کد خبر: ۳۰۵۰۶۲
تاریخ انتشار:
بسته روزانه بولتن نیوز در حوزه فرهنگ/ 13 آبان 94

فرهنگ در رسانه

آرمان، آفتاب یزد، ابتکار، اعتماد، افکار، اطلاعات، ایران، تفاهم، جام جم، جوان، جمهوری اسلامی، حمایت، خراسان، راه مردم، حمایت، روزان، رویش ملت، سیاست روز، شرق، شهروند، قانون، قدس، کیهان، مردم سالاری، وطن امروز و همشهری روزنامه هایی هستند که روزانه به آن‌ها پرداخته و سعی می کنیم گلچینی از بهترین های آنها را در یک سبد فرهنگی به خدمت شما عرضه کنیم.
گروه فرهنگی- امروزه رسانه‌ای نیست که فعالیت داشته باشد و به مقولات فرهنگی توجهی نکند. چه اینکه فرهنگ و رسانه دو روی یک سکه بوده و اصلاً نمی‌توان دم از کار رسانه ای زد ولی مقولات فرهنگی را نادیده گرفت. در این شرایط، یکی از مهمترین رسانه‌هایی که از قدیم الایام و به طور مدام، موضوعات فرهنگی را مورد بررسی قرار داده است، روزنامه‌ها بودند. تا جایی که بعید است تا امروز روزنامه منتشر شده باشد که هیچ بهره ای از فرهنگ نبرده باشد.

به گزارش بولتن نیوز، در روزگار ما نیز روزنامه های موجود با گرایشات سیاسی و فکری گوناگون، دست به این کار زده و در قالب‌های مختلف، به مسائل فرهنگی می پردازند. اما نکته اینجاست که این همه تولیدات فرهنگی منتشر شده در روزنامه‌ها برای دیده شدن پا به این جهان گذاشته اند. به عبارت دیگر، مطلبی که دیده نشود گویی اصلاً تولید نشده است. اما آیا با حجم انبوه سایت‌ها و مجلات و روزنامه‌ها و رسانه‌های مختلف دیگری که وجود دارد، می‌توان به همه آن‌ها پرداخت و مطالب شان را از نظر گذراند؟ جواب معلوم است …

فرهنگ در رسانه

به همین دلیل ما در بولتن نیوز سعی کرده‌ایم تا از این به بعد و در قالب صفحه«فرهنگ در رسانه»به بازخوانی و بازنشر اصلی‌ترین مطالب فرهنگی روزنامه‌ها بپردازیم. به عبارت دیگر، «فرهنگ در رسانه»تلاشی است برای تبلور روزانه تراوشات فرهنگی روزنامه های کشور. تا به این طریق، حداقل اصلی‌ترین مقولات فرهنگی که در روزنامه‌ها منتشر شده است، توسط مخاطبین دیده شود. البته ما از همین جا، دست همکاری خود را به سمت همگان دراز کرده و از همه کسانی که تمایل دارند به انحای مختلف در این زمینه به ما کمک کنند، دعوت می‌کنیم تا در کنار ما، به ارتقای صفحه«فرهنگ در رسانه»کمک کنند.

آرمان، آفتاب یزد، ابتکار، اعتماد، افکار، اطلاعات، ایران، تفاهم، جام جم، جوان، جمهوری اسلامی، حمایت، خراسان، راه مردم، حمایت، روزان، رویش ملت، سیاست روز، شرق، شهروند، قانون، قدس، کیهان، مردم سالاری، وطن امروز و همشهری روزنامه هایی هستند که روزانه به آن‌ها پرداخته و سعی می کنیم گلچینی از بهترین های آنها را در یک سبد فرهنگی به خدمت شما عرضه کنیم.

***

آفتاب یزد/با ناصر تقوایی و طرح یک پرسش

چرا خالق «ناخدا خورشید» فیلم نمى‌سازد؟


صبا شادور: هنوزم وقتی می‌خواهیم یادی از سریال‌های خوش ساخت تلویزیون را بر ذهن بیاوریم، سریال «دایی جان ناپلئون» از خاطرمان می‌گذرد. هنوز هم وقتی نام ناصر تقوایی را می‌شنویم به ناگهان یاد فیلم‌های ماندگار او در سینما در ذهن‌مان نقش می بندد. از «آرامش در حضور دیگران» که اولین تجربه کارگردانی او در سینما بود تا «نفرین»، «ناخدا خورشید » و «ای ایران» و این اواخر «کاغذ بی خط»؛ البته در هر جشن و یا جشنواره‌ای هم که برگزار می‌شود، ممکن است به بهانه‌های مختلف چهره این کارگردان ارزشمند سینما را دیده باشیم؛ حالا چه با فیلم‌های کوتاه و مستند و چه با آثار بلندی که در سینما به یادگار گذاشته است اصلاً شاید همین یادآوری‌ها از فیلم‌های این کارگردان باشد، که همیشه این سوال را در ذهن ما می‌آورد که چه زمانی قرار است این کارگردان فیلم دیگری را در کارنامه کاری‌اش بسازد و دوستداران خود را از این موضوع دور کند که دیگر درسینما فیلم نمی‌سازد. گاهی فکر می‌کنیم شرایط حال حاضر سینما باعث عدم فیلمسازی این کارگردان سینما شده است اما سال گذشته حجت‌الله ایوبی رئیس سازمان سینمایی در جشنی اعلام کرد که از ساخت فیلم‌های جدید توسط بهرام بیضایی و ناصر تقوایی حمایت خواهد کرد و خود این بزرگان بهتر از هر کسی می‌دانند که هر زمان بخواهند فیلم بسازند ما استقبال خواهیم کرد. اما باز هم اتفاقی نیفتاد! حالا بیش از 14 سال از ساخت «کاغذ بی‌خط» به عنوان آخرین ساخته تقوایی می‌گذرد و «چای تلخ» همچنان نیمه کاره رها شده است. گویا در هر مصاحبه و گفتمانی هم خبری از ساخت فیلم تازه او به گوش نمی‌رسد. با این حال دلمان طاقت نمی‌آورد و باز هم به سراغ تقوایی می‌رویم تا از او درباره تازه‌ترین نگارش فیلمنامه و تولید آن بپرسیم. تقوایی کارگردان سینما درباره اینکه چه زمانی می‌خواهد فیلمسازی را دوباره آغاز کند، به هنرآنلاین، گفت: قصد ندارم فعلاً کاری را شروع کنم. نمی‌دانم، اما همین که در این جشن‌ها شرکت می‌کنم و همکاران قدیمی و جدید را می‌بینم و دیدارها تازه می‌شود، برایم کافی است. کارگردان فیلم «ناخدا خورشید» در ادامه به مدیران فعلی در سینما اشاره کرد و گفت: فکر نکنید به خاطر مدیران سینما است که فیلم نمی‌سازم؛ اگر بخواهم فیلم بسازم کسی مانع من نیست. اما الان دلم نمی‌خواهد در سینما کاری انجام دهم. وی در ادامه بیان کرد: از طرفی دیگر کسانی هم هستند که نمی‌خواهند من در سینما فیلم بسازم که باز هم به آن‌ها کاری ندارم و اگر شرایط فیلمسازی را داشته باشم، کار خودم را انجام می‌دهم. اصلاً دوست ندارم فیلم بسازم. کسی را نمی‌توان مجبور به کاری کرد که دوست ندارد. فکر می‌کنم هنوز تکلیف سینما با اهالی آن روشن نیست. پس اصراری هم به اینکه در شرایط حاضر فیلم بسازم، ندارم. تقوایی گفت: دلم می‌خواهد خودم تهیه‌کننده فیلمم باشم. به هرحال هزینه ساخت یک فیلم سینمایی آنقدر بالا است که نمی‌توانم هزینه کنم. کارگردان فیلم «کاغذ بی خط» در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه بعضی از فیلم‌هایی هم که ساخته شده‌اند، با عدم اکران روبرو می‌شوند، عنوان کرد: به هرحال وقتی ما نمی‌دانیم چه اتفاقی برای فیلم ساخته شده ما در پیش از اکران خواهد افتاد، ترجیح می‌دهم فیلمی نسازم.

آفتاب یزد/گفتگوی آفتاب یزد با پیام احمدی کاشانی، به بهانه برگزاری نمایشگاه عکس «شور سرخ»

شور ماجراجویانه یک عکاس، از جنگ در سوریه تا عاشورای حسینی

فرین روحانیان: «شور سرخ»، عنوان نمایشگاهی از عکس‌های عاشورایی پیام احمدی کاشانی است که این روزها در نگارخانه «مهر» فرهنگسرای انقلاب اسلامی در حال برگزاری است. در این نمایشگاه که از 29 مهر افتتاح شده، 20 قطعه عکس از عزاداری مردمی و آئین‌های عاشورایی در حرم حضرت امام رضا(ع) و حرم حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) به نمایش درآمده است. احمدی کاشانی در این نمایشگاه با نگاهی ویژه و در قاب‌هایی تازه عزاداری‌های مردم ایران در ایام محرم را به تصویر کشیده است. پیام احمدی کاشانی متولد سال 1357 در تهران، کارشناس اقتصاد و دانشجوی کارشناسی ارشد مدیریت است. وی که تجربه‌های بسیاری در عرصه‌های مختلف کاری را پشت سر گذاشته است، چندین جایزه هنری و تالیف کتاب نیز در کارنامه هنری خود دارد. در حاشیه برگزاری نمایشگاهی از این هنرمند در فرهنگسرای انقلاب اسلامی، به گفتگو با او نشستیم.

http://fhnews.ir/files/fa/news/1394/8/11/50826_236.jpg

* آقای احمدی، چطور شد که به هنر روی آوردید؟

پیش از ورود به دانشگاه دو دیپلم کسب کردم که یکی در زمینه گرافیک بود، در نتیجه می‌توانم بگویم که از ابتدا به کار هنری علاقه‌مند بودم و در حوزه‌های مختلف آن، فعالیت داشتم.

* فعالیت ظاهرا خیلی هم جدی بوده و شما درجه هنری نیز کسب کرده‌اید.

بله، من در زمینه هنرهای صناعی و رشته معرق، درجه سه هنری دارم.

* از چه زمانی به عکاسی مشغول شدید؟

فعالیت عکاسی من به 17 سال پیش بازمی‌گردد که با دوربین‌های آنالوگ کار می‌کردم. یک دوربین نیکون اف 14 داشتم و در حمام خانه، عکس‌ها را خودم ظاهر می‌کردم. بعد از آن هم با آمدن دوربین‌های دیجیتال وارد دنیای عکاسی دیجیتال شدم.

*بیشتر به چه موضوعاتی در عکاسی می‌پردازید؟

من اصولا خیلی اهل طبیعت‌گردی هستم و در نتیجه به سفرهای زیادی رفته‌ام والبته در حوزه‌های متفاوتی نیز عکاسی کرده‌ام؛ از سفر به ارمنستان، سوریه، نپال و ... گرفته تا عکاسی مد، مستند اجتماعی، طبیعت، خبری و ...

* ظاهرا پروژه‌ای هم از جنگ سوریه عکاسی کرده‌اید.

بله، سال گذشته خردادماه برای عکاسی به سوریه رفتم.

* شما که به صورت حرفه‌ای عکاسی خبری نمی‌کنید، چطور به چنین عکاسی خطرناکی رفتید؟

درست است که عکاسی خبری به صورت حرفه‌ای انجام نمی‌دهم اما این ژانر و عکاسی مستند اجتماعی از حوزه‌های مورد علاقه من هستند. مدتی بود که می‌خواستم به سوریه بروم و از جنگ عکاسی کنم و موفق نمی‌شدم تا اینکه به دلیل اینکه مدیر روابط عمومی بیمارستان بقیه‌الله بودم، فرصتی پیش آمد و برای عکاسی به سوریه رفتم. ما یک گروه 4 نفره بودیم به همراه یک راهنما و من تنها ایرانی گروه بودم، در همان سفر یکی از ما در هنگام عکاسی مورد اصابت گلوله قرار گرفت.

* چه مدت در سوریه بودید؟

قرار بود یک هفته بمانیم که به دلیل وخامت اوضاع جنگ تنها توانستیم دو روز و یک شب در حلب بمانیم و عکاسی کنیم.

* این عکس‌ها را تاکنون ارائه نکرده‌اید؟

خیر، این پروژه را هنوز به نمایش نگذاشته‌ام.

* موضوع عکاسی در نپال چه بود؟

در زلزله اخیری که در نپال به وقوع پیوست من به همراه تیم وزارت بهداشت به نپال رفتم و حدود 8 ساعت توانستم عکاسی کنم، باز هم به دلیل شرایط هشدار منطقه که وارد فاز عفونی شده بود، زمان محدودی در اختیار داشتم اما همان اندازه هم تجربه دردناک و مغتنمی برایم بود. این مجموعه نیز هنوز به نمایش درنیامده است.

* این علاقه‌مندی و ماجراجویی در زمینه عکاسی خبری و مستند اجتماعی در حالی که برای رسانه خاصی هم عکاسی نمی‌کنید، خیلی قابل توجه است.

من به دلیل اینکه سه سال هم مدیر روابط عمومی بیمارستان قلب شهید رجایی تهران بودم و هم به دلیل علاقه‌ای که به این حوزه داشتم؛ یک دوره خبرنگاری در خبرگزاری ایسنا گذراندم که در همان حین اصول عکاسی خبری را نیز فرا گرفتم. در بیمارستان هم به دلیل علاقه‌مندی‌ای که داشتم بیشتر عکس‌ها را از شخصیت‌های سیاسی‌ای که به بیمارستان مراجعه می‌کردند، خودم می‌گرفتم. در مجموع می‌توانم بگویم اعتقاد دارم که حتما نباید زیبایی‌ها را به نمایش درآورد، گاهی نیز لازم است که رنج و درد مردم را نیز به تصویر بکشیم؛ فکر می‌کنم در جنگ جهانی دوم بود که یک عکاس لهستانی، عکسی گرفت که در آن عکاسی را نشان داد که در حال عکاسی کردن تیر می‌خورد و همین عکس باعث می‌شود که جنگ بین لهستان و آلمان خاتمه پیدا کند؛ پس عکس‌ها می‌توانند بسیار تاثیرگذار باشند. فکر می‌کنم در کنار زیبایی‌های به عنوان مثال طبیعت، باید نشان دهیم که در کنار آرامش و راحتی رنج و سختی هم وجود دارد که هم اکنون کشورهای همسایه ما به آن دچار شده‌اند. اینکه چرا من به دنبال این نوع از عکاسی می‌روم غیر از آن تفکری که درباره‌اش گفتم، شاید بخشی هم به هیجان این کار برگردد. شاید چنین موقعیت‌هایی همیشه برای من یا خیلی از عکاسان دیگر پیش نیاید که تجربه حضور در یک جنگ و یا یک حادثه طبیعی را داشته باشند، این موضوع به نوعی به حس انسان دوستانه‌ای که در وجود انسان‌ها است نیز باز می‌گردد. موضوعی که با انسان‌ها در ارتباط است به صورتی ناخودآگاه من را به سوی خودش جذب می‌کند.

http://fhnews.ir/files/fa/news/1394/8/11/50825_541.jpg

* با این همه تجربه در حوزه‌های مختلف، خودتان را بیشتر عکاس چه ژانری می‌دانید؟

مهمترین نکته برای من عکاسی است اما شاید بیشتر عکاسی طبیعت را بتوانم نام ببرم. از همین بابت هم عضو نشنال ژئوگرافیک هستم.

*نمایشگاه اخیرتان درباره مراسم عزاداری در ایام محرم است، باز هم مستند اجتماعی، از این نمایشگاه بگویید و اینکه آیا پیش از این هم نمایشگاهی برگزار کرده‌اید؟

بله، یک نمایشگاه در فرهنگسرای کاشانک داشتم و نمایشگاه اخیر هم که در فرهنگسرای انقلاب اسلامی برگزار شده و همانطور که اشاره کردید به ایام محرم مربوط است. در این نمایشگاه از بین بیش از 200 عکسی که در زمینه محرم و عزاداری‌های تاسوعا و عاشورا داشتم، حدود 20 عکس برای نمایش در این نمایشگاه انتخاب شد. همه آثار در ابعاد 50 در 70 چاپ شده‌اند و مربوط به مشهد مقدس، امام‌زاده صالح (ع) تهران، تبریز و ... است. همه آثار این نمایشگاه به خصوص مربوط به مراسم تاسوعا و عاشورا هستند. در این زمینه باید از خانم رباط‌جزئی و آقای اسماعیلی تشکر کنم.

* عکاسی از یک سوژه مشترک در یک کشور مشترک، یعنی تاسوعا و عاشورا در ایران، با رسم‌ها و فرهنگ‌های مختلف تجربه خاصی است که شما داشته‌اید، از این تجربه بگویید.

تفاوت‌های زیبایی در انجام مراسم و مناسک این ایام در شهرهای مختلف ایران وجود دارد، که سعی من هم در این نمایشگاه به تصویر کشیدن همین تفاوت‌ها بوده است. در واقع این پروژه یک پژوهش مردم شناسانه به حساب می‌آید و آشنایی با فرهنگ‌ها و مردم از اقوام مختلف برای من یک امتیاز به شمار می‌آید.

گفتنی است، پیام احمدی کاشانی از برگزیدگان مسابقات شمسه، مسابقه بین‌المللی اعتیاد که از سوی دانشگاه علوم پزشکی ارومیه برگزار شد، بوده و هم اکنون مشغول به تدریس عکاسی در دانشگاه آزاد اسلامی در رشته کارشناسی ارشد مدیریت است که با حمایت دانشگاه برگزار می‌شود.

آفتاب یزد/علیرضا داودنژاد:

تاریخ سینما، تاریخ دور شدن از زندگی است

عقیل قیومی: عصر یازدهمین روز پاییز فضای سالن سینما ‌سوره اصفهان بوی «روغن مار» گرفته بود! جمعیت قابل توجه‌ای ازعلاقه‌مندان سینما درسالن انتظار، علیرضا داود‌نژاد را سر ذوق آورد تا از فراز پلکان با دوربین موبایلش صحنه‌هایی شکار کند از استقبال تماشاگران. توانمندی‌های گوشیِ موبایل و دوربین‌اش عجیب ذهن داود‌نژاد را قلقلک می‌دهد و از ثبت زندگی واقعی با موبایل که این روزها به مانیفست او در فیلم ‌سازی بدل شده، غافل نمی‌شود. شلوغی سالن نمایش علاوه بر آوازه کارگردان روغن مار، دلیل مهم‌تری هم دارد و آن بازگشایی دانشگاه‌ها وحضوردانشجویان علاقه‌مند- عمدتا غیربومی- در شهراست ، پس لازم است تا دست‌ اندرکاران گروه هنرو تجربه در اصفهان ازتبلیغات محیطی دردانشگاه‌های شهرغافل نشوند. به گزارش هنر و تجربه منتقد مدعو- نیما حسنی‌نسب- هم در ابتدای سخنانش از مسئولان نشست نقد و ‌بررسی در اصفهان تقاضا می‌کند تا از چند روز قبل از چنین جلساتی، بنر کوچک تبلیغاتی جهت اطلاع‌رسانی در فضای باز و آستانه درب ورودی حوزه هنری نصب شود. اما ظاهرا فیلمی‌که یک محصول موبایلی‌ است منجر به هجوم پرسش‌هایی به ذهن تماشاگران شده؛ تا جایی که یکی از تماشاگران با خطاب قرار دادن کارگردان می‌پرسد: « من از دوستداران فیلم‌های صمیمی‌پیشین شما هستم ولی صادقانه بگویید اگر به جای شما یک کارگردان گمنام چنین فیلمی‌را به گروه هنروتجربه سپرده بود، آیا هرگز فرصت نمایش دراین گروه را دراختیارش می‌گذاشتند؟!» و کارگردان می‌گوید که از اعضای انتخاب فیلم در این گروه شناخت دارد و هیچ یک اهل تعارف و رودربایستی نیستند، اعضای هیئت انتخاب کسانی نیستند که گول بخورند و همگی سینما را خوب می‌شناسند و متوجه نکات سینمایی هر یک از فیلم‌ها هستند و این‌گونه است که کارگردان ومنتقد مدعوتا پایان جلسه دربرابرتمامی‌چون‌ و‌چراهای تماشاگران، از فیلم دفاع می‌کنند .

http://cinemapress.ir/download?f=2013/02/07/4/87699.jpg

* دغدغه‌ زبان سینما

حسنی‌ نسب فارغ از این چون ‌‌وچراها و هرگونه نتیجه و ارزش‌گذاری، علیرضا داودنژاد را می‌ستاید که همچنان در این سن‌ وسال عاشق سینماست و یک‌ تنه و با چنگ‌ ودندان دغدغه‌ زبان سینما دارد و می‌خواهد زبان سینما را ارتقا دهد و به روز باشد. او می‌گوید:

« گرامر و زیباشناسی سینما

برای داودنژاد مهم است، آنهم در روزگاری که همه هم‌ نسلانش و حتی جوانان فیلمساز هم در پی این هستند که هنرپیشه‌ای را با چند گریم مختلف به کار بگیرند و پولی به دست بیاورند. وقتی همه در پی این هستند که از نهادی بودجه‌ای بگیرند و فیلمی‌سفارشی بسازند، چنین تلاشی از سوی یک فیلمساز برای ارتقای زبان سینما جای تقدیر و تشکر دارد.» حسنی‌نسب از تماشاگرانی که فیلم مصائب شیرین را دیده‌اند می‌خواهد تا دست خود را بالا بگیرند و ادامه می‌دهد که این فیلم به گونه‌ای ادامه همان فیلم است. او در این باره می‌گوید: « دختر و پسری که علیرغم مخالفت‌ها می‌خواهند با هم ازدواج کنند. همان رضا و مونا که این فیلم ماجرای بیست سال آینده زندگی آن دو جوان است. دقیقا مدل ریچارد لینک‌لیتر در پسربچگی یا برگمان در ساراباند.»

پس از سخنان حسنی نسب، علیرضا داودنژاد می‌گوید: « اگر باور داشته باشیم که سینما هنر خوب دیدن و خوب شنیدن است، می‌توان راجع به برخی از مسائل تامل کرد و درباره‌شان سخن گفت. منبع الهام ما برای فیلم ساختن چه چیزی‌است جز زندگی؟ ما اگر زندگی را خوب نبینیم و خوب نشنویم چگونه ممکن است فیلم خوبی بسازیم؟ من این‌گونه فیلم ساختن را دوست دارم و خسته نمی‌شوم. جذابیت آدم‌ها و روابط‌شان آن‌قدر برایم شیرین است که هیچ‌کدام از مشکلات دامن‌گیر فیلمساز ایرانی مانع کارم نمی‌شود. دلیلی ندارد در مملکتی که مردم از فیلم خوب استقبال می‌کنند، این‌گونه ابتکار عمل از دست تولیدکنندگان داخلی خارج شود و به دست محصولات ترکی و هندی و ماهواره‌ای بیفتد.»

* خاموش شدن نبض زندگی در سینما!

تماشاگری معتقد است که فضای فیلم، فضایی نیست که بشود با آن چنین محتوایی را به کار برد و از کارگردان می‌پرسد: « آیا در مقام تجربه ‌گری چنین فرمی‌را انتخاب کرده‌اید یا نه نوعی شورش است علیه فیلمسازی متعارف؟ من راستش نتوانستم سینمای شما را در این فیلم درک کنم. در صورتی که در کلاس هنرپیشگی به گونه‌ای درک و تفکرنائل می‌شویم.» داودنژاد در پاسخ به سوال این تماشاگر از مشاهده‌‌‌ نبض زندگی طبیعی در سینما می‌گوید و ادامه می‌دهد:« وقتی سینما رفت به سمت روایت و دوربین و خواست قصه بگوید نور لازم بود، سه پایه و کرین و لباس و گریم لازم بود. این مجموعه دو ویژگی داشت. سفارشی که پشتش بود. در اجرایی که در پلاتو اتفاق می‌افتد نبض زندگی نمی‌تپد و بیش از اینکه متوجه زندگی باشیم متوجه قصه‌ها هستیم. به تدریج نبض زندگی در سینما خاموش شده. سینما غرق شده در روایت‌هایی که با مجموعه‌ای از اشباح مواجه‌ایم. به این نتیجه رسیدم که تاریخ سینما تاریخ دور شدن از زندگی است. به یک جور کوری و ثقل سامعه دچار شده‌ایم. به تدریج رابطه‌ خودم هم با زندگی مخدوش شد. فیلم‌سازها رفتند توی پیله‌ای و من احساس کردم در سینما داریم از زندگی جدا می‌افتیم. زندگی چقدر جذاب است. بار تاریخی کلمه زندگی بعد از سینما تفاوت دارد با کلمه زندگی در نسل‌های قبل سینما. این تجربه‌ها ارزش انجام دادن دارند، یک جور تذکر ارزش زندگی هستند برای سینما.»

ابتکار/افتتاح چهارمین دوسالانه گرافیک ایران در شیراز؛

«سرو نقره‌ای» در شهر بهارنارنج

چهارمین بیینال «سرو نقره‌‏ای»، پس از پایتخت سیاسی کشور در حالی در سرزمین سبز شهر بهارنارنج، پایتخت فرهنگ و ادب و هنر ایران آغاز بکار کرد که با استقبال بی‌نظیر و ازدحام گسترده اهالی هنر گرافیک و هنردوستان این رشته پرطرفدار و حضور مطرح‌ترین چهره‌ تصویرگری معاصرِ جهان همراه بود.

در آیینی که به مناسبت افتتاح چهارمین دوسالانه گرافیک ایران با عنوان "سرو نقره‌ای" با حضور علی مرادخانی معاون هنری وزارت ارشاد و مجید ملانوروزی رئیس مرکز هنرهای تجسمی در مجموعه گرینلند شیراز برگزار شد، علی مرادخانی به عنوان نخستین سخنران این آیین استعداد و پتانسیل هنری موجود جوانان شهر شیراز را بی‌نظیر توصیف کرد و این شهر ادب‌پرور و هنر دوست را لایق راه اندازی موزه هنرهای معاصر دانست.

موزه هنرهای معاصر شیراز تاسیس می‌شود

در حالی که معاون هنری وزارت ارشاد به دلیل پتانسیل بالا و استعدادهای بی‌نظیرِ جوانان هنری این دیار، پیش بینی برگزاری بیست و سومین دوسالانه هنر جوان ایران سال آینده را نیز برای شیراز اعلام کرد، از سوی شهردار شهر صدرا نیز زمین ساخت موزه هنرهای معاصر شیراز تامین شد و آیین آغاز به کار این رویداد تجسمی بزرگ، کام اهالی هنر دوست شیرازی را شیرین کرد. معاون هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی که نتیجه اعتماد دولت را برای تمرکززدایی از برنامه‌های فرهنگی و هنری در شیراز دید عنوان کرد: که یکی از وضعیت‌هایی که دولت به شدت دنبال می‌کند برگزاری این دست برنامه‌هاست و از این رو امروز نتیجه این موضوع با برپایی دوسالانه سرونقره‌ای در شیراز دیده می‌شود. مرادخانی به حضور موفق ایران در اکسپو ایتالیا و بی‌ینال هنر ونیز اشاره کرد و اظهار کرد که حضور فعال جوانان و هنرمندان ایرانی در این رویدادهای بزرگ هنری می‌تواند نقشه راه قرار گیرد تا جوانان به این واسطه به چنین برنامه‌هایی اعزام شوند و این نکته مهم است که به زودی از میان هنرمندان جوان، نخبه‌ها برای دوسالانه‌ها و جشنواره‌ها اعزام شوند. معاون هنری وزارت ارشاد، شیراز و شاعرانگی آن را منشا اتفاقات بسیاری در هنرهای تجسمی اعلام کرد و تاکید کرد حیف است شهری با این قدمت و استعداد موزه هنرهای معاصر نداشته باشد، لذا با فراهم کردن امکانات می‌شود برنامه‌ اجرایی این موزه در شیراز را در برنامه ششم توسعه قرار داد.

http://static0.bornanews.ir/thumbnail/bhbCZCTheeAV/zKlnR2CgDMts54GkxMYEj8fvMMUiCETIT3Il7Z8QJ7YCZYBL8OGb1tkXRmfG0ZrOzG4dCpLzLSmmrKvCe4wUTk1CGxYQFzkG/%25D8%25B3%25D8%25B1%25D9%2588%2B%25D9%2586%25D9%2582%25D8%25B1%25D9%2587%2B%25D8%25A7%25DB%258C.jpg

دیدن بر شنیدن و گفتن غلبه کرده

بهزاد مریدی هم به عنوان دومین سخنران این آیین پرطرفدار در شیراز، جهان ما را مورد هجوم تصاویر دانست و ابراز کرد که دیدن بر شنیدن و گفتن غلبه پیدا کرده است. مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی فارس که معتقد است؛ اکنون در موبایلِ هریک از ما هزاران تصویر وجود دارد، تعداد تصاویری را که در یک روز می‌بینیم را با تعداد تصاویری که یک جهانگرد قرن نوزدهمی در تمام سفرهایش میدید برابر دانست و خاطر نشان کرد که ابزارهای تولید تصویر متنوع‌تر، ساده‌تر و همچنین ابزارهای بازتولید دیجیتالی تصویر بیشتر و گسترده‌تر شده است. مریدی در میان صدایِ ازدحام جمعیت مشتاقِ که حتی با وجود سیستم‌های صوتی قوی، تلاش برای شنیدن هر صوتی را سخت می‌کرد دنیای کنونی را بگونه‌ای خواند که امروز هرگونه تصور بشری به تصویر تبدیل می‌شود و به جایی رسیدیم که اکنون تصویر روشنی از خیالی‌ترین امور را پیش رو داریم. او از ادبیات تخیلی و خدمتی که این حوزه برای مخاطبان قرن نوزدهم داشت گفت و بیان کرد که ادبیات تخیلی دامنه تخیلات بشری را بسط می‌داد و ابراز کرد که این همان هنریست که اکنون نقاشی و تصویرسازان به آن می‌پردازند و آن را خلق می‌کنند. مقام ارشد فرهنگی فارس گفت که فرهنگ ما، بصری شده است و امروز از همه امور، حتی دوردست‌ترین جزایر این کره خاکی، حتی اگر نرفته باشیم، تصویر روشنی داریم و از همین رو مفهوم فرهنگ بصری در کانون توجه محققان و سیاستگذاران قرار گرفته است. مدیرکل ارشاد فارس آسیب آلودگی بصری، با وجود در حال رشد و پرورش بودن فرهنگ بصری انسان را هشدار داد و ابراز نگرانی کرد که سهولت در ساخت تصویر و سرعت در بازتولید دیجیتالی تصویر موجب شده است که تصاویری نازل و بدون کیفیت زیباشناختی پیرامون‌مان را بگیرد و برای کنترل این آلودگی بصری برخی پیشنهاد به ارتقا سواد بصری می‌دهند یعنی مردم باید بیاموزند که کدام تصاویر بی‌ارزش و کدام با ارزش است یعنی کدام را ببینند وکدام را نبینند. مریدی برای نجات از آلودگی بصری موجود، گرافیست‌ها را امید آتی کشور خواند و هنرمندان عرصه طراحی، گرافیک و تصویرسازی را بازوان پر توان و تاثیرگذار خطاب کرد و از تصویرسازان خواست تا فرهنگ بصری و سواد بصری را ارتقا دهند و با آفرینش آثاری زیباشناسانه بر کیفیت تصاویر بیافزایند.

تمرکززدایی از برگزاری دوسالانه‌های هنری

رئیس هیئت مدیره انجمن صنفی طراحان گرافیک ایران هم در حالی که خرسندی خود را از برگزاری این مهم در شیراز ابراز می‌کرد اولویت این انجمن را تمرکززدایی از برگزاری دوسالانه‌های هنری به ویژه "سرونقره‌ای" عنوان کرد و گفت: خوشبختانه این نخستین باری است که "سرو نقره‌ای" بیرون از تهران برگزار می‌شود لذا خرسندیم که شهر شیراز پیش قدم این جریان شد.علی رشیدی با بیان اینکه همیشه علاقه داشتیم این اتفاق بیفتند، ابراز کرد که شما به ما قوت قلب دادید تا این رویداد در شهرهای دیگر نیز برگزار شود.

خوشحالی فرر از حضور در ایران

میهمان ویژه این آیین ایسیدور فرر هم به عنوان آخرین سخنران این محفل هنری گفت که شکل‌گیری این رویا در شیراز برای او خاطره‌ای بیاد ماندنی است و در حالی که دنیای غرب را مملو از پیش قضاوت‌های پوچ دانست، تاکید کرد که تنها راه فهمیدن ایران سفر کردن به این کشور است. این طراح و تصویرساز اسپانیایی در جمع گرافیست‌های سرا پا گوش شیرازی بیان کرد: دیدن، اینکه ذات انسان در همه جای دنیا یکسان است تجربه والایی است از این رو در دو روزی که ایران هستم تمام آن ذهیت‌هایی که بر اساس پیش قضاوت‌های غربی است پاک شد و این را با چشمانم دیدم، ایران کشوری با مردمی به شدت سخاوتمند و خلاق است و برای من اینجا بودن بهترین هدیه است.فرر ابراز کرد: به تعداد نامحدودی تعریف میان طراحان در دنیا وجود دارد و طراحی ممکن کردن تصور خیالی است از این رو باهم و در بین هم تصورات خیالی را ممکن می‌کنیم.

مهمانان همایش

لازم به یادآوری است قباد شیوا، ساعد مشکی، بیژن صیفوری، اونیش امین الهی و ایرج میرزاعلیخانی از اساتید گرافیک کشور هم در این آیین پر طرفدارِ باشکوه حضور داشتند. در ادامه چهارمین مراسم افتتاحیه دوسالانه گرافیک "سرونقره ای" در شیراز، کارگاه ایسیدور فرر، گرافیست اسپانیایی در مجموعه فرهنگی و گردشگری گرینلند برگزار می‌شود.

ابتکار/گفت و گو با سازندگان فیلم " چهارشنبه 19 اردیبهشت"

نمی‌خواستم به هر قیمتی فیلم بسازم

وحید جلیلوند کارگردان فیلم "چهارشنبه 19 اردیبهشت" در نشست ایسنا با سازندگان این فیلم می‌گوید که بعد از 20 و اندی سال کار در حوزه‌ی تئاتر، تلویزیون، رادیو و سینما هنوز هیچ شغلی ندارد و امیدوار است که هرگز هم نداشته باشد چون معتقد است پاشنه‌ی آشیل هرحرفه‌ای، "شغلی شدن" آن است.

http://media.farsnews.com/media/Uploaded/Files/Images/1392/09/21/13920921233820506_PhotoL.jpg

او بعد از سال‌ها فعالیت در رادیو، تلویزیون و تئاتر، سرانجام سال گذشته اولین فیلمش "چهارشنبه 19 اردیبهشت" را ساخت که در داخل و خارج مورد توجه قرار گرفت. این فیلم در حال حاضر روی پرده‌ی سینماهاست و خبرنگاران سینمایی ایسنا همزمان با نمایش عمومی فیلم با وحید جلیلوند (یکی از نویسندگان، بازیگر نقش علی و کارگردان کار)، علی جلیلوند (تهیه‌کننده) و علی زرنگار (دیگر نویسنده‌ی فیلمنامه) گفتگویی داشتند که در ادامه می‌خوانیم. در آغاز این گفتگو وحید جلیلوند درباره‌ی شروع دیرهنگامِ فیلمسازی‌اش و اینکه این موضوع چقدر برآمده از دغدغه‌های او بوده است‌، گفت: طبیعتاً از دوره‌ی دانشجویی سودای ساختِ فیلم بلندِ سینمایی را داشتم و از حدود هفده هجده سال پیش به همین انگیزه و به عنوان تدوین‌گر واردِ سازمانِ صدا و سیما شدم و با کارگردانیِ تلویزیونی و مستند سازی ادامه دادم‌، ولی نکته این است که در کشور ما همه چیز دیر اتفاق می‌افتد. یعنی فرد تمام سال‌های شور و هیجان و جوانی‌ و توان مندی‌اش را درگیرِ ثابت کردن خویش است. این وضعیت سبب می‌شود تا خلق اثر اصلی او، مدام به تعویق بیفتد. او در عین حال ادامه داد: البته چند سالی می‌شد که امکانِ ساختِ اولین فیلمِ بلند برایم فراهم بود اما ترجیح دادم این شروع با وسواس بیشتری اتفاق بیفتد. یعنی تمام شرایط برای ساخت اولین اثرم فراهم باشد تا نخواهم به هر قیمتی فیلم بسازم.

دغدغه اجتماعی دارم

این کارگردان در پاسخ به این پرسش که اگر چند سال پیش شرایط برای ساختِ فیلم فراهم می‌شد، بازهم به همین موضوع می‌‍‌پرداختید یا آن زمان اولویت‌های دیگری داشتید‌، توضیح داد: دست کم تمام سوابقم درمستندسازی نشان می‌دهد همواره دغدغه‌ی مسایل اجتماعی را داشته‌ام. بنابراین اگر مثلا 10 سال پیش هم می‌خواستم فیلم بسازم، قطعا در حوزه‌ی سینمای اجتماعی کار می‌کردم اما نمی‌دانم آن زمان هم حتما همین فیلم "چهارشنبه 19 اردیبهشت" را می‌ساختم یا نه. ولی می‌دانم به طور قطع در حوزه‌ی اجتماعی کار می‌کردم. همچنانکه در رادیو هم برنامه‌های اجتماعی داشتم و در تلویزیون هم بیش از 30 مستند ساخته‌ام که بیشتر آنها مستندهای اجتماعی بوده است.

از هیچ نوع ممیزی دفاع نمی‌کنم

وحید جلیلوند درباره‌ی مشکلات سینمای اجتماعی و در پاسخ به این پرسش که چقدر می‌تواند با مشکلات کنار بیاید و در مسیر دغدغه‌اش پیش برود، گفت: برای این فیلم هیچ مشکلی بابت پروانه ساخت و نمایش نداشتیم اما ممکن است در فیلم‌های بعدی مان این اتفاق بیافتد. با این حال سینماگران ما دیگر به این شیوه عادت کرده‌اند و می‌دانند چگونه راه خود را باز کنند. این وضعیت بخشی از پروسه‌ی تولید کار شده است. دست کم من فکر می‌کنم مساله‌ی خیلی بزرگی نیست.

راهش شلوغ‌بازی نیست

وی با تاکید بر اینکه اصلا و به هیچ وجه از هیچ نوع ممیزی در هیچ کجای دنیا دفاع نمی‌کنم، خاطرنشان کرد: این تصور یا توهم که همه جا هرچه دوست دارند می‌توانند بسازند، شوخی است. در دیگر کشورها هم اگر دستگاه‌های نظارتی وجود نداشته باشند، تهیه‌کنندگان و کمپانی‌های عجیب و غریبی هستند که اجازه نمی‌دهند شما هر آن چیزی که می‌خواهید بسازید. که این هم نوع دیگری از نظارت است. مثلا در کشورهایی مانند چین قبل از تحولاتِ اخیرش کارگردانان بسیاری داشته‌ایم که با بدبختی فیلم ساخته‌اند. جالب است بدانید آنجا اصلاً وزارتی به نام سانسور وجود داشته است! اگر سرنوشت کارگردان درخشانی مانند ژانگ ییمو را بدانیم که با چه مشقتی فیلم ساخته‌، دیگر از غر زدن دست بر می‌داریم. اینها تایید شرایط موجود نیست، حتما سیستم نظارتی ما تا شرایط ایده آل خیلی فاصله دارد ولی راهش هم فرافکنی و شلوغ بازی نیست و راه فرهنگی‌تری نیاز دارد. شاید در بسیاری مواقع اگر فیلمنامه را دقیق بنویسم و بسازیم، اشکال و ایراد زیادی به وجود نمی‌آید. علی زرنگار همچنین درباره انتخاب شیوه اپیزودیک برای نگارش فیلمنامه توضیح داد: این شیوه از روایت را به واسطه‌ی همخوانی‌اش با قصه و مضمونِ کار انتخاب کردیم. چرا که بستر مناسب‌تری بود برای پرداخت جزیی‌تر به سه شخصیت اصلی. چرا که این امکان را می‌داد که در عین نزدیک شدن به شخصیت‌ها و دستیابی به همذات پنداری بیشتر، قصه در بستر سه زندگی و فضای پیرامونی آنها، بسط و گسترش پیدا کند.او اضافه کرد: این فیلم در حقیقت سه روایت اول شخص است با سه مَفصَل تلاقی که جهانِ هر قصه را به قصه‌ی دیگر پیوند می‌دهد. روایت اول شخص اگرچه دست و پای فیلمنامه‌نویس را به طرز چشمگیری می‌بندد اما به همذات پنداری مخاطب و درگیری او با شخصیتِ اصلی کمک بسیاری می‌کند.

http://media.farsnews.com/media/Uploaded/Files/Images/1393/11/07/13931107190548709_PhotoL.jpg

سوژه را از آگهی روزنامه نگرفتیم

در ادامه وحید جلیلوند با رد این نکته که سوژه‌ی فیلم از یک آگهی واقعی در روزنامه گرفته شده است، درباره انتخاب این موضوع گفت: مشغول نگارش فیلمنامه "چند سال و یک شب" بودیم که شبی یکی از دوستان ما به نام حسین اسکندری که فرد بسیار متمول و خَیری است، حوالی ساعت دو بعد از نیمه شب تماسی گرفت و ماجرایی را تعریف کرد. ماجرا بر سر شک و یقین شخصی‌اش در باب دستگیری و مفهوم بخشش بود. همان زمان با علی(زرنگار) و حسین (مهکام) تصمیم گرفتیم به محض تمام شدن آن فیلمنامه، حتما روی همین سوژه کار ‌کنیم و بی هیچ افقی برای تولید، فیلنامه را نوشتیم.

نامی که مجوز نگرفت

او درباره انتخاب نام فیلم توضیح داد: در ابتدا اسمی که پیشنهاد داده بودیم‌، "اخلال در نظم عمومی" بود که موافقت نشد و بعد از مشورت‌های مختلف‌، به دلایلی همین اسم را انتخاب کردیم. شاید خیلی چشمگیر نباشد ولی خیلی خاص است. امیدواریم "چهارشنبه 19 اردیبهشت" یادآور همیشگی مفهوم و اندیشه‌ی مستتر در فیلم باشد.

علی را دوست داشتم

جلیلوند که در این فیلم نقش "علی" را بازی می‌کند، درباره بازی خودش در این نقش و دشواری‌های بازی و کارگردانی به طور همزمان نیز گفت: از زمان نگارش فیلمنامه در دورخوانی‌های فیلمنامه‌نویسان، هر کدام نقشی را می‌گفتیم و از همان زمان قرار شد"علی" را من بازی کنم. مهم‌ترین دلیلش این بود که هیچ کاراکتری در فیلم این اندازه برایم جذاب نبود.

بی معرفتی‌هایی که می‌بینیم

وی در عین حال ابراز تاسف کرد: در ایران عادت کرده‌ایم نقاط قوت افراد را به نقاط ضعفشان تبدیل کنیم. مثلا در مورد زنده‌یاد خسرو شکیبایی، به جای اینکه آن صدای بی‌نظیر را اکرام و تشویق کنیم، مدام در همین نشریات و روزنامه‌ها می‌گفتند شکیبایی‌ بار بازی‌اش را بر شانه‌ی صدایش می‌اندازد! و بی معرفتی‌هایی از این دست که در سینمای ایران زیاد اتفاق می‌افتد. در مورد من هم سر چند کار مثل "نردبام"،"زمهریر"،"یادآوری" این اتفاق افتاده بود اما کاراکتر "علی" بی صدا بود. می‌خواستم ببینم باز هم چنین نظراتی مطرح می‌شود؟!

گاهی از دست خودت هم حرص می‌خوری

جلیلوند بازی و کارگردانی همزمان را بسیار دشوار خواند و افزود: زمان فیلمبرداری خیلی سخت بود چون با همان وسواس که نسبت به بازیگران دیگر برخورد می‌کنی، باید با خودت هم روبه رو شوی و گاهی همان طور که از دست بازیگران حرص می‌خوری، از دست خودت هم حرص می‌خوری! ولی در سکانس‌هایی که من بازی کردم‌، علی برادرم و علی زرنگار چشمِ کارگردانیِ کار بودند.

علی زرنگار نیز در ادامه این سخنان یادآور شد: به نظر من وحید برای ایفای این نقش، راه سخت و پر خطری را انتخاب کرد. می‌توانست بر تصور عمومی از فردی مریض که حالا موقعیت بغرنجی نیز دارد سوار شود و سواری کند اما با انتخاب مسیر دشوارتر، به نقش جان دیگری داد که به زعم من موفق بود. علی جلیلوند هم در تکمیل این سخنان گفت: در مورد چنین کاراکترهایی ساده‌ترین کاری که به نظر می‌رسد، غلو کردن در یکسری از حرکات است. به همین دلیل علی می‌گوید راه سختی بوده که ناتوانی را بازی نکنی. وی سپس با لبخند، خاطره‌ای از اولین برخورد آفرین عبیسی بعد از خواندن فیلم نامه "چهارشنبه ..." بیان کرد و یادآور شد: خانم عبیسی آمده بود که به ما فحش بدهد! و می‌گفت" شما در من چه دیده‌اید که این فیلمنامه را فرستاده‌اید؟! وقتی که این کاراکتر این اندازه تند و تیز و بداخلاق است؟! "

هنوز امیدی هست

این تهیه کننده اضافه کرد: شاید تفاوت این کار با یکسری کارهایی که خیلی راحت انگ سیاه نمایی به آن می‌چسبد، ‌این است که در این فیلم امیدی هست. معتقدیم در این دنیای سیاه و غم انگیز نباید تماشاگر را با این تلخی تنها بگذاریم بلکه باید به او نشان دهیم هنوز می‌توان امیدوارانه نگاه کرد. فیلم برشی از جامعه است؛ از آدم‌هایی که با آنان زندگی می‌کنیم و همه این فیلم قابی است برای لبخند جلال در آخرین سکانس که نشان می‌دهد میان این همه تاریکی، هنوز نوری باقی مانده. علی جلیلوند در ادامه با اشاره به واکنش مردم در اکران‌های مردمی جشنواره فیلم فجر یادآور شد: فارغ از هر شعاری، سینماگر دوست دارد مردم کارش را ببینند. به همین دلیل نظرشان خیلی مهم است. در جشنواره 24 اکران مردمی داشتیم. جامعه شناس نیستم‌، اما به هر حال سالهاست کار رسانه می‌کنم و در هر حال این کار، برداشت‌هایی به آدم می‌دهد. تصمیم ما بود که بدون فضا سازی رسانه‌ای کار را به جشنواره برسانیم. در اکران‌های اولیه شاید 40 درصد سینما پر می‌شد. اما جالب است در آخرین اکران‌های مردمی تماشاگران روی زمین می‌نشستند. این اتفاق ما را به تبلیغات دهان به دهان تماشاگران در اکران عمومی امیدوار کرد. چون سینمای ما هنوز به همین نوع تبلیغ وابسته است و با بازیگر یا تبلیغات و جنجال رسانه‌ای و ... نمی‌توان کاری از پیش برد.

http://www.cinemanegar.com/files/photo/photo1416840203_3551.jpg

ممنوعیت تا اطلاع ثانوی

در بخش پایان این گفتگو از وحید جلیلوند درباره همکاری‌اش با رادیو پرسیدیم و او توضیح داد: سال 82 در رادیو ممنوع الکار شدم. پیش از آن هم در مقاطع کوتاه ممنوع الکار شده بودم اما سال 82 این دوره خیلی طولانی شد و عملا تا اطلاع ثانوی بود! بنابراین از رادیو بیرون آمدم. در این سال‌ها به عنوان میهمان، کارشناس و ... به رادیو می‌روم ولی امروزه هر صدایی که از من از رادیو پخش می‌شود، متعلق به قبل از سال 82 است. احتمالا حضور فیزیکی‌ام در رادیو مساله داشته است!

گفتگو را تلخ نکنیم!

او در پاسخ به اینکه چرا در رادیو ممنوع‌الکار شده است، تاکید کرد: هرگز از هیچکدام از ممنوعیت‌هایم در رادیو و تلویزیون پشیمان نیستم چون سخن بیهوده نگفتم. حرف‌هایی بوده شبیه حرف‌های «چهارشنبه ...» که طبیعتا رادیو و تلویزیون برنمی‌تابند. مواردش هم بسیار زیاد است اما بهتر است نگویم چون گفتگو تلخ می‌شود و فکر می‌کنم، نبش قبر 12 سال پیش، چندان خوشایند نباشد.

اعتماد/ابراهيم حقيقي :

به سمت خلق طراحي‌ با نشان ايراني برويم

گرافيك تابعي از تجارت، اقتصاد و حوزه مالي هر كشور است

اعتماد: «ابراهيم حقيقي» يكي از اعضاي هيات انتخاب و داوران چهارمين دوسالانه سرو نقره‌اي در بخش جلد و صفحه‌آرايي است. او اگرچه در رشته معماري تحصيل كرده اما سال‌هاست به عنوان يكي از طراحان گرافيك شناخته شده فعاليت مي‌كند. حقيقي گرافيك را تابعي از تجارت، اقتصاد و حوزه مالي هر كشور مي‌داند و معتقد است وقتي چرخه اقتصاد يك كشور دچار افت و خيز باشد، گرافيك تجاري آن هم با افت‌و‌خيز همراه مي‌شود. او در عمر فعاليت‌هاي هنري خود، طراحي جلد بسياري از كتاب‌ها را انجام داده، با اين حال مي‌گويد كه گرافيك را بيشتر از آنكه بايد در دامنه هنر بررسي كرد، سفارش‌گيرنده بايد منويات سفارش‌دهنده را مورد بررسي قرار دهد.

‌ در حال حاضر نمايشگاهي جامع از آثار گرافيست‌ها برقرار است، به نظر مي‌رسد هدف اين است كه از توليدكنندگان و صاحبان صنايع دعوت شود تا به بازديد نمايشگاه بيايند و از اين طريق آنها با كاركرد گرافيك و كمكي كه اين رشته مي‌تواند در معرفي محصولات داخلي براي رقابت با اجناس خارجي داشته باشد، آشنا شوند. تاكنون گرافيك كشور ما چقدر در اين زمينه موفق بوده و براي اين كار چه راهي بايد طي شود؟

وقتي از توليد داخلي صحبت مي‌كنيم به دو بخش اشاره كرده‌ايم كه شامل محصولات فرهنگي و محصولات ديگر مثل صنعتي، خوراكي، پوشاك و در حقيقت حوزه تجاري مي‌شود. جذب توليدكنندگان تجاري يكي از لوازمي است كه وظيفه انجمن صنفي طراحان گرافيك است و بايد اين كار را انجام دهد. بسياري از توليدكنندگان ايراني درحال حاضر با آژانس‌هاي تبليغاتي ايراني كار مي‌كنند كه طراحان گرافيكي هم در اين آژانس‌ها در زمينه تبليغات و دسته‌بندي مشغول فعاليت هستند. همه اين آژانس‌ها به اين موضوع آگاه هستند كه بايد با طراح گرافيك كار كنند و اين مساله به نفع خودشان است منتها آنها ناگزير به همكاري با طراحان ايراني هستند چون هزينه‌اي كه بايد بپردازند، ارزان‌تر است. مناطق همسايه همچون تركيه و دوبي گرافيك تجاري بسيار پيشرفته‌تري دارند كه به همين دليل دستمزد طراح هم بالاتر است. توليدكنندگان داخلي آن‌طور كه تا سال‌ها قبل شاهد بودم، عين محصولي را از خارج مي‌آوردند و به طراح ايراني مي‌گفتند مانند آن را طراحي كن.

‌ در واقع يك الگوي حاضر و آماده در اختيار طراح قرار مي‌دادند...

بله. حتي يادم است در يكي از سفرهايي كه چند وقت اخير به خارج از ايران داشتم با بسته‌بندي چيپسي برخورد كردم كه نمونه آن عينا در ايران طراحي و فقط طراحي آن فارسي‌سازي شده بود. جذب صاحبان صنايع و توليدكنندگان داخلي براي آشنايي با كاركردهاي گرافيك خيلي خوب و اتفاقا درست است؛ اما بايد بتوانيم با مديران و توليدكنندگان روابطي برقرار كنيم كه جلوي چنين رفتارهايي گرفته شود و آنها از طراح ايراني نخواهند همانند يك مدل خارجي را براي‌شان طراحي كند. اين كار نياز به آموزش دارد. در اين آموزش لازم است به مديران و توليدكنندگان نشان دهيم كه طراحان خودمان توان و خلاقيت طراحي يكتايي دارند و حتي مي‌توانيم به سمتي برويم كه طراحي‌هاي‌مان نشان ايراني داشته باشند. وقتي طراحان ما از توانمندي لازم براي خلق نشان ايراني برخوردارند چرا بايد به دنبال بسته‌بندي خارجي برويم؟ از طرف ديگر بايد به اين موضوع هم توجه كنيم كه وقتي توليدكننده داخلي به دنبال نشان خارجي است پس نقيصه‌اي وجود دارد وگرنه چرا به دنبال خارجي‌نمايي است؟ مي‌توان گفت اين موضوع به درك و تصور خريدار از كيفيت و جنس ايراني در مقابل محصول خارجي برمي‌گردد. وقتي اين درك در خريدار پيش آمده است كه جنس ايراني از كيفيت نازلي برخوردار است پس به دنبال جايگزيني براي آن مي‌گردد و همينجاست كه به سراغ محصول خارجي مي‌رود. اين مساله را مي‌توان در اجناس چيني هم مشاهده كرد چراكه آنها هم براي بسته‌بندي و طراحي اجناس خود به سراغ نشان‌هاي خارجي رفته‌اند و الان مي‌بينيم جنس چيني در ميان مردم به يك موضوع طنز تبديل شده است. وقتي اين چرخه را مرور مي‌كنيم متوجه مي‌شويم، رقابت محصولات داخلي با خارجي تنها به طراحي گرافيكي و بسته‌بندي آن ربطي ندارد بلكه حرف اول كيفيت و محتواست. حالا در اين چرخه كه محصولات از نظر كيفيت توان رقابت با اجناس خارجي را ندارد، چه زماني گرافيك وارد كار مي‌شود؟ آيا گرافيك مي‌خواهد مخاطب را گول بزند و جنسي را كه محتواي آن كيفيت لازم را ندارد، همچون رقيب باكيفيت خارجي عرضه كند؟ در مورد كيفيت يك محصول، سازمان‌هايي در هر كشور وجود دارد كه استانداردهايي در اين زمينه دارند.

http://dddgar.ir/wp-content/uploads/2015/02/%D8%A7%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%87%DB%8C%D9%85-%D8%AD%D9%82%DB%8C%D9%82%DB%8C4.jpg

در ايران هم سازمان‌هايي موظف به كنترل صنايع هستند و بايد روي كيفيت محصولات نظارت داشته باشند آنچنان كه شاهديم چندي قبل سروصداي كنترل كيفي اتومبيل‌ها بلند شد و به دنبال آن كمپين نخريدن ماشين و... شكل گرفت اما چرا سازمان استاندارد ما نمي‌تواند كيفيت را به‌درستي كنترل كند يا نظارت دقيقي در اين زمينه داشته باشد؟ اين مساله به چرخه اقتصادي برمي‌گردد. چرخه‌اي كه ضعيف شده و به دليل مسائلي همچون فشارهاي اقتصادي خارجي دچار بحران شده، نمي‌تواند كيفيت خود را به حدي برساند كه حتي با كشورهاي همسايه خود همچون تركيه رقابت كند. بنابراين در اين سال‌ها در حوزه لوازم خانگي مانند مبلمان، لباس و... شاهد افزايش صادرات تركيه به ايران بوده‌ايم كه همه اينها به سبب كيفيت پايين‌تر محصولات داخلي و توان كم‌رقابت توليدكنندگان داخلي از نظر كيفيت و قيمت است. در اين چرخه طراحان گرافيك در آخر صف ايستاده‌اند. ما ابتدا بايد مساله كيفيت و قيمت محصول را در يك مكانيزم درست حل كنيم و در مرحله بعد نگران نباشيم كه محصول ما ايراني بنمايد حتي خوشحال هم باشيم كه بسته‌بندي و تبليغ را ايراني‌نما كنيم. اگر از توليدات تجاري بگذريم بخش ديگري از توليدات ما فرهنگي هستند كه به‌نظرم مي‌رسد اين بخش مدنظر دوستان ما در انجمن نبوده است چراكه عنوان كرده‌اند مي‌خواهند توليدكنندگان را متوجه كاركرد گرافيك كنند. با اين‌حال در اين بحث هم بايد گفت كه توليدكنندگان فرهنگي ناگزير از كاركردن با طراح ايراني هستند چون بدنه فعاليت آنها نيز در اين سال‌ها ضعيف شده است. من يكي از داوران بخش جلد و صفحه‌آرايي سرو نقره‌اي امسال بودم. بعد از ديدن آثار ارسالي متوجه شدم گرافيك ما در اين حوزه افت كرده كه آن هم به دليل بضاعت اندك حوزه نشر است چون ناشر ناچار است از طراح ارزان استفاده كند. البته اين را هم بگويم خيلي هم نمي‌توان اين قضاوت را تعميم داد چون سرو نقره‌اي براي اعضاي انجمن گرافيك برگزار مي‌شود و با دوسالانه كه همه مي‌توانند در آن شركت كنند، فرق دارد. وقتي مي‌توان نتيجه‌گيري درستي كرد كه همه توان شركت در يك رويداد را داشته باشند.

‌ سرو نقره‌اي زماني برگزار شد كه انجمن تمايلي به همكاري با دولت قبلي براي برگزاري دوسالانه پوستر نداشت. در اين سال‌ها نيز دوسالانه پوستر به تعويق افتاده است. آيا سرو نقره‌اي مي‌تواند جاي دوسالانه را بگيرد؟

مطمئنا تمام آنها كه در گرافيك ايران كار مي‌كنند، عضو انجمن نيستند اما به ناگزير در برگزارنشدن دوسالانه، لااقل سرو نقره‌اي مي‌تواند نمايش‌دهنده بخشي از رفتار طراحان گرافيك در دو سال گذشته باشد و به عنوان الگويي براي تازه‌كارها يا آنها كه عضو انجمن نيستند، قرار بگيرد. اصولا وظيفه دوسالانه‌ها ارايه گونه‌اي الگو و يك سنجش كارنامه‌اي است كه جمعي حرفه‌اي در دو سال گذشته در حوزه خود انجام داده است تا يك كالبدشكافي و چراها را پيدا كنيم. اين چراها نيز به موضوعات جامع ديگري برمي‌گردد. گرافيك و تبليغات بايد سفارش داشته باشد. با دوسالانه نقاشي و مجسمه‌سازي فرق دارد. گرافيك مبتني بر سفارش است و اگر سفارش الكن و ناقص باشد يا به دليل عدم توليد درست اتفاقي براي آن افتاده باشد، گرافيك نيز تابعي از آن خواهد شد. در‌واقع گرافيك تابعي از تجارت، اقتصاد و حوزه مالي هر كشور است.

‌ سرو نقره‌اي چقدر توانسته است به يك نمايشگاه كاربردي تبديل شود؟

نمي‌دانم. پاسخ اين سوال نه در بضاعت من و نه در بضاعت هيچ طراح گرافيك ديگري است. در بسياري از حوزه‌ها در ايران در گرفتن آمار و بازتاب يك رويداد بسيار ضعيف بوده‌ايم. اين كار بايد از طريق شركت‌هاي تخصصي كه فعال هستند، انجام شود و چه خوب است كه با راهنمايي اين شركت‌ها بتوانيم آماري در اين زمينه داشته باشيم.


اعتماد/موتمن با فيلم پليسي در جشنواره فجر / ريتم مورد نظر را از فيلمنامه مي‌گيرم

شراره داودي / فرزاد موتمن، كارگردان شناخته‌ شده‌اي است كه نيازي به معرفي ندارد، همين بس كه سال گذشته فيلم  «خداحافظي طولاني» را در جشنواره فيلم فجر داشت و مورد توجه هم قرار گرفت. فيلمي كه در بخش‌هاي بهترين فيلم و بهترين كارگرداني نامزد دريافت جايزه نيز بود. البته با اينكه موتمن آثار پرفروشي مانند «پوپك و مش‌ماشالله» و «جعبه موسيقي» در كارنامه كاري‌ خود دارد، اما همانقدر هم او را با فيلم‌هاي «شب‌هاي روشن»، «صداها» و «باج‌خور» مي‌شناسيم. او اين روزها در حال كار بر پروژه‌اي تازه براي سي‌وچهارمين جشنواره فيلم فجر است و ما به بهانه همين اثر تازه پاي صحبت‌هاي او نشستيم:

http://media.snn.ir/medium/archive/7-2-1393/IMAGE635341902935469707.jpg

در حال ساخت فيلمي براي جشنواره سي و چهارم هستيد، درست است؟

بله، «آخرين بار كي سحر را ديدي؟» عنوان فيلم است كه فضاي آن كمي با كارهاي قبلي خودم تفاوت دارد و با توجه به اينكه از اواخر شهريور فيلمبرداري را شروع كرديم، اين روزها بيش از نيمي از كار تمام شده و اميدوار هستيم با پايان فيلمبرداري به زودي وارد بخش بعدي كارهاي‌مان شويم.

با اين شرايط ما داستان سحر را در جشنواره امسال مي‌بينم؟

اميدوار هستم اين اتفاق بيفتد.

گفتيد فضاي اين اثر با كارهاي قبلي خودتان متفاوت است، يعني ما اين بار با شكل ديگري از فرزاد موتمن در فيلم‌هايش مواجه هستيم؟

واقعيت اين است كه «آخرين بار كي سحر را ديدي؟» يك فيلم پليسي با زمينه‌هاي اجتماعي است كه داستان آن از يك روز صبح شروع مي‌شود، جايي كه زني مستاصل و نگران وارد كلانتري مي‌شود و از به خانه نيامدن دخترش خبر مي‌دهد، ماجرا رسيدگي به پرونده اين دختر مفقود است.

ريتم يك اثر پليسي حتما با ريتم كارهاي قبلي شما مثل «خداحافظي طولاني» تفاوت دارد.

بله، قطعا. من ريتم مورد نظر را از فيلمنامه مي‌گيرم و نمي‌توان چيزي را به اثر تحميل كرد، اينكه «سايه روشن» يا «خداحافظي طولاني» كند است، به دليل داستان و شكل روايت آنهاست، يا در «باج‌خور» با اثري ماجراجويانه روبه‌رو بوديم كه ريتم كند تا تندي نداشت، اما در سحر، همه‌چيز خيلي سريع اتفاق مي‌افتد و البته خودم هم اين تند بودن را دوست داشتم.

مدتي قبل خبر تعطيل شدن پروژه در رسانه‌ها انعكاس پيدا كرد، چرا اين اتفاق‌ها افتاد؟

اتفاق‌هايي افتاد كه ترجيح مي‌دهم فعلا درباره آنها سكوت كنم و اجازه بدهم كار همين‌طور پيش برود و به نتيجه برسد.

اصلا اين فيلمنامه و متن چطور به دست‌تان رسيد؟

تهيه‌كننده كار، آقاي سعيد عصمتي فيلمنامه را كه امير عربي آن را نوشته، به من پيشنهاد كردند و من هم از اين جهت كه پتانسيل اجتماعي بودن را در آن ديدم، قبول كردم و روي آن كار كردم.

شما از آن دست فيلمسازاني هستيد كه براي بعد از اين فيلم هم برنامه داريد يا بايد اين كار تمام شود و بعد سراغ ديگري برويد؟

در هر كار تمركزم را روي همان موضوع مي‌گذارم و بعد از آن براي كارهاي بعدي‌ام برنامه‌ريزي مي‌كنم.

در «آخرين بار كي سحر را ديدي؟» تاكنون فريبرر عرب‌نيا، ژاله صامتي، سيامك صفري، بهاران بني‌احمد، امير حسين فتحي و مهرداد غفاري جلوي دوربين رفته‌اند و ٧٠ درصد كار فيلمبرداري شده، همچنين به تازگي نيز آتيلا پسياني به جمع بازيگران آن اضافه شده است.

اعتماد/جشنواره فيلم كوتاه بدون افتتاحيه آغاز مي‌شود

جشنواره فيلم كوتاه تهران كه با همكاري و حمايت خانه كتاب و همزماني بيست‌و سومين هفته كتاب (۲۳ تا ۳۰ آبان) برگزار مي‌شود، قرار است «روز سينما و ادبيات» را در بيست‌وسومين هفته كتاب در تقويم فرهنگي كشور ثبت كنند.

http://media.mehrnews.com/d/2015/04/06/3/1632369.jpg?ts=1445857917495

فريد فرخنده كيش، دبير جشنواره فيلم كوتاه در نشست خبري جشنواره كه ١٢ آبان برگزار شد، ‌با اشاره به اينكه يكي از سياست‌هاي خانه كتاب و انجمن سينماي جوانان ايران، ترويج كتاب و كتاب‌خواني و همچنين ساخت فيلم‌هايي بر اساس اقتباس‌هاي ادبي است، عنوان كرد: همين سياست‌ها باعث شده توليد فيلم كوتاه بر اساس ادبيات معاصر را در برنامه‌هاي خود داشته باشيم و تا امروز فيلم «كودكان ابري» را كه با اقتباس از داستان مرادي كرماني ساخته شده، به صورت بسته فرهنگي توزيع خواهيم كرد. جشنواره فيلم‌هاي كوتاه از ۲۰ تا ۲۴ آبان‌ ماه و در پرديس سينمايي چارسو برگزار مي‌شود. دبير جشنواره با اشاره به اقتصاد مقاومتي در اين دوره گفت سعي كرده‌ايم جشنواره را با صرفه‌جويي بيشتري برگزار كنند و توانسته‌ نسبت به سال گذشته ۳۰ درصد هزينه‌ها را كم كنيم. او همچنين گفته سال آينده جشنواره جدي‌تري برگزار مي‌شود و تلاش دارند اين جشنواره را به سطح ۱۰ جشنواره برتر جهان برسانند تا از ميان منتخبان آن فيلم‌هايي را براي حضور در اسكار انتخاب كنند. فرخنده‌كيش برنامه‌هاي جنبي جشنواره را نيز معرفي كرد و گفت: برگزاري المپياد فيلم نوجوان با همراهي بنياد سينمايي فارابي و عليرضا شجاع‌نوري، دبير جشنواره فيلم نوجوان يكي از مهم‌ترين برنامه‌هاي ما است كه در همين راستا شب المپياد فيلمسازي را با تقدير از ۷۵ فيلمساز نوجوان در تاريخ ۲۱ آبان‌ماه برگزار مي‌كنيم.

اطلاعات/دکتر مسجدجامعی: خدمات مرحوم جعفری‌ ، دانش را در جامعه عمومی کرد

عضو شورای اسلامی شهر تهران گفت: فعالیت های موثر و موفق مرحوم عبدالرحیم جعفری بنیانگذار موسسه انتشارات امیرکبیر در چاپ و نشر کتاب، نقش مهمی در عمومی شدن علم و دانش در جامعه داشته است.

به گزارش ایرنا، احمدمسجد جامعی دوشنبه شب در آیین نکوداشت عبدالرحیم جعفری بنیانگذار موسسه انتشارات امیرکبیر که با عنوان در ستایش شور و امید به همت مجله تهران برگزار شد، افزود: یکی از ویژگی‌های بارز انتشارات امیرکبیر در چاپ کتاب، تلاش برای گسترش ریاضیات، ادبیات و فرهنگ با هدف عمومی کردن علم در سطح جامعه است.

وی اظهار کرد: موسسه انتشارات امیرکبیر برای موقعیت‌های مختلف فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی کارهای متفاوت و ارزشمندی را در قالب چاپ و نشر کتاب ارائه کرده که منجر به گسترش علم در بخش‌های مختلف جامعه شده است.

http://www.masjedjamei.com/_up_loads/_f_iles/_files_c87eaa80cdbc638112ee4706a094b393_IMAGE634708763004258545.jpg

به گفته مسجدجامعی، تولیدات انتشارات امیرکبیر هیچگاه برای گروه و یا مخاطب خاصی نبوده و همواره فراگیری مخاطب با هدف توسعه علم و دانش محور فعالیت های این موسسه فرهنگی بوده و هست.

عضو شورای اسلامی شهر تهران اظهار کرد: فعالیت های انتشارات امیر‌کبیر موجب شکل گیری، رشد و توسعه بسیاری از ناشران کشور شده است. مسجدجامعی با قدر‌دانی از خدمات ارزشمند مرحوم جعفری در عرصه چاپ و نشر کتاب، افزود: یکی دیگر از خدمات ارزشمند مرحوم جعفری در حوزه فرهنگی کشور، نشان دادن تاریخ و شرایط فرهنگی، اجتماعی و سیاسی تهران و ایران است.

وی تصریح کرد: به عنوان مثال مرحوم جعفری در خاطرات خود، تاریخ و شرایط اجتماعی تهران در سال ۱۳۲۰ (همزمان با اشغال ایران توسط نیروهای متفقین) را به نحوی دقیق، واضح و قابل فهم روایت کرده است. به گفته وی، روایت مرحوم جعفری از تفریحات مردم تهران و همچنین آیین های ویژه مردم این شهر برای عزاداری ماه محرم در اوایل دوره پهلوی از دیگر ویژگی‌های برجسته فعالیت‌های فرهنگی ایشان است که نقش مهمی در معرفی تاریخ و فرهنگ منطقه داشته است.

در این مراسم سیدفرید قاسمی با اشاره به خدمات عبدالرحیم جعفری در حوزه نشر گفت: سال آینده دویستمین سال نشر کتاب فارسی در ایران است و ما زمانی که این ۲۰۰ سال را مرور می‌کنیم

افت و خیزهای زیادی در تاریخ نشر می‌بینیم و به جهش‌های نشر کتاب در طول این دوره پی می‌بریم.این تاریخ‌نگار حوزه نشر با اشاره به این‌که جهش‌های نشر کتاب در ایران گوناگون است، اظهار کرد: از مهم‌ترین دگرگونی‌ها تأسیس شرکت طبع و نشر کتاب در دوره مظفرالدین‌شاه و همچنین کوشش‌های فردی بعضی از اشخاص است که به صورت سنتی فعالیت‌های زیادی در این زمینه داشتند.

این تاریخ‌نگار حوزه نشر در ادامه با اشاره به زندگی حرفه‌ای عبدالرحیم جعفری اظهار کرد: او کار خود را در آبان ۱۳۲۸ شروع کرد و در سی‌امین سال مدیریتش در طول یک سال ۴۸۰ عنوان کتاب منتشر کرد؛ کاری که بسیاری از موسسات عریض و طویل نشر در قبل و بعد از آن در انجامش ناتوان بودند.

قاسمی با اشاره به گستردگی کارنامه عبدالرحیم جعفری، یکی از ارزشمندترین کارهای او را نوشتن کتاب «در جست‌وجوی صبح» دانست و گفت: این کتاب در چهار جلد نوشته شده است و امیدواریم دو جلد دیگر آن نیز منتشر شود. این کتاب، کتابی اشک‌آور است اما زنده‌یاد جعفری خاطرات خنده‌داری هم از دیده‌ها و شنیده‌ها در لابه‌لای کتاب گنجانده است تا کام خواننده تلخ نشود. او در این کتاب شرح وفا و جفایی را که بر او رفته نوشته است. این پژوهشگر سپس قسمت‌هایی از کتاب «در جست‌وجوی صبح» خاطرات زنده‌یاد عبدالرحیم جعفری را خواند.

سیدفرید قاسمی همچنین پیشنهاد داد تا روز ۱۲ آبان سالروز تولد عبدالرحیم جعفری به عنوان روز نشر نام‌گذاری شود که با استقبال حاضران مواجه شد.

http://images.hamshahrionline.ir/images/2012/9/12-9-9-197133.jpg

در بخش دیگری از این مراسم نصر‌الله پورجوادی رئیس سابق مرکز نشر دانشگاهی به ابعاد مختلف و گستردگی فعالیت‌های عبدالرحیم جعفری اشاره کرد و درباره الگوبرداری نشر دانشگاهی در یکسان‌سازی کتاب‌های دانشگاهی از عبدالرحــیم جعفری و فعالیت‌های او در نشر کتاب‌های درسی دبستان و دبیرستان سخن گفت.

او اظهار کرد: ‌مرحوم جعفری در دهه ۴۰ کارهای مهم و تأثیرگذاری در حوزه یکسان‌سازی و انتشار کتاب‌های درسی دبستان و دبیرستان انجام داد. در واقع کار او سرآغاز کار ما در حوزه کتاب‌های دانشگاهی بود. بی‌شک مرحوم جعفری حق بزرگی به گردن فرهنگ این کشور و کتاب به طور مطلق دارد.

سپس پروفسور محمود ساعتچی نویسنده و روانشناس خاطراتی از کمک‌ها و حمایت‌های مرحوم جعفری بیان کرد .

پیام عبدالحسین آذرنگ

پس از آن نوشته عبدالحسین آذرنگ که خود نتوانسته بود به این مراسم برسد خوانده شد. در این متن آمده بود:

خانوادة محترم جعفری، خانوادة بزرگ نشر، حضار گرامی

مرا ببخشید که نتوانستم خدمت برسم و در این مجلس گران‌قدر به مرد بزرگی ادای احترام کنم که در تاریخ نشر ما کم‌مانند است.

اگر روزی بیطرفانه، برکنار از حب و بغض و به دور از جوّزدگی، برپایة انصاف و مروّت داوری صورت بگیرد، در ارزش‌یابی‌ها و ارزش‌گذاری‌ها تجدیدنظر خواهد شد. سرمایة کلان فرهنگی که عبدالرحیم جعفری با انتشار شماری از بنیادی‌ترین آثار در اختیار جامعة ما قرار داد، با هر جامعة دیگری سنجیده شود که از دیدگاه فرهنگی همتراز کشور ما باشد، جایگاه کم‌مانند او در میان همة کشورهای درحال توسعه آشکار خواهد شد. هنوز که هنوز است و پس از گذشت سالیان متمادی، دانشجویان دورة دکتری ادبیات فارسی با خواندن متونی باید دکترا بگیرند که امیرکبیر جعفری منتشر کرده است. این فقط یک قلم از اقلام خدمت او در نشر است. نسل‌هایی که پرورش فکری و رشد فرهنگی‌شان با کتاب‌های امیرکبیر جعفری بوده است، حسابی جداگانه دارد. تأثیرهای شادروان عبدالرحیم جعفری در همة زمینه‌های فعالیت‌اش و با توجه به مجموعه‌های متنوعی که انتشار داده است، چنانچه برشمرده و جمع زده شود، معلوم خواهد شد که ابعاد آن در سطح ملّی است. هر ناشری در هر کجا این کارنامة انتشاراتی را داشته باشد، او را در شمار شخصیت‌های ملی قرار می‌دهند.

دوستان! عبدالرحیم جعفری دیگر در میان ما نیست، اما دستاوردهایش در نشر در اختیار ماست. همین دستاوردهاست که تعیین‌کنندة حق کتمان نا‌پذیر اوست. امیدوارم دست‌کم جامعة نشر ما با سنجش واقع‌بینانه و منصفانه، و مقایسة این دستاورد با حاصل کار و عمر هر ناشر بزرگ دیگری در کشورهای همتراز ایران، به تعیین و تثبیت جایگاه بحق او کمک کند. چنین اقدامی به منزلة مُهر تأییدی است بر اینکه جرأت و جسارت، مخاطره‌پذیری و بلندپروازی و دورپروازی برای تداوم و غنای فرهنگ لازم است، و اگر نسل جوان ناشران ما و نسل‌های آینده پا در این راه بگذارند، حق آنها از یادها نخواهد رفت.

دستاورد شادروان عبدالرحیم جعفری در نشر ما همچون سایر میراث‌های ملی گرامی خواهد بود و گرامی خواهد ماند.

به امید ظهور جعفری‌های دیگر در نشر اکنون و آینده.

سخنان دکتر محمدرضا جعفری فرزند مرحوم عبدالرحیم جعفری

پس از سخنان نصر‌الله حدادی محقق و فعال عرصه کتاب محمدرضا جعفری فرزند عبدالرحیم جعفری یادداشتی را به این شرح خواند:

http://static3.ilna.ir/thumbnail/MsLo4gI61kpL/i_qPjR7mMLhZ02nUcMUA0zOV2brdrNdfKreu5zx2ciKxyUe3xZzFdgRBp56gpRC388ZB_gYzlXER0AlR2tO6tGk4nU88RN381sfGVtw67dPrccCMXHCvyBLURoCG31jCl3xeVOpt9jw,/2.jpg

پدر

می‌دانم و می‌دانیم که در این

سی و چند سال بر تو چه گذشت.

رفتاری که با تو شد، تو را در صف مظلومان تاریخ فرهنگی سرزمین ما جای داد، در صف بزرگانی چون ابن‌مقفع، چون خواجه رشیدالدین فضل‌الله، چون میرزا تقی‌خان امیرکبیر.

شاید همانطور که همیشه می‌گفتی هیچکس درد تو را نمی‌فهمید؛

اما خوشحالم که آنچه در همیشة این سالها از صمیم قلب، و نه فقط برای تسلا و دلداری‌ات می‌گفتم، اکنون بر تو هم ثابت شده است.

آیا خوشحال و خشنود نیستی که این همه در بزرگداشت خدماتت نوشته‌اند و می‌گویند و می‌نویسند؟

اکنون ثمرة آن همه تکاپو و شب‌پیمایی و ایثار و کسب افتخار در نشر کتاب را می‌بینی.

اکنون آن عده از فرهنگ‌دوستان و اهل فرهنگ هم که از سرنوشت تو و مؤسسة امیرکبیرت آگاهی نداشتند با تو همدردی می‌کنند.

اکنون قدردانیها و دعاهای خیر همة اهل فرهنگ بدرقة راه و آخرت توست. اکنون تو بخشی از تاریخ فرهنگی کشورمان شده‌ای.

به راستی چه هدیه‌ای از این بهتر؟ ای فرزند ادبار و رنج و زحمت

زادروزت مبارک

در این مراسم که قسمت‌هایی از زندگی عبدالرحیم جعفری در قالب گزارشی تصویری پخش شد افرادی از جمله لیلی گلستان، جواد مجابی، عزت‌الله فولادوند، علی نصیریان، دکتر مهدی محقق، سیدمحمود دعایی و تعداد زیادی از فعالان حوزه نشر و ناشران حضور داشتند. این مراسم از سوی خانواده عبدالرحیم جعفری و با همکاری مجله «تهران» در هتل هما برگزار شد.

جام جم/با احسان ایروانی، معمار و مدیرعامل سابق صندوق احیا و بهره‌برداری از اماکن تاریخی و فرهنگی

چرایی از بین رفتن معماری سنتی

اگر عکس‌های 40-30 سال پیش شهرهای ایران را با امروز مقایسه کنید. بناهایی را خواهید دید که امروز از آنها اثری نیست. انگار گرافیستی با نرم‌افزارهای رایانه‌ای آن‌ بناها را پاک کرده و جایشان را با ساختمان‌های ظاهرا شیک امروزی پر کرده است.

به گزارش جام جم آنلاین، احسان ایروانی، مدیرعامل پیشین صندوق احیا و بهره برداری از اماکن تاریخی و فرهنگی معتقد است این گرافیست، همان نظام مهندسی است که به عنوان متهم اصلی نابودی بافت های تاریخی در جایگاه نشسته است.

http://metatnews.ir/Files/1_11111111111111111111111111111111.jpg

به عنوان یک معمار و مدیرعامل پیشین صندوق احیا و بهره برداری از اماکن تاریخی و فرهنگی، چرا بناهای تاریخی ما یکی بعد از دیگری تخریب و از صحنه روزگار محو می شود؟

از منظر آسیب شناسانه بناهایی که مالکان و بعضا مدیریت شهری و... به تخریب آن مبادرت می و رزند، به صورت ناخودآگاه روندی را به سوی بی ارزش شدن طی کرده اند که اگر ما متوجه این روند شویم، می توانیم به راه حل های درمانی برسیم.

تا اوایل دهه 70، یک سوم تا دو سوم شهرهای ما را بافت تاریخی تشکیل می داد و شهرها پر بود از اماکن و بناهای تاریخی که تنوع داشت؛ از خانه و حمام گرفته تا اماکن مذهبی. در دوره های تاریخی زمانی که شهرها در حصار قرار داشت، نوسازی شهرها به صورت خودکار و توسط استادان معمار انجام می شد که علاوه بر ساخت و ساز در تزئینات بنا تخصص داشتند. با ورود علوم و فنون جدید و تخصصی شدن امور، بلدیه ابتدای قرن حاضر به شهرداری تبدیل شد.

در این شرایط، شهرداری با ورود به امور شهر، جداسازی فضاهای مشاعی و شهری از فضاهای مسکونی و خصوصی را در دستور کار خود قرار داد. در حالی که در گذشته محله برای اهالی محل بود و هر آنچه می توانستند برای محله خود خرج می کردند و هویت خود را به عنوان اهل محل داشتند.

پس شما هم معتقدید بناهای ما یا در کل معماری سنتی ما، قربانی علوم جدید و نظام فن سالارانه و بروکراتیک امروزی شده است؟

از اوایل قرن جاری به مرور بحث نیازمندی های جدید برای زندگی و کار مطرح می شود، در حالی که امکان سنجی انطباق این نیازمندی ها با بناهای تاریخی مغفول می ماند. در بناهایی که کار اقتصادی صورت می گرفت مانند کارگاه های شعربافی همچنان کار اقتصادی با همان شکل تاریخی ادامه می یابد، ولی به روزسازی فناوری بر اساس بنا و منطبق بر نیازمندی ها صورت نمی گیرد.

چه شد ساخت و سازها به تخریب و نوسازی بافت تاریخی انجامید؟

طرح های جامع و تفضیلی از اواسط دهه 40 محدوده شهر تهران را مشخص کرده است. ساخت و سازها در زمین های بایر درون محدوده شکل گرفت. زمانی که این زمین های بایر به اتمام رسید، نگاه ها به سمت بافت تاریخی چرخید. به هر حال، بازار عظیم نوسازی ایجاد شده است و چرخ آن باید بچرخد. گفته می شود در این بازار حدود 13 رشته و 300 شغل فعال هستند، اما سوال اینجاست، کسانی که قانون نظام مهندسی را می نوشتند چرا به فکر یک سوم شهر نبودند؟ در این قانون هیچ فکری برای خانه های 35 سال به بالا نشد. حتی در طرح های جامع کنونی، ساختمان های بالای 35 سال را جزو بافت فرسوده به شمار می آورند. همین مسأله سبب می شود دست اندرکاران ساختمان به فکر ساختن سازه هایی با عمر 35 سال باشند تا چرخه بازار کارشان بچرخد. همین مسأله باعث شده ساختمان های ساخته شده در دهه 50 و 60 از ساختمان های دهه 80 قوام بیشتری دارد.

http://danakhabar.com/files/fa/news/1392/2/14/11977_362.jpg

با تصویب این قانون در سرزمینی که بناهایی با قدمت 400 سال دارد، فاجعه به بار آمد و این شد که امروز همه شهرهای ما شبیه هم شد و با از بین رفتن بافت تاریخی شان هیچ تمایزی بین آنها وجود ندارد.

آیا راهی برای نجات بافت تاریخی باقیمانده وجود دارد؟

به گذشته برگردیم. وقتی قانون نظام مهندسی پایه ریزی شد. بحث نوسازی با علوم جدید با رشته های عمران و راه و ساختمان و... همراه شد، اما از آن طرف، برای مثال رشته مرمت یک رشته نچسب و الحاقی به نظام مهندسی به شمار می آید. در کارت نظام مهندسی مرمتی ها می نویسند رشته مرتبط به معماری، نه مرمت! یعنی مرمت به رسمیت شناخته نشده است. در حالی که یک سوم شهر باید قانون خود را می داشت؛ یعنی قانون نظام مهندسی مرمت و احیای بناهای تاریخی. آن زمان چنین قانونی در کنار قانون نظام مهندسی می توانست در ساماندهی شهر مؤثر باشد.

نکته ای که بسیاری از کارشناسان به آن اشاره می کنند، از بین رفتن معماری سنتی ما و بی هویت شدن بناهای جدید است. در واقع چرا معماری ما به سوی یک بی هویتی رفته است؟

قانون نظام مهندسی به جای کیفیت صرفا به کمیت زندگی پرداخت. در روند کمی شدن ساخت و سازها فقط بناهای تاریخی فدا نشد، بلکه در نوسازی هم از معماری سنتی الهام گرفته نشد. ای کاش بناهای تاریخی از بین می رفت، ولی روح معماری سنتی در بناهای جدید ما جاری بود. یعنی نظام مهندسی دو اتفاق ناگوار را رقم زد؛ نخست این که تخریب بناهای تاریخی را در پی داشت و دیگر آن که سبب قطع پیوند معماری ما با گذشته شد.

زمانی که معماری سنتی ما داشت نفس های آخر را می کشید، شاهد ساختمان سازی غربی در شهرک اکباتان هستیم. در اینجاست که مبحث انرژی مطرح می شود و گرمایش و سرمایش اهمیت پیدا می کند. در حالی که در معماری سنتی ما سازه با انرژی های طبیعی منطبق بود. جهت قرارگیری ساختمان با باد و تابش خورشید هماهنگ بود. ضخامت دیوارها سبب حفظ انرژی می شد، اما ساخت وسازهای براساس علوم جدید به فکر بردن انرژی به ساختمان است.

جوان/ميدان وليعصر تهران داستان پرچم معروف امريكا را حكايت مي‌كند

بيرق جنون ريشه در خون

اين روزها ميدان وليعصر تهران حكايتگر داستان يك پرچم است. داستاني 70 ساله كه به برافراشتن يك پرچم در نبرد ايووجيما باز مي‌گردد. «‌برافراشتن پرچم در ايووجيما»‌ نام عكسي تاريخي مربوط به نبرد ايووجيما در جنگ جهاني دوم است.

نویسنده : الناز خمامي‌زاده

اين روزها ميدان وليعصر تهران حكايتگر داستان يك پرچم است. داستاني 70 ساله كه به برافراشتن يك پرچم در نبرد ايووجيما باز مي‌گردد. «‌برافراشتن پرچم در ايووجيما»‌ نام عكسي تاريخي مربوط به نبرد ايووجيما در جنگ جهاني دوم است. عكسي كه جو رزنتال آن را در 23 فوريه سال 1945 ميلادي ثبت كرد. در اين عكس پنج تفنگدار نيروي دريايي امريكا و يك پزشكيار بيمارستان نيروي دريايي اين كشور در حال برافراشتن پرچم امريكا بر فراز كوه سويباچي ژاپن هستند. حالا 70 سال تاريخي از آن روز گذشته و حكايت دراز مداخلات امريكا و سياست‌ورزي‌هاي آتش‌افروزانه‌اش تصويري مشابه اين عكس معروف را به ميدان وليعصر تهران آورده است.

http://img7.irna.ir/1394/13940812/81823922/81823922-70275905.jpg

«برافراشتن پرچم در ايووجيما» عكس محبوب امريكايي‌هاست. آنقدر محبوب كه هزاران نسخه از روي آن منتشر شود. اين عكس تنها عكس تاريخي بود كه در همان سال ثبت شدنش جايزه پوليتزر در بخش عكاسي را به خود اختصاص داد و براي امريكايي‌ها تبديل به يكي از مهم‌ترين و مشهورترين تصاوير جنگي شد. در اين عكس شش امريكايي در حال بالا بردن پرچم امريكا بر فراز يك كوه هستند.

از اين شش نفر سه نفر بعدها طي عمليات جنگي كشته شدند و تنها سه نفر باقي ماندند كه بعد از تعيين هويت مشهور شدند. اين تصوير آنقدر براي امريكايي‌ها ارزشمند است كه بعدها فليكس دولدون از آن براي طراحي تنديس «يادبود نبرد ايووجيما، نيروهاي تفنگدار دريايي ايالات متحده امريكا» استفاده كرد. اين مجسمه اكنون در مجاورت گورستان ملي آرلينگتون واشنگتن نصب است. امريكايي‌ها بعدها سعي كردند اين عكس را با دوگانه سينمايي كلينت ايستوود به ساير مردم دنيا نيز بشناسانند. سال 2006 ميلادي، ايستوود در فيلمي كه نامش را «پرچم پدران ما» گذاشت جنگ جهاني دوم و نبرد ايووجيما عليه ژاپن را از زاويه نگاه و نقطه نظر امريكايي به تصوير كشيد. فيلمي به شدت ميهن‌پرستانه كه دست بر قضا عكس تاريخي «برافراشتن پرچم ايووجيما»‌ نيز به عنوان پوستر آن انتخاب شد. بعدها براي اينكه امريكا با اين جهت‌گيري سينمايي يك طرفه بيش از اندازه خودشيفته به نظر نرسد، فيلم ديگري تحت عنوان «نامه‌هايي از ايووجيما»‌ ساخته شد كه اين نبرد تاريخي را از نگاه ژاپني‌ها به تصوير مي‌كشيد. جالب آنجاست كه رشته ساخت اين فيلم را هم امريكايي‌ها در دست گرفتند. كارگرداني اين فيلم را نيز ايستوود برعهده داشت.

نبرد ايووجيما به چشم امريكا يك موفقيت جنگي بزرگ بود اما اين نبرد تنها نمونه‌اي از جنگ‌افروزي‌هاي امريكا در خارج از مرزهايش به شمار مي‌آمد. طي اين جنگ 35 روزه، جزيره ايو جيماي ژاپن به اشغال (ايالات متحده ) در آمد و طي آن از مجموع ۲۱۹۰۲ نظامي ژاپني موجود در جزيره ۲۰۷۰۳ نفر كشته شدند تا جايي كه مي‌توان گفت نيروهاي تفنگدار دريايي ايالات متحده امريكا پرچم خود را بر فراز اجساد ژاپني‌ها برافراشتند. بعد از پايان آن تجاوز، ‌تاريخ صحنه‌هاي ديگري از جنگ‌افروزي‌هاي امريكا را هم ثبت كرد؛ تصاويري كه از نظر عمق فاجعه از اهميت بالاتري برخوردار بودند اما به اندازه عكس مشهور امريكايي شهرت كسب نكردند.

قدرت رسانه‌اي غرب اجازه نداد كه اين تصاوير مثل تصوير تاريخي ايووجيما جايزه كسب كنند و به شهرت برسند. از تصاوير مربوط به قتل‌عام ويتنام و بمباران هيروشيما گرفته تا نقش غيرمستقيم در نسل كشي فلسطين، حمله به هواپيماي مسافربري ايراني، جنگ در افغانستان و عراق و دهها داستان واقعي ديگر كه در هر كدام ردپاي تجاوز امريكا و مداخلات سياسي آن به چشم مي‌خورد.

حالا امروز يادبود يك 13 آبان ديگر در تقويم ايران است و در چنين روزي اين عكس تاريخي و تمام تحليل‌هايي كه به آن گره خورده سوژه طراحان ايراني شده است. يكي از تحليل‌ها اين است كه اين پرچم به چه قيمتي برافراشته مي‌شود. در ضلع شمال غربي ميدان وليعصر تهران، بنر «داستان يك پرچم» نگاه‌ها را به سوي خود جلب مي‌كند و به شكلي مفهومي پاسخگوي اين سؤال است. در اين بنر همان شش نظامي امريكايي در حال برافراشتن پرچمشان هستند اما اين بار زير پاي آنها به جاي زباله‌ها و سنگ‌هاي كوه سوري باچي، اجساد انسان‌هاي بي‌گناه كشته شده در طول جنگاوري‌هاي 70 سال گذشته امريكا و حتي پيش از آن پراكنده است.

تمام جنايت‌هاي امريكا در يك عكس! افراد حاضر در عكس «داستان يك پرچم» از اقوام و مليت‌هاي مختلف هستند. كساني كه با نگاه به جنايات امريكا و ايادي آن در نقاط مختلف دنيا در عكس جاي گذاري شده‌اند: ملت مظلوم فلسطين، كودكان فلسطيني، جمال و محمد الدوره، مرد و زن افغان و عراقي، سرخپوست، سياهپوست، سرباز ويتنامي، كودك سوري، مرد و كودك قرباني بمب شيميايي در حلبچه و حاجياني از فاجعه اخير منا! اين عكس توسط سيداحسان باقري بازسازي شده و با حمايت خانه طراحان انقلاب اسلامي نصب و رونمايي شده است. «داستان يك پرچم» بر فراز ميدان وليعصر نصب شده تا در بزرگداشت يك روز مهم در تقويم ايران و با استفاده از يك عكس تاريخي 70 ساله، وجدان‌هاي بيدار را به تفكر و تعمق در حوادث دنياي اطرافشان وا دارد.

جوان/نامه سرگشاده بیش از یکصد تن از مادران و خانواده‌ شهدا به سردار نقدی

حمایت بیش از 100 مادر شهید از «خاکستر و برف»

فيلم سينمايي «خاكستر و برف» مادران شهدا را بر آن داشت كه براي حمايت سردار نقدي از فيلمنامه این فیلم از سردار قدرداني كنند.

http://javanonline.ir/files/fa/news/1394/8/12/186619_365.jpg

به گزارش «جوان»، در تازه‌ترين واكنش به يك فيلم، اتفاقى كم‌نظير در تاريخ سينماى ايران رخ داده و آن، ارسال نامه تقدير به يك مدير براي حمايت از يك فيلم بوده است، اما اين مسئله زماني ارزش مضاعف پيدا مى‌كند كه بدانيم نامه، مزين به امضاي تعداد كثيرى از مادران، پدران و خانواده‌هاى معظم شهداست. فيلم سينمايى «خاكستر و برف» به كارگردانى روح‌اله سهرابى چه در زمان نمايش در جشنواره فيلم فجر و چه از آغاز زمان اكران عمومى، واكنش‌ها و نظرات مثبت بسيارى را برانگيخته كه از آن جمله مى‌توان به يادداشت‌ها يا مصاحبه‌هاى سينماگران و صاحبنظران نام‌ آشنايى چون دكتر احمدرضا معتمدى، رامتين شهبازى، على شاه‌حاتمى، حبيب احمدزاده، محمدتقى فهيم، فرود عوض‌پور، جبار آذين، عباس كريمى، محمدرضا عرب و دكتر عليرضا رازقى اشاره كرد. اما يكى از آخرين واكنش‌ها كه بى‌شك مهم‌ترين آنها نيز است، واكنش تعداد زيادى از مادران، پدران و خانواده‌هاي محترم شهدا به اين فيلم ارزشمند و تأثيرگذار است كه طى نامه‌اى سرگشاده خطاب به رئيس سازمان بسيج مستضعفين، سردار محمدرضا نقدى به نگارش درآمده است.

در اين نامه كه رونوشتى از آن نيز تقديم دفتر مقام معظم رهبرى شده است، ضمن تقدير از سردار نقدى به دليل حمايت از توليد فيلمى چون «خاكستر و برف»، تلويحاً از بى‌توجهي سينما به ارزش‌هاى دفاع مقدس گلايه شده است. اين نامه اگرچه براى تقدير از يك فيلم است، اما به نظر مى‌رسد فرصتى مغتنم براى كليت سينماى كشور است كه فاصله معنادارى ميان آن و جريان‌هاى ارزشى ايجاد شده است و اين نامه به وضوح نشانگر آن است كه جريان‌هاى ارزشى مخالف سينما نيستند بلكه با محتوايى كه در اين سال‌ها توسط سينما به خورد مردم داده مى‌شود، مشكل دارند.

متن كامل نامه مادران شهدا بدين شرح است:

بسمه تعالي

فرزند گرانقدر انقلاب سردار نقدي عزيز

قدرداني از شما و هم‌­قطارانتان در نظام مقدس اسلامي، براي تك‌تك ما وظيفه است، اما از آنجايي كه شخص شما جزو پيش‌­قراولان مبارزه با نظام استكباري و حمايت از مظلومان جهان بوده و هستيد از اين‌رو وظيفه­ ما در قدرداني از شما سنگين­‌تر از قبل است. اين بار اما نه براي سال­‌هاي سال مبارزه و مجاهدت كه الحق‌ والانصاف مثال­ زدني است، بلكه براي حمايت‌تان از يك فيلم است كه قدردان شما و مجموعه­ تحت امرتان هستيم. «خاكستر و برف»، حرفي از دل ما خانواده­ شهداست كه سال­‌هاي سال بر زمين مانده بود. با اين فيلم خنديديم، حسرت خورديم، گريستيم و آرام شديم. فيلمي كه از روي ترحم و تحقير نگاهمان نكرد. فيلمي كه در آن مادر يك شهيد قهرمان است و صبور. فيلمي كه ما معتقديم مادران و خانواده‌هاي شهدا را از راهي كه برگزيده‌­اند پشيمان و دلزده نمي‌كند و فيلمي كه شجاعانه از ساحت شهيد و شهادت دفاع مي­‌كند.

هنگامي كه در آيين نمايش «خاكستر و برف» براي مادران شهداي منطقه 17 (دارالشهداي تهران) از جنابعالي و مجموعه شما به عنوان تنها حمايت­‌كننده از اين فيلم نام برده شد، گرچه دلمان گرفت و يكبار ديگر به مظلوميت عرصه­ فرهنگ و بر زمين ماندن مطالبات هميشگي امام خامنه­‌اي عزيز در استفاده از گنجينه­ عظيم دفاع مقدس پي برديم اما خوشحال و مفتخر شديم از اينكه شما مجاهدان و مبارزان خستگي­‌ناپذير عرصه‌هاي رزم، مجاهدان عرصه‌هاي فرهنگي نيز هستيد و در زمانه­‌اي كه تهاجم فرهنگي بيگانه از جمله عميق‌‌ترين دلواپسي­‌هاي رهبر فرزانه انقلاب است، حضور مسئولانه­ و دلسوزانه­ افرادي چون شما در عرصه‌اي كه ظاهراً جزو وظايف ذاتي‌تان هم نيست، موجب دلگرمي است و قدرداني از شما كه شرايط و امكانات توليد چنين اثر تأثيرگذار و ارزشمندي را فراهم آورده­‌ايد، كمترين وظيفه­ ماست.

http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news/1391/9/26/248721_504.jpg

اميدواريم در مسير پيش‌رو، سرافرازانه گام برداريد و حمايت­هايتان روزنه­ اميدي باشد براي هنرمنداني كه هنوز قلبشان براي ارزش‌هاي انقلاب و دفاع مقدس مي‌تپد. فرصت پيش آمده را غنيمت شمرده و از دست‌اندركاران تهيه و توليد فيلم «خاكستر و برف» به ويژه آقاي «فرهاد گلي» كه با سرمايه شخصي بار اصلي توليد اين فيلم را به دوش كشيده و آقاي «روح‌­اله سهرابي» كه جسورانه با نگاهي دغدغه­‌مند و نجيب به چنين موضوع حساسي پرداخته است، صميمانه تقدير و تشكر مي‌نماييم. سپاس پاياني براي آنكه يادآور شديد اينجا هنوز «مادر» حرف اول را مي‌­زند.

باشد كه سعي­‌تان مقبول درگاه احديت و موجب رضايت و شادي روح شهيدان عزيز قرار بگيرد.

جوان/مقبوليت رئيس سازمان سينمايي در سراشيبي

ايوبي با واردات مدير از «اكو» سينماي ناراضي را مديريت مي‌كند

در ميان افزايش انتقاد‌هاي اهالي سينما از عملكرد رئيس سازمان سينمايي، حجت‌الله ايوبي يكي ديگر از همكاران خود در مؤسسه فرهنگي اكو را به بدنه سينما تزريق كرد.

نویسنده : محمدصادق عابديني

در ميان افزايش انتقاد‌هاي اهالي سينما از عملكرد رئيس سازمان سينمايي، حجت‌الله ايوبي يكي ديگر از همكاران خود در مؤسسه فرهنگي اكو را به بدنه سينما تزريق كرد.

ميزان انتقاداتي كه به عملكرد وزير ارشاد وارد مي‌شود، وقتي به سطح معاونان مي‌رسد تقريباً به دو برابر افزايش پيدا مي‌كند. در اين بين دو معاون هنري و سينمايي بيشترين ميزان انتقادها را به خود معطوف كرده‌اند اما تفاوت اصلي ميان انتقادهايي كه از علي مرادخاني و حجت‌الله ايوبي مي‌شود، اين است كه مرادخاني بيشتر از فضاهاي بيروني نقد مي‌شود و در عوض از حمايت هنرمنداني كه با آنها سر و كار دارد، برخوردار است اما ايوبي هم انتقادهاي بيروني را رو در رو دارد و هم از درون جامعه سينماي ايران با فشار و انتقاد‌هاي شديد روبه‌روست.

ايوبي به دليل آنچه مي‌توان آن را «نشناختن سينماي ايران» عنوان كرد، باعث شده تا هرچه از دوران مديريتش بر سازمان سينمايي مي‌گذرد به جاي آنكه بر ميزان محبوبيتش افزوده شود، در سيري نزولي درصد مقبوليت خود را از دست بدهد، اين كار تا به آنجا پيش رفته است كه سينماگران شناخته شده به طور علني در برابر اقدامات رئيس موضع‌گيري مي‌كنند و از اوضاع اسفناك سينماي تحت مديريت ايوبي گلايه مي‌كنند. اظهارنظر چند سينماگر درباره شرايط فعلي كه ناشي از مديريت ايوبي است، جالب توجه است. مهدي سجاده‌چي، فيلمنامه‌نويس انتقاد خود را به صورت مكتوب و طي نامه‌اي سرگشاده خطاب به رئيس‌جمهور مي‌نويسد: ما تقريباً مرده‌ايم!... خيلي ممنون آقاي رئيس‌جمهور؛ اگر هدف همه مردان فرهنگي رئيس‌جمهور، كشتن ما بوده، بفرماييد ادامه دهند، چيزي نمانده؛ ولي چنانچه ساحت فرهنگ و هنر را محتضر مي‌خواهند، كارشان را به درستي انجام داده‌اند! من از حوزه‌هاي مختلف فرهنگ بي‌خبر نيستم؛ اخبار بد به سرعت منتشر مي‌شوند، اما وضعيت سينما را مي‌توان رو به قبله فرض كرد.

http://javanonline.ir/files/fa/news/1394/8/11/186326_260.jpg

اگر به رضايت سينماگران اهميت مي‌دهيد، به شما اطمينان مي‌دهم كه هيچ‌كس راضي نيست. سجاده‌چي در ادامه نامه‌اش تأكيد مي‌كند: كار سينما نمايش است، اما كار مسئولان سينمايي اگر نمايش باشد، اوضاع همين مي‌شود كه هست. مسئولان فرهنگي شما يا سينماگران را در قعر افسردگي غرق كرده‌اند يا دغدغه را از ايشان گرفته در صحراي الكي خوشي و بي‌معنايي پرورانده‌اند. ولي حتماً يادتان هست كه قرار شما اين نبود. قرار شما تدبير و اميد بود و دريغ كه امروز اميد آنچنان دور از دست به نظر مي‌رسد كه «اميدواري» معادل «ساده‌انگاري» تلقي مي‌شود.

ناصر هاشم‌زاده، منتقد و فيلمنامه‌نويس نيز از شرايط حاكم بر سينما ناراضي است. هاشم‌زاده مديران سياسي را مشكل سينما مي‌داند و مي‌گويد: متأسفانه فيلمسازان و مسئولان ما در هر دوره‌اي به دليل تمايلات سياسي وارد حيطه خاصي مي‌شوند كه به هيچ عنوان اين تغيير رفتار مناسب نيست. ‌اي كاش هنر، ادبيات و سينما خارج از حيطه اقتدار مسئولان كم‌بضاعت و گاه بي‌بضاعت برخي از دولت‌ها باشد. برخورد برخي از مسئولان سينمايي با موضوعي مثل سينما همچون پيام‌هاي وايبري است كه از مردم مي‌خواهند مثلاً صبح را با شادي شروع كنند. اين مسئولان هم تصور مي‌كنند با اين نوع پيام‌ها مي‌توانند فرهنگ و ادبيات اين كشور را اداره كنند! برخي‌ها قبلاً مسئول سياسي بودند اما الان مسئوليت سينمايي را برعهده گرفتند و به دليل ناآشنايي با سمت خود دچارمشكل شدند و با وجودي كه آدم خوبي هستند اما چون اهليت اين كار را ندارند به درد اين كار نمي‌خورند.

احمدرضا درويش نيز كه فيلمش را به دولت احمدي‌نژاد نداد تا در دولت روحاني ديده شود، از رفتاري كه با فيلمش شده به شدت ناراحت است. اين فيلمساز مي‌گويد: فرهنگ در مقايسه با بخش‌هاي ديگر مظلوم واقع شده است، در حالي‌كه اهميت فرهنگ بسيار زياد است. رفتار دولت و تغييراتي كه در دو سال اخير به ‌وجود آمده، نشان مي‌دهد كه فرهنگ خيلي دغدغه مسئولان نيست و همين مسئله حوزه فرهنگ را بسيار شكننده كرده است.

بهروز افخمي، سينماگري كه رگه‌هاي قوي از سياست را در ذهن و عمل خود دارد، در انتقاد از عملكرد اوضاع سينما مي‌گويد: مديريت سينماي ايران عملاً سينماي ايران را در جهت جشنواره‌هاي خارجي سازماندهي كرده است و اگر بخواهيم مطلب را افراطي‌تر بيان كنيم در واقع جشنواره‌هاي خارجي سينماي ايران را مصادره كرده‌اند. براساس پروتكل‌هاي سينماي خارجي فيلم ساخته مي‌شود. پول خارجي براي ساختن فيلم‌ها مي‌آيد. از قبل وعده داده مي‌شود اين فيلم جايزه خواهد گرفت. مديريت سينما هم مي‌داند دارد چه كار مي‌كند و كاملاً با برنامه‌ريزي و به قصد اينكه سينماي واقعي و تماشاچي واقعي را تحقير و از سينما بيرون كنند، كارشان را جهت‌دهي مي‌كنند. بنابراين مسئله شخصي نيست.

اين انتقاد‌ها تنها بخشي از سخنان انتقادي اهالي سينما درباره عملكرد ايوبي است. مديري با چهره خندان كه از مديريت مؤسسه فرهنگي اكو به سازمان سينمايي آمد و براي اينكه بتواند بر اوضاع تسلط داشته باشد چند تن از نزديكان خود در اكو را بدون در نظر گرفتن تخصص به مديريت سينما وارد كرد و همين ورود‌ها بر دامنه‌هاي انتقاد‌ها افزود و اين داستان همچنان ادامه دارد.

رسالت/شبکه ‌هاي اجتماعي مجازي ويرانگر بنيان خانواده

اين روز‌ها سبک و سياق زندگي بسياري از ما، اعم از بزرگ‌ و کوچک و حتي خردسال عوض شده است. در ظاهر اين‌ گونه به ‌نظر مي ‌رسد که به يُمن دسترسي به فناوري‌هاي جديد و رسانه ‌هاي اجتماعي، بيش از پيش از حال هم باخبر هستيم و هر لحظه ‌اي که اراده کنيم و در هر مکاني که باشيم، مي توانيم به راحتي با يکديگر ارتباط برقرار کنيم يا از اطلاعات روز دنيا بهره ببريم، اما واقعيت نشان مي ‌دهد که در بسياري از موارد استفاده نادرست از ابزار جديد باعث شده تا نه تنها از قافله علم و دانش و پيشرفت بشري عقب بمانيم، بلکه سبب شده تا از ارزش‌هاي اجتماعي و مرزهاي اعتقادي مان نيز دور شويم و حتي آنگاه که در يک جمع خانوادگي در کنار هم هستيم، با سرگرم شدن در فضاي مجازي از يکديگر فاصله داشته باشيم.

http://media.shabestan.ir/Original/1393/10/23/IMG13215021.jpg

در واقع در شرايط جديد، به‌ جاي آنکه ابزارهاي نوين رسانه‌اي در خدمت انسان قرار گيرند، اين ابزارهاي فضاي مجازي هستند که انسان‌ها را به خدمت خود گرفته ‌اند. اينک مسخ افکار در فضاي مجازي در حدي است که گروهي از کارشناسان اين عرصه، فضاي واقعي و عيني را در مقابل فضاي مجازي به چالش مي‌کشند و کاربران آن نيز به‌ قدري در لايه‌هاي پنهان و آشکار دنياي جديد غرق شده‌اند که حتي به خريد و فروش فضاي غير واقعي و به اصطلاح تشکيل «زندگي دوم» در اين فضا مبادرت مي‌نمايند و درست به همين دليل است که برخي از صاحب‌نظران، از کاربران رسانه‌هاي مجازي به عنوان «بردگان دنياي مجازي» نام مي‌برند.

بااين نگاه يکي از مهمترين تغييرات در حال شکل‌گيري در جهان معاصر، رقابتي شدن جهان واقعي و جهان مجازي است. بي ‌شک روند رو به رشد جهان مجازي، در آينده با شدت بيشتري روش ‌ها، نگرش‌ها و ظرفيت‌هاي آينده جهان را تحت تاثير خود قرار خواهد داد و در صورت ادامه اين روند، به احتمال زياد سرانجام و در نهايت، جهان مجازي به ‌طور کامل بر تعاملات جاري جهان واقعي غلبه خواهد کرد.

با توجه به اينکه اين رويکرد متفاوت لزوماً به معناي يک رفتار خوب و پسنديده نيست و در بسياري از موارد استفاده نادرست از اين ظرفيت، بر بهره صحيح از آن فزوني يافته، لذا نگراني‌هاي فراواني را براي مسئولين به همراه داشته است. اهميت اين موضوع تا حدي است که رهبر معظم انقلاب اسلامي (دامت برکاته) خطاب به يکي از مسئولين فرهنگي کشور مي‌ فرمايند: «اگر رهبر نبودم، حتماً رئيس فضاي مجازي مي ‌شدم». ايشان در موارد مختلف کاربردهاي مثبت و منفي اين ابزار را مورد اشاره قرار داده‌اند. از جمله در سخنراني تاريخ 26/9/81 در ديدار اعضاي شوراي عالي انقلاب فرهنگي فرمودند: «اينترنت يکي از نعم بزرگ الهي است، اما در عين حال يک نقمت بزرگ هم هست؛ يعني يک چاقوي دودم و خطرناک... اينترنت الان مثل يک جريان افسار گسيخته است... اين مثل آن است که کسي يک سگ وحشي را بياورد، بگويند قلاده ‌اش کو؟ بگويند سفارش کرده‌ ايم آهنگر قلاده را بسازد!» در ارتباط با اهداف دشمن، در تاريخ 2/7/90 نيز در جمع روحانيون شيعه و اهل سنت کرمانشاه مي ‌فرمايند: «شيطانِ امروز که از راه اينترنت و ماهواره و روش‌ هاي ارتباطيِ مدرن و فوق مدرن سراغ شما مي‌آيد، حرف‌هاي مدرني هم دارد؛ سخت ‌افزارش را مدرن کرده، نرم‌افزار مدرن هم دارد. شبهه‌ آفريني دارد، اخلال در عقيده دارد، ايجاد تشويش در ذهن دارد، تزريق نااميدي دارد، ايجاد اختلاف دارد.»

اما تعاريف و ابزارهاي مورد استفاده فضاي مجازي کدامند و نقش آنها در زندگي فعلي ما چيست؟ در قلمرو فضاي مجازي چه عواملي باعث تشديد نگراني‌ها شده‌اند و راهکار‌هاي

برون رفت از آنها چيست؟

* تعريف فضاي مجازي:

تا‌کنون ترکيب‌هاي بي ‌شمار و مشتقات متعددي از مفاهيم مربوط به اين حوزه ساخته شده که تقريباً همگي پيوند سايبر را با خود به يدک مي‌ کشند. يکي از اين ترکيبات، فضاي مجازي يا همان فضاي سايبرنتيک است. فضاي مجازي براي نخستين بار در سال 1982 توسط ويليام گيمسبون، نويسنده کانادايي رمان‌هاي علمي - تخيلي مورد استفاده قرار گرفت. فضاي مجازي براي گيبسون در حقيقت فضايي است تخيلي که از طريق اتصال رايانه‌ها و پيوند انسان‌ها، ماشين‌ها ومنابع اطلاعاتي در جهان به يکديگر پديد آمده است و دانشمند ديگري به نام کينزا، نيز فضاي مجازي را محيطي متشکل از اطلاعات نامرئي مي‌داند، اطلاعاتي که مي تواند اَشکال مختلفي به خود بگيرد. اندرسون نيز از اين واژه تحت عنوان واقعيت مجازي نام مي‌برد و اين مفهوم را "واقعيت خلق شده توسط رايانه" مي‌داند، واقعيتي که از آن ‌رو مجازي يا مصنوعي است که در دنياي واقعي و محيط مادي، مکاني را اشغال نکرده و در اذهان کاربران در نتيجه تعامل به واسطه قدرت ابزار الکترونيکي عينيت يافته است. در واقع وي معتقد است که واقعيت مجازي، واقعيتي است که وجود فيزيکي نداشته و توسط نرم‌افزار توليد مي‌شود.

در هر حال فضاي مجازي با هر تعبير و هر تعريفي که مورد استفاده قرار گيرد، داراي قلمرو وسيع، بديع و بکري است که براي ساکنان خود مزايا، معايب، امکانات، آزادي ‌ها، فرصت‌ها، دلهره‌ها، آسيب‌ها و محدوديت‌هاي متفاوتي را به همراه دارد. مهم ترين تغييري که فضاي جديد به وجود آورده، تغيير در فرهنگ و روابط انساني است. زيرا نه ‌تنها روابط مجازي را جايگزين روابط چهره به چهره سنتي ساخته، بلکه در پاره‌اي از موارد، ارزش‌هاي اعتقادي و اجتماعي جوامع را به ضد ارزش و ضد ارزش‌ها را به ارزش تبديل نموده است.

جهان واقعي با ويژگي‌هايي مانند داشتن جغرافيا، نظام سياسي خاص، محبوس و محدود بودن، طبيعي بودن وساير خصلت‌هاي خود، از جهان مجازي متمايز مي‌شود و در مقابل، جهان مجازي نيز با خصيصه‌هايي مثل نداشتن مکان خاص، فرازمان بودن، تکثر داشتن، قابليت دسترسي همزمان و همگاني وغيره، به‌ طور نسبي از جهان واقعي جدا مي‌شود و لذا با اين تعابير، فضاي مجازي را مي‌توان با اندکي مسامحه مترادف با شبکه جهاني اينترنت دانست که مي‌توان با ابزار مختلف به آن رجوع کرد.

* ويژگي‌ هاي رسانه ‌هاي اجتماعي مجازي:

در واقع يکي از عوامل فراگيري رسانه‌هاي اجتماعي مجازي اين است که به طيف وسيعي از خواسته‌ها، اهداف و انگيزه‌هاي افراد، گروه‌ها و سازمان‌ها پاسخ و به آنها قدرت ايده ‌پردازي و خلق و توليد ايده‌هاي جديد را مي‌دهند و اين قابليتي است که در رسانه‌هاي اجتماعي سنتي مانند مطبوعات، راديو و تلويزيون وجود نداشته و مخاطب تنها مصرف‌ کننده محتواهايي بوده که برايش توليد مي ‌شد. اينک رسانه‌ ها و نرم‌افزارهاي اجتماعيِ سايبري با پيشرفت تلفن‌هاي همراه هوشمند، هر روز بيش از گذشته وارد عرصه‌ خصوصي زندگي مردم مي‌شوند و بخش قابل ‌توجهي از اوقات فراغت و حتي ساعات کاري افراد را به خود اختصاص داده ‌و تأثيرات فراواني بر سبک زندگي مردم در ابعاد مختلف از جمله مباني اعتقادي، اخلاقي، رفتاري، ارزشي و همچنين ارتباطات اجتماعي گذاشته ‌اند. در واقع رسانه‌هاي اجتماعي مجازي (سايبري) گروهي از انواع جديد رسانه‌هاي آنلاين هستند که همه يا تعدادي از ويژگي‌هاي زير را که سال‌ها قبل پيش‌بيني شده بود، در خود دارند:

http://www.basijnews.ir/files/fa/news/1394/2/30/58085_826.jpg

1 - ابزار مورد اشاره مرز بين رسانه و مخاطب را از بين برده‌ و امکان مشارکت مستقيم و بي واسطه در مباحث و مطالب را براي همه کاربران در همه نقاط جهان فراهم ساخته‌اند 2 - در همه آنها امکان دسترسي و اخذ بازخورد فوري مطالب از طريق رأي دادن و گذاشتن کامنت يا به اشتراک گذاشتن مطالب و مباحث وجود دارد 3 - بر خلاف رسانه‌هاي سنتي مانند نشريات و راديو و تلويزيون که يک‌ طرفه هستند، در رسانه‌هاي جديد (مجازي) به راحتي امکان ارتباط متقابل و دوطرفه وجود دارد 4 - در رسانه‌هاي جديد، به ‌راحتي امکان شکل‌گيري گروه‌هاي اجتماعي متشکل از افراد داراي علايق مشترک در موضوعات مشخص مانند ورزش، موسيقي و علم، از نقاط مختلف دنيا وجود دارد 5 - رسانه‌هاي جديد دائماً در حال شبکه ‌سازي و گسترش دامنه فعاليت‌ها و ارتباطات خود هستند و از تأثيرگذاري بالايي در سطح جوامع برخوردارند 6 - اکثر اين شبکه‌ها مي‌توانند متناسب با شرايط و ويژگي‌هاي کاربران، داراي کاربرد و پيامدهاي مثبت يا متقابلاً کاربرد و پيامدهاي منفي باشند 7 - اگر چه هدف اوليه بسياري از آنها تسهيل ارتباطات و ارائه خدمات خاص به جامعه بوده است، اما در حال حاضر تقريباً از همه آنها براي استحاله فرهنگي جوامع و بعضاً جاسوسي نيز استفاده مي‌شود 8 - طراحان و مالکان همه اين شبکه‌ها به ‌راحتي مي‌توانند با بررسي نحوه حضور کاربران و نوع و چگونگي رجوع آنها به مطالب، اطلاعات مهمي را در مورد ويژگي‌هاي اخلاقي، رفتاري، علمي، اعتقادي و سياسي مخاطبان کسب نموده و متناسب با شرايط براي تأثيرگذاري بر آنها برنامه ‌ريزي کنند.

* انواع رسانه ‌هاي اجتماعي در فضاي مجازي:

رسانه‌هاي اجتماعي را مي‌توان در هفت گروه شامل؛ وبلاگ‌ها، ويکي‌ها، پادکست‌ها، فروم‌ها، کاميونيتي‌هاي محتوايي، ميکروبلاگ‌ها و پر کاربردترين آنها يعني شبکه‌هاي اجتماعي دسته ‌بندي کرد. علاوه بر اينها برخي سايت‌هاي دنياي مجازي از قبيل سکند‌لايف را نيز گونه ديگري از رسانه‌هاي اجتماعي مي‌دانند که در سال‌هاي آينده گسترش بيشتري خواهند داشت.در ادامه در مورد هر کدام از انواع اين رسانه‌هاي اجتماعي که هم ‌اکنون تا حدود زيادي وارد حريم زندگي خصوصي مردم شده ‌اند، توضيحاتي ارائه خواهد شد؛

1 - وبلاگ‌ ها، مانند توييتر که شناخته ‌شده ‌ترين نوع رسانه‌هاي اجتماعي محسوب مي‌شوند، مجلات (ژورنال ‌هاي) آنلايني هستند که با محتواهاي جديد مالک وبلاگ يا کاربران به ‌روزمي ‌شوند و گونه‌هاي متفاوتي دارند که وبلاگ‌هاي شخصي، وبلاگ‌هاي سياسي، وبلاگ‌هاي تجاري، وبلاگ‌هاي تقريباً حرفه‌اي و وبلاگ‌هاي رسانه‌هاي جريان اصلي، برخي از انواع آنها هستند. به ‌زبان ساده؛ وبلاگ فضاي آنلايني است که در آن مطالب به ‌ترتيب جديد‌ترين داده ورودي منتشر مي‌شوند. مطالب وبلاگ‌ها اغلب با لحن شخصي و گاه محاوره ‌اي نوشته مي‌شوند و به نويسنده يا گروهي از نويسندگان تعلق دارند. در وبلاگ امکان دريافت نظرات و نيز پي گيري مباحث براي هر نوشته (Comments) وجود دارد. همچنين امکان مشترک شدن در وبلاگ‌ها از طريق دريافت مطالب به ‌وسيله ايميل يا دنبال کردن مطالب درخبرخوان‌ ها به ‌وسيله آر.اس.اس هم وجود دارد. راه ‌اندازي وبلاگ‌ها به ‌وسيله سرويس‌هاي ارائه خدمات وبلاگ ‌نويسي مانند بلاگر و ورد پرس به سادگي و رايگان، امکان ‌پذير است.

2 - ويکي‌ها، که از آن به‌ عنوان پروژه‌هاي همکاري مشترک نام مي‌برند، وب ‌سايت‌هايي هستند که به کاربران خود اجازه اضافه کردن و ويرايش محتوا را مي‌دهند و محتواي توليدي آنها حاصل مشارکت اعضاست. در واقع اين مخاطبان و کاربران عادي اينترنت هستند که محتواي آنها را توليد و ويرايش مي‌کنند. بنابر اين براي کارها و پروژه‌هاي مشارکتي مناسب هستند. مثلا اگر قرار باشد متني طولاني را افراد مختلفي از نقاط متفاوتي به ‌صورت تيمي کامل کنند، استفاده از مدل ويکي‌ مناسب ‌ترين گزينه است.ويکي ‌پديا مشهورترين سايت ويکي در دنياست. ويکي‌ پديا، دانشنامه آزاد آنلايني است که سال 2001شروع به فعاليت کرد و در حال حاضر بالغ بر دو و نيم ميليون مقاله فقط به زبان انگليسي و حدود يک ميليون کاربر دارد. ويکيا، ويکي‌ هاو و ويکي ‌نيوز، نمونه‌ هاي ديگري از سايت‌هايي هستند که بر اساس الگوي ويکي فعاليت مي‌کنند.

3 - پادکست‌ها، فايل ‌هاي صوتي و تصويري هستند که در اينترنت قرار داده شده‌اند و کاربران مي‌توانند مشترک آنها شوند. به عبارت ديگر پادکست‌هاهمانند ضبط‌ کننده‌هاي ويدئويي شخصي، سايت‌هايي هستند که به ‌کاربران اجازه مي‌دهند تا محتواي صوتي و تصويري مورد نظر خود را هر زمان که مناسب تشخيص مي‌دهند، ببينند و بشنوند.

زماني که برنامه جديدي از يک پادکست در وب منتشر مي‌شود، سرويس‌هاي اشتراک پادکست و نرم‌ افزارهاي دريافت پادکست به ‌طور اتوماتيک از طريق آر.اس.اس مطلع مي‌شوند و شروع به دانلود فايل جديد مي‌کنند. پادکست‌ها، هم بر روي کامپيوترهاي شخصي و هم بر روي دستگاه ‌هاي همراه ضبط و پخش موسيقي مانند آي ‌پاد، قابل استفاده و شنيده شدن هستند. علاوه بر پادکست‌هاي شخصي که

به ‌وسيله کاربران عادي اينترنت توليد شده و در اينترنت منتشر مي‌شوند، بسياري از رسانه‌هاي سازماني و حرفه‌ اي هم به ‌توليد و انتشار پادکست روي آورده‌اند. مثلا برخي شبکه‌هاي راديويي و تلويزيوني برنامه‌هايشان را به ‌صورت پادکست در اينرنت قرار مي‌دهند. برخي مطبوعات و سايت‌ها هم بخشي از محتوايشان را به ‌صورت صوتي و در قالب پادکست به مخاطبان عرضه مي‌کنند. سايت پادکست ‌الي مرجع خوبي براي دستيابي به ليستي از پادکست‌ها و اطلاعات ديگر در مورد اين رسانه اجتماعي است.

http://borhan.ir/Images/News/Larg_Pic/19-6-1391/IMAGE634828753773451120.jpg

4 - فروم ‌ها، يک مفهوم نسبتاً قديمي به ‌شمار مي ‌رود که دربرگيرنده فضايي براي طرح بحث و گفتگو در موضوعات مختلف است. در فضاي اينترنتي، فروم‌ها مکان آنلاين مناسبي براي طرح موضوعات و مسائل جديد، جستجو در مورد مباحث مورد علاقه و به اشتراک‌ گذاري اخبار و مطالب به ‌شمار مي ‌روند.

بر خلاف وبلاگ‌ها که عمدتاً شخصي هستند، فروم‌ها معمولا به ‌وسيله يک يا چند مدير اداره مي‌شوند و اغلب به شکل يک وب‌ سايت مستقل و گاهي به عنوان بخش جانبي يک وب‌ سايت ساخته مي‌شوند و حول موضوعات خاصي مانند موسيقي، تکنولوژي، سينما و تلويزيون، اقتصاد و غيره شکل مي‌گيرند و معمولاً از طرح موضوعات نامرتبط در آنها نيز جلوگيري مي‌شود. برخي فروم‌ هاي عمومي هم حيطه

گسترده ‌تري از موضوعات را شامل مي‌شوند. معمولا هر فروم از بخش‌هاي مختلفي تشکيل شده است. کاربران اينترنتي از طريق عضويت در فروم‌ها مي‌توانند وارد بخش‌هاي مختلف فروم شوند و موضوعات مورد علاقه خود را مطالعه کنند يا موضوع جديدي مطرح نمايند. موتور جستجوي فروم‌ ها مطالب ده ‌هاهزار فروم را پي گيري مي ‌کند و لذا در زمينه فروم‌ها اطلاعات قابل توجهي دارد.

5 - کاميونيتي‌هاي محتوايي،امکان مديريت و به اشتراک‌ گذاري نوع خاصي از محتوا از قبيل عکس، فايل‌هاي ويدئويي، متن يا لينک را براي کاربران فراهم مي‌کنند. براي اين منظور کاربر ابتدا بايد ثبت‌ نام نمايد، پس از آن مي‌تواند صفحه شخصي ايجاد نموده و به سايرين متصل شود.

کاميونيتي‌هاي محتوايي اندکي شبيه به شبکه‌هاي اجتماعي و بعضاً خبري هستند. به‌ عنوان مثال؛ ديگ (Digg) يکي از سايت‌هايي است که به ‌منظور به ‌اشتراک‌ گذاري اخبار و محتواي متني تاسيس شده و فعاليت مي‌کند. اعضا، اخبار و مطالبي را که به‌ نظرشان جالب مي ‌آيد در سايت ديگ، لينک مي‌دهند. سپس هر مطلب يا خبري را که بيشترين بازديد کننده را داشته و بر اساس آراي کاربران از امتياز بالاتري برخوردار باشد، به صفحه اول سايت منتقل مي‌کنند و در معرض بازديد تعداد بيشتري از کاربران قرار مي‌دهند. ديگ مدعي است که ماهيانه 20ميليون بازديدکننده مستقل دارد که آمار مناسبي براي سايتي از اين نوع محسوب مي‌شود.

يوتيوب، نمونه ديگري از اين نوع وب‌ سايت‌هاست که ابتدا در قالب يک شرکت مستقل شروع به فعاليت کرد ولي موفقيت چشمگير و رو به ‌رشد آن باعث شد تا در سال 2006به ‌وسيله گوگل خريداري شود. اين سايت در حوزه ‌اشتراک ‌گذاري فايل‌هاي ويدئويي فعاليت مي‌کند و روزانه حدود 100 ميليون ويدئو در آن مورد بازديد قرار مي‌ گيرد.

علاوه بر هزاران فيلم کوتاه شخصي که با دوربين‌هاي ديجيتالي آماتور يا وب‌کم ‌ها تصويربرداري شده و به ‌وسيله اعضاي يوتيوب درسايت قرار داده شده است، هزاران کليپ هم از برنامه‌هاي تلويزيوني يا قطعاتي از فيلم‌هاي سينمايي در آن قرار دارد و اين سايت را به مخزن عظيمي از تصاوير ويدئويي تبديل کرده است. فليکر، سايت ديگري است که در حوزه به‌ اشتراک‌ گذاري عکس فعاليت مي‌کند.

6 - ميکروبلاگ‌ها، که ترکيبي از شبکه‌هاي اجتماعي و وبلاگ‌هاي کوچک با پيام‌هاي فوري هستند، نيز با مطالب کاربران به ‌روز مي‌شوند. يکي از معروف‌ترين سايت‌ها درعرصه ميکروبلاگ‌ها، توييتر است. اعضاي توييتر با عضويت در سايت و ايجاد صفحه شخصي مي‌توانند با استفاده از پيامک‌هاي موبايل، پيام‌هاي فوري و ابزارها و افزونه‌هايي که در مرورگرها يا در محيط کامپيوتر کاربران قابل نصب هستند، مطالب کوتاهشان را منتشر کننديا با مراجعه به آن از جديدترين مطالب مطلع شوند. همچنين امکان پيگيري توييت‌هاي هر شخص با مشترک شدن در آدرس آر.اس.اس خروجي ‌اش وجود دارد. گفته مي‌شود اين سايت بالغ بر يک ميليون کاربر دارد. کاربردهاي توييتر بسيار گسترده و متنوع است. برخي کاربران از آن براي انعکاس رويدادهاي زندگي روزمره ‌شان استفاده مي‌کنند، برخي ديگر براي تبادل افکار وعقايدشان يا انجام گفتگو استفاده مي‌کنند. همچنين برخي رسانه‌ها مثل بي.بي.سي و سي.ان.ان هم از توييتر براي انتشار اخبار فوري استفاده مي‌کنند. توييتر کاربرد تبليغاتي هم دارد. به عنوان مثال باراک اوباما براي تبليغات انتخاباتي از اين رسانه اجتماعي استفاده کرد.از ديگر ميکروبلاگ‌هاي مهم در دنياي وب مي ‌توان به پاونس وجايکو اشاره کرد که حدود 90 درصد ظرفيت اين سايت‌ها در اختيار کاربران قرار دارد و هر کدام تفاوت‌هاو شباهت‌هايي با يکديگر دارند.

7 - شبکه‌ هاي اجتماعي که به اعضاي‌ خود اجازه مي‌دهند تا با ساخت صفحات شخصي و برقراري ارتباط کلامي، تصويري و نوشتاري يا ديتا و شبکه ‌سازي اينترنتي، خودشان را به ديگران معرفي و با آنها ارتباط برقرار نموده و طرح‌ها، ايده‌ها و مطالب قديمي يا جديد مورد نظرشان را به تبادل بگذارند و اين قابليتي است که باعث مي‌شود تا افراد مختلف در حوزه‌هاي گوناگون کاري، تجاري و شخصي، نسبت به عضويت در اين شبکه‌ها اقدام نمايند. در اکثر موارد، اين شبکه‌ها به محل خوبي براي سرويس‌هاي جاسوسي کشورهاي جهان به خصوص براي مالکان و طراحان آن تبديل شده‌ اند.

اگرچه در بعضي از اين موارد مثل ناسا، سمت و سوي اصلي اين علايق (فضا) مشخص است، اما در بيشتر آنها طراحان و مالکان با تعيين کليدواژه‌هاي مورد نظر، درپي تأثيرگذاري فکري و فرهنگي يا کسب اطلاعات مورد نظر از طريق کاربران هستند. برخي از شبکه‌هاي اجتماعي بر پايه اينترنت عبارت اند از فيس ‌بوک که در ابتدا براي استفاده دانشگاه‌ها طراحي و سپس عمومي شد. ماي ‌اسپيس که به موسيقي‌دانان و علاقه ‌مندان موسيقي اختصاص دارد. لينکدين که به کاربرانش در مديريت و برقراري ارتباطات آنلاين حرفه‌ اي و تجاري کمک مي‌کند و ببو که از ديگرشبکه‌هاي اجتماعي است. امروزه شبکه‌هاي اجتماعي نقشي مهم و کليدي در تحولات سياسي و تغييرات اجتماعي و فرهنگ‌ سازي بر عهده دارند. همچنين اين شبکه‌ها سهم مؤثري را در موفقيت‌هاي تجاري و پيشرفت‌هاي کاري نيز ايفا مي‌کنند.

http://aminre.net/Fa/News/Pic/fazaye%20majazi.jpg

شبکه‌هاي اجتماعي از زنجيره ‌به هم پيوسته ‌اي از پروفايل‌ها تشکيل شده ‌اند و کاربران اينترنتي از طريق عضويت در شبکه‌هاي اجتماعي و ايجاد و راه‌ اندازي پروفايل‌ها و صفحات شخصي مي‌توانند در اين محيط با ديگران ارتباط برقرار کنند و حتي دوستان و آشنايان قديمي ‌شان را با استفاده ازشبکه‌هاي اجتماعي جستجو و پيدا کنند. تا مدتي قبل، اين ظرفيت فقط به رايانه اختصاص داشت، اما در سال‌هاي اخير، باارائه نسل‌هاي جديد تلفن‌ها و تبلت‌هاي هوشمند به بازار، شبکه‌هاي اجتماعي و نرم ‌افزارهاي اجتماعي وارد تبلت‌ها و تلفن‌هاي همراه شده‌ و توانسته ‌اند توجه کاربران زيادي را به ‌سوي خود جلب نمايند.

* جايگاه آماري کاربران شبکه‌ هاي اجتماعي مجازي:

گزارش‌ هاي آماري نشان مي‌دهد که در سال 2008در سطح جهان حدود 400ميليون نفر کاربر از نرم‌ افزار وي‌ چت براي چت‌ کردن وارسال صوت و تصوير استفاده کرده‌اند. در سال‌هاي اخير نيز ثبت حدود 110 ميليون وبلاگ که از طريق سايت تکنوراتي پي گيري مي ‌شوند و نيز مشاهده روزانه حدود 100 ميليون ويدئو در سايت يوتيوب و نزديک به 123ميليون عضو سايتفيس ‌بوک در جهان، همگي نشانه‌هاي اهميت فراوان پديده رسانه‌هاي اجتماعي هستند و اين در حالي است که دامنه استفاده از اينترنت و شبکه‌هاي اجتماعي در دنيا، روز به روز در حال گسترش است. به عنوان مثال کشور آمريکا به عنوان پايه گذار اينترنت در جهان با بيش از 303 ميليون نفر جمعيت، بالغ بر 220 ميليون کاربر اينترنت دارد که بعد از چين، دومين کشور جهان از نظر تعداد کاربر اينترنت است. اين کشور داراي ضريب نفوذ اينترنت 5/72 درصدي است و در رده سيزدهم کشورهاي جهان در رتبه بندي جهاني ضريب نفوذ اينترنت قرار گرفته است.

کشور کانادا نيز با 33 ميليون نفر جمعيت، حدود 28 ميليون کاربر اينترنت دارد و ضريب نفوذ اين وسيله ارتباطي در اين کشور بالغ بر 84 درصد است که از اين نظر در رده ششم رتبه بندي کشورهاي جهان قراردارد.

اما ضريب نفوذ اينترنت در کشور کره جنوبي با بيش از 49 ميليون نفر جمعيت وحدود 37 ميليون کاربر، حدود 76 درصد است که از اين لحاظ در رده شانزدهم کشورهاي جهان قرار دارد. در کشور مالزي نيز 25 ميليون نفر جمعيت و حدود 15 ميليون نفر کاربر اينترنت دارد که اين آمار از ضريب نفوذ 62 درصدي و رتبه سي و چهارم اين کشور خبر مي ‌دهد و کشور ترکيه نيز به عنوان يکي از کشورهاي در حال توسعه در منطقه که از نظر تعداد جمعيت شباهت بسيار نزديکي به ايران دارد، حدود 26 ميليون کاربر اينترنت باضريب نفوذ 35 درصد دارد. بااين تفاوت که تعداد کاربران اينترنت باندپهن اين کشور حدود 6 ميليون و يک درصد کل کاربران باندپهن جهان است. ضريب نفوذ اينترنت باندپهن ترکيه 8 درصد است و اين کشور در جايگاه بيست و نهم جهان قرار دارد.

در کشور 28 ميليون نفري عربستان نيز حدود 7 ميليون نفر از اينترنت استفاده مي ‌کنند و اين کشور با ضريب نفوذ 22 درصدي در رده کشورهاي ميانه رو به پايين رتبه بندي جهاني قرار دارد و قطر نيز با 795 هزار نفر جمعيت حدود 351 هزار نفر کاربر اينترنت دارد و با ضريب نفوذ 42 درصدي در رده کشورهاي ميانه در رتبه بندي جهاني است.

شهروند/پیام قدردانی «محک» از «کمپین متاستاز علیه متاستاز» مبارزه ای برای فراموش نشدن زندگی

شهروند| پروژه نمایشی «متاستاز» به نویسندگی و کارگردانی علی‌اصغر دشتی از شنبه، نهم آبان‌ماه در تالار سایه مجموعه تئاتر شهر آغاز شده است. این پروژه نتیجه کارگاهی بود با رویکرد رهایی فرد از بحران و پریشانی در عصر حاضر که بعدها اشتراکاتی با همپایان بیماران سرطانی پیدا کرد و سنگ بنای جریان و نمایشی شد با عنوان «متاستاز». «متاستاز» درواقع به انتقال سلول‌های سرطانی به بافت‌های دیگر بدن اطلاق می‌شود که در مراحل پیشرفته سرطان ایجاد می‌شود. گاهی سلول‌های سرطانی از بافت اولیه‌ای که در آن ایجاد شده‌اند، جدا شده و از راه جریان خون با سیستم لنفاوی خود را به دیگر اعضای بدن می‌رسانند و در محل جدیدی لانه‌گزینی و تکثیر کرده و کانون سرطانی جدیدی را می‌سازند. این اصطلاح بعدها در کمپین متاستاز به این صورت اجرایی شد که دست‌اندرکاران این پروژه کار خود را به این شکل تعریف کنند:

الف: پروژه متاستاز نتیجه ورک‌شاپی است که بر پایه بدن و با رویکرد «عواطف معاصر» کار خود را شروع کرد و در طول تمرینات به تدریج موضوعی که دغدغه مشترک ٢ نفر از اعضای گروه بود، سمت و سوی آن را مشخص کرد.

٣ همپا در نظر بگیریم، در نتیجه حداقل یک‌میلیون و ٢٠٠‌هزار ایرانی، همپای بیمار مبتلا به سرطان هستند. با توجه به افزایش سالانه ٩٠هزار بیمار مبتلا به سرطان در ایران، سالانه ٢٧٠‌هزار همپا به جمع همپاهای بیماران مبتلا به سرطان اضافه می‌شود.

http://static1.ilna.ir/thumbnail/MoYwUV481jFK/i_qPjR7mMLhZ02nUcMUA0zOV2brdrNdfKreu5zx2ciKxyUe3xZzFdgRBp56gpRC388ZB_gYzlXElNwnzbEIzAGk4nU88RN381sfGVtw67dPrccCMXHCvyOvQV6RJeIljl3xeVOpt9jw,/12107135_943941828994695_9113848506213694210_n.jpg

ب: به ازای هر بیمار مبتلا به سرطان، حداقل ٣ نفر به شکل مستقیم درگیر هستند و از این ٣ نفر، یک نفر تمام قوا و وقت خود را وقف بیمار می‌کند. براساس آمار درحال حاضر حدود ٤٠٠‌هزار بیمار مبتلا به سرطان در ایران وجود دارند و اگر برای هر بیمار 

ج: موضوع پروژه متاستاز ٣ اصل مهم «بیماری و راه‌های پیشگیری»، «بیمار مبتلا» و «خیریه» نیست؛ بلکه یادآوری اصلی است که مورد غفلت قرار گرفته است. یک‌میلیون و ٢٠٠‌هزار نفر همپای بیماران مبتلا به سرطان که زندگی خود را وقف عزیزشان کرده‌اند.د: ما گسترش یافتن، از جایی به جای دیگر رفتن، تکثیر شدن و ... را از سرطان یاد گرفته‌ایم؛ از متاستاز. فرض ما این است که برای روبه‌رو شدن با پدیده‌ای به قدرت سرطان، باید با او به روش خودش رفتار کنیم. ما متاستاز می‌کنیم اما نه بیماری را، نه بی‌توجهی و انکار را، ما عواطفمان را نسبت به یکدیگر و توجه‌مان را به جامعه متاستاز می‌کنیم تا شاید وجه دیگری از این پدیده دیده و درک شود. بندهای این اساسنامه اولیه بعدها در کمپین متاستاز دنبال شد و از طریق نمایشی با همین عنوان روی صحنه رفته و واکنش‌های فراوانی از سوی اصحاب رسانه، فرهنگ و هنر و فعالان عرصه‌های اجتماعی و امور خیریه و داوطلبانه داشته است. تا آنجا که روز گذشته «محک» طی نامه‌ای سرگشاده، از دست‌اندرکاران این کمپین قدردانی کرد:

«به‌تازگی شاهد انجام حرکتی ارزشمند با نام «کمپین متاستاز علیه متاستاز» هستیم که به ایجاد آگاهی و ارتقای توجه جامعه، نسبت به افرادی می‌پردازد که در کنار یک بیمار مبتلا به سرطان به‌عنوان «همپا» استوار ایستاده‌اند و در کنار ایشان خود را خالصانه فراموش کرده و با این بیماری مبارزه می‌کنند. این حرکت ارزشمند، محک را بر آن داشت تا ضمن ابراز قدردانی و تبریک به تمام عوامل این اقدام انسان‌دوستانه، وظیفه خود را در ایجاد آگاهی بیشتر و توجه به همراهان بیماران مبتلا به سرطان بار دیگر انجام دهد.

ادغام زیبایی‌شناسانه خلاقیت و هنر با یک دغدغه اجتماعی که در قالب نمایش «مطاستاز علیه متاستاز» به‌عنوان یکی از عناصر این کمپین روی صحنه رفته است، بی‌شک یکی دیگر از برنامه‌های فرهنگی است که در پیوند هنر و انسان‌دوستی، ژرفای مفهوم «هنر زیستن» را به نمایش می‌گذارد. امیدواریم که ارایه این تفسیر جدید، زیبا و هنرمندانه از واژه پزشکی متاستاز (گسترش سلول‌های سرطانی از یک ارگان به ارگانی دیگر و گسترش آن در تمام بدن) بر توسعه همدلی و ترویج انگیزه والای کمک به همنوع که حدود ربع قرن از دغدغه‌های موسسه خیریه محک بوده است، بیفزاید.

حمایت و همراهی با خانواده کودکان مبتلا به سرطان، که ناشی از همدلی و درک صمیمانه بنیانگذار محک از رنج آنان بوده است، دلیل و پایه اصلی به وجود آمدن این موسسه است. ما در محک معتقدیم، زمانی که یک کودک به سرطان مبتلا می‌شود، مادر و پدر، خواهر و برادر و تمام افراد خانواده با آن بیماری مواجه می‌شوند و می‌دانیم که به ازای هر کودکی که به سرطان مبتلا می‌شود، مادر و پدری برای نجات جان کودکشان، خود را فراموش می‌کنند و گاهی این فراموشی به فراموشی سایر فرزندان نیز منجر می‌شود. ما ٢٤‌سال است که با اتکا به مهر و مشارکت نیکوکاران و نیک‌اندیشان ایران‌زمین، علیه این فراموشی مبارزه می‌کنیم. در این مبارزه با اندیشیدن به کیفیت زندگی کودکان مبتلا به سرطان و خانواده آنها همواره تلاش کرده‌ایم تا مادر و پدر و تمام اعضای خانواده بیش از ٢٣‌هزار کودک مبتلا به سرطان هرگز خود را تنها احساس نکرده و امیدوارانه مسیر درمان را همراه هم طی کنند.

مبارزه با فراموش نشدن زندگی، امید و بنیان خانواده در این بند از بیانیه چشم‌انداز محک تجلی یافته که محک برآن است تا در سایه حمایت‌های این موسسه، خانواده‌ها با نگرانی کمتر، تنها به درمان کودک خود فکر کنند و کودکان شادمانه‌تر فرآیند درمان را طی کنند و آرزوهای آنها از بودن یا نبودن، به چگونه زیستن در آینده تغییر کند.

از آنجا که بهره‌مندی از ظرفیت‌های مدنی در حل مشکلات جامعه و ترویج مفهوم بشردوستی یکی از اساسی‌ترین عوامل توسعه پایدار جوامع است، محک همواره ترویج این مفهوم را در زمره اهداف خود دارد و قدردان اقدامات خلاق و فعالانی است که در بالندگی این هدف می‌کوشند.

این حرکت مسئولانه نشانه درک عمیق تمامی دست‌اندرکاران این پروژه از مشارکت و همدلی و تجلی واقعی «‹همپا بودن» است که صمیمانه آرزو می‌کنیم اهداف تعریف شده برای این کمپین به بهترین شکل محقق شده و توجه جامعه به موضوع سرطان و همراهان بیماران مبتلا به این بیماری بیش از پیش ارتقا یابد.

http://www.amirchocolate.com/cms/wp-content/uploads/2014/08/Mahak.jpg

در پایان به تمامی نیکوکارانی که پا به پای هزاران کودک مبتلا به سرطان محک را با قدم‌هایشان، فکرشان، زمان‌شان و فراموش کردن خودشان حتی برای یک لحظه، یاری کردهاند، ادای احترام کرده و امیدواریم روزی همپای هم بهبود تمامی بیماران مبتلا به سرطان را جشن بگیریم.

آراسب احمدیان، مدیرعامل موسسه خیریه محک

نکته قابل توجه در نمایش «متاستاز» به کارگردانی علی‌اصغر دشتی، دعوت از همپایانی است که مدت‌ها در کنار یکی از عزیزان بیمار خود، شاهد رنج او بوده‌اند. این نمایش، هر شب با دعوت از یکی از همپایان روی صحنه، به‌نوعی طراحی شده است که دقایقی فرد مورد نظر را در اجرا سهیم کند تا تماشاگران شنونده روایت شخصی او باشند.

فرهیختگان/داوود میرباقری در دفاع از «دندون طلا»:

اجازه نمی‌دهم مصلحت در کارم دخالت کند

گروه ادب و هنر | داوود میرباقری با سریال«دندون طلا» در شبکه خانگی نشان داد قابلیت‌های این شبکه را برای جذب مخاطب تاحدودی می‌داند و در روزهایی که اغلب از ورشکستگی آن سخن می‌گویند، فروش نسبتا راضی‌کننده‌ای دارد. میرباقری داستان دومین سریال شبکه خانگی‌اش را از نمایشنامه‌ای با همین نام گرفته که 15 سال پیش روی صحنه رفت و به یکی از کارهای پربیننده تئاتر ایران تبدیل شد.

گفتگو با داود میرباقری کارگردان

حمیدرضا آذرنگ، حامد بهداد، باران کوثری، حسن پورشیرازی، سیروس گرجستانی، محسن قاضی‌مرادی، نادر سلیمانی، ستاره اسکندری و بهناز جعفری بازیگران این سریال هستند و از این میان ستاره اسکندری و بهناز جعفری در نمایش صحنه‌ای «دندون طلا» روی صحنه رفته‌اند. همزمان با پخش نهمین قسمت دندون طلا در شبکه خانگی بهروز شعیبی که خود نیز نویسنده، کارگردان و بازیگر است، به سراغ داود میرباقری رفته و با او درباره «دندون طلا» گفت‌وگوی مفصلی کرده است.

یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های دندون‌طلا باورپذیری آن است که میرباقری در این امر با توجه به ساخت سریال‌های تاریخی ماندگار توانایی خوبی دارد. او درباره تلاشش برای باورپذیرکردن آن چه در دندون طلا به تصویر کشیده است و روایت می‌کند، در پاسخ به پرسش کارگردان سریال «پرده‌نشین» با تاکید براینکه شخصیت اصلی دندون طلا را می‌شناسد و از نزدیک درکش کرده است، می‌گوید: «وقتی می‌خواهید مخاطب را با خود همسفر کنید و به فضای دیگری ببرید باید فضا را برایش ملموس کنید یعنی آنچه را که خودتان تجربه کرده‌اید و با خاطرات تلخ و شیرین‌تان مرتبط است به‌گونه‌ای برای مخاطب بازسازی کنید که غیرقابل باور نباشد.

فضای «دندون طلا» با جزئیات کامل آن برای من قابل درک بود چون آن را دیده بودم و باید می‌توانستم برای مخاطب هم این محیط را به درستی خلق کنم.»

میرباقری در بخش دیگری از گفت‌وگویش با بازیگر فیلم «طلا و مس» درباره انتخاب‌های خاص و حساسش که همواره چالش‌هایی را برای او به وجود آورده است، با اشاره به سریال «مختارنامه» می‌گوید: «من در حوزه قصه‌های تاریخی بر این نکته واقف بودم که انتخاب مختار و شخصیتی که می‌سازم، ممکن است موجب شود به من برچسب بزنند که قوم‌گرا هستم یا به شکلی متعصبانه روی دیدگاه خاصی کار می‌کنم. با این حال اگر شخصیتی برای من جذاب باشد یا فضایی را دوست داشته باشم، اجازه نمی‌دهم مصلحت در کارم دخالت کند و فضای اثرم را تحت‌تاثیر قرار بدهد.

من به واسطه مصلحت‌اندیشی‌ها به جریانی که باید بر اندیشه و داستانم حاکم باشد، خیانت نمی‌کنم. سعی می‌کنم همه مصلحت‌ها و فضاهای پیرامونی را نادیده گرفته و ببینم ضرورت قصه‌ام چیست و شخصیت یا بافت فکری و اعتقادی آن قرار است چه مساله‌ای را عنوان کند. در سریال «دندون طلا» هم می‌توانستم مسیر قصه‌ام را به‌گونه‌ای طراحی کنم که برخی از انگ‌های کنونی را به من نزنند، اما نمی‌شد. عنایت سرخوش یکی از شخصیت‌های اصلی قصه من بود که شغلش مطربی است و من نمی‌توانستم به واسطه اینکه ممکن است به من برچسب مطربی بزنند یا فکر کنند به چنین فضاهایی علاقه دارم این شخصیت را حذف کنم یا به خاطر دیگران صحنه‌های قهوه‌خانه را نمایش ندهم.»

قانون/سينما ، مكتوب مي‌شود‌‌

مينا مهري/ گروه فرهنگ و هنر

سينما جاد‌‌ويي است كه تمامي اركان و اد‌‌وات آن هم براي مخاطبان جذاب است . سينما، فضايي قصه‌گوست كه د‌‌ست مخاطب را مي ‌كشد‌‌ و با خود‌‌ تا انتهاي ژرف‌ترين تجربه‌ها مي برد‌‌. تجربه همزمان عشق، تنفر، غرور و تعصب و بسياري ازواژگاني كه د‌‌ست به د‌‌ست هم مي‌د‌‌هند‌‌ و زند‌‌گي را تعريف مي‌كنند‌‌ براي هر انساني ممكن است امكان پذير نباشد‌‌ و براي آد‌‌مي كه مغلوب تجربه هاي ناتمام خويش است سينما چون منزلگاهي مي‌شود‌‌ براي تجربه‌هايي كه اصل زند‌‌گي‌است.فيلمنامه ها راويان اين تجارب هستند‌‌ و حالا يكي از كارشناس ترين مترجمان ايراني د‌‌ر حوزه سينما براي رساند‌‌ن اين تجربه هاي بزرگ و ماند‌‌گار جهاني به د‌‌ست مخاطبان ايراني همت گمارد‌‌ه و تعد‌‌اد‌‌ي از مطرح‌ترين فيلمنامه هاي تاريخ سينما را د‌‌ر قالب مجموعه اي روانه بازار كرد‌‌ه است. شيوا مقانلو مد‌‌رس، نویسند‌‌ه و مترجم ایرانی و د‌‌اراي مد‌‌ارک کارشناسی سینما (تد‌‌وین) و کارشناسی ارشد‌‌ (کارگرد‌‌انی) از د‌‌انشکد‌‌ه سینما و تئاتر د‌‌انشگاه هنر است .مقانلو فعالیت اد‌‌بی خود‌‌ را با ترجمه، کتاب «زند‌‌گی شهری» و چاپ آن د‌‌ر سال ۱۳۸۲ آغاز کرد‌‌ و اولین مجموعه د‌‌استان خود‌‌ را به نام «کتاب هول» د‌‌ر سال ۱۳۸۳ به چاپ سپرد‌‌. از او تا کنون بیش از ۲۰ کتاب (تالیف و ترجمه) به چاپ رسید‌‌ه و چند‌‌ین کتاب نیز زیر چاپ د‌‌ارد‌‌. به بهانه انتشار مجموعه فيلمنامه هاي مقانلو كه به علت ساختار جد‌‌يد‌‌ و وجه تمايزش نسبت به ساير آثار موجود‌‌ د‌‌ر بازار اتفاق جد‌‌يد‌‌ي محسوب مي‌شود‌‌ با او به گفت و گو نشسته‌ايم.

چطور شد‌‌ كه تصميم به انتشار اين فيلم‌نامه‌ها گرفتيد‌‌؟

نشر سفيد‌‌سار پارسال با من تماس گرفت و پيشنهاد‌‌ اين كار را به من د‌‌اد‌‌. اين نشر سابق از اين سابقه انتشار آثار د‌‌ر زمينه‌هاي مختلف را د‌‌ارد‌‌ اما تا به حال د‌‌ر زمينه آثار سينمايي فعاليتي ند‌‌اشت و د‌‌ر طي جلسه‌اي كه با يكد‌‌يگر د‌‌اشتيم د‌‌ر مورد‌‌ فعاليت سينمايي اين نشر صحبت كرد‌‌يم.من د‌‌ر آن جلسه گفتم كه د‌‌ر حوزه انتشارات سينمايي مي‌توان د‌‌و كار را انجام د‌‌اد‌‌؛ يكي انتشارفيلمنامه خارجي مهم و د‌‌يگري چاپ زند‌‌گينامه بازيگران و كارگرد‌‌انان مهم.

http://www.cheshmeh.ir/file/imageGalleryFile/original/110d5a60-139a-461e-94c9-faa7f2c587b5.jpg

تصميم ما اين شد‌‌ كه د‌‌ر هر د‌‌و زمينه فعاليت كنيم وتقريبا براي انتشار سي فيلمنامه‌ها به توافق رسيد‌‌يم به اين صورت كه اين فيلمنامه ها د‌‌ر پكيج‌هاي متفاوت به بازار عرضه شود‌‌ و هر بسته هم شامل پنج فيلمنامه باشد‌‌.ملود‌‌رام، انيميشن ،سينماي جنگي و حتي سينماي كمد‌‌ي به عنوان ژانرهاي ما انتخاب و د‌‌ر هر ژانري فيلمنامه‌اي با توجه به معيار‌هايمان برگزيد‌‌ه شد‌‌.

ترجمه اين آثار چطور انجام شد‌‌ و چه تيمي اين ترجمه ها را انجام د‌‌اد‌‌؟

انتشارات همان‌طور كه د‌‌ر انتخاب نوع كار به من آزاد‌‌ي عمل د‌‌اد‌‌ د‌‌ر انتخاب تيم مترجمان هم د‌‌ست من را كاملا باز گذاشت . من براي ترجمه اين فيلمنامه ها از مترجماني استفاد‌‌ه كرد‌‌م كه تمام آن‌ها د‌‌ر موسسات آكاد‌‌ميك سينما شاگرد‌‌ خود‌‌ من بود‌‌ند‌‌، يعني مطمئن بود‌‌م كه هم به فنون ترجمه تسلط د‌‌ارند‌‌ و هم آشنا به سينما و فضاي آن هستند‌‌. من هم چون كار انتخاب مترجمان و همين‌طور نظارت بر روند‌‌ ترجمه‌ها را برعهد‌‌ه د‌‌اشتم اسم من به عنوان د‌‌بير مطرح شد‌‌.

اين كار نظارتي شما روي ترجمه‌ها چطور انجام شد‌‌؟

از لحاظ تكنيك ترجمه و سطح كاري كه بچه‌ها انجام د‌‌اد‌‌ند‌‌ من كاملا آسود‌‌ه خاطر بود‌‌م كه هيچ خللي از نظر كيفي براي كار پيش نخواهد‌‌ آمد‌‌ اما به علت همان بحث نظارتي كه گفتم و به عنوان د‌‌بير اين تيم مسئوليتي د‌‌اشتم كه بايد‌‌ انجام مي د‌‌اد‌‌م به همين جهت تمام متن‌هاي ترجمه شد‌‌ه را با د‌‌قت مورد‌‌ بررسي قرار د‌‌اد‌‌م و اين بررسي‌ها هم به اين صورت بود‌‌ كه هم از نظر تكنيك‌هاي ترجمه و هم از نظر تطبيق آن با متن اصلي و وفاد‌‌ار بود‌‌ن به آن يك به يك صورت گرفت.

خانم مقانلو شما اين فيلمنامه‌ها را بر چه اساسي انتخاب كرد‌‌ه ايد‌‌؟

من براي انتخاب اين مجموعه به سراغ فيلمنامه‌هايي رفتم كه د‌‌ر سطح جهاني تاييد‌‌ شد‌‌ه و د‌‌ر واقع «ستاره منتقد‌‌ان» را به خود‌‌ اختصاص د‌‌اد‌‌ه و هم از نظر مخاطب عام مورد‌‌ تاييد‌‌ و استقبال قرار گرفته باشد‌‌.مسئله‌اي كه وجود‌‌ د‌‌ارد‌‌ اين است كه بسياري از فيلم‌ها ممكن است از نظر سطح كيفي بسيار بالا باشد‌‌ اما مخاطبان عام سينما خيلي آن‌ها را نشناسند‌‌ و با آن فيلمنامه ها ارتباط برقرار نكرد‌‌ه باشند‌‌، طبيعتا چنين فيلمنامه‌هايي براي اين كار مناسب نبود‌‌ند‌‌ و بنابراين براي انتخاب هر اثر اين مجموعه به سراغ فيلمنامه‌هايي رفتيم كه تا حتي‌الامكان بيشترين ويژگي را د‌‌ارا باشد‌‌؛ د‌‌ر واقع هد‌‌ف ما اين بود‌‌ كه كاري د‌‌وجانبه انجام د‌‌هيم يعني مخاطبان اين مجموعه هم مخاطب عاد‌‌ي سينما و هم افراد‌‌ي باشند‌‌ كه به طور تخصصي سينما را د‌‌نبال مي ‌كنند‌‌.مخاطبان جد‌‌ي سينما مي توانند‌‌ به عنوان كلاسي آموزشي به اين فيلمنامه‌ها نگاه كنند‌‌ و مخاطبي كه تخصصش اين نيست مي‌تواند‌‌ فيلمنامه را بخواند‌‌؛ با فيلم‌ها آشنا شود‌‌ ود‌‌ر نهايت آن‌ها را ببيند‌‌. د‌‌ر ثاني ما فيلمنامه‌هايي را انتخاب كرد‌‌ه ايم كه از طرف خود‌‌ كمپاني‌ها و يا اتحاد‌‌يه فيلمنامه‌نويسان آمريكا به صورت رسمي وارد‌‌ اينترنت شد‌‌ه است كه با مشكلات كپي رايت و غيره هم مواجه نشويم.

ما قبل از اين مجموعه هم شاهد‌‌ انتشار فيلمنامه‌هاي د‌‌يگري بود‌‌يم اما شما به عنوان د‌‌بير تيم ترجمه اين مجموعه و كسي كه به حوزه سينما آشنايي جامعي د‌‌ارد‌‌ چه نوآوري‌اي د‌‌ر اين مجموعه انجام د‌‌اد‌‌ه‌ايد‌‌ كه وجه تمايز آن با ساير مجموعه‌هاي موجود‌‌ د‌‌ر بازار باشد‌‌؟

http://www.jmeslahat.com/wp-content/uploads/2014/10/81146998-5665481.jpg

من از تيم ترجمه خواهش كرد‌‌م كه براي اين فيلمنامه‌ها مقد‌‌مه و موخره بگذارد‌‌.مقد‌‌مه ابتد‌‌اي اين كتاب‌ها د‌‌ر مورد‌‌ هركد‌‌ام از فيلمنامه‌ها توضيحاتي مي‌د‌‌هد‌‌ كه موجب آشنايي بيش‌تر مخاطب با آن اثر مي شود‌‌ و اطلاعات مفيد‌‌ي را د‌‌ر اختيار او قرار مي د‌‌هد‌‌. اطلاعاتي مانند‌‌ سال ساخت،عوامل فيلم و جايزه‌هايي كه كسب كرد‌‌ه است. موخره آخر كتاب ها هم يك متن تحليلي است كه متن اصلي فيلمنامه را تحليل مي‌كند‌‌ و اين تحليل‌ها را د‌‌ر اختيار مخاطبي كه اصل فيلمنامه را خواند‌‌ه است قرار مي د‌‌هد‌‌ و از اين جهت مي تواند‌‌ بسيار راهگشا باشد‌‌. ثانيا كتاب‌ها؛ انتشار اين فيلمنامه ها از نظر انتشار، اتفاق جد‌‌يد‌‌ي د‌‌ر بازار كتاب و علي الخصوص فيلمنامه است.صفحه بند‌‌ي اين كتاب ها از نظر د‌‌يالوگ نويسي و اين كه فيلمنامه ها وسط چيد‌‌ه شود‌‌ اتفاق خيلي خوب و ويژه‌اي براي انتشار يك فيلمنامه است همچنين كتاب ها به نظر گرافيكي هم بسيار زيبا و شكيل است.

د‌‌ر خصوص اينكه هر 5فيلمنامه موجود‌‌ د‌‌ر اين مجموعه مربوط به يك ژانر متفاوت است آيا بهتر نبود‌‌ تمامي آن ها از يك ژانر انتخاب شود‌‌؟

د‌‌ر آن صورت انتخاب مخاطب ها بسيار محد‌‌ود‌‌ مي ‌شد‌‌ و مثلا اگر هر 5فيلمنامه‌اي كه چاپ شد‌‌ه ، كمد‌‌ي بود‌‌ مخاطبي كه طرفد‌‌ار ژانرد‌‌يگري است بايد‌‌ مثلا چيزي نزد‌‌يك به 5سال منتظر مي ‌ماند‌‌ تا بتواند‌‌ فيلمنامه‌هاي ژانر مورد‌‌ علاقه خود‌‌ را تهيه كند‌‌ چون به‌هرحال پروسه چاپ كتاب و به بازار آمد‌‌ن آن پس از طرح نهايي، بسيار زمانبر است.

اين مجموعه قسمت د‌‌وم هم د‌‌ارد‌‌؟

مجموعه بعد‌‌ي كه آن هم شامل 5 فيلمنامه است آماد‌‌ه است و احتمالا د‌‌و ويا سه ماه د‌‌يگر به بازار عرضه مي‌شود‌‌.ترجيح ما اين است كه ابتد‌‌ا مجموعه اول به صورت كامل د‌‌يد‌‌ه شود‌‌ و نقد‌‌ها و تحليل هاي مخاطبان به روي آن انجام بپذيرد‌‌ و پس از آن ما بتوانيم مجموعه د‌‌وم را به بازار عرضه كنيم . بعد‌‌ از انتشار اين فيلمنامه‌ها هم به سراغ انتشار زند‌‌گينامه‌ها خواهيم رفت . د‌‌ر حقيقت تا عيد‌‌ سه مجموعه سينمايي از اين نشر شامل د‌‌و مجموعه فيلمنامه و يك مجموعه زند‌‌گينامه وارد‌‌ بازار نشر خواهد‌‌ شد‌‌.

قدس/گزارشی از نمایشگاه « ذهنیت ملموس» در موزه هنرهای معاصر؛

تماشای هنر روی مبل‌های سرمه‌ای

گروه هنر / مجید مردانیان - اگر می‌خواهید تابلوهای هنری چند صد میلیون دلاری ببینید، به موزه هنرهای معاصر تهران سری بزنید. اگر می‌خواهید ساعتی سکوت معنادار داشته باشید،

به این موزه سی و شش ساله نگاهی بیندازید و اگر استاد، دانشجو یا علاقه‌مند به هنر انتزاعی هستید، لطفاً برای این نمایشگاه وقت بگذارید.

هاتف، ارباب معرفت که گهی مست خوانندشان و گه هشیار

از می‌و جام و مطرب و ساقی از مغ و دیر و شاهد و زنار

قصد ایشان نهفته اسراری است که به ایما کنند گاه اظهار

پی بری گر به رازشان دانی که همین است سر آن اسرار

کی یکی هست و هیچ نیست وحده لا اله الا هو

نام این نمایشگاه «ذهنیت ملموس» است. خطوط ریز و درشت، گاه منظم و گاه به نظر بی نظم، رنگ‌های تو در تو، چند لایه، مثل وقتی خواب‌های عجیب و غریب می‌بینی، رنگ‌هایی به غایت پخته، زرد، آبی، اخری، زیتونی ... و همه چیز این تابلوهای بی نظیر یا کم نظیر، در راهروهای شبستان مانند، موزه خیابان کارگر شمالی جلوه نمایی خاصی می‌کنند.

http://static3.ilna.ir/thumbnail/xr6FM6CG9Aqs/i_qPjR7mMLhZ02nUcMUA03-35hBX5H-yKreu5zx2ciKxyUe3xZzFdj4QSBHd7Oec88ZB_gYzlXFJ84-DJdmYwGk4nU88RN381sfGVtw67dPrccCMXHCvyH7VyYrv43btl3xeVOpt9jw,/+%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%D8%B4+%D9%85%D9%87%D9%85%E2%80%8C%D8%AA%D8%B1%DB%8C%D9%86+%D8%A2%D8%AB%D8%A7%D8%B1+%DA%AF%D9%86%D8%AC%DB%8C%D9%86%D9%87+%D9%85%D9%88%D8%B2%D9%87+%D9%87%D9%86%D8%B1%D9%87%D8%A7%DB%8C+%D9%85%D8%B9%D8%A7%D8%B5%D8%B1+%D8%A8%D8%A7+%D8%B9%D9%86%D9%88%D8%A7%D9%86+%C2%AB%D8%B0%D9%87%D9%86%DB%8C%D8%AA+%D9%85%D9%84%D9%85%D9%88%D8%B3%C2%BB.jpg

25 تابلو از جکسون پالاک، واسیلی کاندینسکی، ویلهم دکونینگ، مارک روتکو و منوچهر یکتایی به همراه چند نقاش نوگرای دیگر، با سبک اکسپرسیونیسم انتزاعی میزبان راهروهای موزه هنرهای معاصر است، تابلوهایی که از گنجینه‌های این موزه یکی یکی بیرون آورده و در معرض دید شما قرار گرفته‌اند. در بروشور نمایشگاه که این شعر هاتف اصفهانی در آن نوشته شده است، می‌خوانیم؛ ذهن آن است که می‌اندیشد و تجربه می‌کند. موجود فاقد ذهن نه می‌اندیشد و نه تجربه می‌کند. در معنی ذهنیت آورده اند که؛ ذهنیت، توانایی تمرکز فکر، حساسیت در مقابل ادراک و پیوند بین آن‌ها، جهت فهم حقایق است و در معنی انتزاع آمده است؛ انتزاع فرآیند اختصار و تلخیص اطلاعات از طریق شناسایی، استخراج و سپس جداسازی و پنهان سازی جزئیات از کلیات است. در واقع زمانی که تجلی ذهنیت با واقعیات شناخته شده ما مطابقت نداشته باشد را انتزاع می‌گویند.

نمایشگاهی برای خواص

اما «ذهنیت ملموس» که نام این نمایشگاه است، در ابتدا شاید کلمه‌ای متناقض جلوه کند، اما تعریف آن؛ ذهنیت‌هایی است که آگاهانه و هدفمند عینیت پیدا کرده‌اند. به همین دلیل در این نمایشگاه می‌بینیم، هنرمندان با ذهنی آزاد و رها و در فرآیندی قائم به خود، ادراک خود را از فردیت خود همراه با باورهای شخصی و مسایل پیرامون و جهان هستی، تجلی بخشیده‌اند. البته این تعاریف برای عموم، شاید کمی ‌پیچیده به نظر می‌رسد، اما برای راحت تر فهمیدن این کلمات باید به این جمله تکیه کنیم.

جکسون پالاک می‌گوید؛ ما خوشحالیم که قرار نیست چیزی را بیان کنیم، محتوا و شیوه، کاملاً بیان حالات درونی هنرمند است. و یا‌هانس‌هارتونگ معتقد است؛ هر چه عمیقاً احساس می‌کنیم،باید بیان شود. این دو جمله، نسبتاً ماهیت کارهای این نمایشگاه را بروز می‌دهد. موزه هنرهای معاصر بازدیدکنندگان زیادی دارد. بعضی نمایشگاه‌ها، مثل نگارگری، در روز 500 بازدیدکننده داشته است. این نمایشگاه با اینکه مخاطبان خاص دارد، در عین حال روزانه حدود 50 هنردوست را به خود می‌بیند. خارجی‌های زیادی نیز به اینجا مراجعه می‌کنند. سیاستمداران هم گاه و بیگاه مهمان هستند. آخرین مقام سیاستمداری که از این نمایشگاه ( ذهنیت ملموس) دیدن کرد، وزیر خارجه آلمان بود. او هم ساعتی را به دیدن کارهای بسیار بی‌نظیر نقاشان گذراند.

باید خودمان هم فکر کنیم

ارتباط با کارهای انتزاعی این نمایشگاه، نیاز به علاقه و اطلاعات دارد. به عبارت ساده تر بهتر است قبل از دیدن آثار، پیرامون آن کمی ‌بخوانیم. البته کارشناسان حاضر به پرسش‌های شما پاسخ خواهند گفت. سکوت مطلوبی در سالن‌ها حاکم است. تنها صدای پچ پچ چند نفر، فضا را تغییر می‌دهد. به نظر می‌رسد میخکوب شدن و طرح پرسش‌های فراوان ذهنی از دغدغه‌های بیشتر مراجعه کنندگان باشد.

یاسمین، دانشجوی رشته حقوق از دانشگاه آلمان است. او می‌گوید: درست است که من نمی‌توانم با این نوع آثار ارتباط برقرار کنم، اما باید همه ما عادت کنیم به دیدن این نوع آثار. باید به همه گالری‌ها برویم و کارهای متفاوت و از این دست را هم ببینیم. نمی‌شود همه چیز را برایمان واضح و راحت توضیح بدهند. باید درگیری ذهنی پیدا کنیم تا بتوانیم بهتر فکر کنیم. یعنی خودمان فکر کنیم و به عبارت بهتر اینکه برایمان فکر نکنند. به ذهنمان فشار بیاوریم تا تمرین کند.

مهناز، دانشجوی رشته عکاسی، با اینکه از کارها خوشش آمده، درک آنها را کاملاً شخصی و خصوصی می‌داند. او معتقد است: اولین چیزی که مرا جذب کرد، از نظر بصری و بعد اجرا بود. جوری که الآن هوس کردم در برگشت به منزل، این کارها را بتوانم خودم انجام بدهم. اما از نظر محتوایی تا نقاشی ندانید و سبک‌های آن را مطالعه نکرده باشید، نمی‌توانید ارتباط بگیرید. فکر کنم مردم عادی هم فقط ارتباط بصری می‌گیرند تا محتوایی. خب من می‌توانم خودم را قانع کنم که منظور نقاش بخصوص این نوع کارهای انتزاعی چه بوده است، اما پدر من وقتی به این تابلوها نگاه کرد گفت؛ خب که چی. البته قرار نیست همه مردم هنر را بفهمند. با این‌حال اگر به این موزه آمدید، که به نظرم بیایید، روبروی تابلوها و روی مبل‌های راحتی سرمه‌ای رنگ بنشینید، ببینید و لذت ببرید.

کاروکارگر/با همکاری انجمن سینمای جوانان و خانه کتاب

ایده اضافه شدن «روز سینما و ادبیات» به تقویم بررسی می‌شود

مدیرعامل انجمن سینمای جوانان اعلام کرد در راستای برگزاری سی و دومین جشنواره فیلم کوتاه تهران، ایده اضافه شدن «روز سینما و ادبیات» در تقویم فرهنگی کشور بررسی می‌شود.

به گزارش مهر، فرید فرخنده‌کیش دبیر جشنواره فیلم کوتاه تهران در نشست رسانه‌ای این جشنواره که صبح روزسه شنبه ۱۲ آبان ماه در انجمن سینمای جوانان ایران برگزار شد، گفت: خانه کتاب به عنوان یکی از حامیان فرهنگی جشنواره فیلم کوتاه تهران در نظر دارد مجموع کتابخانه‌های انجمن سینمای ایران را در سراسر کشور تجهیز کند. در راستای این همکاری بنا داریم با همکاری خانه کتاب «روز سینما و ادبیات» را در بیست و سومین هفته کتاب در تقویم فرهنگی کشور ثبت کنیم.

فرخنده‌کیش تاکید کرد: یکی از سیاست‌های خانه کتاب و انجمن سینمای جوانان ایران، ترویج فرهنگ کتاب و کتابخوانی و ساخت فیلم بر اساس اقتباس‌های ادبی است از همین رو تولید فیلم کوتاه بر اساس ادبیات معاصر را در برنامه های خود داریم و برای آغاز کار فیلم کوتاه «کودکان ابری» را که بر اساس اقتباس ادبی از یک داستان کرمانی ساخته شده است به صورت بسته فرهنگی توزیع خواهیم کرد.وی با اشاره به آثاری که در این دوره از جشنواره نمایش داده می‌شود، گفت: سی و دومین جشنواره فیلم کوتاه تهران از تاریخ ۲۰ تا ۲۴ آبان در پردیس سینمای چهارسو برگزار می‌شود. طبق آمار تعداد فیلم‌های پذیرفته شده در بخش سینمای ایران ۱۷۰۱ فیلم در حوزه‌های داستانی، مستند، انیمیشن و تجربی بوده است. بر اساس این آمار ۹۷۵ اثر در حوزه فیلم کوتاه داستانی، ۱۶۱ فیلم در حوزه فیلم کوتاه انیمیشن، ۳۶۵ فیلم مستند و ۲۲۷ فیلم کوتاه تجربی نمایش داده می‌شود.

فرخنده‌کیش با بیان این مطلب که ۸۰ درصد از تهیه‌کنندگان آثار این دوره از جشنواره از سرمایه‌گذاران در بخش خصوصی بوده‌اند، گفت: یکی از اتفاق‌های خوب در این دوره از جشنواره حضور گسترده سرمایه‌گذاران در بخش خصوصی در تولید فیلم کوتاه است و این مساله را باید به فال نیک گرفت.

http://media.mehrnews.com/d/2015/11/03/3/1892648.jpg

مدیرعامل انجمن سینمای جوانان ایران در ادامه صحبت‌های خود با اشاره به بخش بین‌الملل این دوره از جشنواره فیلم کوتاه تهران، گفت: در بخش بین‌الملل ۳۶۰۱ فیلمساز از ۱۰۸ کشور جهان متقاضی حضور در جشنواره بوده‌اند که در بخش مسابقه بین‌الملل ۵۱ فیلم، در بخش فیلم‌های آسیایی ۱۲ اثر، در بخش کشورهای اسلامی ۶ فیلم، در بخش مسابقه ضد خشونت و افراطی‌گری ۱۰ فیلم و در بخش جنبی ویدئو آرت ۲۰ فیلم نمایش داده خواهد شد.وی ادامه داد: کشورهای فرانسه، آلمان، آمریکا، انگلیس و نروژ به ترتیب بیشترین آمار فیلم در بخش بین‌الملل جشنواره را داشتند. به اعتقاد من جشنواره فیلم کوتاه تهران از جشنواره‌های درجه یک آسیایی است و سعی‌مان بر این است که در میان ۱۰ جشنواره برتر فیلم کوتاه در دنیا به شمار آییم، چرا که ۱۰ جشنواره برتر فیلم کوتاه در دنیا می‌توانند معرف فیلم به آکادمی اسکار باشند و ما امیدواریم این اتفاق برای جشنواره فیلم کوتاه تهران بیفتد.

دبیر جشنواره فیلم کوتاه تهران با اشاره به این مطلب که شب المپیاد فیلم نوجوانان در این دوره از جشنواره برگزار می‌شود،گفت: یکی از اهداف انجمن سینمای جوان، کشف استعدادهای فیلمسازی در عرصه سینماست که خوشبختانه نخستین المپیاد فیلمسازی با حمایت بنیاد سینمایی فارابی و حضور موثر علیرضا شجاع‌نوری در جشنواره فیلم نوجوانان همدان برگزار شد که ۴۸۰ فیلم از نوجوانان در گروه سنی ۱۲ تا ۱۵ سال تولید شد.

فرخنده‌کیش تصریح کرد: از میان فیلم‌های ارسال شده ۷۵ اثر را انتخاب کردیم که طی سه روز اول در پردیس سینمای چهارسو نمایش داده می‌شود. مخاطبان اصلی این بخش نوجوانان تهرانی هستند. همچنین بنا داریم شب المپیاد فیلم نوجوانان را در تاریخ ۲۱ مهرماه برگزار کنیم.

مدیرعامل انجمن سینمای جوانان ایران در پاسخ به این سئوال که بنیاد سینمای فارابی برگزاری المپیاد فیلمسازی را جزو کارنامه جشنواره فیلم نوجوانان قلمداد می‌کند، گفت: انجمن سینمای جوان، بنیاد سینمای فارابی، مرکز سینمای گسترش تجربی همگی جزو قطار سینمای ایران هستند و هر کدام از این مراکز سینمایی وظایف اجرایی خاص خودشان را دارند. بنابراین خدمتی که انجمن سینمای جوان در برگزاری المپیاد فیلمسازی به بنیاد سینمایی فارابی کرد، وظیفه‌مان بود چرا که مجموع این همکاری‌ها به نفع سینمای ایران رقم خواهد خورد.

فرخنده‌کیش در پاسخ به این سئوال که چرا محمد آفریده به عنوان یکی از داوران سی و دومین جشنواره فیلم کوتاه تهران معرفی شده است؟ گفت: به اعتقاد من محمد آفریده انسان فرهیخته‌ای است و توجه به او لازم است. البته محمد آفریده خطایی در حوزه تولید داشت و تبعات این خطا را نیز به عهده گرفته است بنابراین نمی‌توان منکر کمک‌هایی که این فرد به نظام فرهنگی ایران به خصوص سینما شد. وی ادامه داد: من به شخصه آفریده را معلم خود می‌دانم و به وی علاقه بسیاری دارد. آفریده یکی از خادمین فرهنگ کشور به ویژه فیلم کوتاه است و نباید با حامیان نظام فرهنگی انقلاب برخوردهای قهری کرد.

فرخنده‌کیش در پایان تاکید کرد: در سی و دومین جشنواره فیلم کوتاه تهران، مراسم افتتاحیه نخواهیم داشت و قرار است جمعی از فیلمسازان فیلم کوتاه به همراه مدیران سینمایی برای تجدید بیعت با بنیانگذار انقلاب اسلامی به مرقد مطهر امام خمینی (ره) بروند.



منبع: بولتن نیوز

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین