گروه فرهنگی - امروزه رسانه ای نیست که فعالیت داشته باشد و به مقولات فرهنگی توجهی نکند. چه اینکه فرهنگ و رسانه دو روی یک سکه بوده و اصلاً نمیتوان دم از کار رسانه ای زد ولی مقولات فرهنگی را نادیده گرفت. در این شرایط، یکی از مهمترین رسانههایی که از قدیم الایام و به طور مدام، موضوعات فرهنگی را مورد بررسی قرار داده است، روزنامهها بودند. تا جایی که بعید است تا امروز روزنامه منتشر شده باشد که هیچ بهره ای از فرهنگ نبرده باشد.
به گزارش بولتن نیوز، در روزگار ما نیز روزنامه های موجود با گرایشات سیاسی و فکری گوناگون، دست به این کار زده و در قالبهای مختلف، به مسائل فرهنگی می پردازند. اما نکته اینجاست که این همه تولیدات فرهنگی منتشر شده در روزنامهها برای دیده شدن پا به این جهان گذاشته اند. به عبارت دیگر، مطلبی که دیده نشود گویی اصلاً تولید نشده است. اما آیا با حجم انبوه سایتها و مجلات و روزنامهها و رسانههای مختلف دیگری که وجود دارد، میتوان به همه آنها پرداخت و مطالب شان را از نظر گذراند؟ جواب معلوم است…
به همین دلیل ما در بولتن نیوز سعی کردهایم تا از این به بعد و در قالب صفحه«فرهنگ در رسانه»به بازخوانی و بازنشر اصلیترین مطالب فرهنگی روزنامهها بپردازیم. به عبارت دیگر، «فرهنگ در رسانه»تلاشی است برای تبلور روزانه تراوشات فرهنگی روزنامه های کشور. تا به این طریق، حداقل اصلیترین مقولات فرهنگی که در روزنامهها منتشر شده است، توسط مخاطبین دیده شود. البته ما از همین جا، دست همکاری خود را به سمت همگان دراز کرده و از همه کسانی که تمایل دارند به انحای مختلف در این زمینه به ما کمک کنند، دعوت میکنیم تا در کنار ما، به ارتقای صفحه«فرهنگ در رسانه»کمک کنند.
آرمان، آفتاب یزد، ابتکار، اعتماد، افکار، اطلاعات، ایران، تفاهم، جام جم، جوان، جمهوری اسلامی، حمایت، خراسان، راه مردم، حمایت، روزان، رویش ملت، سیاست روز، شرق، شهروند، قانون، قدس، کیهان، مردم سالاری، وطن امروز و همشهری روزنامه هایی هستند که روزانه به آنها پرداخته و سعی می کنیم گلچینی از بهترین های آنها را در یک سبد فرهنگی به خدمت شما عرضه کنیم.
***
آرمان/مدیران
سینمایی به فکر بیمه هنرمندان باشند
رئیس کانون فیلمنامه نویسان سینمای ایران با اشاره به اینکه مدیران سینمایی باید به فکر راه حلی برای بیمه هنرمندان باشند، تاکید کرد به زودی قرارداد فیلمنامه نویسان آماده میشود. دیروز نشست باشگاه فرهنگی آموزشی کانون فیلمنامه نویسان سینمای ایران با حضور رضا مقصودی رئیس کانون فیلمنامه نویسان و سعید رحمانی عضو شورای مرکزی کانون و رئیس هیات امنای باشگاه فرهنگی و آموزشی کانون فیلمنامه نویسان سینمای ایران برگزار شد که در بخش پایانی این نشست رضا مقصودی درباره مسایل مبتلابه صنوف سینمایی صحبت کرد.مقصودی در این نشست با اشاره به مسائل صنفی کانون فیلمنامه نویسان سینمای ایران گفت: بخشی از مشکلات صنفی که در حال حاضر این کانون با آن درگیر است، مشکلاتی است که اکثر صنوف خانه سینما با آن روبهرو است که از آن جمله میتوان به مساله بیمه اعضای خانه سینما اشاره کرد. وی با اشاره به اینکه مساله بیمه اعضای خانه سینما همچنان توسط خانه سینما در حال پیگیری است، بیان کرد: طی ۲ سال گذشته که اعضای جدید به صنوف مختلف خانه سینما پیوسته اند به دلیل اختلافاتی که بین سازمان تامین اجتماعی و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی وجود دارد، هنوز امکان بیمه شدن آنها بعد از گذشت ۲ سال هنوز فراهم نشده است.این فیلمنامه نویس با اشاره به اینکه هرچه سریعتر باید شرایط بیمه اعضای جدید خانه سینما فراهم شود، ادامه داد: ۲ سال از مدیریت مدیران جدید بخش دولتی سینمای ایران گذشته است و فکر میکنم زمان آن رسیده که این مساله حل شود.رئیس انجمن فیلمنامه نویسان سینمای ایران گفت: یکی دیگر از مسائلی که باید مورد توجه قرار گیرد، مساله اشتغال اعضای کانون فیلمنامه نویسان است. در حال حاضر از ۸۰ فیلمی که در طول سال ساخته میشود در خوشبینانهترین حالت تنها ۱۰ فیلمنامه توسط اعضای کانون فیلمنامه نویسان سینمای ایران نوشته شده که این مساله تبدیل به یک معضل فرهنگی شده است.وی ادامه داد: در حال حاضر در حال گفتوگو با کانون کارگردانان هستیم تا بتوانیم به مساله اشتغال فیلمنامهنویسان سر و سامان دهیم.
آرمان/علم
و فناوری باید اولویت سینما باشد
حسین رفیعی معتقد است در شرایطی که تهیه کنندگان سینما به برگشت مالی فیلمشان میاندیشند و تهیه کنندگان تلویزیون سرگرمی را به عنوان وجه غالب در برنامههایشان به کار میگیرند، علم و فناوری میتواند در جشنوارهها، رقابتها و مسابقههای فیلمسازی جایگاه و اولویت پیدا کند.حسین رفیعی بازیگر و مجری تلویزیون که تاکنون اجرای برنامههای علمی و فناوری زیادی را بر عهده داشته،در گفتوگو با فارس، بعد سرگرمی را بعد غالب در آثار سینمایی و تلویزیونی دانسته و گفت: متأسفانه امروز ملاک ارزیابی خوب و بد بودن یک فیلم رکورد فروش آن در گیشه است نه این که فیلم چه مفهوم و پیامی را القا میکند. بنابراین در این شرایط تهیه کنندگان سینما به یک سرمایه گذارانی تبدیل میشوند که به دنبال بازگشت سرمایهشان در فیلمسازی هستند تا گرفتن نتیجه.وی ادامه داد: فیلمهای در حال ساخت هم دو مسیر را طی میکنند. گروهی از آنها به دنبال موفقیت در گیشه هستند و گروه دیگری هم با هدف موفقیت در جشنوارههای خارجی ساخته میشوند که این دسته عمدتاً فیلمهایی انتقادی هستند و معمولاً هم از فرهنگ ایرانی فاصله میگیرند.رفیعی افزود: در چنین شرایطی نمیتوان انتظار ساخت فیلمهای علمی و فناوری داشت. مگر زمانی که نهادها و سازمانهای دولتی برای ساخت این فیلمها بودجهای در نظر بگیرند یا در جشنوارهها و رقابتهایی مثل نور ابن هیثم چنین ایدههایی را دنبال کنند.رفیعی بعد آموزشی در برنامههای تلویزیونی را قویتر از آثار سینمایی ارزیابی کرده و ادامه داد: به نظر میرسد تلویزیون هنوز بر مسائل آموزشی و علمی و فناوری بیشتر از سینما تاکید میکند. هرچند آن هم در سالهای اخیر کاهش یافته است. زمانی در برنامههای کودک و نوجوان، بعد آموزشی و علمی و فناوری، یک بخش جدانشدنی بود اما اکنون این برنامه بیشتر سرگرم کنندهاند.وی همچنین خاطرنشان کرد: یک اثر هنری را فکر و ایده هنری است که میسازد نه صرفاً امکانات، بنابراین بهتر است که در این مسابقه و رقابت بعد خلاقیت و ابتکار بیشتر از کیفیت فیلمها مورد تاکید باشد. چراکه دانش آموزان در حال تجربه کردن هستند و اولین تجربهشان مسلماً بهترین تجربه نیست.مجری برنامه «نیمرخ» برگزاری مسابقه نور ابن هیثم را در معرفی یک شخصیت علمی مفید و مؤثر دانست و ادامه داد: برگزاری این مسابقه دست کم باعث میشود که نام ابن هیثم از این پس به گوش دانش آموزان آشنا باشد اما معرفی هرچه بهتر این دانشمند طبیعتاً نیاز به عزمی جدی دارد که همه نهادها و سازمانهای متولی علم و فرهنگ باید در راستای آن تلاش کنند. اگرچه استفاده از موسیقی، شعر و به طور کلی سرگرمی در برنامههای نوجوانان مطلوب و لازم است اما باید در نظر گرفت که علم نیز باید در تلویزیون و سینما جایگاه خاصی داشته باشد. چنانچه در مدارس نیز علوم نسبت به سرگرمی در اولویت قرار دارند.رفیعی با اشاره به نقش مسابقه فیلم نور ابن هیثم در تربیت نگاه تخصصی دانش آموزان به مقوله فیلمسازی بیان کرد: یکی از اتفاقات و خروجیهای مثبت مسابقه فیلمسازی ابن هیثم را میتوان در تربیت نگاه تخصصی نوجوانان به کارگردانی دانست. مسلماً دانش آموزی که از سنین نوجوانی فیلمسازی و کارگردانی را تجربه کند، دیگر در آینده سودای بازیگری نخواهد داشت. چراکه او یک وضعیت ایده آل در عالم تصویر را تجربه کرده است. ضمن این که این نوجوان نگاهش به هنر تغییر میکند و آن را جدیتر میبینند.وی همچنین ابراز امیدواری کرد در این مسابقه تسهیلات و امکاناتی برای شرکت همه دانش آموزان از شهرستانها و نقاط دور کشور فراهم شود، این جشنواره به روستاها برسد و در آیندهای نزدیک همه مردم به حوزه علم و فرهنگ بیندیشند.
آفتاب یزد/مهدی پاکدل: «مدار صفر درجه» و «امام علی» به کل سینمای ترکیه میارزد
صبا شادور: مهدی پاکدل این روزها مجموعه «کیمیا» به کارگردانی جواد افشاریان را روی آنتن تلویزیون دارد. او امسال علاوه بر بازی در این مجموعه فیلم «فردا» را هم به طور مشترک با ایمان افشاریان کارگردانی کرد که در گروه هنر و تجربه اکران عمومی شد. پاکدل درباره مجموعههایی که مردم را جذب میکند، به هنرآنلاین، گفت: سریالی که در بستر تاریخ روایت شود و به زمان حال برسد، قطعاً جذابیتهای زیادی برای مخاطب خواهد داشت. شما تصور کنید که در بازه زمانی پیش از انقلاب داستان زندگی یک خانواده را دنبال میکنید که به دوران معاصر، هشت سال دفاع مقدس و روزهای انقلاب میرسد. باید نویسنده این کار دورانی که در این مجموعه میخواهد نمایش بدهد، خوب بشناسد. فیلمنامههایی که درباره اتفاقات تاریخی هستند باید با قلم نویسنده پرورش پیدا کنند. پاکدل درباره نقش خود در مجموعه تلویزیونی «کیمیا» گفت: پیمان جوانی است که با اتفاقاتی که پیش از انقلاب برایش رخ داده، مسیرش را در دوران انقلاب و هشت سال دفاع مقدس طی میکند و ما شاهد دوران سازندگی و سیر زندگی پیمان در سریال هستیم. کارگردان فیلم «فردا» با اشاره به طولانی بودن این مجموعه و حوصله مخاطب برای دنبال کردن داستان آن بیان کرد: وقتی گروه و عوامل آن با انرژی کار کنند، اصلاً طولانی بودن یک مجموعه به چشم نمیآید. به هر حال پروژههای طولانی، صبر زیادی را هم میخواهد. از طرفی بخشی از جذابیت یک مجموعه هم به بازی بازیگران آن برمیگردد. این وظیفه بازیگر است که کاراکترها را شبیه زندگی مردم کند و حس باورپذیری را برای بیننده تلویزیون به وجود آورد. بازیگر مجموعه تلویزیونی «اولین شب آرامش» از مقایسه سریالهای ایرانی و ترکیهای انتقاد کرد و گفت: به نظر من تلویزیون ورشکسته شده و همانند مغازهای است که کرکرهاش پایین کشیده شده است و از آن زیر یک عدهای میتوانند داخل مغازه شوند. تلویزیون دیگر پول و شرایط لازم را ندارد و مردم هم به آن اعتماد ندارند. در واقع شکاف عمیقی بین مردم و رسانه ایجاد شده است. وقتی یک شبکه ماهوارهای با بیست و پنج نفر آدم میتواند در مقابل تمام شبکههای داخلی بایستد جای سوال دارد که چرا؟ بخشی از ماجرا برمیگردد به اینکه عدهای در جایی نشستهاند که تخصصی در آن زمینه ندارند. این اتفاق برای من بارها افتاده است. گاهی اتفاق میافتد که به خاطر سلایق دیگران، یک فیلمنامه آنقدر تغییر میکند که فقط اسم تو به عنوان نویسنده پای آن خورده است. یا در این شرایط باید کلاً کار نکرد یا اینکه بگوییم اسم نویسنده را حذف کنید. وی در ادامه عنوان کرد: مثلاً اگر تلویزیون ایران سی هزار کارمند دارد، بیست و نه هزارتای آن مدیر هستند. هزارتای باقیمانده عوامل خدماتی هستند. متاسفانه وقتی میخواهید یک طرح را تصویب کنید، نزدیک به پنجاه نفر اعمال سلیقه میکنند. اگر پولی نباشد و دوست داشته باشید همه سلیقههایتان هم اجرا شود، مسلماً به مشکل برخورد میکنید. این هم در حالی است که همهچیز ضربالاجلی و لحظهای رخ میدهد. مانند «پایتخت 4» که وقتی به این گروه یک ماه وقت داده میشود که 30 قسمت را بسازند، مسلماً نباید انتظار کیفیت بالایی را داشت. تیمی که ثابت کردهاند که خروجی خوبی دارند چه ایرادی دارد که برایشان از همین الان برنامهریزی داشته باشیم که اینطور ضربالاجلی کارهایشان پیش نرود. همینها هست که باعث میشود، مخاطب اعتماد خودش را به رسانه ملی از دست بدهد. همین هم باعث میشود که مردم ما به سریالهای کشور همسایه بیشتر اعتماد کنند؛ چرا که سریالهای آنها بیشتر شبیه زندگیهایشان است تا سریالهای ما. در اینجا نمیتوان حتی یک دعوای ساده خانوادگی را به این دلیل که میگویند مبادا فرهنگسازی بد شود، نشان داد. یا برخی از داستانها به رغم کلیشهای بودنشان، وقتی در آنسوی آبها دستمایه فیلم قرار میگیرد دنیایی را تکان میدهد، اما در اینجا حتی در حد باورپذیر بودن هم نمیرسد. این هم به این دلیل است که اعمال سلیقه نمیشود و هنرمند آزادانه در طرح داستانش آن را تاثیرگذار و باورپذیر نمیکند. متاسفانه اعمال ایدئولوژی نه تنها یک فیلم را تاثیرگذار نمیکند، بلکه آن را هم غیرقابلباور برای بیننده جلوه میدهد. همین هم باعث میشود سود اصلی را سینمای هالیوود و امثال آن ببرند. بازیگر فیلم «محمد رسولالله (ص)» در ادامه گفت: وقتی شما چند سال کار کردید، در شبکهای اعتباری را کسب میکنید. همین مسئله باعث میشود که اعمال سلیقهها کمتر شود. فیلمنامهای که با 200 میلیون تومان میتواند ساخته شود را میگویند با 50 میلیون بسازید و این شدنی نیست. امیدوارم در طی برداشته شدن تحریمها، پول به تلویزیون تزریق شود. ولی فکر کنم زمانبر باشد. پاکدل با اشاره به چند سریال خوب تلویزیون عنوان کرد: البته خود هنرمندان ایرانی ثابت کردهاند که فوقالعاده کارشان را بلد هستند. سریالهایی مانند «مدار صفر درجه»، «روزی روزگاری»، «هزاردستان» یا سریال «امام علی (ع)» به اندازه کل تاریخ سینمای ترکیه میارزند منتها باید پرسید واقعاً چه اتفاقی افتاده است که این شرایط ایجاد شده و سریالهای ترکی بر سریالهای ایرانی غلبه و در همین حین هم سریالهای ایرانی افت بدی کردهاند. متاسفانه مردم نمیدانند که چه اتفاقی افتاده که کارگردانهای خوب، سریالها یا فیلمهای بد میسازند. شاید مردم بعدها بفهمند که شرایط پشت یک فیلم یا سریال به گونهای پیش رفته که خروجی نهایی کارها سطح پایین شده است.
آفتاب یزد/ناصر چشمآذر: دوباره روی صحنه میروم
فرزان صوفی: در روزگاری که هر روز شاهد تولید آثار موسیقایی رنگارنگ هستیم و گرد زمان زودتر از همیشه روی آنها مینشیند، کمترین کسی است که نام «ناصر چشمآذر» را علیرغم کمکاری نسبیاش نسبت به سالهای گذشته نشنیده باشد. چشمآذر از معدود موزیسینهایی است که طیفها و سلیقههای متفاوتی با آثارش ارتباط برقرار کردهاند که این موضوع شاید یکی از مهمترین ویژگی قطعات این آهنگساز هم باشد؛ به عنوان نمونه مجموعه «باران عشق» که چه مخاطبان عادی موسیقی که به موسیقیهای پاپیولار گرایش دارند و چه مخاطبان جدی موسیقی که سختپسندند با آن ارتباط برقرار میکنند. شاید به همین خاطر هم باشد که وقتی خبر حضور دوباره او روی صحنه منتشر شد، این خبر خیلی زود میان دوستداران موسیقی دست به دست شد و همه گوشها برای شنیدن آثار زنده چشمآذر تیز شد. به گزارش موسیقی ما، بالاخره روز کنسرت فرا رسید و از زمانی که اولین میزان این کنسرت نواخته شد، تونل زمان باز شد و همه به گذشته سفر کردند. در برنامه چشمآذر حال و آیندهای وجود نداشت و صفر تا صد اجرا، سرشار از خاطره بود.
* میخواستم «باران عشق» با ارکستر بزرگ آکوستیک به گوش مردم برسد
گپوگفتمان با ناصر چشمآذر را از سوال مشترک بسیاری از اهالی موسیقی آغاز میکنیم و از او میپرسیم دلیل غیبت و دوری طولانیمدت او از صحنه چه بوده است؟ اندکی مکث میکند و میگوید: «حدود 20 سالی از انتشار آلبوم «باران عشق» میگذرد و از حدود پنج سال بعد از انتشار آلبوم، در فکر اجرای زنده آن بودم. اما من آن زمان میخواستم با امکانات و تجهیزات صحنهای کامل این اجرا را روی صحنه ببرم که به دلیل نبودن سرمایهگذار و امکانات، این اجرا تا امروز به تعویق افتاد.»
چشمآذر در تمام این سالها میخواسته اجرایی باکیفیت را برای مخاطبانش داشته باشد و قصد او کنسرتی با ارکستر بزرگ و به صورت آکوستیک بوده است. او در این زمینه می گوید: «در دو، سه سال اخیر با بعضی از تهیهکنندگان در این باره صحبت میکردیم که آنها با ارکستر بزرگ مشکل داشتند و میخواستند با ارکستر کوچک اجرا شود؛ اما من میخواستم «باران عشق» با ارکستر بزرگ آکوستیک به گوش مردم برسد. خوشبختانه این اتفاق سال گذشته قطعی شد و با پیشنهاد همسرم مشغول تدارک و نهایی کردن رپرتوار شدیم تا این که سرانجام به تاریخ 19 مهر ماه امسال رسیدیم که اتفاقاً به مناسبت گشایش مدارس، قطعه «بوی ماه مهر» که موسیقی متن فیلم «خواهران غریب» بود را هم اجرا کردیم.»
* همه دردسرها و مشکلات اجرای کنسرت «باران عشق»
از همان زمان که خبر کنسرت ناصر چشمآذر پیچید، با توجه به استقبالی که از سوی مخاطبان برای حضور در این کنسرت انجام شد، همه توقع داشتند تا این اجرا طی چند شب اجرا شود اما نهایتاً این کنسرت تنها به یک شب اجرا در تالار وحدت ختم شد. چشمآذر دراین باره میگوید: «ما در آن مقطع زمانی به فاجعه منا برخوردیم و برخی از کنسرتها به همین خاطر لغو شد. مطمئناً ما نمیتوانستیم این اتفاق را پیشبینی کنیم. در پی همین لغو شدن چندروزه کنسرتها، زمانبندی اجراها دچار تغییر شد و در نتیجه به تداخل کنسرتها انجامید. ما در ابتدا قرار بود کنسرت را در دو شب برگزار کنیم اما به دلیل همین اتفاق یک شب را کنسل کردیم.» تداخل اجراهای صحنهای یک دردسر دیگر هم برای برگزاری کنسرتی که بسیاری انتظارش را میکشیدند، ایجاد کرد. وی اظهاراتش را درباره این موضوع چنین ادامه می دهد: «ما برای شش جلسه تمرین با ارکستر قرار داشتیم که متاسفانه چون به تداخل کنسرتها برخوردیم و در نتیجه برخی نوازندگان آن اجراها با ارکستر ما مشترک بودند، یکی در تمرینات بینظمی به وجود آمد. با این تفاسیر، سعی کردیم در این شش جلسه، خودمان را آماده کنیم چون امکان به تعویق انداختن برنامه وجود نداشت. من از ارکستر راضی بودم که البته تحت کنترل فرهاد هراتی که رهبری ارکستر را بر عهده داشتند، اجرای خوبی داشتند.»
* حال خوب مردم در کنسرت «باران عشق»
در ادامه وقتی از این آهنگساز میپرسیم برگزاری کنسرت بعد از سیوپنج سال چه حس و حالی دارد، میگوید: «نمیدانم این سی سال از کجا باب شد؟ من حدود 15، 20 سال پیش برای مجله ماهنامه فیلم، شب منتقدان و در یک سمینار بینالمللی سینمایی بعد از انقلاب در انجمن سفارت ایران و آمریکا اجرای زنده داشتم. این عدد سی انگار به گونهای استعارهای شده برای دوستان اما همانطور که شما گفتید این اجراها به شکل یک کنسرت رسمی که در تالار وحدت برگزار شد، نبودند و با ارکستر کوچکتری آنها را روی صحنه بردیم. اما در پاسخ به سوالتان باید بگویم که آن شب آنقدر مردم حال خوبی را به من منتقل کردند که از تمام بخشها و قطعات راضی بودم. معمولاً در کنسرتها هر قدر اجرا به پایان خود نزدیک میشود، حس مردم شدت پیدا میکند و فینال این برنامه هم با شور و حال زیادی از طرف مردم همراهی شد. بازخوردها بسیار عالی، با محبت و با شکوه همراه بود و من قدردان تمام عزیزانی هستم که هم آن شب حضور داشتند و هم دوستانی که متاسفانه به دلیل یک شب اجرا قسمت نشد در خدمتشان باشیم.»
خیلی از افرادی که نتوانستند به کنسرت اخیر ناصر چشمآذر برسند، منتظرند تا ببینند آیا این آهنگساز طی ماههای پیشِ رو دوباره روی صحنه میرود یا خیر. چشمآذر بازخوردهایی که از این برنامه گرفته را مثبت ارزیابی میکند و میگوید: «با بازخوردی که برنامه داشت و استقبالی که مردم کردند، طبیعتاً هر کسی را تشویق میکند که باز کنسرت را تکرار کند. من هم تصمیم دارم دوباره روی صحنه روم که البته بستگی به توافقات بعدی با تهیهکنندهها دارد. در اجراهای آینده تصمیم دارم علاوه بر «باران عشق»، قطعات جدید دیگری را نیز به رپرتوار اضافه کنم؛ از جمله چندین ترک از کارهای قدیمی، موسیقی فیلمها و قطعاتی که بعد از انقلاب ساختهام.»
* داستان حضور هفت کیبورد روی صحنه
ناصر چشمآذر در اجرای اخیرش در کنار نوازندگی آکاردئون هم نوازنده پیانو بود و هم کیبورد. او در به پاسخ به این سوال که آیا نمیخواهید در اجراهای بعدی از هنرمندان دیگری مثل بهروز صفاریان، پدرام کشتکار، رضا تاجبخش و دیگران به عنوان نوازنده کیبورد استفاده کنید، نیز میگوید: «این سوال من را یاد طرحی میاندازد که حدود هفت، هشت سال پیش در سر داشتم و قرار بود روی صحنه هفت کیبورد داشته باشم و بر همین اساس با هنرمندانی چون بهروز صفاریان، پدرام کشتکار، محمدرضا عقیلی و رضا تاجبخش صحبت کرده بودم؛ اما به دلیل گرفتاریهایی که هر کدام از دوستان برای خود دارند، این طرح به مرحله عمل نرسید. با این حال مطمئناً اگر صحنه نیاز داشته باشد، کیبورد دیگری هم در کنسرت بعدی خواهم داشت. اگرنه که همان یک کیبورد را استفاده میکنم.»
* در «جشن سالانه موسیقی ما» همه چیز بسیار خوب و دقیق اتفاق افتاد
درست یک شب پیش از اجرای «باران عشق» در تالار وحدت، «سومین جشن سالانه موسیقی ما» در این تالار برگزار شد که ناصر چشمآذر هم در این جشن حضور پیدا کرد. او درباره حضورش در این مراسم میگوید: «شب اولی بود که در جشن «موسیقی ما» شرکت داشتم و همهچیز را بسیار خوب و دقیق دیدم و باید بگویم که شب بسیار خوبی بود. آرزومندم آنهایی که باید به حقشان رسیده باشند و جوایز به حق اهدا شده باشد که با دقت نظری که مدیریت «موسیقی ما» داشتهاند، حتماً هم این اتفاق افتاده است.»
* آثار بداهه چشمآذر چه زمانی منتشر میشود؟
ناصر چشمآذر پیشتر درباره برخی آثار بداههای که ساخته بود، سخن به میان آورده بود. اما او تا به امروز این بخش از آثارش را منتشر نکرده است. او درباره چرایی این اتفاق میگوید: «این کارها، تجربههای شخصی من بوده که در مناسبتهای مختلف (میلادها و شهادتها) برای انبیا ساختهام و هیچوقت جدی به این فکر نکردهام که آنها را در بازار موسیقی عرضه کنم؛ چراکه آنها را برای دل خود ساختهام. اما اگر زمانی برسد که تشخیص بدهم آنها را روانه بازار کنم، برای آن اقدام خواهم کرد.»
افتاب یزد/علی جنتی:کارگردان «رستاخیز» منطقی برای کار خود ندارد
علی جنتی وزیرفرهنگ ارشاد اسلامی در خصوص بررسی نتایج هیئت فیلم «رستاخیز» گفت: این فیلم از نظرما هیچ مشکلی ندارد اما به خاطررعایت نظرات فقهی برخی از مراجع تقلید به تهیه کننده و کارگردان اعلام کردیم که چهره حضرت ابوالفضل (ع) را بدون آنکه حذف کنند، توسط یکهاله نور بپوشانند که کارگردان زیربار نرفت و هیچ منطقی هم برای این کار ندارد در حالی که ما نیز مصرهستیم این کار انجام شود، بنابراین هر وقت آنها پذیرفتند فیلم اکران خواهد شد. به گزارش باشگاه خبرنگاران، جنتی با بیان حواشی اپرای «عاشورا» گفت: اپرای «عاشورا» یک کار بسیار نو و زیبا در زمینه تاریخ عاشورا است و سرگذشت شهادت یاران و اصحاب امام حسین (ع) با اشعار محتشم کاشانی توام با آهنگ بسیاری خوبی که متناسب با این اشعار است را روایت میکند، گروه 120 نفره کار بسیار بزرگ و ارزندهای را ارائه کردند. وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی درخصوص تک خوانی دراپرای «عاشورا» گفت: وقتی یک گروه تمرین میکند و میخواهد کار خود را در جمع ارائه بدهد در ابتدا حین تمرین تنهایی و یکی یکی باید بخوانند تا کارگردان کار آنها را تایید کند اما یک آدم بیماردرحین تمرین از آنها فیلم گرفته است بدون اینکه تماشاگری در آنجا حضور داشته باشد ضمن اینکه بر اساس نظر بسیاری از مراجع تک خوانی که مفسدهانگیز نباشد اشکال شرعی ندارد و تکخوانی برای طفلان مسلم هیچ اشکالی نداشته و مفسدهانگیز نیست.
ابتکار/سهم ایرانیها در جایزه سینمایی «آسیاپاسیفیک» یک نامزدی است؛
یک گل برای بهار سینمای ایران!
امسال سهم سینمای ایران، از نهمین دوره جایزه سینمای آسیاپاسیفیک، فقط نامزدی فاطمه معتمدآریا برای جایزه بهترین بازیگر زن بخاطر بازی در فیلم «بهمن» و نیز داوری نگار جواهریان است (البته یک مستند ساختهشده توسط یک کارگردان ایرانی از عراق هم نامزد است)؛ اما چرا امسال سینمای ایران در این جایزه حضور کمرنگی دارد؟
یک نامزدی سهم عادلانه ای نیست
محمد اطبایی کارشناس بینالمللی سینمای ایران در چهار دوره جایزهی سینمایی آسیا پاسیفیک یکی از اعضاء هیات انتخاب این جایزه بود و آن دورهها حضور ایران چشمگیر بوده است،اما امسال او به عنوان عضو هیات انتخاب حضور نداشته است و به نظر میرسد، عدم حضور یک ایرانی بر حضور کمرنگ سینمای ایران در این دوره تاثیر گذاشته است، او در پاسخ به سوالی دربارهی دلایل این حضور کمرنگ گفت: سینمای ایران تاکنون در 9 دوره این جایزه 38 بار نامزد دریافت جایزه معتبر سینمای آسیا و پاسیفیک شده و 13 جایزه را دریافت داشته که امیدوارم این رقم امسال با دریافت جایزه خانم معتمدآریا به 14 برسد. وی خاطرنشان کرد: اگر توجه داشته باشید در چهار سالی که بنده به عنوان یکی از اعضای هیات انتخاب این جایزه حضور داشتهام، یعنی در سالهای 1386، 1387، 1388 و 1399، ما 21 نامزدی داشتهایم و در سالهایی که یک داور ایرانی داشتهایم، ما 8 جایزه دریافت کردهایم و روشن است که حضور یک ایرانی به افزایش تعداد نامزدی و جایزه کمک بسیار میکند. از طرفی باید در نظر داشت که امسال سال بسیار درخشانی از جهت کیفیت فیلمهای تولیدی نداشتیم اما تنها یک نامزدی در این دوره از جایزه سینمای آسیا پاسیفیک، سهم عادلانهای برای سینمای ایران نبوده است. اما از اطبایی پرسیدیم که چرا امسال دوباره نپذیرفته است که این انتخاب را برعهده بگیرید؟ گفت: تصور میکنم یک بار پیش از این هم گفتم که حضور در هیات انتخاب مسئولیت سنگینی است و در یک بازه زمانی دو ماهه نزدیک به دویست فیلم را باید دید و وقت زیادی را از من میگیرد و تقبل این مسئولیت به مفهوم از دست دادن دو جشنواره مهم "ونیز" و "پوسان" هم برای من است که امسال نمیتوانستم این دو رویداد را از دست بدهم. او ادامه داد: فکر می کنم چهار دوره حضور در هیات انتخاب هم برای یک نفر دیگر کافی است و افراد دیگری هم باید این مسئولیت را تجربه کنند. یکی از دشواریهای این مسئولیت هم چگونگی تعامل با دیگر اعضای هیات انتخاب و اتخاذ یک استراتژی برای افزایش تعداد نامزدهای سینمای ایران است که همین نگاه را معمولا دیگر اعضای هیات انتخاب برای تولیدات کشورهای خود داشته و این مذاکرات خود آنجا، داستانی است!
پیشینه سینمای ایران در «آسیا-پاسیفیک»
در ادامه مروری داریم بر سالهای حضور سینمای ایران در جایزه سینمای آسیاپاسیفیک؛ سال 93، فیلم "عصبانی نیستم!" ساخته رضا درمیشیان نامزد جایزه بهترین فیلم و بهترین بازیگر مرد (نوید محمدزاده) شد و "قصهها" ساخته رخشان بنیاعتماد هم نامزد بهترین کارگردانی، "ملبورن" ساخته نیما جاویدی نامزد بهترین فیلمنامه و مریلا زارعی نامزد بهترین بازیگر زن برای "شیار 143" ساخته نرگس آبیار شد. اصغر فرهادی به عنوان رییس هیات داوران در این دوره حضور داشت و محمد اطبایی هم به عنوان یکی از اعضای هیات داوران نتپک. مریلا زارعی توانست تقدیرنامه هیات داوران را دریافت کند و نیما جاویدی هم جایزه فیلمنامه را گرفت و رضا درمیشیان هم جایزه استعداد جوان را به خود اختصاص داد. در سال 92، فیلم «گذشته» نامزد بهترین فیلم و همچنین اصغر فرهادی برای فیلمنامهی «گذشته» هم در آن سال نامزد شد. شهرام مکری برای «ماهی و گربه» نامزد بهترین کارگردانی و نگار جواهریان برای بازی در «حوض نقاشی» نامزد بهترین بازیگر زن شد که هیچ کدام جایزهای نگرفتند اما «حوض نقاشی» مازیار میری جایزه معتبر یونسکو را دریافت کرد. سال 91، فیلم سینمایی «خرس» به کارگردانی خسرو معصومی و به تهیهکنندگی جواد نوروزبیگی نامزد دریافت بهترین فیلم و بهترین کارگردانی جایزه سینمای آسیاپاسیفیک شد. تورج اصلانی هم در جایزه آسیاپاسیفیک برای فیلم «فصل کرگدن»، نامزد دریافت جایزه بهترین فیلمبرداری شد که این جایزه را گرفت. سینمای ایران سال 90، در 9 بخش نامزد دریافت جایزه «آسیا پاسیفیک» شد، «جدایی نادر از سیمین» ساختهی اصغر فرهادی در بخشهای بهترین فیلم بلند داستانی، دستاورد کارگردانی، فیلمنامه و همچنین بازیگر مرد برای پیمان معادی، نامزد دریافت جایزه آسیا پاسیفیک شد که سرانجام اصغر فرهادی جایزه بهترین فیلم بلند داستانی را دریافت کرد. نماینده دیگر سینمای ایران در جوایز آسیا-پاسیفیک در همان سال، «به امید دیدار» به کارگردانی محمد رسولاف است که با نامزدی در سه بخش بهترین فیلم بلند داستانی، بهترین دستاورد کارگردانی و لیلا زارع بازیگر این فیلم در بخشهای مختلف معرفی شدند. شایسته ایرانی بازیگر فیلم «آینههای روبرو» و «باد و مه» به کارگردانی محمد علی طالبی دیگر نامزدهای ایرانی همان سال جایزه آسیاپاسیفیک بودند. سال 89؛ تنها نماینده سینمای ایران در جوایز آسیا-پاسیفیک فیلم «دیگری» ساخته مهدی رحمانی به تهیهکنندگی «محمد علی نجفی» و بازی محمدرضا فروتن و مریلا زارعی بود که جایزه بهترین فیلم بلند کودک را از جوایز سینمایی آسیا پاسیفیک دریافت کرد.
درخشش
در سه دوره نخست جایزه
سال 1388 «اصغر فرهادی» با فیلم «درباره الی» نامزد چهار جایزه از جوایز سینمایی «آسیا پاسیفیک» شد. این فیلم علاوه بر نامزدی بهترین فیلم، در بخشهای بهترین فیلمنامه (اصغر فرهادی)، بهترین کارگردانی (اصغر فرهادی) و بهترین بازیگر زن (گلشیفته فراهانی) نامزد شده و البته سینمای ایران نماینده دیگری نیز در جوایز«آسیا پاسیفیک» سال 2009 داشت؛ «علیمحمد قاسمی» برای فیلم «چراغی در مه» نامزد بهترین فیلمبرداری شد که در نهایت اصغر فرهادی جایزهی ویژه هیات داوران و جایزه بهترین فیلمنامه را برای «درباره الی» از سومین دورهی جایزهی آسیا پاسیفیک گرفت. تهمینه میلانی یکی از اعضای هیات داوری این جایزه بود و محمد اطبایی هم در این سال در میان اعضای هیات داوری نتپک قرار داشت.. همچنین سینمای ایران در دومین دورهی جوایز سینمایی «آسیا پاسیفیک» در سال 1387در چهار رشته نامزد و موفق به دریافت دو جایزه شد. رضا ناجی برای فیلم "آواز گنجشک ها" ساخته مجید مجیدی، فیلم "تنها دو بار زندگی می کنیم" ساخته بهنام بهزادی در دو رشته بهترین فیلمنامه و بهترین بازیگر مرد (علیرض آقا خانی) و "تینار" هم در رشته بهترین مستند نامزد شدند. رضا ناجی برای فیلم «آواز گنجشکها» که نامزد بهترین بازیگر مرد شده بود، توانست جایزهی این بخش را بگیرد و مستند «تینار» ساخته مهدی منیری به دلیل تلاش چشمگیر در جهت ترویج و حفظ تنوع فرهنگی جایزهی یونسکو را بهدست آورد. در مراسم اهدای اولین دورهی جایزهی جشنوارهی سینما "آسیاپاسیفیک" در سال 1386، سینماگران ایرانی در هفت رشته نامزد شده و جوایز بهترین کارگردانی به رخشان بنیاعتماد و محسن عبدالوهاب برای "خونبازی"، هومن بهمنش برای فیلمبرداری "آن سه" و "اتوبوس شب" کیومرث پوراحمد جایزهی بزرگ هیات داوران را دریافت کردند. در آن سال، جعفر پناهی در میان اعضای هیات داوری بود. گفتنی است، امسال بهمن قبادی با فیلم "پرچم بدون کشور" از عراق نامزد جایزه آسیاپاسیفیک در بخش فیلم مستند شده است.
ابتکار/گفت و گوی «ابتکار» با دکتر افشین یداللهی - شاعر و ترانهسرا؛
«این یک جنون منطقی ست که می خواهمت هنوز»
صفورا فتاحی: دکتر افشین یداللهی متولد دی ماه 1347 در اصفهان و بزرگ شده تهران است. در رشتهی روانشناسی تحصیل کرده و هم اکنون روان پزشک میباشد. از سال 74 شروع به ترانه سرایی کرده و کار اولش سال 76 که در مورد شخصیت امام حسین(ع) است در ارکستر سازمان صدا و سیما و با آهنگسازی فواد حجازی و خوانندگی خشایار اعتمادی اجرا میشود، کار دومش شعر از "فارس تا خزر" با آهنگ سازی شادمهر عقیلی و خوانندگی خشایار اعتمادی اجرا شد. ایشان هم اکنون در خانهی ترانهی تهران با همکاری چند تن از ترانه سرایان مشهور کشور در حال همکاری هستند و مسئولیت دبیری و مجری جلسه را نیز دارا میباشند. افشین یداللهی برای بسیاری از سریالهای تلویزیونی ترانه سروده است که میتوان به سریال اخیر”میوه ممنوعه” اشاره کرد که 4 ترانه از ایشان در این سریال توسط احسان خواجه امیری خوانده شد.
از اولین باری که شعر به سراغتان آمد بگویید.
اولین بار خیلی سال پیش بود.شاید 14 یا 15 ساله بودم.یک سری شعرهای دست و پا شکسته به ذهنم میرسید که شاید موزون بود اما وزن بطور کامل در آن ها رعایت نشده بود.آن اوایل حتی قافیه را هم درست نمی شناختم و بعضی اوقات آن را رعایت نمی کردم و فقط خودبخود یکسری حرفهای موزون به ذهنم میآمد.
از دنیای شعر و شاعری و چالش هایش بفرمایید.
دنیای هر شاعری با شاعر دیگر تفاوت دارد.اما آدم آنچه را میشنود و یا تجربه میکند، میشود دستمایهی شعرش.ولی باید این ها را از ذهن خودش رد کند و بعد کم کم با تلاش و تجربه آن را پرورش دهد.ممکن است در ابتدا بسته به سنی که شروع میکند، حرفها ، لحن و نوع بیان او شبیه شاعران دیگری باشد و یا اوایل ، دیدگاه شخصی نداشته باشد..اما به هر حال هر شاعری کم کم باید به یک دیدگاه شخصی دست پیدا کند و مسائل ، اتفاقات، احساسات ، عواطف و کلا همه چیز را از زاویهی نگاه شخصی خود ببیند.آن زمان است که یک موضوع ثابت از دید چند شاعر مختلف،تفاوتهای زیادی خواهد داشت و از زوایای مختلفی به آن پرداخته خواهد شد .دیگر اینکه این حس و توانایی که به انسان داده شده و دارد روی آن کار میکند را به صورت ابزاری برای هر کاری مورد استفاده قرار ندهد.شعر یک وسیله است برای بیان احساسات و دیدگاه ها و نقدها و ... نه برای اینکه حرف دیگران را بزنند.باید از این استعداد صادقانه استفاده کرد و در حرفهایی که میزنند صداقت وجود داشته باشد.البته اغراق شاعرانه،خلاف صداقت نیست.این اغراق صرفا جهت زیباتر شدن و تاثیرگذارتر شدن آن حس یا حرف و دیدگاه و تجربه است.منظور من صداقت در اصل کلام است.بطوری که حداقل در آن زمانی که این حرف را میزند به آن معتقد باشد.چون اعتقادات هر انسانی ممکن است به مرور زمان تغییر کند و آن ها را مورد نقد قرار دهد،بازنگری کند و تغییر دهد.انسانی که در حال رشد است عقایدش هم دستخوش تغییراتی میشود اما حداقل در زمانی که حرفی را میزند یا شعری میسراید باید با خودش صادق باشد.
به عنوان یک شاعر تحلیل مختصری از مشکلات و محدودیتهای عرصهی شعر و ادب بفرمایید.
من معتقدم که اصلا نباید به شاعر بگویند چه چیز را بگو یا نگو.از نظر من شاعر حق دارد هرآنچه را که لازم میداند و میخواهد بگوید و با مخاطب در داد و ستد باشد.خود مردم تشخیص خواهند داد که این شعر را کجای قفسهی ذهن و عقیده شان بگذارند.در تمام این سال ها شاعران زیادی آمدند و به موضوعات مختلفی پرداختند و در نهایت این مردم بودند که انتخاب کردند که این شعر کجای زندگیشان باشد و برای کدام بخش از زندگیشان مناسب است و یا اصلا مناسب نیست.به نظر من تعامل خودش به تعادل میرسد.شاعر از دل همین مردم میآید و بعد هم شعرهایش را به همین مردم بر میگرداند و مردم تصمیم میگیرند که این شعر با روحیات و احساسات و شرایط جامعهی آن ها منطبق است یا نه.این که بگویند مردم نمی فهمند چه چیز برایشان خوب است و چه چیز بد(البته در اینجا بحث در زمینهی شعر است)،ممکن است تعداد محدودی ندانند اما شعر چیزیست که عمیقا با فرهنگ مردم ارتباط دارد و هرگاه شاعر حرفی میزند به نوعی زبان مردم کشورش است و موضوعاتی که در بطن جامعه میگذرد را به زبان شعر بیان میکند.پس شاید نیازی بوده که به این ها پرداخته شود.مردم تشخیص میدهند که هر شعری تا چه حد بین آن ها رواج داشته باشد.مثلاً ما از یک طرف شعرهای سعدی و حافظ را داریم و از طرف دیگر بطور مثال شعرهای ایرج میرزا را.این ها هر کدام به نوعی در جایگاه خودشان ماندگار شده اند.وقتی با مداخله جزء به جزء ، این تعادل به هم بخورد، لطمه خواهد زد ولی در نهایت هم شعر راه خودش را پیدا میکند هم مردم.و فقط این ضربهای که به شعر زده میشود ممکن است منجر به تاخیر در رشد شعر شود و یا برعکس موجب فراگیر تر شدن شعری شود که ممنوع شده است. همان طور که حافظ میگوید:”می گزم لب که چرا گوش به نادان کردم،در خلاف آمد عادت بطلب کام که من، کسب جمعیت از آن زلف پریشان کردم”.بنابراین مداخله در اینکه مردم چه بگویند یا چه بشنوند و یا از چه چیزی استفاده بکنند یا نکنند در هر زمینهای خصوصا شعر،راه درستی نیست و نتیجهی خوبی هم نخواهد داد.اگر هم نتیجهای بدهد سطحی و گذرا خواهد بود و هرگز عمیقاً تاثیر نخواهد گذاشت.ای کاش زمانی میرسید که مردم و شعرا و هنرمندان را به حال خود بگذارند تا مثل همیشه و حتی بهتر از همیشه با هم در تعامل باشند و آثار خیلی خوبی تولید شود.چرا که اگر به شاعری نظیر حافظ هم امر و نهی میکردند که این را بگو و آن را نگو و او هم مجبور به اطاعت بود دیگر به این جایگاه نمی رسید و به عبارتی دیگر حافظ نبود.یا همین طور مولانا و یا سعدی.مولانا در مقطعی تکفیر هم شد و مورد حمله و نقد قرار گرفت.اما حالا بعد از هفتصد سال میبینیم این مولانا و اشعار اوست که ماندگار شده نه کسانی که سنگ بر سر راهش میانداختند.بنابراین چنین کاری یک تلاش بیهوده است و فقط مایه زحمت شعرا میشود.
تا به حال چند کتاب از شما به چاپ رسیده و آیا در مسیر گرفتن مجوز چاپ آن ها مشکلی برایتان پیش آمده است یا خیر؟
من مدت ها بود که کتابی چاپ نکرده بودم اما از سال گذشته تا به حال پنج کتاب چاپ کردم.یکی از آن ها کتاب "جنون منطقی” بود که مجموعهی ترانههای این سالهای من است.دیگری کتاب "امشب کنار غزلهای من بخواب” است که مجموعهای از چند غزل میباشد..کتاب بعدی کتاب "مشتری میکدهی بسته” است که همچون دو کتاب دیگر یعنی” روز شمار یک عشق” و کتاب "حرفهایی که من باید میگفتم و تو باید میشنیدی” مجموعههایی از اشعار آزاد من هستند.هر پنج مجموعه توسط انتشارات نگاه منتشر شده اند.در رابطه با ممیزی، مجموعهی جنون منطقی بدون هیچ مشکلی مجوز گرفت.در مورد امشب کنار غزلهای من بخواب مشکل تنها بر سر یک بیت بود که حذف شد که البته در مورد این دو مجموعه میتوان گفت همه چیز خوب بود اما مشتری میکدهی بسته تعداد بیشتری ممیزی خورد.شاید بیشتر از بقیه مجموعه ها.در روز شمار یک عشق هم دو سه تا شعر حذف شد و مجبور شدیم چند جمله را هم جابجا کنیم.در حرفهایی که من باید میگفتم و تو باید میشنیدی هم میزان ممیزی کم بود.در مجموع به غیر از مشتری میکدهی بسته میتوانم بگویم خوب بود.البتهای کاش که اصلا ممیزیای در کار نبود.
دقیقا چه قسمتهایی حذف میشود؟
مثلا شعرهایی که شامل کلمهی خیانت بود حذف میشد یا به فرض در بعضی از اشعار که کلمهی خدا آمده بود حذف شدند..ظاهراً روی برخی کلمات حساسیت وجود دارد.
در مورد کلمهی خدا هم ممیزی وجود دارد؟!
شاید خدا در یک مجموعهای بکار رفته بود که فکر میکردند نباید بکار میرفته.نمی دانم به هر حال فکر میکنم خط قرمز کلمهی خدا کمی زیاده روی باشد.ما هم اصراری نداریم که بخواهیم با این کلمه بازی کنیم.اما حذف شعرهای شامل کلمهی خیانت و خدا توجهم را جلب کرد به گونهای که فکر کردم هر کلمهای که با حرف "خ” شروع شود را حذف میکنند(با خنده).این آرزوی هر شاعریست روزی برسد که هرطور دلش میخواهد شعر بگوید.هیچ شاعری از تغییر دادن شعرش راضی نیست.اما در مجموع گرچه شاید با ایده آل ذهنی من مغایرت داشت ولی این میزان ممیزی قابل تحمل بود.
در مورد پارادوکس جنون منطقی بیشتر توضیح دهید.
در اشعار من پارادوکس زیاد اتفاق میفتد.در مورد جنون منطقی هم هر کسی میتواند تعبیر خودش را داشته باشد.من یک غزل دارم که میگوید:” این یک جنون منطقی ست که میخواهمت هنوز.حسی به غیر عاشقی ست که میخواهمت هنوز”.و در جای دیگری هم دارم "برای مرگ پیش از مرگ با عشق، مسیری جز جنون منطقی نیست”.خیلی از جنون ها منطقی اند.مثلا اگر کسی در راه هدفش به دل دشمن میزند همه چیزش را میگذارد میرود و کشته میشود این میتواند یک جنون منطقی باشد.شاعر میگوید " در ره منزل لیلی که خطرهاست ،شرط اول قدم آنست که مجنون باشی”. این جنون بر خلاف منطق نیست بلکه از منطق جنون و عشق پیروی میکند.این با جنونی که صرفا دیوانگی است فرق میکند.این جنون در واقع جمع بین عقل و عشق است.
برخی شاعران جوان را به فقر مطالعاتی و عدم آگاهی کافی در زمینه سرودن شعر متهم میکنند.نظر شما در این باره چیست؟
ممکن است برخی این گونه باشند اما این موضوع کلیت ندارد.ضمن اینکه درست است مطالعه لازم و مفید است اما وقتی شعری قرار باشد بیاید میآید.خیلی از ما شاعرها حرفهای گنده تر از دهنمان میزنیم.نه اینکه این چیز بدی باشد بلکه خیلی هم خوب است.چیزی به ما الهام میشود که شاید بالاتر از سطح مطالعات و معلوماتمان باشد و شاید خودمان هم بعد از گذشت مدتی به آن چه گفته ایم پی ببریم.برای خود من هم اتفاق افتاده.می گویند بیت اول شعر هدیه ایست که به شاعر داده میشود و به او الهام میشود.درست است که هرچقدر معلومات و اطلاعات شاعر بیشتر باشد در یک سری مقاطع به او کمک خواهد کرد اما ما کسانی را هم میشناسیم که سواد آن چنانی نداشتند ،مطالعهای هم نداشتند اما چیزهایی به آن ها الهام شده و در قالب شعر سروده اند که توانسته بسیا موثر باشد.بنابراین لزوماً در هنر یک قانون کلی نداریم.شاعرانی هم که مطالعه میکنند گاهی شعرهایی میگویند که خیلی فراتر از مطالعاتشان است.مسلماً مطالعه سطح آنان را بالاتر میبرد و میتوانند با پرشهای الهام به سطوح بالاتری دست پیدا کنند.اما در کل هر که طبع شاعری خوبی داشته باشد ممکن است بیتی به او الهام شود که خودش هم تعجب کند که از کجا به ذهنش رسیده است و شنونده هم تصور میکند این شعر را عالمی سروده که سال ها مطالعه کرده است. ولی در کل شکی نیست که معلومات شاعر میتواند بر کار او تاثیر بگذارد.
ترانههای سی چهل سال قبل هنوز برای خیلی ها جذاب و دوست داشتنی هستند، ولی تاریخ انقضای کارهای امروزی بسیار کوتاه است.شما دلیل این اتفاق را چه میدانید؟
این زمان کوتاه فقط مختص ترانه نیست.کلا بشر به سمتی رفته که عمر ماندگاری ها کوتاه شده است.فیلمهای سینمایی هم همین گونه اند.ممکن است هنوز مردم بگویند فیلمی همچون "بر باد رفته” که یک اثر کلاسیک سینماست هنوز در خاطره ها مانده اما الان خیلی کارها تولید میشوند که در عین خوب بودن و داشتن حرفهای عمیق و اشاره به ظرایف عاشقانه و لطیف بعد از ده سال دیگر مورد اقبال واقع نمی شوند ودر صدر لیست ذهنی مردم قرار نمی گیرند.این در مورد بازیگران و خواننده ها و ورزشکاران و آثار هنری و حتی کالاهای مصرفی هم صدق میکند.در کل آن قدر تولیدات زیاد شده و همه چیز به قدری در دسترس مخاطب است که جریان ماندگاری مانند گذشته نیست. با توجه به شرایط اجتماعی امروز اگر ترانهای بعد از ده سال هنوز در خاطره ها باشد میتوان گفت این ترانه ماندگار بوده است.عملاً خیلی چیزها مصرفی شده اند.به نوعی فرهنگ دارد به سمتی میرود که تاریخ مصرف ها کوتاه باشد.
آینده ترانه سرایی در ایران را چگونه میبینید؟
با تمام فراز و فرودها و سختی ها،خواه ناخواه پیشرفت خواهد کرد.یکی از آثار مهم هر زبان زندهای شعر و ترانه است.همین الان هم ما ترانههای خیلی خوبی داریم که سروده میشوند ولی ممکن است به دلایل مختلف مجال اجرا نیابند که اگر این مجال را مییافتند شرایط خیلی بهتر میشد..اینکه همه نوع موسیقی امکان اجرا ندارد و همه نوع شعری هم امکان چاپ ندارد یک مقدار فضا را محدود تر کرده و پیشرفت را کند میکند. شاید کندتر و دیرتر، اما به هر حال این اتفاق خواهد افتاد و من آیندهی خوبی را در پیش رو میبینم.
اگر از دیدگاه یک شاعر بخواهید شعر را به هر چیز ممکن تشبیه کنید اولین چیزی که در ذهنتان نقش میبندد چیست؟
شعر را باید به خود شعر تشبیه کرد این بهترین تشبیه است.شعر تجسم فرهنگ،احساسات وعقل است و تلفیقی ست از آن ها.
لطفا کمی دربارهی حرف و حدیثهایی که در رابطه با وجود مافیا در بازار ترانه کشور میشود و اینکه میگویند اوضاع به گونهای شده که برای تولید هر آلبومی کانالهای انحصاری برای ارائه ترانه به وجود آمده و عده خاصی در راس این ماجرا قرار دارند که اگر با ایشان همکاری نکنی و به قولی درتیم آن ها نباشی کار خوب گیرت نمی آید توضیح دهید.
فکر نمی کنم همچین چیزی باشد.ممکن است بعضی ها تیمهای کاری داشته باشند که این اصلاً چیز بدی نیست اما این به معنای وجود باند نیست.مدتی است که این حرف را میزنند ولی هیچ گاه مصداق خاصی وجود نداشته است.بازار آن قدر وسیع هست و آنقدر فضاهای مختلف برای ارائه کار وجود دارد که اگر هم باندی وجود داشت عملاً کنار زده میشد.خیلی ها کارهای خوبی انجام داده اند و مطرح هم شده اند.هر کسی کار خوب ارائه دهد به نتیجه خواهد رسید.دوست دارم کسانی که میگویند بنده باند دارم بیایند بگویند این باند کجاست که خود من هم از آن خبر ندارم.من خوشحال میشوم صحبت دوستانی که این عقیده را دارند بشنوم.بیایند بگویند من مانع کار چه کسی شده ام و نگذاشته ام رشد کند و بالا بیاید.یا به عبارتی زیرآب چه کسی را زده ام.کسانی که این صحبت را میکنند مصداق بیاورند یا هر وقت خواستند بیایند حضوری و رو در رو گفتگو کنیم.
دغدغهی این روزهای شما چیست؟
یکی در زمینهی شعر و موسیقی است و دیگری اینکه در جهت رشد خود به پیش بروم.دیدگاه هایم را محک بزنم و ببینم چقدر از آن ها نیاز به بازنگری و تغییر دارند و توان ایجاد تغییرات لازم در خودم را داشته باشم.
و در آخر توضیح مختصری در مورد خانه ترانه بفرمایید.
دو پنجشنبه در ماه جلسه داریم.21 آبان ماه در فرهنگسرای ارسباران جلسه خواهیم داشت که به ترانه خوانی و تقد ترانه میپردازیم و ورود هم برای عموم آزاد است.
ابتکار/"یکبار برای همیشه" بهروی پرده رفت؛
الوند: مملکتم را دوست داشتم که ماندم و فیلم ساختم
در یکصد و سی و دومین برنامه سینماتک خانه هنرمندان ایران که دوشنبه ۴ آبان در تالار استاد ناصری برگزار شد، فیلم "یکبار برای همیشه" ساخته سیروس الوند بهروی پرده رفت. در ادامه نیز نشست نقد و بررسی فیلم با حضور سیروس الوند، جواد طوسی و کیوان کثیریان برگزار شد.
به گزارش هنرآنلاین در ابتدای این نشست از نحوه ساخت این فیلم پرسیده شد و الوند گفت: "یکبار برای همیشه" سرنوشت غریب و غمانگیزی دارد. اولین طرح سینمایی که در سال ۱۳۵۰ قصد ساخت آن را داشتم، همان چیزی بود که به ساخت این فیلم منجر شد. سعی کردم در این فیلم نیز نشانههایی از آن طرح اولیه را بهکار ببندم. در آن زمان همه، ساخت چنین فیلمی را دیوانگی میدانستند و میگفتند برای موفقیت باید فیلم جاهلی ساخت. از میان فیلمهایم شاید این فیلم تنها موقعیتی بود که توانستم آزادانه فیلم دلخواهم را بسازم. البته در ابتدا به آن ۱۷ اصلاحیه وارد کردند، ولی بعدها در گفتگو با فخرالدین انوار مسائل را حل کردیم. در آن زمان هنوز مجلس در مورد سقط جنین تصمیمی نگرفته بود و شعارها هم برخلاف حالا، "فرزند کمتر زندگی بهتر" بود. ضمن اینکه با به نمایش در آمدن تب مهاجرت ایرانیها به ژاپن هم چندان موافق نبودند. پشت پروانه ساخت فیلم نوشتند "مشروط به آنکه هیچ حرف و تصویری از کورتاژ در فیلم وجود نداشته باشد". این موضوع کار را بسیار سخت میکرد اما به آنها گفتم تنها راه این است که به من اطمینان کنید.وی ادامه داد: به هر حال در نهایت حتی یک فریم هم از فیلم حذف نشد و در جشنواره فجر هم موفق به دریافت جایزه شد. اما متاسفانه امکان نمایش فیلم در خارج از کشور فراهم نشد و فرصت ارزیابی تماشاگران و منتقدان خارج از ایران را از دست دادیم. فیلم "آبادانیها” ی کیانوش عیاری نیز سرنوشت مشابهی پیدا کرد. جشنواره فجر آن سال بسیار پُربار بود و شهید آوینی نیز بهعنوان رئیس هیات داوران، این فیلم را دوست داشت و نقدی نیز در مورد آن نوشت. اولینبار اتفاقی با شهید آوینی مواجه شدم که گفت "با دیدن فیلم شما خستگی از تن ما بیرون رفت”. او یک انقلابیِ مسلمان و متعهد و آگاه بود که هیچ تظاهری در رفتارش دیده نمیشد. سینما را به خوبی میشناخت و فیلم مورد علاقهاش نیز "سرگیجه” هیچکاک بود.
در ادامه الوند گفت: سینمای نورئال ایتالیا بعد از جنگ توانست دنیا را تکان بدهد اما اجازه ندادند چنین سینمایی در ایرانِ پس از جنگ با فیلمهایی مثل "آبادانیها” پا بگیرد. عدهای اندک از سینما نان خورده و میخورند که توسط تمام دولتها تامین مالی میشوند و این به قیمت خاموش شدن امثال کیانوش عیاری تمام میشود که سرمایه سینمای پس از انقلاب ماست. عیاری کارگردانی است که همیشه در انتظار دیدن فیلمهایش هستیم، اما به قول ناصر تقوایی "ما فیلمساز فیلمهای نساخته هستیم». الوند افزود: من انقلاب و مملکتم را دوست داشتم که ماندم و فیلم ساختم. من و امثال من که کم نیستیم، دیده نمیشویم. بنیاد فارابی سر پا مانده تا صرفاً ۵-۶ نفر در این سینما فیلم بسازند، وگرنه دوران خرید نگاتیو از فارابی به پایان رسیده است. اگر فارابی را تعطیل کنند، این افراد بودجهای ندارند که فیلم بسازند. این در حالی است که ما در سینمای ایران حدود ۴۰۰ کارگردان داریم. عدهای گمان میکنند با پخش فیلم خارجی یا پخش فوتبال در سالن سینما میتوانند پای مردم را به سینما باز کنند. در این شرایط تنها نقطه امید، باز هم روزنامهنگاران و منتقدین سینما هستند.وی در ادامه و در پاسخ به سوالی در خصوص چگونگی رها شدن از تصویر مسلط "هامون” در آن زمان و اینکه امروز با دیدن فیلم آنرا نیازمند چه تغییراتی میدانید، گفت: حس خسرو کاملاً از هامون متفاوت بود اما اجرای بیانیِ او، مخاطب را به یاد "هامون” میانداخت. هر بازیگری تیک خاص خود را دارد که اگر آنرا بگیریم، بازی او از دست میرود. تیک خسرو این بود که رل را گیج میکرد و بعد بازی میکرد. اگر اینرا از او میگرفتیم، خلعسلاح میشد. بنابراین برای جلوگیری از تداعی "هامون” تصمیم گرفتم در حین حرف زدن، لکنت داشته باشد. این موضوع را با او در میان گذاشتم و تصمیم نهایی نیز با خود او بود. فیلم را با هر دو حالت تمرین کردیم و در نهایت او موافقت کرد و قرار شد در صحنههایی که دروغ میگوید یا هیجانزده میشود، با لکنت سخن بگوید. اگر این فیلم را امروز میساختم، حتماً حجم موسیقی را کم و پایانبندی را نیز بازسازی میکردم اما ساختار کلی فیلم همین بود. ضمن اینکه چیزی به اسم پایانِ باز که امروز مد شده را هم به هیچوجه قبول ندارم.الوند در پایان در پاسخ به سوال دیگری در خصوص ساخت قسمت دوم این فیلم گفت: حال و هوای زمانه عوض شده است و اصولاً باید پرسید سینمای ایران کجا میرود؟ حق را به طوسی میدهم که میگوید چرا ساخت چنین فیلمهایی استمرار پیدا نکرد؟ اما متهم ردیف اول این وضعیت فیلمساز نیست، بلکه شرایط جامعه است. مگر میشود کیمیایی فیلمسازی را از یاد برده باشد؟ چطور میشود که مجید مدرسی پس از ساخت "بانو” و "دندان مار” و "پرده آخر”، سراغ کلاهقرمزی میرود؟ البته کسی که زیاد فیلم بسازد احتمالاً فیلمهای بد و متوسطش هم زیاد میشود. حتی نمیدانیم اگر کسانی مثل بیضایی و تقوایی زیاد فیلم میساختند کارشان به کجا میکشید، کما اینکه فیلم آخر بیضایی در حد و اندازههای او نبود. اما به هر صورت، شرایط برای ساخت چنین فیلمهایی مهیا نیست.
اعتماد/آخرين تجربه موسيقايي حسين عليزاده منتشر شد
«عشقيم گل» به بازار آمد
اعتماد| «حسين عليزاده» اين روزها در اروپا مشغول برگزاري تور كنسرتهاي خود با «عليرضا قرباني» است. تعدادي از اعضاي گروه ضربانگ او را در اين برنامه همراهي ميكنند البته تعدادي از نوازندگان گروه خودش همآوايان، همان گروهي كه در انتشار آلبوم «عشقيم گل» او را همراهي كردهاند؛ آلبومي كه از روز گذشته در بازار توزيع شده است. چند قطعه از اين اثر البته سالها قبل منتشر شده بود، همان سالهاي جنگ، با نام «سرودهاي آذربايجان» عليزاده آن زمانها جوان، در ادامه تجربيات موسيقايي خود آلبومي را به زبان ديگري منتشر كرد و حالا بعد از چند دهه آن تجربه را به شكلي ديگر تكرار كرده است.
«سرودهاي آذربايجان» با زبان آذري و سازهاي آذري نظير تار آذري و سازهاي عاشيقي اجرا شد؛ حالا اما در «عشقيم گل» اركستراسيون از سازهاي ايراني است؛ اما «معتمدي» آذري خوانده است؛ براي نخستين بار خواننده جواني كه حالا پاي ثابت بسياري از آثار اساتيد موسيقي است. از محمدرضا لطفي اگر بگذريم او در سالهاي آوازخوانياش با فرهاد فخرالديني، مجيد درخشاني و حسين عليزاده آثار متعددي را منتشر كرده است و علاوه بر او «پوريا اخواص» كه به نظر ميرسد بيشترين فعاليتهاي هنرياش همراه با «حسين عليزاده» است و همين روزها هم آلبوم جديدي از او با نام «غمنومه فريدون» را آماده انتشار دارد.
آن اثر درست شش ماه پس از حمله عراق به ايران درآمد و هدف آن دعوت از ايرانيها جهت اتحاد در برابر دشمن بود، به همين خاطر ناصحپور در جايي ميخواند: «آذري لر، توركمن لر، فارس لار، كورد لر، عرب لر يوخدور آمان دشمن اطمينان» - آذريها، تركمنها، فارسها، كردها به دشمن اطميناني نيست- ناصحپور همراه با عاشيقها و نوازندگان اين اثر توانست بهخوبي از عهده اجراي آن قطعه برآيد؛ همان اتفاقي كه حالا براي خوانندگان اين اثر رخ داده است؛ براي «محمد معتمدي» و «پوريا اخواص». «عليزاده» همچنان دلش ميخواهد تا اين همدلي را ايجاد كند و در كنار آن باز هم حضور زنان برايش اهميت بسياري داشته است؛ به همين خاطر است كه «راحله برزگري» هم در اين اثر كنار اخواص و معتمدي خوانده است. عليزاده درباره اين اثر چنين توضيح داده است: «هيچوقت نميخواهيم از اين گروه استفاده ابزاري كنيم. بسياري ميگويند زنها نبايد در كنسرتها حضور داشته باشند؛ ولي هنر بدون وجود زن معنايي ندارد پس در نتيجه به جاي اين قبيل مسائل بهتر است به مشكلات موسيقي بپردازيم. در اين كنسرت قطعات آذري اجرا ميكنيم و ما ميتوانستيم از يك خواننده آذري استفاده كنيم؛ اما محمد معتمدي را انتخاب كرديم تا به عنوان يك خواننده فارسيزبان، نشاندهنده ميزان عشق و احترام من به مردم آذربايجان باشد.»
اما به نظر ميرسد «محمد معتمدي» نيز از اجراي اين اثر بسيار راضي است. او ميگويد كه از همكاري با گروه «همآوايان» بسيار راضي است و به عنوان يك تجربه خوب به آن نگاه ميكند و علاوه بر آن خواندن به زبان آذري نيز برايش تجربه جالبي بوده است: «چند سال پيش خوانندهاي در جشنواره موسيقي فجر ميهمان بود و در قسمتي قطعه الهه ناز را از استاد بنان خواند با وجود اينكه با لهجه خواند؛ اما آنقدر زيبا خواند كه احساس پيوند مشترك بين دو كشور به وجود آورد و اشك همه را سرازير كرد. بسياري زبان ديگري دارند اما به زبان اقوام ديگر ميخوانند و اين كار به نوبه خود بسيار زيبا است. مردم آذربايجان جزو عزيزترين اقوام ايران هستند و به وسيله اين كنسرت ميتوانم عشق خودم را نشان دهم. اين اثر در عين حال كه سبب شد تا در كنار استاد عليزاده باشم تجربه تكنيكال و موسيقايي بسيار خوبي است؛ اما براي خود من اين بيشتر يك اتفاق اجتماعي است تا موسيقايي.»
او همچنين در خصوص همين آلبوم به «موسيقي ما» هم گفته است: «ما خوانندههاي آذريزبان خوبي داريم؛ اما هدف من از اجراي اين كار بيشتر توجه به جنبههاي اجتماعي بوده تا موسيقايي و تكنيكي؛ هرچند كنار استاد عليزاده فعاليت كردن به نوعي اين جنبههاي تكنيكي و موسيقايي را تضمين ميكند؛ اما تاكيد ميكنم كه تلاش داشتهام تا جنبههاي اجتماعي و ملي را تقويت كنم. حالا تا جايي كه تواناييام اجازه دهد، اين تجربه را ادامه خواهم داد. كار كردن روي لهجه مستلزم زمان بسياري است؛ با اين وجود، من اين كار را تا جايي كه بتوانم، ادامه خواهم داد تا به سهم خودم نقش موثري در پيوند قلبي بين اقوام مختلف داشته باشم. البته در تاريخ ايران، هميشه نوعي همدلي ميان اقوام مختلف وجود داشته؛ اما در اين زمان بيش از هر زمان ديگري نياز به اين مساله احساس ميشود..»
آنطور كه معتمدي ميگويد، براي اين اثر علاوه بر چند ماه تمرين همراه با گروه همآوايان، مدتي به تبريز رفته و با موزيسينهاي آن منطقه كار كرده است: «اجراي من كپي آواز ديگران نيست. تمام آوازها را از ديوان فضولي انتخاب و تلاش كردم اكسنتهاي درستي بر اساس نغمههاي موسيقي آذري به آن بدهم.»
«عشقيم گل» (لزگي) شعري از عباس فولادي و ملامحمد فضولي دارد. «ساري گلين» كه از آهنگهاي قديمي و معروف آذري و از آثار قديمي و فولك محسوب ميشود، ديگر قطعه اين اثر است. اين آهنگ قديمي آذري را گروه همآوايان چند سال پيش در قالب آلبوم «به تماشاي آبهاي سپيد» اجرا كرده بود و اين بار نيز اين قطعه با تركيب شعري فارسي از سيروس جمالي در اين اثر آمده است. «سنسيز» و «گل اوينا» ديگر قطعات اين آلبوم هستند كه در يك بسته كامل شامل يك سيدي تصويري از كنسرت گروه «همآوايان» در اسفندماه سال ٩٢ و يك مجموعه صوتي از امروز به بازار آمده است. «محمد معتمدي» قطعات اين اثر را خوانده و «پوريا اخواص» در خطوط موازي و حركات هارمونيك او را همراهي كرده و اين در حالي است كه اين آلبوم همان اجراي زنده كنسرت و بدون ضبط استوديويي است. به هر ترتيب، موسيقي آذربايجان به دستگاههاي موسيقي ايراني نزديك است و بخش موسيقي آذري اين اثر در مايه بيات شيراز تصنيف شده كه از نظر فواصل با آواز بيات اصفهان مطابقت دارد و بخشهايي هم در دستگاه سهگاه است. تنظيمات اين اثر با وجود آذري بودن كلام، بر اساس سازهاي ايراني تنظيم شده؛ اما فضا و اركستراسيون به گونهاي است كه مخاطب -حتي آذريزبان- اين مساله را متوجه نميشود.
«عشقيمگل» در يك بسته كامل شامل يك سيدي تصويري از كنسرت گروه «همآوايان» در اسفندماه سال ٩٢ و يك مجموعه صوتي از ديروز به انتشار درآمده است. در اين اثر پژمان حدادي (سازهاي كوبهاي)، سيامك جهانگيري (ني)، بهنام ساماني (دف و سازهاي كوبهاي)، نگار بوبان (عود)، پريچهر خواجه (قانون)، رادمان توكلي (تار)، علي بوستان (سهتار)، سينا جهانآبادي (كمانچه)، سياوش برهاني (بمتار)، محمد انشايي (قيچك)، وحيد اسداللهي (نقاره)، پوريا اخواص، راحله برزگري و صبا حسيني (همخوان) هنرنمايي كردهاند.
اعتماد/همه دردسرهاي يك فيلم با تهيهكنندگي «بابك زنجاني»
«نقش نگار» تنها حضور ملك مطيعي بعد از انقلاب است
اعتماد| «نقش نگار» فيلمي از علي عطشاني است كه حدود سه سال پيش ساخته شد اما هنوز امكان اكران عمومي پيدا نكرده است. اين فيلم با سرمايه بابك زنجاني در سكوت خبري توليد شد. اما در مراسم پايان فيلمبرداري با حضور عوامل عنوان سرمايهگذار اعلام و حتي اين مراسم در رستوران وي برگزار شد. از همان زمان حاشيههاي اين فيلم به واسطه حضور زنجاني در «نقش نگار» اوج گرفت. پس از آن حضور ناصر ملك مطيعي بازيگر قديمي سينما نيز به اين حاشيهها بيشتر دامن زد و همه اين عوامل باعث شد كه همان سال در جشنواره فجر هم امكان نمايش پيدا نكند. پس از دستگيري زنجاني سوالاتي مبني بر تكليف سرمايه اين فيلم مطرح شد و آنها پس از رفع اين مشكل و گرفتن مجوز براي حضور ملك مطيعي تصميم به اكران عمومي فيلم گرفتند. اما هنوز اين شرايط فراهم نشده است. در همين ارتباط و شرايط اكران «نقش نگار» با اين كارگردان سينما گفتوگو كرديم.
حالا كه مجوزهاي لازم را براي اكران عمومي «نقش نگار» داريد چرا اين فيلم روي پرده نميرود.
ما پس از گرفتن اين مجوزها قرار بود فيلم را شهريور ماه اكران كنيم كه همان زمان فيلم «محمد(ص)» اكران عمومي شد. به همين دليل تصميم گرفتيم كمي زمان نمايش را به عقب بيندازيم. به همين دليل درصدد هستيم در آبان ماه در صورت فراهم شدن شرايط، «نقش نگار» را اكران كنيم. مدتي پيش آقاي ملك مطيعي همانطور كه ميدانيد در بيمارستان بستري بود. هنوز هم خيلي شرايط مساعدي ندارند. فكر ميكنم اكران عمومي «نقش نگار» خبر خوبي براي او باشد و قطعا روي وضعيت جسمي و روحياش هم تاثير ميگذارد چرا كه اين فيلم تنها حضور ملك مطيعي بعد از انقلاب است و سرنوشت اين فيلم براي او هم اهميت دارد.
شما مجوزهاي لازم را با توجه به مشكلاتي كه براي سرمايهگذار فيلم به وجود آمد، دريافت كرديد. اما با وجود اينكه زنجاني هماكنون در زندان است و اموالش مصادره شده است سود حاصل از اكران فيلم در صورت نمايش «نقش نگار» به حساب چه كسي واريز ميشود.
من براي ساخت «نقش نگار» مستقيما با زنجاني كار كردم. در حال حاضر هم سورينت فيلم كمپاني فيلمسازي زنجاني زيرنظر محمود ديني اداره ميشود. اين مجموعه هنوز پروژههايي مانند «نقش نگار» دارد كه بايد وضعيت آنها پيگيري شود. آنطور كه من ميدانم اموال زنجاني به شركت نفت منتقل شد. سرمايه اين پروژه هم جزو اموال او محسوب ميشود. البته زنجاني در اين فيلم سهم بيشتري نسبت به من در بخش سرمايهگذاري دارد. قطعا محمود ديني مسوول پيگيري وضعيت سود اكران فيلم است. اتفاقا يكي از معضلاتي كه درباره اكران اين فيلم وجود داشت بحث درآمد حاصل از اكران يا فروش نسخه ديويدي فيلم بود كه فكر ميكنم ار طريق دادستاني اين موضوع حل شد.
چه پيشبينياي از اكران فيلم داريد؟ با توجه به حاشيههايي كه براي «نقش نگار» به وجود آمده و تركيب بازيگراني كه اين فيلم دارد.
«نقش نگار» براي من فيلم متفاوني به لحاظ ساختار و قصه است. به همين دليل در كارنامه كاريام هم جايگاه خاصي دارد. فكر ميكنم جدا از حاشيههاي به وجود آمده، قصه فيلم بتواند براي مخاطب جذاب باشد و با آن ارتباط برقرار كنند. از طرفي يقين دارم كه مخاطب براي ديدن استاد ملك مطيعي كه سالها روي پرده سينما ديده نشدهاند، به سينما ميآيد. از طرفي فكر ميكنم يادگاري خوبي براي حضور آقاي ملك مطيعي باشد.
شما بعد از «نقش نگار» فيلم «پارادايس» را در آلمان جلوي دوربين برديد. اين فيلم هماكنون در چه مرحلهاي است؟
بله فيلمبرداري اين فيلم در آلمان، مادريد و ايران انجام شد. هماكنون آماده نمايش شده است. هنوز درباره اينكه در جشنواره فجر حضور داشته باشد يا نه تصميمي نگرفتهام. چون طبق صحبتهايي كه با ارشاد داشتم ترجيح ميدهم براي فيلم حاشيهاي به وجود نيايد. فكر ميكنم نمايش آن در جشنواره فجر حساسيتهايي به همراه داشته باشد.
اين حساسيت به خاطر شخصيت روحاني فيلم است؟
فيلم بيشتر درباره تبليغ تشيع و رد روايتهاي بدلي از اسلام همچون طالبان و داعش است. تلاش كردم اين قصه را در بستر كمدي به تصوير بكشم. اما تمامي اين مسائل در چارچوب قانون و رعايت خط قرمزها است. به همين دليل فكر ميكنم اين حضور شايد خيلي به نفع فيلم نباشد.
مشغول ساخت كار جديدي نيستيد؟
تصميم دارم روي فيلمنامهاي از پيمان عباسي با عنوان «تيارا» كار كنم. قصه بسيار عاشقانهاي دارد و بهشدت فضاي كار من را جذب كرد. سعي ميكنم پس از گرفتن پروانه ساخت فيلمبرداري را شروع كنم تا براي جشنواره فجر امسال آماده نمايش شود.
افکار/به آنها که نگرانم هستند، بگویید خوبم
افکارپرس: ژاله علو از هنرمندان پیشکسوت کشورمان که مدتی است در عرصههای هنری فعالیت ندارد، این روزها بیشتر در منزلش استراحت میکند.
این چهره ماندگار که پیشتر هم با ایسنا گفتوگوی کوتاهی داشت و تاکید کرده بود که حالش خوب است، بار دیگر خطاب به آنهایی که نگرانش هستند و در تلویزیون و رادیو سراغش را میگیرند، گفت: از من خبری نیست اما حالم خوب است و در منزلم استراحت میکنم ولی همچنان مردم را دوست دارم و به مردمی که نگران من هستند، میگویم که حالم خوب است.
او گفت: ترجیح میدهم این روزها بیشتر به خودم برسم؛ به همین خاطر تصمیم گرفتهام فعلا کار نکنم. دیگر کار بس است. فعلا استراحت میکنم.
علو همچنین یادآور شد که تازه از سفر بازگشته است و خدا را شکر این روزها کسالتی ندارد.
این دوبلور و گوینده پیشکسوت، اردیبهشت ماه امسال نیز با ایسنا گفتوگویی انجام داده و دربارهی ادامه فعالیتش در رادیو و بازگشت به این رسانه اظهار کرده بود: مدتی بود که در رادیو کار خاصی نبود، بنابراین ترجیح دادم استراحت کنم.
وی همچنین اعلام کرده بود که حدود یک سال است که برای رادیو کار نمیکند اما اگر زمانش فرا برسد و کاری باشد که دوست داشته باشد حتما به رادیو برمیگردد؛ چراکه رادیو را خیلی دوست دارد.
ژاله علو متولد 1306 تهران است. او از برگزیدگان هشتمین همایش چهرههای ماندگار در سال 1389 معرفی شد.
از نخستین فعالیتهای هنری علو گویندگی زنده در رادیو است. همچنین از کارهای تلویزیونی این هنرمند پیشکسوت میتوان به سریالهایی چون «تفنگ سرپُر»، «شیخ بهایی»، «روزی روزگاری»، «امیرکبیر»، «مختارنامه»، «مشق عشق»، «روزهای زندگی» و ... اشاره کرد.
اطلاعات/تمدید فراخوان جایزه کتاب سال
معاون فرهنگی-پژوهشی خانه کتاب از تمدید زمان ارسال آثار برای شرکت در فراخوان جایزه کتاب سال تا ۱۰ آبان خبر داد.
به گزارش ایسنا، افشین داورپناه معاون فرهنگی پژوهشی خانه کتاب گفت: با توجه به اینکه امسال ثبت نام در جایزه کتاب سال صرفاً به صورت الکترونیکی و از طریق سایت اینترنتی امکانپذیر است و این فرآیند برای نخستینبار اجرا و تجربه میشود، میزان آثاری که برای این منظور در سایت کتاب سال ثبت نام کردهاند و همچنین آثار رسیده به دبیرخانه بسیار امیدوارکننده است.
او درباره تعداد آثاری که تا کنون برای شرکت در جایزه کتاب سال ثبت نام کردهاند گفت: در طول کمتر از یک ماهی که از اعلام فراخوان عمومی جایزه کتاب سال میگذرد تا کنون (تا روز ۲۸ مهرماه)، بیش از سههزار عنوان کتاب برای شرکت در جایزه کتاب سال ثبت نام کردهاند.
وی افزود: این آثار در ۷۱ گروه (رشته) دستهبندی شدهاند که از این تعداد بیشترین آثار در بخش داستان تالیفی و ترجمه کودک (در مجموع ۱۴۰ عنوان کتاب) و پس از آن شعر و نثر معاصر (۱۴۰ اثر)، تاریخ (۶۰ اثر) و روانشناسی (۴۱ اثر) قرار دارد.
داورپناه در پاسخ به این که آیا در همه موضوعات، آثاری به دبیرخانه جایزه کتاب سال ارسال شده است گفت: بله در تمام موضوعات ناشران و پدیدآورندگان کتاب ارسال کردهاند.
او با تاکید بر ارتقای سطح و نوع برگزاری سی و سومین دوره جایزه کتاب سال نسبت به سالهای پیشین، در توضیحاتی درباره تفاوت فرآیند برگزاری این دوره از جایزه کتاب سال نسبت به سالهای قبل، گفت: در سالهای گذشته، همه کتابهایی که در طول سال پیشین منتشر شده بود در چند مرحله توسط هیئت داوران بررسی میشد و حتی بدون اینکه ناشر، نویسنده یا مترجم کتاب مطلع باشد، کتابش در فرآیند داوری جایزه سال قرار میگرفت. این فرآیند از چند نظر قابل نقد بود؛ نخست اینکه، تعداد آثاری که باید در مرحله اول بررسی میشد، گاه به بیش از ۲۰ هزار عنوان کتاب بود. برای مثال، در سال ۱۳۹۳، بیش از ۲۴ هزار کتاب در مرحله اول بررسی شد.
اطلاعات/وزیر فرهنگ: ترجمه متون فاخر باعث ترویج فرهنگ ایرانی اسلامی است
مراسم رونمایی از طرح حمایت از ترجمه و نشر آثار فارسی به زبانهای دیگر ( Translation of Persia) دیروز به همت مرکز ساماندهی ترجمه و نشر معارف اسلامی و علوم انسانی سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی برگزار شد.
در این مراسم علی جنتی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی ترجمه را ابزار گفتوگو، تعامل و ارتباط میانفرهنگی خواند و گفت: فرهنگ و اندیشه ایران اسلامی در طول تاریخ همواره اهل تعامل و گفتوگو و سازندگی از راه ارتباط با سایر ملل و فرهنگها بوده و بخشی از این بالندگی از مسیر ترجمه میسر شده است.
او سپس به نقش ترجمه در رشد و گسترش تمدن اسلامی در دوره اسلامی اشاره کرد و گفت: از رهگذر ترجمه بود که خوانندگان فارسیزبان با مجموعه بسیار گرانقدری از رشتههای گوناگون دانش از پزشکی، نجوم و جغرافیا گرفته تا تاریخ و فلسفه آشنا شدند و آثار ایرانی نیز در معرض خوانش دیگران قرار گرفت.
وزیر ارشاد همچنین به اولین آشنایی اروپاییان با ایران و اسلام در قرنهای میانه و معاصر اشاره کرد و گفت: در طول این دوره صدها کتاب و مقاله از آثار جاودانه و جهانی ایرانی توسط غربیها به زبانهای اروپایی ترجمه شد که از جمله آنها ترجمه قرآن کریم به لاتین، کتاب قانون شیخالرئیس ابوعلیسینا و آثاری در حوزه حکمت اسلامی و همچنین آثار ادبی ماندگاری همچون شاهنامه فردوسی، نظامی گنجوی، سعدی، حافظ، خیام و مولانا را میتوان نام برد.
جنتی گفت: از دوره مشروطه جریان ترجمه روند دگرگونی یافت و آن بیشتر انتقال دانش از دیگر ملتها و فرهنگها و ایجاد فضای فکری و اجتماعی جدید در جامعه ایران بود؛ روندی که تا به امروز نیز کمابیش ادامه داشته است.
او با اشاره به گسترش علوم انسانی و حوزههای مختلف فرهنگ و فعالیتهای فرهنگی گفت: در دوره جدید خصوصا با رشد صنایع فرهنگی و تحولات جدید جهانی، حوزه فرهنگ هم دچار دگرگونی شده و فرهنگهای مختلف به سمت همگونی پیش میروند. در اینجا اصل روابط فرهنگی بر محوریت صنایع فرهنگی استوار است که جزء مهم آن کتاب است. صنعتی که همیشه و همهجا در دسترس بوده و مهمترین وسیله ارسال پیام به شمار میرود. استفاده مناسب از این ابزار میتواند پیامدهای سازندهای داشته باشد و استفاده نادرست از آن نیز باعث تخریب و ویرانی رابطه ملتها و دولتهاست.
جنتی سپس به نقش ترجمه و نشر بینالمللی در ارتباطات بینافرهنگی اشاره کرد و در حوزه ترجمه گفت: مدتهاست که میان اهل فن ترجمه بحث رجحان مترجم بومی داخلی و یا مترجم غیربومی در ترجمه آثار فارسی مطرح است. طرفداران هر یک ادلهای بر اقامه دعوی خود دارند و محاسن و آسیبهای هر یک را نمایان میکنند اما به نظر میرسد برای گریز از لغزشهای ترجمه شیوه همکاری دوسویه در ترجمه یعنی مترجم ایرانی و خارجی در کنار هم میتواند راهی برای اعتلای ترجمهها باشد.
جنتی با برشمردن برخی از فعالیتها در حوزه ترجمه در اوایل انقلاب اظهار کرد: امروز که در مسیر ساماندهی قرار گرفتهایم با مشکلات عدیدهای روبهرو هستیم، مشکلاتی مانند ایرانهراسی، اسلامهراسی و شیعههراسی که محدودیتهایی پیشروی فعالیتها ایجاد کرده است و باید با ترجمه و نشر متون فاخر این هراسهای بیپایه و اساس را زدود.
وزیر ارشاد در ادامه تأکیدهای مقام معظم رهبری در حوزه ترجمه ادبیات دفاع مقدس را چراغ راه دانست و گفت: تأکید بر ترجمه ادبیات دفاع مقدس یک مصلحت نیست بلکه ضرورتی علمی و فرهنگی است تا به جهانی که ایران را در واقعه جنگ تنها گذاشت و یا در کنار دشمن ایستاد آگاهی ببخشد و دریابد چرا چنین رویدادی در تاریخ ایران اسلامی رقم خورده است.
او همچنین به برخی از راهکارها برای اجرایی شدن طرح حمایت از ترجمه آثار فارسی به سایر زبانها از جمله آموزش ترجمه بینافرهنگی در سطوح مختلف علمی و تربیت مترجمان زبده، اعطای بورسیههای تحصیلی به خارجیان در رشتههای مترجمی و اعطای بورسیههای تحصیلی به مترجمان برگزیده ایرانی در دانشگاههای داخل و خارج پرداخت. در ابتدای این مراسم، قهرمان سلیمانی معاون پژوهش و آموزش این سازمان در سخنانی این طرح را وسیلهای برای تشویق ترجمه کتابهای فارسی به زبانهای دیگر به وسیله پرداخت بخشی از هزینهها به مترجمان و ناشران عنوان کرد و گفت: تجمیع تولیدات علمی و ادبی ایران، معرفی اندیشه و تمدن اسلامی، افزایش دامنه مخاطبان و حضور در بازارهای جهانی کتاب مهمترین دلایل ایجاد چنین طرحی است.
وی ادامه داد: ما برای تدوین این طرح تجربه ۴۲کشور دنیا را به دست آورده و به این نتیجه رسیدیم که مهمترین مشکل ترجمه، هزینه بالای آن و ارسال کتاب به خارج از کشور در کنار حساسیتهای این کار و نداشتن شبکه توزیع مناسب است.
در ادامه مراسم، ابوذر ابراهیمی ترکمان رئیس سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی در سخنانی با اشاره به ماجرای انجام نخستین ترجمه کتاب در ایران از زبان فرانسه و آلمانی به فارسی در دوران امیرکبیر، گفت: ترجمه معکوس در ایران عمدتاً توسط نیروهای سیاسی چپ که از کشور فرار کردند رخ داد و وسیلهای برای امرار معاش آنها شد، به همین خاطر هم بود که عمده ادبیات چپگرای ما به روسی تبدیل شده است.
ترکمان با اشاره به اینکه شورای عالی انقلاب فرهنگی در سال ۸۹مسئولیت ترجمه کتاب به زبانهای غیرفارسی را به سازمان تحت مدیریت وی واگذار کرده است، گفت: در دفتر مقام معظم رهبری نیز شورای سیاستگذاری بینالملل مصوب کرده که هیچ دستگاهی جز از طریق سازمان به ترجمه کتاب نپردازد.
وی در ادامه با بیان اینکه برای طرح موسوم به (TOP) از تجربه ۴۲کشور دنیا در زمینه ترجمه استفاده شده است، تصریح کرد: به حساب ما ترجمه در هر کشوری به طور حداقلی ۲۵دلار برای هر صفحه هزینه دارد که با اضافه شدن هزینه چاپ و ویرایش حدود ۴۰دلار در هر صفحه میشود. ما در طرح خودمان به کل دنیا از طریق رایزنیهای فرهنگیمان فراخوان دادهایم که آثاری را برای ترجمه داریم که اگر مورد ترجمه قرار بگیرند بین ۳۰تا ۷۰درصد از سوی ما حمایت میشوند که ۳۰درصد حمایت برای کتابهایی است که ناشر دوست دارد ترجمه شود و ۷۰درصد برای کتابهایی که ناشر تمایلی به ترجمهاش ندارد.
رئیس سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی ادامه داد: ما به ناشر خارجی میگوییم که اگر این کتابها را ترجمه و چاپ کردید، ما بخشی از آن را از شما میخریم، اما شرط این است که کتاب به کتابخانهها و مجامع علمی تحویل داده شود. به حساب ما با پولی که سابق بر این برای ترجمه یک کتاب پرداخت میشد، در این طرح تازه میتوان ۷کتاب را ترجمه کرد؛ با این شیوه ناشر بینالملل اعتبارش را بیهوده برای یک ترجمه هزینه نمیکند و ما نیز از ترجمههایی که خود آن را تایید کردهایم، حمایت میکنیم.
ایران/مرضیه برومند به «ایران» میگوید از تکرار نام «مدرسه موشها»، «خونه مادر بزرگه» و «کلاهقرمزی» خوشحال نیست
گناه ماست اگر بچه ها به تبلت پناه برده اند
در میان نسل اول و دوم انقلاب کمتر کسی است که از آثار مرضیه برومند برای بچهها خاطرهای نداشته باشد. او یکی از شناختهشدهترین نامهایی است که در حوزه سینمای کودک و نوجوان ثبت شده است. فیلمهایی چون «شهر موشها»، «الو الو من جوجوام» و «مربای شیرین» را در کارنامه سینمایی و مجموعههایی چون «مدرسه موشها»، «خونه مادربزرگه»، «قصههای تا به تا» و... را در کارنامه تلویزیونی خود ثبت کرده است؛ آثار محترمی که علاوه بر جذابیت و وجه سرگرمکنندگی، هم انتقال مفاهیم و هم آموزش غیر مستقیم را مدنظر قرار داده است. سازنده «شهر موشها» همچنین در سال گذشته ضمن یادآوری خاطرات گذشته نسخهای به روز و متناسب با سلیقه نسل جدید کودک از این اثر ارائه کرد که توانست عنوان پرفروشترین فیلم تاریخ سینمای ایران را هم از آن خود کند. این کارگردان خوشقریحه و خلاق همواره درک و شناختی دقیق از دنیای کودک و سطح سلایقشان دارد. در این گفت وگو سراغ مرضیه برومند رفتیم تا ضمن مرور خاطراتش درباره شرایط کاری آن روزها، مشکلات برنامهسازی کودک را در این روزها جویا شویم...
ë فضای دوران کودکی مرضیه سادات برومند یزدی چطور شکل گرفت که اینچنین روزگارش همچنان با دنیای کودک و تصویر گره خورده است؟
دوران کودکی من شاد، فعال و پر از شیطنت و سرزندگی بود. در عین حال که پابهپای پسر بچهها از درخت بالا میرفتم و لشکر کشی میکردم، در گوشه حیاط خانه با چراغ و قابلمه و قوری و اسباببازی مختص دختربچهها سرگرم میشدم. عروسکم هم از همان عروسکهای پنجزاری بود که اغلب همبازی همنسلان من بود؛ عروسکهایی پلاستیکی که دست و پایشان مفصل داشت و سرشان هم میچرخید. این عروسک بدون لباس فروخته میشد و اینفرصت را میداد که ما خودمان برایش لباس بدوزیم. یک مادر غریزی هنرمند داشتم که پر از خلاقیت بود و ایدههای قشنگی برای سرگرم کردن ما داشت؛ یک بقچه داشت که در آن یک کلاه و چادر کوچک و لباس محلی و پارچههای رنگارنگ بود. هر وقت میخواست بچهها را سرگرم کند بقچهاش را میآورد و نمایش کار میکردیم یا اینکه رؤیاهایمان را بازی میکردیم. با همین زمینه وقتی به مدرسه رفتم تئاتر کار میکردم. یک دختربچه دبستانی گروه تئاتر داشت. نمایش بازی میکردم، سرود میخواندم، دکلمه میکردم، روزنامه نگاری میکردم و البته شیطنتهای زیادی هم داشتم که به خاطر آن نیمچه توبیخی هم میشدم اما به خاطر همین فعالیتهای فرهنگی چون میدانستند که در مسابقه بین مدارس میتوانیم خودنمایی بکنیم زیر سبیلی در میکردند.
ë رفته رفته و بعد از ورود به دبیرستان این علاقه جدیتر و شرایط برای تجربه فضای حرفهای هم فراهمتر شد.
بله. در دوران دبیرستان به شکل جدیتر تئاتر کار کردم. من و سوسن تسلیمی در دوران هفتم دبستان هم محلی و هم مدرسه بودیم، شدیم جفت و این جفت خیلی کارها کرد در دوران دبیرستان. کلاس سوم دبیرستان از ساعت مدرسه میزدیم و برای برنامه جوانان رادیو که خانم عذرا وکیلی کارگردانی آن را به عهده داشت نمایشهای مخصوص جوانان بازی میکردیم. هر بار هم از سوی مسئولان مدرسه توبیخ میشدیم که بالاخره یک جوری رفع و رجوع میشد. بعد از مدتی گروهمان با پسران منطقه همکاری کرد و به صورت مشترک تئاتر اجرا میکردیم و حتی در اردوهایی که برگزار میشد با گروههای دیگر شهرستانها آشنا شدیم که بعدها جزو همکارانمان شدند؛ درست است که الان شرایط مدارس تغییر کرده اما کسی که جوشش درونی داشته باشد بالاخره راه خودش را بهنوعی باز میکند مگر میشود یک عده دور هم جمع باشند و کسی که استعداد نمایش و بازیگری دارد به یک شکلی خودش را نشان ندهد. ما تا همین اواخر در مراسم سیزده به در خانوادگی دور هم جمع میشدیم و برای تفریح نمایش درست میکردیم.
ë اما امروز بر اساس مقتضیات زندگی شهری و صنعتی شاهد تحول در ساختار معیشتی و خانوادگی هستیم و دیگر تصور چنین دورانی برای نسل کودک به نوعی رؤیاپردازی است.
بله. اغلب همنسلان من کلی عکس و خاطره از شادی دوران کودکی دارند اما ببینید آیا نسل کودک امروز شاداب است؟ نیست! بچههای شادابی نداریم همه پناه بردهاند به بازیهای کامپیوتری و تبلت و... گناه و تقصیر این اتفاق هم بر ماست. مقصودم امثال من و آدمهایی است که در بخش فرهنگ کار میکنند و همچنین مسئولان فرهنگی و آموزش کشور است، مسئولانی که فراموش کردهاند هیچ چیز نمیتواند جای موسیقی و نمایش را برای کودک بگیرد. با وجود این وظیفه دارم بگویم ما بچههای شاد و امیدوار و سرزنده نداریم و آثاری هم که برای بچهها تولید میشود بخصوص در سینمای کودک و نوجوان همگی سیاه و حاکی از بدبختی و فقر است. بخشی از این اتفاق را میتوانیم ناشی از نگاه فیلمسازها به جشنوارههای خارجی عنوان کنیم اما بخش اعظم آن برگرفته از روحیهای است که ما برای بچهها، نوجوانان و جوانانمان بهوجود آوردهایم.
برای تغییر این وضعیت چه کسانی باید دست به کار شوند؟
از من دستاندرکار به ظاهر هنرمند بگیر تا مسئولان فرهنگی و سیاسی. در چند سال گذشته شرایط اقتصادی مملکتمان به گونهای شده است که گویا بیخیال فرهنگ شدهایم. در حالی که در دیگر کشورها بشدت روی تربیت بچهها سرمایهگذاری میشود. همین چند شب پیش در یکی از شبکههای ماهوارهای شهرکی را نشان میداد که سالها آرزوی ساخته شدن آن را داشتم و تماماً تصویر تخیل من بود؛ شهرک کار و علم مخصوص بچهها. بچهها در این شهرک رها میشدند تا شغل مورد علاقهشان را تجربه کنند. با رعایت مسائل ایمنی ابزار و وسایل همه مشاغل در ابعاد کوچک تهیه شده و به عنوان نمونه بچهای که دلش میخواهد خلبان شود، میتواند داخل هواپیما بنشیند و پرواز را تجربه کند. گویا نمونه مشابه این شهرک در شهر مشهد هم در حال احداث است که اتفاق مبارکی است. اتفاقاً چند روز پیش با آقای جبلی راجع به همین موضوع صحبت میکردیم که بچهها از کودکی تا حدودی تکلیف وعلاقهمندیشان معلوم است اما مجبورشان میکنیم که 12 سال درس بخوانند و فرمول حفظ کنند و در نهایت مثلاً نقاش شوند، واقعاً خیلی عجیب و غریب است. در کشورهای اروپایی برای بچهها کار میکنند اما ما برای نسل کودک چه کار کردهایم جز اینکه به طور خشک و رسمی بخواهیم که بچهها یکسری چیزها را رعایت کنند.
ë بسیاری از برنامههایی که در این سالها برای کودکان تولید شده است غیرکارشناسی و بدون اعمال نظر کارشناس تربیت کودک بودهاند که مشکلات پنهان و آشکار بسیار را به دنبال داشته است. همواره کارهای شما از درک و شناخت صحیح از مخاطب روایت دارد اما با وجود این در صحبتهایتان به این نکته اشاره کردید که کتابهای روانشناسی و رفتارشناسی کودک مطالعه نکردهاید. این شناخت دنیای کودکان از کجا میآید؟
غریزی است. خیلی غریزی. شاید به خاطر اینکه همیشه خاطرات کودکی من یک بستر مناسب بود حتی برای امروزم. خاطرات کودکیام از آدمها، رفتارها، محلهمان، خانواده و... من همه را به دقت در عالم بچگی ناخودآگاه زیر نظر میگرفتم. برای هر کس که میخواهد کار فرهنگی یا نمایشی انجام دهد نگاه به دنیای پیرامون و آدمها خیلی مهم است. یک نویسنده نمیتواند خوب داستان بنویسد بدون اینکه دنیای اطرافش را بخوبی بشناسد، خانواده خودش را بشناسد، به ظرایف رفتاری آنها توجه کرده باشد و آنها را درک کند و خودش را جای آنها بگذارد... برای من اگر موفقیتی وجود دارد غریزی است. حاصل مطالعات نه مستقیم روانشناسی بلکه مطالعه زیاد ادبیات است. در دوران کودکی، نوجوانی و جوانی، واقعاً کتابخوان بودم. در 16-15 سالگی رومن رولان، چخوف، برشت، کامو و سارتر میخواندم. عادت به مطالعه داشتم و همه اینها در شکلگیری شخصیت، جهانبینی و نگاه من تأثیر گذاشت.
ë سینمای کودک بر خلاف دهه 60 که رونق سینماها -به خاطر فیلم برای بچهها- بود در رکود به سر میبرد و فیلمی مناسب بچهها تولید نمیشود. متأسفانه برنامههای تلویزیونی کودک هم این روزها به لحاظ بار اجتماعی، فرهنگی و تربیتی در سطح ضعیفی است. در مرور برنامههای موفق تلویزیونی هم همچنان «خونه مادربزرگه» و «مدرسه موش ها» و...است که به ذهن میرسد. چرا دیگر چنین مجموعههای خوبی تولید نمیشود. برنامهسازان حرفهای کودک کجا هستند؟
سازندگان کار کودک باید نسلهای بعد از من باشند اما ما به نسلهای بعد از خودمان چه دادهایم چه شرایطی برای رشد و بالندگی آنها ایجاد کردهایم. چرا همچنان از «مدرسه موشها»، «خونه مادر بزرگه» و «کلاهقرمزی» نام میبریم تکرار این نامها ما را خوشحال نمیکند، کافی است دیگر! من شرم میکنم وقتی دوباره از ما اسم میبرند چرا ما تداوم نداریم نسل بعدی باید تداوم امثال من باشد. باید به جوانانمان اطمینان کنیم و شرایطی را فراهم کنیم تا حالشان خوب باشد. چون حالشان خوب نیست؛ پناه میبرند به آثاری که مناسب سنشان نیست همه آنها آرزوهایی دارند که مایه شرم ماهایی است که احساس مسئولیت میکنند. چرا باید آرزوی یک جوان ایرانی مهاجرت از میهنش باشد. با دوستان که صحبت میکنیم بر این موضوع تأکید داریم که امروز باید با آثارمان این را جابیندازیم که «من وطنم را دوست دارم»، «من آب و خاکم را دوست دارم»، «من مردم کشورم را دوست دارم» و... در کدام یک از آثار این مفاهیم دیده و منتقل میشود؛ عشق به کشور، عشق به مملکت، عشق به سرزمین و... آن زمان که مجموعه «خونه مادر بزرگه» را میساختم بچههای این مرز و بوم داشتند عشقشان را به کشور ثابت میکردند و جوانها در جبههها میجنگیدند. جنگ تمام شده و دوران بعد از جنگ، دوران سازندگی است که فقط سازندگی مادی نیست، سازندگی روحی هم هست. آیا ما قدر این دوران را دانستیم و توانستیم، آن را بسازیم! نتوانستیم، چرا که مسائل فرهنگیمان هم تحتالشعاع مسائل سیاسی قرار گرفت و حالا همه چیزمان سیاسی شده است. برخی از آنهایی هم که تریبون دارند از آن استفاده میکنند، برای اینکه بتوانند اغراض سیاسیشان را در قالب فرهنگی ارائه کنند و اگر فیلمی ساخته میشود بر اساس منفعتهای سیاسیشان از آن پشتیبانی یا با آن مخالفت کنند. ایراد بر هر دو طرف است چه آنهایی که با این نگاه فیلم میسازند و چه طرفداری جناحی از این آثار. ما باید فرهنگ و هنر را از دست سیاست نجات بدهیم.
ë یعنی به اعتقاد شما مسبب چنین وضعیتی این موضوع است که سرمایهگذاری روی نسل بعدی شما انجام نشده است؟
نسل بعد از من که با هم کار میکردیم، مسعود کرامتی، ایرج طهماسب و حمید جبلی و دیگر دوستانی هستند که خیلی هم فعالند. نسلهای بعد از اینها تربیت نشدند یعنی دهه 70 و 80 حضوری ندارند. تقصیر خودشان هم نیست، به آنها فرجه و فرصت ندادند. خودشان هم که انرژی روحیشان کم بود پا پس کشیدند. بحث مفصلی است و در یک مصاحبه نمیگنجد. اما آنچه مسلم است اینکه ما در زمینه فرهنگی برای بچهها کار نکردیم؛ فضای مدارس ما فاجعه است. ما هنوز یک سرود خوب نداریم که صبح سر صف مدرسه با خواندن و شنیدن آن شاداب شوند و به کلاسهایشان بروند و در آن مفهوم دین و خدا و سرزمین و مملکت و امید و شادی و علم و دانش باشد ولی شاداب هم باشد. آیا در این سالها در زمینه موسیقی کودکان کار شده؟ اصلاً یک وقتهایی موسیقی را هم زیر سؤال بردهایم.
ë آیا در دوره طلایی سینمای کودک و مجموعههای تلویزیونی شرایط کار فراهم بود که چنین آثار درخشانی تولید شد! به عنوان نمونه خود شما مگر در زمان ساختن بخش دوم «خونه مادربزرگه» از صداوسیما اخراج نشدید اما با علاقه پای کار ایستادید و آن را ساختید.
الان عشق کم شده است. باز هم از آقای جبلی نقل قول کنم که میگفت «مگر کسی به مجنون پول داده بود که عاشق لیلی شود» یا مثلاً حافظ که این دیوان بینظیر را از خود به یادگار گذاشته است کسی به او پول داده بود که این کار را انجام بدهد. الان جوانهای ما مادی شدهاند هر کاری که میخواهند انجام بدهند، اول به دنبال پول و منفعت مالی هستند حتی جوانی که میخواهد کار اولش را بسازد میگوید چرا پول نمیدهید من فیلمم را بسازم. اصلاً به خاطر پول نبود که کار میکردیم. با بیپولی کار میکردیم. با دستهای خودمان عروسک میساختیم و توقع پول نداشتیم. همه و همه این کارها را میکردیم چون دلمان خوش بود. با همه این احوال چندین بار رئیس وقت صدا و سیما، مرا از تلویزیون بیرون کرد و من زیر بار نرفتم و کارم را انجام دادم. با بدبختی در حال ساخت سری دوم «خونه مادربزرگه» بودم. برای دکور برنامه به خیابان جهانکودک رفته بودم تا یکسری نی از مرداب بکنم، بادستهایی پر از زخم و خراش به سازمان برگشتم. نامهای از رئیس سازمان صداوسیما آمده بود که چرا به این خانم کار میدهید. کارش زیر استاندارد است و باید بیرونش کنید. با همان وضعیت به دفتر رئیس واحد فعالیتهای فرهنگی تلویزیون رفتم و دستانم را نشانش دادم و گفتم من که دارم مجانی کار میکنم چرا مانع کارم میشوید. نه برای اینکه التماسشان بکنم. آن زمان قرارداد بازیگری وابسته داشتم که شندرغازی حقوق میگرفتم اما بابت کارگردانی و نویسندگی هیچ دستمزدی طلب نکرده بودم. خیلی دلم میخواست الان این آقایان را از نزدیک ببینم و علت برخوردهایشان را جویا شوم.
ë از سوی دیگر فرهنگسازی برای کودک اتفاق نیفتاده و بچهها سرگرم بازیهای کامپیوتری و سرگرمیهای دیجیتال هستند و به آنها علاقه دارند تا به سینما رفتن. در چنین شرایطی چطور میتوان روی ارتباط برقرار کردن با بچههای این نسل حساب باز کرد؟
نه، من معتقد نیستم که بچهها بازیهای دیجیتالی را ترجیح میدهند بلکه در فقدان سرگرمی مناسب به تبلتهایشان پناه بردهاند. ما الان فیلمی نداریم که حداقل نکات را برای یک کار مطلوب کودک رعایت کند. اگر همین بچهها را برای تماشای یک فیلم سرگرمکننده به سینماها ببریم خیلی هم خوششان میآید. اینطور نیست که بخواهد بازی با تبلت را به سینما رفتن ترجیح بدهد. پارسال که فیلم «شهر موشها» اکران شد لیلی (رشیدی) میگفت خاله در نهایت تعجب سینا فیلم را دوست داشت و لذت برد. تصور من این بود که شاید به خاطر تعلق خاطر به نسبت فامیلی آن را پسندیده است اما آن طور که از زبان دوستانش نقل میکرد «همگی حال کردند» مقصودم این است پسری که از بچگی انواع و اقسام سرگرمیها را در اختیار داشته از تماشای فیلم خوشاش آمده است. در واقع هر چیزی جای خودش را دارد و هیچ چیز نمیتواند جای چیز دیگری را بگیرد. اگر کار ضعیف اکران نشود بچهها نسبت به سینما علاقهمند میشوند. همین تبلت و بازیهای کامپیوتری اگر به روزرسانی نشود آن را هم رها میکنند. اما ببینید چقدر هوشمندانه بازیها را ارتقا میدهند و بازیهای جدید به بازار عرضه میکنند و همچنان بازارشان را داغ نگه میدارند. ضمن اینکه هدف ما فقط پر کردن اوقات فراغت بچهها نیست، بلکه باید رفتارهای درست را در خلال کارهایمان به بچهها آموزش بدهیم. اما این آثار ساخته نمیشود و همین است که وضعیت فرهنگی و اجتماعیمان به این شکل درآمده است و اخلاق در آن جایی ندارد. ما داریم بچههایمان را خودخواه بار میآوریم. در خانواده امثال ما که 6-5 بچه بودیم پدر و مادرمان با عدالت رفتار میکردند و ما میفهمیدیم غیر از ما کس دیگری هم هست. الان همه تکفرزندند بچه تمرین با هم بودن نمیکند و نمیتواند عدالت را تجربه کند.
ë به هر حال مسائل اجتماعی و شرایط اقتصادی در این قضیه دخیل است و نمیتوان انتظار داشت که مثل گذشته خانوادههای ایرانی پرجمعیت داشته باشیم.
بله، درست است اول باید زیرساختها درست شود و بعد به مردم بگوییم بچه بیاورید. اعتقاد من این است که یا قید بچهدار شدن را بزنید یا اقلاً دو تا سه بچه بیاورید. بچهای که تنهاست و خواهر و برادری ندارد، دخترعمو و پسرخاله هم ندارد با چه کسی بازی کند تنها میماند «تبلتاش»! متأسفانه مفهوم خانواده در حال تغییر است و این خیلی خطرناک است. ما داریم یک مشت بچه خودخواه، خودمحور و لوس بار میآوریم و بعد از شرایط ناله میکنیم.
ë حیطه مورد علاقه شما نمایش عروسکی و کاراکترهای انسانی است. عروسکهای کارهای شما همگی جان دارند، شخصیت پردازی مستقل و مختلفی دارند. با همه این احوال به اعتقاد شما در شرایطی که سینمای کودک در دنیا قلمرو فیلمهای انیمیشن و دیجیتال شده است آیا نمایش عروسکی میتواند همچنان برای کودکان امروز جذابیت داشته باشد؟
اگر کار عروسکی خوب ساخته شود، علاقهمند میشوند. اگر برنامه خوب عروسکی یا غیرعروسکی ساخته شود، مطمئناً کودک استقبال خواهد کرد ولی وقتی ساخته نمیشود، چه چیز را دوست داشته باشد؟!
ë مسأله اصلی همینجاست که چنین کارهایی ساخته نمیشود. کارهای عروسکی که در گذشته ساخته میشد هم انتقال مفاهیم داشت و هم آموزشهای مستقیم. همنسلهای من «مدرسه موشها» و «خونه مادربزرگه» را با دکورش، موسیقیاش و صداهای دوستداشتنیاش به خاطر میآورند، اما الان برنامههای تلویزیونی منحصر شده است به پلاتو و عروسک و خاله و عمو.
همینها را هم که بیچارهها مینشینند و میبینند. بیننده تلویزیون که فقط بچه شهریها نیستند، ببینید چه تعداد بچههای روستایی که دسترسی به هیچ چیز ندارند پای تلویزیون مینشینند. اگر ما برای آنها کار نکنیم به شبکههای ماهوارهای رومیآورند.
ë در چنین شرایطی که به نوعی چرخه تولیدات سینمایی و نمایشی برای کودکان از کار افتاده است پس برگزاری جشنوارههای مختلف سینما و تئاتر و... کودک چه مناسبتی دارد؟
بالاخره اعلام موجودیت است. برگزارکنندگان این جشنوارهها با هزار بدبختی، مشکلات و بیپولی و بدون پشتوانه ارگانها و سازمانهای ویژه هر طور شده چراغش را روشن نگه میدارند. گرچه من هم معتقدم اول باید تولید را رونق بدهیم و بعداً جشنوارهها را برگزار کنیم اما اگر همین جشنوارهها هم نباشد، فاتحه همه چیز خوانده شده است. به امید اینکه وضع بهتر شود و آثار این تحریم از وضعیت اقتصادی مملکت پاک شود و خرده پولی هم به فرهنگ تزریق شود. من به کسانی که در جشنواره فیلم نوجوان و تئاتر کودک و نوجوان همدان شرکت میکنند خسته نباشید و خداقوت میگویم و برایشان آرزوی موفقیت دارم.
سینمای کودک به کدام سو می رود؟
در دهه 60 رونق سینماها به خاطر فیلم هایی بود که برای بچهها اکران می شد. سینمای ایران در آن طرف مرزها هم با فیلم کودک شناخته میشد. شاهد این مدعا تمام فیلمهایی است که جوایز بینالمللی را درو کردند همان موفقیتی که امروز به نوعی با سینمای بزرگسال اتفاق میافتد و سینمای ایران این قلهها را فتح میکند. آن روزها جوانان عاشق پای ساخت فیلم برای بچهها میایستادند و ضمن تولید کارهای سرگرمکننده مفاهیم مورد نظر را هم به صورت غیرمستقیم منتقل میکردند.
ضمن اینکه سینمای کودک رقبای سرسختی مثل ماهواره و بازیهای رایانهای و اینترنت نداشت. فیلمهای موفق این دوران مثل «عمو سیبیلو» بهرام بیضایی خریداران بسیاری داشت اما اگر امروز مشابه این فیلم ساخته شود شاید کسی به تماشای آن نرود. چرا؟ این چرایی خیلی مهم است! برای اینکه نسل جدید کودک سرگرمیهای متنوعی در اختیار دارد و برای جذب او باید کارهای قویتری ارائه کرد؛ البته این تنوع سرگرمی و بازیهای کامپیوتری و دیجیتال منحصر کشور ما نیست و اتفاقاً در دیگر کشورها از قدرت خودنمایی بیشتری برخوردار است
اما آنها چه تمهیدی به کار بردهاند که میتوانند کنار بازیهای کامپیوتری با فیلمهایشان کودکان و نوجوانان را به سینماها بکشانند.
چطور شده که بچهها در این حوزه هم فیلمهایشان را میبینند و هم بازیهای کامپیوتریشان را دارند؟ در آن طرف مرزها همگام با پیشرفت و توسعهای که صنعت فیلمسازی اروپا و امریکا داشت سینمای کودک هم تکنولوژی بسیار قوی، تروکاژ و حقههای پیشرفته سینمایی را به خدمت گرفته است و اینگونه است که مجموعه فیلمهای «هریپاتر» رکورد چنین فروش موفقی را کسب میکند و همچنین دیگر فیلمهای مشابه ارزشمندی که فقط و فقط جنبه سرگرمکننده ندارد بلکه مفاهیم بسیار متعالی کودکانه را مدنظر قرار داده است.
ما از این تکنولوژی عقب هستیم و اگر قرار است مبنای سرگرمکننده و در عین حال آموزشی فیلمها را در نظر بگیریم ناگزیریم از بهره گرفتن از تکنولوژی روز دنیا.
بله در سینمای کودک کشورمان نمونههای موفقی مثل «مدرسه موشها» و «کلاه قرمزی» هم داشتهایم که با تکیه بر خلاقیت سازندگانشان گیشه موفقی را تجربه کردهاند اما اجازه دهید این نمونهها شاخصهایی باشد برای سازندگانش تا مبادا به طمع سودجوییهای اقتصادی عدهای به تقلید این آثار بپردازند و ساخت این آثار آنقدر به تکرار بیفتد که کلیشه شود و کودکان با خاطرات خوشی که از این آن آثار داشتهاند قهر کنند.
پرسش دیگر این است که آیا اگر ما سازندگان خلاق هم داشته باشیم، سرمایهگذاری لازم برای ساخت فیلم کودک وجود دارد؟ بخش خصوصی به دلیل اهمیت بازگشت سرمایه کمتر اعتماد به سرمایهگذاری در این حوزه میکند بنابراین این مسئولیت به عهده سینمای دولتی است تا از ساخت این آثار حمایت کند. این بخش هم مثل دیگر بخشهای فرهنگی مدیریت درست خودش را میخواهد مدیریتی که راهحلها را نشان بدهد و بتواند در مشکلات جذب سرمایه کند. نقشه راهی که با جابهجایی مدیریتها تغییر نکند و سالها و سالها تداوم داشته باشد تا جا بیفتد و آشتی کنانی شود بین سینمای کودک و مخاطباناش.
از سوی دیگر نباید از این نکته غافل شد که در این سالها فرهنگسازی برای کودک اتفاق نیفتاده است و بچههای امروز عادت خوب سینما رفتن را فراموش کردهاند. اگر فیلمسازان ما با تکیه بر جذابیتها بصری و سرگرمیسازی به بیان مفاهیم متعالی در قالبی باورپذیر و تأثیرگذار توجه کنند، دوباره جای خالی کودکان روی صندلیهای سالنهای سینما پر خواهد شد.
ایران/صبح دیروز، آیین رونمایی از دو اثر «کلیات سعدی» و «المسالک و الممالک اصطخری» در حافظه جهانی یونسکو، در کتابخانه ملی برگزار شد
انتقاد از بی تفاوتی نسبت به موفقیت ثبت جهانی دو اثر فرهنگی
گفتار اختصاصی از «سید احمد محیط طباطبایی»
جایگاه هنری و پایگاه فکری فرهنگ ایرانی
ثبت هر اثر از ایران در حافظه جهانی، حاکی از وجهه و اعتبار آن اثر در سطح جامعه بشری برای ما است و نشان از سهم فرهنگ و تاریخ ایران در میراث بشری دارد. حتی بسیاری از ثبتهایی که در کشورهای همجوار صورت میگیرد، به نوعی بخشی از همان فرهنگ ایران است. این اتفاق، دال بر غنا و گسترش کمی و کیفی فرهنگ و هویت ایرانی در طول تاریخ است. حوزه فرهنگی ایران ـ یا همان ایرانِ فرهنگی ـ بسیار حائز اهمیت است و هر ثبت، برگی به برگهای آن اضافه میکند. هریک از دو اثر «کلیات سعدی» و «المسالک و الممالک اصطخری» هم به لحاظ پدید آورنده و به لحاظ سازنده هنری قابل توجه و بررسی است که هم از یک سو جایگاه هنری و هم از سوی دیگر پایگاه عقلی و فکری فرهنگ ایرانی را بر جهانیان معلوم میسازد.
چهاردهم مهر (ششم اکتبر) امسال بود که خبر رسید، در دوازدهمین اجلاس شورای مشورتی بینالمللی برنامه حافظه جهانی در شهر ابوظبی در امارات متحده عربی، دو اثر جدید از ایران شامل «کلیات سعدی» و «المسالک و الممالک اصطخری» در فهرست حافظه جهانی یونسکو به ثبت رسیدند. برنامه حافظه جهانی، از سال 1992، از سوی سازمان علمی، فرهنگی و آموزشی ملل متحد (یونسکو) و به دنبال افزایش آگاهی نسبت به خطراتی که میراث مستند جهانی را تهدید میکند، به اجرا گذاشته شده است تا از تخریب، سرقت و جعل این آثار جلوگیری به عمل آید. ناگفته نماند این مخاطرات تهدیدکننده از قرنها قبل وجود داشته ولی جنگ، آشوبهای اجتماعی و نبود امکانات مالی بر شدت آن افزوده است.
بر این اساس، صبح دیروز، سهشنبه 5 آبان، سالن همایشهای کتابخانه ملی ایران، میزبان آیین رونمایی از این آثار بود که با حضور مقامات ارشد دولتی و پژوهشگرانی چون سیدعبدالله انوار، غلامرضا سحاب و تقی آزاد ارمکی برگزار شد. در ابتدای این برنامه «سیدرضا صالحی امیری»؛ رئیس سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران در سخنانی از بیتفاوتی مردم ایران نسبت به این رخداد مهم انتقاد کرد و اظهار داشت: اگر در گوشهای از دنیا یک اثر در حافظه جهانی یونسکو ثبت میشد، ملت یک هفته جشن میگرفتند و در کشور ما هم از این مسأله باید صحبت میشد که نشد. صالحی امیری گفت: ما نیازمند بازتعریف مفهوم سرمایه هستیم و امروز باید بدانیم که سرمایه چیست و سرمایهدار کیست. واقعیت این است که سرمایه اصلی، سرمایه انسانی، فرهنگی، اجتماعی و دینی است؛ چه فضیلتی بزرگتر از فرهنگ و تمدن و میراث ایرانی که نگین درخشانی است در عرصه جهانی.
در ادامه «فرهاد اعتمادی»؛ مدیر گروه ارتباطات کمیسیون ملی یونسکو، پیام «ایرینا بوکووا»، مدیر کل یونسکو به مناسبت روز جهانی میراث دیداری- شنیداری را قرائت کرد. وی در بخشی از پیام خود آورده است: «میراث دیداری- شنیداری مانند فیلمها، برنامههای رادیویی و تلویزیونی و برنامههای ضبط شده دیداری- شنیداری، تاریخمان را منعکس میکنند و روایتی بینظیر از جوامع و تنوع فرهنگهای جهان ارائه میدهند. این میراث، منبعی غیرقابل قیاس برای درک قرنهای بیستم و بیست و یکم به شمار میآیند. آنها بیانگر هویت ملتها و بازگوکننده غنای فرهنگهای ملی بواسطه زبان و آداب و سنن متنوع آن فرهنگها هستند. میراث دیداری- شنیداری باید برای همه قابل دسترسی باشد با وجود این، اسناد دیداری- شنیداری هم جان دارند و هم ظریف و آسیب پذیرند. هماکنون قسمت اعظمی از میراث دیداری- شنیداری جهان برای همیشه به علت سهلانگاری، تخریب، بدشانسی یا نبود منابع مناسب و نبود زیرساختها و توانمندیهای لازم از بین رفته که در نتیجه آن حافظه بشری تخریب شدهاست. حقیقت این است که «حفاظت به قصد حفاظت» تنها کافی نیست، بلکه افراد باید بتوانند اسناد را شناسایی کنند و اهمیت آنها را در زندگی امروز بخوبی بنمایانند.» سخنران بعدی این برنامه، «سعدالله نصیری قیداری»؛ سرپرست کمیسیون ملی یونسکو در ایران بود که با اشاره به نامگذاری ۲۷ اکتبر به عنوان روز جهانی میراث دیداری و شنیداری گفت: در هر تحولی در عالم مادی، یکسری از اصول باید حفظ شود که از جمله آنها اصل بقا است. در تحولات اجتماعی هم هویت فرهنگی اصلی است که باید باقی بماند، ولی متأسفانه میراث دیداری- شنیداری بشریت امروز بسیار آسیب پذیر شده و به دلیل فقدان حفاظت لازم، ۹۰ درصد منابع سینمایی، رادیو و تلویزیونی از بین رفته است.
در ادامه این برنامه، «مسعود سلطانی فر»؛ رئیس سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری نیز صحبت کرد. او ضمن اشاره به شعار «بایگانی در خطر و حمایت از هویت جهانی» که امسال و در هفتادمین سالگرد تأسیس یونسکو و به مناسبت روز جهانی میراث سمعی و بصری در نظر گرفته شده است، تصریح کرد: ایران در پهنه کنونی خود و در جغرافیای ایران فرهنگی، پشتوانهای با پیشینهای از هزاران سال تمدن را در خود دارد و خوشبختانه از سالهای گذشته تاکنون با تلاش و همگرایی دستاندرکاران عرصه فرهنگ، ۹ سند مکتوب از این فرهنگ غنی در حافظه جهانی به ثبت رسیده است. هر چند با توجه به فرهنگ ایرانیان، هنوز ده ها و صدها اثر قابل ثبت دیگر در فهرست حافظه جهانی در این سرزمین وجود دارد. او همچنین گفت: تهدیدها و آسیبهای موجود برای حافظه جهانی بشری فقط ناظر بر مسائل فنی و ماهوی نیست؛ نسلزدایی فرهنگی امروزه پدیدهای نامیمون است که میراث مستند جهانی و برنامه حافظه جهانی را نیز تهدید میکند. به این تهدیدها، سرقت، تخریب و سایر آسیبها را هم بیفزایید.
آخرین سخنران برنامه دیروز، «محمد فرهادی»؛ وزیر علوم، تحقیقات و فناوری حافظه مستند را عامل شکل دادن به فرهنگ ملتها دانست و ابراز داشت: هدف از برنامه حافظه جهانی افزایش آگاهی مردم از این میراث و حفاظت از آن و ارتقای دسترسی جهانی به آن است و یونسکو به این دلیل واژه میراث را درباره آن به کار برده که به نسل آینده میراث فرهنگی آنها را عرضه کند تا آنها با توجه به این میراث از هویت فرهنگ خود آگاهی یابند. فرهادی در ادامه عنوان کرد: تاریخ حماسه بشر تاریخی تکرار نشدنی است و از این رو این نگرانی وجود دارد که بشر بدون توجه به میراث فرهنگی خود از فطرت تعالیخواه خویش فاصله بگیرد و از طرفی گرایش بیاندازه به تکنولوژی به عنوان یک تهدید در تخریب میراث فرهنگی وجود دارد. برنامه میراث حافظه جهانی میتواند در حفظ میراث مستند کشورها مؤثر واقع شود و از انقطاع نسلها جلوگیری کند. گفتنی است در این برنامه، «جواد صفی نژاد»؛ جغرافیدان پیشکسوت درباره المسالک و الممالک و «کوروش کمالی سروستانی»؛ سعدی پژوه و مدیر مرکز فارس شناسی درباره کلیات سعدی نیز به تشریح علمی این دو اثر پرداختند که نزدیک ترین آثار استنساخ شده به روزگار حیات مؤلف هستند.
جام جم/ گفتوگو با بیژن بیرنگ، گالریدار
رونق هنر درگرو گرمی بازار است
همه ما بیژن بیرنگ را با کارگردانی سریالهای بهیاد ماندنی مانند خانه سبز ، همسران و برنامه کودک و نوجوان چاق و لاغر میشناسیم. کارگردانی که در سالهای اخیر هم با برنامه شام ایرانی، بار دیگر توانایی خود را به رخ کشید.
البته او زمستان سال ۱۳۸۵ برنامه تلویزیونی باز هم زندگی را کارگردانی کرد که در این برنامه به عنوان مجری با اجرایی متفاوت ظاهر شد. بیرنگ حالا بعد از این تجربه های موفق، قدری از فضای سینما و تلویزیون فاصله گرفته و در یک اقدام غافلگیر کننده به تاسیس یک گالری هنری اقدام کرده است. درباره انگیزه های این کار و میزان آشنایی بیژن بیرنگ با حرفه گالری داری و به طور کلی تر، رابطه اش با هنر تجسمی گفت وگویی با او انجام داده ایم که می خوانید.
مخاطبان، شما را اغلب به عنوان کارگردان موفق تلویزیون می شناسند. چطور شد که بعد از سال ها فعالیت به عنوان کارگردان و نویسنده و حتی مجری در برنامه های مختلف تلویزیونی و کارگردانی برخی فیلم های سینمایی و همین طور کارگردانی برنامه ای مثل شام ایرانی که از شبکه نمایش خانگی پخش شد، به حرفه گالری داری روی آوردید؟
سال ها بود که دلم می خواست این کار را انجام دهم. جرقه این کار، 10 سال پیش که کارگردانی و اجرای برنامه تلویزیونی باز هم زندگی را به عهده داشتم، در ذهنم شکل گرفت و می خواستم روی بحث اقتصاد هنر کار کنم. آن زمان تحقیقات مفصلی در این زمینه انجام دادم و بعد به این فکر افتادم که جدی تر به هنرهای تجسمی فکر کنم، ضمن این که دخترم نیز نقاشی خوانده و با هنرهای تجسمی عجین هستم و دوست دارم در این زمینه فعالیت مفید داشته باشم.
درباره این تحقیقات توضیح دهید.
طبیعت کارم این است که بدون تحقیق وارد هیچ برنامه ای نمی شوم؛ حتی یک برنامه کوچک، به خصوص که حالا وارد یک فضای دیگری هم می شوم. بنابراین پیش از ورود به شدت در این زمینه مطالعه کردم.
در جـریان مشکلات حرفه گالری داری هستید؟
رقابت در حوزه گالری داری مشکل زا نیست و هرکسی می تواند در این بازار سهمی داشته باشد، چرا که هر فعالیتی کمکی است به هنرهای تجسمی کشور. تحقیقات من نشان می دهد، کم و کاستی هایی در این زمینه وجود دارد و تجربه سال ها حضور من در تلویزیون و سینما ـ که در آن فضای رقابتی بسیار زیاد است ـ می گوید، این رقابت باعث نمی شود تجمع گالری ها به یک رقابت منجر شود، چرا که هر کسی راه خودش را می رود و سهم خودش را از این فضا دریافت می کند. بستگی دارد چطور جلو بروید. فکر می کنم با کمی دور اندیشی، تحقیق، فکر و نگاه درست و آموختن از شکست و موفقیت گالری های دیگر، راه درست را می توان پیدا کرد. تا زمانی که بازار هنرهای تجسمی راه درست خود را نرود، ما نیز دچار مشکل هستیم.
رقابت در حوزه گالری داری مشکل زا نیست و هرکسی می تواند در این بازار سهمی داشته باشد، چرا که هر فعالیتی کمکی است به هنرهای تجسمی کشور
با توجه به تحقیقات مفصلی که انجام داده اید، چه شباهت هایی میان گالری داری و فیلم و سینما می بینید؟
گالری داری نیز مانند فیلمی است که مداوم ساخته شود، اما نفروشد. حاصل این فروش نرفتن، از بین رفتن صنعت فیلمسازی است. تمام برنامه هایی که بیننده دارند، می گوییم موفق هستند. در این عرصه هم باید راه هایی جست که دیگران نرفته اند تا بتوان بیننده را جذب کرد و دیده شد. کم و کاستی هایی در عرصه گالری داری وجود دارد که باعث می شود هم گالری دار دچار مشکل شود و هم هنرمند، ضمن این که ضربه ای که به هنرمند می خورد بسیار هولناک است. هنرمند زمانی موفق است که آثارش بیننده و خواهان داشته باشد و زمانی که در این عرصه موفق نیست، انگیزه هایش از بین می رود. بنابراین باید کمک کرد تا این گونه نباشد. یکی از راه هایی که ما در این زمینه جست و جو کردیم، همکاری گالری داران به جای رقابت است. می توان به یکدیگر کمک کرد تا در این عرصه موفقیت چشمگیر حاصل شود.
گالری داری رابطه مستقیمی با اقتصاد هنر دارد. چگونه این تعامل در فضای اقتصادی ایجاد می شود؟
یک گالری ظرفیت ندارد که در آن واحد چند نمایشگاه باهم داشته باشد، اما با همکاری گالری داران می توان روی یک موضوع واحد کار کرد و نمایشگاه داشت. ما با مدیران چند گالری دیگر این موضوع را مطرح کردیم و خوشبختانه نگاه ها در این زمینه مثبت بود . می توان به هم کمک و استعدادهای جدید را کشف کرد و قدرشناس استادان بود و فضایی به وجود آورد تا از فضای بازار داخلی جلو برویم و این بازار را جهانی کنیم.
امروز هم که فعالیت خود را در حرفه گالری داری شروع کرده اید، تا حدی هنرهای تجسمی ما در بازارهای جهانی جا باز کرده است.
بله، این اتفاق افتاده است و دیگر در شرایط 10 سال پیش نیستیم. خوشبختانه موفقیت در عرصه هنرهای تجسمی بسیار بیشتر بوده و در خارج از ایران نیز بازار فروش بسیار خوبی به دست آورده ایم. اتفاقی که در عرصه تلویزیون و سینما برایمان به وجود نیامد و نتوانستیم این بازار را وسعت بدهیم، در حالی که کشورهای همسایه این کار را انجام داده اند و خارج از حیطه داخلی خود توانسته اند به بازار جهانی نیز به صورت مستقل نگاه کنند. در هنرهای تجسمی باید این بازار بین المللی را حفظ و به بازار جهانی نیز فکر کرد. این اتفاق سبب می شود سطح سلیقه بازار جهانی را هم پیدا کنیم تا هنرمندانمان با جهان بینی دیگری به فعالیت خود ادامه دهند. فکر کردن به بازار داخلی هنرمند را محدود می کند. از سوی دیگر باید فرهنگسازی درستی در این زمینه انجام داد تا مردم نیز بتوانند با این فضا ارتباط برقرار کنند و سرمایه گذاری درستی روی هنرهای تجسمی داشته باشند. باید این نگاه را تسریع داد. اگر مردم آگاه باشند در داخل هم می توان بازار خوبی داشت و باید تلاش کرد این ارتباط دوسویه باشد. همه این مسائل دایره وار به هم وصل هستند. در برهه ای از زمان، هنرهای تجسمی دچار مشکلات بسیاری بود و حالا که این مشکلات برطرف شده، باید به آن توجه و هنر را وارد زندگی مردم کرد. امروز جای خوشحالی دارد که اکثر بیلبوردهای سطح شهر به هنر اختصاص پیدا می کند. این اتفاق کوچکی نیست. این که یک روز شهر تو، تبدیل به یک نگارخانه می شود بسیار تاثیرگذار است.
به گالری بیرنگ برگردیم. درباره فضای گالری صحبت کنید.
من خیابان ظفر را برای احداث گالری در نظر گرفتم، چرا که در این منطقه تجمع گالری ها را شاهد هستیم. معتقدم تجمع گالری ها در مناطق مختلف تهران می تواند بخش بخش باشد. تمام افتتاحیه ها معمولا روز جمعه اتفاق می افتد و اگر قرار باشد همه گالری ها یک جا تجمع کنند، مخاطب به افتتاحیه های دیگر نمی رسد،اما وقتی بخش بندی شده باشد، مخاطب می تواند خودش انتخاب کند که به کدام منطقه برود و از کدام گالری دیدن کند، ضمن این که همه گالری ها نمی توانند در یک منطقه تجمع داشته باشند و این پراکندگی به اجبار وجود دارد، ولی شاید به مرور زمان این تجمع به یک نقطه از شهر اختصاص پیدا کند.
اولین نمایشگاه گالری بیرنگ چه زمانی برپا می شود؟
اولین نمایشگاه بعد از محرم با نمایشگاهی از نقاشی و مجسمه برپا می شود که جزئیات آن را به وقتش اعلام خواهم کرد.
دنیای شیرین گالری داری
بخشی از رویکرد ما در حرفه گالری داری این است که نیاز بازار و مخاطب را جست و جو می کنیم تا ببینیم جای چه چیزهایی خالی است که بتوانیم خلأ های موجود را پر کنیم . فکر می کنم، حالا که وارد این مسیر شدم، باید موفق باشم. به هدفمندی اعتقاد ندارم، اما فروش آثار هنری برایم بسیار مهم است، چرا که معتقدم تا بازاری راه نیفتد، هنری هم وجود ندارد. با این اتفاق جوانان علاقه مند می شوند جدی تر فکر کنند. تا زمانی که انگیزه نباشد، هنرمند نمی تواند اثر هنری خلق کند. باید این انگیزه در فروش آثارشان به وجود بیاید و شکل بگیرد. ارائه آثار خوب، کشف استعدادهای جوان و حفظ حرمت هنرمندان پیشکسوت رویکرد ما در گالری بیرنگ است.
جوان/آغاز به كار سومين كنفرانس افق نو با محوريت رنگينپوستان امريكا
پليس امريكا همان داعش است
كنفرانس بينالمللي افق نو، در سومين سال برگزاري خود به سراغ موضوع خشونت پليس امريكا عليه رنگينپوستان و به خصوص سياهپوستان آفريقاييتبار رفته است. موضوعي انساني كه امريكاييها علاقه چنداني به مطرح شدن آن ندارند.
نویسنده : محمدصادق عابديني
كنفرانس بينالمللي افق نو، در سومين سال برگزاري خود به سراغ موضوع خشونت پليس امريكا عليه رنگينپوستان و به خصوص سياهپوستان آفريقاييتبار رفته است. موضوعي انساني كه امريكاييها علاقه چنداني به مطرح شدن آن ندارند. افق نو پيش از اين نيز با دست گذاشتن روي نفوذ فرهنگي صهيونيستها، خشم لابيهاي صهيونيستي را در غرب برانگيخته بود.
از روز گذشته سومين كنفرانس افق نو، با عنوان «خشونت پليس امريكا عليه سياهپوستان» در تهران آغاز به كار كرد. كنفرانسي بينالمللي با حضور چهرههاي فرهنگي، سياسي و فعالان حقوق بشر كه بخش عمدهاي از آنها را سياهپوستان امريكايي –آفريقاييتبار تشكيل ميدهند. در اين كنفرانس قرار است با تبيين ريشههاي خشونت عليه رنگينپوستان در امريكا و بررسي نژادپرستي سفيدپوستان اروپاييتبار عليه ساير اقوام ساكن در امريكا، تلاش شود راهي براي احقاق حقوق پايمان شده رنگين پوستان در اين كشور پيدا شود. اين كنفرانس براساس گفته رهبر انقلاب در تشبيه رفتار پليس امريكا با سياهپوستان به رفتار داعش شكل گرفته است.
نادر طالبزاده، دبير كنفرانس افق نو در افتتاحيه اين كنفرانس طي سخنان كوتاهي با اشاره به اين نكته كه اولين بار است كه كنفرانسي در مورد ظلمي كه به سياهپوستان ميرود، ايجاد شده است، ابراز اميدواري كرد اين اولين قدم، قدمي محكم براي افشاي مظلوميت سياهپوستان باشد. به گفته طالبزاده قرار است مهمانان كنفرانس افق نو كه بيش از 30 نفر هستند در حدود 20 دانشگاه كشور به سخنراني بپردازند.
پخش سرود ملي سياهپوستان امريكا
براي نخستين بار در تاريخ سياهپوستان امريكا، سرود ملي سياهپوستان كه مضموني در مورد صلح و ارزشهاي انساني و برابري نژادي دارد در محلي خارج از خاك امريكا پخش شد. اين سرود بعد از پخش سرود ملي كشورمان در افتتاحيه سومين كنفرانس افق نو پخش شد كه باعث تحت تأثير قرار گرفتن مهمانان سياهپوست شد. حضار رنگينپوست امريكايي اين سرود را همزمان زمزمه ميكردند و فضاي خاصي در افتتاحيه كنفرانس حاكم شد. اين فضا كه ناشي از احساس همدردي با مظلوميت سياهپوستان بود، در زمان سخنراني «امير سليمان» شاعر و خواننده امريكايي بار ديگر ايجاد شد. اين شاعر سرودهاي بلند را درباره وضعيت ناگوار سياهپوستان در امريكا و رفتارهاي نژادپرستانه در اين كشور خواند كه در آن بر پايان يافتن اين ظلم و مبارزه براي احقاق حقوق سياهان آفريقاييتبار تأكيد شده بود. شور و هيجان سليمان در زمان اجراي اين شعر باعث شد حضار سياهپوست و ساير كساني كه از طريق ترجمه همزمان معاني شعر را درك ميكردند به وجد بيايند. سرودهاي كه با تشويق ممتد حضار و البته اشك سياهپوستان به پايان رسيد.
ريشه نژادپرستي در انگليس
حضور
حجتالاسلام احمد سالك و بيژن نوباوه، رئيس و عضو كميسيون فرهنگي مجلس شوراي
اسلامي در افتتاحيه نشانهاي از اهميت برگزاري كنفرانس افق نو براي جمهوري اسلامي
بود. نوباوه و سالك در افتتاحيه كنفرانس به سخنراني پرداختند. عضو كميسيون فرهنگي
مجلس با بيان ريشههاي نژادپرستي در غرب، انگليس را باني ايجاد نژادپرستي و امريكا
را پيرو تفكر انگليسي نژادپرستي دانست. نوباوه همچنين اشكال جديد نژادپرستي را
پيچيدهتر از انواع قبلي كه در آفريقاي جنوبي دوران آپارتايد و رژيم صهيونيستي
ديده ميشود، عنوان كرد و گفت: امروز نژادپرستي در درون فرق اسلامي حضور پيدا كرده
است. وي داعش را نمونهاي از نژادپرستي افراطي دانست كه هيچ كدام از فرق اسلامي را
قبول ندارد و ميخواهد فرقهاي جديد ايجاد كند. به گفته نوباوه اينگونه تفكر بزرگترين
خطري است كه اسلام را تهديد ميكند و مسلمانان براي مبارزه با آن بايد در درجه اول
وحدت ميان خود را تقويت كنند. كاري كه جمهوري اسلامي با كمك به حزبالله لبنان با
تفكر شيعه و مقاومت اسلامي فلسطين با تفكر سني انجام ميدهد و فرقي ميان آنها قائل
نميشود. اين نماينده مجلس خوي و رفتار داعش را رفتاري حيواني دانست و آن را مشابه
رفتار پليس امريكا با سياهپوستان عنوان كرد.
جنگ نرم براي تسخير محفظه 15 سانتيمتري
حجتالاسلام سالك نيز برگزاري كنفرانس افق نو را در راستاي نبرد حق عليه باطل عنوان كرد و تأكيد نمود كه در اين نبرد بالاخره حق بر باطل پيروز خواهد شد. وي نمونههاي اين نبرد را جنگهاي 33 روزه و 22 روزه عنوان كرد. سالك با هشدار نسبت به جنگ نرم ناشي از قدرت يافتن رسانهها براي تغيير تفكر بشر گفت: در قرآن بيش از 60 آيه در مورد بيداري داريم و اگر قدرت تفكر از مسلمين جهان گرفته شود، سقوط خواهند كرد. رئيس كميسون فرهنگي مجلس با همسو دانستن جنايتهاي امريكا، اسرائيل و داعش اين اقدام را براي حاكم كردن قتل و جنايت در جهان عنوان كرد. وي با اشاره به جنگ نرم هدف اين جنگ را تسخير فاصله 15 سانتيمتري ميان دو گوش انسان و استحاله ارزشهاي ديني و اسلامي عنوان كرد. به گفته اين فعال فرهنگي به هاليوود مأموريت داده شده كه به جاي فيلمهاي دو ساعته فيلمهاي دو دقيقهاي ساخته شود كه با ارسال آنها به تلفنهاي همراه باعث فروپاشي باورهاي اخلاقي جوانان شوند.
در ادامه مراسم افتتاحيه كنفرانس افق نو كليپي كوتاه از اسامي 973 نفري كه تنها در 10 ماهه اول سال 2015 در امريكا توسط پليس كشته شده بودند، پخش شد.
امام خميني مرد محبوب سياهپوستان
مرضيه هاشمي، مجري و كارشناس شبكه پرستيوي از جمله حضار سومين كنفرانس افق نو بود كه روز گذشته به سخنراني پرداخت و از تأثير انقلاب اسلامي در ايران بر سياهپوستان امريكا گفت. وي با تحسين از نگاه اسلام به مردم كه نشانه برتري را نه رنگ پوست افراد بلكه تقواي آنها ميداند، خط مقاومت شكل گرفته عليه نژادپرستي را راه در راهي دانست كه امام خميني(ره) ايجاد كرده بود.
خانم هاشمي با اشاره به علاقه وافر سياهپوستان امريكايي به امام خميني(ره)، مبارزه امام عليه حكومت پهلوي را الهامبخش سياهپوستان امريكا براي مبارزه جهت رسيدن به عدالت عنوان كرد. به گفته وي 50 سال پيش كشور ايران نيز مانند سياهپوستان در امريكا مورد استعمار دولت امريكا بود، به طوري كه اگر يك ايراني با يك امريكايي تصادف ميكرد نميتوانست حق خود را بگيرد. همانطور كه يك سياهپوست نميتواند در امريكا حق خود را از سفيدپوستان بگيرد.
مرضيه هاشمي با انتقاد شديد از هاليوود گفت: در فيلمها، موسيقي و ترانههاي رپ تصويرسازي كه از سياهپوستان ميشود، خشن است، سياهپوستان معتاد هستند و ديگران را ميكشند. اما هيچ تصويري از دانشمندان سياهپوست كه نقش اصلي را در پيشرفت امريكا داشتهاند، پخش نميشود. هاشمي تصريح كرد: امريكا را سياهپوستان ساختهاند. اين فعال رسانهاي با بيان بردهداري شركتهاي بزرگ امريكايي، تصور اينكه با آمدن يك رئيسجمهور سياهپوست اوضاع تغيير خواهد كرد را اشتباه دانست و گفت: بعد از آمدن اوباما هيچ چيزي تغيير نكرد جز اينكه يك نفر با صورت سياه آمد. وي از رهبران سياهپوست امريكا كه براي عدالت مبارزه ميكنند خواست تا زندگي آيتالله خامنهاي و امام خميني را الگو قرار دهند زيرا تنها كساني ميتوانند رهبري خوبي داشته باشند كه ساده زيست باشند و خود را وقف آزادي كنند. كنفرانس افق نو طي روزهاي آتي در تهران ادامه خواهد داشت و سخنرانان مدعو ضمن بازديد از كشورمان در دانشگاههاي كشورمان سخنراني خواهند كرد.
جوان/رئيس دانشگاه آزاد زنجان و همكار ايوبي در مؤسسه اكو به مؤسسه رسانههاي تصويري آمد
ادامه روند «مدير متعهدزدايي» در سازمان سينمايي با رفتن مسافر آستانه
نویسنده : مصطفي آرمان
پس
از فراز و نشيبهاي بسيار حدس و گمانها شكلي واقعي پيدا كرد و حسين مسافرآستانه
از مديريت مؤسسه رسانههاي تصويري بركنار شد.
با روي كار آمدن دولت يازدهم و تغييراتي كه در كليه سطوح مديريتي عرصههاي مختلف، از جمله عرصه فرهنگ و هنر رخ داد، برخي از مديران متعهد و خوشسابقه كه در ميان اهالي هنر به دليل حسن سابقه و تلاشگري متعهدانه بدون جهتگيريهاي سياسي در طول ايام مديريتشان بر بخشهاي مختلف داراي محبوبيت بودند، به دلايل گاه پيش پا افتاده بركنار شدند.
حسين مسافرآستانه يكي از همين مديران است كه تعهدش به نظام و انقلاب و ارزشهاي انقلابي و اسلامي در كنار انجام صحيح وظايفش باعث ايجاد محبوبيت در بين اهالي هنر و رسانهها گرديده است. پس از اينكه ايوبي در صدر سازمان سينمايي جاي گرفت به همراه خودش عدهاي از دوستانش را كه در سازمان اكو با هم همكاري داشتند، در پستهاي مختلف و البته تخصصي به كار گرفت. محمد حيدري، دبير جشنواره فيلم فجر امسال از جمله اين افراد است و در حالي به سمت دبيري مهمترين جشنواره سينمايي كشور منصوب شده كه كمترين پيشينهاي نه در اين زمينه بلكه حتي در عالم سينما هم سابقهاي ندارد.
نكته جالب در مورد بركناري مسافرآستانه اين است كه وي از چند وقت پيش با ابطحي رئيس ستاد صيانت از آثار سينمايي كه يكي ديگر از ياران سابق حجتالله ايوبي محسوب ميگردد به دلايل كاري و مديريتي دچار اختلافنظر شد و اين مسئله تذكرات مكرر ايوبي به مسافرآستانه را در پي داشت. اما ظاهراً اين اختلاف نظرها بين مسافرآستانه و ابطحي از بين نرفته است چه اينكه در حالي مسافرآستانه از سمت مديريت مؤسسه رسانههاي تصويري بركنار شده كه قرار است ابطحي از هفته آينده به عنوان جايگزين وي بر كرسي مديريت مؤسسه رسانههاي تصويري تكيه بزند. با بركناري مسافرآستانه از سمتش روند «مدير ارزشي و متعهدزدايي» در حال تكميل شدن است و تا چند وقت ديگر سازمان سينمايي و مؤسسات تابعهاش ميماند و حجتالله ايوبي و دوستان از اكو آمدهاش!
جوان/بهرغم اعلام ممنوعيت انتشار آثار خوانندگان در سايت امريكايي «راديو جوان»
دهنكجي به قانون با انتشار تازهترين آلبومها در سايت «راديو جوان»
انتشار اخباري مبني بر ممنوعالكار شدن چندين نفر از خوانندگان كشورمان به دليل همكاري با سايت غيرمجاز «راديو جوان» و پخش كليپ در شبكههاي ماهوارهاي موجب بروز برخي اظهارات و حواشي گرديد.
نویسنده : مصطفي شاهكرمي
انتشار
اخباري مبني بر ممنوعالكار شدن چندين نفر از خوانندگان كشورمان به دليل همكاري با
سايت غيرمجاز «راديو جوان» و پخش كليپ در شبكههاي ماهوارهاي موجب بروز برخي
اظهارات و حواشي گرديد.
سايت «راديو جوان» كه دفتر و سرور اصلي آن در كشور امريكا است، چند وقتي است با انتشار آلبومهاي موسيقايي و كليپهاي تصويري، تعداد زيادي از خوانندگان فعال و داراي مجوز در داخل كشورمان در كنار آثار برخي ديگر از خوانندگان لسآنجلسي براي خودش مخاطبان و دنبالكنندگاني پيدا كرده است. از آنجايي كه اين سايت به طور مشخص تحت حمايت كامل مادي و معنوي دولت ايالات متحده است فعاليتهايش با دقت نظر بالايي توسط مسئولان داخلي كشورمان، به خصوص مسئولان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي رصد ميشود. مسئولان اين سايت با سوءاستفاده از كثرت جوانان علاقهمند به موسيقي و نيز خوانندگان جواني كه براي خودشان طرفداراني دارند، از يكسو طي يك فرآيند هدفمند اقدام به انتشار جديدترين آثار خوانندگان مجاز داخل كشورمان در سايتشان كرده و از سوي ديگر با توجه به روند رو به تزايد استفاده از اينترنت و شبكههاي اجتماعي و سايتهاي اينترنتي در بين جوانان، مسئولان اين سايت زمينههاي دنبال كردن و اظهارنظر درباره خوانندگان مورد علاقه طرفداران اين فعالان موسيقايي را در سطح بالا و حرفهاي تأمين كردهاند. وزارت ارشاد به دليل وظيفه ذاتي خود در حفظ و حراست از فرهنگ و هنر و نيز جلوگيري از سوءاستفاده چنين سايتها و شبكههاي معاندي ضمن اعلام منع قانوني داشتن انتشار آثار خوانندگان مجاز در سايتها و شبكههاي ماهوارهاي و غيرمجاز خارجي از فعالان موسيقايي خواست كه آثارشان را در اختيار اين سايت قرار ندهند. همچنين اگر مسئولان اين سايت به صورت خودسرانه و غيرقانوني اقدام به انتشار آثار آنها كرده به صورت رسمي از سايت «راديو جوان» طرح شكايت نمايند، چه اينكه در صورت ادامه انتشار آثار خوانندگان مجاز در اين سايت به كارها و آلبومهاي آنها اجازه انتشار و فروش نخواهند داد.
پس از اين اعلام وزارت ارشاد برخي از خوانندگان و فعالان موسيقايي مجاز داخلي به شكلهاي مختلف نسبت به اقدام غيرقانوني سايت «راديو جوان» در انتشار آثارشان اعلام نارضايتي كردند. بهرغم گذشت بيش از يك ماه از هشدار قانوني وزارت ارشاد، برخي خوانندگان مانند محسن چاووشي، علي زندوكيلي و... جديدترين آثارشان در اين سايت منتشر شده است كه با اين وجود بايد منتظر اقدام وزارت ارشاد با متخلفان باشيم.
حمایت/محمد همدانی در گفتوگو با «حمایت»:
انیمیشن «بازگشت» با هدف مقابله با اسلامهراسی تولید شده است
فرزانه دیانتی- گروه فرهنگی: چند روز پیش «احسان محمدحسنی» رییس سازمان هنری رسانهای اوج با انتشار تصاویری از سوّمین پروژه سنگین سینمایی این سازماندر صفحه اینستاگرامش ،انیمیشن سینمایی «بازگشت» را قصهای درباره اولین هولوکاست تاریخ بشر عنوان کرد.همزمان با انتشار تصاویر جدیدترین محصول سازمان هنری رسانهای اوج که فیلم سینمایی «بازگشت» نام دارد و بنا به گفته محمد حسنی تولید پیچیده آن قریب به 5/2 سال زمان برده است، یادداشتی نیز منتشر شده است:« قرار نبود این صفحه به جای تصاویر و احوال خصوصی و حرفهای خودمانی، تبدیل به محل رونمایی از آثار جدید دنیای هنر و رسانه شود، ولی در این آب و هوای خرابِ حوزه ی فرهنگ و برهوتِ تولیدات ناب، مگر چاره ای دیگری هم جز این می ماند؟! «بازگشت»، این عنوانِ تازه ترین فیلم سینمایی است که دنیای کارتون و انیمیشن را مبهوت و متوجّه مهارت و تکنیک رو به جلوی جوانان سرزمینم خواهد کرد. اثری منحصر به فرد که الهام گرفته از قصه ای قرآنی است که از آن به عنوان «اصحاب اخدود» یاد میشود.»
متاسفانه امروزه شاهد نسلسوزیهای زیادی هستیم
اما «محمد همدانی» کارگردان این اثر درباره دلایل پرداختن به موضوع هولوکاست در محصول جدید سازمان هنری رسانهای اوج به «حمایت» گفت: یکی از موضوعات روزی که در جامعه جهانی درحال رخ دادن است ماجرای مظلومیت کسانی است که بر روی اعتقادات خود پافشاری کرده و ظلم را تحمل میکنند در حال حاضر شاهد نسلسوزیهایی هستیم و هولوکاستهایی را مشاهده میکنیم که در همه جای دنیا ازآفریقا و میانمار گرفته تا سوریه،عراق و یمن در حال رخ دادن است.
وی ادامه داد: اینها نسل سوزی است و مشابه هولوکاست. این افراد به خاطر اعتقادات خود مورد ظلم واقع شده اند. پس این موضوع، موضوع روز است. نکته دیگر در مورد این فیلم آن است که داستان در شهر «نجران» یمن اتفاق میافتد و این هم کنایه ای از اتفاقات روز است که مظلومیت مردم یمن را نشان میدهد و پیام گسترده ای در رابطه با این موضوع به وسیله «انیمیشن» دارد.
این کارگردان با تاکید براینکه انیمیشن ابزاری است که باید درخدمت محتوا باشد و طبیعتا موضوع هولوکاست و یمن مهمترین دغدغه امروز جوامع اسلامی و جامعه بین الملل است خاطرنشان کرد: ما این موضوع را انتخاب کردیم تا با این قالب حرفمان را به گوش دنیا برسانیم. کارگردان این پروژه همچنین تولید انیمیشن «بازگشت» را حاصل دغدغه مندی درخصوص جنگ نرم دانست و بیان کرد: هم مجموعه تولید و هم سرمایه گذار بر این باورند که ساخت چنین آثاری میتواند نقش موثری در مقابله با تهاجم فرهنگی و ارعاب و تهدیدات دشمن داشته باشد. وی اضافه کرد: ما در تولید این پروژه دو هدف مهم داشتیم که یکی تفکیک مسیحیت و صهیونیست است که الان موجب تفرقه مذاهب و اسلام هراسی در غرب شده و نکته بعدی هم پرداختن به موضوعاتی چون هولوکاست، ظلم و بشارت به ظهور است. وی درخصوص چرایی سکوت خبری در مدت تولید این اثر هم توضیح داد: وقتی اطلاعات زیادی درباره یک کار داده می شود، هم توقع مخاطبان از آن اثر بسیار بالا می رود و هم متاسفانه به دلیل روحیه بالای تخریب در برخی رسانهها، کار دچار آسیب ها و حاشیه هایی خواهدشد. به خاطر همین ما تصمیم گرفتیم بگذاریم خود اثر با مردم حرف بزند و خودشان با دیدن فیلم درباره آن قضاوت کنند. همدانی درباره فضای داستان هم اظهارکرد:ما سعی کردیم که وقتی بیننده به تماشای این فیلم مینشیند شاهد یک داستان درام باشد ، نه یک فیلم مستند . انیمیشن ما یک فیلم درام است که از دیدن آن لذت خواهید برد و شما یک داستان را مبتنی بر الگوی کهن قهرمان مشاهده خواهید کرد که یک قهرمان در فیلم تغییر اساسی و سفر ماجراجویانه ای دارد. این فیلم با ظاهر درام ولی در واقع ریل به ریل اتفاقات تاریخی هولوکاست را تعریف میکند .
وی ادامه داد: همچنین در این فیلم نشانههایی از رسالت اصلی فیلم و اصحاب اخدود وجود دارد که اگر فرد محققی باشید میتوانید لایه پنهان فیلم که در مورد همین موضوع است را درک کنید.
تکنیکی متفاوت
کارگردان انیمیشن «بازگشت» در ادامه سخنانش با تاکید بر اینکه ما در این انیمیشن سعی کرده ایم تا از لحاظ تکنیکی متفاوت باشیم اظهارامیدواری کرد که این اثر با اقبال عمومی مواجه شود زیرا متاسفانه انیمیشن در ایران با مشکل گیشه مواجه است.
همدانی اضافه کرد: اما ما تلاش کردیم برای اولین بار بیننده را به خاطر دیدن یک کار باکیفیت به سینما بکشانیم تا بتواند از این کیفیت بومی و ایرانی لذت ببرد وبه آن افتخار کند. این مسیر برای اولین بار در ایران رخ داده و امیدواریم مورد استقبال علاقه مندان سینما قرار گیرد. وی یادآورشد: این فیلم برای میانگین سنی نوجوان ساخته شده است . محتوای فیلم نیز برای این میانگین سنی مناسب است اما هر کسی و در هر سطحی میتواند برداشت و استفاده خود را از این فیلم داشته باشد و نشانهها را درک کند. البته باید تصریح کنم که مخاطب اصلی این فیلم اس، مخاطب بینالمللی است زیرا یک پیام بینالمللی را منتقل میکند. به همین خاطر تلاش جدی ما برای نمایش در سطح بین المللی است.
همدانی خاطرنشان کرد: خوشبختانه برای این انیمیشن که با حمایت سازمان هنری اوج تولید شده است، تا کنون کمتر از بودجه پیش بینی شده هزینه شده است.
وی اظهار امیدواری کرد که این فیلم اولین اکران خود را در جشنواره فیلم فجر تجربه کند.
زیرساخت،مشکلی که هنوز حل نشده است
کارگردان انیمیشن «9:20 در بوشهر» در ادامه این گفتو گو با اشاره به مشکلات ساخت انیمیشن در ایران اظهارکرد: مهمترین مشکل ما در ساخت انیمیشن زیرساخت است. به این معنا که منابع نظری و دانشگاهی ما فاصله زیادی با تولید دارند و خیلی امیدواریم که صنعت و دانشگاه در این زمینه بهم نزدیک شوند.
همدانی ادامه داد: منابع انسانی نیز یکی دیگر و البته مهمترین مشکل تولید انیمیشن در ایران است. در خصوص مشکلات در ساخت انیمیشن هم بودجه و امکانات در رده بعدی قرار میگیرند و در رتبه اول منابع انسانی و سطح علمی قرار دارد.
رسالت/وزير ارشاد دولت دهم:
دوره پسامذاکرات نبايد بهانه اي براي به حاشيه راندن موضوعات فرهنگي باشد
دکتر سيدمحمد حسيني وزير سابق فرهنگ و ارشاد اسلامي بيان داشت: اگر بپذيريم که بي توجهي به موضوعات فرهنگي و جلسات مرتبط با آنها به دليل مشغله آقاي روحاني در خصوص برجام بوده است اما ديگر در دوره پسامذاکرات عذر و بهانه اي براي به حاشيه راندن اين موضوعات وجود ندارد.
وي در پي عدم حضور رئيس جمهور در جلسات شوراي عالي سينما طي دو سال گذشته، طي گفتگويي با خبرگزاري سينماي ايران اظهار داشت: تشکيل شوراي عالي سينما به رياست رئيس جمهور و دبيري وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي در دولت دهم فرصت مغتنمي را براي سينماي ايران فراهم کرد که مسئولين فرهنگي، مديران و چهره هاي شناخته شده سينمايي، مشکلات و چالش هاي سينما را در حضور بالاترين مقام اجرايي کشور مطرح کنند تا حمايت ها و راهکارهاي مناسب مورد بررسي و تأکيد قرار گيرد و ضمانت اجرايي آن، ابلاغ رئيس جمهور به دستگاه هاي ذي ربط و پيگيري ها از سوي دبيرخانه شورا باشد.
دکتر حسيني سپس با انتقاد از دولت يازدهم خاطرنشان کرد: متأسفانه با گذشت بيش از دو سال حتي يک جلسه شوراي عالي سينما به رياست آقاي روحاني تشکيل نشده است که اگر چنين مي شد حداقل فايده اش حمايت سمبليک و نمادين دولت از سينما بود و موجب دلگرمي سينماگران و دوستداران سينما در سراسر کشور مي شد. از آغاز دولت يازدهم صرفاً احکامي از سوي وزير ارشاد صادر شده است که بر فرض تشکيل جلسات، بدون حضور رئيس جمهور مصداق شوراي عالي نمي شود.
روزان/افشاگریهای مدير مستعفي مرادخاني
روزان نیوز- پیروزارجمند، مدیر کل مستعفی دفتر موسیقی ارشاد سكوتش را شكست.
پیروزارجمند، مدیر کل مستعفی دفتر موسیقی ارشاد بعد از کنارهگیری سکوت کرد. اما او حرفهای زیادی درباره معاونت هنری و وضعیت فعلی موسیقی دارد. حرفهایی که حاضر شده بعد از چند ماه بخش کوچکی از آنها را بیان کند.
پیروز ارجمند مدیر کل سابق دفتر موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بود. او اکنون چند ماهی است که از سمتش استعفا داده و مشغول کارهای شخصیاش است. در یک شرکت خصوصی مدیر روابط عمومی شده و کارهای آهنگسازی و تولید آثارش را انجام میدهد. ارجمند گفتههای بسیاری از دوران حضورش در دفتر موسیقی دارد اما او هم مانند بسیاری از افراد دیگر که از همکاری با علی مرادخانی، معاون هنری وزیر ارشاد استعفا دادند تا چندی پیش رویه سکوت را در پیش گرفته بود، اما حالا خاضر شده درباره بخشی از مسائل آنجا حرفهایی بزند.
یکی از مواردی که ارجمند درباره زمان حضورش در دفتر موسیقی بیان میکند، اعمال نفوذ خانه موسیقی در معاونت هنری و دفتر موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است. نکتهای که جای تعجب بسیار دارد و به نظر میرسد نوعی زنگ خطر برای موسیقی کشور باشد. ارجمند در بخش نخست این گفتوگو به بیان مسائلی درباره خانه موسیقی و واگذاری جشنواره موسیقی فجر به مدیرعامل خانه موسیقی پرداخت که در ادامه میخوانید:
در سالهای گذشته رئیس جشنواره موسیقی فجر همواره مدیر کل دفتر موسیقی بوده است. اما امسال علی مرادخانی تصمیم گرفت تا حمیدرضا نوربخش را به عنوان رئیس سیویکمین جشنواره موسیقی فجر انتخاب کند. نوربخش در سابقه مدیریتی خود برگزاری جشن خانه موسیقی را دارد، که برخی به چگونگی برگزاری این جشن ایرادها و انتقادهایی وارد میکنند. شما درباره برگزاری جشن خانه موسیقی و فستیوال موسیقی تهران چه نظری دارید.
جشنی که خانه موسیقی در امارت مسعودیه برگزار کرد، با حضور همان گروههایی بود که در طول سال اجرای رسمی داشتند؛ با این تفاوت که جشن خانه موسیقی در جایی غیر استاندارد و در یکی از جاهای شلوغ تهران برگزار شد که به جز آزار و اذیت چیزی نداشت. برگزاری این جشن در امارت مسعودیه مشکلات و حاشیههایی به همراه داشت که بعدها من به عنوان مدیر کل دفتر موسیقی در نهادهای انتظامی این مشکلات را حل کردم؛ یعنی غیر حرفهای بودن برگزار کنندگان جشن خانه موسیقی با کمکهای من در بسیاری از جاها حل شدامسال قرار بود بخش پاپ هم به فستیوال موسیقی تهران اضافه شود.
امسال جشن خانه موسیقی میخواست بخش پاپ را هم اضافه کند یعنی آقای محمد علیزاده هم قرار بود، اضافه شود. نکته جالب اینجاست که هنوز موسیقی پاپ در خانه موسیقی به رسمیت شناخته نشده است. موسیقی پاپ که قلب اقتصادی موسیقی ایران را حمایت میکند و پیش میبرد به طور رسمی در خانه موسیقی وجود ندارد؛ حال به نظر شما چرا خانه موسیقی با این که بخشی به نام موسیقی پاپ ندارد، اما برای جشن خانه موسیقی میخواهد از خوانندگان پاپ استفاده کند؟ من فکر میکنم صرفاً برداشتهای مالی است، یعنی محمد علیزاده هم قرار نیست در آنجا کار جدیدی برای مردم ارائه کند و همان کنسرتهای گذشته را در برج میلاد تکرار میکند.
در کل دیدگاهتان درباره واگذاری جشنواره موسیقی فجر به مدیرعامل خانه موسیقی چیست؟
آیا خانه موسیقی از پس برگزاری جشن سالانه خود خوب بر میآید که میخواهیم جشن بزرگی مثل جشنواره فجر را دست آنها بدهیم؟آیا آقای نوربخش در سابقه خود در مدیریت خانه موسیقی خیلی خوب عمل کرده و خیلی خوب مدیریت کرده که ما یک اتفاق بزرگ ملی کشور را با همه بهایی که باید بپردازیم داریم به او میدهیم. در واقع وزارت ارشاد دارد چنین هزینهای میکند، اعتبار خودش را در میان بخش زیادی از هنرمندان موسیقی از دست میدهد به قیمت اینکه آقای نوربخش رئیس جشنواره فجر باشد. در حالیکه امروز رئیس جشنواره فجر باید مدیر کل دفتر موسیقی باشد؛ چون وزارت ارشاد در آنجا کارفرما است و وزارت ارشاد مسئول رسمی و حاکمیتی این جشنواره است.
مثلا فرض کنید آقای ایوبی به عنوان رئیس سازمان سینمایی کشور تنها فقط یک سهم عضو شورای سیاست گذاری را در جشنواره فیلم فجر خواهد داشت؟ همین؟ یعنی ما هیچ نقش دیگری نخواهیم داشت؟ حالا وزارت ارشاد به طور کامل جشنواره را به آقای نوربخش محول میکند. آقای مراد خانی میگوید ایشان با عنوان حقیقیاش حضور دارد اما چه شخص حقیقی؟ شخصی که در مظان اتهام است و میگویند تخلف دارد؛ شخصی که در بین هنرمندان مقبولیت ندارد وخودش را زیر سایه شورای عالی اعم از هوشنگ ظریف، آقای پورتراب، استاد شجریان و استاد علیزاده پنهان میکند.
متاسفانه ایشان هنرمندان را به عنوان زینت المجالس در جشنها میآورد؛ چگونه است که نوربخش رئیس جشنواره فجر میشود؟ این رفتار آقای مرادخانی به نظرم یک جور بیاحترامی به جامعه موسیقی است؛ جامعه موسیقی که صدها نفر در اعتراض به عملکرد خانه موسیقی نامه مینویسند و معترض هستند؛ رئیس خانه موسیقی که در مقابل مشاور آقای مرادخانی یعنی آقای جلال مشفق به من به عنوان مدیرکلاش رسما توهین میکند، اتهام میزند، فرافکنی میکند آن وقت ایشان را به عنوان رئیس جشنواره انتخاب میکنند؟ به نظرم این رفتار در تناقض با سیاست دولت تدبیر و امید در جذب حداکثری مردم و ایجاد امنیت و اعتماد عمومی است؛ اعتماد عمومی را باید از هنرمندان و برای هنرمندان داشته باشیم. بنابراین این رفتار را اصلا متناسب نمیدانم و اینکه چرا وزارت ارشاد در قبال بسیاری از این تخلفات و بسیاری رفتارهایی که در مقابل مطالبات خانواده موسیقی است، سکوت کرده است؟
در ماههای اخیر در فضای رسانهها اعتراضهای بسیاری به عملکرد چندین ساله خانه موسیقی مطرح شد. اما بسیاری از این اعتراضها بیپاسخ مانده است.
بخشی از خانواده موسیقی در دانشگاههای ما حضور دارند اساتید شاخص ما معترض هستند؛ در جلساتی که در اعتراض به خانه موسیقی تشکیل میشود اساتید ممتاز و تراز اول این کشور حضور دارند، ولی جواب هیچ کدام از این اعتراضها در قالب حتی یک جمله داده نمیشود و نهایتا آقای نوربخش در آخرین مصاحبهشان گفتند درباره اتهامهایی که به خانه موسیقی وارد است فصل الخطاب تمام این حرفها وزارت ارشاد است. درحالیکه میخواهم اعلام کنم خیر، فصل الخطاب وزارت ارشاد نیست؛ این وزارت به عنوان نهاد ناظر هست ولی چون خانه موسیقی به عنوان یک شرکت غیر تجاری ثبت شرکتها شده، باید در عملکرد اداری خود پاسخگوی ثبت شرکتها باشد؛
یعنی اگر مثلا تغییرات در اساسنامه را چندین ماه و سال ثبت نکرده این غیر قانونی بودن را اداره ثبت شرکتها و قوه قضایه باید اعلام بکنند نه وزارت ارشاد. وزارت ارشاد درباره نظارت محتوایی میتواند نظر دهد نه درباره قانونی بودن آن؛ یعنی بررسی قانونی بودن را ثبت شرکتها باید انجام دهد و حتی تخلفی که بر بازرس خانه موسیقی وارد هست. خود بازرس تخلف کرده یعنی بازرس خانه موسیقی تخلفات هیئت مدیره را گزارش نکرده است؛ و در واقع همه اینها جریمه دارد و در قوه قضاییه رسیدگی خواهد شد. چرا معاونت هنری بر حمایت از متخلفین خانه موسیقی پافشاری میکند؟ به نظر من باید به طور جدی به این رسیدگی شود.
چرا ثبت شرکتها وارد نمیشود تا درباره خانه موسیقی اعمال نظر کند؟
ببینید ثبت شرکتها یک سیکل دارد؛ سیکلش به این گونه است که باید از طریق وزارت ارشاد به ثبت شرکتها اعلام بشود یعنی باید نامهای از شورای نظارت بر مؤسسات فرهنگی به ثبت شرکتها برود. اینکه چرا نامهای نرفته و اگر رفته چرا یک سال و نیم تعلل در آن هست، چیزی است که به نظر من وزارت ارشاد یابد پاسخگو باشد.
کدام بخش وزارت ارشاد؟
به نظرم الان چند بخش وزارت ارشاد باید پاسخگو باشد؛ در وهله اول شورای نظارت بر مؤسسات فرهنگی و هنری و شورای فرهنگ عمومی. این شورا، شورایی است که در دولت قبل خانه سینما را متهم به غیر قانونی بودن و غیرقانونی عمل کردن، کرد. یعنی همان روندی که درمورد خانه سینما بود درباره خانه موسیقی هم باید پی گرفته شود. در آن دوره وزرت ارشاد از ظرفیتهای قانونی خود استفاده کرد ولی در این دوره استفاده نمیکند؛ اینکه وزارت ارشاد چرا چشم میبندد و پاسخگو نیست، نکتهای است که در وهله اول خود وزارت ارشاد و شخص آقای وزیر باید پاسخگو باشد؛ در وهله دوم سازمان بازرسی کل کشور که الان نهاد مستقل در برابر وزارت ارشاد هست، پاسخگو نیست و هیچ گزارشی را منعکس نمیکند.
برخی رسانهها انتقادهایی به دو شغله بودن آقای مرادخانی داشتند.
همین سازمان بازرسی کل کشور مثلا درباره دو شغله بودن آقای مرادخانی هم سکوت کرده است. این شُبهه در مورد من و آقای ملانوروزی هم بود؛ که مسئله من و آقای ملانوروزی حل شد. من از حوزه هنری استعفا کردم و در دفتر موسیقی مستقر شدم و مسایل استخدام انجام شد ولی در مورد آقای مرادخانی چرا وزارت ارشاد پاسخگو نیست؟ چرا موزه موسیقی توسط ایشان و فرزندشان مدیریت میشود در حالی که از نظر قانونی این موزه باید به عنوان یک بخش مهمی از شهرداری، نیازهای کل شهر تهران در عرصه موسیقی را برطرف کند؛ چندین میلیارد تومان هزینه راه اندازی استودیو موزه موسیقی شده است که در افتتاحیهاش اساتید هم آمدند.
امروز آقای مرادخانی باید گزارش عملکرد استودیوی موزه موسیقی را در سال گذشته ارایه دهد؛ تا ببینیم شهرداری چند میلیارد هزینه کرده که چه اتفاقی بیفتد؟ من تصورم این است که این رفتارها بیاعتمادی ایجاد میکند؛ من با بسیاری از هنرمندان که این روزها برخورد میکنم از من گله مندند که چرا زودتر استعفا نکردهام، آنها میگویند ما با وجود تو امیدوار شده بودیم و الان متوجه شدیم که نباید امیدوار باشیم.
یک دیوار بیاعتمادی به وجود میآید، وقتی من در آنجا هستم امیدوار میشوند وقتی میآیم بیرون ناامید میشوند؛ چون میگویند تمام تلاش تو و تمام آنچه میگفتی تاثیری ندارد. صدها هنرمند اعتراض میکنند ولی در جواب اعتراض آنها حکم آقای نوربخش به عنوان رئیس جشنواره موسیقی تنفیذ میشود. این بیاعتنایی به هنرمندان دارد بیاعتمادی عمومی به وجود میآورد.
آقای نوربخش اعلام کرده که «میخواهیم بیشتر اساتید را به جشنواره موسیقی فجر بیاوریم و جشنواره را به سمت حرفهای شدن ببریم و جای عرض اندام جوانها هم در جشنواره موسیقی جوان است». این حرف یعنی اینکه در جشنواره موسیقی فجر دیگر خبری از بخشهای رقابتی و حضور گروههای جوان نخواهد بود؟ آیا این سیاست میخواهد جوانان را صرفاً در جشنواره موسیقی جوان نگه دارد در حالیکه ما در جشنواره موسیقی جوان میبینیم که آنجا تک نوازی و تک خوانی مطرح است، نه گروه نوازی و اجراهای گروهی و صحنهای. یعنی هنرجو و یا هنرمند میآید به عنوان کسی که دورهای گذرانده و حالا میخواهد مسابقهای بدهد تا اگر کارش خوب باشد، برای ادامهی راه تشویق شود. نظرتان درباره این روند چیست؟
شما اگر فرم فراخوان جشنواره جوان را نگاه کنید، این جشنواره فقط شناسایی استعدادها در سه رده سنی است. سال گذشته تا زیر 27 سال بود امسال زیر 24 سال شده، یعنی کسی که 25 ساله باشد نمیتواند شرکت کند مگر در آواز، آواز فقط تا 27 سال است. پس میبینیم آن جشنواره یک جشنواره دیگری است با یک ماهیت دیگر؛ اول اینکه من فکر میکنم این حرف آقای نوربخش توهین به تمام کسانی است که در این سالها در جشنواره فجر شرکت کردهاند؛ یعنی در سال قبل استاد هادی منتظری شرکت کردند استاد مجید کیانی شرکت کرده علیرضا مشایخی و تعداد زیادی از اساتید شاخص شرکت کردند، در میان جوانترها آقای محمد معتمدی وآقای قمصری و خیلیهای دیگر بودند. پس در واقع این نوع رفتار و اینکه ما جشنوارههای دورههای قبل را غیر حرفهای بدانیم و بگوییم امسال میخواهیم جشنواره موسیقی فجر حرفهای شود توهین به تمام کسانی است که تا کنون در این جشنواره حضور داشتهاند.
نکته بعد این است که تعریف ما از موسیقی سنتی ایران در چه کسانی خلاصه میشود؟ یعنی ما اگر گروههای فعال مثل کامکارها را در نظر بگیریم، گروه آقای پورناظری را در نظر بگیریم، گروه آقای درخشانی را در نظر بگیریم، و گروههای دیگری که هستند، ما نزدیک به 20 گروه فعال در عرصه موسیقی داریم و غیر از آقای پورناظری و کامکارها همه شرکت کرده بودند؛ آیا امسال با صرف حضور گروه آقای پورناظری جشنواره حرفهای میشود؟ چون از آن گروههای دیگر غیر از آقای شجریان همه شرکت کرده بودند؛ حتی در سالهای قبل استاد ناظری هم در جشنواره شرکت کرده بود؛ و حتی گروه کامکارها هم در دورههای قبلتر شرکت کرده بودند.
من فکر میکنم که ما باید ببینیم که ظرفیت موسیقی کشور ما کیست و منظور ما از موسیقی سنتی کشور کیست؟ آیا کسانی مانند علیرضا قربانی، سالار عقیلی، محمد معتمدی، وحید تاج، سرلک، شجریان و... خوانندگان روز موسیقی سنتی ما هستند؟ خب همه کسانی که نام بردم به غیر از همایون شجریان در سالهای گذشته در جشنواره موسیقی فجر شرکت کردهاند. من اصلا قبول ندارم که جشنواره سالهای قبل حرفهای نبوده است.
کسی مخالف حضور چهرههای شناخته شده موسیقی و هنرمندان مستعد و توانمند در جشنواره فجر نیست. اما ای کاش در کنار این فرآیند بخشهای پیشین مانند بخش «نسلی دیگر» و یا بخشهای رقابتی جشنواره باقی میماند. اما گویا برای جشنواره امسال فراخوانی منتشر نشده است.
اصلا مگر میشود شما فراخوان ندهید. در واقع بااین حرفِ آقای نوربخش ما ظرفیت استانها را زیر پا میگذاریم. یعنی ما کل موسیقی استانها را نادیده میگیریم، کل موسیقی را در تهران متمرکز میکنیم و در تعدادی افراد خاص! این در واقع نادیده گرفتن قابلیتهای موسیقی انقلاب اسلامی است؛ قرار بوده جشنواره موسیقی فجر آینه تمام نمای موسیقی کشور باشد، آیا تمام موسیقی کشور در تهران خلاصه شده است؟ بیشک خیر.
خب اگر فراخوان ندهید از کجا میخواهید شناسایی کنید؟ یعنی یک گروهی که امروز در یکی از شهرستانها فعالیت میکند و همین امروز هم شروع کرده، شناساییاش از کجا صورت خواهد گرفت؟ از کجا میدانید تمام گروههای استانها را میشناسید؟ اتفاقا من میخواهم بگویم که وزارت ارشاد از نظر قطع ارتباط با استانها یکی از بهترین گزینه هاست؛ من در دفتر موسیقی وقتی به استانها میرفتم، خیلی از رؤسای انجمن موسیقی ما تفاوت دفتر موسیقی را با خانه موسیقی نمیدانستند.
یکی از انتقادهایی که در دوره حضورتان در دفتر موسیقی به شما وارد میکردند، سفرهای استانی شما و نبودتان در دفتر موسیقی بود.
یکی از موارد اعتراضهای «معاونت هنری» و «خانه موسیقی» به من سفرهای استانی بود. آنها به من خُرده میگرفتند که چرا من یک مدیر میدانی هستم؟ چرا من به جای اینکه آخر هفتهام را در خانهام باشم به استانها میروم؟ سفرهای من آخر هفتهها بود و در زمان تعطیلیام به استانها میرفتم. من به هنرمندان سر میزدم، مشکلاتشان را میشنیدم، و جالب این که آقای نوربخش در یکی از مصاحبههایش گفت بعضی از مدیران کل از آقای ارجمند دلخور بودند؛ من تنها مدیر کلی بودم که وقتی به استانی میرفتم تعهداتی ایجاد نمیکردم چون در واقع میدانستم که پول ندارم؛ ولی تعهدات اجرایی ایجاد میکردم، کمکهای معنوی انجام میدادم حمایتهایی که میکردیم حمایتهای اداری بود که اتفاقا موسیقی شهرستانها را رشد داده بود؛ من خیلی مایلم بدانم کدام یک از مدیران کل ما معترض بوده است؟
من باید مورد مؤاخذه قرار بگیرم که چرا به استانها سفر میکنم؟ این نکته جالبی است. من در سالی که مدیریت جهادی نام گذاری شده بارها به جرم این سرکشیها باید مورد بازخواست خانه موسیقی و معاونت هنری قرار میگرفتم؟ اینکه چرا بنده به استانها سفر میکنم؟ در حالیکه معمولا سفرهای من در آخر هفته بود و ضمن اینکه استانها بخشی از ظرفیت این کشور هستند و ما نمیتوانیم هنرمندان شهرستانی را نادیده بگیریم. چندین سال است که هیچ پولی به انجمنهای موسیقی استانها داده نشده است؛ یک ریال پول به انجمنهای موسیقی داده نمیشود و انجمنهای موسیقی ما در بسیاری از استانها راهزنهای فرهنگی شدهاند؛ به گونهای که بسیاری از گروههای استانهای ما وقتی میخواهند برنامهای اجرا کنند باید پولی را به زور به انجمن موسیقی بدهند تا بتوانند کنسرتشان را اجرا کنند؛ چرا؟ چون این انجمن پولی برای گرداندن خودش ندارد.
در حالیکه وقتی من پیشنهاد کردم بخشی از بودجه دفتر موسیقی را به انجمنهای موسیقی اختصاص دهیم مخالفت شد؛نظرم این بود که به جای پرداخت پولی به صورت سالیانه به خانه موسیقی که تقریبا عملکرد صفری از آن میبینیم،این پول را به انجمن موسیقی بدهیم.
سیاست روز/بالاخره «آستانه» تحمل مديران بالادستي اندازه داشت!
بركناري آقاي مسافر
شايعهاي
كه طي هفتههاي اخير دهان به دهان ميچرخيد بالاخره رنگ واقعيت به خود گرفت و
برخلاف تكذيبها و عدماطلاعها رئیس موسسه رسانههای تصویری برکنار شد.
شاید از همان روز اول که وزیر ارشاد در اظهار نظری عجیب عنوان کرد: «رسانههای تصویری منحل خواهد شد» تا به امروز که تقریباً ۲ سال از این موضوع میگذرد، میشد احساس کرد جای حسین مسافر آستانه که از جمله مدیرانی بود که با ایوبی در مؤسسه شمس و اکو سابقه همکاری داشت، برخلاف این سابقه همکاری جای پای سفتی در مسئولیت جدیدش ندارد.
اتفاقی که از همان روزهای نخست با طرح انتقاد یک مدیر تئاتری بر مسند مدیریت سینما و یا عدم گردش مالی مناسب رسانههای تصویری نسبت به دورهای که محمدرضا عباسیان مدیریت آن را به عهده داشت، شروع شد و رفتهرفته ابعاد پررنگتری به خود گرفت. ابعادی که وسعت موارد مورد اختلاف نشان میدهد که شاید از همان ابتدا فرد آرامی مانند مسافر آستانه نباید در مجموعه پرهیاهویی نظیر رسانههای تصویری قرار میگرفت و به جرأت میتوان گفت در دوره مدیریت ایوبی یک مدیرسوزی دیگر همچون خروج محمدحسن پزشک، محمد احسانی و محمدرضا جعفریجلوه از بدنه مدیران سینمایی صورت گرفت، اما ریشه اختلافات بین مسافر آستانه و ایوبی چه بود که باعث شد سرانجام رئیس سازمان سینمایی مدیری را که خودش از بنیاد شمس و اکو آورده بود، نادیده بگیرد و قلم قرمز روی نام یکی دیگر از مدیران متعهد سازمان سینمایی کشیده شود.
کسانی که از نزدیک اتفاقات مؤسسه رسانه تصویری را در یکی دو سال اخیر رصد کردهاند، به خوبی میدانند بین مدیران ستادی (مدیران مستقر در سازمان سینمایی) و مدیران مؤسسات تابعه (خارج از سازمان سینمایی) اختلاف نظرهای عدیدهای وجود داشته است و این اختلاف در حدی بوده که در بسیاری از تصمیمات مهم نظیر تغییرنام جشنواره فیلم فجر و جداسازی آن و حتی جداسازی جشنواره فیلم کودک و نوجوان نیز مدیران مؤسسات بعد از تصمیمگیری در جریان قرار گرفتهاند و به این موارد ادغام یکباره مأموریتهای رسانههای تصویری در بنیاد سینمایی فارابی را نیز اضافه کنید که البته با سروصدای زیادی این موضوع عنوان شد، اما در سکوت کامل خبری این مأموریتها دوباره به رسانه تصویری برگشت.
همچنین کمرنگ شدن نقش رسانه تصویری دراتفاقات جاری شبکه نمایش خانگی، مورد تحمیلی بود که از سوی خود مدیران ستادی به مدیر رسانههای تصویری تحمیل شده بود و البته بعدها دستاویزی شد تا در جلسات متعددی، عملکرد مسافر آستانه مورد انتقاد قرار گیرد، غافل از آنکه با تصمیمات انجامشده در بین مدیران سازمان سینمایی بود که گردش مالی مؤسسه رسانه تصویری به لحاظ خرید آثار پرمخاطب و حتی تولید فیلم ممنوع شد و عملاً غیر از تولید پکیج آثار فیلمسازان منتخب و پیگیری بحث VOD رسانههای تصویری عملاً هیچ فعالیت دیگری در بازار نمایش خانگی نداشت و عمده فعالیت این مؤسسه در ۲ حوزه حضور جهانی فیلمهای ایرانی در جشنوارههای مختلف و پشتیبانی از جشنواره فیلم فجر خلاصه شد.
از طرفی اختلاف نظر بین سیدمصطفی ابطحی رئیس ستاد صیانت از آثار سینمایی و حسین مسافر آستانه موضوعی است که همه کسانی که تحولات مؤسسه را دنبال میکنند، به خوبی از آن باخبر هستند، اختلاف نظری که از مکان ستاد صیانت و بودجه آغاز شد و آنقدر ادامه پیدا کرد که باعث تذکرات متعدد رئیس سازمان سینمایی به مسافر آستانه شد، غافل از آنکه رسانههای تصویری بودجهای در اختیار نداشت که بخواهد هزینههای ستاد صیانت را تأمین کند و به همه این موارد باید مخالفت مسافرآستانه با صنفسازی موازی در نمایش خانگی را هم افزود که البته موافقان قدرتمندی در بدنه سازمان سینمایی داشت، و شاید همه اینها بیشتر بهانهای بود برای ادامه پروژه عبور از مدیران متعهد در سازمان سینمایی که به نظر میرسد در آینده نزدیک با برکناری فرید فرخندهکیش از مدیرعاملی انجمن سینمای جوان و مجید مسچی از مدیرعاملی سینما شهر، ابعاد بیشتری پیدا کند.
البته در مدت اخیر برخی شایعه کردند که خروج مسافرآستانه از مدیریت رسانههای تصویری به دلیل بازنشسته بودن او خواهد بود در حالیکه مدیریت در موسسات غیرانتفاعی مانند رسانههای تصویری ارتباطی به بازنشستگی ندارد و البته مسافر نیز تقریبا از یکسال قبل بازنشسته بوده است.
به گزارش فارس، به هر ترتیب باید به انتظار نشست و دید حالا که ابطحی بهعنوان مدیرعامل جدید مؤسسه رسانههای تصویری قرار است رسما کار خود را از یکشنبه هفته آینده شروع کند،میتواند پشتیبان مناسبی برای محمد حیدری دبیر جشنواره فجر باشد یا خیر و آیا این دو میتوانند اختلاف سلیقه خود را در موارد مختلف سرانجام همسو کنند یا اینکه این بار شاهد نامههای گلایهآمیز حیدری به ایوبی بابت عدم همراهی مناسب ابطحی در پشتیبانی جشنواره فجر خواهیم بود!
شرق/گفتوگو با علیرضا داوودنژاد درباره تغییرات صدور پروانه ساخت
سینمای ایران نیاز به بازنگری دارد
شرق: مصوبه جدید وزارت ارشاد حکایت از تغییر و تحولاتی در حوزه فیلمسازی دارد؛ قانونی که به موجب آن تهیهکنندگان فیلماولی در شرایطی میتوانند برای فیلم بعدی خود پروانه ساخت دریافت کنند که اثر پیشین آنها پروانه نمایش دریافت کرده باشد. یک تهیهکننده همزمان نمیتواند دو اثر را در دست تهیه داشته باشد، کارگردانها در صورتی تهیهکننده فیلمهایشان میشوند که سه فیلم پیشین آنها پروانه ساخت و نمایش گرفته باشد، تهیهکنندهای که پروانه ساخت بگیرد و اقدام به ساخت نکند قطعا برای کار سوم وی پروانه ساخت صادر نخواهد شد و تغییراتی اینچنینی که برخی از اهالی سینما موافق و برخی دیگر مخالف این رویکرد جدید هستند. علیرضا داوودنژاد از جمله سینماگرانی است که معتقد است در شرایط فعلی سینما بازنگری در وضعیت عمومی سینما احساس میشود. او در گفتوگو با «شرق» از لزوم این بازنگریها صحبت کرد و گفت: سینمای ایران از چند جهت نیاز به نگاهی دوباره دارد. از تأمین امنیت برای بازار، بهروزکردن تولید و توزیع و نمایش تا سروساماندادن به فعالیتهای صنفی و تنظیم مناسبات اصناف با هم و با دولت و نهادهای پیرامونی و اثرگذار روی سینما. او ادامه داد: بازنگری در ارتباط دولت و سینما نیز جزئی از همین کار بزرگی است که باید انجام شود و یک بحث آن به موضوع پروانه ساخت مربوط میشود. طبعا ارزیابی این تغییر و تحولات کاری پیچیده و زمانبر است. حتما بخشی از این تحولات مربوط به تهیهکننده-کارگردانان میشود و مسلم است هر تحولی در صدور پروانه ساخت باید با هماهنگی با این صنف و اساسنامه و شرایط عضویت آن صورت بگیرد. جواد نوروزبیگی، یکی از تهیهکنندگان پرکار سینما، نیز در گفتوگو با «شرق» نظری مخالف با تغییر و تحولات تازه وزارت ارشاد دارد. او ظاهرا با این تصمیم موافق نیست، میگوید: شاید بهتر است که سوابق تهیهکننده نیز در تصویب این طرح لحاظ شود. مگر چند فیلم سینمایی در سال ساخته میشود که چنین قانونی تصویب میشود؟ تهیهکنندگانی نیز در این سینما کار میکنند که در سال چندین کار موفق را تهیهکنندگی کردهاند. او در بخش دیگری از صحبتهایش ادامه داد: تهیهکنندگی یک فیلم به تعداد کارها نیست بلکه به علم و آگاهی است.
تغییر و تحولات صدور پروانه ساخت در حالی صورت میگیرد که برخی از اهالی سینما سالهاست که با ماهیت انجام مراحل پروانه ساخت مخالفند. هرچند که ظاهرا ارتقای کیفی آثار سینمایی اولویت این تغییرات در نظر گرفته شده است اما باید دید طی روزها و ماههای آینده این مصوبه چه واکنشی را در میان اهالی سینما در پی خواهد داشت؟
شهروند/اهالی فرهنگ و هنر از تأثیر واقعه کربلا در آثار ادبی و هنری میگویند این شرح بینهایت
آزاده صالحی- روزنامهنگار| با وجود آنکه سالها از واقعه کربلا و پایمردی و قهرمانی امام حسین(ع) و یاران او میگذرد، اما هنوز این واقعه تاریخی دستمایه خلق آثار بسیاری در شاخههای مختلفی چون سینما، تئاتر، ادبیات، موسیقی، هنرهای تجسمی و... شده است. مسأله واقعه کربلا به قول حافظ قصه نامکرر عشق است که میتواند تا سالها بعد از این نیز منبع الهام هنرمندان قرار بگیرد. این مسأله بهانهای شد تا با اهالی فرهنگ و هنر درباره تاثیرات مفاهیم آیینی، خاصه عاشورا در آثار ادبی و هنری به گفتوگو بنشینیم.
مشارکت در برپا کردن آیینهای کهن
جهانگیر نصر اشرفی پژوهشگر موسیقی درباره اینکه چقدر مفاهیم آیینی مانند عاشورا در هنری چون موسیقی متبلور و متجلی شدهاند، میگوید: اساسا آیینها مانند ادیان و مذاهب همواره از گذشته تا امروز دارای پتانسیل گستردهای بودهاند تا مفاهیمی که در آنها هست به جامعه منتقل شود. آیینها معمولا دارای تشریفات و مناسکی هستند و هرکدام مولفههای زیادی را در برمیگیرند. بهعنوان مثال، بسیاری از رفتارها و مراسم و مناسک در ماه محرم بهعنوان بخشی از آداب آیین کهن ایرانی تلقی میشود. نکتهای که درباره مراسمی که در ماه محرم برگزار میشود، وجود دارد این است که در تمام این مراسم ذوق فراوانی برای ساماندهی به چشم میخورد. درواقع میبینیم به محض فرارسیدن ماه محرم، مردم از طبقات مختلف اجتماع میکوشند تا در ساماندهی به تکایا و دستههای عزاداری نوعی مشارکت جدی داشته باشند و به مراسمی از این دست سامان بخشند. میتوان گفت مولفه بارز مراسمی که در ایام محرم برگزار میشود، درهمین نکته نهفته است. این تمایل به ساماندهی نیز ناشی از نوعی نگرش جمعی در یک جامعه است. حالا بماند که احساسات و شور و شعور جمعی نیز با این مولفه توام میشود و به ایجاد مراسمی باشکوه و یکپارچه میانجامد. آیینهای مذهبی بهویژه مراسمی که همواره در ایام محرم برگزار میشوند، از گذشته تا امروز به فراخور شرایط اجتماعی دستخوش تغییرات زیادی شده است. به بیان سادهتر، هرچه جلوتر آمدیم سنتها، آواها و شعرهای بیشتری برای غنابخشی به مرثیههایی که در سوگ امام حسین(ع) و یاران او سروده شد، اضافه شده که هریک ازاین آثار دارای ویژگیهای زیباییشناسی خاصی است.
هرچه درونیتر و خودجوشتر، ماندگارتر
از این پژوهشگر موسیقی سوال میکنم چرا به آن شکلی که باید با موضوع موسیقی و مفاهیم آیینی چون عاشورا شاهد انتشار آثار مکتوب نبودهایم. او در پاسخ به این سوال میگوید: آیینها یکجور جوشش درونی و باورمند هستند که از گذشته بیآنکه به مردم القا شود، در آنها وجود داشته است. درواقع جامعه برپا کردن مراسمی در ماه محرم را یکجور وظیفه درونی برای خود میداند. اگر قرار بود ایجاد این تظاهرات و به جا آوردن تشریفات و مناسک، عامرانه و ناصحانه باشد، طبعا مراسم عزاداری برای امام حسین(ع) و اصولا واقعه کربلا، هرسال به این باشکوهی شکل نمیگرفت. میخواهم بگویم این باورمندی باطنی خود مردم است که شکوه و عظمت چنین مراسمی را هرسال رقم میزند. درباره کتاب هم اوضاع به این شکل است، یعنی مولفان دراین سالها فارغ از هر نگاه سفارشی به نوشتن چنین آثاری پرداختهاند و الحق هم دراین زمینه آثار ماندگاری از بعد پژوهشی خلق شده است. اما نکتهای که درباره نگارش کتابهایی از این دست وجود دارد، این است که این آثار به فراخور نیازهای جامعه وقت شکل گرفته است. درواقع مولفان و پژوهشگران تلاش کردهاند برای نگارش چنین آثاری به تناسب نیازهای جامعه پیش بروند و به آثاری با مضامین نقش عاشورا در موسیقی بپردازند، کما اینکه تا امروز همانطورکه اشاره کردم کتابهای جامعی دراین زمینه پدید آمده است. نهتنها در زمینه آثار مکتوب که در حیطههای مختلفی چون ادبیات، سینما، تئاتر و... نیز هنرمندان با درنظرگرفتن نیازهای عمومی جامعه کوشیدهاند بهنوعی انعکاس واقعه کربلا در فرهنگ و هنر و ادبیات را به تصویر بکشند. منتهی چندان که اشاره کردم، تمام این آثار براساس نیازسنجی جامعه صورت گرفته است. بهعنوان مثال، خود من طی سالهای اخیر احساس کردم گوشههای ارزشمند تعزیه در شرف از بین رفتن است و به آن شکلی که باید به این گوشهها توجهی نمیشود، بنابراین تصمیم گرفتم روی این مبحث کار کنم و کتابی از این رهگذر پدید بیاورم. طبیعی است که پرداختن به زوایای پیدا و پنهان واقعه کربلا در قالبهای هنری هنوز بعد از گذشت سالها و پدید آمدن آثار مختلف، جای کار بسیار دارد ولی مسأله این است که پژوهشگران باید پیش از هرچیز تلاش کنند تا این آثار را براساس نیازهای جامعه انجام دهند. ضمن اینکه فراموش نکنیم ممکن است در هر حیطه، هنرمندان و پژوهشگران مختلفی با موضوع عاشورا به خلق اثر بپردازند و با آثار انبوهی ازاین منظر روبهرو شویم اما مسأله اینجاست که از بین این تولید انبوه، تنها چند اثر شاخص به جای میمانند که به واسطه چیرهدستی و مهارت آن هنرمند توانستهاند در ادای دین هنر به مقوله عاشورا موفق بوده باشند. چندان که تاکنون درحیطه نقاشی، آثار زیادی با این درونمایه خلق شده اما میبینیم آثاری چون «عصر عاشورا» یا «شام غریبان» استاد محمود فرشچیان در مقایسه با سایر آثار در این زمینه، ماناتر و تاثیرگذارتر بوده است.
زوایای واقعه کربلا مفغول مانده است
عبدالحسین فرزاد استاد دانشگاه و پژوهشگر ادبی نیز درباره تأثیر مفاهیم آیینی چون عاشورا در وادی ادبیات میگوید: بیتردید نقش واقعه کربلا در حیطههای فرهنگ و هنر از دیرباز تا امروز پررنگ بوده است و هنرمندان و نویسندگان توانستهاند براساس درک و بینش خود نسبت به این واقعه به خلق آثار مختلفی بپردازند، زیرا واقعه کربلا دارای زوایای ناگفتهای است که هنوز هم با وجود خلق این آثار جای کار دارد. اطمینان دارم که جامعه اگر درگیرودار مسائل امرار معاش خود نبود، میتوانست به شکل گستردهتری به برگزاری و انجام این مراسم بپردازد. باید بپذیریم که مسأله امرار معاش مسأله مهمی است و درحال حاضر اغلب افراد در جامعه را به لحاظ فکری درگیر خود کرده است. بروز مسائل اقتصادی باعث میشود افراد یک جامعه، آنطور که باید نتوانند در به جای آوردن مراسم و مناسکی چون محرم کوشا باشند. از اینها گذشته تصور میکنم مسأله قیام امام حسین(ع)، اهدافش و همینطور دیگر وقایع آن دوران به آن شکلی که باید تبیین نشده و به نوعی مغفول مانده است. روی این اصل ضرورت دارد نویسندگان و هنرمندان از زوایای مختلف بار دیگر به مفاهیمی از این دست نظر کنند.
نمادین و اسطورهای
شمس آقاجانی شاعر معاصر از دیگر کسانی است که دراین ارتباط معتقد است: ایام محرم از دیدگاه من تنها مسألهای برای عزاداری صرف نیست. واقعه کربلا درواقع حافظه تاریخی و فرهنگی یک ملت را در برگرفته است که از جنبههای مختلفی میتوان آن را مورد بررسی قرار داد، مراسمی که هرسال به مناسبت فرارسیدن ماه محرم برگزار میشود، صرفنظر از این که در سوگواری صرف خلاصه شود، شور و هیجان فراوان افراد مختلف جامعه را به تصویر میکشد. ضمن اینکه وقتی زمان زیادی از یک واقعه میگذرد، بهتر میتوان درباره آن به ارایه تحلیل و تفسیر پرداخت. به نظر میرسد درباره واقعه کربلا نیز اینچنین است. یعنی هرچقدر که از این واقعه فاصله گرفتهایم، بهتر توانستهایم حقیقت قیام امام حسین(ع) و یاران او و هدف از این مبارزهطلبی را درک کنیم. درعین حال زمانبرشدن یک واقعه تاریخی میتواند به افزودن جنبههای اسطورهای بر آن واقعه نیز کمک زیادی کند، چندان که واقعه کربلا امروز در نظر هر فرد شیعه، واقعهای نمادین و اسطورهای است.
از یکپارچگی اجتماعی تا نقش پررنگ موسیقی
این شاعر معاصر اضافه میکند: من همواره به چشم یک آیین به ماه محرم و اصولا روز عاشورا نگاه کردهام. آیینی که در طول تاریخ تا امروز دارای ریتم و موسیقی و دیگر مولفههای منحصربهخود بوده است. نکته جالب این است که هرسال با فرارسیدن ایام محرم میتوانیم شاهد برگزاری مراسم خاصی در اقصینقاط کشور باشیم. به عنوان مثال در لرستان به وقت فرارسیدن ایام عاشورا و تاسوعا، عزاداران با گل مالیدن به سروصورت خود، به نوعی در این غم شریک میشوند و اینطور مراتب همدردی خود را ابراز میدارند یا در سایر شهرهای کشور به واسطه ویژگیهایی که دارند، به اشکال مختلف به عزاداری میپردازند. مسأله قابل توجه در این حیطه، نقش پررنگ موسیقی است که به وضوح در لایههای مختلف ایام عزاداری به چشم میخورد. درواقع ردپای موسیقی از تعزیه گرفته تا دستههای سینهزنی وجود دارد. دستههای سینهزنی نیز دارای مولفههایی است که مشارکت و در برگرفتن روحیه جمعی را میتوان در ردیف این مولفهها دانست. به بیان سادهتر، در دستههای سینهزنی میبینیم که محدودیتهای اجتماعی تا حدودی از بین میرود و زنان و مردان همدوش و همقدم با یکدیگر دراین دستههای سینهزنی حضور مییابند و درکنار هم عزاداری میکنند. میتوان گفت، ایام محرم یکجور یکپارچگی را درجامعه به وجود میآورد که این خود نکته مهمی است که باید به آن توجه شود.
تنیده در بطن جامعه
آقاجانی درپاسخ به این سوال که تاثیر واقعه کربلا در شعر معاصر چقدر بوده است، نیز تصریح میکند: واقعه کربلا توانسته دستمایه سرودن اشعار خوبی طی دوران مختلف شود. میتوان گفت شاعران از زمانی که چشم باز کردند و واقعه کربلا را شناختند، تلاش کردند تا به نوعی به خلق اشعاری متناسب با این مضمون بپردازند. کما اینکه ما میتوانیم چنین اشعاری را در کارنامه شاعرانی چون محتشم کاشانی با شعر معروف «باز این چه شورش است» به خوبی مشاهده کنیم. طبعا شاعران امروز هم به فراخور شرایط زمانه به سرودن شعرهای زیادی دراینباره پرداختهاند و بر غنای کارنامه ادبیات عاشورایی ما افزودهاند. اشعاری که بازسازی واقعه کربلا از منظر نمایشی و ادبی به خوبی مشهود است و با ریتمهایی از جنس زندگی سروده شدهاند. در تمام شعرهایی که با مضامین عاشورایی سروده شده، نوعی تجربه وخاطره تاریخی یک ملت به چشم میخورد. ولی مسأله اینجاست که محرم و بهطور مشخص، پرداختن به واقعه کربلا فقط هرسال در بازه زمانی خاصی مطرح میشود و تا سال آینده با فرارسیدن ماه محرم دیگر به این شکل به آن پرداخته نمیشود. درحالی که تصور میکنم واقعه کربلا میتواند بیآنکه زمان خاصی را در بر بگیرد، همواره دستمایه خلق آثار مختلف ازسوی هنرمندان، شاعران و نویسندگان باشد. ضمن اینکه پژوهشگران میتوانند از جهات مختلف به این مقوله بپردازند و ویژگیهای روانشناسی، جامعهشناختی، نوع برخورد مردم درحین برگزاری این مراسم، مشارکت جمعی و دیگر مولفهها را نیز به هنگام نگارش آثاری از این دست مورد توجه قرار دهند. عاشورا در گوشت و خون تمام شیعیان عجین شده و هر وقت واژههایی چون استقامت، عدالت، مبارزهطلبی و... را میشنویم، بیاختیار به یاد قهرمان کربلا یعنی امام حسین(ع) و یاران او میافتیم. واقعه کربلا به شکل غیرمستقیم در زبان و گفتار و کلام ما تأثیر گذاشته است، تاثیری که در ما تنیده شده و به نوعی درونی است.
ضرورت انتخاب اشعار خوب برای مرثیهسرایی
حاتم عسگری ردیفدان و مدرس آواز نیز از دیگر هنرمندانی است که در اینباره معتقد است: ما آثار مکتوب فراوانی از دورههای قبل داریم که پیدایش آن را میتوان به دوره آل بویه نسبت داد. در زمان دیلمیان مقرر شد که به وقت فرارسیدن ایام محرم، سردرخانهها سیاهپوش شود و مراسم مخصوصی برای عزاداری دراین روز فراهم شود، از آن دوران آثار مختلفی با این مناسبت و احوال بهویژه در زمینه موسیقی پدید آمده است. میتوان گفت آثاری که در این سالها براساس واقعه کربلا ارایه شده است، یکجور مرثیه اجتماعی و غم عمومی مذهبی بوده است. در سالهای اخیر، آثاری که با این درونمایه ساخته شدند، آثاری بودهاند که کلام و آهنگ همپای همدیگر حرکت کردهاند و اگر میبینیم که شعر محتشم کاشانی یعنی «بازاین چه شورش است» تا امروز برای تمام نسلها قابل لمس و ماندگار است، به خاطر داشتن همین مولفه بوده است. از اینها گذشته، ظلم و ستمی که بر امام حسین(ع) و یاران او درجریان واقعه کربلا رفته است، همواره احساسات عمومی را جریحهدار کرده است و طبعا بر احساسات هنرمندان که منفک از جامعه خویش نیستند نیز اثر گذاشته و باعث شده آنها دست به خلق آثاری متناسب با این موضوع بزنند. از دیدگاه من موسیقی تنها غذایی است که با روح و جسم انسان سروکار دارد. طبعا تا امروز هنرمندان مختلف تا جایی که توانستهاند به مفاهیم عاشورایی در قالبهای مختلف موسیقی پرداختهاند، با اینحال امیدوارم درشرایط کنونی، بستری مهیا شود تا اشعار و حتی نوع موسیقی که برای مرثیهسرایی در مراسم ماه محرم به کار برده میشود، به درستی انتخاب شود. ما اشعار و همینطور خوانندگان مذهبی خوبی داریم که میتوانند با خواندن صحیح این اشعار، پیام این آثار را درچنین مراسمی به درستی به مردم منتقل کنند. از اینها گذشته تصور میکنم ضرورت دارد باید برای ایام محرم یک شعر واحد درنظر گرفته شود، مثل سرود ملی. تا از این رهگذر مردم بتوانند آن شعر را هرسال به مناسبت فرارسیدن محرم بخوانند و این شعر به نوعی در آنها نهادینه و درونی شود. امروز آهنگسازان زبدهای وجود دارند که میتوانند بر اشعاری که متناسب با این مضمون سروده شدهاند، ارایه شوند. کما اینکه خود من در زمینه تعزیه به خواندن چند اثر دراین زمینه پرداختم ولی واقعیت این است که از تولید این آثار به آن شکلی که باید حمایت نشده است، درصورتی که سیاستگذاران فرهنگی با حمایت از آثاری از این دست میتوانند زمینهای را فراهم کنند تا این آثار در دسترس مردم قرار بگیرند.
پتانسیل گسترده
گوشههای موسیقی در تعزیه
محمد گلریز هنرمند عرصه موسیقی نیز از دیگر هنرمندانی است که در اینباره به اظهارنظر پرداخته است. او درباره اینکه چقدر مفاهیم آیینی در موسیقی ما متجلی شده است، میگوید: درست است که تا امروز کارهای زیادی نه در قالب موسیقی که در تمام شاخهها براساس تم عاشورا صورت گرفته است اما این کافی نیست، زیرا این حیطه مانند دریای بیکرانی است که ما دراین سالها فقط چند پیمانه آب از آن برداشتهایم و هنوز ظرفیت گستردهای برای فعالیت دارد. به عنوان مثال در زمینه موسیقی، گوشههایی وجود دارند که برای تعزیهخوانی مناسب بودهاند ولی متاسفانه در سالهای گذشته آنطور که باید از آنها استفاده نشده است. به هر تقدیر، نقش و جایگاه موسیقی در ایام سوگواری همواره پررنگ و حائز اهمیت بوده است. فراموش نکنیم که موسیقی فقط به نواختن ساز محدود نمیشود، بلکه به الحان و نغمه خوش که به درستی به مخاطب منتقل شود، بیآنکه ابزار و ادواتی را بطلبد نیز میتوان نام موسیقی داد، یعنی نغمهای که خوشآهنگ و زیبا باشد.
این خواننده سنتی اضافه میکند: مسأله دیگری که دراین ارتباط وجود دارد، این است که مداحان و مرثیهخوانان در ایام سوگواری میتوانند از اشعار مطلوبتری استفاده کنند، مشروط بر آنکه این آثار در دسترس آنها قرار بگیرد. اگرچه در سالهای اخیر شاهد تنوع موسیقی عاشورایی بودهایم و به این نکته رسیدهایم که جنبههای مختلف موسیقی عاشورایی توانسته تأثیر زیادی بر مخاطبان داشته باشد. با اینحال از آنجایی که امروز جوانان جامعه طالب نوآوری هستند، تصور میکنم باید در زمینه سرودن شعرهای عاشورایی و آهنگین کردن این آثار نیز به شکل هنرمندانه قدم برداشت تا هم جوانان بیش از پیش جذب این آثار شوند و از طرفی، شأن موسیقی اصیل عاشورایی حفظ شود. به خاطرم هست طی سالهای اخیر در تلویزیون، برنامهای با عنوان «نغمههای عاشورایی» پخش میشد که شاعران خوبی چون سهیل محمودی، ساعد باقری و... از دستاندرکاران این برنامه بودند ولی باعث تاسف است که فعالیت چنین برنامهای ادامه نیافت. درحالی که یکی از معدود برنامههای تلویزیونی در ارتباط با موسیقی بهویژه موسیقی عاشورایی بود که بر پژوهش استوار بود و هر مخاطبی میتوانست با دیدن این برنامه به نکات خوبی پی ببرد. ای کاش شرایطی فراهم میشد تا برنامههایی ازاین دست در صداوسیما بار دیگر احیا شوند و زوایای موسیقی عاشورایی را به مخاطبان و علاقهمندان بشناسانند.
محملی برای آموزش دستگاههای موسیقی به مداحان
این هنرمند میگوید: من از مدتها پیش پیشنهادی به سازمان فرهنگی هنری شهرداری و همینطور وزارت ارشاد ارایه کردم تا فراخوانی منتشر و مداحانی که به یادگیری ردیفها و دستگاههای موسیقی علاقهمند هستند، در کلاسهایی شرکت کنند تا بتوانند آثار جامعتری را به مردم درحین مراسم مذهبی ارایه کنند. چون معتقدم ما دراین عرصه پتانسیل گستردهای داریم و میتوانیم از دل گوشهها و دستگاههای موسیقی، نغمات و ملودیهای خوبی استخراج کنیم. خوشبختانه با این پیشنهاد من اخیرا در سازمان فرهنگی هنری شهرداری موافقت شده است. حتی پیشنهاد کردهام مکان برگزاری این کلاسها هم میتواند در مکتبخانه آواز ایران که اخیرا درموزه دکتر حسابی افتتاح شد، باشد و از رهگذر برگزاری این کلاسها، مداحان مستعدی که به این حیطه گرایش دارند، به دیگر زوایای مغفول مانده در این عرصه نیز پی ببرند و با دریافت آگاهی و بینش بیشتر به ارایه اثر در مناسبتهای مختلف بپردازند.
هنرهایی که رنگ دانشگاه نمیبینند
هوشنگ جاوید پژوهشگر عرصه موسیقی با بیان اینکه تأثیر مفاهیم آیینی ازجمله عاشورا در پدیدآمدن آثار فرهنگی و هنری در این سالها زیاد بوده است، میگوید: نهتنها در زمینه فرهنگ و هنر که ضربالمثلها، باورها، کنایات، قصههای کهن و حتی در موسیقی و ادبیات عامه نیز ریشه در واقعه کربلا دارند. میتوان گفت مسأله واقعه کربلا در غنای فرهنگ عاشورایی دراین سالها سهم بسزایی داشته است. اگر بخواهم بهطور مشخص درباره تأثیر عاشورا بر موسیقی صحبت کنم، باید بگویم امروز فرازهای ارزشمندی از عاشورا در موسیقی ما تجلی یافته است که مویه، زاری، گوشه حسینی و... برخی از آنها به شمار میروند. تأثیر عاشورا بر موسیقی در سالهای گذشته تا اندازهای بوده است که بخشهایی از موسیقی ایران تأثیر مستقیم از این وادی گرفته است. با اینحال، آنچه همیشه برای من سوال بوده، این است که چرا هنرهای اسلامی بهرغم غنا و پیشینه درخشانی که دارند از دانشگاهی شدن و ورود به چارچوبهای آکادمیک بازماندهاند. تنها چیزی که در این بین، شکل دانشگاهی به خود گرفته پژوهش هنر است که به آن شکلی که باید خروجی مطلوبی درپی نداشته است. درحالی که چرا نباید بهعنوان مثال، نوحهخوانی ما آکادمیک شود؟ ما نسبت به این مسأله کوتاهی کردهایم ولی میبینیم نوحهخوانی درکشوری چون مصر، شکل دانشگاهی به خود گرفته است یا همینطور درگذشته شاخهای بهنام مناقبخوانی داشتهایم ولی این مقوله همچنان در محاق و مورد بیتوجهی واقع شده است. ما امروز در دانشکدههای موسیقی میتوانیم رشته آوازهای مذهبی داشته باشیم ولی نسبت به انجام چنین کارهایی غفلت شده و طبیعی است که تبعات این نقصان درجامعه بروز پیدا خواهد کرد. کوتاهی کردن نسبت به دانشگاهی نشدن هنر اسلامی درشرایطی اتفاق میافتد که ما استادان زبدهای دراین عرصه داریم که مجید کیانی، ایرج نعیمایی، حاتم عسگری و... برخی از این استادان هستند ولی از آنها آنطور که باید برای ساماندهی به چنین اموری بهره گرفته نمیشود.
غفلت در بهرهگیری از نیروی انسانی متخصص
این پژوهشگر اضافه میکند: همیشه تاسف میخورم که چرا تا زمانی که استاد داریوش صفوت در قید حیات بودند، رشته آوازهای مذهبی در دانشگاه ایجاد نشد. به نظر میرسد نباید در این حیطه تنها به چند اثر پژوهشی اکتفا کرد، باید بپذیریم تاثیری که این حیطه میتواند در دانشگاه بگذارد به مراتب بیشتر از آن است که درچند کتاب ازسوی پژوهشگران خلاصه شود، اما نسبت به چنین مسائلی عملا بیتوجهی میشود و آنطور که باید این رشتههای ارزشمند و غنی مورد حمایت قرار نمیگیرند. نهتنها در زمینه موسیقی که درحیطه نمایشهای مذهبی هم امروز، دچار چنین مشکلی هستیم. ما هنرمندان و استادانی چون محمدحسین ناصربخت، داود فتحعلیبیگی، سهیلا نجم و... را داریم ولی از این ظرفیتها برای دانشگاهیشدن رشته نمایشهای مذهبی استفاده نمیکنیم. درواقع میتوان گفت نیروی انسانی متخصص و ظرفیت کافی برای انجام این کار وجود دارد ولی در این سالها وزارت علوم و آموزش عالی از این ظرفیتها به خوبی استفاده نکرده است. مولف مجموعه «پرند ستایش» در ادامه میگوید: همه حرف من این است که ما نتوانستهایم از مفاهیم آیینی درموسیقی به درستی بهره ببریم. حالا درست است که از منظر پژوهش، کارهایی در این زمینه صورت گرفته و پژوهشگران تا جایی که توانستهاند در تولید آثاری از این دست سهم خود را ادا کردهاند، ولی همان مقدار از این تولیدات جدی، مجالی برای عرضه شدن در بازار و در دسترس مردم قرارگرفتن را پیدا نکرده است. بهعنوان مثال، چندی پیش به همت جهانگیر نصر اشرفی مجموعهای با عنوان «ققنوس» مشتمل بر نکاتی درباره پیشپردهخوانی و تعزیه در ایران منتشر شد. آثاری از این دست طبعا میتوانند در شناخت بیشتر مخاطبان نسبت به این مسائل نقش داشته باشند اما توزیع کتابها به درستی صورت نمیگیرد و طبیعی است که چنین کتابهای ارزشمندی به آن شکلی که باید به دست مخاطبان خود نمیرسند.
قدس/مجتبی
آقایی خبر داد:
همه تغییرات جشنواره تجسمی فجر در گام هشتم/ داوری سنتی نیست
دبیر هشتمین جشنواره هنرهای تجسمی فجر از حذف بخش های مختلف جشنواره و ارائه همه آثار در یک بخش هنرهای تجسمی و اضافه شدن هنرهای جدید به این جشنواره خبر داد.
مجتبی آقایی دبیر هشتمین جشنواره بین المللی هنرهای تجسمی فجر در گفتگو با خبرنگار مهر درباره تفاوت های این دوره از جشنواره با دوره قبل توضیح داد: امسال جشنواره تجسمی فجر به صورت رقابتی برگزار می شود که البته بخش غیر رقابتی را نیز در جشنواره خواهیم داشت.
آقایی از حذف بخش های مختلف جشنواره هنرهای تجسمی فجر در هشتمین دوره آن خبر داد و گفت: یکی دیگر از تفاوت های جشنواره امسال با سال قبل ارائه همه آثار هنرهای تجسمی در یک بخش است و هر هنرمندی اثرش را در هر رشته ای از هنرهای تجسمی و یا تلفیقی از چند هنر تجسمی می تواند به جشنواره ارائه کند که در مجموع همه آثار نیز در قالب کلی هنرهای تجسمی به نمایش گذاشته می شود.
او از اضافه شدن هنرهای جدید به جمع سایر رشته های تجسمی جشنواره خبر داد و گفت: امسال هنرهای جدید نیز به جمع سایر رشته های تجسمی در بخش رقابتی این جشنواره اضافه می شود.
آقایی همچنین اعلام کرد که هشتمین جشنواره هنرهای تجسمی فجر از نظر محتوا یک رویکرد کاملا جدید را در پیش گرفته است.
دبیر هشتمین جشنواره هنرهای تجسمی فجر درباره نقش انجمن ها در برگزاری این جشنواره بیان کرد: نقش انجمن ها در جشنواره هنرهای تجسمی فجر به شکل دوره قبل نیست و در انتخاب آثار دخالت ندارند.
آقایی درباره شیوه انتخاب آثار هنرمندان نیز پاسخ داد: انتخاب آثار این جشنواره مبتنی به رأی مدیران هنری است و شورایی مرکب از رشته های مختلف هنرهای تجسمی روی همه آثار نظر می دهند.
او ادامه داد: در دوره های قبل در هر یک از بخش های جشنواره یک عده از هنرمندان مرتبط با همان رشته نظر می دادند و آثار را انتخاب می کردند. مثلا در حوزه عکس تعدادی از عکاسان آثار را انتخاب می کردند اما امسال همه آثار در یک بخش ارائه می شود و سعی کرده ایم با جریانات روز دنیا پیش برویم به همین دلیل شکل قبلی کار کنار گذاشته شده است.
دبیر جشنواره هنرهای تجسمی در دو سال اخیر همچنین تأکید کرد: امسال در انتخاب آثار و روش های هنری به پیام، قدرت هنری و اثرگذاری کار هر هنرمند دقت می شود و بنابراین هر رشته از هنرهای تجسمی ممکن است به یک نسبت مساوی در جشنواره ارائه نشود.
آقایی با بیان این که هر رشته از هنرهای تجسمی کمیت مشخصی در جشنواره ندارند، توضیح داد: مثلا این طور نیست که هر رشته سهمیه ای داشته باشد و آثار در هر رشته ای با هر کمیت و کیفیتی به نمایش درآید؛ بنابراین داوری به شیوه سنتی نیست.
این عکاس پیشکسوت در پایان با بیان این که قالب جشنواره مثل دوره قبل اما رویکرد و محتوای آن کاملا متفاوت است، تأکید کرد: جشنواره همان طور که از اسمش پیداست درخور شأن بینالمللی و مساله فجر برگزار می شود.
هشتمین جشنواره بین المللی هنرهای تجسمی فجر از سوی مرکز هنرهای تجسمی وزارت ارشاد با همکاری موسسه توسعه هنرهای تجسمی معاصر و با هدف معرفی ایده ها و آفرینش های اصیل و خلاق هنری بهمن و اسفندماه سال جاری برگزار می شود.
به هر یک از هنرمندانی که آثارشان در جشنواره انتخاب می شود، مبلغ پنج میلیون ریال پرداخت می شود. از میان هنرمندانی که آثارشان به نمایش در می آید، یک گروه داوری مرکب از داوران ایرانی و بین المللی، ۲۲ هنرمند را برگزیده و به هر یک تندیس طوبای زرین، لوح افتخار و مبلغ ۵۰ میلیون ریال جایزه نقدی اهدا می شود.
همچنین بر اساس این فراخوان، تمامی هنرمندان منتخب ایرانی این دوره از جشنواره به عضویت صندوق حمایت از هنرمندان و موسسه توسعه هنرمندان تجسمی معاصر درخواهند آمد. هنرمندان برگزیده ایرانی که فاقد درجه هنری هستند، برای دریافت درجه هنری به شورای ارزشیابی هنرمندان کشور معرفی می شوند و هنرمندان برگزیده ایرانی برای سفر مطالعاتی به «سیته دزار» فرانسه معرفی خواهند شد.
دبیر هنری این جشنواره جمشید حقیقت شناس و دبیر اجرایی آن عبدالرحیم سیاهکارزاده هستند.
در شورای هنری جشنواره نیز جمشید حقیقت شناس، پریسا خضابی، محمدمهدی رحیمیان، بهمن عبدی، اصغر کفشچیان مقدم، بهرام کلهرنیا، مهنوش مشیری، ایرج نعیمایی، مهران هوشیار و رضا یساولی حضور دارند.
قدس/گفتگو با مدیر گروه معارف شبکه یک
برنامههای معارفی را ارزان تمام میکنند/ این خط قرمزها مصوب نیست
حجت الاسلام رضا جعفری مدیر گروه معارف شبکه یک سیما در گفتگویی از خط قرمزها در برنامه های معارفی سخن گفت که بخشی از این خط قرمزها ساخته خود تهیه کنندگان است و هیچ مصوبه سازمانی ندارد.
برنامه های دینی، مذهبی و معارفی را می توان یکی از مهمترین حوزه های ساخت برنامه در شبکه ها سیما دانست چراکه در این برنامه ها قرار است درک و فهم درستی از دین و همچنین شیوه صحیحی از زندگی مومنانه ارایه شود.
«سبک زندگی» عبارتی است که این روزها در مجامع مرتبط با حوزه های اجتماعی، سلامت و... کاربرد فراوانی دارد و در عین حال در مفهوم دینی معنای عمیق تری پیدا می کند و شامل رعایت کردن دستورات الهی در ادیان الهی و خاصه برای مسلمانان شیوه زندگی کردن براساس روش های اسلامی در جامعه مدرن امروز می شود.
تبیین و ارایه درکی صحیح از دین و مخصوصا اسلام و همچنین ارایه روش هایی برای پیش رفتن به سوی سبک زندگی صحیح براساس الگوهای دینی یکی از وظایف خطیر رسانه ملی در جمهوری اسلامی ایران است. امری که اگرچه بیشترین بار آن را برنامه های معارفی سیما بر دوش می کشند اما گویی در برخی از همین برنامه ها نیز هدف و رویکرد مشخصی وجود ندارد و آنتن صرفا به سخنانی درباره دین، مذهبی، شریعت و... اختصاص می یابد.
هر سال در ماههایی چون محرم و صفر و رمضان بار برنامه های مذهبی و معارفی سیما افزایش پیدا می کند اما اینکه آیا تاثیرگذاری این برنامه ها نیز به همین میزان افزایش دارد یا خیر امری قابل تامل است.
خبرگزاری مهر با حجت الاسلام و المسلمین رضا جعفری مدیر گروه معارف شبکه یک سیما گفتگویی را ترتیب داد تا رویکرد این شبکه را به عنوان یکی از اصلی ترین شبکه های تلویزیونی نسبت به برنامه های معارفی جویا شود.
حجت الاسلام جعفری در این گفتگو به برنامه های ایام محرم در این شبکه اشاره کرد و از خط قرمزهای برنامه های معارفی گفت؛ خط قرمزهایی که بیشتر آنها توسط خود تهیه کنندگان تصور می شوند و آیین نامه مشخصی و مدونی درباره آنها وجود ندارد.
*گروه های معارف اسلامی از بخشهای مهم در همه شبکه های سیماست که بنا به ماموریت های هر شبکه ها رویکرد خاصی را برای خود برمی گزینند. با توجه به اینکه شبکه یک را جامعترین شبکه تلویزیون میدانیم این رویکرد برای شما چگونه تعریف شده است و آیا این مساله باعث میشود برنامهها رویکردی عامتر به خود بگیرند؟
- شبکه یک شبکه ای ملی است و باید نگاه عام تری نسبت به سایر شبکه ها داشته باشد. از مأموریت های این شبکه این است که به تمام سلایق توجه کند و صرفا برنامه های تخصصی نسازد. اگر ما برنامه های تخصصی داشته باشیم، در کنارش برنامه های سادهتر هم تولید می کنیم. به طور مثال شبکه هایی مثل شبکه های قرآن و یا شبکه چهار می توانند برنامه های تخصصی تولید کنند اما شبکه یک باید نگاهی عمومی داشته باشد. امسال «هیهات من الذلة» به عنوان شعار محوری برنامه های شبکه یک انتخاب شد که با توجه به شرایط جامعه و فرمایشات حضرت آقا در حوزه مذاکره و سیاست خارجه مدنظر قرار گرفت تا بتوانیم به این طریق نوعی بازخوانی از واقعه عاشورا داشته باشیم و گفتگوی عزتمندانه را اساس کار خود قرار دهیم.
امسال هر برنامه ای با این منظور به این شعار پرداخت و از برنامه «بچه های مردم» که برای کودکان و نوجوانان ساخته می شود تا «مثبت ۱۷» و دیگر برنامه ها به شعار محوری «هیهات من الذلة» توجه کردند.
همچنین یکی از برنامه های ما در گروه معارف «کاروان عاشورایی» بود که به آداب و رسوم هیات های مهم استان ها می پرداخت و سخنران در هر استانی می دانست که باید تحت این شعار محوری سخنانش را بیان کند. نگاه ما به این شعار، سیاسی نبود و تنها به مهمترین درس عاشورا که همان «هیهات من الذلة» است، می پرداختیم.
*مذاکرات مباحث سیاسی را شامل می شود، چگونه این شعار با پرداختن به این موضوع رنگ سیاسی نمی گیرد؟
- مباحث ما در این رویکرد کلی و جامع است و در این زمینه نتیجه گیری نداریم و وارد مصادیق سیاسی نمی شویم. به هر حال زمانی که رهبر معظم انقلاب با موضوع مذاکرات همراه هستند و خط و خطوط را مشخص کرده اند، مسلما ما رویکرد دیگری نداریم. هدف ما تنها این است که تصورات غلطی را که بین مردم ایجاد می شود، از میان برداریم. ما با مذاکره عزتمندانه موافق هستیم و سخن این است که اگر بناست مذاکره ای صورت بگیرد باید منافع و عزت ما حفظ شود. این همان شعار محوری است که تنها به عنوان یک نخ تسبیح برنامه ها را به یکدیگر وصل می کند.
*یکی از برنامه های شما در ماه محرم پرداختن به مراسم و آیین های عزاداری در استان های کشور بود که این رویکرد در بعضی از شبکه های دیگر هم وجود داشت. آیا برنامههای شما با شبکه های استانی و یا شبکه «شما» همپوشانی پیدا نمی کرد؟
- آنچنان که من در شبکه «شما» دیده ام، حاکی از آن است که این شبکه یک برنامه زنده از استودیوی استان مورد نظر پخش می کرد و در کنار آن آیین های عزاداری در ماه محرم را نیز نمایش می داد، اما ما هر شب به سراغ یک هیات مهم استان می رویم و در کنار آن یک سخنرانی از همان استان هم پخش می شد و فکر می کنم برنامه ما با برنامه های دیگر شبکه ها متفاوت بود.
*فکر می کنید نمایش گسترده و مکرر این آیین ها می تواند برای مردم جذاب باشد؟
- مسلما هیچ برنامه ای برای همه مردم جذاب نیست و نمی تواند سلیقه همه افراد را پوشش دهد ولی نکته مهم این است که برنامه ای که در شبکه یک پخش می شود با برنامه ای که از یک شبکه نسل جدید روی آنتن می رود از لحاظ بیننده تفاوت های بسیاری دارد.
*این سخن درست است و نمایش آیین های عزاداری جذابیت های ویژه ای برای مخاطب دارد اما بهتر نیست که شبکه یک سراغ برنامه های گفتگومحور و ترکیبی با ساختارهای متفاوت و جذاب برود و این آیین ها از همان شبکه «شما» که یکی از ماموریت هایش پرداختن به استان هاست، پخش شوند؟ در غیر این صورت چه نیازی به راه اندازی یک شبکه دیگر وجود داشته است؟
- ضرورت راه اندازی شبکه های جدید را خود ِ مسئولان سازمان صدا و سیما می دانند. البته همانطور که گفته شد آیین های عزاداری در شبکه یک با آنچه که از دیگر شبکه ها روی آنتن رفته تفاوت داشته است. شبکه یک شبکه ای عمومی است و باید به تمام مناطق و همه کشور توجه کند و در این حوزه هم نگاه کلان تری داشته است.
*با این حال من فکر می کنم ماموریت اصلی شبکه یک، تولید برنامه های جذاب و البته چالشی در حوزه معارف استغ برنامه هایی همچون «این شب ها» که پیش از این هم روی آنتن می رفت. در این حوزه چه برنامه هایی دارید؟
- ما برنامه های گفتگومحوی داریم که از این شبکه پخش می شوند و از جمله آنها می توان به برنامه «آفتاب در مصاف» اشاره کرد که در دهه اول محرم روی آنتن رفت و موضوع آن بحث قیام امام حسین(ع) بود. این برنامه یک گفتگوی دو نفره بین حشمت الله قنبری کارشناس و پژوهشگر و مجید یراقبافان مجری برنامه بود و نگاهی ویژه به موضوع صلح، جنگ، مذاکره و... داشت. همچنین بنا داریم یک برنامه گفتگومحور هم در آینده داشته باشیم.
*چرا شبکه های مختلف تلویزیون برنامه های خود را در ایام محرم به پخش سخنرانی و یا نمایش هیات ها و دسته های عزاداری محدود می کنند؟
- متاسفانه برنامه های معارفی تلویزیون ضعیف تر از سایر برنامه ها است. این برنامه ها نتوانسته اند به موفقیت۹۰ درصدی برسند، جز معدود برنامه هایی که موفقیت آنها دلایل و شرایط خاصی داشته است. ما باید نگاه خود را به حوزه برنامه های معارفی در تلویزیون تغییر دهیم. ما همیشه ارزان ترین دکورها و کم هزینه ترین امکانات را به برنامه های معارفی اختصاص میدهیم. وقتی برنامه معارفی به یک گفتگوی دو نفره بین یک کارشناس دینی و یک مجری منحصر می شود مسلما جذابیت یک برنامهای چالشی یا سرگرم کننده را ندارد.
از طرف دیگر ما باید خط قرمزهای خود را در حوزه برنامه های معارفی مشخص کنیم، خط قرمزهایی که خیلی از آنها از طرف خود ِ برنامه سازان است. به طور مثال من به عنوان تهیه کننده ترجیح می دهم که برنامه زنده روی آنتن ببرم. ساخت برنامه زنده از برنامه تولیدی بسیار راحت تر است. شما با یک کارشناس و مجری به همراه ۱۰ آیتم ضبط شده یک برنامه را روی آنتن می برید و حتی می توانید به مجری توصیه کنید اگر مباحث خوب بود آنها را ادامه دهد و حتی الامکان آیتم هم پخش نشود، اما در برنامه تولیدی اگر بنا بر این است که ۵ آیتم پخش شود باید همه امور طبق برنامه ریزی پیش رود و تهیه کننده مجبور است سخنان حشو و زاید را در گفتگو حذف کند. از این حیث برنامه های تولیدی در حوزه معارف بسیار باکیفیت تر خواهد بود. در اینجا تنها یک اشکال پیش می آید و آن، این است که گاهی بیننده به برنامه زنده اطمینان بیشتری دارد. البته این مساله هم راهکار دارد و شبکه می تواند برنامه های زنده هم داشته باشد تا بتواند این اطمینان را جلب کند. نکته مهم دیگر این است که خود تهیه کنندگان معمولا سراغ کارشناسانی می روند که اطمینان دارند سخن حاشیه ای و یا چالشی بیان نمی کند.
*و وارد خط قرمزها نمی شوند.
- خط قرمزهایی که خود ِ ما آنها را ساخته ایم. اگر به برنامه «جیوگی» که از شبکه دو روی آنتن می رود نگاه کنید به نظر می رسد که این برنامه بعضی خط قرمزها را زیر پا می گذارد درحالیکه به نظرم به عنوان یک برنامه معارفی می توان از آن یاد کرد. این برنامه بعضی از مسایلی را که ممکن است خط قرمز محسوب شود رد کرده است و اتفاقا جواب هم گرفته است، بنابراین نمی توانیم بگوییم تلویزیون با هر برنامه چالشی مشکل دارد. ما باید حد و حدودی را مشخص کنیم و بیان کنیم که در حوزه معارف به چه زمینه ها و موضوعاتی می توان وارد شد و در چه محدوده هایی نباید قدم بگذاریم. همچنین می توان مشخص کرد که اگر شبهه ای مطرح شد، حتما به آن پاسخ بگوییم. مسلما یک کارشناس نباید شبهه ای را مطرح کند که نمیتواند به آن پاسخ گوید زیرا در چنین موقعیتی به مخاطب خود ظلم کرده است.
تهیه کننده ترجیح می دهد کارشناسی را به برنامه بیاورد که می داند وارد مباحث چالشی نمی شود حتی اگر این کارشناس شبانه روز در برنامه های سیما دیده شده باشد، اما مهم این است که در نظر تهیه کننده (تاکید می کنم تنها شخص تهیه کننده) این کارشناس چارچوب های صدا و سیما را رعایت می کند. چون بسیاری از این چارچوب ها را خود ما ساخته ایم و از طرف مدیریت سازمان صدا و سیما بیان نشده است. پیش از این هم گاهی اتفاق افتاده است که دیده ایم یک برنامه به مسائلی پرداخته که در نظر ما محدوده سازمان بوده اما بعد مشخص شده است که آن مساله، خط قرمز سازمان نبوده است.
مورد دیگر در ضعف برنامه های معارفی این است که مجری مسلط در این حوزه کمتر وجود دارد. اکثر مجریان ما دوست دارند برنامه های اجتماعی اجرا کنند چون چنین برنامه هایی برخلاف برنامه معارفی که دانش بالایی نیاز دارد سواد و آگاهی کمتری می طلبد. اگر مجری در یک برنامه معارفی آیه یا حدیثی را غلط بخواند کل برنامه زیر سوال می رود، بنابراین مجری باید از اشراف کاملی نسبت به آیات و احادیث برخوردار باشد و همچنین باید از اطلاعات گسترده ای برخوردار باشد تا بتواند با کارشناس برنامه بحث و چالش کند.
همچنین برنامه های معارفی معمولا از آیتم های کم هزینه بهره می گیرند. یک تهیه کننده به همان میزان که برای یک برنامه اجتماعی زمان، انرژی و بودجه هزینه می کند، برای برنامه معارفی صرف نمی کند.
*سخنان شما کاملا درست است اما مساله اینجاست که خود تهیه کنندگان برنامه های معارفی هم از بابت این مشکلات گلایه دارند. وقتی از آنها درباره خنثی بودن برنامه سوال می شود پاسخ می دهند که دستشان در این حوزه باز نیست.
- ما به همه تهیه کنندگان احترام می گذاریم اما فکر می کنم تصوری در طول زمان شکل گرفته است و آن این است که برنامه های معارفی نیاز به امکانات و یا هزینه مناسبی ندارند و برنامه را می توان با یک دکور و نورپردازی ساده روی آنتن برد در حالی که اگر قرار باشد همین تهیه کننده یک برنامه اجتماعی بسازد حاضر نیست آن را با همان نورپردازی و دکور ساده تولید کند.
*چرا چنین حساسیتی درباره برنامه های اجتماعی وجود دارد و در برنامه های معارفی نیست؟
- بخشی از آن به مدیران برمی گردد که از تهیه کنندگان برنامه های معارفی چنین اهتمامی را تقاضا نکرده اند. اگر من به عنوان یک مدیر بعد از ساخت یک برنامه معارفی که با حداقل ها و با کیفیت پایین ساخته می شود به تهیه کننده تذکر دهم و به ضعف و یا ریتم کند آن ایراد بگیرم تهیه کننده دیگر چنین برنامه ای نمی سازد.
*شاید اکنون بیشترین تذکری که نسبت به برنامه های معارفی وجود دارد در محدوده خط قرمزها و موارد چالش برانگیز باشد.
- بله. فکر می کنم ما باید نوعی مطالبه عمومی ایجاد کنیم که سطح برنامه های معارفی تا حدی بالا بیاید. اگر چنین اتفاقی بیفتد ما می توانیم موفق باشیم. نکته دیگر این است که ما نباید برنامه های معارفی را به گفتگو، سخنرانی های منبری و برنامه های اذان گاهی منحصر کنیم بلکه 'v,i معارف باید اجازه داشته باشد مستند هم بسازد و البته باید از افراد متخصص در حوزه فیلمسازی بهره گرفت یا در حوزه معارف باید بتوان فیلم سینمایی ساخت و باید با یک تیم کارشناس و خبره به مسائل دینی و دراماتیک این کار را انجام داد. ما باید کمک کنیم تا بهترین فیلمسازان، مستندسازان و برنامه سازان ما به حوزه معارف وارد شوند و آثار خود را تولید کنند.
*خود شما در گروه معارف شبکه یک به سمت آثار نمایشی یا مستند می روید؟
- در حال حاضر محدودیتی در ساخت آثار نمایشی وجود دارد که باید زیر نظر مرکز امور نمایشی سیما باشد با این حال این تمایل قلبی ما است که اگر قرار باشد شخصی فیلم یا سریال مذهبی بسازد اطلاعات و دانش خود را در اختیار این افراد قرار دهیم.
نکته ای درباره موفقیت آثار جهانی که با اقبال مخاطبان مواجه می شود، وجود دارد و آن، این است که بسیاری از این برنامه ها در تعداد قسمت های بالا ساخته می شود. مثلا یک سریال در ۱۰ فصل و هر فصل در ۶۰ قسمت تولید می شود. شما ابتدا جذب یک ژانر پلیسی، معمایی، طنز و... در این سریال ها می شوید اما در ادامه اثر نمایشی سبک زندگی مورد نظر خود را به مخاطب ارایه می کند و ما اگر می خواهیم روی مخاطب تاثیر بالایی داشته باشیم باید سراغ چنین آثاری برویم و کارتن یا سریال هایی در ۲۰۰ قسمت، ۳۰۰ قسمت و یا حتی بیشتر بسازیم.
کاروکارگر/چهارمین جشنواره شکوفا در 5 محور در سراسر پایتخت کلید خورد
با برگزاری نخستین جلسه راهبردی به ریاست معاون امور اجتماعی و فرهنگی شهرداری تهران، چهارمین دوره جشنواره شکوفا در 5 محور در سراسر پایتخت آغاز به کار کرد.
به گزارش کاروکارگر به نقل ازروابط عمومی معاونت امور اجتماعی و فرهنگی شهرداری تهران، این نشست با حضور معاون امور اجتماعی و فرهنگی شهرداری تهران، مدیرکل برنامه ریزی و توسعه شهری، مدیران عامل سازمان های فناوری اطلاعات و ارتباطات و ورزش، دبیرجشنواره شکوفا و دبیران علمی کانونهای 5 گانه، معاونین ونمایندگان مناطق هادی (مناطق 19،6،5،1) و مشاورین با محوریت اداره کل برنامه ریزی و توسعه شهری در سالن کنفرانس ساختمان معاونت امور اجتماعی و فرهنگی شهرداری تهران برگزار شد.
حجت الاسلام والمسلمین امرودی معاون امور اجتماعی و فرهنگی شهرداری تهران ضمن قدردانی از دست اندرکاران مجموعه جشنواره شکوفا توجه به تامین امنیت اجتماعی و اخلاقی بویژه در فضاهای مجازی را ضروری دانست و افزود: این مهم در جشنواره شکوفا باید لحاظ شود. وی بر لزوم ایجاد شهر مجازی تاکید کرد و گفت: هدف ما از اجرای جشنواره شکوفا باید پربارسازی اوقات فراغت نوجوانان و جوانان باشد و در این مسیر باید برای ایجاد فضای کسب و کار،شغل پایدار و تولید ثروت نیز گام برداشت.
امرودی با تاکید بر مدنظر قراردادن عنصر خلاقیت در برنامه ها گفت: در عصر امروز که فضای مجازی در بین اقشار مختلف رواج یافته و در فضایی هستیم که در آن خلاقیت موج میزند؛ باید طرح های خلاقانه ای را برای جذب اکثریت مردم بویژه قشر خاص نوجوان و جوان پیاده کنیم.
معاون امور اجتماعی و فرهنگی شهرداری تهران با اشاره به عصر مجازی کنونی و تغییرات حاصل از آن در کشور تصریح کرد: در جامعه امروز سرعت تغییرات شدت زیادی پیدا کرده است و در درون خانواده ها نیز متاثر از این تغییرات هستیم. بنابراین باید جلوتر از تغییر حرکت کنیم و در غیر این صورت در برابر تغییرات منفعل خواهیم بود.
مردم سالاری/ در مراسم نمايش و تجليل از فيلم «مزارشريف» عنوان شد:
بخشي از تاريخ ايران به عمد يا به سهو فراموش شده است
تهيهکننده «مزار شريف» گفت: در طول تحقيق و ساخت «مزارشريف» به اين آگاهي دست يافتيم که بخشي از گذشته و تاريخ ما به عمد يا به سهو به دست فراموشي سپرده ميشود.
به گزارش تسنيم، مراسم نمايش و تجليل از فيلمسينمايي «مزار شريف» به کارگرداني حسن برزيده در دانشکده حقوق و علوم سياسي دانشگاه تهران برگزار شد.
در بخشي از اين مراسم منوچهر شاهسواري تهيهکننده فيلم با بيان اينکه فيلم «مزارشريف» محصول جمعي از بهترينهاي سينماي ايران است، گفت: فيلم «مزارشريف» زمينه گفت و گو بر سر موضوعي ملي را فراهم ميکند. در فيلم ما دوست داشتيم که يک مفهوم مهم به مخاطب ارائه شود.
شاهسواري عنوان کرد: زماني که ما اين فيلم را ميساختيم دغدغه ذهني مان اين بود که با انقطاع فرهنگي که به وجود آمده چگونه مواجه بشويم و با آن برخورد کنيم. وقتي يک جامعهاي گذشته خودش را از زواياي مختلف حذف کند، موقعيت او دچار چالش و اختلال ميشود.
اين سينماگر کشورمان در ادامه تاکيد کرد: ما در طول تحقيق و ساخت «مزارشريف» به اين آگاهي دست يافتيم که بخشي از گذشته و تاريخ ما به عمد يا به سهو به دست فراموشي سپرده ميشود يا به اصطلاح به زير فرش ريخته ميشود که معلوم نيست اين فرشها قرار است چه زماني کنار زده شوند.
تهيه کننده فيلم «مزارشريف» افزود: ما تلاش کرديم به حرمت خانوادههاي بازماندگان اين رويداد بخشي از تاريخ را ورق بزنيم و اميدوارم باقي مانده آن را شما ورق بزنيد. در بخش ديگري از اين مراسم سميه حيدريان فرزند شهيد حاج کريم حيدريان از شهداي ديپلمات «مزارشريف» نيز لحظاتي پشت تريبون قرار گرفت و ضمن تشکر از عوامل اين فيلم گفت: پس از گذشت 17 سال از وقوع فاجعه «مزارشريف» اين فيلم سبب شد تا اين فاجعه قدري از سکوت خبري بيرون بيايد چرا که مسئولان تقريبا هيچ توضيح قانعکنندهاي درباره نحوه شهادت و چرايي اين حادثه مصيبت بار ارائه نميدادند اما فيلم برزيده اين امکان را فراهم کرد تا قدري توجه مردم و مسئولان به اين فاجعه تاريخي جلب شود و من از ايشان و ساير عوامل فيلم به نمايندگي از ساير خانوادههاي شهداي اين فاجعه نهايت تشکر را دارم.
فيلم سينمايي «مزارشريف» به کارگرداني حسن برزيده به ماجراي فاجعه کشتار ديپلماتها و خبرنگار کنسولگري ايران در شهر مزار شريف افغانستان به دست نيروهاي طالبان مي پردازد.
مردم سالاری/ در گفتوگوي جمعي از هنرمندان پيشکسوت بيان شد:
جايگاه هنرمندان در جامعه ايران
24 نفر از هنرمندان پيشکسوت با حضور در ايسنا، درباره موضوعهايي مانند توجه به جايگاه هنرمندان در جامعه، در اختيار گذاشتن امکانات براي آنها و استفاده از ظرفيتشان سخن گفتند.
به گزارش ايسنا، محمدعلي رجبي - استاد دانشگاه و عضو هيأت امناي موسسه هنرمندان پيشکسوت - در اين نشست اظهار کرد: خوشبختانه در مملکتي هستيم که فرهنگ آن براساس فتوت بوده و پيشکسوت از گذشته جايگاه مهمي داشته است. «پير» به معني از کار افتاده نيست که بخواهيم به او لطفي بکنيم. در اشعار شعراي بزرگوار ما «پير» به معناي کسي است که از مراتب عادي گذشته و به مراتب وِلايي رسيده است. اوست که ميتواند جامعه را هدايت کند. متأسفانه ما معناي «پير» را غلط فهميدهايم و فکر ميکنيم از کار افتادگاني هستند که بايد به آنها توجه کرد.
او ادامه داد: موسسه هنرمندان پيشکسوت براي اين کار درست نشده است. هدف اين موسسه معرفي هنرمندان پيشکسوت به جامعه است. اينکه ايسنا پذيراي اين جمع شده و از حضور آنها سپاسگزاري ميکند، اين پيام هشدار را در خود دارد که اين افراد ميخهاي استوار جامعه هستند. متأسفانه امروز در دانشگاهها و مراکز ديگر، جايگاهي براي آنها در نظر گرفته نميشود و ميگويند جوانها بايد بيايند. در حالي که جوانها ميتوانند در امور اداري حضور داشته باشند، اما کساني که اين ميزان تجربه، علم و هنر دارند بايد باشند. متأسفانه ما معناي پيشکسوت را که در فرهنگ و فتوت ما بوده، از دست دادهايم. اميدوارم اين موسسه بتواند با معرفي درستي که با کمک رسانهها انجام ميدهد، معناي درست پيشکسوت را به جامعه گوشزد کند.
اين استاد دانشگاه همچنين بيان کرد: درست است که تحريمها برداشته ميشوند، اما تحريم پيشکسوتان چطور برداشته ميشود؟ هنرمندان پيشکسوت ما بين خودمان کنار گذاشته ميشوند و از کارافتاده بهشمار ميآيند. آنها را منباب تبرک به جلسات ميآورند و دچار نوعي تحريم هستند. چشمان ما بايد به آنها باشد که البته در موسسه هنرمندان پيشکسوت اين هدف را دنبال ميکنيم. متأسفانه هنوز مسؤولان متوجه هدف عالي اين موسسه نشدهاند. اميدوارم با کمک رسانهها جايگاه اين موسسه براي جامعه و مردم جا بيفتد.
در ادامه اين نشست داريوش ارجمند - بازيگر پيشکسوت سينما، تئاتر و تلويزيون - با تشکر از ايسنا بهعنوان يک منبع اطلاعرساني بزرگ در کشور، اظهار کرد: جسارت خاصي ميطلبيد که براي حمايت موسسه هنرمندان پيشکسوت بروي يقه رئيسجمهور را بگيري و انگ هم نخوري. من به آقاي زنجانپور ميگويم که کسي چنين غلطي نميتواند بکند که بگويد ما از کار افتادهايم.
او ادامه داد: هنرمند وقتي پير شد، تازه بايد به جمع مردم وارد شود. جاي ما وسط مردم است. فکر نميکنم کسي اين جسارت را داشته باشد که با ترحم و عطوفت به ما نگاه کند، يعني ما چنين اجازهاي به آنها نميدهيم. ارجمند با تأکيد بر اينکه هنرمندان وارث و صاحب کشور هستند، گفت: در همين سرزمين، آيا اسمي از سياستمداران بزرگ مانده است؟ اين هنرمندان هستند که اسمشان ميماند. ما وقتي ميميريم تازه متولد ميشويم. بياعتنايي به هنرمندان معنا ندارد.
اين بازيگر همچنين اظهار کرد: سرمايه هنرمندان شناخت، علم و تفکر آنهاست. ما نقشههاي زيادي داشتيم و ميخواستيم آموزشگاههايي براي هنرمندان پيشکسوت در نظر بگيريم تا در همين موسسه، جوانان بيايند و از آنها ياد بگيرند. مهم نيست اين تجربه کي به ثمر برسد، مهم اين است که بالاخره به ثمر ميرسد. اسماعيل خلج - پيشکسوت حوزه تئاتر و سينما - نيز در اين نشست اظهار کرد: معني پيشکسوت اين است که يک نفر در هنري سرآمد شود و بقيه بتوانند به او تأسي کنند و لباس حرفهاش را به تن کنند. امام علي (ع) جملهاي دارد که ميفرمايد: «کسي که کار خوب انجام ميدهد خودش از کار خوبش بهتر است». ما نبايد هنر و هنرمندان را جداگانه حساب کنيم. ارزش آنها از هنرشان بيشتر است، چون بهتر از هنرهايي را که تا کنون عرضه کردهاند، ميتوانند انجام دهند. علم و تجربهاش را دارند و سرمايه کارشان در ذاتشان است. آنها ميتوانند دوباره خلق کنند.
او ادامه داد: در ادبيات و شعر ما، هم همينطور است. شعرا فقط شاعر نيستند، هنرمند هم هستند. وقتي حافظ از کلمه «رند» استفاده ميکند، درجه بالاي درک است. او در حد نهايت فهم، کلمه رند را به کار برده است. آيهاي در قرآن وجود دارد که ميفرمايد: «به سوي خدا فرار کنيد». من هر زمان به موسسه هنرمندان پيشکسوت ميروم اين حالت را دارم که انگار به سوي خدا فرار ميکنم. هر وقت خسته هستم و دلم تنگ ميشود، در نظرم هست که به اين موسسه بروم.
خلج همچنين بيان کرد: من نوک سوزني ضعف در هيچيک از هنرمندان موسسه نميبينم. خلاقيت چيزي نيست که فراموش شود. هنرمند اگر کاري انجام نميدهد، بهخاطر نبودن وسايل است، نه اينکه خلاقيت نداشته نباشد.
وطن امروز/نگاهی به نمایش «یک از ۱۷۵»
جلوهای از دریای معرفت شهدای غواص
نمایش «یک از ۱۷۵» به نویسندگی و کارگردانی حامد هوشیاری و با موضوع شهدای غواص در سالن کوچک تالار محراب روی صحنه رفته است. به گزارش هنرآنلاین، حامد هوشیاری در رابطه با هدف خود از اجرای این نمایش گفت: این شهدا با دستان بسته رفتند تا دستان ما باز باشد و چشمانمان بیدار. آنها سر به زیر خاک بردند تا ما سربلند باشیم و امروز که سربلند و بیداریم باید به یادشان باشیم. بر همین اساس یکی از دغدغههای من این بود که متنی را با موضوع شهدای غواص روی صحنه ببرم. نمایش «یک از 175» براساس داستان زندگی یکی از ۱۷۵ غواص شهید است که با شعر و دلنوشتههای حامد هوشیاری به نگارش درآمده است. فضای این نمایش در منزل یکی از خانوادههای این شهدای غواص میگذرد و کارگردان سعی کرده در این نمایش یک تصویر رئال از یک زندگی ایرانی را به تصویر درآورد. همچنین نوع میزانسنها به گونهای است که نمایش را برای تماشاگر باورپذیر کند؛ چراکه به هر حال تئاتر یک نمایش زنده است و شکل و شیوه اجرایی هم باید در راستای آن باشد بویژه زمانی که نمایشهایی با چنین مضامینی اجرا میشوند نباید نوع رفتار، گویش و شکل کارگردانی به سمتی برود که تماشاگر آن را نپذیرد. دوران 8 سال دفاعمقدس همواره رازهای ناگفته زیادی دارد که به تدریج برخی از آنها عیان میشود و این آشکار شدن حقایق باعث میشود مظلومیت و به حق بودن ملت ایران در یک تجاوز نابرابر از سوی دشمن بعثی که از سوی استکبار جهانی حمایت میشد به اثبات برسد. رزمندگان اسلام با دلیری و ایثار و صرف فعل شهادت تلاش کردند از کیان کشورشان دفاع کنند. جای جای تاریخ دفاعمقدس مملو از دلاوریهای این جوانان است که در جنگی نابرابر حماسهها خلق کردند. یکی از این دلاوریهای بچههای سلحشور دوران حماسه که در غبار گذشته زمانه فراموش شده بود سرنوشت غواصانی است که در سالهای آخر جنگ به عنوان خط شکن از اروندرود عبور و به خاک دشمن نفوذ کردند؛ غافل از اینکه عملیات لو رفته و همه این جانهای سلحشور در کمال ناجوانمردی اسیر و کشته و زنده به گور شدند. با تلاش پیگیر کمیته تفحص اجساد شهدا، اوایل امسال پیکرهای این شهدای مظلوم در عراق کشف و در یک مراسم سراسر شکوه به خاک وطن منتقل و تشییع شد و مردم ما نشان دادند همیشه قدردان این ایثارگریها هستند. بعد از انجام این مراسم باشکوه انتظار میرفت جامعه هنری نسبت به این واقعه تاریخی عکسالعمل نشان بدهند و فیلمها بسازند یا نمایشهایی را روی صحنه اجرا کنند. حامد هوشیاری، کارگردان جوان تئاتر به تعبیری اولین هنرمندی است که نسبت به ارائه این واقعه در قالب نمایشی اهتمام ورزید و مقدمات اجرای نمایش «یک از 175» را برای روی صحنه بردن آماده کرد. به گفته خودش 2 ماهی به خانواده اغلب این شهدا سر زده و از خاطراتشان برای نگارش متن استفاده کرده است. اینک نمایش «یک از 175» از 23 مهرماه در تالار محراب روی صحنه رفته است. این نمایش براساس داستان زندگی یکی از 175 غواص شهید است. فرحناز منافیظاهر و عزتالله رمضانیفر بازیگران این اثر هستند و رضا رویگری، شهره لرستانی و نسیم ادبی نیز به عنوان صداپیشگان گروه اجرایی نمایش «یک از 175» را همراهی میکنند. حامد هوشیاری در ساختار و کارگردانی نمایش ضمن استفاده از عناصر نمایشی و دراماتیک، داستانی جذاب، تغزلی و شاعرانه با استفاده از ویدئو کلیپ در انتهای نمایش تلاش میکند مخاطب را درگیر زندگی شخصیتهای اصلی نمایشش کند و با استفاده از صحنههای مستند تشییع جنازه شهدای غواص به واقعگرایی نمایشش تاکید میکند. شخصیت اصلی نمایش «نسیمه» با بازی روان و پخته فرحناز منافیظاهر است که 25 سال فراغ شوهرش را تحمل کرده و به خواسته شوهرش با شغل خیاطی استقلال مالی دارد و هیچگاه چشمش به کمکهای دولتی و سهمخواهی به خاطر دادن شهید نبوده است. زنی که با تنها دخترش در زندگی دچار چالش شده است و دلیل آن هم سهمخواهی شوهر دختر از خون پدرزن شهیدش است که دختر زیربار چنین خواستهای نمیرود. در این میان شاهد ورود تمیثلگونه یوسف، غواص جوانی که در آن عملیات مظلومانه به شهادت رسیده است در شب آخری که قرار است فردایش جسدش در میهن به خاک سپرده شود به خانه هستیم. گفتنی است نمایش «سحرگاه سوم» آخرین کارگردانی حامد هوشیاری بود که سال گذشته در تماشاخانه سنگلج با مضمونی دینی و با محوریتهای آموزههای دینی، ولایت و حقانیت اسلام تا انتظار فرج امام زمان به اجرای عمومی رفت. این نمایش با بازی فرحناز منافیظاهر و عزتالله رمضانیفر و صدا پیشگی نسیم ادبی و حضور رضا رویگری و شهره لرستانی به عنوان دیگر صداپیشگان سعی بر آن داشته تا نگاهی همذاتپندارانه برای تماشاگر بیافریند.
نمایش «یک از ۱۷۵» براساس داستان زندگی یکی از ۱۷۵ غواص شهید است که با شعر و دلنوشتههای حامد هوشیاری به نگارش درآمده است. حامد هوشیاری با اولویت قراردادن دغدغه خود در تولید آثار ارزشی تلاش کرده در این اثر رویکردی متفاوت از منظر معنایی به شهیدان مظلوم غواص کربلای ۴ داشته باشد. هوشیاری در این اثر نمایشی با رویکردی متفاوت از منظر معنایی به شهیدان مظلوم غواص کربلای ۴ پرداخته است. نمایش «یک از 175» با موضوع شهدای غواص از روز 23 مهرماه تا 8 آبان ماه از ساعت 18 در سالن کوچک تالار محراب، واقع در تقاطع خیابان ولیعصر(عج) و خیابان امام خمینی به صحنه میرود.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com