به گزارش بولتن نیوز، در روزگار ما نیز روزنامه های موجود با گرایشات سیاسی و فکری گوناگون، دست به این کار زده و در قالبهای مختلف، به مسائل فرهنگی می پردازند. اما نکته اینجاست که این همه تولیدات فرهنگی منتشر شده در روزنامهها برای دیده شدن پا به این جهان گذاشته اند. به عبارت دیگر، مطلبی که دیده نشود گویی اصلاً تولید نشده است. اما آیا با حجم انبوه سایتها و مجلات و روزنامهها و رسانههای مختلف دیگری که وجود دارد، میتوان به همه آنها پرداخت و مطالب شان را از نظر گذراند؟ جواب معلوم است …
به همین دلیل ما در بولتن نیوز سعی کردهایم تا از این به بعد و در قالب صفحه«فرهنگ در رسانه»به بازخوانی و بازنشر اصلیترین مطالب فرهنگی روزنامهها بپردازیم. به عبارت دیگر، «فرهنگ در رسانه»تلاشی است برای تبلور روزانه تراوشات فرهنگی روزنامه های کشور. تا به این طریق، حداقل اصلیترین مقولات فرهنگی که در روزنامهها منتشر شده است، توسط مخاطبین دیده شود. البته ما از همین جا، دست همکاری خود را به سمت همگان دراز کرده و از همه کسانی که تمایل دارند به انحای مختلف در این زمینه به ما کمک کنند، دعوت میکنیم تا در کنار ما، به ارتقای صفحه«فرهنگ در رسانه»کمک کنند.
آرمان، آفتاب یزد، ابتکار، اعتماد، افکار، اطلاعات، ایران، تفاهم، جام جم، جوان، جمهوری اسلامی، حمایت، خراسان، راه مردم، حمایت، روزان، رویش ملت، سیاست روز، شرق، شهروند، قانون، قدس، کیهان، مردم سالاری، وطن امروز و همشهری روزنامه هایی هستند که روزانه به آنها پرداخته و سعی می کنیم گلچینی از بهترین های آنها را در یک سبد فرهنگی به خدمت شما عرضه کنیم.
***
آرمان/تلويزيون
پاي سينما را نبندد
رئيس سازمان سينمايي گفت: اگر تلويزيون دست سينما را نميگيرد، پايش را هم نبندد. دكتر حجتا... ايوبي، اظهار كرد: انتظار داريم رسانه ملي در كشور ما، مانند ديگر كشورها به سينما كمك كند كه متأسفانه فعلا كمكي نميكند. اميدواريم اگر تلويزيون دست سينما را نميگيرد، دست كم پايش را هم نبندد. اين مدير هنري با تأكيد بر اينكه سينما نيازمند آرامش است، درباره بعضي نامهنگاريها و برنامه سينمايي «هفت» كه باعث شده آرامش سينما در روزهاي اخير قدري خدشهدار شود، بيان كرد: به هر حال گاهي نسيم اختلافات اندكي ميوزد، اما مهم اين است كه دوباره آرامش برقرار ميشود و اهالي سينما بعد از سالها آرامش را تجربه كردهاند. ايوبي ادامه داد: همه ميدانند سينما نيازمند آرامش است و هر حركتي كه بخواهد اين آرامش را به هم بزند، هم به هنر سينما و هم به كليت كشور لطمه ميزند. او همچنين درباره تغييرات برنامه سينمايي «هفت» كه بهصورت هفتگي از تلويزيون پخش ميشود، توضيح داد: مدل برنامه «90» براي يك برنامه سينمايي مدل خوبي نيست، چون اين برنامه تلاش ميكند با حاشيهسازي مخاطب جذب كند. در حالي كه برنامه سينمايي بايد تخصصي باشد و آرامش را برقرار كند. وي با تأكيد بر اينكه خود سينماگران اجازه نميدهند آرامش سينما برهم بخورد درباره ديدگاهش درباره برنامه «هفت» گفت: متأسفانه هرگز بيننده اين برنامه نبودهام و در مجموع فقط دو - سه برنامه از آن را ديدهام، زيرا هميشه بايد صبح زود بيدار شوم و سر كار بروم. رئيس سازمان سينمايي درباره صحبتهاي افخميمبني بر اينكه بايد ايوبي در برنامه «هفت» پاسخگو باشد، توضيح داد: پيش از اين رسم نبوده كه افراد را براي شركت در برنامههاي توليدي دعوت كنند و بعدا هر مدلي كه دوست داشتند، مصاحبه آنها را پخش كنند. دعوت در برنامههاي تلويزيوني معمولا ويژهي برنامههاي زنده است، نه برنامههاي توليدي. وي در عين حال افزود: البته در تلويزيون برنامههاي بسيار خوبي هم داريم كه در قد و قواره سينما ظاهر ميشوند، اما بعضي برنامههاي تلويزيوني كه درباره سينما هستند، متأسفانه سطح كيفي لازم را ندارند و بايد تجربه كسب كنند. او درباره بحث امنيت شغلي سينماگران كه يكي از مهمترين برنامههاي فعلي سازمان سينمايي بهشمار ميآيد نيز گفت: بهدنبال تأمين بودجه صندوق بيمه بيكاري هنرمندان هستيم. در حال حاضر آييننامه اين بيمه نوشته شده و جلسات مختلفي با خانه سينما برگزار كردهايم كه خود همين، گام بسيار خوبي است. ايوبي اظهار كرد: اكنون حد و حدود بيمه بيكاري، منابع مالي احتمالي و ديگر جزئيات آن مشخص شده است و ما هنوز از تشكيل آن نااميد نشدهايم؛ اما اين صندوق براي آغاز به كارش نميتواند منتظر درآمدهاي پيشبينيشده باشد، بلكه بايد پول زيادي براي شارژ كردن آن تأمين شود و براي ادامه فعاليتهايش ميتوانيم بودجههايي را كه قبلا درباره آن صحبت كردهايم، تأمين كنيم. رئيس سازمان سينمايي افزود: اگر نتوانيم اين بودجه را امسال تأمين كنيم، به راههاي مختلفي فكر كردهايم تا سال آينده اين موضوع اتفاق بيفتد. همچنان بسيار اميدوارم اين صندوق در اين دولت راهاندازي شود. وي با بيان اينكه يكي از معضلات مهم سينماگران، بحث امنيت شغلي است، گفت: تاكنون جلسات مختلفي با مسئولان وزارت كار، سازمان تأمين اجتماعي و... داشتهايم و پيشنهادهاي خود را ارائه كردهايم كه اين پيشنهادات بايد عملياتي شوند. ايوبي با اظهار تأسف از شرايط اقتصادي دولت يادآوري كرد: امسال دوران سختي را پشت سر گذاشتيم. سينماي ايران در 30 سال گذشته اين مشكلات را داشته، اما دو سال گذشته، سالهاي بسيار دشواري براي دولت و ملت بودهاند. به همين دليل، بايد بعضي آرزوهايمان را براي مدتي ديگر بگذاريم. او در پاسخ به اين پرسش كه چرا جلسات شوراي صندوق بيمه بيكاري با خانه سينما برگزار نميشود؟ توضيح داد: شورا كار خود را انجام ميدهد و طرح آييننامه كامل شده است. هياتمديره پيشين خانه سينما، مشكلات امنيت شغلي سينماگران را بررسي كرده بود و در همين راستا همايشي هم برگزار كرد؛ اما آييننامه جديد، يك آييننامه اجرايي است كه با آنچه قبلا تدوين شده، بسيار متفاوت است چون در اين آييننامه تمام جزئيات اجرا مشخص شده است. ايوبي در زمينه وضعيت فعلي فعاليتهاي دانشجويي سازمان سينمايي، به راهاندازي «مدرسه ملي سينما» اشاره كرد و توضيح داد: اين مدرسه مكان بسيار خوبي براي همه جوانان و نوجوانان علاقهمند به سينماست تا آخرين تجربههاي سينمايي دنيا را به خوبي ببينند. ضمن اينكه تلاش ميكنيم در اين مدرسه، فضاي گفتوگو ميان نسل جوان و نسل گذشته را برقرار كنيم. رئيس سازمان سينمايي اظهار كرد: در حال حاضر نسل پيشكسوتان سينما جاي معتبري براي انتقال تجربههاي خود ندارند. اميدواريم مدرسه ملي سينما تالار گفتوگويي براي اين منظور داشته باشد. او در پايان اضافه كرد: آييننامه اجرايي مدرسه ملي سينما نهايي شده و كمكم به سمت اجراي آن ميرويم؛ اما هنوز زمان اجراي آن بهطور مشخص معلوم نشده است. اين آييننامه بعد از چندبار ويرايش، نهايي شده و روي ميز كار من است.
آرمان/شرايط
موسيقي ايراني نااميدكننده است
خواننده پيشكسوت موسيقي ايراني از كم كاري تعدادي از ناشران و آهنگسازان پيشكسوت در عرصه تهيه و توليد آلبوم سخن گفت و اين موضوع را باعث كمرونق شدن موسيقي ايراني دانست. عليرضا افتخاري درباره تازهترين فعاليت هاي موسيقايي خود به مهر گفت: شرايط بازار توليد و نشر آثار موسيقايي به شكلي است كه ديگر كمتر اميدي به بهبود آن وجود دارد بنابراين بنده هم مانند بسياري از همنسلانم كه شرايط را نابسامان ميبينند انگيزه اي براي توليد اثر ندارم. كما اينكه تعدادي از ناشران هم رفته رفته در فكر عوض كردن شغل خود هستند زيرا بسياري از آنها به اين نتيجه رسيدهاند كه در چنين شرايطي كار به جايي نخواهند برد. بهطور حتم وقتي ناشران اينچنين بيانگيزه باشند پس براي من هنرمند نيز مشكلاتي به وجود ميآيد كه نخستين شكل آن بيانگيزگي براي توليد اثر است. اين خواننده پيشكسوت موسيقي ايراني در پاسخ به اينكه چرا به جاي توليد آلبوم به فكر آموزش هنرمندان جوان در عرصه آواز نبوده است؟ توضيح داد: بهطور حتم انگيزههاي زيادي براي آموزش آموخته هايي كه از موسيقي داشتم به نسل جوان دارم اما وقتي دورنماي موسيقي ايراني را ميبينيم كه اينچنين مورد بيمهري قرار گرفتهام واقعا از آينده نا اميد ميشوم و به خودم ميگويم به فرض اينكه بتوانم تعدادي از هنرمندان مستعد و خلاق نسل جوان را در حوزه آواز راهنمايي كنم اما اين موضوع چه نتيجه اي ميتواند داشته باشد؟ آيا اين جوانان ميتوانند در يك مسير هموار به بازار توليد و نشر آثار خود قدم بگذارند. خواننده آثار ماندگاري چون «نيلوفرانه» بيان كرد: وقتي ميداني براي توليد و نشر آثار موسيقايي نيست ما بايد چه كسي را تشويق كنيم كه بخواهد وارد كار حرفه اي موسيقي شود؟ مگر ما كه تا اين حد پر كار بوديم و آثاري را خلق كرديم كه بسياري از آنها مورد قبول مردم قرار گرفت چه نتيجه اي داشت كه بخواهم به جوانان عزيز اين سرزمين انگيزه دهم تا وارد جريان اصلي فعاليت هاي موسيقايي كشورمان شوند. بنده شخصا آماده كار كردن هستم اما وقتي ميبينم عزيزان ناشر، آهنگساز، نوازنده و بسياري از بزرگاني كه هم نسل من هستند شرايط مشابهي دارند ديگر حرفي براي گفتن ندارم. افتخاري در پايان تصريح كرد: در گذشته هاي نه چندان دور ناشران زيادي بودند كه به موسيقي ايراني و هنرمندان فعال اين حوزه اهميت زيادي ميدادند اما طي اين سال ها دچار شرايطي شديم كه اين ناشران عطاي كار در موسيقي را به لقايش بخشيده و وارد كارهايي شدند كه اصلا ربطي به موسيقي ندارد. متاسفانه امروزه شرايط به گونه اي شده كه هركسي مشغول رسيدگي به كارهاي شخصي خود است و كاري به كار ديگران ندارد و فكر ميكند اگر بخواهد به كارهاي ديگران رسيدگي كند از كار خود وا ميماند. «پادشاه فصلها» به آهنگسازي حسين پرنيا تازه ترين اثر عليرضا افتخاري بود كه چندي پيش توسط موسسه ايران گام روانه بازار موسيقي شد. وي با همين آلبوم تعدادي كنسرت را در مركز همايشهاي برج ميلاد برگزار كرد.
ابتکار/دوربینها برای کدام سینماگران روشن شدند؟
رضا میرکریمی، کیومرث پوراحمد، بیژن میرباقری، فرهاد مهرانفر، هاتف علیمردانی، علیاکبر ثقفی و فرزاد موتمن از جمله کارگردانهایی هستند که این روزها فیلم جدیدشان را مقابل دوربین دارند.
سید رضا میرکریمی «دختر» را در آبادان حال فیلمبرداری دارد.این فیلم که نقشهای اصلی را فرهاد اصلانی و مریلا زارعی بازی میکنند با فیلمنامهای از مهران کاشانی داستان یک پدر و دختر را روایت میکند.
کیومرث پوراحمد طی روزهای گذشته فیلمبرداری فیلم جدیدش با عنوان «کفش هایم کو؟» را با بازی رضا کیانیان، رویا نونهالی، مینا وحید، مجید مظفری و بهاره کیان افشار کلید زده است.
فرزاد موتمن بعد از تجربه موفق «خداحافظی طولانی» در حال حاضر «آخرین بار کی سحر رو دیدی؟» را در حال فیلمبرداری دارد.
فیلمنامه «آخرین بار سحر رو کی دیدی؟» به قلم امیر عربی نوشته شده و یک اثر پلیسیاجتماعی محسوب میشود و فریبرز عرب نیا، سیامک صفری، آتیلا پسیانی، ژاله صامتی، محمدرضا غفاری، بهاران بنیاحمدی، آناهیتا درگاهی، روشنک گرامی، مجتبی سلمانی، شیوا کریمی در این فیلم به ایفای نقش میپردازند. در خلاصه داستان فیلم آمده است: صبح است، مادری سراسیمه وارد کلانتری میشود و به افسر نگهبان میگوید دختر جوانش، سحر، دیشب به خانه بازنگشته است.
هاتف علیمردانی که آخرین ساختهاش به نام «کوچه بینام» اکران نشده، «هفت ماهگی» را مقابل دوربین برد و فعلا برای سکانسهای باقی مانده با حضور باران کوثری چند هفتهی دیگر کار آغاز میشود. در این فیلم که به دلیل سانحه تصادف باران کوثری فیلمبرداریش با تاخیر همراه شد، فرشته صدرعرفایی، حامد بهداد، پگاه آهنگرانی، احمد مهرانفر، هانیه توسلی، محمدرضا علیمردانی، رضا بهبودی و... بازی دارند.
افشین هاشمی «گذر موقت» را به عنوان سومین تجربه سینماییاش در مرحله فیلمبرداری دارد. این فیلم با بازی اسماعیل محرابی و مسعود کرامتی داستان دو پیرمرد است که در شبی تاریک، تصمیمی مفرح میگیرند.
احسان عبدیپور هم پس از تجربه موفق «تنهای تنهای تنها» فیلم جدیدش را با نام «آهای عبدالحلیم» در بوشهر با سرمایه گذاری مهتاب کرامتی و بازی مصطفی زمانی، رضا یزدانی، پگاه آهنگرانی و جمعی از بازیگران بومی در حال فیلمبرداری دارد. این فیلم به زندگی یک گروه موسیقی جوان بوشهری میپردازد.
از دیگر فیلم در مرحله فیلمبرداری میتوان به «معکوس» اولین تجربه کارگردانی پولاد کیمیایی اشاره کرد که این روزها متوقف است.
بیژن میرباقری پس از سالها پشت دوربین فیلم «ربوده شده» قرار گرفت که فیلمبرداریاش در تهران ادامه دارد. در خلاصه داستان این فیلم با بازی نیکی کریمی، سروش صحت، پگاه خسروی، روزبه بمانی، امیر علیان، بهرنگ حجازی، حامد جوادی، سعید بهروزی چنین آمده است: زوجی در آستانه مهاجرت دچار مشکلاتی میشوند که مسیر زندگی آنها تغییر پیدا میکند.
علیاکبر ثقفی بعد از تهیه فیلمهای پسرش بار دیگر کارگردانی را تجربه میکند و «هلن» را مقابل دوربین دارد.
25 درصد از فیلمبرداری این فیلم انجام شده و تاکنون بازیگرانی چون پژمان بازغی، روشنک گرامی، ستاره پسیانی، هوتن شکیبا و رویا نونهالی مقابل دوربین رفتهاند.
«هلن» به قلم امیرحسین ثقفی با مضمونی اجتماعی داستان دختری است که با خانوادهاش دچار چالشهایی میشود.
فیلمبرداری فیلم چهار اپیزودی با نام «رند» در آبادان ادامه دارد که کار دانش اقباشاوی با بازی حمید فرخنژاد به پایان رسیده و این روزها فیلمبرداری اپیزود روحاله حجازی ادامه دارد.
دو اپیزود دیگر توسط محمدهادی نائیجی و هادی مقدم دوست ساخته خواهد شد.
مرجان اشرفیزاده «آبجی» را به عنوان اولین ساخته سینماییاش در حال فیلمبرداری دارد.
گلاب آدینه، پانته آ پناهی ها، حمید آذرنگ، شیرین یزدان بخش، معصومه قاسمی پور و امیر دلاوری در این فیلم سینمایی بازی میکنند.
فرهاد مهرانفر هم پس از سالها دوری از سینما با «چشمه» بازگشته و این فیلم را کلید زده است. در خلاصه داستان «چشمه» با بازی حسین محجوب، افشین جعفری خواه، پیام فضلی، مریم نحوی و مهرنوش مقیمی آمده است: «با خراب شدن ماشین زمینشناس جوان در کویر، او که در حال شناسایی سفرههای آب زیرزمینی است، به آبادی متروکی میرسد و به راهنمایی پیرمردی که تنها ساکن آنجاست و از تخصص مرد جوان آگاه شده، از دهانه یک چاه به عمق زمین میرود. ...»
«ماحی» عنوان اولین فیلم بلند داود خیام است که تهیهکنندگی آن را جواد نوروزبیگی برعهده دارد و با بازی آنا نعمتی و مهران احمدی در حال فیلمبرداری است.
ابتکار/در ادامه سلسله مباحث پیرامون تاثیرپذیری نیما و خانلری از همدیگر؛
ردپای دو شاعر بر جاده دوطرفه
دکتر محمد پورحمدالله-اشاره: در سال 1393 کتاب گزینهی اشعار پرویز ناتل خانلری با مقدمهی دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی توسط انتشارات مروارید منتشر شد. دکتر کدکنی در مقدمهی کتاب ضمن اعلام اینکه شعر عقاب خانلری یکی از ده شعر معاصر ایران است مدعی شد که نیما یوشیج از خانلری کپی برداری میکرد و شعر «با غروبش» را پس از خواندن شعر «یغمای شب» خانلری در مجلهی سخن سروده است و تاریخ سرایش آن را تغییر داده است. همچنین دکتر کدکنی، نیما یوشیج را با عناوینی مانند (عادل و معصوم نبودن در رعایت حق و حقیقت – معجزه امام زاده نیما یوشیج – غرض ورزانه دیگران را لجن مال کن و بدون تقوای هنری) متهم نموده و ادعا مینماید که در مورد آثار نیما یوشیج ملاک اعتبار، تاریخ نشر آنهاست نه تاریخ نوشته شده در زیر آنها. مقدمه دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی در کتاب «گزیده اشعار پرویز ناتل خانلری» از نشر مروارید بار دیگر در مطبوعات و رسانههای مجازی منتشر شد و موجی از پرسشها را در ذهنها پراکند و تبدیل به پچپچههایی شد که به حرمت استاد به متن نیامد. اما از نوشته دکتر کدکنی برمی آید ایشان خود اجازت به طرح سئوال، شبهه افکنی و نقد فرمودهاند تا از این رهگذر زاویههایی از زندگی نیما و خانلری و مخالف خوانیهای نوشته شده در گذر ایام روشن شود. نیما و خانلری را باید به عنوان دو مازندرانی، یک خاندان و دو شاعر دید که بمناسبت اختلاف دیدگاه و جایگاه اجتماعی، دچار عدم تفاهم و اختلاف شدهاند و اگر به نوشتهها و مصاحبههای رسمی نیما و خانلری (سوای روزنوشتها و گفتارهای کلامی با اطرافیان) نگاهی داشته باشیم، حداقل سکوتی احترام آمیز بین آن دو تا زمان خاموشی نیما برقرار بوده است. بی شک حرمت استادی دکتر خانلری و شاگردی دکتر شفیعی کدکنی و دینی که بر ذمهی ایشان مانده است ساحت عدالت را به بغض تعصب خدشه دار نمیسازد. نیک میدانیم که نیما یوشیج متولد سال 1276 شمسی و پرویز ناتل خانلری متولد سال 1292 شمسی میباشند و براساس مدارک شناسنامهای و مشهور 16 سال اختلاف سن دارند. از نظر خانوادگی پرویز ناتل خانلری نوهی خاله نیما بوده است. سرویس فرهنگی روزنامه ابتکار بعد ازاین اتفاقات از صاحبنظران دعوت کرد تا با بیان دیدگاههای خود به روشن شدن ابعاد این مسئله کمک کنند. متن زیر به همین مناسبت در این صفحه منتشر شده است.
این یادداشت به دو نمونه از تاثیرپذیری نیما و خانلری از همدیگر اشاره دارد و به نوعی مرتبط است با مباحثی که در کتاب با چراغ و آینه ( شفیعی کدکنی، 1390: 489- 495) در خصوص خانلری و نیما مطرح شده است. نا گفته نماند که علاقمندان نیما، حدود چهار سال بعد از انتشار کتاب با چراغ و آینه یعنی اوایل سال جاری بعد از انتشار گزینه اشعار خانلری به اهتمام ترانه خانلری، توسط انتشارات مروارید بود که از اظهار نظر تازه استاد شفیعی کدکنی در خصوص نیما و خانلری آگاه شدند و زبان به شکایت و اعتراض گشودند و جنجال گونهای در برخی روزنامهها و سایتهای اینترنتی به پا کردند. به نظرمیرسد این گونه جنجالها کمکی به روشن شدن مباحث علمی و یافتن حقیقت نخواهد کرد. لازم به ذکر است که آنچه از استاد شفیعی کدکنی در مقدمه گزینه اشعار خانلری ذکرشده عین مطالبی است که در کتاب با چراغ و آینه آمده است.
تاثیرپذیری نیما یوشیج از خانلری
نیما قطعهای دارد با عنوان « آنکه میگرید» که زیر آن تاریخ بیست و چهارم خرداد 1327قید شده است. به نظر ما نیما این قطعه را به احتمال قریب به یقین تحت تاثیر ترجمه خانلری از یک قطعه راینر ماریا ریلکه، شاعر آلمانی، با عنوان « آنکه میگرید» که در شماره 3 سال هفتم( آذر1321) مجله مهر به چاپ رسیده است، سروده است.
قطعه نیما: آنکه میگرید با گردش شب/ گفتگو دارد با من به نهان/ از برای من خندان است/ آنکه میآید خندان، خندان./ ... . (نیمایوشیج،1371: 441-443 )
ترجمه خانلری از قطعه ریلکه: آنکه اکنون در کنجی از جهان میگرید/ بی سبب در جهان میگرید/ بر من میگرید/ آنکه اکنون در کنجی از شب میخندد/ بی سبب در شب میخندد/ بر من میخندد/ وآنکه اکنون در کنجی از جهان ره میپیماید/ بی سبب در جهان ره میپیماید/ به سوی من میآید/ آنکه اکنون در کنجی از جهان جان میدهد/ بی سبب از جهان در میگذرد/ در من مینگرد.
تاثیر پذیری خانلری از نیما
خانلری ترجمهای دارد با عنوان « شکوه دلدار» که سراینده آن هاریندرانات چاتوپادیایا، شاعر هندی است. خانلری این ترجمه را در شماره 6و7 دوره سوم ( آذر و دی1325) مجله سخن انتشار داده است.به نظر ما خانلری در ترجمه این قطعه تحت تاثیر قطعه « وای بر من » نیما بوده است. تاریخی که زیر قطعه نیما قید شده بیست و چهارم بهمن 1318 میباشد. و اگر مطابق نظر استاد شفیعی که نوشته است:« در مورد آثار نیما یوشیج چه نظم او و چه نثر او ملاک اعتبار تاریخ نشر آنهاست و نه تاریخی که در پای آنها نهاده است.»( شفیعی کدکنی،1390: 491) کسانی باشند که در این تاثیرپذیری تردید کنند باید بگوییم که این قطعه ظاهرا نخستین بار در شماره سوم سال نخست( آذر 1325) نامه مردم به چاپ رسیده است. در واقع قطعه نیما یک ماه زودتر از ترجمه خانلری منتشر شده است. و اگر کسانی باشند که باز هم تردید کنند و بگویند که ممکن است خانلری مثلا چند ماهی قبل از انتشار ترجمه اش، آن را به نیما داده و نیما شعرش را تحت تاثیر ترجمه خانلری ساخته است. در این صورت این افراد باید مستندات خود را در این زمینه منتشر سازند تا حقیقت هرچه بیشتر آشکار شود.
ترجمه خانلری: وای بر من ماه امشب بر نیاید/ آسمان را ابرهای تیره بارنده پوشانده/ بادها در ناله من تنها/ آسمان را ابرهای تیره بارنده پوشانیده امشب/ بر کشد دریا زبیم مرگ فریاد/ لذت عشق کهن بازم به یاد آید/ دیدگان از اشک حسرت تر/ برکشد دریا زبیم مرگ فریادی عظیم امشب/ دیگرم هرگز میسر کی شود دیدار آن دلدار/ دور گشته است از کرانه/ ابرهای تیره بارنده در چشم من است امشب/ وای برمن! ماه دیگر بر نیاید/ در دل این ژرف تاریکی در این ریزنده باران/ یار را بیهوده خوانم/ وای بر من یار من دیگر نیاید.
قطعه نیما: کشتگاهم خشک ماند ویکسره تدبیرها/ گشت بی سود و ثمر/ تنگنای خانه ام را یافت دشمن با نگاه حیله اندوزش/ وای برمن! میکند آماده بهر سینه من تیرهایی/ که به زهر کینه آلوده است/ .../ وای بر من! / در شبی تاریک از این سان/ بر سر این کلهها جنبان/ چه کسی آیا ندانسته گذارد پا/ .../ وای بر من!/ به کجای این شب تیره بیاویزم قبای ژنده خود را/ تا کشم از سینه پردرد خود بیرون/ تیرهای زهر را دلخون/ وای بر من!
( نیمایوشیج، 1371: 234-235 )
اعتماد/علياكبر اشعري:
نمايشگاه كتاب قطعا در باغ كتاب برگزار نميشود
شراره داودي/ داستان انتقال نمايشگاه كتاب به خانهاي دايمي انگار تمامي ندارد. از زماني كه محسن پرويز، معاون فرهنگي در سال ٨٦ بالاخره دلش را به دريا زد و نمايشگاه كتاب را به مصلا انتقال داد؛ دوباره چند سال بعد بحثهاي انتقال نمايشگاه به جايي ديگر قوت گرفت. يك روز شهر آفتاب مطرح ميشد و يك روز باغ كتاب. در اين ميان هر كسي پيشنهادي در آستين داشت تا نمايشگاه را به آنجا انتقال دهند اما با گذشت هشت سال ماندن در مصلا همچنان اين بحث به جايي نرسيده تا اينكه محمدباقر قاليباف در مراسم اختتاميه بيست و هشتمين نمايشگاه كتاب تهران خطاب به وزير ارشاد و ديگر حاضران در سالن گفت: بياييد قول بدهيم سال آينده، بيست و نهمين نمايشگاه كتاب تهران در تپههاي عباسآباد برگزار شود كه فضايي ١٣٠ هزار متر مربعي و بسيار زيبا، متنوع و استاندارد دارد. همين حرف كافي بود تا دوباره بحث انتقال نمايشگاه كتاب قوت بگيرد. بر مبناي همين حرفها بود كه علي جنتي، وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي از قول شهردار تهران سخن به ميان آورد و گفت كه شهردار قول داده است با آمادهسازي ۱۳۰ هزار متر مربع از مجموعه باغ موزه و باغ كتاب، بيست و نهمين نمايشگاه بينالمللي كتاب در اين مجموعه برگزار شود.
علي جنتي، وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي چندي بعدتر كه در نمايشگاه بينالمللي قرآن در باغ موزه و باغ كتاب برگزار ميشد، حضور يافته بود يك بار ديگر به قول آقاي شهردار اشاره كرد و با تاكيد بر مناسب و استاندارد بودن فضاي نمايشگاهي مجموعه باغ موزه و باغ كتاب تهران براي برپايي نمايشگاه قرآن، گفت: نه تنها فضاي باغ موزه دفاع مقدس و باغ كتاب براي برگزاري نمايشگاه قرآن مناسب است بلكه ما از شهردار تهران قول گرفتيم كه نمايشگاه بينالمللي كتاب تهران هم در اين فضا برگزار شود.
اما جنتي همان موقع هم خودش ميدانست كه اين فضا هنوز آماده نشده و در همان روز ديدار از نمايشگاه بينالمللي قرآن گفته بود در حال حاضر تنها نزديك به ۵۰ هزار مترمربع از اين مجموعه آمادهسازي شده است كه در اختيار نمايشگاه قرآن قرار گرفته است. بنابراين براي رسيدن به ميزان فضاي مورد نظر كار زيادي بايد صورت بگيرد.
با اينكه بسياري فكر ميكردند كه نمايشگاه سال ٩٥ قرار است در باغ كتاب برگزار شود اما علياكبر اشعري، مدير اين پروژه چيز ديگري ميگويد و حرفهاي آقاي وزير را براي برگزاري نمايشگاه كتاب در باغ كتاب را نوعي تسامح ميداند. او با تفسير حرفهاي وزير ميگويد كه شايد منظور آقاي جنتي فضاي باز باغ كتاب بوده است كه اين موضوع هم عملي نيست چرا كه اين روزها عمليات گودبرداري در آنجا در حال انجام است. اشعري تاكيد دارد كه باغ كتاب هنوز آماده نيست و مبلمان آن هنوز چيده نشده است. به گفته او «اين طور ساختمانها را وقتي ميسازند يك گروه ناظر هست كه عيوب را بايد برطرف كنند كه اين اتفاق هنوز نيفتاده است.»او البته تاكيد دارد كه من چيزي نشنيدهام كه بخواهند نمايشگاه كتاب را آنجا برگزار كنند. از سوي ديگر در شوراي سياستگذاري تاجايي كه ميدانم بين شهر آفتاب و مصلا يكي را در نظر دارند. اشعري ميگويد كه فضاي باغ كتاب سي هزار متر است و اگر وزير اين حرف را زده باشد به نظرم با تسامح زده است. با اين چيزهايي كه مطرح ميشود به نظر ميرسد داستان «باغ كتاب» قرار نيست به اين زوديها به نتيجه برسد. از همان روزهايي كه محل برگزاري نمايشگاه بينالمللي كتاب تغيير كرد، بحث مكاني براي برگزاري دايمي نمايشگاههاي كتاب وجود داشت، جايي كه تمام سال مخاطباني كه شامل علاقهمندان به كتاب، مديران، ناشران و پژوهشگران ميشوند به آن سر بزنند و منتظر گردهمايي بزرگ ناشران نباشند. البته قرار است باغ كتاب امكاناتي داشته باشد كه جستوجو درباره يك موضوع، كتاب، نويسنده يا ناشر را راحتتر ميكند و ديگر مانند نمايشگاههاي كتاب نيست كه هركسي به دنبال كتابي خاص يا نويسنده مشخص باشد و نداند به كدام غرفه يا ناشر بايد سر بزند اين همان كاربري است كه اشعري درباره آن حرف ميزند؛ برگزاري نمايشگاههاي تخصصي در باغ كتاب.
باغ كتاب تهران در تپههاي عباسآباد واقع شده است، جايي كه از شرق با كتابخانه ملي ايران، از شمال شرقي با فرهنگستانهاي علوم، زبان و ادبيات فارسي، از شمال غربي با باغ هنر و از غرب با باغموزه دفاع مقدس همسايه است.
وسعت باغ كتاب تهران ۱٣۰ هزار مترمربع است كه ۶۵ هزار متر مربع آن ساختمان نمايشگاهي، تالارهاي همايش و اداري است و مابقي آن را فضاي سبز و يك درياچه مصنوعي تشكيل ميدهد. فضاي داخلي باغ كتاب تهران شامل ۱۶ سالن نمايشگاهي هر يك به مساحت ۲۰۰۰ متر مربع و در دو طبقه بنا شده است. قرار است باغ كتاب تهران پس از تكميل، به عنوان يك نمايشگاه كتاب دايمي در چهارفصل سال به نمايش و ارايه كتاب بپردازد.
ارديبهشت سال ۹۲ اشعري در حاشيه بيست و ششمين نمايشگاه كتاب تهران اعلام كرده بود پروژه بزرگ باغ كتاب همان سال و همزمان با هفته كتاب افتتاح ميشود. اتفاقي كه رخ نداد و همچنان دو سال ديگر از آن تاريخ ميگذرد. باغ كتاب پروژهاي است كه از سوي بخش خصوصي اداره ميشود و ميخواهد خلأ بخش خصوصي و دولتي در حوزه كتابخواني را پر كند. يعني جايي كه بخش خصوصي توان و امكانات لازم و بخش دولتي هم دانش لازم براي اداره چنين مكاني را ندارد. حبيبالله حبيبي، كارشناس پروژه باغ كتاب نيز همان سال گفته بود: «در جهان به ازاي هر يك ناشر سه كتابفروشي وجود دارد اما در ايران به ازاي هر سه ناشر يك كتابفروش داريم و از همين رو ويژگيهاي كافي براي عرضه ويترين مناسب آثار ادبي در كشور نداريم. اين پروژه سبب ميشود مشاركت جدي ميان ناشران و كتابفروشان ايجاد شود و به رونق اقتصادي نشر كمك كند و با توجه به مشكل مكاني برگزاري نمايشگاه كتاب در سالهاي متعدد تصميم براي ساخت اين پروژه قطعي شده و قرار است با ساخت مكاني مجزا و اختصاصي براي كتاب، عطش مردم براي خريد كتاب در طول سال تامين شود تا نمايشگاه بينالمللي كتاب با ازدحامي كه حالا ميبينيم روبهرو نشود و كيفيت اين رويداد فرهنگي نيز افزايش پيدا كند.»اشعري هم اعتقاد دارد: «پروژه باغ كتاب تهران براي رونق كار ناشران و كتابفروشان داير شده و نقش مكمل را در اين بخش ايفا ميكند و فروشندگان و ناشران هنگامي كه وارد اين شبكه ميشوند، ميتوانند از نزديكترين كتابفروشي در نزديكي خود مطلع شوند.»
خليل راحتي، مديرعامل شركت توسعه فضاهاي فرهنگي شهرداري تهران در گفتوگو با «اعتماد» از پايان عمليات ساختماني باغ كتاب خبر داده و اضافه ميكند: «پروژه باغ كتاب در حال حاضر آماده بهرهبرداري است و وقتي بهرهبردار مشخص شود، با ناشرهاي مختلف مذاكراتي صورت ميگيرد. اما با اينكه عمليات ساختماني كار تمام شده، هنوز به ما گفته نشده آن را به چه كسي تحويل دهيم.»
او در ادامه ميگويد: «امكانات جانبي كه براي باغ در نظر گرفته شده، مانند سالنهاي نمايش و همايش نيز حاضر هستند، البته يك سالن چندمنظوره نيز در نظر گرفتهايم كه نصب تجهيزات آن يك سال طول ميكشد و سال آينده آماده بهرهبرداي خواهد بود.»
گرچه وزير ارشاد بعد از نمايشگاه كتاب سال گذشته اعلام كرد كه بالاخره نمايشگاه كتاب به باغ كتاب خواهد رفت اما با حرفهايي كه مدير پروژه زده هنوز اين مكان تحويل كسي داده نشده است معلوم نيست پروژه باغ كتاب به كجا ميرسد و بالاخره ايده نمايشگاه دايمي كتاب از چه زماني اجرا ميشود و نمايشگاهي كه لقب بينالمللي را يدك ميكشد و يكي از
پربينندهترين نمايشگاههاي خاورميانه است كي بالاخره به خانه جديد خواهد رفت.
اعتماد/مهرداد صديقيان:
فاصله از سريالهاي تلويزيوني خودخواسته است
بيتا موسوي/ مهرداد صديقيان، بازيگر جوان سينما است كه با فيلم «عصر جمعه» مونا زندي وارد حوزه بازيگري شد. با اينكه اين فيلم چندين سال توقيف بود، اما توانست در اين عرصه فعاليتش را ادامه دهد و در نقشهاي متفاوتي در سينما و تلويزيون حضور پيدا كند. او بازيگر فيلمهاي سينمايي همچون عصر جمعه، حيران، پنهان، ديوار، اتوبوس شب و... است. اين بازيگر جوان سينما همچنين براي بازي در فيلم اتوبوس شب كيومرث پور احمد نامزد دريافت جايزه هم شده است. اين بازيگر جوان و با استعداد سينما اين روزها دو فيلم در نوبت اكران دارد و به تازگي تجربه بازي در تئاتر را پشت سر گذاشته است. در همين ارتباط و فعاليتهاي اخيرش با او گفتوگو كرديم.
به نظر ميرسد امسال فيلمي براي جشنواره فجر نداريد. اما در همين زمان تجربهاي هم در تئاتر داشتيد؟
بله، امسال تجربه تئاتر داشتم و همين موضوع بخشي از زمانم را پر كرده بود. اين فرصت فراهم شد تا اجراي روي صحنه را هم تجربه كنم. اما همچنان معتقدم كه بازي در سينما كار سختتري است. شايد هم اين برداشت من از تجربهاي است كه پشت سر گذاشتم. البته براي من تئاتر انتخاب خوبي بود. البته چند روز اول اجرا خيلي دلهره داشتم. اما كم كم با فضا ارتباط برقرار كردم و از اين تجربه لذت بردم.
گويا قرار است به زودي در فيلمي بازي كنيد كه فيلم اول كارگردان است. با توجه به كارنامه كاريتان فكر ميكنم بيشتر تمايل داريد با فيلمسازاني همكاري كنيد كه جوان هستند و نخستين تجربه خود را جلوي دوربين ميبرند؟
فيلمسازان اول به نوعي با تفكر و ايده تازه وارد سينما ميشوند و هميشه گوش خوبي براي شنيدن پيشنهادات دارند. اين فيلمسازان هيچوقت در فيلمهاي خود متكلم وحده نيستند و ميگذارند بازيگر هم پيشنهادات خود را درباره نقش ارايه كند. به نوعي اين چالشي كه ممكن است براي يك نقش بين بازيگر و كارگردان به وجود آيد را هميشه دوست دارم. البته كارگرداناني هستند كه هميشه همهچيز از قبل برايشان مشخص شده و بر همين اساس ميتوان به آنها اعتماد كرد. اتفاقا حضور در چنين فضايي كار بازيگر را هم راحت ميكند. اما برخي فيلمسازان بدون اينكه براي خودشان از قبل چارچوب مشخصي داشته باشند وارد مرحله توليد ميشوند و حاضر به پذيرفتن هيچ پيشنهادي هم نيستند. اما فيلمسازان جوان كه كار اول خود را تجربه ميكنند، به من فرصت ميدهند تا پيشنهاد دهم و با آنها درباره نقش وارد گفتوگو شوم و اگر حتي پيشنهاد من را نپذيرند اما اين امكان را فراهم ميكنند تا من آزادانه نظر خودم را بيان كنم. به همين دليل هميشه علاقهمند همكاري با اين نسل از فيلمسازان هستم.
شما دو فيلم در نوبت اكران داريد كه اتفاقا يكي از آنها «مادر قلب اتمي» دچار حاشيههاي زيادي شد و حالا كه مدتي از زمان ساخت آن ميگذرد فكر ميكنم همچنان از ديده نشدن آن ناراحت هستيد.
بله، فكر ميكنم اكران نشدن «مادر قلب اتمي» بدشانسي چهار بازيگر اصلي اين فيلم است. چرا كه بازيها در اين فيلم از نكات بارز و برگ برنده آن محسوب ميشود. قطعا اگر فيلم در همان سال در جشنواره فجر به نمايش در ميآمد براي بازيگران اتفاق خوبي ميافتاد. چنين اتفاقاتي ممكن است حتي مسير بازيگر را تغيير دهد. «عصر جمعه» نخستين حضور سينمايي من محسوب ميشود كه پس از نمايش در جشنواره چندين سال توقيف شد. ممكن بود همان اتفاق من را بهطور كل از دنياي بازيگري دور ميكرد. اما پس از آن در فيلم «اتوبوس شب» بازي كردم و اجازه ندادم اين اتفاق روي مسير بازيگري من تاثير بگذارد. هميشه مميزي ميتواند تاثير زيادي روي زندگي يك بازيگر بگذارد.
البته فيلم «ناخواسته» برزو نيكنژاد هم هنوز اكران نشده است.
بله، متاسفانه هيچ خبري از اكران اين فيلم نيست. خيلي اين فيلم را دوست داشتم و بهشدت با شخصيتي كه در اين كار داشتم ارتباط برقرار كردم. از طرفي برزو نيك نژاد هم با كارگرداني ساده و قصهگو به تصوير خوبي از اين شخصيت در فيلم رسيد. فقط اميدوارم هر چه زودتر فيلم اكران شود.
اما مدتي است از بازي در سريالهاي تلويزيوني فاصله گرفتيد.
بله، اين فاصله خودخواسته است. اتفاقا خيلي هم پيشنهاد بازي در سريالها را داشتم. حتي نقشهايي بودند كه وسوسهام كردند. اما تصميم داشتم كه مدتي در اين عرصه نباشم و اميدوارم همچنان بتوانم جلوي اين وسوسه ايستادگي كنم.
اطلاعات/ساز اقوام ایرانی در هفته وحدت کوک میشود
جزئیات نهمین دوره جشنواره موسیقی نواحی ایران که قرار است دیماه امسال در استان کرمان برگزار شود، توسط مدیران اجرایی این جشنواره تشریح شد.
به گزارش ایسنا، سرپرست دفتر موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در اینباره گفت: جشنواره موسیقی نواحی ایران که دو سال متوقف شده بود، امسال دوباره با تعیین شورای سیاستگذاری آغاز به کار خواهد کرد.
فرزاد طالبی اظهار کرد: براساس تفاهمنامهای که توسط وزارت ارشاد با استان کرمان بسته شده، سیر جشنواره بهطور کامل مشخص و قرار است بهصورت مشترک توسط استانداری کرمان و وزارت ارشاد برگزار شود.
او ادامه داد: اهمیت جشنواره موسیقی نواحی ایران کمتر از جشنواره موسیقی فجر نیست. جشنواره موسیقی نواحی ابعادی ملی دارد و یک جشنواره کارکردی است، زیرا انواع موسیقیهای کشور ما از آبشخور موسیقی نواحی تغذیه میکنند. بنابراین اهمیت این موسیقی بر کسی پوشیده نیست.
طالبی با بیان اینکه این جشنواره با وجود برگزاری در کرمان ابعاد ملی دارد، اعلام کرد: براساس تفاهمنامهای که میان وزارت ارشاد و استان کرمان بسته شده است، این استان به مدت سه سال میزبان جشنواره موسیقی نواحی خواهد بود. سعی کردهایم در جشنواره امسال برنامه مشخصی را تدوین کنیم تا شاهد یک تفاوت محتوایی نسبت به سالهای قبل باشیم.
سرپرست دفتر موسیقی با بیان اینکه برگزاری این جشنواره با هفته وحدت همزمان شده است، گفت: تقارن جشنواره موسیقی نواحی با هفته وحدت باعث شده که جشنواره امسال تم شادمانهای داشته باشد. ما در دفتر موسیقی سعی کردیم نقاط ضعف و قوت جشنوارههای پیشین را بسنجیم، نقاط ضعف را تا حد امکان به حداقل برسانیم و نقاط مثبت را تقویت کنیم.
طالبی در پاسخ به این پرسش که با توجه به پایان رسیدن دوره سرپرستیاش در دفتر موسیقی، آیا سمت او بهعنوان رئیس جشنواره موسیقی نواحی تحت تأثیر قرار میگیرد؟ گفت: آقای مرادخانی – معاون هنری وزارت ارشاد – برای من بهعنوان یک شخصیت حقیقی، حکم ریاست شورای سیاستگذاری جشنواره نهم را صادر کرده است. قطعا این جشنواره با چارچوب خاصی پیش میرود و اگر شخص دیگری هم جای من بیاید، همین روند را ادامه میدهد؛ اما حکم من به عنوان یک شخصیت حقیقی و نه حقوقی است.
او در پاسخ به پرسش خبرنگار ایسنا مبنی بر اینکه چه حکم جدیدی از معاونت هنری گرفته است؟ بیان کرد: من اصلا این موضوع را پیگیری نمیکنم، چون این موضوع توسط معاونت هنری پیگیری میشود و باید آنها به این پرسش پاسخ دهند. همچنین ترجیح میدهم بیشتر از این، به این موضوع نپردازم، زیرا جشنواره به حاشیه کشیده میشود.
به گزارش ایسنا، در نشستی که صبح ۱۸ آبانماه در تالار وحدت برگزار شد، دبیر نهمین دوره جشنواره موسیقی نواحی ایران در سخنانی اظهار کرد: هویت ما ایرانیها در وهله اول در گرو موسیقی مقامی است. آنچه در تاریخ این موسیقی گذشته، در کتابهای مختلف نوشته شده است. در واقع موسیقی ما دارایی کشور ما محسوب میشود.
ایرج نعیمایی با بیان اینکه موسیقی مقامی جزو باورها و هویت ملی ماست، گفت: این جشنواره همزمان با هفته وحدت برگزار میشود و بیشک این تقارن با موضوع جشنواره بیربط نخواهد بود. ما موضوع شادیانهها را محور بخش رقابتی قرار دادهایم.
این پژوهشگر حوزه موسیقی با بیان اینکه امسال ابعاد جشنواره نواحی گستردهتر شده است، ادامه داد: با امکاناتی که امسال در اختیار ما قرار گرفته است، جشنواره کمی وسیعتر برگزار میشود. در بخش اجراها، ما دو بخش رقابتی و غیررقابتی خواهیم داشت. در بخش رقابتی هیئت داوران برنامهریزی مفصلی دارند و در بخش غیررقابتی هم از پیشکسوتان و استادان این عرصه دعوت کردهایم تا با موضوع «مولود» اجراهایی داشته باشند.
او اظهار کرد: در بخش جنبی جشنواره، گروههایی از استان میزبان روی صحنه میروند. همچنین ما هفتهای بهعنوان «هفته فیلم» خواهیم داشت که فیلمهای تراز اول در زمینه موسیقی در آن پخش میشوند. همچنین مسابقه عکاسی در اینستاگرام را ترتیب دادهایم که طرح خوبی است. انتخاب کتاب و سیدی در زمینه پژوهش موسیقی نواحی، بخش دیگری از برنامههای ما است و در زمینه مقالات دانشگاهی هم برنامههایی داریم.
نعیمایی در ادامه سخنانش گفت: موزه هرندی در استان کرمان در ایام جشنواره میزبان سازهای ایرانی خواهد بود. تقدیر از بزرگان حوزه موسیقی نواحی ایران هم جزو برنامههای ماست، البته قرار بود تقدیری از آقای محسن حجاریان که در زمینه اتنوموزیکولوژی فعالیت میکند، داشته باشیم که ایشان مریضاحوال هستند و معلوم نیست این اتفاق بیفتد.
دبیر جشنواره نهم در پاسخ به پرسش خبرنگار ایسنا مبنی بر اینکه برای ثبت و ضبط آثار ارائهشده در جشنواره و هنرمندان پیشکسوتی که نمیتوانند از طریق فراخوان از برگزاری جشنواره مطلع شوند، چه اقداماتی انجام شده است؟ توضیح داد: همانطور که میدانید فراخوان، یک موضوع تبلیغی است و خیلی از هنرمندان موسیقی نواحی از این طریق نمیتوانند مطلع شوند. بر همین اساس ما تیمی تشکیل دادیم که این هنرمندان را در همه شهرستانهای ایران شناسایی کنند. طبیعی است که ما صرفا براساس فراخوان عمل نمیکنیم.
او افزود: درباره ثبت و ضبط آثار ارائهشده در جشنواره هم باید بگویم که برنامه ما انتشار این آثار است. ما همه آنچه را که در این جشنواره ضبط میکنیم، در اختیار دبیرخانه قرار خواهیم داد و هدفمان این است با رعایت حقوق مولف این آثار منتشر شود.
همچنین محمدرضا علیزاده – رئیس اداره ارشاد کرمان – با حضور در این نشست، گفت: پس از امضای تفاهمنامهای با وزارت ارشاد قرار شد که نهمین جشنواره موسیقی نواحی ایران با مشارکت استان کرمان برگزار شود. به هر حال موسیقیهای مختلفی در مناطق جنوبی و شهری استان کرمان رواج دارند و یکی از دلایلی که باعث شد کرمان میزبان این جشنواره شود، موقعیت فرهنگی این استان است.
او ادامه داد: تنوع فرهنگی که در این استان وجود دارد یکی از دلایل میزبانی ما بود. امیدوارم کرمان بتواند میزبان خوبی برای جشنواره موسیقی نواحی باشد و هنرمندان کرمانی بتوانند از این جشنواره بهره لازم را ببرند.
نهمین جشنواره موسیقی نواحی ایران از چهار تا هفتم دیماه بهمناسبت میلاد پیامبر اعظم (ص) و امام جعفر صادق (ع) و همزمان با هفته وحدت در استان کرمان برگزار خواهد شد.
اطلاعات/فراخوان دکتر مسجد جامعی برای خرید کتاب
احمد مسجدجامعی با انتشار فراخوانی از اهل فرهنگ و هنر و مردم خواست پنجشنبه ۲۸آبان که آخرین روز هفته کتاب است، به کتابفروشیها بروند و کتاب بخرند.
به گزارش ایسنا، در این فراخوان آمده است: مطالعات و تحقیقات نشان میدهد به رغم همه پیشرفتهای فنآورانه، کماکان کتاب خواندن برای جامعه موثرترین و مفیدترین نوع مصرف فرهنگی است و آثار و برکات کتابخوانی هر فرد به کل جامعه میرسد. شاید از همینروست که در کشورهای مختلف حتی آن دسته از کشورهایی که اقتصاد آزاد دارند، برای رونق و تقویت کتابخوانی از بودجههای عمومی هزینه میکنند. این فراخوان میافزاید: در متون دینی و سخنان بزرگان ما نیز کتابخوانی و توجه به کتاب جایگاه بالایی دارد، اما متاسفانه علیرغم این تاکیدات و توصیه ها در عمل منجر به رشد کتابخوانی در کشورمان نشده است و کار به جایی رسیده است که وضعیت کتاب در ایران به گونه ای است که برای حفظ و تقویت آن مسئولیت همگانی داریم. مسجدجامعی در این فراخوان ضمن دعوت مردم و اهل فرهنگ و هنر برای رفتن به کتابفروشیها و خرید کتاب میگوید:
امسال هم به پیشنهاد برخی از عزیزان این دعوت را تکرار میکنیم. و از همه کسانی که نزد مردم احترام دارند و میخواهیم که به این حرکت بپیوندند و با هر وسیلهای که در اختیار دارند، از مردم برای رفتن به کتابفروشی دعوت کنند، دعوت عام برای رفتن به کتابفروشیها در همه روزهای سال و دعوت اختصاصی برای روز پنجشنبه ۲۸آبان آخرین روز هفته کتاب. از مردم دعوت میکنیم در این روز به کتابفروشیهای شهرهایمان سر بزنیم و کتاب بخریم و از آنان به خاطر اشتغال به این شغل شریف قدردانی کنیم و برای آینده کشورمان کاری کنیم که این شغل رونق بگیرد.
مسجدجامعی همچنین ضمن دعوت از اتحادیهها و تشکلهای صنفی، روزنامهها و رسانهها و کتابفروشیها برای پیوستن به این کمپین اظهار میکند: از تشکلهای صنفی و فرهنگی حوزه کتاب و به خصوص اتحادیه ناشران و کتابفروشان نیز دعوت میکنیم که با اطلاعرسانی شایسته از این حرکت پشتیبانی کنند. از روزنامهها و رسانهها و خبرگزاریها هم دعوت میکنیم که مانند سال گذشته از این حرکت حمایت و اطلاعرسانی کنند.
از مدیران و مسئولان نیز دعوت می کنیم که به این حرکت پیوسته و هرگونه که صلاح می دانند از نهاد کتابفروشیها حمایت کنند.
از کتابفروشان گرامی هم دعوت میکنیم که برای پنج شنبه ۲۸ آبان برنامههایی تدارک ببینند. سال گذشته برخی از کتابفروشیها نویسندگان و هنرمندان را دعوت کردند و خود به دعوت کنندگان پیوستند و مردم هم دعوت آنان را بی پاسخ نگذاشتند.
در پایان این فراخوان آمده است: دوستانی از مطبوعات و رسانه ها اعلام آمادگی کردهاند که برنامههای کتابفروشیها را به طور مرتب اطلاع رسانی کنند. اعلام آمادگی کردهاند که فراخوان اهل قلم و علما و بزرگان فرهنگ و هنر را منعکس کنند.
امیدوارم که این حرکت های نمادین توجه همه را به اهمیت کتاب و کتابخوانی جلب کند و کمک کند که بار دیگر رونق به کتابفروشی های ایران بازگردد.
ایران/نگاهی به ابداعات و ابتکارات برگزیدگان جشنواره «معرفی و قدردانی از فعالان ترویج کتابخوانی»
همه برای کتاب کتاب برای همه
نرگس عاشوری
«آفریدن، خلق کردن، ابتکار، ابداع، به وجود آوردن و...» اینها مفاهیمی هستند که در لغتنامههای فارسی مترادف با واژه «خلاقیت» ضبط و معنی شدهاند؛ مفاهیم و واژههایی که اغلب اوقات در خبرهای علمی و هنری در سخنان هنرمندان و محققان علمی تکرار میشوند. اما علاوه بر خلاقیت علمی و هنری که بیشتر مورد توجه همگان است و شناخته شده، گونه سوم خلاقیت عملی یا اجتماعی است که کمتر مورد توجه قرار گرفته است یعنی همان فرآیندهای اجتماعی تولید ایدههایی تازه و ارزشمند که به منظور ارائه خدمات و رویههای تازه به وسیله افراد و گروههایی در موقعیتهای خاص برای حل هر مشکل در هر زمینهای ارائه میشود. در دوره امروز و در شرایط تغییرات پرشتابی که ما را نیازمند تطبیق خود با تازههای صنعتی و اجتماعی کرده است، تنها راهکار بسط خلاقیتهای اجتماعی و مشارکت همگانی است. وضعیت کتاب و کتابخوانی از جمله مواردی است که بشدت تحت تأثیر تغییر سبک زندگی، شیوع تکنولوژی و بازیهای گروهی و فردی قرار گرفته است و طبق گفته تحلیلگران، امروزه حوزه کتاب بیش از هر چیزی و به جای اتکا به روشهای سنتی، نیازمند ایدههای نو و الگوسازیهای خوشایند برای جذب مخاطب است. میگویند آب را باید از سرچشمه خورد . بر این اساس ترویج کتابخوانی میان کودکان و نوجوانان چند وقتی است که از سوی سیاستگذاران فرهنگی مورد توجه قرار گرفته است و تأکید فراوانی برای تلاش جهت علاقهمند کردن آنها به مطالعه و ایجاد عادت به مطالعه به عنوان برنامه روزانه شده است.جشنواره « معرفی و قدردانی از فعالان ترویج کتابخوانی» یکی از همین برنامههاست که نخستین دوره آن آذرماه سال گذشته از سوی معاونت فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و در اقدامی جالب با درخواست کمک و دوستی از مردم و نهادهای فعال برگزار شد. این مراسم بر آن است تا با تشویق گروههای مروج کتابخوانی از اقدامات و پیشنهادهای ابتکاری در این حوزه حمایت کند و فعالیتهای فرهنگی و ترویجی مرتبط با کتابخوانی را که با مشارکت گروهها و نهادهای غیردولتی و افراد فعال انجام شده معرفی کند.برگزارکنندگان جشنواره، تأثیر پایدار در گسترش کتابخوانی میان مردم، خلاقیت و نوآوری در برنامهها و شیوههای اجرایی، استفاده مناسب از مشارکت مردم و نخبگان، استفاده خلاقانه و بهینه از امکانات و ظرفیتهای عمومی و مردمی، قابلیت معرفی به سایر مناطق به عنوان الگو و تأثیر در گسترش و ترویج کتابخوانی به عنوان یک حرکت مؤثر فرهنگی را از شاخصهای ارزیابی فعالیتها ذکر کردهاند. همچنین انجام داوطلبانه فعالیتهای کتابخوانی و اجرای آن در گروههای متعدد مطالعاتی از امتیاز بیشتری برخوردار است.
آبان ماه سال گذشته پس از اعلام فراخوان و در مهلت مقرر گروهها و افراد فعال در زمینه ترویج کتابخوانی با حدود 90 طرح در این جشنواره شرکت کردند که در نهایت همزمان با برگزاری بیست و دومین دوره هفته کتاب 5 طرح به عنوان گروه برگزیده و 5 طرح دیگر به عنوان گروه تقدیری معرفی شدند. از این طریق مجموعهای از برنامهها و ایدههای خلاقانه و ابتکاری به دبیرخانه این جشنواره ارسال شده که قرار است با هدف الگوسازی در قالب کتابی منتشر شود.هر چند که یکی از مهمترین کارکردها و اهداف برگزاری این جشنواره از سوی متولیان آن گردآوری ایدههای ناب و کاربردی در حوزه ترویج کتاب و کتابخوانی و قرارگرفتن آن در دسترس علاقهمندان است اما یکی از توقعات و انتظارات مترتب با آن حمایت و بازگشایی مسیر فعالیت انجمنهای فعال و برگزیده است که به نظر میرسد از سوی کارگزاران عرصه فرهنگ مورد غفلت واقع شده است؛ جنبشهای اجتماعی که سیدعباس صالحی در مراسم اولین دوره، از فعالیتهای احترام برانگیزشان به عنوان سرمایههایی اجتماعی یاد میکند که میتوان روی آنها حساب ویژهای باز کرد و نهادها و سازمانهایی که به گفته برزین ضرغامی، دبیر اجرایی بیست و دومین هفته کتاب، تحت تأثیر تلاطمهای سیاسی نیستند و خارج از این فضاها به فعالیت مستمر خود ادامه میدهند.
نشانهای اعتماد و جذابیت برای خواندن
جایزه «لاکپشت پرنده» به عنوان یکی از ۵ گروه مردم نهادی است که در نخستین مراسم تقدیر از گروههای ترویج کتاب برگزیده شد. «لاکپشت پرنده» فهرستی از بهترین و مناسبترین کتابهای کودک و نوجوان است که با ابتکار مؤسسه شهر کتاب و فصلنامه تخصصی پژوهشنامه ادبیات و کودکان و نوجوان به صورت فصلی توسط گروهی از منتقدان و کارشناسان کودک و نوجوان تهیه میشود.
محمود برآبادی، سخنگوی هیأت داوران «نشان لاکپشت پرنده» در باره علت انتخاب این جایزه به عنوان برگزیده گروه مروجان کتاب به «ایران» میگوید: «جایزه لاکپشت پرنده مشابه خیلی از انتخابهایی است که در ایران و در حوزه کتابهای کودک و نوجوان انجام میشود مثل جشنواره کتاب برتر یا جشنواره کانون پرورش فکری کودکان یا شورای کتاب کودک که هر ساله کتابهای منتخب را انتخاب و معرفی میکنند. تا اینجای کار «لاکپشت پرنده» با بقیه نهادهایی که از این دست کارها انجام میدهند، تفاوتی ندارد. تفاوت بعد از این انتخاب و با برگزاری مراسمی موسوم به جشن امضا آغاز میشود.»
جشن امضای فهرست لاکپشت پرنده برنامهای است که با حضور نویسندهها و مترجمان در فروشگاه مرکزی شهر کتاب برگزار میشود. در این مراسم بچهها، پدرها و مادرها، معلمها و مربیها با بهترین کتابهای منتشرشده برای کودکان و نوجوانان آشنا میشوند و میتوانند این کتابها را با امضای مؤلف یا مترجم تهیه کنند. اتفاق دیگری که در این مؤسسه و مرتبط با این فعالیت برگزار میشود، جایزه گوزن زرد است که از دل «لاکپشت پرنده» بیرون آمده است و این بار کتابهایی که توسط این جایزه معرفی شده توسط والدین، کودکان و نوجوانان مورد ارزیابی قرار میگیرد. به گفته برآبادی، در اولین دوره این مراسم که امسال برگزار شد، اختلاف نظر زیادی بین داوران این دو جایزه نبود و تقریباً میتوان گفت حدود 70 درصد همان کتابها از سوی خوانندهها هم مورد استقبال قرار گرفت.افزون بر این، هیأت داوران «لاکپشت پرنده» از میان کتابهای برگزیده 4 فصل که موفق به کسب 5 یا 6 نشان شدهاند نشانهای طلایی و نقرهای اهدا میکنند که به عنوان کتابهای برگزیده سال برای مخاطبان معرفی میشود.
ترویج کتاب و کتابخوانی نیازمند توجه و برنامهریزی برای حلقههای گوناگون کتاب و کتابخوانی است. یکسوی این حلقه دسترسی به کتابهای مناسب و سوی دیگر آن ایجاد انگیزه برای کتابخوانی است؛ مؤلفههایی که به نظر میرسد مورد توجه برگزار کنندگان این مراسم بوده است.سخنگوی هیأت داوران نشان «لاکپشت پرنده» در این باره توضیح میدهد: «کتابهای منتخب از طریق شبکههای اجتماعی و توسط گردانندگان «لاکپشت پرنده» و «گوزن زرد» تبلیغ و اطلاعرسانی میشود. پیامد انتخاب کتاب از سوی داوران «لاکپشت پرنده» به نوعی توجه و شناخت بیشتر آن کتاب است به طوری که ناشران در چاپهای بعدی به این گزینش تأکید دارند تا به تشویق مخاطب برای خرید کتاب کمک کند. علاوه بر جشن امضا، برنامههای جنبی در ارتباط با کتابخوانی با استفاده از شخصیتهای داستانی، نمایشهای عروسکی یا برنامههای موسیقی برگزار میشود که فضای شاد و دوست داشتنی را برای مخاطبان کودک و نوجوان فراهم میکند و آنها را به خواندن کتاب علاقهمند میکند. اغلب اوقات ما هنگام خرید در سوپرمارکتها کودکان را با خودمان همراه میکنیم اما کمتر آنها را به کتابفروشیها میبریم. جشنهای «لاکپشت پرنده» با این هدف که پای خانوادهها و فرزندانشان را به کتابفروشیها باز کند، ترتیب داده میشود و استقبالی که تاکنون از آن شده بالاست.»
برآبادی در ادامه صحبتهایش از برگزاری مراسمی برای تقدیر و معرفی مروجان کتاب استقبال کرده و بر این موضوع تأکید دارد که هرچقدر گستره دیدهبانی بانیان این مراسم وسیعتر باشد و بتواند اقصی نقاط کشور را پوشش دهد، موفقتر خواهد بود. هر چند که به گفته او، این حرکتها اقدامات فرهنگی هستند برای تشویق به کتابخوانی اما برای حل مشکلات زیربنایی باید ساز و کارهای دیگری هم دیده شود.
این نویسنده پیشکسوت و تأثیرگذار ادبیات کودک و نوجوان ترویج فرهنگ کتابخوانی را نیازمند توجه بیشتر مسئولان فرهنگی و آموزشی و محتاج تلاشی همهجانبه، فراگیر و ملی میداند. او همچنین با بیان این نکته که اگر در افراد عطش یادگیری ایجاد شود خود به خود به سمت کتابخوانی پیش خواهد رفت، گلایه ضمنی خود را از اعمال ممیزیها و محدودیتها به عنوان یکی از دلایل رویگردانی مخاطب از کتاب مطرح میکند. برآبادی در این باره توضیح میدهد: «باید کتاب به یک نیاز مخاطب پاسخ بگوید تا به سراغ آن بیاید. انتظار والدین از کتاب بیشتر نقش تربیتی آن است در حالی که دغدغه کودک و نوجوان داشتن اوقات فراغتی لذتبخش است پس باید به سلایق و علایق مخاطب نزدیک شد. برای این کار لازم است هم محدودیتهایی که وزارت ارشاد برای چاپ کتاب القا میکند کمتر شود و هم نویسندهها به سوی سوژهها و موضوعاتی بروند که مورد علاقه نوجوانان باشد.
انجمنی برای تربیت سفیران دانایی
انجمن فرهنگی هنری «ویرا» در شهر ایلام محلی است برای گرد هم آمدن دوستداران کتاب و فرهنگ و هنر.اعضای این انجمن دوستداران کودک و علاقهمندان به کتاب هستند. آنها به هیچ کجا وابسته نیستند و از هیچ سازمانی کمک مالی دریافت نمیکنند.
«تشکیل این گروه سال 89-88 در ذهنم جرقه زد اما به هر اداره و نهادی که در ایلام و تهران رجوع کردم هیچکس به من کمکی نکرد تا اینکه سال 92 با آشنایی با آقای احسان قاضیزاده و همسرشان دکتر بهمنی و ابراز علاقهمندیشان به چنین همکاری اولین فعالیت ما در تابستان همان سال کلید خورد.»
این جملات بخشی از صحبتهای طاهره سعیدی یکی از مسئولان انجمن ویرا است که از ابتدای تشکیل این انجمن حضور داشته است. آنها هر هفته در یکی از پارکهای ایلام حاضر میشوند و برای بچهها کتاب میخوانند و به آنها کتاب هدیه میدهند. او درباره برنامه حضورشان در پارکها میگوید: « ایجاد محیطی شاد برای کودکان یکی از راههای ترغیب آنها به کتاب و کتابخوانی است. از سال 93 در فصل تابستان به مدت سه هفته در هر پارک با بچههای آن محل قرار ملاقات داریم. صورت بچهها را نقاشی میکنیم، مداد رنگی و کاغذ در اختیارشان میگذاریم تا نقاشی کنند و هنرشان را نشان دهند.»
برگزاری مسابقه نقاشی با موضوع فوتبال، همزمان با برگزاری جام جهانی فوتبال در سال گذشته؛ نمونهی است از تلاش این انجمن برای آشنایی کودکان با فرهنگ همدلی و با هم بودن در مسائل مختلف اجتماعی. برنامههایی که امسال سازمانیافتهتر اهمیت آب و آشنایی با مفاخر ادبی به واسطه کتابخوانی و به مدد کتاب «قصههای خوب برای بچههای خوب» را مدنظر قرار داد.
اعضای این گروه با عشق و علاقه و بدون هیچ چشمداشتی برای کودکان کار میکنند. زیراندازشان در پارک کارتنهای مقوایی است و ابزارکارشان نوشتافزارهایی که از دورریز مدارس غیرانتفاعی این شهر جمع کردهاند:« خودمان ابزار به دردنخور بچههای پولدار مدارس غیرانتفاعی را جمع کردیم و تمام تابستان را از همین وسایل استفاده کردیم.»
به گفته سعیدی آنها با وجود بیمهری برخی ساکنان مناطق حومه شهر که با پرتاب سنگ و خاک از خدمات این گروه استقبال کردهاند ولی برایشان سخت بود که چشم انتظاری کودکان مشتاق را بیپاسخ بگذارند: «یک جایی رفتیم خاک ریختند بر سرمان و زیراندازمان را هم پاره کردند. خیلی اذیتمان کردند. محله پرتی بود و محیطی آزاردهنده در حومه شهر. بعد از این اتفاق بچهها میخواستند حضور در این پارک را کنسل کنند اما شوق و اشتیاق بچهها ما را مجبور کرد که سر قرارمان بمانیم و حتی برنامههایمان را یک هفته بیشتر کنیم. در مدت حضورمان در پارک بچهها را شناسایی میکنیم و 100 الی 200 کتاب در کارتنی با نام کتابخانه کوچک ویرا به آنها میدهیم تا کتابدار پارک باشند . جالب است پسری که در این محله کتابدار ماست بهترین کتابدار گروه ویراست.» انجمن فرهنگی ویرا در زمینههای علمی هم برای کودکان فعالیت دارد. آشنا کردن کودکان با تلسکوپ برای رصد و دیدن ستارهها از دیگر کارهای این انجمن مردم نهاد است: «با پیشنهاد یک منجم آماتور (خانم صادقی) کلاسهای نجوم برای بچهها تشکیل دادیم. آنها از طریق کتابی که در اختیارشان قرار دادیم با لوله پولیکا و عدسی برای خودشان تلسکوپ ساختهاند و حالا بسرعت مهمترین سیارههای کهکشان راه شیری را تشخیص میدهند. نقاشی و نوشتههایی که بعد از این مراسم برای ما میفرستند واقعاً بینظیر است.»
این انجمن با کمک کودکان عضو خود با امانت دادن کتاب در درب منازل؛ خانوادهها را با فرهنگ کتابخوانی برای کودکان آشنا میسازد. سعیدی که از این طرح با عنوان سفیران دانایی به عنوان شاخصترین فعالیتهای این گروه یاد میکند در این باره میگوید: «برای بچهها که سفیران دانایی هستند کیسههایی درست کردیم. آنها به درخانهها میروند و خودشان را معرفی میکنند و با اهدای یک کتاب به رسم امانت از بچهها میخواهند اگر کتابهایی دارند که مورد استفاده نیست آن را داخل کیسه بگذارند و برای ما بفرستند.»
«میراث و مهربانی» از جمله برنامههای فرهنگی این گروه غیردولتی است که با هدف آشنایی کودکان با میراث فرهنگی و احساس مسئولیتپذیری آنها نسبت به حفظ آن برگزار میشود. در این برنامه با وسایل نقلیهای که توسط این گروه تدارک دیده شده، کودکان از حومه شهر به اماکن تاریخی میروند و ضمن بازدید با مطالعه کتابهایی که در اختیار آنها قرار داده میشود به عنوان همیار میراث شناخته میشوند.
کودکان ایلامی محروم از سالن سینما با مدد برنامه «فیلم و اندیشه» گروه فرهنگی ویرا با آثار فیلمسازان حوزه کودک هم آشنا شدهاند. فیلمهایی که هر چند کیفیت فیلمهای به روز سالنهای سینمای پایتخت را ندارند اما به آنها خوب دیدن و خوب شنیدن را آموزش میدهد تا شاید این آموزش ملکه ذهنشان شود و درک آنها از هنر را افزایش دهد. سعیدی با اشاره به تأثیر این برنامه بر کودکان میگوید: «بعد از نمایش فیلم در آمفی تئاتر به هر چند نفری که درباره فیلم صحبت کنند کتاب جایزه میدهیم تا مشوقی شود برای جرأت اظهار نظر کردن.»
آشنایی کودکان ایلامی با دنیای هیجانانگیز عکس از دیگر اقدامات انجمن ادبی ویراست. مدرس این کلاسها یکی از عکاسان جوان، حرفهای و شناخته شده استان ایلام، سجاد ذوالفقاری است.
به گفته سعیدی، فعالیتهای این گروه خودگردان اگر چه در کشور ما چندان مورد توجه رسانهها قرار نگرفته است اما نا آشنا با رسانههای خارجی نبوده و حتی مسبب شکلگیری مسابقهای با عنوان «قهرمانهای خاموش» شده است: «از کشور ما معلم معروف مریوانی که موهایش را به خاطر همدردی با شاگردش تراشید و همچنین کسی که برای سگها پناهگاه درست کرده بود و... در این مسابقه معرفی شده بودند که گروه ما در سراسر دنیا به عنوان برنده قهرمانان خاموش اعلام شد.» او در پایان از حواله سه میلیونی مراسم قدردانی از مروجان کتابخوانی به عنوان جایزه گروههای برگزیده و محدودیت انتخاب کتابهایی که برای آن در نظر گرفته شده است گلایه کرده و میگوید: « برای خرید ما را به انبار ارشاد که قفسههای 3 و 4 متری آن پر بود از کتابهای عربی و ثقیل بردند. حدود 70 عنوان کتاب کودک در سیلوی به این بزرگی پیدا کردیم که همگی نامناسب بود. بعد از کلی نامهنگاری امسال شهریور بالاخره از طریق لطف آقای عباسی بودجه خرید
3 میلیون تومانی کتاب را دریافت کردیم.»
باغ میوهای برای ضیافت اندیشه
نواب کرد در روستای سنگان از توابع شهرستان خاش؛ کتابدار لایقی است که ثابت کرد حلقه مفقوده فرهنگسازی برای کتابخوانی تنها بودجه و امکانات نیست بلکه ذهن خلاق میخواهد و دلی مشتاق: « هر روز کتابها را روی زین موتور میگذاشتم و به روستاهای اطراف میرفتم، به جاهای صعب العبور و میان عشایر. هر کسی که شوق کتاب داشت را به عضویت کتابخانه در میآوردم.» اهالی روستاهای خاش او را به اسم نواب کتابخانهای میشناسند؛ رئیس کتابخانه عمومی شهرستان خاش که به جای انتظار کشیدن در کتابخانه نواب، خود به سراغ مخاطبانش رفته و کتابها را به دست آنها میرساند و همین اشتیاق او خانوادههای بیسواد عشایرنشین را هم مشتاق کتاب کرده است: «علاوه بر اینکه کتابها را میبردم برایشان لوازم موردنیازشان که سفارش میدادند را هم میخریدم. کم کم والدین خانوارها سفارش کتاب هم دادند بخصوص کتابهای تاریخی. به سرگذشتنامهها علاقه داشتند و از بچههایشان میخواستند آن را برایشان بخوانند.»او که اصراری بر پنهان کردن لحن رضایت صدایش ندارد، کتابخوان شدن اهالی روستا را بهترین پاداش زحماتش میداند و با خشنودی میگوید: «حالا اطلاعاتشان از من هم بالاتر رفته است. باورتان نمیشود استعداد عجیبی دارند به عنوان مثال یکی از همین اهالی روستا که سواد هم ندارد، خلاصه شاهنامه فردوسی را به صورت دقیق در حدود 60 صفحه برایتان بازگو میکند.»
اما آنچه اسم نواب کرد را به عنوان فعال مروج کتابخوانی مطرح کرده است، تنها این اقدامات خلاقانه نیست، او که در آشنایی اهالی روستا با فضای کتاب و کتابخوانی توفیق داشته این بار درصدد راهاندازی خانهای برای کتاب برمیآید و سرانجام با همت و تلاشی که به خرج میدهد رضایت مسئولان را برای ساخت کتابخانه روستایی جلب میکند و ذهن خلاق او از یک قطعه زمین باغ میوه و کتابخانه میسازد.
مبتکر کتابخانه میوهای درباره فعالیتش توضیح میدهد: «یک محیط شاداب و تازه با استفاده از گلها و گیاهان هم شاد است و هم طبیعی. بیشتر بچهها و نوجوانان عضو این کتابخانه هستند. از همان زمانی که من با موتور کتابها را بینشان میبردم اینها دنبال من بودند.»
کتابخانه میوهای روستای سنگان بهترین مکان برای پر کردن اوقات فراغت مردم روستا شده است و آن طور که نواب کرد میگوید از بین هزار و 200 ساکن روستا حدود 700 نفر به صورت مستقیم عضو کتابخانه هستند و به صورت متداول کتاب میگیرند. او میگوید هدف اصلیاش خدمت به روستاییان بوده است و جواب خدمتش را هم گرفته است. برگزیده مروجان کتابخوانی فقط یک درخواست از مسئولان فرهنگی دارد: «بروند به سراغ جاهایی که کار نشده و خدمتدهی نشده است. با هزینه خیلی کم میتوانند خدمت عظیمی بکنند. یک موتورسیکلت بیشتر هم نمیخواهد و یک منبع برای کتاب!»
همه کودکان حق دارند کتابهای باکیفیت بخوانند
«همه کودکان حق دارند کتابهای باکیفیت بخوانند» شعاری است که سرلوحه فعالیتهای طرح «با من بخوان» از سوی مؤسسه پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان و نوجوانان قرار گرفته است؛ برنامهای برای ترویج کتابخوانی با کودکان که بر اساس رساندن کتابهای مناسب و با کیفیت به دست کودکان و نوجوانان پایه ریزی شده است.
زهره قائینی، سرپرست مؤسسه پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان و نوجوانان با استناد به سالها تجربه و فعالیت در این حوزه میگوید: «کتابهایی که به مناطق دوردست فرستاده میشود اگر بیکیفیت باشد تأثیری در ترویج کتابخوانی نخواهد داشت. هدف برنامه «با من بخوان» خواندن کتابهای با کیفیت و مناسب در هر کجا -خانه یا مدرسه- همراه با کودکان است.»
پس از گزینش کتابهای مناسب از سوی کارشناسان مؤسسه، آثار برگزیده در اختیار مخاطبان این طرح که عمدتاً خانوادههای کم درآمد، کودکان محروم و کودکان در بحران است قرار بگیرد. طراح و مجری این برنامه مؤسسه پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان است اما با توجه به غیردولتی بودن این نهاد و تقبل هزینههای زیاد اجرای آن در مناطق محروم از تهران و یزد گرفته تا اصفهان و بم از سوی نیکوکاران پشتیبانی میشود. در جنوب خراسان نیز این طرح با پشتیبانی دفتر بینالمللی کتاب برای نسل جوان و جامعه یاوری فرهنگی که نهادی غیر دولتی و مدرسه ساز است آغاز شد و اکنون رو به گسترش است.
آموزش مربیان، آموزگاران و کتابداران یکی دیگر از محورهای اصلی برنامه «با من بخوان» است. سرپرست این طرح میگوید: « کتابها باید با صدای بلند برای کودک خوانده شود. ما در کارگاههای کوتاهمدت ویژه آموزشی که برای مربیان و کتابداران و کارگزاران در مناطق مختلف ایران برگزار میکنیم آنها را به طور کامل با هدفها و شیوه کار آشنا میکنیم.» به گفته قائینی برای ژرفا بخشیدن به برنامه کتابخوانی، پس از خواندن کتاب، فعالیتهای خلاق ادبی و هنری در پیوند با آن کتاب با شرکت همه کودکان انجام میشود.
سرپرست مؤسسه پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان گفت: یکی از محورهای متمایزکننده این طرح ثبت فعالیتها و گزارش نشستها ی کتابخوانی با کودکان در دفتر مشاهدات است. او میگوید از این راه بازخوردهای کودکان گردآوری و تأثیر این برنامه روی کودکان به دقت ارزیابی میشود. او با تأکید بر لزوم سهیم شدن بزرگترها در کتابخوانی با کودکان؛ «بزرگسال، کودک و کتاب» را سه سازه این برنامه عنوان میکند. قائینی در این باره از اجرای برنامه «خواندن با نوزاد و نوپا» یاد میکند و در توضیح بیشتر میافزاید: « برنامه خواندن با نوزاد و نوپا یک سالی است که در محمود آباد، حاشیه شهر تهران و چند منطقه محروم اصفهان درحال اجراست و مادران در این نشستها میآموزند که چگونه برای نوزاد و نوپا ی خود کتاب بخوانند.» سرپرست طرح «با من بخوان» که دو دوره داور بینالمللی و دو دوره نیز رئیس هیأت داوران جایزه جهانی هانس کریستین اندرسن و عضو هیأت مدیره دفتر بینالمللی کتاب برای نسل جوان بوده است، باور دارد که تنها با داشتن برنامهای منسجم و با تکیه بر کتابهای با کیفیت میتوان به تأثیرگذاری در حوزه ترویج کتابخوانی امیدوار بود.
او با ابراز خرسندی از دستیابی به اهداف از پیش تعیین شده این طرح تا به امروز میگوید:«سایت خوانک khanak,org وابسته به این مؤسسه با انتشار گزارشهای دقیق از این طرح در مناطق گوناگون بخوبی نشان میدهد که چگونه و تا چه میزان به هدفهای از قبل تعیین شده خود رسیده است. ارزیابیهای ما تاکنون نشان داده است که این برنامه در رشد گفتاری یا زبانی کودکان، رشد شخصیتی و اجتماعی آنها تأثیر بسزایی داشته است.» به گفته قائینی آموزش خلاق از راه ادبیات، آموزش مهارتهای زندگی و محیط زیست سه رویکرد مهم این برنامه کتابخوانی است. سرپرست مؤسسه پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان و نوجوانان در پاسخ به این سؤال که آیا انتخاب این طرح به عنوان یکی از برگزیدگان مراسم تقدیر گروههای مروج کتابخوانی از سوی وزارت ارشاد توانسته است زمینه همکاری دیگر سازمانهای دولتی را با این گروه غیر دولتی هموار سازد میگوید: «متأسفانه نه. بسیار پیگیر این مسأله بودیم که نهاد هایی همچون وزارت ارشاد یا بخش فرهنگی شهرداری امکاناتی حداقلی در اختیار ما بگذارد. به عنوان مثال ما هم اکنون مکان مناسبی برای برگزاری کارگاههای آموزشی در تهران نداریم. امید داشتیم که پس از گزینش این طرح اتفاقات مثبتی بیفتد که نیفتاد. یادآوری میکنم این طرح نامزد جایزه آساهی دفتر بین المللی کتاب برای نسل جوان در سال 2016 است.»
خرد سپاهان و عشق به آینده کودکان این سرزمین
حدود 15 سال پیش 7 علاقهمند به کار کتاب کودک و نوجوان در اصفهان برای تاسیس انجمنی جهت ترویج کتابخوانی و جلب توجه والدین و خانوادهها به اهمیت کتاب در رشد فکری و اجتماعی و شخصی کودکان هم عهد میشوند حاصل تلاش و دغدغه آنها تشکیل انجمن دوستداران ادبیات کودک و نوجوان اصفهان (خرد سپاهان) است. انجمنی که به عنوان برگزیده دیگر طرح «با من بخوان» به دلیل تشکیل کلاسهای کتابخوانی برای کودکان و نوجوانان، تشکیل گروههای ترویج کتابخوانی، برگزاری همایش «بچهها، کتاب»، برگزاری نمایشگاههای متعدد کتاب در سطح شهرهای مختلف، ایجاد کتابخانه یا کیسه کتاب برای امانت دادن به مادران در استان اصفهان در مراسم سال گذشته شایسته تقدیر شد. نهضت قریشینژاد، مؤسس انجمن دوستداران ادبیات کودک و نوجوان اصفهان و از مروجان و کارشناسان با سابقه ادبیات کودکان میگوید: «15 سال پیش که ما شاهنامهخوانی و قصههای شاهنامه را با کودکان شروع کردیم همه میگفتند مگر بچهها به شاهنامه علاقه دارند ولی الان کمتر مهدکودکی در اصفهان هست که کلاس قصهگویی شاهنامه برای بچهها نداشته باشد.»
قریشینژاد در ادامه میافزاید: «تمام ایدههای ما به روز است. الان خوشبختانه هم تجربیات دنیا آنلاین است. افرادی مثل خانم قائینی که دو دوره رئیس هیأت داوران جایزهاندرسن بودهاند و هم خود شورای کتاب کودک به صورت مرتب ارتباطات بینالمللی دارند و برای همه ما همه چیز نو ارائه میشود. سعی میکنیم خودمان و مروجان کتابخوانیمان را به روز کنیم. مثلاً گروه ترویج ما هر 15 روز یکبار جلسه دارد تا تجربههایمان را منتقل کند و بهروز شود.»قریشینژاد معتقد است فعالیت در این حوزه انگیزه درونی میخواهد و عشق به آینده کودکان این سرزمین. او که اساساً با آموزش و پرورش مسابقهای و تشویقی موافق نیست، میگوید: «کسانی دارند داوطبانه در جامعه این کارها را انجام میدهند که تعدادشان هم کم نیست اما این دست کارها برای تأثیرگذاری بیشتر یکسری امکانات میخواهد یعنی باید راه حرکت نهادهای مردمی باز شود. لااقل ظرف یک سال گذشته راهی که بگویم برای ما بسته بوده و الان باز شده نخیر! چنین نیست.»
اعتماد/وزیر ارشاد در گردهمایی هنر و توسعه تأکید کرد
توسعه پایدار هنر در گرو همکاری دولت، صاحبان سرمایه و هنرمندان
جهان، هنر و تمدن دیرپای ایران را میستاید
برای نیل به مقصد توسعه پایدار هنر نیازمند همکاری سه حوزه دولت، صاحبان سرمایه و اصحاب هنر هستیم تا به اهداف این توسعه دست یابیم.
«علی جنتی» وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در گردهمایی هنر و توسعه که روز گذشته برگزار شد، با بیان این مطلب گفت: گردهمایی هنر و توسعه نخستین گردهمایی است که فرصت به اشتراک گذاری دغدغههای فرهنگی را به عنوان ضرورت فرهنگی بین فعالان اقتصاد و کارآفرینان و فعالان عرصه هنر ایجاد کرده است.
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی ادامه داد: درضرورت پیوند هنر و اقتصاد توسعه میتوان دلالتهای تاریخی برای آن برشمرد. وی افزود: نام ایران در همه اعصار با هنر قرین بوده است و ایرانیان بیشترین اهتمام را در عرصه هنر و آفرینش آثار هنری داشتهاند. هنر گوهر یگانه فرهنگ و برترین صنعت ایرانیان است. وی تأکید کرد: رؤسای جمهوری کشور امریکا و وزیران خارجه کشورهای خارجی زمانی که با پیام خود نوروز را تبریک میگویند در واقع به این مفهوم است که همواره هنر و تمدن دیرپای ایران را میستایند.
عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی افزود: هنر امروزه نه تنها نیاز ما بلکه نیاز جهان است. هنر در فرآیندهای اقتصادی نیز از جایگاه رفیعی در جهان معاصر برخوردار است. وی با اشاره به اینکه از قرن بیستم هنر با مد و صنعت گره خورده است، ادامه داد: از این زمان به بعد تجارت هنری نیز به وجود آمد و در ادامه بر ابعاد آن افزوده و در نهایت اقتصاد خلاق پایه گذاری شد. جنتی افزود: امروزه چرخ اقتصاد خلاق با انبوهی از ایده ها، صداها و آثار هنری در گردش است و مشاغل متنوع و ثروت فراوانی را خلق کرده است.
وزیر فرهنگ دولت تدبیر و امید اظهار کرد: با نگاهی به شرکتهای بزرگ و توجه به درآمدهای عظیم آنها درمییابیم که موفقیت آنها حاصل خلاقیت گروهاندکی بوده که این بیانگر نقش اقتصاد خلاق است. وی افزود: اقتصاد خلاق شاخهای پر قدرت از اقتصاد امروز جهان است. صنایعی که خدمات فرهنگی و کالاهای فکری با ارزش اقتصادی تولید میکند. جنتی گفت: صنعت سینما، موسیقی، تئاتر، هنرهای تجسمی، معماری و طراحی، مد و لباس، تبلیغات بستهبندی و صنایع دستی در زمره صنایع هنری و خلاق به شمار میروند.
در بخش دیگری از این گردهمایی «غلامرضا خلیل ارجمندی» مشاور وزیر در اقتصاد خلاق و مدیر عامل صندوق اعتباری هنر گفت: برای اینکه اقتصاد خلاق شکل بگیرد باید در ابتدا نهاد سازی، ابزارسازی و بازارسازی میکردیم. در پایان این گردهمایی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی بر واسپاری امور به بخش خصوصی و اصناف مربوطه از سوی دولت اشاره کرد و بر سرمایه گذاری صاحبان سرمایه در بخش خصوصی برای توسعه فرهنگ و هنر کشور تأکید کرد. در این گردهمایی ولی الله سیف،رئیس کل بانک مرکزی و جمعی از مدیران عامل بانکهای دولتی و خصوصی، صاحبان سرمایه و اصحاب فرهنگ و هنر حضور داشتند.
ایران/دبیر بیست و سومین دوره هفته کتاب:
هفته کتاب را به جشنی ملی تبدیل می کنیم
دبیر بیست و سومین دوره هفته کتاب از عموم مردم و متولیان علاقهمند به فرهنگ درخواست کرد فراخوان ویژه کتاب و کتابخوانی راه بیندازد.
به گزارش «ایران»، مجید غلامی جلیسه، دبیر این دوره از هفته کتاب ضمن اعلام این درخواست گفت: «تنها در صورتی شاهد گسترش فرهنگ کتابخوانی در میان مردم خواهیم بود که مسئولان فرهنگی و همچنین مردم به همکاری با یکدیگر پرداخته و برای ارتقای سرانه مطالعه تلاش کنند.»
مدیر عامل مؤسسه خانه کتاب دولتی بودن هفته کتاب را یکی از مهمترین معضلاتی دانست که طی این سالها با آن مواجه بودهایم و تصریح کرد: «متأسفانه تا به امروز موفق به برگزاری این هفته در شرایط مطلوب نشدهایم، از همین رو تلاش کردیم هفته کتاب را به جشنی ملی تبدیل کنیم.»
جلیسه تأکید کرد: در زمانی که در اختیار داشتیم برنامهریزیهایی در جهت مردمی شدن این هفته انجام دادیم که حاصل آن را از هفته دیگر خواهیم دید. البته با برگزاری این دوره یا چند دوره بعد نمیتوان انتظار تحولی بزرگ در این رویداد فرهنگی را داشت.»
دبیر بیست و سومین دوره از هفته کتاب تصریح کرد: «یکشنبه برابر با 24 آبان ماه نخستین روز هفته کتاب با عنوان «کتاب و خانواده» شاهد برگزاری برنامههایی با هدف ترویج گفتمان کتابخوانی و برنامههای رونمایی از وب سایت جدید شابک خواهیم بود. دوشنبه با عنوان «کتاب و دانشگاه» نیز برنامههای کتاب سال دانشجویی و افتتاح نمایشگاه کتابهای دانشگاهی و همایش کتاب و سینما را خواهیم داشت.»
درسومین روز از هفته کتاب با عنوان «کتاب و رسانه» نیز همایش قدردانی از گروههای برگزیده در ترویج کتابخوانی، برگزاری کارگاههای مختلف و جشنواره کتاب و رسانه برگزار میشود. در چهارمین روز با عنوان «کتاب و میراث» نیز شاهد برپایی جشن یک میلیون کتاب خواهیم بود.
بنا بر گفتههای جلیسه، پنجمین روز از هفته کتاب نیز «کتاب و کودک» نام گرفته که جشنواره کتابخانههای خانگی برگزار میشود. در ششمین روز با عنوان «کتاب و تکنولوژی»، جشنواره کتاب مجازی و در هفتمین روز با عنوان «کتاب و هنر» نیز اختتامیه سالانه هنر طراحی کتاب برگزار میشود. در این مراسم از اپلیکیشن جستوجوی کتابفروشیهای سراسر کشور و همچنین پوستر بیست و سومین دوره از هفته کتاب رونمایی شد.
جام جم/مرجانه گلچین، بازیگر سریال «نفس گرم»:
بینندگان را غافلگیر کردم
مرجانه گلچین، چهره آشنا و خندان سریالهای طنز است که همیشه خنده به لبان مردم میآورد. او اولین بار در دهه 60 با بازی در آثار سینمایی و تلویزیونی همچون شب بیست و نهم و آیینه در نقشهای جدی ظاهر شد تا اینکه سفری به خارج از ایران داشت.
بعد از گذشت چند سال دوری از بازیگری، فعالیت مجدد در رسانه ملی را با نقشهای طنز شروع کرد و در سریالهایی چون شمسالعماره، خوشنشینها، دارا و ندار، سه دونگ سه دونگ، راه در رو، نقطه سر خط و دزد و پلیس توانست مهمانان قاب جادویی را به خنده دعوت کند. اما او این روزها با ایفای نقش«ملیحه» در سریال تلویزیونی «نفس گرم» به کارگردانی محمدمهدی عسگرپور، بینندگان شبکه یک را نه تنها شوکه کرده، بلکه نقش جدی یک زن سخنران مذهبی را بازی کرده است.
مخاطب در دهه 60 شما را در نقشهای جدی دیده بود، اما در سالهای اخیر نقشهای طنز بازی کردید، طوری که مخاطب با دیدن چهره شما ناخودآگاه منتظر تماشای یک سریال طنز است، اما خیلیها با ایفای نقش ملیحه در سریال نفس گرم تعجب کردند. چطور این ریسک را قبول کردید؟
بازی در مجموعه نفس گرم و ایفای نقش ملیحه در اصل رجعتی بود به حضور و فعالیت من در عرصه بازیگری و در کارهای جدی که در دهه 60 تجربه کرده بودم. همان طور که شما در پرسشتان به این موضوع تاکید کردید، خیلی از مخاطبان محترمی که امروز شاهد کارهای من هستند از آن سالها چیزی به خاطر ندارند یا به دنیا نیامده بودند یا خیلی بچه بودند. بنابراین دوست داشتم در تجربه کردن این نقش جدید، متفاوت و کاملا جدی آنها را هم سهیم کنم. البته از همه مهمتر این است که غافلگیر کردن مخاطبان عزیز همیشه برایم جذاب بوده است؛ همان طور که سالها پیش با حضور در کارهای طنز مردم را غافلگیر کرده بودم.
با توجه به اینکه شما در کار خودتان صاحب سبک هستید، در ارتباط با پرورش نقش ملیحه، آیا به کارگردان پیشنهادهایی دادید؟
به عنوان بازیگر و در حدی که وقت و زمان اجازه میداد درباره نقش تحقیق کردم و به شکلی که امروز شاهد اجرای آن هستید، رسیدم. پیشنهادهای من بیشتر به جای اینکه شفاهی باشند به شکل عملی مقابل دوربین آقای عسگرپور اتود زده میشد و وی میپذیرفت و در تمام مدت کار سعیام این بود نظر مساعد آقای عسگرپور را به عنوان طراح و خالق اصلی کار جلب کنم.
خوشبختانه هنوز هستند کسانی که مثل ملیحه داستان ما، فکر میکنند مهربانند و نیکیکردن به دیگران در اولویت زندگیشان است
آیا قبل از ایفای نقش ملیحه، در جلساتی که خانمها سخنور آن هستند، شرکت کرده بودید تا با شخصیت این نوع زنان آشنا شوید و الگو بگیرید؟
فکر میکنم در جواب پرسش قبلی تا حدودی توضیح دادم. حتما باید این اتفاق افتاده باشد. شاید ما به اندازه بازیگران در همه جای دنیا برای رسیدن به نقش، زمان کافی نداشته باشیم، اما اصولیترین شکل ممکن برای رسیدن به نقش و حرفه مورد نظر کاراکتر، دیدن و لمس کردن مکرر آن است. من هم به نوبه خود نمونه این اشخاص را دیده بودم و تصاویری را در ذهنم ثبت کرده بودم.
برای این نقش ما به ازای واقعی هم داشتید؟
به صورت صد در صد نه، ملیحه یکی از آنها بود و در عین حال هیچکدام از آنها نبود. در هر صورت این نقش از فیلتری به نام مرجانه گلچین گذر کرده بود و اگر فلان شخصیت این نقش را بازی کرده بود، ویژگیهایی از آنها در نقش جاری میشد.
فکر میکنید نقش چقدر ما به ازای واقعی در جامعه دارد و آیا در جامعه افرادی مثل ملیحه پیدا میشوند که بیشتر از آن که به خودشان توجه کنند به فکر حل مشکلات مردم باشند؟
خوشبختانه هنوز هستند کسانی که مثل ملیحه داستان ما، فکر میکنند، مهربانند و نیکی کردن به دیگران در اولویت زندگیشان است. ملیحه پیش از آنکه یک سخنور مذهبی باشد، یک انسان است که دلش برای همنوعش میتپد. برای انسان بودن هم فقط کافی است قلب بزرگ داشته باشید وگرنه عنوان، شغل و رتبه فقط بهانه است.
معمولاً خانمهای سخنران مذهبی دستکش دست میکنند و راننده شخصی دارند، اما ملیحه این طور نیست؟!
در رابطه با طراحی لباس و صحنه اجازه بدهید من نظر ندهم. مطمئنا هستند کسانی که از من صاحب نظرترند که در این مورد جوابگو باشند. گرچه شخصا چند موردی که دیدم نه دستکش به دست کرده بودند و نه راننده داشتند! ولی باز هم نمیدانم. اجازه بدهید از این سوال بگذریم.
با توجه به اینکه درست به نقش ملیحه پرداختید، علاقهمند هستید از این به بعد نقش جدی بازی کنید یا طنز؟
با تشکر از لطف شما نسبت به من و نقشی که ایفاگر آن هستم. علاقهمندم از این به بعد متنوع، متفاوت و صد البته دیدنی کار کنم؛ چه در نقش جدی و چه طنز.
در تمام مدت تولید سریال تلویزیونی «نفس گرم» سعیام این بود نظر مساعد آقای عسگرپور را به عنوان طراح و خالق اصلی کار جلب کنم
تا به امروز چه بازخوردی از مردم گرفتهاید و نقش ملیحه چه جایگاهی در کارنامهتان دارد؟
بسیار برایم جالب است که بازخوردهای هموطنانم را میبینم و خوشحالم از این که اتفاقی که حدسش را میزدم، افتاد و مردم را غافلگیر کردم. ممنونم از اینکه مرا میبینند، نقد میکنند و از آنها با جان و دل یاد میگیرم. در هر صورت «ملیحه» برگی بود که به دفتر خاطرات کاریام اضافه شد. به قول خیام بزرگ ما لعبتکانیم و فلک لعبتباز/ از روی حقیقتی، نه از روی مجاز/ یک چند در این بساط بازی کردیم/ رفتیم به صندوق عدم، یک یک باز. ملیحه عروسکی بود که به عروسکهای صندوقچه بازیهایم اضافه شد تا نقشی دیگر و بازی دیگر.
در این سریال کلمه عزیزجان تکیه کلام شماست. این تکیه کلام پیشنهاد خودتان بود یا در فیلمنامه؟
با مطالعه نقش و زمانی که به دنبال کدگذاری رفتارهای ملیحه بودم، احساس کردم برای این شخصیت مهربان که به همه چیز و همه کس نگاه خوب دارد، حتی اگر اتفاقاتی ناخوشایند بیفتد با دلش نگاه میکند، به همین دلیل احساس کردم این میتواند تکیهکلام ملیحه باشد.
جوان/شلوغي فجر با اسمهاي بزرگ و فيلمهاي آماده
فجر براي سيمرغ «باديگارد» بگيرد
وضعيت سينماي ايران در فاصله چند ماه مانده به فجر سي و چهارم، شباهت زيادي به مرحله يكهشتم نهايي جام جهاني فوتبال پيدا كرده، همه چشمشان به قهرماني است و خدا را شكر حداقل در سينما ميشود چند جايزه مهم را بين فيلمهاي برتر تقسيم كرد...
نویسنده : محمدصادق عابديني
وضعيت
سينماي ايران در فاصله چند ماه مانده به فجر سي و چهارم، شباهت زيادي به مرحله يكهشتم
نهايي جام جهاني فوتبال پيدا كرده، همه چشمشان به قهرماني است و خدا را شكر حداقل
در سينما ميشود چند جايزه مهم را بين فيلمهاي برتر تقسيم كرد تا كمتر دلخوري پيش
بيايد، اما دعواي اصلي براي سيمرغ بهترين فيلم و بهترين كارگرداني چيزي نيست كه
اسمهاي سينماي ايران به راحتي از كنار آن بگذرند.
خيلي سخت ميشود نامي شاخص در سينماي ايران پيدا كرد كه امسال در تدارك ارسال فيلم به جشنواره فجر نباشد. تقريبا همه بزرگان هستند و اين اولين فرصت و شايد اولين تهديدي است كه جشنواره امسال فيلم فجر را تهديد ميكند. همه ميدانند كه حاتميكيا «باديگارد» را به فجر خواهد آورد، فيلمي كه گفته ميشود رگههاي سياسي پررنگي دارد، كارگرداني كه هر وقت در فجر حضور داشته فيلم مطرحي ارائه كرده و سيمرغهاي زيادي را به كلكسيون افتخارات سينمايي خود افزوده است.
اصغر فرهادي تنها اسكاري سينماي ايران امسال «فروشنده» را خواهد داشت، كارگرداني كه به يكي از نمادهاي سينماي جديد ايران در سطح بينالملل است. سيدرضا ميركريمي «دختر» دارد و مسعود كيميايي «قاتل اهلي» را در دست گرفته است. ابوالقاسم طالبي بعد از «قلادههاي طلا» و آن همه جنجال امسال «يتيمخانه ايران» را در سكوت خبري ساخت است.
مسعود دهنمكي هم كه شعار «نه مرغ و نه سيمرغ» را در فجر سر داد، «رسوايي2» را آماده كرده و حتماً باز هم تلاش كرده است فيلمي بسازد كه در بين پرفروشهاي سينما جاي خود را داشته باشد. با آنكه روشنفكرها هيچ وقت نميخواهند وي را در جمع فيلمسازها جاي دهند.
داريوش مهرجويي گره كارش باز شود ميتواند «سنتوري، مرد پاييزي» يا همان «سنتوري2» را به جشنواره برساند. كمال تبريزي نيز «امكان مينا» و سعيد سهيلي با «دم كلفت» ميخواهند در جشنواره حضور داشته باشند. پرويز شهبازي با «نسيم» و نرگس آبيار با « نفس» اسمهايي هستند كه غافلگيري را به ياد مخاطبان مياندازند. امسال آنقدر جشنواره فجر اسم دارد كه بتواند بخش ملي آن را در حد يك جشنواره بينالمللي ديد و كساني كه در امسال در حال آماده كردن فيلمهايشان هستند، تقريباً 90 درصد افتخارات بينالمللي سينماي ايران را به خود اختصاص دادهاند.
سال جوانهاي سينما
كمي از فضاهاي اسمهاي بزرگ اگر فاصله بگيريم، امسال ليست فيلمهاي آماده براي حضور در جشنواره فيلم فجر اسامي كارگردانان جوان بسياري را در خود جاي داده است. بهروز شعيبي كه با محمود رضوي يك تيم كاري موفق را شكل دادهاند بعد از يك رفت و برگشت به تلويزيون دوباره در سينما حضور پيدا كردهاند و اين بار قرار است «سيانور» را كه داستاني عاشقانه پليسي دارد، بسازد. احسان عبديپور بعد از «تنهاي تنهاي تنها» اين بار پرچم سينماي جنوب كشور را با «آه اي عبدالحليم» بالا نگه خواهد داشت.
رضا عطاران «دراكولا» را در مرحله فيلمبرداري دارد. رامبد جوان نيز ميخواهد با حضور نگار جواهريان فيلم «نگار» را بسازد و براي همين فعلاً قيد خندوانه و تلويزيون را زده است.
هومن سيدي كه فيلم فرميك «اعترافات ذهن خطرناك من» را داشت امسال با «خشم و هياهو» ميآيد. ماني حقيقي «50 كيلو آلبالو» دارد و حتماً هستههاي آلبالوها را براي حمله به منتقدها نگه خواهد داشت.
مصطفي كيايي نيز بعد از «عصر يخبندان» سراغ صافكننده رفته، فيلمي كه ممكن است باز هم در آن پاي يك آقازاده وسط باشد. تينا پاكروان، هاتف عليمرداني، رضا درميشيان و عبدالرضاكاهاني ديگر اسمهاي فهرست بلندبالاي نامزدهاي حضور در فجر امسال هستند.
اگرچه سال گذشته فجر تقريباً به آرامي برگزار شد و خيليها از يكنواختي جشنواره گله داشتند امسال تراكم بيش از حد ميتواند باعث حاشيهسازي شود.
اولين
حاشيهها هم از زمان ثبتنام فيلمها براي فجر و احتمال اينكه برخي از كارگردانها
تمايلي براي رقابت نداشته باشند، شروع خواهد شد. سابقه برخي از كارگردانان نشان
داده كه توانايي اين را دارند كه اثر آماده خود را به جشنواره ندهند و از رقابت با
سايرين خودداري كنند. بعد از اين مرحله دعواي ديگري نيز در كمين فجر است، آن هم
زماني كه هيئت انتخاب جشنواره ليست فيلمهاي منتخب را اعلام كند و با توجه به
ظرفيت محدود جشنواره اين كه انتخابها باعث حضور نيافتن برخي از فيلمسازان بزرگ
شود نيز وجود دارد. كارگردانهايي هم وجود دارند كه در صورت پذيرفته نشدن فيلمشان،
ميتوانند نشست خبري بگذارند و همه مديران فرهنگي را به باد انتقاد بگيرند.
تنها خوبي ماجرا اينكه قرار است بخش بينالملل جشنواره به صورت مجزا برگزار شود و براي فيلمهايي كه نتوانستهاند به بخش ملي راه پيدا كنند، در ارديبهشت سال 95 فرصت عرض اندام داده شود. جشنوارهاي كه ميركريمي دبير آن است و بعيد به نظر ميرسد «دختر»ش را به آنجا ببرد.
تراكم توليد فيلم در سال 94 را ميتوان ناشي از دلايل متفاوتي دانست؛ از بازگشت مناسب سرمايه در طول يكي، دو سال اخير گرفته تا تمايل مجدد نهادها براي سرمايهگذاري در سينما و اقبال خوب سينماييها به توليد فيلم در سالهاي اخير كه امسال به اوج خود رسيده است.
با آنكه مشخص نيست چند عنوان از فيلمهاي در حال ساخت تا پيش از جشنواره تكميل ميشوند يا اينكه دبيرخانه فجر اقدام به افزايش تعداد فيلمهاي سينما زمينه حضور تعداد بيشتري از متقاضيان را فراهم ميكند يا خير، ولي از هماكنون مشخص است كه اين مقدار از تراكم در سينماي ايران تناسبي با ظرفيتهاي تعريف شده آن ندارد.
جوان/گزارش «جوان» از مراسم بزرگداشت «مرتضي سرهنگي»
مدال افتخار روي سينه سردار ادبيات جنگ
در حالي كه بسياري از رسانهها در اين روزها سرگرم دعوت از مهمان در نمايشگاه مطبوعات هستند، روز گذشته ساختمان خبرگزاري فارس ميزبان برگزاري مراسم بزرگداشت «مرتضي سرهنگي»، سردمدار ادبيات دفاع مقدس و انقلاب بود...
نویسنده : الناز خماميزاده
در
حالي كه بسياري از رسانهها در اين روزها سرگرم دعوت از مهمان در نمايشگاه مطبوعات
هستند، روز گذشته ساختمان خبرگزاري فارس ميزبان برگزاري مراسم بزرگداشت «مرتضي
سرهنگي»، سردمدار ادبيات دفاع مقدس و انقلاب بود؛ چهرهاي كه به گفته سيدنظامالدين
موسوي با اصرار زياد راضي به برگزاري چنين مراسمي شده است.
از او به عنوان «پير ادبيات دفاع مقدس» ياد ميشود؛ چراكه سرهنگي پير شد تا جريان ادبيات دفاع مقدس پا بگيرد. پنجاهمين عصرانه ادبي فارس عصر روز گذشته با عنوان «راوي عشق» به بزرگداشت مرتضي سرهنگي اختصاص داشت. سرهنگي كه اكنون مدير دفتر ادبيات و هنر مقاومت حوزه هنري است از پايهگذاران جريان ثبت خاطرات دفاع مقدس است. چهرهاي كه از اواخر جنگ تحميلي، تأليف خاطرات جنگ را برعهده گرفت تا ادبيات كشور از اين منظر تهي نماند. اهميت وجود چنين شخصيتي باعث شده بود كه بهرغم برگزاري همزمان نمايشگاه مطبوعات، سالن محل برگزاري بزرگداشت «مرتضي سرهنگي» در ساختمان خبرگزاري فارس مملو از جمعيت، به ويژه جمعيت خبرنگاران و شخصيتهاي معروف شود. در پيشزمينه سالن محل برگزاري اين مراسم جمله معروف مقام معظم رهبري خطاب به «سرهنگي» و چند شخصيت ادبي ديگر به چشم ميخورد كه مضمون آن اين بود: «من اگر شاعر بودم حتماً قصيدهاي در وصف شماها ميگفتم.» حدود 100 نفر در اين مراسم حضور داشتند كه از جمله آنها ميتوان به چهرههاي مهم حوزه ادبيات، شاعران و فعالان ادبيات انقلابي و نيز شخصيتهايي از سازمانها و نهادهاي فرهنگي و هنري اشاره كرد كه خود را در روز گذشته به اين مراسم رسانده بودند. از عليرضا قزوه تا حجتالاسلام خاموشي، رئيس سازمان تبليغات اسلامي، حدادعادل، رئيس فرهنگستان ادب و نيز چهرههايي چون اسماعيل اميني، علي داوودي و ناصر فيض. مرتضي سرهنگي نيز كه به همراه خانواده خود به اين مراسم آمده بود در رديف ابتدايي سالن حضور داشت. در عين حال يكي ديگر از مهمانان اين برنامه هدايتالله بهبودي بود. دوست نزديك و همكار سرهنگي كه هر دو به دليل اهميت نقششان در زنده نگه داشتن ادبيات و هنر انقلاب در عبارت معروف «سرهنگيها و بهبوديها» مورد اشاره مقام معظم رهبري قرار گرفته بودند نيز از ديگر مهمانان اين مراسم بود. مراسم روز گذشته بعد از تلاوت قرآن با قصيده زيباي عليرضا قزوه دنبال شد. شعري در وصف سرهنگي كه به مناسبت سالروز تولد 63 سالگي وي شامل 63 بيت بود. در ادامه اين مراسم چهرهها و شخصيتهاي مهم ديگري چون حدادعادل، خاموشي، مومني رئيس حوزه هنري به سخنراني پرداختند. در ادامه اين مراسم حدادعادل خاطرهاي جالب توجه از سرهنگي را تعريف كرد: «بعد از جنگ و زماني كه در گروه مؤلفين كتب درسي بودم به دنبال خاطراتي از جنگ ميگشتيم تا آنها را به كتب درسي بياوريم اما تلاشمان بيثمر بود. سال گذشته سرهنگي و دوستانش به فرهنگستان ادب آمدند تا درباره ادبيات انقلاب گزارشي ارائه دهند. طي آن گزارش آنها از انتشار 10 هزار عنوان كتاب درباره ادبيات دفاع مقدس خبر دادند.» در عين حال اشاره سيدنظامالدين موسوي به نحوه حضور سرهنگي در اين رويداد نيز از ديگر نكات جالب در اين مراسم بود، طوري كه وي گفت براي راضي كردن سرهنگي شخصاً به سراغش رفته و با اصرار زياد او را براي برگزاري اين مراسم راضي كرده است.
جوان/پسلرزه «فيتيله»اي در استوديوهاي جامجم!
90 يا گلخانه،كدامیک غیر زنده میشود؟
آنطور كه از صحبتهاي مسئولان رسانه ملي پيداست پسلرزه اشتباه برنامه «فيتيله» قرار است بازنگري در آييننامه پخش و توليد و نيز تبديل بسياري از برنامههاي زنده تلويزيون به برنامههاي توليدي باشد...
نویسنده : سمیرا سروش
آنطور كه از صحبتهاي مسئولان رسانه ملي پيداست پسلرزه اشتباه برنامه «فيتيله» قرار است بازنگري در آييننامه پخش و توليد و نيز تبديل بسياري از برنامههاي زنده تلويزيون به برنامههاي توليدي باشد اما اين پسلرزه به استوديوي كدام برنامهها ميرسد. اين سؤالي است كه بسياري را كنجكاو ميكند.
احتمالاً در اين روزها رفت و آمد در طبقات و ساختمانهاي مختلف جامجم، به خصوص ساختمان اصلي آن بسيار است. وقوع برخي اتفاقات در روزهاي اخير، صدا و سيما و برنامههايش را در آستانه تغيير و تحولات گستردهاي قرار داده است. حالا احتمالاً پشت ديوارهاي جامجم مديران رسانه ملي در حال تصميمگيري در اين باره هستند كه نفس گرم كدام برنامه زنده تلويزيون را بگيرند تا مانع وقوع اتفاقات تلخي چون حادثه اخير شوند. تصميم براي كاهش شمار برنامههاي زنده تلويزيون و تبديل آنها به برنامههاي توليدي را علي اصغرپور، معاون سيما اعلام كرده است. او در استوديوي اخبار 14 دو روز پيش رسماً اعلام كرد كه رئيس صدا و سيما دستور داده بسياري از برنامههاي زنده سيما به صورت توليدي پخش شوند.
پيش از اتفاق اخير چند برنامه زنده تلويزيوني ديگر هم به محلي براي ظهور گافهاي اجرايي تبديل شده بودند. از برنامه «اين شبها» گرفته تا برنامه زنده تلويزيوني «به خانه باز ميگرديم» يا حتي برنامههاي كودك تلويزيون. حالا گمانهزني اين است كه اتفاقات اخير عرصه را بر ساير برنامههاي زنده تلويزيون هم تنگ كند؛ موضوعي كه نگرانكننده است. برنامههاي زنده يكي از اهرمهاي جذب مخاطب رسانهها به شمار ميروند. حس زنده و به لحظه بودن اجراي برنامه اگر كه با اهداف و محتواي برنامه هم مسير باشند به عامل مهمي براي نشاندن مردم پاي تلويزيون تبديل ميشود. حالا سؤال اين است كه پسلرزههاي حادثه تلخ اخير به معناي تبديل برنامههاي زنده پرمخاطبي چون «90» به پخش توليدي خواهد بود و آيا تاوان اشتباه يك برنامه را بايد به پاي ساير برنامههاي زنده سيما نوشت؟
اين سؤال در حالي مطرح است كه ويترين پخش برنامه رسانه ملي در سالهاي اخير مملو از برنامههاي زنده بوده است؛ روالي كه در ماههاي آخر رياست پيشين صدا و سيما در پيش گرفته شد و شمار ساعات برنامههاي زنده تلويزيون را افزايش داد. رسانه ملي هنوز هم ميراثدار سياستهاي آن دوره است و برنامههايي به صورت زنده پخش ميشوند كه از نظر مفهوم و محتوا هيچ الزامي براي پخش زندهشان وجود ندارد.
حمایت/«حسن کریمیقدوسی» در گفتوگو با «حمایت» درخواست کرد
برخورد قاطع قوه قضاییه با قانونشکنان بازیهای غیرمجاز رایانهای
مدیرعامل بنیاد بازیهای رایانهای از قوه قضاییه درخواست کرد که در راستای حمایت از بازیهای مجاز مطابق با شئون اسلامی و ملی با قانونشکنان و متخلفان برخورد قاطع کند.
«حسن کریمیقدوسی» در گفتوگو با «حمایت» با بیان اینکه مافیای کلان بازیهای رایانهای و فروشندگان بازیهای غیرمجاز به دنبال آسیبرساندن به کودکان و نوجوانان ایرانی هستند اظهارکرد: متاسفانه عدم رعایت قانون کپیرایت و اینکه حق مالکیت معنوی آثار خارجی در ایران به رسمیت شناخته نمیشود باعث شده ما قانون گزنده ای برای برخورد با متخلفان عرضه آثار غیرمجاز نداشته باشیم .
وی با اشاره به اینکه غالب بازیهای غیرمجاز از فضای مجازی قابلیت دانلود و استفاده را دارند، خاطرنشان کرد: عموما هم پشت این ماجرا، عرضه کننده مافیای کلان فروش بازیها وجود دارد .
کریمیقدوسی اضافه کرد: تلاش ما در زمینه جمع آوری بازیهای غیر مجاز و عرضه بازیهای مجاز با مشکل مواجه است. در این زمینه ما فروشندگان متخلف را رصد میکنیم و با همکاری نیروی انتظامی محل عرضه این بازیها پلمپ میشود. اما نکته مهم اینجاست که متاسفانه قانون گزندهای وجود ندارد.امیدواریم این مسئله با همکاری قوه قضاییه و مجلس حل شود. زیرا یکی از مهمترین ضعفها در برخورد با این قبیل متخلفان ،ضعف قانونی است. البته ما به دنبال تصویب یک قانون در شورای عالی فضای مجازی نیز هستیم واین اتفاقی است که باید در فضای فیزیکی هم بیافتد. مدیرعامل بنیاد بازیهای رایانهای همچنین بیان کرد: موضوع دیگر هم این است که ما نیازمند دادگاههای تخصصی برای حوزه نرم افزار و بازیهای کامپیوتری در کشور هستیم زیرا قضات محترم ما در دادگاهها اطلاعات خاصی از بازی رایانه ای ندارند. این یکی دیگر از مشکلاتی است که قوه قضاییه باید در رفع این موضوع به ما کمک کند.
وی به مشکلات فضای سایبری و اینترنتی هم اشاره و اظهارکرد: ما از سال گذشته در یک تعامل با کمیته تعیین مصادیق مجرمانه درخواست کردیم که در یکی از بندهای قانونی ، به طور خاص اسم بازی، فروشگاهها و سایتهای دانلود بازیها گنجانده شود زیرا تا قبل از این بند با هیچ تبصره قانونی نمیتوانستیم با سایتهای غیرمجاز دانلود رایگان بازی برخورد و آنها را فیلتر کرد.
به گفته کریمیقدوسی با کمک این قانون در طول دو ماه گذشته 3هزار لینک غیر مجاز برای فروشگاهها و سایت دانلود رایگان بازی برای فیلتر به کمیته تعیین مصادیق مجرمانه ارایه شده است.
وی درباره بازیهای قابل استفاده در تلفنهای همراه نیز خاطرنشان کرد: ما رده بندی سنی را در فروشگاههای معتبر عرضه نرم افزارهای موبایلی انجام دادیم و کار از سمت ما تمام شده است اما این فروشگاهها یک سری مشکلات فنی برای پیاده سازی رده بندی سنی در پورتال خود دارند که خواستار آن شدهاند که برای رفع این مشکل تا ابتدای آذر ماه امسال به آنها فرصت داده شود. ما پیگیر هستیم و امیدوارم طی این مدت در نظر گرفته شده این مشکل رفع شود.
رصد بازار با کمک ستاد مبارزه با بازیهای غیر مجاز
مدیرعامل بنیاد بازیهای رایانهای در ادامه این گفت و گو به وظایف ستاد مبارزه با بازیهای غیر مجاز رایانه ای هم اشاره و اظهارکرد: این ستاد از اواسط سال گذشته تشکیل و با دستور وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی تشکیل شد. ما 31 ستاد فرعی در مراکز استانها تشکیل دادهایم که در این ستادها یک نماینده از قوه قضاییه ، یک نماینده از نیروی انتظامی و یک نماینده از ادارات ارشاد استانها درآن حضور دارند. وظیفه این ستادها رصد بازار است تا با کمک نیروی انتظامی واحدهای تجاری که اقدام به انتشار بازیهای غیر مجاز میکنند پلمپ و بازیهای غیرمجاز جمع آوری شوند .
وی ادامهداد: خوشبختانه از ابتدای امسال تا کنون 300 هزار بازی غیرمجاز در شهرستانها و 60 هزار بازی در تهران جمعآوری شده است. همچنین ما توانستهایم با پایگاههای 9گانه امنیت اخلاقی یک تعاملی برای اینکه کارشناسی بازیهای غیر مجاز توسط بنیاد یارانهای انجام شود داشته باشیم .
ردهبندی بازیها، راهکاری برای کنترل مصادیق غیراخلاقی و غیر اسلامی
کریمیقدوسی درباره روش تشخیص بازیهای مجاز از غیرمجاز هم گفت: ما برای این کار اسرا (رده بندی بازیهای رایانه ای) داریم به طوریکه تا الان 3400 بازی کامپیوتری و کنسولی و 2000 بازی موبایلی را رده بندی سنی کرده ایم و روی آن مهر گروه سنی درج شده است. وی اضافه کرد: این رده بندی سنی در همه کشورهای دنیا مرسوم و البته متفاوت است، به عبارتی هر کشوری رده بندی خاص خود را دارد. بنیاد ملی بازیهای رایانه ای هم در همین راستا بازیهای رایانهای را دسته بندی میکند؛ مثلا بازیهایی که دارای خشونت است در ردهبندی برای سنین 17 سال به بالا قرار میگیرند.
به گفته این مقام مسئول بعد از رده بندی سنی بازیها برای تکثیر بازیها مجوز صادر خواهد شد و هولوگرام بنیاد بازیهای رایانه ای بر روی جلد بازیها درج میشود. این اقدام در فضای سایبری و مجازی نیز اجرایی شده است.
کریمیقدوسی یادآورشد: با وجود «اسرا» و تحلیل بازیها از سوی تحلیلگران متخصص محتوای مصادیق خلاف شرع و خلاف شئون اسلامی و ملی از پوشش لباس گرفته تا مصرف مشروبات الکلی ، خشونت و .....حذف خواهد شد.
وی ادامه داد: این شاخص و «اسرا» مصوب شورای فرهنگی است و بر اساس «اسرا» بازی ها برای انتشار رده بندی میشوند.
روزان/اولین برنامه هنری شبکه دوستی ایران و هند برگزار شد
روزان نیوز- اولین برنامه هنری شبکه دوستی ایران وهند؛در گالری هنر امروز برگزار شد.
اولین برنامه هنری شبکه دوستی ایران وهند؛ روز گذشته دوشنبه (18 آبان ماه) در افتتاحیه نمایشگاه نقاشی سینا ایران نژاد در گالری هنر امروز برگزار شد.
این مراسم در گالری هنر امروز و با حضور سفرای کشورهای هند، گینه و ژاپن و رئیس انجمن دوستی ایران و فرانسه، رئیس انجمن دوستی ایران و کره، رئیس انجمن دوستی ایران و برزیل و رئیس انجمن دوستی ایران و ژاپن آغاز شد.
رضا سیدان( نائب رئیس شبکه شورای عالی انجمن های دوستی ایران با سایر کشورها) با بیان اینکه هنر در عرصههای مختلف تبلور داشته و در زمینههای مختلف ظهور و بروز دارد؛ گفت: در زمینه ادبیات هنر به گونه ای خود را نشان میدهد نویسنده کتاب و شعر هرکدام در زمینه خود زیبا و جذاب است.
وی بیان کرد: در عرصه ورزشی هنگامی که ورزشکار حرکات ورزشی را به خوبی انجام میدهد و از انجام حرکات لذت میبرد و برای کشور افتخار میآفریند به گونهای هنرنمایی کرده و همه هنرمندان با هنرمندی فرهنگ جامعه را ظهور میرسانند.
سیدان افزود: همانطور که مستهظر هستید در زمینه دیپلماسی رسمی هم هنرمندان و دیپلماتهای خوبی مانند دکتر ظریف و تیم حرفهای ایشان هنر ایرانیان در حوزه دیپلماسی به جهانیان نشلن دادند، یک بخش از هنر هم توسط سینا ایران نژاد در معرض دید قرار گرفت.
وی اظهار امیدواری کرد: هنرمندان در عرصههای اجتماعی بتوانند یک جامعه پویا و توسعه یافته را برای ما رقم بزنند.
شرق/گفتوگوی «شرق» با رامین بحرانی درباره ۹۹ خانه و تأثیرات ایران بر سینمایش
هنوز افکارم به ایران پیوسته است
امیر گنجوی، ترجمه: زینب حقشناس: رامین بحرانی، فیلمساز ایرانی - آمریکایی، از شناختهشدهترین فیلمسازان مستقل آمریکایی است که در فیلمهای قبلیاش به مشکلات اجتماعی در نظام سرمایهداری با دقت نگریسته است. بحرانی ایرانی است و علاقه خاصی به سینمای ایران دارد. در کارهایش به ناتورالیسم و زندگی روزمره گرایش زیادی دارد. اما هیچگاه داستان را فدای واقعیت نمیکند، و از این رو بسیار سخت است که بگوییم به واقعیت سفت و سخت چسبیده. فیلم اخیر بحرانی به نام «٩٩ خانه» سال گذشته در جشنواره تورنتو اکران شد و موردتوجه قرار گرفت. اکران این فیلم از چند وقت پیش به طور رسمی در سینماهای آمریکا آغاز شد. فرصت خوبی فراهم شد تا پیش از نمایش عمومی فیلم در آمریکا با کارگردان درمورد این فیلم و همچنین تأثیرات ایران بر سینمایش صحبت کنیم.
منبع الهام این فیلم چه بود؟
بحران مسکن کل جهان را تکان داد و خیلی کنجکاو بودم که بدانم چطور به وجود آمده است. مقالهها و کتابهای زیادی خواندم. بیشتر آنها را در خانهام در بروکلین خواندم. ولی واقعا میخواستم بدانم در عمل چه رخ داده است. چهار ایالت و از جمله فلوریدا در مرکز این بحران قرار داشتند. به آن مناطق و میان مردمی رفتم که درباره آنها خوانده بودم. هدفم این بود که در ورای آمار زندگی واقعی مردم را ببینم. فرصتی پیدا شد و با فردی آشنا شدم که به نمایندگی از طرف بانکها و دولت و همه نیروهایی که میخواستند آنها را از خانههایشان بیرون کنند، وظیفه خلعیدکردن را برعهده داشت. ارتباط با مردم ساختاری مناسب برای داستان فراهم کرد که ماورای بررسی آماری بود و موضوع را از جنبه انسانی موردتوجه قرار میداد. عوامل والاستریت که پول دیگران را به جیب میزنند، از دیدگاه آماری به آن میپردازند. فکر کردم بهتر است به جای وال استریت به میان مردم بروم و ببینم که آنها در واقعیت چگونه زندگی میکنند.
این فیلم را سال گذشته در جشنواره تورنتو دیدم. یک سال طول کشید تا برای اولینبار اکران شود، دلیل آن چه بود؟
خیلی ساده است. شرکت «براون گرید» توزیعکنندهای که فیلم را خرید، تازه تأسیس شده و آن زمان فقط پنج کارمند داشت. حالا صد کارمند دارد و به شرکتی بزرگ تبدیل شده است. استودیوی کوچکی بود و فیلم ما اولین فیلمی بود که خریده بودند. راهاندازی شرکت شش تا هفت ماه طول کشید و منتظر شدیم که برای پخش گسترده این فیلم آماده شوند. واقعا این تنها دلیل بود. حالا کارهای زیادی انجام میدهند. «پیادهروی در جنگل» یکی از کارهای آنهاست.
در این فیلم از مایکل شانون استفاده کردهاید. شانون در کارهای قبلیاش در نقش فردی عجیب و غریب و حاشیهنشین یا آدم سادهلوح ظاهر شده است. شما شخصیتی جدید و بسیار حیلهگر برای او ساختهاید. این فرایند تا چه اندازه سخت بود؟
از این موضوع آگاه بودیم و خواستیم گامی مخالف آن برداریم. در مورد این فیلم خیلی با او حرف زدم و از او خواستهام خود را زیبا جلوه دهد. لباس سینمایی بپوشد و وقتی او را بهعنوان بازیگر انتخاب کردم دیالوگهای زیادی برایش نوشتم. وقتی فهمیدم شوخطبع است و اخلاقی طعنهزن دارد، نمایشنامه را شوخطبعانه نوشتم. بسیاری از آنها متضاد با کارهای معمول او بود. کارهایی که قبلا انجام نداده بود. شخصیت طعنهزن، پرچانه و خیلی باهوش، نقشی متفاوت برایش ایجاد کرد. به نظر من مایکل یکی از پنج هنرپیشه برتر دنیاست. از سال ٢٠٠٩ که او را دیدم دوست داشتم با او کار کنم. همین حالا هم طرحهایی دارم که میخواهم با او انجام دهم. من معیارهایی برای کارکردن دارم. علاوه بر قدرت بیان خوب، او قادر است همه عوامل را در شخصیت خود به نمایش بگذارد. در گفتوگوهایش بسیار زیرک، تند و تیز است. میتواند غم و اندوه عمیق را در شخصیت خود به نمایش بگذارد. او بهخوبی شخصیت غمگین کاراکتری را بازی کرده که میداند نیروی واقعی شیطان در فیلم، دستگاهی بود که او برایش کار میکرد. فهمید که چقدر تنهاست، وقتی که به شخصیتی مانند دنیس نیازمند است.
دنیس در آغاز شخصیتی مانند مایکل کورلئونه است. به کاری که میکند خیلی علاقهمند نیست ولی با گذشت زمان همچنانکه فیلم به جلو میرود، به کارش و شخصیت ریک که شانون آن را بازی میکند، علاقهمند میشود. چرا فکر میکنید دنیس بهمرور ویژگیهای کورلئونه را پیدا میکند و به ریک علاقهمند میشود؟
او با مایکل کورلئونه متفاوت است. مایکل کورلئونه در فکر زندگی بورژوایی و ازدواج با زنی سفیدپوست است. او لباس ارتش آمریکا به تن دارد و در ارتش آمریکا خدمت میکند. میخواهد تمیز و مرتب باشد. بعد از اینکه پدرش موردهدف گلوله قرار گرفت، تلاش میکند خانوادهاش را دور هم جمع کند. دوست ندارد که وارد مسیر شیطانی شود ولی متوجه علاقه عمیق خود به قدرت میشود. بسیار هوشمند است. زیرکترین فرد در آن مکان است. تلاش میکند مزه قدرت را بچشد. اینجا کمی متفاوت است زیرا شخصیت دنیس همیشه با قدرت و بروز آن بر دیگری مقابله میکند. او عمیقا با کاری که باید انجام دهد مشکل دارد. درحالیکه به نظر میرسد شخصیت کورلئونه تقریبا از کارش لذت میبرد. فکر میکنم هر دو شخصیت به خاطر خانواده دست به این کار میزنند. در اینجا شخصیت دنیس متفاوت است. آنها دارند خانهشان را از دست میدهند. روش زندگی آنها به عنوان کسانی که خانهشان را تخلیه میکنند بسیار صادقانه و بر اساس اخلاقیات است که البته این روش زندگی از نظر شخصیت کورلئونه زیر سؤال است. پس تفاوتهایی وجود دارد. به نظر من به دلایل زیادی شخصیت دنیس جذب ریک میشود. یک دلیل طردشدن از خانه و کاشانه است که به خودی خود چنان به لحاظ احساسی ویرانکننده و وحشتناک است که دنیس میخواهد بهنوعی از آن خلاص شود و البته در این میان چکهای هزاردلاری هم بدجور او را وسوسه میکنند. نهگفتن در این شرایط خیلی دشوار است و این احساس که چه چیز خوب است و چه چیز بد، از همین نقطه کمرنگ میشود.
فیلم به تجربه وحشتناک دنیس در زندگیاش و ارتباطش با اجتماع، خیلی نپرداخته است. خیلی ارتباط دنیس با نظام اقتصادی آمریکا را درک نمیکنیم. ریک فقط یک سطر درباره والاستریت صحبت میکند. داستان فیلم درباره سرمایهداری و مشکلات آن است ولی بهندرت از سرمایهداری به عنوان یک نظام انتقاد کردهاید. این ایراد فیلمنامه نیست؟
فکر میکنم برای هر کس که این فیلم را تماشا میکند، مشخص است که این افراد در این نظام گرفتار شدهاند. مثلا به دادگاه توجه کنید. اتفاقی که در آنجا میافتد این است که نظامی به نام «پیگرد دوگانه» وجود دارد و در آن دو بخش از یک بانک حرفهای متفاوتی به شما میگویند تا سر راهتان سنگ بیندازند و شما را بیرون کنند. اتفاق دیگری که در دادگاه میافتد، این است که پول برای استخدام وکیل ندارید. البته بانک و دولت پول زیادی برای استخدام وکیل در اختیار دارند. نهتنها بهترین وکیل شهر را انتخاب میکنند در دادگاه نیز میز خودشان را دارند. آنها از امتیازات زیادی برخوردارند. میتوانید تصور کنید که در این شرایط چه کسی برای انتخاب مجدد قاضی پول خرج میکند. شرکتهای بزرگ چند قاضی بازنشسته را دعوت میکنند تا در ردیف جلو بنشینند. نه به خاطر اینکه به دعاوی گوش کنند بلکه برای اینکه همان جور کارها را پیش ببرند که آنها میخواهند. اگر میخواستم همه این مراحل را نشان دهم، فیلم ١٠ ساعت طول میکشید و مخاطبان به خاطر اینکه به جای پرداختن به داستان تکتک حقایق و شخصیتها را بازگو کردهام، گله میکردند. همین طور در مورد چیزهای دیگر. من نمیتوانم کارم را متوقف کنم و یک اسلاید یا پاورپوینت سهدقیقهای درباره اینکه نظام قدرت در آمریکا و والاستریت چگونه عمل میکند، نمایش دهم. شخصیت دنیس فقط در همین حد میتواند در فیلم پیش برود. بله، فساد اقتصادی زیادی در جامعه آمریکاست اما من تنها میتوانم انگشت را به سوی بعضی عوامل فساد در آمریکا نشانه بگیرم. در فیلم سعی کردهام اشاراتی به این موضوعها بکنم. این به عهده شما و دیگر منتقدان و متفکران است که دراینباره بنویسید و بر عهده مخاطبان است که اگر علاقه داشته باشند در خانههای خود از شبکه جهانی اینترنت و گوگل اطلاعات بیشتری کسب کنند.
در مصاحبه قبلیتان درباره فلسفه اگزیستانسیالیسم و تأثیر کامو بر کارهایتان سخن گفتهاید. میخواهم بدانم این تفکرات آیا تأثیری بر کار جدیدتان داشته است؟
به نظرم همه اینها بر کارم تأثیر داشتهاند. من به این سخن نیچه فکر میکنم، آنجا که میگوید چگونه است که انسان خود را حقیر میشمارد و به آن حقارت میبالد. به برادران کارامازوف نیز اندیشیدهام. من آن را در فیلم نیاوردهام ولی فیلمنامه با جملهای از «مفتش بزرگ» آغاز میشود. آنجا که میگوید شما باید بفهمید که آزادی و نان دو چیزی نیستند که با هم به دست آیند. هنگام نوشتن فیلمنامه خیلی به این موضوع فکر کردهام.
با توجه به کارهای اولیهتان شما به عنوان یک واقعیتگرا در سینمای آمریکا مشهورید اما در این فیلم و کار قبلیتان دیگر کمتر میتوان ریشههای سینمای واقعگرا را دید و کارهایتان بیشتر به سینمای جریان اصلی هالیوود نزدیک شده است. آیا نظری در این زمینه دارید؟
سخت است که این موضوع را بگویم. منظور مردم از روش هالیوودی را خیلی خوب درک نمیکنم چون درک ما از هالیوود در سال ٢٠١٥ بسیار متفاوت از درک ما از هالیوود در سال ١٩٧٥ و دهه ٤٠ و دهه ٢٠ میلادی است. فکر نمیکنم کسی که چیزی درباره این فیلم بداند، احتیاج به تصور داشته باشد که فیلم «٩٩ خانه» میتوانست در استودیویی در حد دهه ٨٠ ساخته شود. چندیپیش میزگردی را برای فیلم «کار درست را انجام بده» اسپایک لی مدیریت کردم. میزگردی با سخنرانیهای شگفتانگیز نویسندگانی چون پاتریسیا ویلیامز و دیگران. بسیار شوکآور است که «کار درست را انجام بده» سال ١٩٨٩ با سرمایه استودیو یونیورسال تولید شده نه یک کمپانی کوچک مستقل. دقت کنید، سال ١٩٨٩. این بسیار تکاندهنده است. از بُعدی دیگر، به عنوان کسی که در کارش با خلاقیت سروکار دارد، نمیخواهم خودم را در هر کار تکرار کنم و میخواهم خودم را به چالش بکشم. این فیلم در مقایسه با معیارهای هالیوود فیلمی کمبودجه است. ولی وقتی میخواهید به موقعیت ٩٩ برسید و محدوده داستانسرایی را وسعت دهید، برنامهریزی مالی مشخص و بازیگران مشخصی را باید در نظر داشته باشید.
درست است. سطح کاری شما در اینجا با کارهای قبلیتان بسیار متفاوت است. در اینجا بیشتر با بازیگران حرفهای کار کرده و در مکانهای زیادی فیلمبرداری کردهاید. این تفاوتها چه تأثیری بر کارتان گذاشت؟
تفاوتهایی هست. نمیخواهم بگویم یکی خوب است و دیگری بد. حتی نمیدانم معنایش چیست. آنها فقط متفاوتند. وقتی با بازیگران غیرحرفهای کار میکنید، بیشتر شخصیت واقعی را به نمایش میگذارند و شخصیتشان تازه و غیرقابلانتظار است. بار مشهوربودن خود را تحمل نمیکنند. انگار جلو دوربین شخصیشان نقش بازی میکنند. خدا میداند که در فیلم «چوپ چوپ» چند نفر از من پرسیدند: «پسره حالش خوبه؟» در بیرون از چوپ چوپ او را به خانه بردی؟ برایشان سخت بود که بفهمند خود او نیست. واقعا فکر میکردند او در همانجا و اینگونه زندگی میکند. وقتی به آنها گفتم این زندگی خود او نیست، کاملا گیج شده بودند. در «٩٩ خانه» به طور منحصربهفردی اینطور است. وقتی به مردم میگفتم هر کس که در فیلم از خانه بیرون انداخته شده، آدمی واقعی بوده که در خانههای واقعی زندگی میکرده، غالبا از من میپرسند که «واقعا از تخلیه واقعی خانهها فیلم گرفتهای؟ برای آنها که خانه و کاشانهشان را از دست دادند چه اتفاقی افتاد؟» آنها هم گیج میشوند. آن مردم را واقعا از خانههایشان بیرون انداخته بودند. من از آنها فیلمبرداری کردم و بخشی از کار به این دلیل است که آنها افراد واقعی بودند. پس مردم واقعی وقتی برای اولینبار نقش بازی میکنند این مزیت را دارد که نمیتوانید کارشان را حدس بزنید. ولی از طرفی دیگر فقط حرفهایها میتوانند کارهای حیرتآور انجام دهند و اینجاست که میبینید مایکل شانون کلمات نوشتهشده را میگیرد و به آنها عمقی روانشناختی میدهد. او فقط میداند که چگونه این کار را انجام دهد. بنابراین هر کدام امتیاز خاص خودش را دارد.
در این داستان شما با امیر نادری، کارگردان مشهور ایرانی، همکاری داشتهاید. سؤال من این است که کارهایتان تا چه حد تحت تأثیر کارهای نادری است؟
وقتی در کالج تحصیل میکردم، سعی کردم با نادری دوست شوم چون خیلی از «دونده» و فیلم دیگرش خوشم آمده بود. ولی در آن زمان نتوانستم با او ارتباط برقرار کنم. او سرش شلوغ بود و من تا آنموقع فیلمی نساخته بودم. در واقع به خاطر تأثیری که از کارهای او گرفته بودم، برای سه فیلم اولم فیلمبردار او را که «مانهاتان» را در سیبری فیلمبرداری کرده بود، استخدام کردم. در این پروسه با هم آشنا شدیم. در پنج سال گذشته با هم رفاقت خوبی داشتهایم. چیزهای زیاد و متفاوتی درباره فیلم، کتاب و زندگی از او یاد میگیرم. درباره فیلم ٩٩ خانه آنقدر با او حرف زدهام که او به عاملی مهم در نوشتن فیلمنامه تبدیل شده است. همچنین برای این کار با بهاره آزیمی که ایرانی است ولی از پنج یا ششسالگی و به عبارتی تقریبا تمام عمرش را در فرانسه گذرانده، زیاد در ارتباط بودم. او در ساختن فیلم چوپ چوپ در سال ٢٠٠٧ با من همکاری داشت.
در مصاحبه قبلیتان درمورد تأثیر کار فیلمسازان ایرانی از جمله عباس کیارستمی صحبت کردهاید. میخواهم بپرسم که هنوز سینمای معاصر ایران را دنبال میکنید؟
اساسا به دلیل مشغولیت کاری نتوانستهام فیلمهای جدید را ببینم نه به این دلیل که علاقه ندارم، تلاش کردهام که چند فیلم را، چه در خانه و چه در سینما، ببینم. اگر دوباره ببینم برایم بسیار جذاب است. فکر میکنم فیلمهایم ویژگی ایرانی و آمریکایی را با هم دارند. در پایان این فیلم که از پسر حرف میزنم و آنجا که به استفاده از کودکان میپردازم، از فیلمهای ایرانی الهام گرفتهام. عاشق این کار هستم؛ نمیدانم چرا. ولی هنوز افکارم به ایران پیوسته است.
شما برای ساخت یک فیلم به ایران سفر کردهاید که البته نتیجه چندان رضایتبخش نبود. آیا میخواهید در آینده به ایران بروید و فیلمهای دیگری بسازید؟
دوست دارم. چراکه نه. دوست دارم در کشورهای دیگر فیلم بسازم و به دنبال پروژههایی اینچنینی هستم. ایران هم برای این کار جذابیت خودش را دارد. فقط پیداکردن پروژه و ساخت فیلم در کشورهای دیگر سخت است. من با کسانی دوست شدهام که درباره کشورهای دیگر فیلم میسازند و این فوقالعاده است. شاید از فیلمهای من متوجه این موضوع شده باشید که دوست دارم درباره چیزهایی که نمیشناسم و جاهایی که نرفتهام فیلم بسازم و از این طریق با دنیا آشنا شوم. بنابراین دوست دارم کارم را در کشورهای دیگر ادامه دهم و ایران قطعا یکی از آن کشورهاست.
شرق/گفتوگو با فرج علیپور نوازنده کمانچه و خواننده نغمههای لرستان
١٥ سال است کاری منتشر نکردهام
فیضالله پیری: در موسیقی لرستان چهرههای زیادی ظهور کردهاند که هرکدام سوز و حسی متفاوت به گوش و دل رساندهاند. کسی که در ١٥سالگی با مرحوم استاد رضا سقایی همکاری کرده باشد، نیازی به توضیح نیست که اینک چه جایگاهی در موسیقی لرستان دارد. فرج علیپور از هفت سالگی بعد از آموزشهای اولیه نزد عمویش، کمانچه را با چیرگی تمام مینواخت. در سال ١٣٤٨ مردم خرمآباد برای اولینبار صدای کمانچه فرج را در صفحههای گرامافون «دختر دهاتی» و «کیزه و شو» به خوانندگی بهمن اسکینی شنیدند. بعدها با همین هنرمند کارهای «یافته»، «آرزو» و «قدیم صیاد» را منتشر و کاستهای «تفنگ» و «دالکه» را به خوانندگی مرحوم استاد رضا سقایی در موسیقی ماندگار کرد و «حرف دل» را از گلوی «غلامرضا سبزعلی» بیرون داد. سپس گل باغ با صدای فضلالله صفاری و نیز آثاری همچون موسیقی محلی لری، داغ شقایق، تال، شادیانه، در سوگ آفتاب، شکوفههای موسیقی لرستان، چوپی، عزیز دل، میراث عشق، شانه شکی، سوز سیل، قالیباف و چندین اثر ارزشمند دیگر را با کمانچه و آواز خود در اختیار علاقهمندان موسیقی لرستان قرار داد. علیپور به بهانه جشنواره موسیقی اقوام ایرانی برای چندمین بار به سنندج آمد و پیش از گشودهشدن پرده صحنه برای اجرای موسیقی لری، به چند سؤال کوتاه ما پاسخ داد.
وقتی که صحبت از موسیقی لری معاصر ایران میشود، نقش شما را نمیشود نادیده گرفت. در این ٣٠ سال چگونه با موسیقی راه آمدید؟
خب، مشکلات زیادی را تجربه کردیم. اوایل با اساتیدی مثل مرحوم استاد «سقایی» کار میکردیم. قبل و بعد از انقلاب برایشان ساز میزدم. در خلق کارهای معروفشان من کمانچه میزدم. اوایل همکاری من با ایشان ١٤-١٥ ساله بودم. ایشان که به رحمت خدا رفتند، با هنرمندان دیگری مثل آقایان میرزاوندی، عسگری، صفاری و روانپور همکاری کردیم. خودم به کشورهای زیادی برای اشاعه و معرفی موسیقی لری سفر کرده و اجرا داشتهام. البته با خیلی از هنرمندان کرد هم کار کردهام. احتمالا در قالب آثار رسمی یا در برنامههای تلویزیونی دیدهاید. ما کار خودمان را انجام دادهایم، حالا دیگر نمیدانم چقدر موفق بودهایم. مردم باید قضاوت کنند.
موسیقی لرستان الان هنری ناشناخته نیست.
بله، همینطور است. بهطورکلی موسیقی الان کمکم دارد جان میگیرد. جوانان راحتتر کار و تمرین میکنند، سازشان را میزنند و کلاسهایشان را میروند؛ قبلا اینگونه نبود. مشکلات زیادی داشتیم. الان خوشبینم، بالاخره برنامهها و جشنوارههایی در خارج و داخل کشور برپا و بعضا از تلویزیونها پخش میشود. طرفداران موسیقی هم زیاد شدهاند، اما در آن دوره ما چالشهای زیادی داشتیم. الان یک مقدار بهتر است و آزادتریم. البته در همه جای ایران نه. مثلا من در استان لرستان، در خرمآباد راحت میتوانم ساز بزنم، کنسرت بگذارم ولی در بروجرد نه. مسائلی اجازه نمیدهند.
چرا؟
مثلا میگویند فلانی اجازه نمیدهد. خدا را شکر استاندار شما و مسئولان کردستان خیلی استقبال میکنند. من تشکر کردم که اجازه میدهند، هزینه میگذارند، مردم را به بهانه موسیقی دور هم جمع میکنند.
به نظر میرسد شما جشنواره را فرصت خوبی برای اجرا و اشاعه موسیقی لرستان میدانید. در جشنوارههای منطقهای و محلی معمولا شما حضور فعالی دارید.
در جشنوارهها و اجراها گروههای دیگر میآیند، همدیگر را میبینیم و آشنا میشویم. این کار خیلی خوب است، عالی است. من فکر میکنم اگر تمام شهرستانها و استانها مثل کردستان جشنواره و کنسرت موسیقی بومی برگزار کنند، شاید بیش از نیمی از مردم به موسیقی علاقهمند شوند.
مدتی است از آثار رسمی شما خبری نیست. ظاهرا کنسرت و اجراهای عمومی و جشنواره را جایگزین کارهای مجوزدار کردهاید. گویا کمتر به سراغ فرهنگ و ارشاد میروید.
اگر الان برای تولید یک مجموعه کار کنم، خیلی طول میکشد. ما مجوزها را با مشکلات و بدبختی زیاد میگرفتیم. الان اوضاع بهتر شده اما به دلایل دیگر نمیتوان و دیگر نمیشود کار ضبط کرد.
چه دلایلی؟
کپیرایت لطمه زیادی به موسیقی و هنرمندان وارد کرده است. برای همین ١٥ سال است کار جدیدی انجام ندادهام. اگر یک قانونی بیاید جلو اینها را بگیرد و یک برنامهریزی شود، میشود دوباره کار جدید انجام داد.
شما که گفتید خوشبین هستید... .
از نظر برگزاری کنسرت و جشنوارهها و فعالیت جوانان خوشبین هستم ولی از اینکه کاری ضبط کنم و سرمایهای برگردد، نه، خوشبین نیستم.
در مقابل کپیرایت باید چه واکنشی نشان داده شود؟
من نمیدانم، دادگاه فرهنگ و ارشاد یا هر مرجع مرتبط و رسمی که باشد، باید جلوی اینها را بگیرد که امثال من بتوانم هزینه کاری که ضبط میکنم را دربیاورم و کمکی به هنرمندان شود. با این شرایط انگیزهای برای تولید اثر رسمی وجود ندارد.
نسبت موسیقی لرستان و کردستان را چگونه میبینید؟
خیلی شبیه و بههم نزدیک و در مجموع هر دو بکر و موسیقی اصیلیاند. اما کردستان از نظر اجرا و تعداد هنرمندان ملی فعالتر است. به قول معروف بامش بیش، برفش بیشتر است.
به نظر میرسد که موسیقی عزا و غم در لرستان نسبت به ریتمهای شاد آن بيشتر است؟ دلیل و ریشه جامعهشناختی آن چیست؟
بله. به خاطر مشکلات و جنگهایی که در قدیم بوده و خونریزیها و کشتارهای زیادی که به راه انداخته است. در تاریخ گرفتاریها و درگیریهای طایفهای زیادی در منطقه غرب روی داده است.
مویههای کوهدشتی هم که توسط هنرمندانی مانند ایرج رحمانپور در همان فاز موسیقی لری قرار میگیرد؟
بله، یکسری موسیقی خاص عزا داریم که میتوان آن را در قالب مور و این مویههای کوهدشتی و لکستان که شما گفتید قرار داد. حتی در هوره هوره که کردها هم دارند، میتوان رگههایی از موسیقی عزا پیدا کرد. این نوع موسیقی، کردستان و لرستان را به هم پیوند داده است. این نوع موسیقیها بعضا ریتم هم دارند. البته موسیقی عزا در لرستان، لکستان و کرمانشاه با هم تفاوتهایی دارند.
شرق/عوامل «فیتیله» در گفتوگو با «شرق»:
چشمانتظار بخشش
شرق: بازیگران قدیمیترین برنامه تلویزیون چشمانتظار بخششاند. باور نمیکردند شوخیهای برنامهشان نهتنها باعث توقیف برنامه و ممنوعالتصویری که موجب رنجش هموطنان ترک شود. پنجروز از برنامه جنجالی گذشته و با وجود عذرخواهی عوامل، برخی از مدیران شبکه دو توبیخ و برکنار شدهاند. محمد سرافراز، رئیس سازمان صداوسیما، با ابراز تأسف عمیق از خطا و سهلانگاری غیرقابلگذشت در بخشی از برنامه «فیتیله» اعلام کرد با مدیران و عناصر دخیل در این مسئله تأسفبار که موجب رنجش خاطر هموطنان عزیز آذریزبان شده، برخورد جدی و به آن رسیدگی کامل میشود. اما اعتراض نسبت به برنامه اخیر «فیتیله» تنها به اینجا ختم نشد.
از اعتراض خیابانی تا شورای امنیت ملی
اعتراضهای خیابانی نخستین واکنشهایی بود که پس از پخش این برنامه رسانهای شد. کمالالدین پیرمؤذن، نماینده مردم اردبیل و مسعود پزشکیان، نماینده مردم تبریز در مجلس شورای اسلامی، نیز نسبت به آنچه در این برنامه موجبات رنجش مردم را فراهم کرده بود انتقاد کردند و خواستار برخورد جدی با عوامل این بیاحترامی و عذرخواهی شدند. شورای امنیت کشور نیز این موضوع را دنبال کرد و به سازمان صداوسیما اعلام کرد سریعا در این زمینه تدبیری بیندیشد و از مردم عذرخواهی کند. یک مقام مسئول در شورای امنیت ملی گفت: با توجه به اینکه سازمان صداوسیما از مردم عذرخواهی و با مسئولان و عوامل مربوطه برخورد کرده است، مردم نیز باید مراقب باشند و به حرف تحریککنندگان گوش ندهند. از سوی دیگر در تازهترین واکنشها نسبت به برنامه اخیر فیتیله، یک وکیل دادگستری آذریزبان به دلیل توهین برنامه فیتیله در روز جمعه پانزدهم آبان به آذریزبانها، علیه سرافراز، جعفریجلوه، کارگردان و تهیهکننده این برنامه در شعبه چهار بازپرسی دادسرای رسانه طرح شکایت کرد.
واکنش کارگردان فیتیله به شکایت از مدیران
محمد مسلمی، کارگردان و بازیگر برنامه فیتیله، در واکنش به شکایت جعفر افشارپناه در گفتوگو با «شرق» به عذرخواهی مکرر عوامل این برنامه تلویزیونی اشاره کرد و گفت: در این مدت بارها به این موضوع اشاره کردهایم که خطای ما عمدی نبود و از تمام هموطنان آذریزبان عذرخواهی کردیم و میرنجیم از اینکه باوجود این عذرخواهیها، همچنان واکنشها ادامه دارد. او ادامه داد: ما مسلمانیم و پیرو پیامبر و امامانی که رفتار حسنه را از آنها آموختیم. پیامبر ما کسی بود که وقتی کسی در خیابان به او توهین کرد فردا حالش را پرسید. ما بارها اعلام کردهایم که خدمتگزار مردم هستیم و اگر غفلتی اتفاق افتاده است مردم بر ما ببخشند. مسلمی در پاسخ به این پرسش که تبعات بعد از این برنامه و صحبتهای پورمحمدی، معاون سیما، مبنیبر اینکه پخش برخی برنامههای تلویزیونی دیگر به صورت «زنده» نخواهد بود و تا چه حد فکر میکند چنین رویکردی میتواند نظارت را دقیقتر کند؟ گفت: طبعا نظارت دقیقتری به برنامهها خواهد شد و تولید به لحاظ کیفی بالاتر خواهد رفت. او ادامه داد: برخی از واکنشها در چند روز اخیر را متوجه نمیشوم. کشور ما قانون دارد. ما میتوانیم نقد شویم و بهطور منطقی درباره این اتفاق پاسخگو باشیم. اما برخوردهای سلیقهای بههیچوجه مناسب نیست. از طرفی موجی از واکنشها نسبت به آقایان پورمحمدی و سرافراز و شکایت علیه آنها چرا باید مطرح شود؟ این مدیران باید بر تمامی برنامههای صداوسیما نظارت داشته باشند و اگر خطایی از ما سرزده است چرا آنها باید موردحمله قرار بگیرند؟ انسان جایزالخطاست و تنها خداوند است که منزه است. مسلمی در بخش دیگری از صحبتهایش گفت: دوستان هر کار حقوقی که فکر میکنند لازم است را انجام بدهند. خداوند جای حق نشسته است، میداند که خطای ما عمدی نبوده و قاضی واقعی خداوند است. از کسانی که از این اشتباه رنجیدهاند عذرخواهی میکنم. همچنین علی فروتن و حمید گلی از بازیگران این برنامه و همچنین علیرضا آقایی تهیهکننده «فیتیله» مراتب عذرخواهی خود را به مردم آذربایجان اعلام کردند. تهیهکننده این برنامه با اشاره به سابقه فعالیت گروه «فیتیله» در سراسر کشور و در استانهای مختلف گفت: حضور «فیتیلهایها» در شهرهای مختلف و میان اقوام و طوایف مختلف گواه این ادعاست که همواره اقوام مختلف مورداحترام این برنامه بودهاند و هیچگاه در طول ١٤ سال سابقه این برنامه توهینی به هیچکدام از اقوام نشده است. علیرضا آقایی با اشاره به اینکه این سه بازیگر از اقوام مختلف (آذری، لر و گیلک) بودهاند، افزود: هیچگاه کسانی که خود از اقوام مختلف هستند، به خاستگاهی که به آن تعلق دارند توهین نکرده و نمیکنند. این سه بازیگر و مجری برنامه کودک حدود ٢٤ سال است که در برنامههای مختلف تلویزیون برنامه اجرا کردهاند و نوع فعالیت آنها و ارتباطی که با مردم برقرار کردهاند، نشان میدهد که هیچگاه قصد جسارت به قوم و لهجهای را نداشته و ندارند و در برنامههای آموزشی خود با اجرای نمایش، ترکیبی از گویش و لهجههای مختلف را ارائه کردهاند. تهیهکننده این برنامه افزود: با این حال اگر لازم باشد من بارها و بارها از مردم آذربایجان عذرخواهی میکنم و اگر هم سوءتفاهمی پیش آمده، سهوی بوده و هیچ عمد و غرضی در کار نبوده است. حمید گلی از بازیگران برنامه تلویزیونی فیتیله در گفتوگو با «شرق» با اشاره به اینکه از ٢٤ سال فعالیت در رسانه ملی، ١٤ سال از آن در برنامه زنده فیتیله گذشته است، گفت: در یک برنامه زنده طبعا لغزش و خطاهایی وجود دارد و غفلت ما در برنامه اخیر فیتیله نیز باعث شد متوجه اشتباه بهوجودآمده شویم و از مردم عذرخواهی کنیم.
توقف پخش «زنده» برخی برنامههای تلویزیونی؟
اتفاقات چند روز اخیر در سیما باعث تجدیدنظر مسئولان این رسانه در برنامهسازیشان شده است. علیاصغر پورمحمدی، معاون سیما در تازهترین اظهارنظرش اعلام کرد پخش برخی برنامههای تلویزیونی دیگر به صورت «زنده» نخواهد بود. پورمحمدی گفت: «آییننامهها را طوری تغییر میدهیم که دیگر اینگونه موارد تکرار نشود».
شهروند/ دبیر اجرایی جایزه جلال آلاحمد، گرانترین جایزه کتاب ایران، اعلام کرد تحت فشار طیف خاصی نیستند از جلال تا جبروت
یاسر نوروزی| ١١٠ سکه «جلال» از اول مشکوک نبود. این جایزه، تیرماه ١٣٨٤ و در آخرین سال دولت هشتم، به تصویب شورایعالی انقلاب فرهنگی رسید اما برگزاری آن به عمر دولت هشتم کفاف نداد و افتاد دست اهالی دولت نهم. براساس آییننامه قرار شد دوم آذرماه هر سال، همزمان با سالروز تولد جلال آلاحمد، مراسم برگزاری این جایزه انجام شود و اولین دوره آن در سال ١٣٨٧ برگزار شد؛ سالی که بودجه نفت ریخت پای سازمانهای دولتی و جوایز اینچنینی، فراوان شکفت. جایزه «کتاب فصل» و جایزه «گام اول» یکی از آنها بود. ماجرای جایزه «جلال» اما تفاوت داشت. اول اینکه گرانترین جایزه ادبی ایران بود و دوم اینکه جزو فهرست اولیه گرانترین جوایز ادبی جهان. شاید آقای مهدی قزلی در نشست خبری دیروز این جایزه اعلام کرده باشد که تحت فشار نیستند و چه و چه اما از حافظه تاریخی ما پاک نمیشود که سکههای سالهای پیشین کجا رفت و چه شد. جایزه جلال با سابقه اندک اما جیب پر، در آن سالها رویکرد مقابله با جریانهای روشنفکری و جوایز خصوصی را پیش گرفته بود.
البته در نخستین سال برگزاری، سکهها هبه شد به نویسندهای که حالا رفته و روحش شاد اما کتاب بیخطری داشت و اصولا برد و باختش به کسی برنمیخورد. مرحوم احمد بیگدلی همواره شخصیت محبوبی داشت اما کتاب «اندکی سایه»اش اقبال چندانی نداشت. به همین جهت جایزه با گامهای محافظهکار آمد جلو و سال بعد جایزه را به کتابی داد که در سال قبل از آن خبرساز شده بود؛ کتاب «دا» خاطرات سیده زهرا حسینی. بعدها البته رویکرد «جلال» روشنتر شد. سال ٨٩ به خاطر پرهیز از حواشی، جایزه را به کسی ندادند اما سال بعد سکهها را ردیف کردند برای کتابی که گمان میرفت قرار است کلیدر دولتی باشد. «جاده جنگِ» منصور انوری آنقدر مجلد داشت و آنقدر زیاد بود که بعید است همین حالا هم کسی کل آن را خوانده باشد اما براساس آن سریالی ساخته شده بود با عنوان «در چشم باد» و میتوانست گزینه خوبی برای ارشاد آن سالهای احمدینژاد باشد. همین امر هم سبب شد، جایزه نتواند به اعتبار چندانی دست یابد و الا که «جاده جنگ» در راهروی انتشارات مربوطه خاک نمیخورد. این جایزه در سالهای بعد هم، همچنان نتوانست در فروش کتابها و اذهان کتابخوانها موثر باشد و عموما همیشه یا یک گام عقبتر بود یا در توهم نبرد با جوایز خصوصی؛ جوایزی مثل «روزی روزگاری» (که سال ٨٩ با فشار دولت وقت متوقف شد)، جایزه تأثیرگذار «گلشیری» (که سال ٩٢ به همان بلا دچار شد) و جایزه ادبی مهرگان. درواقع حکایت غمگین این بود که جوایز خصوصی کمکم اوایل سال تصدیگری دولت نهم در محاق رفتند و در سالهای پایانی دولت دهم، به گل نشستند. خود جایزه جلال و دستاندرکارانش هم به مصیبت فقر و فاقه گرفتار آمدند و ناچار شدند هیچ برندهای را در بخشهای مختلف اعلام نکنند. سال ٩١، خبر از آب رفتن سکههای جلال به گوش رسید؛ از ١١٠ سکه به ٣٠ سکه و از ٣٠ سکه به ١٠ سکه! جایزه بخش تقدیری، ١٠ سکه بود و مشکلات مالی چنان گریبان دولت را گرفت که دستاندرکاران این جایزه دست به دامن «تقدیر» شدند. با سیاست تقدیر کردن از کتابها، دستکم میشد نشان داد که جایزه سرپاست و هرچند با سیلی اما صورت خود را سرخ نگه داشته. حالا ٢ سال است که نوبت رسیده به دولت یازدهم و دیروز نشست خبری هشتمین دوره این جایزه با حضور مهدی قزلی، دبیر اجرایی، در محل بنیاد شعر و ادبیات داستانی برگزار شد. مهدی قزلی، دبیر اجرای جایزه، درباره احتمال فشار طیفهای خاص در این نشست عنوان کرده: «قطعا تا به حال این اتفاق نیفتاده است و تا به حال هیچ نکته خاصی در مورد اینکه کتابی در این جایزه انتخاب نشود، نداشتهایم. سال گذشته ما ٢ دسته نقد عمومی داشتیم که متضاد همدیگر بودند و اتفاقا این نقد از ٢ طیف را به فال نیک میگیریم چون نشان میدهد که جایزه جلال سمت و سوی خاصی نداشته است، ضمن اینکه هیأت علمی و داوران این دوره از جایزه متفاوت از سال قبل هستند و ما تا به حال هیچ فشاری از طرف گروهی نداشتهایم.» البته قید «تابهحال» از تریبون مسئول اجرایی جایزه جلال درحالی به گوش میرسد که سال گذشته چه در بخش داستان و چه در بخش رمان، این فشار مشهود بود. سال گذشته ١١٠ سکه جلال به شکل مشترک اعطا شد، به رمان «آه با شین» نوشته محمدکاظم مزینانی و «ملکان عذاب» اثر ابوتراب خسروی. هرچند که مزینانی در خود جریان ادبیات متعهد، نوعی اعتراض به نظر میرسد و تمام دستاندرکاران همراه با انتشارات سوره از چاپ کتابش راضی نبودند اما در هر حال هیأت داوران برای راضی نگه داشتن جریانهای خاص، تصمیم گرفت بخشی از جایزه را به این رمان اختصاص بدهد. از سوی دیگر ابوتراب خسروی همواره به جریانهای روشنفکری منسوب بوده. به این ترتیب هیأت داوران، جایزه سال گذشته را مشترکا به این ٢ رمان داد تا حواشی را کمتر کند. درواقع اعتدالگرایی در دولت یازدهم دستکم در این جایزه به شکل محافظهکاری توأم با سیاست «راضی نگه داشتن همه»، پیش رفت. هرچند که قزلی در نشست خبری عنوان کرد: «سال گذشته شنیدیم که پس از انتخاب برگزیدگان، عدهای گفتند که این جایزه باز هم به آغوش دولت غلتید و برخی هم گفتند به سمت چپگرایی گرایش پیدا کرد. به باور من پارسال ٢ دسته نقد عمومی درباره جایزه مطرح شد که من آن را به فال نیک میگیرم و به باور من این نقدها یعنی اینکه جایزه هیچ طور خاصی نبوده است؛ درحالیکه اگر کل جامعه معتقد بودند جایزه به سمتی غلتیده، آن وقت میشد گفت که جایزه یکطرفه اهدا شده است.» جایزه یکطرفه نبود و الحق هم نیست و ترکیب هیأت داوران هم بیانگر چنین تفکری است. قزلی در ادامه با اشاره به هیأتعلمی این جایزه شامل آقایان دستغیب، مستور، دهقان، زائری، حجوانی و خانمها سلیمانی و تجار، گفته: «سال گذشته برای ما دوره شفافیت، صراحت، انصاف و همهگیری بود. امسال هم ما برای آنکه معلوم شود که روند جایزه به چه شکلی خواهد بود، سعی در تثبیت جایزه داریم و سعی میکنیم که جایزه روند رو به رشدی داشته باشد و امیدواریم که از سال آینده بتوانیم در گسترش جایزه جلال نیز گامهای بلندی برداریم.» در مجموع جایزه جلال در بهترین حالت همچنان یک جایزه محافظهکار و زیر فشار طیفهای خاص است اما باید اذعان داشت که دستکم هر چه باشد رویکردی که پیش گرفته از رویکرد دولت قبلی بازتر و گشودهتر است. هرچند که اعطای جایزه به یکی از اعضای هیأتعلمی خود جایزه، همچنان محل سوال است؛ کاری که در هیچ کجای دنیا انجام نمیشود. سال گذشته این جایزه در بخش نقد ادبی، برنده نفر اول را دکتر حسین پاینده (عضو هیأت علمی خودِ این جایزه!) اعلام کرد و در بخش رمان نیز جایزه را به «ابوترابی» داد که خودش جزو داوران بود! در هر حال که آذر در راه است و این «جلال» را پیش از این جبروتی نبوده است. امسال باید دید «تا که قبول افتد و که در نظر افتد»....
فرهیختگان/حجتالله ایوبی در گفت وگو با فرهیختگان:
حاشیهها را از سازمان سینمایی دور کردیم
بدونتردید یکی از حساسترین بخشهای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان سینمایی است که همواره با فشارهای مختلفی از سوی حاشیهسازان و منتقدان سیاستهای فرهنگی دولت یازدهم مواجه است. علی جنتی با انتخاب حجتالله ایوبی، یک دیپلمات فرهنگی را برای این بخش حساس و همواره مورد رصد مخالفان و موافقان انتخاب کرد تا آرامش را به سینمای ایران برگرداند. ایوبی این روزها در آستانه برگزاری جشنواره سیوچهارم فیلم فجر دوباره از سوی رسانههای وابسته و نزدیک به طیف معترض مورد فشار قرار گرفته است و تلویزیون نیز بهعنوان پرمخاطبترین رسانه داخلی در برنامههای مختلف از جمله هفت، او و سیاستهایش را مورد هجمه قرار داده است. حضور حجتالله ایوبی در غرفه «فرهیختگان» فرصتی به دست داد تا با او در این باره به گفتوگو بنشینیم..
شما برنامه هفت را میبینید؟ آیا به دعوتهای این برنامه در برابر دوربین توجهی دارید؟
بنده اصلا نمیتوانم چنین برنامههایی را ببینم. شاید یک یا دو قسمت این برنامه را دیده باشم. زیرا ساعت 6 صبح از خواب بلند میشوم و آنقدر مشغله دارم که وقت دیدن تلویزیون و برنامههای اینچنینی را ندارم. در ضمن مگر در برنامه تولیدی میهمان دعوت میکنند؟ آن هم از مسئولان دولتی؟! برنامهای که به صورت مستقیم ضبط نمیشود، ولی میخواهد برای جذاب شدن کار خودش از شما فیلم بگیرد و از طریق شما در تدوین و کارگردانی به آن چیزی که خودش دوست دارد، برسد اصلا برنامه خوبی نیست. به نظرم در گذشته هم چنین بوده است که اگر میخواستند در برنامهای مسئولی را دعوت کنند باید این کار در برنامهای زنده صورت میگرفت؛ نه اینکه برنامه تولیدی باشد. باید اضافه کنم این شیوه برنامهسازی که آمدهاند و برنامه 90 فوتبالی را الگو قرار دادهاند، اصلا درست و شایسته سینما نیست. اگر برنامهای بحث و چالش مربوط به خود سینما را پیگیری کند، بسیار خوب است. البته منظور من چالش به مثابه گفتوگو است. اهالی سینما هم اهل گفتوگو هستند. اگر چالش به منزله «باندبازی»، «تفرقه» و «اختلاف» باشد، اصلا خوب نیست و ما این حاشیهها را از سازمان سینمایی دور کردهایم. اهالی سینما تنش و بحران را تجربه کردهاند و ما قصد نداریم دیگر سینماگران را وارد تنش کنیم. حالا میخواهد این یک برنامه تلویزیونی باشد یا چیز دیگر. ما مدتها بود که در تنش شدید در سینما به سر میبردیم و حالا دیگر فضایی پر از آرامش را مهیا کردهایم.
رسانه ها واکنش شما را نسبت به بیانیه شورای راهبردی تحقیق و توسعه سینمای ایران پوشش دادهاند که یکی از مهمترین خبرهای سینمایی این چند وقت اخیر است. آیا شما روند افشاگری حمایتهای سازمان سینمایی را از پروژههای سینمایی ادامه میدهید؟
بله، حتما این کار را انجام خواهیم داد. این یکی از کارهای مثبت ما در روند شفافسازی و روشنسازی چگونگی حمایتمان از سینماگران و افراد فعال در حوزه سینما است. بسیاری از این افراد از طرف ما حمایت میشوند و ضد ما بیانیه میدهند. ما تصمیم گرفتهایم از خود آنها شروع کنیم و چتر حمایتیمان را از سر آنها برداریم.
آیا احتمال دارد فهرستی از کمک و همکاری سازمان سینمایی را در سالها و دهههای گذشته انتشار بدهید؟
احتمالش هست. این موضوع در حال بررسی در بنیاد سینمایی فارابی است. به هر حال این عمل به معنای شفافسازی است و از ابتدای کار، شعار من نیز همین بوده است. ما میخواهیم خیال همه راحت باشد که بودجهها و تولیدها چگونه صورت میپذیرند. همه بخشهای دیگر ما هم همین رویه را در پیش گرفتهاند و این فرآیند را ما ادامه خواهیم داد. ما به همه گفتهایم شفافیت جزء موارد اصلی کارهایشان باشد.
قدس/حمید نعمت الله
کار در تلویزیون را دوست دارم/ فیلمنامه خوب کم است/ «مینا» اول آذر کلید می خورد
حمید نعمت الله گفت: کار کردن و تولید سریال در تلویزیون را دوست دارم، اما اکنون فیلمنامه خوبی به دستم نرسیده است و اثر مناسبی برای ساخت در این مدیوم ندارم.
«حمید نعمت اله» در گفتوگو با خبرنگار رادیو و تلویزیون خبرگزاری فارس گفت: مدتی است که فیلمنامه اثر جدیدم با نام «مینا» پروانه ساخت گرفته است و به امید خدا از اول آذر ماه مقابل دوربین خواهد رفت.
وی درباره جزئیات این فیلم سینمایی نیز گفت: نام فعلی این فیلم، «مینا» است،اما حتما این نام تغییر خواهد کرد،چراکه معتقدم این نام به اندازه کافی برای مخاطب جذابیت ندارد.
کارگردان فیلم سینمایی «آرایش غلیظ» که خود برای اولین بار تهیه کنندگی فیلم سینمایی اش را بر عهده دارد، ادامه داد: نویسنده این اثر معصومه بیات است و امیدواریم فیلم را به جشنواره امسال فیلم فجر برسانیم.
نعمت اله بیان داشت: قصه داستان درباره موضوعی اجتماعی است و به این دلیل که مشغول نگارش هستیم ترجیح میدهم فعلا درباره جزئیات داستان توضیحی ندهم.
وی درباره ساخت اثری برای تلویزیون گفت:دوست دارم که در تلویزیون هم کار کنم، اما در حال حاضر در حال بررسی کارها هستم و فعلا اثر مناسبی برای ساخت در این مدیوم ندارم.
نعمت اله در پایان در مورد بازیگران و عوامل این فیلم سینمایی نیز گفت:تا الان هنوز حضور هیچ بازیگری قطعی نشده است. فقط تعدادی از عوامل از جمله مدیر تصویربرداری: فرشاد محمدی،مجری طرح:سهند ترابی مشخص شدهاند.
کاروکارگر/صلاحی در رونمایی از کتاب و تمبر مجموعه «تهران در شب» عنوان کرد:
تهران را با هنر به تمام دنیا بشناسانیم
محمود صلاحی رئیس سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران در مراسم رونمایی از کتاب و تمبر «تهران در شب» گفت: تهران قابلیت این را دارد که فیلمی سینمایی یا مستند راجع به آن ساخته شود تا با آن به معرفی امامزادهها، پلها و فضاهای سبز تهران برای مردم بپردازیم.
به گزارش کاروکارگر به نقل از سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران؛ آیین رونمایی از کتاب و تمبر مجموعه عکس «تهران در شب» با حضور محمود صلاحی رئیس سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران، علیرضا جاوید معاون فنی و عمرانی شهرداری تهران، عبدالمقیم ناصحی رئیس کمسیون اجتماعی و فرهنگی شورای اسلامی شهر تهران، امیر عبدالحسینی معاون هنری و مهدی محمدی مدیرکل روابطعمومی و امور بینالملل سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران، حسن خجسته عضو هیئت مدیره تصویر شهر، محمد مهدی رحیمیان عکاس و استاد دانشگاه، سید علی احمدی مدیرعامل موسسه تصویرشهر و رسول صفیزاده امروز در گالری پردیس سینمایی ملت برگزار شد.محمود صلاحی رئیس سازمان فرهنگی و هنری شهرداری تهران در این مراسم گفت: خیلی خوشحالم که یکی از معاونتهای شهرداری تهران موضوعات مهم فنی و عمرانی که از تکنولوژی بسیار بالایی برخوردار است، تصمیم گرفته تا کارهایش را از منظر یکی از جلوههای هنر یعنی عکاسی در معرض دید عموم قرار دهد. در یک دهه گذشته تهران از نگاه گردشگران خارجی و کسانی که ۲۰ سال است آن را ندیدهاند، باعث شگفتی و تعجب است و انتظار این همه پیشرفت را نداشتهاند.وی افزود: ساختمان و بنا در تاریخ، یا موجب ایجاد یک حوزه تمدنی میشود یا به گسترش تمدن و معرفی آن منجر میگردد. قضاوت هر کس از هر جا که آن را بازدید کند بر طبق بناهای عمومی و تاریخی است، چرا که بازدید کننده نمیرود تاریخ یک کشور را مطالعه و پس از آن قضاوت کند.رئیس سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران با اشاره به تاثیر هر فرآیند هنری بر زندگی مردم گفت: در کالبد سخت شهر مانند پل، تونل و جاده باید بدانیم مردمی زندگی میکنند که دارای روح هستند و نفس میکشند. مقام معظم رهبری همواره تأکید دارند که از ابزار هنر برای زندگی مردم در همه جا استفاده شود. سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران نیز همین روند را پی گرفته است.وی خاطرنشان کرد: تهران قابلیت این را دارد که فیلم سینمایی یا مستند راجعبه آن ساخته شود تا با آن به معرفی امامزادهها، پلها و فضاهای سبز برای مردم بپردازیم. باید نقاشان جلوههای هنری تهران را نقاشی کنند و موسیقیدانان برای این شهر موسیقی بسازند. باید تهران را با هنر مردمان تهران به تمام دنیا بشناسانیم. ما در معاونت هنری سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران بنا داریم تا برای ۷ میدان مطرح پایتخت، موسیقی مخصوص به آن را بسازیم و با این هنر تاریخ آن میدان را معرفی کنیم.
محمدمهدی رحیمیان استاد دانشگاه و عضو انجمن عکاسان انقلاب هم در خصوص عکاسی شهری گفت: عکاسی از سازههای مختلف شهری، نخستین بار در سال ۱۸۶۲ در شهر پاریس به سفارش شهردار این شهر انجام گرفت. هنرمندان عکاس وظیفه داشتند پیش از اینکه پاریس چهره جدید خود را پیدا کند و پیش از هر تخریب یا تعریظی چهره شهر را به تصویر بکشند. متاسفانه در قرن توسعه چه در ایران و چه در کشورهای دیگر از بناهایی که در نوگرایی از بین رفتند، تصویری وجود ندارد.
وی در ادامه تاکید: خوشحالم که شهردار تهران به این هنر تمایل نشان داد، چرا که اگر این تصاویر ثبت نشود، هیچ سند قابل اعتنایی از تهران امروز برای هنرمندان و تاریخ پژوهان سالها بعد وجود نخواهد داشت؛ همانگونه که اتکای ما به تاریخ دوره قاجار به وسیله تصاویری است که در آن زمان از بافت شهری کشور ثبت شده است.
رحیمیان در پایان گفت: امیدوارم این آثار در هم در قالب کتاب و هم نشر الکترونیک و در فضای مجازی در اختیار هنرمندان و پژوهشگران قرار گیرد و بعدها شاهد اتفاقات دیگری در همین زمینه باشیم.
علیرضا جاوید معاون فنی و عمرانی شهرداری تهران در این مراسم گفت: شهر تهران و هر کلانشهری نیازمند رشد آبادانی و خلاقیت عمرانی است در یک دهه گذشته بیش از قبل تلاشهای در آبادانی شهر صورت گرفته که این دهه و زمینهساز بروز و ظهور ۴۵ درصد از زیرساختها و خدمات عمرانی شهر بوده است.
وی تاکید کرد: از آنجا که بسیاری از فعالیت شهروندان از طلوع تا غروب آفتاب انجام میپذیرد، زیباسازی روز تهران اهمیت ویژهای داشته و دارد که سازمان زیباسازی و سایر بخشهای شهرداری توجه خوبی را در گذشته و به ویژه در یک دهه قبل انجام دادهاند. اما در سالهای گذشته توجه اجرایی و عملیاتی به شب تهران صورت گرفته که حاصل آن ایجاد امنیت کامل در پایتخت است. نورپردازی سازههای خاص و پروژههای عمرانی و خدماتی هم به عنوان نمادهای شاخص از آن جملهاند که باعث رقم خوردن این نمایشگاه شد.
معاون فنی و عمرانی شهرداری تهران در پایان خاطر نشان کرد: این نمایشگاه با خلاقیت و استمرار انجام شده تا جایی که برای بهتر شدن عکسها گاهی عکاس یک یا دو روز کامل را زمان گذاشته است. امیدواریم این برنامهها همچنان تکرار شود.در پایان با حضور حجت الاسلام ناصحی، محمود صلاحی، علیرضا جاوید، حسن خجسته، امیر عبدالحسینی، محمدمهدی رحیمیان و رسول صفرزاده عکاس مجموعه تهران در شب، از کتاب این مجموعه و تمبر یادبود آن رونمایی شد.
وطن امروز/گزارشی از نشست نمایش فیلمهای کوتاه در سازمان اوج
چراغهای حقیقت
پوریا میرآخورلی: پانزدهمین نشست نمایش فیلم سازمان فرهنگی- هنری اوج در حالی یکشنبه 17 آبان ماه 1394 برگزار شد که این سازمان از این هفته تصمیم به نمایش فیلمهای کوتاه داستانی به جای مستند گرفته است. نوای عزاداری تمام فضای طبقه ششم را پر کرده است. هرکس، هرچند برای بار اول باشد که وارد این طبقه میشود، صدا او را به سالن نمایش فیلم هدایت میکند. ساعت از 16گذشته است و اندک اندک مخاطبان در حال ورود به سالن نمایش هستند. سالن با چراغهای روشن کلیپهایی را همراه با نوای مرتبط با عزاداری سید و سالار شهیدان پخش میکند. بعد از تمام شدن کلیپها و مستقر شدن مخاطبان، مجری روی سن میرود و موجز و مختصر حضار را دعوت به دیدن 2 فیلم کوتاه داستانی «هوادار» به نویسندگی و کارگردانی علی دلکاری و «فندک انگلیسی» به کارگردانی مصطفی معارفوند و نویسندگی احمد کاوری میکند. نکته مشترک هر دو فیلم، علاوه بر کوتاه و داستانی بودن آن، مشارکت خانه فیلم انقلاب اسلامی و تهیهکنندگی محمد قانعفرد است. بلافاصله چراغها خاموش میشود و «به نام خدا» روی صفحه نقش میبندد. فیلم کوتاه «هوادار» با تصویر بسته یک آنتن تلویزیون آغاز میشود. در نماهای بعدی به کشمکش میان پیرزن و آنتنی که تصویر را خوب پخش نمیکند، میپردازد. پیرزن برنامه پخش مسابقات فوتبال را دارد و در ساعات پخش آنها با تلویزیون 14 اینچ سیاه و سفیدی سعی در دیدن فوتبال دارد که تصاویر برفکی است. پیرزن در دهی تقریبا خالی از سکنه زندگی میکند که هیچکس نمیتواند به او در حل مشکلش کمک کند. سرانجام پیرزن راهی شهر میشود تا چاره کار را یاد بگیرد. تا بدینجا همه چیز غیرواقعی مینماید؛ چه اینکه پیرزنی سنتی تا به این حد علاقهمند به فوتبال، تضاد بالایی را به وجود آورده است که آن را از باورپذیری دور میکند اما ضربه فیلم در غافلگیری پایانی آن است که این تضاد را برطرف میکند. در پایان مشخص میشود که پیرزن تمام این تکاپوها را برای پسر معلول خود انجام میدهد تا او بتواند فوتبال نگاه کند. «هوادار» با خست در اطلاعاتدهی به مخاطب و با پنهانکاری سعی میکند مخاطب را غافلگیر کند و تمام ایرادها و خردههایی را که مخاطب به باورپذیری فیلمنامه میگیرد، خنثی میکند. در بحث کارگردانی این فیلم از قاببندیهای زیبایی سود میبرد که لوکیشن این فیلم که در یکی از روستاهای استان آذربایجان شرقی است، این امکان را فراهم آورده است. علاوه بر آن استفاده از قاب در قاب از نکات بارز دکوپاژهای این فیلم به حساب میآید. زمان فیلم تقریبا 15دقیقه است. بعد از اتمام فیلم «هوادار»، بدون وقفه فیلم «فندک انگلیسی» به نمایش درآمد. فیلم فضای تاریکی دارد که موسیقی نیز به تشدید این فضا کمک میکند. در نگاه اول، حرکت سریع دوربین(Fast motion) در بعضی نماها و کات روی ضرباهنگهای موسیقی جلب توجه میکند. مکان فیلم در موزه عبرت است و لباسها دهه 50 را تداعی میکند. ماجرای فیلم درباره شکنجهگری (احمد کاوری) است که با یک تفنگ فندکی که پدرش از هند برای او آورده است، سیگارهایش را روشن میکند. حین یکی از بازجوییها پیرمرد خدمتکار زندان، جای سلاح واقعی او را با تفنگ فندکیاش عوض میکند و خب نتیجهاش طبیعتاً مشخص است. فیلم در یک لوکیشن برگزار میشود و صدای آه و ناله زندانیان به صورت آمبیانس در طول فیلم شنیده میشود که این مورد از ظرافتهای این فیلم به شمار میرود. پس از پایان فیلم «فندک انگلیسی» چراغهای سالن نمایش روشن میشود و مجری از محمد قانعفرد دعوت میکند روی سن بیاید تا مراسم تقدیر و تشکر از کارگردانهای این دو فیلم انجام شود. مجری از مصطفی معارفوند، کارگردان فیلم «فندک انگلیسی» دعوت میکند تا لوح تقدیر خود را از دست تهیهکننده کار بگیرد. حضار با صلوات او را مشایعت میکنند و بعد از گرفتن لوحتقدیر، شاخه گل و یک جعبه خاتمکاری شده از او تقاضا میشود تا چند کلمهای صحبت کند. مصطفی معارفوند میگوید: «هرکسی هدفی را دنبال میکند و هدف من از ساخت فیلم، خدمت است و اگر توفیق داشته باشم و خدا حمایتم کند، این راه را که قدم اول بود ادامه دهم». مجری از حضار میخواهد که اگر کسی سوالی دارد بپرسد. یکی از خانمهای حاضر در جلسه به غیرواقعی بودن این فیلم و اینکه چنین موضوعی را نشنیدهایم که اتفاق افتاده باشد، اشاره میکند. کارگردان در جواب میگوید: «ظلم پایدار نیست و با این سفارش این فیلمنامه نوشته شد. فیلم بیزمان و بیمکان است و با توجه به لوکیشنی که در اختیارمان قرار گرفت به رژیم ستمشاهی مربوطش کردم. یکخطیاش که ظلم پایدار نیست، مهم بود». در ادامه یکی از افراد حاضر در جلسه در تایید حرف کارگردان، از عدم لزوم واقعی بودن فیلمهای داستانی میگوید. مجری از عدم حضور نویسنده و کارگردان فیلم «هوادار» میگوید که نتوانست در این جلسه حضور داشته باشد و لوح تقدیر و هدیه علی دلکاری به رسم امانت به آقای پارسا سپرده میشود. بعد از تحویل لوح تقدیر به ایشان و سوال نداشتن حضار، مجری میگوید: «کار آنقدر خوب بود، سوالی وجود ندارد». در آخر از محمد قانعفرد، تهیهکننده هر دو فیلم نیز تقدیر میشود.
در پایان پانزدهمین نشست نمایش فیلم موسسه فرهنگی- هنری اوج فرصتی دست داد تا با مصطفی معارفوند، کارگردان فیلم «فندک انگلیسی» گفتوگوی کوتاهی انجام دهیم.
شما در جلسه گفتید که میخواستید فیلمی بیزمان و بیمکان بسازید اما لباسها، آکسسوارها، لوکیشن و دیالوگهایی که در فیلم بیان میشد، مشخصاً به دوران رژیم ستمشاهی ارجاع داشت. این قضیه با حرف شما در تضاد نیست؟
با بازدید از موزه عبرت و خواندن اسناد به این نتیجه رسیدم که این اتفاق خیلی فجیعتر رخ داده است. در کل، خواستیم فیلمی بسازیم به این مضمون که ظلم پایدار نیست. سفارش کار به آقای کاوری داده و فیلمنامهای با این مضمون نوشته شد.
بعد از بازدید از موزه عبرت، تغییراتی در فیلمنامه ایجاد شد یا بعد از بازدید سفارش این فیلمنامه را دادید؟
من در گذشته از موزه عبرت بازدید کرده بودم و دوست داشتم فیلمی با چنین مضمونی بسازم. فرصتی دست داد با آقای کاوری صحبت کنیم که فیلمنامهای با این مضمون بسازیم.
برای کار بعدی چه برنامهای دارید؟ میخواهید همین سبک و مضمون را ادامه دهید؟
تمام انگیزه من برای فیلمسازی، تحصیل در کارگردانی و... هدفم خدمتم به مردم است و این خدمت شاید در دستیاری اثر فرد دیگری باشد. فرقی نمیکند به چه شکلی باشد. من این خدمت را به مردم میکنم.
نکته جالبی که در کار شما دیده میشود این است که برای حرفه نویسندگی و تخصص فیلمنامهنویسی احترام قائل شدهاید و به سندروم امروز سینمای ایران که کارگردان، فیلمنامه را هم مینویسد دچار نشدهاید. این در کارهای بعدی هم ادامه خواهد داشت؟
به نظر من کارگردان باید به فیلمنامهنویسی آگاهی داشته و دورهای را گذرانده باشد اما من برای کار بعدیام به حرفه نویسندگی احترام میگذارم و یک نویسنده استخدام میکنم. من یک کارگردانم.
کاری را در دست تولید دارید؟
کار داستانی نیست. یک اثر مستند است که یکی از دوستان فیلمنامهاش را نوشته است، طرح ارائه شده و قرارداد بسته شده است.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com