کد خبر: ۲۹۶۵۸۴
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار:
در باب روشنفکری / قسمت دوم/

اضلاع چهار گانه تاریخ روشنفکری در ایران معاصر

هر چند اندیشه‌ها و تمایلات پیشقراولان و پیشگامان تجدد طلبی در ایران در ماهیت خود معطوف به اصلاحات و ترقی ایران و پاسخگویی به نیازهای جدید در جامعه ایران بود اما در مبانی فکری خود به شدت تحت تاثیر اندیشه تجدد در غرب بود.
روشنفکر؛ وجدان های بیدار جامعه مدنی یا تافتگان جدا بافته از جامعه ؟!

گروه سیاسی:
در ادامه آنچه که در نوشتار گذشته در باب موضوع روشنفکری با عنوان «روشنفکر؛ وجدان های بیدار جامعه مدنی یا تافتگان جدا بافته از جامعه ؟! » مصطفی مطهری به آن پرداخت در این مکتبوب به تفکیک و تقسیم بندی، توضیح و تفسیر جریانات موسوم به تاریخ روشنفکری در ایران می پردازیم.

به گزارش بولتن نیوز، بخش دوم این یادداشت که به صورت اختصاصی در اختیار خبرنگار سیاسی ما قرار گرفته، به شرح زیر است:

غرابگراها یا نسل اول روشنفکری در ایران پس از شکست‌های ایران از روسیه پا گرفت و تا زمان به قدرت رسیدن رضاخان تداوم یافت. این نسل بیشتر در صدد برپایی نهادهای سیاسی و اجتماعی با مدل غربی در ایران برآمدند. تلاش کاملا مشهود آنان در تاکید به مشروطه در تقابل وبجای مشروطه مشروعه گواهی بر ادعا ما مبنی بر نگرش آسیمیلاسیون آنها در مبانی غربی می باشد. نسل اول روشنفکران ایرانی را عمدتا افرادی تشکیل می دادند که از نزدیک با مظاهر غربی ارتباط داشتند. افرادی که بواسطه ی تحصیل یا بازرگانی، به کشورهای اروپایی رفته و بطور محسوسی با اشکال و ظواهری روبرو گشتند که برایشان بیگانه می نمود.برخی روشنفکران این دوره نظیر میرزا ملکم خان در تبعیت بی‌چون و چرا از غرب و به تبع آن، اروپایی شدن مردم معتقد بودند و به صراحت اعلام می کردند: «باید از سر تا پا فرنگی شویم تا بتوانیم پیشرفت کنیم. بنا به اصل ترقّی، هر چیزی که متعلق به گذشته باشد، از اعتبار ساقط است و به کار نمی‌آید و اگر اصالتی هم در گذشته باشد، در گذشته غرب است؛ نه در گذشته ما.» با نگاهی کوتاه و اجمالی به جریان روشنفکری در ایران تا قبل از به قدرت رسیدن رضاشاه، خواهیم دید که به علت جایگاه غربی روشنفکری ایرانی و تحت تأثیر فرهنگ غربی، نگرش نسل اول روشنفکران ایرانی در لزوم تقلید از غرب و طرد دین و علمای دینی از مسائل و اجتماعی و سیاسی بود و این نگرش بر مبنای این پیش فرض بود که بر اساس تجربیات جوامع غربی، دین در پاسخگویی نیازهای جدید از نگاه روشنفکران ناتوان است و اخذ تمدن غرب به صورت تمام و کمال و حاکم شدن آن راه‌گشای جامعه در شرایط نوین می‌باشد. این گرایش در نسل‌های بعدی روشنفکران دوره مشروطیت و عهد رضا شاه نه تنها حفظ شد بلکه سنت‌ها و عقاید دینی علاوه بر ناتوانی در پاسخگویی نیازهای جدید به عنوان اصلی‌ترین موانع تکامل و ترقی معرفی شدند که به هر نحو ممکن باید کنار گذاشته می‌شدند. روشنفکران این دوره به جای غور در جامعه و شناسایی علل عقب‌ماندگی آن با نگاهی از بالا به جامعه درصدد تجویز نسخه‌ای از بیرون برای آن شدند؛ نسخه‌ای که از تشخیصی نادرست حکایت داشت. از جمله شاخصه‌های مهم و مورد توجه در جریان روشفکری نسل اول در ایران، خاستگاه اجتماعی و طبقاتی  این قشر از روشنفکران ( شاهزادگان، ایلچیان، دانشجویان اعزامی به خارج، سفرا و سیاحان ) بود که نشانگر آن است که غالب روشنفکران این دوره از لایه‌های بالا دست و متمول جامعه بوده‌اند و ارتباط چندانی با لایه‌های زیرین جامعه عصرخود نداشته ‌اند و همین سبب گردید تا جریان روشنفکری مذکور در ایران مسیری غیر واقع و مصنوعی در پیش گیرد؛ مسیری که جدا از شرایط اجتماعی و فرهنگی جامعه‌ ایران بود. عنایت به این اصل، اساسی به نظر می رسد که روشنفکران نسل اول ( یا روشنفکران سیاح یا غربگراها ) آغازگران جریان نواندیشی در ایران بودند؛ تلاش های آنان بیشتر در جهت تمایز بخشی ایران از غرب با مقایسه میزان عقب ماندگی ایران بودند و درصدد بودند تا فضای اصلاحات با مبانی غربی درآن زمان را در ایران مهیا سازند.
روشنفکر؛ وجدان های بیدار جامعه مدنی یا تافتگان جدا بافته از جامعه ؟!

اما نسل دوّم روشنفکران ایرانی با روی کار آمدن رضاخان، مصادف بود. نسل دوم روشنفکری ایرانی یا غرب ستایان سعی داشتند هماهنگ با تلاش‌های دولتی در راستای سیاست همگن سازی فرهنگی و اجتماعی، مفاهیم جدید غربی را در ایران پیاده نماید.براساس الگوی ناسیونال- لیبرال ایده‌هایی نظیر ایران بزرگ، تاریخ هزار ساله شاهی ایران، ناسیونالیسم ملی و ‌...، قبول و ترویج تمدن اروپایی به عنوان تمدن برتر و ‌... مورد تأکید جامعه روشنفکری ایران این دوره بوده است. بر همین اساس بود که روشنفکران این دوره معتقد بودند تلاش ها برای تغییرات گسترده در حوزه های عمومی در همراهی با ساختار مسلط و حاکم در ایران باید انجام بگیرد.
با ایجاد، تاسیس و فزونی دانشگاه‌ها و مدارس داخلی و نیز شکل گیری عمده فضاهای آموزشی وعلمی در کشور، نسل سوم روشنفکری در ایران ( غرب گریزان ) پا به عرصه وجود گذاشت. ورود و ظهور این نسل در ایران مصادف با پیدایش و رشد اردوگاه شرق و افکار کمونیستی بود. نتیجتاً نسل سوم به دلیل تحولات اجتماعی داخلی و بین‌المللی و با توجه به نحوه نگرش این نسل به رهیافت های موجود به سه دسته تقسیم می شوند گروه اوّل، نه تنها غرب را مقدس نمی‌دانستند، بلکه آن را شیطانی و منحوس می‌خواندند، این دسته از روشنفکران وابسته به اردوگاه شرق بودند. این گروه به دلیل رشد افکار کمونیستی در بین مردم، از پایگاه مردمی نسبتاً مناسبی برخوردار بودند. گروه دوم، روشنفکران وابسته به ارودگاه غرب و اروپا بودند که به دلیل درباری بودن و ارتباطات گسترده با در بار و عوامل آن، علی‌رغم نداشتن پایگاه اجتماعی، کماکان بر ضرورت ایجاد اصلاح ازنوع غربی آن تأکید داشتند.اینان همچنان بر روند غربی شدن ایران هم در عمل وهم در فکر و نظر تاکید داشتند. 
گروه سوم از نسل سوم  روشنفکری ایران ( غرب گریزان ) نیز روشنفکران به اصطلاح مستقلی بودند که به دلیل داشتن خمیر مایه‌های دینی وبن مایه های نسبتا غلیظ مذهبی واعتقاد به باورهای قدسی در افکار خود که با آن  بزرگ و رشد کرده بودند، به تقابل و مبارزه با دو گروه قبلی ( چپ گرایان وغرب گرایان ) پرداخته و به منظور مقابله با موج سوسیالیسم شرقی از یکسو و مقابله با روشنفکری درباری(غربی) از سوی دیگر پا به عرصه فعالیت‌های اجتماعی گذاشته بودند. از مهم‌ترین عناصر این گروه می‌توان از جلال آل احمد و علی شریعتی(عده ای روشنفکران دینی یا نسل چهارم روشنفکران را امتداد افکار این دو می دانند ) نام برد که نه تنها به نقد درونی افکار دوگروه عمده نسل سوم پرداختند به نقد روشنفکری دوم نیز مبادرت ورزیدند.


روشنفکر؛ وجدان های بیدار جامعه مدنی یا تافتگان جدا بافته از جامعه ؟!

نسل چهارم که با اصطلاح روشنفکردینی شناخته می شود به نوعى سازگارى وعدم ضدیت میان روشنفکرى و دین، یا دین و عقلانیت، یا دین و آزادى یا به بیان عمومى‏تر، تجدد و سنت قائل می باشد و معتقد است که مى‏توان این دو را باهم سازگار نمود. به تعریف ساده تر روشنفكري ديني  از تلاقي جريان روشنفكري و سنت دين باوري پديدار شده است.
 روشنفکرى دینى، روشنفکرى است که درآن نه تنها سه مؤلفه مذکوردر روشنفکری محض(خردگرایى، آزادگى، اصلاح‏گرى) را در خود دارد، بلکه به مؤلفه چهارمى نیز به نام دغدغه دین داشتن معتقد است. بنحویکه می توان ادعا کرد دغدغه اصلى روشنفکرى دینى، دنبال کردن اهداف دین و منافات نداشتن اقوال و افعالش با دین است. 
در نیم قرن اخیر افرادى در جامعه ما ظاهر شدند که این چهار مؤلفه را در خود جمع داشته‏اند یعنی هم در حوزه روشنفکرى تصرفاتى کرده و قیودى قائل شده و هم در حوزه معرفت دینى به تلقى گذشتگان از دین سوهان و سنباده ای کشیده و پالایشى در عرصه عرفیات دینی انجام داده اند. چنین که آنان هم توانسته اند روشنفکر باشند و هم دیندار باقى بمانند. اینان کسانی هستند که در قلمرو گفتمان دينی فعاليت فکری دارند و کار و اعمالشان اسباب گسترش اين گفتمان را فراهم می آورد، مناسبات امور و مفاهيم دينی را با موقعيت های اجتماعی و شبکه پيچيده قدرت در جامعه روشن می کنند و موجب ارتباط ميان گفتمان دينی با گفتمان هايی ديگرمیشوند.
نسل چهارم روشنفکران ایرانی( غرب ستیزان ) عموما با پیروزی انقلاب اسلامی و بدنبال آن پیدایش واستقرار نظام جمهوری اسلامی ونیزدر پی متلاشی شدن اردوگاه شرق و تجزیه شوروی، پا به عرصه وجود گذاشت. این نسل، سه نسل گذشته روشنفکری را رد کرده و با مفروضات خاص خود به مدرنیته توجّه دارد. ایجاد رفرم دینی ( تجدّد دینی ) یا پرتستانیسم به اصطلاح اسلامی، ایجاد رنساس در اندیشه اسلامی، تلاش برای بسط و گسترش اندیشه‌های پلورالیستی در ایران از عمده‌ترین محورهای فعالیت این نسل روشنفکران ( دینی یا غرب ستیز ) است. 
تاکید بر این اصل ضروری است که اندیشه تجدد در تاریخ معاصر ایران، یکی از مهم‌ترین مفاهیم در حوزه اندیشه سیاسی واجتماعی است که هر چند ریشه‌های تاریخی آن را به طور محدود می‌توان در عصر صفویه جست‌ و‌ جو کرد اما عصر قاجاریه و مشروطیت را باید سرآغاز جدی تجددگرایی در ایران به ‌شمار آورد؛ تکوین و شکل‌گیری اندیشه تجدد در ایران از پیوند تنگاتنگی با اندیشه ترقی در ایران برخوردار است. از حیث تاریخی اندیشه، انگاره ‌ها، تکاپوها و تلاش های تجدد طلبانه در ایران عصر قاجاریه و مشروطیت از همان آغاز با مخالفت جدی و سرسختانه گروه‌های مختلفی از جامعه سنتی ایران روبه‌رو شد. 
در واقع با نشو و نضج اندیشه تجدد و ترقی علاوه بر رویکرد تقلیدی مآب تجدد خواهان ایرانی از غرب و متدهای غربی، استبداد سیاسی داخلی و تحجر فکری سنت‌گرایان افراطی، مهم‌ترین جبهه‌های مخالفت و مقاومت در برابر تجددگرایی وتجددگرایان در ایران عصر قاجاریه و مشروطیت را شکل داده بود؛این مخالفت ابعاد مختلفی داشت که از مفاهیم و نهادهای جدید سیاسی چون مشروطیت پارلمانی و دموکراسی، آزادی‌ها و برابری‌های دموکراتیک تا تجدد در حوزه‌هایی چون آموزش و پرورش، صنعت، اقتصاد، فرهنگ و مذهب را در برمی‌گرفت.
هر چند اندیشه‌ها و تمایلات پیشقراولان و پیشگامان تجدد طلبی در ایران در ماهیت خود معطوف به اصلاحات و ترقی ایران و پاسخگویی به نیازهای جدید در جامعه ایران بود اما در مبانی فکری خود به شدت تحت تاثیر اندیشه تجدد در غرب بود.در واقع ورود مفاهیم و واژگان غربی در ادبیات تجدد و تجددگرایی ایرانیان یک ورود و حضور ناگزیر بود که نه گریزی و نه گزیری برعدم قبول آن از سوی جامعه ایرانی آن عصر بود.

ادامه دارد ...

منبع: بولتن نیوز

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۸:۱۵ - ۱۳۹۴/۰۷/۱۱
0
1
لطفا بخش ديگشو زودتر بزارید واقعا دقیق و زيباس
نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین