کد خبر: ۳۱۴۹۷۱
تاریخ انتشار:
بسته روزانه بولتن نیوز در حوزه فرهنگ/ 22 آذر 94

فرهنگ در رسانه

آرمان، آفتاب یزد، ابتکار، اعتماد، افکار، اطلاعات، ایران، تفاهم، جام جم، جوان، جمهوری اسلامی، حمایت، خراسان، راه مردم، حمایت، روزان، رویش ملت، سیاست روز، شرق، شهروند، قانون، قدس، کیهان، مردم سالاری، وطن امروز و همشهری روزنامه هایی هستند که روزانه به آن‌ها پرداخته و سعی می کنیم گلچینی از بهترین های آنها را در یک سبد فرهنگی به خدمت شما عرضه کنیم.
گروه فرهنگی- امروزه رسانه‌ای نیست که فعالیت داشته باشد و به مقولات فرهنگی توجهی نکند. چه اینکه فرهنگ و رسانه دو روی یک سکه بوده و اصلاً نمی‌توان دم از کار رسانه ای زد ولی مقولات فرهنگی را نادیده گرفت. در این شرایط، یکی از مهمترین رسانه‌هایی که از قدیم الایام و به طور مدام، موضوعات فرهنگی را مورد بررسی قرار داده است، روزنامه‌ها بودند. تا جایی که بعید است تا امروز روزنامه منتشر شده باشد که هیچ بهره ای از فرهنگ نبرده باشد.

به گزارش بولتن نیوز، در روزگار ما نیز روزنامه های موجود با گرایشات سیاسی و فکری گوناگون، دست به این کار زده و در قالب‌های مختلف، به مسائل فرهنگی می پردازند. اما نکته اینجاست که این همه تولیدات فرهنگی منتشر شده در روزنامه‌ها برای دیده شدن پا به این جهان گذاشته اند. به عبارت دیگر، مطلبی که دیده نشود گویی اصلاً تولید نشده است. اما آیا با حجم انبوه سایت‌ها و مجلات و روزنامه‌ها و رسانه‌های مختلف دیگری که وجود دارد، می‌توان به همه آن‌ها پرداخت و مطالب شان را از نظر گذراند؟ جواب معلوم است …

فرهنگ در رسانه

به همین دلیل ما در بولتن نیوز سعی کرده‌ایم تا از این به بعد و در قالب صفحه«فرهنگ در رسانه»به بازخوانی و بازنشر اصلی‌ترین مطالب فرهنگی روزنامه‌ها بپردازیم. به عبارت دیگر، «فرهنگ در رسانه»تلاشی است برای تبلور روزانه تراوشات فرهنگی روزنامه های کشور. تا به این طریق، حداقل اصلی‌ترین مقولات فرهنگی که در روزنامه‌ها منتشر شده است، توسط مخاطبین دیده شود. البته ما از همین جا، دست همکاری خود را به سمت همگان دراز کرده و از همه کسانی که تمایل دارند به انحای مختلف در این زمینه به ما کمک کنند، دعوت می‌کنیم تا در کنار ما، به ارتقای صفحه«فرهنگ در رسانه»کمک کنند.

آرمان، آفتاب یزد، ابتکار، اعتماد، افکار، اطلاعات، ایران، تفاهم، جام جم، جوان، جمهوری اسلامی، حمایت، خراسان، راه مردم، حمایت، روزان، رویش ملت، سیاست روز، شرق، شهروند، قانون، قدس، کیهان، مردم سالاری، وطن امروز و همشهری روزنامه هایی هستند که روزانه به آن‌ها پرداخته و سعی می کنیم گلچینی از بهترین های آنها را در یک سبد فرهنگی به خدمت شما عرضه کنیم.

***

آرمان/تماشاخانه‌های تهران نونوار می‌شوند

بیش از 15 اثر نمایشی جدید از این هفته، روانه سالن‌های تئاتری پایتخت می‌شوند.دور جدید فعالیت سالن‌های نمایشی از روز 22 آذرماه آغاز می‌شود و در این بین علاوه بر برپایی هفته تئاتر لهستان شاهد حضور کارگردان‌هایی که مدت زمانی است، اثری را به صحنه نیاورده‌اند، خواهیم بود.به گزارش ایسنا، در این گزارش برنامه اجرای تعدادی از سالن‌های نمایشی شهر تهران معرفی می‌شود، ابتدا به مرور برنامه‌های نمایشی هفته تئاتر لهستان می‌پردازیم.

هفته تئاتر لهستان در تهران

در هفته تئاتر لهستان طبق برنامه‌ریزی‌های صورت گرفته علاوه بر برگزاری جلسات سخنرانی و نقد چند نمایش هم قرار است اجرا شود که در بین آن‌ها آتیلا پسیانی هم نمایشی را به صحنه می‌برد.بر این اساس «وضعیت صفر» به کارگردانی آتیلا پسیانی در روزهای 26 و 27 آذرماه از ساعت 19 و 30 اجرا می‌شود.این نمایش به نویسندگی محمد چرمشیر طبق آنچه پیش از این گفته شده بود با بازی فاطمه نقوی در سالن «چهارسو» به صحنه می‌رود.«لهستان: دیون 1961» یکی دیگر از نمایش‌هایی است که به مناسبت هفته لهستان در سالن چهارسو مجموعه تئاترشهر در دو نوبت 17 و 30 و 20 و 30 روز امروز 22 آذرماه اجرا می‌شود.این نمایش یک ساعت و 20 دقیقه‌ای توسط کومونا ورشو نوشته شده و کارگردانی می‌شود.«آن هلی» هم نمایش دیگری است که در قالب هفته تئاتر لهستان در روزهای 24 و 25 آذرماه در سالن تئاتر تهران واقع در خیابان جمهوری به صحنه می‌رود.یکی دیگر از نمایش‌هایی گه در این هفته اجرا می‌شود، «فاست» نام دارد که از روز 23 آذرماه به مدت دو شب به صحنه می‌رود.این نمایش یک ساعته که طبق اعلام از حوالی ساعت 22 در پارکینگ تالار وحدت اجرا خواهد شد، با اجرای حرکات موزون و براساس قطعه‌ای از دکتر فاست معروف (نمایشنامه‌های گوته و مارلو) توسط مارچین هریک نوشته و کارگردانی شده است.

تئاترشهر

در مجموعه تئاترشهر که همچنان خبری از اتمام بازسازی سالن قشقایی نیست، به جز «ترور» که در سالن اصلی اجرا می‌شود، قرار است افروز فروزند پس از سال‌ها نمایشی را با نام «بهمن» به صحنه ببرد.در این نمایش که اجرای آن از 23 آذر در سالن «سایه» مجموعه تئاترشهر آغاز می‌شود، سیما تیرانداز، نگار عابدی، علی عطایی پیرکوه، پژمان عبدی، محمدعلی حسینعلی پور، غزاله جزایری، علی باروتی، جواد پولادی، پژند سلیمانی، تایماز رضوانی، علیرضا زارع پرست، حامد فعال، فرهاد رشیدی و مهسا طهماسبی به عنوان بازیگر حضور دارند.نویسنده و کارگردان «بهمن» افروز فروزند است که هر شب از ساعت 19 به مدت یک ساعت و 40 دقیقه تا 25 دی‌ماه پذیرای علاقه‌مندان به تئاتر است.در سالن «چهارسو» نیز سرانجام خیرا... تقیانی‌پور موفق به اجرای نمایش «بوقلون» خود شده که در جشنواره تئاتر فجر سال گذشته با استقبال و کسب جوایزی همراه شد.در «بوقلمون» که از 25 آذر تا 25 دی‌ماه در سالن چهارسو اجرا می‌شود، علی سلیمانی سرنسری، سیروس همتی، مه لقا باقری، محمد صادق ملک، جواد پورزند، وحید نفر، سامان دارابی، محمد هادی عطایی، حسین شفیعی، ابوالفضل حاجی علی خانی، مهدی پناهی، محمد شکری، میلاد ابراهیمی و محسن سلیمانی به عنوان بازیگر حضور دارند.«بوقلمون» به نویسندکی خیرا... تقیانی‌پور از ساعت 19 و 30 به صحنه می‌رود.

http://honardastan.ir/wp-content/uploads/2015/12/1815525.jpg

تماشاخانه ایرانشهر

در سالن استاد «سمندریان» این تماشاخانه قرار است، جدیدترین کار رضا گوران با نام «شب آوازهایش را می‌خواند» اجرا شود.اجرای این نمایش که از 24 آذرماه آغاز می‌شود با بازی باران کوثری، نوید محمدزاده، سعید چنگیزیان و نیلوفر زوارق همراه است.دست‌اندرکاران «شب آوازهایش را می‌خواند» تا 23 دی‌ماه از ساعت 20 به مدت یک ساعت و 20 دقیقه میزبان تماشاگران خود خواهند بود.این نمایش اثری به نویسندگی یون فوسه است.در دیگر سالن تماشاخانه ایرانشهر نیز قرار است نمایش «قرار» به نویسندگی و کارگردانی مهرداد کوروش‌نیا به صحنه برود.«قرار» با بازی سعید دشتی، رضا رباط جزی، سارا عباسپور و حمید رضا معدنکن و بازیگر خردسال: پارسا قره‌داغی از ساعت 19 و 30 هر شب به مدت یک ماه در سالن استاد ناظرزاده کرمانی اجرا می‌شود.

عظیم موسوی با دو نمایش

عظیم موسوی دو نمایش «اندر حکایت بلدیه اصفهان» به نویسندگی اردشیر صالح‌پور و «کابوس‌های مرد مشکوک» به نویسندگی محمدحسین ناصربخت را از امروز 22 آذر ماه در تماشاخانه سنگلج به روی صحنه می‌برد.نمایش کمدی موزیکال اندر حکایت بلدیه اصفهان که یک روایت مستند تاریخ از دوره قاجار است با بهره گیری از مجالس شادی آور زنانه به اجرا در می‌آید. در این نمایش بازیگرانی چون گیتی قاسمی، افسانه باباامینه، لیلا ارجمند پیوند، پریناز لطف ا...ی، باران ستوده، آهو کاظمی، علی جباری، نیوشا سردشتی و آتش تقی پور ایفای نقش می کنند.نمایش کابوسهای مرد مشکوک هم اتفاقاتی را در دوره قاجار با بهره‌گیری از نمایش تخت حوضی روایت می‌کند. در این نمایش هم بازیگرانی چون مجید علم بیگی، لیلا ارجمند پیوند، میثم یوسفی، مهدی نوری، مجید لیاقت، شهاب راحله، حبیب ا... اعتصام، محمد پارسا حسینی، صادق نیکجو، داوود اسد...ی و منیر لطفیان بابکی به‌روی صحنه می‌روند.نمایش اندر حکایت بلدیه اصفهان ساعت 18 و 30 و نمایش کابوسهای مرد مشکوک ساعت 20 هر شب به غیر از شنبه‌ها در تماشاخانه سنگلج به روی صحنه می‌رود.

تماشاخانه استاد مشایخی

نمایش «آوریل 1912» به کارگردانی فرید قادرپناه و رامین معصومیان از 22 آذرماه در تماشاخانه استاد جمشید مشایخی (چهار راه ولیعصر) میزبان تماشاگران خود است.در «آوریل 1912» که تا 30 دی‌ماه از 20 و 30 و به مدت حدود یک ساعت بر صحنه خواهد بود، کاوه مرحمتی، مریم قربانیان، رامین جعفری، مینا زرنانی، امین جلالی، امونا پیکریان، سید جواد حسینی، مریم ایمانی کیا و علی خسروجردی بازی می‌کنند.دیگر نمایش این تماشاخانه که اجرای آن هم از 22 آذر شروع می‌شود «قایقانع» است که از 18:15 به صحنه می‌رود.این نمایش را که توسط محمدرضا سجادیان نوشته شده است بهادر آذری کارگردانی می‌کند.بازیگران «قاینقاع» هم فرشته آلوسی، آزاده مشعشعی و محمدرضا سجادیان هستند.

تماشاخانه دراما

«پهلوان کچل و اژدها» نام نمایشی است که از امروز در این سالن تقریباً تازه تاسیس اجرا می‌شود.در این نمایش که تا هفتم دی ماه اجرا خواهد شد، مهدی میر اکبری، فاطمه عباسی، علی مراقی، شهرزاد صانع، امیر ابراهیم زاده و علی آتشانی بازی می‌کنند.«پهلوان کچل و اژدها» را داود فتحعلی‌بیگی نوشته و علی آتشانی نیز آن را کارگردانی می‌کند، این اثر از ساعت 20 و 30 اجرا می‌شود.نمایش دیگری که در تماشاخانه دراما از 22 آذر اجرا می‌شود، «دردسر بزرگ آقای مدیر» نام دارد که تا هشتم دی‌ماه بر صحنه می‌ماند.نویسنده این نمایش امیر پناهی‌فر است که فرشید ناصری آن را کارگردانی می‌کند.محمد صادق ملک(ملکی)، محمد صدیقی مهر، شهروز شبستری، امیرپناهی فر، علیرضا مؤیدی، داریوش حق‌ دوست، بهروز پرنیان و فرشید ناصری بازیگران این نمایش هستند که از ساعت 18 و 30 میزبان تماشاگران خود خواهند بود.

فرهنگسرای نیاوران

از فردا (23 آذر) در سالن خلیج فارس فرهنگسرای نیاوران نمایش «خانه عروسک» کاری از جواد مولانیا به صحنه می‌رود.مولانیا که پیش‌تر به عنوان مجری تلویزیون نیز شناخته می‌شد، این نمایش را برای اجرا تا دوم بهمن و از ساعت 17 و 30 به مدت بیش از یک ساعت آماده کرده است.«خانه عروسک» اقتباسی از نمایشنامه هنریک ایبسن و نوشته شده توسط مجید رحیمی جعفری است.در این نمایش لیلا بلوکات، آزاده زارعی، سام کبودوند، فریدون محرابی و جواد مولانیا بازی می‌کنند.

http://www.ana.ir/Media/Image/1394/08/27/635834544596621849.jpg

خانه هنرمندان

سالن استاد انتظامی خانه هنرمندان ایران از امروز 22 آذرماه میزبان نمایش برگزیده جشنواره تئاتر عروسکی مبارک یعنی «کابوس‌هایی در مضرات دخانیات» است.این نمایش که براساس نمایشنامه «مضرات دخانیات» آنتوان چخوف طراحی و به نگارش درآمده است، توسط افسانه زمانی کارگردانی می‌شود.«کابوس‌هایی در مضرات دخانیات» 50 دقیقه‌ای با بازی فرزین محدث اجرا می‌شود و تا 13 دی‌ماه نیز بر صحنه خواهد بود.«دشمن بچه‌های شهر» نام دیگر نمایشی است که از فردا 23 آذر در سالن استاد انتظامی خانه هنرمندان ایران به صحنه می‌رود.این نمایش که اجرای آن از ساعت 15:30 شروع می‌شود به صورت کارگاهی و براساس نمایشنامه «دشمن مردم» هنریک ایبسن نوشته شده است.سامی صالحی ثابت «دشمن بچه‌های شهر» را کارگردانی می‌کند و تعدادی نوجوان از جمله مینو متقی، نیوشا خواجه حسینی، سویل مهراندیش، علیرضا خدابخش، میثم مرادی، بهنام حقانی در آن بازی می‌کنند.

تالار محراب

سالن اصلی تالار محراب از 22 آذر میزبان تماشاگران نمایش «فاست به روایت شرق» است که توسط مریم میرعابدی و مریم رها آماده شده است.اجرای این نمایش 55 دقیقه‌ای که تا 25 دی‌ماه نیز بر صحنه خواهد بود با بازی محمد طیب طاهر، حمید عرب، مصطفی ایزدی، لیلی جنیدی، ستاره حامدی و مریم میرعابدی اجرا می‌شود.

تماشاخانه باران

«کمدی اتفاقات» در دور جدید اجرای خود از 22 آذرماه به تماشاخانه باران می‌آید و از ساعت 18 و 15 به مدت یک ساعت تا چهارم دی‌ماه اجرا می‌شود.نویسنده این نمایش ادواردو دفیلیپو است و میثم عبدی کارگردانی آن را بر عهده دارد.در «کمدی اتفاقات» که توسط منوچهر رمضانی دراماتورژی شده است، عباس جمشیدی، فریبا امینیان، منصور اسکندری، منوچهر رمضانی، سینوره کفاش طلب، مهدی مجنونی، امین قاضی، اسماعیل باستانی و... بازی می‌کنند.

تماشاخانه فانوس

این تماشاخانه از امروز میزبان تماشاگران نمایش «مخمصه در پالرمو» است که توسط سید علی میری کارگردانی می‌شود.در «مخمصه در پالرمو» سهیل عبدی، محمداصغری و سیدعلی میری بازی می‌کنند و تا18 دی‌ماه هم اجرا خواهند داشت.

تماشاخانه ارغنون

و در آخر به سالن تازه تاسیس ارغنون می‌رسیم که مانند دیگر سالن‌های نمایشی از امروز نمایش جدیدی را روی صحنه می‌برد.«مردان بیوه» اثری از داریو فو است و ولی زارع آن را کارگردانی می‌کند، مرجان صفابخش، داود زارع، رعنا آقا بزرگی، نیلوفر رضایی، مهدی اسدی، مهدی سقا بازی می‌کنند.

ارمان/جشنواره‌ سینما حقیقت برپا می‌شود

آغاز ماراتن مستندسازان از امروز

برنامه اولین روز از نهمین دوره جشنواره بین المللی فیلم مستند ایران «سینما حقیقت» اعلام شد.به گزارش مهر، نهمین دوره جشنواره بین‌المللی فیلم مستند ایران «سینماحقیقت» از ساعت 9 و 30 دقیقه صبح امروز ۲۲ آذرماه ۹۴ و با حضور جمعی از مدیران، مستندسازان و علاقه‌مندان سینمای مستند در سینما فلسطین آغاز به‌کار می‌کند. در اولین روز برپایی جشنواره بین‌المللی «سینماحقیقت» و از ساعت 18 و 15 دقیقه عصر امروز ۲۲ آذرماه، بزرگداشت زنده‌ یاد محمدرضا مقدسیان و رونمایی از آخرین فیلم این مستندساز فقید با عنوان «خیلی خیلی محرمانه» در سالن شماره ۲ سینما فلسطین برگزار خواهد شد.

http://cinemapress.ir/old/larg_pic/21-8-1389/IMAGE634251563804375000.jpg?ts=

برنامه‌ افتتاحیه فیلم مستند «من ناصر حجازی هستم» که با جشن تولد ۶۶ سالگی این فوتبالیست همراه است، از ساعت ۲۰ یکشنبه شب ۲۲ آذر ماه و با حضور خانواده حجازی و جمعی از فوتبالیست‌های کشور، در سالن شماره یک سینما فلسطین برپا می شود.مستند بلند «ببین چی می‌گم مارلون» که پرتره‌ای از «مارلون براندو» بازیگر شناخته شده سینمای جهان است از ساعت ۲۱:۴۵ در سالن شماره یک سینما فلسطین روی پرده می‌رود.آیدا پناهنده که با فیلم سینمایی «ناهید» موفق به کسب جایزه از بخش «نوعی نگاه» جشنواره فیلم کن ۲۰۱۵ شده نیز با رونمایی از آخرین اثر مستند خود با نام «برزخ» در شب نخست جشنواره «سینماحقیقت» به استقبال مخاطبان سینمای مستند می‌رود. این فیلم از ساعت ۲۲ امشب در سالن شماره ۲ فلسطین اکران می‌شود.در بخش جایزه بین‌المللی شهید آوینی هم که از ساعت ۱۶ در سالن شماره ۳ سینما فلسطین آغار می‌شود، فیلم‌های «بازگرد» ماریا مآوتی، «کارت پستالی از آسمان» علی و مهدی فرقانی روی پرده می‌روند.بخش «خارج از مسابقه» که آخرین سانس شب‌های سینماحقیقت است به نمایش آخرین اثر مستند ناهید رضایی با عنوان «پیرمرد و دریا» که مستندی درباره‌ تاریخ ترجمه در ایران است، اختصاص دارد. این فیلم از ساعت 21 و 45 دقیقه در سالن شماره ۳ فلسطین اکران می‌شود.در سینما سپیده و در سانس‌های مختلف روز اول جشنواره هم مستندهایی چون :A۱۵۷ ساخته بهروز نورانی‌پور، ساعت 9 و 45 دقیقه، «پل» امیرحسین نوروزی، ساعت 14 و 15 دقیقه، «فصل هرس» ساخته لقمان خالدی ساعت 18 و 15 دقیقه، «بازی» ساخته امین رحیمی ساعت ۲۲ نمایش داده می شود.مستند «هیچکاک/ تروفو» از ساعت 20 و 15 دقیقه در سالن اصلی سینما سپیده به نمایش در می‌آید.جشنواره بین‌المللی «سینماحقیقت» از ساعت 9 و 30 دقیقه صبح تا ۲۳ شب روزهای ۲۲ تا ۲۸ آذرماه ۹۴، در سینما فلسطین و سینما سپیده پذیرای عموم علاقه‌مندان سینمای مستند است.

آرمان/«احمد منزوی» درگذشت

پیکر مرحوم «احمد منزوی» پژوهشگر ادبیات که شامگاه 20 آذرماه در سن 90سالگی در خانه‌اش درگذشت، از مقابل مرکز دایره‌المعارف بزرگ اسلامی تشییع می‌شود.علی دهباشی در گفت‌وگو با ایسنا در این‌باره گفت: مراسم تشییع این پژوهشگر روز سه شنبه 24 آذر ماه ساعت 8 و 30 دقیقه صبح از محل مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی تشییع و در قطعه نام آوران بهشت زهرا (س) به خاک سپرده می‌شود.او درباره مرحوم منزوی نیز گفت: بدون اغراق او با عشق به کتاب درگذشت. او 14 سال از عمر خود را در پاکستان صرف فهرست‌نویسی نسخه‌های خطی کرد که در آستانه نابودی بودند و با عشقی که به کتاب و فرهنگ ایران داشت، تمام زندگی خود را صرف این کار کرد.وی افزود: منزوی در چند سال اخیر روز‌به‌روز ناتوان‌تر می‌شد، به‌طوری که اواخر با صندلی چرخ‌دار رفت‌وآمد می‌کرد و علت اصلی فوت او نیز کهولت سن بود.اصغر دادبه، استاد ادبیات و عضو دایره‌المعارف اسلامی نیز درباره این محقق گفت: همواره گفته‌ام که محقق واقعی کسی است که به موضوع تحقیق به‌مثابه معشوق نگاه کند و اگر چنین نباشد کاسب‌کاری بیش نیست.وی افزود: معدودند کسانی که عمر خود را عاشقانه صرف تحقیق می‌کنند، بی‌تردید احمد منزوی و برادر مرحومش علینقلی منزوی نیز از مردان واقعی بودند و چنین نگاهی داشتند.

http://newsmedia.tasnimnews.com/Tasnim/Uploaded/Image/1394/09/21/13940921020239226691924.jpg

دادبه درباره فعالیت‌های مرحوم منزوی و تأثیر او در حوزه پژوهش ادبی، اظهار کرد: او سال‌های زیادی در اسلام‌آباد پاکستان در یک کتابخانه چند متری زندگی و کار کرد و هر کسی او را می‌دید بی‌تردید می‌فهمید که عاشقانه فعالیت می‌کند. در مرکز دایره‌المعارف اسلامی هم تا روزی که بود، صادقانه فعالیت کرد و تا توان داشت کوشید و کاری کرد که برای تمام محققان آینده راهگشاست. امیدوارم جوان‌ها نیز از او درس بگیرند و قدم در راهی که او نهاد و چنان که او نهاد بگذارند.نصرا... پورجوادی، استاد دانشگاه و پژوهشگر نیز درباره احمد منزوی گفت: او از معدود کسانی بود که ما را با ذخائر عظیمی که از تمدن اسلامی به‌جا مانده بود آشنا کرد. مرحوم پدر و برادر او چنین نقشی داشتند، ولی از ویژگی‌های کار او این بود که روی آثار فارسی تأکید داشت و ما از طریق فعالیت او فهمیدیم چه گنجینه‌ای از آثار فارسی وجود داشته است. خدمتی که او به زبان فارسی کرد کاری بسیار ارزشمند است و تا کنون کسی در این قد‌وقواره‌ها کار نکرده است.احمد منزوی متولد سال 1304 در سامرا به دنیا آمد. پدرش حاج شیخ آقابزرگ تهرانی، نگارنده دایره‌المعارف بزرگ کتابشناسی «الذریعه الی تصانیف الشیعه» و «طبقات اعلام الشیعه» بود. منزوی تا حدود 12 سالگی در سامرای عراق زندگی کرد و بعد همراه خانواده به نجف رفت و در آن شهر ساکن شد. این کتاب‌شناس، کلاس ششم ابتدایی را در مدرسه علوی ایرانیان در شهر نجف گذراند و ضمن تحصیل در مغازه دوزندگی به شاگردی پرداخت. وی ادبیات فارسی را، نزد عمویش حاج محمدابراهیم بهشتی‌پور و جامع المقدمات را نزد شاگردان پدرش آموخت و در سال 1322 برای ادامه تحصیل به تهران آمد و در مدرسه سپهسالار، مشغول تحصیل شد.منزوی کلاس دوازدهم ادبی را همراه داوطلبان در مدرسه دارالفنون تهران گذراند و در خرداد 1327، در رشته معقول از دانشکده معقول و منقول (دانشکده الهیات) با درجه کارشناسی فارغ‌التحصیل شد و به کار دبیری در شهرستان انزلی پرداخت. در مدت اقامت در بندر انزلی به اتهام فعالیت سیاسی بازداشت شد و به زندان افتاد. پس از آزادی از زندان، به تهران آمد و در دبیرستان پانزدهم بهمن مشغول دفتریاری شد و پس از 15 سال خدمت، بازنشسته شد.منزوی برای فراهم کردن فهرست مشترک از همه نسخه‌های فارسی، در سال 1356 به شبه قاره هند سفر کرد. آن گاه از سوی دولت پاکستان، در مرکز تحقیقات فارسی ایران و پاکستان به کار تحقیق در نسخه‌های خطی فارسی گمارده شد و نزدیک به 16 سال در پاکستان ماند. وی اواخر سال 1369 به علت بیماری به تهران بازگشت.حاصل کار منزوی در پاکستان، نگارش و چاپ چهار مجلد فهرست نسخه‌های خطی کتابخانه گنج‌بخش بود که تنها نسخه‌های فارسی را دربرمی‌گرفت. از دیگر کارهای او در این دوره، می‌توان از نگارش و چاپ سعدی بر مبنای نسخه‌های خطی پاکستان به‌مناسبت هشتصدمین سالگرد تولد سعدی، نگارش و چاپ 14 مجلد فهرست مشترک نسخه‌های خطی فارسی پاکستان و پایه‌گذاری نگارش فهرستواره کتاب‌های فارسی نام برد.منزوی پس از بازگشت به ایران، در مرکز دایره‌المعارف بزرگ اسلامی، طرح فهرستواره کتاب‌های فارسی را به مرحله اجرا درآورد. مرحوم احمد منزوی محقق و پژوهشگر ادبی و عضو دایره‌المعارف بزرگ اسلامی ساعت 10 و 30 دقیقه روز 20 آذرماه 1394 به علت کهولت سن در خانه‌اش دار فانی را وداع گفت.

ابتکار/در «سینما روایت» مطرح شد؛

نعمتی: این روزها به فیلم‌های بی محتوا و سیاه بهاء داده می‌شود

شصت و هفتمین برنامه «سینما روایت» با اکران، نقد و بررسی دو فیلم کوتاه «دور یا نزدیک» و «طبق عادت همیشگی» هر دو به کارگردانی «محمد حمزه‌ای» محصول مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی برگزار شد. به گزارش سینماپرس، در نشست نقد و بررسی این مستند علاوه بر محمد حمزه‌ای «کارگردان»، نقی نعمتی کارگردان مستند و فیلم کوتاه و محسن جعفری راد منتقد نیز حضور داشتند.

در ابتدای نشست رسول شادمانی، مجری برنامه، به اهمیت و اثربخشی فیلم کوتاه در رشد و تعالی سینمای کشور اشاره کرد و گفت: اگر جریان فیلم کوتاه که متاسفانه در سال‌های اخیر به قصه پر غصه‌ای مبدل شده است مسیر صحیح و درست خود را پیدا کند و استعدادهای نابی که در این جریان وجود دارند به دور از حاشیه و نوگرایی کاذب به اصل و اساس سینما به ویژه سینمای ملی کشور بپردازند بدون تردید رشد و شکوفایی سینمای ایران را به دنبال خواهد داشت.وی افزود: در همین راستا و براساس نقش و اهمیت فیلم کوتاه و به ویژه ایجاد انگیزه مضاعف در کارگردانان جوان این عرصه، یکی از پی گیری‌ها و دغدغه‌های جدی دست‌اندرکاران «سینما روایت» نمایش و نقد و بررسی فیلم‌های کوتاه در این برنامه بوده است.

فیلم کوتاه برایم پله نبوده است

در ادامه محمد حمزه‌ای کارگردان دو فیلم کوتاه به نمایش درآمده که سابقه تولید فیلم بلند تلویزیونی را نیز در کارنامه خود دارد درباره اینکه ساخت فیلم کوتاه و بلند را در تناقض با هم نمی‌داند، گفت: از نظر من سینما سینما است. اصلاً برای من فیلم کوتاه به عنوان یک پله نبوده است. شاید در یک مقطعی با فیلم کوتاه سینما را مشق کرده ام و در ابتدای راه نگاه طفیلی داشته ام اما فیلم کوتاه برایم بسیار جدی است. چند کار بلند تلویزیونی ساخته ام و همان انرژی که برای ساخت آنها گذاشته ام در ساخت فیلم کوتاه نیز صرف کرده‌ام. اصلاً برایم اینطور نبوده که بعد از ساخت چند تله فیلم حالا ساخت فیلم کوتاه را کسر شان بدانم. علی رقم این که مشغول ساخت فیلم بلند هستم باز هم اگر شرایطش فراهم شود فیلم کوتاه می‌سازم و چه بسا در ساخت فیلم کوتاه انرژی بیشتری نیز صرف می‌کنم.

http://hvasl.ir/sites/default/files/news/1394/04/20/1481254494.jpg

یکی از راه‌های برون رفت سینما و تلویزیون از رخوت موجود اعتماد به جوان‌ها است

حمزه‌ای به حضور بازیگران مطرحی چون ستاره اسکندری در فیلمش اشاره کرد و گفت: فیلم کوتاه برایم بسیار جدی است در نتیجه مجموعه دوستانی که از آنها دعوت به کارکردم برای این بود که شاهد یک اثر با کیفیت باشیم و بهترین‌ها حضور داشته باشند. اولین فیلم بلند تلویزیونی خود را که ساختم آنقدر بازیگر چهره آورده بودم که نامشان یادم می‌رفت. در آن شرایط برای این که اولین کارم بود و می‌خواستم به مدیران و اطرافیان نشان دهم که با اینکه جوان هستیم اما کار خود را آنقدر بلدیم که اطمینان کنید و این را بار‌ها نیز اعلام کردم اما گویا باید با استفاده از بازیگران چهره این نکته برای دوستان ثابت می‌شد تا هم به من و هم به دیده شدن فیلم کمک کنند. یکی از راه‌های برون رفت سینما و تلویزیون از رخوت موجود، اعتماد به جوان‌ها است.

به فیلم هایی بهاء داده می‌شود که پز روشنفکری دارند

نقی نعمتی کارگردان و کارشناس سینما که یکی از پرکارترین افراد در تولید فیلم‌های کوتاه به حساب می‌آید با بیان اینکه واقعاً با عشق در این در جلسه حاضر شده‌ام، در باره دو فیلم به نمایش درآمده گفت: این دو فیلم را دوست دارم. این فیلم‌ها خیلی حرفه‌ای ساخته شده‌اند و به معنای کامل فیلم کوتاه هستند. از طرفی از فضای تو خالی روشنفکرنمایی که امروز وارد سینمای ما به ویژه فیلم کوتاه شده است فاصله دارد. اما متاسفانه در شرایط‌های مختلف توسط گروه‌ها و یا نهادهای مرتبط شاهد هستیم که به فیلم هایی که پز روشنفکری را گرفته‌اند و سراسر سیاه و بی محتوا هستند بهاء داده می‌شود.او همچنین گفت: جا دارد از بازیگران حرفه‌ای و مطرح که در این دو فیلم کوتاه حضور یافتند تشکر کنیم. متاسفانه در سینمای ایران دعوت از بازیگران برای بازی در یک اثر کوتاه نوعی کسرشان محسوب می‌شود اما در این دو فیلم شاهد حضور و بازی موفق این بازیگران بودیم. پذیرفتن بازی در این فیلم‌ها نشان از شعور بالای آن‌ها دارد.

ابتکار/بودجه وزارت فرهنگ به هدر می‌رود

«آیت پیمان»مدیرموسسه دین پژوهان کشور وازمدیران اسبق وزارت فرهنگ وارشاد اسلامی به تازگی میهمان موسسه هنرمندان پیشکسوت بود. وی دراین حضورازنزدیک بافعالیت هایی که برای هنرمندان پیشکسوت انجام می‌پذیرد آشنا شد ونظرات خودرا درباره این اقدامات وفعالیت‌ها اظهارکرد.

پیمان درگفتوگویی اختصاصی با سایت موسسه هنرمندان پیشکسوت، با اشاره به تجارب پیشین خود در وزارت ارشاد وعرصه هنرگفت: من در زمان مسئولیت مشاوراجرایی معاونت امورهنری کاملابرموضوع تصویب اساسنامه موسسه هنرمندان پیشکسوت درشورای عالی انقلاب فرهنگی واقدامات کارشناسی موضوع درقبل ازآن بوده‌ام، به عقیده من حفظ کرامت انسانی،تجلیل و رسیدگی به امور پیشکسوتان وسالمندان به ویژه کسانی که در عرصه هنر رنج و زحمت فراوان کشیده‌اند از جمله اموری به حساب می‌آید که هم از منظر دین مبین اسلام بسیار توصیه می‌شود و هم از منظر وظایفی که از پیش برای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تعیین شده است حائز اهمیت است.این افراد نقش معلمی وآموزگاردرجامعه دارند ودر حقیقت ارج نهادن وتکریم به آن‌ها تکریم هنر است. وی ادامه داد :به عقیده من همه وظیفه تکریم هنرمندان پیشکسوت را برگردن دارند و مخصوص یک گروه یا تشکیلات خاص نیست،اماخوشحالم که امروز در یکی از موسساتی که دراین زمینه خوش درخشیده است واین وظیفه را به نحو احسن پایه گذاری ودرکمال حسن سلیقه طراحی واجرامی کندحضوریافته ام. البته فعالیت‌ها ی دیگرافراد و انجمن‌ها یی را که دراین زمینه کاری کرده‌اند را نمی توان نادیده گرفت اما اگر انصاف داشته باشیم،آنچه امروز با توجه به امکانات و بودجه اندک موسسه هنرمندان پیشکسوت انجام می‌گیرد بسیارتاثیرگزارتر از سایراقدامات که پیش ازاین انجام می‌شده است.

http://static.iqna.ir/1/news/201505/85877036843664460791856794828.jpg

مدیر موسسه دین پژوهان کشور همچنین گفت:من از نزدیک با میزان بودجه معاونت هنری وزارت فرهنگ وارشاد اسلامی آشنایی دارم.بخش عمده‌ای ازهزینه هایی که صرف می‌شود سودبخش و اثرگزار نیستند وبیشتر صرف کارهایی می‌شود که نباید شود یا به نوعی هدر می‌رود . این هنرمندان که اکثریت آنان دَین خودرابه دین ومیهن تمام وکمال اداکرده اند،لازم التکریم وواجب الاحترام.

هنرمند احترام،محبت،تواضع،صداقت،صمیمیت،لبخند تمجیدوبیان تکریم را مى خواهدواین‌ها اولین حقى است که به گردن جامعه و بخصوص مدیران فرهنگی وهنرى دارند. به عقیده من موسسه هنرمندان پیشکسوت بودجه اى بسیارکمترازهریک ازجشنواره هاى ٣۵ گانه هنرى سالانه راداشته است اما آن جشنواره‌ها ى پرپول وپرهزینه وعظیم الجثه ومستظهربه پشتیبانى هزار وچندصدحقوق بگیر ! ،همیشه خاطرهنرمندان حقیقى راآزرده وهنرمندنما یان راخوشحال کرده اند. ولى این موسسه ٨ نفره،رضایت وخوشنودى آنان رافراهم کرده ودل آنان رابدست آورده است. نه با پول،بلکه با عنصرکمیاب اخلاق وتواضع ومحبت! آرى ازمحبت خارها گُل مى شوند.

مدیرموسسه دین پژوهان کشوردرپایان تصریح کرد: به نشستگان برکرسى ریاست خاضعانه یادآورى مىکنم که رئیس مذهب ما امام صادق (ع) فرمود :هل الدین الاالحُبّ؟آنچه گفتم خود گویى نبود بلکه بازگویى قضاوت، وحرف دل هنرمندان پیشکسوت است که از زبان تعدادی از بزرگان آنها شنیدم. به سیدعباس عظیمى ومعدودکارکنانش تبریک مى گویم که همه آداب ارتباط و گفت وگوباهنرمندان پیشکسوت رابه خوبى واحسن وجه به عرصه عمل آورده اند. توفیقشان مستدام باد.

اعتماد/گفت‌وگو با عباس صفاري، شاعر ايراني مقيم امريكا

دوره‌اي فكر مي‌كردم آچار فرانسه شده‌ام

شعرم يك فضاي غربي دارد كه از صافي ذهن شرقي مي‌گذرد

زينب كاظم‌خواه- رضا رستمي/ عباس صفاري شاعري است كه سال‌هاست در امريكا زندگي مي‌كند. شاعر «كبريت خيس» وقتي ايران را ترك مي‌كند يكسره دور شعر و شاعري را خط مي‌كشد تا فقط درس بخواند، اما شعر دست از سر او بر نمي‌دارد و در برهه‌اي كه كارهاي مختلفي از نقاشي تا دكورسازي تئاتر مي‌كرد يك‌باره يادش مي‌آيد كه او شاعر است و بايد شعر را انتخاب كند. او شاعري را انتخاب كرد و اين انتخاب تا همين سال‌ها با او مانده است. هنرهاي تجسمي خوانده و علاوه بر نقاشي و طراحي، كار دكور هم كرده است. نخستين مجموعه شعر او با عنوان «در ملتقاي دست و سيب» بيست و سه سال پيش در كاليفرنيا چاپ شد. ابتداي شعر گفتنش به ترانه‌سرايي برمي‌گردد؛ روزهايي كه نوجوان بود و براي «فرهاد مهراد» و «گيتي پاشايي» ترانه مي‌نوشت. «دوربين قديمي و اشعار ديگر» نخستين مجموعه‌اي است كه از او در ايران منتشر شد و همان سال جايزه شعر امروز ايران (كارنامه) را گرفت. دفتر «كبريت خيس» يكي ديگر از مجموعه شعرهاي اين شاعر است كه به چاپ‌هاي متعدد رسيده است. اين گفت‌وگو چند سال پيش كه او به ايران آمده بود، انجام شد. با او بيشتر در مورد خود شعر حرف زديم تا آثاري كه او خلق كرده بود.

ترجيح ما اين است كه بيشتر در مورد خود شعر حرف بزنيم. براي آقاي صفاري شعر چطور اتفاق مي‌افتد، شعر براي شما تصوير است يا كلمه، به طور خلاصه مرحله خلق اثر چگونه است؟

هر فردي يك نوع عاداتي را در كار هنري‌اش دارد. من از كاغذ سفيد خط‌دار و خودكار مشكي بيك استفاده مي‌كنم، اگر كاغذ ديگري باشد ممكن است كه آنجا بنويسم ولي شعر اصلي را نمي‌توانم در آن بنويسم.

از اول اين‌طور بوده يا از يك مرحله‌اي به بعد اين عادت را پيدا كرديد؟

فكر مي‌كنم از مجموعه دومم به اين طرف اين عادت را پيدا كردم. كاغذ سفيد و خودكار سياه و دفتري دارم كه در آن جملات پراكنده‌اي نوشته شده است. اكثر اين جملات جمله‌هايي هستند كه خواسته‌ام به شعر تبديل‌ كنم؛ ولي نتوانستم يا جملاتي هستند كه از شعرهاي ديگر در آورده‌ام. ممكن است شعري بنويسيد و بعد موقع پاكنويس جملاتي را از آن دربياوريد، جملاتي را كه من از اشعارم در مي‌آورم دور نمي‌ريزم، بلكه در آن دفتر، يادداشت مي‌كنم و اين جمله‌ها، جملاتي مي‌شوند كه براي سرايش شعر تازه‌ام به آنها نگاه مي‌كنم و آنهايي كه به حال آن لحظه‌ام نزديك‌تر هستند انتخاب مي‌كنم. در واقع اين جمله‌ها را به عنوان اساس و پايه شعرم قرار مي‌دهم و سعي مي‌كنم با همان‌ها بازي كنم كه شعري از آن بيرون بيايد. اكثر مواقع كه شعر تمام مي‌شود دو، سه هفته بعد كه سراغش مي‌روم احساس مي‌كنم كه به درد آن شعر نمي‌خورد و بايد جمله‌اي را بردارم. معمولا جمله اول برايم حكم شروع‌كننده را دارد و حال و هوايم را عوض مي‌كند و به حال شعر مي‌برد. برايم بريدن از دنياي مادي و روزمره و وارد شدن به دنياي خلاقيت و آفرينش خيلي سخت است. بعضي‌ها اين كار را با خواندن كتاب انجام مي‌دهند؛ يعني يك صفحه كتاب مي‌خوانند و بعد شروع به شعر نوشتن مي‌كنند. جمله‌هايي كه در آن دفتر مي‌نويسم برايم چنين حكمي دارند و مرا به حال شعر گفتن مي‌برند.

http://media.isna.ir/content/089-4.jpg/4

آنها جمله‌هايي هستند كه در طول زندگي روزمره به ذهن‌تان مي‌آيد و در دفترتان مي‌نويسيد؟

خيلي‌هايش الهامات اوليه شعر است كه به ذهن مي‌رسد، اما نمي‌تواني ادامه‌اش دهي يا خود جمله بن‌بست است و نمي‌تواند جايي برود. گاهي هم اتفاق مي‌افتد كه در آن لحظه، فرصت نوشتن شعر را نداري، در نتيجه آن را يادداشت مي‌كني كه در فرصت مناسب بنويسي. يك مقدار از اين دست جمله‌ها هستند و مقداري هم جملاتي هستند كه در شعري اضافي بودند و آنها را درآورده‌ام. معمولا اين دفتر ضخيم‌تر و ضخيم‌تر مي‌شود، بدون اينكه جمله زيادي از آن برداشته و استفاده شود. به‌ندرت اتفاق مي‌افتد كه بعضي‌هايش استفاده شود و خط بخورد.

قبل از آن شعر چطور براي‌تان اتفاق مي‌افتاد؟

اينها عادت‌هاي دست‌وپاگيري هستند كه بهتر است آدم دچارش نشود. قبل از آن، عادت ويژه‌اي نداشتم. گاهي حس مي‌كردم مي‌خواهم شعر بنويسم و مي‌نشستم و مي‌نوشتم، ولي از زماني كه به شكل حرفه‌اي‌تر شروع به نوشتن كردم اگر ماهي مي‌گذشت و شعري نمي‌نوشتم احساس مي‌كردم كه كم‌كاري كرده‌ام، از آن لحظه به بعد اين دفترها و عادت‌ها آمد. هر چيزي كه باعث مي‌شد من راحت‌تر شعر بگويم، از آن‌ استفاده كردم. اين عادت‌ها هم بخشي از پروسه نوشتن شعر شد.

پس شما سراغ اين عادات رفتيد كه در كار شاعري‌تان وقفه‌اي نيفتد و شعر براي‌تان جدي‌تر شود؟

دقيقا همين‌طور است. اين عادت‌ها تسهيلاتي را ايجاد و كمك مي‌كرد كه وقفه‌اي در كارم نيفتد؛ اينها وسيله‌هايي هستند كه كمك مي‌كنند. يكي ديگر از اين عادات سيگار كشيدن بود كه ترك كردم؛ زيرا بيش از حد سيگار مي‌كشيدم. پاي ثابت برنامه‌ام بود كه تا دست به قلم مي‌بردم يك سيگار هم روشن مي‌كردم و مي‌گذاشتم پاي زير سيگاري.

الان در مقطعي هستيد كه مصرعي با الهام به ذهن شما مي‌آيد و شما ادامه مي‌دهيد؟

دقيقا همين طور است. اتفاق مي‌افتد كه يك شعر را در يك نشست بدون اينكه اين اداها را دربياورم ‌بنويسم و آن الهام كلاسيك سراغم بيايد. غربي‌ها به الهه شعر معتقد هستند و ما به الهام و نظركردگي. هر كدام اينها باشد گاهي يك حس و جرقه اوليه‌اي به وجود مي‌آيد و آن حس آنقدر قوي هست كه در يك نشست نوشته مي‌شود. بلندترين شعري كه من نوشتم شعر «حكايت ماست» كه گاهي به اسم «هبوط» چاپ مي‌شود كه اين يك نوع بازنويسي مدرن داستان آدم و حواست كه در يك نشست نوشتم و جالب اينجاست كه مترجم اين شعر هم آن را در يك نشست به انگليسي ترجمه كرد. اين اتفاقات هم مي‌افتد. اميدوار بودم كه بيشتر اتفاق بيفتد؛ چرا كه كم‌دردسرتر است ولي به‌ندرت اين طور اتفاق مي‌افتد، اما به معناي اين نيست كساني كه اين عادات را دارند شعر را به صورت مكانيكي مي‌نويسند؛ اينها همه وسايلي هستند كه شما را به آن الهام ببرند.

بنابراين بازگشت به آن دفتر، دوباره شما را در آن موقعيت حسي و عاطفي قرار مي‌دهد؟

دقيقا همين‌طور است.

چه لحظه‌اي احساس مي‌كنيد كه شعر دارد براي‌تان اتفاق مي‌افتد؟

اين سوال خيلي پرسيده مي‌شود و شايد قدري كليشه‌اي باشد. دليلي هم كه چنين سوالي پرسيده مي‌شود براي اين است كه پرسنده هيچ‌وقت پاسخ قانع‌كننده‌اي براي آن ندارد. نمي‌دانم مي‌توانم پاسخ قانع‌كننده‌اي بدهم يا نه. فكر مي‌كنم آن دو يا سه جمله اولي كه به ذهن مي‌رسد، جملات بن‌بستي نيستند اما ادامه آنها را در ذهن‌تان نداريد. فرضا در شعر كلاسيك همان بيت اول را داريد، ولي يك بيت يا يك جمله جوري در ذهن شما نويد ادامه‌اي مي‌دهد كه مي‌تواند آن را به يك شعر كامل تبديل كند. اين حس را شاعر دارد، اما اين حس از كجا مي‌آيد؟ كسي نمي‌داند كه شما چطور مي‌فهميد جمله‌اي كه الان به ذهن شما آمده بن‌بست است يا نه؟ اين را من هم نمي‌دانم ولي حس مي‌كنم كه اين تنها يك جمله نيست و اگر خودم را به كاغذ و دفتر برسانم مي‌تواند ادامه يابد و تبديل به يك شعر شود.

شما حتما بايد خود را به كاغذ و دفتر برسانيد تا شعر خلق شود يا ممكن است در موقعيتي باشيد و شعر در ذهن شما اتفاق بيفتد و حس و حالش را نگه داريد يا شروع كنيد در ذهن‌تان شعر بگوييد؟

حافظه‌ام خوب نيست و بايد حتما يادداشتش كنم. اين لحظات زياد اتفاق مي‌افتد كه در اتوبوس يا پشت رل باشم. البته اين اتفاق در گذشته خيلي مي‌افتاد، براي همين يك ضبط كوچك داشتم كه اگر چيزي به ذهنم مي‌رسيد آن ‌را ضبط مي‌كردم. در موقعيت‌هاي مختلف جملات برايت اتفاق مي‌افتد و ممكن است كه در هنگام رانندگي جمله‌اي به ذهنت برسد، اگر احساس كنم كه اين جمله از آن جملاتي است كه بن‌بست نيست، سعي مي‌كنم كنار بزنم كاغذ و دفتري پيدا كنم و بنويسمش؛ لااقل طرح اوليه‌اش را يادداشت كنم كه از دست نرود. بعضي وقت‌ها آن جملات گول‌زننده هم هستند، هيجاني در شاعر ايجاد مي‌كند كه او فكر مي‌كند اين جمله بي‌نظير است و به شعر ختم مي‌شود يا جملاتي كه در خواب مي‌بينيد هم خيلي گول‌زننده هستند. پيش خودم فكر مي‌كنم وقتي بيدار شوم اين جمله در خاطرم مي‌ماند، چون به تجربه ديده‌ام وقتي بيدار مي‌شوم يادم رفته است، بنابراين در تاريكي بلند مي‌شوم و سعي مي‌كنم كه كاغذ و دفتري پيدا كنم و آن جمله را يادداشت كنم. معمولا وقتي صبح آن جمله را مي‌بينم احساس مي‌كنم كه جمله ابلهانه‌اي نوشته‌ام و هيچ اميدي نيست كه بشود از آن استفاده كرد.

جملات گمراه‌كننده هم وارد دفترتان مي‌شود؟

اگر قابليت‌هايي در آن ببينم، يادداشتش مي‌كنم ولي معمولا آن نوع جملات خيلي زود دست‌شان را رو مي‌كنند و مي‌فهمي كه پشتش چيز زيادي نيست و احتمالا مورد استفاده قرار نخواهند گرفت، بنابراين مي‌گذاري‌شان كنار.

http://media.isna.ir/content/abdolvahedmirzazadeh-4.jpg/4

شعر براي شما از تصوير شروع مي‌شود يا كلمه؟ بعضي مي‌گويند ريتمي است كه در ذهن آدم شكل مي‌گيرد يا يك تصوير بي‌ربط است. براي شما چگونه است؟

بيشتر شعرهايي كه در گذشته مي‌نوشتم- تا دفتر دوم‌ام و قبل از انقلاب كه براي مدتي ترانه مي‌نوشتم- تصويرها بودند كه به ذهنم مي‌آمدند؛ هنوز هم كمابيش همين‌طور است. خيلي از شعرها با يك ايماژ و تصوير شروع مي‌شود كه خود را در يك جمله منعكس مي‌كند. يك مقدار از اين موضوع به خاطر علاقه من به نقاشي، سينما و به طور كلي تصوير از كودكي است. از بچگي به تصوير علاقه داشتم رشته تحصيلي‌ام هم هنرهاي تجسمي بود، به همين سبب شايد شعرهاي من در لحظه‌ اول با تصوير شروع مي‌شود و هنوز هم تصوير بخش عمده‌اي از شعرهايم هستند.

شما كي متوجه اين حس شاعرانه شديد كسي متوجه شد يا خودتان پي برديد كه از كلمه مي‌شود استفاده ديگري هم كرد و به خلق شعر پرداخت؟

پدرم مثل همه ايراني‌ها ارادت زيادي به شعر حافظ داشت، به همين دليل فال زياد مي‌گرفت و عملا اين موضوع بهانه‌اي بود كه شعر بشنود. من از سال‌هاي اول دبيرستان و قبل از آن براي پدرم زياد فال حافظ مي‌گرفتم. او دوست داشت كه از زبان بچه‌هايش شعر بشنود. شعرها را مي‌داد ما برايش بخوانيم، معمولا بچه‌هاي ديگر از زير كار در مي‌رفتند و اكثر مواقع ديوار من از همه كوتاه‌تر بود و اين كار را مي‌كردم، در نتيجه زياد غزل خوانده بودم. بسياري از شعرهاي حافظ را حفظ بودم. در واقع مشق اوليه، همين شعرها و چيزهايي بود كه دركتاب‌هاي درسي مي‌خواندم. سال‌هاي اوليه، دبيرستان بود كه با جواني آشنا شدم و او به من خيلي اظهار علاقه كرد؛ زيرا من نقاشي مي‌كشيدم و عكس يك هنرپيشه هندي كه او خيلي دوست داشت را كشيده بودم، او نقاشي را از من خريد و همين اساس آشنايي ما شد. بعد يك غزلي كه خودش نوشته بود را برايم خواند. اول باور نكردم كه خودش نوشته است، فكر مي‌كردم كه فقط حافظ بلد است غزل بگويد. از اين‌رو از روي حسادت گفتم من هم بلدم غزل بگويم. اين شد كه خيلي زوركي سعي كردم غزل بنويسم. يك يا دو سالي طول كشيد كه بيت‌هايي را توانستم بنويسم تا اينكه عاقبت سال آخر متوسطه بودم كه يك غزل پنج بيتي در مجله ادبي صبح امروز چاپ كردم و اين آغاز كار شاعري‌ام شد.

آن مقطع با ادبياتي‌هاي روز ايران هم ارتباط داشتيد يا اينكه فقط كلاسيك‌ها را مي‌خوانديد؟

قبل از دبيرستان خيلي شعر كلاسيك را نمي‌شناختم، چون رشته درسي‌ام ادبيات بود از آن طريق با شعر آشنا شدم. از سوي ديگر در خانه ما كتاب‌هايي بود كه شخصا نخريده بودم مثل كتاب‌هاي حافظ، سعدي و مولانا كه من هم همان‌ها را مي‌خواندم. تا ١٧ يا ١٨ سالگي مطالعاتم داستان بود و بيشتر داستان‌هاي كلاسيك غرب را خواندم. مي‌رفتم لاله‌زار و كتاب‌هاي نويسندگان غربي را كه آن زمان به شكل جيبي چاپ مي‌شد، مي‌خريدم. آغازش با «بلندي‌هاي بادگير» بود و همين‌طور با بالزاك، دوما، لامارتين و هوگو ادامه يافت.

آن موقع كدام يك از اين نويسندگان روي‌تان تاثير گذاشت؟

تاثير به آن صورت شايد هيچ‌كدام، چون من به آن صورت كار نوشتن نمي‌كردم. اما از لحاظ ذهني هنوز فكر مي‌كنم كه «بر بلندي‌هاي بادگير» هر چند نخستين كتابي است كه من خواندم اما زيباترين داستاني‌ است كه در ميان كتاب‌ها نوشته شده است. به غير از اين كتاب، آن موقع ويكتور هوگو را خيلي دوست داشتم؛ به‌خصوص «بينوايان» و «مردي كه مي‌خندد» كتاب‌هاي بسيار محبوب من بودند. هنوز هم دوست‌شان دارم. پيش آمده كه به زبان انگليسي اينها را دوباره‌خواني كنم و اكثر فيلم‌هايي را كه در موردشان ساخته شده ديده‌ام. ولي به صورت جدي به سمت ادبيات كلاسيك برنگشتم، يعني وقت آنچناني هم پيدا نكردم.

گفتيد در «صبح امروز» شعري از شما چاپ شد آيا همين موضوع باعث شد كه به شكل جدي به شعر سرودن بپردازيد؟

كار از همان‌جا خيلي سريع برايم آغاز شد و چون يك يا دو طرح هم زده بودم كه منتشر شدند، با چند تا از جوانان آن دوره آشنا شدم و به نوعي پايم به كافه‌هاي آن زمان باز شد.

از آن جمع كسي هم مشهور شد؟

متاسفانه آن نسل، نسل بسيار خودتخريبي بود. خيلي از بچه‌ها از شهرستان مي‌آمدند، خيلي سريع سروكله‌شان يا در كافه فيروز يا نادري پيدا مي‌شد. بيشتر كافه فيروز محل جمع شدن اينها بود چون يك مقدار ارزان‌تر از كافه نادري بود. محيط آلوده‌ آن روزها و نگاه عاطفي داشتن جوان‌هايي كه به شعر و ادبيات مي‌پرداختند خيلي سريع آنها را به سمت مواد مخدر سوق مي‌داد، براي همين گروهي از كساني كه من با آنها آشنايي و دوستي داشتم، هيچ‌كدام‌شان در قيد حيات نيستند و هيچ‌كدام حتي به كتاب اول‌شان هم نرسيدند. معروف‌ترين‌شان كه توانستند اسم و رسمي به هم بزنند چند نفري بودند كه ترانه‌سرايي مي‌كردند، يكي كريم محمودي بود كه خيلي از ترانه‌هاي پاپ آن دوره را سرود و تقريبا در ٢٢ يا ٢٣ سالگي كارش تمام شد و در جوان‌سالي در ٣٠ يا ٣٥ سالگي درگذشت. كسان ديگري كه همدوره او بودند دوام نياوردند و بعضي‌هاي‌شان هم خودكشي كردند. هوتن نجات يكي از اين شاعران بود كه يك كتاب هم چاپ كرده بود. اخيرا هم يكي از سايت‌ها تعدادي از شعرهاي او را پيدا و منتشر كرده است. او شاعر خوبي بود و شاملو هم خيلي به او اميدوار بود و فكر مي‌كرد كه به جايي مي‌رسد؛ استعدادش را هم داشت ولي او هم در ٢٢ سالگي خودكشي كرد. براي همين، دوره جالبي نبود و جواناني كه زود جذب جامعه روشنفكري شده بودند و پشتوانه محكمي هم نداشتند، زود به سمت خودتخريبي رفتند.

شما در آن مقطع بيشتر ترانه كار مي‌كرديد؟

كلا تعداد شعرهايي كه در آن دوره نوشتم خيلي انگشت‌شمار است، زيرا درآمدي برايم نداشت. البته در حال حاضر هم همين‌طور است، اما ترانه‌سرايي در آن دوره درآمد خوبي داشت. دستمزد يك ترانه كه در دو يا سه‌ساعت نوشته مي‌شد برابر بود با كتابي كه دو يا سه سال طول مي‌كشيد تا چاپ شود. الان هم همين‌طور است، به‌راحتي مي‌توان يك‌ترانه را هزار دلار فروخت هرچند كه در اين سال‌ها هيچ‌وقت اين كار را نكرده‌ام، اما اوايل كار، ترانه‌هايم را مي‌فروختم زيرا پول توجيبي كه از خانواده مي‌گرفتم كفاف خرجم را نمي‌داد.

http://media.isna.ir/content/2-58.JPG/4

چطور شد كه تصميم گرفتيد در خارج ادامه تحصيل دهيد؟

وقتي از ايران رفتم به كل كار ادبي را كنار گذاشته بودم. علاقه‌ام به رشته‌ ديگري بود و مي‌خواستم ادامه تحصيل دهم. اطرافيانم هم تشويقم مي‌كردند كه اين كار را انجام دهم چرا كه تفكر غالب اين بود كه شعر و شاعري آينده‌اي ندارد. حتي پرويز اتابكي كه يكي از آهنگسازان ترانه‌هاي من بود تشويقم كرد كه براي ادامه تحصيل از ايران بروم و حتي مقداري از هزينه تحصيلم را به طور غيرمستقيم تقبل كرد. شايد هم مي‌ترسيد من راهي كه دوستانم رفته‌اند بروم. بيست‌سالي گذشت تا مجددا به سمت ادبيات برگردم، وقتي برگشتم مسلم بود كه با زندگي‌ام در لس‌آنجلس، برايم غزل محلي از اعراب نداشت و ذهنيتم از اين حال و هوا فاصله گرفته بود، از اين رو شيوه‌اي را انتخاب كردم كه بتوانم حرفم را بزنم كه آن شعر سپيد بود.

طي اين مدتي كه وقفه‌ افتاد، شعر به ذهن‌تان مي‌آمد ولي جلويش را مي‌گرفتيد؟

گاهي ممكن بود شعري به ذهنم بيايد ولي نگه‌اش نمي‌داشتم، چون مصرفي برايش نداشتم. بيشتر در حوزه‌هاي نقاشي و مجسمه‌سازي كار مي‌كردم كه حس خلاقيت و آفرينش را ارضا مي‌كرد، در نتيجه نيازي نمي‌ديدم كه سراغ شعر بروم، به‌خصوص وقتي در خارج از ايران زندگي مي‌كني وقت زيادي هم نداري، از سوي ديگر بايد خرج زندگي را هم در بياوري.

چه اتفاقي افتاد كه دوباره شعر نوشتيد؟

در عمرت به لحظه‌هايي مي‌رسي و از كارهايي كه انجام داده‌اي جمع‌بندي مي‌كني. من در چنين مقطعي قرار گرفتم. نگاهي به زندگي و كارهايم انداختم؛ اصلا راضي نبودم و فكر كردم كه اين كارها را در ايران هم مي‌توانستم انجام دهم و در نتيجه به يك جمع‌بندي رسيدم كه بايد به نوعي راهي را انتخاب كنم و توليداتي در زندگي‌ام داشته باشم، تا جدا از كارهايي كه براي گذران امور انجام مي‌دهم ارضاكننده هم باشد. چون از كودكي خلاقيت، بخشي از زندگي من بود بايد آن را ادامه مي‌دادم، منتها كارهاي متفرقه زيادي مي‌كردم؛ مجسمه‌سازي برنز، نقاشي و طراحي مي‌كردم. طرح‌هايم در مجلات منتشر مي‌شد. چند فيلم كوتاه ساختم و براي چند تئاتر دكورسازي كردم، اما به مرحله‌اي رسيدم كه فكر كردم به آچار فرانسه تبديل شده‌ام، به مرحله‌اي رسيدم كه فكر كردم بايد يكي را انتخاب كنم و چون به شعر نزديك‌تر بودم آن‌ را برگزيدم و به اين مرحله رسيدم.

وقتي كار شعر را شروع كرديد چشم‌اندازي براي خود ترسيم كرديد يا حسي شروع كرديد به سرودن؟

چشم‌انداز به آن صورت نه. من در جوان‌سالي به سمت هنر رفتم و كمابيش اگر با معيارهاي امروز بسنجيم موفقيت‌هايي را هم به دست آوردم ولي بعد كاملا آن را رها كردم. اول نرفتم لندن بلكه رفتم بلوچستان و سال‌ها را آنجا گذراندم بنابراين خيلي شهرت و مقام برايم اهميت نداشت.

وقتي مجددا شروع كردم هدفم اين بود چيزي كه مي‌نويسم از نظر خودم بدون نقص باشد. اينكه چقدر قرار است رويش كار كنم و كجا قرار است كار شود برايم مهم نبود. هنوز هم به اين مساله فكر نمي‌كنم. گاهي مي‌بينم كه شعرم را در ژانر ساده‌نويسي قرار مي‌دهند، در حالي كه براي يك صفحه شعري كه ساده به نظر مي‌رسد، سي صفحه پاكنويس دارم و آنقدر مي‌نويسم كه خسته مي‌شوم، به جايي مي‌رسم كه راه اصلاحي ندارد، از اين رو نتيجه برايم اين است كه يك كار بدون نقص ارايه دهم. وقتي شروع كردم هدفم همين بوده كه هرچه مي‌نويسم يك چيز پاكيزه و بدون نقص باشد. براي همين نخستين مجموعه‌اي كه منتشر كردم «در ملتقاي دست و سيب» نام داشت، خيلي متواضع بود در ٢٠٠ نسخه با ماشين فتوكپي چاپ شد. سال بعد همين كتاب از انگلستان سر آورد و در دايره‌المعارف بريتانيكا در بخش ادبي جزو حوادث دنياي ادب فارسي از آن نام برده شد، اما اينكه چطور از ميان هزاران كتابي كه در ايران منتشر مي‌شود يك كتاب فتوكپي آنجا مي‌رود از خوش‌شانسي من و كتابم بود و شايد يك مقدار به تواضع و جديت من بازمي‌گشت كه در نهايت نشان مي‌دهد خيلي مهم نيست كتاب چگونه عرضه شود و كدام ناشر پشت سرش باشد؛ اگر كاري خوب باشد راه خود را پيدا مي‌كند.

اشاره كرديد كه در مقطع ميان‌سالي سعي كرديد اگر كار ادبي ارايه مي‌كنيد كار بي‌نقصي باشد. وقتي شعرهاي شما رامي‌خوانيم احساس مي‌كنيم كه پشتوانه غني پشت آنهاست. شما خودتان در سال‌هايي كه شعر نمي‌گفتيد به شكل جدي جريان شعري جهان و ايران را دنبال مي‌كرديد و باز با ادبيات كهن مانوس بوديد؟

شعر زياد مي‌خواندم، البته براي دو سال اولي كه انگلستان زندگي مي‌كردم خيلي دسترسي به شعر نداشتم. هنوز زبان‌ام آنقدر خوب نشده بود كه شعر انگليسي بخوانم شعر فارسي هم با خودم آنقدر نبرده بودم چون واقعا رفته بودم كه درس بخوانم و از ادبيات فاصله بگيرم. ادبيات را به نوعي عامل بازدارنده در هدفم مي‌دانستم، بنابراين دو كتاب بيشتر نبرده بودم، يكي حافظ و يكي «شعر نو از آغاز تا امروز» محمد حقوقي. هرازگاهي كه مي‌خواستم شعر بخوانم اين دو را مي‌خواندم. بعد كه به مرور زبان ياد گرفتم كتابفروشي‌هاي فارسي در آنجا باز شد و نشريات ايراني هم آمد، توانستم شعر بخوانم ولي همچنان چيزي نمي‌نوشتم.

شاعري كه با اين قدرت بعد از سال‌ها شروع به شعر گفتن مي‌كند احتمالا خيلي انتقادي با شعرها مواجه مي‌شده. پيشينه ادبي يا شعري كه در فضاي ادبي كشور توليد مي‌شد را مي‌خوانديد؟

خيلي ديد انتقادي به شعر نداشتم. به قابليت‌هاي خودم هم آگاه نبودم و فقط چيزي را كه در گذشته رويش كار كرده بودم مي‌دانستم. حتي نمي‌دانستم كه در آينده چه خواهم كرد، از اين رو بعضي از شعرها بيشتر مورد علاقه‌ام بود و آنها را مي‌خواندم. به مرور به خاطر آشنا شدن با فرهنگ غرب و تجربه زندگي در آنجا از نوعي شعر كه در ايران مي‌پسنديدم فاصله گرفتم؛ مثلا شعرهاي شعارگونه و سياسي كه در دوران نوجواني و جواني‌ام در ايران خيلي مطرح بود. طبعا من هم آنها را دوست داشتم ولي به مرور كنار گذاشتم. ديدن فرهنگ غرب و فيلم و همچني ن مطالعه، دريچه‌هاي ديگري به رويم باز كرد. فهميدم كه دنيا در مبارزه سياسي خلاصه نمي‌شود. بعد از آن به نقطه سازندگي باز گشتم. اينها درس‌هايي است كه زندگي و مطالعات به تو مي‌دهد.

در فرآيند خلق اثرتان خودتان مشوق خودتان بوديد كه كار را ادامه دهيد يا محافلي بود كه شما را تشويق به ادامه دادن مي‌كرد؟

من هميشه خودم مشوق خودم بودم. اين يك مقدار به خاطر نوع تربيتم يا شخصيتم بود كه تا حدودي گوشه‌گير هستم و در نوعي تنهايي اختياري بهتر كار مي‌كنم، خيلي منتظر تشويق ديگران يا منتظر بازتاب كارم نيستم. گاهي نقدهايي را كه نوشته مي‌شود مي‌خوانم، ولي معمولا درسي از آنها نمي‌گيرم؛ زيرا كمتر نقدي مي‌بينم كه به چيزي بپردازد كه در ذهنم بوده است. شايد نقد بايد همين طور باشد، هر كسي از ديد خود نگاه ‌كند و اثر را از ديد خود تجزيه و تحليل كند. اما من بيشتر خودم بودم كه ايراد كارم را گرفتم و جنبه‌هاي مثبت آن را درك كردم و به تقويت آنها پرداختم.

شما به بازنويسي شعر اشاره كرديد، معمولا شعري را كه مي‌نويسيد مدام به آن برمي‌گرديد و حك و اصلاحش مي‌كنيد؟

تا وقتي كه در كتاب نيامده بله، ولي وقتي وارد كتاب شد ديگر كاري به آن ندارم، حتي اگر در مجله هم چاپ شود برايم نسخه نهايي نيست. براي همين خيلي از شعرهايم كه در مجلات منتشر شده با آنچه در كتاب آمده فرق دارد. در واقع برايم نسخه نهايي، كتاب است. در غرب حتي نسخه نهايي شعر در كتاب چاپ شود باز هم آن را نهايي نمي‌دانند. براي همين در چاپ‌هاي بعدي مي‌شود آن را تغيير داد و تغيير بايد تا ابد ادامه داشته باشد. از منوچهر آتشي شنيدم كتابي را كه قبلا چاپ كرده بود مي‌خواست شعرهايش را عوض كند و به اسم ديگري چاپ كند، براي همين برخوردها متفاوت است. براي من وقتي شعرم در كتابم چاپ شد از تغييرش دست برمي‌دارم.

بعضي مي‌گويند كه حك و اصلاح بيش از حد شعر، ممكن است آن را از جوهره اصلي‌اش خارج كند شما فكر مي‌كنيد به جوهره اصلي‌اش كمك مي‌كند؟

من معتقدم كه كمك مي‌كند. نمونه‌هاي تاريخي هم زياد داريم. غربي‌ها عادت خوبي دارند كه همه‌چيز را حفظ مي‌كنند و چيزي را دور نمي‌ريزند. فكر كنم جايي خواندم كه «پيرمرد و دريا» همينگوي بيش از ٦٠ پاكنويس دارد. براي همين شعرهايم را بارها پاكنويس مي‌كنم. دانشگاه هاروارد نسخه‌ ديگري از «سرزمين هرز» اليوت پيدا و چاپ كرد. اين شعر را ازرا پاوند تصحيح كرده بود و صفحه‌اي نيست كه خط نزده باشد، چيزهايي را حذف و چيزهايي را اضافه كرده است و هفت يا هشت صفحه اول را هم كاملا خط زده است. شعر از جايي آغاز مي‌شود كه «آوريل بي‌رحم‌ترين ماه‌هاست» كه اين بيت به ضرب‌المثلي در زبان انگليسي تبديل شده است. براي همين بازنويسي و حك و اصلاح اثر را بهتر مي‌كند. شاعر بعد از گذشت زمان، وقتي كه مي‌گذارد شعر بيات شود، با برگشتن به آن از حس سانتيمانتالي كه در لحظه سرودن شعر بر او غالب شده بود، فاصله گرفته است. در آن لحظه هرچه مي‌نويسد به نظرش خوب است، اما بعدش مي‌تواند به عنوان منتقد به شعرش نگاه كند، چون جوهره اصلي در ذهن او بوده و از آنجا شعرش نشات گرفته خيلي راحت مي‌تواند به الهام اوليه وفادار بماند.

http://media.isna.ir/content/5-27.JPG/4

شما در تصحيح‌هاي خودتان اين را لحاظ مي‌كنيد؟

بله كاملا. اما بعضي اوقات اتفاق مي‌افتد كه از مسير اوليه فاصله بگيريد، در نتيجه تصميم مي‌گيريد كه آن شعر را تبديل به دو شعر جداگانه كنيد يا اصلا بگذاريدش كنار، اين اتفاقات كمك مي‌كند كه شعر به سمت ديگري برود و اتفاقات ديگري بيفتد.

الان به خودتان اجازه مي‌دهيد يك هفته بگذرد و شعري نگفته باشيد؟

شده در اين سال‌ها دو سالي گذشته باشد كه شعري نگفته باشم يا يكي، دو شعر نوشته باشم.

در اين فاصله‌ها به دفتري كه داريد مراجعه مي‌كنيد يا نه؟

گاهي رجوع مي‌كنم، ولي گاهي هم برايم بيگانه است. همينگوي جمله‌اي دارد كه مي‌گويد از چاله آب تا فنجان آخر را بر‌ندار، هميشه مقداري را بگذار تا جمع شود. من هم سعي مي‌كنم مقداري را نگه دارم كه به دوره شاعري‌ام كاملا پايان ندهم؛ هميشه چيزهايي را نگه مي‌دارم و عجله‌اي ندارم مي‌گذارم براي ادامه راه.

همين سبك و سياق را براي شاعري ادامه خواهيد داد؟

نمي‌دانم. اين سبك يك مقدار حوصله‌ام را سر برده است، شايد كار ديگري بكنم. خيلي هم آسان نيست. خيلي شاعران تمام زندگي‌شان يك نوع شعر مي‌نويسند، اينكه زبان را عوض كني و جانب شعري‌ات را عوض كني بسيار دشوار است. اگر خودت از كاري كه مي‌كني خسته شده باشي مي‌تواني كار ديگري انجام دهي، اينكه به نتيجه برسي يا نه را ديگر نمي‌داني. مثلا بين نقاشان رنه مگريت بيشتر كارهاي سوررئال مي‌كرد، در سال‌هاي آخر سراغ كارهاي نقطه‌چيني رفت كه به زيبايي كارهاي سوررئال‌اش نيست. براي همين ممكن است كاري كني اما موفق هم نباشي، ولي چاره‌اي نيست.

ولي شما اهل ريسك هستيد؟

انگيزه‌اش هست و دلم مي‌خواهد فرم ديگري را هم تجربه كنم.

يكي از چيزهايي كه در مورد شعرهاي شما مي‌گويند اين است كه آقاي صفاري شاعر غربي است ولي وقتي شعرهاي شما را مي‌خوانيم احساس مي‌كنيم كه او به‌شدت شاعر شرقي است، شايد اتفاقات در غرب باشد ولي حس پشت شعر شما حس و حال شرقي است.

فكر مي‌كنم همين است. استنباط خودم اين است در شعرم يك فضاي غربي است كه از صافي يك ذهن شرقي مي‌گذرد و تنها چيزي كه براي خواننده ايراني جذاب است- به جز مضمون و زبان شعر- احتمالا همين است كه از شعرهاي ديگران متفاوتش مي‌كند، براي همين حس مي‌كني اگر خودت هم آنجا بودي اين حس به تو دست مي‌داد، بنابراين اين حرف درست است.

برش ١

متاسفانه نسل ما نسل بسيار خودتخريبي بود. خيلي از بچه‌ها از شهرستان مي‌آمدند، خيلي سريع سروكله‌شان يا در كافه فيروز يا نادري پيدا مي‌شد. بيشتر كافه فيروز محل جمع شدن اينها بود چون يك مقدار ارزان‌تر از كافه نادري بود. محيط آلوده‌ آن روزها و نگاه عاطفي داشتن جوان‌هايي كه به شعر و ادبيات مي‌پرداختند خيلي سريع آنها را به سمت مواد مخدر سوق مي‌داد، براي همين گروهي از كساني كه من با آنها آشنايي و دوستي داشتم، هيچ‌كدام‌شان در قيد حيات نيستند و هيچ‌كدام حتي به كتاب اول‌شان هم نرسيدند.

برش ٢

در عمرت به لحظه‌هايي مي‌رسي و از كارهايي كه انجام داده‌اي جمع‌بندي مي‌كني. من در چنين مقطعي قرار گرفتم. نگاهي به زندگي و كارهايم انداختم؛ اصلا راضي نبودم و فكر كردم كه اين كارها را در ايران هم مي‌توانستم انجام دهم و در نتيجه به يك جمع‌بندي رسيدم كه بايد به نوعي راهي را انتخاب كنم و توليداتي در زندگي‌ام داشته باشم، تا جدا از كارهايي كه براي گذران امور انجام مي‌دهم ارضاكننده هم باشد. به مرحله‌اي رسيدم كه فكر كردم بايد يكي را انتخاب كنم و چون به شعر نزديك‌تر بودم آن‌ را برگزيدم.

اعتماد/محل برگزاري نمايشگاه كتاب هنوز معلوم نيست

وزير ارشاد منتظر پاسخ قاليباف است

http://media.farsnews.com/media/Uploaded/Files/Images/1393/03/22/13930322130130629_PhotoL.jpg

زينب كاظم‌خواه / چند ماهي به برگزاري نمايشگاه كتاب نمانده است و با آنكه شهردار تهران سال گذشته در اختتاميه نمايشگاه به صورت تلويحي به وزير ارشاد قول داد تا نمايشگاه بعدي در باغ كتاب برگزار شود، اما اين موضوع با نزديك شدن به برگزاري اين رويداد بين‌المللي هنوز در هاله‌اي از ابهام قرار دارد.

از هشت سال پيش كه نمايشگاه كتاب به مصلاي تهران نقل مكان كرد، اين مكان قرار بود تنها جايي موقت براي آن باشد و هر سال مسوولان وقت درباره جابه‌جايي اين مكان سخن راندند، مكان‌هايي چون شهر آفتاب و باغ كتاب براي برگزاري نمايشگاه مطرح شدند اما راه به جايي نبردند. يك بار دوري راه بهانه شد و يك بار كوچكي مكان. اما انگار وزير ارشاد مصمم است هر طور شده نمايشگاه كتاب را در خانه جديدي برگزار كند. خانه‌اي كه مي‌تواند نمايشگاه را از

خانه‌ به دوشي سال‌هاي گذشته‌اش رها كند.

علي جنتي روي حرف‌هاي آقاي شهردار حساب باز كرده است، در نمايشگاه قرآن نيز به قول محمدباقر قاليباف براي برگزاري نمايشگاه در باغ كتاب استناد كرد و قول داد كه با توجه به حرف‌هاي شهردار نمايشگاه سال آتي در باغ كتاب برگزار شود. پروژ‌ه‌اي كه سال‌ها ساخت آن طول كشيده و با آنكه علي‌اكبر اشعري مدير اين پروژه گفته بود كه اين مكان وسعت كافي براي برگزاري نمايشگاه كتاب را ندارد، اما مسوولان مصر هستند كه اين رويداد را در اين مكان برگزار كنند. مكاني كه در سال‌هاي گذشته نيز موضوع برگزاري نمايشگاه كتاب در آنجا مطرح شده بود اما هر بار با بررسي نقص‌هايي كه اين فضا دارد برگزاري اين نمايشگاه در آن رد شد.

البته آنچه قاليباف در آن مراسم گفت به اين معنا بود كه تا زمان آماده‌سازي شهر آفتاب فعلا نمايشگاه را در تپه‌هاي عباس آباد برگزار كنند و به وزير ارشاد قول داد كه نمايشگاه آينده در باغ كتاب برگزار شود. وزير ارشاد اين را هم گفت كه: «مصلاي تهران واقعا جاي برگزاري نمايشگاه نيست و ان‌شاءالله در فضاي مناسبي در منطقه عباس‌آباد بتوانيم آن را برگزار كنيم و همچنين براي سال‌هاي بعد هم ما از آقاي قاليباف انتظار داريم كه بتوانند با همياري مجموعه‌هاي ديگر مثل وزارت صنعت، معدن و تجارت و موسسه نمايشگاه‌هاي بين‌المللي، مجموعه شهر آفتاب را به عنوان مكاني آبرومند براي نمايشگاه بين‌المللي كتاب تهران و درخور نام جمهوري اسلامي ايران تكميل و تجهيز كنند.»

چندي پيش علي‌اكبر اشعري در گفت‌وگو با «اعتماد» تصريح كرده بود كه حتي اگر باغ كتاب آماده باشد نمايشگاه كتاب آينده قطعا در اين مكان برگزار نخواهد شد. او در اين گفت‌وگو حرف‌هاي آقاي وزير را براي برگزاري نمايشگاه كتاب در باغ كتاب نوعي تسامح دانسته بود و با تفسير حرف‌هاي جنتي گفته بود كه شايد منظور او فضاي باز باغ كتاب بوده است كه اين موضوع هم عملي نيست چرا كه اين روزها عمليات گودبرداري در آنجا در حال انجام است. اشعري تاكيد كرده بود كه باغ كتاب هنوز آماده نيست و مبلمان آن هنوز چيده نشده است. به گفته او «اين طور ساختمان‌ها را وقتي مي‌سازند يك گروه ناظر هست كه عيوب را بايد برطرف كنند كه اين اتفاق هنوز نيفتاده است.» او البته تاكيد كرده بود كه من چيزي نشنيده‌ام كه بخواهند نمايشگاه كتاب را آنجا برگزار كنند. از سوي ديگر در شوراي سياستگذاري تاجايي كه مي‌دانم بين شهر آفتاب و مصلي يكي را در نظر دارند. اشعري در همان گفت‌وگو تاكيد كرده بود كه فضاي باغ كتاب سي‌هزار متر است و اگر وزير اين حرف را زده باشد به نظرم با تسامح زده است.

حالا با گذشت چند ماه از حرف‌هايي كه بين شهردار و وزير ارشاد رد و بدل شده است، اشعري به مهر گفته كه شهرداري تهران براي برگزاري نمايشگاه كتاب تهران در دو مكان اعلام آمادگي كرده است؛ يكي شهر آفتاب و يكي تپه‌هاي عباس‌آباد.

او خبر داده است كه جنتي نامه‌اي خطاب به قاليباف نوشته و منتظر پاسخ نهايي است و تا اين لحظه پاسخي از طرف شهرداري مشخصا داده نشده است. از طرف ديگر كارهاي كارشناسي براي ارزيابي اين مكان‌ها در حال انجام است. از آنجا كه مشخص نيست آيا مي‌توان نمايشگاه كتاب تهران را با كيفيتي مطلوب در اين دو مكان پيشنهادي برگزار كرد، لذا هنوز مكان برگزاري نمايشگاه كتاب تهران قطعي نشده است. ضمن اينكه همزمان وزارت ارشاد هم برگزاري نمايشگاه سال آينده را در مصلي، تا اين لحظه رد نكرده است. آقاي وزير حالا منتظر جواب آقاي قاليباف به نامه‌اش كه هنوز هيچ پاسخي به اين نامه داده نشده است.

اعتماد/اقتباس اكتاي براهني از «جنايت و مكافات»

به سينماي مستقل كه با مخاطب ارتباط برقرار كند علاقه‌مندم

بيتا موسوي / «پل خواب» نخستين فيلم بلند سينمايي اكتاي براهني پسر رضا براهني نويسنده، شاعر و منتقد ادبي است. شنيده‌ها حاكي از اين است كه اين فيلم جزو آثار قابل توجه اين دوره از جشنواره است كه در آن ساعد سهيلي، آناهيتا افشار و هومن سيدي به ايفاي نقش مي‌پردازند. اين فيلم يك اقتباس ادبي از «جنايت و مكافات» داستايوفسكي است كه قطعا مي‌تواند براي هر مخاطبي جذابيت‌هاي خود را داشته باشد. از اين رو با كارگردان اين اثر به گفت‌وگو پرداختيم.

http://media.mehrnews.com/d/2015/07/01/3/1754510.jpg

«پل خواب» نخستين فيلم سينمايي بلند شما محسوب مي‌شود كه امسال قرار است در جشنواره فيلم فجر به نمايش در‌آيد. گويا فيلم يك اقتباس ادبي است و شما فضاي متفاوتي را در آن تجربه كرديد.

بله «پل خواب» اقتباسي از «جنايت و مكافات» داستايوفسكي است و به نظرم كم و بيش به فضا و جهان رمان وفادار است اما وفاداري به معناي ساخت مو به مو نيست و در عين حال اصل وفاداري در اقتباس براي سينما، خود زير سوال است. همه اينها بايد در اثر جديد خود را به رخ بكشد و در خدمت قصه و سينما دربيايد.

من تقريبا سال‌هاي طولاني براي ساخت فيلم اولم معطل ماندم. چرا كه بخشي از فيلمنامه‌هايم در طول اين سال‌ها از ارشاد مجوز نگرفتند. من ١٠ سال پيش، بعد از اتمام تحصيلم از كانادا به ايران بازگشتم و ١٠ سال با دقت به سينماي ايران نگاه كردم و هرچند سال يك‌بار سعي كردم فيلم بسازم و نشد و به‌مرور علاقه‌ام را به گونه‌اي خاصي كه بسيار رواج پيدا كرد، از دست دادم. فكر مي‌كنم همين باعث شد كه كمي در «پل خواب» از مدل كليشه شده رئاليسم- مستند آپارتماني يا قصه‌هايي با گره‌هاي عادي در روابط آدم‌ها فاصله بگيرم، حتي شايد در گذشته خودم، فيلمنامه‌هايي در اين گونه‌ها نوشتم ولي امروز فاصله‌ام با اين نوع فيلم‌ها بيشتر شده است. «جنايت و مكافات» كه اسكلت اصلي فيلمنامه «پل خواب» بود اين امكان را داشت كه به سوي چيز جديدي در ذهنم بروم.

در سينماي ايران كمتر فيلمسازي به سراغ اقتباس ادبي مي‌رود. چقدر انتخاب اين تجربه براي شما شخصي است و چقدر به فضايي برمي‌گردد كه به واسطه پدرتان و خانواده‌اي كه در آن بزرگ شده‌ايد، از كودكي تجربه كرديد؟

اين انگيزه گاهي خودآگاه و گاهي ناخودآگاه بوده است. فكر مي‌كنم در يك خانواده هنري حتي ممكن است كه فرزندان در دوره‌اي عليه هنر قيام كنند. جدا از قضيه اقتباس، بخش اعظم قصه‌اي كه شما در «پل خواب» مي‌بينيد، از زندگي خودم يا اطرافيان و دوستانم الهام گرفته شده و قصه شده است. اگر اسكلت فيلمنامه از اقتباس ادبي آمده است، به نوعي بن‌مايه آن به خاطرات و تجربيات شخصي و ذهني من برمي‌گردد. من خيلي از كاراكترهاي فيلم را از نزديك مي‌شناختم. شايد به طور شخصي چيزي را تجربه نكرده باشم ولي با اين نوع آدم‌ها زندگي كردم. اين موضوع شايد در تضاد با زندگي خانوادگي من باشد. البته حتي بخشي از شغل من به فضايي برمي‌گردد كه در آن بزرگ شدم. تربيت پدر و مادرم به شكلي بوده كه از‌‌ همان ابتدا ما را به اين سمت‌وسو سوق دادند. قصه كاملا به صورت كلاسيك روايت مي‌شود. در اصل فيلم يك كاراكتر اصلي دارد كه بار اصلي داستان به دوش اوست.

به نظر مي‌رسد در بخش انتخاب بازيگر تلاش كرديد بيشتر روي حضور بازيگراني تمركز كنيد كه با شخصيت‌هاي اصلي قصه نزديكي داشته باشند. به همين دليل خيلي به سمت ستارگان سينما نرفتيد يا حتي اصراري به حضور آنها نداشتيد.

من به سينماي مستقلي علاقه‌مندم كه با مخاطب ارتباط برقرار مي‌كند. فيلمنامه سه سال پيش نوشته شد. در ابتدا صحبت از كار با حامد بهداد بود و يكي، دو گزينه ديگر نيز مطرح مي‌شدند. در طول مرحله سخت پروانه ساخت افراد مختلف نظر مي‌دادند و من هم در مورد آن فكر مي‌كردم. چند ماه قبل از پروانه ساخت تصميم گرفتم چند بازيگر جديد و جوان سينماي ايران را از نزديك ببينم. در اين ميان بود كه ساعد سهيلي فيلمنامه را خواند و در ذهنم تبديل به يكي از گزينه‌هاي اصلي شد. در زمان پيش‌توليد با افراد ديگري هم صحبت كرديم و حتي تا پاي قرارداد هم رفتيم. راه پرپيچ و خمي را طي كرديم و در ‌‌نهايت، در تمرين‌ها به اين نتيجه رسيديم كه دنبال بازيگري باشيم كه شرايطي كاملا منطبق با نقش داشته باشد. اين شد كه با اطمينان بيشتر به ساعد سهيلي برگشتيم. در مورد اكبر زنجانپور هم هميشه دوست داشتم با او كار كنم و اين شانس من بود كه بعد از ٢٠ سال در فيلمم بازي كرد. آناهيتا افشار را هم از فيلم «برف روي كاج‌ها» و از دفتر بشرا فيلم مي‌شناختم و بعد‌ها تجربه همكاري در فيلم كوتاه داشتيم. به نظرم بازيگر بسيار خوب و توانايي است. در اصل به نوعي از‌‌ همان ابتدا نقش دختر فيلم را شبيه او نوشته بودم. حالا كه كار را مي‌بينم، از انتخاب بازيگران بسيار راضي هستم و فكر مي‌كنم اين بازيگران به آن چيزي كه در ذهن من بود نزديك‌ترند. بازيگران معروف و گمنام ديگري را هم دوست دارم. ولي اصل قصه است و كاراكتر.

به نظر مي‌رسد بخش فيلم‌هاي اول جشنواره فجر امسال، بخش جذابي باشد چراكه امسال فيلم‌هاي اولي ساخته شده كه كارگردانان آنها سابقه فعاليت‌هاي مختلف در سينما يا تجربه ساخت فيلم‌هاي كوتاه خوبي دارند. فكر مي‌كنم رقابت سختي در پيش داشته باشيد.

بله، فكر مي‌كنم رقابت سخت و پيچيده‌اي در پيش داشته باشيم. من هم شنيده‌ام كارگردانان اين بخش تلاش كردند در آثارشان از فضاي عمومي آثار سينماي بدنه ايران پرهيز كنند. اين اتفاق خوبي است اگر منجر به ارتباط بهتر با مخاطب شود، نتيجه خوبي به بار مي‌آورد. فكر مي‌كنم مخاطب ايراني با سينمايي مثل موج نوي سينماي ايران، يا دهه ٧٠ امريكا، ارتباط خوبي دارد. سينماي مستقل و آلترناتيو، اجتماعي و قصه‌گو، اما با اندكي تخيل و البته بومي.

«پل خواب» هم‌اكنون در چه مرحله‌اي است؟

فيلم به زودي آماده نمايش مي‌شود و در آخرين مراحل فني قرار دارد.

اطلاعات/جایزه فیزیک بنیادی سرن به دانشجوی ایرانی رسید

دانشجوی پژوهشگاه دانش‌های بنیادی، برنده جایزه فیزیک بنیادی آشکارساز CMSشتابگر بزرگ هادرونی مرکز تحقیقات هسته‌یی اروپا (سرن) شد.

http://cdn.fararu.com/files/fa/news/1394/9/21/237386_626.jpg

به گزارش ایسنا، جایزه فیزیک بنیادی آزمایشگر CMSکه از سال ۲۰۱۳ اعطا می‌شود شامل یک بورس تحقیقاتی و تعدادی جایزه است که جایزه «شناسایی استعدادهای برتر فیزیک بنیادی سی ام اس» ( Special Recognition Awards CMS FundamentalPhysics Scholars) در سال ۲۰۱۵ به اسماعیل اسکندری، دانشجوی پژوهشکده ذرات پژوهشگاه دانش های بنیادی و محققانی از دانشگاه‌های دهلی هند و پرینستون آمریکا اعطا شده است.

عنوان طرح این محقق ایرانی، «‌Search for Resonant and Non-ResonantHiggs Pair Production in bbVV Decay Channel through Semi-Letonic Final States» است.

دو سال پیش هم رضا گلدوزیان، دانشجوی دکتری فیزیک ذرات تجربی پژوهشکده ذرات و شتابگرهای پژوهشگاه دانش‌های بنیادی موفق به کسب این جایزه شده بود.

ایران/معرفی نامزدهای خرس طلای جشنواره بین‌المللی فیلم برلین

فهرستی از پنج فیلم رقابتی و سه فیلم بخش نمایش‌های ویژه، شصت و ششمین جشنواره بین‌المللی فیلم برلین اعلام شد.

فیلم‌ «نابغه» نخستین تجربه بلند سینمایی «مایکل گرندج» کارگردان سرشناس تئاتر انگلیس با بازی «کالین فرث»، «جود لا»، «نیکول کیدمن»، «گای پیرس»، «لائورا لینی» و «دومنیک وست»، بر اساس فیلمنامه اقتباسی نوشته «جان لوگان» نویسنده فیلمنامه «سقوط آسمانی»، روایتگر داستان رابطه میان «توماس وولف» چهره‌سرشناس ادبی با بازی «جود لاو» و «مکس پرکینز» دبیر معروف انتشارات «اسکرایبنر» با بازی «کالین فرث»، نخستین نامزد این دوره است. فیلم «ویژه نیمه شب» ساخته «جف نیکلز» یکی دیگر از فیلم‌های بخش رقابتی جشنواره برلین 2016 خواهد بود که داستان پدر و پسری است که پس از پی بردن به قدرت‌های ویژه پسر فرار می‌کنند. در این فیلم «مایکل شنون»، «جوئل ادگارتون»، «کریستین دانست»، «آدام درایور» و «سم شپرد» ایفای نقش کرده‌اند.

«الکس گیبنی» سازنده مستندهای جنجالی «دروغ آرمسترانگ» و «پاک شدن: ساینتالوژی و زندان یک عقیده»، با نخستین نمایش فیلم جدیدش با عنوان «روزهای صفر» در بخش رقابتی جشنواره برلین حضور خواهد داشت. «تنها در برلین» ساخته «وینسنت پرز» کارگردان فرانسوی با بازی «برندون گلیسون»، «اما تامپسون» و «دنیل برول» دیگر فیلم رقابتی برلین 2016 است که اقتباسی از رمان کلاسیک نوشته «هانس فالادا» در سال 1974 و روایتگر داستان واقعی زوجی است که مجموعه‌ای از اعتراض‌های ناشناس را در جریان جنگ جهانی دوم علیه نازی‌ها ترتیب می‌دهند.

پنجمین و آخرین فیلمی که تاکنون در فهرست نامزدهای خرس طلای برلین قرار گرفته است، درام کانادایی «بوریس بدون بئاتریس» ساخته «دنیس کوته» است.

جام جم/اولین کنسرت پاپ مجازی در ایران برگزار می‌شود

روزبه نعمت‌اللهی با اعلام اینکه دیگر در شهر تهران کنسرتی را برگزار نمی‌کند، به طرفدارانش از برپایی یک برنامه زنده ویژه و متفاوت در فضای مجازی خبر داده است.

http://media.mehrnews.com/d/2015/12/13/3/1937101.jpg

اشکان آزادبخت مدیر رسانه ای روزبه نعمت‌اللهی خواننده موسیقی پاپ کشور ضمن اعلام این خبر توضیح داد: متاسفانه طی ماه های گذشته تلاش های زیادی برای رزرو تالار برپایی کنسرت انجام گرفته شد اما این تلاش ها تا به امروز نتیجه ای نداشته و طبق تصمیماتی که خود روزبه گرفته بنا شده که این خواننده به زودی اولین کنسرت مجازی خود را برگزار کند. این کنسرت به احتمال فراوان در یکی از وب سایت های معتبر به صورت زنده برگزار می شود که اطلاعات جزیی تر طی روزهای آینده به طرفداران اعلام خواهد شد.

وی ادامه داد: طی ماه های گذشته رفتارهایی با روزبه شده که وی همان طور که قبلا هم اعلام کرده بود، ترجیح می دهد دیگر در تهران هیچ کنسرتی را برگزار نکند و با تمام مشکلاتی که وجود دارد وی ترجیح می دهد این بار از طریق فضای مجازی در کنار هواداران خود باشد، این در حالی است که گروه اجرایی کنسرت در این مدت نهایت تلاش خود را کرده تا بتواند به بهترین شکل ممکن این کنسرت مجازی را که برای اولین بار اتفاق می افتد، برگزار کند.

به گزارش مهر ، مدیر رسانه ای روزبه نعمت اللهی در پاسخ به پرسشی مبنی بر جزییات این برنامه زنده بیان کرد: هنوز زمان این اجرا مشخص نشده اما در روزهای آینده اطلاعات کامل این اتفاق هیجان انگیز از طریق رسانه ها منتشر خواهد شد.

جام جم/سینمای مستند؛ چشم بینای جامعه

سینمای مستند، سینمایی آگاهی‌بخش است و هر جامعه‌ای که میل به توسعه و پیشرفت در آن به چشم می‌خورد، توجه گسترده‌تر و فراگیرتری به سینمای مستند دارد.

تصویر سینمای مستند؛ چشم بینای جامعه

جامعه هرچقدر فرهنگی‌تر و فرهیخته‌تر باشد، به تبع سینمای مستند پویاتری هم خواهد داشت، چون امکان طرح مسائل مختلف و انتقادهای سازنده در زمینه‌های گوناگون در آن وجود دارد. ما هم اگر بخواهیم جامعه‌ای فرهیخته روبه رشد، بالنده و توانمند داشته باشیم، باید بیش از اینها به فیلمسازان مستند مجال فعالیت بدهیم.

این مجال دادن با حمایت مادی و معنوی هرچه بیشتر از مستندسازان اتفاق می‌افتد و همه تلاش ما در مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی و جشنواره سینماحقیقت هم همین است.

جشنواره بین‌المللی سینماحقیقت (فیلم مستند ایران) که از امروز نهمین دوره خود را آغاز می‌کند، در هشت دوره گذشته به جایگاه مقبولی دست پیدا کرده و مورد توجه جدی مخاطبان خاص، فعالان عرصه سینمای مستند و مخاطبان عام قرار گرفته است.

سال گذشته بسیاری از مخاطبان فیلم‌ها، علاقه‌مندان مردمی بودند و مطمئن هستم که امسال هم به دلیل وجود فیلم‌هایی شاخص و جذاب، باز هم به طور گسترده شاهد حضور عموم مردم به عنوان مخاطب خواهیم بود.

جشنواره سینماحقیقت از دوره نخست، فعالیت خود را با شعار «مستند برای همه» آغاز کرد که این رویکرد کماکان در دستور کار ما قرار دارد و برای این‌که فهم جامعه را با ابزار کارآمد مستند ارتقا دهیم و آن را به مقبول عموم بدل کنیم، همچنان به این وجه مردمی توجه داریم.

http://media.mehrnews.com/d/2015/11/19/3/1909332.jpg

خوشبختانه مردم ما پابه‌پای جوامع پیشرفته دنیا، هر روز اقبال بیشتری به فیلم مستند نشان می‌دهند و این مهم را در زمان‌های برگزاری این جشنواره، اکران فیلم‌های مستند در گروه هنر و تجربه و نمایش‌های تلویزیونی نشان داده‌اند.

جشنواره سینماحقیقت هم با وجود نوپا بودن، توانسته جایگاه خوبی میان جشنواره‌های مستند دنیا به دست آورد و در هر دوره تلاش کرده با انتخاب و نمایش برترین آثار مستند ایرانی و خارجی، سهم به سزایی در ارتباط بیشتر با مردم داشته باشد.

از این فرصت استفاده می‌کنم و از مردم عزیزمان دعوت می‌کنم به تماشای فیلم‌های این دوره جشنواره بیایند و مطمئن باشند که از وقتی که به دیدن این آثار اختصاص می‌دهند، پشیمان نخواهند شد.

سید محمدمهدی طباطبایی‌نژاد - دبیر جشنواره سینماحقیقت

جام جم/جام‌جم از عزم رسانه ملی در ترویج فرهنگ اقتصاد مقاومتی گزارش می‌دهد

اقتصاد مقاومتی، اقتصادی مردم‌محور

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، رهبر معظم انقلاب در بهمن سال 92 با ابلاغ سیاست‌های کلی «اقتصاد مقاومتی» تأکید کردند که عملیاتی شدن و اجرای این سیاست‌‌ها خواهد توانست در بحران‌های روبه افزایش جهانی، الگویی الهام‌بخش از نظام اقتصادی اسلام را عینیت بخشد و زمینه و فرصت مناسب را برای نقش‌آفرینی مردم و فعالان اقتصادی در تحقق حماسه اقتصادی فراهم کند.

تصویر اقتصاد مقاومتی، اقتصادی مردم‌محور

سازمان صداوسیما نیز همچون سایر دستگا‌ه‌ها و نهادها با اولویت قرار دادن این مهم در رئوس فعالیت‌ها و وظایفش در ابتدا با تشکیل ستاد مدیریت و راهبری و سپس تبدیل آن به ستاد فرماندهی اقتصاد مقاومتی عزم خود را برای معرفی و ترویج فرهنگ اقتصاد مقاومتی به مخاطبان، بینندگان و شنوندگانش جزم کرد.

جهش بلند در پرداخت به اقتصاد مقاومتی

به باور رئیس شورای اقتصاد صدا و سیما و مدیر شبکه پنج این سازمان، مقایسه آمارهای شش ماهه نخست سال 94 در قیاس با یکساله 93 نشان می‌دهد که پردازش به مساله اقتصاد مقاومتی با برنامه‌ریزی منسجم و منظم‌تری انجام شده و جهش زیادی داشته است.

مجید زین‌العابدین با بیان این مطلب به جام‌جم گفت: در حال حاضر شبکه‌های پنج و بازار در معاونت سیما و شبکه رادیو اقتصاد در معاونت صدا به موضوعات اقتصادی کشور و در راس آن به اقتصاد مقاومتی می‌پردازند و در عین حال سیار شبکه‌ها نیز بنا به ماموریت‌ها و وظایفی که برایشان تعریف شده است این مهم را مورد توجه ویژه خود قرار می‌دهند. برای مثال، شبکه سه در سال گذشته 59 ساعت برنامه درباره اقتصاد مقاومتی تولید کرده بود که این مقدار در تنها شش ماهه نخست سال 94 به 589 ساعت رسیده و یک جهش ده برابری را نشان می‌دهد.

http://www.rajanews.com/sites/default/files/content/images/story/93-12/16/11126.jpg

پرداخت به حوزه‌های مغفول اقتصاد مقاومتی

وی افزود: جدای از رشد کمی که شاخص‌های اندازه‌گیری را فراهم می‌آورد، از منظر کیفی هم برنامه‌ریزی مدون‌تر و منسجم‌تری برای پرداختن به اقتصاد مقاومتی و معرفی الزامات و شاخص‌های رسانه‌‌ای آن در دستور کار رسانه ملی قرار گرفته است. سعی شده به نقش مردم در حوزه تولید بیشتر پرداخته شود و از کارآفرینان موفق و خلاق دعوت به عمل آید.

در عین حال تلاش کرده‌ایم به مزیت‌های نسبی اقلیم‌ها و استان‌های مختلف کشور بیشتر توجه شود. برای مثال، همین اواخر شبکه پنج به موضوع اقتصاد دریا به عنوان یکی از شاخصه‌های اقتصادی برای توسعه مناطق مرزی توجه ویژه‌ای نشان داده است. یک سوم مرزهای کشور ما آبی است و 90 درصد صادرات و واردات کشور از این مسیر انجام می‌شود، اما حوزه اقتصاد دریا مغفول مانده است. در همین بستر اقتصاد مقاومتی سعی شده به حوزه‌های مغفول پرداخته شود. موضوع ارتباط صنعت و دانشگاه و نسبت آن با چرخه اقتصادی از دیگر مسائلی است که در حوزه اقتصاد مقاومتی مغفول مانده و سعی شده در شبکه‌های مختلف به آن پرداخته شود.

زین‌العابدین با اشاره به این‌که علاوه بر سه شبکه تخصصی اقتصاد، سایر شبکه‌های رادیویی و تلویزیونی نیز به مقوله اقتصاد مقاومتی توجه ویژه دارند، خاطرنشان کرد: در شبکه مستند، مستندهای اقتصادی خوبی مانند «خسته نباشید» ساخته شده است.

شبکه چهارهم به ارتباطات صنعت و دانشگاه در برنامه «اسطرلاب» می‌‌‌پردازد. شبکه نسیم نیز در قالب بسته «نسیم دانش» شرکت‌های دانش‌بنیان را مورد توجه قرار می‌دهد. در سیمای استان‌ها هم مستندات خوبی ساخته شده است و در بخش‌های خبری هم شاهد رشد در پرداخت به حوزه اقتصاد مقاومتی هستیم.

عزم دو چندان در پرداختن به اقتصاد مقاومتی

رئیس شورای اقتصاد صدا و سیما با تاکید بر ایجاد عزم دو چندان در رسانه ملی برای پرداختن به اقتصاد مقاومتی بیان کرد: اخیرا با تبدیل ستاد مدیریت و راهبری به ستاد فرماندهی اقتصاد مقاومتی که دکتر محمد سرافراز، رئیس سازمان هم عضو آن است، برنامه‌ریزی مضاعفی در این خصوص انجام شده است.

در واقع رسانه ملی به دنبال این است که با گفتمان و فرهنگ‌سازی، اقتصاد مقاومتی را از یک مقوله دولتی و تکلیفی به یک مساله عمومی و باورپذیر تبدیل کند.

مدیر شبکه پنج درباره برنامه‌های این شبکه حول محور اقتصاد مقاومتی هم توضیح داد: شبکه پنج به عنوان یک شبکه اقتصادمحور، برنامه‌ریزی منسجمی را در دستور کار خود قرار داده تا الگوها، مصادیق و شاخص‌های اقتصاد مقاومتی را معرفی کند. تولید و پخش برنامه‌های «روزآمد»، «ایران‌شهر»، «مثبت و منفی پنج»، «توقف ممنوع» و «اقتصاد مقاومتی» از جمله این اقدامات است.

نقش رسانه ملی در اصلاح الگوی مصرف

دکتر مهدی صادقی‌شاهدانی نیز معتقد است که رسانه ملی می‌تواند در تبیین و تشریح اصلاح الگوی مصرف به عنوان یکی از بندهای اصلی اقتصاد مقاومتی نقش بی‌‌بدیل و ممتازی ایفا کند.

رئیس دانشکده اقتصاد دانشگاه امام صادق ادامه داد: عملیاتی کردن اصلاح الگوی مصرف مستلزم این است که تاثیرات لازم روی رفتار مصرف‌کنندگان صورت بگیرد. زمانی هم که صحبت از الگوی مصرف می‌شود بیشترین تاکید روی خانواده‌هاست و از آن‌جا که بخش عمده‌ای از مخاطبان رسانه ملی را خانواده‌ها تشکیل می‌دهند نقش این رسانه در فرهنگ‌سازی پررنگ و متمایز می‌شود. رسانه ملی در اصلاح و بازسازی اذهان و رفتارها در حوزه الگوی مصرف نقش ویژه‌ای دارد و می‌تواند یک الگوی مناسب را به مخاطبان خود ارائه و القا کند.

رسانه ملی و مردمی کردن اقتصاد

این اقتصاددان، مردمی کردن اقتصاد را از دیگر بندهای مهم اقتصاد مقاومتی ذکر کرد که رسانه ملی در عملیاتی کردن آن نقش عمده و به‌سزایی دارد و افزود: بخشی از امور اقتصاد در دست دولت و حاکمیت است، اما مجموعه تصدیگری‌ها باید به بخش خصوصی و مردم واگذار شود. این موضوع در اقتصاد مقاومتی به مردمی کردن اقتصاد تعبیر می‌شود. مردمی کردن اقتصاد هم باید با مدیریت مناسب و خوب اذهان عامه همراه باشد که در اینجا نقش رسانه ملی در مدیریت افکار، بارز و برجسته است.

دکتر صادقی شاهدانی تصریح کرد: رسانه ملی می‌تواند به مخاطبان خود این آموزه‌ها را ارائه کند که چگونه می‌توانند در فرآیند تولید، سرمایه‌گذاری و توزیع نقش ایفا کنند.

جام جم/دکتر سرافراز تاکید کرد:

ارتقای کیفیت برنامه‌ها اولویت رسانه ملی

رئیس سازمان صدا و سیما با تأکید بر افزایش تولیدات رسانه‌ای داخلی، گفت: تأمین برنامه خارجی دیگر از اولویت‌های سازمان صدا و سیما نیست.

http://jamejamonline.ir/Media/Image/1394/08/23/635831028545897815.jpg

دکتر محمد سرافراز در بازدید از بخش‌های تأمین برنامه خارجی و مونیتورینگ رسانه ملی به خبرنگار جام‌جم گفت: با توجه به تأکیدات مقام معظم رهبری در خصوص هشیاری در برابر جنگ نرم دشمن و همچنین افزایش روزافزون شبکه‌های خارجی به‌ویژه شبکه‌های فارسی زبان، رویکرد سازمان صدا و سیما افزایش کیفی و کمی تولیدات رسانه‌ای داخلی است.

وی افزود: ما وظیفه داریم تأمین برنامه شبکه‌های رسانه ملی را داخلی انجام دهیم نه خارجی، لذا کیفیت تولیدات داخلی باید ارتقا یابد تا بتوان مخاطب خود را حفظ کرد.

دکتر سرافراز در این بازدید با تأکید بر استفاده بهینه از منابع و ظرفیت‌های موجود در بخش مونیتورینگ سازمان، تصریح کرد: شبکه‌هایی که به طور مستقیم، مخاطب فارسی‌زبان را چه در داخل و چه خارج ازکشور هدف گرفته و برنامه‌سازی می‌کنند باید تحت رصد هوشمند و دائمی قرار گیرند.

رئیس رسانه ملی یادآورشد: شبکه‌های رقیب باید فهرست شوند و خط کاری و برنامه‌سازی آنها، به عنوان مثال در موضوع انتخابات مجلس آینده، مورد بررسی و تحلیل محتوایی قرار گیرد.

جوان/پایان زمان ثبت‌نام فیلم‌ها در سي‌و‌چهارمين جشنواره فيلم فجر

«آشغال‌ها» هم در شلوغی ثبت‌نام كرد!

با پايان زمان ثبت‌نام در جشنواره فيلم فجر، هيئت انتخاب جشنواره آغاز به كار خواهد كرد تا از ميان بيش از 60 فيلمي كه درخواست حضور در جشنواره را دادند ليست نهايي سي‌و‌چهارمين جشنواره فيلم فجر را مشخص كنند...

نویسنده : محمد‌صادق عابديني

با پايان زمان ثبت‌نام در جشنواره فيلم فجر، هيئت انتخاب جشنواره آغاز به كار خواهد كرد تا از ميان بيش از 60 فيلمي كه درخواست حضور در جشنواره را دادند ليست نهايي سي‌و‌چهارمين جشنواره فيلم فجر را مشخص كنند؛ جايي كه ممكن است «آشغال‌هاي دوست داشتني» هم حضور داشته باشد!

محمد حيدري، دبير سي و چهارمين جشنواره فيلم فجر طي پيامي كه در اينستاگرام منتشر كرد از آغاز به كار هيئت انتخاب جشنواره طي روزهاي آتي خبر داد. اين ويدئو با اينكه خلاقيتي غير‌عرف در روند اطلاع‌رساني جشنواره به شمار مي‌رفت، تنها مشخص مي‌كرد كه ديگر فيلمي نمي‌تواند فرم جشنواره را پر كند و اسامي غايب به احتمال زياد پشت در‌هاي بسته دبيرخانه باقي خواهند ماند. از سوي ديگر فيلم هايي كه فرم حضور در جشنواره را پر كرده‌اند نيز لزوماً به جشنواره راه پيدا نخواهند كرد، بسياري از فيلم‌ها هنوز در حال توليد هستند و فقط چند فيلم را مي‌توان پيدا كرد كه آماده نمايش هستند و مي‌توانند در صورت پذيرفته شدن توسط هيئت انتخاب به راحتي در جشنواره حضور داشته باشند. البته فرصت حدود دو ماهه تا جشنواره زمان خوبي است كه پروژه‌هاي سينمايي متقاضي بتوانند نسخه نهايي را تحويل دبيرخانه دهند.

همان طور كه پيش از اين نيز انتظار مي‌رفت امسال تراكم نام‌هاي بزرگ در جشنواره به چشم مي‌آيد. شلوغ‌ترين جشنواره چند سال اخير سينماي ايران كه كارگردان‌هاي بزرگ آن آثار خود را آماده حضور در جشنواره و بسياري از آنها نيز فرم حضور در جشنواره را پر كرده‌اند. همين موضوع باعث مي‌شود هيئت انتخاب دوره سي‌وچهارم كار سخت‌تري نسبت به دوره‌هاي پيشين داشته باشد. انتظار حضور آثار برتر سينماي ايران و ظرفيت محدود جشنواره براي پذيرش آثار بر دامنه اين دشواري مي‌افزايد. با نزديك شدن به زمان آغاز كار هيئت انتخاب، احتمال اينكه هيئت تحت فشار فيلمساز‌ها قرار بگيرد زياد مي‌شود.

http://javanonline.ir/files/fa/news/1394/9/21/195273_724.jpg

خبرگزاري«فارس» در اين باره مي‌نويسد: حراست از هيئت انتخاب مهم‌ترين وظيفه‌اي است كه در مقطع فعلي، ستاد جشنواره بر عهده دارد و هيچ لزومي هم ندارد اعضاي ستاد (دبير، مدير روابط عمومي و...) در مقابل فشارهاي رسانه‌اي نام اعضاي هيئت انتخاب را اعلام كنند، چراكه معمولاً جشنواره‌هاي معتبر دنيا نيز اسامي هيئت انتخاب خود را اعلام نمي‌كنند و به جاي آن براي روشن شدن اذهان عمومي، نام اعضاي هيئت داوران خود را رسانه‌اي مي‌كنند؛ تجربه‌اي كه تا به حال با موفقيت همراه نبوده و معمولاً اسامي هيئت انتخاب به صورت غير‌رسمي لو مي‌رود و ملاحظات غير‌كاري باعث مي‌شود مسير انتخاب فيلم‌ها را تحت تأثير قرار دهد.

تجربه رد كردن فيلم تحسين شده «شيار 143» كه توسط هيئت انتخاب جشنواره سي و دوم كنار گذاشته شد و با اعتراض شديد رسانه‌ها به جشنواره راه يافت و به موفقيت چشمگيري نيز دست يافت، نقطه مقابل روابط دوستانه ميان هيئت انتخاب و فيلمسازان است. در دوره سي و دوم هيئت انتخاب به راحتي اين فيلم را رد كرد اما با حضور «شيار 143» مشخص شد كه هيئت آن دوره چه اشتباه فاحشي در رد كردن فيلمي شاخص داشته‌ است. اين اقدام اعتراضات زيادي را در پي داشت كه جنجال برانگيز‌ترين آن حضور ابراهيم حاتمي كيا در نشست رسانه‌اي «شيار143» و سخنان تند وي عليه جشنواره بود.

در ميان فيلم‌هاي ثبت نام شده براي جشنواره فيلم فجر نام يك فيلم خاص نيز به چشم مي‌خورد. «آشغال‌هاي دوست داشتني» كه چند سال پيش عدم انتخابش براي جشنواره فجر خبرساز شد، جهت حضور در دوره آتي جشنواره فرم پر كرده است. فيلمي از محسن امير يوسفي كه خواستار حضور در بخش «هنر و تجربه» جشنواره فيلم فجر شده است.

اين فيلم به دليل نگاه خاصي كه به حوادث سال 88 دارد، از حضور در جشنواره سي و دوم كنار گذشته شد. اين فيلم محصول فارابي است كه در دولت قبل ساخته شده است. مديران وقت فارابي معتقدند «آشغال‌هاي دوست داشتني» برخلاف فيلمنامه مصوب ساخته شده و مورد تأييد آنها نبوده است. اما محسن امير‌يوسفي از تلاش براي ديده شدن آن دست برنداشته است. گفته مي‌شود طبق مقررات فجر فيلمي كه يك بار توسط هيئت انتخاب فجر رد شده باشد نمي‌تواند در دوره بعدي جشنواره حضور پيدا كند. امير يوسفي امسال توانست فيلم «خواب تلخ» را توسط گروه هنر و تجربه اكران كند. اين فيلم حدود 10 سال توقيف بوده است و شايد دليل درخواست اين كارگردان براي حضور «آشغال‌هاي دوست داشتني» در بخش «هنر و تجربه» سي‌وچهارمين جشنواره فيلم فجر، نيز مميزي كم رنگ «هنر و تجربه» است. حجت اله ايوبي رئيس سازمان سينمايي كه در ماه‌هاي اخير از سوي سينماگران طيف خاص سینما به شدت نقد شده شاید برای جلب رضایت آنان به «آشغال‌هاي دوست داشتني» متوسل شده است.

البته موضوع چالش برانگيز «آشغال‌هاي دوست داشتني» و تجربه رد شدن حضور آن در جشنواره سي و دوم، پيش فرض‌هايي است كه هيئت انتخاب فجر سي و چهار با آن روبه‌رو است و نمي‌تواند به سادگي از كنار آن عبور كند.

جوان/چرا مستند «33 سال سكوت» از جشنواره كنار گذاشته شد

حقيقتي كه در «سينما حقيقت» ديده نشد

نهمين جشنواره سينما حقيقت در حالي آغاز به كار كرد كه هيئت انتخاب و مسئولان آن يكي از پرمخاطب‌ترين مستندهاي اخير كشور را كه يك حقيقت دردآور را روايت مي‌كند، به جشنواره راه ندادند!

نویسنده : مصطفي شاه‌كرمي

نهمين جشنواره سينما حقيقت در حالي آغاز به كار كرد كه هيئت انتخاب و مسئولان آن يكي از پرمخاطب‌ترين مستندهاي اخير كشور را كه يك حقيقت دردآور را روايت مي‌كند، به جشنواره راه ندادند!

جشنواره سينما حقيقت يك جشنواره كاملاً دولتي است كه هر ساله توسط مركز گسترش سينماي مستند و تجربي برگزار مي‌گردد. در طول چند سال اخير اقدامات و تحركات مسئولان و مديران ارشد اين مركز و جشنواره‌اي كه هر ساله برگزار مي‌كنند كمترين تناسبي با عنوان جشنواره يعني «سينما حقيقت» كه وام گرفته شده و منبعث از روح مستند‌سازي و حقيقت گويي است نداشته است. طرح اين مدعا با شاهد مثال‌هاي زيادي قابل تأييد و تصديق است و فقط يك نقد احساسي يا برآمده از جنبه زاويه داشتن اين قلم با تفكرات حاكم در مركز گسترش و مديران چند ساله آن نيست. چه اينكه در اين جشنواره صد در صد دولتي كه توسط مركز گسترش سينماي مستند و تجربي برپا مي‌شود بايستي بخش قابل‌توجهي از آثار شركت‌كننده در آن به نوعي خروجي و نتيجه تلاش «حقيقت‌آموزي» و «حقيقت‌نگاري» مربيان و مسئولان اين مركز به متربيان، هنرجويان و فيلمسازان تربيت شده در اين مركز و البته در خدمت اهداف نظام و انقلاب و انعكاس موضوعات تلخ و شيرين به صورت توأمان و صد‌البته به شرط «امانت‌داري» و «حقيقت‌گويي» باشد. اما در عين ناباوري و حيرت هرساله تعدادي فيلم و اثر مستند و غير‌مستند از سوي برخي هنرجويان تربيت شده توسط اين مركز ساخته مي‌شوند كه نه تنها ارتباطي با اهداف و ارزش‌هاي نظام و انقلاب ندارند بلكه گاه تا حدود زيادي شبيه به تفكرات، نوع نگاه و گاه منويات شبكه‌هاي مختلف ضد‌نظام هستند.

http://javanonline.ir/files/fa/news/1394/9/21/195285_239.jpg

وقتي هم با مديران و مسئولان ارشد اين مركز درباره چرايي چنين خروجي از يك مركز دولتي كه بايد مدافع انقلاب و نظام باشد پرسشي طرح مي‌شود معمولاً اين دوستان كه سال‌هاي سال است خودشان را با شرايط دولت‌هاي مختلف از طيف اصولگرا، اصلاح‌طلب و مدعي اعتدال به شكل خارق‌العاده‌اي وفق داده و به رغم رفت و آمد دولت‌هايي با رويكردهاي سياسي و فرهنگي متفاوت همچنان به مديريت و فعاليت هايشان ادامه مي‌دهند؛ شروع به خطبه خواني‌هاي گاه بي‌ربط و با ربط مي‌نمايند. در بين استدلال اين آقايان مدعاي دفاع غير ملموس و زير‌پوستي‌شان از انقلاب و نظام كه گاهي به شكل پچ‌پچ‌گونه آرام و يواشكي براي نشنيدن حرف‌هايشان از جانب گوش‌هاي نامحرم همراه است تا ابراز معتقدات آزادي گرايانه و آوانگارد و شبه روشنفكريشان با بالا بردن صداي‌شان به طوري كه اطرافيان جملگي متوجه آزادي منشي و بي‌پروايي‌شان در گفتن حرف‌هاي آنچناني، مخاطب را دچار حيرت مي‌كند. مدعي هستند كه در دفاع از نظام و انقلاب هزينه‌هاي زيادي داده‌اند اما هرگز حاضر به فرياد زدن آنها نيستند و طريق مظلوميت و كم نام نشاني را با روحيه‌اي عارفانه برگزيده‌اند!

اما در مقام عمل اثري از آنچه را كه دفاع بي‌نام و نشان از انقلاب جهت ريا نشدن پچ‌پچ گونه مي‌گفتند، ديده نمي‌شود و در عوض فريادهاي آوانگار و آزاديخواهانه شان را با تربيت و حمايت از برخي مستندسازاني كه انگار مسئوليت و وظيفه‌اي غير از ساختن آثار ضد‌نظام و انقلاب ندارند و البته تخطئه و ناديده انگاشتن فيلمسازان جناح جوانان مؤمن و انقلابي كه در جبهه نظام فعاليت و فيلمسازي مي‌كنند؛ به اثبات مي‌رسانند!

بهترين و تازه‌ترين شاهد مثال در سفيد گفتن و سياه انگاشتن اين آقايان در هجمه، تخطئه و ميدان ندادن به فيلمسازان دغدغه مند جناح مؤمن و انقلابي راه ندادن مستند «33 سال سكوت» است كه توسط موسسه فرهنگي آرمان مديا ساخته شده و داستان جانبازي از مجروحان جنگ تحميلي را روايت مي‌كند كه براي درمان، به آلمان فرستاده مي‌شود اما در ميانه راه، تصميم به پناهندگي به آن كشور مي‌گيرد. در عين ناباوري اين مستند، به رغم آنكه مي‌توانست يكي از فيلم‌هاي پراميد بخش مسابقه ملي جشنواره باشد، حتي اين اثر براي شركت در بخش جايزه «شهيد آويني» كه ويژه نمايش فيلم‌هاي مستند حوزه‌ انقلاب اسلامي و دفاع مقدس است نيز از جانب هيئت انتخاب جشنواره حائز شرايط و صلاحيت حضور در اين جشنواره تشخيص داده نشد! «33 سال سكوت» پس از رونمايي‌اش در ارديبهشت 1394، تاكنون توانسته است رقم فروش قابل توجهي را از طريق فروش اينترنتي و اكران‌هاي عمومي نظير دانشگاهي و... كسب كرده و با فروش 20 ميليون نسخه در اشكال مختلف، براي يك اثر مستند اگر نگوييم بي‌سابقه، يك اتفاق كم‌سابقه بوده است كه نشان‌دهنده اقبال عجيب عموم مخاطبان نسبت به آن بوده است.

جوان/رمان برگزيده جايزه جلال در دام تكرار و سستي در روايت

شهريار عباسي، نويسنده كتاب «دختر لوتي» است، كتابي كه در هشتمين جايزه جلال‌آل‌احمد موفق به كسب رتبه برتر شد، اين كتاب، چهارمين كتاب عباسي بعد از كتاب‌هاي «هتل گمو»، «مي‌خواهم يك نامه كوتاه بنويسم» و «زني پنهان در ميان واژه‌ها» است؛ انتشارات مرواريد در 140 صفحه اين كتاب را چاپ و روانه‌ بازار نشر كرده است.

نویسنده : دانيال محمدي

شهريار عباسي، نويسنده كتاب «دختر لوتي» است، كتابي كه در هشتمين جايزه جلال‌آل‌احمد موفق به كسب رتبه برتر شد، اين كتاب، چهارمين كتاب عباسي بعد از كتاب‌هاي «هتل گمو»، «مي‌خواهم يك نامه كوتاه بنويسم» و «زني پنهان در ميان واژه‌ها» است؛ انتشارات مرواريد در 140 صفحه اين كتاب را چاپ و روانه‌ بازار نشر كرده است.

عباسي در اين رمان به روايت بخشي از زندگي يك معلم فيزيك جوان مي‌پردازد كه در بحبوحه‌ جنگ و براي امتناع از اعزام به سربازي و حضور در جبهه‌هاي جنگ، شغل معلمي را انتخاب كرده و روانه‌ شهر كوچكي در جنوب لرستان مي‌شود و به دنبال هويتش مي‌گردد؛ هويتي كه او را به پلدختر مي‌رساند؛ شهري كوچك و محقر كه گاه و بيگاه مورد هجوم هوايي و بمباران ارتش بعث قرار مي‌گيرد؛ معلم، در شهر كوچك پلدختر، كم و بيش با فرهنگ مردمان آن شهر آشنا مي‌شود. او در منزلي سكونت مي‌كند كه در همسايگي‌اش يك خانواده‌ «لوتي» زندگي مي‌كنند.

شانه‌ام را رها كرد و گفت: پس دنبال هويت به اينجا آمده‌اي!

واقعيت را كه گفتم براي حرف زدن جرئت بيشتري گرفتم؛ گفتم: اشكالي دارد؟

سر تكان داد و گفت: نه! همه براي پيدا كردن هويت‌شان به اينجا مي‌آيند.

http://javanonline.ir/files/fa/news/1394/9/21/195230_985.jpg

تا آن لحظه به موضوع هويت فكر نكرده بودم. فكر مي‌كردم در پي ديدن آن شبح، يك كنجكاوي مرا به دو كوهه كشانده است. كلمه‌ هويت را براي خودم تكرار كردم و گفتم: اينجوري بهش فكر نكرده بودم. به نظرم انسان زماني دنبال هويت است كه چيزي كم داشته باشد. من فقط كنجكاوم كه خانواده‌ مادربزرگم را ببينم و اگر بشود پدرم را خوشحال كنم.

پيدايشان هم نكنم چيزي كم ندارم.

چشم‌هايش را جمع كرد، خيره نگاهم كرد و گفت: مطمئني چيزي كم نداري؟

فكر كه كردم پاسخ روشني نداشتم.

گفت: آنطور كه تو دويدي حتماً آنها را كم داري...

شهريار عباسي در اين رمان به روايت بخشي از زندگي يك معلم فيزيك جوان مي‌پردازد كه در بحبوحه‌ جنگ و براي امتناع از اعزام به سربازي و حضور در جبهه‌هاي جنگ، شغل معلمي را انتخاب كرده و روانه‌ شهر كوچكي در جنوب لرستان مي‌شود.

پلدختر، شهري كوچك و محقر كه گاه و بيگاه مورد هجوم هوايي و بمباران ارتش بعث قرار مي‌گيرد. معلم، در شهر كوچك پلدختر، كم و بيش با فرهنگ مردمان آن شهر آشنا مي‌شود. او در منزلي سكونت مي‌كند كه در همسايگي‌اش يك خانواده‌ «لوتي» زندگي مي‌كنند. لوتي‌ها از اقوام دوره‌گردي هستند كه در نواحي مختلف ايران پراكنده‌اند. بيشتر به مشاغلي مانند مطربي، آوازه‌خواني، كف‌بيني، رمالي و آهنگري اشتغال دارند، متأسفانه اغلب در نزد اقوام ديگر وجهه‌ خوبي نداشته و مورد طرد و بي‌مهري ديگران واقع مي‌شوند. معلم جوان مجذوب خانواده‌ همسايه و به طور مشخص دختر جوان خانواده مي‌شود كه از قضا در دبيرستان دخترانه‌ شهر، شاگرد اوست. در گير و دار اين شيفتگي، آشنايي و مراوده با خانواده‌ همسايه، معلم جوان به صرافت شناخت خود و بخشي از هويت گم شده‌اش مي‌افتد و دست به سفري كوتاه به مقصد پادگان دو كوهه در انديمشك مي‌زند...

روايت «دختر لوتي» بسيار ساده، سر‌راست و فاقد هرگونه تعليق و گره‌افكني است. شروع داستان اندكي اميدواركننده‌تر است، خواننده را جذب مي‌كند و كشش بيشتري دارد.

ايده و خط اصلي رمان تا حدودي مستعد و مناسب است براي تبديل شدن به يك اثر خوب و طراز اول. بعد از اين جذب اوليه، مخاطب با بن‌بست روبه‌رو مي‌شود و هرچه داستان پيش مي‌رود در هاله‌اي از كليشه قرار مي‌گيرد و در دام تكرار، روزمرگي و بي‌مايگي مي‌افتد. شخصيت‌هاي داستان هيچكدام به درستي ساخته و پرداخته نشده‌اند و نمود چشمگيري در داستان ندارند. شخصيت‌پردازي دقيق‌تر و عميق‌تر و مواجهه دادن جدي‌تر آنها با يكديگر مي‌توانست اساس و موتور حركت داستان شود اما متأسفانه اين مهم مورد غفلت واقع شده است. توصيفات و ذكر جزئيات دقيق و درخشان در هيچ جاي داستان به چشم نمي‌آيد و در سراسر داستان با ديالوگ‌ها و فضاسازي‌هاي دم دستي و خالي از هرگونه جذابيت و گيرايي مواجه هستيم. هيچ كدام از مؤلفه‌هاي داستاني - اعم از نثر، نظرگاه روايت، پيرنگ، فرم و... - به درستي درنيامده و جايي براي دفاع از اثر باقي نگذاشته‌اند. شايد تنها وجه قابل دفاع و نقطه‌ روشن در اين داستان، اشارات جسته و گريخته‌ درست و به جاي نويسنده به آداب، رسوم، خُلق و خو و فرهنگ بومي و عشايري مردمان منطقه‌ جنوب لرستان و فضاي حاكم بر آن در دوران دفاع مقدس است كه به نظر مي‌رسد حاكي از شناخت صحيح و دقت نظر كافي نويسنده‌ در اين زمينه باشد.

«دختر لوتي» رماني فاقد روح و جهان داستاني منحصر به فرد، خام‌‌دستانه، پيش پا افتاده با جذابيتي گذرا و كهنه‌شونده، بدون هيچ ويژگي خاص و قابل ذكر است.

به طور كلي مي‌شود اين رمان را اثري ناموفق در كارنامه‌ داستاني شهريار عباسي ثبت كرد. جاي سؤال و شگفتي بسيار دارد كه مسئولان محترم وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي و دست‌‌اندركاران برگزاري جايزه‌ دولتي و گرانقيمت جلال آل‌احمد با چه معيار و سنجه‌اي اين رمان را به عنوان يكي از برگزيدگان امسال خود معرفي كرده‌اند!

جوان/نگاهي به فيلم «خواب تلخ»

از دلبري‌هاي خلاف عرف تا شوخي با «عزرائيل»!

فيلم «خواب تلخ» با ساختاري شبه‌مستند سعي مي‌كند روايتي درباره‌ آقا اسفنديار، مرده‌شور قبرستاني در شهر سده، داشته باشد.

نویسنده : ايمان فراهاني صفرآبادي

فيلم «خواب تلخ» با ساختاري شبه‌مستند سعي مي‌كند روايتي درباره‌ آقا اسفنديار، مرده‌شور قبرستاني در شهر سده، داشته باشد. روايتي در 19 اپيزود و دو پايان درباره‌ مرگ اسفنديار و ارتباط او با مرگ! اتفاقات هم در واقعيت اتفاق مي‌افتد و هم در ذهن او. مرز واقعيت و خيال هم بسيار باريك است و در طول فيلم آنقدر اين مرز جابه‌جا مي‌شود كه مخاطب در بسياري از صحنه‌ها مي‌تواند انتخاب كند كدام خيال است و كدام واقعيت. كه اين البته هم نقطه قوت فيلم است و هم نقطه ضعف آن. همه چيز هم حول مرگ اسفنديار مي‌چرخد. اسفنديار، مرده‌شوري با عقايدي راجع به مرگ كه در طول ساليان از اين و آن شنيده و به آنها معتقد است و دين عرفي به همين عقايد دارد.

http://avinyfilm.ir/sites/default/files/content/images/story/94-09/22/56309705af8a13.90684915.jpg

فيلم ابتدا مي‌خواهد با بيننده بازي كند و اسفنديار را تبديل به شخصيت مرموز و همه‌كاره‌ قبرستاني كند كه همه از او سخن مي‌گويند اما در صحنه نيست. دوربين تلويزيون به دنبال او مي‌گردد. همه‌كاره‌ قبرستان كه خبري از او نيست! بعد به يكباره به صحنه مي‌آيد و همه چيز را توضيح مي‌دهد. توضيحي طولاني، مستندگونه و البته به شدت كسالت‌آور. اين يعني 30 دقيقه‌ ابتدايي فيلم. از همين‌جا مي‌شود فهميد كه ريتم فيلم نامتوازن است. داستان با حواشي كش آمده تا فيلمي 90 دقيقه‌اي ساخته شود. داستاني كه مي‌شد فيلم كوتاه بهتري باشد.

شخصيت‌هاي فيلم به جز اسفنديار اصلاً پرداخته نمي‌شوند و در حد توضيحاتي كه خود اسفنديار در ديالوگ‌ها راجع به آنها مي‌دهد، باقي مي‌مانند. از همه بدتر شخصيت ديوانه است كه اصلاً معلوم نيست چه كاره‌ فيلم است و چرا بايد از اسفنديار حساب ببرد. بازي اين شخصيت هم اصلاً خارج از فرم فيلم است و مانند صداي جيغ وسط گروه كر با بقيه فيلم اصلاً همخواني ندارد. اتفاقاً به نظر مي‌رسد اين يكي نابازيگر نيست و بازيگري نيمه‌حرفه‌اي باشد كه كارگردان خوب نتوانسته از او بازي بگيرد و بيشتر ناتواني كارگردان از بازي‌گرفتن از بازيگران حرفه‌اي را به رخ مي‌كشد.

دلبر هم معلوم نيست چه‌كاره است. صبح تا شب سر قبر شوهرش نشسته و مردكي مي‌آيد از گزهايش برمي‌دارد و معلوم نيست چرا اسفنديار او را مي‌پايد؟ به او علاقه دارد؟ به او علاقه ندارد؟ اگر علاقه ندارد چرا گل‌ها را بر سر مردك مي‌كوبد و اگر علاقه دارد چرا از دلبر براي يك تلفن كلي پول طلب مي‌كند در حالي كه دلبر براي او غذا هم آورده؟! اصلاً فيلم به ما در اين موارد چيزي نمي‌گويد. اسفنديار بين علاقه داشتن و علاقه نداشتن به دلبر بي‌دليل و بي‌هدف در رفت و آمد است!

فيلمنامه هم در بعضي از صحنه‌ها دچار ضعف است. اسفنديار براي دلبر و حلاليت طلبيدن از او چيزي از ديوانه مي‌گيرد كه هيچ جا به دلبر نميدهد و حتي اقدامي هم نمي‌كند. در صحنه‌اي ديگر اسفنديار رفته براي دلبر لباس بخرد كه نميخرد. چرا؟ چون دلبر با او خوب رفتار نكرده! بالاخره معلوم نيست اسفنديار براي چه از دلبر حلاليت نمي‌طلبد.

دلبر هم معلوم نيست چرا نمي‌خواهد ديوانه شاگرد اسفنديار بشود. مي‌گويد جوان است و زندگي‌اش هدر مي‌رود و معلوم نيست لباس سوزاندن چه چيزش از مرده‌شوري بهتر است. چندجا هم كارگردان از اين خواسته‌ بي‌دليل دلبر براي پيش برد فيلمش استفاده مي‌كند و خانه بر آب مي‌سازد. يكي صحنه‌اي كه اسفنديار فكر مي‌كند عزرائيل پشت در است و در واقع دلبر است كه آمده تا خواسته بي‌معني‌اش را بگويد. صبح را از او گرفته بودند!؟ دلبر بايد به شكلي غيرمنطقي بيايد در خانه اسفنديار و ما به شكلي غيرمنطقي به ترسيدن و ادا درآوردن اسفنديار بخنديم. همين! در جاي ديگر هم كارگردان باز خواسته دلبر را ملعبه مي‌كند تا اسفنديار در گوش دلبر بزند و به فكر حلاليت طلبيدن از او بيفتد! دلبر حتي در شخصيت زني روستايي يا شهرستاني هم ناموزون و نامتوازن است. زني كه همه‌جوره ‌زني با اخلاق عرفي اسلامي نشان داده مي‌شود به يكباره اسفنديار را به شام دو نفره به خانه‌اش دعوت مي‌كند! اين با كجاي شخصيت دلبر همخواني دارد؟ دلبر چرا چنين حركت خلاف عرفي را انجام مي‌دهد؟ فيلم هيچ نمي‌گويد و هيچ منطقي براي اين حركت خلاف تيپ دلبر ارائه نمي‌دهد.

روحاني فيلم هم مانند ديگر شخصيت‌ها رفتارش بي‌منطق است و با هم همخواني ندارد. به حجاب دلبر سر قبر شوهرش بي‌دليل گير مي‌دهد بعد خودش همانجا به ديدن دلبر مي‌رود و چه مي‌گويد؟ تعيين تكليف مي‌كند و نقشه مي‌كشد تا مشخص كند ارث و ميراث اسفنديار به چه كسي برسد! اين كار روحاني چه معنايي دارد؟ روحاني چرا بايد براي مال و اموال بي‌وارث اسفنديار نقشه بكشد؟ فيلم هيچ جوابي ندارد!

شخصيت‌ها همگي (حتي همان اسفنديار كه فيلم در حول او است و به او مي‌پردازد) به همين دليل يعني بي‌معنايي رفتارها و كنش‌ها تبديل به كاريكاتور مي‌شوند. همه‌ اين بي‌معنايي كنش‌ها به دليل كش‌آمدن فيلم از يك فيلم كوتاه خوب به فيلم بلند بد است. آنچه فيلم را معنا مي‌دهد نه در تمام اين موارد اشاره شده و روابط بين آدم‌ها بلكه در جايي ديگر است.

آنچه به فيلم قوت مي‌دهد ارتباط عمو اسفنديار و عمو عزرائيل است. ارتباطي كه در ابتدا شراكت است، بعد معامله‌ مي‌شود و به دشمني ميانجامد و در نهايت يكي از دو طرف پيروز ميدان است. همه‌ و همه‌ اين ارتباط شكل‌دهنده‌ نقاط قوت فيلم و همان تقاطع واقعيت و خيال در فيلم است. واقعيت و خيالي كه در تلويزيون نمودار مي‌شود و اين جام جهان‌نما نمودار واقعيت و خيال اسفنديار مي‌شود. حتي آن مصاحبه‌هاي ابتداي فيلم كه اسفنديار در تلويزيون مي‌بيند و همه‌ آنچه بعد از آن اسفنديار در تلويزيون مي‌بيند بين واقعيت و خيال و مرز آن نامشخص است و اين هم از نقاط قوت فيلم است. ارتباط اسفنديار و عزرائيل در پايان فيلم با دو پايان كمدي و درام خيلي خوب تمام مي‌شود. يك بار اسفنديار عزرائيل را مي‌كشد و انتقام همه را مي‌گيرد (كمدي) و يك بار دل گرفته از ديگران و دنيا (كه البته اين دل گرفتگي به درستي در فيلم درنيامده) خودش را تسليم مي‌كند و مي‌شورد و كفن مي‌پوشد و آماده مرگ مي‌شود. ‌اي كاش محسن اميريوسفي به همين ارتباط بين اسفنديار و شريك ديرينش اكتفا مي‌كرد و بقيه ارتباطات را يا باز نمي‌كرد يا به درستي تشريح مي‌كرد. اما اميريوسفي در اولين فيلم بلندش، با اضافه كردن ارتباطاتي ناقص و نتراشيده به اصل داستان، فيلم كوتاه كش آمده‌اي ساخته كه نمي‌تواند، به عنوان يك فيلم بلند، نمره قبولي بگيرد.

جوان/«کیمیا» بیشتر از «ملیحه» دیده شد

بی‌اعتمادی 73 درصدی مردم به اخبار شبکه‌های اجتماعی

نظرسنجي مركز پژوهش و سنجش افكار رسانه ملي نشان مي‌دهد كه درصد اعتماد به اخبار تلويزيون ۶۱ درصد و اخبار صدا ۶۲ درصد است و كمترين اعتماد به اخبار شبكه‌هاي اجتماعي و موبايلي با ۲۷ درصد و شبكه‌هاي ماهواره‌اي با ۲۹ درصد است.


http://avinyfilm.ir/sites/default/files/content/images/story/94-09/22/Capture_0.JPG

رئيس مركز پژوهش و سنجش افكار صدا و سيما در مصاحبه با خبرگزاري صدا و سيما به آخرين نظرسنجي درباره بخش‌هاي خبري رسانه ملي اشاره كرد و گفت: بخش خبري۲۰:۳۰ شبكه دو سيما با بيشترين مخاطب و پس از آن به ترتيب بخش‌هاي خبري ساعت ۲۱ شبكه يك، اخبار ۲۲ شبكه سه و بخش خبري ساعت ۱۴ شبكه يك، اخبار ساعت ۲۲:۳۰ شبكه دو و بخش خبري ساعت ۱۹ شبكه يك پربيننده هستند.

جعفر عبدالملكي افزود: مخاطبان بخش‌هاي خبري صدا و سيما ۸۲ درصد اعلام شده و هرچه طول جمله خبر و زمان خبر كوتاه شده مخاطب بيشتري به خود جذب كرده است.

وي ادامه داد: روند مخاطبان از سال ۸۸ به بعد سير صعودي داشته است؛ سال ۸۸ بخش‌هاي خبري صدا و سيما ۷۱ درصد؛ سال ۸۹، ۷۴ درصد؛ سال ۹۰، ۷۵ درصد؛ سال۹۱‌، ۷۱ درصد‌ و امسال ۷۸ و ۸ دهم درصد مخاطب داشتند.

وي همچنين درباره اخبار شبكه‌هاي راديويي گفت: ميزان مخاطبان بخش‌هاي خبري راديو نيز در اين نظرسنجي ۲۶ درصد بوده است كه از گرايش مخاطبان اخبار به بخش‌هاي خبري صدا و سيما حكايت دارد.

رئيس مركز پژوهش و سنجش افكار صدا و سيما گفت: بنابر نيازسنجي و پژوهش‌ها، علاقه مردم به سريال و مجموعه‌هاي نمايشي در حد بالايي است و طبق نظرسنجي اول آذر در سطح تهران مجموعه «كيميا» فارغ از ايرادهاي احتمالي و نقاط ضعف آن جزو برنامه‌هاي موفق تلويزيوني است و بيشتر مردم بيننده اين مجموعه هستند.

عبدالملكي افزود:پخش «كيميا» متناسب با ساعت پيك مخاطب پيش‌بيني شده و توانسته است مخاطبان زيادي را به خود جلب كند؛ ۶۰ درصد پاسخگويان اين نظرسنجي اعلام كردند بيننده سريال «كيميا» بودند، ۷۶ درصد در زمان پخش اصلي سريال يعني ساعت ۲۱ و۳۰ بيننده آن هستند، ۸۹ درصد مخاطبان به همراه خانواده برنامه را تماشا مي‌كنند و همچنين ۱۱ درصد به شكل فردي اين مجموعه را مي‌بينند.

وي افزود: ۸۱ درصد مخاطبان اين نظرسنجي نيز موسيقي مجموعه «كيميا» را پسنديده‌اند و به طور كلي بازي بازيگران، شخصيت‌پردازي مناسب‌، يادآوري خاطرات گذشته‌، نمايش اتحاد مردم در زمان انقلاب از جمله نقاط قوت اين مجموعه در اين نظرسنجي اعلام شده است.

رئيس مركز پژوهش و سنجش افكار صدا و سيما همچنين مجموعه «نفس گرم» را پس از «كيميا» پرمخاطب اعلام كرد.

وي گفت: طبق نظرسنجي‌ها تهراني‌ها با ۸۷ و ۶ دهم درصد و مخاطبان استاني با ۸۴ و دو دهم درصد بيشترين بينندگان برنامه‌هاي سيما هستند.

رئيس پژوهش و سنجش افكار صدا وسيما گفت: با توجه به درصد بالاي بينندگان شبكه‌هاي مختلف سيما و شنوندگان برنامه‌هاي شبكه‌هاي مختلف راديويي، رقم مخاطبان در مناسبت‌ها اوج مي‌گيرد به عنوان نمونه راديو اربعين در اين ايام با حدود ۵۱ درصد، مخاطبان قابل توجهي داشته است.

عبدالملكي در ادامه با اشاره به انتقادات مختلف از سازمان صدا و سيما افزود: هنگامي كه رسانه ملي واحدي به نام افكارسنجي دارد و ديدگاه صنوف مختلف مردم از جمله نخبگان، جوانان و ديگر اقشار را سنجش مي‌كند و نظرات را به برنامه‌سازان مي‌دهد بازخورد آن موجب تصحيح رويه‌ها مي‌شود. وي گفت: عمده نقد‌ها در يكي دو سال اخير غيرمنصفانه و از سر كم‌لطفي و تنگ‌نظري‌هاي حرفه‌اي است.

عبدالملكي با اشاره به هجوم انتقادات به سريال معماي شاه و كيميا گفت: منتقدان اجازه بدهند قسمت‌هايي از اين سريال‌ها پخش شود و بعد نقد كارشناسانه و علمي كنند، مشاهده مي‌شود هنوز چند قسمتي از پخش اين سريال‌ها نگذشته است كه در برخي از سايت‌هاي كم‌مخاطب نظرخواهي تعداد اندكي ارائه مي‌شود و نه نظرسنجي و آن آمار اندك به عموم مردم تعميم داده مي‌شود.

رئيس پژوهش و سنجش افكار صدا وسيما افزود: در اين مركز با توجه به اينكه اطلاعات آماري است و ماهانه سنجش مي‌شود باز هم ما به كل جامعه تعميم نمي‌دهيم و منتظر مي‌مانيم كارشناسانه و علمي سنجش شود.

حمایت/استاد سطوح عالی حوزه علمیه قم در گفت‌وگو با «حمایت»:

حیات قرآنی؛ درسی ماندگار از سیره ثامن‌الحجج (ع)

گروه فرهنگی-سید محمدمهدی موسوی: استاد سطوح عالی حوزه علمیه قم برخورداری از گوهر حیات قرآنی و تنفس در فضای کلام وحی را درسی ماندگار از سیره نورانی امام رضا (ع) عنوان کرد.

آیت‌الله «هادی عباسی خراسانی» در گفت‌وگو با «حمایت» اظهار کرد: وجود مقدس این امام هُمام همواره در هر شرایطی راضی به همه مقدرات الهی بودند و به این خاطر ایشان را رضا نامیده‌اند.

http://media.hemayatonline.ir/larg/1394/09/21/IMG21012227.jpg

وی افزود: طبعاً تمام کسانی هم که می‌خواهند بندگی واقعی خدا را بکنند می‌بایست به تأسی از سیره نورانی حضرت، آنچه موجب رضایت خدای متعال است را انجام دهند و در اساس واسطه رضایت الهی نیز وجود مقدس حضرت علی بن موسی‌الرضا (ع) است.

انس فوق‌العاده با قرآن و تدبر در آیات وحی

این استاد حوزه و دانشگاه همچنین با اشاره به ابعادی از سیره علمی و عملی امام رضا (ع) گفت: حضرت انس فوق‌العاده‌ای با قرآن کریم داشتند به‌طوری‌که هر سه روز یک ختم قرآن انجام می‌دادند و خودشان می‌فرمودند چون در آیات تفکر و اندیشه می‌کنم ختم قرآن، سه روز به طول می‌انجامد وگرنه روزی یک‌بار این کار را انجام می‌دادم.

وی اضافه کرد: اُنس باخدا و تهجد، اهتمام به اندیشه و معرفت در نفس و معاشرت صمیمانه و متواضعانه با مردم ازجمله شاخصه‌های سیره نورانی امام رضا (ع) است که اگر هرکدام از ما این ویژگی‌ها را داشته باشیم بی‌شک زندگی سعادتمندانه‌ای خواهیم داشت.

اُسوه والای ادب و کرامت

آیت‌الله عباسی اضافه کرد: از دیگر ویژگی‌های ایشان کرامت و بزرگواری و ادب بسیار بالایشان در زندگی فردی و اجتماعی است که این‌ها هم البته برگرفته از سیره قرآنی حضرت و انس فوق‌العاده ایشان با قرآن کریم است. وی گفت: در تاریخ آمده که امام رضا (ع) وقتی در مجلسی می‌نشستند تکیه نمی‌زدند و با همه با مهربانی و رأفت سخن می‌گفتند.

چرا امام رضا (ع) را رئوف می‌نامیم

وی ادامه داد: یک نکته معرفتی دیگر که ما با بهره‌گیری از تعالیم و آموزه‌های دینی دریافت می‌کنیم این است که اساساً ما یک نبی داریم که رئوف بالمومنین است و یک ولی داریم که همین‌گونه است؛ صفت باری‌تعالی این است که رئوف بالمومنین است که در قرآن به‌عنوان ویژگی شاخص رسول‌الله (ص) یادشده است و یکی هم وجود مقدس امام رضا (ع) است که امام رئوف است و در هنگام برزخ و صراط جواب سلام‌های ما را در زیارت که می‌رویم، می‌دهند و به دیدار ما می‌آیند.

فضیلت بسیار زیارت امام رضا (ع)

استاد مطرح حوزه علمیه قم در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به فضیلت بسیار بالای زیارت امام رضا (ع) خاطرنشان کرد: مرحوم شیخ طوسی از حضرت رضا (ع) نقل کرده که ایشان فرمود: «در خراسان بقعه‌ای است و زمانی خواهد آمد که آن بقعه همواره محل رفت‌وآمد و مطاف فرشتگان می‌شود تا روز قیامت که در صور دمیده می‌شود و قیامت فرامی‌رسد».

از ایشان پرسیدند: ای پسر رسول خدا! این بقعه کدام بقعه است که حضرت فرمود: «این بقعه در سرزمین طوس است، به خدا سوگند! آن زمین باغی از باغ‌های بهشت است. هرکه مرا در این بقعه زیارت کند مانند کسی است که رسول خدا را زیارت کرده است و برای او پاداش هزار حج مقبول و هزار عمره مقبول نوشته خواهد شد و من و پدرانم روز قیامت شفاعت کننده او خواهیم بود».

وی همچنین بابیان این‌که تنها روایت صادره از اهل‌بیت (ع) به زبان فارسی مربوط به امام رضا (ع) است، افزود: ایشان عالم اهل‌بیت (ع) هستند و امام رئوفی که حوایج را بسیار سریع برآورده می‌کنند که این هم برگرفته از خصلت الهی سریع الرضایی ایشان است و خود حاکی از عمق محبت و علاقه ثامن‌الحجج (ع) به شیعیان و محبین است.

شیعه واقعی در کلام حضرت سلطان

عباسی با اشاره به این‌که امام رضا (ع) هم در گفتار و هم در سیره و سبک زندگی خویش به هدایت مردم به‌ویژه یاران و نزدیکان می‌پرداخت، گفت: از نگاه امام رضا (ع) نشانه شیعه واقعی، تقوای بالا و اطاعت از خدا و اهل‌بیت (ع) در همه حالات است.

وی افزود: حضرت همچنین بر انجام صله‌رحم نیز تأکید بسیاری داشته و می‌فرمودند: «هرکه صله‌رحم نکند تقوای الهی را رعایت نکرده است» که این حدیث گران‌قدر در کتاب شریف عیون اخبار الرضا (ع) آمده است.

حدیثی گران‌قدر از امام رضا (ع) و نشانه های انسان مؤمن

این استاد حوزه و دانشگاه یادآور شد: در حدیث معروفی از امام رضا (ع) داریم که ایشان فرمودند: مؤمن باید واجد سه سنت و خصلت نیکو باشد؛ سنتی از خدا داشته باشد و آن‌هم این‌که اسرار مردم را فاش و برملا نکند. سنتی از پیامبر اکرم (ص) الگو گرفته باشد و آن‌هم این‌که مدارا با مردم را سرلوحه زندگی خود قرار دهد و بالاخره این‌که سنتی از امام و ولی داشته باشد و آن‌هم این‌که صبور باشد و مشکلات و سختی‌ها، صبر پیشه سازد که این سه عامل ازجمله اساسی‌ترین عوامل کمال برای انسان به شمار می‌روند.

وی بیان داشت: حضرت رضا (ع) حقیقتاً نیز خود در زندگی‌شان این‌گونه بودند و به همین خاطر است که کلام ایشان بر عمق جان شیفتگان و محبان و ارادتمندان می‌نشست.

مصداق بارز کوثر قرآنی

وی بابیان این‌که امام رضا (ع) مصداق بارز کوثر قرآنی هستند، گفت: ما نسبت به رسول خدا (ص) این راداریم که خلق و اخلاق ایشان قرآن است و همچنین نسبت به امام رضا (ع) داریم که هر فرمایشی ایشان داشتند از قرآن بود و صحبت و سکوت ایشان برگرفته و ملهم از کلام وحی بود.

آیت‌الله عباسی اظهار کرد: تنفس در فضای نورانی قرآن کریم و برخورداری از سبک زندگی قرآنی، درس بسیار مهمی است که همه شیعیان و پیروان امام رضا (ع) باید از این امام رئوف اخذ کنند تا انشا الله در پناه قرآن و عترت بتوانیم در مقام بندگی خدا به جایگاه حقیقی و شایسته دست‌یابیم.

رسالت/کدام نهاد متولي اصلي نظام تربيتي است؟

علي لشکر بلوکي - مسئول بسيج دانشجويي استان گلستان

اساسأ شاکله انقلاب اسلامي و نيز حکومت جمهوري اسلامي ايران در جهت تربيت و تعالي انسان پديد آمد و در اين مسير چه در داخل و چه در خارج کشور پيش برندگي قابل توجهي داشته است. از اين رو نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران جهت دستيابي به اهداف و آرمان هاي عالي انقلاب که مي توان تشکيل حکومت جهاني اسلام و ايجاد تمدن نوين اسلامي را از اهداف متعالي آن دانست، با هجمه سنگين دشمن در عرصه هاي مختلف از جمله عرصه جنگ نرم مواجه شده است. با وجود اينکه مقام معظم رهبري در حوزه نظام تربيتي و در عرصه هاي مختلف همواره نکات اساسي و کليدي را به متوليان امر يادآوري نموده اند، ولي متأسفانه تاکنون مقوله نظام تربيتي در کشور به عنوان موضوعي بنيادي مورد غفلت واقع شده است و غرق شدن در فعل و انفعالات سياسي و دسته بندي ملت در احزاب و گروه ها و حرکت در اين مسير موجب شد از اصل حکومت اسلامي که رسيدن انسان به کمال و تربيت ديني است غافل شويم و در اين ميان دشمن نيز با تمام قوا و تاکتيک هاي طراحي شده، در جهت مقابله با نظام تربيتي در کشور برآمده است تا به اصطلاح آب را از سرچشمه گل آلود نمايد. با توجه به اينکه دين مبين اسلام همه ابعاد تربيت انساني را جهت رسيدن به تکامل مورد توجه قرار داده است اما در کشور، نظام تربيتي نظام مند که بر اساس آن در مسير تعالي و تربيت نيروي همتراز انقلاب حرکت نماييم احساس نمي شود و در حال حاضر خلأ مرجع يا دستگاه نظارتي که بتواند انسجام خاصي به دستگاه هاي آموزشي - تربيتي (آموزش و پرورش، دانشگاه، رسانه و...) بدهد و نقش خود را به خوبي ايفا نمايد، احساس مي شود. البته هرچند شوراي عالي انقلاب فرهنگي با نقش آفريني در اين خصوص گام هاي موثري برداشته است اما متأسفانه با قرار گرفتن مقوله تربيت و فرهنگ در بستر رفاه زدگي و سياست زدگي دچار چالش هاي اساسي شده که در نهايت غفلت از مسائل تربيتي را در پي داشته است. لذا اين حلقه مفقوده در نظام تربيتي موجب شده است که امروز نهاد مقدس خانواده به عنوان تاثيرگذارترين نهاد تربيتي در کشور مورد هجمه سنگين دشمن در ابعاد مختلف قرار گيرد و با تغيير سبک زندگي و نفوذ انديشه فمينيست تا حدي اثر گذاري خود را از دست دهد و نتواند در رسيدن به تمدن نوين اسلامي به خوبي نقش آفريني نمايد.

انشقاق موجود نهادهاي متولي امر تربيت و نبود ساختاري منسجم، بستر سوء استفاده دشمن را فراهم نموده است. از طرفي انشقاق موجود بين دستگاه هاي مرتبط و نبود ساختاري منسجم در کشور دست به دست هم دادند تا بستر سوء استفاده دشمن فراهم شود و غرب با تمرکز بر سبک زندگي اسلامي و بنيان خانواده، روزنه اميدي را جهت فروپاشي نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران از داخل، آن هم با کمترين هزينه و به دست خود ملت پيدا کند.

http://media.mehrnews.com/d/2014/12/15/3/727714.jpg?ts=1448516263924

در اينجا لازم است به جايگاه تعليم و تربيت از منظر مقام معظم رهبري (مد ظله العالي) اشاره شود. رهبر معظم انقلاب، خانواده را هسته نخستين جامعه و از عوامل اصلي انتقال فرهنگ، انديشه، اخلاق و سنت ها از نسلي به نسل ديگر مي خواند و خانواده را نخستين هسته تعليم و تربيت معرفي مي نمايد. در اين راستا امام راحل(ره) نيز همواره در فرمايشات خود به مقوله تعليم و تربيت اهتمام جدي داشته اند و دستگاه هاي تربيتي را که دچار سياست زدگي و غفلت شده اند، بارها مورد انتقاد قرار داده و معتقد بودند؛ «اگر دانشگاه، اسلامي شود جامعه نيز اسلامي خواهد شد.»

عملکرد جزيره اي دستگاه هاي آموزشي - تربيتي، آسيب جدي به نظام تربيتي در کشور وارد مي سازد. با مروري به تاريخ پر افتخار انقلاب درمي يابيم که نهاد خانواده به عنوان تأثيرگذارترين کانون تربيتي در دهه اول انقلاب به ويژه 8 سال دفاع مقدس در تأمين نيروهاي انقلابي و متعهد جهت پيش برندگي نظام و تثبيت انقلاب نقش خود را به خوبي ايفا کرده است و با توجه به فعاليت گسترده دشمن در ابعاد مختلف با روش ها و تاکتيک هاي گوناگون، تنها خانواده نمي تواند پاسخگو باشد بلکه دستگاه هاي ديگر آموزشي - تربيتي نيز بايد همگام و هم جهت با خانواده جهت تأمين نيروي همتراز انقلاب در تداوم اهداف نظام و حفظ دستاوردهاي انقلاب و پيش برندگي نظام، هر کدام نقش خود را به خوبي ايفا نمايند.در کلام آخر نيز بايد گفت؛ دنياي غرب، امپراتوري رسانه را جهت تربيت و هدايت جامعه خود و نيز جامعه جهاني، جهت نيل به اهداف و منافع سرمايه داري با خوي استکباري در قرن بيست و يکم قرار داده و در اين مسير از کليه فرايندهاي نظام مند در جهت اتخاذ اهداف، روش ها و تاکتيک ها، توليد محتوا، شناسايي جامعه مخاطب استفاده مي کند. امروز اين سئوال جدي از مسئولين مطرح است که با وجود ظرفيت هاي گوناگون در کشور، چرا؛ 1 - نقش زنان جامعه اسلامي - ايراني به عنوان سکاندار و محور اصلي تعليم و تربيت در جامعه (شهر، روستا) چقدر مورد توجه قرار گرفته است؟ 2 - تا چه اندازه شاهد نفوذ انديشه فمينيستي و ترويج سبک زندگي غرب با نگرش زن غربي به عنوان زن الگو در جهت تخريب جايگاه زن اسلامي - ايراني (نقش مادر، همسر و...) هستيم؟ 3 - با توجه به عدم انسجام در حوزه تعليم و تربيت تا چه اندازه جريان سکولار توانسته است در متن جامعه رخنه کند؟ 4 - آيا امروز علي رغم ضريب هوشي بالاي نسل جوان، کاهش سطح مسئوليت پذيري، مهارت فردي و اجتماعي و... را نمي توان ناشي از عدم آگاهي بخشي خانواده ها به اين نسل دانست؟ 5 - آيا انشقاق هاي موجود نهادهاي متولي امر تعليم و تربيت، بستر نفوذ دشمن را فراهم نکرده است؟ 6 - چرا با وجود تمام مشکلات و توطئه هاي دشمنان در قبل از انقلاب و دوران دفاع مقدس، خانواده توانست نقش خود را به خوبي ايفا نمايد ولي امروز شاهد کمرنگ شدن آن مي باشيم؟

حال نکته مهم اينجاست؛ در حالي که جمهوري اسلامي ايران با دارا بودن ظرفيت هاي بالقوه و مؤلفه هاي قدرت نرم از جمله وجود رهبري مقتدر، آموزه هاي ديني، ايثار، شهادت و فرهنگ غني اسلامي، مسير تعالي و رسيدن به تمدن نوين اسلامي را با جديت دنبال مي کند، آيا امروز اين توجه لازم نيست که مسئولين در مقابل هجمه سنگين و نفوذ دشمن برون مرزي به فکر فرايندي نظام مند در راستاي انسجام بخشي دستگاه هاي تربيتي و آموزشي و برطرف نمودن دغدغه هاي دلسوران نظام در کشور برآيند؟

شرق/با حضور در نمایش-کمپین «متاستاز»

نادری، «همپا»یی‌اش را روایت کرد

شرق: «متاستاز» در آخرین اجرای خود در تالار رودکی تهران، از یک همپای واقعی، تقدیر کرد. این کمپین- نمایش که مدتی است با پیروی از قاعده فیبوناچی، در حمایت از همپایان بیماران سرطانی متاستاز می‌کند، شامگاه سه‌شنبه ١٧ آذر علیرضا نادری را روی صحنه فراخواند تا او نیز در دومین سالمرگ پسرش سینا نادری، روایتی را از همپایی‌اش با او که با سرطان کبد دست‌وپنجه نرم می‌کرد، ارائه کند.

بعد از پایان اجرا، علی‌اصغر دشتی و آرش وفاداری کارگردان و تهیه‌کننده این نمایش، لوح یادبودی را به نمایندگی از گروه اجرائی به نادری هدیه کردند.

دشتی با اشاره به شرایط دشوار علیرضا نادری در زمان بیماری و مرگ پسرش یادآور شد: تقریبا دو سال پیش در چنین روزهایی یک نفر مدام از معجزه حرف می‌زد و امیدوار بود فرزندش که بر اثر متاستاز بیماری سرطان از دست رفته بود، بار دیگر به زندگی برگردد. امشب بیستمین «متاستاز» ما بود و همه گروه مفتخریم کسی را کنار خود داشتیم که سال‌ها در کنار خانواده‌اش تجربه همپایی دشواری را داشته است.

این کارگردان سپس از روی صحنه پایین رفت و دست علیرضا نادری را گرفت و او را به صحنه آورد.

دشتی گفت: وقتی امشب آقای نادری روی صحنه نمایش ما حاضر شد و قطعه‌ای را درباره تجربه‌اش بیان کرد، نمی‌دانستم چه خواهد گفت اما به پاسداشت همکاری‌اش با اجرای این نمایش، لوحی را به امضای گروه به ایشان تقدیم و شرمندگی خود را هم اعلام می‌کنیم که در تمام دوران دشواری که پشت‌سر گذاشت، از او غافل بودیم. علیرضا نادری نیز بعد از دریافت این لوح با اشاره به رواج بیماری سرطان هشدار داد: در شرایط بسیار دشواری هستیم. بلای سرطان به این زودی دست از سر ما برنمی‌دارد و تازه امروز، روزگار خوش ماست. چون سونامی سرطان چیزی نیست که به این راحتی ما را رها کند و روزگار بسیار سختی را در چند سال آینده خواهیم داشت.

http://banifilm.ir/Content/1394/08/08/image/2-1-20151030181612.jpg

علیرضا نادری از شرایط دشوار همپایان گفت: خانواده‌های زیادی شب‌های بسیاری تنها هستند و به‌ویژه همپایان شرایط دشواری دارند. پسر من سرشار از امید بود اما شرایط بسیاری، شکست در مقابل بیماری را به او تحمیل کرد. دوست داشتم با خانواده‌هایی حرف بزنم که در این مبارزه، شکست خورده‌اند. خانواده‌های زیادی که به دلیل شرایط سخت، افسرده شده و حالا کفر مطلق شده‌اند. منظورم از کفر، کفر به معنای مذهبی نیست. تعدادی از آنان تا پای خودکشی می‌روند. امیدوارم هیچ‌کس درگیر این بیماری نشود چون همه‌چیز برای آن خانواده تعطیل می‌شود. نادری با ابراز تأسف از هزینه‌های بالای درمان بیماری سرطان، همچنین گفت: شرایط دشوار مالی و بالابودن هزینه‌های درمان، کار را برای بسیاری از خانواده‌ها طاقت‌فرسا می‌کند. خود من شش شب تمام، بی‌وقفه روی فیلم‌نامه‌ای کار می‌کردم تا آن را به پایان برسانم و دستمزدش را دریافت کنم. او که دو سال پیش بعد از درگذشت پسرش خواسته بود تا بدن بی‌جان او ٢٤ ساعت نگهداری شود و امیدوار بود تا معجزه‌ای، بار دیگر این جوان را به زندگی برگرداند، یادآور شد: در آن دوره یک جوان اعدامی در سردخانه زنده شده بود و من هم امید داشتم تا سینا پسرم بار دیگر به زندگی برگردد. آن ٢٤ ساعت انتظار، به اندازه ‌هزار سال بر ما گذشت چون منتظر معجزه بودم.

نویسنده و کارگردان نمایش‌های «کوکوی کبوتران حرم» و «پچ‌پچه‌های پشت خط نبرد» اضافه کرد: سینا در اولین صفحه وصیت‌نامه‌اش نوشته «تنها کسانی می‌فهمند که رسالت فهمیدن را بدانند». پسرم در دوره بیماری‌اش با حرف‌های خود پدرم را پیش چشمانم آورد و بسیار به من آموخت. سرطان که در ما رخنه کرده، به دلیل جهل و ناآگاهی ماست. این هنرمند در پایان سخنانش همگان را به ایمان بیشتر به خداوند دعوت کرد و گفت: ظاهرا خداوند کار ما را به خودمان واگذار کرده است. ما از او دور شده‌ایم و حالا باید به او نزدیک شویم. او را صدا بزنیم و از او بخواهیم تا این بیماران را شفا دهد. یاد خدا و انرژی مثبت وجود دارد و می‌تواند بیماران مبتلا به سرطان را رهایی دهد.

«متاستاز» کمپین یادآوری همپایان به جامعه است که تاکنون توانسته قشرهای مختلفی از مردم و جامعه هنری را جذب کند. این نمایش- کمپین به طراحی علی‌اصغر دشتی، ادامه اجراهای خود را به‌زودي در تماشاخانه ارغنون پی می‌گیرد.

شرق/دبیر جشنواره فجر در ٧ ماه گذشته چه کرده است؟

کیوان کثیریان

جشنواره فجر امسال قرار است چطور برگزار شود؟ آیا قرار است تغییر و تحولات عمده‌ای را به خود ببیند؟ آیا قرار است به استانداردهای یک جشنواره قابل‌قبول ملی دست یابد؟ با چه ابزارهایی قرار است این اتفاق رخ دهد؟ درحال‌حاضر چه نشانه‌هایی دراین‌باره وجود دارد؟ جشنواره‌های مهم دنیا دبیر و مسئولان تقریبا ثابت دارند و در تمام طول سال، بی‌وقفه کار می‌کنند تا حدود ١٠ روز یک جشنواره کم‌نقص و پربار برگزار کنند. در ایران هربار که جشنواره به انتها می‌رسد، مسئولیت دبیر هم پایان می‌یابد تا حکم تازه برای دبیر جدید صادر شود. دبیر جدید هم سعی می‌کند جشنواره را با کمترین ریسک برگزار کند تا همه را راضی نگه دارد بلکه یک بار دیگر برای سال آینده حکم بگیرد. کمتر دبیری جرئت و شجاعت تغییرات عمده و سازنده در روند جشنواره را به خود داده است. «در» جشنواره هربار با درصد کوچکی تغییر، همواره بر یک پاشنه چرخیده است. دبیر سی‌وچهارمین جشنواره از اردیبهشت حکم گرفته است؛ یعنی هفت ماه پیش. آیا محمد حیدری برای این هفت ماه گزارش کار دارد؟ مدیران اصلی زیرمجموعه او کمتر از یک‌ ماه پیش معرفی شدند؛ این به آن معنی است که کار اجرائی جشنواره، حداکثر یک ماه است که آغاز شده است. چرا؟

http://cinema-org.ir/Files/userfiles/images/heidari(1)(1)(2).jpg

محمد حیدری در مدت شش ماه پس از انتصابش، درگیر انجام چه اقداماتی بوده است؟ حیدری در آغازین روزهای مسئولیتش، خبر از تغییراتی عمده در جشنواره داده بود؛ معرفی زودهنگام مدیران، انتشار زودهنگام فراخوان جشنواره، روی‌آوردن به مدیران جدید و غیرتکراری، کاهش قابل‌توجه تعداد سیمرغ‌ها، حتی تغییر کاخ جشنواره، سینمای رسانه و... . اما به‌تدریج معلوم شد دبیر جدید جشنواره، برای اظهارنظرهای اولیه باید تا بیشترشدن شناختش از فضای سینمای ایران و جشنواره فجر صبر می‌کرد. شناختی که بعید است هنوز هم محقق شده باشد. حیدری وعده نشست خبری بعد از ماه رمضان را داده بود (یعنی آخر تیر) که بارها آن را به تعویق انداخت و همچنان برگزارش نکرده، فراخوان هم که بسیار دیرتر از وعده اولیه منتشر شد، اعلام دیرهنگام اسامی مدیران نیز نشان داد هیچ خبر تازه‌ای در راه نیست. انتصاب دو بازیگر به عنوان مشاور هم انتخاب‌هایی جدی به نظر نمی‌رسند و مشخص نیست قرار است برای جشنواره چه سودی داشته باشند و چه نقشی ایفا کنند، کاخ جشنواره و سینمای رسانه‌ها هم کماکان همان است که بود و همچنان باید میهمانان ویژه و نهادها و هنرمندان و خبرنگاران همه یک جا فیلم ببینند، تعداد جایزه‌ها هم تغییری نکرده و همچنان جایزه‌های پرشمار تخصصی و فنی را داورانی غیرتخصصی می‌دهند و خواهند داد؛ جوایزی که تابه‌حال بیشترین گلایه‌ها را میان اهالی سینما برانگیخته است. در مجموع به نظر می‌رسد حیدری با اینکه وقت کافی برای برنامه‌ریزی داشته ولی نخواسته یا نتوانسته‌‌ از آن استفاده مفیدی کند. مشخص است که او قرار نیست تحولی در شکل و اجرای جشنواره پدید آورد و بنا دارد تا همان مسیر پیشینیان را - شاید- منظم‌تر طی کند. بعید است او چندان فضای کار را بشناسد و بخواهد یا بتواند تحولی در شکل کار این جشنواره ٣٤ساله به وجود آورد. اینکه دبیر جشنواره فجر با اینستاگرام آشنا باشد و از ظرفیت‌های فضای مجازی بهره بگیرد، البته اتفاق خوبی است ولی فراموش نکنیم که این اتفاق مدت‌ها پیش باید رخ می‌داد و سال‌هاست که مسئولان در تمام رده‌ها در همه دنیا از این قابلیت‌ها استفاده می‌کنند. اینها اساسا جزء لوازم پایه‌ای و بدیهی مدیریت به حساب می‌آید و متأسفانه ما در این زمینه عقب مانده بودیم و هستیم. ١٥ ثانیه حرف‌زدن دبیر جشنواره در اینستاگرام البته اتفاق خوبی است ولی ذوق‌زدگی از این اتفاق، بیشتر نشانه توقع بسیار پایین ما از به‌روزبودن مدیرانمان است؛ آن‌قدر به وجود مدیران سنتی عادت کرده‌ایم که حالا باید از چنین اتفاق ساده‌ای به هیجان بیاییم. به گمانم نخستین گام آن است که اهالی رسانه توقع خود را بالاتر از این حرف‌ها ببرند و مطالباتشان را صریح و شفاف مطرح کنند تا مدیران را به ارتقای ملموس و مشهود کیفیت کار خود وادار کنند. این مطالبات حداقلی، بی‌شک مدیران جشنواره فجر را به تحرک وانخواهد داشت.

شهروند/چرا برنامه ١٢ ساله «هفت اقلیم» تعطیل شد؟

محبوبه قوام| ماجرا از این قرار است که مدیر رادیو فرهنگ هم سر کج کرد در پیشگاه یک خبرگزاری و اظهار ندامت کرد. هرچند که این ماجرا، ماجرای تازه‌ای نیست. صدای مدیران صداوسیما در این سال‌ها همیشه برای عوامل برنامه بلند بوده‌است و در مقابل بعضی رسانه‌ها کوتاه. تنها در ایران است که با لغزشی کوچک یا بزرگ، مدیر مجموعه صف سربازان زیردستش را می‌فرستد جلو تا تاخت‌وتازها هرچه دیرتر به قلمرو میز اتاقش برسد. درواقع مدیران در این سال‌ها یاد گرفته‌اند که جایگاه‌شان را سفت بچسبند و اولین ترفند هم این است: «برنامه تعطیل شد»، «عوامل توبیخ شدند»، «فلانی اخراج شد». حالا اما جریان فرق دارد. مدیریت فرهنگ برنامه‌ای ١٢ ساله را وقتی زمین زد که اشتباهی هم مرتکب نشده بودند. محمدصادق رحمانیان، هفته گذشته سر کج کرد و به فارس گفت: «ناظر پخش این برنامه توبیخ شده و دست‌اندرکاران تولید برنامه نیز عذرشان خواسته شده است.» او در ادامه عنوان کرده بود: «برنامه «هفت اقلیم» تا دو هفته آینده تعطیل خواهد شد و رویکرد آن از ابتدای دی‌ماه تغییر می‌کند و با رویکرد و عنوان متفاوت روی آنتن شبکه رادیویی فرهنگ خواهد رفت.» این برنامه بیش از یک دهه پیش با هدف اختصاص کمربندی شبانه در شبکه فرهنگ روی آنتن رفت. قرار بر این بود که برنامه هر شب به یکی از حوزه‌های فرهنگ اختصاص پیدا کند و چنین هم شد؛ ادبیات، تئاتر، سینما، موسیقی و.... برنامه همچنان در این سال‌ها ادامه داشت و گاهی با تغییر ساعت، یکی از برنامه‌های شاخص شبکه به شمار می‌رفت. اما مدیریت جدید شبکه فرهنگ با رویکردی که در ادامه خواهیم گفت، این برنامه قدیمی را مثل مدیران دیگر صداوسیما به تعطیلی کشاند.

http://images.khabaronline.ir/images/2015/12/position50/15-4-20-55550169750975.jpeg.jpg

از چه کسی حساب می‌برند؟

ماجرا، ماجرای «فتیله‌ای»ها نبود که مدیران برنامه پشت اشتباه عوامل برنامه سنگر بگیرند و تمام سوابق‌شان را نادیده بگیرند. «هفت اقلیم» رادیو فرهنگ، دو هفته گذشته، در بخش ادبیات به غلامحسین ساعدی پرداخت و فردای آن روز هدف یکی از خبرگزاری‌ها قرار گرفت. بلافاصله پس از آن مدیر رادیو پوزش خواست. این درحالی است که با نگاهی به گذشته این شبکه، حتي در زمان ریاست عزت‌الله ضرغامی، می‌بینیم که چنین رفتاری کمتر دیده می‌شود.‌ سال ٨٩ وقتی برنامه‌ای درباره «شاملو» از همین شبکه روی آنتن رفت، مدیریت وقت در برابر خبرسازی بعضی رسانه‌ها ایستاد (با این‌که در آن سال‌ها، به دلایل مختلف، صداوسیما جوی سنگین‌تر را تجربه می‌کرد). پاسخ مدیریت وقت به منتقدان این بود که اگر قرار باشد شبکه تخصصی «فرهنگ» به نقد و بررسی آثار شاملو نپردازد، پس چه کسی بپردازد؟ اما این‌بار نه‌تنها مدیریت جدید از عوامل برنامه دفاع نمی‌کند بلکه عذرخواهی را هم مقدم بر نگه داشتن برنامه می‌داند. ماجرا از این قرار است که مدیران جدید گذشته از این‌که بیشتر سمت راضی کردن برخی رسانه‌های جناح‌های خاص هستند، قرار است صداوسیما را با هر ترفندی به سمت جذب مخاطبان عام ببرند؛ ترفندهایی که با وجود محدودیت‌ها و خط قرمزهای رسانه در ایران، در عامیانه کردن فرهنگ و هنر، خلاصه می‌شود.

مخاطب کیست؟

بنای شبکه «صدای آشنا»ی رادیو، پخش برنامه‌های فرهنگی و هنری و غیره برای مخاطبان آنسوی آب‌ها بود. فارغ از این‌که این شبکه چقدر توانست در اهدافش موفق باشد، با روی کار آمدن مدیریت جدید صداوسیما و رویکرد کاهش شبکه‌ها، تعطیل شد و به بایگانی پیوست. به این ترتیب شبکه‌های «کتاب»، «ایران صدا»، «گلچین»، «صبا» و... هم تعطیل شدند تا بودجه رفته در دولت گذشته مهار شود. تعجب اینجاست برنامه‌های پرمخاطب «رادیو هفت»، «جمعه ایرانی» و... هم تعطیل شدند تا همه منتظر بمانیم ببینیم سیاست تازه صداوسیما چیست. حالا آنچه جایگزین این برنامه‌ها شده، نشان از دو مسأله دارد؛ اول این‌که اصولاً وقتی پول نباشد، سیاست و نگاهی هم در کار نیست. دوم این‌که شبکه‌ها بیشتر به سمت عامیانه کردن فرهنگ، سیاست‌زدایی از ادبیات و هنر و ساخت برنامه‌هایی هستند که به هر نحوی مردم را پای گیرنده‌ها بکشاند. رویکرد تازه صداوسیما در برنامه‌های مختلف نشان می‌دهد دیگر مثل گذشته دنبال مخالفت یا منکوب کردن جریان روشنفکری یا ادبیات و سینما و هنر موسوم به این جریان نیست. بلکه این بار خط مشی شبکه‌های آنسوی آب، مثل «جم» و «من و تو» را هدف گرفته است. اگر مدیران سابق رویای ایستادن در مقابل شبکه‌هایی مثل بی‌بی‌سی را در سر می‌گذرانند، مدیران تازه بیشتر در پی همانندسازی خود با شبکه‌های عام آنسوی آب هستند. همانندسازی به معنی جذب مخاطب با لحاظ کردن خط قرمزهای تعیین شده. در شبکه فرهنگ هم اتفاقی که افتاد، تغییر در خط مشی برنامه قدیمی «روایت شب» بود. این برنامه تا سال‌ها با روایت گوینده پیشکسوت، بهروز رضوی، به خوانش داستان‌هایی از ادبیات ایران و جهان اختصاص داشت اما در خط مشی جدید، روایت آن به عهده بازیگران و چهره‌های سلبریتی سپرده شد تا شبکه هرچه بیشتر به سمت عام‌پسندی پیش برود. این وسط، آنچه از دست رفت، مخاطبان حرفه‌ای شبکه بودند چراکه کتاب‌های انتخابی هم نشان می‌داد، تفکر و اندیشه در بسیاری از موارد چندان مهم نیست، بلکه بیشتر از هر چیزی انتخاب کتاب‌های عام‌پسند مدنظر قرار گرفته است. با این رویکرد، زمانی که برنامه «هفت اقلیم» به غلامحسین ساعدی اختصاص پیدا کرد، فورا محکوم و عوامل آن توبیخ شدند و برنامه هم تعطیل شد.

همیشه مدیر بی‌گناه است

در سال‌های اخیر، در تمام رسانه‌های ایران، قبل از هر چیزی اول عوامل توبیخ و عزل و ملامت شده‌اند و بعد مدیر سر جای خود مانده است! به فرض که شبکه فرهنگ در برنامه «هفت اقلیم» اشتباهی هم مرتکب شده باشد (که نشده)، مدیریت همان روندی را در پیش گرفت که سایر مدیران رسانه در ایران پی می‌گیرند؛ توبیخ عوامل و نادیده گرفتن سوابق و پیشینه درخشان برنامه و مهم‌تر از همه مخاطب. حالا هم مدیریت شبکه فرهنگ برنامه‌ای ١٢ساله را به راحتی کنار گذاشت تا نشان بدهد بیشتر از آن‌که به مخاطب فکر کند، در پی دلجویی از بعضی از خبرگزاری‌هاست....

فرهیختگان/گفت‌وگو با حمیدرضا نعیمی در حاشیه اجرای نمایش «ترور»

خیزش واقعیت از نمایش تاریخی

نمایش «ترور» در طول 11 روز اجرا واکنش‌های متفاوتی را از سوی تماشاگران در پی داشته است. ریزش طاق سالن اصلی تئاتر‌شهر در طول آماده‌سازی نمایش «ترور» حمیدرضا نعیمی اتفاق افتاد و حاشیه‌های فراوانی را برای گروه شایا رقم زد. میترا حجار بازیگر نقش «قطام» که یکی از کاراکترهای اصلی این نمایش است، در چند روز مانده به اجرای عموم از گروه جدا شد و جای او را یکتا ناصر گرفت. گروه شایا پارسال نمایش «سقراط» را به‌عنوان یکی از آثار موفق و پرفروش در کارنامه کاری خود به ثبت رساند و توانست مخاطبان بسیاری را به تالار اجرایی بکشاند. نویسنده «خط‌سرخ» علاوه‌بر قصه‌گویی صریح و ساده و اجرایی مملو از عناصر تماشاگرپسند به شیوه‌های اجرایی معاصر بسیار توجه دارد. اما نمایشنامه ترور که در سالن اصلی تئاترشهر در حال اجراست به موضوع شهادت حضرت‌علی(ع) توسط ابن‌ملجم مرادی می‌پردازد. در فرازهایی از نمایشنامه مشخص می‌شود ابن‌ملجم در یک زندگی پر از سیاهی رشد و نمو یافته و در روزهای متمادی شک و تردید و حتی پشیمانی بر او غلبه یافته است. طراحی صحنه و نورپردازی آثار پست‌مدرن امروزی در کشورهای غربی است که به رنگ و لعاب نمایش می‌افزاید و تصاویری زیبا خلق می‌کند؛ اما، از منظر «pragmatic» [کاربردی] شاید بهره چندانی نبرده باشند. دیالوگ‌های نمایش در کشاکشی بین واژه‌های تاریخی و محاوره امروزی در جریان هستند که این نوع دراماتورژی در متن دیالوگ‌ها هدفی جز جذب مخاطب و فرآیندی دراماتیک ندارند. در انتخاب لباس و آکسسوار صحنه نشانه‌های متفاوتی را از زندگی روزمره حال و زندگی گذشته ابن‌ملجم شاهد هستیم. به‌طور اخص نشانه «عینک» و «پوتین نظامی» در کنار «شمشیر» ابن‌ملجم را به شخصیتی تبدیل می‌کند که گویی «آمیزش افق‌ها»ی دور و نزدیک روی بدن او صورت گرفته است. واژه آمیزش افق‌ها را هانس گئورگ گادامر، فیلسوف هرمنوتیک آلمانی برای توصیف زندگی تاریخی انسان به کار برد که اشاره به این دارد که تاریخ گذشته همواره در آمیزش با تاریخ امروز قرار دارد و «فهم» در این فرآیند شکل می‌گیرد. برای واکاوی این نشانه‌ها با حمیدرضا نعیمی گفت‌وگو کرده‌ایم.

http://newsmedia.tasnimnews.com/Tasnim/Uploaded/Image/1393/06/03/139306031627334973483494.jpg

نوشتن متن نمایشی تاریخ‌محور همیشه با چالش‌های مختلفی روبه‌رو است، زیرا امر دراماتیک در برابر امر تاریخی قرار می‌گیرد. شما در اجرای خود با چه چالشی روبه‌رو بوده‌اید؟

از نظر من نوشتن در باب واقعه‌ای تاریخی با امر دراماتیک تفاوتی ندارد. هر نمایشنامه‌ای چارچوب و اصولی مخصوص به خود دارد که در همه گونه‌ها و سبک‌ها باید رعایت شود. قطعا در چنین نمایش‌‌هایی با کاراکترهای تیپیکال مثل کمدی و گروتسک برخورد نمی‌کنیم بلکه با کاراکترهای پیچیده، چندلایه و عمل‌گرا سروکار داریم. چنین کاراکترهایی در نوع برخورد و روابط با آدم‌های دیگر بسیار متفاوت هستند. در نظر بگیرید ما نمایشنامه‌ای درمورد «جاه‌طلبی» داشته باشیم مانند نمایشنامه «مکبث» که شخصیت برای رسیدن به مقاصد خویش به مثابه قدرت ارزش‌های انسانی را نادیده می‌گیرد، همین امر را در نمایشنامه «ریچارد سوم» نیز می‌بینیم. اما توجه کنید ریچارد سوم همان مکبث نیست یا بالعکس؛ زیرا، این دو آدم از یک جنس نیستند و نوع برخوردشان از دو جنس متفاوت است. در یک نمایش تاریخی باز هم ما با «تولد آفرینش» طرف هستیم، زیرا شخصی به نام درام‌نویس خود را به زمان رخداد تاریخی می‌برد یا رویداد و واقعه را به زمان خود می‌آورد. یک نویسنده باید با درک جزئیات آن زمان از تجربه شخصی عبور کرده و به تجربه عمومی برسد. یعنی، هر آنچه خود باور کرد و در آن به کشف و شهود رسید را باید تبدیل به تجربه عمومی کند. اگر درام‌نویس این مسیر را طی کند اثر او برای مردم باورپذیر می‌شود.

تخیل آنقدر در تئاتر پذیرفتنی است که ما در «تئاتر مستند» هم اجازه داریم با نگاهی شاعرانه به مستند نگاه کنیم و این نگاه شاعرانه و این تخیل جز این است که از ذهن و احساس مردم برمی‌خیزد؟

نمایش تاریخی از یک بستر واقعی برمی‌خیزد؛ اما، حتما به مقصدی منطبق با تاریخ نمی‌رسد زیرا در تئاتر همیشه قرار به بازسازی نیست. چراکه، هم خالق اثر و هم مخاطب اثر در تئاتر به دنبال دنیای «نشانگان» هستند. سینما و تلویزیون می‌توانند در جهت بازسازی و هرچه واقعی‌تر جلوه‌دادن یک دوره یا واقعه‌ای تاریخی باشند. حتی گاه ممکن است در یک فیلم تلاش شود چهره‌ای تاریخی را کاملا برای تماشاگران باورپذیر کنند اما ما در تئاتر دیدیم نقش یک شخصیت مرد را یک زن بازی می‌کند و حتی بالعکس. مثلا در نمایش «آرش-ساد» به کارگردانی محمد رحمانیان؛ آنها در دیوانه‌خانه به دنبال کسی می‌گردند که نقش آرش را بازی کند. بعد از جست‌وجوی معتنابهی یکی به پهلوان اسطوره‌ای شبیه است اما، توانایی حرف‌زدن و دیالوگ را ندارد. درعوض، زنی که کاملا دچار فلج جسمی است و صدای رسایی هم ندارد؛ قدرت «بازنمایی آرش» را دارد و روی ویلچر نشسته است و از ابتدا تا انتها نقش آرش را به زیبایی بازی می‌کند. مخاطب شیوه بازیگری مهتاب نصیرپور را نه در شیوه بازیگری به مفهوم «استانیسلاوسکی» بلکه در جهت مفهوم «بیگانه‌سازی» برشت باور کرد. دنیای تئاتر دنیای «قرارداد با مخاطب است»؛ مخاطبی که در اجرا جزء میزانسن به حساب می‌آید یا حتی می‌توان گفت خود میزانسن است. تماشاگر تئاتر یک مصرف‌کننده نیست، او نیز به همراه گروه اجرا تخیل می‌کند و دست به انتخاب می‌زند.

اگر از منظـــر «SEMIOLOGY» [نشانه‌شناسی] به اجرای شما نگاه بیندازیم با پدیده‌های عجیبی مواجه می‌شویم. ابتدا به ساکن، نام «ترور» بسیار تفکربرانگیز است و در وهله بعدی، دال‌های «عینک» بر صورت ابن‌ملجم مرادی در کنار «پوتین» و «شمشیر عربی» در دستان او نظر ما را جلب می‌کنند. گویی نشانه‌های متکثری برای روایت تاریخی و روایت در زمان جاری به کار گرفته شده‌اند. سپس، شخصیت اصلی نمایش یک «ضدقهرمان» و درواقع یک «تروریست» است. چگونه از این نشانه‌‌ها بهره گرفتید؟

جهان اجرا و چرایی و ماهیت چیزها که من در کارگردانی می‌سازم یا کشف می‌کنم برآمده از جهانی است که نویسنده برای من طراحی کرده است. اگر یک نویسنده امکانات لازم را برای عدول از خود به من ندهد هیچ‌گاه نمی‌توان فراتر از پیشنهادهای نویسنده عمل کرد. نمایشنامه‌های ناب و دلخواه من نمایشنامه‌هایی هستند که با یک حذف و یک جابه‌جایی و رسیدن به فرم‌هایی خاص که ممکن است در وهله اول هنگام خواندن نمایشنامه به ذهن متبادر شود، بدون اینکه یا با توضیح اینکه فرم قراردادی تحمیلی بر اثر نباشد، از هم نپاشند. بلکه به‌عنوان یک کشف جدید و زیباشناسی یا استیتک خاص خود آن اثر از سوی تماشاگر باورپذیر بنماید. من به دنبال راه‌هایی هستم تا دنیای گذشته و امروز را به یکدیگر ارتباط دهم. درواقع، برداشتن حد فاصل دیروز و امروز هدف من است. بر همین اساس دست به تلفیق نشانه‌های زمان گذشته و حال می‌زنم. شمشیر یک سلاح از گذشته است. عینک یک وسیله دنیای امروز است. این دو نشانه وقتی در کنار هم قرار می‌گیرند شاید در عرض یکدیگر نباشند؛ ولی در طول همدیگر می‌توانند تبدیل به یک نماد شوند. برای توضیح بیشتر باید بگویم ما قصد آن داریم که در نمایش خود یک نفر را به قتل برسانیم. چه اسلحه‌ای برای این منظور می‌تواند مهم باشد؟ شمشیر یا تفنگ؟ زهر یا خفه‌کردن؟ کاراکتر ما برای انتخاب خود در مسیر دقت و تیزبینی گام برمی‌دارد. بنابراین عینکی را به چشم خود می‌زند. این عینک دیگر نشانه‌ای برای مطالعه یا چیز دیگر نیست؛ بلکه صرفا برای نشان‌دادن تیزبینی و مداقه کاراکتر مورد بهره‌برداری قرار می‌گیرد. ما برخوردی فراتر با ماهیت خود شی کردیم که در دنیای اساطیر به آن «فتیش» می‌گویند.

قانون/نقد نمایش «خاطرات و کابوس های یک جامه دار از زندگی و قتل میرزاتقی خان فراهانی»

دعوت به مجلس نخبه کشی!

http://upload.iranvij.ir/img_khordad94/28973044362932481808.jpg

د‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کتر شهرام خرازی‌ها/ عضو انجمن منتقد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ان و نویسند‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گان تئاتر

نمایش «خاطرات و کابوس های یک جامه دار از زندگی و قتل میرزاتقی خان فراهانی» نخستین بار 38 سال پیش با طراحی و میزانسن هایی ساده تر از امروز،با بازی مهدی هاشمی،گلاب آدینه،پرویز پورحسینی،تانیا جوهری،سیاوش طهمورث،ژیلا سهرابی و رضا ژیان بر صحنه تئاتر شهر اجرا شد.ساختار متن از آن روزگار تا کنون تقریبا دست ناخورده باقی مانده اما در صحنه همچنین در پاره ای از عناصر نمایش و اجرا،تغییرات قابل توجهی رخ داده است.جذابیت های نمایشنامه و قابلیت تعمیم پیام نهفته در آن به عصر حاضر به واسطه ساختاربندی درست همچنان حفظ شده است.ردپای متن «خاطرات...» در آثار ادبی،تصویری و نمایشی تاریخی سال های بعد(پس از سال 1356) مشهود و کپی برداری و تکرار زیرکانه بخش هایی از نمایشنامه در قالب های مختلف،غیرقابل انکار است.

پرده اول: حمام فين

«خاطرات...» شروع غافلگیر کننده ای دارد؛در همان صحنه نخست از پرده اول،امیرکبیر به قتل می رسد تا جامه دار(دلاک) حمام لب به سخن گشوده و همچون گروه همسرایان نمایش های یونان باستان،راوی تاریخی حکایتی شود که سرشار است از خون،توطئه و نخبه کشی.این شیوه افتتاح،خود به خود نمایشنامه و نمایش را به یک فلاش بک مطول تبدیل كرده است.اگر چه طبق قراردادی که نمایش با تماشاگر می‌بندد، جامه‌دار راوی فلاش بک است و او در بیشتر صحنه‌ها همچون شاهدی خاموش به نظاره دیگران نشسته اما معلوم نیست در لحظاتی که غایب است یا هنگام ملاقات افراد در خفا برای توطئه چینی و در برخی صحنه های مربوط به اندرونی کجاست؟ و اطلاعات خود را چگونه و از چه منبعی کسب کرده؟راوی نمایش جامه دار است یا دانای کل نادیدنی؟!زبان و کلام راوی نمایش یا همان جامه دار در پاره ای از لحظات با موقعیت شغلی و جایگاه اجتماعی اش همخوانی ندارد گاه در حد یک فیلسوف و مورخ فرهیخته سخن می گوید گاه در اندازه یک دلاک ساده مظلوم!؟تقریبا همه آدم های «خاطرات...» مثل هم حرف می زنند! و تفاوتی اگر هست،نشأت گرفته از بیان و لحن بازیگران است نه از متن. پاره ای از دیالوگ‌ها و مونولوگ های شاعرانه جامه دار و عزت الدوله غیرپیش‌برنده و تهی از پتانسیل نمایشی و بیشتر مناسب کتاب هستند تا صحنه.با وجود این نواقص،نمایشنامه «خاطرات...» از نمونه های کمیاب پیوند نسبتا درست ادبیات و تئاتر در ایران است.فخامت و وزانت متنی که دکتر رفیعی نوشته آن گونه نیست که مخاطب را پس بزند و بین او و اثر فاصله اندازد.این نوع نگارش که هم فرهیختگان را خوش آید هم برای مخاطب عام قابل فهم باشد،آسان نیست و حاصل دانش، تجربه اندوزی و خلاقیت است.

نقش ها خوب نوشته شده اند اما خوب پرورانده نشده اند.به نظر می رسد نیروی درونی پیش‌برنده هر نقش زودتر از موعد تحلیل رفته است!نقش ها بیشتر جلوه بیرونی دارند؛آن چه باید از درون نقش ها فوران می‌کرده، نادیده گرفته شده است!ناصرالدین شاه کمیک نمایش گاه تا حد یک دلقک لوچ و یاوه گو تنزل یافته و گاه از قالب انسانی خارج و تبدیل به کاریکاتوری متحرک می شود. امیرکبیر در تمام لحظات انگار از قبل می داند که ناجوانمردانه به قتل خواهد رسید اما نمایش در مورد این که چگونه از این نکته اطلاع حاصل کرده،چیزی به تماشاگر نمی گوید!آشنازدایی رفیعی از شخصیت میرزاتقی خان فراهانی با نگاه بسیار کلیشه‌ای او به مهدعلیا در تناقض است.مگر می شود در یک نمایش تاریخی که بر پایه مستندات شکل گرفته،غبار کلیشه را از یک شخصیت زدود و بر شخصیت دیگری نشاند؟

آدم‌هاي دكوري

برخی از شخصیت ها حکم دکور صحنه را دارند مثل سرورخان؛می آیند و می روند بی آن که آمد و شدشان در سیر ماجراها تأثیرگذار باشد.بازیگرگزینی دکتر رفیعی برای این نقش های کامل نشده کم ایراد نیست؟مصطفی ساسانی اشتباه ترین انتخاب اوست.در فیزیک و بیان این بازیگر چه چیز خاصی نهفته است که او را شایسته ایفای نقش ناصرالدین شاه کند؟چرا نقش قابل حذف سرورخان به هوشنگ قوانلو که بازیگر مطرحی در تئاتر است، سپرده شده و در مقابل نقش‌های قابل اعتناء یا کلیدی به بازیگران نه چندان مطرح سپرده شده است؟نوسان بازی هنرپیشگان نمایش اعم از حرفه ای و غیرحرفه ای در برخی صحنه ها کنترل شده و هدفمند نیست مثلا مریم سعادت به واسطه بیان پرفشار،میمیک پرنوسان و اکت ها و ایست های سنجیده و خلاقانه اش و تحرک ذاتی نقش مهدعلیا عمدتا بازی دیگران را تحت الشعاع بازی خود قرار داده و به سلطان بلامنازع صحنه بدل می‌شود اما همین بازیگر در چند جا از نمایش نه به اقتضای نقش و نمایشنامه بلکه شاید به خاطر هدایت ناقص کارگردان،از دیگران جا مانده یا در لحظاتی که باید در کانون تمرکز تماشاگر قرار بگیرد، بی‌آن که دیگر بازیگران به حاشیه برانندش،نادانسته و ناخواسته خود را به حاشیه صحنه می کشاند.مهدی سلطانی نقش را تمام و کمال،آن چنان که کارگردان مد نظر داشته،بدون خلاقیت خودجوش و بدون بداهه‌پردازی ایفا كرده است؛ متأسفانه نقش هم به گونه ای نوشته شده که قدرت مانور شخصی را از بازیگر ستانده است.نتیجه نهایی این بازی خودمحدود،امیرکبیری است که در برانگیختن همدردی تماشاگر با خود فقط در برخی صحنه ها موفق عمل می کند و گاه بر اقتدار حضورش در سایه حضور دیگران بالاخص جامه‌دار، خدشه وارد می آید.کارگردان به بیشتر بازیگران نه به عنوان هنرمندان خلاق بلکه به مثابه ابزار نگریسته است.

در قدرت فرم و محتوا،هر کدام به طور مستقل، نمی‌توان تردید روا داشت،مشکل از جایی آغاز می شود که بین این دو پیوند محکمی برقرار نمی شود؛نمایشنامه روی کاغذ می ماند و بر صحنه جان نمی گیرد.نمایش «خاطرات...» بسیار پرفشار اجرا می شود؛هنوز یک ماجرا به اتمام نرسیده،ماجرای بعدی آغاز مي‌شود و هنوز یک شخصیت شناسانده نشده،کاراکتر بعدی پا به صحنه می گذارد.حاصل این شتاب بیش از حد، هجوم انبوهی از اطلاعات و بازنمایی رخدادهای تاریخی و سیاسی کپسوله شده به سوی تماشاگرانی است که مقهور میزانسن های مینی مال و خیره کننده نمایش شده اند.

http://upload.iranvij.ir/img_khordad94/22518935759949379135.jpg

اجرا حیات خود را از فرم می گیرد نه از متن.میزانسن‌های چشم‌نواز این نمایش از حیات مستقل، نه از حیات تنگاتنگ با دیگر عناصر اجرا،برخوردارند به گونه‌ای که تقریبا تمام عناصر اجرا حتی بازیگران را جذب خود كرده و بلعیده اند!یک رقابت ظریف و پنهان بین بازیگران با میزانسن،از همان پرده نخست تا آخرین پرده پدید می آید.بازیگران نمایش «خاطرات...» بی تردید برای رهاندن خود از اقتدار و سیطره فزون از حد میزانسن،راه دشواری را پیش رو داشته اند شاید به همین خاطر هم باید از نواقص و کاستی های بازی شان تا حدودی چشم پوشی کرد.میزانسن نه تنها بر بازیگران بلکه بر تماشاگران نیز فشار شدیدی وارد می آورد،نتیجه سیطره شدید صدا،نور،رنگ و دکور بر کلیت اجرا،فاصله گرفتن تماشاگران از بازیگران است.فرصت کشف نکات تازه در بازنمایی حماسی زندگی امیرکبیر بر صحنه،ناخواسته و غیرمدبرانه از تماشاگران دریغ شده است.اجرا به تسخیر چشمان تماشاگران بسنده کرده و از تسخیر اندیشه شان در می گذرد.طراحی صحنه نمایش،بدون در نظرگرفتن کارکردهایش در اجرا،منحصر به فرد و از معدود نمونه‌های عالی در این زمینه است.برخی از صحنه‌ها به آمیزه‌ای از نقاشی،عکاسی و گرافیک تبدیل شده گاه حتی نمایش را به پرفورمنس و هنر مفهومی نزدیک کرده‌اند. انعکاس آب بر سقف و دیوارها،تأثیر بصری نمایش را عمق بخشیده اما به درک بیشتر و بهتر رخدادها و شخصیت ها کمک چندانی نکرده است.وجود آب در کف صحنه عملا نتیجه ای به بار نمی آورد حتی اگر مقصود کارگردان و طراح صحنه تشبیه حکومت قاجاریه به خانه‌ای روی آب باشد.تقریبا همه آن چه زیبا و چشم‌نواز است از اجرا بیرون می زند و به متن نمی پیوندد در حالی که می شد اینچنین نباشد مثلا جا داشت در واپسین صحنه،همزمان با قتل جامه دار،آب کف صحنه به رنگ قرمز در می آمد تا خون را تداعی کند.

لباس مدرن بر تن شخصيت هاي تاريخي

رفیعی برای تکرار تاریخ در عصر حاضر از تمهیدات مختلفی سود جسته است؛مهم ترین تمهیدی که او به کار بسته،استفاده از لباس های عصر مدرن برای برخی از شخصیت های تاریخی نمایش است که ایده هوشمندانه‌ای بوده و خیلی خوب در اجرا جواب داده است. در این زمینه می توان اشاره کرد به گزمه های سیاهپوش با صورت‌پوش ها و دستکش های سرخ‌رنگ که پنهان ماندن هویت شان به حضور مستتر آن ها از گذشته تا حال و آینده در همه جوامع گواهی می‌دهد یا شبیه کردن میرزاآقاخان نوری به پلیس مخفی‌های غربی با ظاهری کاملا مدرن و گریزان از سنت. فضاوحس‌و حال مدرن نمایش با ایران سنتی عهد ناصرالدین شاه قرابت چندانی ندارد.مبل دسته دلبر و چلچراغ اناری رنگ به عنوان دو المان اصلی برای تأکید بر هویت و ماهیت سنتی ایران کافی نیستند.«خاطرات...» نه «بازخوانی مدرن» تاریخ یک جامعه سنتی بلکه «مدرن نمایاندن» آن تاریخ است.بالفرض بازیگرانی که نقش درباریان و مردم این جامعه را بازی می کنند لباس ملی و ایرانی بر تن داشته باشند،که بیشترشان دارند اما باز هم ایران این نمایش از نشانه های تاریخی،فضا و حال و هوای شرقی تهی است.نمایش اگر چه روی کاغذ ایرانی است اما در اجرا فاقد شناسنامه ملی است!اجرای 38 سال پیش بیشتر با سنت عجین بود.ظاهر بازیگران و لباس‌هايشان و وسایل صحنه در آن اجرا واجد نشانه‌هایی از فرهنگ ایرانی و ساده تر بود مثلا از لنگ حمام به عنوان یک نشانه ملی درست استفاده شده بود.دکتر رفیعی «خاطرات...» را نه به صورت یک نمایش تاریخی ایرانی بلکه در قالب یک تئاتر شکسپیری با زبانی جهانی نه زبانی ملی اجرا کرده است.او تا مرز تراژدی پیش رفته اما در همان جا متوقف باقی مانده است.نمایشنامه و نمایش چندبار تمام شده و دوباره شروع می شوند!شروع نمایش با قتل امیرکبیر و پایان آن با قتل جامه دار رقم می خورد اما این دو نفر به خاطر تفاوت خاستگاه و پایگاه طبقاتی نمی‌توانند همچون دو کمان یک پرانتز،فاصله بین مرگ و زندگی را مشخص کنند و شخصیت،مرگ و قتل‌شان همسان فرض شود.نام نمایش با آن چه بر صحنه اجرا می شود، همخوانی کامل ندارد.خاطرات و کابوس‌های جامه دار و زندگی و قتل میرزاتقی خان فراهانی در عنوان نمایش از هم تفکیک شده اند اما در اجرا مرز بین «خاطره» و «کابوس» مخدوش است همچنین نمایشنامه بر پایه «قتل» شکل گرفته و گسترش یافته است و چندان به «زندگی» نمی‌پردازد.تماشاگر بیشتر خاطره می شنود و می بیند آن هم خاطراتی که بعضا چون کابوس،واقعیات تحریف شده هستند!درست مثل خود نمایش که حافظه تاریخی تماشاگرش را در زرورق کابوس و ابهام می پیچد!؟

قدس/«قدس» از بيماري خاموش سينماي ايران گزارش مي‌دهد؛

پول بده، نقش اول بگير

گروه هنر- تکتم بهاردوست - آرزوي ديده شدن بر پرده نقره‌اي سينما هميشه در سر خيلي‌ها بوده است. عشق بازيگري، گروهي بسيار را به کلاس‌ها و مراکز آموزش بازيگري چه در دانشگاه‌ها و چه در مراکز خصوصي کشانده است،...

ولي عده‌اي هم هستند که راه ميانبر را انتخاب کرده اند و براي حضور در يک اثر سينمايي يا به دست آوردن نقش بهتر از شيوه «دسته چک درماني» استفاده مي‌کنند!

چندي پيش جمشيد مشايخي، بازيگر پيشکسوت سينما از پديده‌اي گلايه کرده بود به نام «نقش فروشي» که به گفته وي سال‌هاست گريبانگير سينما و تلويزيون شده است؛ پديده‌اي که به گفته او در آن استفاده از نزديکان و بستگان تهيه کننده يا کارگردان و سرمايه گذار در فيلم‌ها و سريال‌ها معمول و مرسوم شده است.

از سوي ديگر گروهي از بازيگران تازه کار، با پرداخت مبالغي هنگفت به برخي تهيه کنندگان و کارگردان‌ها، نقش‌هاي اصلي را مي‌خرند.هر چند در خصوص اين جريان سند و مدرکي در دست نيست، ولي شواهد و قراين حاکي از آن است که اين پديده با وجود تمام تذکرها و انتقادهاي سينماگران در حال وقوع است. پديده‌اي که يکي از دلايل فساد سينما، رکود فيلمسازي و خانه نشين شدن برخي حرفه‌اي‌هاي اين رشته است.

کمک مالي غيرحرفه‌اي

مريم کاوياني، بازيگر سينما و تلويزيون از اين شکل فساد مالي به عنوان «کمک» ياد مي‌کند و مي‌گويد:خود من تا به امروز با يک چنين موردي برخوردي نداشته‌ام، ولي تا زماني که اوضاع سينما به لحاظ بودجه‌اي دچار مشکل باشد و تهيه کننده مشکل مالي داشته باشد، ممکن است دچار اين فساد فکري هم بشنود.

وي با تأييد اين نکته که چنين چيزي را از همکارانش شنيده است، تأکيد مي‌کند: وقتي قرار است فيلمي ‌ساخته شود و بودجه‌اي هم نيست ويکي هم هست که به عنوان سرمايه گذار مي‌آيد و مي‌گويد من در قبال اين مقدار درساخت اين فيلم شريک باشم و مي‌خواهد که نقشي هم به او داده شود، طبيعي است که تهيه کننده هم دچار وسوسه شود، چون به هر جهت او مي‌خواهد کار کند و فيلمش را بسازد.

پولي بزرگ در مقابل نقشي کوچک

محمد فيلي اما نقش فروشي در سينما و تلويزيون را خيلي متداول مي‌داند و مي‌گويد: اين معضل سال‌هاست که اتفاق افتاده و من حتي در جاهايي هم خودم شاهد اين مورد بوده‌ام.

در سينما و تلويزيون ما کساني هستند که نقشي را مي‌فروشند و کساني هم هستند که براي ديده شدن در يک صحنه کوچک جلو دوربين پول هنگفتي را هزينه مي‌کنند و نقشي را خريداري مي‌کنند.

بازيگر سريال روزي روزگاري ادامه مي‌دهد: ديگر نمي‌شود يک چنين چيزي را پنهان کرد، چون هست و اتفاق مي‌افتد. افرادي هستند که دلشان مي‌خواهد تصويرشان در رسانه ملي يا بر پرده سينما ديده شود و از قضا وضعيت مالي خوبي هم دارند.

http://javanonline.ir/files/fa/news/1393/10/2/115406_208.jpg

اين افراد حاضرند که بابت هر نقشي جلوي دوربين هزينه کنند و وقتي پروژه‌اي بودجه کافي ندارد،

تهيه کننده مجبورمي‌شود بخشي از نقش‌ها را بفروشد که بروز يک چنين مشکلي چه معضلات و مشکلاتي را براي حرفه اي‌هاي اين حوزه و کساني که درآمدشان از اين راه تأمين مي‌شده، به همراه داشته است.خيلي از همکاران من اکنون بيکارند و خانه نشين شده اند.

...وقتي سينما به يغما مي‌رود!

مهرداد فريد، کارگردان سينما اما دليل بروز يک چنين معضلي را وضعيت نابسامان سينما مي‌داند و اظهار مي‌دارد: اگر فيلم‌ها درآمد خوبي داشتند و دست صاحبان فيلم‌ها و سرمايه‌گذاران پر بود، اگر فيلم‌ها در مرحله ويديو شدن به يغما نمي‌رفت،اگر نظام حقوقي بين المللي سفت و سختي وجود داشت که تلويزيون‌هاي فارسي زبان ماهواره به شکل غيرقانوني فيلم‌هاي ما را پخش نکنند، اگرمتولي دولتي سينما مي‌توانست به اين مسايل رسيدگي کند و ‌به وظايف حکومتي‌اش در قبال سينما عمل مي‌کرد و...بسياري از اين چيزهايي که به نظر ناهنجار هستند، به وجود نمي‌آمد.

اين کارگردان ادامه مي‌دهد: اگر يک چنين معضلي هم وجود داشته باشد، اين امکان وجود ندارد که بشود اين ناهنجاري را به شکل مستند اثبات کرد، دليلش هم اين است که بازار سينماي ايران به يغما رفته وهيچ کس نيست که به داد سينما برسد و طبيعي است که بيماري که ميکروب وارد بدنش شده باشد، تب کند و... اما به جاي اينکه به ويروس‌ها توجه کنيم، همه حواسمان به تب بيمار معطوف شده است.

تا نباشد چيزکي...

حسين فرحبخش، تهيه کننده سينما، محل بروز اين معضل را بيشتر در تلويزيون مي‌داند و مي‌گويد: صحبت از نقش فروشي سال‌هاست که به گوش مي‌رسد، ولي من چيزي تا به حال نديده ام.هرچند اين يک واقعيت است که «تا نباشد چيزکي، مردم نگويند چيزها»! ما در اين زمينه هيچ سندي نداريم . وي مي‌افزايد: ولي بي‌شک چنين مشکلي وجود دارد، ولي به نظرم اين ناهنجاري بيشتر در تلويزيون رخ مي‌دهد تا سينما، ولي هنوز بر خود ما هم معلوم نشده که به درستي چه کسي چنين بي اخلاقي را انجام داده است.

خود من يک چنين پيشنهادي داشته‌ام

داريوش باباييان، يکي ديگر از تهيه کنندگان فعال سينماست که دليل بروز يک چنين معضلي را برنامه‌ريزي بدون کارشناسي مي‌داند و مي‌گويد: بدون شک اين قضيه نقش فروشي صحت دارد و دليلش هم مديران کوتاه مدت وزارت ارشاد، برنامه ريزي بدون کارشناسي، پروانه ساخت‌هاي متعدد و کارگردان و تهيه کنندگان نوپا وعاشقان سينما هستند. کساني که بدون بودجه و مسايل حساب شده مي‌آيند و مي‌خواهند وارد عرصه توليد شوند.

بخش خصوصي و حرفه‌اي سينما هميشه اين بودجه را تأمين مي‌کرده و فيلم‌هاي سنگيني هم ساخته است، ولي حالا يک عده‌اي آمده اند و مي‌خواهند با 50 ميليون فيلم سينمايي بسازند و مجبورند به اين خاطر از يک عده جوان عاشق سينما پول بگيرند و فيلم بسازند. اين قضيه؛ نقش فروشي و ترافيکي را در سينماي خانگي و سينما به وجود آورده است.

وي مي‌افزايد: شک نکنيد که يک چنين معضلي وجود دارد و حتي خود من هم پيشنهادهاي عجيب و غريبي در طول مدت اين سال‌ها داشته‌ام، ولي هيچ زمان زير بار اين قضيه نرفته ام.ولي اين را ديده‌ام که تهيه کنندگان تازه کار و جوان اين کار را مي‌کنند و حتي وزارت ارشاد هم در جريان است که من اميدوارم يکي بيايد و جلو اين مشکلات را بگيرد.

قدس/عضو هيأت مديره انجمن صنفي شرکت‌ها و مؤسسه‌هاي فيلمسازي ايران:

بازار پسر خاله دختر خاله بازي داغ است

گروه هنر- تکتم بهاردوست: «رسول توکلي»، عضو هيأت مديره انجمن صنفي شرکت‌ها و مؤسسه‌هاي فيلمسازي ايران، خود يکي از بازيگران عرصه سينما و تلويزيون است.

براي پيگيري بيشتر موضوع وجود «پديده نقش فروشي» در سينما به سراغ وي رفتيم و درباره فعاليت‌هاي انجمن و پيگيري هايش در خصوص اين پديده، ديدگاه‌هاي وي را جويا شديم.

ابتدا درباره فعاليت‌هاي اين انجمن و کارکرد آن توضيحي بدهيد و بگوييد از نظر اين انجمن چه کساني صلاحيت دارند «بازيگر» تلقي شوند؟

انجمن صنفي شرکت‌ها و مؤسسه‌هاي فيلمسازي ايران از سال1387 به صورت مستقل و با تلاش هنرمندان و تأييد وزارت ارشاد راه اندازي شد. وقتي شکاياتي که به وزارت ارشاد مي‌شود به اين انجمن ارجاع داده مي‌شود، توسط شوراي داوري اين انجمن پيگيري و رسيدگي مي‌شود، ولي اينکه اين مسايل چگونه و به چه شکلي و بر چه اساسي پيگيري مي‌شود، بايد بگويم که از نظر قانون 15 سال پيش درانجمن بازيگران جلسات مختلفي برگزار شد که تهيه کنندگان را ملزم مي‌کرد که از بازيگراني براي توليداتشان استفاده کنند که کارت عضويت و صلاحيت انجمن بازيگران و خانه سينما را داشته باشند.

http://www.shahonews.com/wp-content/uploads/2015/01/%D8%B1%D8%B3%D9%88%D9%84-%D8%AA%D9%88%DA%A9%D9%84%DB%8C.jpg

آيا شما نمي توانيد به عنوان يک نهاد صنفي سينمايي مقابل پديده نقش فروشي که به ضرر سينماگران واقعي است، بايستيد؟

با توجه به اينکه اين امرسليقه‌اي است، ما هم نمي‌توانيم به لحاظ قانوني ازتهيه کننده‌اي که پولش را آورده و براي ساخت فيلمي‌در سينما هزينه کرده و مي‌خواهد سرمايه‌اش برگردد، بخواهيم که از بازيگران حرفه‌اي و عضو خانه سينما به جاي فلان کس استفاده کند و چنين قانوني وجود ندارد، چون جايي نيست که اگر تهيه کننده بابت فروش فيلمش متضرر شد، از آن حمايت کند. پس مي‌بينيد که قانون دراينجا سکوت کرده است، ولي اگر در صورتي که شاکي خصوصي وجود داشته باشد، يا مشکل ديگري پيش آمده باشد، هم شوراي داوري و هم قانون رسيدگي خواهند کرد. اما زماني که يکسري توليداتي که ارگاني دولتي بخواهد از آن‌ها حمايت مالي بکنند، چه براي تلويزيون، چه براي شبکه خانگي، آنجاست که بازار پسر خاله، دختر خاله بازي داغ است، خواه موضوع مسايل مالي يا مسايل ارتباطي باشد که البته باز هم شوراي حل اختلاف نمي‌تواند از تهيه کننده‌اي بابت استفاده از فلان فرد به جاي فلان بازيگر حساب پس بکشد.

شما براي رفع اين مشکل، چه در سينما و چه در تلويزيون، چه کرده‌ايد؟

در قانون، تنها صادر کننده مجوز توليد آثار هنري، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي است، ولي متأسفانه با گذشت بيش از 37 سال از پيروزي انقلاب، هنوز يک برنامه مشترک و هماهنگ بين صدا و سيما و اين وزارتخانه وجود ندارد که اصحاب هنر بتوانند با آگاهي از بايد‌ها و نبايدها بدون مشکل اقدام به توليد بکنند. از آن طرف انجمن صنفي بنابر مسؤوليتش در تلاش است که اين حلقه مفقوده را ايجاد کند و اين بي نظمي‌ها، اعمال سليقه‌ها و تصميم‌هاي جزيره‌اي را که در شأن فرهنگ ايراني نيست، از ميان بردارد.

قدس/انتقاد رئیس اتحادیه‌ی ناشران و کتابفروشان از یک سیاست؛

جنگ نابرابر فروشگاه‌های سنتی و آنلاین

رئیس اتحادیه‌ی ناشران و کتابفروشان تمرکز کتابفروشی‌ها روی فروش آنلاین را در شرایط اقتصادی فعلی کتاب و نشر قابل عملیاتی شدن ندانست.

محمود آموزگار (رئیس اتحادیه‌ی ناشران و کتابفروشان) در گفت‌و‌گو با خبرنگار ایلنا؛ با اذعان به اینکه در ضرورت استفاده از تکنولوژی‌های جدید شکی نیست، گفت: قاعدتا اگر بتوانیم از امکانات فروش آنلاین در کتابفروشی‌ها بهره ببریم طبیعی است که می‌تواند به فروش اضافه منجر شود اما باید توجه داشت اصل مسئله پایین بودن تعداد کتابفروشی‌ها و امکانات همین کتابفروشی‌های فعلی است اگر این کتابفروشی‌ها بخواهند سیستم آنلاین و امکانات استفاده از فروش‌ آنلاین را برای خود مهیا کنند نیاز به تعریف نیروی انسانی و هزینه جهت کنترل، ارسال و دریافت سفارشات مشتری است همین مسئله فارغ از هزینه‌های ابتدایی برای طراحی و راه‌اندازی چنین امکانی خودش یک تحمیل مالی مضاعف به کتابفروشی‌ها به حساب می‌آید.

رئیس اتحادیه‌ی ناشران و کتابفروشان ادامه داد: در واقع سیستم و عرضه کتاب در کشور ما اساسا یک سیکل معیوب و مشکل دارد جایی می‌توان از کمک فروش آنلاین صحبت کرد که مراجعان حضوری نیز در حد قابل قبولی وجود داشته باشد شاید فروش آنلاین برای تعداد اندکی از کتابفروشی‌ها که به لحاظ محل ساختمان و مساحت مکان مشتری‌های خود را دارند چنین شرایطی بتوان مهیا کرد اما کتابفروشی که نهایتا روزی صد هزار تومان فروش دارد اگر بخواهد فروش آنلاین راه‌اندازی کند باید هزینه‌های اضافه‌ای برای نیروی انسانی برای فروشگاه آنلاین و .. در نظر بگیرد. همین حال بسیاری از کتابفروشی‌ها با عدم فروش مواجه هستند و برای پرداخت عوارض حقوق پرسنل اجاره‌بها و ... به مشکل برمی‌خورند پس مطمئنا نمی‌توانند به استفاده از فروش آنلاین فکر کنند.

http://media.mehrnews.com/d/2014/10/28/4/687789.jpg?ts=1448516263924

او صحبت‌های سید عباس صالحی (معاون فرهنگی وزارت ارشاد) در اولین دیدارش با اهالی نشر در کتابفروشی توس، مبنی بر نیاز توجه به کتابفروشی‌ها به فضای اینترنت و فروش آنلاین را پاسخی به انتقادها از طرح «ویترین کتاب» که توسط خانه کتاب اجرایی شده است، دانست و بیان کرد: ما معتقدیم چنین طرحی به نوعی رقابت با کتاب‌فروشی‌های موجود است و خودش نوعی نقض غرض در صحبت‌هایی که برای توجه به کتابفروشی‌ها مطرح می‌شود ما گلایه داریم از اینکه تعداد کتابفروشی‌ها بسیار پایین است، دخل وخرج یک کتابفروشی به هیچ وجه نمی‌چرخد و انواع هزینه‌های جانبی مانند عوارض‌های‌ متعدد به آنها نیز تحمیل می‌شود همه اینها یعنی یک شکاف و چالش بزرگ برای دسترسی مردم به کتاب.

این فعال نشر مجددا کمبود تعداد کتابفروشی‌ در کشور را یادآور شد و گفت: گفتن این نکته که بسیاری از شهرها و شهرستان‌های ما کتاب‌فروشی ندارند شاید خیلی تکراری باشد اما وقتی می‌بینیم همین تعداد اندک کتابفروشی‌ها با سختی به بقای خود ادامه می‌دهند اعتراض به طرحی مانند ویترین کتاب را چندان غیرمنطقی نمی‌دانیم البته طبیعتا اگر یک سیستم تشکیلاتی مانند خانه کتاب بخواهد با برنامه‌ریزی و هم‌افزایی به نوعی به فروش آنلاین کتاب کمک کند نهایتا حتی به صورت محدود باعث بیشتر در دسترس قرار گرفتن کتاب می‌شود اما واقعیت این است که «ویترین کتاب» همزمان تهدیدی است برای کتابفروشی‌ها.

آموزگار اضافه کرد: مجدد تاکید می‌کنم طبیعی است که تکنولوژی و فناوری امکانات خوبی هستند ولی وقتی هوز مرحله پیش از تکنولوژی را پشت سر نگذاشته‌ایم و کمبودهای فراوانی در این بخش داریم ورود یکباره به فضای تکنولوژی آسیب زننده است. وقتی هنوز فروش سنتی و توزیع کتاب ما برای سراسر کشور مشکل دارد و بسیاری از شهرستان‌های ما نهایتا یک کتابفروشی دارند صحبت از توجه به فروش آنلاین چندان شنیده نمی‌شود.

او سپس طرح‌هایی مثل «ویترین کتاب» را با اصل واسپاری امور به بخش خصوص در تناقض دانست و متذکر شد: فارغ از رقابتی که طرح‌های اینچنینی با کتابفروشی‌ها به ویژه کتابفروشی‌های کوچک بوجود می‌آورند اساسا چنین رویه‌ای با اصول واگذاری امور فرهنگی به بخش خصوصی همخوانی ندارد خانه کتاب نهایتا یک مجموعه دولتی است که باید در چارچوب قوانین و مقررات مشخص کار کند نمی‌توان یک سازمان و نهاد زیر ارگان دولتی تشکیل داد که قواعد بودجه‌ای و هزینه مشخص خود را دارد و وقتی در تامین بودجه و هزینه‌ها به مشکل برخوردیم با در نظرگرفتن فضا و امکانات متفاوت بخواهیم این خلا مالی را پرکنیم و به نوعی از طرق مختلف خرج نهاد را در بیاوریم.

او در پایان تاکید کرد: البته معاونت فرهنگی وزارت ارشاد در هفته کتاب و با طرح «کتابفروشی به وسعت ایران» نشان داد که از اهمیت کتابفروشی‌ها در چرخه نشر غافل نیست و قول‌هایی هم برای بهبود شرایط کتابفروشی‌ها داده است که امیدواریم محقق شود.

قدس/اظهارات دبیر جشنواره‌ی فیلم فجر درباره‌ی متقاضیان

دبیر جشنواره فیلم فجر اعلام کرد که بررسی آثار متقاضی شرکت در این دوره از جشنواره از هفته پیش توسط هیات انتخاب آغاز شده است.

محمد حیدری در گفت‌وگو با خبرنگار سینمایی ایسنا، اضافه کرد: نتایج بررسی آثار بین 15 تا 20 دی‌ماه اعلام می‌شود و اسامی هیات انتخاب نیز همزمان با اعلام آثار معرفی خواهد شد.

وی درباره‌ی حضور فیلمسازان شاخص در این دوره از جشنواره و در پاسخ به این پرسش که آیا آنان نیز فرم شرکت در جشنواره را پر کرده‌اند، توضیح داد: تمام فیلمسازان شاخص فرم شرکت در جشنواره را پر کرده‌اند و هفته آینده اسامی فیلمسازانی را که فرم شرکت در جشنواره را پر کرده‌اند، اعلام می‌کنیم.

http://static1.ilna.ir/thumbnail/7Qe3lDfMy4sS/jdOw6BVd1SaFQD2FIwrkm19XVpFpgKJT6P7AZsoUaJOMfnVgDIk5psq6hAzUIkj6PhXEUCzOd_qonp5C9C3y-lJMAGZk7q47A1u-PqaCGmRUfBzBcc8fZHpB8dUR0jRr4YrHge2lX42hUXIewbcfXgRd2Q3UHFPj2luj8lYWIDP6vjP0H3Sq7se9hiTywHDd5_JtRg4pGF8,/%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF+%D8%AD%DB%8C%D8%AF%D8%B1%DB%8C.jpg

محمد حیدری در پایان در پاسخ به پرسشی دیگر مبنی بر این‌که آیا خود او شخصا به عنوان دبیر جشنواره فیلمسازی را برای حضور در این رویداد دعوت کرده است، تصریح کرد: ما کسی را برای حضور در جشنواره دعوت نکردیم و تمام متقاضیان خودشان فرم حضور در جشنواره را پر کرده‌اند.

به گزارش ایسنا، سی‌و چهارمین جشنواره بین‌المللی فیلم فجر با دبیری محمد حیدری 12 تا 22 بهمن‌ماه برگزار می‌شود.

مردم سالاری/رهبر گروه آوازي تهران:

جشنواره فجر فرصتي براي روي صحنه آمدن جوانان است

رهبر گروه آوازي تهران گفت: جشنواره موسيقي فجر داراي تغيير رويکردي شده که من تا حد زيادي با آن موافق هستم، اما در عين حال نبايد جواناني را که همه انگيزه‌شان حضور در اين جشنواره است، ناديده گرفت.

ميلاد عمرانلو که در چند سال اخير عضو هيئت انتخاب جشنواره موسيقي فجر بوده، درباره ايده بازگشت چهره‌ها و پيشکسوتان که قرار است در جشنواره امسال اجرا شود، در گفت‌وگو با ايسنا، اظهار کرد: اوايل دهه 70 يعني زماني که من دانشجوي رشته کارشناسي موسيقي بودم، جدول جشنواره فجر شامل نام‌ هنرمندان بزرگ موسيقي بود که اجراهاي درجه يک را روي صحنه مي‌بردند. در واقع ما شاهد چکيده‌اي از بهترين‌ها در جشنواره موسيقي فجر بوديم.

نوازنده ارکستر سمفونيک تهران ادامه داد: نحوه اجراي جشنواره در آن سال‌ها طوري بود که مخاطب مي‌توانست از روي جدولي گسترده به‌راحتي اجراي مورد علاقه‌اش را انتخاب کند؛ اما در طول حدود هفت سال اخير، اين رويه تغيير کرد و تحولي در جشنواره ايجاد شد. تحولي که باعث ايجاد موج مثبتي ميان گروه‌هاي موسيقي شهرستاني شد و خيلي‌ها براي کار کردن انگيزه پيدا کردند.

وي افزود: در سال‌هاي اخير که جشنواره بر مبناي جوان‌گرايي کار خود را پيش مي‌برد، جواناني فرصت روي صحنه رفتن، پيدا کردند و تمام انگيزه‌شان اجرا در جشنواره موسيقي فجر بود. حالا که تصميم بر اين شده که جشنواره بخش رقابتي را براي آن‌ها حذف کند، يک جور آب سرد ريختن روي جوانان است.

http://www.musicema.com/sites/default/files/IMG12153851.jpg

اين موضوع نه‌تنها در شهرستان‌ها بلکه در تهران هم مشهود بود، زيرا جوانان ما به‌جز اين جشنواره، ديگر جايي براي ديده‌ شدن نداشتند. به اعتقاد من، حذف بخش رقابتي جشنواره در واقع ترمزي براي ادامه فعاليت اين گروه‌هاي جوان است.

عمرانلو با تأکيد بر اهميت بخش رقابتي جشنواره موسيقي فجر گفت: تأکيدم بر اين است که بخش رقابتي حذف‌شده در جشنواره، به جاي ديگري يا با عنوان ديگري تعميم پيدا کند. مثلا مي‌تواند در جشنواره جوان نمود پيدا کند. درست است که جشنواره به سمت حرفه‌اي شدن مي‌رود و اين اصلا چيز بدي نيست، اما حذف شدن کامل اين بخش، قطعا تبعات منفي خواهد داشت.

رهبر گروه آوازي تهران در بخش ديگري از سخنانش اظهار کرد: در چند سال اخير، بزرگ‌ترين معضل جشنواره، بحث بودجه بوده که البته اين حدس من است. فکر مي‌کنم کمبود بودجه همان‌ چيزي است که باعث شده مسؤولان امسال بخش رقابتي را حذف کنند. زيرا بخشي پرهزينه است و به برگزيدگان، جوايز نقدي اهدا مي‌شود و اين موضوع بايد طور ديگر مديريت مي‌شد تا اين بخش حذف نشود. مثلا به جاي اهداي جوايز نقدي، از اين جوانان صرفا يک حمايت معنوي شود.

وي در پاسخ به اين پرسش که روند حمايت از جوانان چقدر در زمينه رشد حرفه‌اي آن‌ها موثر بوده است؟ توضيح داد: آن برنامه‌ها داشت به اتفاقات خوبي منجر مي‌شد. حتي داشتيم آيين‌نامه‌اي تدوين مي‌کرديم که به سطحي حرفه‌اي‌تر برسيم. آن زمان روي گروه‌هاي شهرستاني هم نظارت داشتيم، اما با روند فعلي نه‌تنها ديگر نظارتي بر گروه‌هاي جوان وجود ندارد، بلکه ديگر نمي‌توانيم کمکي هم به آن‌ها کنيم و با نقطه‌ضعف‌هاي‌شان آشناي‌شان کنيم.

مردم سالاری/اجراي دو نوازي کمانچه و تنبک?سعيد فرج پوري و پژمان حدادي

کنسرت «دو نوازي کمانچه و تنبک» سعيد فرج پوري و پژمان حدادي با عنوان «بداهه‌نوازي در موسيقي دستگاهي ايران» پنجشنبه 26 آذر ساعت 20 در فرهنگسراي ارسباران اجرا مي‌شود.

به گزارش روابط عمومي فرهنگسراي ارسباران، در اين کنسرت سعيد فرج پوري و پژمان حدادي از اعضاي ثابت گروه دستان، براي اولين بار در کنار هم به دو نوازي با تکيه بر مرکب نوازي و بداهه‌نوازي در موسيقي دستگاهي ايران مي‌پردازند.

سعيد فرج پوري، آهنگساز و نوازنده کمانچه متولد 1339، مدرس در کانون چاووش، مرکز حفظ و اشاعه موسيقي، هنرستان‌هاي دختران و پسران، دانشگاه هنر و دانشگاه علمي کاربردي است.

وي تاکنون نوازندگي در گروه‌هاي شيدا، عارف، آوا، دستان و شرکت در ضبط آثار شماري از آهنگسازان معاصر را در کارنامه خود دارد و کنسرت‌هاي فراواني را در مراکز فرهنگي و فستيوالي اروپا، آمريکا، کانادا، آسيا به همراه گروه‌هاي مختلف و صاحب‌نام موسيقي ايراني، برگزار کرده است.

تک‌نوازي کمانچه 1 در دستگاه سه‌گاه، تک‌نوازي کمانچه 2 در دستگاه همايون، کمانچه نوازي بر اساس نغمه‌هاي کردي، آلبوم کمانچه نوازي چهارگاه و بيات ترک، شوريده (برنده جايزه بهترين موسيقي سال 2003 از وزارت فرهنگ فرانسه)، آهنگسازي آلبوم‌هاي درياي بي‌پايان (همکاري با گروه دستان با صداي سالار عقيلي و غوغاي عشق‌بازان)، (آهنگسازي براي گروه‌ آوا با آواز محمد رضا شجريان) بخشي از مجموعه آثار وي است.

http://img7.irna.ir/1394/13940918/81872712/81872712-70364531.jpg

فرج پوري پيش از اين اجراي تصنيف براي گروه سازهاي ملي: نقش پندار - آوات - زمانه - يادواره سيدعلي اصغر کردستاني- ژوان – را بر عهده داشته است و کتاب «20 قطعه براي کمانچه» را به نگارش درآورده است.

پژمان حدادي متولد 1348 فراگيري ساز تنبک را از سن 10 سالگي به مدت 2 سال نزد اسدلله حجازي آغاز و از آموخته‌هاي ايشان بهره فراوان برد. وي همواره خود را در ارتباط با پايه‌ريزي و اساس فراگيري صحيح تنبک‌نوازي مديون او مي‌داند.

پس از آن‌ براي مدت کوتاهي‌ از محضر بهمن رجبي نوازنده برجسته تنبک بهره برد که اين امر راهگشاي نگاه و تجربه ديگري براي او از نوازندگي تنبک شد. وي با پيگيري مستمر، سبک‌هاي گوناگون نوازندگي پيشکسوتان تنبک را دنبال مي‌کرد و شيفته سبک نوازندگان نامداري چون زنده‌ياد حسين تهراني‌، ناصر فرهنگ فر و همچنين مرتضي‌ اعيان بود. او به طريق شنيداري از آثار ضبط‌ شده آن‌ها تأثير بسيار زيادي گرفت.

اين نوازنده پس از مدتي‌ علاقه‌‌ زيادي به ساز دف پيدا کرد و در کنار تمرين ساز تنبک به‌صورت خودجوش به فراگيري اين ساز پرداخت و از راه دور و شنيداري از آثار ضبط‌ شده بيژن کامکار بهره فراوان برد.

حدادي در سال 1989 از ايران به آمريکا مهاجرت کرد و از سال 1991 موسيقي‌ را به شکل حرفه‌اي دنبال کرد. پس از همکاري با چند گروه موسيقي‌ سنتي‌، از جمله عشاق و نوا که در خارج از ايران فعاليت داشت و آشنايي وي با حسين عليزاده در آمريکا و نوازندگي در کنار ايشان در کنسرت‌هاي متعدد، سبب شد با انگيزه و جديت بيشتري به فعاليت حرفه‌اي در موسيقي‌ بپردازد.

وطن امروز/معرفی کتاب «حاج قاسم»

ایستاده چون سرو

گروه فرهنگ و هنر: حاج قاسم سلیمانی، یکی از دلاورمردان عرصه ایثار و جاودانگی است که پا به پای دوستان و همرزمان خود در اکثر اتفاقات مهم جنگ حضور داشته و پس از اتمام جنگ چندین سال در قامت یک سرباز به مقابله با اشرار پرداخته است. همین تجربه باعث شد او از سال ۷۶ به‌عنوان فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی انتخاب شود و عملکردی را از خود به جای بگذارد که امروز بعد از ۱۸ سال، تبدیل به یک قهرمان ملی شود. قهرمان بزرگواری که کتاب‌های کمی در ارتباط با او نوشته شده و شخصیتش هنوز در میان دوستدارانش به عنوان یک چهره جذاب ولی مرموز باقی مانده است. چهره‌ای که علی‌اکبری مزدآبادی در کتاب «حاج قاسم» سراغ معرفی آن رفته است. کتابی ۱۶۷ صفحه‌ای در ارتباط با برخی خاطرات و سخنرانی‌های سردار سلیمانی در دوران دفاع‌مقدس که به وسیله این نویسنده جمع‌آوری شده و براساس توالی زمانی چیده شده است. کتاب «حاج قاسم» چندی است به بازار نشر آمده و در این مدت مورد توجه مخاطبان قرار گرفته است. در قسمت ابتدایی این کتاب یک زندگینامه خودنوشت از سردار سلیمانی وجود دارد که به بخشی از فعالیت‌های او در دوران ابتدایی جنگ اشاره می‌کند اما در بخش‌های دیگر این کتاب بیشتر از سخنرانی‌ها و خاطرات سردار که مرتبط با 3 عملیات بزرگ والفجر ۸، کربلای ۴ و کربلای ۵ است استفاده شده تا از دل سخنرانی‌های ارزنده سردار، خاطراتی ماندگار از مردی خستگی‌ناپذیر و همرزمانش نقل شود و به این وسیله شخصیت بی‌هیاهوی او بیشتر به مخاطب معرفی شود. وجود بیش از ۸۰ عکس رنگی از مقاطع مختلف زندگی سردار سلیمانی یکی دیگر از ویژگی‌های جالب این کتاب است که تماشای آن می‌تواند برای هر مخاطبی جذاب باشد. عکس‌هایی از روزهای جوانی سردار و حضور او در جبهه‌های جنگ تا عکس‌هایی از حضور او در کنار مقام معظم رهبری و دیگر فرماندهان شاخص نظامی کشور که همگی با ذوق نویسنده اثر از میان انبوهی از عکس‌ها دستچین شده و در کنار هرکدام از خاطرات ایشان درج شده است. همچنین یکی دیگر از ویژگی‌های شاخص این اثر، ترجمه و ارائه یکی از مقالات خارجی منتشر شده در ارتباط با سردار سلیمانی است که توسط یکی از پژوهشکده‌های سیاسی آمریکا منتشر شده و نشان‌دهنده نگاه پر از هراس و البته احترام غربی‌ها به شخصیت این سردار مبارز ایرانی است. کتاب «حاج قاسم» هفدهمین اثر از مجموعه کتاب‌های «یاران ناب» است که توسط انتشارات «یا زهرا(س)» روانه بازار نشر شده است. اثری خواندنی و قابل توجه از زندگی سردار مجاهد انقلاب اسلامی که برای مخاطبان قابل توجه خواهد بود، چنانکه در بخش‌هایی از کتاب ارزنده «حاج قاسم» به نکات ارزنده‌ای خواهیم رسید.

http://www.fastcamp.ir/wp-content/uploads/2015/12/1929546-400x372.jpg

«حاج قاسم» به روایت حاج قاسم

این بخش از کتاب برگرفته از مصاحبه حاج قاسم سلیمانی با دوهفته‌نامه «پیام انقلاب» در سال ۱۳۶۹ است که در آن از زبان حاج قاسم سلحشور و قهرمان آمده است: «من قاسم سلیمانی، فرمانده سپاه هفتم صاحب‌الزمان(عج) کرمان هستم. در سال ۱۳۳۷ در روستای قنات ملک از توابع کرمان به دنیا آمدم. دیپلم هستم و دارای همسر و دو فرزند یکی پسر و یکی دختر می‌باشم. قبل از انقلاب در سازمان آب کرمان به استخدام درآمدم و پس از پیروزی انقلاب اسلامی و در اول خرداد سال ۱۳۵۹ به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمدم. با شروع جنگ و حمله عراق به فرودگاه‌های کشور، مدتی از هواپیماهای مستقر در فرودگاه کرمان محافظت می‌کردم. 2 یا 3 ماه پس از شروع جنگ در قالب اولین نیروهای اعزامی از کرمان که حدود ۳۰۰ نفر بودند، عازم جبهه‌های سوسنگرد شدیم و به عنوان فرمانده دسته مشغول به کار شدم. در روزهای اول ورود به جبهه، دشمن را قادر به انجام هرکاری می‌دانستم اما در اولین حمله‌ای که انجام دادیم، موفق شدیم نیروهای دشمن را از کنار جاده سوسنگرد تا حمیدیه به عقب برانیم و تلفاتی نیز بر آنها وارد کنیم که این امر باعث شد تصور غلطی که از دشمن در ذهن داشتم از بین برود». در بخش دیگری از کتاب از زبان نیایش حاج قاسم می‌خوانیم: «خدایا! تو شاهد هستی 5 روز به عملیات [والفجر۸] مانده، هرگز اشک از صورت بسیجی‌های ما خشک نشد. یکسره گریه می‌کردند. گردن‌های‌شان کج بود. فریاد می‌زدند: خدایا! رو سیاه‌مان نکن. خدایا! شرمنده‌مان نکن. خدایا! این اشک‌ها عصای موسی شد و نیل را شکافت. اروند را شکافت و بسیجی‌های مظلوم ما را عبور داد و ما این را دیدیم. ما در آن شب توفانی و ظلمات تاریک عملیات که امیدی به موفقیت نداشتیم، دیدیم این را. می‌گفتیم: خدایا! تو باید همان‌طور که موسی را از نیل عبور دادی، ما را از اینجا عبور بدهی. می‌گفتیم: خدایا! خودت فرمودی: «والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا.» خدایا! خودت گفتی حرکت کنید، من هدایت می‌کنم. خدایا! کمک‌مان کن و خدا در آن شب عملیات کمک‌مان کرد...» در بخش چهارم از کتاب «حاج کاظم»، نویسنده اثر به بررسی «سردار سلیمانی در نگاه غربی‌ها» می‌پردازد که در نوع خود جالب توجه است و در آن آمده است: «موسسه امریکن اینترپرایز» که اصلی‌ترین و موثرترین موسسه در زمینه سیاست‌گذاری کلان ایالات متحده آمریکاست و از آن به عنوان «اتاق فکر» آمریکا یاد می‌شود، در سومین مقاله از سلسله مقالاتی تحت عنوان «چشم‌انداز خاورمیانه»، توصیف خود را از سردار قاسم سلیمانی بیان کرده است. در این قسمت بخش‌هایی از این مقاله را می‌خوانیم: رئیس‌جمهور ایالات متحده آمریکا سال ۱۳۹۰ نام فرمانده عالیرتبه جمهوری اسلامی، سردار قاسم سلیمانی را به فهرست افراد تحریم‌شده از سوی ایالات متحده آمریکا افزود. برنامه‌ریزان ایالات متحده آمریکا برای مقابله با فعالیت‌های سردار سلیمانی و نیروی قدس سپاه، ابتدا باید دلیل اقدامات جسورانه و کامیابی‌های نظامی این سردار سپاه را دریابند. گزارش‌های موجود درباره سردار سلیمانی، مردی را تصویر می‌کند که بی‌ آنکه آموزش رسمی فراوانی دیده باشد، فرمانده موفقی شده است. به‌رغم شهرت فعالیت‌های سردار سلیمانی، چیز زیادی درباره خود او نمی‌دانیم و شخصیتش همچنان یک معماست. هدف این چشم‌انداز گشودن همین راز است و می‌خواهد با استفاده از منابع فارسی موجود، به بررسی روش مدیریت این فرمانده سپاه، زندگی نظامی وی و اظهارات عقیدتی اخیرش درباره صدور انقلاب بپردازد». قاسم سلیمانی یک قهرمان جنگی و وطن‌پرست واقعی است که بعد از انقلاب، درحالی که ایران از سویی درگیر جنگ داخلی در کردستان بود و از سوی دیگر با اشغالگران عراقی دست ‌و‌ پنجه نرم می‌کرد، به سپاه پاسداران پیوست. در زمان جنگ و در عملیات شناسایی، برای پیشگیری از تلفات نیروهای تحت فرمان خود، جانش را به خطر می‌انداخت. بنابر یک گزارش معتبر، سردار سلیمانی در یکی از این عملیات‌ها در ۱۱ تیر ۱۳۶۱ نزدیک بود به اسارت نیروهای عراقی درآید. در این گزارش هم احتیاط سردار سلیمانی پیش از عملیات را می‌توان دید و هم تمایلش به تقبل کارهای خطرناک. چهره‌ای که منابع موجود از سردار سلیمانی ترسیم می‌کنند، یک جنگجوی جوانمرد است ولی کمتر در زمینه سیاسی وارد می‌شود. وقتی در کرمان به کارهای ساختمانی مشغول بوده، بیشترین زمان فراغتش را در زورخانه‌های عطایی و جهان می‌گذارنده است. جایی که علاوه بر ورزش به تشویق و تقویت خلق و خوی جوانمردی هم توجه می‌شود. سردار سلیمانی در سخنرانی‌های پرشورش، پیش و پس از عملیات جنگی با گریه و زاری و تقاضای بخشش از شهدا، به خاطر شهید نشدن خود، افراد زیر امرش را بشدت تحت تاثیر قرار می‌داده است. پیش از هر حمله، او سربازانش را یکی‌یکی در آغوش می‌گیرد و در حالی که اشک می‌ریزد، با آنها وداع می‌کند. سردار سلیمانی یک عملگراست و در رویایی با مشکلات تاکتیکی توانایی رهبری خود را ثابت کرده است. منابع موجود او را فرماندهی معرفی می‌کنند که مهارت در تاکتیک‌های نظامی را خیلی پیش‌ترها و با تجربه شخصی آموخته است و به نظر می‌رسد برای این تجربه‌ها ارزش و اعتباری پیش از دستورات مقام‌های بالاتر قائل است. اخلاق و رفتار سردار سلیمانی، او را در دل افراد تحت فرماندهی‌اش بسیار محبوب کرده است. ۱۱ مرداد ۱۳۶۵ در دیداری بسیار اتفاقی از شهر زادگاهش، کرمان، مقامات بهداشت محل را متهم کرد اهمیتی برای حفظ جان سربازان زخمی او که برای درمان از جبهه بازگشته‌اند، قائل نیستند. شواهدی نیز وجود دارد که با وجود احترامی که برای شهیدان قائل بوده و ستایشی که از شهادت می‌کرده، هیچوقت حاضر نمی‌شده افرادش را بی‌دلیل به کشتن بدهد و همیشه آماده بوده اگر نقشه‌های جنگی مقامات نظامی مافوقش به نظر او، منجر به مرگ غیرضروری افرادش می‌شود، با آن نقشه‌ها مخالفت کند. اینها گوشه‌ای از تصویری ناب و ماندگار از اسطوره‌ای مجاهد چون قاسم سلیمانی در کتاب «حاج قاسم» است.


منبع: بولتن نیوز

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین