کد خبر: ۳۰۴۵۱۰
تاریخ انتشار:
بسته روزانه بولتن نیوز در حوزه فرهنگ/ 11 آبان 94

فرهنگ در رسانه

آرمان، آفتاب یزد، ابتکار، اعتماد، افکار، اطلاعات، ایران، تفاهم، جام جم، جوان، جمهوری اسلامی، حمایت، خراسان، راه مردم، حمایت، روزان، رویش ملت، سیاست روز، شرق، شهروند، قانون، قدس، کیهان، مردم سالاری، وطن امروز و همشهری روزنامه هایی هستند که روزانه به آن‌ها پرداخته و سعی می کنیم گلچینی از بهترین های آنها را در یک سبد فرهنگی به خدمت شما عرضه کنیم.

گروه فرهنگی - امروزه رسانه‌ای نیست که فعالیت داشته باشد و به مقولات فرهنگی توجهی نکند. چه اینکه فرهنگ و رسانه دو روی یک سکه بوده و اصلاً نمی‌توان دم از کار رسانه ای زد ولی مقولات فرهنگی را نادیده گرفت. در این شرایط، یکی از مهمترین رسانه‌هایی که از قدیم الایام و به طور مدام، موضوعات فرهنگی را مورد بررسی قرار داده است، روزنامه‌ها بودند. تا جایی که بعید است تا امروز روزنامه منتشر شده باشد که هیچ بهره ای از فرهنگ نبرده باشد.

به گزارش بولتن نیوز، در روزگار ما نیز روزنامه های موجود با گرایشات سیاسی و فکری گوناگون، دست به این کار زده و در قالب‌های مختلف، به مسائل فرهنگی می پردازند. اما نکته اینجاست که این همه تولیدات فرهنگی منتشر شده در روزنامه‌ها برای دیده شدن پا به این جهان گذاشته اند. به عبارت دیگر، مطلبی که دیده نشود گویی اصلاً تولید نشده است. اما آیا با حجم انبوه سایت‌ها و مجلات و روزنامه‌ها و رسانه‌های مختلف دیگری که وجود دارد، می‌توان به همه آن‌ها پرداخت و مطالب شان را از نظر گذراند؟ جواب معلوم است …

فرهنگ در رسانه

به همین دلیل ما در بولتن نیوز سعی کرده‌ایم تا از این به بعد و در قالب صفحه«فرهنگ در رسانه»به بازخوانی و بازنشر اصلی‌ترین مطالب فرهنگی روزنامه‌ها بپردازیم. به عبارت دیگر، «فرهنگ در رسانه»تلاشی است برای تبلور روزانه تراوشات فرهنگی روزنامه های کشور. تا به این طریق، حداقل اصلی‌ترین مقولات فرهنگی که در روزنامه‌ها منتشر شده است، توسط مخاطبین دیده شود. البته ما از همین جا، دست همکاری خود را به سمت همگان دراز کرده و از همه کسانی که تمایل دارند به انحای مختلف در این زمینه به ما کمک کنند، دعوت می‌کنیم تا در کنار ما، به ارتقای صفحه«فرهنگ در رسانه»کمک کنند.

آرمان، آفتاب یزد، ابتکار، اعتماد، افکار، اطلاعات، ایران، تفاهم، جام جم، جوان، جمهوری اسلامی، حمایت، خراسان، راه مردم، حمایت، روزان، رویش ملت، سیاست روز، شرق، شهروند، قانون، قدس، کیهان، مردم سالاری، وطن امروز و همشهری روزنامه هایی هستند که روزانه به آن‌ها پرداخته و سعی می کنیم گلچینی از بهترین های آنها را در یک سبد فرهنگی به خدمت شما عرضه کنیم.

***


آفتاب یزد/بخشی از فیلم‌های ایرانی در حال نابودی است

نگاتیوها جان می‌دهند


تا همین سه سال پیش فیلم‌های سینمایی در ایران به صورت ۳۵ میلیمتری ساخته می شد و به مرور با رونق سینمای دیجیتال در جهان و گسترش این تکنولوژی در سینمای ایران، تولید فیلم های سینمایی با استفاده از نگاتیو در ایران هم منسوخ و در پی آن آپارات ها هم کم و بیش از سینماها جمع شد، به گونه ای که امروز در صنعت سینمای ایران همپای دیگر کشورهای جهان فیلم ها به صورت دیجیتال ساخته و پخش می شود. اما در این بین این سوال پیش می‌آید که اوضاع نگهداری آثار قدیمی سینمای ایران چگونه است؟ نگاتیوهایی که اگر به خوبی از آنها محافظت نشود بخشی از تاریخ سینمای ایران نیز با از بین رفتن آنها از بین می‌رود؛ اتفاقی که ممکن است تا امروز برای تعدادی از فیلم ها رخ داده باشد. فیلمخانه ملی، صدا و سیما، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان از جمله نهادهایی هستند که مسئولیت و محافظت از آثار سینمایی را برعهده دارند که البته صدا و سیما و کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان معمولا آثار تولیدی خود را نگهداری می‌کنند. در این میان فیلمخانه ملی اصلی‌ترین نهاد برای نگهداری از این سرمایه تاریخی است. اهمیت حفاظت و نگهداری آثار سینمایی به خصوص در حوزه ۳۵ میلیمتری سبب شد با تعدادی از سینماگران و مسئولان سینمایی درباره وضعیت فیلم های ۳۵ میلیمتری سینمای ایران و شرایط ترمیم و دیجیتال‌سازی آنها گفتگو کنیم، چکیده این گفتگوها به صورت یک گزارش در اختیار مخاطبان و علاقه مندان به سینما قرار گرفته است. مهر در این گزارش با لادن طاهری مدیر فیلمخانه ملی، امیرحسین علم الهدی دبیر شورای سیاستگذاری سینمای «هنر و تجربه»، کیوان کثیریان مدیر سینما تک خانه هنرمندان، مناف یحیی پور معاون تولید کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان گفتگو کرده است. البته تلاش بسیاری برای مطلع شدن از وضعیت نگهداری و ترمیم آثار در آرشیو صدا و سیما داشتیم که تنها نهادی که مدیریت مربوطه آن در طول پیگیری‌ها پاسخی به این درخواست نداد، رسانه ملی بود. از آنجا که بخش مهم و تاثیرگذاری از تولیدات سینمای ایران در دست آرشیو صدا و سیما است پیگیری های ما برای مشخص شدن تعداد آثار و نحوه نگهداری و ترمیم آنها ادامه دارد.

* تاریخ سینمای ایران در خطر است

کیوان کثیریان مدیر «سینما تک» خانه هنرمندان با اشاره به مشکلاتی که این مرکز برای اکران برخی از فیلم های تاریخ سینمای ایران با آن مواجه است، گفت: به تازگی فیلم «یک بار برای همیشه» به کارگردانی سیروس الوند را به نمایش گذاشتیم، این فیلم هر چند برای ۲۰ سال پیش است اما کیفیت آن اصلا خوب نبود و سیروس الوند هم از اینکه از این فیلم به خوبی نگهداری نمی شود بسیار ناراحت است. جالب است بدانید همین چند ماه پیش فیلم سینمایی «بهترین سال های زندگی ما» به کارگردانی ویلیام وایلر را نمایش دادیم که این فیلم هرچند برای بیش از ۷۰ سال پیش بود اما از کیفیت بسیار خوبی برخوردار بود. وی با بیان این که فیلم‌های تاریخ سینمای ایران تکرارپذیر نیستند و باید از آنها مراقبت شود، توضیح داد: اگر فیلم های تاریخ سینمای ایران نابود شود دیگر نمی توان آنها را تکرار کرد و بخشی از تاریخ کشورمان با آنها از بین می‌رود. در این میان فیلمخانه ملی که وظیفه حفظ و نگهداری از این آثار را دارد باید به سمتی برود که تمام فیلم های تاریخ سینمای ایران را که در حال حاضر به صورت نگاتیو موجود است، بهینه سازی کند و با استفاده از امکانات جدید دیجیتال، این فیلم ها را ترمیم کرده و برای نسل های بعد و تاریخ سینما نگه دارد. به گفته وی، در چنین شرایطی باید بودجه مناسبی تعریف شود تا نهادهایی مانند فیلمخانه ملی بتوانند با شرکت هایی که در حال حاضر توانایی ترمیم فیلم ها را دارند و به صورت حرفه ای در این زمینه کار می کنند، همکاری کنند. این منتقد سینما بیان کرد: حتی بخشی از این مسئله شامل آرشیو صدا و سیما هم می شود، در این بخش نیز وضعیت فیلم ها به گونه ای است که هیچ دسترسی به آنها نداریم. به عنوان مثال مدتی پیش فیلم «جام حسن لو» به کارگردانی محمدرضا اصلانی را نمایش دادیم، برای نمایش این فیلم و با توجه به اینکه هیچ نسخه ای از این فیلم در آرشیو صدا و سیما وجود نداشت، محمدرضا اصلانی مجبور شد تا این فیلم را بعد از گذشت ۴۰ سال دوباره بسازد. در واقع این فیلم در حال حاضر ۲ نسخه دارد یک نسخه برای سال ۵۳ است که نمی دانیم کجا است و اگر در صدا و سیما وجود دارد کیفیت آن چگونه است و یک نسخه نیز برای سال ۹۳. وی تاکید کرد: از جمله فیلم های تاریخ سینمای ایران که تا امروز ترمیم شده و قابلیت استفاده دوباره دارد می توان به «اون شب که بارون اومد» به کارگردانی کامران شیردل و «گاو» به کارگردانی داریوش مهرجویی اشاره کرد، کیفیت این آثار بسیار خوب شده و می توان ادعا کرد که این فیلم ها برای همیشه در تاریخ سینمای ایران باقی می مانند. کثیریان با تاکید بر اینکه نگاتیوها نیازمند نگهداری مناسب است و درغیر این صورت فاسد شده و به طور کامل از بین می رود، عنوان کرد: نگهداری نگاتیو بسیار سخت است و شاید نسخه بسیاری از فیلم ها در فیلمخانه وجود دارد اما فکر می کنم درصد بالایی از آثار موجود خراب و فاسد شده است، به همین دلیل همه این فیلم ها باید به نسخه دیجیتال تبدیل شود تا ماندگار شود.


وی ادامه داد: بسیاری از فیلم های موجود را نمی توان در سینما تک خانه هنرمندان نشان داد چون نسخه های بسیار بدی از آنها وجود دارد و بسیاری از فیلم ها را نمی توان نشان داد چون هیچ نسخه ای از آنها وجود ندارد. به عنوان مثال چندی پیش می خواستیم یک فیلم از یکی از کارگردانان مطرح کشور نشان دهیم که حتی خود کارگردان نیز هیچ نسخه ای از آن نداشت، زمانی که توانستیم فیلم را در فیلمخانه پیدا کنیم، بعد از تبدیل کردن آن فهمیدیم که باند صدای فیلم از بین رفته است و فیلم بدون صدا بود. در واقع این فیلم دیگر وجود ندارد و تمام شده است. این درحالی است که فیلم مورد نظر بعد از انقلاب تولید شده است و حالا فکر کنید که فیلم های قبل از انقلاب در چه شرایطی قرار دارد. مدیر سینما تک خانه هنرمندان ایران با تاکید بر اینکه اصلاح و ترمیم فیلم ها در تمام دنیا انجام می‌گیرد، گفت: چندی پیش «سفر به ماه» را به کارگردانی ژرژ ملیس ،که از اولین فیلم های تاریخ سینمای جهان است، با کیفیت بسیار خوب نمایش دادیم ولی در قیاس با آثار ایرانی باید بگویم واقعا ناراحت‌کننده است که بسیاری از فیلم های ما که عمرشان به ۲۵ سال هم نمی رسد از کیفیت بسیار پایینی برخوردارند و در معرض نابودی هستند، آن وقت فیلم های خارجی که برای پیش از ۱۰۰ سال پیش است با کیفیت بسیار خوب در دسترس مردم است. وی تاکید کرد: باید ترمیم فیلم ها را در اولویت قرار دهیم ولی گویا این مسئله در اولویت سینمای ایران قرار ندارد و ترجیح می دهند بودجه را صرف ساخت برخی فیلم ها کنند. کثیریان با اشاره به همکاری فیلمخانه ملی برای در اختیار قرار دادن فیلم های مورد نیاز سینما تک خانه هنرمندان گفت: مدیریت فیلمخانه ملی هر زمان که به فیلمی نیازمند بودیم با ما همکاری کرد و فیلم مورد نظر را در اختیار ما گذاشت، اما مشکل اصلی این است که هزینه این که بتوان یک فیلم را نمایش داد حتی در حد تله کردن بسیار بالا است. در واقع پروسه رسیدن به دی وی دی یک فیلم قدیمی بسیار سخت است، البته برخی از فیلم ها دی وی دی شده است، اما نمی توان گفت کیفیت این فیلم ها مناسب است، این را هم باید بگویم که تعداد فیلم ها در فیلمخانه ملی بسیار زیاد است و بودجه برای ترمیم آن بسیار کم.

* کمبود بودجه سینمای ایران برای ترمیم آثار نگاتیو

امیرحسین علم‌الهدی دبیر شورای سیاستگذاری سینمای «هنر و تجربه» نیز درباره آثاری که قصد دارند از تاریخ سینمای ایران در گروه به نمایش درآورند و مشکلات آن گفت: بحث کیفیت در سینمای ایران بحثی است که در رده های آخر به آن توجه می شود، به‌خصوص نگهداری و ترمیم فیلم‌های قدیمی که عمدتا فیلمخانه ملی ایران و آرشیو صدا و سیما به دلیل شرح وظایف مصوب خود در این حوزه ورود پیدا کرده اند. این مدیر سینمایی با اشاره به اینکه سینمای ایران با کمبود بودجه برای ترمیم نگاتیوهای قدیمی فیلم های سینمایی مواجه است، بیان کرد: در چند سال گذشته تنها دو فیلم «اون شب که بارون اومد» به کارگردانی کامران شیردل و «گاو» به کارگردانی داریوش مهرجویی دیجیتال شده و روی نگاتیو های این فیلم ها کار ترمیمی انجام شده است. به گفته وی، در حال حاضر تنها یک شرکت می تواند چنین خدماتی را ارائه دهد که آن هم در بخش خصوصی است، همین مسئله نشان می دهد که سینمای ایران در زمینه ترمیم فیلم ها نه تنها با کمبود منابع مالی مواجه است، بلکه کمبود زیر ساخت هم دارد. وی با اشاره به اینکه یکی از مشکلات سینمای «هنر و تجربه» این است که تعدادی از فیلم هایی که می خواهد اکران کند با کیفیت خوب در دسترس نیست، ادامه داد: همین مسئله سبب شده است تا سینمای «هنر و تجربه» برای نمایش فیلم های ارزشمند چاره ای نداشته باشد جز اینکه به حداقل کیفیت از یک اثر که بتوان آن را روی پرده برد هم قناعت کند. به هر حال امیدوارم فیلمخانه ملی بتواند فیلم‌های ارزشمند را به صورت کاملا حرفه ای ترمیم و نگاتیوهایی را که از بین رفته است دوباره بازسازی کند تا امکان نمایش دوباره آن فراهم شود. دبیر شورای سیاستگذاری گروه «هنر و تجربه» بیان کرد: به عنوان مثال مدتی به دنبال نسخه ای از فیلم سینمایی «در مسلخ عشق» کمال تبریزی بودیم که متاسفانه هیچ نسخه ای از این فیلم برای نمایش پیدا نکردیم. به ما گفته شد که نگاتیوهای فیلم موجود است اما باندهای صدا مفقود شده است، بی شک چنین فیلمی قابل نمایش نیست، چرا که اگر قرار باشد فیلمی روی پرده سینما برود باید به کیفیت آن متعهد بود، ولی متاسفانه با وجود همه زحماتی که فیلمخانه ملی ایران می کشد و با توجه به منابع موجود با مشکل تامین فیلم‌های قدیمی با کیفیت برای پرده سینما مواجه هستیم. امیدوارم تلاش فیلمخانه ملی با توجه به هزینه بالای ترمیم فیلم های نگاتیو به نتیجه برسد و البته نباید فراموش کرد که ترمیم فیلم های تاریخ سینمای ایران نیازمند یک عزم ملی است. علم الهدی با اشاره به اینکه بخشی از فیلم ها به دلیل نبود کیفیت مناسب امکان نمایش ندارد، توضیح داد: این نوع از فیلم ها باید مراحل فنی و دیجیتالی را پشت سر بگذارند تا امکان نمایش داشته باشند. وی در پایان صحبت‌هایش تاکید کرد: گروه سینمایی «هنر و تجربه» برای نمایش فیلم های قدیمی با مالک فیلم قرارداد می بندد. البته باید فیلم مورد نظر کیفیت مناسب برای نمایش داشته باشد، در غیر این صورت نمی توانیم فیلمی را نمایش دهیم.


* کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ترمیم فیلم ها را انجام می‌دهد

مناف یحیی پور معاون تولید کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان نیز گفت: عمده تولیدات کانون پرورش فکری به همان شکل نگاتیو در فضایی در حد امکانات کانون آرشیو شده است، امکاناتی که سعی شده در حد مناسبی باشد تا فیلم ها آسیب نبیند. وی با تاکید بر اینکه از سال گذشته طرحی به تصویب رسید که شامل ترمیم و تبدیل نسخه های نگاتیو به نسخه های دیجیتال بود که به دلیل مشکلات مالی دیرتر به مرحله اجرا رسید، توضیح داد: در حال حاضر طرح ترمیم فیلم های کانون شروع شده اما به دلیل هزینه بالای این کار، یک جا نمی توانیم ترمیم فیلم ها را انجام دهیم و مجبور هستیم که به تدریج این کار را پیش بریم. در همین راستا در برنامه هر ساله کانون پرورش فکری کودک و نوجوان ترمیم تعدادی از آثار در نظر گرفته شده است تا بتوانیم بعد از گذشت چند سال آرشیو مناسبی از آثار کانون پرورش فکری کودک و نوجوان داشته باشیم. تا امروز ترمیم تعدادی از فیلم های سینمایی را آغاز کردیم و نزدیک به ۵ فیلم به زودی آماده می شود، در کنار آن نیز ترمیم تعدادی از فیلم های کوتاه آغاز شده است، اما برای سال آینده در تلاش هستیم تا تعداد بیشتری از فیلم ها را ترمیم کنیم. معاون تولید کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان با اشاره به اینکه اولویت ترمیم فیلم های آرشیو کانون، براساس اهمیت فیلم ها به خصوص از نظر اعتبار جهانی و درخواست برای نمایش فیلم ها در کشورهای مختلف در نظر گرفته می شود، بیان کرد: در حال حاضر کار ترمیم فیلم هایی مانند «دونده» امیر نادری، بعضی از فیلم های عباس کیارستمی و برخی از فیلم های ابراهیم فروزش شروع شده است و در نظر داریم تا برهمین اساس آرشیو فیلم ها را ترمیم کنیم تا این کار به پایان رسد. در این پروسه تمامی آثار کانون پرورش فکری ترمیم می شود و هیچ فرقی نمی کند که این آثار قبل و یا بعد از انقلاب اسلامی ساخته شده باشد. وی توضیح داد: با توجه به اینکه مالکیت فیلم های کانون برای خود این نهاد است، ترجیح می دهیم که ترمیم آثار نیز با بودجه کانون انجام شود، تا برای برنامه ریزی نمایش آن با مشکلی مواجه نشویم. البته با سازمان سینمایی و بنیاد سینمایی فارابی مذاکراتی داشتیم که امیدوارم در این زمینه همکاری هایی صورت گیرد. یحیی پور با اشاره به همکاری با مراکز مختلف برای نمایش فیلم های کانون پرورش فکری بیان کرد: هر زمان هر کدام از نهادهای مختلف بخواهند فیلم های کانون در اختیار آنها قرار می گیرد تا آثار برای علاقه مندان به نمایش گذارند.

* وضعیت آثار در فیلمخانه ملی ایران

لادن طاهری مدیر فیلمخانه ملی ایران نیز درباره آرشیو فیلمخانه و شرایط آثار موجود در این مرکز گفت: از عمر بسیاری از اسناد دیداری و شنیداری آرشیو فیلمخانه ملی ایران بیش از یکصد سال می‌گذرد و به‌ جز فیلم‌هایی که در چند سال اخیر در آرشیو فیلمخانه ملی ایران حفظ و نگهداری ‌شده، آنچه مربوط به بیش از ۱۰۰ سال گذشته است، فیلم‌هایی است که روی نوار سلولوئید ثبت و ضبط شده‌اند. نوارهای سلولوئید به دلیل ماهیت شیمیایی آسیب پذیر، اگر در شرایط درست نگهداری نشوند در اثر فعل ‌و انفعالات شیمیایی و تاثیر انواع قارچ‌ها و باکتری‌ها تجزیه شده، دچار رنگ‌پریدگی و خسارت‌های بی شمار دیگر می شوند. وی ادامه داد: غالب فیلم‌های فیلمخانه ملی ایران نیز در سال‌های گذشته از انبار استودیوها، سینماها و آرشیودارهای خصوصی تهیه و به مخازن فیلمخانه ملی ایران منتقل شده است که این آثار بنا به دلایل مختلف چون نگهداری در شرایط نامطلوب، در دسترس نبودن نگاتیو، آسیب جدی پزتیو، عملیات نامناسب لابراتواری در زمان ساخت و نمایش‌های مکرر با آپارات‌های مستعمل دچار تخریب فیزیکی شده‌اند. طاهری با اشاره به چگونگی ترمیم آثار سینمای ایران، بیان کرد: با امکانات آنالوگ و سنتی نمی‌توان فریم‌های از دست ‌رفته و رنگ‌های اصلی را که به‌ مرور زمان کیفیت اولیه‌ شان را از دست‌ داده‌اند احیا و خط‌ و خش های عمیق لایه سطحی ژلاتین را ترمیم کرد. تخریب و آسیب های وارد شده به این فیلم ها امکان هرگونه بازسازی کامل در لابراتوار آنالوگ را از بین می برد و حداکثر کاری که می توان روی این دسته از فیلم ها انجام داد، شست و شو و غبارزدایی، ترمیم شکستگی دندانه ها و جلوگیری از پیشرفت خشکی و شکنندگی آن ها است. اما امروزه به کمک فناوری نوین دیجیتال با همه نوپایی‌اش، می‌توان با احیای تصویرهای از دست ‌رفته و صدای نامطلوب آن‌ها و نیز اصلاح رنگ پریدگی فیلم ها به تجربه نوینی از «بازیابی» اسناد دیداری و شنیداری دست زد. مدیر فیلمخانه ملی همچنین گفت: ترمیم فیلم‌های با ارزش سینمایی با استفاده از امکانات دیجیتال چند صباحی است که توسط موسسه‌ها و بنیادهای مهم و معتبری همچون «آرشیو فیلم بولونیا» (ایتالیا)، «شرکت سینمایی پاته» (فرانسه)، «موسسه فیلم بریتانیا»، «آرشیو فیلم دانشگاه یو. سی. ال. ای» و کارگردان نام آوری مثل مارتین اسکورسیزی و بنیاد فیلم او دنبال شده و تاکنون نتایج درخشانی داشته است. وی توضیح داد: فیلمخانه ملی ایران از همان ابتدا بر این باور بود که حفظ، مرمت و احیای فیلم‌های قدیمی و ارزشمندی که در گنجینه ملی نگهداری می‌شود کاری بسیار پرهزینه و دقیق و نیازمند دانش، سرمایه و تکنولوژی بسیار پیشرفته است، همچنین به دلیل حجم انبوه این فیلم‌ها لازم است که این دانش و فناوری در دسترس متخصصان همین مرز و بوم باشد و در مدت شش هفت سال گذشته، همواره درصدد بود که به ‌جای ارسال نسخه‌ فیلم‌های آسیب ‌دیده به خارج از کشور برای احیا و بازیابی، معدود افراد اهل‌ فن را تشویق کند که تجهیزات، امکانات و دانش احیای دیجیتال اسناد دیداری و شنیداری را در ایران فراهم کنند. چند سالی است که این امکانات و دانش فنی آن در ایران فراهم و به ‌مرور کار مرمت دیجیتال فیلم‌های مهمی از تاریخ سینمای ایران انجام شده و تعداد بیشتری در مرحله انجام است. طاهری در پایان گفت: با بازآفرینی چند اثر ارزشمند سینمای ایران از جمله «اون شب که بارون اومد»، «باد صبا» و «گاو» آرزوی دیرینه فیلمخانه ملی ایران برای مجهز شدن کشور به دانش و فن‌آوری مرمت دیجیتالی به واقعیت پیوسته و امید است به ‌تدریج با تجهیز بخش خصوصی و کمک‌ها و تسهیلات مالی ویژه به این بخش بتوان کارشناسان ورزیده و کارآزموده بیشتری در این عرصه تربیت کرد و به تجهیزات و لوازم پیشرفته این کار مجهز شد.

ابتکار/کتابم جایزه‌ی گلشیری را بُرد و دیگر اجازه‌ی تجدیدچاپ نگرفت

سال 82 مجموعه داستان«نهست» موفق به کسب جایزه‌ی گلشیری شد اما بعد از آن هرگز اجازه‌ی تجدیدچاپ نداند. این کتاب با مجوز ارشاد منتشر شده بود ولی برای تجدیدچاپ می‌گفتند که باید پنجاه درصد متن را حذف کنید!

http://www.ibna.ir/images/docs/000228/n00228971-t.jpg

ابراهیم دمشناس با اشاره به رمان جدید خود با نام «نامه‌ نانوشته» گفت: این رمان را دو سال پیش نوشتم و نوشتن آن تقریباً سه ماه طول کشید، از شب یلدا تا نوروز. داستان درباره‌ی پدر نابینایی است که توسط نوه‌‌اش برای پسر خود نامه می‌نویسد. در واقع راوی این رمان همان پدربزرگ است و با یادآوری نامه‌هایی که در گذشته برای فرزندش در زمان جنگ ایران و عراق نوشته شده، همان موضوعات را برای خواننده تداعی می‌کند. او ادامه داد: نامه‌ها را پدر تقدیر می‌کند و نوه آن را می‌نویسد. نوجوانی که نگارنده‌ی این نامه‌هاست، تصویری از آن دوره و مسایل جنگ را می‌نویسد و همچنین راهِ ورود او به مقوله‌ی نوشتن، از راه نگارش همین نامه‌هاست. مسایلی در کتاب مطرح می‌شود که پدر می‌خواهد نوه‌اش از از آن باخبر نشود و در واقع نوشتن چیزهایی را دریغ می‌کند. این داستان در قالب نامه‌نگاری‌های تو در تو است که در زمان حال توسط نوجوان نوشته شده است. دمشناس در رابطه با ایده‌ی این رمان گفت: در دانشگاه درگیر پایان نامه بودم و بررسی‌هایی می‌کردم در این باره‌ی مسئله‌ی نامه‌نگاری و نوشتارهای آیین‌نامه‌ای بود که در نامه‌نگاری مطرح می‌شود. آنچه در نوشته‌های آیین نامه‌ای ما مانند چهارمقاله‌ی نظامی عروضی، با آن چیزی که در ادبیات به مفهوم جدید خود مطرح است، تفاوت دارد. او با اشاره به اینکه با رمان «نامه‌ نانوشته» درگیری عجیبی پیدا کرم، بیان کرد: این کتاب را در دوره‌ی کوتاهی نوشتم که خوشبختانه به موقع هم به بازار رسید. از وقتی با ادبیات جدید، یعنی ادبیاتی که غرب به ما پیشنهاد کرد آشنا شدیم، به این مسئله فکر کردم که می‌توانیم در تولید داستان کوتاه و رمان به زبان فارسی و گذشته‌ی خود تکیه کنیم. باید داستان کوتاه و رمان را در ادبیات خودمان جستجو کنیم. این به آن معنا نیست که ادبیات گذشته را بازتولید کنیم، بلکه امکاناتی که در این ادبیات هست و مناسبت‌هایی که در آن وجود دارد را جستجو کنیم و با ادبیات جدید پیوند بزنیم که بتوانیم شکل بومی از این رمان را ارائه دهیم. در غیر این صورت کار ما چیزی جز رونویسی از رمان‌های خارجی نخواهد بود. دمشناس افزود: در رمان «نامه نانوشته» پدربزرگ در دم و دستگاهی، نقش نامه‌نویس را داشته. در ادبیات خودمان هم کسانی مثل ابولفضل بیهقی، بخش بزرگی از روایت تاریخی خود را قالب نامه ارائه می‌دهد. همچنین نوشته‌های نظامی موجود است که در مورد دبیر یا همان نامه‌نگار صحبت می‌کند. این‌ها با اینکه جبنه‌ی دستوری دارند، از حالت داستانی پیروی می‌کنند. فکر کردم با استفاده از چنین ابزاری می‌توان آثاری خلق کرد که با سنت ادبی‌ای که در گذشته داشتیم، تعامل داشته باشیم. بیشتر به دنبال طرح این مسئله بودم در این رمان و فکر می‌کنم تا حدی به ایده‌آل خودم نزدیک شده‌ام، البته قضاوت با منتقدان است. در رمان‌های بعدی قصد دارم این نگاه را دنبال کنم و تعاملی بین مکالمه و گفتگو بین ادبیات قدیم ایران و رمان جدید غرب برقرار کنم. این نویسنده در پاسخ به این سوال که آیا در گذشته هم آثاری درباره‌ی جنگ نوشته‌اید یا خیر گفت: یک رمان داشتم که دوره‌ی تاریخی طولانی‌ای را دربرمی‌گیرد اما بخشی از آن در فضای جنگ می‌گذرد و در فضای جنگ قرار دارد اما متاسفانه این رمان سال‌هاست که در وزارت ارشاد مانده و عملاً کنار گذاشته شده است. او با اشاره به رمان « زَندان و پسندر» ادامه داد: این رمان تفسیرهایی است درباره‌ی اوستا و پسندر. این رمان را وزارت فرهنگ و ارشاد دولت قبل، سه بار رد کرد ولی دلایلشان برای من قانع کننده نبود. رابطه‌ی عاطفی‌ای بود بین دو نفر که گفتند این راحذف کنید، اما باقی موارد مشکلی نداشت. خانواده‌ای از خوزستان به خراسان سفر می‌کنند، چه در مفهوم ساختارگرایانه و چه مفهوم غیرساختارگرایانه، گفتند که تقابل بین خوزستان و خراسان باید به طور کلی حذف شود! با حذف این مسئله شیرازه‌ی رمان از هم می‌پاشید و امکان‌پذیر نبود. دمشناس افزود: مجوز رمان «نامه نانوشته» را در شهرستان گرفتم. سال 82 مجموعه داستانی داشتم به نام «نهست» که موفق به کسب جایزه‌ی گلشیری شد اما جالب است که بعد از آن هرگز اجازه‌ی تجدید چاپ کتاب را نداند. این کتاب با مجوز ارشاد منتشر شده بود ولی برای تجدید چاپ می‌گفتند که باید پنجاه درصد متن را حذف کنید! به همین دلیل است که بعد گذشت دوازده سال این کتاب تجدید چاپ نشده است. سال 82 که این کتاب منتشر شد با خودم گفتم بهتر است با فاصله‌ای کتاب جدیدم را منتشر کنم و سال 84 می‌خواستم برای چاپ کار جدید اقدام کنم که دولت احمدی‌نژاد روی کار آمد و وضعیت وخیمی را برای نشر رقم زد. نویسنده‌ی مجموعه داستان «نهست» با اشاره به آثار جدید خود گفت: مجموعه‌‌ای دارم که از همان دوران باقی مانده به نام «اندوهان اژدر» و آماده‌ی انتشار است. این کتاب را قرار است نشر روزنه منتشر کند. همچنین دو رمان در دست دارم که فعلاً برای نگارش آن‌ها مشغول تحقیق و پژوهش هستم. همچنین کتاب «سپندر» هم تکمیل شده و آماده‌ی انتشار است. «قصه‌ی نانمونده» نیز کامل و برای چاپ آماده است و تنها نیاز به یک بازبینی کلی دارد.

ابتکار/«هفت» افخمی به چند درصد از ایده‌هایش رسیده است؟

http://avinyfilm.ir/sites/default/files/content/images/story/94-07/12/Capture_0.JPG

تهیه‌کننده سری جدید برنامه «هفت» از شکل و شمایل این برنامه پس از گذشت چهار قسمت ابراز رضایت کرد و گفت: تاکنون به 65 درصد از ایده‌هایی که داشته‌ایم، رسیده‌ایم.

محمدحسین رضوی گفت: هرچه برنامه «هفت» جلوتر می‌رود، سر و شکل بهتری پیدا می‌کند. او درباره‌ی ساخت دکور جدید این برنامه نکاتی را یادآور شد و گفت: استودیو برنامه «هفت» شامل یک دکور 350 متری است که از یک سردر سینما، کافه، بخش گیشه و سالن سینما تشکیل شده است. این تهیه‌کننده ادامه داد: سالن سینمایی که تعبیه شده است، قابلیت نشست افراد و جمعیت را دارد و بخش میز خبر نیز در آنجا اجرا می‌شود. بخش سردر سینما و ورودی سینما هم مربوط به برخی گفت‌وگوهاست و از جمله گفت‌وگوی مهدی فخیم‌زاده که شب گذشته به روی آنتن رفت در همین بخش ضبط شد. او سپس گفت:‌ نقدهای «هفت» در کافه انجام می‌شود و همچنین گفت‌وگوهای دو نفره و جانبی نیز در بخش گیشه و کنار سینما انجام خواهد شد. رضوی همچنین یادآور شد: دکور مربوط به بخش کافه و گیشه از هفته آینده به برنامه اضافه خواهند شد. بنابراین گزارش، تاکنون چهار قسمت از برنامه «هفت» با سردبیری و اجرای بهروز افخمی به روی آنتن رفته است و از همان ابتدا افخمی آغاز برنامه را متفاوت از دو سری قبلی شروع کرد. افخمی خود اجرای بخش اصلی گفت‌وگوها را بر عهده دارد. این کارگردان همچنین اعلام کرده است که در سری جدید این برنامه، آثار سینمایی در حال اکران نقد نمی‌شوند تا این استنباط پیش نیاید که برنامه «هفت» مانع تبلیغ فیلم در حال اکران می‌شود؛ بنابراین فیلم‌ها پس از اکران نقد خواهند شد.

اعتماد/بهروز افخمي همزمان در دو خبرگزاري حاضر شد

دن‌كيشوت سينماي ايران مقابل خبرنگارها

شراره داودي / بعد از اتمام «هفت بازمي‌گردد»هاي بهروز افخمي كه شامل سه قسمت مستندوار در مورد ساختار كلي برنامه و نوع نگاه برنامه به سينماي ايران و جهان بود، نخستين قسمت مجموعه جديد «هفت» جمعه شب روي آنتن رفت و شنبه صبح بهروز افخمي بعد از مدتي كه مصاحبه‌اي با رسانه‌ها نداشت، هم در خبرگزاري مهر و هم خبرگزاري فارس حاضر شد و به سوالات درباره سري جديد اين مجموعه پاسخ داد.

شايد از اين‌رو كه افخمي هميشه برنامه‌هاي خودش را دارد و رفتارهاي خاص، در هر دو رسانه آن هم با دو رويكرد سياسي متضاد، در يك روز حاضر شده است. اما اين در حالي است كه حتما كارگردان سينما و تلويزيون با سابقه مديريتي و نمايندگي مجلس به خوبي از رقابت ميان خبرگزاري‌ها و مطبوعات خبر دارد. افخمي در همين گفت‌وگوي تازه با فارس در مورد حضور بچه‌هاي مطبوعاتي در سري قبلي برنامه هفت براي مديريت فضاهاي رسانه‌اي گفته است: «موضوع سايت‌هايي كه با گروه ٤٠٠، ٥٠٠ هزار نفري از مخاطبان بيكار و علاف سروكار دارند در حدي نيستند كه در موردشان فكر كنيم يا بخواهيم در برنامه مشاركت‌شان بدهيم، خودشان فكر مي‌كنند كه خيلي مطرحند اما مطرح نيستند.»و شايد همين ديدگاه باعث شده افخمي در يك روز در دو خبرگزاري رسمي و پربازديد حاضر شود و درباره يك موضوع صحبت كند.

http://www.iscanews.ir/Media/Image/1394/08/10/635819808831295010.jpg

افخمي كه در نخستين برنامه مستندگونه هفت، خود را دن‌كيشوت سينماي ايران لقب داد و گفت كه با اين برنامه براي نجات سينما آمده و تنها سلاح را حرف زدن توصيف كرده و قرار است يك سال در اين بخش كار و افرادي را آماده كند تا بتوانند برنامه را حفظ كنند. البته همه اين‌كارها در همان چارچوب صدا و سيما انجام مي‌شوند؛ چارچوبي كه فريدون جيراني و محمود گبرلو هم در آن كار كرده بودند.

البته افخمي وعده داده بود كه برنامه هفت بعد از دهه اول محرم در شكل نهايي و با دكور آماده پخش مي‌شود كه اين اتفاق نيفتاد و در آيتم‌هايي شرايط ساخت دكور را توضيح داد. البته محمد حسين رضوي، تهيه‌كننده مجموعه در گفت‌وگويي با ايسنا درباره دكور گفته است كه آنها يك سالن سينما را كه قابليت نشستن افراد را دارد در نظر گرفته‌اند و ميز خبر نيز در همان مكان است و البته سر در سينما و ورودي سينما براي گفت‌وگوهاست كه صحبت با مهدي فخيم‌زاده در قسمت چهارم در همين لوكيشن ضبط شده بود. بخش گيشه و كنار سينما نيز براي جلسات نقد منتقدان مورد استفاده قرار مي‌گيرد؛ دكوري كه به گفته افخمي خيلي گران‌تر از چيزي شده كه در سري قبل استفاده مي‌شده است. با اينكه تنها چهار برنامه از پخش هفت مي‌گذرد اما افخمي آمار اوليه بينندگان را ١٥ ميليون نفر عنوان كرده و به گفته او «هفت» در زمان گبرلو يك ميليون نفر مخاطب داشته است. او توقف در زمان پخش برنامه را اتفاقي مثبت ارزيابي كرده و دليل تغيير مجري را نيز افت مخاطبان در سري دوم مجموعه مي‌داند.

افخمي كه هر كاري را تجربه‌اي براي خودش مي‌داند، براي همين از حميد گودرزي (بازيگر سينما و تلويزيون) براي بخش گفت‌وگو با هنرمندان و اخبار روز سينما استفاده كرده و براي نقد آثار سينمايي كساني را انتخاب مي‌كند كه زمان اكران‌ فيلم‌شان گذشته تا به گفته افخمي اين استنباط پيش نيايد كه اين نقدها مانعي براي فروش اثر سينمايي شده است. بهروز افخمي همچنين در گفت‌وگو با خبرگزاري مهر، صدا و سيما را خاستگاه اصلي خود دانسته و گفته از سال ٥٤ در اين حوزه فعاليت كرده و هميشه هم دوست دارد در اين مديوم كارهايي را انجام دهد، از همين رو هرگز از صدا و سيما دور نبوده است. جريان دعواهاي بحث‌هاي چندماه قبل افخمي با امير قادري نيز از ديگر مباحثي بوده كه در خبرگزاري فارس مورد بحث قرار گرفته است و افخمي در ميانه صحبت به امير قادري اشاره كرده و گفته است: « امير قادري از خيلي از اصطلاحات و ادبياتي كه خودم يادش داده بودم سوءاستفاده مي‌كرد. اين بد نيست كه آدم بداند اصطلاحاتي كه سر كلاس‌هايش به كار مي‌برد بعدا يكي از شاگردانش استفاده مي‌كند ولي اگر ببينيد كه قلب معنا كرده و از آن سوءاستفاده مي‌كند آن وقت طبيعتا آدم نگران اين هم مي‌شود كه دارد آبرو و حيثيت ما را مي‌برد. » در بخش ديگري از صحبت‌هايش نيز ادامه داده است: «اين حد از كند ذهني مخصوصا كه از اصطلاحات خود من استفاده مي‌كند باعث شد از يك‌جايي تصميم بگيرم كه اميرقادري را از حيطه فكر كردن و حرف زدن متفكرانه يا منتقدانه از سينماي ايران اخراج كنم و اين كار را در روزنامه هفت صبح شروع كردم و فكر مي‌كنم همان مقالاتي كه آنجا نوشتم مقداري كار دستم داد و باعث شد نظر پورمحمدي جلب شود و اين برنامه را به من سفارش دهد.»

اعتماد/محمود حسيني‌زاد اين‌بار سراغ يك نويسنده اتريشي رفت

«غول‌هاي ادبي نداريم»، حرف بي‌مزه‌اي است

The image

زينب كاظم‌خواه/ محمود حسيني‌زاد يكي از مترجمان پركار زبان آلماني است كه علاقه‌ هميشگي‌اش برگرداندن آثاري از ادبيات قرن بيست و يكم آلمان است. او نويسندگان آلماني‌زباني چون اووه تيم، پيتر اشتام، يوديت هرمان را براي نخستين بار به فارسي برگرداند و باعث شناخت ايراني‌ها از اين نويسندگان شد. حسيني‌زاد اما كارهايش فقط به ترجمه ختم نمي‌شود. او چند رمان و مجموعه داستان هم نوشته است؛ «سياهي چسبناك شب»، «اين برف كي آمده»، «آسمان، كيپ ابر» و «سرش را گذاشت روي فلز سرد - از كشتن و رفتن». او اين روزها مشغول نوشتن رمان ديگري است كه خود، آن را رماني تركيبي مي‌داند. با اين مترجم و نويسنده درباره كارهاي تازه‌اش صحبت كرديم.


افکار/جشنواره ملی کتاب خلیج فارس پس از تنها دو دوره برگزاری تعطیل شد

افکارپرس: جشنواره ملی کتاب خلیج فارس بعد از تنها دو دوره برگزاری در حالی متوقف شد که به نظر می‌رسد جشنواره فرهنگی هنری خلیج فارس هم که مولود این جشنواره بود، به محاق تعطیلی رفته است.

فراخوان اولین جشنواره ملی کتاب خلیج فارس دی ماه 1389 با هدف معرفی و تشویق نویسندگان، مترجمان و مصححانی که خالق آثاری با موضوع خلیج فارس هستند، از سوی موسسه خانه کتاب اعلام و منتشر شد.

در دوره نخست که 10 اردیبهشت 90 و همزمان با روز ملی خلیج فارس در بندرعباس برگزار شد، آثاری از زنده‌یاد نادر ابراهیمی، محمد ولی‌زاده، سیدجعفر حمیدی به عنوان برگزیده و یا شایسته تقدیر معرفی شدند و مورد تقدیر قرار گرفتند. تجلیل از احمد اقتداری، محمدباقر وثوقی و حسن زنگنه به پاس تلاش‌هایشان در معرفی و شناساندن خلیج فارس هم از دیگر بخش‌های جشنواره ملی کتاب خلیج فارس در دوره نخست بود.

قرار بود این جشنواره هر دو سال یک بار در 10 اردیبهشت همزمان با روز ملی خلیج فارس در بندرعباس برگزار شود که در دوره نخست تمامی کتاب‌های منتشرشده تا سال 1389 مورد بررسی قرار گرفت. جشنواره ملی کتاب خلیج فارس برای یک دوره دیگر هم تداوم پیدا کرد و اردیبهشت 92 این بار بدون معرفی حتی یک اثر برگزیده به کار خود خاتمه داد.

اما با ایجاد جشنواره فرهنگی، هنری خلیج فارس که مشتمل بر اجرای پاره‌ای برنامه‌های فرهنگی و هنری مرتبط با موضوع مورد اشاره است، جشنواره ملی کتاب خلیج فارس کاملاً به محاق تعطیلی رفت و امسال هم خبری از برگزاری آن نیست.

http://media.mehrnews.com/d/2015/10/29/3/1887387.jpg

تصمیمی برای احیا جشنواره گرفته نشده است

سمیه قاصدی که در دو دوره برگزاری جشنواره ملی کتاب خلیج فارس به عنوان دبیر اجرایی آن فعالیت کرده است، گفت: جشنواره ملی کتاب خلیج فارس که به همت خانه کتاب تاسیس شده بود، دو دوره بیشتر برگزار نشد و بعد از آن تصمیم بر این شد که برگزاری جشنواره به استان هرمزگان واگذار شود.

وی با بیان اینکه البته اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی هرمزگان به مناسبت 10 اردیبهشت روز ملی خلیج فارس هر ساله برنامه‌هایی برگزار می‌کند، در عین حال تاکید کرد: اما اینکه تعدادی کتاب را با موضوع خلیج فارس رصد و داوری کنند و در قالب یک جشنواره و برپایی مراسم اختتامیه، بهترین کتاب‌ها را در موضوعات اعلامی معرفی کنند، چنین نیست.

قاصدی افزود: تصمیمی برای احیا این جشنواره در خانه کتاب گرفته نشده و فکر هم نمی‌کنم چنین تصمیمی اتخاذ شود.

تعلیق و تعطیلی 30 جشنواره با موضوع خلیج فارس در کشور

در همین رابطه همایون امیرزاده که دوره نخست جشنواره ملی کتاب خلیج فارس در دوره فعالیت او به عنوان مدیرکل وقت فرهنگ و ارشاد اسلامی برگزار شد، به خبرنگار مهر گفت: غیرفعال شدن جشنواره سراسری خلیج فارس، بعد از کناره گیری بنده نه تنها جشنواره ملی کتاب بلکه ٣٠ جشنواره موضوعی در سراسر کشور را که توسط ادارات کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان‌ها و مشارکت برخی از سازمان‌ها انجام می‌شد، به تعطیلی کشاند.

وی که در حال حاضر مشاور اجرایی معاونت امور فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است، با انتقاد از سکوتی که در این رابطه از سوی مسئولان مربوطه و همچنین رسانه‌ها وجود داشته است، افزود: جشنواره‌های موسیقی حماسی خلیج فارس در کرمان، پژوهش‌های علمی «گذشته، حال و آینده خلیج فارس» در چهارمحال و بختیاری، طراحی و گرافیک در خراسان جنوبی، شعر عربی و فارسی هندیجان در خوزستان، رسانه‌های برخط خلیج فارس در تهران، بازی‌های رایانه‌ای خلیج فارس بنیاد ملی بازی‌های رایانه‌ای، پژوهش‌های زیست محیطی خلیج فارس و جشنواره ملی عکس خلیج فارس هرمزگان، جشنواره از کویر تا خلیج فارس در یزد، جشنواره شعر آذری خلیج فارس در آذربایجان غربی، جشنواره شعری کردی، جشنواره داستان کوتاه کهگیلویه و بویراحمد و دهها فعالیت فرهنگی هنری با موضوع خلیج فارس از جمله این جشنواره‌های تعطیل شده هستند.

تلاش برای پیگیری موضوع از مسئولان اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان هرمزگان به جایی نرسید. در همین حال لینک مربوط به «جشنواره بین‌المللی فرهنگی هنری خلیج فارس» هم در وبسایت این اداره‌کل غیرفعال است.

ایران/پرواز همای، خواننده موسیقی در گفت‌و‌گو با «ایران»:

دیگر <همای> آن سال‌ها نیستم

ندا سیجانی

http://avayeiranian.ir/wp-content/uploads/2015/05/homai-a-1-kuchik.jpg

روستای زادگاهش جایی برای آموختن هنر مورد علاقه او نبود و چون پدرش هم توانایی کمک کردن به او را در مسیری که به دنبال طی کردن آن بود، نداشت تصمیم گرفت به تنهایی به پایتخت سفر کند و درسش را در رشته‌ هنر ادامه دهد. برای پرداخت هزینه دانشگاه، زمانی نقاشی هایش را در خیابان می‌فروخت، برخی اوقات در ساختمان‌های شهر کارگری می‌کرد، گاهی هم در خیابان‌ها دستفروشی و یا با موتور مسافرکشی می‌کرد و برای رسیدن به هدفش ازهیچ چیزی هراس نداشت. این مشکلات سبب شد درد اجتماعش را با همان بیان روستایی به موسیقی وارد کند اما گویا شیوه اجرایش به مذاق برخی خوش نیامد و از همان ابتدا منتقدان و مخالفان بسیاری پیدا کرد. با این تفاسیر سعید جعفرزاده احمد سرگورابی ملقب به «پرواز همای»‌زاده خطه شمال ایران، توانست در همان اوایل کار، نگاه کسانی را به خود جذب کند. اما تنها اشعار خاص او رمز موفقیتش نبود؛ بلکه سبکی که پرواز همای برای آوازخوانی خود انتخاب کرد دراین موفقیت تأثیرگذار بود تا جایی که توانست مخاطبان بسیاری را حتی در خارج از کشور به خود جلب کند. همای دلیل موفقیت خود را صداقت و رنگ جدید در آثارش می‌داند که در آزمون و خطاها توانسته، نوع موسیقی‌ای را که مردم می‌پسندند و لذت می‌برند، پیدا کند. او سبک خود را متفاوت از دیگران می‌داند و با آنکه تحریرهای موسیقی آوازی را به‌گونه‌ای که خود علاقه مند است به‌کار می‌برد، حرفش این است که چرا علاقه مندان به هنر این بت را در ذهن خود ساخته‌اند که بعد از فلان استاد نباید خواننده‌ای بیاید و بعد ازایشان باید در موسیقی بسته شود و دیگر کسی هم نخواند؟ در صورتی که به باور او توانایی و ظرفیت نسل امروز بیش از این است که قابلیت‌های خود را تنها صرف شیوه‌ای کند که به کمال رسیده است. گفت‌وگوی ما با پرواز همای را در ادامه می‌خوانید:

خودتان فکر می‌کنید که دلیل توجه مخاطبان به موسیقی شما چیست؟

پاسخگویی به این سؤال حمل بر خودستایی است. درواقع مردم باید بگویند خواننده‌ای مانند من چگونه توانست باانتشار یک آلبوم و یک سبک متفاوت مطرح شود و مورد استقبال قرار بگیرد.

منظور شما از متفاوت چیست؟

به اعتقاد خودم نوع موسیقی که نوشته و اجرا کرده ام همراه با صداقت و رنگ جدید بوده است. همچنین نوع ادبیات، اشعار، ارکستراسیون و اجرای متفاوتم. همه اینها دست در دست هم داد و سبب شد وارد عرصه رقابت و شهرت شوم.

نوع موسیقی شما ازچه چیزی متأثر است؟ سلیقه مردم؟

اجرای کنسرت درکشور و شهرهای مختلف سبب شد روز به روز بیشتر با سلیقه و انتخاب مردم آشنا شوم و درهمین خطا وآزمون‌ها توانستم نوع موسیقی را که مردم می‌پسندند و لذت می‌برند تقویت کنم. البته اهالی رسانه صحبتشان این است که من در اشعارم بیش از اندازه از می‌و شراب استفاده کرده ام در صورتی که نگاه و بیان من از این مقوله متفاوت است و به نظرم این صحبت‌ها یک مقدار بهتان است.

بسیاری از گروه‌ها و خواننده‌ها بر این باورند که در کارشان بدعت ونوآوری وجود دارد اما وقتی آثارشان را می‌شنویم، می‌بینیم که فقط با نت‌ها بازی کرده‌اند و خلاقیتی که چشمگیر باشد وجود ندارد. شما چطور می‌توانید ثابت کنید که خلاقیت و نوآوری در کارتان داشته اید ؟

نمی‌توانم بگویم خلاقم. اما اگر مردم بپذیرند در کار ما خلاقیتی وجود دارد همین خودش یک موفقیت است. هر موزیسینی که در ایران زحمت می‌کشد و نت می‌نویسد برای من قابل ستایش است وهر نو‌آوری قابل ارزش، حال امکان دارد دریک زمان دیگر این کار خود را نشان بدهد و متولد شود.اما به نظر من بهتر است موزیسین‌ها موسیقی‌ای که می‌نویسند مربوط به عصر و زمان خودش باشد نه فراتر نه عقب تر.

کار روی آثاری با درونمایه عرفان، از جمله مباحثی است که علاوه بر اجرا کننده،مخاطب هم باید به درک درستی از مفاهیم برسد. آیا فکر می‌کنید مخاطبان شما به درکی درست از این مفاهیم می‌رسند؟

بله.همیشه سعی کردم برای درک بهتر و بیشتر مخاطب، زبان شعرهایم را ساده انتخاب کنم. به‌طور مثال شعرهای عرفانی تنها به حافظ و سعدی اختصاص ندارد ما هم می‌توانیم شعرهای عرفانی بگوییم (البته این مسأله هنوز در ادبیات و موسیقی ما چندان باب نشده است) بسیاری از سروده‌های شاعران معاصر ما از شهریار و ابتهاج‌ها تا بهمنی‌ها همه عارفانه است اما با این بیان و تفاوت که این اشعار جنبه امروزی دارد و چون زمان زیادی از آن نگذشته است باید سیصد سال بگذرد تا به این افراد عارف لقب داد. در صورتی که با انتخاب شعر ساده و مفاهیم عارفانه هم می‌توان با مردم ارتباط برقرار کرد نه اینکه از ادبیاتی استفاده کنیم که حتی مردم دکلمه آن را هم متوجه نمی‌شوند.

http://media.nasimonline.ir/original/1394/03/20/IMG18165365.jpg

شما آثار را برای شنیدن خلق می کنید یا فهمیدن؟

نوشتن آثار یا اجرای آن به گونه‌ای است که مردم آن را درک کنند اگر قرار باشد روی صحنه شعری بخوانم که برای مخاطبانم غیر قابل هضم باشد و آن را درک نکنند، کاری عبث و بیهوده انجام داده‌ام. البته سبک کاری من به گونه‌ای است که جوانان هم به آن جذب می‌شوند.

یکی از مسائلی که کار را روی مباحث عرفانی و ادبی دشوار می‌کند مفاهیم و تعابیری است که در پشت آن وجود دارد. درواقع کوچکترین اشتباه ممکن است کل مفهوم را برهم بریزد. بنابراین نوع اجرا و به‌کارگیری کلمات آن تخصص و تجربه خاصی را طلب می‌کند که هم کار خوب دربیاید و هم مخاطب سردرگم نشود. شما برای این منظور چه کرده اید؟

بیان این گونه مسائل هم حسن ادبیات فارسی است و هم عیب آن. متأسفانه در جامعه ما مطرح کردن این مسائل ممکن است برداشت دیگری داشته باشد. من هم به شخصه در این مدت سعی کردم از مفاهیم و ادبیاتی استفاده کنم که علاوه بر قابل درک و فهم بودن مشکل ساز نیز نباشد به این علت که در مدت ممنوع فعالیت بودنم و هشت سال دوری از صحنه چوب این کار‌ها را خورده ام و دیگر می‌دانم چه باید بگویم چه نباید بگویم.

شما در طول این سالها از اشعاری استفاده می‌کردید که بسیار مورد توجه جوانان قرار گرفت شاید به این دلیل که تا به امروز این نوع اشعار در کشور ما کمتر استفاده شده است اما بعد از بازگشت به ایران تغییراتی دراین اشعار انجام دادید این اتفاقات برای دریافت مجوز آثارتان بود؟

خیر. ایران چارچوب و قوانین خاص خود را دارد و نباید هر شعری را خواند و اجرا کرد. من می‌توانم هر لحظه شعری بگویم و مردم را با یک کار تازه آشنا کنم. شعرهای قدیمی من برای گذشته است، من بزرگ شده ام و تفکراتم تغییر کرده و دیگر همان همای سال‌های قبل نیستم.

اما صحبت از می‌ومستی واشعار عاشقانه هنوز هم در آلبوم من قرار دارد و اجرا می‌شود. در کنسرت اخیرم که بعد از هشت سال به روی صحنه رفتم چون اجرا با ارکستر سمفونیک بود مجبور بودم از اشعاری استفاده کنم که با فضای ارکستر سمفونیک مناسبت داشته باشد ولی این نوید را به مخاطبانم می‌دهم که بزودی یک اجرای سنتی با اشعاری از خیام، حافظ و... خواهم داشت.

امروزه موسیقی هایی چون پاپ، راک، جاز و... وارد جامعه شده و در واقع ذائقه موسیقایی مردم و به‌ویژه جوانان تغییر کرده است؛ با وجود این جذب مخاطبانی از نسل جوان با این سبک موسیقی جای تعجب ندارد؟

من معتقدم باید یک مقدار تعصبات را کنار گذاشت و نگاه دیگری داشت. در واقع باید موسیقی را به گونه‌ای اجراکنیم که جوان‌ها هم به موسیقی سنتی مان بها بدهند و بیشتر جذب آن شوند.

آن «همایی» که در ایتالیا درس می‌خواند و زندگی می‌کرد با «همای» امروز چقدر متفاوت است؟

بسیار زیاد. دانش و نوع نگاهش تغییر پیدا کرده وبا فرم امروز و آگاهی بیشتر به روی صحنه می‌رود.

در جایی اشاره داشتید برخی هنرمندان ایرانی شناخت کافی از شعر ندارند؛ این نبود آگاهی به چه دلیل است ؟

احساس من این است که برخی هنرمندان عزیز ما، زمان کمتری برای خواندن شعر و ادبیات در نظر می‌گیرند و تنها دغدغه شان آماده کردن آلبوم است. امروزه در یک آلبوم موسیقی یک نفر آهنگسازی می‌کند، دیگری تنظیم کار را بر عهده دارد خواننده هم پول خود را می‌گیرد و می‌خواند و کاری به شناخت، آگاهی و ادبیات ندارد حال اگرهم شعر یا ارکستراسیون ضعیف یا قوی باشد چندان توجهی به آن نخواهد شد.این اتفاق یعنی پایین آمدن شأن و جایگاه یک خواننده در صورتی که شاید خواننده مشکل مالی هم نداشته باشد و فقط می‌خواهد در رقابت قرار بگیرد.

خود شما دراین‌باره چه راهی را رفته و می‌روید؟ نگاه شما نسبت به جایگاه شعر چیست؟

من شبانه روز در تلاش هستم و بعد از این همه سال تجربه هنوزهم در حال آموختن هستم ودلم می‌خواهد تا 70سالگی فقط یاد بگیرم. من نمی‌گویم آگاهی و دانشم کافی است اتفاقاً خیلی هم کم است اما با همین مقدار دانش و سواد کم برای ارکستر سمفونیک موسیقی می‌نویسم وشعرمی گویم. به نظر من هنرمند زمانی حرفی برای گفتن و ارائه کار دارد که هر روز یک کار جدید بیاموزد.

آیا می‌توانیم بر اساس آن چیزی که خودتان از علم و آگاهی در کارهایتان گفته‌اید؛ بگوییم تا کنون «همای» راه را اشتباه آمده و چون علم آن را نداشته است کارها به نوعی پراز اشتباهات محسوس و نامحسوس است؟

بله. درطول فعالیت هنری‌ام اشتباهات زیادی داشته‌ام اما با همین اشتباهات از همه موفق ترعمل کردم. خوشبختانه من به اشتباهاتم واقفم اما بسیاری از هنرمندان اشتباهات خود را نمی‌پذیرند.

مگر با همین صدا و هنر شما مورد استقبال مردم قرار نگرفتید پس چرا فکر می‌کنید پس از این‌همه سال رسیدن به شهرت، باید علمی تر به این موارد نگاه کنید؟ فکر نمی‌کنید در این راه ممکن است با افت مخاطب مواجه شوید؟

خیر اصلاً. مردم نه تنها «همای» را بلکه اگر بخواهند هرکسی را بالا بیاورند و او را بپذیرند می‌پذیرند، هنرمند هم با توجه به رابطه‌ای که با مخاطبانش دارد راهش را پیدا می‌کند. من هم صرفاً به‌خاطر از دست ندادن مخاطبانم نمی‌خواهم درجا بزنم. مگر تا چند سال می‌توانم موسیقی سال‌های گذشته و همان سبک را اجرا کنم ؟! اگر قرار باشد هر بار کارهای تکراری بخوانم فایده‌ای ندارد و خیلی زود مخاطبانم از من خسته و دلزده می‌شوند بلکه باید بیاموزم و روز به روز ارتقا پیدا کنم و دانش و سواد موسیقایی ام را بالاترببرم.

http://caspress.com/wp-content/uploads/2015/07/%D9%87%D9%85%D8%A7%DB%8C-%D9%85%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86.jpg

در کنسرت اخیرتان چهار قطعه مناسبتی اجرا کردید؛ دلیل آن چه بود؟

«مادر، شهید و وطن » سه سوژه‌ای هستند که سر تعظیم در برابر آن فرو می‌آورم و دستشان را می‌بوسم. من برای خاک وطنم همیشه خوانده ام. در وصف شهدای عزیز نیز شاید آثار کمتری در دست داشته باشم اما متأسفانه تعدادی از هنرمندان هم که در این زمینه فعالیت کرده‌اند یا به نوعی برای مردم از شهدا خوانده‌اند که مردم دلزده شده‌اند. من می‌خواهم به دیگران ثابت کنم که برای شهیدان می‌توان بهتر از این قدم برداشت و خواند و ارزش آن را حفظ کرد و تا روزی که با ارکستر روی صحنه باشم نیت قلبی‌ام این است که همیشه برای وطن، مادر و شهید بخوانم.این یک اعتقاد قلبی است نه سفارشی و فرمایشی. شهدای گمنام اسطوره‌های مقدس من هستند و هر چه بخواهم از آنها درخواست می‌کنم. کسانی که بدون ترس و با چشم باز و آگاهانه برای دفاع از خاک وطن و مردم من جانشان را دادند و هیچ نشانی جز استخوانی ندارند.

شعرهای شما توسط دیگر هنرمندان هم اجرا شده است؟

خیر. دوستان اگرعلاقمند باشند با کمال میل تقدیم خواهم کرد.

در جایی خواندم شما برای خرج تحصیل و دانشگاه، درگذشته کارگری ساختمان و مسافر کشی هم می‌کردید؛ آیا این امر در موسیقی شما تأثیر گذاربوده است؟

بله. اشعار اجتماعی من ریشه در دل جامعه دارد و از زمانی سخن می‌گوید که فشارهای زندگی را به سختی متحمل شدم و رنج‌های بسیاری کشیدم.

پرداختن به مسائل اجتماعی از طریق هنر و بخصوص هنر موسیقی بسیار ارزنده است چرا فکر می‌کنید با سبک شما که به نوعی تلفیقی است می‌توانید در بیان موسیقی انتقادی و اجتماعی تأثیر گذار باشید؟

مردم متوجه مشکلات اجتماعی خود هستند! البته من در کارهایم تا جایی که امکانش وجود داشت برای رساندن پیغامم به مردم استفاده کرده ام اما تنها شنیدن مردم کفایت نمی‌کند ما نباید منتظر باشیم جامعه ساخته شود مردم باید در ساختن جامعه و خودشان نقش داشته باشند.

پرداختن به موسیقی محلی یکی از کارهای مثبت شما است؛ به واقع در جامعه ما چند در صد از نسل جوان با آن ارتباط بر قرار می‌کنند؟

با اطمینان می‌توانم بگویم بسیاری از مردم ما با موسیقی که شاد و رنگ متفاوت داشته باشد ارتباط برقرار می‌کنند و از آن لذت می‌برند. موسیقی محلی همیشه جزئی از برنامه هایم بوده اما متأسفانه در این کنسرت نتوانستم موسیقی محلی اجرا کنم.

اجرای کنسرت در خارج از ایران و مصاحبه با شبکه‌های مختلف برای شهرت و مطرح شدن شما بود یا دلیل دیگری داشت؟

بالاخره باید جایی برای صحبت‌های یک هنرمند در نظر بگیرند و به او اهمیت داده شود. وقتی رسانه‌ای چون تلویزیون برای مصاحبه از شما دعوت می‌کند قطعاً هر فرد دیگری هم باشد برای بیشتر دیده شدن قبول خواهد کرد. البته این اتفاقات دردورانی رقم خورد که در ایران اجازه فعالیت نداشتم اما حالا اشتباهات خود را قبول می‌کنم و می‌دانم که نباید در رسانه‌های بیگانه پا می‌گذاشتم به این علت که این شبکه‌ها رنگ سیاسی دارند و بیشتر در جهت منافع خود قدم بر می‌دارند نه منافع مردم.

در صحبت‌های اخیرتان گفته بودید «پیرو سبک آقای شجریان نیستم و می‌خواهم سبک خودم را داشته باشم» خود این اتفاق قابل قدردانی است. نظر شما در خصوص پیروی اکثر جوانان از صدای استاد شجریان چیست؟

توانایی وظرفیت نسل امروز بیش از این است که قابلیت‌های خود را تنها صرف شیوه‌ای کنند که به کمال رسیده و این افراد حداکثر درجه سه یا چهار آن شیوه به حساب بیایند. این اتفاق ضربه زدن به خودشان است.زمانی که استاد شجریان وارد حیطه موسیقی و آواز شدند مانند کسی نبودند و هیچ تقلیدی نداشتند و تنها سبک خود را ادامه دادند. نسل امروز و فرزندانمان هم باید بیاموزند و سعی کنند دنبال سبک و سیاق خودشان باشند اما متأسفانه شیوه‌های نادرست آموزش سبب شده دچار آسیب‌های موسیقایی شوند.

اما این صحبت شما برای عده‌ای هم سوء تعبیر شد. گویا خودرا درکنار استاد شجریان قرار داده اید!

چرا باید درکناراستاد شجریان باشم؟ آقای شجریان سبک کاری وجایگاه خود را دارند.

این استنباط اشتباه است آقای شجریان اسطوره ما درآواز هستند و هر کسی می‌تواند در سبک خودش بهترین باشد. با آنکه علاقمند به صدای ایشان هستم اما هیچ علاقه‌ای ندارم دنباله‌‌رو سبک ایشان باشم.

حالا اگر یک نفر علاقه مند بود به سبک کاری شما فعالیت کند چطور؟

هرکسی که سبک من را دنبال کند به خود ضربه زده است وهرگز نمی‌تواند مانند من باشد و قطعاً خوشحال نخواهم شد چون می‌دانم اشتباه است و راه و آینده خود را خراب کرده است وهیچ گاه طرفدارانم به او توجه نخواهند کرد.

معتقدم هرکسی باید تلاش کند ازخود سبکی ارائه بدهد. خواهش من از اهالی رسانه که نقش مهمی در جامعه ادبی، فرهنگی و هنری دارند چه آنهایی که تعریف و تمجید می‌کنند و چه آنهایی که یک طرفه در مورد آدم‌ها حرف می‌زنند و از من خوش‌شان نمی‌آید این است که به کنسرت من بیایید، موسیقی من را گوش بدهید و آن را زیر سؤال ببرید. چرا دنبال برجسته کردن اشتباهات همدیگر هستیم؟!

http://sedayeomid.com/Media/2015/09/12/HomayandMastan2-660x330.jpg

به‌هرحال سلیقه و نگاه نسبت به هنر متفاوت است...

بله. قبول دارم که پذیرفتن همدیگرسخت است آن هم در فضایی چون جامعه و رسانه.

به حاشیه هایی که پیرامون شما وجود داشت چقدرخودتان دامن زدید و چقدر دنبال این حاشیه‌ها بودید؟

قطعاً هیچکس دنبال حاشیه نیست. کسانی که به دنبال حاشیه هستند دلشان می‌خواهد به شهرت برسند.

این مخالفان وموافقانی که نام بردید چه کسانی هستند؟

دست همه موافقان و مخالفان را می‌بوسم. مخالف هم باید باشد تا کاری نقد شود اما فقط بی‌انصاف نباشند مگر همه باید به من علاقه مند باشند، تخریب کردن با انتقاد کردن فرق می‌کند.

زمانی که به ایران برگشتید و خواستید دوباره در کشور خودتان اجرا کنید، نگاه‌ها به شما متفاوت با پیش از خروجتان از ایران بود. به نظرشما از این به بعد هم همان جایگاه را خواهید داشت؟

من همیشه ایران بوده ام وخارج ازایران زندگی نکرده‌ام. در این هشت سال که ممنوع از فعالیت بودم نیز درهمه جای دنیا اجرای کنسرت داشتم. به شخصه در این مدت کوتاه به خاطر اشتباهات خودم ممنوع از کار شدم اما حق من است که در ایران اجرای کنسرت داشته باشم و زندگی کنم. هر جای دنیا هم باشم شک ندارم که آن استقبال گذشته را خواهم داشت به این علت که هر وقت کار خوب برای شنیدن داشته باشی مردم تشنه شنیدن هستند.

منتقدان و موسیقیدان‌های منتقد بر این نظر هستند که شما اصول موسیقایی و تحریرهای موسیقایی را رعایت نمی‌کنید.

مگر این دوستان ضامن موسیقی ایران هستند! من موسیقی خودم را اجرا می‌کنم وحق کسی را نخورده ام و ضربه‌ای به موسیقی ایرانی نزده ام و کاری بجز خدمت انجام نمی‌دهم.همه صحبت هایی که می‌گویند اشتباه است، کسانی که این نظر را دارند موسیقی نمی‌شناسند.

آموزش موسیقی امروزه در دانشگا‌ها و آموزشگاه‌ها به چه صورت است؟

در زمینه آواز که اصلاً خوب نیست و هیچ متد جهانی ندارد اما در زمینه آموزش ساز و موسیقی متد های جهانی آموزش داده می‌شود.

برنامه‌ای برای کنسرت شهرهای ایران هم دارید؟

ان‌شاءالله بعد از ماه صفر در شهرهای دیگر کشورم اجرای کنسرت خواهم داشت و هر چه در توانمان باشد و موقعیت قانونی جامعه اجازه بدهد را برای مردم اجرا خواهیم کرد.

ایران/رسانه ملی «گاهی» به واژگان جایگزین فرهنگستان عمل می‌کند

http://hvasl.ir/sites/default/files/news/1394/04/10/2145418886.jpg

رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی گفت: بیشتر از همه، مجریان برنامه‌های ورزشی علاقه دارند از کلمات خارجی استفاده کنند که این در اکثریت آنها دیده می‌شود ولی برخی نیز رعایت می‌کنند و از کلمات غیر فارسی استفاده نمی‌کنند. غلامعلی حداد عادل رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی، پیرامون ورود واژگان بیگانه در ادبیات مورد استفاده در رسانه ملی و نحوه تعامل آن رسانه با فرهنگستان برای جایگزین کردن کلمات فارسی گفت: جایگزین واژگان بیگانه از سوی رسانه ملی از ما خواسته شده و ما هم پیشنهادهایی را به آنها می‌دهیم. وی افزود: پس از آن، کلمات پیشنهادی در اختیار مردم قرار خواهد گرفت تا آنها نظر بدهند و جامعه به این واسطه با روال واژه گزینی آشنا و درگیر شود. رئیس فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی به میزان تبعیت رسانه ملی برای به کار بردن واژگان جایگزین و پیشنهادی فرهنگستان اشاره کرد و گفت: بعضی وقت‌ها به حرف ما گوش می‌کنند و بعضی وقت‌ها به حرف ما گوش نمی‌کنند.

ایران/عادل بزدوده با اشاره به جدی نگرفتن حوزه کودک و نوجوان:

مدیران شبکه کودک به بازده فرهنگی و تربیتی آثار اهمیتی نمی دهند

عادل بزدوده در گفت وگو با «مهر»، با اشاره به راه‌اندازی شبکه کودک، این اتفاق را فرخنده دانست و درباره اینکه آیا مدیران شبکه کودک تاکنون از هنرمندان موفق و باتجربه‌ای چون خود وی برای همکاری دعوت کرده‌اند؟ گفت: مدیران شبکه در ابتدا لطف کرده و ما را حداقل به یک چای دعوت کنند! بزدوده که سال‌هاست در حوزه کودک فعالیت کرده و با مجموعه‌هایی چون «خونه مادربزرگه»، «کلاه قرمزی» و «زی‌زی‌گولو» همکاری داشته است، بیان کرد: پس از تأسیس شبکه کودک از من برای شروع همکاری با این شبکه هیچ دعوتی نشد. ممکن است که در جلساتشان اسمی برده باشند ولی تاکنون هیچ دعوت و هماهنگی صورت نگرفته است. این عروسک‌ساز و عروسک‌گردان با بیان اینکه من انتظار زیادی از مدیران شبکه کودک ندارم، اظهار کرد: به این خاطر می‌گویم که این بزرگواران، وادی کودک و نوجوان را خیلی جدی نمی‌گیرند و فقط می‌خواهند گزارش رقمی بدهند که ما این تعداد کار انجام داده‌ایم؛ اما به بازده فرهنگی و تربیتی آثار روی جامعه و اینکه این بازده چه هست، چه بوده و چه خواهد بود اهمیت نمی‌دهند. بزدوده همچنین با بیان اینکه در صورت وجود شرایط مناسب من حاضر به همکاری با این شبکه هستم، خاطرنشان کرد: من به عنوان یک کارگردان، نویسنده، طراح، سازنده و بازی‌دهنده عروسک سالیان سال است که جایگاه و حرفه‌ام مشخص شده است و خیلی دوست دارم آثارعروسکی برای این مملکت بسازم که بخشی می‌تواند برای تلویزیون، بخشی برای سینما و بخشی در حوزه درس و دانشگاه باشد.

جام جم/گفت‌وگو با اتابک نادری، بازیگر «یک فیلم مستند داستانی»

آقای جنتی آب پاکی را روی دست هنرمندان ریخت!

http://cinemapress.ir/download?ts=1425846367000&f=2013/07/07/4/100720.jpg

اتابک نادری در سال‌های گذشته مدیریت دو مجموعه مهم تئاتری کشور، یعنی تئاترشهر و تالار سنگلج را برعهده داشت و در ماه‌های اخیر هم به عنوان مدیر هماهنگی تئاتر استان‌های مرکز هنرهای نمایشی فعالیت می‌کند، اما او پیش و بیش از آن که مدیر باشد، بازیگر است و او را در نمایش‌ها و فیلم و سریال‌های مختلفی دیده‌ایم.

نادری این روزها در نمایش «یک فیلم مستند داستانی» نقش یک وکیل را بازی می کند که به دلیل لغزش، زندگی مشترک با همسرش در معرض خطر فروپاشی قرار می گیرد. این نمایش که نویسندگی و کارگردانی آن را سعید هاشمی پور به عهده دارد، هر روز ساعت 18 در تئاتر باران اجرا می شود و به جز نادری، بازیگران دیگری چون ریحانه سلامت، سولماز نادری و مهران مرادی هم در آن بازی می کنند. به بهانه اجرای این نمایش و نقش متفاوت نادری با او به گفت وگو نشستیم که در ادامه می خوانید.

در نمایش «یک فیلم مستند داستانی» نقش وکیلی به نام فرهاد را بازی می کنید که دچار خیانت یا به عبارت بهتر لغزش و اشتباه شده است. از این که یک وکیل خطاکار را نشان می دهید، از زمان شروع اجرا تا این لحظه با اعتراض ویژه ای از سوی وکلا و حقوقدانان روبه رو نشده اید؟

نه، چون من پیش از بازی در این نقش با چند وکیل مجرب صحبت کردم تا بتوانم شخصیت باورپذیری را روی صحنه ارائه دهم. ضمن این که حقوقدانان و وکلا جزو معصومین که نیستند و مثل هر حرفه دیگری ممکن است میان آنها چند خطاکار هم باشد. فرهاد می توانست وکیل نبوده و مثلا پزشک یا معلم باشد و همین اشتباهی را مرتکب شود که الان در نمایش می بینیم. مهم این است که این آدم به اشتباهش پی می برد و دچار تردید می شود و ما لغزش و تردید را توامان در وجود او می بینیم. ما این نگاه را به قشر خاصی محدود نکردیم و می خواستیم بگوییم چنین لغزشی می تواند در طیف تحصیلکرده جامعه هم وجود داشته باشد. باورپذیری نقش و اثر هم به این دلیل است که ما چنین نگاهی را از جامعه گرفته و در نمایش به آن پرداخته ایم.

این سوال را به این دلیل پرسیدم که هنگام پخش برخی سریال های تلویزیونی و فیلم های سینمایی، عده ای از صنوف مختلف تاب انتقاد ندارند و یک خطای شغلی در اثر نمایشی را به کل حرفه تعمیم می دهند. فکر می کنید چرا این اتفاق می افتد و مثلا پزشکان به آن شکل به «در حاشیه» مهران مدیری اعتراض می کنند و جامعه پرستاری درباره «شوکران» بهروز افخمی موضع می گیرد؟

این چیزی که می گویم نظر شخصی من است و به عنوان یک شهروند مطرح می کنم؛ این مساله به سطح شعور و آگاهی اجتماعی ما برمی گردد. ما در جامعه ظرفیت انتقاد بسیار کمی داریم، شما این موضوع را حتی در مناظره های سیاسی و مدیریتی هم می بینید که چهار تا آدم تاب انتقاد را در یک برنامه زنده تلویزیونی و جلوی دوربین نمی آورند. اینها ناشی از نوع نگاه و فرهنگ کلی جامعه است. همه ما ضمن این که اذعان داریم جامعه ما روند رو به رشد خود را هم دارد، واقفیم که کاستی ها و نواقصی هم موجود است. پس طبیعی است که نقدی هم می تواند وجود داشته باشد و در این میان هیچ طیف و قشری هم مبرا از نقد نیست. شاید ما پلیس خطاکار هم داشته باشیم، ولی در فیلم و سریال های تلویزیونی شاید اصلا پلیس خطاکار نشان داده نشود. این یک واقعیت اجتماعی است، اما هنوز به آن سطح از آگاهی نرسیدیم که ظرفیت طرح آن را داشته باشیم. این یک مساله عمومی و به فرهنگ ما مربوط است و ربطی به یک نهاد یا ارگان یا صنف خاص ندارد. شما به همین خاطر می بینید که صنف تحصیلکرده ای مثل پزشکان چه برخوردی با سریال آقای مدیری می کنند. ما در نمایش «یک فیلم مستند داستانی» با یک صنف خاص کار نداریم و فرهاد با این که یک وکیل است، اما نماینده وکلا نیست، بلکه نماینده یک قشر از جامعه است. تازه ما او را بد نشان نمی دهیم و او آدم بد و خبیثی نیست، بلکه فقط دچار لغزش و اشتباهی در زندگی شخصی خودش شده است. با این حال می بینیم خودش ترمز دستی خودش را می کشد و در صحنه ای از نمایش می گوید: من دارم با زندگی خودم چه کار می کنم؟ نویسنده اینجا می خواسته خردمندی این آدم را نشان دهد، شاید اگر کس دیگری بود و فرهاد این هوش را نداشت، این لغزش عمق بیشتری در زندگی اش پیدا می کرد، اما فرهاد جایی پی به اشتباه خود می برد و به نوعی به عامل بازدارنده خودش تبدیل می شود و با اتفاق پیش آمده منطقی برخورد می کند. در واقع فرهاد به صورت استدلالی با قضیه روبه رو می شود، حالا ممکن است تماشاگر به او حق بدهد یا ندهد. شاید نویسنده هم از بابت این نگاه قانونی و منطقی، وکالت را به عنوان حرفه فرهاد تعیین کرده است.

نمایش به واسطه شخصیت فرهاد این نگاه مشکوک جامعه به حرفه سینما را هم منعکس می کند و مرد به همسر کارگردانش اتهامات اخلاقی می زند که به نوعی محرک و انگیزه لغزش و خیانت خودش می شود. از نظر کسی که خودش در این فضا نفس می کشد، چه چیزی ضامن سلامت در این فضای مستعد التهاب است؟

تئاتر ما مثل اقتصاد سیاست و فرهنگ و سینمای ماست و همه چیز به همدیگر ربط دارد. اگر حال همه بد است، تئاتر هم بد است، اگر همه در حال خوب شدن هستند حال تئاتر هم در حال خوب شدن است ببخشید اگر صریح صحبت می کنم، اینجور سوءتفاهم ها در جامعه ما طبیعی است. مثلا ما از عملکرد جامعه پرستاران خبر نداریم، اما ممکن است حرف و حدیث هایی درباره آن در جامعه مطرح باشد.این برمی گردد به همان سطح شعور و فرهنگ اجتماعی ما. چیزهایی در جوک ها و طنزهای اجتماعی مطرح می شود که زاییده تفکرات جامعه است. دیالوگ فرهاد هم که به همسر کارگردانش می گوید سر لوکیشن ها چه خبره؟ ناشی از عدم شناخت است و پیش خودش فکر می کند وقتی یک گروه هنری با هم کار می کنند، حتما روابطشان هم نامتعارف و نامعقول است. شاید او هم حق دارد، چون در یک فضای اداری نفس می کشد و وقتی سرصحنه می آید و می بیند آقا و خانم در فضای راحت تری کار می کنند، برایش ایجاد شبهه می شود. این مساله اینقدر باید باز شود و پشت صحنه فیلم و سریال ها به مردم نشان داده شود تا همه ببینند و آگاه شوند. فکر کنم ماکسیم گورکی گفته است که ترس انسان از جهل اوست. ما همیشه از چیزی می ترسیم که نمی دانیم چیست و ناشناخته ها برایمان رعب آور است و به همین خاطر درباره آن قصه سرایی می کنیم. قضیه صنف هنری هم همین است، چون برای خیلی ها قابل لمس نیست و نمی توانند از نزدیک این فضا را ببینند و حرف های نادرستی درباره آن می زنند. اگر ما هم مثل موزه ها بازدید مردمی داشته باشیم و مردم عام بتوانند پشت صحنه فیلم و سریال و تئاتر را ببینند، خیلی از این قضاوت ها و اظهارات نادرست دیگر وجود نخواهد داشت. فرهاد هم چون شناخت درستی از صنف همسرش ندارد و احتمالا فقط یکی دو بار به پشت صحنه فیلم های او رفته است، تصورات دیگری سراغش می آید. چه بسا برخی موکلانش هم در این زمینه حرف هایی به او زده اند یا حتی خودشان در کار سینما بوده و حرف های بدی از این صنف به او گفته اند، این ذهنیت در فرهاد تقویت هم شده باشد. معضلی هم اگر وجود دارد، فقط مربوط به تئاتر و تلویزیون و سینما نیست و به فرهنگ عمومی جامعه مربوط می شود. فرهنگ که مال وزارت ارشاد نیست، همان طور که هنوز نتوانسته ایم این تفکر را جاری کنیم تئاتر فقط متعلق به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نیست، بلکه متعلق به فرهنگ کشور است و فرهنگ این کشور هم مال همه است. کما این که تعزیه فقط متعلق به ارشاد نیست، تعزیه متعلق به حوزه هنری، میراث فرهنگی و کانون های مساجد هم است. همان تصوری که نسبت به تعزیه داریم باید به هنر مردمی نمایش هم داشته باشیم.

یک فیلم مستند داستانی ایده جذابی دارد، اما گمان می کنم اثر همپای سوژه پیش نمی رود و می توانستیم به خصوص در میزانسن و چیدمان صحنه و آن فیلم با اجرای جذاب تر و ویژه تری روبه رو باشیم.

جسارتا این پرسشی است که بهتر است کارگردان به آن جواب بدهد، اما به عنوان بازیگر کار می گویم همه تلاش خودمان را برای ارائه نمایشی جذاب انجام داده ایم. اتفاقا در چند نقد مثبتی که درباره نمایش نوشته شده، روی همین چیدمان و طراحی صحنه تاکید کرده اند. ما در این نمایش مثل سینما، زاویه را به واسطه تغییر دکور عوض می کنیم و هربار بخش جدیدی از صحنه را پیش روی تماشاگر می گذاریم. در واقع ما دیوار چهارم را برداشته ایم تا تماشاگر خودش را در دل جریان اصلی قصه حس کند. به نظرم در حد همین امکانات هم اجرای خوب و جذابی را به مخاطب عرضه می کنیم، ولی طبیعی است که می شد نمایشی جذاب تر از این هم روی صحنه ببریم، چون در هنر چیز مطلقی وجود ندارد.

شما سابقه مدیریت در دو مجموعه تئاتری مهم کشور را داشتید. برخوردهای دوستان تئاتری با شما پس از این دو دوره مدیریت فرق کرده است؟

این سابقه تاثیری در کارم نگذاشته است و دوستان چه قبل و چه بعد از این دوران، برخورد یکسان و دوستانه ای با من داشتند و دارند. به هر حال من پیش از این که مدیر شوم، بازیگر بودم.

به عنوان کسی که همچنان سمت اجرایی و مدیریتی در تئاتر دارید، در اوایل آبان 94 چشم انداز تئاتر کشور را چگونه می بینید؟

تئاتر ما مثل اقتصاد، سیاست و فرهنگ و سینمای ماست و همه چیز به همدیگر ربط دارد. اگر حال همه بد است، تئاتر هم بد است، اگر همه در حال خوب شدن هستند، حال تئاتر هم در حال خوب شدن است. به هر حال همچنان امیدواریم وضعیت تئاتر خوب شود.

رفع تحریم ها ربطی به بهبود وضعیت تئاتر دارد؟

چه تحریم باشیم چه نباشیم، هنرمند تئاتر دارد کار خودش را می کند، اما چیزی که برای ما اهمیت دارد، حمایت های مالی دولت است. در جشن ملی سینما که من هم آنجا بودم، آقای وزیر ارشاد فرمودند تحریم ها برداشته شده، ولی این بودجه تا بیاید امسال دستمان را نمی گیرد. در واقع با این جمله آب پاکی را روی دست همه ما ریختند دیگر! (می خندد) امیدواریم دست کم در بودجه سال 95 اتفاقات خوبی برای تئاتر بیفتد.

جام جم/صداوسیما به نامه ابتکار پاسخ داد

«حق دانستن» مردم را محترم بشماریم

http://pechpech.net/files/photos/large/5215364.jpg

در پی رسانه‌ای شدن نامه رئیس سازمان حفاظت محیط زیست به رئیس سازمان صداوسیما، روابط عمومی رسانه ملی با ارائه توضیحاتی به مطالب مطرح شده در این نامه پاسخ داد.

به گزارش جام جم سیما ، در توضیحات روابط عمومی صدا وسیما آمده است با توجه به برخی ادعاهای مطرح شده در نامه خانم ابتکار به نظر می رسد ذکر موارد زیر می تواند به شفاف سازی این موضوع کمک کند.

1- آنچه که در نامه خانم دکتر ابتکار به آقای دکتر سرافراز برجسته شده است، بهره‌برداری سیاسی از اعتراض صنفی کارکنان حفاظت محیط زیست است، در حالی که با مرور بر گزارش پخش شده درخصوص موضوع مورد بحث خانم ابتکار مشخص می‌شود که رسانه ملی حسب وظیفه ذاتی خود نسبت به پوشش یک رویداد اقدام کرده است، پس اگر به این نکته اعتقاد داشته باشیم که دانستن حق مردم است باید این حق را محترم شمرده وبه آن پاسخ ‌دهیم.

2- در نامه رئیس سازمان محیط زیست اشاره شده است که همکاران گروه خبری رسانه به کدام مسئول محیط زیست برای پاسخگویی به این تجمع مراجعه کردند، باید اشاره کرد که بسیاری از گزارش‌های تهیه شده از رویدادهای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و.... گزارش‌هایی است که با هدف اطلاع رسانی پخش می شود و در این خصوص صداوسیما از پاسخ دهی مسئولان امر استقبال می کند.

3- ظاهراً برخی از مسئولان توقع دارند که صداوسیما صرفاً به انعکاس فعالیت‌های آن‌ها مبادرت کند و به مسایل و مشکلات دستگاه‌ها نپردازد. این یک امر بدیهی است که رسانه ملی بنا به هویت و کارکرد ذاتی خویش بیش از لحاظ کردن منافع و مصلحت هر گروه و جناح سیاسی باید منافع ملی و مصلحت مردم و مملکت را در نظر بگیرد بنابراین طرح یک مشکل دلیل بر اراده رسانه بر تضعیف یک نهاد و سازمان نیست. بیان مشکلات با هدف کمک به رفع آن یکی از کارکردهای هر رسانه ای است و رسانه ملی هم نه تنها از آن مستثنی نیست که به واسطه همگانی بودن، آن را از اولویت های خود می‌داند.

4- در بخشی از نامه اشاره شده است که رسانه ملی با سوء استفاده از فضای نقادی و آزادی بیان در دولت یازدهم و سازمان محیط زیست، به بهره‌برداری‌هایی از اعتراضات صنفی کارکنان سازمان محیط زیست پرداخته که نوعی تحریک است. اولاً فضای انتقادی و آزادی بیان که ایشان از آن یاد می‌کنند، نباید باعث نگرانی از پخش یک گزارش باشد، ثانیاً اگر قرار باشد اقدام رسانه ملی در انعکاس برخی مشکلات، سیاسی کاری جلوه داده شود، چگونه می توان انتظار داشت که رسانه با هدف اطلاع رسانی به مردم به انجام وظیفه در پوشش رویدادها بپردازد؟ ثالثاً پخش گزارش‌های خبری از مشکلات و رویدادهای مختلف، سازماندهی رسانه ملی علیه دولت نیست و انتساب چنین عملکردی به رسانه، ناشی از برداشت شخصی افراد و علاقه آنان به وارد کردن برچسب سیاسی به موضوعات تخصصی و کاملا حرفه ای است.

http://media.mehrnews.com/d/2015/08/01/3/1780981.jpg?ts=1440157862632

5- ضمناً باید یادآورشد صداوسیما منتسب به هیچ جبهه و جناحی نیست و ورود به چنین فضاهایی را به دور از ساحت خود می داند. این سازمان به منظور شفاف سازی و حل مشکلات موجود، آمادگی خود را برای میزبانی از مسئولان سازمان حفاظت محیط زیست برای ارائه توضیحات در مورد تجمع فوق و سایر موارد از طریق برنامه های مختلف رادیویی و تلویزیونی اعلام می دارد. کما اینکه تا کنون نیز برنامه ها و گزارش های متنوع را بعضا با حضور مسئولان و در ارتباط با وظایف و عملکرد آن سازمان تهیه و پخش کرده است. به عنوان مثال می توان به عملکرد رسانه ملی در خصوص موضوع محیط زیست و توسعه پایدار در سال 93 اشاره کرد که 5009 ساعت برنامه را در شبکه های رادیویی و تلویزیونی شامل شده است.

جام جم/اپرا در ایران از حداقل استانداردهای جهانی برخوردار است

خواننده اپراخوان کشورمان در حالی جایگاه اپرا در ایران را مناسب نمی‌داند که دو آلبوم اپرا با صدای خود در دست انتشار دارد.

به گزارش جام جم نوا رشیدوطن دوست در گفتگو با برنا گفت: متاسفانه در ایران با اپرا برخورد جدی نمی‌شود و کسی این عرصه از هنر موسیقی را جدی نمی‌گیرد. فقط گاهی علی رهبری قطعاتی از این دست را در همراهی با ارکسترسمفونیک به اجرا در می آورد.

وی افزود: آنچه امروزه در ایران به عنوان اپرا شناخته شده است، در واقع با اصل این هنر تفاوت بسیاری دارد. اپرا مجموعه‌ای است از هنرهای مختلفی همچون موسیقی، ادبیات، فن بازیگری، طراحی صحنه، دکور و کارگردانی. اپرا از ارزنده‌ترین پدیده‌های جهان موسیقی است. درواقع به جرات می توانم بگویم که شاهد اپرای استاندارد در ایران نبوده ایم. چرا که در این اجراها نه از بازی خبری است و نه از طراحی صحنه و دکور و ...

http://www.bultannews.com/files/fa/news/1394/5/28/395249_236.jpg

مدرس آواز و صداسازی با اشاره به اینکه اپرا از حداقل استانداردها برخوردار است، اضافه کرد: متاسفانه تعداد معدودی در ایران این هنر را جدی گرفته اندو در آن فعالیت می کنند. درحالی درایران این امکانات حداقل است که درخارج از ایران حداقل 8-9 خواننده اپرا در یک اثر وجود دارد. خوانندگان اپرا را یک گروه از همنوایان همراهی می‌کنند. همنوایان می‌توانند یک گروه کوچک سازی باشند یا یک ارکستر سمفونیک کامل که در ایران بدون نمایش و بازی و دکور و ... اجرا می شود.

وی تصریح کرد: اپراهای مختلفی همچون «کارمینابورانا»،«سمفونی 9 بتهوون» ،«اپرای عاشورا» و ... از جمله اپراهایی است که توسط این رهبر برگزیده اجرا شده است و اتفاقا با آثار اجرا شده خوبی بودند.

خواننده سرود «ای ایران» ادامه داد: باتوجه به آنچه من در این اجراها دیدم و شاهد تکخوانی بانوان بودم، به نظر می رسد که اپرا در آینده نزدیک از جایگاه بهتری در ایران برخوردار شود. در اجرای کارمینا از دسته های صوتی تنور، باریتون و سوپرانو و در سمفونی 9 بتهوون از چهار دسته تنور، سوپرانو، باس و متسوسوپرانو استفاده شده بود

جوان/سرافراز در مجلس از عملكرد خود دفاع كرد

حذف پست‌هاي مديريتي و ايجاد شبكه تلويزيوني تعاملي

رئيس سازمان صداوسيما با حضور در نشست فراكسيون رهروان ولايت از كارنامه يك ساله خود دفاع كرد.

نویسنده : محمدصادق عابديني

رئيس سازمان صداوسيما با حضور در نشست فراكسيون رهروان ولايت از كارنامه يك ساله خود دفاع كرد.

http://cdn.yjc.ir/files/fa/news/1394/8/10/3744502_763.jpg

15 آبان سال 93 بود كه با حكم رهبر انقلاب، محمد سرافراز به عنوان رئيس جديد سازمان صداوسيما جايگزين عزت‌الله ضرغامي شد. سرافراز در آستانه سالگرد تكيه زدن به سمت رياست صداوسيما به دعوت فراكسيون رهروان ولايت در مجلس شوراي اسلامي حضور پيدا كرد و درباره موضوعاتي كه صداوسيما در طي اين يكسال با آنها روبه‌رو بوده، سخن گفت. سخنان سرافراز از چابك‌سازي سازمان صداوسيما گرفته تا پوشش خبري مذاكرات برجام پرونده هسته‌اي كه مهم‌ترين جريان خبري يك سال گذشته بوده است را در‌بر مي‌گرفت.

بعد از پايان جلسه فراكسيون رهروان ولايت، كاظم جلالي، رئيس فراكسيون درباره برگزاري اين جلسه گفت: اين نخستين جلسه فراكسيون اصولگرايان رهروان ولايت با آقاي سرافراز پس از مديريت ايشان در سازمان صداوسيما بود. جلالي جلسه با سرافراز را مفيد عنوان كرد و افزود: در اين نشست رياست سازمان صداوسيما، مشكلات، نارسايي‌ها، كمبودها و در عين حال برنامه‌هاي پيش‌روي خود را با نمايندگان مطرح كرد. وي در ادامه گفت: برخي نمايندگان هم نقطه نظرات خود را از جمله پرداختن به موضوعات اصلي كشور، بحث اقتصاد مقاومتي، فرهنگ‌سازي درست در صداوسيما و نحوه پوشش مطالب در رسانه ملي را به صراحت بيان كردند.

چابك‌سازي با حذف پست‌هاي مديريتي

سرافراز از زمان تصدي رياست سازمان صداوسيما سياست چابك‌سازي سازمان را به عنوان يكي از اولويت‌هاي خود عنوان كرد و حتي در انتصاب مديران شبكه‌هاي سيما نيز بر اين اصل تأكيد نمود. سازمان صداوسيما در چند دهه گسترش خود از نظر نيروي انساني رشد فزاينده‌اي پيدا كرده به طوري كه دخل و خرج سازمان كفاف هزينه‌هاي جاري سازمان را نمي‌داد. اين مشكل به شكل فزاينده‌اي بر توليد برنامه‌هاي تلويزيوني نيز تأثير منفي گذاشته بود. سرافراز درباره چگونگي چابك‌سازي سازمان صداوسيما به نمايندگان ملت گفت: درآمدهاي سازمان از طريق دولت كاهش پيدا كرده است و ما سال گذشته را با حمايت‌هاي مقام معظم رهبري توانستيم به پايان ببريم و امسال نيز روي درآمدهاي خود سازمان حساب كرده‌ايم. سازمان صداوسيما صرفه‌جويي را سرلوحه كار خود قرار داد و ۷۹۸ پست مديريتي را از ساختار خود حذف كرد، ولي با توجه به محدوديت‌هايي كه در پذيرش آگهي‌ها داريم، هنوز نتوانستيم منابع مالي خود را تأمين كنيم.

IPTV تا پايان سال مي‌آيد

ايجاد شبكه تلويزيوني تعاملي (IPTV) وعده‌اي بود كه ديروز سرافراز به نمايندگان مجلس داد. سرافراز درباره ضرورت ايجاد شبكه تعاملي گفت: ۳۱ ماهواره از ايران قابل دريافت است كه از اين ۳۱ ماهواره، هزاران شبكه پخش مي‌شود و ۱۱۲ شبكه به زبان فارسي و ۱۷۱ شبكه مختص ايران برنامه‌سازي دارد و آنها روي اين شبكه‌ها خيلي سرمايه‌گذاري مي‌كنند. وي راه‌اندازي رسانه تعاملي (IPTV) را راه‌حلي براي مقابله با اين رسانه‌ها عنوان كرد و افزود: فعاليت ما در شبكه‌هاي مجازي بايد افزايش پيدا كند تا مردم بتوانند هر زمان كه بخواهند، برنامه مورد علاقه خود را انتخاب و تماشا كنند. سرافراز همچنين از تلاش‌ رسانه ملي براي فعاليت بيشتر در حوزه‌هاي راهبردي، گفتمان انقلاب و مسائل علمي دارد. وي اظهار كرد: مركز گسترش فيلمنامه‌نويسي را راه‌اندازي كرده‌ايم تا بتوانيم سناريوهاي بهتري داشته باشيم و همچنين شبكه كودك و خردسال را از هم مجزا كرده و از انيميشن‌هاي داخلي استفاده خواهيم كرد.

تهراني‌ها صاحب HD مي‌شوند

اهالي شهر تهران صاحب اولين شبكه استاني HD مي‌شوند. بعد از ارتقاي شبكه تلويزيوني تهران به عنوان شبكه پنج سراسري و محول شدن رويكرد اقتصادي به اين شبكه، مردم تهران از داشتن شبكه استاني محروم شدند. حال قرار است اولين شبكه استاني HD به مردم پايتخت برسد. سرافراز درباره سرنوشت شبكه پنجم سيما به نمايندگان مجلس گفت: پخش اين شبكه به صورت سراسري شده بود و ديگر مختص به استان تهران نبود و با تقويت اين شبكه در راستاي ساخت برنامه‌هاي اقتصاد مقاومتي، راهبرد اين شبكه از حالت استاني بودن خارج شد. وي تاكيد كرد: به زودي شبكه‌اي مختص استان تهران با كيفيت HD و توليدي راه‌اندازي خواهد شد. سرافراز درباره پوشش فرستنده‌هاي ديجيتال در شهرهاي فاقد اين فرستنده گفت: تا پايان سال 94 بودجه‌اي براي اين منظور در نظر گرفته‌ايم ولي خيلي از مناطق دور افتاده وجود دارد كه فاقد فرستنده هستند و بايد اول منابع مالي آنها را تأمين كنيم.

سرافراز در اين جلسه همچنين از عملكرد صداوسيما درباره پوشش خبري مذاكرات برجام پرونده هسته‌اي دفاع كرد.

جوان/تساهل و تسامح مديران تلويزيون زمينه‌ساز اين چرخش‌هاست

چشم رسانه ملی به حرکات ضیا هم روشن شد

ساعاتي پس از اتمام شهرآورد 81 بين دو تيم قرمز و آبي پايتخت، كليپي از علي ضيا، مجري تلويزيون در فضاي اينترنت منتشر شد كه...

نویسنده : مصطفي شاه‌كرمي

http://javanonline.ir/files/fa/news/1394/8/10/186072_371.jpg

ساعاتي پس از اتمام شهرآورد 81 بين دو تيم قرمز و آبي پايتخت، كليپي از علي ضيا، مجري تلويزيون در فضاي اينترنت منتشر شد كه او را به همراه عده‌اي پسر و دختر ديگر در حال انجام خوشحالي عجيب و غريب به همراه شعرخواني توهين‌آميز عليه پرويز مظلومي، سرمربي تيم استقلال پس از اتمام بازي نشان مي‌دهد.

ماجرا از روز جمعه و بازي دو تيم پرطرفدار پايتخت استقلال و پرسپوليس شروع مي‌شود. علي ضيا كه به‌تازگي از سفر زيارتي حج به كشور بازگشته در كافه‌اي متعلق به اين مجري تلويزيون كه به طور كاملاً اتفاقي و خودجوش! همنام برنامه «بعضي‌ها»ست(بنا بر اعلام برخي سايت‌هاي خبري مانند خبرآنلاين) كه علي ضيا در شبكه 3 سيما مجري آن است به همراه عده‌اي از دوستانش مشغول تماشاي شهرآورد جمعه گذشته اين دو تيم مي‌شوند. بعد از زدن گل تساوي از سوي تيم پرسپوليس كه اتفاقاً «حاج مجري ضيا» از طرفداران آتشين اين تيم است، در لحظات پاياني اين ديدار باعث شعرخواني و بالا و پايين پريدن همراه با حركات هيجاني از سوي حاج مجري ضيا با همراهي پرشور ديگر مهمانان مي‌گردد. اين مجري تلويزيوني همانطور كه در ويدئوي منتشر شده، مشهود است همه دختر و پسرهايي كه در حال ابراز هيجانات پرشور! و شادماني كردن هستند حرف‌هاي نامربوط و توهين‌آميزي را درباره پرويز مظلومي سرمربي تيم استقلال فرياد مي‌زنند!

ساعاتي پس از اين ماجرا فيلم اين اقدام خلاف ادب و اخلاق علي ضيا و دوستانش توسط يكي از حاضران در آن كافه در فضاي مجازي منتشر شد كه با سرعت عجيب و بالايي رنكينگ بازديدكنندگانش به هزاران نفر در سطح كشور رسيد. ماجرا وقتي حادتر شد كه بسياري از طرفداران تيم استقلال و افراد ديگري كه اين ويدئوي توهين‌آميز را ديده بودند به سراغ صفحه شخصي علي ضيا در فضاي مجازي رفته و از خجالت توهين‌هاي وي نسبت به پرويز مظلومي درآمدند. نكته جالب در اين زمينه اينكه در ميان افرادي كه در صفحه مجازي ضيا در واكنش به اقدام توهين‌آميز وي و دوستانش كامنت‌هاي جورواجور گذاشته بودند از چهره‌هاي شناخته شده عرصه‌هاي مختلف فرهنگي، هنري، اجتماعي و... تا علاقه‌مندان و هواداران آن تيم فوتبال حضور داشتند كه نشان‌دهنده تقبيح رفتار زشت و زننده اين مجري تلويزيوني است.

چند تذکر جدی

اما گذشته از اصل ماجرا و علت وقوع آن توجه به چند نكته در بين كامنت‌ها ضروري است. هرچند اين مجري تلويزيون عذرخواهي كرده اما اولين موضوعي كه محتمل به نظر مي‌رسد، اين است كه طرفداران اين تيم به غير از فضاي مجازي در فضاي جدي نيز به فكر تلافي و جبران اقدام خلاف اخلاق علي ضيا بيفتند. ضمن اينكه در كامنت‌هايي كه زير اين ويدئو به كرات نوشته شده اشاره به توهين‌هاي مكرر و متعدد ضيا به افراد مختلف دارد، اينكه ظاهراً وي عادت كرده كه هر بار پس از توهين‌هايش بگويد عذرخواهي مي‌كنم! شايد يكي از دلايل تفرعن و تكبر مجرياني مانند علي ضيا در مواجهه با ديگران حمايت‌هاي بلاوجه و بدون منطق برخي از مسئولان صداوسيما باشد كه هر بار پس از ايجاد حواشي از اين دست به جاي توبيخ و سختگيري نسبت به مجري خاطي، سعي در ماله‌كشي و رفع و رجوع كردن اشتباهات آنها دارند. برخي ديگر از كساني كه كار وي را تقبيح كرده‌اند به اين مسئله اشاره كرده‌اند كه اين مجري تلويزيوني در اجراهايش سعي دارد خودش را اصطلاحاً بچه هيئتي به مخاطبان معرفي كند، در حالي كه انتشار اين فيلم شخصيت اصلي و واقعي او را نشان مي‌دهد. نفاق داشتن در رفتار جلوي دوربين و تلاشي كه براي مثبت نشان دادن خودشان مي‌كنند با چنين اتفاقاتي رنگ مي‌بازد. برخي ديگر از مخاطبان ضمن مقصر دانستن مديران و مسئولان صداوسيما، ضعيف بودن سازوكار انتخاب مجري و عدم تفهيم جايگاه حساسي كه در اختيار آنان قرار دارد را از جمله ديگر اسباب و علل چنين اتفاقاتي اعلام كرده‌اند. تذكر اين نكته از سوي مخاطبان در حالي است كه طي چند سال اخير چندين نفر از مجريان، مهمانان و حتي كارشناسان مدعو در برنامه‌هاي صداوسيما به لطف شهرتي كه از قبل آنتن تلويزيون و بيت المال كسب كرده‌اند نه تنها دچار توهم خودبزرگ بيني ناشي از خلسه نارسيسي شده‌اند بلكه گاهي در قامت يك اپوزيسيون، حتي مدعي نظام و انقلاب هم شده‌اند كه اين مسئله تا حدودي مؤيد اظهارات برخي مخاطبان است.

به هر حال اين اقدام توهين‌آميز مجري آماتور تلويزيون احتمالاً همانند ديگر گاف‌ها و خطاهاي وي و ديگر همكارانش با يك عذرخواهي ساده و سپس ماله‌كشي مسئولان صداوسيما ختم به خير مي‌شود و موضوعي كه بايد مورد توجه مسئولان و مديراني كه مسئوليت انتخاب يا استخدام مجري، مهمان يا كارشناسان تلويزيوني را دارند، قرار بگيرد اين است كه اگر از همان ابتدا با چنين خطاها و توهين‌هايي برخورد قاطعانه مي‌شد، يقيناً امروز شاهد تكرار اين اتفاقات تلخ از جانب مجريان، مهمانان و كارشناسان تلويزيوني نبوديم.

جوان/در پي انتشار گزارش «جوان» درباره تبليغات ماهواره‌اي

طرح مقابله با تبليغات ماهواره‌اي به صحن مجلس مي‌رود

http://javanonline.ir/files/fa/news/1394/8/10/186069_142.jpg

در پي انتشار گزارش چند روز پيش «جوان» درباره آگهي‌هاي بازرگاني و تبليغات در شبكه‌هاي ماهواره‌اي فارسي زبان، مجلس شوراي اسلامي طرحي را براي مقابله با اين تبليغات آماده كرده است.

نویسنده : ايزد مهرآفرين

در پي انتشار گزارش چند روز پيش «جوان» درباره آگهي‌هاي بازرگاني و تبليغات در شبكه‌هاي ماهواره‌اي فارسي زبان، مجلس شوراي اسلامي طرحي را براي مقابله با اين تبليغات آماده كرده است.

عبدالرحمان رستميان، نايب‌رئيس كميسيون بهداشت و درمان مجلس در گفت‌و‌گو يا خبرگزاري خانه ملت، با تأكيد بر عزم مجلس شوراي اسلامي براي مقابله با تبليغ محصولات غيراستاندارد و آسيب‌رسان گفت: در اين زمينه طرح مقابله با تبليغات ماهواره‌اي تنظيم شده و در نوبت دستور كار صحن مجلس قرار دارد. طرح مقابله با تبليغات ماهواره‌اي در كميسيون بهداشت و درمان مجلس بررسي شد، در جريان بررسي طرح مذكور مسئولان سازمان‌هاي دارو و غذا، صداوسيما، پليس و ساير سازمان‌هاي مربوط حضور يافتند و پيشنهادات خود را ارائه كردند. نماينده مردم دامغان در مجلس شوراي اسلامي تصريح كرد: كميسيون بهداشت و درمان مجلس بر مبناي پيشنهادات سازمان‌هاي مذكور و تحقيقات مركز پژوهش‌هاي مجلس، طرح مقابله با تبليغات ماهواره‌اي را جمع‌بندي و نهايتاً براي بررسي و تصويب به صحن ارسال كرده است.

وي با اشاره به جزئيات موادي از طرح مقابله با تبليغات ماهواره‌اي گفت: در قوانين فعلي تبليغات، به تبليغات ماهواره‌اي اشاره‌اي نشده بود، از اين جهت اصلاح قانون در قالب يك طرح لازم و ضروري بود، لذا براساس اين طرح با محصولات و به ويژه داروهاي آسيب‌رساني كه از سوي نمايندگي محصولات ماهواره‌اي در ايران به فروش مي‌رسد، برخورد خواهد شد. رستميان افزود: اغراق در اثر داروها نيز موردي ديگر از آسيب‌هاي تبليغات ماهواره‌اي است كه در طرح مذكور جرائمي براي آن در نظر گرفته شده است، تبليغات داروهاي ماهواره‌اي در شرايطي در حال انجام است كه برخي از داروها نه‌تنها استاندارد وزارت بهداشت را ندارد بلكه جزو داروهاي ثبتي نيز نيست. اين نماينده تأكيد كرد: در گذشته تنها با مسدود كردن شماره تماس‌هاي نمايندگي داروهاي غيرمجاز تبليغ شده در ماهواره، مقابله صورت مي‌گرفت اما در طرح جديد جرائم به روزرساني شد و با تشديد جرائم سعي بر افزايش اثر بازدارندگي شده است، البته علاوه بر دارو محصولات بهداشتي و آرايشي نيز در طرح مقابله با تبليغات ماهواره‌اي مورد نظر قرار گرفته است. لازم به ذكر است، حضور گسترده آگهي‌هاي تجاري داخلي در شبكه‌هاي فارسي زبان غيرمجاز در گزارش چند روز پيش «جوان» مطرح شده و در آن نسبت به بي‌توجهي مسئولان درباره عواقب انتشار اينگونه آگهي‌ها كه بخشي عمده از آنها را تبليغ محصولات بهداشتي و شبه‌داور‌ها تشكيل مي‌دهد، هشدار داده شده بود.

جوان/نام شبكه‌هاي راديويي بهانه‌اي براي كلاهبرداري

كلاهبرداران برنده‌هاي خيالي را تيغ مي‌زنند

پليس فتا نسبت به كلاهبرداري از شهروندان به بهانه برنده شدن در مسابقه راديويي، هشدار مي‌دهد.

نویسنده : محمدصادق عابديني

پليس فتا نسبت به كلاهبرداري از شهروندان به بهانه برنده شدن در مسابقه راديويي، هشدار مي‌دهد.

http://javanonline.ir/files/fa/news/1394/8/10/186066_627.jpg

در پي تماس‌هاي مكرر شهروندان با شبكه‌هاي راديويي در مورد برداشت پول از حساب بانكي‌شان در زماني كه منتظر واريز مبلغ جايزه بودند، پليس فتا با حضور در راديو به شيوه‌هاي كلاهبرداري به نام مسابقات راديويي هشدار مي‌دهد.

چندي پيش شهروندي طي تماس با يكي از شبكه‌هاي راديويي اعلام مي‌كند زماني كه قرار بود از طريق كارت به كارت مبلغ جايزه مسابقه راديويي را دريافت كند، 16 ميليون تومان از حساب وي كم شده است. اين شهروند زماني بيشتر عصباني شد كه متوجه شد اصلاً در مسابقه راديويي برنده نشده و تماس گرفته شده با وي از طرف راديو نبوده است. اما اين فرد اولين قرباني اعتماد به يك تماس ناشناس كه خود را نماينده راديو معرفي مي‌كرد، نيست. چندي پيش پليس آگاهي تهران بزرگ چهار نفر را به جرم كلاهبرداري و اخاذي از شهروندان به بهانه برنده شدن در مسابقات راديويي بازداشت كرد. اين افراد طي مدت هشت ماه دست به كلاهبرداري از شهروندان مي‌زدند. رئيس پليس آگاهي تهران درباره شيوه اين كلاهبرداران مي‌گويد: كلاهبرداران با تماس تلفني و اينكه جوايز از طريق خودپرداز به برندگان پرداخت مي‌شود افراد را به پاي خودپرداز مي‌كشاندند و از طريق كارت به كارت كردن حساب آنها را تخليه مي‌كردند. وي گفت: اين متهمان در تماس تلفني با 500 نفر توانسته بودند حدود 200 ميليون تومان به جيب بزنند.

قطعاً اين شيوه كلاهبرداري همانقدر كه به ضرر مالي شهروندان است، وجهه شبكه‌هاي راديويي و فعاليت‌هاي سرگرمي آنها كه بخشي از آن را مسابقات تشكيل مي‌دهد، نيز مخدوش مي‌كند. سوءاستفاده كلاهبرداران از نام و برند يك شبكه راديويي پرطرفدار قطعاً بر اعتباري كه اين شبكه نزد شنونده‌هاي خود دارد، تأثير منفي مي‌گذارد. از اين‌رو يكي از شبكه‌هاي راديويي پيشقدم شده و با دعوت از پليس فتا، مي‌خواهد شنونده‌هاي خود را نسبت به شيوه‌هاي كلاهبرداري و اخاذي به بهانه برنده شدن در مسابقات راديويي آگاه و هوشيار سازد. علاقه‌مندان به پيگيري اين موضوع مي‌توانند امروز برنامه جوان ايراني سلام شبكه راديويي جوان را پيگيري كنند. در اين برنامه زنده سرپرست دايره تشخيص جرايم سايبري پليس فتا حضور خواهد يافت و درباره كلاهبرداري‌هاي اخير از مردم به واسطه مسابقات رسانه‌اي گفت‌و‌گو خواهد كرد.

روزان/استقبال اروپایی‌ها از ساز و آواز ایرانی

روزان نیوز- اروپایی‌ها از ساز و آواز ایرانی استقبال کردند.

کنسرت گروه های «هم آوایان» و «ضرباهنگ» با هنرمندی حسین علیزاده و علیرضا قربانی در دانمارک و اتریش با استقبال قابل توجه مخاطبان مواجه شده است.

گروهی از هنرمندان ایرانی متشکل از گروه های «هم آوایان» و «ضرباهنگ» جمعه هشتم آبان ماه در اولین اجرای تور اروپایی خود که در کپنهاک دانمارک برگزار شد، شاهد استقبال کم نظیر دوستداران موسیقی ایرانی بودند که به تماشای کنسرت این دو گروه موسیقایی آمده بودند.

http://media.mehrnews.com/d/2015/11/01/3/1890150.jpg

این گروه بعد از اجرای برنامه در دانمارک آخرین اجراکننده فستیوال موسیقی «شرق» وین اتریش بود که این کنسرت نیز با استقبال خوبی از سوی مخاطبان مواجه شد، این در حالی است که گروه امشب بعد از این دو اجرای موفق، در مرکز هنری فیلارمونیک شهر کلن آلمان به عنوان یکی از با اهمیت ترین مراکز اجرای آثار موسیقایی در اروپا کنسرتی را برگزار می کند. این کنسرت به نوعی یکی از مهم ترین کنسرت های گروه ایرانی است که در تور اروپایی برگزار می شود.

گروه های «هم آوایان» و «ضرباهنگ» طی برگزاری تور اروپایی خود، در فرایبورگ، مونیخ، لندن، مادرید، روتردام، بروکسل، برلین و زوریخ کنسرت هایی را برگزار می کند.

حسین علیزاده تار، پژمان حدادی تنبک ، رضا سامانی پرکاشن، جواد افشار سنتور، سیامک جهانگیری نی، علی بوستان شور انگیز، صبا علیزاده کمانچه و علیرضا قربانی خواننده اعضای گروه هنرمندان ایران در تور اروپایی کنسرت ها هستند.

این گروه دی ماه امسال بعد از برپایی تور اروپایی خود، مجموعه کنسرت هایی را در تهران و شهرستان به تهیه کنندگی محمد حسین توتونچیان برگزار می کند.

شرق/گفت‌وگو با یلدا عباسی، نوازنده دوتار و خواننده موسیقی مقامی و محلی خراسان

از کوه‌های شاه‌جهان صدای آشنا می‌آید

فیض‌الله پیری: خود را این‌گونه معرفی می‌کند: «کُردم... قبیله و اصالت دارم و به آن می‌بالم». یلدا عباسی، نوازنده دوتار و خواننده موسیقی مقامی و کرمانجی شمال خراسان و فولکلور، از سال ١٣٧٨ نزد استادان قوچانی ساز دوتار آموزش دیده و در چندین جشنواره در تک‌نوازی دوتار به جایگاه برتر دست یافته است. در سال ١٣٨٩ اولین اثر هنری خود را با هم‌خوانی مادرش و آقای محسن میرزازاده با نام «کووات» ارائه کرد و اکنون به‌دنبال مجوز اجرای کنسرت‌های ویژه زنان است. عباسی چندی پیش در جشنواره اقوام در سنندج به اجرای برنامه پرداخت و فرصتی دست داد تا با او گفت‌وگو کنیم.

http://www.hammihan.com/users/status/original/HamMihan-201515025119838787601431511552.0524.jpg

گفته بودید که از پنج‌سالگی در نمایشی موزیکال تحت‌تأثیر مادر قرار گرفتید و آغاز شما همین‌جا بود. خانواده شما هم اهل موسیقی بودند؟

مادرم که پیش از انقلاب در رادیو- تلویزیون ایران فعالیت هنری داشت، می‌خواند و ساز بادی می‌نواخت. بعد از انقلاب ادامه نداد، اما تمام تلاشش این بود که یکی از بچه‌ها بتواند راه هنری خودش را ادامه دهد. البته برادرم صاحب صدایی خوب و خواهرم هم نوازنده دف هستند. اما از همان بچگی مادرم همیشه ملودی‌های فولکلور کردهای خراسان را در گوشم زمزمه می‌کرد. ضمن اینکه اضافه کنم مادرم هم از مادربزرگم تجربه‌ها و آموخته‌های خوبی دارد. مادربزرگم باوجود اینکه بیش از ٨٠ سال دارد، صاحب صدای خوبی است. دارم تلاش می‌کنم که کاری ضبط کنم که به‌ترتیب از نسل مادربزرگم صدا شروع شده و بعد به مادرم و صدای خودم برسد. راجع به نمایش موزیکال «خاله‌سوسکه» که شما سؤال کردید، باید بگویم که تمام کارهای نمایش‌نامه؛ از کارگردانی، طراحی و دوختن لباس را مادرم انجام داد و خودم نقش خاله‌سوسکه را بازی کردم. نمایش همراه با ریتم کیبورد و تمبک اجرا می‌شد. به مرور زمان با مادرم کار می‌کردم و به روستاهای مختلف می‌رفتیم. بعضی کارها را با ضبط‌صوت، ضبط می‌کردیم و سپس گوش می‌دادیم، چون هنرمندان خراسان مثل حاج‌قربان سلیمانی کلاس آموزشی نداشتند، باید خودت کار را ضبط می‌کردی و گوش می‌دادی. تا اینکه در ١١ سالگی به صورت جدی وارد موسیقی شدم. چون من در شهر قوچان بزرگ شدم و این شهر مهد موسیقی خراسان - به‌خصوص ساز دوتار- است و به‌ویژه با توجه به علایق مادرم، آموزش ساز دوتار را شروع کردم و نزد استادان ارجمندی مانند «مجید احمدی»، «رمضان بردری»، «اباصلت راستگو» و استاد «یگانه»، شاگردي کردم و مراحل پژوهشی و تحقیق و بررسی روی مقام‌های دوتار را نزد استاد مجتبی‌خان قیطاقی که از پژوهشگرهای موسیقی مقامی هستند، کار کردم. استادم در زمینه آوازهای محلی مادرم بودند و همچنین «ماه‌بانو عباسی» که عمه پدری من و به اسم «بانو شیروانی» معروف هستند. آثار ایشان را گوش می‌دادم و الگو می‌گرفتم. تقریبا پنج‌سالی هم می‌شود که به‌صورت حرفه‌ای کار می‌کنم. آواز‌های ایرانی را نزد استاد رضا شاکری تلمذ کردم و در زمینه صدا‌سازی آواز ایرانی از تجارب استاد حمیدرضا نوربخش بهره‌مند شدم و هم‌اکنون صداسازی و تکنیک‌های آواز کلاسیک را نزد پرواز همای آموزش می‌بینم.

اولین‌بار که ساز دوتار را به دست گرفتید، احتمالا برای شما روزی جالب و خاطره‌انگیز بوده است... .

بله، قطعا همین‌طور است. آن زمان سازهایی مثل گیتار هم در بین جوانان طرفدارانی داشت، ولی من هیچ علاقه‌ای نداشتم. در قوچان هر خانه‌ای که می‌روید، ساز دوتار را خواهید دید، حتی اگر آن را ننوازند، در گوشه خانه آویزان است. پدرم هم کمی دوتار می‌نواخت، اما نه به‌صورت حرفه‌ای. به یاد دارم اولین‌بار مادرم برایم سازی تهیه کرد و به خانه آورد. گشتیم ببینیم چه کسی می‌تواند به من آموزش بدهد. با آن ساز پیش آقای مجید احمدی رفتم. یک مغازه کوچک داشت و ساز می‌ساخت و می‌نواخت. شاگردانش به همان مغازه می‌آمدند و همان‌جا آموزش می‌داد. مغازه به خانه ما خیلی نزدیک بود و نخستین دوره آموزشی من هم آنجا بود. دخترها و دوستان هم‌سن من، طرف گیتار و سازهای دیگر می‌رفتند، اما من هیچ علاقه‌ای نداشتم. نخستین دوره آموزشی من در همان مغازه کوچک نزد استاد مجید احمدی بود.

فضای قوچان در آن زمان برای آموزش موسیقی چطور بود؟

برای دوتار فضا فراهم بود، چون ساز بومی همان منطقه است و بدون استثنا در تمام خانه‌ها وجود دارد. قوچان استادان برجسته‌ای در آموزش دوتار دارد.

در جایی گفته بودید که دغدغه اصلی‌تان موسیقی خراسان است. این موسیقی چه جذبه‌ای دارد که این‌قدر شما را شیفته خود کرده است؟ آیا مسئله بیشتر ارثی است یا تحقیقا این موضوع را دنبال می‌کنید؟

همچنان که از نام آن پیداست، این موسیقی هویتش را از نام خراسان می‌گیرد و در رگ و پوست مردم این منطقه وجود دارد. ارثی‌بودنش که در علاقه من به آن مؤثر است، یعنی خانواده ما با موسیقی خراسانی عجین شده است، اما من همیشه با خودم می‌گفتم که موسیقی خراسانی یک موسیقی دست‌نخورده و بکر است و جدای از اینکه می‌توان روی آن خیلی مانور و تغییر داد و حرفه‌ای‌تر کار کرد، هدف من این بوده که به هر طریقی که شده، با شیوه و اسلوب جدید بتوانم این فرهنگ و موسیقی را به همه دنیا معرفی کنم. چون می‌بینم نسل من به موسیقی غیرخراسانی علاقه پیدا کرده و دست‌کم بسیاری از آنها به‌دنبال موسیقی غیربومی هستند. هرچند که من سنتی هم می‌خوانم و تمام دوره‌های آموزشی مربوط به خواندن ردیف و آواز ایرانی را گذرانده‌ام، اما ترجیح می‌دهم راه خودم را از دیگران جدا کرده و به موسیقی ارزشمند و غنی خودم بها بدهم. موسیقی بومی و بکر خودمان را مثل چشمه‌ای دست‌نخورده تصور می‌کنم که پشت کوه‌های شاه جهان و ‌هزارمسجد خراسان قرار دارد که هیچ‌کس تابه‌حال به آن چشمه دسترسی پیدا نکرده است.

http://www.ellahmezar.ir/wp-content/uploads/2011/05/Yelda-Ebbas%C3%AE.jpg

این علاقه‌مندی و این انتخاب هدف به‌خاطر کُردبودن شما و تعلق زادگاه و خاستگاه فرهنگی شما به این منطقه است یا اگر غیرخراسانی بودید، همین موسیقی را پی می‌گرفتید؟

کُردبودن من یکی از دلایل آن است، اما موسیقی خراسان تنها به کردها محدود نیست. تعدادی از ملودی‌ها و مقام‌های مربوط به این موسیقی با زبان فارسی و ترکی اجرا می‌شوند که بسیار زیبا و دلنشین هستند، مانند کارهای زیبای مرحوم ستارزاده.

غنای فولکلوریک موسیقی مقامی و همین‌طور ملودی‌های کرمانجی هم قابل مطالعه است.

بله، قابل وصف نیست. در دو دسته مقام‌ها و ترانه‌ها تقسیم‌بندی می‌شوند.

در جایی خواندم که ساز دوتار و قوشمه وقتی نواخته می‌شود، زخم و سوز هجران کردها به خراسان را در متن خود دارد. این را تا چه حد می‌پذیرید؟ سازها و ملودی‌ها و مقام‌های کردی خراسان چه حسی به شما منتقل می‌کنند؟

تمامی این مقام‌ها و ملودی‌ها براساس داستان‌های واقعی هستند و ریشه تاریخی دارند که بیان‌کننده غم و هجران و جدایی عاشق و معشوق و به‌اسارت‌بردن دختران و مویه و مهاجرت و دیگر داستان‌های تراژیک است. حتی اگر در برخی ملودی‌های شاد مثل «شاهسیار» که ریتم «شش و هشت» شاد دارد، دقت کنیم، می‌توان سوز و دردي حس کرد كه به‌خاطر جدایی دو عاشق است.

حالا که به اینجا رسیدیم، چه خوب است گزارشی هم از کارهای شما داشته باشیم. به نظر می‌رسد که کارهایتان بیشتر در فضای مجازی و غیررسمی منتشر شده‌اند.

بله، آلبوم «کووات» با هم‌خوانی مادرم و آقای محسن میرزازاده و همچنین آلبوم «در حسرت دیدار» که با آهنگ‌سازی، تنظیم و همکاری «پرواز همای» در اروپا منتشر شد، به‌اضافه چند قطعه صوتی و تصویری که به صورت موردی منتشر کرده‌ام. درحال‌حاضر هم در پی ثبت و تشکیل گروهی از بانوان هستم برای اجراهای داخل ایران.

یک قطعه هم برای کوبانی و شنگال اجرا کردید... .

بله، مقام «لو» بود. یک مقام اصیل کرمانجی شمال خراسان است. این مقام را معمولا در گذشته چوپان با نی اجرا می‌کرد؛ یا مادر به‌خاطر ازدست‌دادن جوانش یا عاشق به‌خاطر هجران. این محتواي لو است که به آن مقام قله‌به‌قله هم می‌گویند. چون نقل می‌کنند که اگر کسی از این‌سوی قله مقام را می‌خواند، باید فرد دیگر در آن‌سوی قله آن را می‌شنید.

شرق/لزوم بازنگری در سینمای عام و مستقل

جواد طوسی

http://media.farsnews.com/media/Uploaded/Files/Images/1392/06/29/13920629000084_PhotoL.jpg

یکی از نیازهای مبرم سینمای ایران در شرایط کنونی، وجود نگاه تحلیلگر و آماری در عرصه تولید است. با توجه به پراکندگی موجود در تولیدات سینمایی ما، لزوم دقیق‌شدن در هزینه ساخت، چگونگی اکران و میزان فروش فیلم‌ها بیش از پیش احساس می‌شود. این نگاه و ارزیابی کارشناسانه می‌تواند شرایط حال و آینده سینمای ایران را روشن کند. در شکل ظاهری ممکن است این‌گونه استنباط شود که ما با تنوع موضوعی و ساختاری در فیلم‌های تولیدشده (به‌ویژه آثار تجربی و هنری) مواجه هستیم اما در واقعیت امر، این شلختگی است که از تنوع پیشی می‌گیرد. آیا زمانش نرسیده که بررسی سنجیده‌ای درباره اهداف اولیه گروه «هنر و تجربه» و دستاورد کنونی‌اش و وجوه کمی و کیفی فیلم‌ها و میزان استقبال طیف‌های مطرح جامعه از آنها، صورت گیرد تا براساس آن مسیر بعدی را بهتر رقم بزنیم؟ در این زمینه، اقتضا می‌کند که با درنظرگرفتن آن‌دسته از فیلم‌هایی که بیشتر موردپسند مخاطبان قرار گرفته‌اند و فروش بیشتری داشته‌اند (مانند ماهی و گربه، پرویز و مستند آتلان) و فیلم‌های ناکام و شکست‌خورده، خط تولید بهتر و دقیق‌تر این‌گونه فیلم‌ها را مشخص کنیم و نوعی ضابطه‌مندی و جهت‌دهی درست در این حوزه ایجاد کنیم، به‌ویژه با توجه به تلقی شماری از اهالی و دست‌اندرکاران حرفه‌ای سینما و رسانه مبنی‌بر عبث‌بودن تشکیل گروه «هنر و تجربه» و عدم استقبال تماشاگر از اغلب این فیلم‌ها و لطمه‌خوردن هرچه‌بیشتر کلیت سینما با این شیوه فیلم‌سازی، جا دارد که اگر استدلالی چوبین بر این دیدگاه طرف مقابل نداریم، تمهیدات هوشمندانه‌ای از سوی شورای سیاست‌گذاری گروه مذکور و همچنین اداره نظارت و ارزشیابی ارشاد اتخاذ شود. قاعدتا در این برنامه‌ریزی و ارزیابی سلایق مخاطبان اصلی این‌گونه آثار، میزان تأثیرگذاری این فیلم‌ها بر فضای فرهنگی جامعه و تغییر ذائقه‌های سطحی و سخیف تماشاگر و... نسبت آنها با جامعه معاصر و مطالبات اقشار روشنفکر و آشنا به زبان سینما ‌باید مدنظر قرار گیرد. از سوی دیگر باید هم‌وغم مضاعفی برای سینمای حرفه‌ای و مخاطب عام نشان داد و در این رهگذر بدون باج‌دادن به تماشاگر بدعادت‌شده و سهل‌پسند، مضامین و سوژه‌هایی را در اولویت قرار داد که نسبتی درست و واقعی با جامعه کنونی و مخاطب‌شناسی پیچیده آن داشته باشند. طبیعتا تولیدات این حوزه ‌باید تلفیق حساب‌شده‌ای از قصه و روایت، سرگرمی، جذابیت، اجرای مطلوب وجوه دراماتیک، تیپ‌سازی، شخصیت‌پردازی، توجه به عنصر قهرمان و موضوعات اجتماعی روز و طبقات شاخص جامعه باشند. در امتدادش می‌توان بخشی از تولیدات را به نسلی اختصاص داد که در این دنیای زمخت و خشونت‌زده نیاز به رؤیا و فانتزی و خیال‌پردازی دارد تا شخصیتش به‌درستی رشد و پرورش یابد و انسانی تک‌بُعدی و الکن نشود. تردیدی نیست که رونق وجه صنعتی و حرفه‌ای سینما و بیرون‌آمدن سالن‌ها از این وضعیت اسفبار در گرو احیای دوباره بخش خصوصی است و انجام این امر بدون جذب نیروهای دلسوز، مجرب و توانمند و ایجاد انگیزه و ضریب اطمینان در افراد کارکشته و هویتمند بخش خصوصی ممکن نیست.

شهروند/داوطلب شده‌ایم تا جلوی مرگ را بگیریم

بهاره رهنما در گفت‌وگو با «شهروند» از آگاهی‌بخشی هنرمندان درباره دیابت می‌گوید

شهروند: هر ١٤ دقیقه یک نفر جانش را پای دیابت از دست می‌دهد و حالا پنج چهره سینما و تئاتر و تلویزیون در کنار هم ایستاده‌اند تا مردم را برای پیشگیری از این مرگ خاموش آگاه کنند. بهاره رهنما، سحر دولتشاهی، کمند امیرسلیمانی، سام درخشانی و سروش صحت؛ سفیران آگاهی‌بخشی این کمپین هستند و هر کدام به مراکز مختلف درمانی و مدارس و اماکن عمومی دیگر رفته‌اند تا مردم را نسبت به این معضل درحال پیشروی، آگاه کنند. درحال حاضر تعداد مبتلایان به دیابت چنان افزایش یافته که جمعیت‌شان به اندازه کل جمعیت چین و هند با هم است. درواقع پیشروی این بیماری سبب شده تا چهره‌های سرشناس وارد شوند و سفیران اطلاع‌رسانی و آگاهی‌بخشی دراین‌باره باشند. بهاره رهنما به ما گفت یکی از شرکت‌های داروسازی که در زمینه دیابت فعال است، سالانه مبلغی از درآمد خود را به آموزش درباره این بیماری برای پیشگیری از آن اختصاص می‌دهد. رهنما درباره علت حضورش در این مشارکت گفت: «من به‌عنوان سفیر انجمن هموفیلی که بخشی از داروهاشان با این شرکت مشترک است، در نشستی به این نتیجه رسیدیم که مجموعه به شکل گروهی عمل کند و حلقه‌ای از چهره‌های مشهور را که دغدغه‌های اینچنینی دارند، جمع کنیم و بتوانیم از طریق رفتن به مدارس، خانه‌های بهداشت و سراهای محله، آموزش درباره این بیماری را در دو وجه شروع کنیم؛ نخست در جهت کنترل بیماری برای مبتلایان و دوم در جهت پیشگیری برای افراد دیگر.» در این سال‌ها حضور چهره‌های سرشناس در این ماجرا همیشه باعث آشنایی بیشتر مردم بوده است.

http://www.pcparsi.com/uploaded/pc9924f747ec2164e62fe426c1511d3565_kampek_tk_1833.jpg

وقتی دراین‌باره از بهاره رهنما پرسیدیم، گفت: «پزشکان دلسوز و مجرب و آگاهی در این حوزه وجود دارند که ممکن است صدایشان به گوش همه نرسد. درواقع قرار است چهره‌های سرشناس وارد این کار شوند و از محبوبیت، شهرت و مقبولیت‌شان استفاده کنند تا این آگاهی در ابعاد هرچه وسیع‌تر گسترش پیدا کند.» البته سوال این‌جا بود که این جمع پنج نفره چطور قرار است سفیران آگاهی‌بخشی درباره این بیماری باشند. رهنما دراین‌باره گفت: «کل جمع ما دو دوره مختلف آموزشی را در دو کشور ترکیه و دانمارک از سر گذراندیم تا بتوانیم اطلاعات درستی دراین‌باره در اختیار عموم قرار بدهیم. انگیزه ما درواقع برای شرکت در این اقدام داوطلبانه هم این بود که این بیماری، بیماری قرن است و هر ١٤ دقیقه یک نفر دارد جانش را بابت آن از دست می‌دهد. بیماری‌ای هم هست که ریشه در سبک زندگی نادرست دارد و در کلانشهرها رشد پیدا می‌کند و متاسفانه در بچه‌ها هم گسترش پیدا می‌کند. بخش مهمی از ماجرا درواقع به‌خاطر تغذیه غلط است و قرار ما بر این بوده که بتوانیم آگاهی‌های لازم در این زمینه را بدهیم.» او که چندی پیش برای انجام آموزش‌هایی در این زمینه به مرکز درمانی در حکیمیه تهران رفته بود، در ادامه گفت: «هر دیابتی به‌طور متوسط ٢‌میلیون و ٥٠٠‌هزار تومان برای خانواده و کشورش هزینه برمی‌دارد و همین امر یکی دیگر از دلایلی است که باعث شده دراین‌باره وارد عمل بشویم و به شکل گروهی اقدام کنیم.» او همچنین در مسیر این آگاهی‌بخشی در دبیرستان دخترانه مطهری نیز حضور پیدا کرده و عنوان کرده بود خوردن فست‌فود یکی دیگر از دلایل ابتلا به دیابت است. دیگر اعضای این کمپین داوطلبانه هم هرکدام در امکان مختلفی حضور پیدا کرده‌اند تا بتوانند در این زمینه اطلاع‌رسانی کنند. سحر دولتشاهی به مرکز دیابت سمرقندی رفته، کمند امیرسلیمانی در سالن اجتماعات بیمارستان آرش سخنرانی کرده، سروش صحت در دبیرستان شهید بهشتی شهرری درباره عوامل ابتلا به دیابت صحبت کرده و سام درخشانی هم در سالن اجتماعات معاونت اجتماعی شهرداری منطقه ٨ تهران، از حضار خواسته تا با انجام آزمایش‌های دوره‌ای خون، از وضع سلامت‌شان اطلاع پیدا کنند. درحال حاضر ٥‌میلیون ایرانی مبتلا به دیابت هستند و این درحالی است که در ایران از هر ایرانی، یک نفر نمی‌داند که به این بیماری مبتلاست. شهرنشینی و استفاده از غذاهای آماده، کم‌تحرکی جامعه، چاقی و افزایش وزن، رژیم غذایی ناسالم و استعمال دخانیات از مهم‌ترین عوامل ابتلا به دیابت شناخته شده‌اند و این گروه از هنرمندان تلاش دارند تا میزان آگاهی عمومی را دراین‌باره ارتقا بدهند.

شهروند/«جامه‌دران» در حضور سیاست‌مداران اکران شد

http://ana.ir/media/image/1394/08/10/635819719247933504.jpg

اکران خصوصی فیلم سینمایی «جامه‌دران» به کارگردانی حمیدرضا قطبی و تهیه‌کنندگی سیدجمال ساداتیان، عصر روز جمعه در پردیس سینمایی قلهک برگزار شد. به گزارش آنا در این مراسم علاوه بر عوامل فیلم، جمعی از چهره‌های سیاسی کشور و اهالی رسانه نیز حضور داشتند.حجت‌الاسلام محمدعلی ابطحی، حجت‌الاسلام عبدالواحد موسوی‌لاری، محمدعلی نجفی (مشاور رئیس‌جمهوری)، احمد عزیزی (قائم‌مقام وزیر خارجه در دوره‌های قبل)، مهندس ایرج حسابی (فرزند پروفسور حسابی)، قاسم رفعتی، محمد تقی بانکی (وزیر اسبق نیرو ) در کنار برخی از عوامل این فیلم حضور داشتند و به تماشای این فیلم نشستند.«جامه‌‌دران» موضوعی اجتماعی دارد و براساس یکی از رمان‌های ناهید طباطبایی که به همین نام نوشته شده است، ساخته می‌شود.داستان فیلم سه اپیزودی «جامه‌‌دران»، درباره زنی به نام شیرین است که در مراسم ختم پدرش به روابط جدیدی در زندگی او پی می‌برد و حقایقی تازه را کشف می‌کند.مهتاب کرامتی، مصطفی زمانی، پگاه آهنگرانی، افسر اسدی، محمود بهروزیان، فرزانه نشاط‌خواه و الهام نامی از بازیگران این فیلم هستند.

قدس/پژوهش‌های ارتباطات شناسی نشان می‌دهد فیلم‌های آمریکایی خشن‌تر شده‌ است؛

عشق ناتمام هالیوود به گلوله

گروه هنر / ایما پرند - پژوهشی در دانشگاه پوردو هندوستان ثابت کرده که در سال‌های اخیر، تقریباً هیچ فیلمی ‌در سینمای‌ هالیوود تولید نشده است که در برگیرنده صحنه‌ای خشن نباشد، ...

چرا که تولیدکنندگان‌ هالیوود بر این باور هستند که تماشاگران حال حاضر فیلم‌های سینمایی از تماشای فیلم‌هایی که فاقد صحنه‌های خشونت‌آمیز باشد، لذت نمی‌برند و برای تماشای این‌گونه فیلم‌ها به سینما نمی‌روند.

گلین اسپارکز، پروفسورعلوم ارتباطات این دانشگاه که بیشتر شهرت خود را مدیون تحقیقات جامع و بی‌شماری است که در زمینه رسانه‌های جمعی به انجام رسانیده، معتقد است که آمار و ارقام چنین ادعایی را تأیید نمی‌کند و طبق گفت‌وگو با مردمی‌ که به طور دایم برای تماشای فیلم به سینما می‌روند، به این نتیجه رسیده است که خشونت، ملاک مهمی‌ برای انتخاب یک فیلم به منظور تماشا نیست، اما در واقعیت، سینمای‌ هالیوود هفته‌ای را بدون اکران حداقل یک فیلم خشن نمی‌گذراند.

گلین و همسرش چری که هردو دارای مدرک دکترای روانشناسی هستند، بتازگی مقاله‌ای با عنوان «خشونت، ضرب و شتم و ‌ترس» را به کتاب جدید خود «سرگرمی‌های رسانه‌ای از منظر روانشناختی» اضافه کرده‌اند که در آن به بررسی دلایلی می‌پردازند که مردم را به تماشای خشونت علاقه مند می‌کند. گلین معتقد است، بسیاری از مردم از تماشای خشونت در فیلم‌های سینمایی لذت می‌برند، تنها به این دلیل که بخت دیدن این صحنه‌ها را در زندگی روزمره خود ندارند و به اصطلاح تماشای این صحنه‌ها برایشان جدید و تا حدودی نامتجانس است.

او اضافه می‌کند که طبق آمار، محبوبیت یک فیلم ربط چندانی به درصد خشونت آن ندارد.

همسرش، چری نیز در این باره معتقد است که تجربیات شخصی ماست که یک فیلم را در نزد ما محبوب یا منفور می‌کند، بنابراین هرکس تعبیر خاص خودش را از یک فیلم خشن خواهد داشت. این دو پژوهشگر معتقدند که تماشای فیلم‌های خشن، در تغییر درصد خشونت در زندگی عادی تماشاگران بی‌تأثیر نیست، اما برای اثبات این ادعا نیاز به انجام تحقیقات بیشتر و دقیق‌تری است.

فیلم‌های آمریکایی خشن‌تر شده است

در سال 2013، نیویورک تایمز در مطلبی خبر داد، طبق تازه‌ترین تحقیقات، درصد خشونت در فیلم‌های‌ هالیوودی با سرعت نه چندان کمی‌ در حال افزایش است.

بنابراین گزارش، منتقدان معتقدند، فیلم‌های سینمایی حاوی صحنه‌های خشونت‌آمیز درصد قابل توجهی از رأی مثبت تماشاگران را به خود اختصاص داده است.

http://media.qudsonline.ir/larg/1394/08/10/IMG21194311.jpg

پژوهشگران دانشگاه پنسیلوانیا و اعضای شورای سیاستگذاری عمومی‌ مؤسسه رابرت وود جانسون بر این باورند که خشونت در یک فیلم سینمایی، با ورود اسلحه به صحنه آغاز می‌شود و در پرفروش‌ترین فیلم‌های‌هالیوودی، این اتفاق به طور میانگین بیش از دوبار در هر ساعت از نمایش فیلم رخ می‌دهد. بررسی 945 فیلم پرفروش سینمای‌هالیوود که بین سال‌های 1950 تا 2012 تولیده شده‌، نشان می‌دهد که درصد خشونت در هر پنج دقیقه از این فیلم‌ها، نسبت به سال‌های قبل از آن دوبرابر شده است.

این پژوهشگران اذعان دارند که افزایش خشونت در فیلم‌های تولید شده در سینمای‌هالیوود از سال 1980 آغاز شده است؛ ادعایی درست به نظر می‌آید، چرا که سایتGame Readers فهرست خشن‌ترین فیلم‌های تاریخ سینمای‌هالیوود خود را با فیلم «خون و تندر»، محصول سال 1969 آغاز کرده است.

آقای رومر که از اعضای اصلی این تیم پژوهشی است، معتقد است، خشونت در برخی از فیلم‌های‌هالیوودی تا اندازه‌ای است که باید آن‌ها را در ردیف فیلم‌های حاوی صحنه‌های جنسی ممنوعه قرار داد، ولی بی‌توجهی مسؤولان در رده بندی این فیلم‌ها موجب شده است کودکان و نوجوانان به راحتی به آنها دسترسی داشته باشند.

اما چرا ماجرا از سال 1980 آغاز می‌شود؟!

شاخص‌ترین اتفاق سال 1980 میلادی که مصادف است با سال 1359 شمسی، رویدادهایی است که درپی تسخیر لانه جاسوسی آمریکا در ایران(در 13 آبان 1358) روی داده است و با یک جست‌وجوی ساده در موتورهای جست‌وجو یا کتاب‌های مربوطه، مشخص می‌شود که این دو عنوان، به یکدیگر گره خورد‌ه‌اند.

در صدر فهرست اتفاقات تاریخی این سال، عنوان «گروگان‌گیری در سفارت آمریکا» یا به تعبیر ما «تسخیر لانه جاسوسی» و حواشی آن به چشم می‌خورد و این در حالی است که تأکید بر این اتفاق و قطع روابط دیپلماتیک ایران و آمریکا در هفتم آوریل همان سال تا حدی است که سایر رخدادهای جهان را بسیار کمرنگ و بی‌اهمیت می‌نماید.

آمریکایی‌ها با ساخت فیلم‌هایی سرشار از گلوله، مسلسل و هفت تیرکشی سعی کردند تحقیر تاریخی خود را در ماجرای گروگانگیری جبران کنند.

در همان سال‌ها و با اوج گیری حوادث مربوط به انقلاب اسلامی، نخستین موج از فیلم‌های ضد ایرانی به پیشگامی ‌فیلم سینمایی «فرستاده» یا «مأموریت» ساخته پرویز صیاد که در سال 1983 به مرحله تولید رسید، به تدریج در سینمای‌هالیوود ظهور پیدا کرد و در سال‌های بعد با فیلم‌هایی مانند «ارباب کابوس‌ها»، «مریم»، «الکساندر»، «پرسپولیس»، «کشتی گیر»، «شرایط»،« 300 » و «آرگو» ادامه پیدا کرد.

بی‌دلیل نیست که برخی منتقدان ظهور گروه‌های‌تروریستی مانند داعش و عضوگیری آنها از کشورهای غربی را محصول تبلیغات عظیم ضدایرانی و ‌ترویج خشونت علیه ایرانیان و مسلمانان می‌دانند.

با این اوصاف معلوم نیست امسال در فهرست پرفروش‌ترین فیلم‌های سینمای‌هالیوود و شاید هم نامزدهای جایزه اسکار، باید منتظر چه فیلمی باشیم؟!

قدس/گفتگو با استاد ایرانی دانشگاه تگزاس؛

مشکل ادبیات ایران برای جهانی شدن، بازاریابی است نه ترجمه

مترجم ایرانی و استاد ادبیات فارسی دانشگاه تگزاس می‌گوید: فکر نمی‌کنم کارهای داستان‌نویسان خوب معاصر ایران چیزی از دیگران کم داشته باشد اما مساله بغرنج بازاریابی برای آن است.

پنجاه سال تجربه زندگی و فعالیت آکادمیک در غرب آن هم در حوزه زبان و ادبیات فارسی مهمترین عامل وسوسه انگیز برای گفتگو با دکتر محمدرضا قانون پرور بود؛ استاد دانشگاه تگزاس در رشته زبان و ادبیات فارسی. قانون پرور در زمره معدود مترجمانی است که برای نخستین بار ادبیات دفاع مقدس ایران را با ترجمه به زبان انگلیسی به محافل آکادمیک دانشگاهی آمریکا وارد کرد و تحولی تازه پیرامون این دست آثار در ایران و جهان به وجود آورد.

http://media.mehrnews.com/d/2015/10/31/4/1888716.jpg

وی در سال ۱۹۷۹ موفق شد مدرک دکترای ادبیات تطبیقی فارسی و انگلیسی خود را از دانشگاه تگزاس آمریکا گرفته و به ترجمه آثاری مانند «سووشون» سیمین دانشور، «کوه مرا صدا زد» و «بر لبه پرتگاه» محمدرضا بایرامی و... نیز پرداخته است.

انتشار تازه‌ترین ترجمه وی از کتاب «زیتون سرخ» با موضوع اولین زن هسته‌ای ایران در آمریکا، بهانه‌ای شد که با وی از فاصله‌ای دور گفتگویی داشته باشیم و کمابیش تصویری از علاقه به زبان فارسی و ترجمه ادبیات فارسی در آمریکا را به واسطه آن پیش چشم شما قرار دهیم. این گفتگو در ادامه آمده است.

* آقای دکتر قبل از هر چیز از منظر یک استاد زبان فارسی در آمریکا می‌خواهم درباره وضعیت امروز آشنایی با زبان فارسی در محافل آکادمیک غرب و آمریکا بپرسم. من در تهران از زبان دوستانی که برخی از آثارشان توسط آقای اسپراکمن در آمریکا منتشر شده شنیده‌ام که این آثار صرفا کارکرد دانشگاهی داشته‌اند و این برایم تداعی‌کننده این بود که گویا غربی‌ها کماکان شیفته شناخت زبان فارسی هستند؟

محافل آکادمیک غرب و آمریکا معمولا علاقمند به تمام زبان‌های جهان هستند به ویژه زبان‌هایی مانند فارسی که سابقه زیادی و ادبیات کلاسیک مطرحی نیز دارند. سخن دوستان شما به طور کلی درست است.

اگر چه ادبیات معاصر فارسی از طریق ترجمه‌هایی که در چند دهه گذشته تا حدودی به جامعه آکادمیک امریکا و به ویژه دانشجویانی که به فرهنگ های غیرغربی علاقه دارند معرفی شده است ولی هنوز آن طور که باید توجه عموم مردم کتاب خوان را جلب نکرده است.

این شاید تا حدی نتیجه خصومت‌های سیاسی موجود نیز باشد. از طرف دیگر اگر چه با وقوع انقلاب اسلامی و موضوع گروگان گیری تعدادی از دانشگاه های امریکا برنامه های فارسی خود را تعطیل کردند ولی در چند سال گذشته تعداد آن ها کمی افزایش داشته است.

* با این اوصاف از وضعیت آموزش زبان فارسی در محافل آکادمیک آمریکا، در حال حاضر و با تغییرات سیاسی ایجاد شده در کشور و جهان، چقدر دانشجوی زبان فارسی در آمریکا وجود دارد و البته چقدر استاد. همچنین دوست دارم بدانم که کدام بخش از ادبیات ایران بیشتر برای دانشجویان و اساتید زبان فارسی در آمریکا جذابیت دارد؟

تعداد کمی از دانشگاه‌های مهم امریکا همچون دانشگاه میشیگان، دانشگاه کلمبیا، دانشگاه تگزاس در آستین، دانشگاه یو سی ال ای، دانشگاه شیکاگو، و غیره از گذشته برنامه‌های فارسی و ادبیات فارسی داشته‌اند که بعضی از آن ها مانند دانشگاه شیکاگو بیشتر به ادبیات کلاسیک توجه داشته‌اند و برخی دیگر مانند دانشگاه تگزاس به ادبیات معاصر.

در این قبیل دانشگاه‌ها معمولا تعداد کمی از دانشجویان که مراحل ابتدائی زبان آموزی را تمام کرده‌اند تا فوق لیسانس و دکترا پیش می روند. البته تعداد دانشجویان در کلاس‌های زبان فارسی در مقایسه با اسپانیائی و امروزه حتی با عربی بسیار کم است گر چه در بعضی از دانشگاه‌ها مثل یو سی ال ای که تعداد زیادی از فرزندان مهاجران ایرانی تحصیل می کنند کلاس‌های ابتدائی فارسی بیشتر دانشجو دارند. در مورد جذابیت ادبیات ایران برای دانشجویان و اساتید می شود گفت که این بستگی به علاقه فردی آن ها دارد.

* مساله آموزش بدون منبع بالطبع معنا ندارد. به همین خاطر می‌خواهم بپرسم که شما چه مانعی در رسیدن ادبیات امروز ایران به کتابفروشی‌های غرب و آمریکا وجود دارد؟ می دانم که مساله اصلی زبان است اما شما به غیر از مساله زبان، چه مشکلاتی را می‌شناسید؟

من مانعی نمی‌بینم. مسئله چیز دیگری است. کتابهائی که از ادبیات معاصر فارسی به انگلیسی ترجمه شده‌اند در بیشتر کتابفروشی‌های غرب و آمریکا و اینترنت قابل دسترسی هستند. مسئله جلب توجه خواننده است و بازاریابی که مسئله بغرنجی است و تابعی است از موضوعات فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و غیره. در بیست سی سال گذشته پرفروش ترین شاعر در امریکا مولوی بوده است. بغرنجی موضوع از همین علاقه مشتری کتاب در جامعه‌ای که به شعر زیاد توجه ندارد پیداست.

* آقای دکتر ،در کلاس جهانی ادبیات معاصر ایران نسبت به ادبیات اروپا و آمریکا اعم از شمالی و جنوبی چیزی کم دارد؟ هم وزن است؟ ارزش سرمایه گذاری برای ترجمه دارد؟ اگر بله چرا این اتفاق رخ نمی‌دهد؟

من فکر نمی‌کنم کار های داستان نویسان خوب معاصر ایران چیزی از دیگران کم داشته باشد و فکر می‌کنم ارزش سرمایه گذاری برای ترجمه دارد. دلیل این که این اتفاق تا حالا رخ نداده است همان ها است که قبلا اشاره کردم.

* من در ایران هر روز شاهد سر برآوردن کتاب‌های ترجمه شده از نویسندگان بعضا گمنام شرقی و غربی هستم. برایم جالب است که خوی کتابخوان ایرانی اینقدر متمایل به ادبیات غرب است و در برابر خوانش آثار داخلی مقاومت می‌کند.در خلال یکی از گفتگوهایم دوستی می‌گفت در ایالات متحده و اروپا وضعیت به این منوال نیست و نوعی تعصب به ادبیات ملی وجود دارد. شما فکر می‌کنید علت چیست؟

http://old.sooremehr.ir/images/imagegallery/imageitem-big-080623055515-7b.gif

به نظر من در ایالات متحده و اروپا تعصب بخصوصی نسبت به ادبیات ملی وجود ندارد. دلیل این که نه فقط در ایران بلکه در بیشتر کشورهای جهان کتابخوان متمایل به ادبیات غرب و به خصوص امریکا است بر می‌گردد به استیلای فرهنگی غرب و امریکا در یکی دو قرن گذشته که آن هم به دلایل استیلای سیاسی و اقتصادی است.

شاید مقاومت در برابر خوانش آثار داخلی ریشه در همان بیماری علاج ناپذیر غرب زدگی داشته باشد. اما باید خوشبین باشیم از این که تدریجا جامعه ایران دارد کتابخوان می شود حتی اگربا خواندن «کتاب‌های ترجمه شده از نویسندگان بعضا گم نام شرقی و غربی.»

* به نظر شما سرمایه‌گذاری نهادهایی مانند حوزه هنری در ترجمه برخی از آثار خاص به زبان‌های خارجی توانسته موفق از کار درآید. آیا بهتر نیست نهادهای دولتی از این کار دست بردارند و اجازه بدهند آثار از کانال‌های خصوصی برای ترجمه وارد شود؟ شاید هم شما حمایت دولت و پدیده‌ای مانند دادن گرنت(grant) را برای این اتفاق می‌پسندید؟

اگر منظور شناساندن ادبیات ایران و تنوع آن باشد من مانعی نمی بینم که هم بخش دولتی و هم بخش خصوصی فعالیت داشته باشند.

البته در کنار «ترجمه برخی از آثار خاص» توجه ویژه به کارهای خوب دیگران بسیار مهم است. دست اندرکاری نهادهای دولتی در کارهای فرهنگی در جوامعی مانند ایران همه جا وجود دارد و در مواردی جوابگو است من جمله سینمای ایران در چند دهه گذشته.

* جناب قانون پرور رعایت امانت در ترجمه آثار ادبیات جنگ برایم قابل توجه است. چندی قبل برای انتشار ترجمه کتاب دا مترجم ناچار به نوشتن مقدمه‌ای به کتاب شد که در ایران حاشیه ساز شد. آیا برای انتشار این دست آثار در ایالات متحده مقاومتی وجود دارد یا صرفا به دلیل ناآشنایی است که چنین چیزی را رقم زده است؟

برای خواننده ایرانی که مستقیما یا به طور غیر مستقیم رنج ها و مشکلات آن زمان را تجربه کرده است خواندن آثاری چون «دا» احتیاج به زیر نویس ندارد ولی برای یک خواننده امریکائی که گه‌گاه حتی نمی‌داند ایران درکدام پاره جهان است و ازجنگ ایران و عراق و مصیبت هایش چیزی نمی‌داند چنین مقدمه‌هائی لازم است. البته من در مورد حاشیه ساز بودن آن مقدمه بی اطلاع هستم.

* شما بدون روتوش می‌توانید بفرمایید از ترجمه آثار موسوم به ژانر دفاع مقدس در ایالات متحده چقدر استقبال شده و چقدر زمینه و خواست عمومی برای این آثار وجود دارد؟ اساسا مردم آمریکا ادبیات غیربومی خود را راحت می‌پذیرند؟

چون نزدیک پنجاه سال است که در غرب و بیشتر در امریکا زندگی کرده‌ام اهل به قول شما «روتوش» نیستم.

به نظر من آثار خاصی مثل «ژانر دفاع مقدس» مورد استقبال گروه محدودی از خوانندگان هستند بجز در موارد استثنائی. مثلا داستان‌های زیادی درباره جنگ ویتنام نوشته شد ولی عامه مردم فقط چندتا از آن ها را می شناسند. همان طور که قبلا اشاره کردم من در عامه مردم در امریکا تعصبی نسبت به غیربومی بودن داستانی که می‌خوانند ندیده ام.

* چون این مصاحبه می‌تواند گزارشی از بازار ترجمه و فروش کتاب در آن سوی دنیا در ایران به شمار برود دوست دارم کمی هم بازار کتاب و قوانین حاکم بر آن در آمریکا را تشریح کنید.

چند سال پیش که در ایران بودم فرصتی پیش آمد و به کتابفروشی دوستی سر زدم. چیزی که توجه مرا جلب کرد این بود که بیشتر کتاب‌ها ترجمه فارسی آثار خارجی بود. در همین رابطه من از دوستان ایرانی شنیده‌ام که خیلی‌ها از طریق ترجمه امرارمعاش می‌کنند، چیزی که در امریکا قابل تصور نیست.

بیشتر ترجمه‌هائی که از آثار ادبی دیگر زبان‌ها به انگلیسی می‌شود توسط استادان دانشگاه است، و این نوع ترجمه‌ها عموما توسط انتشارات دانشگاهی یا ناشرین کوچک که تخصص در نشر ادبیات کشور یا آثاری از یک زبان بخصوص هستند به چاپ می‌رسد و تیراژ چنین ترجمه ها معمولا پائین است حتی از زبان‌هایی مثل روسی.

قوانینی که در امریکا حاکم بر بازار کتاب هستند اقتصادی است. اگر کتاب خواننده داشته باشد موفق می شود. ناشر با سرمایه گذاری در چاپ کتاب و در حد توانائی‌اش با آگهی و تبلیغات سعی بر این دارد سرمایه اولیه وخرج های دیگر را باز یابد و سود عادلانه‌ای به دست آورد. بنا بر این انتظار پرفروشی این ترجمه‌ها در کوتاه مدت بیهوده است ولی در دراز مدت می‌شود قسمتی از این بازار را به دست آورد.

* سوال دیگرم درباره کتاب «زیتون سرخ» بود. چه چیزی در این کتاب وجود داشت که ترجمه‌اش را برای شما جذاب کرد. راستی چرا در ایالات متحده تنها یک ناشر خاص به انتشار این دست آثار اقبال نشان داده است؟

بجز سفرنامه‌ها، زندگی نامه‌ها و خاطرات که در سده های اخیر توسط اشخاص سر شناس و به دلایل سیاسی و غیره نوشته شده، شاید به دلایل فرهنگی خاطرات نویسی در ایران کمتر دیده می شود. همان طور که تاریخ نگاری مدرن دیگر در باره شاهان و حکام نیست و به تاریخ اجتماعی و فرهنگی مردم عادی می‌پردازد خاطرات نویسی نیز همین روال را دنبال می‌کند.

چیزی که زیتون سرخ را برای من جذاب کرد این بود که کتاب سر گذشت دختر یک کارگر راه آهن و خانواده‌ای نسبتا فقیر است که در آخرین دهه‌های دوره پهلوی خودرا تا حدی از آب و گل بیرون می‌کشد و حتی به تحصیل در دانشگاه می پردازد.

مهمتر اما این که داستان این زن جوان بازتابی است از هزاران دختر و پسر جوان در آن زمان که با دیدگاهی ایدالیستی و شاید اغلب بدون فهمی درست از مسائل در آن جو سیاست زده به ایدئولوژی هایی روی آوردند که با ساختار فرهنگی و عقاید عامه مردم گویا همگون نبود.

وطن امروز/جایزه جشنواره کمریمیج به مجیدی و استرارو تعلق گرفت

فیلم «محمد رسول‌الله(ص)» روایتی زنده از گرامی داشتن بشریت

http://asset2.sourehcinema.ir/website_contents/uploads/2014/10/majidi2-500x333.jpg

جایزه بیست‌وسومین دوره جشنواره کمریمیج به مجیدی و استرارو اهدا خواهد شد و نمایش فیلم سینمایی «محمد رسول‌الله(ص)» از ۲۳ آبان‌ماه در اروپا آغاز می‌شود. این جایزه همه ساله به طور مشترک به کارگردان و مدیرفیلمبرداری یک اثر برجسته سینمایی اهدا می‌شود که طی آن همکاری و هماهنگی میان این زوج موجب غنی‌تر شدن جنبه‌های بصری فیلم و در نتیجه موفقیت آن در روایت داستان شده است. به گزارش فارس، براساس این گزارش، جشنواره کمریمیج با انتشار بیانیه‌ای، ضمن اعلام این خبر تصریح کرد: فیلم «محمد رسول‌الله(ص)» که همزمان شامل صحنه‌های حماسی و اندیشه‌ای است، نقطه اوج سال‌ها همکاری میان مجیدی و استرارو محسوب می‌شود که توانسته با به نمایش گذاشتن لحظات مهمی از زندگی حضرت محمد(ص) و اطرافیان وی، مخاطبانش را به عصاره معنویت اسلامی نزدیک‌تر کند. جشنواره کمریمیج در اعلامیه خود با تاکید بر آنکه مجیدی و استرارو توانسته‌اند روایتی زنده از گرامی داشتن بشریت، شکیبایی و عشق را به تصویر بکشند، نوشت: فیلم «محمد رسول‌الله(ص)»، صدایی قوی و رسا درباره یکی از موضوعات بی‌نهایت مهم معاصر است. ما باید به فهم مشترکی با مسلمانان که باورهای‌شان برای تمدن غربی مبهم است، دست یابیم. این اعلامیه با اشاره به وجود تبلیغات منفی علیه اسلام در غرب و معرفی تروریست‌ها به عنوان مسلمان می‌نویسد: فیلم مجیدی و استوارو به مخاطبان خود کمک می‌کند تا بفهمند این مسائل تا چه حد از ارزش‌هایی که حضرت محمد بیان کرده بود، فاصله دارند. فیلم «محمد رسول‌الله(ص)» ساخته شد تا اتحاد و نه تفرقه، ایجاد کند. اولین نمایش فیلم «محمد رسول‌الله(ص)» در اروپا، در جریان بیست‌وسومین جشنواره بین‌المللی فیلم کمریمیج لهستان خواهد بود و مجید مجیدی و ویتوریو استرارو نیز به‌عنوان میهمانان جشنواره در جریان نمایش فیلم حضور خواهند یافت.

وطن امروز/ادامه موج اعتراض به سیاست‌های دولت انگلیس در قبال مهاجران سوری

سامانتا مورتون با حمایت از بندیکت کامبربچ در حمایت از مهاجران سوری سخن گفت. به گزارش مهر به نقل از گاردین، سامانتا مورتون، بازیگر انگلیسی، روی صحنه نمایش از دولت خواست در قبال بحران مهاجران سوری مسؤولانه عمل کند. این بازیگر با حمایت از بندیکت کامبربچ که از عملکرد غیرمسؤولانه دولت در برابر بحران مهاجرت انتقاد کرده بود، گفت: نمی‌شود تصور کرد چطور هر فرد از دولت می‌تواند شب راحت بخوابد! کامبربچ به‌تازگی پس از بازی بر صحنه نمایش لندن، از دولت خواسته بود به مهاجران سوری کمک کند. سه‌شنبه‌شب او در برابر تماشاچیان نمایشش و پس از فرو افتادن پرده در میان حرف‌هایی که در حمایت از مهاجران زد، گفته بود: لعنت بر سیاستمداران. کامبربچ، بازیگر نقش شرلوک هولمز در سریال جدید تلویزیونی، سپس از تجربه یکی از دوستانش که داوطلبانه به کمک مهاجران در جزیره یونانی بزبوس رفته بود سخن گفت؛ جایی که صدها مهاجر از خاورمیانه و افغانستان هر روز وارد آنجا می‌شوند. صحبت‌های کامبربچ موجب شد تماشاگرانی که برای دیدن نمایش «هملت» آمده بودند در همان شب ۱۵۰ هزار پوند برای کمک به کودکان مهاجر پول جمع کنند.


منبع: بولتن نیوز

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین