به گزارش بولتن نیوز، در روزگار ما نیز روزنامه های موجود با گرایشات سیاسی و فکری گوناگون، دست به این کار زده و در قالبهای مختلف، به مسائل فرهنگی می پردازند. اما نکته اینجاست که این همه تولیدات فرهنگی منتشر شده در روزنامهها برای دیده شدن پا به این جهان گذاشته اند. به عبارت دیگر، مطلبی که دیده نشود گویی اصلاً تولید نشده است. اما آیا با حجم انبوه سایتها و مجلات و روزنامهها و رسانههای مختلف دیگری که وجود دارد، میتوان به همه آنها پرداخت و مطالب شان را از نظر گذراند؟ جواب معلوم است …
به همین دلیل ما در بولتن نیوز سعی کردهایم تا از این به بعد و در قالب صفحه«فرهنگ در رسانه»به بازخوانی و بازنشر اصلیترین مطالب فرهنگی روزنامهها بپردازیم. به عبارت دیگر، «فرهنگ در رسانه»تلاشی است برای تبلور روزانه تراوشات فرهنگی روزنامه های کشور. تا به این طریق، حداقل اصلیترین مقولات فرهنگی که در روزنامهها منتشر شده است، توسط مخاطبین دیده شود. البته ما از همین جا، دست همکاری خود را به سمت همگان دراز کرده و از همه کسانی که تمایل دارند به انحای مختلف در این زمینه به ما کمک کنند، دعوت میکنیم تا در کنار ما، به ارتقای صفحه«فرهنگ در رسانه»کمک کنند.
آرمان، آفتاب یزد، ابتکار، اعتماد، افکار، اطلاعات، ایران، تفاهم، جام جم، جوان، جمهوری اسلامی، حمایت، خراسان، راه مردم، حمایت، روزان، رویش ملت، سیاست روز، شرق، شهروند، قانون، قدس، کیهان، مردم سالاری، وطن امروز و همشهری روزنامه هایی هستند که روزانه به آنها پرداخته و سعی می کنیم گلچینی از بهترین های آنها را در یک سبد فرهنگی به خدمت شما عرضه کنیم.
***
آرمان/توليدات سينما ديگر چنگي به دل نميزند
عمار تفتي گفت: در دهه 70 فيلمهايي كه ميديدم برايم لذت بخشتر بود و گاهي دوست داشتم در فيلمي خاص بازي كنم، اما توليدات اخير سينما ديگر چنگي به دل نميزند. عمار تفتي بازيگرجواني است كه در سن 11 سالگي با بازي در فيلم سينمايي«ايليا نقاش جوان» به كارگرداني ابوالحسن داودي وارد دنياي سينما شد. وي تجربههاي ديگري به جز بازيگري در سينما همچون دستياري داشته است. او با بازي در چند سريال تلويزيوني همچون «زير زمين» براي مردم شناخته شد و بعد از آن نيز در چند فيلم سينمايي حضور پيدا كرد. آخرين فيلم سينمايي كه از وي بر پرده سينماها نقش بست «مزار شريف» بود. عمار تفتي بازيگر فيلم سينمايي «مزار شريف» كه چندي پيش اكران آن در سينماهاي سراسر كشور به پايان رسيد، در گفتوگو با فارس، درباره اينكه چرا در طي سالهايي كه در سينما فعاليت داشته، كمتر در كارهاي شاخصي چون فيلمي كه در بالا به آن اشاره شد، بازي كرده است، گفت: ابتدا بايد بگويم فيلم سينمايي «مزار شريف» يك كار دولتي بود كه تكليفش روشن است و يك دستاورد و اتفاق ويژه سينمايي محسوب نميشود، اما در مقوله مسائل فني و تكنيكي ميتوان درباره اين فيلم صحبت كرد. وي در ادامه افزود: بايد بپذيريم در حوزه كارگرداني و بازيگري اتفاق ويژهاي در فيلم نميافتد كه براي بنده بخواهد به عنوان نقطه عطفي در كارنامه كاريام به حساب بيايد.
تفاوتي بين مديومها نميگذارم
تفتي اظهار داشت: طي اين سالها ساير توليدات سينما هم چندي به دل نميزند، دوستان ما در سينما درگير فروش فيلمها هستند، در حقيقت فضاي فعلي سينما، فضاي دلچسب و جذابي نيست. اساساً براي من به عنوان يك بازيگر مديومهاي مختلف، تفاوتي ندارد. شخصا تفاوتي بين راديو، تلويزيون، تئاتر و سينما قائل نميشوم؛ چراكه من يك بازيگرم و بايد بتوانم در هر مديومي كارم را به درستي انجام دهم. بازيگر فيلم سينمايي «جايي براي زندگي» در ادامه با اشاره به اينكه سينماي ما در حال حاضر شرايط ركود را سپري ميكند، گفت: درواقع توليدات ما در دهه 70 و 80 روند بسيار بهتري داشت. اين در شرايطي است كه توليدات فعلي آثار ويژهاي نيستند، در نظر داشته باشيد كه وقتي توليد سينماي ملي ما در سال 25 فيلم است، قطعاً دوستاني هستند كه در اين 25 فيلم حضور پيدا كنند. اگر توليدات سينما به 100 الي 105 فيلم در سال برسد، من هم خوشحال ميشوم كه نقشي در سينماي ايران داشته باشم.
فيلم دولتي تكليفش باخودش معلوم است
تفتي در پاسخ به اين پرسش كه آيا يك فيلم دولتي نميتواند در بخشهاي مختلفي چون بازيگري يا كارگرداني بدرخشد، گفت: فيلم دولتي يك داستاني دارد كه سفارشدهنده، تهيهكننده يا ارگان دولتي است كه ميخواهد سرمايه اين فيلم را تقبل كند، به همين منظور تقاضاهايي دارد كه بايد برآورده شود، از طرفي موضوع فيلم چون «مزار شريف» كه سياسي بوده و به داستان بين ايران و طالبان ميپردازد، از اتفاقي سخن ميگويد كه ممكن بود به جنگ بزرگي تبديل شود. اين بازيگر در ادامه گفت: از زماني كه در بازيگري شناخته شدهام و توسط دوستان جدي گرفته شدهام كه به من پيشنهاد همكاري دادند، تقريباً از سال 85 يا 86 بود كه به اين جايگاه رسيدم و از آن زمان به بعد هم در سينما شاهد اتفاق ويژه و شاخصي نبودم. تنها به چند كار ميتوان بسنده كرد كه يكي از آنها فيلمي است كه اصغر فرهادي ساخته است، ساير آثار نيز معمولي هستند و چنگي به دل نميزنند.
ديگر احساس دهه 70 را ندارم
او ادامه داد: در طي اين مدت شاهد نقشهايي نبودم كه دوست داشته باشم در آنها بازي كنم. اين احساس در دهه 70 با ديدن آثار سينمايي بيشتر در درونم شكل ميگرفت. با توجه به همه اين شرايط بايد بگويم در حال حاضر بازي خوب و تفاوت نگذاشتن بين مديومها برايم جديتر است. تفتي در ادامه اظهار داشت: از كودكي تا به امروز تجربههاي مختلفي در بخشهاي گوناگون سينما داشتهام، كل مجموعه يك وسيله است براي يك هدف ديگر، اينكه ما بخواهيم وسيلهمان را ارتقا دهيم، مانند عوض كردن ماشين شخصي خودمان، درواقع اتفاق ويژهاي در شخصيت و رزومه ما با اين روند كاري نميافتد و تنها ماشينمان بهتر ميشود. بازيگر فيلم سينمايي «خواب زمستاني» گفت: در مجموع براي اينكه اتفاق بهتري در رزومه كاريام بيفتد، سعي ميكنم صبور باشم و همواره بايد اتفاقات مختلفي دست به دست هم دهد تا يك لحظه ويژه در كارنامه يك بازيگر به وجود بيايد. وي درباره زمانهايي كه بيكار است، گفت: عكاسي ميكنم، اما اينكه من عكس ميگيرم و اتفاقاً خوب هم ميگيرم، مسالهاي نيست كه بخواهم آن را رسانهاي كنم يا نمايشگاهي بگذارم تا خودم را به ديگران معرفي كنم. بهدليل اينكه من عكاس نيستم، يا لااقل حرفهاي كه انتخاب كردهام، عكاسي نيست. اين بازيگر در ادامه افزود: در طي اين سالها و با توجه به سن و سالم نيازي به اين ندارم كه بخواهم با اين كارها خودم را مطرح كنم. در همين حد مطرح بودن و معروفيت برايم كفايت ميكند و درواقع در همين اندازه برايم دستوپاگير بوده است.
آرمان/گفتوگو با صفاریانپور درباره «چرخ»
جعبه فرهنگی به ماهیتش نزدیک میشود
تهیهکننده برنامه «چرخ» بیان کرد: سازمان صداوسیما در حال حاضر با تعداد کم ولی انرژی بیشتر برنامهسازی میکند و این باعث میشود تا تلویزیون به ماهیت اصلی خودش که یک جعبه فرهنگی است، نزدیکتر شود.
سیاوش صفاریانپور در گفتوگو با ایسنا درباره عملکرد صداوسیما در یک سال گذشته با توجه به تغییر مدیریتها، به بیان این مطلب پرداخت که اصلیترین اتفاقی که در دوران ریاست سید عزتا... ضرغامی افتاد، تکثیر شبکههای تلویزیونی و بزرگ شدن مجموعه سازمان صداوسیما بود. در آن زمان کنترل تلویزیون دیگر تنها منتهی به پنج شماره نمیشد. به دنبال این ماجرا هزینههای تلویزیون نیز افزایش پیدا کرد و منجر به محدودیت کیفی در برنامهسازی شد.او با بیان اینکه در آن زمان متناسب با رشد شبکههای تلویزیونی، رشد برنامهسازی نداشتیم، خاطرنشان کرد: به نظر من اصلیترین تمایزی که بین دورههای مدیریتی صداوسیما وجود دارد، دوران زایش شبکهای است که منجر به بینشاطی برنامههای تلویزیونی شد. به همین خاطر اصلیترین اتفاقی که در یک سال گذشته اتفاق افتاده، این بوده است که علیرغم ازدیاد شبکههای تلویزیونی در دوره قبلی، برنامههای تلویزیونی روز به روز چابکتر میشوند.صفاریانپور خاطرنشان کرد: در حال حاضر سازندگان برنامههای تلویزیونی آرامتر از گذشته مسیر برنامهسازیشان را طی میکنند و نظارت دقیقتری بر روی شیوه برنامهسازی وجود دارد. به این معنی که ما برنامهسازان، پیوسته بازخوردهایی را نه تنها از طرف مردم، بلکه از طرف مدیران شبکهها نیز دریافت میکنیم که این اتفاق بسیار خوبی است.تهیهکننده و مجری برنامه «چرخ» با اشاره به شبکه چهار و ساختار برنامهسازی آن در طول یک سال گذشته، اظهار کرد: میتوانم بگویم که در این شبکه چابکی و تحرک، بسیار زیادتر شده است؛ به طوری که من تاکنون در طول دوران کاریام این شبکه را تا این حد متحرک ندیده بودم. به همین خاطر با قطعیت میتوانم بگویم که شبکه چهار از حالت خاموش خود درآمده و تبدیل به یک شبکه پویا شده است.صفاریانپور در ادامه با اشاره به برنامه «چرخ» که مدتی است از شبکه چهار سیما پخش میشود، افزود: این برنامه، یک برنامه علمی عمومی است که هدف آن ترویج علم و اطلاع رسانی از وضعیت علمی ایران و جهان است و سعی می کند تا به رویدادهای علمی مهم و مرزهای دانش بپردازد.او با بیان اینکه تلاش میکنیم تا وقایع علمی به زبان عمومی جامع مطرح شود، اظهار کرد: البته باید بین زبان عمومی جامعه و زبان عامه تفاوت قائل شویم. باید این نکته را در نظر داشت که زبان عمومی به این معنی است که آدمهای مختلف با گرایشهای گوناگون تحصیلی بتوانند راجع به یک موضوع واحد صحبت کنند. هدف اصلی و اول این برنامه ترویج علم است که به نوعی شامل تحلیل و بررسی تازهترین اخبارحوزه دانش و فرهنگ که در حال وقوع هستند، میشود.این تهیهکننده تلویزیون درباره تفاوت برنامه «چرخ» با سایر برنامههایی که پیشتر در حوزه علم و دانش ساخته است، خاطرنشان کرد: شاید اصلیترین نکته و تمایزی که بین این برنامه و برنامههای قبلی مثل «کندو» وجود دارد، تنها تازگی این برنامه باشد. برنامههای قبلی بیشتر گفتوگو محور بودند، اما در این برنامه تلاش کردیم مطالب را خیلی خلاصهتر و با ریتم سریعتری در اختیار مخاطبان قرار دهیم.
ابتکار/بررسی سهم دانشجویان در سینمای ایران به بهانه روز دانشجو؛
دانشگاه؛ نور...صدا...حرکت!
گروه ادب و هنر- احمد جهان بین: شانزده آذر روز بزرگداشت دانشجو است، به همین مناسبت به سراغ فیلم هایی رفته ایم که کاراکترها و سوژه اصلی فیلم حول این محور میچرخد. در این زمینه فیلمهای زیادی وجود دارند هر چند فیلم بسیار تاثیرگذار و ماندگاری که صرفا سوژهای دانشجویی داشته باشد در سینمای مان نداریم اما فیلمهای زیادی هستند که با پرداختن به زوایایی از زندگی و شخصیتهای دانشجویی در سینمای ما خوش درخشیده اند.احمدرضا درویش، پرویز شهبازی، تهمینه میلانی، عزیزالله حمیدنژاد، داریوش مهرجویی، کمال تبریزی، مسعود کیمیایی، محمدرضا هنرمند، فریدون جیرانی، رضا درمیشیان و ... از جمله کارگردانهایی هستند که در فیلمهایشان به دانشجویان پرداختهاند.
«متولد ماه مهر»، «دربند»، «دوزن»، «دلشکسته»، «آناهیتا»، «اعترض»، «عصبانی نیستم»، «طعم شیرین خیال»، «پایاننامه»، «دیدار»، «پری»، «نفس عمیق»، «محیا» و «شام آخر» از جمله این آثار هستند که یک یا چند شخصیت اصلی فیلم در کاراکتر یک دانشجو قرار داده شده و داستان را پیش میبرند.
تغییر چهره زن با چاشنی دانشجویی
در فیلم «دوزن»، تهمینه میلانی دو کاراکتر اصلی فیلمش را با بازی نیکی کریمی و مریلا زارعی در قالب دو دانشجو نشان میدهد. فرشته و رویا دو دوست قدیمیاند. رویا از خانواده پولداری است. فرشته برای رسیدن به هدفش، ادامه درس در دانشگاه و کمک به خانواده، تن به ازدواجی ناخواسته با احمد میدهد و ...تهمینه میلانی در گفتگو با خبرنگار ابتکار پیرامون فیلم دوزن و استفاده از شخصیت دانشجو در این فیلم اظهار کرد: هدف من از انتخاب کاراکتر دانشجو برای دو شخصیت اصلی این فیلم و همینطور سایر فیلمهایم که در آنها از شخصیتهای دانشجو استفاده کردهام، نشان دادن وجهه آگاهی بخشی و علم آموزی و تلاش برای تغییر چهره زن ایرانی از یک فضای سنتی به شخصیتی مدرن بود. عنصر آگاهی برای یک زن در فیلمهای من از درجه اهمیت بالایی برخوردار است، چرا که معتقدم یک زن آگاه میتواند هم برای خود هم برای زوج و مرد مقابلش و هم برای اجتماع کنونی مفیدتر باشد. مطمئنا با این روند رشد و فزونی علم و تکنولوژی وجود زن و مادری با سواد و آگاه برای تربیت فرزندانی امروزی مفیدتر است. کارگردان «بچههای طلاق» با اشاره به نقش زنان در سینمای ایران بیان کرد: تلاش من در فیلم هایم بر این اساس استوار بوده تا از نقشی که متاسفانه در گذشته برای زن درسینما ساخته شده بود کمی فاصله بگیرم و زن در سینما به غیر از معشوقه و رقاص و مادر و نقشهای فرعی دیگر به یک سطحی از تاثیرگذاری برسد ونقشهای دیگری را به خود ببیند. در این راه استفاده از کاراکتر دانشجو که به بعد آگاهی و علم آموزی فرد میپردازد بهترین راه بود. طبیعتا یک زن پزشک، معلم، وکیل و... الگوی مناسبتری برای رشد و تعالی زنان جامعه است. من به تاثیر سینما بر رشد فرهنگی جامعه اعتقاد دارم و مطمئن هستم این فعالیتها در بهبود شرایط کاری و زندگی زنان جامعه ما تاثیرگذار بوده، همین که زمانی وجود کارگردان زن در سینما کار شاقی بود و کسانی مثل خانم بنی اعتماد، خانم درخشنده و بنده این تابو را شکستند و اکنون شاهد حضور زنان جوان فیلمساز خوبی در سینمای مان هستیم خود دلیل روشنی بر این تاثیرگذاری است.این کارگردان با اشاره به شخصیت فیلم «دیگه چه خبر» گفت: در این فیلم شخصیت دختر دانشجو یک فرد منتقد است که بسیاری از مناسبات کهنه و سنتی جامعه و محیط دانشگاه را به نقد میکشد و حتی اخراج میشود ولی در ادامه واکنش محیط نسبت به این عمل مثبت است و به دانشگاه بر میگردد؛ یعنی در واقع تلاش شده تا در این فیلم شخصیت یک دانشجو مورد کنکاش قرار بگیرد.به دلیل این که فرد در سنی دانشجو میشود که هنوز درگیر بسیاری از مسائل و مشکلات نشده است و حقایق را شفاف تر و بدون ملاحظات محافظه کارانه میبیند و نگاهی جسورانه تر به مسائل دارد؛ پس، از این منظر میتوان دانشجو را یک عنصر شفاف و زلال که به واسطه شور و نشاط جوانی و پویایی و جویایی که دارد دنبال ایده آلها و بهبود شرایط جامعه است و این میتواند امتیاز بسیار مثبتی باشد که نباید از آن غافل بود. میلانی در پایان با اشاره به وفور شخصیتهای دانشجو در فیلم هایش به ادامه این روند تاکید کرد و گفت: معتقدم که حضور زن در جامعه امروز منوط به پذیرش نقش تازه است که به جهت تغییر مناسبات اجتماعی و رشد فرهنگ و تکنولوژی که اتفاق افتاده است بادی این نقش تازه و بروز شود. یک مادر باسواد بهتر میتواند فرزندش را درجامعه امروز تربیت کند، یک زن باسواد و آگاه در شکل گیری و تداوم یک رابطه دوقطبی عاشقانه برای زوج آیندهاش بهتر میتواند عمل کند. و در نتیجه همه اینها به رشد فرهنگ عمومی جامعه و از بین رفتن ناهنجاریها کمک میکند کاری که من فیلمساز سعی میکنم با مدیوم سینما که کار و تخصصم است آن را انجام دهم. پس مطمئنا من این مسیر را ادامه میدهم و کاراکتردانشجو را به عنوان یک عنصر شفاف،منتقد و آگاه در تعالی جامعه لازم و ضروری میدانم مشروط به این که از قوه جوانی و شور و نشاطش برای نقد مفید و کمک به بهبود فرهنگ جامعه استفاده کند.
ماه مهر، ماه کلاس و دانشگاه
احمدرضا درویش در فیلم «متولد ماه مهر» که بخشی از آن در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی فیلمبرداری شده است، بستر اصلی داستان را در دانشگاه روایت میکند.این فیلم با بازی محمدرضا فروتن و میترا حجار درباره مهتاب، دختر دانشجویی است که در رشته جامعهشناسی تحصیل میکند. ارتباط عاطفی مهتاب با دانیال، همکلاسیاش، مخالفت پدر مستبدش با ازدواج آنها و مساله جداسازی دختران از پسران در دانشگاه، بستر اصلی داستان را شکل میدهد.مسعود کیمیایی در فیلم «اعتراض»، بخشی از داستانش را با اعتراضات دانشجویی پیش میبرد. در این فیلم، شخصیت یوسف با بازی پولاد کیمیایی در جریان تظاهرات دانشجویی بر اثر ضرباتی که به سرش وارد آمده دچار اختلال روانی شده است.عزیزالله حمیدنژاد هم در فیلم «آناهیتا» با بازی میترا حجار، شهاب حسینی و نرگس محمدی داستان را توسط دانشجویان پیش برده است. خورشید و مهرناز دو دانشجوی رشته شیمی هستند که در ساختمانی متروک، آزمایشگاهی دایر و در آنجا تحقیقاتشان را روی کریستالهای مولکول آب آغاز کردهاند. پس از مدتی و در جریان این تحقیق، مهرناز به طور مرموزی در آزمایشگاه کشته میشود. خورشید که در اثر این حادثه ضربه روحی سختی خورده، میکوشد با آزمایشهای خاص ابداعیاش، به راز این جنایت پی ببرد.فیلم اکراننشده «عصبانی نیستم» با بازی نوید محمدزاده و باران کوثری داستان نوید، دانشجوی ستارهدار و اخراجی است که برای فراهمآوردن حداقل شرایط زندگی در رویارویی با بیاخلاقیهای جامعه با خود تمرین میکند تا «عصبانی» نباشد و در تلاش است تا دختر مورد علاقهاش «ستاره» را از دست ندهد.کمال تبریزی در «طعم شیرین خیال» داستان فیلمش را توسط دختری دانشجو به نام «شیرین» با بازی نازنین بیاتی روایت میکند که استادش «دکتر رازیانی» با بازی شهاب حسینی به شدت تعصب و تعلق خاطر نسبت به محیط زیست دارد و در یکی از سفرهای دانشجویی علمی صحرایی، به او ابراز علاقه میکند.«نفس عمیق» به کارگردانی پرویز شهبازی یکی از کاراکترهای فیلمش با نام کامران را با بازی منصور شهبازی، دانشجو قرار داده است. او زندگی مرفه و خوبی دارد و جزو دانشجویان ممتاز است اما در مقطعی از زندگیاش دچار ناامیدی مطلق شده و لب به غذا نمیزند و شبها هم نمیخوابد.شهبازی در «دربند» هم سراغ دانشجویان رفته است. نازنین با بازی نازنین بیاتی دانشجوی شهرستانی ترم یک مجبور است در تهران به دنبال خانه بگردد. او مجبور میشود با دختری به نام سحر با بازی پگاه آهنگرانی همخانه شود. سحر در یک فروشگاه کار میکند اما این همنشینی اتفاقاتی را رقم میزند.فیلم جنجالی «پایاننامه» ساخته حامد کلاهداری با بازی حامد کمیلی، بهاره افشاری، چکامه چمنماه و کامران تفتی نیز درباره چهار دانشجو است که برای رساندن پایاننامه به استاد، به طور ناخواسته درگیر ماجرایی پیچیده میشوند.داریوش مهرجویی هم سالها پیش در«پری»، نیکی کریمی را در نقش یک دانشجو نشان میدهد. پری، دختری جوان و دانشجوی رشته ادبیات است که با خواندن کتاب سبز کوچکی درباره سلوک عارف گمنامی در قرن پنجم، دچار تحولات فکری میشود. کتاب به برادر بزرگتر پری - اسد - تعلق دارد که در حادثه آتشسوزی کلبهاش درگذشته است. پری برادر دیگری نیز دارد که میکوشد او را از پریشانی برهاند.«شام آخر» فریدون جیرانی هم به ارتباط عاطفی یکی از دانشجویان با استادش میپردازد. میهن مشرقی استاد دانشکده معماری با بازی کتایون ریاحی پس از 26 سال زندگی با شوهرش به سبب ناسازگاری فکری و رفتاری با پادرمیانی دخترش ستاره از همسرش جدا میشود. سپس به خانه قدیمی پدریاش اسبابکشی میکند و با دختر و دایهاش آفاق زندگی تازهای را آغاز میکند. زندگی تازه او با آمدن مانی معترف دانشجوی رشته معماری با بازی محمدرضا گلزار در هم میریزد و ... .
ابتکار/گفت و گوی ابتکار با «سیاوش علوی» و «بهشاد بردبار» دو مدل ایرانی؛
هر خوش پوشی که مدل نیست!
در ایران برای مدل و مدلینگ تعاریف مشخصی ارائه نشده است هرچند افراد زیادی نام مدل را بر دوش میکشند! شاهد این موضوع جستوجویی ساده در شبکههای اجتماعی است. در صفحات مجازی ایرانیها ،به وفور از واژه مدلینگ استفاده میشود هرچند در دنیای واقعی هیچ اثری از آنها نیست و این شغل برای آنها در حد چند عکس آتلیهای افکت داردر سایتهای اجتماعی است.تعاریف نادرستی از این صنعت در کشور ما وجود دارد که با تعریف جهانی آن بسیار متفاوت است . همین تعاریف غلط باعث شده است تا دختران و پسران ایرانی برای زیباتر شدن و یا به عبارتی مدل شدن، تن به جراحیهای فراوان دهند.اما در واقع مدل یا مانکن به فردی گفته می شود که بوسیله هنر و ویژگیهای فردی خود محصول کالا،خدمات و یا اطلاعاتی را به بهترین نحو به مخاطب ارائه میکند و سبب ثبت بهترنام آن محصول در ذهن مخاطب می گردد. بسیاری از محصولات در سراسر جهان با چهره و نام یک مدل به توفیق رسیده و شناخته شدهاند.در این خصوص گفت و گوی خبرنگار گروه فرهنگ وهنر روزنامه ابتکار با سیاوش علوی و بهشاد بردبار دو مدل ایرانی را بخوانید:
راههای ورود به این حرفه چیست یا چگونه است؟
بردبار:علاقمندانی که استانداردهای مورد نظر از لحاظ ظاهر را داشته باشند به موسسات معتبری که تحت نظر وزارت ارشاد فعالیت میکنند مراجعه کرده و در صورت پذیرفته شدن یک دوره آموزشی را خواهند گذراند.بعد از تست هم وارد بازار کار میشوند.
علوی: ورود به این عرصه فعلا از طریق آژانس مدلینگ صورت میگیرد که البته خیلی هم روش مطمئن و قابل اعتمادی نیست.در حال حاضر شرایط به گونه ایست که آژانس بیشتر سعی در جذب دانشجو دارد تا معرفی کار! هنرجویانی که برای یک دوره کوتاه آموزشی باید هزینه زیادی بپردازند بدون این که کاری در این رشته در انتظار آنها باشد.این افراد اکثراً مناسب این رشته نیستند،چه از لحاظ ظاهر و چه از لحاظ شخصیت.ولی متاسفانه فعلا تمرکز آژانس درآمدزایی از این طریق است.در کل ورود به این حرفه کار سختی است.من یکی دو سال پیش از طریق مراجعه به آژانس و گذراندن دوره کوتاهی وارد این کار شدم و الان تقریبا جای خودم را پیدا کرده ام.
مدلینگ در کشور ما در عین حال که دارد رشد میکند با یکسری مشکلات هم روبرواست که شاید این مسائل برای خانمها نسبت به آقایان بیشتر باشد. شما خودتان به شخصه در داخل ایران با چه مشکلاتی روبرو هستید؟
بردبار: به نظر من اتفاقا کار در این حرفه در ایران برای خانمها از محدودیت کمتری برخوردار است و به نسبت آقایان فشن شوهای بیشتری در سال برای آنها برگزار میشود.حجاب محدودیت نیست فرهنگ ماست وکار باید با رعایت این شرایط انجام شود.
علوی:من این موضوع را به دو قسمت تقسیم می کنم. یک قسمت آن مربوط به این میشود که ما در یکسری از قانونها محدودیت داریم. مثلا در اجراها که مسلما برخورد جالبی نمیشود. این طرز فکر وجود دارد که فشن یک حالت پرتجمل دارد در حالی که معنای فشن تنها این نیست و اگر بخواهید فقط به این توجه کنید جز مفهومی منفی به نظر نمیآید. این طرز فکر اشتباه است و مسلما اگر اجراها بیشتر شود و اجازه دهند که بیلبوردها با تصاویر کسانی که واقعا در این کار حرفهای هستند بالا بیاید پیشرفت قابل ملاحظهای خواهیم کرد.باید بیشتر به خانمها بها بدهند.آنها میتوانند با حفظ پوشش اسلامی در این رشته به پیشرفتهای قابل توجهی برسند.
تا حالابه عکسهای شما یا درباره اجراهایی که در خارج از کشور داشتهاید تذکری ندادهاند ؟
علوی:تا به حال برای من مشکلی پیش نیامده . البته من خودم خیلی مراقب هستم که اتفاقی نیفتد. باید طبق اصول ارشاد کار کنیم و عکسها و رفتارها بر اساس آن اصول باشد. معتقدم در هر کشوری که زندگی میکنید به هر حال موظف هستید یکسری قوانین را رعایت کنید. بالاخره این قوانین هست و من به آنها احترام میگذارم.در کل عمده مشکلات در اجرای زنده و بیلبوردها و کاتالوگهاست و همکاری نمیشود که چه بسا اگر همکاری شود سطح ایران در این رشته بالاتر خواهد رفت.
سختترین بخش این کار چیست؟
علوی:در کل کار سختی است.باید در بدترین شرایط چه از لحاظ ظاهری و چه روحی خود را در سطح بالایی نگه داری و باید آن قدر زرنگ باشی تا از پس چنین کاری بربیایی. شما وقتی با یک شرکت قرارداد میبندی، باید سطح کاری ات را ببری بالا؛ رژیمهای سخت و ورزش و نیز باید معلوماتی از فشن داشته باشی و همیشه فِرِش و سرحال باشی .در کل کار در این زمینه در ایران سختیهای زیادی دارد چرا که بی برنامگی زیاد است.با هزار مکافات خودت را برای تاریخ مشخصی آماده میکنی که اجرا داشته باشی ولی به راحتی کنسل و یا به روز دیگری موکول میشود. بماند که مشکل پارتی بازی در این عرصه هم به میزان زیادی وجود دارد و دردسرساز است.
با وجود این همه سختی که میگویید،برای شرکتهای خارجی کار کردن برایتان به صرفه تر نیست؟
علوی:در کل من این کار را برای درآمد آن انجام نمیدهم و کشورم را هم به این چیزها نمیفروشم.من ایران را دوست دارم و اگر هم گاهی با برخی شرکتهای خارجی همکاری کنم موقتی وبرای درخشانتر شدن کارنامه ام است و بس.درمورد مسئله مالی هم باید بگویم درست است که آنور آب درآمد خوب است اما هزینههای خودش را دارد.من این جا را با همه سختیهایش دوست دارم. باید در نظر داشت که هنوز این فعالیت در ایران صورت حرفهای به خود نگرفته و به عنوان شغلی مستقل محسوب نمیشود و مسلما بازار کار و در آمد آن با استانداردهای جهانی فاصله زیادی دارد ولی با همه ی این تفاسیر در قیاس با بسیاری از مشاغل از بازار کاری خوب و در آمدی قابل توجه برخوردار است.
بحث مدلینگ در ایران چه اندازه جا افتاده است؟
بردبار: دارد جا میافتد و بازار کار در حال بهبودی است.امیدواریم شرایط بهتر شود و حمایتهای بیشتری صورت گیرد.
علوی:می شود گفت دارد جا میافتد.اگر جا افتاده بود یکسری قوانین مشخص داشت اما این رشته در ایران هنوز شرایط مبهمی دارد . مساله مد و فشن در کشور خیلی سریع دارد جلو میرود.ما باید به فشن و مدلینگ به صورت فنی و جدی نگاه کنیم چون اگر نگاه هم نکنیم بالاخره جدی میشود. من از مردم و حتی از مسوولان میخواهم که دیدشان را نسبت به فشن تغییر دهند.
به نظر شما شبکههای مجازی مانند اینستاگرام و فیسبوک تا چه حد در زمینه کاری شما تاثیر گذار است؟
بردبار:به هر حال یکی از راههای شناسانده شدن،شبکههای اجتماعی است.روزنامه و ژورنال و فشن شو به جای خود اما تبلیغ در فضای مجازی هم موثر است.البته متاسفانه مدلهای کاذب در این فضاها زیاد شده اند.
علوی:معمولا حرفهایها در اینستاگرام و فیس بوک خودشان را شو نمیکنند و این استفاده از شبکههای اجتماعی جهان سومی است. اما کسی که دوست دارد کار مدلینگ را ادامه بدهد برای شناخته تر شدن این کار را انجام میدهد.
بازخوردها در مورد تبلیغاتی که از افرادی غیر از چهرهها در آنها استفاده میشوند چیست؟
بردبار:کسانی مثل فوتبالیستها و بازیگران که چهرههای شناخته شدهای هستند در همه جای دنیا برای تبلیغات استفاده میشوند اما کسی که حرفهاش مدلینگ است بحثش جداست.این افراد از استانداردهای لازم جهت این کار برخوردارند و شاید معروف و شناخته شده نباشند ولی بر اساس استانداردها تبلیغ میکنند.
اعتماد/١٠٠ دقيقه ماندگار حاتمي به انتخاب سينما تك
دغدغه حاتمي رابطه هنرمند و نخبه با حاكميت بود
فرناز ميري / دوشنبهشب مصادف بود با نوزدهمين سالروز درگذشت علي حاتمي. از حاتمي به عنوان كارگرداني صاحب سبك و مولف، ياد ميشود كه سعي كرده با استفاده از قصهها، مثلها، فولكلورها يا باورهاي عاميانه ايراني، فرهنگ كوچه و بازار و معماري ديرپاي ايراني ـ اسلامي چشمانداز جديدي در سينماي ايران باز كند. زبان فارسي، زباني غني و پوياست. لحن كلام در گوش مخاطب غيرفارسيزبان به آوازي ميماند كه سرشار از اصطلاحات و ضربالمثلهاست و با گويشهاي مختلف برسر زبانها جاري ميشود و اين عنصري است كه پيوندي عميق با فيلمنامههاي حاتمي داشت. از همين روي ديالوگهاي ماندگاري از اين فيلمساز در ذهن همه مخاطبان سينما و بهويژه علاقهمندان به سينماي او برجاي مانده است. همين تصويرهاي ذهني به ياد ماندني دستاندركاران سينماتك را بر آن داشت كه روز دوشنبه (١٦ آذر) در سينما تك خانه هنرمندان فيلمي ١٠٠ دقيقهاي از منتخب سكانسهاي علي حاتمي نمايش داده شود. نخستين سكانس از فيلم «طوقي» بود. فيلمي درام و توليد سال ١٣٤٩ كه در كاشان فيلمبرداري شده بود. سكانس بعدي از «حسن كچل» نخستين فيلم سينمايي علي حاتمي و توليد سال ١٣٤٨ بود. در ادامه از فيلمهاي «بابا شمل»، «قلندر»، «سلطان صاحبقران»، «ستارخان»، «خواستگار»، «سوتهدلان»، «حاجي واشنگتن»، «كمالالملك»، «مادر»، «دلشدگان» و «هزاردستان» نيز سكانسهايي به نمايش درآمد. پس از پايان نمايش سكانسهاي منتخب علي حاتمي، نشست و گفتوگويي درباره سينماي اين كارگردان اختصاص يافت كه با حضور كيوان كثيريان به عنوان مجري برنامه و اميد روحاني و علي علايي برگزار شد. البته در اين نشست هنرمنداني چون عنايت بخشي، پرويز پورحسيني و احمد بخشي نيز حضور داشتند كه سخناني كوتاه درباره حاتمي ارايه كردند.
تصاوير شعري در سينماي حاتمي
در ابتدا عنايت بخشي، بازيگر در سخنان كوتاهي درباره زندهياد حاتمي، صحبتكردن درباره اين فيلمساز را كار دشواري برشمرد و از حضور در نمايش «قصه طلسم حرير و مرد ماهيگير» به كارگرداني عباس جوانمرد و از نخستين نمايشنامههاي حاتمي به عنوان يكي از افتخارهاي دوره بازيگري خود ياد كرد.
تصاويري سرشار از شعر
پرويز پورحسيني از ديگر بازيگران تئاتر و سينما نيز به توصيف شيوه كار حاتمي در سينما پرداخت و به عنوان يك بيننده، از سينماي حاتمي به عنوان سينمايي بهشدت ايراني يا ملي ياد كرد كه به سنتها، موسيقي و نمايش ايراني ميپرداخت. تصاوير سينمايي پر از شعر و استفاده از مستندات از ديگر ويژگيهايي بود كه پورحسيني در توصيف سينماي حاتمي به آنها اشاره كرد.
«كمالالملك»؛ فيلمي براي بيان رابطه ميان هنرمند و حاكميت
علي علايي، منتقد سينما، به اشتباهي رايج راجع به سينماي حاتمي پرداخت و گفت: «حاتمي را به اشتباه يك فيلمساز تاريخي ميدانند، در حاليكه او ضمير ناخودآگاه مخاطب را نسبت به گذشته تحريك ميكرد تا به فكر فردا باشد. حاتمي باورها و اقوال مردم را تاريخ حقيقي ميدانست و به تصوير كشيدن يك مقطع تاريخي، بستري براي بيان حرفش بود. به عنوان مثال در فيلم «كمالالملك»، قصد او به تصوير كشيدن رابطه ميان هنرمند و حاكميت است و كمالالملك واسطهاي براي بيان اين مساله است.»
رابطه هنرمند با حاكميت؛ تم مورد علاقه حاتمي
در ادامه جلسه روحاني به ارايه سخناني درباره سينماي حاتمي پرداخت. روحاني معتقد بود: «در آستانه ورود به بيستمين سالگرد درگذشت حاتمي، منتقدان بايد تنبلي را كنار گذاشته و به جملات عام و حرفهاي تكراري پناه نبرند. بايد پرسيد حاتمي چه كرد؟ قصد انجام چه كاري داشت و آيا در آن موفق بود؟ پايگاه او در هنر ايران چيست؟» اين منتقد سينما درباره تم مورد علاقه حاتمي گفت: «تم مورد علاقه حاتمي رابطه ميان فرد هنرمند و نخبه با حاكميت بود. هرچند او را هنرمند محبوب دستگاه ميدانند، اما هيچ فيلمساز مشهوري تا اين اندازه به اين تم علاقه نداشته و راجع به آن فيلم نساخته است. مساله شكلهاي مختلف مبارزه با قدرت وقت، براي او مهمتر از اين بود كه تاريخ به طور دقيق چه ميگويد. همين مساله دليلي بود كه سبب شد ساخت فيلم «جهان پهلوان تختي» ٢٠سال تاخير پيدا كند چراكه در مورد آنچه بر تختي گذشت، تكليف روشن نبود.»
كارهاي حاتمي الگويي نداشت
روحاني اين فيلمساز را متعلق به نسلي ميداند كه در فاصله سالهاي ١٣١٧ تا ١٣٢٢ متولد شدهاند و معتقد است: «آشنايي ايرانيان با هنر غربي به واسطه كارهاي همين نسل و افرادي مانند علي رفيعي، ناصر تقوايي، داريوش مهرجويي، عباس كيارستمي و بهرام بيضايي اتفاق افتاد. اين امري تصادفي نبوده، امري كه در عرصه شعر، تئاتر و نقاشي نيز شاهد آن هستيم. نقد فيلم نيز در همين دوره و توسط افرادي مانند دوايي، وجداني، خرسند و ديگران آغاز ميشود. تا پيش از آن چيزي درباره نقد سينمايي وجود ندارد و به همين دليل منتقدان به الگوهاي خارجي پناه آوردند. »
قصهگويي در سينما به شيوه حاتمي
در ادامه جلسه علايي درباره وجهه مردمشناسانه آثار حاتمي و پشتوانه تحقيقي آن پرسشي را مطرح كرد. روحاني در پاسخ به اين پرسش با تاكيد بر اين نكته كه منتقدان بايد با دوري از جوزدگي، جايگاه هنرمندان را در اين تاريخ پرتلاطم و پربار بررسي كنند، گفت: «حاتمي از خانوادهاي در جنوب شهر ميآيد كه در آن از طريق مادربزرگش با قصه آشنا ميشود. او همچون ديگر همنسلهايش، محصول تلخي بعد از كودتاي ٢٨ مرداد است. فرهنگ عام همه اين هنرمندان از دهه ٣٠ گرفته شده كه در آن تفكر و نقد و هنر منكوب شدند. در زمان تاسيس تلويزيون ملي ايران، فرخ غفاري عدهاي از جمله تقوايي و حاتمي را براي كار فرا ميخواند. در اين روند حاتمي جلب قصههاي ايراني و فضاي دراماتيك ميشود. همه آنچه بعدها در سينماي او ميبينيم، تلاشي از جانب حاتمي براي گفتن قصهها است، آنگونه كه در كتابها خوانده است.»
در شناخت حاتمي كوتاهي كردهايم
اميد روحاني، منتقد و بازيگر سينما در حاشيه نمايش سكانسهاي منتخب علي حاتمي در خانه هنرمندان و نشست بحث و گفتوگو درباره سينماي اين فيلمساز در گفتوگو با «اعتماد» با تاكيد بر اينكه مسائل بسياري درباره سينماي علي حاتمي مغفول مانده، گفت: «آنچه تاكنون ما انجام دادهايم فقط جمعشدن در نشستها و حرفزدن است. حرف ميزنيم، تعرف ميكنيم، گريه و مويه و فغان سر ميدهيم، اما هنوز هيچ كار جدي در جهت شناخت و معرفي سينماي علي حاتمي انجام نشده است.» روحاني در مورد نمايش اينچنيني آثار حاتمي مانند منتخب سكانسهاي او و اينكه اين مساله ميتواند به ارايه ديدگاههاي حاتمي به مخاطبان سينما كمك كند معتقد است: كارهايي مانند نمايش سكانسهاي منتخب آثار حاتمي نيز هيچ تاثيري در معرفي سينماي حاتمي و شناخت سبك او ندارد. او اينكار را شبيه همان جمعشدنهاي مناسبتي بر سر مزار هنرمنداني چون حاتمي ميداند و توضيح ميدهد: «جاي خالي پژوهش در آثار حاتمي در زمينههاي كارگرداني، نگارش فيلمنامه و... خالي است و آنچه به شناخت هرچه بيشتر سينماي حاتمي كمك ميكند پژوهشهايي است كه بايد در زمينه ارزش، منزلت و جايگاه سينماي حاتمي و چرايي و چگونگي آن صورت بگيرد. بسياري از حاتمي به عنوان شاعر سينماي ايران ياد ميكنند.» اميد روحاني اين نامگذاريها را در راستاي سطحي بودن كارهاي انجام شده براي معرفي سينماي حاتمي ميداند: «اين نامگذاريها نيز بخشي از جملههاي قصاري است كه ما دوست داريم درباره افراد صاحبسبك بزنيم بيآنكه بدانيم ارزش و جايگاه واقعي آثار آنها در چيست. همانطور كه گفتم كارهايي كه تاكنون و طي اين سالها انجام دادهايم از سطح فراتر نرفته و البته بايد به ياد داشته باشيم كه اين كوتاهي از جانب ما پژوهشگران، منتقدان و علاقهمندان سينماي علي حاتمي بوده است. آنچه در حال حاضر اهميت دارد تمركز و تلاش جدي روي انجام كارهاي پژوهشي در آثار حاتمي، چه در قالب فيلم يا گزارش مستند و چه در قالب آثار مكتوب است.»
اطلاعات/برگزاری آیین هفتادمین سال تاسیس یونسکو با حضور وزیر فرهنگ ایران در روسیه
مراسم گرامیداشت هفتادمین سال تأسیس یونسکو با حضور مقامهای بلندپایه فرهنگی کشورهای عضو از جمله هیأت جمهوری اسلامی ایران به سرپرستی علی جنتی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و رئیسان سازمانهای بینالمللی در شهر سنپترزبورگ روسیه برگزار میشود.
در چهارمین نشست سه روزه بینالمللی فرهنگ که ۲۳ آذر ماه آغاز میشود، موضوعهای مختلفی از جمله آموزشی، علمی، فرهنگی و تربیتی، احترام به عدالت و قانونمداری بررسی میشود. بر اساس برنامهریزیهای انجام شده، افزون بر شرکت هیأتهای عضو یونسکو، قرار است مقامهای بلندپایه روسیه، سازمان ملل و رئیسان بسیاری از سازمانهای بینالمللی و غیردولتی جهان در نشست سن پترزبورگ حضور یابند. همچنین براساس برنامه اعلام شده، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی ایران افزون بر برگزاری چند دیدار و مذاکره، تفاهمنامه همکاریهای فرهنگی ایران و روسیه از ۲۰۱۶ تا ۲۰۱۸ را در صورت نهایی شدن همراه همتای روس خود در حاشیه نشست سن پترزبورگ، امضا خواهد کرد.
اطلاعات/پیشنهاد فرهنگی به مسئولان صدا و سیما
برنامههای ویژه کتاب و کتابخوانی را افزایش دهید
سرویس فرهنگی، هنری: دکتر عبدالرفیع حقیقت نویسنده و مدیر انتشارات کومش درباره اهمیت پرداختن صداوسیما به مقوله کتاب نامهای خطاب به رئیس سازمان صداوسیما نوشته و نسخهای از آن را در اختیار سرویس فرهنگی هنری روزنامه اطلاعات قرار داده است که نظر به اهمیت موضوع مطرح شده، متن آن از نظرتان میگذرد:
حضور محترم جناب آقای دکتر محمدسرافراز رئیس فعال و علاقهمند سازمان صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران
بعد از عرض سلام و ارادتمندی همانطور که آگاهی دارند پیشرفت اجتماعی و اقتصادی و حتی دینی هر ملتی با مطالعه و آگاهی انجام میپذیرد و یکی از عوامل مهم این هدف والای فرهنگی چاپ و نشر کتابهای مفید میباشد. متأسفانه در سالهای اخیر به علت عدم توجه مسئولین مربوط، بازار نشر کتاب به پائینترین سطح خود رسیده و در نتیجه بیشتر ناشران نسبت به تعطیل مؤسسات خود اقدام مینمایند و سرانجام کار انتشار کتابهای مفید به عهده تعویق و نابسامانی رسیده است. اکنون با توجه به مطالب بالا عموم نویسندگان وناشران با کمال عجز از جنابعالی خواهش دارند دستور برگزاری یک برنامه مستقل مستمر زیر عنوان «کتاب و کتابخوانی» صادر فرمائید.
با تشکر
دکتر عبدالرفیع حقیقت(رفیع) نویسنده کتاب «تاریخ سربداران» و مدیر انتشارات کومش
اطلاعات/عملکرد کارگروه ساماندهی مد و لباس کشور تشریح شد
سرویس فرهنگی- هنری : اعضای کارگروه ساماندهی مد و لباس کشور که فعالیت خود را بر الگوسازی برای پوشاک ایرانی متمرکز کرده اند، به تشریح عملکرد خود در این حوزه پرداختند.
در نشست خبری که به همین منظور دیروز در تالار وحدت برگزار شده بود، حمید قبادی دبیر کارگروه ساماندهی مد و لباس کشور با اشاره به اینکه قانون مد و لباس کشور در سال ۸۵ تصویب شده است ، گفت: در زمینه مد و لباس عقبماندگی بیش از ۱۵۰ ساله داریم چرا که قبل از انقلاب در حوزه مد کاملاً وابسته بودیم و پس از انقلاب نیز این موضوع در اولویتهای کشور قرار نداشت. ما در این کارگروه سعی داریم الگوسازی را جزو اولویتهای کارمان قرار دهیم و نمونههایی را ارائه دهیم که در آنها هم از توانمندیهای داخلی استفاده شده باشد.
قبادی با بیان این که در این کارگروه سعی بر این است که الگوسازی جزو اولویتها قرار گیرد ، اظهار کرد: در همین راستا طی چهار سال اخیر ۷۱ نمایشگاه شامل ۲۳ نمایشگاه عفاف و حجاب، ۱۹ نمایشگاه عمومی و ۲۷ نمایشگاه استانی برگزار شده است.
قبادی درباره راهاندازی کمیسیونهای مختلف هم بیان کرد: کمیسیون ماده ۴ برای بررسی آثار و کمیسیون ماده ۷ برای بررسی طرحهای اجرایی، کمیسیون صدور مجوزها با همکاری نیروی انتظامی و کمیسیون رسانه و تبلیغ با مسئولیت صداوسیما در این مدت تشکیل شدهاند. همچنین کمیسیون تولید و توزیع که کمتر مورد توجه بوده از امسال مورد توجه قرار گرفته است.
دبیر کارگروه ساماندهی مد و لباس همچنین اعلام کرد که ۹۱۴ مرکز عرضه پوشاک ایرانی ـ اسلامی در کشور شناسایی و در سایت ایران مد معرفی شده است که به زودی ۶۰ مرکز دیگر نیز به این تعداد اضافه خواهدشد.
وی از آغاز فعالیت بخش بینالمللی کارگروه ساماندهی مد و لباسش خبر داد و گفت: ۱۰ طراح ما در نمایشگاه تاتارستان روسیه حضور داشته اند و موفق به کسب رتبه اول در بخش لباس مجلسی و لباس عروس اسلامی شدند. همچنین نیمه دی امسال نیز ۳۰ طراح کشورمان در نمایشگاه لباس در ترکیه حضور خواهند داشت.
گلنازنصراللهی (مدیرکل نساجی و پوشاک وزارت صنعت، معدن و تجارت) نیز که دیگر سخنران این نشست بود، درباره اقدامات وزارت صنعت، معدن و تجارت نیز گفت: در حوزه توزیع این وزارتخانه خود را موظف کرده تا تولید را به سمت کالاهای دارای ارزش افزوده و تولید پوشاک با الیاف طبیعی سوق دهد و از زمان اجرای قانون ساماندهی مد و لباس ۵۰ هزار تن به ظرفیت تولید پارچههای الیاف طبیعی کشور اضافه شده و در بخش پوشاک با هماهنگی بخش خصوصی کارگروهی با دستور مستقیم وزیر تشکیل شده که در این ارتباط سند راهبردی صنعت پوشاک را به دانشگاه امیرکبیر سفارش دادهایم و نهایی شده است.
مهدی علی اکبرزاده مدیر کل فرهنگی و هنری وزارت آموزش و پرورش نیز در این نشست با تأکید بر اینکه وزارت آموزش و پرورش متناسب با طرح تحول بنیادین خود فعالیتها در حوزه مد و لباس را صورت خواهد داد، گفت: در سه حوزه فعالیتهای فوق برنامه دانشآموزان از جمله حضور آنها در نمایشگاههای مد و لباس، مطرح کردن پوشش در کتابهای درسی و تربیت دانشآموزان در هنرستانها در حوزه مد و لباس فعالیت داریم.همچنین علاوه بر وجود رشته طراحی و دوخت در هنرستانها، ۱۳ رشته کار و دانش با حضور ۲۱ هزار هنرجو در کشور فعال است و یکی از برنامههای مهم ما در این حوزه نیز توجه به لباس بومی و سنتی است.
علی طاهری، معاون مرکز اصناف و بازرگانان وزارت صنعت معدن و تجارت نیز در این نشست به بیان وظایف این معاونت در حوزه مد و لباس پرداخت و برندسازی و حمایت از برند اسلامی ـ ایرانی، حمایت از تولیدات داخلی، مدیریت برندهای خارجی وارد شده به کشور، ترویج طرحهای متناسب با فرهنگ ایرانی ـ اسلامی و حمایت از ایجاد و توسعه فروشگاههای زنجیرهای در حوزه پوشاک را از جمله این وظایف برشمرد.
مهناز چترفیروزه، نماینده اتاق اصناف کشور نیز طی سخنانی با اشاره به فعالیتهای اتاق اصناف در حوزه مد و لباس، گفت: طراحی حلقه گمشده چرخه اقتصاد در حوزه مد و لباس بود و از این رو در حمایت از تولید ملی، اتاق اصناف به صورت تخصصی گروهی را به حوزه طراحی اختصاص داده است تا کسانی که واجد شرایط برند شدن هستند را در این زمینه معرفی کنیم.
چتر فیروزه همچنین از طراحی «نشان ایرانی» در حمایت از تولید ملی و رونمایی آن در دهه فجر امسال خبر داد و گفت: به تولید کنندگانی که ۸۰ درصد تولیدات آنها داخلی باشد این نشان اهدا خواهد شد.
یوسفیفر، نماینده اتحادیه پوشاک نیز اعلام کرد: پیگیری و جریانسازی نذورات پارچه و لباس را در دستور کار داریم. همچنین معرفی رنگ سال در پوشاک داخلی با کارشناسی و ارزیابی آن در پوشاک خارجی صورت خواهد گرفت.
ایران/در گفتوگوی برگزیدگان نخستین دوره تجلیل از استادان علوم انسانی با «ایران» مطرح شد
امتیاز علمی و اعتبار معنوی پشتوانه نشان دهخدا
نرگس عاشوری
«نشان دهخدا» زمینهای برای رشد علوم انسانی
مدیرعامل انتشارات علمی فرهنگی و دبیر جشنواره نشان دهخدا
در کشور ما همه ساله در زمینههای مختلف تألیف و ترجمه و به منظور گزینش آثار مختلف، جشنوارههای زیادی برگزار میشود اما در زمینه ارزیابی و تجلیل آثار برگزیده اعضای هیأت علمی دانشگاه خلأیی وجود داشت و به نظر میرسید پژوهشگران این حوزه در میان تمام جشنواره ها نادیده گرفته شدهاند. «نشان دهخدا» برای پاسخگویی به این نیاز در حوزه علوم انسانی بنا نهاده شد.
پس از اعلام فراخوان حدود 600 اثر به دبیرخانه جشنواره رسید که پس از گزینشها و ارزیابیهای اولیه و کسب نظر کارشناسان از این میان حدود 120 عنوان به مرحله دوم راه یافتند. در مرحله دوم ارزیابیهای تکمیلی توسط 50 داور در رشتههای مختلف صورت گرفت و به صورت متوسط در هر رشته نظرات داوری سه نفر از استادان و افراد شناخته شده و صاحب دقت این حوزه لحاظ شد که در فرصت مناسب هیأت داوران به صورت مشخص معرفی خواهد شد. در این زمینه از تمام ظرفیت کسانی که اهل مداقه و مطالعه هستند و به تخصصی نویسی در علوم انسانی شهره هستند بهره بردیم. ضابطههای ارزیابی از مجموع آییننامهها و قواعد جشنوارههای مختلف کشور استخراج شد و پس از چندین مرتبه بازنویسی و به صورت متعادل تنظیم شد تا در بهترین روند به قضاوت اثر بپردازیم. معیارهای اصلی برای ارزشگذاری عبارت بود از: 1. نو بودن محتوای اثر 2. نقش اثر در ارتقای علوم انسانی 3. سامانبندی کتاب از منظر تناسب، قطع، زیبایی جلد و ارتباط طرح با محتوا، کتابپردازی و صفحهآرایی چشمنواز، ویراسته بودن اثر، داشتن فهرست مطالب، مقدمه، نمایهها و کتابشناسی 4. میزان تناسب اثر با نیازهای جامعه علمی کشور 5. بهرهگیری از روشهای علمی تحقیق در تدوین و نگارش 6. هماهنگی و یکدستی متن از جهت کاربرد مفاهیم، نکات دستوری و ویرایشی، امانتداری در ارجاعات و رسایی متن 7. جامعیت اثر در حول موضوع مورد پژوهش.
طبق نتایج ارزیابیها، برخی کتابها شایسته تشویق و برخی دیگر به عنوان کتاب برگزیده انتخاب شدند. تنوع اسامی دانشگاهها و انتشارات مهر تأییدی بر عادلانه بودن فرآیند داوری است. دانشگاه تبریز، مشهد، اراک، اصفهان و تهران و همچنین از انتشارات دانشگاه تهران، انتشارات سمت، نشر نی، انتشارات حوزه و دانشگاه و.... برگزیدگانی داشتند و جایزهها براستی بین منتخبان توزیع شده است.
از بازخورد استادان آثار برگزیده و تشویقی در روز اختتامیه جشنواره میشد فهمید که فارغ از جنبه مادی نفس تشویق و دیده شدن زحمات آنها مهم است بنابراین میتوان امید داشت با «نشان دهخدا» فضای مثبتی برای رشد علوم انسانی ایجاد شود. در صدد هستیم با دائمی شدن دبیرخانه و حمایت و همکاری وزارت علوم این نشان به لحاظ علمی و معنوی پربار شود تا دریافت این نشان امتیازاتی برای استادان حوزه علوم انسانی داشته باشد ضمن اینکه در سالهای آینده با جلب مشارکت بیشتر ارزش آن هم افزایش خواهد یافت و دست آخر اینکه کتاب بعدی استادان برگزیده و تشویقی بدون فرآیندهای معمول و نوبت چاپ منتشر خواهد شد.
انتشارات علمی فرهنگی به آثاری که توسط استادان دانشگاههای علوم انسانی تألیف میشود معروف است و این نشان کمک میکند تا دو مرتبه پیوند این اعضای هیأت علمی دانشگاه که معمولاً از سوی ناشران خصوصی با استقبال چندانی مواجه نمیشود با این انتشاراتی برقرار شود. همچنین به گنجینهای از آثاری که طی دو سه سال متوالی استانداردهای مطرح شدن در سطح جهان و ارزش ترجمه شدن به زبانهای بیگانه را دارند دسترسی پیدا خواهیم کرد. ارتقای دانش در علوم انسانی و اهمیت دانش بومی در این حوزه یکی از مهمترین اهداف برگزاری نشان دهخداست. متأسفانه بازار کتاب از کتابهای ترجمه پر شده و آثار تألیفی اساتید ایرانی به کنار زده میشود. با حجم انبوه ترجمه، یک تنبلی در جامعه علمی ما بهوجود میآید و اساتید این حوزه وقتی میبینند براحتی میشود یک ترجمه را در 6 ماه انجام داد به خودشان حق میدهند که کار تألیفی نداشته باشند بنابراین عملاً تألیف در جامعه علمی ما در حوزه علوم انسانی به حاشیه رانده میشود و ما دچار فقر شدید در این حوزه خواهیم شد. در مجموع برقراری پیوند میان پدیدآورنده اثر و مخاطبان؛ معرفی آثار برگزیده به جامعه علمی کشور به عنوان مدلی برای تألیف، تحکیم و گسترش ارتباطات نظرورزانه با نخبگان و فرهیختگان؛ رشد و اعتلای فرهنگ تألیفی، نظریهپردازی و تولید علم در حوزه علوم انسانی؛ نگاه نقادانه به آثار و کتب مختلف علمی و فرهنگی؛ ترجمه آثار برجسته تألیفی به زبانهای خارجی (ترجمه معکوس) و در نهایت توجه به رشد کیفی آثار علمی در کنار رشد کمی آنها از جمله اهدافی است که برگزارکنندگان جشنواره نشان دهخدا در تلاش برای دستیابی آن هستند.
اولین دوره این جشنواره با حسن استقبال مراکز علمی و مؤسسات انتشاراتی روبهرو شد که قطعاً سال آینده تعداد شرکتکنندگان بیشتر خواهد شد. امسال برخی از ناشران و استادان شاید به خاطر عدم شناخت از جایگاه و اهمیت نشان دهخدا در ارسال کارهایشان کوتاهی کردند که قطعاً این دایره با اهمیت یافتن نشان دهخدا گستردهتر خواهد شد. دبیرخانه جشنواره دائمی است و طی چند روز آینده دور جدید فعالیتها برای تدارک ارزیابی کارهای 1393 تا 1394 آغاز خواهد شد. ما باید بعد از این دوره ارتباط مستمر با اساتید داشته باشیم و فقط به برگزاری یک جشنواره اتکا نکنیم. در مجموع با اینکه این جشنواره نخستین دوره برگزاری را تجربه کرد با نظم و برنامهریزی خوبی سروسامان یافت و توانستیم به صورت معقول جشنواره را اجرا کنیم البته هر کار بزرگی در گام نخست کاستیهایی دارد و امید داریم این کاستیها توسط کارشناسان به ما یادآوری شود تا در سالهای آتی در جهت برگزاری کمالگرایانه گام برداریم. لازم است در آینده بخشهای دیگری به این جشنواره اضافه شود از جمله تدارک جایزه ویژه برای مقالات علمی و کشوری است.
همچنین میتوان برای برخی از مؤلفان که فعالیتهای بسیار خاص و اثرگذار در حوزه کتاب دارند هم بخشی ویژه در نظر گرفت. ایجاد فرصت برای ترجمه آثار خوب و برگزیده مثل پرداخت هزینه ترجمه از دیگر راهکارهایی است که در حد بضاعت میتواند برگزار کنندگان این جشنواره را به اهداف خود نزدیک کند. ضمن اینکه ارزیابی بعدی آثار هم باید مورد توجه قرار بگیرد و تصورمان این نباشد که کتابهای برگزیده بدون نقص و دارای استانداردهای جهانی است. با همین هدف نقدنامهای از آثار برگزیده در فاصلهای کوتاه ارائه خواهد شد تا آثار برگزیده و شایسته قدردانی توسط استادان معتبر منصفانه نقد شوند و سطح کارشان ارتقا پیدا کند.
74 سال قبل وقتی علی اکبر سیاسی ریاست دانشگاه تهران را بر عهده گرفت با وجود آنکه حدود هشت سال از تأسیس این دانشگاه میگذشت هنوز همه دروس به صورت جزوه به دانشجویان دیکته میشد و برای دانشگاه به زبان فارسی کتابهای درسی وجود نداشت. او در خاطرات خود از بناگذاری تألیفات دانشگاهی چنین یاد میکند: «بیدرنگ از همه استادان و دانشیاران خواستم هر کدام درس خود را با دقت بنویسند و آماده چاپ سازند. برای تشویق آنها به این کار وعده دادم برای هر کتابی که چاپ میشود حقالتحریری پرداخته شود ضمناً ارتقا از دانشیاری به مقام استادی را علاوه بر سایر شرایط منوط کردم به اینکه دانشیار دست کم یک کتاب قابل انتشار تحویل داده باشد.»
به تمایل و درخواست علی اکبر سیاسی، انتشارات دانشگاه تهران در سال 1326 توسط دکتر پرویز ناتل خانلری تأسیس میشود و این گونه با درایت مدیر وقت دانشگاه تهران حوزه تألیفات دانشگاهی در ایران متولد میشود البته آنطور که زندهیاد ایرج افشار درباره آغاز فعالیت انتشارات دانشگاه گفته است تألیف کتابهای دانشگاهی خیلی به آرامی پیش میرفت و دلیلش هم این بود که تعداد استادان علاقهمند به نوشتن و تألیف زیاد نبود و تعداد دانشجو هم آنقدر نبود که ضرورتی به انتشار کتابهای درسی باشد و کتابها بیشتر جنبه تحقیقاتی داشت.
با گسترش دانشگاهها و مراکز آموزش عالی و رشد چشمگیر دانش آموختگان در حوزههای مختلف علوم نظری و عملی ضرورت انتشار کتابهای درسی بیش از گذشته احساس میشود و پس از دانشگاه تهران دیگر دانشگاههای کشور نیز دایره انتشارات خود را فعال میکنند. در این میان دانشگاههای تبریز، شیراز، مشهد و اصفهان در حوزه نشر کتابهای علوم انسانی خاصه ادبیات و تاریخ فعالیت قابل قبولی دارند. «مرکز نشر دانشگاهی»، «انتشارات جهاد دانشگاهی»، «سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها»(با نام اختصاری سمت) و... از جمله مؤسساتی هستند که در سالهای اخیر فعالیتهای چشمگیری در این حوزه داشتند و به نشر کتابهایی پرداختند که عمده مؤلفان و مترجمان آثارشان اعضای هیأت علمی دانشگاهها بود.
حالا با گذشت بیش از 6 دهه از تولد اولین انتشارات دانشگاهی در کشورمان، خلأهای علمی و تحقیقاتی کشور، یکی از مؤسسات انتشاراتی فعال در این عرصه را متوجه یک ضرورت ساخته است؛ تشویق و ترغیب جامعه علمی کشور و ارزشیابی و سنجش توان تولید علم در حوزههای علوم انسانی. شرکت انتشارات علمی و فرهنگی که در زمینه نشر کتابهای علوم انسانی فعال است در دوره جدید فعالیت خود علاوه بر نشر کتاب، بزرگداشت اهل قلم و تجلیل اهل علم بخصوص در حوزه مربوطه را در دستور کار قرار داده است. به همین جهت از یک سال پیش سیاستگذاریها و برنامهریزیها برای برگزاری جشنوارهای ملی آغاز شده است؛ جشنوارهای که با خوشذوقی برگزارکنندگان آن به نام یکی از تأثیرگذارترین شخصیتهای ادبی و فرهنگی ایران زمین مزین شده است.
نمادی برای سختکوشی مولدان علم
هویت هر جشنواره از متغیرهای فراوانی اثر میپذیرد که یکی از نخستین عنصرهای دخیل نام و نشانی است که قرار است با آن شناخته شود و چه نامی برازندهتر از علی اکبر دهخدا برای جشنوارهای که قرار است حرمتگزار کسانی باشد که با عمر سوزی میکوشند تا چراغی در برابر جویندگان دانش بیافروزند. کسی که ثمره تلاشاش برای تدوین بزرگترین فرهنگ نامه ایرانی اثر عظیمی است که تا به امروز مددرسان هزاران پژوهشگر و محقق شده است. با اعتقاد بر اینکه دهخدا سرآمد همه آن کسانی است که به قول خودش «وظیفهای دشوار و خستهکننده و طاقتسوز ولی واجب را محقق مینمایند»، مدیران انتشارات علمی، فرهنگی این جشنواره را به نماد و نشان دهخدا مفتخر کردهاند.
«این جایزه از چند جهت میتواند اهمیت داشته باشد اولین نکته مربوط به عنوان این نشان است که به نام علیاکبر دهخدا مزین شده است کسی که در سختکوشی و پیگیری نمادی برای استادان کشور است. در دورهای که دسترسی به منابع مهیا نبود استاد دهخدا به تنهایی به فیشبرداری و یادداشت و بررسی متون خطی و چاپی گذراند و بدون اینکه اطمینان داشته باشد که حاصل کارش به نتیجهای مطلوب میرسد دهههای متمادی وقت و انرژی خود را صرف آن کرد و این نداشتن اطمینان مانع کار پیگیر و عدم اعتماد به نفس علمی نشد. از این منظر استاد دهخدا به عنوان یک نماد برای جریان مولد علم و هیأتهای علمی ما که پشتوانه اصلی تولید علم در کشورند مطرح است چرا که کارهای بزرگ با همتها و پشتکارهای وسیع شکل میگیرد.»
سید عباس صالحی معاونت فرهنگی وزارت ارشاد با اعلام این مطلب در ادامه صحبتهایش با روزنامه ایران از جای خالی جشنوارهای برای انتخاب کتاب سال اعضای هیأت علمی دانشگاههای سراسر کشور ویژه علوم انسانی سخن میگوید. به باور او نشان دهخدا علاوه بر تکریم و تجلیل مفاخر علمی میتواند ارزیابی و سنجشی برای میزان توفیق انتشارات دانشگاهی در تولید علم در حوزه علوم انسانی باشد. او میگوید: «علوم انسانی در کشور ما احتیاج به رصدها و پایشهای پیوسته دارد و این نوع جایزهها کمک میکند تا بفهمیم که چقدر در مسیر تولید علم حرکتهای روبه جلو و تولید شایسته داریم.»
او در ادامه از مشارکت انتشارات علمی و فرهنگی با وزارتخانههای علوم، تحقیقات و فناوری، تعاون، کار و رفاه اجتماعی و فرهنگ و ارشاد اسلامی و سازمان تأمین اجتماعی برای برگزاری این جشنواره بهعنوان اتفاقی مبارک یاد کرده و میافزاید: «حوزه فرهنگ حوزه گستردهای است و نمیشود فرهنگ را به عنوان یک بخشی در کنار بخشهای اقتصاد، سیاست و امنیت وضع کرد. فرهنگ یک بستر اجتماعی است که همه حوزهها با آن ارتباط برقرار میکنند. نوع ارتباطی که در برگزاری این جایزه بین وزارت ارشاد و وزارت علوم که البته همگرایی مضمونی دارند و وزارت تعاونی که به ظاهر به نظر میآید یک فاصله اولیه داشته باشند نشان دهنده آن است که ما میتوانیم بین خیلی از وزارتخانهها و نهادهای اجتماعی با مقوله فرهنگ پیوند برقرار کنیم و نشان دهخدا میتواند نقطه آغاز و شروع خوبی برای همگرایی سازمانها و نهادهای اجتماعی باشد.»
ایجاد فضای رقابتی و ارتقای نظام دانشگاهی
همه ساله جشنوارههای زیادی به منظور گزینش آثار مختلف در زمینههای تألیف و ترجمه در کشور ما برگزار میشود اما پژوهشگران و مؤلفان عضو هیأتهای علمی دانشگاهها در رشتههای مختلف علوم انسانی بخشی از جامعه علمی کشور هستند که به نظر میرسد در این مقوله با بیمهری روبهرو شدهاند. هدف و البته آرزوی برگزارکنندگان نشان دهخدا این است که ماحصل تلاششان در تجلیل جایگاه پژوهش و پدیدآورنده حوزه علوم انسانی به ارتقای کمی و کیفی سطح تألیفات استادان منجر شود و بومیسازی علوم انسانی مورد توجه قرار گیرد تا رویکرد یک ساحتی غربی به این علوم به چند ساحتی متناسب با فرهنگ ایرانی-اسلامی تبدیل شود.
«حقیقت این است که جامعه دانشگاهی با برگزاری نشستهایی از این دست چندان ناآشنا نیست، چه هر ساله در هفته پژوهش، از برگزیدگان رشتههای مختلف تقدیر به عمل میآید. لیکن نکته اینجاست که جشنوارههایی مانند «نشان دهخدا» که وابستگی دانشگاهی ندارند، با برگزاری چنین جشن هایی به واقع میتوانند خلأ موجود میان سنت دانشگاهی و جامعه را پر کنند و به عبارتی، آثار خوب حوزه دانشگاهی را به جامعه کتابخوان بیشتر معرفی کنند.»
این جملات بخشی از صحبتهای ابوالفضل حری برگزیده حوزه ادبیات نشان دهخدا است. این عضو هیأت علمی دانشگاه اراک معتقد است برگزاری مراسم دانشگاهی در حد مراکز آموزش عالی باقی میماند و کمتر شاهد تأثیر آن بر جامعه هستیم. مؤلف کتاب تحسین شده «کلک خیالانگیز، بوطیقای ادبیات وهمناک، کرامات و معجزات» میگوید: «جشنوارههایی مانند «نشان دهخدا» که به دور از فضای دانشگاهی با همان معیارها و ضوابط حاکم بر مراکز دانشگاهی، دست به انتخاب آثار میزنند، میتواند پل ارتباطی میان سپهر اندیشگانی دانشگاهی و جامعه محسوب شود.»
حمیدرضا محبوبی آرانی منتخب بخش فلسفه اولین دوره نشان دهخدا(کتاب زایش و مرگ تراژدی: تفسیری بر زایش تراژدی از درون روح و موسیقی نیچه) نیز درباره ضرورت و ثمرات برگزاری چنین جشنوارههایی میگوید: «اعتلای فرهنگ تألیف از اتفاقهای مبارکی است که انتظار میرود تالی «نشان دهخدا» باشد. فعالیتهای علمی تا حد زیادی باید مبتنی بر کتاب باشد و بیش از آنکه جزوهمحور باشیم باید کتابمحور باشیم. نشان دهخدا این ترغیب و انگیزه را ایجاد میکند تا استادها با دقت بیشتری روی این موضوع کار کنند. اغلب در حوزههای تخصصی که استقبال عامه مردم نسبت به آن وجود ندارد مثل مکانیک و معماری و... تألیف کتابها هم صرفاً توسط استادان مربوطه انجام میشود ولی در حوزههای علوم انسانی که نشان دهخدا هم به آن اختصاص دارد شاید یک جورهایی استادها کمتر فرصت میکنند تألیفاتی در این حوزه انجام دهند به عنوان مثال در حوزه فلسفه سالانه کتابهایی چاپ میشود که تنها بخش محدودی توسط استادان فلسفه انجام شده است.»
عبدالرحیم قنوات که با کتاب «تاریخ نگاری محلی ایران در دوره اسلامی» به عنوان اثر شایسته تقدیر در بخش تاریخ این دوره نشان دهخدا حضور داشته است علاوه بر ارج نهادن و تکریم اعضای هیأت علمی دانشگاهها، ایجاد فضای رقابتی و ارتقای نظام دانشگاهی، بالا رفتن کیفیت آثار تألیفی و همچنین در معرض عموم قرار گرفتن آثار برگزیده را از ثمرات برگزاری این نشان عنوان میکند.
خوشنامی هیأت داوری و مشوقهای علمی پشتوانه اعتبار نشان دهخدا
پس از سیاستگذاریهای اولیه در دی ماه سال گذشته دبیرخانه دائمی جشنواره نشان دهخدا تشکیل شد.دستاندرکاران انتشارات علمی و فرهنگی در فروردین ماه سال 94 با ارسال فراخوان از مؤسسات آموزش عالی، دانشگاهها، ناشران وابسته به دانشگاهها و مؤسسات نشر خصوصی درخواست کردند تألیفات برگزیده خود بین سالهای 1391 تا 1393 را به دبیرخانه جشنواره ارسال کنند. علاوه بر 12 حوزه علوم انسانی بخش ویژهای نیز با عنوان «فرهنگ کار و کارآفرینی، سلامت – بیمه و اقتصاد مقاومتی» به منظور گسترش فرهنگ کار و کارآفرینی در جامعه و نیز تبیین مبانی نظری و راهکارهای علمی اقتصاد مقاومتی تشکیل و کتابهای منتشر شده با این موضوع مورد ارزیابی و داوری قرار گرفت.
مهران رضوانی برگزیده حوزه کارآفرینی نشان دهخدا، در ارزیابی کلی رویه حضور و نحوه شرکت در این جشنواره را مثبت ارزیابی میکند. او که رتبه برتر جشنواره فارابی را نیز در کارنامه افتخارات خود دارد در این باره میگوید: «رویه ارسال آثار از سوی انتشارات و انجمنهای علمی و دانشگاههای مختلف به دبیرخانه جشنواره اتفاق خوبی است به جای اینکه من مؤلف پیگیر باشم اگر مجموعهها و نهادها خودشان ارزشگذاری کنند و منصفانه آثاری که در کتابخانه ملی شناسنامهدار میشود را بررسی کنند به اعتقاد من انتخابهای عادلانهتری در پی دارد.»
پس از اعلام فراخوان و در مهلت مقرر (31 شهریور ماه) حدود 600 عنوان کتاب به دبیرخانه ارسال شد که پس از گذشتن از مدار نقد و بررسی 120 عنوان کتاب به مرحله نهایی داوری راه یافت. در نهایت 26 دی ماه همزمان با برگزاری بیست و سومین دوره هفته کتاب در مراسم پایانی نخستین دور این جشنواره 6 عنوان کتاب به عنوان برگزیده و 8 عنوان دیگر به عنوان شایسته تقدیر معرفی شدند. دو سکه تمام بهار آزادی، یک جلد قرآن نفیس و یک قاب منبت تمام داشتههای مادی نشان دهخدا برای برگزیدگان این نشان است، بر این اساس نشان دهخدا نمیتواند با انگیزههای مادی تحرکی در جامعه علمی ایجاد کند.
رشد و اعتلای فرهنگ تألیفی و بارخیزی روانی افراد فعال از جمله اهدافی است که متولیان این جشنواره به عنوان چشمانداز برگزاری نشان دهخدا بر آن تأکید دارند. لازمه محقق شدن چنین هدفی کسب اعتباری در خور نام این نشان است. اعتباری که بخشی از پشتوانه آن میتواند از خوشنامی کادر برگزاری و داوری تأمین شود و بخش دیگر از ثمرات علمی و معنوی که این نشان میتواند با خود به همراه داشته باشد.
مطرح نبودن جنبههای مالی در ایجاد رقابت یکی از مؤلفهایی است که برگزیدگان دور اول نشان دهخدا بر آن تأکید دارند اما بخش دیگر این ماجرا دیده شدن، در معرض عموم قرار گرفتن و مشوقهای علمی و معنوی است که آنها توقع تأمینش را از «نشان دهخدا» دارند.
مهران رضوانی که به همراه سید مهدی موسوینژاد نگارش کتاب برگزیده «کارآفرینی بینالمللی» را به عهده داشته است در این باره میگوید: «لزوماً نگاه مادی مهم و مطرح نیست بلکه اثرگذاری آن مهم است. درست است که جشنواره نشان دهخدا از جنبه مادی جایگاهی ندارد ولی از منظرهای دیگر میتواند به ناشر و مؤلف کمک کند. به عنوان مثال میتوان کتاب برگزیده را توسط ناشر یا مجموعههای مرتبط به جامعه علمی معرفی کرد یعنی این کتاب برای کتابخانههای دانشگاههای کشور خریداری شود و یا در سایتهای دانشکدههای مختلف و در انجمنهای علمی معرفی شود تا حداقل از این جنبه به اعتبار و شهرت نویسنده و ناشر کمک کند. طبیعتاً این اتفاق منشأ مالی برای هر دو یعنی هم ناشر و هم نویسنده را در پی دارد.» او در نظر گرفتن امتیاز علمی برای مؤلف را به عنوان دیگر ابزار تشویقی این نشان نام برده و پیشنهاد میدهد این نشان در دانشگاهها به عنوان پایه تشویقی برای استادان برگزیده تلقی شود و در دیگر گزینشها هم مدنظر قرار بگیرد. رضوانی میافزاید: «در ارتقا به مراتب استادی و دانشیاری بر انتشارات مقالات ISI تأکید ویژهای وجود دارد اما در حوزه علوم انسانی که ما محدودیتهای خاصی داریم و ممکن است نیازمندیهای ما خاص کشور دیگری نباشد نشان دهخدا میتواند مدنظر قرار بگیرد. طبیعی است اثر تألیفی که یک مؤلف دانشگاهی حدود دو، سه سالی برای آن زحمت کشیده بیشتر از یک مقاله ISI ارزش داشته باشد.»
افزون بر اینها، این عضو هیأت علمی دانشگاه تهران نکتهای قابل تأمل درباره پشتوانه اعتبار و خوشنامی این نشان مطرح میکند. رضوانی در این باره میگوید: « زمانی این نشان دارای چنین ارزشی خواهد شد که هیأت داوران آدمهای شاخص و استاد تمام باشند. مسلماً وقتی هیأت داوران افراد موجه و شناختهشدهای در رشته تحصیلی مربوطه باشند طبیعتاً در وجهه و مقبولیت این نشان تأثیر بسزایی میگذارد تا فقط جنبه نمادین نداشته باشد.»
اظهارات مؤلف شایسته تقدیر بخش تاریخ نیز تأییدیهای بر نظرات رضوانی است. قنوات معتقد است ارزش مالی نشان و برنامههای تشریفاتی تأثیر خاصی ندارد و اگر هم داشته باشد، کوتاه مدت است. عضو هیأت علمی دانشگاه فردوسی مشهد در ادامه بر تقویت امتیازات معنوی و علمی این نشان تأکید دارد و میگوید: «این اتفاق مستلزم آن است که داوریها دقیق و بدون شائبه باشد. معیارها فقط علمی و آکادمیک باشد و ملاحظات غیرعلمی گریبانگیر داوریها نباشد.»
به گمان ابوالفضل حری هرچه این نشان بر جنبههای عینی و علمی در داوری و ارزیابی کیفی آثار تأکید کند، به همان میزان اعتبار و اصالت آن نیز افزایش خواهد یافت. او میگوید: «مهم اینجاست که این جشنواره قرار است از پژوهشهای دانشگاهی کارآمد که عمدتاً در فضای دانشگاهی خلق میشوند لیکن به دست ناشران مختلف انتشار مییابند، حمایت عمدتاً معنوی به عمل آورد. در مجموع، بر این باورم که تداوم «نشان دهخدا» که اولین دوره برگزاری خود را امسال تجربه کرده، میتواند در سالهای بعد با دایر کردن دبیرخانه دائمی و تعامل هرچه پویاتر با جامعه دانشگاهی پربارتر و اصیلتر برگزار شود و برای اصالت یک جشنواره همین کفایت میکند که با استقبال قشر توانمند جامعه دانشگاهی روبهرو گردد.»
حمیدرضا محبوبی آرانی معتقد است همین که این جایزه با تصویب و تأیید سه وزیر اهدا میشود و شرکت انتشاراتی معتبری متولی و برگزارکننده آن است به خودی خود ارزش بسیار زیادی دارد و اعتبار زیادی به این جایزه میدهد. عضو هیأت علمی دانشگاه تربیت مدرس نیز در ادامه بر دیده شدن و معرفی آثار برگزیده در مراکز آموزش عالی و مؤسسات آموزشی تأکید دارد و میگوید: «حداقل اگر نمیتوانند ارزش مادی جایزه را بالا ببرند، روی تبلیغ کتاب مانور بدهند و با برگزاری جلساتی برای معرفی این امید و انگیزه را در مؤلفان ایجاد کنند که در وضعیت نامناسب امروز و تیتراژهای خیلی پایین کتاب اثر منتخب بیشتر دیده میشود و به چشم میآید.»
او در ادامه با اشاره به چاپ نقدنامه آثار برگزیده میافزاید: « این دیده شدن چه در قالب نقدنامه و چه معرفی در روزنامه حتی تلویزیون خیلی کمک میکند تا انگیزه بیشتر شود چون استاد شناخته میشود، کتاب بعدیاش به فروش میرود. عقیده شخصی من این نیست که همیشه باید یک نهادی پول تزریق کند ما باید با معرفی کارهای خودمان و کارآفرینی به این سمت و سو برویم یعنی هر چه کتاب بیشتر معرفی شود و مردم بیشتر کتاب را ببینند، طبیعتاً خرید بیشتری خواهد شد و خرید که بالاتر رود، تیراژ بالاتری پیدا خواهد کرد. این حمایتها خیلی بهتر از این است که مبلغ جایزه نقدی را بیشتر کنیم و به نوعی به شکل مستقیم پول تزریق کنیم که در این صورت ممکن است دغدغههای غیر علمی انگیزه رقابت و قضاوت شود.»
انتظار برای حضور مفاخر فرهنگی و توجه رسانهای هر کار بزرگی در گام نخست بیتردید کاستیهایی دارد که آگاهی از آن میتواند برگزارکنندگان را برای حرکت در مسیر درست و کمالگرایانه کمک کند.
عبدالرحیم قنوات در پاسخ به سؤالی درباره توقعات و انتظارات خود از برگزار کنندگان این مراسم تعدد سخنرانان در مراسم اختتامیه را یکی از ایرادهای وارده بر دور اول این نشان عنوان میکند. او میگوید: «انتظار این است که برای مراسم تجلیل در سالهای آینده برنامهریزی بهتری صورت بگیرد. در این دوره به نوعی شتابزدگی دیده میشود بخصوص در برخی سخنرانیها که گویا آمادگی نداشتند. به هر حال از وضعیت بازار کتاب همه کسانی که دستی در مطبوعات و رسانهها دارند آگاهند و فرض بر این است که حاضران و مستمعین در مجلس هم از این قشر هستند. اگر به جای چندین سخنرانی مدیریتی چند چهره برجسته در علوم انسانی به عنوان مثال استاد شفیعی کدکنی در مراسم حاضر شوند هم صحبتهایشان قابل استفاده است و هم شأن مجلس بالاتر میرود. حتی اگر برگزیدگان هم در حد سه دقیقه صحبت میکردند، هم تنوعی ایجاد میشد و هم مشکلات بیشتر نمایان میشد.»
به باور مهران رضوانی پوشش خبری و بازتاب رسانهای این مراسم میتواند به دیده شدن این نشان کمک کند. او میگوید: « تا جایی که من اطلاع دارم از هیچ رسانه تصویری شاهد پوشش خبری این مراسم نبودیم و در خبرگزاریها و سایتها هم اسامی منتشر و اعلام شد اما پوشش رسانهای خوبی نداشت. حضور یکی دو نفر از رؤسای دانشگاههای مادر و جامع کشور به وزنه اعتباری و شهرت این نشان کمک میکند و بحثها و گپ و گفتی که با این محوریت در جامعه دانشگاهی مطرح میشود اعضای هیأت علمی را به آثار تألیفی ترغیب میکند.»
عضو هیأت علمی دانشگاه تهران یک درخواست هم از مدیران دولتی دارد: «وقتی اعضای هیأت علمی کشور در یک مجموعه مشارکت دارند و آثارشان مورد ارزیابی قرار میگیرد آنقدر جایگاه دارد که این توقع و انتظار را ایجاد کند که بالاترین مقام سه وزارت مشارکت کننده در این مراسم حاضر باشند. حضور وزیران علوم، ارشاد و تعاون که لوحهای تقدیری هم به امضای آنها رسیده و حتی دبیر هیأت دولت و شورای عالی انقلاب فرهنگی در این مراسم میتواند به دیده شدن آن کمک کند.»
ایران/در سومین دوره جایزه «محتشم» تأکید شد
رجوع ژرف اندیشانه به واقعه عاشورا
شامگاه سه شنبه 17 آذر مراسم اختتامیه سومین دوره جایزه ادبیات و هنر محتشم برگزار شد. به گزارش «ایران»، شعرای آیینی، هنرمندان حوزه هنرهای تجسمی و اهالی موسیقی که در یک سال گذشته در عرصه فرهنگ عاشورایی فعالیت داشتند دور هم جمع شده بودند تا بر اساس اعلام نهایی داوران، برترین هایشان مشخص و با اهدای جایزه از آنها قدردانی شود. در این مراسم برزین ضرغامی مدیر کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان تهران و برگزارکننده این جایزه در سخنانی برگزاری جایزه هنر و ادبیات محتشم را فرصتی برای ایجاد نگاهی نو به حوزه ادبیات عاشورایی عنوان کرد. او گفت: حوزه فرهنگ و هنر نیازمند گفت وگو و همنشینی و همفکری هاست. بخشی از تراوشات ذهنی حوزه فرهنگ و هنر از قبل این گفت و شنودها و نشست و برخاست هاست. ضرغامی بخشی از وظیفه مدیران فرهنگی را ایجاد فضای گفتوگو عنوان کرد و افزود: هدف ما این است با برگزاری این جایزه هم تولید فرهنگی داشته باشیم و هم فرصتی برای گفتوگو و نقد آثار هنرمندان فعال این عرصه مهیا شود. به گفته ضرغامی طراحی برنامهای که بتواند هم وزن محتشم بدرخشد کار سختی است اما امید این است که با تلاش و اهتمام هنرمندانی که دغدغه شان ترویج فرهنگ عاشورایی است این امر میسر شود.
در این برنامه که به همت اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان تهران و با مشارکت سازمان زیباسازی شهر تهران و برج میلاد و با اجرای سهیل محمودی برگزار شد، علی اصغر کاراندیش معاون توسعه مدیریت و منابع انسانی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در سخنانی عاشورا را بیبدیل ترین نماد هویت بخش و انسجام دهنده ظرفیتهای فرهنگی و درونی جامعه ایرانی عنوان کرد: عاشورا دربرگیرنده مجموعهای از نمادها و عوامل هویتی همچون ظلم ستیزی، شهادت طلبی، عدالتخواهی، ایثار و از خودگذشتگی است که تفکر شیعی بر پایه این عوامل نهاده شده است. تاریخ معاصر ایران گواه روشنی بر نقش برجسته و تأثیرگذار این انگیزشهای مقدس بر روند تحولات اجتماعی است. چنانچه بزرگترین رویداد سده اخیر ایران یعنی ظهور انقلاب اسلامی و زوال نظام پادشاهی بر پایه همین عوامل جامه تحقق پوشیده است. او ادامه داد: آنچه امروز و در دوران معاصر بیش از پیش ضرورت دارد، رجوع مجدد و ژرف اندیشانه به واقعه عاشورا و ترویج این فرهنگ متعالی بویژه در میان نسل سوم و چهارم انقلاب است. رسانههای هنری با عنوان رسانههای فاخر در عصر حاضر بهترین امکان و ظرفیت برای این هدف ارزشمند هستند.
او زبان هنر را بهترین بیان برای انتقال مفاهیم دانست و تصریح کرد: ما در عصری زندگی میکنیم که استفاده از تکنولوژیهای متعدد در حال شیوع است؛ باید از این ظرفیت استفاده کنیم و برای انتقال این مفاهیم متناسب با ذوق و سلیقه گروههای مختلف برنامه ریزی کنیم. کاراندیش در ادامه بر بازسپاری بخشی از این مسئولیت به مراکز غیر دولتی افزود: فرهنگ و هنر اگر بخواهد دولتی اداره شود قطعاً نمیتواند مسئولیت واقعی خود را ایفا کند. اگر امروز شاهد مفاخر ارزشمند هستیم و از آثار آنها نام میبریم به این خاطر است که وابستگی به دولت نداشتهاند.
او در بخش پایانی صحبت هایش با بیان این نکته که اهدای جایزه هنر و ادبیات محتشم میتواند نقطه عطفی برای بروز و ظهور ظرفیتها و فعالیتهای ادبی- هنری در حوزه فرهنگ عاشورا باشد خاطرنشان کرد: این جایزه علاوه بر ایجاد فرصتی برای تکریم و گرامیداشت این نمادهای هویت بخش که همواره طی قرون در زوایای مختلف هنری جلوه و نمود داشته است تلاشی است برای معرفی چهره رحمانی و آموزههای انسانساز اسلام.
در پایان این برنامه و پس از چند شعرخوانی و اجرای موسیقی، برگزیدگان جشنواره ادبی محتشم معرفی شدند و جوایزی به آنها اعطا شد. نفرات برگزیده در بخشهای مختلف این جشنواره عبارتند از: لیلا علوی (نقاشی) آسیه گونهزاده (تصویرسازی)، ربابه فاضل (پوستر)، زهرا شعبانی (شعر)، اعظم نجفی (عکاسی)، و گروههای ارکستر بادی آوای مهر، مثنوی عشق نامه و قاصدک (آواها و نواها)
ایران/امروز با… سعید سعیدپور
نمی خواهم در ترجمه غزلیات مولانا دخل و تصرف صورت بگیرد
سایر محمدی
گزیده اشعار امیلی دیکنسون، سیلویاپلات، اوکتاویوپاز با ترجمه سعید سعیدپور تحت عناوین «بهخاموشی نقطهها بر صفحه برف»، «درکسوت ماه» و «به من گوش سپار، چنان که به باران» سالها پیش توسط نشر مروارید به شکل دو زبانه در قطع رقعی منتشر شده بودند، اما بتازگی توسط همین ناشر در قطع جیبی به بازار آمد. سعیدپور در حوزه ادبیات داستانی رمان «اسرار» از کنوت هامسون و «آخرین خنده» از دی.اچ.لارنس را هم ترجمه و توسط نشر مرکز منتشر کرد. ضمن اینکه اشعاری از سهراب سپهری، نیما یوشیج، مهدی اخوان ثالث، شاملو و مولانا، حافظ و خیام را به انگلیسی برگردانده و به شکل دو زبانه راهی کتابفروشیها کرد.
آقای سعیدپور، مدتی است کتاب جدیدی از شما منتشر نشده، چرا؟ چه میکنید؟
درگیر کار و تدریس در دانشگاهها هستم و علاوه بر این «ترانههای شکسپیر» را سال گذشته منتشر کرده بودم. البته آثاری در دست ترجمه دارم اما فرصت نداشتم که تمامشان کنم. مثلاً ترجمهای در دست دارم از «هملت» شکسپیر، که نیاز به آن خیلی محسوس بود. چند ناشر ترجمه این اثر را پیشنهاد داده بودند. آشوری «مکبث» شکسپیر را ترجمه کرده بود اما «هملت» را ترجمه نکرده است. از «هملت» ترجمه جدیدی منتشر نشده است. آنچه دربازار هست ترجمههای قدیمی است. ظاهراً نیاز به ترجمه تازهای از این شاهکار شکسپیر بویژه از سوی محافل تئاتری کشور بسیار محسوس بود.
در اشعاری که از شاعران مدرن و معاصر ایران به انگلیسی ترجمه کردید، چه قشرهایی از مخاطبان شعر را هدف قرار دادهاید؟ دانشجویان یا...
یک کتاب که مستقیماً در امریکا چاپ شده. ترجمههایی که از اشعار مدرن ایران شامل نیما تا شاعران دو- سه دهه اخیر صورت گرفته است. این ترجمهها را در سایت آمازون هم میتوانید ببینید. در این جا هم دو مجموعه از شاعران معاصر ترجمه کردم و چند کتاب هم اختصاصی درباره چند شاعر ایرانی ترجمه کردهام که به سفارش انجمن شاعران ایران بود، یکی نیما و دوتای دیگر اخوان ثالث و سهراب سپهری بودند. البته این کتابها شامل گزیدهای از شعرها و خلاصهای از زندگینامهشان بود. اینکه ناشران این دسته از آثار، کتابها را در چه سطحی پخش کردهاند اطلاع دقیقی ندارم. اما در زمان چاپ کتابها گفته بودم مخاطبان اصلی این آثار در کشورهای خارجی اند، چه ایرانیانی که انگلیسی میدانند و چه علاقهمندان انگلیسی زبان لازم است این شاعران را بشناسند.
گویا غزلهایی از مولانا را هم در دست ترجمه داشتید، ترجمه این غزلها به کجا کشید؟
یک ترجمه از غزلهای مولانا داشتم که نشر جیحون در قالب یک کتاب نفیس و دوزبانه منتشر کرده بود، این کتاب دو- سه بار تجدید چاپ شدهاست ولی در این کتاب حدود سیغزل از دیوان شمس گزینش و ترجمه شده بود. انتخاب این غزلها هم به عهده خود ناشر بود و یکی- دو غزل هم من به آنها اضافه کردم. البته کم و بیش کارهایی روی غزلهای مولانا انجام دادهام، حالا باید فرصتی پیدا کنم و دست به ویرایش و تدوین این ترجمهها بزنم. تصمیم دارم گزینهای از غزلهای مولانا را به شکل دو زبانه چاپ کنم، این کار همیشه مد نظرم بوده و هست.
گزینشی از غزلیات ناب مولاناست و از میان غزلهای برگزیده هم ابیاتی را انتخاب میکنم که بیت الغزل یا شاهبیتها شناخته میشوند. چون برخی از ابیات غزلها به زبان فارسی زیباست اما به ترجمه در نمیآید چون این ابیات شعر زبان است و فراتر از حرف و صوت. من نمیخواهم در ترجمه غزلهای مولانا، مانند ترجمه رابرت بلای و دیگران این همه دخل و تصرف صورت بگیرد.
جام جم/گفتوگو با میلاد عرفانپور شاعر و ترانهسرا
خشم دشمن، هدف ما بود
میلاد عرفانپور شاعر جوان شیرازی اخیرا در کنار محمدمهدی سیار دیگر شاعر جوان خوش ذوق ترانهای در باب ماهیت توافق هستهای سرودند که دستمایه خلق یک اثر موسیقایی و همچنین یک نماآهنگ شد. این اثر با واکنش تند رسانههای غربی مواجه شد. به همین دلیل سراغ میلاد عرفانپور رفتیم تا ضمن آشنایی با روند تولید و تهیه این اثر، از واکنش او نسبت به جریان سازی رسانههای غربی اطلاع پیدا کنیم. این گفتوگو را در زیر میخوانید.
تصویر خشم دشمن، هدف ما بود
ایده اولیه تولد این ترانه برای ارائه یک اثر هنری از کجا شکل گرفت؟
یکی از وظایف هر شاعری این است که در بزنگاهها و موقعیتهای مهم، بیطرف نباشد و در مسائلی که خودش به تشخیص میرسد و نسبت به حق و باطل آن شناخت پیدا میکند، موضع خود را اعلام کند. درباره مسائل هستهای هم با توجه به اهمیتی که داشت، نه فقط ما، بلکه بسیاری از شاعران رفتند تا حقیقت قضیه را پیدا کنند و ببینند این توافق چه ماهیتی دارد و در آن چقدر تهدید و چقدر فرصت وجود دارد. این موضوع برای ما هم قابل اهمیت بود و بنده در کنار آقای سیار شعر «هتل کوبورگ» را سرودیم.
نحوه این همکاری به چه شکل بود و ابیات را چگونه مشترکا سرودید؟
بعضی از بیتها توسط من و بعضی توسط آقای سیار سروده شد. بعضی بیتها هم با همفکری و در کنار هم سروده شد و شعر به اتمام رسید.
از ابتدا بنا بود آهنگ و نماآهنگی برای این ترانه ساخته شود؟
بله، از اول بنا بود شعر سروده شود و برای آن آهنگ درخوری ساخته شود، خوانندهای آن را بخواند، برایش کلیپ ساخته شود و بازتاب داشته باشد. ما احساس کردیم حرفهایی که میزنیم مستند به عقایدی است که در تاریخ ما وجود داشته است. ما فکر میکنیم موضع درستی اتخاذ کردیم. ممکن است شاعران دیگری باشند که نظرات دیگری داشته باشند که آنها هم میتوانند حرفشان را با آثار هنری خود بزنند.
حتما مستحضر هستید که این اثر بازتاب وسیعی در رسانههای غربی داشته و با واکنش تند آنها مواجه شده است. موضع شما بهعنوان ترانهسرای این اثر چیست؟
هدف ما این است که موضع مردم ایران و ملت ما در این مورد مشخص و به طرفهای غربی شناسانده شود. بهخصوص برای کسانی که دائم ایران را درگیر میکنند و تلاش دارند ایران را ناامن جلوه دهند. اینها باید بدانند موضع ما چیست. فکر میکنم آنچه میخواستیم محقق شد. نشانهاش این است که آنها خشمگین شدند و اتفاقا دولت خود را متهم کردند چرا در حالی که این دست آثار در ایران تولید میشود به مذاکره ادامه دادید و این رویه را قطع نکردید. این که دشمن خشمگین شود جزو اهداف ما بوده است.
بهعنوان شاعر و ترانهسرا، قائل به این امر هستید که حجم آثاری که ما در زمینه شناساندن چهره واقعی ایران تولید کردیم، در مقایسه به هزینهای که آن طرف علیه ارائه چهره غیرواقعی از ایران صرف میکنند، اندک است؟
قطعا این موضوع حقیقت دارد که ما در مسابقهای که در فضای فرهنگی و هنری جهان وجود دارد، عقب هستیم. آنها برای اهداف خود که اتفاقا اهدافی ایدئولوژیک و سیاسی است، نهایت سرمایهگذاری، نهایت تلاش و نهایت همت خود را خرج میکنند. اما ما متاسفانه شاید در برهههایی کمکاری کردیم. نیاز داریم پدافند هنری و فرهنگی در برابر هجوم دشمن ایجاد شود و این هجوم هم کتمان کردنی نیست. خودشان اذعان میکنند سالانه میلیاردها دلار در این راه هزینه میکنند. پس ما تا جایی که میتوانیم باید دفاع کنیم و حرفمان را بزنیم.
اثر شما چه بازتابهایی در داخل کشور و در میان جریانات مختلف به همراه داشت؟
بعد از انتشار نماآهنگ، خیلی فرصت نشد ببینیم این اثر کجاها به کار گرفته شده و چه بازخوردی داشته است، اما تا جایی که اطلاع یافتیم کار شنیده شده و با نظرات مختلفی همراه بوده است. ما هم سعی میکنیم نظرات منتقدان را برای کارهای بعد لحاظ کنیم و تا کارهای بینقصتری در اختیار مخاطبان موسیقی و شعر قرار دهیم.
جام جم/شبکه رسانهای فاکسنیوز آمریکا به ترانه ایرانی که به روند مذاکرات انتقاداتی را مطرح کرده واکنش تندی نشان داد
آزادی به سبک آمریکایی!
آمریکاییها که مدعی آزادی بیان بوده و تاکنون بارها به سیاست و فرهنگ ایرانیها تاخته و در مواردی نیز به نام آزادی به ما توهین کردهاند، تاب یک ترانه انتقادی را نیاورده و در خبرگزاری فاکسنیوز با زبان و بیانی تند لب به انتقاد از «هتل کوبورگ» سروده مشترک میلاد عرفانپور و محمدمهدی سیار گشودهاند.
تصویر آزادی به سبک آمریکایی!
به گزارش جامجم، آرگو، گلاب، سپتامبرهای شیراز، بدون دخترم هرگز، پرسپولیس، سیصد، خانهای از شن و مه و دهها نام دیگر برای همه آشناست. اینها فیلمهای ضدایرانی هستند که آمریکا آنها را در فضاهایی آمیخته به دروغ و دور از واقعیت ساخته است. فیلمهایی که گاه فضایشان آنقدر دور از واقعیت میشود که میتواند هر مخاطب آشنا به فضای ایران را به خنده بیندازد. هرگاه هم ایرانیان به این فیلمها واکنش نشان دادند، گفته شد کشور آزادی نیستیم و توان شنیدن صداهای مخالف را نداریم. ما در برابر همه این هجمهها حق انتقاد نداشتیم، ساخت این همه فیلم و درج اخبار دروغ درباره کشور و فرهنگمان را تاب آوردیم. اما آمریکاییها که خود مدعی آزادی هستند شنیدن چند کلمه حرف حساب را دوام نمیآورند و خشمگین میشوند. خبرگزاری آمریکایی فاکس نیوز نسبت به ترانهای به نام «هتل کوبورگ» سروده میلاد عرفانپور و سیدمحمدمهدی سیار که هر دو از شاعران جوان و متعهد کشورمان هستند، واکنش تندی نشان داده است.
بیطرف نبودن در جنگ حق و باطل
حضرت آیتالله خامنهای، در دیداری که تیر ماه امسال با شاعران داشتند، عنوان کردند: «شاعر نمیتواند در جنگ حق و باطل بیطرف باشد. اگر چنانچه شاعر، هنرمند بیطرف بود، تضییع نعمت خدا را کرده؛ اگر خدای نکرده طرف باطل را گرفت، آنوقت خیانت کرده، جنایت کرده؛ بحث اهمال دیگر نیست، بحث جنایت است. ازجمله کارهایی که خیلی خوب است در کشور ما که بحمدالله در این جلسه هم آثارش دیده شد و قبلا هم دیده شد و من خیلی از این راضی هستم، واکنش سریعی است که شعرای جوان ما به حوادث نشان میدهند، این خیلی باارزش است، این خیلی خوب است. مبادا کسی خیال کند که این چیز منفی است؛ نه، این بسیار مثبت است. ما در طول تاریخ و در زمان معاصرِ نزدیک به خودمان هم داشتیم مواردی را که همین واکنشهای سریع بهترین آثار را بهوجود آورد.»
آنطور که شهرستان ادب در این باره نوشته است، این دو شاعر انقلابی، در لبیک به مطالبه رهبر معظم انقلاب در دیدار با شاعران در تیرماه امسال مبنی بر «طرفداری از حق»، ترانه هتل کوبورگ را به صورت مشترک سرودند. در قدم بعدی هم این ترانه با صدای مهران میرزایی خوانده شده و در قالب موزیک ویدئو ارائه شد. هتل کوبورگ اثری است در واکنش به مذاکرات هستهای ایران و آمریکا و مواضع سودجویانه و مزدورانه آمریکا در آن مذاکرات. این ترانه نام خود را از «کنفرانس وین» به امانت گرفتهاست که محلی است که مذاکرات در آن جریان دارد.
بیتفاوتی رسانههای ایرانی، خشم رسانه آمریکایی
هر چند انتشار این اثر در کشورمان بازتاب گستردهای نداشت و در رسانهها چندان به آن پرداخته نشد، اما خشم آمریکاییها را برانگیخت و باعث شد چهره واقعیشان را نشان دهند. خبرگزاری آمریکایی فاکسنیوز که وابسته به جمهوریخواهان تندروی آمریکاست، در این باره نوشت: ترانه جدید ایرانی، رئیسجمهور آمریکا، باراک اوباما را مورد هدف قرار داده، هشدار میدهد که به گرگهای آمریکایی اعتماد نکنید. این ترانه معروف ایرانی، به آیپاد جان کری راه پیدا نخواهد کرد و وی احتمالا این موسیقی را نخواهد شنید. این موسیقی و کلیپ همراه آن که به اوباما و آمریکا حمله میکند، آمریکاییها را گرگ خطاب میکند و به ایرانیان هشدار میدهد به مذاکرات پیرامون برنامه هستهای جمهوری اسلامی ایران که بین تهران و شش قدرت بزرگ دنیا در جریان است، بدبین باشند. همچنان که ویدئو، جان کری، رئیسجمهور اوباما و بنجامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل را نشان میدهد، گروه کر این جمله را در پسزمینه با نغمهای آرام تکرار میکند: «... به دروغ بزرگ بدبینم/ گرمتر میشود مذاکرهها/ تنگتر میشود محاصرهها/ این چنین گفتوگو که دید و شنید؟/ گفتوگو زیر سایه تردید...»
این رسانه ادامه میدهد: این ترانه با مرور و برجستهسازی برخی از نارضایتیها و دلخوریهای تاریخی دولت ایران از آمریکا همچون کودتای 1953 که با حمایت سازمان سیا شکل گرفت، سانحه سقوط هواپیمای ایرانی در سال 1998 که به واسطه اشتباه آمریکا رخ داد و ترور چهار دانشمند ایرانی که عوامل آن همچنان ناشناخته ماندهاند، از این حوادث با عبارت «زخمهایی که بر تنم مانده است» یاد میکند.«چه بگویم؟ نمیرود از یاد...» خواننده، با زمزمه این بخش، همچنان که تصویر جسم بیجان کودکی نشان داده میشود، آمریکاییان را «خیل کودککشان نامرد» خطاب میکند.
جوان/نامه رهبري ماهيت رهبران اروپايي را افشا ميكند
چندي پيش نامه دوم رهبر انقلاب به جوانان اروپايي منتشر شد، نامهاي كه به قضيه تروريستي اخير در فرانسه و كشورهاي ديگري مانند عراق و فلسطين، نقش داعش را اشاره داشت و با محتوايي مبني بر تأكيد بر اسلام واقعي، معرفي دين اسلام به عنوان دين دوستي، ضرورت دوري از خشونت و شناخت منشأ خشونت همراه بود.
نویسنده : سپيده آماده
چندي پيش
نامه دوم رهبر انقلاب به جوانان اروپايي منتشر شد، نامهاي كه به قضيه تروريستي
اخير در فرانسه و كشورهاي ديگري مانند عراق و فلسطين، نقش داعش را اشاره داشت و با
محتوايي مبني بر تأكيد بر اسلام واقعي، معرفي دين اسلام به عنوان دين دوستي، ضرورت
دوري از خشونت و شناخت منشأ خشونت همراه بود.
رضا رسولي، استاد دانشگاه و كارشناس ارتباطات در گفتوگو با «جوان» در خصوص نامه دوم رهبري به جوانان اروپايي ميگويد: نكته قابل توجه در اين قضيه مخاطبشناسي است كه به جاي بدنه فرسوده و سياستزده حكومتهاي غربي، رهبري نسل جوان و آيندهدار آنها را مورد خطاب قرار دادهاند. در واقع رهبري با انتشار اين نامه به طور عملي، توجه خودشان را به نسل جوان نشان دادهاند كه خود اين موضوع ميتواند سرمشق خوبي براي مسئولان داخل كشور هم باشد.
نامه رهبري بايد با استراتژي فراگير رسانهاي در حوزه بين الملل همراه باشد
رسولي ميافزايد: نكته ديگر كه محل توجه و تأمل است اين است كه اين نامه را با عنوان دومين نامه رهبري منتشر كردهاند. در تحليل وضعيت دكترينال رسانهاي يك حركت تاكتيكي محسوب ميشود در حالي كه ما بايد در حوزه رسانه بينالملل داراي يك استراتژي فراگير باشيم كه انتشار چنين نامهاي فراز و شاخص اين استراتژي تلقي شود و در چارچوب اين استراتژي، عقبه تكميل و تبيين رسانهاي نامه را هم داشته باشيم.
نامه رهبري سياستهاي نظام را به گوش جوانان اروپايي ميرساند
علي اصغرنيا، استاد ارتباطات در گفتوگو با «جوان» درخصوص نامه دوم مقام معظم رهبري به جوانان اروپايي ميگويد: انتشار نامه مقام معظم رهبري به جوانان فينفسه اقدام بسيار مناسبي است، در جامعه امروز به دليل سيطره ابزارهاي مدرن ارتباطي مانند شبكههاي اجتماعي، اپليكيشنهاي موبايلي و شبكههاي اينترنتي، انتشار چنين نامههايي ميتواند موجي از روشنگري را در ميان جوانان ايجاد كند، به خصوص زماني كه مخاطب چنين نامههايي مخاطبان خارج از ايران باشند.
وي ادامه ميدهد: ترجمه اين نامه به زبانهاي مختلف باعث ميشود كه جوانان كشورهاي مختلف با نظريههاي مقام معظم رهبري آشنايي پيدا كنند و جامعه بيرون از ايران را هم با سياستهاي نظام آشنا كند. اصغرنيا تأكيد ميكند: چنين نامههايي اتفاق مطلوبي است كه ايجاد شده است و براي بررسي تأثيرات اين اقدامات ميتوان تحقيقاتي انجام داد، مبني بر اينكه انتشار اين نامهها چه تأثيري در عملكرد جوانان و دانشجويان اروپايي دارد.
نامه رهبري ماهيت رهبران اروپايي را افشا ميكند
محسن شرفالدين، منتقد رسانه در گفتوگو با «جوان» در اين خصوص اظهار ميكند: داعش عروسك خيمهشب بازي امريكاست و اين مسئله را خود اروپاييها هم ميدانند، اما چون سران اروپا با سياستبازيهايشان بيشتر به منافع شخصي و حزبيشان تعلق دارند، از بيان حقايق به مردمشان خودداري ميكنند. وي ادامه ميدهد: شما نگاه كنيد الان ساركوزي به عنوان يك رئيسجمهوري مردم فرانسه كجاست و اينها نشان ميدهد كه سران اروپايي وابستگيهاي قويتري براساس منافع شخصيشان به امريكاييها دارند و در واقع امريكاييها نه فقط رهبران جهان سوم را از آن خود كردهاند، بلكه رهبران اروپايي هم در پي منويات امريكا هستند.
وي ميافزايد: رهبران اروپايي به اين قاعده معتقد هستند كه اگر با امريكا باشند، حفظ ميشوند و در نگاه سكولاري خودشان هم اين تعبير درست است به همين دليل نميتوان به رهبران اروپايي اعتماد داشت و آنها را كساني دانست كه نسبت به مردمشان متعهد هستند بلكه اين افراد حسابشان از خود مردم اروپا جداست و به باور من نامه مقام معظم رهبري به جوانان اروپا از اين خاستگاه و نگاه منتج شده است كه بايد حساب مردم اروپا و مخصوصا جوانانشان را از حساب رهبرانشان جدا كرد و ما وظيفه داريم كه مردم اروپا را بيدار كنيم تا آنها بدانند كه امريكا با رهبرانشان دستشان در يك كاسه است.
شرفالدين ادامه ميدهد: حمايت مسئولان اروپايي از داعش ريشه در نوع نگاهي دارد كه امريكاييها به اسلام دارند، گسترش نگاه اسلام امريكايي در اروپا باعث چنين حوادثي ميشود و بايد مردم اروپا آگاه شوند كه اسلام ناب محمدي با اسلامي كه امريكا و اروپا با نام اسلام معرفي ميكنند متفاوت است. اينطور كه از اظهارات اين كارشناسان رسانه برميآيد، نامه رهبري به جوانان اروپايي نشان از تمايزي دارد كه ايشان ميان جوانان اروپايي و دولتمردانشان قائل هستند و در نهايت انتشار چنين نامههايي به رواج سياستهاي نظام در ميان جوانان اروپايي منتهي ميشود.
جوان/رفتار متناقض در برخورد با مجريهاي متخلف
علي ضيا نرفته، برگشت
علي ضيا، مجرياي كه گفته ميشد ديگر تلويزيون او را نميخواهد و ممنوعالتصوير خواهد شد با فاصله بسيار كوتاهي به تلويزيون برگشت و قرار است مجري مهمترين ويژه برنامه آتي شبكه اول سيما باشد.
بعد از انتشار ويدئوي شادي بعد از گل پرسپوليس در دربي تهران كه علي ضيا به همراه چند نفر ديگر شعر توهينآميزي در مورد سرمربي استقلال ميخوانند، مديران تلويزيون ابتدا برنامه تلويزيوني وي را قطع كردند و بعد از آن صحبت از ممنوعالتصوير شدن مجري تازه از حج برگشته به ميان آمد.
حتي بعداً گفته شد كه سرافراز از رفتارهاي ضيا در ايام حج نيز دلخوشي نداشته و قطعاً حادثه توهين وي به سرمربي استقلال با حذف هميشگي ضيا از تلويزيون همراه خواهد بود. كاري كه تلويزيون با ديگر مجريان گاف داده خود انجام داده و محروميتهاي طويلالمدتي را براي اشتباههاي آنها اعمال كرده است، اما در مورد ضيا كه گفته ميشد برخورد با وي نشانه جديت مديران صداوسيما در برابر تخلفات خواهد بود، قضيه آنقدر سريع به حالت عادي برگشت كه انگار نبود ضيا در تلويزيون خسارت جبرانناپذيري را به همراه خواهد داشت.
آش شوري كه صداوسيما ديگ آن را بار گذاشته بود و حتي خبر عذرخواهي ضيا از مظلومي نيز آتش آن را كم نكرده بود به ناگهان جاي خود را به شيريني آشتيكنان داده و ويژهبرنامه شب يلداي شبكه اول سيما با اجراي علي ضيا اجرا خواهد شد؛ خبري كه مدير گروه اجتماعي شبكه اول آن را اعلام كرده است. ضيا بعد از مدتي نيز برنامه «امشب» را از سر خواهد گرفت كه همه چيز به قبل از گاف دربي تهران بازگردد. تنها چيزي كه هنوز مشخص نيست اينكه چرا صداوسيما هيچ رويه ثابتي را در برخورد با تخلفات اينچنيني ندارد و يك مجري به سرعت به تلويزيون بازميگردد و مجري ديگر بايد تا سالها چشم انتظار باقي بماند كه نگاه محبتآميزي به وي شود.
علي ضيا به تلويزيون بازميگردد تا سازمان نشان دهد تهديدها و اخمهايش چندان هم جدي نيست، پس دوستداران «فيتيلهايها» ميتوانند خيلي اميدوارتر باشند، زيرا سابقه چندين ساله حضور موفق آنها در تلويزيون بسيار بيشتر از چند سالي است كه جوان كاشاني سوگلي تاكشوهاي تلويزيوني شده است.
جوان/رئيس سازمان بسيج هنرمندان عنوان کرد
«شادمانهها» برنامه بسيج براي مدلهاي استاندارد شادي
رئيس سازمان بسيج هنرمندان از «شادمانهها» به عنوان يكي از برنامههاي بسيج براي توليد مدلهاي استاندارد شادي در جامعه ياد و بر نگاه مسئلهمحور به دغدغههاي مقام معظم رهبري تأكيد كرد.
غلامرضا
منتظري پيش از ظهر سهشنبه در گردهمايي شوراي قشر بسيج هنرمندان استان كرمانشاه كه
در محل مجتمع فرهنگي و هنري شهيد آويني كرمانشاه برگزار شد، بسيج را ايدهاي ناب
دانست كه در انديشه انساني پاك تجلي پيدا كرده و به مرور نيز به يك فرهنگ ناب و
تحولآفرين مبدل شده است.
وي تصريح كرد: بسيج نهالي است كه با دم مسيحايي امام(ره) در مزرعه وجود ما كاشته شده و توسط خلف صالحش امروز به يك شجره طيبه مبدل شده و نه تنها ايران بلكه همه جهانيان از آن استفاده ميكنند. رئيس سازمان بسيج هنرمندان كشور، بسيج هنرمندان را يكي از شكوفههاي زيباي شجره طيبه بسيج دانست كه هدف آن رشد و اعتلاي هنر متعهد و انقلابي است. وي استفاده از ظرفيت هنر و هنرمندان را در بيان ارزشهاي اسلامي و آرمانهاي انقلاب از مهمترين اهداف تشكيل سازمان بسيج هنرمندان دانست. وي با اشاره به ديگر اهداف سازمان بسيج هنرمندان گفت: اين سازمان خودش را موظف دانسته تا از نعمت خدادادي هنر براي بيان ارزشهاي اسلامي استفاده كند تا هنر وسيلهاي براي اعتلاي جامعه و انسانها باشد. رئيس سازمان بسيج هنرمندان كشور تصريح كرد: انجمنهاي دهگانه هنري ما در حال آمادهسازي بستههاي آموزشي هستند كه بتوانيم در مقياس ملي به شكل مكاتبهاي و مستقيم از طريق سايتهاي آموزشي استفاده کنیم. وي افزود: اقدام ديگر ما كه آن را دنبال ميكنيم تربيت نيرو و كادرسازي و تكيه بر نسل جوان است و تمايلي به جشنوارهزدگي نداشته و اعتقادمان اين است كه جشنوارهها بايد محلي براي رقابت سالم بين همين جوانان باشد. وي ديگر برنامه بسيج هنرمندان را «شادمانهها» عنوان كرد و گفت: برنامه ديگر ما شادمانههاست و نبايد از اسلام تصور دين غمزدهها شود، چراكه اسلام دين شاديهاست. منتظري تأكيد كرد: به اين منظور بايد دست به توليد مدلهاي استاندارد مبتني بر فرهنگ اسلامي بزنيم تا جوانان براي شاديهايشان از اين مدلها استفاده كنند و به سمت مدلهاي انحرافي غربي نروند. وي افزود: روشهاي سلبي در اين زمينه مؤثر نيست و اين وظيفه هنرمندان است كه اين مدلهاي استاندارد را تعريف كنند. رئيس سازمان بسيج هنرمندان كشور گفت: ما نياز به يك رنگينكمان هنري در اين زمينه داريم و از برنامههاي جدي ما تحت عنوان ايدههاي شادمانههاست كه پس از ارائه از سوي هنرمندان، از بين آنها مواردي را انتخاب کنیم و دست به مدلسازي بزنيم.
حمایت/استاد حوزه و دانشگاه در گفت و گو با «حمایت»:
ترویج سبک زندگی نبوی راه درمان معضلات فرهنگی و اخلاقی جامعه
گروه فرهنگی-سید محمد موسوی: استاد حوزه و دانشگاه و سیره شناس اهل بیت(ع) ضمن تبیین مهمترین ویژگیهای سبک زندگی نبوی آن را نسخه درمان مشکلات بشر امروز به خصوص برای حل معضلات فرهنگی و اخلاقی توصیف کرد.
حجت الاسلام و المسلمین دکتر «حمیدرضا مطهری» در گفت وگو با «حمایت» ضمن تسلیت ایام رحلت نبی مکرم اسلام حضرت محمد مصطفی(ص) اظهارکرد: امروز جامعه ما و به طور کلی جوامع بشری با مشکلات عدیده اخلاقی، فرهنگی و اجتماعی روبرو هستند که رمز عبور از این مشکلات و رسیدن به ساحل سعادت ، بازگشت و رجوع به سیره ائمه اطهار(ع) به ویژه پیامبر اعظم(ص) به عنوان اُسوه اخلاق حسنه است.
توجه به مسایل اخلاقی؛ نیاز ضروری جامعه بشری
وی ادامه داد: به خصوص در زمینه مسایل اخلاقی که در برهه کنونی واقعاً یکی از نیازهای بسیار جدی بشریت به شمار می رود ، چنانچه نه فقط امت اسلامی که همه امتها از سیره و سبک زندگی نورانی پیامبر (ص) به عنوان رحمتالعالمین الگو بگیرند، بسیاری از مشکلات مرتفع میشود و شاهد شکلگیری مدینه فاضله حقیقی خواهیم بود. عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی خاطرنشان کرد: آنچه ضرورت دارد این که در همه امور و به ویژه در بحث اخلاق و رعایت اصول اجتماعی و مبانی معاشرتی ، باید به سیره نبی مکرم اسلام(ص) و دیگر ائمه معصوم(ع) رجوع کرده و در همه لحظات زندگی به این الگوهای بی نظیر و جامع و کامل، به معنای واقعی پایبند باشیم.
جایگاه ویژه اخلاص و کرامت انسانی در سیره نبوی
وی در ادامه این گفت و گو با بیان این نکته که در کلام و رفتار و سیره حضرت محمد (ص) ، اخلاق و توجه به مساله کرامت انسانی، جایگاه خاص و ویژهای داشت، گفت: در بیانات و سیره حضرت ختمی مرتبت و به طور کلی آموزههای دین مبین اسلام، کرامت انسانی از جایگاه بسیار والایی برخوردار است تا آنجایی که خدای متعال در قرآن میفرماید : «لقد کرمنا بنی آدم» بدین معنا ما به انسان کرامت دادیم و این کرامت الهی به یقین، بالاترین نعمت برای بشریت است به شرط آن که قدردانش باشد و همیشه در مسیر عبودیت گام بردارد.
مطهری همچنین با اشاره به این که به اذعان خود محققان و پژوهشگران غربی اسلام در اجرای حقوق بشر پیشگام بوده است، تصریح کرد: پیامبر (ص) جدای از اخلاق والایی که در امور عادی بدان اعتقاد داشته و تاکید میفرمودند، به حقوق زنان و کودکان، غیرنظامیان و مواردی که باید در جنگها به آن توجه شود، تأکید ویژه میکردند و سپاهیان خود را از پایمالی این حقوق به شدت بر حذر داشته و راه رسم اخلاق نیکو را توصیه می کردند.
وی یادآور شد: البته باید توجه داشت که همه ائمه (ع) و در رأس آنها خاتم انبیا(ص) «به انسان به ما هو انسان» توجه میکردند؛ اگرچه مسلمان دارای اجر، قرب، عظمت و ارزش است، اما پیامبر و امامان ما فراتر از این، بر ارزش انسانی تأکید داشتند.
بخشنده تر و بزرگوارتر از هر انسانی
این استاد و محقق حوزوی همچنین در بخش دیگری از سخنان خود بیان کرد: پیامبر(ص) از همه مردم بخشنده تر و از همه در معاشرت اجتماعی، بزرگوارتر بود و با کرامت در مواجهه با دیگران رفتار میکرد و امام علی(ع) در همین خصوص می فرماید: " پیامبر(ص)عذرخواهى كسى را كه او معذرت مى طلبيد، به راحتی قبول مى كرد.”
صبورترین فرد در برابر ناملایمات
وی، صبورى و تحمّل بالای نبی مکرم(ص) در برابر ناملایمات را مورد توجه قرار داده و افزود: در اساس در مديريت اجتماعى و اخلاق معاشرت، صبر بر جفاها و تندىها و صبورى در برابر ناملايمات و حرف هاى نادرست و نسنجیده ديگران، از جمله عوامل اصلی موفقیت است و حضرت رسول(ص)اين خصلتها را در اوج خود دارا بودند ، کما این که در تاریخ به عنوان مثال آمده که روزى يك عرب باديه نشين سراغ پيامبر آمد و در برخورد، به شدّت رداى آن بزرگوار راكشيد، تا آنجا كه حاشيه ردا، بر گردن نازنین پیامبر(ص) خط انداخت و اثر ناگواری بر جای گذاشت، در همان وضعیت رو به پيامبر (ص)کرد و گفت: يا محمّد! از آن اموال خدا كه در اختيار توست، دستور بده كه به من بدهند! حضرت به او توجّهى كرد، لبخندى زد و دستور داد كه چيزى به او بدهند.
صبوری و حُسن خلق پیامبر(ص) ؛ عامل جذب همگان به اسلام
عضو گروه سیره اهل بیت(ع) پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی خاطرنشان کرد: اتفاقاً صبورى و بردباری حضرت، به خصوص نسبت به غریبهها و تازه واردها به مدینه بيشتر بود، چرا كه آنان بيشتر باید جذب خلق و خوى والاى رسول الله(ص) و مجذوب آيين آسمانى اسلام مىشدند. در واقع آنان كه مقام معنوى و عظمت آن حضرت را نمى دانستند، در سخن گفتن، مساله ای را مطالبه کردن، برخورد كردن و ...گاهى گستاخانه و بى ادبانه رفتار مى كردند، امّا رفتار والا و حسن خلق پیامبر(ص) باعث می شد که همه مردم بیش از پیش شيفته مكارم اخلاقی حضرت ختمی مرتبت شوند.
جامعه را با سیره و اخلاق نبوی آشنا کنیم
وی یادآورشد: البته شعار دادن درباره این مسایل و سخنرانی کردن شاید چندان سخت نباشد اما مهم این است که همه ما به اخلاق و سیره نبوی به معنای واقعی التزام داشته باشیم و در این میان علاوه بر وعاظ و مبلغین و مداحان و نخبگان ، رسانه ها نیز نقش بسیار مهمی می توانند ایفا کنند به این معنا که به ترویج مناسب اخلاق نبوی پرداخته و جاهلان و ناآگاهان را با سیره نورانی حضرت رسول(ص) به خوبی آگاه نمایند که این آگاهی و شناخت بی شک مقدمه رسیدن به سعادت حقیقی جامعه ما خواهد بود.
روزان/ارکستر سمفونیک تهران در چین روی صحنه می رود
روزان نیوز- ارکستر سمفونیک تهران، درشهر شانگهای چین روی صحنه خواهد رفت.
ارکستر سمفونیک تهران به مدیریت هنری علی رهبری، در شهر شانگهای چین روی صحنه خواهد رفت.
ارکستر سمفونیک تهران به مدیریت هنری و رهبری علی رهبری اردیبهشت ماه سال آینده به شانگهای چین سفر خواهند کرد و در این شهر به اجرای برنامه خواهد پرداخت.
ارکستر فلارمونیک چین به رهبری لونگ یو، مرداد ماه امسال به تهران سفر کردند و طی دو شب همراه با ارکستر سمفونیک تهران روی صحنه رفتند. این ارکستر در تالار وحدت قطعه ای از الکساندر برودین را نواخت و قطعه پلووانسیون شاهزاده ایگور را نیز در هفت بخش «اینتر دویسون»، «آلگرو»، «آاگرو»، «پرستو»، «مودراتو»، «پرستو» و «آلگرو» به اجرا درآورد.
ارکستر چینی همچنین قطعه «پروانه های عاشق»-کنسرتو برای ویلن- اثر ژن هاوو و چن گانگ را با اجرای ویلن «زنگ چنگ» را برای مخاطبان اجرا کرد. در ادامه این کنسرت تعداری از نوازنده های چینی صحنه را ترک کردند و جمعی از نوازندگان ایرانی به جای آن ها قرار گرفتند و بدین ترتیب قطعه آخر این کنسرت به اجرای مشترک هنرمندان ایرانی و چینی اختصاص یافت.
در هنگام حضور این ارکستر در تهران «پانگ سن» سفیر چین در ایران گفته بود: «امروز رفتوآمد بین دو کشور بیشتر شده؛ روسای جمهور بارها با یکدیگر دیدار کردهاند. بهتر است این همکاری و رفتوآمد بین دو کشور در زمینه فرهنگی هم بیشتر شود. خبرهایی غیرواقعی از کشور شما در دنیا پخش میشود که غیرمنصفانه است. امیدوارم با چنین اقداماتی این ابهامها رفع شود.»
همچنین پیش از حضور ارکستر فلارمونیک چین در تهران، علی رهبری مدیر هنری و رهبر ارکستر سمفونیک تهران به چین سفر کرده بود و به عنوان رهبر مهمان با این ارکستر همکاری داشته بود.
شرق/نشستی با کارگردان و بازیگران سریال «شهرزاد»
گناهكاران بي تقصير هستيم
بهناز شیربانی
حسن فتحی، نخستین تجربه ساخت سریال در شبکه نمایش خانگی را با شهرزاد تجربه کرد. تجربهای که ویژگیهای مختلف آن، ازجمله روایت قصه در بستر تاریخی و متنی که برای مخاطب جذاب است و حضور بازیگرانی که توانستهاند هر یک از نقشها را برای مخاطب باورپذیر کنند، از آن اثری قابلقبول ساخته است. با حسن فتحی، کارگردان و یکی از نویسندگان این مجموعه و علی نصیریان، مهدی سلطانی و مصطفی زمانی، بازیگران سریال به گفتوگو نشستیم.
بستر روایت سریال «شهرزاد» در مقطعی از تاریخ ایران روایت میشود که به نظر نغمه ثمینی، یکی از نویسندگان سریال، بستری مناسب برای پایهریزی درام مجموعه بود. البته با این دیدگاه که تنها در قسمتهای ابتدایی به جریانات سیاسی آن دوران اشارهای میشود. آیا پرداختن به این مقطع تاریخی خاص به نوعی با نگاه به شرایط سیاسی آن دوران هم بوده است؟
حسن فتحی (کارگردان): معمولا در کارهایم، قصه تعیینتکلیف میکند. گاه خود قصه یا شخصیتها، در گوش سازنده یا نویسنده زمزمه میکنند در چه دورانی روایت شود. از نظر من، خود قصه ظرف اجتماعی و تاریخی خودش را تعیین میکند.
پس علاقهای خاص به این مقطع از تاریخ، از جانب شما نبوده است.
حسن فتحی: درواقع درحالحاضر بیشترین علاقه من به همین مقطع تاریخی است که در آن زندگی میکنم. دورانی که در آن نفس میکشم، دوستان و خانواده و اطرافیانم در کنارم هستند؛ بنابراین چرا به جای علاقه به این دوره، باید به دوران دیگری علاقهمند باشم که سپری شده است؟ هر چند معتقدم باید مراقب بود تا ترکشهایی که در آن دوران به جان آدمهای آن زمان افتاد، دوباره به جان آدمهای این روزگار نیفتد. اساسا کارکرد هنر و ادبیات هم همین است که با یادآوری به مردم، آنها را از افتادن به ورطه برخی چالهوچولههای تاریخی برحذر دارد. در سریال «شهرزاد» بههیچوجه قصد نبشقبر یا واقعهنگاری تاریخی نداشتیم. کتابها و مستندهای تاریخی به بهترین شکل ممکن این وظیفه را انجام داده و میدهند. در سریال شهرزاد ما به کلان رویدادهای سیاسی آن دوران کاری نداریم، در واقع تأثیرات این واقعه اجتماعی را میبینیم که مستقیم یا غیرمستقیم در زندگی شخصیتهای داستان تأثیر داشته است. نمیشود انتخاب اخلاقی انسانها را بیاعتنا به موقعیتهای اجتماعی فرهنگی یا اخلاقی ارزیابی کرد. اینها ازجمله مواردی بود که در نگارش فیلمنامه در ذهن من و خانم ثمینی بود و در ادامه با دوستان بازیگر هم در میان گذاشته شد.
آقای نصیریان، جایی از شما خواندم که به این مقطع تاریخی اشراف بیشتری دارید. روایت قصهای در این بستر زمانی چقدر برای شما به عنوان بازیگر جذاب بود؟
علی نصیریان (بازیگر): البته من در جریان اتفاقات سال ٣٢ بسیار جوان بودم و تئاترکار میکردم. در واقع من به عمق ماجرای ٢٨ مرداد در آن زمان واقف نبودم. درباره سریال «شهرزاد» همانطور که آقای فتحی عنوان کردند، اساسا کنجکاوی، مطرحکردن یا تم و موضوع اصلا اتفاقات سیاسی آن زمان نیست که اگر بود، باید جور دیگری به آن نگاه میشد. تنها بستر زمانی این قصه در آن مقطع روایت میشود و ارتباطاتی، ازجمله ارتباط بزرگ آقا با حکومت یا ارتباط فرهاد با روزنامه، یادآور ٢٨ مرداد سال ٣٢ است.
مهدی سلطانی (بازیگر): درواقع این سریال نشان میدهد آشفتگیهای سیاسی میتواند بر روی بخشهای دیگر، مثل فرهنگ یا خانواده یا اجتماع تأثیرگذار باشد و در این سریال این تأثیرات را میبینیم.
آقای زمانی در ابتدا تا چه حد فیلمنامه «شهرزاد» برای شما جذاب بود؟
مصطفی زمانی (بازیگر): من روی آن دوره تاریخی مطالعه زیادی نداشتم؛ فقط چند کتاب که آقای فتحی برای مطالعه به من پیشنهاد داد که درباره آدمهای ادبی آن دوران بود. فیلمنامه برای من مسیر را مشخص میکرد و بسیار جذاب بود. از ابتدا روی شخصیت فرهاد تمرکز کردم، به علاوه اینکه راهنماییهای آقای فتحی برای پرداخت بهتر این شخصیت به کمکم میآمد.
آقای فتحی جرقه همکاری شما و خانم ثمینی برای نگارش فیلمنامه چطور آغاز شد. هر چند میدانم سالها از عمر آشنایی شما میگذرد، با همه اینها تحقیق و پژوهش سریال شهرزاد و بعد نگارش، از چه زمانی شکل گرفت؟
فتحی: در این ١٠، ١٥ سال هر بار قرار بود همکاری مشترکی با هم داشته باشیم به دلایلی این اتفاق نمیافتاد. حتی در همکاریهای پیشین یک فیلمنامه سینمایی نوشته شد و یک سریال تلویزیونی که هر کدام از آنها به دلایلی امکان ساختش فراهم نشد. روزی که نخستین سکانس «شهرزاد» را گرفتیم خانم ثمینی خارج از کشور بود و به او پیغام دادم که گوششیطانکر، بالاخره مثل اینکه این اتفاق افتاد. خوشبختانه در این سالها با نویسندگان خوبی، ازجمله علیرضا نادری، علیرضا کاظمی و... کار کردم و احساس کردم با خانم ثمینی درباره برخی موضوعات سمتوسوهای مشترکی داریم و بد نیست فیلمنامه «شهرزاد» را با هم بنویسیم. خانم ثمینی در تئاتر و نمایشنامههایش نیز رویکرد و سمتگیری تاریخی دارد و از این نظر سلیقه ما به هم نزدیک است و نتیجه آن شد کاری که درحالحاضر میبینید.
آقای نصیریان شخصیت «بزرگ آقا» ازجمله نقشهایی است که بسیار به آن توجه شده است، به رنگآمیزی این شخصیت با بازی شما بسیار دقیق پرداخته شده است و حتی میتوان قائلبودن به اخلاقیات را در شخصیت او دید. در ابتدا طراحی خاصی از این نقش در ذهن داشتید؟
نصیریان: در ابتدا سه قسمت از مجموعه برای خواندن به من داده شد. این سه قسمت برای من بسیار جذاب بود آنقدر که احساس کردم کار خوبی خواهد شد و دراینباره شک نداشتم. شخصیت «بزرگآقا» هم برای من جذابیتهای خاص خودش را داشت. منتها من نگاه دیگری به این شخصیت داشتم و وقتی آن را با آقای فتحی در میان گذاشتم، متوجه شدم نگاه من ساختار دیگری در قصه طلب میکند که نمیشد این ساختار را برهم زد. درنتیجه من قانع شدم دقیقا همان چیزی را که نوشته شده است اجرا کنم. همانطور که بارها اشاره کردم، متن و کارگردان دو فاکتور مهم برای من به عنوان بازیگر است که طبعا در سریال «شهرزاد» هم متن برایم جذاب بود و هم اعتماد کافی به آقای فتحی وجود داشت. «بزرگآقا» برای من شخصیت جذابی است. با اینکه از ابتدا او را با نگاهی فرنگیمآب میبینیم و مثل پدرخوانده به او نگاه میشد، اما اساسا چون من در بازی مدل ندارم و حتی دوست ندارم راشهایم را در هنگام فیلمبرداری ببینم، خلاقیتم را چاشنی کارم میکنم. در این سریال هم با استفاده از تجربیات، فیلمنامه، موقعیتها و توضیحات آقای فتحی شخصیتی که باید شکل گرفت.
آقای فتحی، شخصیت بزرگآقا چندوجهی است و در عین اینکه آدم مستبدی به نظر میرسد، ولی مثل یک پدر نگران فرزندش است و لحظات عجیبی از شخصیت او را در سریال میبینیم. از ابتدا چطور به این شخصیت نگاه میکردید؟
فتحی: بله، در فیلمنامه هم بر این موضوع تأکید داشتیم. این شخصیت در عین اینکه از قدرت سیاسی و اجتماعی برخوردار است و گاه ممکن است از قدرتش در مسیرهای مختلفی استفاده کند، اما او هم در زندگی فردی مثل همه پدرها نگران آینده فرزندش است. در تنهایی احساساتی دارد که در جمع سعی میکند احساساتش را پنهان کند و تمام مشخصههایی که برای بسیاری از انسانها تعریف میشود شامل شخصیت بزرگآقا هم میشد. او فقط زمانی که در موقعیت قدرت قرار میگیرد ممکن است تصمیمی بگیرد که ما به عنوان بیننده آن را نپذیریم. خوشحالم شخصیت بزرگآقا تکبُعدی نشد. تلاشی که برای رنگآمیزی شخصیتها در فیلمنامه انجام شد کاملا آگاهانه بود و این اتفاق را نهتنها درباره شخصیت بزرگآقا، بلکه درباره سایر شخصیتها هم دنبال کردیم.
درواقع تلاش کردیم قصه را از فضای ملودرام، به فضای تراژدی ببریم و هر چقدر موقعیتها به سمت تراژدی برود، درگیری روحی و روانی اثر با مخاطبش بیشتر میشود. به این دلیل که دیگر نمیتوان ساده درباره افراد و تصمیماتشان قضاوت کرد. از نظر من یکی از احمقانهترین اتفاقاتی که در جهان امروز رخ میدهد این است که انسانها خیلی راحت درباره هم قضاوت میکنند در صورتی که قضاوتکردن به حدی سخت است که فقط در ید قدرت خداوند است. در اثری که از ملودرام به سمت تراژدی میرود این اتفاق تقویت میشود. در تراژدی قضاوت درباره آدمها بهسادگی صورت نمیگیرد و من از ایجاد فضایی که مخاطب در آن نتواند درباره آدمها بهراحتی قضاوت کند، لذت میبرم.
آقای سلطانی، این رنگآمیزی در شخصیت هاشم هم دیده میشود؛ شخصیتی که مشخصا با تصمیمات بزرگآقا موافق نیست اما به آنها تن میدهد و مخاطب هر لحظه انتظار واکنشی از سمت او را دارد.
سلطانی: پیچیدگی هاشم از نظر من این است که بین مصلحت و اخلاق و وظیفه دائم در رفتوآمد است. بزرگآقا در مقابل هاشمخان و اطرافیانش کارهایی انجام میدهد که اطرافیان مدیون بزرگآقا هستند، این میتواند فقط در زمینه اقتصادی هم نباشد. هاشمخان میداند بسیاری از کارهایی که بزرگآقا انجام میدهد با اخلاق خودش سازگار نیست اما مصلحت خانواده این است که طبق دستور او عمل کند. در بسیاری از موارد از او تمکین میکند و شاید انتقاد بزرگآقا به هاشم این است که تو همیشه مطیع صددرصد اوامر من نیستی! شاید حتی این شبهه به وجود بیاید که بزرگآقا بهعمد شهرزاد را برای قباد انتخاب کرده است تا از خانواده هاشم انتقام بگیرد. بماند که چقدر این فرضیه درست یا غلط است. این فکر محصول رفتارهایی است که شخصیت رئالیستی به اعتقاد من هاشمخان در مقابل بزرگآقا و خانواده خودش انجام میدهد. همانطور که اساتید فرمودند، زمانی میتوان با شخصیت همذاتپنداری کرد که واقعگرا باشد و ما بتوانیم در دوران واقعی نمونههایی از آن را ببینیم. دنیای واقعی پر از پارادوکس است و شخصیت هیچکدام از ما از یک روند خاص تبعیت نمیکند. ما همیشه جزء گناهکاران بیتقصیر هستیم و گناههایی انجام میدهیم که تماما تقصیر ما نیست. گاهی رابط اجتماعی پیرامونی چیزی را تحمیل میکند و جذابیت نقشهایی که اینچنین تنوع در رفتار دارد به این دلیل است و مخاطب باورش میکند. درحالحاضر سریالهای دیگری که شاید نزدیک به دوران تاریخی سریال شهرزاد هستند پخش میشود اما تماشاگر پس میزند چون آدمهای منفی و مثبت مطلق در آنها میبیند. بنابراین هیچ شروری در «شهرزاد» وجود ندارد و بدیها و خوبیها آنها به یک نسبت نشان داده میشود. از نظر من بخشی از میزان اقبال خوب نسبت به این سریال این است که صادقانه با رویدادها و شخصیتها برخورد میشود و تماشاگر هم اعتماد میکند و وقتی اعتماد کرد، میپذیرد.
تصور میکنم تا حد زیادی وجه شاعرانگی که معمولا از علائق آقای فتحی برای شخصیتپردازی برخی نقشهاست در شخصیت فرهاد پررنگتر شده است. آقای زمانی شما چطور به نقش نگاه کردید؟
زمانی: معمولا همیشه مثل یک تماشاگر با کارهایی که در آنها نقش دارم، روبهرو میشوم. سعی میکنم اغراق نکنم اما چیزی که هست را باید گفت و درباره سریال «شهرزاد» هم نکته اینجاست که همه ما در این سریال با علاقه حضور پیدا کردیم. به نظر من یکی از دلایل موفقیت مدام آقای فتحی نگاه او در کارگردانی است. از نظر من به عنوان بازیگر جنس راهنماییهای او مسیر را برای بازیگر مشخص میکند و میتوانید پیچیدگی نقش را ببینید. در مورد شخصیت فرهاد باید بگویم که خیلی برایم ملموس بود. شاید بخشی از آن به این برمیگردد که پدر من خیلی اهل ادبیات است و از کودکی چیزهای زیادی از او یاد گرفتم. وقتی شخصیت فرهاد را دیدم خوشحال شدم که وجه شاعرانگی در شخصیت او دیده میشود و میتوانم به آن نزدیک شوم. اما راهنماییهای آقای فتحی باعث شناخت بهتر نقش شد مثل اینکه در قسمتهای ابتدایی مدام تأکید میکرد نجیب باش. نجابتی که آقای فتحی از آن صحبت میکرد، این بود که فرهاد برای خواستههایش میجنگد، اما جایی که قرار است اخلاق را زیر پا بگذارد، عقب میکشد. این همان نجابتی است که شخصیت فرهاد را متمایز میکند و آقای فتحی به دنبال آن بود.
به جز نظراتی که آقای فتحی برای شخصیت فرهاد داشت، ایدههایی از جانب شما هم در نقش وجود دارد؟
زمانی: پیچیدگیهای شخصیت فرهاد که در فیلمنامه لحاظ شده بود، برای من به عنوان بازیگر کافی بود. حتما صحبتهایی هم با آقای فتحی داشتم. اما تمام خصوصیات اخلاقی را که باید برای این نقش لحاظ میشد، آقای فتحی و خانم ثمینی در نظر گرفتند و من با اعتماد به آقای فتحی کار را شروع کردم. بدون تعارف اساسا هر جا که احساس کنم نیاز به کمک دارم سعی میکنم بشنوم. طبعا وقتی با آقای فتحی کار میکنید باید تمرکز زیادی داشت، در غیراینصورت در پرداخت درست شخصیت و هم ارتباط با کارگردان دچار مشکل میشوید.
آقای فتحی بحث رنگآمیزی شخصیتها در فیلمنامه نکته مهمی است که فکر میکنم بهتر است بیشتر به آن پرداخته شود. طبعا هر کدام از بازیگرانی که در سریال «شهرزاد» حضور دارند پیش از این با شما همکاری کردهاند مثل آقای نصیریان در سریال «میوه ممنوعه»، آقای سلطانی در سریال «در مسیر زایندهرود» و آقای زمانی در فیلم «کیفر» در شمایل دیگری ظاهر شدهاند که اتفاقا در ذهن بیننده هم با همان نقشها بیشتر ثبت شدهاند و اینبار در «شهرزاد» وجه دیگری از هنر بازیگری را ارائه دادند. انتخاب بازیگران و شخصیت پردازی که برای آنها از جانب شما اتفاق میافتد چه پروسهای را طی میکند؟
فتحی: تحصیلات دانشگاهی من در حوزه روانشناسی است و قطعا فیلمسازی و نگاه متفاوتی را که سعی میکنم در آن داشته باشم، مدیون تحصیلاتم در رشته روانشناسی میدانم. به اضافه اینکه بهترین منبع الهامبخش ما چه به عنوان نویسنده، کارگردان یا بازیگر برای باورپذیربودن زندگی است. یعنی حضور در متن جامعه و نشست و برخاست با مردم است. ما هم سعی کردیم از این قاعده مستثنی نباشیم. متأسفانه بسیاری از ما با پیشفرضی به جهان نگاه میکنیم و اساسا آدمها را در دو طیف خوب و بد دستهبندی میکنیم. اما جهان که به اینصورت نیست. هنرمندان به عنوان بخشی از فعالان فرهنگی جامعه، این وظیفه بر گردنشان هست که بدون اینکه شعار بدهند از این معنای فرهنگی با جامعهشان حرف بزنند. نگاه کنید که در تاریخ اجتماعیمان چقدر قربانی این مدل تفکر شدیم؟ که اصطلاحا به آن مطلقگرایی گفته میشود. سادهترین مثالش این است که با آدمی مشکل پیدا میکنیم و چون با او مشکل داریم آن آدم از همه جهت بد است. این چه تفکری است که ما گرفتار آن شدیم؟ از طرف دیگر خوشحالم که با این دوستان تجربه همکاری داشتم، آقای نصیریان که حقیقتا یک نعمت بزرگ برای هنر ایران است و خدا کند امثال او در جامعه و هنر ایران منتشر شوند. یا آقایان سلطانی و زمانی و دوستان دیگری که در خدمتشان بودم، ممکن است در خلال کارکردن با هم اختلاف سلیقههایی هم وجود داشته باشد، اما قطعا در یک چیز اشتراک داشتیم که ما را در تمام این سالها به هم گره زده است و باعث شده همچنان به همکاری با هم علاقهمند باشیم و آن جهت نگاه مشترک اجتماعی ما به زندگی بوده است. اینکه زندگی را سیاه و سفید نبینیم. در متن زندگی طیفها و رنگهای مختلف شخصیتی را ببینیم، چه از منظر سیاسی و چه اخلاقی.
نصیریان: کاملا با صحبتهای آقای فتحی موافقم. تنها نکتهای که باید به آن اشاره کنم این است که علاوه بر فیلمنامه و کارگردان اتفاق دیگری این سریال را جذابتر کرد و آن انتخاب بازیگران آن بود. حتی کوچکترین نقشها هم در این سریال به درستی انتخاب شده بودند و قابل پذیرش و باورپذیر بودند.
سلطانی: درباره تفاوت نقشها در آثار آقای فتحی باید به نکتهای اشاره کنم و آن این است که، طبعا آدمها شخصیتهای متفاوتی دارند، اگر یک نقش را به دو هنرپیشه بسیار ماهر بدهید، مثلا هملت را قرار باشد مارلون براندو یا مثلا داستین هافمن بازی کنند، هر دوی آنها بسیار درست این نقش را بازی میکنند، اما کاملا متفاوت هستند. این به درک کارگردان از اینکه این شخص با این ویژگیها میتواند شخصیتی را بازی کند، برمیگردد. این درکی است که شاید جزء شاخصههای خوب آقای فتحی است که میتواند تشخیص بدهد در بین بازیگرانی که با آنها کار کرده یا حتی کسانی که با آنها کار نکرده است، چه کسی مناسب نقش است؟ در تئاتر هم همینطور است، هر شخصیتی با شخصیت دیگر فرق میکند و هر بازیگری با بازیگر دیگر. ممکن است من نقش خشن را بهگونهای بازی کنم و مصطفی زمانی آن را بهگونهای دیگر ایفا کند. آقا و خانم کارگردان میتواند تشخیص بدهد شخصیتش باید چه ویژگیهای داشته باشد. خوشبختانه آقای فتحی این تشخیص را دارد که به نظرم دستاورد بزرگی است و البته انتخاب بازیگران خوبی که استاد نصیریان به آن اشاره کردند، اتفاق خوبی را در این مجموعه رقم زد. البته باید اینجا تشکر کرد از کسانی که اجازه دادند به لحاظ مالی فکرهایی که برای ساخت این سریال وجود داشت، عملی شود. معمولا گاهی کارگردانها تصوراتی در ذهن دارند، ولی بودجه و شرایط مالی بهگونهای است که به کارگردان اجازه نمیدهند این اتفاق حاصل شود و در اینصورت ممکن است محصولی که به وجود میآید، خیلی با محصولی که کارگردان در ذهن دارد مترادف نباشد.
زمانی: در مدت پخش سریال «شهرزاد»، دوستان زیادی درباره نقشهای خوب این سریال صحبت میکنند و اطرافیانم درباره فرهاد و ویژگیهایش صحبت میکنند. در مورد خودم فکر نمیکنم نسبت به چهار یا پنج سال پیش خیلی تغییر کرده باشم. برخی اوقات تنها گوش میکنم که دلیل متفاوتبودن را از زبان آنها بشنوم. احساس خودم این است، زمانی بازیگر خودش را به دست کارگردان میسپارد که به کار او یقین داشته باشد. اساسا انسان زمانی خودش را به کسی یا چیزی میسپارد که قبولش داشته باشد. خوشبختانه به جز آقای فتحی من با چند کارگردان دیگری که آدمهای پختهای بودند هم کار کردم که میدانستند چه میخواهند و سواد شرطپذیری خوبی دارند. اگر سه سوال متفاوت از آنها میشود، سه جواب برای هر کدام از آنها دارند که راهگشا است و از سر بازکردن نیست. خاطرم هست گاه تذکرات برای نقش فرهاد از جانب آقای فتحی برای قسمت ١٧ بود و من قسمت شش را بازی میکردم. وقتی شرایط و فضا را اینطور میبینم، طبعا خودم را دست کارگردان میسپارم. گاهی این تله را بازیگران برای کارگردانها میگذارند و ایدهای برای نقش میدهند و وقتی احساس میکنی خلاف چیزی است که برای نقش تعریف شده است، تمرکزت را از دست میدهی. وقتی به کسی اعتماد میکنی، طبعا با آرامش کارت را انجام میدهی و سعی میکنی به کارت متعهد باشی. من به معنی واقعی از حضور در سریال «شهرزاد» لذت بردم. هر روز صبح از اینکه به قصد رفتن سر صحنه بیدار میشوم، خوشحال بودم. وقتی در مجموعهای مثل «شهرزاد» حضور داری که کارگردان آقای فتحی است و استاد نصیریان، آقای سلطانی، شهاب حسینی، ترانه علیدوستی کنارت بازی میکنند، به احترام گذاشتن به این گروه وادار میشوید.
نصیریان: نکتهای که آقای زمانی به آن اشاره کردند، نکته مهمی در بازیگری است یعنی شما در عین اینکه رنج، زحمت و عرقریزی برای کار دارید، از کار لذت ببرید. به اصطلاح شور داشته باشی و از این شور نیفتید. این در کار ما خیلی مهم است. خاطرم هست سالها پیش با فرهاد آییش کار تئاتری انجام میدادیم، نمایش که تمام شد، فرهاد به من گفت: «از همکاری با من خوشت آمد؟» و من حقیقتا از همبازیشدن با او لذت بردم. بازیگر نخستین کسی است که متوجه میشود سر جایش هست یا نه. نخستین کسی است که اگر لذت برد و احساس کرد که سر جایش است با مردم ارتباط برقرار میکند. مردم هوشمند هستند، نمیتوانیم آنها را ساده بگیریم. عکسالعملهایی که از مردم میبینیم، عملکرد ما را مشخص میکند.
آقای فتحی، آقای سلطانی نکتهای را مطرح کردند که بحث امنیت مالی پروژه بود و سرمایهگذاری که باعث شد در این پروژه با خیال آسودهتری کار کرد. در روزهای پخش سریال شهرزاد که تعابیر متفاوتی از چگونگی ساخت این فیلم و هزینههای عجیبوغریب آن میشود، واکنش شما به این صحبتها چیست؟
فتحی: بله، این موضوع در این هفتهها من را اذیت کرده است. خواسته یا ناخواسته خبرهایی درباره این کار منتشر شده است که بودجه این کار به روایتی ١٧ میلیارد تومان بوده و به روایتی ٣٠ میلیارد تومان و از این دست ارقام. بنده آخرین نظر را از سعید ملکان که مجری طرح این کار است، پرسیدم و گفت دقیقا ١٢میلیاردو ٧٠٠ میلیون تومان کل رقم بودجه این کار بوده است. این را از این جهت میگویم که این تصور پیش نیاید که سریال شهرزاد این بازیگران را دعوت کرد و آنها هم رقمهای خیلی بالایی گرفتند و چون رقمهای بالایی گرفتند، کارشان را خوب انجام دادهاند. واقعا اینطور نیست. خوشبختانه تهیهکننده این سریال حسن نیت داشت و آدم اهل فرهنگی است و این امکان را فراهم کرد که ایده هشتساله من اجرائی شود و باید از این بابت از آنها تشکر کرد. اما از طرف دیگر اینطور نبوده که بودجه خیلی بالایی برای این سریال هزینه شده باشد. ما هم یک جاهایی سعی کردیم صرفهجویی کنیم و گاهی به کار سرعت دادیم تا از هزینهها را کم کنیم. مثلا سکانسهایی که در فرم معقول باید سهروزه تمام میشد، سعی کردیم یکروزه فیلمبرداری کنیم. شاید جالب باشد که بگویم تمام سکانسهای مربوط به کودتا با تمام آن شلوغیها یک روز و نیم یا نهایت دو روز فیلمبرداری شد.
زمانی: آن سکانسها را در گرمای مردادماه با لباسهای زمستانی فیلمبرداری کردیم.
فتحی: دقیقا و این نکته را مدام گوشزد میکردیم که بخش خصوصی سرمایهگذار این کار است و نباید تعلل کرد. گو اینکه وقتی قرار است برحسب اخلاقیات و وجدان، کاری انجام داد بخش خصوصی و دولتی فرقی ندارد. شاید آقای نصیریان به خاطر داشته باشند که این تلاش برای میوه ممنوعه هم اتفاق افتاد که در تلویزیون تولید شد و ظرف سهماهونیم این سریال ٣٠ قسمتی را تصویربرداری کردیم و واقعا شب و روز نداشتیم. این تعهد اخلاقی از نظر من باعث میشود که افرادی که در شبکه نمایش خانگی سرمایهگذاری کردهاند، از این کارشان پشیمان نشوند. کیفیت کار ما در سرنوشت شغلی همکارانمان هم تأثیرگذار است. خوشحالم که این روزها میشنوم بعد از پخش سریال شهرزاد تعداد درخواست تولید سریال در شبکه خانگی بیشتر شده است. این یعنی گسترش و رونق بازار کار در شبکه نمایش خانگی و خوشحالیم که علاوه بر رضایت مردم از این سریال، بازار شبکه نمایش خانگی نیز رونق گرفته است.
نصیریان: البته متأسفانه سمپاشیهایی هم در برخی شبکههای بیرون از کشور دیده میشود و شنیدم که برخی ادعا میکنند ساخت این سریال با کمک دولت بوده و نمیدانم دقیقا هدف از این حرفها چیست؟
فتحی: من یکبار بعد از پخش سریال شب دهم این حرف را زدم و متأسفم که بعد از ١٤ سال باز مجبور به تکرار این موضوع هستم که متأسفانه در جامعهای زندگی میکنیم که با وجود داشتن این تاریخ باشکوه، نهتنها باید بابت شکستها تاوان بدهیم، حتی گاه بابت موفقیتها هم باید تاوان بیشتری داد. ما به عنوان یک گروه که احساس میکنیم کار خوبی ساختهایم، به جای اینکه خوشحال باشیم، باید خودمان را آماده مواجهه با حاشیههایی کنیم که برای یک کار موفق درست میشود. پس ما هنرمندان چه زمانی قرار است آرامش را تجربه کنیم و طعم شیرین موفقیتهایمان را بچشیم؟ چرا مثلا وقتی فیلم ما در جشنوارههای خارجی جایزهای دریافت میکند به جای اینکه به هم تبریک بگوییم و خوشحال باشیم، ناراحت میشویم؟ این چه اخلاقی است که بین برخی افراد و اقشار جامعه ما وجود دارد!؟
نصیریان: البته اسم این رفتار عقدههای خاورمیانهای است. در کشورهای دیگر معمولا چنین رفتارهایی دیده نمیشود.
زمانی: به نظر من هنر حقیقتی است که به واقعیت تبدیل نشده است و هنرمند آن را به واقعیت تبدیل میکند. قضاوتکردن کار سادهای نیست. هنرمند ایرانی با تمام محدودیتهایی که دچارش است کار میکند و نمیتوان تنها از دور نشست و دید و قضاوت کرد. به نظرم در مجموعه شهرزاد همه سهمی در موفقیت کار داشتند.
سلطانی: درباره اینکه میگویند این سریال دولتی است، از نظر من دو هدف وجود دارد. اگر واقعا این سریال دولتی است پس آفرین به دولت. هر کار خوبی از دست هر کس بربیاید خوب است. شاید هم برخی فکر میکنند اگر دولت به تولید چنین مجموعهای کمک نمیکرد، این اتفاق نمیافتاد؛ درصورتیکه آدمهایی در این کشور هستند -اتفاقا تعدادشان هم کم نیست- که هزینههایی را صرف کارهای دیگری میکنند که اگر یکصدم از آن را صرف هنر کنند، میتوانند از آن درآمدزایی کنند. به شرطی که مردم ما به نان حلالخوردن اعتقاد داشته باشند. مردم باید برای چیزی که بابت آن هزینه شده است، احترام قائل باشند تا بعدها همان گروه خصوصی تشویق شود و کارهایی چهبسا بهتر از کاری که ساخته شده را بسازد. شاید هم هدف از گفتن این حرفها این است که با بخش خصوصی نمیشود کار کرد، مگر اینکه دولت کمک کند که من معتقدم امکانپذیر است، به شرط اینکه کمی اعتماد داشته باشیم. نکته آخر هم این است که شاید برخی با گفتن این شایعات قصد دارند بگویند اگر این کار دولتی است آن کسانی که مخالف دولت هستند این کار را نبینند. پاسخ به این دوستان هم میتواند این باشد که اگر کاری خوب است، مشکلی نیست که دولت سرمایهگذاری کرده باشد و دولت تشویق شود باز هم آثاری با این رویکرد بسازد.
فتحی: طبعا برای تولید و پخش یک اثر یا باید از تلویزیون مجوز کار بگیرد یا از ارشاد. ما هم مثل دیگران از ارشاد مجوز گرفتیم اگر کار ما دولتی است تمام فیلمهای سینمایی که در این ٣٠ سال ساخته شده است، دولتی است؛ چون مجوزشان را از ارشاد گرفتهاند.
آقای فتحی در زمان نگارش فیلمنامه و ساخت تا چه اندازه به قشر الیت جامعه فکر کردید و سعی کردید به سلیقه عام چیره شوید. اساسا مخاطبشناسی این سریال چطور اتفاق افتاد؟
فتحی: سالها است روند خاصی در سریالسازی دارم. سال ٧٤ سریال «پهلوانان نمیمیرند» را کار کردم و از همان زمان مخاطب برایم اولویت داشت. خاستگاه من تئاتر است و در حوزه جهان درام خودم را وامدار هر چیزی میدانم که از استادانم در تئاتر یاد گرفتم. در جهان تئاتر یاد میگیريد مخاطب را به عام و خاص تقسیم نکنید. همه نمایشگران عرصه تئاتر دنبال این هستند که با همه طیف مردم ارتباط بگیرند. ما هم تربیت شده همین تفکر در تئاتر هستیم و با همین رویکرد وارد تلویزیون و سینما شدیم.
نصیریان: این نکته مهمی است و البته کار سختی است؛ چون معمولا یا کارها نازل است و برای عوامالناس ساخته میشود یا خاص و برای قشر الیت است، اما ساخت اثری که هم خاص و هم عام را بتواند جذب کند، کار سختی است. طبعا مسئله آن باید مسئله مردم باشد و ساختار جذابی داشته باشد.
سلطانی: پیرو صحبت آقای فتحی درباره روانشناسی، اگر به غریزه آدمها نگاه کنیم، در بسیاری از شخصیتپردازیهای در سریال شهرزاد بحث روانشناسی شخصیت اهمیت دارد. در تمام انسانها چیزهای مشترک زیادی وجود دارد اما درصد آن کم یا زیاد است. ممکن است من حسود باشم و مصطفی هم همینطور، اما شاید من ٥٠ درصد حسودم و مصطفی ٢٠ درصد و سایر خصوصیاتی که در انسانها مشترک است. چیزی که در کارهای آقای فتحی وجود دارد نگاه روانشناسانه به شخصیتهاست. زنی که با وجود میل خودش عروس فرد دیگری میشود و بهناچار با آن فرد در یک بیتوته قرار میگیرد و اتفاقات روانی خاصی بین آنها میافتد. بسیاری از مخاطبان ما با شخصیتها همذاتپنداری میکنند و حتی به شهرزاد حق میدهند. این اتفاقات در آدمهای خاص و عام یکی است همه ما عواطف مشترکی داریم. به این دلیل است که خاص و عام از کار لذت میبرند. کارگردان باهوش کسی است که این عواطف مشترک را ابزاری قرار بدهد برای بیانکردن یک بناندیشه تا سریالش، بیان زیبایی از اندیشه و احساس صاحب اثر باشد، مخاطب را جذب کند و بعد روی آن اثر بگذارد.
روایت آثار تاریخی طبعا هزینه و وقت زیادی طلب میکند، بهویژه در سریال شهرزاد که بخشی از زمان شما صرف بازسازی شهرک سینمایی شد. علاقه شما به تاریخ سبب میشود سختیهای آن را بپذیرید؟
فتحی: در کار ما چیزی که اهمیت دارد این است که موضوعی در روح و روانت سنگینی کند و این حس را با دیگرانی که با تو همسو هستند در میان میگذاری و میبینی آنها هم حس تو را دارند. این وضعیت مثل کتیبه اخوانثالث است که تختهسنگ بزرگی وجود دارد و عدهای باید این تختسنگ را از نقطهای به نقطه دیگر ببرند. چیزی که باعث میشود به سختیها فکر نکرد جمله معروف نیچه است که در بسیاری از مواقع من را آرام میکند و آن این است که «آنکه در زندگی چرایی دارد با هر چگونهای خواهد ساخت». باید برای انجام کاری عشق و انگیزه بالایی داشت. در گروه سازنده شهرزاد این عشق و علاقه بود، روزهای سختی هم داشتیم مثل زمانی که شهرک سینمایی را تحویل گرفتیم. منتها با مکانی روبهرو شدیم که اکثر بناها در حال فروریختن بود. متأسفم که مکانی که زندهیاد علی حاتمی مدتها برای ساختش زحمت کشید اینطور از بین میرود و نمیدانم چرا حداقل این مکان به نام این مرد بزرگ نشد و چه انگیزهای باعث شد شهرکی که اخلاقا باید به اسم علی حاتمی شود نامش شهرک سینمایی غزالی شد؟ بههرحال همتی شد تا شهرک سینمایی بار دیگر بازسازی شود و تهیهکننده سریال شهرزاد و سعید ملکان، مجری طرح سریال، حقیقتا زحمت زیادی برای این کار کشیدند. چیزی حدود یکماهونیم برنامه فیلمبرداری شهرک به تعویق افتاد تا نوسازی انجام شود. خوشحالم که این سریال بهانهای شد تا بازسازی روی بناها انجام شود تا حداقل گروههای بعدی بهتر در این مکان کار کنند.
اما واقعا دلم میسوزد، در کشوری که سینمای آن در جهان هرروز مطرحتر از روز قبل میشود، به آن اجحاف میشود. فراموش نکنیم بعد از انقلاب بسیار بیشتر از افتخارات ورزشی ما، سینماگران افتخار کسب و نام ایران را در سراسر دنیا پرآوازه کردند. درحالحاضر جایزهای در دنیا نیست که سینماگران ما دریافت نکرده باشند. سینمای ما را با سینمای مجارستان یا مراکش مقایسه کنید، متوجه میشوید که جایگاه سینمای ما چقدر بالاست. قصدم از این مقایسه این نیست که سینمای آن کشورها را پایین بیاورم، مقصودم این است که در این کشورها چقدر به دکورسازی یا ساخت شهرکسازی سینمایی اهمیت میدهند درحالیکه یک دهم افتخارات سینمایی ما را نداشتند. ما تنها یک شهرک سینمایی داریم، آنهم با تلاشهای عاشقانه بزرگمردی به نام علی حاتمی.
زمانی: از میزان استقبال تماشاگران صحبت کردیم. مدتی قبل با خودم فکر میکردم از میان ٢٥میلیون خانوار ایرانی تنها اگر پنج درصد این تعداد هزینه کنند و سریال را خریداری کنند، سرمایهگذاران میتوانند به بازگشت سرمایهشان امیدوار باشند و باز هم از این دست سریالها ساخته میشود.
فتحی: به نظرم بهتر است تعریف گستردهتری درباره بخش خصوصی داشته باشیم. بخش خصوصی تنها شامل حال سرمایهداران نیست بلکه شامل مشارکتهای مردمی هم میشود. اگر از سریال شهرزاد خوشتان آمده است لطفا دانلود نکنید، اگر خیلی دوستش دارید لطفا به دیگران هم توصیه کنید دانلود نکنند. شنیدهام که ایرانیهای خارج از کشور هم از این سریال استقبال کردهاند، از آنها هم خواهش میکنم دانلود نکنند و از طریق مسیری که روابطعمومی این سریال در اختیار آنها برای دیدن سریال گذاشته است سریال را نگاه کنند.
سلطانی: مردم ما را مقابل خودشان نبینند. ما هم کاری انجام میدهیم که مردم دوست داشته باشند، چهبسا دستاندرکاران این سریال پیشنهادهایی برای کار داشتهاند که از لحاظ مالی احساس کردهاند به نفعشان است. اما انجام آن کارها احترامگذاشتن به سلایق مردم نبوده است.
زمانی: البته در آخر باید تشکر و یادی کرد از دوستانی که در پشتصحنه سریال شهرزاد زحمت کشیدند و شاید به اندازه ما دیده نمیشوند.
شرق/آشفتهبازار اعلام آمادگی فیلمسازان در «فجر٣٤»
«فُرم پر میکنم»؛ پس هستم
بهناز شیربانی: ١٥ آذر آخرین زمان پرکردن فُرم حضور در جشنواره فیلم فجر بود. هرسال در چنین روزهایی، هیاهوی حضور در جشنواره فیلم فجر بین فیلمسازان بیشتر است، تقریبا تمامی اهالی سینما خصوصا دفاتر تدوین فیلمها از همیشه شلوغتر است و گاه چند فیلم در یک دفتر همزمان تدوین میشوند. برخی از فیلمسازان که آثارشان را از مدتها قبل از جشنواره فیلم فجر فیلمبرداری کردند و این روزها مشغول انجام مراحل فنی پس از تولید هستند، میدانند با توجه به قواعد جشنواره و پرکردن فرم حضور در جشنواره، به شرط پذیرش هیأت انتخاب، گزینههای قطعیتری برای حضور در جشنواره هستند. انگیزه حضور فیلمسازان و نخستین نمایش فیلم در جشنواره فیلم فجر و ارزیابی فیلم از نظر طیف عظیمی که در ١٢ روز برگزاری جشنواره میتوانند قضاوت کلی درباره کیفیت کار داشته باشند، بر کسی پوشیده نیست. حضور و نمایش فیلم در جشنواره فیلم فجر برای فیلمهای خوب طبعا فرصتی است که مطرح شوند و تلاش عوامل دیده شود و بتوانند در نمایش عمومی با اقبال بیشتری مواجه شوند و در مقابل آن برای فیلمهای کمکیفیت یا بیکیفیت نیز تهدیدی است که در میان همان فیلمهای خوب دیده نشود و گاه از سوی منتقدان بابت چگونگی ساختشان مورد سرزنش قرار گیرند. دراینمیان انگیزه فیلمسازان اول برای حضور در جشنواره بهمراتب بیشتر از فیلمسازان باتجربه است اما نکته اینجا است که آیا فیلمسازان ما از قوانینی که برای حضور در این جشنواره در نظر گرفته شده است تمکین میکنند؟ با وجود اینکه ١٥ آذرماه آخرین زمان پرکردن فرم حضور در جشنواره توسط فیلمسازان بود اما برخی بعد از این موعد به فکر اعلام آمادگیشان برای جشنواره افتادهاند. دراینمیان برخی از فیلمسازان بهتازگی فیلمبرداری را آغاز کردهاند و حتی برخی دیگر مراحل پیشتولید را پشتسر میگذارند، بااینحال به امید آمادهشدن فیلم برای نمایش در جشنواره فیلم فجر، با پرکردن فرم حضور، این آمادگی را اعلام کردهاند و تاکنون فهرست کاملی از فیلمهایی که فرم حضور در جشنواره را پر کردهاند و طبق قانون جشنواره رفتار کردهاند از سوی دبیرخانه جشنواره رسانهای نشده است. این در حالی است که ظاهرا امسال قاعده جدیدی برای اعلام اتفاقات مهم جشنواره فیلم فجر در نظر گرفته شده است و مشخص نیست به چه دلیل همراه با اعلام نام فیلمهای حاضر در جشنواره، نام هیأت انتخاب نیز رسانهای خواهد شد؟
طبعا با تغییر دبیر جشنواره، برخی قواعد نیز با نظر دبیر قابل تغییر است. چنانچه امسال قواعدی که ممکن بود سال گذشته از طرف فیلمسازان در نظر گرفته میشد بهگونهای دیگر اجرا میشود. اما امسال هم مثل سالهای گذشته تنور جشنواره بهواسطه حضور نامهای معتبری که درصدد رساندن فیلمهایشان به جشنواره فیلم فجر هستند داغ است. با اینکه برخی از این نامها همانند مسعود کیمیایی یا داریوش مهرجویی با آرامش بیشتری کارشان را انجام میدهند و ظاهرا صرف حضور در جشنواره برای آنها اولویت نیست اما قطعا حضورشان تنور جشنواره را داغ خواهد کرد. شاید در سالهای گذشته همین نامها هم میتوانست یکی از دلایل تغییر برخی قوانین باشد. با اغماض هیات انتخاب شرکت همین نامها در جشنواره، به فاصله چندروز از آخرین مهلت بازبینی فیلمها جایی برای دیدن این فیلمها و معرفی آنها باقی میگذاشت، اما طبعا این «ارفاق» برای تمامی فیلمسازان قابلاجرا نبود. چنانچه به گفته بسیاری از فیلمسازان جوانی که در این سالها از دور رقابت در جشنواره بهواسطه کاملنبودن فیلم بازماندند اجحافی در حق آنهاست. بااینحال هرسال قواعد سفتوسختتری از سمت دبیر جشنواره برای حضور فیلمسازان در این جشنواره اجرائیتر میشود. هر سال هم عدهای امیدوارند که این قوانین از سوی هیأت اجرائی و مدیران جشنواره برای تمامی فیلمسازان قابلاجرا باشد تا در نهایت جشنوارهای بدونحاشیه و منصفانه برگزار شود. تقریبا دوسال پیش بود که جنجالهای هیأت داوری جشنواره فیلم فجر توجه بسیاری را به خود جلب کرد و فرامرز قریبیان، یکی از اعضای هیأت داوری، از اعمال نظرهایی در تصمیمگیریهای این هیأت خبر داد. قریبیان در پایان جشنواره، در یک گفتوگو از جلسات هیأت داوران در روزهای منتهی به اختتامیه جشنواره صحبت و به تغییر نام برنده نقش اول مرد اشاره کرده و گفته بود: «در ابتدای مراسم اختتامیه، نامهای از طرف کارگردان فیلم «عصبانی نیستم!» خوانده شد که ایشان به طور داوطلبانه از بخش رقابتی جشنواره کنار کشیدند. این نامه باعث تعجب من شد و من به این نامه و اتفاقات پیشآمده در مراسم اختتامیه مشکوک هستم».
چه کسی فرم را پر کرد؟
همانطور که پیشبینی میشد، اصغر فرهادی با فیلم «فروشنده» فرم شرکت در جشنواره فجر را پر نکرده است. فیلمی که طبق برنامهریزی اولیه فیلمبرداریاش سهماهونیم به طول میانجامد و احتمالا اواسط اسفندماه تمام میشود. فرهادی پیش از این اعلام کرده بود «فروشنده» اردیبهشتماه آماده نمایش میشود. در چنین شرایطی به احتمال فراوان اولین نمایشهای فیلم فرهادی در فستیوال کن و جشنواره بینالمللی فجر خواهد بود. مانی حقیقی که دو فیلم برای جشنواره امسال تولید کرده بود، در نهایت تنها فرم حضور برای فیلم «اژدها وارد میشود» را پر کرد و برای فیلم دیگرش «٥٠ کیلو آلبالو» فرم حضور در جشنواره را پر نکرد. مصطفی شایسته، تهیهکننده فیلم، از ماه پیش اعلام کرده بود که هرگز فرم جشنواره را پر نخواهد کرد. همچنین فیلم پیمان قاسمخانی، «پلیسبازی»، هم فرم حضور در جشنواره را پر نکرد، البته این فیلم هنوز در پیشتولید بهسر میبرد و احتمالا عوامل فیلم بیشتر به فکر اکران این فیلم در نوروز ٩٥ هستند. فیلم «نگار» رامبد جوان هم که قرار بود بهزودی جلوی دوربین برود، طبق شنیدهها گویی هنوز این فیلم آغاز به کار نکرده است و در فهرست فیلمهای متقاضی در جشنواره امسال وجود ندارد.
رئیس خانه سینما که بهعنوان دبیر بخش بینالملل جشنواره فجر هم انتخاب شده، برای فیلم تازهاش «دختر»، فرم حضور در جشنواره فیلم فجر را پر کرده. جلیل شعبانی، مدیر تولید فیلم «دختر» گفت که فرم حضور در جشنواره فجر توسط میرکریمی پر نشده است. هنوز دلیل این تصمیم میرکریمی مشخص نیست. گفتنی است، در سالهای گذشته هم موارد مشابهی بودهاند که با رایزنی مدیران جشنواره، راضی به حضور در جشنواره شدهاند و تا آخر ماه، وضعیت حضور فیلم رضا میرکریمی در جشنواره فجر روشن خواهد شد. «بادیگارد» ابراهیم حاتمیکیا، «مالاریا» پرویز شهبازی، «لانتوری»رضا درمیشیان، «رگ خواب» حمید نعمتالله، «فراری» علیرضا داودنژاد، «صافکننده» مصطفی کیایی، «پل خواب» اکتای براهنی، «خانهای در خیابان چهلویکم» حمیدرضا قطبی، «دراکولا» رضا عطاران، «ابد و یک روز» سعید روستایی، «آخرینبار کی سحر را دیدی؟» فرزاد موتمن، «نیمهشب اتفاق افتاد» تینا پاکروان، «هلن» علیاکبر ثقفی، «آشغالهای دوستداشتنی» محسن امیریوسفی، «سیانور» بهروز شعیبی، «امکان مینا» کمال تبریزی، «هفتماهگی» هاتف علیمردانی، «ربودهشده» بیژن میرباقری، «آبنبات چوبی» محمدحسین فرحبخش، «آه ای عبدالحلیم» احسان عبدیپور، «اژدها وارد میشود» مانی حقیقی، «آشوب» کاظم راستگفتار، «نفس» نرگس آبیار، «قشنگ و فرنگ» وحید موساییان، «وارونگی» بهنام بهزادی، «خشم و هیاهو» هومن سیدی، «بهدنیاآمدن» محسن عبدالوهاب، «تمرینی برای اجرا» محمدعلی سجادی، «عادت نمیکنیم» ابراهیم ابراهیمیان، «خشکسالی و دروغ» پدرام علیزاده، «خانواده فرشچی» نادر تکمیلهمایون، «سایههای موازی» اصغر نعیمی، «پارادایس» علی عطشانی، «یک شهروند معمولی» مجید برزگر، «سینما نیمکت» محمد رحمانیان، «نیمرخها» ایرج کریمی و «کفشهایم کو؟» کیومرث پوراحمد از جمله فیلمهایی هستند که فرم حضور در جشنواره فیلم را پر کردهاند.
«هیأت» جنجالی
تصمیمهای هیأت انتخاب و داوری جشنواره فیلم فجر همواره یکی از بحثبرانگیزترین بخشهای جشنواره بوده. اتفاقی که طبعا جشنواره سیوچهارم نیز از آن مستثنا نیست. با این حال باید دید در روزهای آینده دبیرخانه جشنواره فیلم فجر صحبتی از اجرائیشدن قانون برابری همه فیلمها با یکدیگر میکند و درنهایت از کدام فیلمها بهعنوان فیلمهای حاضر در جشنواره فیلم فجر خواهد گفت؟
شهروند/گفتوگوی «شهروند» با آرش گوران یکی از ٢٠ رهبر ارکستر جوان جهان در رومانی تشویق شدم اما در ایران نه
رضا نامجو| او حالا يكي از اميدهاي رهبري اركستر ايران است. آرش گوران چندي پيش به مسابقات رهبري اركستر روماني رفت و در آنجا توانست رتبه خوبي را از آن خود كند. با اين وجود اما بسياري از موزيسينهاي فعال در شاخه او و البته مسئولان فرهنگي از كنار اين اتفاق مهم به سادگي عبور كردند. گوران اما آنقدر انگيزه داشت كه توجه خود را به چنين عكسالعملهايي معطوف نكند. او سالهاست با اركستر فيلارمونيك تهران همكاري ميكند و رهبري دایم اين اركستر را به عهده دارد. حالا و پس از بازگشت موفقيتآميز از رقابتهاي رهبري اركستر دریای سیاه (در کنستانتا رومانی) و اینترنشنال کونداکتینگ کامبیتیشن، ژونس موزیکال (در بخارست رومانی ) همچنان به سختي مشغول كار است. گوران مي گويد هيچ چيز تغيير نكرده است. «شهروند» در گفتوگو با اين رهبر اركستر به حضور گوران در ٢ مسابقه رهبري اركستر روماني و كم و كيف برگزاري اين رقابتها پرداخته است:
اجازه دهيد اين گفتوگو را با يك سوال كلي آغاز كنم. چطور شد كه شما بهعنوان نماينده ايران در رقابتهاي رهبري اركستر كشور روماني حضور پيدا كرديد؟
حدودا تیرماه امسال بود که من تعدادی از فیلمهای اجرای ارکستر فلارمونیک را به همراه رزومهام و چیزی شبیه یک مانیفست یا پروپوزال برای مسابقات رهبری دریای سیاه در کنستانتا رومانی فرستادم. حدود ٢٠ روز بعد متوجه شدم که مسابقات اینترنشنال کونداکتینگ کامبیتیشن، ژونس موزیکال هم وجود دارد که از اعتبار بالایی برخوردار است. این مسابقه هم در بخارست رومانی بود. دوست داشتم در این برنامه هم حضور داشته باشم و نگاهها در بخارست را هم ببینم. البته مسابقات دریای سیاه محدودیت سنی نداشت اما مسابقات رهبری ژونس موزیکال زیر ٣٥ سال بود. همانطور که میدانید ژونس در زبان فرانسوی به معنای جوان است پس شرایط این مسابقه در نامگذاریاش نیز لحاظ شده بود. من مدارکم را ارسال کردم. میخواستم نگاه به یک ارکستر ایرانی، رهبر ارکستری که در ایران فعالیت میکند و آثاری را که ما در ایران اجرا میکنیم، ببینم و حقیقتا فقط به دنبال دریافت نقدها و نظرات بودم. بنا به این دلیل که همیشه سعی میکنم از المانها و تکنیکهای بیسیک معاصر در رهبری ارکستر استفاده کنم، میخواستم نظر آنها در مورد رهبری ارکستر خودم را بدانم. یک ماه بعد از سوی هر ٢ فستیوال جواب آمد که شما برای حضور در کامپتیشن پذیرفته شدهاید. این یک خبر خوب برای من بود. هرچند که سقف آرزویهای من در رهبری ارکستر شرکت در کامپتیشن نیست و به حرف بارتاک معتقدم که کامپتیشن برای آرتیستها نیست. اینکه هیچ ایرانی هم در این مسابقات شرکت نکرده بود، دلیلی شد که بخواهم برای محک هم که شده در این مسابقات شرکت کنم. ما در ایران دانشگاه رهبری نداشتیم و من ٤ سالی از زندگیام را صرف یادگیری علوم مرتبط با رهبری، پارتیتور و تمام آنچه که یک رهبر ارکستر به آن نیاز دارد، کردم. شاید در شرایط عادی ٤ سال زمان چندان زیادی نباشد اما این مدت برای من ٤٠ سال گذشت.
با این توضیح، شما در زمینه رهبری ارکستر، تحصیلات آکادمیک نداشتید؟
به هیچوجه. از این اتفاق بسیار خوشحالم. شاید مثالم چندان مرتبط بهنظر نرسد اما چون صحبت در مورد تحصیلات آکادمیک شد، ناچارم که از آن استفاده کنم. رویه در مورد نوازندهها با رهبر ارکستر متفاوت است، چون هر چند یک نوازنده به لحاظ تجربه شخصی در جایگاه بالایی باشد اما به هر شکل نیاز به مواردی دارد که از طریق سواد به دست میآید. البته این سواد صرفا در یک محیط آکادمیک به دست نمیآید، بلکه نیازمند یک سیر است. به این ترتیب، نوازنده میتواند موسیقی را شخصا به شیوه آکادمیک دنبال کرده باشد یا وارد دانشگاه شود و از آن طریق مسیر آکادمیک را طی کند. در رومانی بسیاری از فارغالتحصیلان رهبری ارکستر از دانشگاههای مختلف مثل برلین و فارغالتحصیلان دانشگاه کنسرواتوار مسکو در رهبری ارکستر در راند اول حذف شدند. این اتفاق در فستیوال ژونس موزیکال که مربوط به رده سنی زیر ٣٥ سال میشد، افتاد. من که به راند دوم رفتم و در آن شرایط فکرش را نمیکردم آن ٤ سال که برای من ٤٠سال گذشته بود تا این حد در زندگی هنریام تأثیر داشته باشد. این برای من یک نقطه مثبت بود. نخستین چیزی که در این سفر باعث شد احساس خوبی داشته باشم، همین لحظه بود. البته خوشحالی من از حذفشدن آنها نبود، بلکه به خاطر صعود کسی چون من بود که تحصیلات رهبری به صورت آکادمیک را تجربه نکرده، البته من تحصیلات آکادمیک در زمینه موسیقی را هم در هنرستان موسیقی و هم در دانشگاه داشتهام اما ما تحصیلات ویژه رهبری ارکستر را اصلا در ایران نداریم و من به همین دلیل امکان رفتن به دانشگاه برای فراگیری رهبری ارکستر را نداشتم. مطالعات من در طول آن ٤ سال که در مورد متدهای مختلف رهبری، استیلهای رهبری با تکنیکهای مربوط به مکتبهای مختلف همچون فرانسه، ایتالیا، آلمانی و... آنچه در زمینه پارتیتور خوانده بودم و مباحث متفاوت و مختلف دیگری در رابطه با رهبری ارکستر در این فستیوال، کمک فراوانی به من کرد. متاسفانه امروز خیلیها رهبری ارکستر را برعهده دارند و گمان میکنند تکاندادن چوب مساوی با رهبری است، درحالیکه حتی از چوب تکان دادنشان هم پیدا است که اطلاعاتی را که باید، ندارند. رفتن من به دور دوم در آن فستیوال با وجود حذفشدن کسانی که ١٠تا ١٢ سال در بهترین دانشگاهها درس رهبری خوانده بودند، چیزی را به من داد که متاسفانه جایی که در آن زندگی میکنم تا آن روز به من نداده بود.
رپرتواری که قرار بود در مسابقه اجرا شود برای همه یکسان بود یا باید بین رپرتوارهای مختلف انتخاب میکردند؟
بخشی از رپرتوار را در سایت ٢ مسابقه اعلام کرده بودند. ٢ لیست در سایت قرار داده شده بود و در هر لیست ٧ قطعه حضور داشت. اما شرکتکنندگان نمیدانستند کدام یک از این ٧ قطعه را باید رهبری کنند. وقتی وارد سالن میشدیم همان لحظه و قبل از اجراکردن با ارکستر قرعهکشی اتفاق میافتاد و آن زمان بود که شرکتکنندگان متوجه میشدند، چه قطعهای را باید رهبری کنند. این قسمت هم یکی دیگر از لذتهای این سفر برای من بود، به اینخاطر که هر ٥٠، ٤٠ پارتیتوری را که در این مسابقات بهعنوان لیست انتخابی وجود داشت از قبل در ایران کار کرده بودم، البته این پارتیتورها را با ارکستر اجرا نکرده بودم اما بهطور شخصی روی آنها مطالعه داشتم. تعدادی از پارتیتورها جدید بود، به همین خاطر مطالعه در مورد این قطعات انجام نشده بود. این چند اثر مربوط به آهنگسازان رومانیایی بود که برای من فرستاده شد و بعد از اینکه از طرف مسابقه برای من ارسال شد، توانستم آنها را مطالعه کنم. به هر صورت، بخش جذاب کار این بود که شرکتکنندهها نمیدانستند چه قطعهای را قرار است رهبری کنند. این امکان وجود داشت که شرکتکنندهها از یک لیست قطعهای را که مایلند انتخاب کنند اما لیست بعدی ضرورتا باید قرعهکشی میشد.
در مسابقه دوم که محدودیت سنی هم داشت، شما به راند دوم رفتید. در این مسابقه چند نفر شرکتکننده حضور داشتند؟
در اینجا نکتهای را باید بگویم. در مسابقه دریای سیاه هیچ محدوده سنی وجود نداشت و یک رهبر ارکستر فرانسوی به نام پاسکال لکوند با ٦٠سال در این کامپتیشن حاضر بود. در این مسابقه من بهعنوان جوانترین رهبر حضور داشتم. برخی دوستان نظراتی در مورد رتبه من در مسابقه دریای سیاه داشتند. اینجا میخواهم شفافسازی کنم تا بعدا متهم به پنهانکاری نشوم. من در این مسابقه نفر سیزدهم شدم اما چون در سایت به صورت مستند، در لیست ٢٠ نفره قرار دارم، میگویم نفر بیستم شدم. این مسابقه بنا به اعتبار هنریاش، متقاضیان زیادی برای شرکتکردن داشت اما بنا به سقف مشخص تنها ٣٠ نفر برای حضور در آن پذیرفته شدند. در این مسابقه حدود ١٠٠رهبر از سراسر جهان آثارشان را ارسال کرده بودند و من بهعنوان یکی از ٣٠ رهبر به مرحله نهایی رفتم. این مرحله باید بهصورت حضوری برگزار میشد. بین ٣٠ نفر انتخاب شده باید ٣ مرحله برگزار میشد. مرحله نخست که مرحله نیمه نهایی بود، مرحله بعدی مرحله فینال و مرحله پایانی که گالا کنسرت نام داشت. در این مرحله کنسرتی برگزار میشد و طی آن ٣ نفر برتر مشخص میشدند. من در مرحله نیمهنهایی این مسابقات، کارم را به اتمام رساندم. دوست ندارم از واژه حذف استفاده کنم، چون در این مسابقه به هر کسی ریتی میدادند. ریت من در این رقابت یازدهم بود. با این ریت درواقع من به مرحله گالا کنسرت یا فینال نرسیده بودم تا این امکان را داشته باشم که در میان ٣ نفر برتر مسابقه قرار بگیرم. وقتی متوجه شدم ریت من نفر یازدهم است و فقط ١٠ نفر به گالا کنسرت راه پیدا میکردند، کمی ناراحت شدم. هر چند دوست ندارم چندان درباره امتیازدهی داوران صحبت کنم اما باید بگویم این داوریها به دور از قرضورزی نبود. در مسابقات دریای سیاه طبق قرعهکشی قرار شد که من «اورتور اوبرون» اثر «کارل مایرا فون وبر» را اجرا کنم. به محض اینکه اجرای این کار توسط ارکستر تمام شد، فیدبک بسیار خوبی از ارکستر و اجرای خودم دریافت کردم. در سمفونی هفتم بتهوون بنا به توجه ویژهای که به بتهوون دارم به یکباره ارکستر را از اجرا باز داشتم، چون آنچه از سمفونی بتهوون اجرا میشد با آنچه در ذهن من ایدهآل بود، فاصله داشت. ارکستری که در رومانی یک ارکستر درجه یک به حساب میآمد، در واکنش به رهبری من پس از پایان اجرا ١٠دقیقه مدام مرا تشویق کرد. چرا؟ چون من ١٠بار با نوازندههای ویولن سل در مورد بخشهایی از سمفونی شماره ٧ صحبت کردم و عین هر ١٠ بار فیگوری را که از آنها خواستم با لبخند برای من اجرا کردند. در آن لحظه انگار چیز جدیدی داشت بین ما متولد میشد. من آنقدر احساس لذت میکردم که نمیخواستم پایین بیایم. دیگر ارتباط من با ارکستر فراتر از کامپتیشن رفته بود و من اصلا برای همین به رومانی سفر کرده بودم. خوشبختانه صدادهی ارکستر پس از آن چند دقیقه صحبت تغییر کرد. به محض اینکه کارم تمام شد، مورد تشویق و لطف نوازندهها قرار گرفتم و بیرون از سالن هم بسیاری از نوازندهها میآمدند و با من در مورد دانشگاهی که رهبری ارکستر را در آن خواندم، صحبت میکردند. متاسفانه نمیتوانستم بگویم که رهبری را در دانشگاه موسیقی ایران خواندهام. در عین صداقت به همه گفتم که من رهبری ارکستر را به صورت شخصی کار کردم و با مطالعاتی که پیرامونش داشتم، یاد گرفتم. فیدبکها خیلی مثبت بود. با توجه به اینکه نوازندهها باید بتوانند به رهبرشان اعتماد کنند و برای این اعتماد باید توانایی رهبر را تشخیص دهند، این اعتماد در رومانی صورت گرفت. فیدبک نوازندهها در مورد رهبری من چنان مثبت بود که باورتان نمیشود. این نکته، یکی از احساسیترین نکات این سفر برای من بود. مسابقات تمام و اعلام شد که من یازدهم شدم و در ١٠ نفر پایانی قرار نگرفتم. قطعا این نتیجه برای من ناراحتکننده بود، چون انرژی گذاشته بودم، البته برای اول شدن به روماني نرفته بودم. ٢ روز گذشت، درحالیکه وسایلم را جمعوجور میکردم تا برای مسابقه بعدی به بخارست سفر کنم، از طرف اپرا هوس به من زنگ زدند. به من گفته شد داوران نتوانستند از کیفیت رهبری شما بگذرند و به همین دلیل جایزه ویژهای برای شما در نظر گرفته شده است. این جایزه بهعنوان دیپلم افتخار مسابقات رهبری دریای سیاه به من اهدا شد.
صرفنظر از اینکه شما بهطور شخصی و با تلاشهایی که خودتان در این مسیر انجام دادید، موفق به کسب این دیپلم افتخار در مسابقات دریای سیاه شدید، به هر صورت نماینده ایران در این کامپتیشن بودید. آیا بر همین اساس امکان همکاری شما با نوازندههای خارجی در آینده وجود خواهد داشت؟
تمایل ندارم بهطور دقیق در این مورد صحبت کنم اما به همین اندازه اکتفا میکنم که پیشنهادات بیشماری را در این مدت چه از ٢ ارکستری که برای مسابقه آنها را رهبری کردم و چه از سمت نوازندهها و رهبران خارجیای که برای شرکت در مسابقه آمده بودند، دریافت کردم. رئیس هیأت داوران از ایتالیا پیشنهاداتی را به من دادند، آقای کریستین برانکوزی که رئیس دپارتمان رهبری دانشگاه ملی بخارست بودند به من پیشنهاداتی ارایه کردند و حتی در دانشگاه رومانی با من قراری گذاشتند. متاسفانه بهخاطر مسئولیتشان در رهبری ارکستر رادیو رومانی مشغلهای برایشان پیش آمد و آن قرار کنسل شد. اگر این قرار سر جایش میماند، شاید میتوانست اتفاقات زیادی را برای من رقم بزند، چون این صحبتها هنوز مستند و مشخصشده نیست، بیش از این در موردشان توضیح نمیدهم.
در نهايت شما در سایت این رقابتها، چه رتبهای به دست آوردید؟
در سایت مسابقه دریای سیاه ردهبندی نوشته نشده اما دیپلم افتخاری که من دریافت کردهام در سایت وجود دارد، البته در محل برگزاری روی بورد زده شده بود اما در سایت نه.
در این قسمت به بخارست میرسیم. در این مسابقه محدودیت سنی زیر ٣٥ سال بود. ٥٠ نفر شرکتکننده در این رقابت شرکت داشتند. ظاهرا طبق لیست شما در بخارست جوانترین نبودید؟
نه. نفراتی بودند که از من جوانتر بودند اما من جزو نفراتی بودم که میتوانم در سالهای بعد هم در این مسابقات حضور داشته باشم. در بخارست و جلسه معارفه رئیس هیأت داوران آقای مارکس استرینگر حضور داشت که پروفسور موسیقایی دانشگاه وین و یک رهبر درجه یک با درجه اعتباری بالا بود، چون دستیاری لئونارد برنستاین رهبر معروف آمریکایی در تور اروپاییاش را برعهده داشت، البته رهبران دیگری که آنجا حضور داشتند، جزو رهبران درجه یک بودند. قرعهکشی انجام شد و من بهعنوان نفر هشتم باید قطعه پیچیده پرستش بهار اثر ایگور استراوینسکی و یک قطعه به نام رومانین راکسودی از جورج انسکو آهنگساز رومانیایی را رهبری میکردم. راند اول با رهبری ٢پیانو باید انجام میشد. کسانی که دورههای رهبری را گذرانده باشند، میدانند که رهبری ٢ پیانو ویژگیهای خاص خودش را دارد و کار سختی است، چون آن پیانیستها هر لحظه منتظرند، هر چه را که رهبر بگوید، اجر کنند و اصلا برای این آنجا هستند تا فیدبکی باشند از حرکات دست رهبر. استراوینسکی با انرژی تمام به پایان رسید و انسکو با انرژی صد برابر تمام شد. آنجا آنقدر خوب بود که من احساس میکردم دمای بدنم در پایان به صد درجه یعنی نقطه جوش رسیده است. وقتی کارم تمام شد، یکی از داورها از اتاق بیرون آمد و گفت تا حالا رهبری استراوینسکی را اینگونه ندیده بودم. این واکنش کمی فکر مرا مشغول کرد که احتمالا نگاهها مثبت بوده و خوشبختانه همین گونه هم شد. من در بورد دیدم که به راند بعد راه پیدا کردم. در این راند باید یکی از بهترین ارکسترهای اروپایی را رهبری میکردم.
در این مرحله از ٥٠ نفر ابتدایی چند نفر باقی ماندند؟
٣٠ نفر از شرکتکنندگان نتوانستند به راند بعد بیایند و ٢٠ نفر راهی مرحله بعدی شدند. در راند دوم من ارکستر را برای اجرای سمفونی
شماره ٢ بتهوون در ر ماژور رهبری کردم. ٣ قطعه برای ارکستر زهی از کنستانتین سیلوستری آهنگساز رومانیایی رهبری کردم. البته تا پیش از آن من بهعنوان یک رهبر خوب او را میشناختم اما ظاهرا بهعنوان یک آهنگساز مهم در رومانی شناخته میشد. با توجه به رومانیایی بودن این
٣ اثر و همینطور ارکستری که باید آن را رهبری میکردم، ارتباط من با ارکستر در اجرای این ٣ قطعه بسیار خوب بود. جوری بهعنوان رهبر به من نگاه میکردند که انگار هر لحظه منتظر بودند تفسیر مرا از این اثر بدانند. اتفاقات بسیار خوبی افتاد. من خصوصا از اجرای بتهوون خیلی راضی هستم و فیدبکهای ارکستر نسبت به حرکات دستم خیلی عالی بود. این فیدبکها نشان میداد که ارکستر تفسیر من از بتهوون را میداند و آنچه من از آن اجرا میخواستم را میفهمید. این ارکستر را رهبران بزرگی رهبری کردهاند و الان هم از همراهی رهبری بزرگ به نام هوریا آندرسکو که جزو رهبران منتخب کمپانی نکسوس است بهره میبرد. فردای آن روز اعلام کردند که ١٠ نفر ابتدایی به مرحله نهایی میروند و آنجا بود که متوجه شدم من در ریت نفر سیزدهم هستم، البته طبق اطلاعرسانی که به مطبوعات داشتند و نفرات راهیافته به فینال را بهعنوان رهبران حرفهای معرفی کرده بودند، لیست ٢٠ نفره از کسانی که تا آن مرحله باقی مانده بودند، منتشر شد و من هم جزو این لیست ٢٠ نفره بودم. این لیست در سایت وجود دارد و میتوان آن را پیگیری کرد. این بخشی از اتفاقاتی بود که در ژونس موزیکال افتاد. مصاحبههای زیادی با من انجام شد که در آن در مورد رهبری ارکستر در ایران و نمایندگی که من در آن مسابقه از کشورم برعهده داشتم، صحبت شد. امیدوارم متهم به استفاده ابزاری از نام ایران نشوم اما فیدبکهای دریافتی من بهعنوان نماینده ایران در آن مسابقات برایم خیلی جالب بود.
روزنامهنگاران رومانیایی در مورد موسیقی کلاسیک و بهویژه رهبری ارکستر اطلاعات خوبی داشتند؟ سطح روزنامهنگاران موسیقی در آن مسابقات از نظر شما چطور بود؟
سوالاتی که روزنامهنگاران در رومانی مطرح میکردند، بسیار تخصصی بود، البته منظورم پرسشهایی که هیچکس از آن سر در نمیآورد، نیست. آنها سولاتی میپرسیدند که مخاطب سوال دوست داشت به آن پاسخ دهد.
در این کامپتیشن رابطه شما با نوازندهها و رهبرهای کشورهای دیگر چگونه پیش رفت؟ آیا در این رقابت هم توانستید رابطه خوبی با دیگران برقرار کنید؟
بله. بسیار عالی بود. هر چقدر در مورد دوستیها و روابط ایجادشده در این کامپتیشن توضیح دهم، کم گفتهام. یکی از کسانی که با او رابطه بسیار نزدیکی پیدا کردم، بریک بتیر خانولی دستیار رهبر ارکستر سمفونیک موسکو یوری سیمونوف بود. با هم خیلی دوست شده بودیم و حتی به من پیشنهاداتی را داد که به صورت شفاهی مطرح شد. او در قزاقستان ارکستر بزرگی دارد که پیشنهاد رهبری آن ارکستر را بهعنوان میهمان به من داد، البته پیشنهاداتی هم از خود رومانی و اسپانیا دریافت کردم. فعلا در مورد همه اینها مشغول فکر کردن هستم و در صورتی که به شکل مکتوب دعوتنامهام را دریافت کنم با شما درباره جزییاتش صحبت خواهم کرد. مهمترین اتفاقی که برایم در رومانی افتاد این بود که افتخار من بهعنوان رهبر ارکستری در ایران نبود، بلکه آنها به توانایی رهبری که داشتم، افتخار میکردند، البته نمیدانم از واژه افتخار میتوان استفاده کرد یا نه. چیزی که فکر میکردم در کشور خودم بیشتر باید داشته باشم اما دریافت من در رومانی، چیز دیگری میگفت.
بعد از پایان این مرحله به ایران برگشتید؟
بله. باید بگویم که من دوستان و مهربانانی دارم. صرفنظر از پدر، مادر، خواهر و برادرم که همیشه دستانشان روی شانههای من است. پدرام فریوسفی عزیز که از دوستان صمیمی من است و خودش از بهترین نوازندههای ایران است. آنجا بود که فهمیدم با هیچ مایستری جز پدرام فریوسفی راحت نیستم. آنجا با مایستر ارکستر در لحظههایی که کار میکردم، خیلی راحت بودم ولی برای من پدرام فریوسفی جایگاه دیگری دارد. از همسرش مهوش عسگری هم که با یاریهایش در این سفر کمکم کرد ممنونم. پانیز فریوسفی که در این سفر دوستی عمیقی را به من نشان داد، فردین خلعتبری و همسر مهربانش، علی بیرنگ که یک آهنگساز درجه یک است، بهنام ابوالقاسم و دوستان دیگری که در لحظه لحظه این سفر کنار من بودند. انرژی همه این دوستان در رومانی هر لحظه کنار من بود و به همین خاطر دوست دارم اسم تکتکشان
آورده شود.
این سفر بههرحال تمام شد. به نظر شما امروز آیا چیزی تغییر کرده است؟ البته منظورم از تغییر یک دگرگونی ١٨٠درجهای نیست...
واقعا چیزی برای من تغییر نکرده است. اتفاقا دیروز با ارکستر فلارمونیک تهران تمرین داشتیم. ٢ نوازنده میهمان به ما اضافه شده است. نوازندهها با انرژی تمام سر تمرین من حاضر شده بودند. به همین خاطر احساس کردم این بهترین تیمی است که تا امروز داشتهام. الان مشغول تمرین برای ضبط یک کار هستیم. ٢قطعه از این کار قبلا با ارکستر بزرگ ضبط شده است. ٢ قطعه دیگر قرار است به صورت نوتی زهی ضبط شود. همه نوازندهها برای ضبط این ٢ قطعه از بهترینها هستند. انشاءالله ١٥آذر کار را ضبط میکنیم و هر انتشاراتی که قابلیت و شأن انتشار این اثر را بفهمد، ارزش درستی را برایش قایل باشد و کیفیت کارش درحد این ارکستر باشد، کار را به عهده خواهدگرفت تا منتشرش کند. به محض برگشت از رومانی نامهای را به مدیر یکی از سالنها نوشتیم که میخواهیم کاری را ضبط کنیم و چون این کار در زمینه فرهنگی کشور است، میخواهیم که یا با هزینه کم یا بهصورت رایگان سالنتان را در اختیار ما بگذارید. جواب نامه این بود که مبلغ ٦میلیون تومان پرداخت و در این سالن کارتان را ضبط کنید. سوال من این است، هزینه برای ٦ ساعت ضبط در استودیو ابی رود که بهترین استودیو برای ضبط است، به این اندازه نیست. اینجا چه اتفاقی افتاده که هزینه ضبط برای این مدت زمان برای ارکستر فلارمونیک تهران ٦میلیون تومان شده است؟ بهنظر من لازم است دوستان مطبوعاتی، از کسانی که میگویند ارکستر فلارمونیک باید منحل شود، چراییشان را بپرسند. برخی میگویند چون زیاد اجرا ندارد. به نظر من سریدوزی زیاد مهم نیست، آنچنان که برخی ارکسترها پشتسر هم برنامه اجرا میکنند اما کیفیت اجراها یکی از یکی پایینتر است و از سطح استاندارد فاصله زیادی دارد. نکته بعدی این است که اگر شرایط برای ارکستر فلارمونیک از سمت بخش خصوصی فراهم شود، این امکان برایش وجود دارد که هر هفته برنامه اجرا کند، چون نوازندههای ارکستر این توانایی را دارند. شرایط برای این موضوع آنچنان فراهم نیست. نگوییم که ارکستر نمیخواهد کنسرت بدهد. ارکستر هر هفته آماده اجرای کنسرت است و توانایی این را هم دارد. این مهر و محبت دوستان به من پس از بازگشت از سفرم بود، حالا تبریک که جای خود دارد.
سخن پایانی...
در پایان دوست دارم دیپلم افتخاری را که در رومانی به دست آوردهام، به همه مخاطبان ارکستر فلارمونیک تقدیم کنم. این دیپلم هدیهای برای همه مخاطبان موسیقی اینچنینی در ایران است و باید به کسانی که با قلب و روحشان در طول این مدت ما را حمایت کردند، تقدیم شود.
فرهیختگان/زنان سینمای ایران در بیینال ونیز
مرگ تدریجی یک لبخند
گروه ادب و هنر| در جشنواره بیینال ونیز سه اثر از قدرتالله عاقلی به نمایش درآمده که یکی از این آثار مورد توجه قرار گرفت.
«مرگ تدریجی یک لبخند» عنوان اثری از عاقلی است که در این نمایشگاه حضور دارد و برگرفته از تصاویر بازیگران زن سینمای ایران است. این اثر یک تلویزیون قدیمی است که تصویری در آن نشان داده میشود و دو دست در پایین و یک برف پاککن روی شیشه تلویزیون در حال حرکت هستند. این هنرمند مجسمهساز دو سال پیش این اثر را کار کرده و در نمایشگاهی در گالری آزاد طراحان به نمایش گذاشته بود که این نمایشگاه آخرین نمایشگاه انفرادی اوست. عاقلی که متولد1347 است، تاکنون بیش از 20 نمایشگاه انفرادی و40 نمایشگاه و بیینالهای گروهی و اکسپوهای هنری در کشورهای مختلف داشته است. عاقلی درباره ایده این اثر به «هنرآنلاین» گفت: «این تصاویر را از فیلم «شیرین» عباس کیارستمی برداشتهام. زنانی را در سنین مختلف نشان میداد که همگی در حال گریه کردن هستند، برفپاککن روی این تلویزیون حرکت میکرد به شکلی که گویی در حال پاککردن اشک این زنان است. در پایین تلویزیون دو دست نصب شده است که با حالتی بلاتکلیف در حال تکانخوردن هستند، کل سه حرکتی که در زنان درون فیلم، برفپاککن و دستها دیده میشود کانسپتی را پدید میآورند که درواقع نشاندهنده وضعیت امروز در خاورمیانه است؛ وضعیتی که سرشار از اشک و آه و بلاتکلیفی است. در این اثر به دنبال لحظهای بودم که در میان اشک و لبخند میگذرد. وضعیت درحقیقت همیشه به همین شکل است ما در مرز غم و شادی قرار داریم و بهنوعی همیشه بلاتکلیف هستیم.» آثار این هنرمند در بیینال ونیز مورد توجه قرار گرفته، بهطوریکه گالری هلندی هر سه آثار به نمایش درآمده از او را خریداری کرده و قرار است همین آثار را در آمستردام به
نمایش درآورد.
قانون/سعدی، شیرازهبند مکتب ادبی شیراز بود
امروز سالروز درگذشت شیخ اجل سعدی است. کوروش کمالی سروستانی، سعدی شناس معاصر درباره این شاعر میگوید: سعدی به دو دلیل استاد سخن لقب گرفته است؛ اول فرم کلام، زبان، زیباییشناسی و استفاده حکیمانه از عناصر فرهنگی روزگار او که آمیزهای از فرهنگ ایران باستان، قرآن و حدیث، دانشگاه آن روزگار (که عمدتا به زبانهای هندی و یونانی و عربی) بوده، نبوغ خود او و فضای اجتماعی- فرهنگی شهر شیراز از جمله عواملی هستند که باعث میشوند سعدی را استاد سخن بدانیم. به نوشته قریب به اتفاق كرونیكلرها ، مشرفالدین مصلح ابن عبدا... ــ سعدی شیرازی ــ نهم دسامبر سال ۱۲۹۲ میلادی در زادگاه خود شهر باستانی شیراز وفات یافته است. یكی ــ دو تن دیگر در گذشت سعدی را سال ۱۲۹۰ میلادی ذكر كرده و نوشته اند كه وی به سال ۱۲۱۰ میلادی در شیراز به دنیا آمده بود. او كه درنوجوانی شیراز را برای ادامه تحصیل در نظامیه بغداد ( دانشكده ای كه خواجه نظام الملك توسی ساختهبود) ترك كرده بود تاسال ۱۲۵۶ (۴۶ سالگی) به زادگاه خود بازنگشت و در این مدت از عراق امروز ، سوریه قدیم (شامل لبنان ) ، مصر ، حجاز و قسمتهایی از آناتولی دیدار كرد و در طرابلس لبنان به دست صلیبیون اسیر شد كه اورا به نوشته خودش« به كارگل بداشتند » یعنی عملگی در ساختن بنا به او تحمیل شده بود ، كه در اینجا توسط یك تاجر باز خرید و آزاد شد. سعدی كه این نام او از اسم سعد ابن زنگی حكمران وقت فارس گرفته شده است در سال ۱۲۵۷ بوستان كه عمدتا نثر است و سال بعد گلستان را كه غالبا نظم است به پایان رسانید. نظم و نثر سعدی كه تا آن زمان چنین سبك و روشی سابقه نداشت فصاحت زبان فارسی را به اعلا درجه رسانید .این استاد سخن فارسی نثری روان و شیرین دارد . حكایات و ابیات سعدی آكنده از پند و اندرز برای اصلاح مردمان است.
سعدي راوي زبان فارسي
زبان فارسی بعد از فردوسی که کاخ بلندی را سامان داد و عرصهای برای زبان فارسی گشود، تا حدودی به عربگرایی و مغلقگویی دچار شد. سعدی در قرن هفتم به گونهای دیگر زبان فارسی را بازآفرینی و از امکاناتی که این زبان داشت به گونهای استفاده کرد که به قول شادروان فروغی: امروز ما به زبان سعدی سخن میگوییم و گلستان سعدی به عنوان یکی از کتابهای موثری است که از قرن هشتم تا سیزدهم نزدیک به 72 گلستان واره به تقلید از او نگاشته شد که از آن جمله نگارستان جامی است. رئیس مرکز سعدی شناسی گفت: سعدی، شیرازهبند مکتب ادبی شیراز بود و حافظ ارتقا دهنده آن مکتب. به قول خیلی از حافظ شناسان از جمله استاد بهاءالدین خرمشاهی: شاید اگر سعدی نبود حافظ به این صورت شکل نمیگرفت. یعنی وامداری حافظ به سعدی در غزل از نظر حافظ پژوهان غیر قابل انکار است. با این وجود اما در مشرب فکری تفاوتهایی وجود دارد که به روزگار، مسائل پیرامونی ونوع نگاه این دو شاعر بر میگردد، اما آنها در یک جبهه مشترک بودند. کمالی سروستانی ادامه داد: هر دوی این شاعران دغدغه انسان آزاد داشتند. هر دو از ظلم و ستمی که بر انسانهای روزگارشان روا داشته میشد رنج میبردند. هر دو از ریا، دورویی و دروغ ابراز تنفر کردهاند، هر دو ریا را در آثار خود رد کردهاند، هر دو به تعالی انسانی و آزاد بودن اندیشه انسانی تاکید کردهاند، هر دو روی مفهوم حقوق رعیت( در آن روزگار) و حقوق شهروندی که امروز با آن آشنایی داریم انگشت تاکید گذاشتهاند. سروستانی اضافه کرد: در یک دوره زمانی خاص بخشی از جامعه روشنفکری ایران نخوانده به سعدیگریزی دامن زدند. خوشبختانه این مسئله دارد هر روز بیش از گذشته کم رونق میشود. کسانی چون مرحوم گلشیری که در حوزه ادبیات مدرن کار کرده بود در اواخر عمر خویش دست به کار ویرایش گلستان سعدی شد. او در پایان گفت: فردی چون محمود دولتآبادی میگوید: ما با خواندن سعدی از او الهام میگیریم. نقادان داستاننویسی چون کامیار عابدی و حسن میرعابدینی نقش سعدی را در ادبیات داستانی ایران کمرنگ نمیدانند. شاید همه این نکات باعث شده حضور سعدی در ادبیات ایران مستمر باشد. البته شعر حافظ هم نکته بینی و زیبایی مخصوص به خودش را دارد اما کاری که سعدی در زبان کرد را نه حافظ انجام داد و نه مولوی. آنها در شعر خیلی چیزها را به اوج بردند اما زبان و ادبیات در عین حال که همزاد هستند با یکدیگر تفاوتهای آشکاری هم دارند. کوروش کمالی سروستانی، سعدیشناس، پژوهشگر، زبانشناس و نویسنده آثار ادبی، به سال ۱۳۴۱ در خاندان کمالی سروستانی در سروستان دیده به جهان گشود. او در رشته زبان و ادبیات فارسی تحصیلات دانشگاهی خود را ادامه داده و هماکنون رئیس مرکز سعدی شناسی و دانشنامه فارس است. یکی ازمهمترین تالیفات او دانشنامه آثار تاریخی فارس است .
نگاهي به مهمترين تاليفات شيخ اجل
گلستان سعدی
در نظر بسیاری از استادان ادبیات فارسی، درگذشته و حال زیباترین نثر فارسی در بیان مسائل اجتماعی و اخلاقی کتاب گلستان سعدی است که در عین شیوایی و رسایی، هیچ گونه کلام زایدی ندارد. به گفته جامی، شاعر نامدار ایرانی، آن را «نه گلستان، که روضه ای زبهشت» باید دانست. در این کتاب که تصویری از دنیای واقعیتهاست، چهره عاطفی و اخلاقی انسانها، آنچنانکه هستند، در قالب داستان هایی دل نشین و مزین به آیات قرآنی و احادیث نبوی، همراه با اشعار فارسی، عربی و در نهایت بلاغت و شیوایی به نگارش در آمده است. خود سعدیِ شیرین سخن چه زیبا سروده است:
به چه کار آیدت ز گل طبقی
ز گلستان من ببر ورقی
گل همین پنج روز و شش باشد
وین گلستان همیشه خوش باشد
بوستان سعدی
منظومه بوستان که زاده خیال و جهان آرمانی و مطلوب سعدی است، آکنده از نیکی، ایمان، پاکی و صفاست. در این گلزار، شاعر با گشودن 10 باب به روی کسانی که قصد سیر و سیاحت در این فضای معنوی دارند، آنان را به شهر آرمانی ای رهبری میکند که در چشم انداز زیبای آن، انسان بر اوج قله آدمیت بر می آید و از هر چه پستی و نامردمی است، پاک می شود. برای مثال، یک جوانمرد که خود تنگ دست است، برای آنکه زندانی بینوایی را از بند طلبکار نجات دهد، ضامن او می شود. بعد او را فراری می دهد و خودش به جای او سال ها در زندان می ماند. سعدی در بوستان خویش می کوشد که هر چه زشتی و بدی را از عرصه این جهان بزداید و در همه جهان، جز نیکی و زیبایی چیزی باقی نگذارد. از دیدگاه وی، حتی ستمکاران از گرایش به نیکی خالی نیستند.
غزل های سعدی
سعدی بسیاری از اندیشه ها، باورها، عقاید و احساسات خود را در قالب غزل بیان کرده است و عواطف درونی خود را، صاف و صمیمی با خوانندگان در میان می گذارد. غزل های سعدی، حاکی از سوز و گُداز او در عشق است. عشق سعدی، هم به تمامی مخلوقات و هم به آفریدگان او اظهار می شود؛ چنانکه خود او می گوید:
به جهان خرّم از آنم که جهان خرّم از اوست
عاشقم بر
همه عالم که همه عالم از اوست
درباره محتوای غزلیات سعدی میگویند: غزلهای سعدی، وصف عشق و مستی و محبت است. از غزل های او برمی آید که او مرد عشق است... و تار و پُودِ وجودش با عشق بافته شده است. سخن بیرون از عشق را قیل و قال می خواند و عشق ورزی را هنر خود.
کسان عیب کنندم که عاشقی همه عمر
کدام عیب که سعدی خود این هنر دارد
دکتر عبدالحسین زریّن کوب درباره عشق سعدی گفته است : عشق او در حقیقت اخلاق و تقواست، درد و سوز و گذشت و تسلیم است. چنان از خودپرستی به دور است که در آن، از عاشق و خواستِ او نشانی نیست. از اینجاست که هیچ چیز معنوی تر، اخلاقی تر و روحانی تر از عشق وی نمیتوان جُست.
قدس/حضور نيافتن روحاني در جلسات شورايعالي سينما و گلايههاي هنرمندان؛
آقاي رئيس جمهور! سينما منتظر شماست
گروه هنر- تکتم بهاردوست - پنج سال از تشكيل شوراي عالي سينما، به عنوان بالاترين مرجع سينمايي كشور ميگذرد، شورايي كه قرار بود مشكلات فعالان سينما را حل كند.
اين شورا وظيفه تصويب سياستهاي كلان سينما، تعيين ساز و كارهاي لازم براي اعمال مديريت هماهنگ منابع و امكانات ملي در اين حوزه، تصويب برنامههاي حمايت از توليد آثار فاخر سينمايي، تصويب شيوههاي حمايت از توسعه شهركها و... را بر عهده دارد.
در اساسنامه اين شورا در كنار اشخاص حقيقي، وزير فرهنگ وارشاد اسلامي و معاون امورسينمايي، رئيس جمهوربه عنوان رئيس شورايعالي هم درجلسات بايد حضور ميداشت، اما دراين دو سال به جز يک بار اين اتفاق نيفتاده است.
بيشک رئيس جمهور به عنوان عاليترين مقام اجرايي کشور، گرفتاري ها و اشتغال فراواني دارد، اما به هرحال موضوع فرهنگ و سينما نيز حساسيت ويژهاي دارد و آقاي روحاني در جريان رقابتهاي انتخاباتي درباره هنر و فرهنگ بويژه سينما قول هايي داده بود که با بي اعتنايي کنوني به شورايعالي سينما همخوان نيست.
دولت مجال رسيدگي به حوزه فرهنگ را ندارد
فرهاد توحيدي به عنوان يکي از اعضاي اين شورا در خصوص چگونگي برگزاري اين جلسات، لزوم برگزاري آن و بررسي معضلات حضور نيافتن آقاي روحاني در گفتوگو با خبرنگار ما ميگويد: هرچند شورايعالي سينما نهادي است که بر اساس قانون مصوبه مجلس شوراي اسلاميتشکيل نشده که بخواهد مسايل فرابخشي را حل و فصل کند، اما در شکل فعلي هم ميتواند مغتنم باشد، از آن جهت که حضور رئيس قوه مجريه کشور در رأس آن ميتواند مشکل گشاي بخشي از مسايل حل نشدني سينماي ايران باشد.
اين عضو شورايعالي سينما ادامه ميدهد: گويا درطول دو سال گذشته از آنجايي که تمرکز دولت در حوزه سياست خارجي و اقتصاد بوده است، اين فرصت و مجال براي آقاي روحاني پيش نيامده که در شورايعالي سينما شرکت کنند.
جلسات شورايعالي در طول دو سال گذشته به تناوب تشکيل شده و اخيراً هم جلسهاي با حضور آقاي جنتي، وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي تشکيل شد تا طرحهايي که در کميسيونهاي مختلف شورايعالي سينما تهيه شده و به تصويب رسيده بررسي شود و براي طرح در جلسهاي که آقاي روحاني هم حضور خواهند داشت، آماده شود.
وي در پاسخ به اين پرسش که آيا صورتجلسات شورايعالي سينما به رويت آقاي روحاني ميرسد ميگويد: همان طور که ميدانيد آقاي جنتي، وزير فرهنگ و ارشاد اسلاميدر واقع قائم مقام آقاي روحاني در شورايعالي سينما هستند و آقاي روحاني از طريق آقاي جنتي در جريان مباحث و مصوبات اين جلسات قرار ميگيرند. به هر حال ما در انتظار هستيم و آقاي جنتي هم قرار شد با آقاي روحاني رايزني کنند تا جلسهاي را با حضور ايشان داشته باشيم.
خوشبختانه هشت طرح کليدي در حوزه زيرساختها و حوزه تأمين امنيت شغلي فراهم شده که اميدواريم بتوانيم با حضور آقاي رئيس جمهور در شوراي عالي سينما و تصويب اين طرحها، بخشي از مشکلات مزمن سينما را حل کنيم.
توحيدي ميافزايد: دولت تا امروز به خاطر تمرکز فراواني که در حوزه سياست خارجي و اقتصاد گذاشته، مجال رسيدگي به حوزه فرهنگ را نداشته است، هرچند که براي اهالي فرهنگ اين موضوع قابل درک است، اما تأکيد حوزه فرهنگ بر اولويت داشتن اين مقوله بر مسايل ديگر از اين جهت است که حوزه فرهنگ ميتواند به مشکلات سياسي، اقتصادي کشور هم کمک کند و ما اميدوارهستيم که در اين دو سال باقي مانده از عمر دولت تدبير و اميد، اين مجال پيش بيايد که دولت در حوزه فرهنگ از جمله شورايعالي سينما حضور جديتري داشته باشد و شورايعالي سينما در اين مدت توفيق پيدا کند که بخشي از مشکلات سينماي ايران را حل کند.
هنرمندان به حمايت رئيس جمهور نياز دارند
محسن علي اکبري، تهيه کننده سينما نيز با ابراز ناراحتي از حضور نيافتن رئيس جمهور در جلسات شوراي عالي سينما ميگويد: مقوله فرهنگ براي دولت يازدهم فقط يک شعار انتخاباتي است.
اين درست که آقاي روحاني در طي اين دو سال گرفتاريهاي زيادي داشته اند، ولي اين جلسات ميتوانست با حضورمعاون اولشان برگزار شود. وي ادامه ميدهد: متأسفانه سينما اهميت چنداني براي دولت ندارد و برگزاري صرف اين جلسات نميتواند مصايب و مشکلات سينماگران را حل کند.آقاي ايوبي با تمام مشکلات سينما آشناست و طبيعي هم هست که نتوانند به تنهايي اين مشکلات را برطرف کند، اما اگر رئيس جمهور در اين جلسات حضور داشته باشد، ميتوانند براي تخصيص بودجههايي براي توليد فيلم، سالن سازي، خدمات درماني و معيشتي هنرمندان و... فکري بکنند.
اين تهيه کننده ميافزايد: به نظر من، حضورآقاي رئيس جمهور دراين شورا براي ادامه حيات سينما يک نياز ضروري است، ولي متأسفانه ايشان توجهي به اين قضيه ندارند و هنرمندان به حمايت شخص ايشان نياز دارند.
حضور رئيس جمهور در اين جلسات کارگشاست
سامان سالور، يکي از کارگردانان جوان سينماي ايران هم با ابراز اميدواري از حضور آقاي روحاني در جلسات آينده اين شورا ميگويد: بي شک حضور ايشان در اين جلسات ميتواند خيلي کارگشا و مؤثر باشد، به دليل اينکه سبقه تاريخي سينما نشان داده که نشاندن طيفهاي مختلف سينما گران در کنار هم کار سختي است، چون معمولاً اين مواقع قشون کشي راه ميافتد و يک نمونه اش برنامه «هفت» است. براي اين است که همه ما در اين مواقع نياز به يک بزرگ تر داريم و آقاي روحاني به عنوان رئيس جمهور و فصل الخطاب خيلي مسايل بودنشان ضروري به نظر ميرسد.
وي ميافزايد: به نظرم اگر در اين شورا حضور داشته باشند و سينما را به شکلي از بالا هدايت کنند، ميتواند براي
سينما گران دلگرمي خوبي باشد که اگر اين اتفاق بيفتد، بي شک حضورشان تأثيرگذار خواهد بود.
قدس/پس از هفت سال ، دومین جشنواره سراسری سیاه بازی برگزار میشود
ساری – خبرنگار قدس آنلاین : دبیر دومین جشنواره سراسری نمایشهای سنتی (سیاه بازی) گفت: این جشنواره ۲۴ لغایت ۲۷ آذرماه جاری به میزبانی مازندران در در سالن سلمان هراتی ساری برگزار میشود.
به گزارش قدس آنلاین، محمد جونیان در جمع خبرنگاران رسانه های گروهی افزود : نخستین جشنواره سراسری نمایشهای سیاه بازی در هفت سال پیش برگزار شد و بنا به دلیلی وقفهای در جشنوارههای سالانه اتفاق افتاد، اما در سالجاری بار دیگر مازندران با هدف احیای این نمایش سنتی قدم برداشته است.
وی با بیان اینکه استقبال خوبی از سوی استانهای مختلف کشور برای شرکت در این جشنواره صورت گرفته است ، یادآور شد : 36 اثر از 16 استان و 22 شهر به دبیرخانه جشنواره ارسال شد که توسط سه داور مورد ارزیابی قرار گرفت و در نهایت ، هفت نمایش به مرحله اجرا راه یافتند.
دبیر دومین جشنواره سراسری نمایشهای سنتی با اشاره به اینکه نمایش منتخبان از استانهای تهران (دو نمایش)، زنجان، همدان، گلستان، مازندران و خراسان رضوی می باشد ، گفت : بیش از 100 هنرمند سیاه بازی در این جشنواره شرکت میکنند.
جونیان با بیان اینکه مردم با سالنهای تئاتر غریبه و قهر هستند ، اضافه نمود : تلاش مسئولان حوزه فرهنگ و هنرمندان این است که مردم را با تئاتر آشتی دهند. اقشار مختلف جامعه به سمت این مکانها بیایند و اوقات خوبی داشته باشند.
وی با اشاره به سیاه بازیهای به یاد ماندنی جواد انصافی (عبدلی) گفت : امیرحسین انصافی پسر آقای عبدلی نیز با یک گروه و با نمایش خوبی در جشنواره شرکت میکند که نویسندگی و کارگردانی آن را نیز بهعهده دارد و نمایش دیگری را نیز برای روز اختتامیه اجرا خواهد نمود.
دبیر دومین جشنواره سراسری نمایشهای سنتی همچنین از حضور داود فتحعلی بیگی رئیس دبیرخانه انجمن نمایشهای سنتی و آئینی کشور نیز در این جشنواره خبر داد و یادآور شد : وی از نویسندگان و تئوریسینهای هنرهای نمایشی به ویژه تعزیه است که یکی از آثار راه یافته به مرحله اجرا نیز از نوشتههای اوست.
جونیان با تأکید بر اینکه جشنواره مذکور دولتی نیست ، گفت: هزینههای اجرایی با کمک ویژه شهرداری ساری و مشارکت قابل تقدیر بانک ملی و مؤسسه آرمان مازندران تأمین شده است.
کاروکارگر/معاون بین الملل سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی :
موزه دفاع مقدس نماد مذهبی ، دفاعی و ملی ماست
در دیدار معاون بین الملل سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی با مشاور شهردار تهران و مدیر عامل موزه دفاع مقدس مقرر شد تفاهم نامه همکاری بین این دو مجموعه منعقد گردد.
به گزارش کاروکارگر،دکتر عباس خامه یار معاون بین الملل سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی در دیدار با سردار جواد خضرایی مشاور شهردار تهران و مدیر عامل باغ موزه دفاع مقدس گفت: موزه دفاع مقدس نماد مذهبی،دفاعی و ملی ماست و سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی تمامی تلاش خود را در جهت معرفی این مجموعه فرهنگی به ملل سایر کشور ها به کار خواهد بست .
وی اظهار داشت : میزان تاثیر گذاری موزه بر مخاطبان خارجی را با تمام وجود لمس کرده ام و شاهد بوده ام که بازدید کنندگان خارجی پس از بازدید موزه دفاع مقدس از آن به عنوان یک الگوی برای کشورشان یاد کرده اند.
دکتر خامه یار افزود : سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی با هدف استفاده از ظرفیت های موجود در موزه دفاع مقدس و همچنین بهره گیری موزه از ظرفیت رایزنی های فرهنگی ایران در سایر کشور ها آماده انعقاد تفاهم نامه همکاری با موزه دفاع مقدس می باشد. در ادامه سردار جواد خضرایی مشاور شهردار تهران و مدیر عامل باغ موزه دفاع مقدس ضمن قدردانی از همکاری های قبلی سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی در هماهنگی بازدید هیات های خارجی از موزه اظهار داشت : دفاع مقدس دو بخش دارد که یک بخش آن حوزه تاکتیکی و نظامی است که قابل طرح در دانشگاههای نظامی است اما بخش دیگر آن که ناظر به ابعاد معرفتی و رفتاری دفاع مقدس می باشد مهجور واقع شده و کمتر به آن پرداخته شده است . وی افزود : ساخت موزه ، برگزاری جلسات تدقیق اطلاعات و احصای تاریخ شفاهی دفاع مقدس در قالب 13 کارگروه و جمع آوری بخش اعظمی از اسناد و مدارک فرهنگی مربوط به دفاع مقدس در راستای معرفی ابعاد معرفتی دفاع مقدس می باشد که خوشبختانه طی سه سال گذشته موفقیت مطلوبی در این حوزه داشته ایم .
سردار خضرایی خاطر نشان کرد : موزه دفاع مقدس آمادگی دارد تا از پایان نامه های دانشجویی مرتبط با دفاع مقدس در حوزه فعالیت های دانشگاهی سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی حمایت نماید. وی در خاتمه اظهار امیدواری کرد : با حضور دکتر خامه یار در معاونت بین الملل سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی و شناختی که از ایشان دارم ان شاءالله بتوانیم سهمی در معرفی ابعاد معرفتی دفاع مقدس به سایر ملل داشته باشیم . گفتنی است : در این جلسه دکتر خانیان مدیر کل روابط عمومی و اطلاع رسانی ، دکتر موسوی زاده مدیر کل بازرسی و ارزیابی عملکرد ، دکتر جعفری ملک مدیر کل توسعه همکاری های دانشگاهی و دکتر موافق مشاور معاونت بین الملل سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی ، دکتر خامه یار را همراهی می کردند.
مردم سالاری/مشيري و اخوان ثالث برصحنه جان ميگيرند
«آواز چگور» اخوان ثالث و «مرغ آفتاب» فريدون مشيري با استفاده از رنگآميزي صوتي جديدي در ذهن مخاطبان به تصوير کشيده ميشود.
به گزارش ايلنا، علي رادمان، آهنگساز و رهبر ارکستر موسيقي معاصر پارس و عضو هيات علمي دانشگاه، درباره برنامه اجرايي کنسرت پيش روي خود در تالار وحدت گفت: اين کنسرت که هشتگاه نام دارد از پنج قطعه تشکيل شده است: 1- «ژيوار» - 2 «کُلاژمرثيه سرزمين متروک». 3- «مثنوي»،. 4- «افسانه شهر آينهها»، و «هشتگاه».
اين آهنگساز افزود: قطعه نخست «ژيوار» قطعهاي است که براي ارکستر، آواز و اصوات الکترونيک نوشته شده است. در اين قطعه از شعر «مرغ آفتاب (فريدون مشيري) استفاده شده که با همراهي ارکستر، خواننده و اصوات الکترونيک اجرا ميشود. اين قطعه با استفاده از رنگآميزيهاي ارکسترال در ذهن مخاطبان به تصوير کشيده ميشود.
وي افزود: قطعه دوم «کُلاژمرثيه سرزمين متروک» براي ارکستر و موسيقي الکترونيک آماده شده. اين قطعه ملهم از فضاهاي آسياي جنوب شرقي و منطقه تبت است که با ارکستر زهي و سازهاي کوبهاي همراه ميشود.
اين رهبرارکستر تصريح کرد: قطعه بعدي «مثنوي» است که براي سنتور، ارکستر و اصوات الکترونيک تنظيم شده است. اين قطعه در فرمهاي متفاوت از قبيل کوارتت و ارکستر زهي تاکنون در برنامههاي مختلف داخلي و خارجي اجرا شده است. رادمان درباره بخش بعدي کنسرت خود چنين توضيح داد: قطعه بعدي «افسانه شهر آينهها» براي دو سنتور، سه تار، کلارينت و پيانوکه با سازبندي جديدي نسبت به اجراهاي جديدي اجرا ميشود و سپس نوبت به قطعه» هشتگاه» براي آواز و ارکستر ميرسد که نام کنسرت نيز از اين قطعه گرفته شده است.
وي افزود: قطعه هشتگاه که به مصداق نامش از هشت بخش تشکيل شده براساس شعرِ «آواز چگور» (اخوان ثالث) نوشته شده و حاوي مکالمات آهنگيني است بين بخش آواز و گروه همراهي کننده آنکه در واقع مکالمه راوي و چگورنواز است. اين بخش با اشارههايي به تصنيف قديمي «آتش جاودان» همراه شده که به لحاظ معنايي در ارتباط با مکالمه فوق قرار گرفته است. اين آهنگساز و رهبر ارکستر تاکيد کرد: در مجموعه قطعات اين کنسرت، گونههاي مختلفي از موسيقي وجود داشته و تنوع برخورد با مقوله چند صدايي به چشم ميخورد.
اين عضو هيات علمي درباره شرکت در فستيوالهاي جهاني خارج از ايران و سايرشهرهاي ايران گفت: به زودي برخي از قطعات فوق در کشورهاي ديگر اجرا و ضبط خواهد شد. ارکستر معاصر پارس سه شنبه 24 آذرماه ساعت 30/21 در تالار وحدت تهران روي صحنه ميرود.
مردم سالاری/اکبر عالمي:
بايد به فيلمسازان زن کشورمان افتخار کنيم
حتي سينماي آمريکا که در دنيا حرف اول را ميزند، فيلمسازان زن ايراني را ندارد و ما بايد به اين موضوع افتخار کنيم. اکبر عالمي مترجم و مدرس دانشگاه در حوزه سينما در گفتگو با باشگاه خبرنگاران جوان؛ درباره اينکه چرا سينماي ما طي سالهاي اخير نتوانسته نياز مخاطب را برطرف کند و مشکلات بيشتر در چه قسمتي است، اظهار داشت: در اين فرصت شتابزده نميتوانم نسخهاي براي تمام درسهاي سينماي ايران بنويسم؛ اما من در پاسخ به سوال شما روي «حسد» تاکيد ميکنم. افرادي مانند رخشان بنياعتماد، تهمينه ميلاني، پوران درخشنده و... برخي از جوانها که قصد دارند با تکيه زدن به دستاوردهاي پيشينيان بر قله مرتفع افتخار بايستند. در ميان مردان نيز زماني که اصغر فرهادي اسکار گرفت، قدرت را در وجود او براي رسيدن به قله افتخار ميشد ديد.
وي ادامه داد: متاسفانه من که 42 سال از تدريسم در سينما ميگذرد، در خواب نميديدم که زنان و مردان فيلمساز ما در جهان افتخارآفرين باشند. بايد ببينيم براي آنها چه کار کرديم، آيا جز حسادت کاري انجام داديم؟! من 70 سال از خدا عمر گرفتم و هميشه از حسادت ميترسيدم و به کساني که هم نفس و از نزديکان من بودند و به موفقيتهاي من حسادت ميکردند، با زبان بيزباني ميگفتم کسي جاي ديگري را تنگ نميکند، و اگر سليقه اصغر فرهادي يا عباس کيارستمي و ديگري به من و شما نزديک است و نيست جاي کسي را تنگ نخواهند کرد، پس سرتان به کار و موفقيت خودتان باشد!
اين مدرس دانشگاه خاطرنشان کرد: ايران سرزمين بزرگي است. بايد ياد بگيريم که به هم حسادت نکنيم. بايد به کساني که اهل حسد هستند بگوييم دو تا صنوبر با هم دشمني نميکنند، تو يا صنوبر نيستي که حسادت ميکني يا درخت کوچک باغي هستي که قد نکشيدي؛ اما مطمئنم اگر قد کشيدي به کسي حسادت نميکني. زماني که ديديد فردي به موفقيت ديگر افراد حسادت ميکند، بفهميد آن شخص درخت کوچولوي باغي است که نميتواند سرو شود، اين سخن را از سهراب سپهري گفتم.
وي در خصوص حال و هواي سينماي مستند ايران گفت: ما دو دوره بسيار شکوفا در مستندسازي ايران داشتيم. يکي بعد از ورود و کمک مدرسان آمريکايي به ايران که سينما را به صورت علمي در کل اداره هنرهاي زيباي کشور تدريس کردند و ديگري چند سال اخير که از گوشه و کنار سرزمين پهناور ما کارگردانهاي مستندساز بسيار خلاقي پا به عرصه گذاشتند البته اواسط دهه 1360 نيز تعدادي مستندساز مطرح به سينما معرفي شدند که نام آنها بر قله درخشيد. وي افزود: متاسفانه حتي در دوره شکوفايي سينماي مستند، بودجه اين بخش ناچيز بوده. بر خلاف آن چيزي که امروز در قويترين نقطه جهان در خصوص مستندسازي سراغ داريم؛ البته سينماي ما نيز با وجود اينکه دستش خالي است، ميتواند به جنبه خرد و انديشيدنش ببالد و از آن استفادههاي بهينهاي کند.
مردم سالاری/نگاهي به کارنامه سينمايي بهرام توکلي
من بهرام توکلي هستم
نويسنده : احسان کياني
بهرام توکلي، کارگردان خوشآوازه کشورمان، آذرماه 1355 در تهران متولد شد. وي تحصيلات خود را در مقطع کارشناسي در دانشکده هنرهاي زيبا با پاياننامه «اگزيستانسياليسم در آثار آلبرکامو»(1379) و در مقطع کارشناسي ارشد فيلمنامهنويسي در دانشگاه تربيت مدرس با پاياننامه «بررسي مقايسهاي سينماي ايگنار برمان و آندره تارکوفسکي»(1383) ادامه داد. وي که تجربه نويسندگي در عرصه داستان کوتاه را با دو کتاب تحت عناوين «چکاد دايتي»(1374) و «زندگي خصوصي»(1377) آغاز کرده بود؛ فعاليتهاي سينمايياش را نيز با فيلمهاي کوتاه کليد زد. «شيطان»(1376)، «سکوت»(1379)، «ترانهاي براي ارواح کوهستان»(1379)، «منطق مطلق اتفاق»(1385) و «روايت شتابزده يک داستان ساده با پايان خوش»(1386) آثار او در اين زمينه را تشکيل ميدهد. علاوه بر اين، وي در مستندسازي نيز دستي بر آتش دارد. «فصل سرد»(1379) درباره جانبازان اعصاب و روان دفاع مقدس از جمله آثار اوست که تراژدي تلخ اين مظلومان را با روايتي زيبا و دلنشين بيان ميکند. «بخش سه»(1381) درباره کودکان مبتلا به سرطان و «شادي در عين سادگي» درباره شاديهاي کودکان ديگر آثار مستند وي ميباشد. وي پس از ارائه اثر داستاني نيمهبلند «عقل سرخ»(1379) درباره شهيد آويني به ساخت فيلمهاي بلند داستاني رو آورد. اولين اثر سينمايي او «پابرهنه در بهشت»(1385) روايتي از حضور يک طلبه جوان به نام يحيي(هومن سيدي) در آسايشگاه بيماران مبتلا به ايدز است. حضور يحيي جهت خدمت به بيماراني علاجناپذير در عين سادگي و زيبايي، اپيزودي غيرکليشهاي و آشناييزدا از يک روحاني است. طلبهاي که نه پوشش روحانيت را دارد و نه گويش آنان را. مسئول آسايشگاه(امين تارخ) معتقد است بيماران به کفاره گناهانشان به اين بيماري مذموم و وحشتناک دچار شدهاند و گويي روايتي از همان افکار عوامانه جامعه درباره مبتلايان به اين بيماري است. ولي يحيي نه درصدد اثبات نقض اين ادعا که اصلا در جهت حذف اين ادعا گام برميدارد و به همين دليل از هيچ بيماري نميپرسد چگونه مبتلا شده که براي او تفاوتي ندارد زيرا «خدا همين جوري اَلَکي همه رو ميبخشه». حال آنکه در سوي مقابلش مسئول آسايشگاه گويي در جايگاه ربوبيت نشسته و قرنطينه پاياني را(که بيماران آن بخش آخرين مراحل بيماري و در نهايت مرگ خويش را ميگذرانند) بهشت ناميده. بهشتي که بايست پابرهنه در آن گام برداشت تا داروهايي که بر زمينش روان است جذب جسم بيماران شده و آنان را پاک کند. اين روايتي است از لايه اول فيلم. اما مخاطب تيزبين درمييابد که تمام فيلم تنها يک راوي دارد: يحيي. اوست که با نريشنهايش قصه را به پيش ميبرد و از آن آسايشگاه موقتي به عنوان کابوسي دائمي سخن ميگويد که در خواب به چشمش آمده است. فيلم راوي ديگري ندارد که صحت و سقم اين ادعا را ثابت کند. آيا تمام فيلم روايت يک کابوس است؟! اگر اينگونه باشد، لايه دوم فيلم، روايت يک سيروسلوک عارفانه است که چنان سنت کلاسيک عرفا در حالتي ميان خواب و بيداري و در ميانه رؤيا و واقعيت رخ مينمايد و عارف اين روايت(يحيي) در نهايت، پاي برهنه قدم در بهشت مينهد تا به سلوکاليالله برسد که «همانا من پروردگارت هستم پس کفشت را بِکَن»(سوره طاها، آيه12).
توکلي پس از کارگرداني فيلم تلويزيوني «در آغاز يک روز»(1388) دومين اثر سينمايياش «پرسه در مه»(1388) را به مخاطبان عرضه کرد. اين فيلم واقعگرايانهتر از اثر معناگراي پيشين بود ولي تعليقي که در روايت فيلم اول وجود داشت، اين بار نيز رخ نشان ميدهد. داستان آهنگسازي جوان به نام امين(شهاب حسيني) که با يک بازيگر تئاتربه نام رؤيا(ليلا حاتمي) ازدواج ميکند. او به شدت درگير ساخت آهنگي است که نامش را «ماه» گذاشته ولي نميتواند نتهاي آن را بر کاغذ پياده کند.
اين مسأله هم زندگي مادي و معيشتي آنها و هم رابطه معنوي و روحيشان را خدشهدار ميکند.
آنان براي گذران يک دوره استراحت به شمال ميروند که امين در حين کمک به کارگراني که در معدني گرفتار آمدهاند زخمي شده و به کُما ميرود.
در واقع، فيلم از اينجا آغاز ميشود. از روايت امين که در بستر است و چيزي به خاطر نميآورد. تصميم ميگيرد براي خود خاطراتي بسازد(نه اينکه بازگو کند) تا مغزش خالي نباشد. خاطراتي که تنها راوي آن نريشنهاي امين است که در پايان به روايت او؛ در شرايطي که رو به بهبود ميرود و حتي ميتواند پلک بزند، همسرش رضايت به قطع دستگاهها ميدهد... آيا او واقعا ميتوانسته پلک بزند؟ آيا او شانسي براي زندگي داشته که از او سلب شده؟ اين فقط ادعاي اوست. لايه اول فيلم را شايد بتوان اقتباسي هر چند کمرنگ از «ذهن زيبا» دانست با اين تفاوت که پايان خوش آن فيلم نتيجه تاريخي بودن قصهاش بود و پايان تلخ اين فيلم نتيجه ذهن کارگردان. لايه ديگر فيلم، روايت اصالت ذهنيت است. امين که به کُما رفته، زندگي خويش را آنگونه که ميخواهد ميسازد و رؤياي خويش را محقق ميکند. رؤيايي که در نهايت پس از فرازونشيبهاي فراوان رستگاري راوي را رقم ميزند. رؤيايي که در صحت آن مردد هستيم ولي چارهاي جز باور آن نداريم. راوي، بيماري است که جسمش به خواب رفته و روحش بيدار ميشود. روايتي از ميانه مرگ و زندگي. چنان که فيلم اول روايتي بود در ميانه خواب و بيداري بود. و مگر جز اين است که طبق تعابير ديني ما «خواب برادر مرگ است» و فلسفه حيات جاودان، جز بيداري انسان نيست. اين فيلم برنده جايزه بهترين «فيلم دوم» از جشنواره فجر شد چنانچه فيلم اولش نيز برنده جايزه بهترين «فيلم اول» اين جشنواره بود.
«آسمان زرد کمعمق»(1391) اوج هنر توکلي در خلق درامي اجتماعي به سبک پيشگفته است. لايه اول فيلم، روايت پايان هر چيز در اوج زيبايي است. مهران(صابر ابر) و همسرش غزل(ترانه عليدوستي) در پيچوخم حوادثي پيشپااُفتاده و بيهوده زندگي خويش را ميبازند. غزل به سبب تصادفي که خود رانندهاش بوده، همه خانوادهاش را از دست داده و مهران به دليل تصادف ماشينش با موتورسواري که يکي از دوستانش در آن هنگام پشت فرمان بوده همه زندگياش را از دست ميدهد. پاياني تدريجي، افسرده و دلگير که فضاي سرد و سياه فيلم به خوبي آن را به تصوير کشيده است. حتي تغيير تدريجي چهره غزل از زيبايي به زشتي نيز بيانگر همين سرنوشت است. اما لايه دوم فيلم، روايتي است ميانه حقيقت و دروغ. اين بار نيز تنها راوي داستان، نريشنهاي مهران است که در قضاوت نهايي، غزل را به سبب اعتقاد به القائات روانپزشکش که براي حفظ زيبايي، آن را در اوج نابود کند، مسئول همه آن حوادث ميداند. شکستن دست برادر غزل و سپس رانندگي غزل در آن تصادف به گردن غزل است. در قصهپردازي مهران گناه تصادف ماشين خودشان نيز به گردن غزل است که اصرار کرد ماشين را به دوستش امانت بدهند و حتي گناه پاره کردن قرنيه چشم طلبکاري توسط مهران(که در نتيجه مهران به زندان افتاد) نيز به غزل مربوط است که طلاها را به جاي کيسه نايلون در يک جعبه با گوشههاي تيز گذاشته بود. آيا مهران ميخواهد خويش را از گناه تباهي يک زندگي تبرئه کند؟ اگر در دو فيلم پيشين با يک روحاني و يک بيمار در حال احتضار روبرو بوديم که شرايط خاصشان اعتمادي در مخاطب ايجاد ميکرد که حرفش را بپذيرند ولي اين بار آيا نميتوان به گفتههاي مهران شک کرد؟ شايد اين ديالوگ غزل در پاسخ مهران که از او پيرامون واقعيت ميپرسد نمايانگر همه ماهيت سوژه باشد:«چي دوست داري بهت بگم؟!» سه فيلم مذکور سبک بديعي از فرم و محتوا در سينماي ايران پديد آوردهاند. محتوايي درام ولي غيرکليشهاي و جذاب در فُرمي پيچيده ولي يکپارچه و زيبا. فيلمهايي که بايد به دقت تکتک ديالوگهايش را به خاطر سپرد تا به معناي ظاهري يا استعاري آن در ارتباط با ديگر سکانسهاي فيلم پي برد. فيلمهايي که با بهرهگيري هوشمندانه از تاکتيک «شکست زمان» به خوبي روايتي به غايت پيچيده را در عين انسجام و حفظ روايي داستان بيان ميکنند.
توکلي که پيش از اين تئاتر «گربه روي شيرواني داغ» اثر تِنِسي ويليامز را به سال 1375 کارگرداني کرده بود، دو فيلم سينمايي نيز در اقتباس از آثار اين نمايشنامهنويس شهير به روي پرده برد. اولين اثر، «اينجا بدون من»(1389) با اقتباس از نمايشنامه «باغوحش شيشهاي». داستان مادري سختکوش(فاطمه معتمدآريا) که در پي خوشبختي دختر معلولش(نگار جواهريان) است و در اين راه از پسرش(صابر ابر) ميخواهد تا يکي از دوستانش(پارسا پيروزفر) را به مهماني دعوت کند شايد خواهرش را بپسندد! روايتي تلخ که در نمايشنامه تنسي ويليامز نيز پاياني تلخ دارد ولي توکلي سعي ميکند در تعابير پسر، پاياني زيباتر بر آن رقم زند. اقتباسي که به دليل بازي درخشان بازيگران و روايت واقعبينانه و ملموس کارگردان از رنجهايي که بسياري از ما با آنها روبرو هستيم، با اقبال خوبي از جانب مخاطب روبرو شد.
دومين اثر اقتباسي او، «بيگانه»(1392) با الهام از نمايشنامه «تراموايي به نام هوس» ساخته شد. داستان زني روانپريش(پانتهآ بهرام) که به خواهرش(مهناز افشار) پناه ميبرد ولي شوهر خواهرش(امير جعفري) سهمالارث همسرش از ارثيه مادر آن دو خواهر را از او طلب ميکند ولي از سوي ديگر، دوست آن شوهر(هومن برقنورد) دلباخته خواهر همسرش ميشود. اين فيلم با اقبال آثار پيشين مواجه نشد. چرا که داستان به رغم روايت منسجم و محکم، از کشش چنداني برخوردار نبود. توکلي به دليل رعايت خطوط قرمز اخلاقي نميتوانست رابطه شوهر خواهر و زن افسرده و روانپريش را به تصوير بکشد، مجبور به تغييراتي در داستان شد که از جذابيت آن کاست.
آخرين اثر توکلي، «من ديهگومارادونا هستم»(1393) به لحاظ فُرم، پيچيدگي آثار غيراقتباسي پيشين را نداشت ولي در محتوا، سيري ديگر در پيش گرفت. داستان اختلافات خانوادگي دو خواهر(که نقش هر دو را گلاب آدينه بازي ميکند) که يکي در فلاکت و رنج زندگي ميکند و ديگري در مکنت و گنج. دختر کوچک خانواده فقير به قصد اخذ پناهندگي ميخواهد با پسر کوچک خانواده ثروتمند که مدتي خارج از کشور زندگي کرده ازدواج کند.
اما شرارت پسر کوچک روانپريش خانواده فقير در سنگپراني به خانه خانواده متمول، رابطه خراب آنها را خرابتر ميکند. دختران بزرگ هر دو خانواده آتشبيار معرکه هستند تا فتنهاي به پا کنند حال آنکه دختر کوچک خانواده متمکن خواهان آشتي و مسالمت است. ولي فيلم پاياني تلخ در پيش دارد. مرگ خواهر فقير، خودکشي پسر کوچش و اعدام پسر کوچک خواهر ثروتمند. اما اين لايه اول و در عين حال جذاب فيلم است که به صورت يک درام خانوادگي با معماهاي گوناگون و پيچيده بيان ميشود. ولي توکلي خود اذعان کرد که اين فيلم نگاهي به حوادث سياسي و اجتماعي سالهاي اخير داشته است.
لايه ديگر فيلم، روايتي جذابتر براي مخاطبان هشيارتر دارد. خانواده ثروتمند چنان جريان محافظهکار حاکم و خانواده فقير به سان جريان چپگراي محکوم. خواهر کوچک خانواده حاکم همچون ميانهرويي در پي يکپارچگي و آشتي که راه را در گذشت همگاني ميجويد ولي پايان کار درگذشت همگاني است! زيرا راديکاليسم پسران کوچک خانواده چوب لاي چرخ اعتدالگرايياش ميگذارد. از سوي ديگر، خواهر بزرگترش نمادي است از چپ جديد که تکليفش در تعليق است! از سويي به سبب پيشينه خانوادگي غربستيزش به دامان جناح حاکم افتاده و از سويي ديگر در نقد سرمايهداري حاکم ميکوشد. پايان فيلم نيز گويي پيشگويي واقعگرايانهاي از چنين توازن قوايي است. رهبر چپ قديم در بستر بيماري جان ميدهد و جوانان راديکال جان بر سر آرمان مينهند و اختلافي که مرگ آن را براي هميشه ادامه مييابد. اما نکته جالب در تغيير اين پايان به يک پايان خوش و اميدوارکننده است. توکلي با آخرين اثرش در آستانه چهلسالگي، پاي به راهي جديد در تصويرگري جامعهاش نهاده که اگر تداوم يابد نويدبخش يک سينماي اجتماعي فعال و کنشگر است. سينمايي که به شدت خلأ آن احساس ميشود. سينمايي که روايتش هم براي عوامي که به قصد تماشاي يک طنز خانوادگي آمدهاند جذابيت دارد و هم براي آنان که به دنبال اثري متفاوت هستند که به واقع حرفي براي گفتن داشته باشد. توکلي حرفهاي بسياري براي گفتن دارد اگر بشنويم.
وطن امروز/گفتوگوی «وطن امروز» با محمدرضا مداحیان، کارگردان نمایش دینی-آیینی «نسیان»
نفوذی که با شیطان میآید!
مرتضی اسماعیلدوست: بشارت بهشت میدهد بوی لحظههای همجواری با نور و روشنایی و دلدادگی. در همجواری با آخرین روزهای ماه صفر که ایامی حزنانگیز را در دل خود جای داده است، به شبهایی از نمایشی رسیدیم که نمایانگر خواب سرخوشها در هلال ماه قدرتنمایی است. رهتوشه سفری خفته در فراموشی که خاموشی انسانیت را به دنبال داشته است. نمایش «نسیان» روایت واقعهای از صحن مفسدانه یزید بن معاویه تا به سرزمین غدیران بوده که در این میان به مساله نفوذ در برخی افراد غفلتزده پرداخته میشود. از تماشای نمایش «نسیان» در سالن اصلی برج آزادی به گفتههای محمدرضا مداحیان، کارگردان اثر رسیدیم که از آوای دغدغهها بر صحنه تماشا سخن راند.
پس از اجرای نمایش «غبار» با چه اندیشهای و از چه زمانی به فکر اجرای نمایش «نسیان» افتادید؟
از همان ایام فاطمیه که اجرای «غبار» انجام شد، گفتوگوهایی مبنی بر ادامه یافتن این نمایش شکل گرفت و از فروردین ماه امسال نشستهایی با دوستان موسسه فرهنگی بشارت برای به صحنه آوردن دوباره نمایش داشتهایم اما حدود 2 هفته مانده به ماه مبارک رمضان بحث نمایش جدیتر شد، اما بنده پیشنهاد دادم با توجه به حجم بالای فعالیت، نیاز به زمانی برای استراحت و برنامهریزی دوباره خواهیم داشت. خودم به شخصه براساس نیاز به زمانبندی کار و اجرای نمایش در ایامی متناسب در نظر داشتم «نسیان» را در ماه صفر به صحنه بیاورم که برنامهها و تمرینات لازم در اینباره صورت گرفت و از پنجمین روز ماه صفر، نمایش را به صحنه آوردیم که خوشبختانه در این ایام با استقبال قابل توجهی از سوی مخاطبان علاقهمند به آثار دینی همراه بود. ما در این کار سعی کردیم با ارتباط دادن موضوعات تاریخی در ادوار مختلف از گذشته تا حال، بیننده را به فکر درآوریم و به نظرم ماه صفر فرصت خوبی بود که نمایش «نسیان» به صحنه بیاید. در این مدت استقبال مخاطبان چنان بود که اجرای این نمایش که پیش از این قرار بود تا دوشنبه ۱۶ آذر در مجموعه فرهنگی - هنری برج آزادی روی صحنه برود تا جمعه ۲۰ آذر تمدید شد.
مهمترین مسالهای که به دنبال ارائه آن در این نمایش بودید، چه هست؟
ما به دنبال ارائه مفهوم و نکته خاصی بودیم و سعی کردیم ضمن پرداختن به دوران عاشورا، پیوندی هم به زمان حال داشته باشیم و شرایط آن دوران را به وضعیت فعلی برخی افراد گمراه، منافق و نفوذی مرتبط کنیم. ما در این نمایش به دنبال این بودیم که به مردم بگوییم اگر خدا ملاک اصلی انتخاب شما نباشد، به هلاکت میرسید. طی تحقیق مفصلی که بچههای بشارت کردند، به منابع و اسناد تاریخی رسیدند که نشان میداد در طول تاریخ افراد بسیاری بودند که از حق دور شدند و به سمت سنگر کفر و باطل رفتند و به امام و پیشوای خود پشت کردند! متاسفانه در طول تاریخ و در شرایط حال میبینیم که بسیاری افراد و شخصیتها، معیشت را به شریعت ترجیح میدهند و ما براساس این مساله چارچوبی را برای قصه نمایش در نظر گرفتیم.
شما در نمایش «غبار» به دنبال نمایانسازی برخی از فرمایشات حضرت آقا درباره گمراهی خواص بودید و در نمایش «نسیان» به طرح مساله نفوذ پرداختهاید. از همان ابتدای نگارش نمایشنامه به دنبال چنین موضوعی بودهاید؟
ما براساس خط اصلی که خدمتتان عرض کردم پیش رفتیم و به تدریج شیطانی را در متن داستان وارد کردیم که در تمام بخشها از دوران معاویه تا زمان حال نفوذ کرده و در افرادی که حتی ادعای ایمان داشتند رخنه میکرد. آن زمانی که ما نگارش متن و تمرینات را دنبال میکردیم، هنوز حضرت آقا به فرمایشات ارزشمند خود درباره نفوذ نپرداخته بودند و برای ما بسیار جالب بود که چگونه در ناخودآگاه اثر به نفوذ رسیده بودیم، مساله مهمی که جای کار بسیاری در آثار هنری دارد و این مساله قابل تعمیم در داستانها و روایتهای مختلفی است.
با توجه به پر بازیگر بودن نمایش و پیچیدگیهای حرکتی نقشآفرینان و طراحی میزانسن که برای اجرای مناسب «نسیان» لازم بود، زمان کافی برای تمرین داشتید؟
ما در «نسیان» کار سنگینی در پیش داشتیم و با توجه به محدودیتهای ابزاری موجود، بچهها خیلی تلاش کردند تا کار به نحو احسن برای مخاطبان آماده شود. خودتان نمایش را ملاحظه کردید که چه اجرای سنگینی صورت گرفت و جنس میزانسنها و ارتباط اعضا با صحنه کار پیچیدهای بود که نیاز به تمرینات بسیار داشت. برای همین ما یک ماه را به شکلی سخت و فشرده تمرین کردیم به نحوی که 8 ساعت در روز تمرین داشتیم تا به شرایط ایدهآل برسیم البته به دلیل اینکه اعضای گروه از بازیگران باتجربه و خلاقی بودند، واقعا کار کردن با آنها برای من لذتبخش بود.
در طراحی صحنه از دکورهای نمایش پیشین استفاده شد که این مساله نوعی تکرار را در فضای بصری مخاطبی که اجراهای مختلف را دیده است، به دنبال خواهد داشت! دلیل اینگونه طراحی دکور به دلیل محدودیتهای مالی بوده است؟
حقیقتش دوست ندارم در روایت و بازیها و طراحیها به تکرار آثار قبلی خود دست بزنم و با شما در اینباره موافق هستم. درباره بازیگران تا حدی دست به تغییرات جدیدی زدم تا از هرگونه تکرار نزد تماشاگر دور شویم، چراکه این عدم تکرارپذیری باعث پویایی و رشد اثر خواهد شد. درباره برخی تشابهات رخ داده هم به دنبال عدم تکرارپذیری با آثار گذشته بودم اما واقعا متحمل شرایط سختی برای رساندن کار بودیم و بچههای طراح صحنه زحمات زیادی کشیدند. نظر بنده هم همین بوده که از دکور و وسایل صحنه جدیدی استفاده کنیم اما به هر حال با توجه به حرف و حدیثهایی که برخی بر اینگونه نمایشهای ارزشی دارند و براساس گفتههای تهیهکننده اثر، برای صرفهجویی در هزینهها و عدم دور ریختن پول بیتالمال، از دکورهای ساخته شده قبلی استفاده کردیم.
10 دقیقه ابتدایی نمایش وارد فضای سمعی و بصری ارزندهای با بهرهگیری از سیستم ویدئومپینگ، واژههای شاعرانه بابک صفیخانی به عنوان نویسنده اثر و صدای خاص ناصر طهماسب میشویم. این در حالی است که استفاده از تکنیک فرمی ویدئومپینگ، چندان در ایران مورد استفاده قرار نمیگیرد و تنها چند نمایش مانند «شبی در کهکشانها»، «آوای نور» و «خواهرانه به وقت خیزران» را به خاطر میآورم. دلیل استفاده شما از این نوع سیستم به واسطه ظرفیتهای داستانی بوده است یا از ابتدا به دنبال تلفیق روایتی از داستانآفرینش آدمی با قصهای عاشورایی بودید؟
بگذارید تاریخ دقیق این نوع تفکر را خدمتتان عرض کنم که دقیقا 2 ماه و 20 روز برای این نوع اجرا و همین 10 دقیقه ابتدایی نمایش فکر میکردم که قصه ما از کجا شروع و به کجا ختم شود؟ چون به نظرم مساله مهمی بود که از آفرینش آدمی شروع کنیم. برای همین از ابتدا که خط قصه را دنبال کردم به این نتیجه رسیدم که نشان دهیم اگر آدمی از ابتدا انتخاب درستی داشته باشد و شیطان زمان خود را بشناسد، گمراه نخواهد شد. متاسفانه برخی افراد چون خدا را فراموش میکنند و به دنبال مسائل دنیوی هستند به گمراهی میرسند البته بخشی از آنچه در ذهن داشتیم در این سیستم به مرحله اجرا درنیامد، چراکه تجربه تازهای بود و نیاز به اجراهای بیشتری خواهد داشت و طبق گفتههای شما این نوع تجربیات چندان در ایران به کار نرفته و این برای ما یک شرایط جدید در اجرا پدید آورد.
در چند اثر نمایشی مانند «کلید» و «شعله در زمهریر» هم تلاشهایی محدود در ساخت فضاسازی متمایز بصری داشتهاید. این فضای تلفیقی از ذهنیگرایی و عینیگرایی، به علاقه شما از این نوع فرم اجرایی بازمیگردد؟ و اینکه به چه دلیل در بخش روایی عاشورا در نمایش «نسیان» به چنین اجرای بصری دست نزدید؟
بله، ممنون از لطف و نگاه خاص شما. حقیقتش من به این نوع اجراها علاقه دارم و همانطور که اشاره کردید در گذشته هم سعی در ارائه چنین فرم اجرایی داشتم که در «نسیان» به مرحله کاملتری رسید. البته این نوع اجراها نیاز به هماهنگی و زحمات زیادی دارد و ما فرصت محدودی برای به صحنه بردن نمایش «نسیان» داشتیم. انشاءالله پیشنهاد شما را به اجرا در خواهیم آورد و در پروژههای بعدی با کمک خداوند چنین تجربهای را ادامه میدهیم، چراکه تاثیر خوشایندی برای مخاطب دارد و موجب افزایش احساس و تفکر بیننده خواهد شد.
در اینگونه نمایشهای بهرهمند از سیستم ویدئومپینگ، نیاز به وجود عمق میدان مطلوب و حجم گسترده صحنه برای انتقال توهمات نوری به مخاطبان است، مسالهای که به دلیل محدودیت صحنه در سالن برج آزادی چندان مناسب نبوده است! چگونه به این سالن برای اجرا رسیدید؟
دقیقا همینطور است و اینکه بسیاری از ایدههای ما به دلیل ثابت بودن صحنه از بین رفت. ما حتی به دنبال اجرای طرحهایی مانند پدیدار شدن ابرها و ایجاد باران در صحنه بودیم که به دلیل محدودیتهای اجرا نتوانستیم آنها را اجرا کنیم. ما در ابتدا قرار بود در پردیس تئاتر خاوران اجرا داشته باشیم که عمق و امکانات خوبی را طراحی کرده، اما هنوز کاملا راهاندازی نشده است و محدودیتهایی برای به صحنه بردن نمایشها دارد. برای همین بعد از مدتی که نتیجه نگرفتیم با کمک مسؤولان ارشاد برای اینکه حداقل بدون سالن نمانیم، به مجموعه برج آزادی آمدیم.
ما در این نمایش به تلاقی زمانها و مکانها میرسیم و کاراکتری با نام سرجون را که نمادی از ترسایان در طول تاریخ است به عنوان محور اصلی روایت میبینیم. این پرداخت روایی چگونه شکل گرفت؟
در ابتدا قصهای را انوش معظمی برای ما تعریف کرد که در آن اکسیری وجود داشت و غدیران دچار فراموشی میشدند. بعدا که با آقای معظمی نتوانستیم همکاری کنیم به بابک صفیخانی رسیدیم که برخلاف ادعای ما و براساس آنچه ایشان عنوان کردند، شخصیت سرجون در تاریخ وجود داشته است که وارد دربار معاویه شده و از افرادی است که موجب وراثتی بودن خلافت میشود. ما سعی کردیم برای اینکه چندان مخاطب را دچار سردرگمی تاریخی نکنیم، تخیل را به شخصیتپردازی سرجون اضافه کنیم و تلاش کردیم شخصیتی فرا واقع از او نشان دهیم. همچنین برخی موقعیتها و کاراکترها را در تعلیق و تخیل تلفیق کردیم که این مساله با همفکری گروه و تحقیقات صورت گرفته انجام شد.
طراحی لباس و چهرهپردازی هم در انتقال حس درونی نمایش به مخاطب موثر و ارزنده بوده است.
طراحیها عالی بود و دقیقا همینطور است که میگویید. ما امسال از خانم زکیزاده برای طراحی لباس استفاده کردیم که واقعا طراحی موثری صورت داد. با امیر قادری، چهرهپرداز نمایش هم سالهاست که کار میکنم و سلیقه و نگاه همدیگر را خوب میدانیم و از این نظر خیلی موثر بودند.
طعنههایی هم به برخی افراد و گروههایی که مدعی مسلمانی هستند زدید، حتی به یزیدهای دوران امروز رسیدید!
من که در فضای دینی زندگی کرده و سالهاست نفس میکشم، خیلی ناراحت میشوم که برخی با لباس مسلمانی به دنبال ضربه زدن به دین زیبای اسلام هستند و به دنبال نقد این منافقان در این اثر بودم. متاسفانه به دلیل نفوذ برخی افراد و گروهها و گرایشهای منحرف، ضرباتی به پیکر اسلام وارد میشود. من سالهاست به دنبال فرصتی برای مطرح کردن مساله نفاق هستم و خوشبختانه در «نسیان» به انعکاس اینگونه رفتار پرداختم. ما سعی کردیم افرادی همچون معاویه و دیگر شخصیتها را به دوران جدیدی بیاوریم. برخیها نقد میکنند که چرا معاویه را بیشتر از این پلید نشان ندادید؟ من میگویم معاویه هم مانند برخی معاویههای امروزی در لباسی منافقانه بوده و به شکلی مستقیم خود را نمایان نمیکرد. ما هنوز هم میتوانیم همچون دوران گذشته افرادی را پیدا کنیم که رهبر و پیشوای خود را آنچنان که شایسته است یاری نمیکنند!
نحوه استقبال مخاطبان در شبهای اجرا چگونه بوده است؟
با وجود اینکه کمتر از آثار گذشته تبلیغ داشتهایم اما استقبال کمنظیری صورت گرفت و هر شب با سالن تکمیل شده اجرا داشتیم و حتی برخی به دلیل تکمیل سالن نتوانستند به داخل سالن بیایند. با وجودی که موقعیت مکانی برج آزادی به دلیل وضعیت ترافیکی بسیار نامطلوب است و خیلیها برای آمدن به میدان آزادی مشکل داشتند، میزان استقبال مخاطبان عالی بوده است و مردم نشان دادند که از آثار مذهبی و معنوی استقبال میکنند. همه اینها لطف خدا و بعد تلاش گروهی اعضای نمایش بوده است. ما اساتیدی مانند اردلان شجاع کاوه و میرطاهر مظلومی در این نمایش داشتیم که به نحو احسن برای کار وقت گذاشتند و همفکری کردند و الحمدلله تلاشها مورد قبول مردم هم قرار گرفت.
البته منتقدان و در واقع مغرضانی دارید که در صدد تخطئه اثر و کارگردانی شما هستند!
بله، متاسفانه به شکلی دردناک چنین تفکری وجود داشته و دارد! من به این دوستانی که غرض دارند میگویم من به دنبال اینگونه آثار نمیروم و خدا میخواهد چنین اتفاقی شکل بگیرد و یکی از دلایل موفقیت را به خاطر حس همکاری و مشارکت گروهی میدانم و اینکه 22 سال است در این مسیر سختیهای بسیاری کشیدم، اما برخیها تنها ظاهر قضیه را میبینند. من به طور متوسط سالی یک اجرا داشتهام و همه این اتفاقات با تلاش و سختیهایی بوده که هر کسی نمیتواند آن را متحمل شود، چراکه خیلیها زود از کوره در رفته و از فضا خارج میشوند. خیلی از مطالب را نمیتوان رسانهای کرد. بعدا به شما به شکل خصوصی خواهم گفت! سالها است که با گروه گستردهای بدون هرگونه حاشیه سعی کردیم اجراهایی موثر و ارزشی برای مخاطب داشته باشیم و برخیها فقط به دنبال انتقاد و حسادت بودند!
و هماهنگی گروهی گسترده از بازیگران نیاز به تمرکز بالاتری در مدیریت صحنه و طراحی حرکات خواهد داشت.
احسنت. شما همین صحنه آخری را که وارد غدیران میشویم دیدهاید که چگونه با سختی باید 30 نفر را در صحنه طراحی کرده و به میزانسن درستی برسیم و این کار طاقتفرسایی خواهد بود. ما آن میزانسن را در حدود 4 روز تمرین کردیم و حوصله بالایی میخواست که تک تک بچهها را به شکلی مطلوب چیده و طراحی کنیم.
برنامههایی برای آینده با موسسه فرهنگی بشارت در راستای به صحنه بردن نمایشهای آیینی تدارک دیدهاید؟
متاسفانه
به دلیل نگاههای حسادتورزانه برخی افراد و عدم حمایت نهادهای فرهنگی چندان شرایط
مطمئنی برای اجراهای آینده نداریم. بچههای فرهنگی بشارت که با تمام توان و تنها به
دلیل اعتقادات معنوی به تولید اینگونه آثار دست میزنند، وقتی انتقادات و اتهامات ناجوانمردانه
برخی را میبینند، دیگر خسته برای چنین فعالیتی خواهند شد و این طبیعی است که افرادی
بیچشمداشت و خستگیناپذیر کار کنند و بعدا نه تنها حمایتی از آنها نشود بلکه مورد
اتهام بیهوده هم قرار گیرند! با همه اینها باز هم امید به ادامه این فعالیت دارم و
انشاءالله به لطف خداوند در ایام فاطمیه باز هم به صحنه میآییم.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com