لطمه وارد نسازند.
موسوي درباره چگونگي شكايت از شبكههاي ماهوارهاي نيز ميگويد: با گروهي از وكلاي مقيم كشورهاي ديگر مذاكراتي صورت گرفته است تا ضمن جمعآوري مدارك لازم، عليه سارقان فيلمهاي ايراني در خارج از كشور، به خصوص شبكههاي ماهوارهاي فارسيزبان و سايتهاي اينترنتي اقدام نمايند.
تيزرهاي تبليغاتي فيلمهاي ايراني در ماهواره
پخش تيزر فيلمهاي ايراني در حال اكران از شبكههاي ماهوارهاي موضوعي است كه حتي واكنش وزارت ارشاد را نيز در پي داشته است. عدهاي معتقدند ميتوان با پخش تيزر فيلمهاي سينمايي ايراني در شبكههاي فارسيزبان بر ميزان فروش فيلمها تأثير مثبتي گذاشت، به خصوص اينكه هزينه آگهي دادن در اين شبكهها پايين است و بار مالي چنداني ندارد. از اينرو چند فيلم سينمايي به طور دائم در شبكههاي پربيننده ماهوارهاي تبليغ ميشوند. از طرف ديگر قانون همكاري با شبكههاي ماهوارهاي منع شده است و وزارت ارشاد نيز اقدام به رصد آگهيهاي داخلي به شبكههاي ماهوارهاي ميكند، اينكه چطور آگهيهاي فيلمهاي ايراني از ماهوارهها سر در ميآورند، مسئلهاي است كه موسوي معتقد است از طرف تهيهكنندهها نبوده است. اين تهيهكننده تأكيد ميكند: براساس اطلاعات صنف، تهيهكنندگان هيچگونه آگهي براي پخش به شبكههاي ماهوارهاي ارائه نكردهاند. بلكه اين شبكهها با مراجعه به سايتهاي فيلم يا پخش فيلم يا خبرگزاريها آنونس و تيزر فيلمها را برداشته و پخش ميكنند. البته در برخي موارد نيز كساني كه فيلمها را براي نمايش فارسيزبانها در اروپا، امريكا يا اقيانوسيه خريداري كردهاند، سعي ميكنند كه براي جذب تماشاگر فارسي زبان مقيم خارج كشور به اين شبكهها سفارش آگهي بدهند. بنابراين تهيهكنندگان سينماي كشورمان سفارشدهنده پخش آگهي فيلم سينمايي نيستند و در موارد نادر نيز براي ممنوعيت پخش آگهي تذكر لازم داده شده است.
رابطه ميان سينماي ايران و شبكههاي ماهوارهاي هميشه يكسويه و به نفع شبكههايي است كه بدون پرداخت حقوق فيلمساز ايراني اثر وي را پخش ميكنند تا شايد از اين راه بينندگان بيشتري را جذب كنند. بحث آگهيهاي فيلمها هم در صورت همكاري بيشتر صداوسيما با سينما و ارائه فضاي تبليغاتي بيشتر به فيلمهاي سينمايي ميتواند تا حد زيادي كاهش پيدا كند. از طرف ديگر نيز برخورد با فيلمهايي كه ثابت شود تيزرهايشان را براي پخش در اختيار شبكهها قرار دادهاند ميتواند از ادامه روند غيرقانوني كه اكنون شاهد آن هستيم، جلوگيري كند.
جوان/نقد و نظري بر مستند «نيمه دوم سال، نيمه از دسترفته بود»
سرد و ناواضح، مثل يك روز برفي
سيزده دقيقه؛ اين تمام زماني است كه يك فيلمساز براي ترسيم سالها زندگي از دسترفته يك جانباز جنگ تحميلي صرف كرده
نویسنده : احمدرضا
حجارزاده
سيزده دقيقه؛ اين تمام زماني است كه يك فيلمساز براي ترسيم سالها زندگي از دسترفته يك جانباز جنگ تحميلي صرف كرده. گيرم او جزو اقليتها باشد اما مازيار تهراني نتوانسته بهره درستي از اين مدت كوتاه ببرد و فيلمي نامنسجم و دور از هرگونه جذابيتهاي ديداري، شنيداري و محتوايي توليد كرده است. «نيمه دوم سال، نيمه از دسترفته بود» گويا قرار بوده شرح مختصري باشد از وضعيت يك جانباز ارمني - هاسو كشيش دانياليان - كه متأسفانه به خاطر پرداخت ضعيف و ناشيانه در كارگرداني و عرضه اطلاعات نيمبند و بياهميت، اينك به نخستين رافكاتهاي يك فيلمساز آماتور شبيهتر است. كارگردان تلاش كرده از شيوه مصاحبه با افراد و روايت شخصي بر مبناي عكسها و تصاوير ضبطشده استفاده بكند اما آنچه در فيلم به كار رفته، كمترين اطلاعاتي به مخاطب نميدهد. تماشاگر اين مستند با يك مشت جملههاي كلي درباره شخصي كه درست هم معرفي نميشود، روبهروست. ضعف اصلي فيلم از پرداخت سازنده آن در سوژه ناشي ميشود؛ يك هموطن ارمني در نخستين سالهاي شروع جنگ تحميلي به خدمت سربازي ميرود و در مهرماه سال 63 به خانوادهاش خبر ميدهند در اروميه مجروح شده است. همه آنچه تا پايان فيلم از شخصيت و وضعيت هاسو ميدانيم همين است. حتي در صحت محل جانبازي هاسو جاي ترديد است، زيرا در منابع اينترنتي، محل دقيقتر وقوع رويداد، تپه شهيد احمدوند مريوان قيد شده اما در فيلم نامي از اين محل برده نميشود. همچنين فيلمساز اطلاعاتي درباره گذشته هاسو و ويژگيهاي رفتارياش رو نميكند تا او را بيشتر و بهتر بشناسيم. اغلب جملههايي كه تماشاگر در وصف او و همرزمان ارمنياش ميشنود، جملههاي گنگ و پراكنده است كه به روايت خواهر و برادرش از نخستين نماي فيلم و روي تصوير عكسهاي يادگاري از خدمت و جنگ، در هم ديزالو شده و كمكي به شناخت كاملتر شخصيت اصلي نميكنند؛ «بازمانده نسلي است كه ميخواستند رنگينكمان را معني كنند»، «هر وقت ميرفت كليسا، پنهاني گريه ميكرد»، «از بچگي خوشگل و تپل و سفيد بود. موهاي وسط سرش بور بود»، و در ادامه، برخي جملههاي خود هاسو است كه به كار ميآيند و فضايي از جبهه و جنگ را به فيلم تزريق ميكنند. مخاطب بر مبناي توضيحات هاسو متوجه ميشود در پادگان صفر يك افسريه دوره پزشكياري را گذرانده و با درجه گروهبانسومي به كوههاي عراق اعزام شده. با وجود اين، توضيحهاي هاسو از وضعيت خدمت و جانبازياش الكن و ناقص ميماند، چون به دليل جانبازي و اختلال گفتاري نميتواند واژهها را درست ادا بكند و بيشتر جملههايش نيمهكاره رها ميشوند. كارگردان براي حل اين مشكل از ترفند زيرنويس استفاده كرده كه اين راهكار هم كامل اجرا نشده و فقط برخي از جملهها كه به هيچوجه فهميده نميشوند، زيرنويس ميشوند، وگرنه باقي جملهها را بايد خود مخاطب حدس بزند. همچنين در صحنه كه يكي از زنان دوست يا همسايه به گفتوگو با خواهر هاسو مينشيند، به زبان ارمني حرف ميزنند و آنجا هم كارگردان فقط برخي جملهها را كه به نظر خودش مهمتر آمده، زيرنويس كرده است. از محتواي مخدوش فيلم كه بگذريم، در ساختار فني هم، «نيمه دوم...» دچار اشكالهاي اساسي است. انتخاب موسيقي نامناسب براي صحنهها، قاببنديهاي شلخته و غيراصولي و سرگرداني دوربين، تركيب رنگ چرك و سياهوسپيد براي نماهاي مياني گفتوگوها از مهمترين مشكلهاي فني و كيفي فيلم است كه مانع از ارتباطگيري مخاطب با اثر ميشود. دوربين وقتي آدمها را در حال سخنگفتن قاب ميگيرد، يا با نيمرخ و تصوير ناواضحي از آنها طرفيم كه مشخص نيست با چه كسي حرف ميزنند، يا مشغول پوستكندن ميوهاند و از نگاهكردن به دوربين - مخاطب - پرهيز دارند. انگار با خودشان حرف ميزنند يا بخشي از صورتشان پشت موانعي مانند برگ گلدان يا سبد ميوه پنهان شده است. علاوه بر اين، فيلم سرشار است از قابهاي كارتپستالي مكانها يا اشيايي كه نه كاركرد دراماتيك در ساختار موضوعي فيلم دارند و نه اگر فيلمساز در پي منظور و هدفي بوده، ميتوانند مقصود او را به روشني بيان بكنند. نماهاي فراوان از نردههاي خانه، ديوارهاي آجري، دودكشها، تنه درختان، نيمكتها، قابهاي پنجره و بارش برف بر همه اينها به همراه صداگذاريهاي كليشه تيراندازي و خمپارهها در جبهه، مسير فيلم را از سوژه اصلي خود منحرف كرده است. فيلمساز حتي وقتي با سوژه تا بيمارستان رواني و كليسا و معدود جاهايي كه هاسو به آنها رفتوآمد دارد همراه ميشود، نه موفق ميشود نماهاي خيرهكننده و چشمنوازي در فيلم خود ثبت بكند و نه چنانچه لازم است به معرفي مكانها و دليل حضور شخصيت اصلي مستند در آنها ميپردازد. «نيمه دوم...» اگر متن و دكوپاژ مشخصي براي كارگرداني داشت، ميتوانست به مستند كوتاهي درباره يكي از جانبازان اقليت كشور تبديل بشود كه گوشهاي از فداكاري و جانبازياش را به تصوير كشيده اما در وضعيت كنوني، فقط فيلمي آشفته و فاقد شخصيتپردازي و موضوع سرراست است كه تماشاگر را به مدت 13 دقيقه گيج و كلافه ميكند تا شاهد لحظههاي سرد و پيش پاافتاده از زندگي يك جانباز برحسب گزينش يك كارگردان بيخلاقيت باشد؛ مثل نماي پاياني فيلم كه هاسو كشيش دانياليان از گوشه پرده پنجره منظره بيرون را تماشا ميكند؛ حياط خانه روبهرو كه آنجا چند ميز و صندلي زير بارش برف سپيدپوش ميشوند.
جوان/گفتوگوي «جوان» با كارگردان «در محاصره» مستندي درباره حصر آبادان
براي ساخت فيلم درباره جنگ بايد جنگ كرد!
مجموعه مستند «در محاصره» به كارگرداني اميرمهدي پوروزيري و تهيهكنندگي مهدي همايونفر اثر مستند داستاني است كه روزهاي حصر آبادان و شكست حصر را نمايش ميدهد.
نویسنده : محمدصادق
عابديني
مجموعه مستند «در محاصره» به كارگرداني اميرمهدي پوروزيري و تهيهكنندگي مهدي همايونفر اثر مستند داستاني است كه روزهاي حصر آبادان و شكست حصر را نمايش ميدهد. اين اثر محصول مجموعه فرهنگي هنري «روايت فتح» و در 11 قسمت براي شبكه يك سيما ساخته شده است كه هر جمعه ساعت ۲۰:۱۵ از شبكه يك سيما پخش ميشود و تا ايام دهه فجر ادامه دارد. كارگردان در اين سريال سراغ مردم آن زمان رفته است و همزمان روايت آنها را بازگو ميكند. در اين روايتها مردان و زنان آبادان از چگونگي دفاع خود از اين شهر در شرايط سخت حصر و مجدداً شكست حصر سخن ميگويند.
«جوان» به بهانه پخش اين مجموعه با اميرمهدي پوروزيري، كارگردان «در محاصره» به گفتوگو پرداخته است تا به روند توليد اين اثر و ويژگيهاي آن و همچنين سختيهاي ساخت آثار مرتبط با دفاع مقدس بپردازد. لازم است از زحمات آقاي هادي فيروزمندي در انجام اين مصاحبه تشكر كنيم.
از روند توليد مستند «در محاصره» برايمان بگوييد. از چه زماني شروع شد، لوكيشن كار كجا بود و روند توليد كار به چه شكل بود؟
اصرار من اين است كه لفظ مستند درباره اين كار كمتر گفته شود. واقعيت اين است كه تصور از مستند چيز ديگري است و در عين حال اين مجموعهاي است كه بيشتر نمايشي محسوب ميشود. در واقع ما با يك اثر مستند داستاني طرف هستيم كه بسيار دراماتيك است. توليد مجموعه «در محاصره» از سي و يكم خرداد ماه در بيمارستان عمل در تهران آغاز شد و در شهرك دفاع مقدس، آبادان و خرمشهر ادامه پيدا كرد. داستان مجموعه تلويزيوني «در محاصره» از 10 روز بعد از جنگ آغاز شده و ماجراي 345 روز محاصره را در آبادان به تصوير ميكشد. توليد كار به دليل داشتن صحنههاي جنگي و نشان دادن صحنههاي مهاجرت مردم از شهر توليد سنگيني داشته است كه بازسازي اين صحنهها با شرايط و امكانات موجود بسيار سخت بود.
براي انتخاب بازيگران از چه بازيگراني استفاده كرديد و چه ميزان از كار متكي به وجه داستاني بودن است و چه ميزان مستند؟
به رغم اينكه وجه داستاني اين كار به طرز آشكاري غالب بر وجه مستند آن است، اما براي صحنههاي داستاني ترجيح داديم از بازيگران حرفهاي با چهرههايي كه هنوز چندان براي مخاطب شناخته شده نيستند استفاده كنيم. در بين بازيگران ما بازيگراني كه تجربه سالها تئاتر و چندين كار تلويزيوني و سينمايي را داشتند حضور داشتند، از جمله سلمان فرخنده، مجتبي پيرزاده، سجاد تابش و فرشاد ميرزايي كه با بازي خوبشان به فيلم كمك كردند.
درباره جنبه داستاني بودن كار، تقريباً در هر قسمت كار 75 تا 80 درصد به صحنههاي داستاني كار اختصاص داده شده است و تنها 15 درصد اثر را مصاحبه و 5 درصد را آرشيو و گرافيك شامل ميشود.
چرا براي روايت اين داستان سراغ داكيو درام و داستاني شدن كار رفتيد؟
«در محاصره» در حقيقت مجموعهاي است كه وقايع مستندي را كه كاراكترهاي اصلي و زنده كار درباره آن صحبت ميكنند به صورت داستاني تصوير ميكشد. آنچه براي ما آشكار بود اين بود كه براي مخاطب ديدن صحنههاي داستاني از گذشته آدمهاي واقعي بسيار جذاب است.
البته بايد بگويم اين نوع كار «داكيو درام» نيست. در داكيو درام، درام در داخل صحنههاي مستند شكل ميگيرد، در صورتي كه در اين نوع كار صحنههاي داستاني به خودي خود با بازي و ديالوگ دراماتيك ميشود و با تحقيق به اين نتيجه رسيديم كه چنين اثري ميتواند مخاطب بيشتري از ديگر گونهها داشته باشد و آن را انتخاب كرديم.
با اين حساب سختيهاي اين كار بيشتر از يك كار داكيو درام بوده است. از سختيهاي كار بگوييد.
خب در اين نوع كار به دليل اينكه ما با واقعيتي كه بازآفريني ميشود طرف هستيم، باورپذيربودن كاراكترها و صحنه بسيار مهم است. اما قسمت مشكلتر بيرون كشيدن درام از اتفاقات واقعي و پيوسته كردن آنهاست. به طوري كه نه غير واقعي باشد و نه مخاطب خسته شود و سير اتفاقات را از دست بدهد. اين به سختي كار اضافه ميكند.
ما تاكنون كمتر از اين فرم براي بيان داستانهاي جنگي براي مخاطبان بهره گرفتيم، به نظرتان علت چيست و جذابيتهاي مستندهاي داستاني چيست؟
دليل اينكه كمتر كارگردانها سراغ اين سبك از فيلمسازي ميروند و كمتر اين جنس آثار ساخته ميشود، هزينه زياد و زمان طولاني ساخت آن است كه توليد اين آثار ميبرد كه به نظر من اگر ساخت اين آثار تداوم پيدا كند و به صورت خط توليد دربيايد، هزينه و زمان توليد آن كمتر خواهد شد و دوستان در مجموعه «روايت فتح» انشاءالله تصميم دارند كه به اين سمت حركت كنند. يعني به جاي صرف هزينههاي سنگين براي پروژههاي كم نتيجه سينمايي، دست به توليد اين مجموعههاي داستاني مستند بزنند تا ارتباط بهتري با مخاطب برقرار كند.
ما در سالهاي گذشته نمونه معروفي در اين زمينه داشتيم؛ مستند «آخرين روزهاي زمستان». كار شما چه تفاوتهايي با نمونه «آخرين روزهاي زمستان» دارد و آيا اصلاً اين دو قابل مقايسه هستند؟ نترسيديد در مقايسه با داكيودرامي چون «آخرين روزهاي زمستان» كه آن نيز در ارتباط با مخاطب موفق بوده، قرار بگيريد؟
مجموعه «آخرين روزهاي زمستان» مجموعه موفقي است كه تفاوت زيادي با مجموعه«در محاصره» دارد. در حقيقت «آخرين روزهاي زمستان» اصرار بر مستند نمايي دارد و درام در صحنههاي مستندگونه با استفاده از فيلمبرداري با نگاتيو 16 ميلي متري و تركيب آن با تصاوير آرشيوي گذشته، حجم زيادي از كار را ميسازند.
اما در مجموعه «در محاصره» ما هيچ اصراري نداريم كه صحنههاي داستاني ما مانند تصاوير آرشيوي به نظر بيايد. هر چند پارامترهاي ديگري را براي باورپذيري تصاوير در نظر گرفتهايم. يا مثلاً در «آخرين روزهاي زمستان» هر جا كه قرار است ديالوگي استفاده شود از صداهاي واقعي باقيمانده و ضبط شده از زمان جنگ استفاده ميشود كه ايده جذابي هم دارد. اما در مجموعه «در محاصره» بازيگران كاملاً مانند يك فيلم داستاني ديالوگ ميگويند. اين تفاوت در ساخت صحنههاي فضاسازي و جنگي نيز كاملاً آشكار است و به همين دليل بدون هيچ نگراني ميدانستيم كه اين دو اثر شباهت آن چناني به هم نخواهند داشت و در جذب مخاطب و نگاه او تأثير كمي خواهد داشت.
نظر مردم درباره كار شما چطور بوده است؟
بازخوردي كه تا به امروز از مخاطبان گرفتهايم بسيار خوب بوده و بيشتر از انتظار است. عموماً مخاطبان دائم در جستوجوي بازپخش مجموعه از تلويزيون هستند كه متأسفانه اين مجموعه بازپخش ندارد و اين خيلي تعجببرانگيز است تلويزيون از مجموعهاي كه اينگونه اقبال عمومي نيز داشته است، استقبال نكرده است.
در حقيقت اگر دستور مستقيم رياست سازمان آقاي سرافراز نبود مديران مياني چندان مايل به ميدان دادن به مجموعههايي كه در خارج از سازمان ساخته ميشوند، نيستند و در حقيقت با «روايت فتح» و مجموعه توليدي آن درباره جنگ كه استانداردها را رعايت كرده و مخاطب نيز دارد، برخوردي شبيه فلان كمپاني ساخت دستگاههاي الكترونيكي دارند كه يك ساعت برنامه تبليغاتي پخش ميكنند و بازپخش نيز نبايد داشته باشند و براي بازپخش يك كار تبليغاتي به ميزان درآمد مالي آن نگاه ميكنند!
اين بزرگترين مشكل ما و مخاطبان مجموعه است. در حالي كه مخاطب مايل به ديدن است و رسانه نيز با كمبود محصولات جذاب كه منافع ملي را هم در نظر داشته باشند، مواجه است اما نگاه بعضي مديران مياني مانع رسيدن مخاطب به محصول مناسب است. شبكه يك حتي حاضر به پخش كليپ مجموعه كه اثري فاخر و ملي نيز است و موسيقي آن را بهزاد عبدي ساخته است - بهزاد عبدي دو سيمرغ از جشنواره فجر دارد- و اجراي آن با اركستر ناسيونال اوكراين بوده است، نيز نشد. اين در حالي است كه شبكههاي ديگري مثل نسيم خودشان اين كليپ را از اينترنت دانلود كرده و پخش ميكنند و اين خود سؤالبرانگيز است كه تفاوت اين شبكهها را نشان ميدهد. براي نسيم مخاطب و كيفيت اثر مهم است. البته عدم پخش كليپ باعث اعتراض و نارضايتي خواننده اثر هم شد.
يكي از سختيهاي كار موضوع دفاع مقدس آن است. موانع توليد كار دفاع مقدسي در توليد اينگونه آثار چيست؟
اصولاً دفاع مقدس متوليان زيادي دارد كه ظاهراً قرار است در ساخت آثار ملي و دفاع مقدسي كمك سازنده باشند، اما رد شدن از سد هر كدام از آنها خودش يك جهاد است. كمبود امكانات نظامي و اينكه اين امكانات براي ساخت فيلم جنگي تنها در اختيار نهادهايي است كه طرف شدن با فيلم جنگي براي آنها تبديل به يك امر روزمره و اداري شده است و هيچ سنخيتي با علاقه و عشق سازندگان اين آثار ندارد.
و سؤال آخر؛ چند قسمت از كار باقيمانده است و تا چه زماني ادامه دارد؟
ششمين قسمت از كار روز جمعه چهارم دي ماه پخش شد و پنج قسمت ديگر باقي مانده است كه احتمالاً در قسمت 11 كار تمام خواهد شد.
جوان/سريالهاي 300 قسمتي ساخته میشوند
سنتشكني تلويزيوني
گفته ميشود تلويزيون راهبرد توليد سريالهاي 300تا400 قسمتي را در پيش گرفته است.
نویسنده : محمدصادق
عابديني
گفته ميشود تلويزيون راهبرد توليد سريالهاي 300تا400 قسمتي را در پيش گرفته است. همين را كه صداوسيما ميخواهد نگاه سنتياش را به مجموعههاي تلويزيوني كنار بگذارد و گامي رو به جلو براي رسيدن به افقي جديد بردارد بايد به فال نيك گرفت. توليد ميني سريالها اكنون بيشتر از آنكه هدفي براي جذب مخاطب باشد راهكاري كوتاهمدت براي پر كردن آنتن به شمار ميرود. هرچند ماه مجموعهاي از طريق شبكههاي سراسري پخش ميشود، در چند قسمت به پايان ميرسد، در آخر هم با چند باز پخش در شبكههاي استاني يا شبكههاي ديجيتالي پرونده آن مجموعه براي هميشه بسته ميشود. مجموعههايي كه كمتر در خاطر بينندگان تلويزيون باقي ميمانند و اثرگذاري خاصي هم بر مخاطب ندارند، اما اكنون صحبت از سريالهاي چندين قسمتي است، سريالهايي كه ميتواند فيلمنامهشان داراي پيامهاي اجتماعي و آموزشي زيادي باشد.
تعداد بالاي قسمتهاي يك سريال دست نويسنده فيلمنامه را در شخصتپردازي باز ميكند. مشكلي كه اكثر سريالهاي تلويزيوني با آن درگير هستند عدم پردازش درست است، نمونه يك سريال چندين قسمتي كه توانسته شخصيتپردازي درستي نيز داشته باشد، «پايتخت» است. اين سريال كه چند فصل از آن توليد شده، اكنون به مجموعهاي شناسنامهدار تبديل شده كه هر كدام از كاراكترهاي آن داراي شخصيتي تعريف شده و جا افتاده است. سريالهاي بلند از اين قابليت برخوردارند تا بيننده در طول يك فرايند با سريال انس گرفته و در يك ساعت مشخص از شبانه روز منتظر پخش سريال محبوبش باشد. اقدامي كه متأسفانه چند سريال ماهوارهاي توانستند با استفاده از آن بينندههاي زيادي را به دست آورند. تركيه كه سريالهاي چندين قسمتياش از شبكههاي فارسيزبان نيز پخش شده، چند سالي است كه توليد مجموعههاي بلند تلويزيوني را كه اغلب درامهاي تاريخي يا اجتماعي هستند پيش گرفته است و اكنون نهتنها در كشور ما بلكه در كشورهاي عربي نيز مشتريهاي اين سريالها كم تعداد نيستند، اما نكته مهمي كه قطعاً صداوسيما بايد به آن توجه كند اين است كه لازمه توليد سريالهاي چندين قسمتي داشتن تيم تحقيق و پژوهش و فيلمنامهنويسي قوي است كه بدون آن قطعاً توليد مجموعهاي بلند صرفاً به يك شكست سنگين و پايمال شدن بودجه منجر ميشود.
جوان/پرداختن تخصصی به شعر در شبکه 4 سیما
«نقد شعر»ي كه به ذائقه مخاطبان خوش آمده
چند وقتي است كه برنامه «نقد شعر» يكشنبهها به آنتن شبكه چهارم سيما ميرود تا كمي از جاي خالي شعر را در تلويزيون پر كند اما آيا وجود يك برنامه به تنهايي ميتواند نياز مخاطبان رسانه ملي به مقوله شعر را مرتفع كند.
نویسنده : سپيده آماده
چند وقتي است كه برنامه «نقد شعر» يكشنبهها به آنتن شبكه چهارم سيما ميرود تا كمي از جاي خالي شعر را در تلويزيون پر كند اما آيا وجود يك برنامه به تنهايي ميتواند نياز مخاطبان رسانه ملي به مقوله شعر را مرتفع كند.
به گزارش «جوان»، علاقه مردم به مسئله شعر بر كسي پوشيده نيست و ايرانيان سدههاست كه به دليل علاقهمندي به شعر در ميان ساير مردم جهان شهره شدهاند، در اين ميان اما برنامههاي شعري رسانه ملي در سالهاي اخير نتوانسته انتظار علاقهمندان را برآورده كند. آنچه از برنامههاي شعري رسانه ملي در اذهان عمومي باقي مانده، مشاعرههايي است كه با حضور مجريهاي مختلف در طول يكي دو دهه آخر به آنتن ميرفت، برنامههايي كه نهتنها دوستداران شعر بلكه مخاطبان غيرتخصصي تلويزيوني را هم راضي نگه ميداشت.
با كمرنگ شدن حضور مشاعره در كنداكتور پخش رسانه ملي، در طول سالهاي اخير برنامه با محوريت شعر طنز بر آنتن شبكه آموزش جاي گرفت و قندپهلو با موضوع شعر و ادبيات طنز با حضور شاعران طنزپرداز ايراني به تهيهكنندگي امير قميشي، اجراي رضا رفيع و داوري شهرام شكيبا و ناصر فيض به نمايش در آمد. برنامهاي كه در مدت زماني كوتاه توانست با اقبال مخاطبان روبهرو شود و يكي از برنامههاي اصلي شبكه آموزش لقب گرفت.
پس از تغييراتي كه از ابتداي پاييز در شبكه چهارم سيما اتفاق افتاد تركيب برنامههاي اين شبكه تغيير كرد و در اين ميان برنامهاي در نقد هنرهاي هفتگانه براي آنتن ساعت 23 شبهاي اين شبكه تهيه شد كه سهم يكشنبه شبهاي اين برنامه به نقد شعر با اجراي سعيد بيابانكي اختصاص يافت. برنامه بهرغم اينكه مدت زمان كوتاهي از حضورش بر آنتن رسانه ملي ميگذرد، توانسته با رضايت دوستداران شعر و ادب روبهرو شود و بررسي غزل مدرن و اشعار نيمايي، دوستداران شعر مدرن را هم پاي تماشاي خود نشانده است.
در اين ميان پرداخت باز تر به آثار شاعران معاصر و نقش پررنگتر بررسي اين سبك از اشعار در برنامه ميتواند با افزايش مخاطبان اين برنامه تازه رسانه ملي بينجامد. به هر رو، اما اختصاص تنها يك ساعت از آنتن هفتگي رسانه ملي براي برنامهاي با محوريت شعر نميتواند به تنهايي پاسخگوي نياز مخاطبان شعر دوست و اهل ادبيات رسانه ملي باشد و مديران ميتوانند با افزايش چنين برنامههايي رضايت مخاطبان خاص رسانه ملي را هم جلب كنند.
حمایت/به شهدا مدیون هستیم
«حسین پورکریمی» نیمه مهرماه بود که در جشنواره تئاتر سوره ماه جایزه خود را به شهدای غواص تقدیم کرد و به فاصله نه چندان طولانی برای نقش «غواص شهید» در«اروند خون» انتخاب شد. این بازیگر جوان با اشاره به سبقه جشنواره تئاتر سوره ماه و این نمایش گفت: فکر میکنم انتخاب بازیگر برای این نقش؛ خیلی داستان عجیبی دارد. من قرار نبود در جشنواره سوره ماه شرکت کنم. 4 سالی بود که به دلایلی در این جشنواره شرکت نداشتم اما امسال با قبول نقش فرزند شهید؛ بازیگر نخست شدم و آن جایزه را به شهدای غواص تقدیم کردم. وی ادامه داد: دریافت این جایزه اتفاقات خوب بعدی را رقم زد؛ نقش دیگری از این شهدای غواص در فیلمی از حوزه هنری و دوهفته بعد از آن پیشنهاد آقای زارعی برای «اروندخون». پورکریمی با بیان اینکه در این نمایش تنها کسی که شهید میشود نقشی است که به من داده شد اظهارکرد: این نقش باعث شد تا من دوباره بر سر مزار شهدای غواص در حوزه هنری بروم. معتقدم این شهیدان من را برای این نقش انتخاب کرده بودند. شهدا تمام سعی خود را کردند حتی گوشه ای از خاک کشورمان را از دست ندهیم. ما به این شهدا بابت همه نعمت هایی که حاصل دفاع این عزیزان است مدیون هستیم. وی درباره مشکلات ارتباط گرفتن با نقش این شهید غواص از خطه شمال کشور هم یادآورشد: نقش من خیلی سخت بود؛ از یک جهت داشتن لهجه مازندرانی و ازسوی دیگر سن این شهید که 16 ساله بود. این بازیگر جوان اضافه کرد: برای اینکه بتوانم به این نقش نزدیک شوم باید لهجه بهشهری را یاد میگرفتم ؛ شروع به تمرین کردم و البته محسن تنابنده در این راه به من خیلی کمک کرد. نزدیک 5 کیلو هم وزن کم کردم که سنم کمتر دیده شود تا به این نقش نزدیکتر شوم.
حمایت/«اروندخون» الهامی از 175 شهید غواص
تهیه کننده نمایش «اروند خون» گفت: ما تلاش کردیم با «اروند خون» به مشخصههای تئاتر دفاع مقدس بازگردیم، مشخصههایی مانند زیارت امام حسین (ع)، باورهای دینی مردم، تنها نگذاشتن امامشان، احساس وظیفه کردنشان و به خاطر وطن شجاعانه جنگیدن که هیچگاه کهنه نمیشود.
«حمید نیلی» با اشاره به تشییع باشکوه شهدای غواص که سبب شد تا ایده این نمایش شکل بگیرد، تصریح کرد: احساس کردم یک عقبه تبلیغاتی با این حجم تشییعکننده یک اتفاق برای فضای دفاع مقدس است و البته معتقد بودم که برای تکریم شهدا و دفاع مقدس کار خاصی انجام نشده است. وی درباره پیوند عملیات کربلای 4 با راهپیمایی عظیم اربعین هم خاطرنشان کرد: وجه مشترک شهدای غواص و فضای اربعین هسته اولیه شکلگیری بود که با نویسندگی « ایوب آقاخانی» رنگ واقعیت گرفت. خوشبختانه از ایده من تا نوشته آقاخانی و کارگردانی زارعی هیچ فاصله ای دیده نشد. نیلی در ادامه سخنانش با بیان اینکه بسیار دوست داشتم در پیاده روری اربعین حسینی حضور داشته باشم، ادامه داد: اما واقعیت این است که روی صحنه رفتن نمایش «اروند خون» قدمی در این راه بود و امیدوارم مخاطبان نیز از این نمایش رضایت داشته باشند.
کربلای 4 برش کوچکی از مؤلفههای مقدس بودن دفاع 8ساله
نیلی همچنین در پاسخ به این پرسش که چرا در «اروندخون» برای مخاطب ماجرای کربلای 4 بازگو شد هم اظهارکرد: شاید کربلای 4 بهانهای بود تا مولفههای اینکه چطور جنگ 8ساله را «دفاع مقدس» میدانیم ذکر کنیم. هرکدام از غواصان این اثر دغدغههای خاص خودشان را داشتند، یکی پدرش مریض بود، یکی نامزد داشت و ... اما هرکدام بنا به دغدغه خود پا در این راه گذاشتند، کربلای 4 بهانه است که برش کوچکی از مؤلفههای مقدس بودن دفاعمان را به رخ بکشیم.
تئاتر فقط مختص سالنهای مرکزی شهر نیست
تهیه کننده اثر ماندگار «اروندخون» در ادامه سخنانش در پاسخ به پرسشی مبنی براینکه چرا فرهنگسرای بهمن برای اجرا انتخاب شد هم گفت: شهرداری میخواست در یکی از سالنهای خودش کار را اجرا کنیم. سالن شهید آوینی فرهنگسرای بهمن برای اجرا انتخاب شد که البته با اجرای این اثر می توان گفت دوباره بازگشایی شد. نکته دیگری که باید بگویم این است که از این انتخاب حمایت میکنم چون هم مدیر فرهنگسرا و هم بچههای سالن با ما همکاری کردند خصوصا در هماهنگی ها برای آن 45هزار لیتر آب که به واقع کار سختی بود. وی با اشاره به دوری راه فرهنگسرای بهمن برای مخاطب یادآورشد: 1100 نفر مهمان و تماشاچی ثابت کرد که تئاتر فقط مختص سالنهای مرکزی شهر نیست . وقتی مخاطب از سالن بیرون میآمد و از کار اظهار خشنودی میکرد یعنی اینکه کار موفق بوده است.
وی با گله از کمبود تبلیغات محیطی در سطح شهر نیز اظهار کرد: شاید زیاد تبلیغ نبود؛ ما نه بیلبورد کافی و نه تیزر داشتیم اما با وجود همه این کمبودها حداقل شبی 700 نفر مهمان داشتیم و بعد از اجرا هم مردم دوست داشتند کار را دوباره ببینند. به گفته نیلی «اروند خون» مخاطب خودش را پیدا کرد و استقبال از آن از جمله استقبالهایی بود که طی سالیان گذشته یک رکورد شکنی محسوب میشود. وی در ادامه سخنانش با اشاره به این موضوع که دوست دارد این کار در اشل میدانی هم اجرا شود بیان کرد: پیشنهادم به دوستان این بود که این کار را حتما در «راهیان نور» و در کنار «اروند رود» اجرا کنیم .من به دنبال آن هستم که اجرای «اروند خون» فقط مختص تهران نباشد و در استانهای مختلف اجرا شود. نکته مهم دیگر که باید به آن اشاره کنم این است که «اروند خون» نمایشی نیست که بخواهیم بگوییم دغدغه همین الان ما است. واقعا ما ادای دین کردیم. رهبر معظم انقلاب در بحث خانواده شهدا مطالب بسیاری گفتهاند، اما خاطره ای بیان میکردند که واقعا مادران وهمسران رزمندگان و به ویژه شهدا نقشی اساسی داشتند، ما نیز از این مسئله غافل نشدیم. نکته دیگر هم این است که ما سعی کردیم یک زاویه جدید را در عرصه تئاتر دفاع مقدس ایجاد کنیم و از آن فضای بسته خارج شویم و ایدههایی تازه را به تصویر بکشیم.
حمایت/« طراح حرکت» نیمه دیگر کارگردان است
«علی براتی»، طراح حرکات تئاتر «اروند خون» در خصوص تفاوت «حرکت» با «حرکات موزون» در نمایشها اظهارکرد: حرکات موزون سالیان گذشته بر اساس خواسته کارگردان و نمایشنامه اجرا میشد ولی بهمرورزمان گروه «حرکت» به عنوان یار کمکی در القای مفهوم حرکات به کمک نمایش آمد.
وی با بیان اینکه در یک نمایش طراح «حرکت» باید ذهنیت خود را با کارگردان نمایش یکی کند تا تماشاگر، گروه حرکت را خارج از فضای نمایش نداند ادامه داد: من هم تلاش کردم در «اروند خون» با نظرات کارگردان نمایش هماهنگ باشم. به عقیده من « طراح حرکت» نیمه دیگر کارگردان است؛ زیرا اگر با تفکر کارگردان پیش نرود کار گروه جدای از نمایش دیده میشود. به گفته «براتی» مردم همیشه دنبال بازیگران نقش اصلی هستند و کسی سراغ بازیگران حرکت نمیآید ولی عقیده من این است که این دو گروه فرقی باهم ندارند و جزو شاکله اصلی نمایش هستند. وی در پاسخ به پرسشی مبنی بر اینکه کار گروه «حرکت» با «پانتومیم» یکسان است یا خیر هم تصریح کرد: بازیگر «حرکت» بازیگر بدون کلام است اما کار ما پانتومیم نیست و کار حرکت تفاوت مشهودی با پانتومیم دارد.
طراح حرکت نمایش اروند خود در خصوص گروه حرکت خود توضیح داد: من از سال 87 گروه خود را تشکیل دادم که این گروه همکاران ثابتی دارد. البته بر اساس نمایشنامهها که تعداد بالاتر میرود از کمک داوطلبان استفاده میکنیم و اگر کارشان خوب باشد در گروه باقی میمانند . معیار ما برای انتخاب در ابتدا «اخلاق» است. براتی درمورد تمرینات این گروه قبل از اجرا هم یادآورشد: گروه حرکت برای نمایش «اروند خون» یک ماه قبل از اجرا روزانه بین 4 تا 6 ساعت تمرین کرد. براتی در پاسخ به اینکه چگونه میتوان میان نسل جوان و کارهای دفاع مقدس هم آشتی برقرار کرد، گفت: جوانهای ما دنبال یک اثر نو و جدید هستند. میتوانم بگویم این تئاتر از متن تا دکور و کارگردانی و بازیگر، متفاوت و مدرن بود. در این تئاتر بازیگر نقش اصلی «ماهی» است و گروه در ابتدای نمایش تفکر ذهنی این بازیگر هستند که بعد تبدیل به بالهای این بازیگر میشوند و در زمان جنگ هم ما ماهیهایی هستیم که همراه با رزمندگان حرکت میکنند و درصحنه آخر این ماهیها تبدیل به رزمندگان کربلای 4 میشوند. اینها تمام خلاقیت و نوآروی است که ذهن مخاطب را با خود درگیر میکند؛ مفاهیمی که با نمادها و استعارهها به تماشاگر منتقل میشود. وی همچنین با بیان اینکه این تئاتر را آیینی نمیداند ادامه داد: این نمایش آیینی نیست زیرا دفاع مقدس جزو آیین ما نیست بلکه جزو گوشت و پوست و وجود ماست. این فضای فکری که عدهای میخواهند این قبیل کارها را جدا کنند قبول ندارم. وی با انتقاد از این موضوع که «همیشه میگوییم سردار جنگ ولی هیچوقت نگفتهایم سرباز جنگ» خاطرنشان کرد: درست است که رزمندگان مسئولیت طراحی عملیات نداشتهاند ولی در خط اول جبههها باغیرت و توانمندی جنگیدهاند و اگر ما در جنگ تحمیلی ذرهای از خاک خود را از دست ندادیم به خاطر همت و غیرت این مردان بود. وی درباره مشقتهای کار در این نمایش هم یادآورشد: این گروه با آب سرد و مشقتهای دیگر کنار آمد و کار را به نحو احسنت اجرا کرد. اگر این کاردیده شده به خاطر گروهی است که این کار را انجام میدهد نه صرف وجودی من.
حمایت/«اروند» خون گریست؛ از شرم بازنگشتن غواصهایش
گروه فرهنگی-فرزانه دیانتی-سارا طالبی زاده: چند روز پیش «ارمغان بهداروند» مدیرعامل انجمن هنرهای نمایشی در یادداشتی برخی از بهترین آثار فصل پاییز تئاتر تهران را توصیف کرده بود، نمایشهایی که هر یک به نحوی با عنصر مقاومت و تاریخ گره خورده بودند.در بخشی از یادداشت او آمده بود« تئاتر علائمی دارد و از جملهی این علائم، یکی هم از قول این و آن گریستن است. این روزها، اگر به چشمهایمان حق بدهیم، گریستنهای بسیاری بر صحنهی تئاتر اتفاق افتاده است و میافتد! مثل گریستن از قول «اروند» که از شرم برنگشتن غواصهایش زمینگیر شده بود ...»
«اروند خون» تنها یک نمایش نبود؛ حقیقتی بود از رشادتهایی که کمتر به آن پرداخته شده بود و نمایی بود از خروش اربعینی.
«کوروش زارعی»،« حمید نیلی»،«علی براتی» و « حسین پورکریمی» عوامل و دستاندرکاران تئاتر «اروندخون» در گفتوگو با «حمایت» از این روایت تراژیک نبرد رزمندههای عملیات کربلای 4 سخن گفتند.
«اروندخون» ؛ نمایشی در شکل و قالبی نو
کارگردان نمایش «اروندخون» معتقد است که تولید یک نمایش دفاع مقدسی در شکل و قالبی غیرمتعارف این واهمه و نگرانی را به ویژه برای بخش خصوصی سرمایهگذار درپی دارد که شاید این اثر توان جذب مخاطب را نداشته باشد، اما در تولید و اجرای «اروندخون» تمام تلاش براین بود که این نگرانی برطرف شود.
«کوروش زارعی» ادامه داد: کار تولید این نمایش با برنامهریزی و پشتوانه تحقیقاتی به خوبی پیش رفت . خوشبختانه از همان گامهای نخست درصدد بودیم تا ظرفیتهای مغفول مانده در نمایشهایی با موضوعات خاص دینی و ارزشی را از طریق تولید اثری که هم بتواند نظر مخاطبان حرفهای و کارشناسان تئاتر را برآورده کند و هم توان این را داشته باشد که در نظرگاه مخاطب عام مقبول واقع شود، بازشناسی و معرفی کنیم.
وی با بیان اینکه علاوه بر این باید با اجتناب از فضای شعاری سطحی در موضوع دفاع مقدس به دنبال ساختاری حرفهای می گشتیم اضافه کرد: می خواستیم از فضاسازی تکنیکال استفاده کنیم تا در چنین قالبی راوی بخشی از رشادتهای رزمندگان دفاع مقدس باشیم.
زارعی همچنین تصریح کرد: البته چنین نگرشی نگرانیهای خاص خود را نیز داشت ؛می ترسیدیم با توجه به اینکه بخش خصوصی پای کار آمده بود «اروندخون» نتواند در جذب مخاطب خود موفق عمل کند. اما خوشبختانه خلاف این ترس، ثابت شد.
گروه «حرکت» هم جزو بازیگران هستند
کارگردان اثر ماندگار «اروند خون» همچنین در ادامه این گفت و گو در پاسخ به پرسشی مبنی بر دلایل استفاده از گروه «حرکت» در این اثر نمایشی بیان کرد: من به گروههای حرکت در حد یک چرخنده اعتقادی ندارم؛ بلکه معتقدم بدن به عنوان یکی از ارکان مهم بازیگری که زبان دارد می تواند کارگردان را به نحو مطلوب به خواستهاش و القای نمایش به تماشاچی کمک کند. من گروه «حرکت» خود را بازیگران نقش ماهی دیدم به همین دلیل اسم این گروه جزو بازیگران در پوستر تئاتر گنجانده شد.
وی اضافه کرد: گروه «حرکت» یار کمکی است چرا که به واسطه فضاها و موقعیت هایی که به وجود میآورد تماشاگر را در این اتمسفر و جغرافیا قرار میدهد. این گروه دایما لحظه های نمایشی و دراماتیک به وجود آورد و در واقع خلق موقعیت داشت.
زارعی ادامه داد: ببینید؛ بازیگران نقش ماهی در این نمایش در بدن و چهرههایشان حس داشتند؛ ما در چهره هایشان یأس ، امید، ترس ، وحشت... را میدیدیم. به نظر من هنر مهمترین وظیفه اش انتقال حس و تاثیر گذاری در مخاطب است که کمتر در کارها دیده میشود. باید نمایش تاثیر روی مخاطب داشته باشد نه اینکه صرفا مخاطب به گریه بیافتد، منظور این است که بتوان حس خوشایندی به مخاطب منتقل کرد و این حس حداقل یک روز مخاطب را درگیر کند. در «اروند خون» اتفاق خوب این بود که ارتباط تنگاتنگی بین کارگردان و طراح حرکت وجود داشت.
سعی کردیم در «اروند خون» فرزند زمانه خود باشیم
به گفته زارعی متاسفانه بخشی از تئاتر ما از تاثیرگذاری روی مخاطب فاصله گرفتهاست بنابراین تئاتر باید روی جامعه خودش تاثیرگذاری داشته باشد. تئاتر اگر نتواند فرزند زمانه خود باشد، اگر نتواند حرف جامعه خودش را بزند به چه دردی میخورد؟
وی ادامه داد: سعی کردیم در «اروند خون» فرزند زمانه خود باشیم. کاری را روی صحنه ببریم که مسئله خود ماست. دفاع مقدس آن قدر موضوع وسیع و مهمی است که حالا حالا میتوان در رابطه با آن سخن گفت. البته باید اذعان کنم که هر اثر هنری دچار نقصانی است و این اثر هم به طور حتم بدون عیب و نقص نیست .
آب کاتالیزور اصلی نمایش بود
کارگردان «اروندخون» همچنین در پاسخ به پرسشی مبنی بر اینکه دکور نمایش با آن حجم عظیم آب – 45هزار لیتر- قطعا هزینهبر برای تهیه کننده و مجری طرح بوده است.آیا نمیشد شرایط به گونهای دیگر رقم میخورد؟ اظهارکرد:در تئاتر همواره برای من 2مقوله مهم است؛ این دو مقوله هیچ وقت اجزای تزییناتی نمایش من نبوده اند ؛موسیقی و طراحی صحنه. زارعی اضافه کرد: این 2 همواره برای نمایش من حکم یک کاراکتر را دارند.شخصیتی هستند که اگر از نمایش من حذف شوند به نمایش لطمه وارد خواهد شد . به هرحال نمیتوان از تاثیر موسیقی وطراحی صحنه چشم پوشی کرد. وی ادامه داد: آب هم در نمایش« اروندخون» یک کاراکتر اصلی و یک کاتالیزور اصلی برای پیشبرد نمایش بود. به هرحال اتفاق در جغرافیای «اروند» رخ داده بود و« اروند» در واقع قصه ما را با ماهی اش – صبور- روایت میکرد.
زارعی با اشاره به این بخش نمایش خاطرنشان کرد: ببینید قرار است به واسطه دسته ماهیها از اروند شناکنان به سمت دجله و فرات بروند تا در روز اربعین به آنجا برسند. این شنا کردن و رسیدن برای آن است که به آرزوی اجدادی پایان دهند.حالا توی مسیر به کربلا این ماهی صبور روایت میکند که در 3دی ماه 65 در عملیات کربلای 4 چه اتفاقی افتاده و او و دسته ماهیها شاهد چه ماجرایی بوده اند. وی با تاکید براینکه در چنین شرایطی نمیتوان آب را حذف کرد، یادآورشد: ما از آب به عنوان یک بازیگر زنده استفاده کردیم.افتادن بچه ها توی آب، صدای آب درهنگام شنای غواصان،آن تنفس و صدایی که در سالن می پیچید، با مخاطب دیالوگ بر قرار میکرد.حرف میزد،من چطور می توانستم این دیالوگ را حذف کنم؟ این لطمه جبران ناپذیری بود.سخت بود.هزینه بر بود اما همین صدای آب روح تازه ای در مخاطب ایجاد میکرد؛ شیرجه و شنا در آب و موقعیتهایی که خلق میشد، امواج و نور به سقف میزد و انعکاس آن در صورت تماشاگر دیده می شد، بسیار تاثیر گذار بود. تماشاگر را زنده می کرد. روح اثر را چند برابر می کرد.
شبیه سازی در اروند
زارعی در ادامه سخنانش با پاسخ به این پرسش که آیا قصد اجرای این اثر ماندگار را در سایر شهرها دارد یا خیر هم گفت: در وهله نخست اینکه قصد دارم این نمایش را در سالنهایی در نقاط مختلف پایتخت اجرا کنیم تا به این وسیله مخاطبان بیشتری امکان تماشای آن را داشته باشند و به عنوان برنامهای بلندمدت سعی در میدانی کردن این نمایش و تولید آن در قالبی بزرگتر را داریم که البته این امر همچنان در حد یک فرضیه مطرح شده است. وی ادامه داد: اگر تولید میدانی این نمایش محرز شود، میخواهم «اروندخون» را در لوکیشنی واقعی و مثلاً در «اروندرود» خوزستان شبیهسازی کنم که به این واسطه علاوه بر تأثیرگذاری بیشتر بر روی مخاطب بتوانم ادای دینی هر چند کوچک به شهدای عملیات کربلای 4 به ویژه شهدای غواص داشته باشم.
این کارگردان همچنین خاطرنشان کرد: قصد داریم این کار را برای بخش بین الملل تئاتر فجر هم ارائه کنیم.من دوست دارم خارجیها هم این نمایش را ببینند تا با بخشی از تاریخ سرنوشت ساز و حماسهسازما آشنا شوند. میخواهم این پیام را به همگان متقل کنم که 8سال جنگ به ما تحمیل شد. اما ما حماسه ساختیم ، جنگیدیم واز خاک خود دفاع کردیم.
شرق/سایه شبکههای ماهوارهای بر سر رسانه ملی سنگینتر میشود
ضربه فني با «تیزرهای رایگان»
بهناز شیربانی: فعالیت شبکههای ماهوارهای هرروز شکلوشمایل جدیدتری به خود میگیرد. سابق بر این، شاید پخش سریال از این شبکهها اعتراض مدیران و هنرمندان را به جهت آسیبهایی که پخش اینگونه فیلمها در ریزش مخاطب ایرانی دارد در پی داشت. اما، درحالحاضر حمایت شبکههای ماهوارهای از محصولات سینمای ایران قوت بیشتری گرفته است و در این شرایط با قطعیت بیشتری میتوان گفت که شبکههای ماهوارهای در غیاب شبکههای خصوصی، فعالیت چشمگیری دارند و اتفاقا در جذب مخاطب هم موفق عمل کردهاند. ماهها پیش بود که شبکههای ماهوارهای فارسیزبان، در ادامه گسترش فعالیت شبکههایشان، پخش تیزرهای فیلمهای سینمایی را آغاز کردند. این در حالی بود که جدا از اعمال سلیقهای که در پخش تیزرهای فیلمهای سینمایی در تلویزیون ایران انجام میشود و تصمیمگیری درباره اینکه کدامیک از فیلمها قابلیت پخش تیزر دارند، قیمتهای گزاف پخش تیزرهای تلویزیونی فیلمها نیز دلیل دیگری بود که در ابتدای پیادهشدن طرح پخش تیزرهای فیلمهای سینمایی، تهیهکنندگان و پخشکنندگان فیلمهای سینمایی خیلی هم برای پخش تیزر فیلمهایشان در این شبکهها بیمیل نباشند.
درحالیکه پخش یک تیزر ٣٠ ثانیهای در پربینندهترین ساعت تلویزیون، مبلغی نزدیک به ٣٠میلیونتومان برای سینماگران هزینه داشت، شبکههای ماهوارهای جم، بابت هر ٩٠ نوبت پخش تیزر، تنها مبلغ ١٠میلیونتومان را دریافت میکردند. درواقع میتوان گفت هزینه هر تیزر ماهوارهای برای فیلمساز ایرانی حدود ١١٢هزارتومان بود.
هرچند که رسانه ملی در مقابل هزینه بالایی که برای پخش تیزر فیلمهای سینمایی در نظر گرفته است، پخش تیزر رایگان را هم برای فیلمهای سینمایی در نظر گرفته؛ هرچند ظاهرا پخش این نوع از تیزرها کاملا سلیقهای است و برحسب اینکه شورای بازرگانی صداوسیما چه فیلمهایی را شایسته پخش تیزر رایگان بداند، اقدام به پخش آنها میکند. بااینحال، در این باره نیز شبکههای ماهوارهای بیمعطلی در اقدامی جدیدتر و در قالب طرح حمایتی، اقدام به پخش رایگان تیزرهای فرهنگی کردهاند.
وعدههایی که عملی نشد
بسیاری از سینماگران، با درآمدزایی سینما قادر به پرداخت هزینههای سنگین پخش تیزر از صداوسیما نیستند. دراینمیان هم وعدههایی از سوی مدیران صداوسیما در جهت تعامل بیشتر با سینماگران مطرح شد. اما هنوز هم ممیزی و اعمالسلیقه بهمنظور پخش تیزر فیلمهای سینمایی به قوت خود باقی است. مدتی قبل مسئولان رسانه ملی مانع پخش تیزرهای تبلیغاتی فیلم «خواب تلخ» شدند؛ فیلمی که پس از ١٢ سال توقیف در گروه سینمایی هنر و تجربه اکران شد و در مدتزمان کوتاهی توانست به فروش خوبی دست پیدا کند. اما ظاهرا به نظر مدیران صداوسیما این فیلم اجازه تبلیغ ندارد.
سینماگران چه کردند؟
سیدغلامرضا موسوی، دبیر هیأترئیسه شورایعالی تهیهکنندگان سینمای ایران، در گفتوگویی اعلام کرد که سرقت فیلمهای ایرانی توسط شبکههای ماهوارهای فارسیزبان پیگیری و اعلام شکایت میشود. او در گفتوگو با ایسنا افزود: متأسفانه تعدادی از شبکههای فارسیزبان ماهوارهای بدون رعایت حقوق تهیهکنندگان و صاحبان فیلمهای سینمایی ایرانی یا ویدئویی، این فیلمها را پخش میکنند. ناگفته پیداست که این اقدام سرقت و دزدی فیلمهاست و لابهلای نمایش این فیلمها آگهی بازرگانی پخش میکنند. طبیعتا اگر در داخل کشور جلو پخش این آگهیهای تجاری گرفته شود، بسیاری از این شبکههای ماهوارهای به دلیل عدم تأمین مالی تعطیل میشوند.
او ادامه داد: با گروهی از وکلای مقیم کشورهای دیگر مذاکراتی صورت گرفته است تا ضمن جمعآوری مدارک لازم، علیه سارقان فیلمهای ایرانی در خارج از کشور بهخصوص شبکههای ماهوارهای فارسیزبان و سایتهای اینترنتی اقدام کنند. در داخل کشور نیز بسیاری از سایتها توسط ستاد مبارزه با سرقت کالاهای فرهنگی که مدیریت آن با دکتر ابطحی است، فیلتر شده است.
او همچنین درباره پخش آگهی فیلمهای سینمایی از برخی شبکههای ماهوارهای فارسیزبان گفت: براساس اطلاعات صنف، تهیهکنندگان هیچگونه آگهیای برای پخش به شبکههای ماهوارهای ارائه نکردهاند. بلکه این شبکهها با مراجعه به سایتهای فیلم یا پخش فیلم یا خبرگزاریها، آنونس و تیزر فیلمها را برداشته و پخش میکنند. البته در برخی موارد نیز کسانی که فیلمها را برای نمایش فارسیزبانها در اروپا، آمریکا یا اقیانوسیه خریداری کردهاند، سعی میکنند برای جذب تماشاگر فارسیزبان مقیم خارج از کشور به این شبکهها سفارش آگهی بدهند.
او خاطرنشان کرد: بنابراین تهیهکنندگان سینمای کشورمان سفارشدهنده پخش آگهی فیلم سینمایی نیستند و در موارد نادر نیز برای ممنوعیت پخش آگهی تذکر لازم داده شده است.
----------------
طبق گفتههای غلامرضا موسوی، اهالی سینما و پخشکنندگانی که فیلمهایشان در اکران سینماهاست، سفارشدهنده پخش آگهی فیلمهایشان در شبکههای ماهوارهای نیستند. بااینحال، این روزها تیزر تمامی فیلمهای اکران سینماها در شبکههای ماهوارهای درحال پخش است. برای پخشکننده و تهیهکنندهای که در رقابت با دیگر فیلمهای اکرانشده تمام تلاشش را در جهت جذب مخاطب میکند، پخششدن تبلیغات فیلمش از شبکههای ماهوارهای نیز یک امکان مناسب است. اما طبعا اگر صداوسیما شرایط بهتر و مناسبتری برای سینماگران قائل شود، شاهد جدال سخت صداوسیما با شبکههای ماهوارهای نخواهیم بود؛ جدالی که نقطه پایان آن، ضربه فني صداوسیما خواهد بود.
شهروند/پرویز پرستویی: عدهای که به نام دین دزدی میکنند، دزد باورهای مردمند
پرویز پرستویی با نقل داستانی، از کسانی که باورها و ارزشهای مردم را خدشهدار میکنند، انتقاد کرد و از آنها خواست حداقل فقط پول مردم را به تاراج ببرند نه ارزشهایشان را.
پرویز پرستویی، با انتشار نوشتهای از خدشهدارکردن باورهای مردم و سوءاستفاده از خزانه مردم به نام دین انتقاد کرد.
او با نقل داستانی، دزدی از مردم به نام دین را باعث دینزدگی مردم دانست.به گزارش خبرآنلاین نوشته پرویز پرستویی به این شرح است:
«میگویند در قدیم دزد سر گردنه هم معرفت داشت....
روزی دزدی در مجلسی پر ازدحام با زیرکی کیسه سکه مردی غافل را میدزدد، هنگامی که به خانه رسید، کیسه را باز کرد و دید در بالای سکهها کاغذی است که بر آن نوشته است:
خدایا به برکت این دعا سکههای مرا حفاظت بفرما..
اندکی اندیشه کرد سپس کیسه را به صاحبش بازگرداند. دوستانش او را سرزنش کردند که چرا این همه پول را از دست داد.
دزد کیسه در پاسخ گفت:
صاحب کیسه باور داشت که دعا دارایی او را نگهبان است. او بر این دعا به خدا اعتقاد کرده است.
من دزد دارایی او بودم نه دزد دین او.
اگر کیسه او را پس نمیدادم، باورش بر دعا و خدا سست میشد. آنگاه من دزد باورهای او هم بودم. و این دور از انصاف است...!
و این روزها در این سرزمین عدهای هم دزد خزانه مردمند و هم دزد باورهایشان....چونکه بنام دین دزدی میکنند....برای همین است که عدهای از دین زده شدهاند و فکر میکنند که این کاری که اینها میکنند، تعالیم دین است.
اگر میبری سکهها را ببر نه باورها را...
قدس/گفت وگو با شکرخدا گودرزی بازیگر نقش امام خمینی(ره) در سریال «معمای شاه»
روزی که اولین سکانس را دیدم، زبانم بسته شد
هنر/ تکتم بهاردوست: هرچند «شکرخدا گودرزی» درسریالهایی چون «همسایهها»، «نیمه تمام»، «حلقه سبز»، و فیلم سینمایی«جایی برای زندگی» بازی کرده است ولی احتمالا هنوز بازیاش در سریال «شب دهم» در ذهنها ماندگار است.
گودرزی پیش از این که بازیگر تلویزیون باشد، نویسنده، بازیگر و مدرس تئاتر است، ولی بعد از سالها فعالیت صحنه و بازی در حوزههای مختلف، مطمئناً حضورش در سریال «معمای شاه» و بازی در نقش معمار انقلاب، امام خمینی(ره) از جایگاه خاصی در کارنامه کاریاش برخوردار است. با او به انگیزه حضورش در این سریال به گفتوگو نشستهایم.
شما را سالهاست با تئاتر میشناسیم و این را هم میدانیم که با مقوله تصویر و بازیگری بیگانه نیستید، ولی شنیدن ماجرای حضورتان در سریال«معمای شاه» بیشک خواندنی است.
یکی دو سال پیش تئاتری به نام «ساقی» را در سالن اصلی شهر با «امیر دژاکام» کار میکردم. در آن نمایش نقش شاعر شوریده حالی را برعهده داشتم که در فصلی مدحی طولانی را در وصف حضرت امیرالمومنین(ع) میخواند. وقتی این مدح را میخواندم، اجرا را به شکلی انتخاب کرده بودم که تماشاگر برای خواندن بخشهایی از این شعر با من همراهی میکرد و فضای خیلی فضایی احساساتی شده بود.
محمدرضا ورزی به دعوت کارگردان سه شب متوالی به دیدن کار آمد. در شب دومی که برای دیدن نمایش آمده بود به مسعود عجمی که دستیار و عکاس سریال است گفته بود که فقط از اجرای من عکس بگیرد. ورزی در شب سوم و نیمههای نمایش به پهلوی عجمی میزند و میگوید: «گودرزی همان امام خمینی(ره) است».
دریکی از همین شبهای اجرا، دژاکام گفت که ورزی تو را برای نقشی در سریال در نظر گرفته است ولی نگفت چه نقشی و قرار شد که برای صحبتهای اولیه به دفتر پروژه برویم.
برای این نقش من در بیست و هفت جلسه بیشتر از شش ساعت تست گریم داشتم. در طول این مدت هر چه به تصویر اصلی نزدیک میشدیم و گریم پختهتر میشد من شوق را در چهره محمد ورزی میدیدم گریم که به اتمام رسید چهره همه دیدنی بود. خودم هم تعجب کرده بودم، اینقدرشباهت تعجببرانگیز بود. حال غریبی داشتم و تازه این زمان بود که به خودم گفتم گودرزی داری چکار میکنی؟ این نقش شوخی نبود و دلهره عجیبی داشتم.
چرا با وجود این نگرانی، نقش را پذیرفتید؟
من راحت این نقش را نپذیرفتم، فرآیندی طولانی داشت. همانطور که گفتم چهارماه گریم من که هر دو سه روز یک بار انجام میشد و تصویر به مرور روی صورت من شکل میگرفت، درطول این مدت هم با خودم و با محمد ورزی و بقیه خیلی صحبت کردم تا بتوانم هرچه بیشتر به نقش نزدیک شوم.
دلهره داشتم ولی مگر در طول دوران بازیگری یک آدم چند بار قرار است توفیقی این چنین نصیبش شود؟ مگر قرار است من چند بار بتوانم این شانس را داشته باشم که نقش یک چنین مرد بزرگی را که نه تنها در ایران که در جهان شناخته شده و مورد احترام است بازی کنم.
این نقش توفیقی بود که نمیشد از آن گذشت و من باید به همه اضطرابهای اساسی، حساسیتها و... فائق میآمدم. این نقش یک بار پیش میآید و ممکن هم هست که بازیگر را زمین بزند و ممکن هم هست که او را بالا ببرد. وقتی بازیام را در اولین سکانس سریال دیدم دیگر قانع شدم که باید ادامه بدهم.
دلیل نداشت که میدان را خالی کنم و باید میپذیرفتم فقط مسؤولیتم سخت میشد و طبیعتاً کار بیشتری را میطلبید و من همه جانم را گذاشته بودم که این نقش درست از کار در بیاید.
ولی خیلی از همکاران شما بر این باورند که دیدن راشهای بازی تأثیر خوبی بر روی بازیگر و ادامه کار او ندارد.
ولی من دیدم! به ورزی گفتم به این شرط بقیه نقش را بازی میکنم که اولین سکانس را ببینم و او هم اولین سکانس را کامل با تدوین و موسیقی نشانم داد. روزی که در آن آمفی تئاتر زیر کاخ ملت اولین سکانس بازیام را دیدم دیگر زبانم بسته شد.
وقتی برای این نقش انتخاب شدید فکر میکردید تا این حد به نقش امام(ره) شبیه باشید؟
اصلا! زمانی که خودم را در آیینه اتاق گریم دیدم نه تنها من که همه متعجب شده بودند. درجه شباهت آن اندازه بود که اصلاً قابل باور نبود. هنوز چهره همه کسانی را که در آن اتاق بودند به یاد دارم ولی همه چیز گریم نبود. من همزمان با گریم باید این را پیدا میکردم که چقدر میتوانم به لحاظ درونی به این نقش نزدیک شوم و وقتی من نگاه میکنم همانی باشد که پیشتر در ذهن تماشاگر نقش بسته است.
حالت درونی را که از آن یادکردید چطور با این پوشش بیرونیهماهنگ کردید؟
این یک راز است. این راز توانست من را به باور نزدیکترین افراد حضرت امام(ره) برساند. من با مرحوم سیدصادق طباطبایی دیداری داشتم و ایشان وقتی عکسها را دیدند از این همه شباهت تعجب کردند. حتی خواهر ایشان همسرمرحوم حاج احمد خمینی(ره) هم خیلی متعجب شدند.
آیا به جز فیلمنامه و دیدارهایی که با خانواده امام(ره) داشتید از منبع تحقیقاتی دیگری هم استفاده کردید؟
من بیشتر سخنرانیهای امام را بارها دیدم. مستندی وجود دارد از «محمد دبوق» به نام «روحالله» که من بیش از 10 بار این 10 دی وی دی را دیدم و همه اینها من را به هر چه نزدیکتر شدن به این نقش کمک کردند.
ازهمان فیلمها به چیزهایی مثل ایستادن حضرت امام، راه رفتنشان، حرکات دستها و... رسیدید؟
بله، حرکات ایشان خیلی مهم بود، ولی همه اینها طراحی بیرونی نقش بود، اما آنچه که این بیرون را هماهنگ میکند، درون است. شاید شما بتوانید به عنوان یک بازیگر، تقلید عمل را به خوبی انجام دهید ولی آنچه که در نگاه میآید باور درونی را میخواهد و بازیگر باید به یک شناخت درونی از این شخصیت برسد. یکسری کلید واژهها در این راه خیلی به من کمک کرد که یکی از آنها سخنرانی حضرت امام(ره) در زمان دولت بازرگان بود که ایشان از خاطراتشان که چگونه به ترکیه و عراق رفتند و... میگویند. یک جمله خیلی ناب وجود داشت در آن سخنرانی، آن هم اینکه میگفتند: «ما برای خودمان یک فکرهایی میکردیم اما یک چیزهای دیگری میشد چون خدا میخواست. من چیزی برای خودم قائل نیستم برای شما هم(دولت موقت بازرگان) قائل نیستم...» وقتی آدم اینقدر در مقابل خداوند تسلیم است نگاهش در مقابل جهان تعیین کننده است. این رابطه باید درک میشد تا مخاطب بتواند آن نگاه را پیدا کند.
به لحاظ فیزیکی چگونه به شخصیت امام(ره) نزدیک شدید؟
من برای این نقش هفت کیلو کم کردم و تا الان هم یک گرم کم و زیاد نکردم.
محمد ورزی روی چه ریزهکاریها و مواردی تاکید داشت و چه مواردی برای شما از اهمیت ویژهای برخوردار بود؟
مهمترین چیزی که کارگردان به آن معتقد بود و به من هم انتقال داد چیزی بود که در چشم من باید دیده میشد. همه اجزای صورت را میتوانستیم با گریم درست کنیم بهجز چشمها را. نگاه قابل پوشاندن نبود. نگاهی که هم در آن مهربانی باشد، هم قدرت، هم آن عنصر کاریزماتیک را داشته باشد و رسیدن به این باور از طرف من خیلی مهم بود.
قدس/افخمی در برنامه هفت:
افخمی چه کسی است؟ مدیر سینمایی اهمیت ندارد
بهروز افخمی در برنامه «هفت» با اشاره به نظر یکی از مدیران سینمایی که گفته بود اصلا افخمی چه کسیاست که جواب او را بدهیم؛ گفت: مدیران دولتی سینمای ایران اهمیت زیادی ندارند، چون اساسا سینمای ایران اهمیتی ندارد وقتی مردم به تماشای فیلم ایرانی نمیروند
به گزارش قدس انلاین و به نقل از تسنیم، شب گذشته 4 دی ماه، دهمین قسمت از دورتازه برنامه سینمایی هفت با اجرا و سردبیری بهروز افخمی و با حضور سیروس الوند کارگردان سینما پخش شد.
بهروز افخمی در سرمقاله هفت دهم گفت: بعضی از مدیران دولتی بسیار از من عصبانی هستند به طوری که آقای ایل بیگی، معاون نظارت و ارزشیابی سازمان سینمایی گفتند اصلا آقای افخمی چه کسی است و چرا ما باید جواب ایشان را بدهیم. نکته جالب این است من نیز نمی دانستم آقای ایل بیگی کیست و تا وقتی مامور تولید برنامه های هفت نشده بودم و تحقیق نکرده بودم درباره اوضاع و احوال سینمای ایران، نمی دانستم رئیس شورای صدور پروانه ساخت ایشان است. به طور کلی به نظرم مدیران دولتی سینمای ایران اهمیت زیادی ندارند، چون اساسا سینمای ایران اهمیتی ندارد وقتی مردم به تماشای فیلم های ایرانی نمی روند. سینما از مقوله سرگرمی و پرکردن اوقات فراغت مردم است.
در ادامه برنامه و در بخش گفتگوی ویژه بهروز افخمی میزبان سیروس الوند، نویسنده و کارگردان سینما بود. سیروس الوند در ابتدای صحبت های خود گفت: من بسیار مشتاق حضور در «هفت» جدید بودم و مرتبا برنامه را پیگیری می کنم و خوشحالم که برنامه موفق است.
وی در ادامه در خصوص سابقه فیلم سازی خود و شرایط امروز گفت: برای نسل امروز خیلی طبیعی است که در 22 سالگی فیلم بسازند. هم شرایط آماده است و هم ابزار فراهم است. به مرور تجربه های خانگی مثل فیلمبرداری از جشن های تولد می تواند به فیلم سینمایی تبدیل شود و به نمایش درآید! اما ما فیلمسازی خود را مدیون مسعود کیمیایی، مهرجوی و تقوایی هستیم. فضایی که در اوایل دهه 40 شروع شد که بازیگران اساسا اعتماد به نفس پیدا کنند و جلوی این بزرگان بازی کنند و حرف بزنند
من از مطبوعات شروع کردم و مقالاتی می نوشتم و به مرور به سمت سینما حرکت کردم. و رفته رفته سینما جای عشق به ادبیات و ژورنالیست را گرفت. وقتی شروع کردم به فیلمنامه نویسی دیگر نقد نمی نوشتم. دیگر حق نمی دادم به خودم که به جماعتی فحش دهم که خودم در میانشان کار می کنم. چیزی که امروز رایج است و هم فیلم می سازند و هم نقد می کنند
الوند افزود: نقطه تراژیک سینمای ما همین است. یک نفر فیلمبردار بسیار خوبی است ولی فکر می کند اگر کارگردان شود شان بالاتری دارد. چرا فکر می کنیم شان کارگردانی بالاتر از باقی است. هرکدام برای خود شأن دارند. تصویربردار، صدابردار، نویسنده و ... . الان هنرجوهای ما سودای کارگردانی در سر دارند و فکر می کنند اینگونه بالاتر می روند.
این کارگردان ادامه داد : نقد حوزه خطرناکی است و عموما در خلاف نظر مردم هستند. یعنی منتقد از فیلمی که مردم خوششان آمده، بدشان می آید والا او هم یک نفر مثل مردم می شود. اگر ما بخواهیم در این شرایط نقد را برای توده مردم جذاب کنیم بسیار سخت است. مخصوصا که منتقد مسعود فراستی باشد. او از اساس هر فیلمسازی را یک مجرم می داند.
وی در ادامه در خصوص وضعیت سینمای ایران گفت: من دو هفته پیش به تماشای فیلم «جامه دران» رفتم. در حین پخش که سالن پر بود، پرده تاریک شد ولی صدا ادامه پیدا می کرد. مردم به مرور خارج شدند اما اینها نتوانستند مشکل را حل کنند. و من دیدم این سیستم دیجیتال نتوانست مشکل را حل کند. حالا می گویند سینماها تجهیز شده و کیفیت نمایش فیلم ها بهتر شده است! یک چیزی که خود تو در برنامه ات می گویی این است که مردم دیگر فیلم های ما را دوست ندارند. من با این مخالفم. به نظرم مردم این روزها یک زندگی خانگی را به یک زندگی خیابانی ترجیح داده اند. عادت کرده اند از نان تا غذا و فیلم را به خانه شان بیاورند.
وی در پاسخ به این سوال که چرا مردم «نهنگ عنبر» و «شهر موش ها» را در خانه شان نمی بینند، گفت: مشخصا «نهنگ عنبر» از خیلی از خط قرمزها عبور کرده و «شهر موش ها» نیز از قبل یک خاطره بلند می آید و طبیعی است استقبال شود. امروزه سریالی در شبکه نمایش خانگی فروش خوبی دارد که در محله ما حتی جلو جلو فیلم را می خرند. همین اگر در سینما اکران می شد اینگونه استقبال نمی شد و گرفتار سینمارفتن مردم می شد، اما مردم همین را در خانه می بینند. ما میخواهیم مردم در بین این آلودگی هوا از خانه بیرون بیایند و به سینما بروند، مردم مگر دیوانه اند!؟
این کارگردان افزود: امروز یک فیلم در 10 سالن سینما آن هم در برخی سینماها به صورت تک سانس و بدون هیچ پوستری اکران می شود و برای همین فیلم ها نابود می شود. در هند اول فیلم ها نسخه ویدئویی اش می آید و بعد فیلم اکران میشود. و مردم وقتی فیلم را در ویدئو می بینند و اگر خوششان آمد به سینما می روند و با جمع فیلم را می بینند. چون آنجا هنوز فرهنگ فیلم دیدن در سینما از بین نرفته است. اما در ایران اگر به تهیه کننده ای بگویی فیلم ات همزمان یک نسخه اش پخش شده، سکته می کند. آن چیزی که در ذات سینما است، حیرت و وحشت است و باید این را در سینما بیاوریم.
در ادامه افخمی بیان داشت: اما امروز ضدسینما ساختن و ضد باشکوه و حیرت انگیز ساختن عادی شده است. البته نباید این سینما را ممنوع کرد چون هرچند هر فیلمسازی باید بتواند فیلم مورد علاقه خود را بسازد، حتی فیلم باشکوه و حیرت انگیز بسازد. اما باید این را توجه کرد که امروز مجموع این فیلم ها 10 درصد بازار است. یعنی الان به نظرم تمام محصولات سینمای ایران را می توان «هنر و تجربه» تعریف کرد و در 10 الی 15 سالن سینمایی با اکران دراز مدت همه آنها را نمایش داد. سالن هویت سینما را تشکیل می دهد. امروز واقعا 95 درصد صندلی های سالن ها خالی است چون فیلمی عظیم که مردم را به خود جلب کند وجود ندارد.
وی در این خصوص که با این حساب باید فیلم های خارجی را برای اکران در ایران آورد، گفت: اتفاقا من با این قضیه مخالفتی ندارم. در شرایطی که امروز هر سال دو سه فیلم کمدی را از فروش کل سینمای ایران دربیاوریم، چیزی در حدود 5 میلیون تماشاچی برای حدود 60 فیلم. یعنی کمتر از 100 هزار تماشاچی برای هر فیلم. آن سینماهایی که آن فیلم ها را نشان داده، دو یا سه هزار برابر شود و در تمام شهر پخش شود، آن 100 هزارتا نهایتا به 200 یا 300 هزار نفر افزایش می یابد. یعنی اساسا قابل مقایسه نیست با فیلمی که مردم می خواهند ببینند. چنین فیلمی باید 10 میلیون بیننده داشته باشد.
الوند در ادامه خطاب به افخمی گفت: یک وقتی به من می گفتند الوند بیا فیلم بساز من می گفتم من قصه ندارم. می گفتند من می خواهم با تو فیلم بسازم قصه جور می شود. بعدها می گفتند سیروس خودت نه، قصه چی داری؟ باور کنید پارسال به من گفتند اسپانسر چی داری؟ گفتم من اگر اسپانسر داشتم که سراغ شما نمی آمدم. سینمای ایران امروز یک مراقبت ویژه و شوک نیاز دارد.
در ادامه برنامه پشت صحنه ای از روند آماده سازی مراحل نهایی فیلم سینمایی «نقطه کور» به کارگردانی مهدی گلستانه از برنامه «هفت» پخش گردید. گزارشی از نخستین نشست خبری جشنواره فیلم مقاومت بخش دیگر برنامه «هفت» بود. همچنین قسمت هفتم از کمیک استریپ «عبود و آیرانوس» به نمایش درآمد
در بخش انتهای برنامه «هفت» مسعود فراستی در میز نقد خود و در بخش نقد فیلم های خارجی با حضور علی معلم، منتقد سینما به نقد و بررسی فیلم سینمایی «MAD MAX» پرداخت. همچنین فراستی در بخش نقد فیلم های ایرانی با حضور آرش خوشخو، منتقد سینما فیلم سینمایی «ناهید» به کارگردانی آیدا پناهنده را نقد و بررسی کرد
خوشخو در این نقد و بررسی درباره «ناهید» گفت: «ناهید» نشان دهنده یک کارگردان بااستعداد است. هرچند نوع روایت فیلم قدیمی است و زمان می برد تا ما را با شخصیت های خود آشنا کند، اما در همین مدت باعث می شود تا ما با فضای شهری و جهان فیلم آشنا شویم.
در ادامه مسعود فراستی در این خصوص بیان داشت: اما به نظر من فیلم خیلی طولانی است و خیلی دیر شروع می شود. کارگردان خیلی وقت تلف می کند بدون آنکه به ما فضا دهد. در این فیلم بدون آنکه آدم ها را بفهمیم، جغرافیا را می فهمیم. اما شناخت جغرافیا بدون ارتباط با آدم ها و قصه اصلی فیلم چه کمکی به ما می کند؟
خوشخو در پاسخ به فراستی گفت: به نظر من این جغرافیا کارکرد دارد. فضای ابری شهر، ساحل دریا و تیرگی حاکم بر فیلم، فضای دلتنگی ایجاد می کند. فضای بندری فیلم یک حس ناامیدی را القا می کند. حس یک فرصت از دست رفته. به نظر من اتمسفر شهر ساحلی در بافت فیلم تنیده شده است و کارکرد دارد. هرچند به نظرم فیلم مشکل پیام زدگی دارد.
در ادامه فراستی گفت: غیر از پیام زدگی، من مشکل شخصیت دارم. شخصیت ها تیپ نمی شوند. آدم ها و گذشته شان را نمی شناسیم و به همین دلیل خیلی با فیلم نمی توان همراه شد.
خوشخو در صحبت های پایانی خود گفت: امیدوارم این جایزه های سینمایی برای «ناهید» خانم پناهنده را خراب نکند. چون ایشان به لحاظ کارگردانی، کارگردان خوبی است.
در ادامه بهروز افخمی در بخش جدید «معرفی کتاب» به معرفی کتاب «همه دوستان من» پرداخت.
دور تازه برنامه سینمایی هفت هر هفته جمعه شب ها با اجرا، سردبیری و تهیه کنندگی بهروز افخمی روی آنتن شبکه سه سیما می رود.
قدس/پاسخ صداوسیما به نوبخت: تعجب میکنیم
روابط عمومی رسانه ملی با ارائه توضیحاتی به اظهارات اخیر نوبخت در خصوص صدا و سیما پاسخ داد.
به گزارش قدس انلاین و به نقل از تسنیم،در پی اظهارات اخیرسخنگوی محترم دولت در خصوص صداوسیما و طرح برخی نسبتهای نادرست به رسانه ملی، روابط عمومی صداوسیما، بیان توضیحاتی در این خصوص را ضروری میداند؛
1- بنا به قوانین و ضوابط رسانه در دعوت از رجل سیاسی و مذهبی، هماهنگی و انجام امور اداری دعوت از سوی مدیران سازمان است و تهیه کنندگان و مجریان برنامه نیز با هماهنگی با مدیران اقدام میکنند، اما دعوت از جناب آقای دکتر ظریف در برنامه نود خارج از این قاعده متعارف صورت گرفته است.
2- متاسفانه با وجود تاکیدات مکرر در این خصوص عدهای تلاش میکنند با بهره برداریهای سیاسی از این موضوع، تلاشهای رسانهملی را نادیده گرفته و زحمات شبانه روزی همکاران خدوم این رسانه را در انجام رسالت حرفهای و سازمانی خود خدشه دار کنند. جای بسی تامل و تعجب است که سخنگوی محترم دولت با وجود اذعان به تلاشهای صداوسیما در پوشش فعالیتهای دولت در مقاطع مختلف، صفت نامفهوم اپوزیسیون را به صداوسیما نسبت میدهد و آن را به یک رسانه جناحی تشبیه میکند. باید پرسید آیا رشد کمی و کیفی تولیدات رسانه ملی در خصوص پوشش فعالیتهای دولت در بخشهای مختلف و با هدف کمک به دولت و ایجاد امید ونشاط در جامعه بیانگر عملکرد جناحی است؟ آیا رشد سه برابری برنامههای رسانه ملی در هفته دولت نسبت به سالهای گذشته و ایجاد امکان برای همه وزرای محترم برای ارائه گزارش از عملکرد حوزه وزارتی خود نشان دهنده برخورد اپوزیسیون گونه صداوسیماست؟
3- جناب آقای نوبخت نیک میدانند همه این اقدامات در شرایطی انجام میگیرد که رسانه ملی با چالشهای جدی در تامین منابع مالی خود روبروست و این مشکلات تاکنون زیانهای جبران ناپذیری را به پیکره رسانه وارد کرده است. انتظار اینست اگر رسانه ملی را از خود میدانیم در نقد عملکرد آن نیز همانند مجموعههای مرتبط با خود، جانب انصاف را رعایت کنیم.
در پایان براین نکته تاکید میشود این اظهار نظرها و حاشیه سازیها لحظهای رسانه ملی را در انجام وظیفه ذاتی خود نسبت به نظام، دولت و سایر دستگاههای کشور دچار تردید نخواهد کرد و بر این باوریم که مردم شریف ایران با درک درست از واقعیتها همانند گذشته رسانه ملی را در انجام وظایف حرفهای خود همراهی خواهند کرد.
قدس/جلسه مشترک مدیر کل هنرهای نمایشی و دبیر جشنواره تئاتر فجر با رییس کمیسیون فرهنگی مجلس
حجت الاسلام سالک: توجه جدی کمیسیون بودجه به ارتقای بودجه تئاتر در سال آینده ضروری است
نشست مسئولان اداره کل هنرهای نمایشی با رییس کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی با تاکید بر توجه جدی کمیسیون به افزایش قابل ملاحظه بودجه تئاتر کشور در سال آینده و ارزیابی مثبت از استقبال روز افزون عامه مردم از نمایش برگزار شد.
به گزارش قدس انلاین و به نقل از تسنیم،نشست مسئولان اداره کل هنرهای نمایشی با حجت الاسلام احمد سالک رییس کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی در محل این کمیسیون برگزار شد. در این دیدار مهدی شفیعی مدیر کل هنرهای نمایشی، سعید اسدی دبیر سی و چهارمین جشنواره بین المللی تئاتر فجر و وحید لک مدیر بخش تبلیغات جشنواره حضور داشتند.
معرفی ظرفیت های موجود در عرصه هنرهای نمایشی کشور،تنوع گسترده آثار نمایشی در تهران و شهرستانها و افزایش تولیدات تئاتربه واسطه رویکرد مطلوب هنرمندان این عرصه به هنر نمایش که منجر به استقبال چشمگیر مخاطبان از این آثار شده ،وجاهت آثار تولیدی توسط هنر مندان تئاتر در گونه های متنوع نمایشی شامل: اجتماعی، دفاع مقدس، آیینی، طنز، مذهبی، عروسکی، کودک ، خیابانی و غیره که سبب شده تا اقشار مختلف جامعه توجه و تمایل بیشتری نسبت به حضور در سالن های تئاتر و تماشای نمایش های خیابانی داشته باشند (که استقبال ایشان به ویژه از گونه های نمایشی دفاع مقدس و آثار مذهبی با خرید بلیط صورت گرفته موید این مساله است) از جمله مهم ترین محورها و مباحثی بود که مدیر کل هنرهای نمایشی در گزارش خود به رییس کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی از وضعیت کمی و کیفی تئاتر کشور در طول یکسال گذشته به آنها اشاره کرد. وی همچنین با اشاره تولید نمایش هایی با محوریت شهدای غواص، پیشگام بودن تئاتر در عرصه تولیدات مختلف اجتماعی هم زمان با موضوعات و مسائل مهم روز را نسبت به سایر هنرها در این زمینه یادآور شد و تاکید کرد تاثیر گذاری آثار نمایشی بر مخاطبان بسیار گسترده و عمیق تر از سینما است.
گزارش ستاد خبری روابط عمومی سی و چهارمین جشنواره بین المللی تئاتر فجر می افزایددر ادامه این نشست سعید اسدی دبیر جشنواره سی و چهارم تئاتر فجر گزارشی را از وضعیت و روند برگزاری دوره کنونی جشنواره ارائه کرد وگفت: تلاش کردیم تا در جشنواره امسال از جشنوارهگرایی به سمت تولیدگرایی حرکت کنیم و به همین دلیل کمیت را کاهش دادیم و تلاش کردیم تا کیفیت را کنترل کنیم. توجه به هویت گروه و گروههای تئاتری که رویکرد کارگاههای آموزشی و سمینار پژوهشی جشنواره نیز بر این هدف و موضوع استوار شده بخشی از برنامههای اجرایی جشنواره برای دستیابی به این هدف است.
توجه بیش از پیش به ظرفیت مغفولمانده تئاتر استانها در جشنواره امسال نکته دیگری بود که سعید اسدی در سخنانش تاکید کرد و افزود: «برای بروز و ظهور ظرفیت تئاتر استانها و هنرمندان استانهای سراسر کشور تصمیم گرفتیم تا علاوه بر بخش برگزیدگان جشنواره تئاتر فجر استانی زمینه مناسبی را برای تولیدات تئاتر استانها در سایر بخشهای جشنواره از جمله بخش مرور، نسل نو و تولیدهای تازه تئاتر فراهم سازیم تا زمینه لازم برای حضور چشمگیر هنرمندان استانهای سراسر کشور در جشنواره امسال مهیا شود».
سعید اسدی همچنین از برنامه حمایت از تماشاخانههای خصوصی در جشنواره تئاتر امسال که یکی از رویکردهای مرکز هنرهای نمایشی نیز محسوب میشود، خبر داد و گفت: در این بخش تماشاخانههای خصوصی با همکاری دبیرخانه جشنواره رپرتواری از آثار اجرا شده در تماشاخانه خود را برگزار میکنند. ، توجه جدی به مباحث مهمی مانند هویت ایرانی- اسلامی و دفاع مقدس، مبارزه با خشونت و تروریسم و حفاظت از محیط زیست در جشنواره امسال و همچنین تشریح وضعیت بودجه اندک جشنواره در مقایسه با فعالیت ها و برنامه های گسترده صورت گرفته و پیش بینی شده برای جشنواره امسال، محور دیگر سخنان سعید اسدی بود.
در ادامه این نشست نیز وحید لک ضمن تشریح آخرین وضعیت مشارکت های سازمان ها و نهاد های فرهنگی در حمایت از این دوره از جشنواره از جمله، سازمان صدا و سیما، شهرداری تهران، سازمان تبلیغات، سازمان زیبا سازی اداره کل تبلیغات وزارت ارشاد و غیره گزارش مشروحی را به رییس کمیسیون فرهنگی مجلس ارائه کرد. حجت الاسلام احمد سالک رییس کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی ضمن اظهار خرسندی از برگزاری این نشست، تمایل کمیسیون فرهنگی را برای ادامه اینگونه جلسات اعلام و با تاکید بر این مساله که برگزاری چنین نشست ها و تعاملات سازنده ای در ادوار گذشته بسیار کمرنگ بوده، به ثمر رسیدن درخواستهای جامعه تئاتر کشور را در گرو پیگیری مستمرمطالبات توسط مسئولان و هنرمندان دانست و گفت: بررسی بودجه سال آینده خانواده تئاتر در دستور کارکمیسیون فرهنگی مجلس قرار گرفته است. ایشان در همین رابطه تهیه و تنظیم گزارش کاملی از وضعیت کنونی تئاتر در بخش های مختلف را برای بررسی دقیق تر بودجه از اداره کل هنرهای نمایشی خواستار شد، رییس کمیسیون فرهنگی مجلس با ارائه مثال هایی از حضور گسترده و پرشور عامه مردم در نمایش هایی که خود یکی از تماشاگرانش بوده ضمن خرسندی از حضور چشمگیر مردمی در استقبال از نمایش های روی صحنه، هنر های نمایشی را بسیار تاثیر گذار دانست وی همچنین با اشاره به تخصیص بودجه بسیار اندک به تئاتر ازتاکید و توجه جدی کمیسیون فرهنگی به ارتقای بودجه تئاتر در سال آینده خبر داد.
حجت الاسلام احمد سالک در بخش دیگری از سخنانش، از جشنواره بین المللی تئاتر فجر به عنوان یکی از دستاورد های مهم انقلاب اسلامی ایران در عرصه هنری نام برد و لزوم مشارکت نهاد ها و سازمانهای فرهنگی و اجتماعی را در برگزاری بهینه این رخداد مهم هنری امری ضروری دانست. وی همچنین از لزوم تعاملات سازنده و ثمر بخش بین المللی در عرصه تئاتر سخن گفت و تولید نمایش هایی با مضامین و موضوعات دینی، آیینی، سنتی و دفاع مقدس توسط هنر مندان سراسر کشور و اجرا در کشورهای اروپایی و آمریکایی را از ضرورت های مهم این عرصه در وضعیت کنونی دانست.
به گزارش ستاد خبری روابط عمومی سی و چهارمین جشنواره بین المللی تئاتر فجر حاکیست: در پایان این نشست مدیر کل هنرهای نمایشی توجه جدی کمیسیون فرهنگی مجلس به بودجه سال آینده تئاتر را خواستار شد وی همچنین به صورت رسمی از اعضای این کمیسیون و همچنین دکتر لاریجانی رییس مجلس شورای اسلامی برای حضور در سی و چهارمین جشنواره بین المللی تئاتر فجر و تماشای آثار حاضر در جشنواره امسال دعوت به عمل آورد.
مردم سالاری/ نامه سينماگران به رييس سازمان سينمايي در حمايت از فيلم کوتاه
سکوت ما منجر به فراموش شدنمان در سازمان سينمايي شده است
جمعي از سينماگران در نامهاي خطاب به رييس سازمان سينمايي از اينکه حمايتي از فيلمسازان کوتاه صورت نميگيرد و اينکه به فراموشي سپرده شدهاند، سخن گفتند. به گزارش مهر، جمعي از فيلمسازان در نامهاي خطاب به حجتالله ايوبي رييس سازمان سينمايي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي از وضعيت فيلم کوتاه سخن گفتند که از آن حمايت نمي شود و اين درحاليست که فيلمهاي کوتاه هستند که به جشنوارهها اعتبار مي بخشند.
«با عرض سلام و احترام
شما به خوبي آگاهيد که بخش عمده بالندگي و حيات سينماي ايران بيترديد مرهون و مديون فيلمسازان فيلم کوتاه است. فيلمسازاني که ابتدا با آثار کوتاه خود گامهاي بلند برداشته و امروزه در داشتن آبرو و اعتبار جهاني سينماي ايران نقش بسزايي دارند. بيگمان سکوت ما در آغاز دوره مديريت جنابعالي به خاطر شرايط موجود و آشفتگيهاي باقي مانده از دوره قبل بود. اما اکنون بنظر مي آيد، سکوت ما منجر به فراموش شدنمان در سازمان سينمايي شده است. زيرا با نزديک شدن به پايان سال و گذشت دو سال از رياست جنابعالي بر حوزه سينما و با توجه به اينکه مرکز گسترش سينماي مستند و تجربي هم توليد فيلم اول، کوتاه و تجربي را از دستور کار خود حذف کرده، هنوز بودجه توليدات حرفهاي به انجمن سينماي جوان اختصاص نيافته است.
جناب آقاي دکتر ايوبي، جنابعالي در جشنواره فيلم کوتاه شاهد شور و انرژي بيپايان اين نسل از فيلمسازان بوديد. فيلمسازاني که براستي آينده سينماي ايران خواهند بود. اين همه فيلم خوب که به واسطه آنها جوايز جهاني و داخلي مهم دريافت کردهاند در حالي بوجود آمده که کمترين حمايتها از فيلمسازان فيلم کوتاه شده است. صدها فيلمنامه فيلم کوتاه براي ساخت نيازمند بودجهاي هستند که به اندازه توليد تنها دو فيلم سينمايي هم نمي شود. اينک بيش از يک دهه است که اين گروه از فيلمسازان و جوانان مستعد و توانمند کشورمان بودجه کافي براي ساخت فيلمهايشان در اختيار ندارند و حالا منتظر اجرايي شدن قولهاي شما هستند.
شش سال پيش از سر بيحوصلگي مديران وقت، بخش فيلم کوتاه از جشنواره فجر حذف شد. آيا اين به منزله اين نيست که براي مديريت سينمايي کشور فيلمهاي کوتاه بي ارزش است؟ آيا سازمان دادن بخش فيلم کوتاه براي دبيرخانه فجر تا آنجا دشوار و پيچيده است که بخش فيلم کوتاه به جشنواره فجر باز گردانده نمي شود؟ مهمترين و معتبرترين جشنوارههاي فيلم جهان بخش فيلم کوتاه دارند و البته اين فيلمهاي کوتاه است که به جشنوارهها اعتبار مي بخشد زيرا به تحقيق به دليل ذات فيلم کوتاه، حرکتهاي جسورانه و خلاقيت در اين بخش، بيش از عرصه فيلم سينمايي است و براستي فيلم کوتاه سرمايه گذاري براي سينماي آينده هر کشوري است.
اميدواريم با شروع جشنواره فجر، شما باز گرفتار و ما باز فراموش نشويم. بي صبرانه منتظر تصميم، چاره انديشي و اخبار خوش از طرف شما قبل از شروع جشنواره فجر هستيم. به اميد موفقيتهاي روزافزون سينماي ايران».
وطن امروز/به بهانه بزرگداشت مرتضی امیریاسفندقه
شاعری به رنگ شیدایی
مرتضی امیری اسفندقه با مثنوی شکوهمند بازوان مولایی که سوگ سرودهای
حماسی درباره شهادت برادرش بود اوایل دهه 70 به جریان
شعر انقلاب و جامعه ادبی کشور معرفی شد، اما این آغاز حضور تاثیرگذار او بر جریان
شعر امروز نبود، بزرگان شعر خراسان - احمد
کمالپور، محمد قهرمان، محمدرضا شفیعیکدکنی، ذبیحالله صاحبکار، علی باقرزاده و
غلامرضا قدسی - از سالها
پیش با اینکه امیریاسفندقه جوان بود، به دیده احترام به او مینگریستند و همواره
در جمعشان از جایگاهی بلند و عزیز برخوردار بود. به گزارش فارس، مصطفی محدثی خراسانی، از شاعران مطرح انقلاب در
یادداشتی به بیان خاطره و نگاهی از مرتضی امیریاسفندقه پرداخت که در آن آمده است: «من بارها از این ارجمندان شنیده بودم که این جوان جای خالی اخوان را
پر خواهد کرد. امیری
جوان با پشتوانه گرانباری از میراث ادبی و عرفانی و ذوق سرشار و طبع روان از طرفی
و شور و شیدایی و جذبهای که وجودش را به شعلهای سوزان و گرمابخش بدل کرده بود،
چشم هر علاقهمند به شعر و ادبیات را روشن میکرد و جوانههای امید به آیندهای
شکوهمند را در دل جامعه ادبی خراسان نسبت به خود رویانده بود. یکی از افتخارات من در زندگی فرهنگی آشنایی و سپس رفاقت صمیمی با اینجان
شفاف و روح ملایم و ضمیر آگاه است و افتخار افزونتر اینکه این هنر را داشتم که پل
پیوندی باشم بین امیری گرم شور و شیدایی و تنهایی و خلوت با مجامع شعری و خصوصا
کانون شاعران و نویسندگان و نیز حوزه هنری خراسان بزرگ که یک دهه حضور تابناک او
در شعر جوان خراسان، چه بذرها که نپاشید و چه برگها که به بار نیاورد که حدیث
مفصل آن مشهورتر از آن است که در این مجال اندک نیاز باشد به آن بپردازم، تنها به
مرور خاطرهای میپردازم از اولین حضور امیریاسفندقه در کنگرهها و شب شعرها که
باز من پل پیوند بودم و یادآوری آن جلوهای از صفا و صمیمیت این عزیز گرانمایه را
نشان میدهد: سال 72، یعنی قریب 20 سال پیش،
ساکن مشهد بودم و مسؤولیت گروه شعر حوزه هنری با من بود. روزی استاد محبت از کرمانشاه تماس گرفتند و دعوت کردند به همراه سیدعبدالله
حسینی برویم کرمانشاه برای شرکت در شب شعری که به همت آموزشکده فنی برگزار میشد.
گفتند 2 میهمان دیگر هم از تهران میآیند: استاد سیدعلی موسویگرمارودی و خانم فاطمه راکعی. به استاد گفتم «سیدعبدالله» ایران نیست اما شاعر دیگری همراهم میآورم که نهتنها جای سیدعبدالله را پر کند، بلکه کلی به شب شعر شما شور و حال هم بدهد. گفتند: کی؟ میدانستم که به نام نمیشناسندش، آخر شاعری که مد نظرم بود با تمام ارجمندی و توانمندی در شعر، تازه از خلوت بیرون آمده بود یا بهتر بگویم بیرون کشیده بودیمش، البته به مدد دوستانی چون محمدکاظم کاظمی و مصطفی علیپور. گفتم: شاید به نام نشناسیدش و بعد گفتم «مرتضی امیریاسفندقه». استاد محبت گفتند: نمیشناسم، ولی اگر اینطور است که میگویی، بسمالله. امیری مدتی بود که به اصرار ما به جلسه پنجشنبههای حوزه هنری میآمد، ورود او به انجمن، شور تازهای در بین اعضا برانگیخت، او با دانش و ذوق سرشار و رفتار درویشیاش همه را مجذوب خود کرده بود و هر هفته با دستی پرتر به جلسه و جوانان مشتاق، روح و روحیه میداد، البته این شوریدگی توام بود با گریز از رسم زمانه و برنتابیدن قیودی که دیگران به آن مقید بودند. مثلا امیری در تالاری که 300 نفر مخاطب در آن نشسته بودند برای سخنرانی در حالی پشت تریبون میرفت که دمپایی به پا داشت! حالا تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل. با این امیری تازه از خلوت به در آمده و پریشان حال و پریشان قال، آمدیم تهران تا با پرواز دیگری برویم کرمانشاه، در سالن انتظار چند دقیقه قبل از سوار شدن به هواپیما استاد گرمارودی را دیدیم که نشسته و مشغول مطالعه و تورق کتابی بودند. رفتیم جلو و احوالپرسی مختصری کردیم و آقای امیری را هم با ظاهر آشفتهاش معرفی کردم، ایشان هم او را نمیشناختند. بعدا فهمیدم گمان هم نمیکردند این یک لاقبا همشأن و همسفرشان باشد. در این سفر شاعرانه، استاد گرمارودی در صندلی خودشان که چند ردیفی جلوتر از ما بود نشستند و من و امیری هم کنار هم، در فرودگاه کرمانشاه، استاد محبت و آقای یوسف عظیمی رئیس آموزشکده فنی آمده بودند استقبال. استاد محبت با چشمانش دنبال امیری میگشت، با اینکه امیری دوشادوش من میآمد، گویا باورش نمیشد این پریشان احوال یک لا قبا، آنی باشد که تعریفش را از من شنیده بود. احساس کردم استاد محبت نگران است و نگرانتر از ایشان آقای عظیمی که انتظار دیدن چهره رسمیتری را داشت. پیش رفتم و وقتی برای مصافحه نزدیک شدم، استاد محبت آرام گفت: «کره» جان عمو جواد اون تعریفایی که میکردی تو این «شیت» هست؟ گفتم استاد صبر کنید تا چند دقیقه دیگر بر شما آشکار خواهد شد. امیری را به کنایتی متوجه بهت دوستان کردم، با استاد گرمارودی و استاد محبت و آقای عظیمی سوار ماشین شدیم و چند دقیقه بعد امیری چون شیری به میدان آمد. آنچنان با سخنان و شعر و شور و شیداییاش آنها را به وجد آورد و چنان با محبت و گرمارودی اخت شد که همگی فراموش کردند محدثی که حلقه وصل آنها بود هم در این ماشین است. این نقطه آغاز دوستی و ارادتی بود که روزبهروز بر آن افزوده و منشأ برکات بسیاری در شعر معاصر و انقلاب اسلامی شد، بعدها از امیری شنیدم که استاد محبت روز بعد او را به بازار کرمانشاه برده، برایش کت و شلوار خریده و گفته: شاعر به این خوبی، باید لباسش هم خوب باشد».
وطن امروز/یادداشت رحیم مخدومی، دبیر جشنواره مردمی «رسول آفتاب»
اثر انگشت ولینعمتان انقلاب بر پیشانی جشنوارهای مردمی
رحیم مخدومی، دبیر جشنواره مردمی رسول آفتاب گزارشی از آمادهسازی تقدیرنامههای پنجمین دوره این جشنواره نوشته که در ادامه میخوانید: «صبح زود اولین روز زمستان سال 1394 است. هنوز اذان صبح طنینانداز نشده که از خانه میزنم بیرون. سر راه سیدیاسر را سوار میکنم. سیدیاسر راوی سیره شهداست و امام جماعت مسجد امام سجاد علیهالسلام ورامین. نماز جماعت صبح را میرویم مسجد. طبق قرار رضا عبداللهیصابر هم میآید. رضا هم مدیر دبستان است، هم مؤلف خاطرات شهدا. بین راه ورامین به تهران میرسیم به شهرک میرزایی. به رضا که رانندگی میکند، میگویم برو به فرعی، میخواهم از مؤسسه برگههای تقدیرنامه و استامپ را برای انگشتنگاری بردارم. از وقتی مدیرکل ارشاد تهران تشخیص داد فعالیت رسول آفتاب در ساختمان متعلق به وزارت ارشاد مضر به حال اسلام آنهاست، ما را از ساختمان بیرون کرد. ما هم طبق اسلامی که از امام فراگرفته بودیم، پارکینگ یکی از خانهها را در کوچهای بنبست اجاره کرده و بر حجم و دامنه فعالیتمان افزودیم. بهگونهای که اکنون یک جشنواره بینالمللی را از داخل همین پارکینگ مدیریت میکنیم. اینها را نمیگویم که دولت تدبیر و امید خجالت بکشد، چون مردم به اندازه کافی به خاطر عدم تحقق صدها وعده خجالتزدهاش کردهاند. فقط ناامیدانه کمی انتظار تدبیر دارم؛ که اگر ساختمان خالی وزارت فرهنگ را به موسسه فرهنگی نمیدهند، لااقل به پلیس هم ندهند. جولانگاه معتادان هم نکنند. این برایشان بهتر است اگر بدانند! در شهرری با مهدی خدادادی و محمدحسن ابوحمزه قرار داریم. هر دو داستاننویس هستند. ابوحمزه دبیر بخش بینالملل جشنواره است و تا حالا بیش از 1000 نفر از داستاننویسان و هنرمندان کشورهای مختلف را جذب جشنواره کرده است. یک شیرپاک خوردهای یک ون در اختیارمان گذاشته تا از صبح تا غروب، اتفاق ادبی مهمی را رقم بزنیم. یکی از شیرینترین بخشهای جشنواره مردمی رسول آفتاب آمادهسازی لوح تقدیر برگزیدگان با سنت خاصی است که اعتبار و ارزش الواح را مادامالعمر میکند. سنت همه جشنوارهها، اعتباربخشی تقدیرنامهها با امضای رئیسجمهور و وزیر و دیگر مسؤولان کشوری و لشکری است. بنده یک تقدیرنامه دارم با امضای رئیس وقت بنیاد شهید آقای مهدی کروبی. بعد از فتنهگری این شیخ فتنه تقدیرنامهام تبدیل شده به تحقیرنامه. انصافا خجالت میکشم آن را جایی ارائه بدهم. از همین رو رسول آفتاب تصمیم گرفته تقدیرنامهها را به جای امضای مسؤولان، با اثر انگشت ولینعمتان واقعی انقلاب و چشم و چراغ ملت اعتبار ببخشد. اثر انگشت حاج غلامعلی تاجیک پدر 3 شهید، سیاره محرمی مادر 3 شهید، حاج محمدشاطری و معصومه هاشمینسب پدر و مادر شهید مدافع حرم حاجحسن شاطری که الان هیچیک در میان ما نیستند اما اثر انگشتان مبارکشان روی طاقچه برگزیدگان جشنواره همواره راه را نشان میدهد. امروز ما قصد داریم میهمان منازل 4 شهید دیگر شویم: سردار شهید حاجحسین همدانی، سردار دو جنگ سخت و نرم. هم در فتنه 88 مثل کوه در برابر منافقان داخلی ایستاد، هم در دفاع از حرم بیبی زینب(س) عاشقانه و آگاهانه جانش را اهدا کرد. طلبه شهید شیخ مهدی مطلبی، راوی شهید هستهای. نویسنده کتاب «راز آنچه مرقوم داشتهاید». طلبه جوانی که مالهکشی دولتمردان به گزارشهای راست و دروغ مذاکرات هستهای را باور نکرد. از این شهر به آن شهر رفت و در دفاع از دستاورد هستهای که به برکت خون 6 شهید هستهای فراهم شده بود، فریاد کشید و سرانجام خود هفتمین شهید هستهای شد. شهید دکتر غضنفر رکنآبادی، دیپلمات بسیجی که به قول برادرش مستضعفین خارج از مرزها، او را بهتر از مستکبرین داخل کشور میشناختند. پدرش گفت من کارگر معدن بودم! و ما خوب میفهمیدیم تفاوت فرزندی که با نان معدن تربیت میشود با فرزندی که با آقازادگی و رانتخواری بر ثروت حرام چنبره میزند، تفاوتی است از شهید تا مفسد فیالارض. شهید سیدمحمدعلی رحیمی، رایزن فرهنگی جمهوری اسلامی در مولتان پاکستان. چه خوب نامی دخترش بر کتاب خاطرات پدر نهاده؛ «رسول مولتان» و پا جای پدر گذاشته. افسری فرهنگی در عصری که ترافیک بازیگران سیاسی، فضای فرهنگی را بدجوری آلوده کرده و دشمن در سایه حماقت همان بازیگران، فرهنگ را نشانه گرفته است. دیدارها یکی پس از دیگری انجام شد. از صبح علیالطلوع تا نماز مغرب و عشا. سرکار خانم چراغ نوری، این نیمه پنهان ماه سردار همدانی، از برکتی گفت که در عمر سردار سایه افکنده بود. لحظهای از وقتش به بطالت و باری به هرجهت نمیگذشت. اهتمام در نشر ادبیات دفاعمقدس، توجه به فرزندان، بازی با نوهها، کمک در امور منزل، توجه ویژه و همیشگی به نوافل و نماز شب و 3 سال مجاهدت در جبهه مبارزه با اسلام تکفیری و... . محمدرضا سرشار که دوستان رسول آفتاب را همراهی میکرد، رمان فاخر خودش «آنک آن یتیم نظر کرده» را به خانواده شهید اهدا کرد. بعد رفتیم منزل شیخ مهدی مطلبی. همسرش میگفت مطلبی تمام مقدمات عزیمت به سوریه را پشت سر گذاشته بود. مهدی قرار بود شهید مدافع حرم شود، اما خدا مقدر کرد شهید مدافع امنیت ملی شد. برادر شهید رکنآبادی دل پری داشت از وادادگی مسؤولان در قبال جنایتهای آلسعود و دیپلماسی ترس و تنبلی در سیاست خارجی. از دکتر گفت، با اینکه در این دولت سنگر مقاومتش را گرفته و سنگری دکوری برایش تعریف کرده بودند، خللی در سربازیاش برای انقلاب اسلامی به وجود نیامد. به قول سیدیاسر، روز اول زمستان که روز آغاز خواب زمستانی بود، خانواده معظم شهدا زمستان ما را با بیداری آغاز کردند. امید آنکه هیچگاه خوابمان نبرد. تقدیرنامه مهمور به اثر انگشت خانواده معظم 4 شهید یادشده در مراسم اختتامیه جشنواره مردمی رسول آفتاب با دست مبارک همین خانوادهها به برگزیدگان اهدا خواهد شد.
وطن امروز/حضور دختر شیخ زکزاکی در همایش «یاران صلوات»
سومین همایش «یاران صلوات» با سخنرانی آیتالله حائریشیرازی، مجید مجیدی و دختر شیخ زکزاکی برگزار میشود. به گزارش فارس، سومین همایش بینالمللی «یاران صلوات» با سخنرانی آیتالله محیالدین حائریشیرازی عضو مجلس خبرگان رهبری، مجید مجیدی کارگردان فیلم محمد رسولالله(ص) و نسیبه زکزاکی فرزند رهبر شیعیان نیجریه در سالن اجلاس سران کشورهای اسلامی برگزار خواهد شد. ترویج ذکر صلوات در جامعه و آشنایی اقشار گوناگون با آثار صلوات بر حضرت رسول اکرم(ص) و آلالله از اهداف اصلی همایش یاران صلوات است. همچنین در این همایش صابر خراسانی، سیدحمیدرضا برقعی و حامد زمانی به مدح و ثنای اهل بیت عصمت و طهارت میپردازند. همایش یاران صلوات از ساعت ۸ صبح روز دوشنبه 7 دیماه جاری با تلاوت آیات نورانی قرآن مجید توسط قاری بینالمللی حامد شاکرنژاد شروع خواهد شد و با نماز ظهر و عصر پایان خواهد یافت.
وطن امروز/گزارشی از دومین نشست خبری ششمین جشنواره مردمی عمار
به دنبال پیوند با جبهه جهانی مقاومت و مدافعان حرم
دومین نشست خبری ششمین جشنواره مردمی عمار در حسینیه هنر برگزار شد. در این نشست نادر طالبزاده، دبیر این جشنواره ضمن اشاره به پرمحتوا بودن جشنواره عمار گفت: از اینکه یک بار دیگر در جشنواره پرمحتوا، گسترده و منحصر به فرد که توانسته است جای خود را در بین مردم پیدا کند، حضور دارم بسیار خوشحال هستم. در ادامه این نشست سیدرسول منفرد درباره اکرانهای عمومی صحبت کرد و گفت: امسال قصد داریم با دعوت از اکرانکنندهها اکرانهای عمومی را گسترش دهیم و همچنین به مشارکت جدیتر نماز جمعه و ستادهای آن جهت اکرانهای عمومی توجه خواهیم کرد. از این جهت در نظر داریم در روزهای یازدهم و هجدهم دیماه همزمان با اکران در بخش مرکزی، اکران در بیش از 40 ستاد نماز جمعه را نیز داشته باشیم. وی سپس به مراسم افتتاحیه اشاره کرد و گفت: مراسم افتتاحیه روز سهشنبه هشتم دیماه در سالن شهید محمدی در خیابان حجاب برگزار میشود و پس از آن از روز نهم دیماه بخش مرکزی اکرانها در سینما فلسطین آغاز خواهد شد. در ادامه این نشست وحید جلیلی، مسؤول سیاستگذاری این جشنواره صحبت کرد و گفت: جشنواره مردمی فیلم عمار 2 هدف اصلی دارد. وی به پرداختن جشنواره عمار به جبهه جهانی مقاومت اشاره کرد و گفت: یکی از اصلیترین جلوهها در جشنواره امسال پیوند با جبهه جهانی مقاومت و بویژه مدافعان حرم است. وحید جلیلی در پاسخ به سوالی مبنی بر حمایت وزارت ارشاد از این جشنواره گفت: تاکنون چندین بار از مسؤولان این وزارتخانه و وزیر ارشاد برای حضور در جشنواره دعوت کردهایم. بالاخره این بخش از سینما نیز جزئی از سینمای ایران است و اگر نگاهی جامع به سینمای ایران ندارید که البته باید داشته باشید باید به این بخش از سینمای ایران نیز توجه کنید چرا که اینگونه فیلمسازی نیز بخشی از آن است. اکنون این شرایط مردمی که بدون هزینه است شکل گرفته و واقعا جا دارد یک عضو ارشد مدیریت فرهنگی کشور به این جریان زیرساختی نگاهی عمیق داشته باشد. ما برای این موضوع اعلام آمادگی کردیم اما متاسفانه آنها توجهی جدی به این مساله ندارند. یکی از دلایل آن نیز این است که امسال دولت بودجه مصوب مجلس برای این جشنواره را اختصاص نداد و اعلام کرد حتی یک ریال از آن بودجه مصوب را نیز نخواهیم داد. نمیدانم دلیل این موضوع چیست اما این موضعگیریها درست نیست.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com