کد خبر: ۲۸۹۳۵۶
تاریخ انتشار:
گفت‌وگوی تفصیلی با محمد هاشمی درباره تاثیر امام بررسانه ملی

امام دستور دادند مراقب این افراد باش/هفت سال مدیر بودم و هیچ‌وقت به تیتراژ توجه نکرده بودم!

محمد هاشمی گفت: آن‌زمان یکی از انتقادهای جدی نسبت به برنامه‌های صداوسیما، این بود که چرا ما درباره شهیدان برنامه‌های شایسته و مفصلی نداریم؟ جواب این سوال رازی بود که در آن‌زمان نمی‌توانستیم بگوییم.

به گزارش بولتن نیوز به نقل از فارس ماهنامه عصر جدید در تازه‌ترین شماره خود گفتگویی با محمد هاشمی رئیس اسبق صدا و سیمای جمهوری اسلامی داشته که نقش طرح جلد را هم به خود اختصاص داده است. محور اصلی این گفتگو نقش و تاثیر انقلاب اسلامی و معمار بزرگ انقلاب حضرت امام خمینی در این دانشگاه عمومی است. محمد هاشمی در این گفتگو برای اولین بار پرده از حساسیت‌های امام خمینی بر روی رسانه ملی پرداشته است و به بیان نمونه‌ها و مصادیق جالبی پرداخته است. نظر به اهمیت راهبردی برش‌هایی از این گفتگو را در ادامه می‌خوانید:

محمدهاشمی می‌گوید: علی حاتمی تهیه‌کننده و کارگردان «هزار‌دستان»، متن این سریال را زمان شاه نوشته بود و اسمش «جاده ابریشم» بود. این فیلم‌نامه درباره زندگی رضاخان پهلوی بود و او را به عنوان جاده ابریشم ایران معرفی می‌کرد. بعد از انقلاب، اوایل که رادیو و تلویزیون سامانی نداشت، بعد از یکی دوسال علی حاتمی آمد و فیلم‌نامه سریال را آورد و گفت می‌خواهم آن را بسازم. گفتم بده بخوانم. بعد از این که خواندم، گفتم این فیلم‌نامه قابل‌ساخت نیست.

خیلی به علی حاتمی برخورد و گفت: من در زمان شاه، این این سناریو را نوشتم، در زمان شما می‌سازم و در رژیم بعدی پخش می‌کنم. گفتم: اگر توانستی، این کار را بکن، اشکالی ندارد! اگر ساختی، در حکومت بعدی هم پخش کن! نمی‌گذارم بسازی.

ناراحت شد و رفت. یک سال از او خبری نبود. بعد از یک‌سال دوباره سروکله‌اش پیدا شد و آمد گفت: به من کمک کنید این سریال را بسازم. خودش فهمید چاره‌ای ندارد. 30‌قسمت بود، گفتم حجم سریال را کم کن. 6 قسمت شد و به عنوان شش انگشتی ساخته شد.

چیزهای زیادی را باید از فیلم‌نامه حذف می‌کردند، چون تمام سریال درباره زندگی رضاخان بود، که کجا خط‌آهن کشیده و چه کارهایی کرده و از این حرف‌ها. سریال طوری نوشته شده که تمام کارهای رضاخان را تایید می‌کرد. تلویزیون قبل از انقلاب، خیلی فساد داشت.

***

دوره مسوولیت شما در صداوسیما، دوره مهم و موثری است. قبل از شما آقای لاریجانی بود که خیلی طول نکشید. دوره قطب‌زاده هم کوتاه بود. دوره شما هم به این دلیل که طول کشیده و هم صداوسیمای جمهوری اسلامی در حال تاسیس است، اهمیت پیدا می‌کند. خیلی مساله‌ها آن زمان با تعامل مستقیم با امام حل می‌شد که مثلا درباره موسیقی یا حضور زن در صداوسیما چه کنیم. به همین دلیل تجربه‌ها و نقل‌ قول‌های مستقیم از امام دارید که تا حالا شنیده نشده. شیوه نگاه فرهنگی امام به تلویزیون چه‌طور بود؟

هشتمین مدیرصداوسیما، بعد از انقلاب بودم. قبل از من آقای لاریجانی فقط 2ماه در صداوسیما بود. یک ماه قبل از ورود من، از صداوسیما رفته بود و سازمان یک ماه، مدیر نداشت. 30ماه از انقلاب گذشته بود که به صداوسیما رفتم. 9ماه قطب‌زاده بود، در 21ماه بقیه، 7مدیر آمدند و رفتند. یعنی به‌طور متوسط، هر 3ماه، یک مدیر عوض ‌شد.

چرا؟

چون صداوسیما، یک سازمان بسیار مهم سیاسی و اطلاع‌رسانی است. هر کسی سازمان صداوسیما را در اختیار داشت، می‌توانست روی مردم و حکومت اثر بگذارد. به همین دلیل مدعی زیاد بود و انتقاد هم زیاد بود و جنبه‌های عمیقی داشت. آن زمان معاون سیاسی نخست‌وزیر، شهید رجایی و سرپرست وزارت خارجه بودم. عصر یک روز پنجشنبه از طرف شورای سرپرستی آمدند دفترم و خواستند مدیریت صداوسیما را قبول کنم. به آنها گفتم تجربه این کار را ندارم، صداوسیما یک کار تخصصی است.

اقتصاد خوانده بودید؟

بله. البته 4ـ5رشته درس خواندم.  اقتصاد، مدیریت، روانشناسی و چون بی‌کار بودم رشته‌های مختلف را امتحان کردم! وقتی شورای سرپرستی، ریاست سازمان صداوسیما را پیشنهاد کرد، رد کردم و 4ـ5اسم دادم و گفتم اینها بهترند. هر اسمی آوردم، گفتند با آنها صحبت کرده‌ایم، قبول نکردند یا بهانه آوردند. گفتم پس به من فرصت بدهید با امام مشورت کنم. از امام اجازه بگیرم و ببینم نظر ایشان چیست. گفتند باشد. غروب پنجشنبه از دفتر من رفتند و زنگ زدم دفتر امام که وقت بگیرم. صبح شنبه، اولین وقت را برای من گذاشتند. آنها از دفتر من که رفتند، حکم ریاست سازمان صداوسیما را صادر کردند و شب از تلویزیون اعلام شد. شنبه که رفتم خدمت امام، گفتم موضوع درخواست ملاقات مشورت برای ریاست تلویزیون بود که قبول کنم یا نه، اما شورای سرپرستی حکم زدند و خبرش را در رسانه‌ها منتشر کردند. حالا شما من را راهنمایی کنید.

امام  4 - 5 توصیه کردند؛

1ـ صداوسیما، دانشگاه عمومی و سراسری است.

 2ـ رادیو و تلویزیون متعلق به مردم است، مردم باید در آن حضور داشته باشند و مساله‌های مردم در آن بررسی شود.

3ـ این سازمان، صداوسیمای اسلام است، باید آموزه‌های اسلامی از اینجا پخش شود.

4ـ الان بعد از انقلاب، علاقمندان به شنیدن ارزش‌ها و تعالیم اسلامی زیاد شده، پس باید توسعه فنی انجام شود.

به‌ویژه روی رادیو تاکید کردند که صدای ما در جاهای مختلف دنیا، به گوش همه برسد.

بعد نکته مهم دیگری گفتند که شما آن طرف جعبه هستید، کاری کنید مردم هم جلو جعبه بنشینند.

امام تعبیر جعبه را برای تلویزیون به کار بردند. منظورشان این بود که برنامه‌ها باید جذاب باشد و برای مردم کاربردی و مفید باشد.

امام 5ـ6 توصیه را فرمودند و بعد گفتند: «تا حالا هرکس از من می‌‌پرسید، همین حرف‌ها را می‌زدم، ولی کسی تا حالا این کارها را انجام نداده.» توقع‌شان از من این بود که این کارها را انجام دهم. آمدم داخل سازمان و وارد دفتر مدیرعامل شدم. آن زمان دفتر مدیرعامل در ساختمان 13طبقه تولید بود. ساختمان شیشه‌ای نبود و این ساختمان زمان مدیریت من ساخته شد. ورودی ساختمان، راهرویی دارد که روی دیوارهایش به طول 15ـ16متر و ارتفاع یک و نیم متر کاغذ و اطلاعیه چسبانده بودند. جلو رفتم و دیدم این کاغذها خیلی متنوع است. به مستخدم گفتم این اطلاعیه‌ها را بکن و بیاور دفتر من، فرصت نبود بایستم و همه را بخوانم. وقتی اطلاعیه ها را آورد دفتر، دیدم تمام گروه‌های سیاسی و تشکیلات سیاسی که 10نفرند یا صد نفر، اعم از چریکی، سیاسی، فرهنگی و... هر یک اطلاعیه‌ای دارند.

***

یادم هست سریالی پخش می‌کردیم به نام «اشک تمساح». داستان این سریال درباره سلطنت‌طلب‌ها و لیبرال‌ها بود که بعد از انقلاب از تلویزیون پخش می‌شد. این سریال خیلی جو درست کرد. حتی در نماز جمعه طوماری آوردند و 15هزار نفر امضا کردند. عنوان طومار هم این بود که: «اشک تمساح، اشک مومنان را درآورد.» روزی که این طومار به دستم رسید، 4قسمت از سریال پخش شده بود و معترضان خواسته بودند پخش سریال متوقف شود. صبح شنبه رفتم خدمت امام و گفتم حتما داستان «اشک تمساح» و ماجراهای روزنامه کیهان را شنیده‌اید؟ گفتند: بله. پرسیدم: ما چه کار کنیم؟ پخش سریال را متوقف کنیم یا ادامه دهیم؟ امام فرمود: به نظرم لیبرال‌ها، مردم را فریب داده‌اند.

 یعنی توقف سریال به نفع لیبرال‌هاست؟

بله. ما به اعتراض‌ها، اعتنایی نکردیم و پخش سریال را ادامه دادیم تا قسمت نهم. این سریال دوشنبه‌شب‌ها پخش می‌شد. بعد از پخش قسمت نهم، از دفتر امام به من زنگ زدند و پرسیدند امشب قسمت آخر «اشک تمساح» است؟

گفتم: نه، هنوز 4قسمت آن باقی مانده. اطلاع دقیق نداشتم. ظاهرا 4 قسمت آخر را جمع کردند که سریال را در یک قسمت تمام کنند. آن زمان علی جنتی که الان وزیر ارشاد است، مدیر شبکه یک سیما بود. مرحوم رادمنش هم مدیر پخش بود. بعد از تلفن دفتر امام، به مدیر پخش زنگ زدم و پرسیدم وضعیت قسمت‌های پایانی سریال چه‌طور است؟ گفت شورای سرپرستی به ما گفته این سریال را در یک قسمت جمع و تمام کنید. 4قسمت را خلاصه کرده‌اند که در یک قسمت پخش کنند، امشب قسمت آخر پخش می‌شود. به دفتر امام اطلاع دادم که امشب قسمت آخر پخش می‌شود. امام گفتند انتهای سریال بنویسید این ماجرا ادامه دارد. و این جمله را بنویسید که «از خبرگانی سوال شد، گفتند در پخش سریال خلاف‌شرعی واقع نشده، اما در تهیه سریال ممکن است خلاف‌شرع اتفاق افتاده باشد.» این عین جمله‌ای است که امام گفت. بعد از این‌که پخش سریال تمام شد، همین جمله را نوشتیم. بین من و شورای سرپرستی دعوا شد که این آدم خبره کیست؟ بالاخره مجبور شدم بگویم کیست. رفتیم خدمت امام و گفتیم این جمله یعنی چه  که در پخش سریال اشکالی وجود نداشته، ولی در تولید آن ممکن است خلاف‌شرعی شده باشد؟

گفتند: دیدن فیلم، حکم عکس دارد و خلاف‌شرعی صورت نگرفته، ولی در تولید نکته‌هایی هست. در فیلم، خانمی کنار آقایی در اتاقی بودند و پشت میز ‌نشسته بودند و روبه‌رو با هم صحبت می‌کردند. آن خانم کلاه‌گیس گذاشته بود، ولی امام نمایش کلاه‌گیس را هم خلاف شرع می‌دانست. خانم موهای بلند و بلوندی داشت و چهره بی‌حجابی برای خودش درست کرده بود! امام فرمودند آن 2نفر اگر محرم نبودند، خلاف‌شرع کردند، ولی تماشای این فیلم اشکالی ندارد. نظر امام درباره برنامه‌های تلویزیونی، برای ما راه‌کار و حجت بود.

در ماجرای موسیقی هم همین‌طور. آقای موسوی‌اردبیلی می‌گفت: یک بار رفتیم خدمت امام، رادیو روشن بود. موسیقی پخش می‌شد و امام هم می‌شنیدند. از ایشان پرسیدیم: آقا شما این نوع موسیقی را خلاف‌شرع نمی‌دانید؟  امام گفتند: اگر همین موسیقی، از رادیو عربستان پخش شود، می‌گویم حرام است، ولی چون از رادیو ایران پخش می‌شود، اشکالی ندارد. چون بحث‌های حکم حکومتی و احکام ثانویه مطرح است. برای پخش این موسیقی در ایران، اشکالی نمی‌بینم. سال66 فشارها روی من و سازمان زیاد شد. منتقدان رادیو و تلویزیون زیاد شدند. آقای محمدی‌گیلانی عضو شورای نگهبان بود. یک روز جمعه، آقای گیلانی قبل از خطبه‌های نماز جمعه سخنرانی کرد و میان حرف‌هایش من را به اسم خطاب کرد.

گفت از قبل هم‌دیگر را می‌شناختیم، در قم ایشان را دیده بودم. گفت: آقای محمد هاشمی تو را از قم می‌شناسم، کوچه آبشار. نوجوان متدینی بودی. این‌که می‌گویی به استناد فرمایش امام این موسیقی‌ها درست است، ببینید این تحریر‌الوسیله امام است که حکم امام درباره موسیقی و حجاب در آن نوشته شده، شما با توجه به اینها و برنامه‌هایی که از رادیو و تلویزیون پخش می‌شود، چه جوابی دارید؟ این موسیقی‌ها را امام جایز نمی‌داند. جمعیت هم پشت سر او تکبیر گفتند. بعد با خانواده‌ شهید باهنر، مفتح و مطهری مصاحبه کردند و از قول آنها نوشتند خانواده‌های آنها ناراحتند و... . بعد از انتشار این مصاحبه‌ها رفتم خدمت امام و گفتم ماجرای نماز جمعه دیروز را شنیده‌اید؟

گفتند: بله.

گفتم: آقای محمدی‌گیلانی عضو شورای نگهبان است، به استناد تحریر‌الوسیله شما این حرف را زده، اگر حرف‌های اینها را قبول دارید، بفرمایید. من که نمی‌خواهم آخرت خودم را به دنیای دیگران بفروشم. نظرتان درباره این مساله‌ چیست؟

امام فرمودند: همه مساله‌هایی که در «تحریر‌الوسیله» مطرح شده، الان قبول ندارم. شما از من سوال کن، جوابت را می‌دهم.

ما هم آمدیم و نامه را نوشتیم و دادیم به حاج احمد آقا. او هم نامه را برد خدمت امام و برگشت و گفت: فعلا داخل نروید، همین نامه پدر اینها را درمی‌آورد!

گفتم: نه.

نامه متینی خدمت امام نوشتیم و سوال کردیم. امام جواب دادند و دست‌خط ایشان هست، در مجله سروش یک بار چاپ کردیم. ایشان نزدیک به این مضمون نوشتند «تمام برنامه‌ها مفید و آموزنده است. بی‌اشکال است، ولی گاهی خلافی به‌طور نادر دیده می‌شود. لکن 2نکته را باید تذکر بدهم؛ نکته اول این‌که بیننده از روی شهوت به این برنامه‌ها نگاه نکند.»

بنابراین تکلیف ما روشن شد که چه کار کنیم و همه‌چیز به عهده ما نیست که برنامه‌ها را پخش می‌کنیم. تکلیفی که به عهده بیننده هست هم معلوم شد. «دوم این‌که اجنبی گریم نکند.»

آن زمان 8-7 سال بود که رییس صداوسیما بودم. برایم خیلی جالب بود که امام این نکته‌ها را تذکر دادند. رفتم خدمت امام و گفتم نکته اول را فهمیدم، ولی نکته دوم را نفهمیدم منظورتان چیست.

 منظور امام «پاییز صحرا» بود؟

نه، گفتند در تیتراژ برنامه‌ها دیده‌ام که بازیگر زن دارید، ولی اسم گریمور زن نیست. یا بازیگر مرد هست، ولی گریمور مرد نیست. تذکر دادم اگر نامحرم گریم می‌کند یا به تعبیر خودشان اجنبی این کار را می‌کند، خلاف‌شرع است. ببینید ضریب دقت امام تا کجا بود که حتی تیتراژها را هم می‌خواندند. با چه دقتی برنامه‌ها را نگاه می‌کردند و به جا تذکر می‌دادند.

یک بار هم درباره سریال «پاییز صحرا» تذکری مشابه این گفتند؟

بله، ولی گفتند این سریال مفید است. برای بیشتر برنامه‌ها ما را اذیت می‌کردند، حتی برای سریال «اوشین» ! «سال‌های دور از خانه» واقعا برنامه خوبی بود، ولی بعضی امام‌های جمعه، مثل امام جمعه رشت اعتراض کردند.

آقای احسانبخش؟

بله، خدا رحمتش کند. در تریبون نماز جمعه، از صداوسیما انتقاد کرد، اما وقتی رفتیم خدمت امام، گفتند این برنامه خیلی هم خوب و آموزنده است. البته اوشینی که ما پخش می‌کردیم، خوب بود. روی این سریال خیلی کار کردند تا نسخه خوبی از آن پخش شود.

نمونه دیگری از کار امام بگویم. سریال دیگری به نام «سلطان صاحب‌قرانیه» بود که آن را زمان پهلوی ساخته بودند و درباره زندگی ناصرالدین شاه بود.

سالگرد درگذشت امیرکبیر شد و برنامه‌ای درباره این اتفاق تاریخی نداشتیم که پخش کنیم. بچه‌ها از سریال «سلطان صاحب‌قرانیه» حدود 45 دقیقه یا یک ساعت، فیلم در‌آوردند و تدوین کردند. بخش‌هایی که به امیرکبیر مربوط می‌شد، جدا کردند. صحنه آخر، قتل امیرکبیر بود. همسرش هنرپیشه‌ای از زمان قبل از انقلاب بود. هنرپیشه جوانی بود و گریمش هم کرده بودند.

وقتی رگ امیرکبیر را زدند، صورت گریم شده هنرپیشه زن را انداختند روی صفحه تلویزیون.  اشک می‌ریخت و قطره‌های اشک روی صورتش غلت می‌خورد. امام من را خواستند و گفتند امیرکبیر، کی چنین زنی داشت؟ امام به نکته‌های ریزی توجه می‌کردند و دایم به ما تذکر می‌دادند و راهنمایی می‌کردند. در مجموع دیدگاه امام با مثلا مرحوم آقای گلپایگانی خیلی فرق می‌کرد. زمان مسوولیتم در رادیو و تلویزیون خدمت بعضی علما می‌رفتم. جلو بعضی از این علما، میز کوچکی بود، با مداد روی این میز می‌زدند و می‌گفتند این صوت، موسیقی است و حرام است. بعضی دیگر می‌گفتند اگر می‌خواهید درست نماز بخوانید و به خدا نزدیک شوید، موسیقی گوش کنید! درباره موسیقی و مساله‌هایی شبیه این، اختلاف‌نظرها خیلی شدید بود، ولی امام جنبه معقولی را در نظر می‌گرفتند. موسیقی‌هایی که تند بود و ما پخش می‌کردیم، به ما تذکر می‌دادند، ولی حد معقول، موسیقی اصیل ایرانی بود که امام هم معمولا تایید می‌کردند.

تیپ‌هایی که به گرایش حجتیه معروف بودند، خیلی با امام درگیر می‌شدند. گویا صداوسیما جایی بود که می‌شد عقده تشکیل حکومت اسلامی را سر امام تلافی کرد. از اینها چه چیزهایی یادتان هست؟

زیاد. مشهد زیاد می‌رفتم و معمولا با خانواده که می‌رفتم، در هتل اترک می‌ماندیم، چون خیلی به حرم نزدیک بود. آنجا پایگاه حجتیه‌ای‌ها هم بود و خیلی به هتل اترک رفت و آمد می‌کردند. مثلا وقت ناهار که سر یک میز در سالن غذا‌خوری می‌نشستیم، ایراد‌های خیلی جدی می‌گرفتند. وقتی می‌گفتم امام نظر مثبت دارند، بعضی از آنها حتی توهین می‌کردند و می‌گفتند امام یک پیرمرد است که آنجا نشسته و موسیقی سرش نمی‌شود، یا اگر زنی به تلویزیون بیاید، مگر امام احساس دارد! بعضی حرف‌های‌شان توهین‌آمیز بود. از آن‌طرف امام با دقتی که گفتم بر همه چیز نظارت می‌کرد. 7‌سال مدیر صداوسیما بودم و هیچ‌وقت به تیتراژ برنامه‌ها توجه نکرده بودم!

چه‌طور جماعت توده‌ای و کسانی که عضو سازمان مجاهدین خلق بودند را از سازمان جمع کردید؟

 

وقتی وارد سازمان شدم، 2‌ گروه خیلی مورد توجه بودند؛ حزب توده ومجاهدین خلق. قبل از مسوولیت در سازمان صداوسیما، معاون نخست‌وزیر، آقای رجایی در نخست‌وزیری بودم. وقتی رییس سازمان صداوسیما شدم از معاون اطلاعات نخست‌وزیری خواستم بیاید و کمک کند این افراد را شناسایی کنیم. امام هم دستور داده بودند مراقب این آدم‌ها باشم. ما در سازمان با کمک خسرو تهرانی و بعضی دوستان دیگر، شبکه حزب توده را کشف کردیم. شبکه پیچیده‌ای داشتند. گروه‌های 4نفری بودند که یکی از آنها به گروه دیگر وصل بود. یعنی 3نفر از این گروه و 3نفر از گروه دیگر، همدیگر را نمی‌شناختند.

 

بیشتر از 50 نفر نیرو را شناسایی کردیم که توده‌ای بودند و شبکه قوی داشتند. در بخش‌های مختلف سازمان کار می‌کردند؛ پخش، تولید، فنی و... جاهای اساسی سازمان صداوسیما را گرفته بودند. بعد که اینها را کشف کردیم، نام‌ها و مسوولیت‌های‌شان را نوشتیم و رفتم خدمت امام و گفتم با اینها چه کار کنم؟ امام فرمودند: همه را اخراج کنید. گفتم: چشم.

رفتم سازمان و حکم اخراج همه را نوشتم. یک منشی داشتم که ماشین‌نویسی هم می‌کرد. حکم‌ اخراج همه اینها را تایپ کرد، بدون این‌که در سازمان یا اداره‌های دیگر کسی بفهمد. حکم‌های این افراد را دادیم دست‌شان و فهرست اسم‌ها را در سازمان به دیوار زدیم. این گروه هرکاری کردند، هیچ‌یک را سر مسوولیتی که داشتند، برنگرداندم. آن‌زمان رادیو و تلویزیون 11هزار پرونده پرسنلی داشت. این برنامه‌ها را مطالعه کردیم و دیدیم بهایی‌ها هم زیادند، ولی بهایی‌ها در فرم استخدام، جای مذهب را خالی گذاشته‌اند و ننوشته‌اند بهایی هستیم. 11هزار پرونده را با دقت مطالعه کردیم، نام این افراد را هم معلوم کردیم.

 تعداد کارمندان بهایی هم زیاد بود؟

بله. تمام بهایی‌‌‌‌‌‌ها را هم اخراج کردیم. از اعضای منافقین هم بودند، اما فقط 3-2 نفر اعلام می‌کردند عضو سازمان  مجاهدین هستند، بقیه عضویت و گرایش‌شان را مخفی می‌کردند. همان 3-2 نفر که علنی بودند، اخراج کردیم. بعد به تدریج خود منافقین، از سازمان رفتند. نکته مهم این بود که هیچ‌یک از اینها استخدام رسمی نبودند. قبل از انقلاب کسی از آنها در سازمان کار نمی‌کرد. بهایی‌ها، توده‌ای‌ها و توده‌ای انقلابی بودند، ولی از منافقین، کسی نبود. آنها، بعد از انقلاب به سازمان آمدند. هیچ‌یک از اینها پرونده استخدامی نداشتند و استخدام رسمی سازمان نبودند. بعد به تدریج برای‌شان پرونده درست کردیم و آنها را به‌صورت قراردادی استخدام کردیم.

در دوره‌ای از جنگ که صدام شهرها را بمب‌باران می‌کرد و با موشک تهران را هم می‌زد، تلویزیون این ویژگی را داشت که مردم به آن پناه می‌آوردند ببینند درباره جنگ، حمله‌های موشکی و بمب‌باران چه می‌گوید. به‌طور مشخص برنامه «مقاومت تا پیروزی» بود که حسین پاکدل اجرا می‌کرد. می‌رفتند داخل پناهگاه‌های عمومی و سعی می‌کردند نشان دهند آنجا هم زندگی در جریان است. مدل این برنامه‌ها خیلی متکی بود به بیان امام که می‌گفت ما تا آخر مقاومت می‌کنیم، مردم روحیه‌شان را حفظ کنند و شرایط هنوز سخت‌تر از صدر اسلام نشده و درباره شعب ابوطالب صحبت می‌کرد. این برنامه‌ها که سعی می‌کرد احوال مردم را در روزهای آخر و سخت جنگ تقویت کند، چه‌طور طراحی می‌شد؟ شما چقدر در طراحی این برنامه‌ها نقش داشتید؟

آن‌زمان یکی از انتقادهای جدی نسبت به برنامه‌های صداوسیما، این بود که چرا ما درباره شهیدان برنامه‌های شایسته و مفصلی نداریم؟ این سوال شاید در ذهن شما هم مطرح شود که چرا برنامه‌هایی درباره شهیدان و خانواده آنها نداشتیم؟ جواب این سوال رازی بود که در آن‌زمان نمی‌توانستیم بگوییم. امام به ما فرمودند: الان موقع جنگ است. حتی در روز عاشورا، امام حسین(ع) تا ظهر که جنگ بود، رجز می‌خواند، مرثیه نمی‌خواند. اگر موضع شما حماسی نباشد، روحیه مردم ضعیف می‌شود. در این‌باره امام خیلی جدی بود. یادم هست یک‌بار که به دزفول موشک زدند، بچه‌ 4-3 ساله‌ای کشته شد و سر از بدنش جدا شد. بعد آقای آهنگران شعر جان‌سوزی خواند.

آقای زورق که در شبکه خبر بود، مرثیه آهنگران را به جای تیتراژ بخش خبری پخش کرد. امام من را خواستند. رفتم خدمت ایشان و گفتند: مگر من نگفتم الان جنگ است و برنامه‌ها باید حماسی باشد؟ اینها چیست که می‌گذارید مردم ببینند؟  اینها را پخش نکنید و به آهنگران هم بگویید از این سرودها نخواند. سرود حماسی بخواند. به آقای زورق گفتم این تیتراژ را حذف کند. باید آقای آهنگران را پیدا می‌کردیم و دستور امام را به گوشش می‌رساندیم. پرسیدم، گفتند جنوب است و به او دسترسی نداریم. اما یکی از بستگانش در شبکه2 کار می‌کرد. همان شب این آقا را پیدا کردیم و گفتیم برو جنوب، آقای صادق آهنگران را بیاور. روز بعد دستور امام را به آهنگران رساندیم. در دوره جنگ، برنامه‌ها ما این بود که روحیه مقاومت را تقویت کنیم و مصیبت و مرثیه پخش نکنیم. به همین دلیل کمتر می‌توانستیم به خانواده شهیدان برسیم که همین مساله باعث شد از ما انتقاد کنند.

یک‌بار رفته بودم شیراز، آقای حایری‌شیرازی که امام جمعه بود، از منتقدان جدی رادیو و تلویزیون به حساب می‌آمد. وقتی رفتم شیراز، استاندار و مدیران استان را در خانه‌اش جمع کرد. ضبط صوتی گذاشت و انتقادها و سوال‌هایش را درباره برنامه‌ها و عملکرد رادیو و تلویزیون مطرح کرد. انتقادهای زیادی نسبت به نمایش‌ها و شکل حجاب خانم‌ها داشت. بعد ضبط را جلو من گذاشت و گفت شما جواب بدهید.

 قبل از این‌که جواب دهم، پرسیدم آقای حایری شما دختر دارید؟ جواب نداد. دوباره سوالم را پرسیدم و گفتم: جواب من را بدهید، شما دختر دارید؟

رنگ صورتش تغییر کرد و گفت: بله.

گفتم: حاضرید دخترتان را بفرستید رادیو و تلویزیون که هنرپیشه شود؟

گفت: نه.

گفتم: تا وقتی متدینان نیایند، کسانی که پای این کار می‌آیند، همین‌ها هستند، من چه کار کنم؟ وقتی دختر شما نمی‌آید، دخترهای مسلمان دیگر هم نمی‌آیند. کسی که می‌آید، همین است. نمی‌توانم کاری کنم. بعد برای این که ایشان از تلخی بحث بیرون بیاید،گفتم: مادرم به برادرم گفته اکبر، تو که شاه شدی و همه‌کاره مملکتی، محمود هم که می‌رود سوریه و دایم حرم حضرت زینب(س) را زیارت می‌کند. محمد چه گناهی کرده که رییس لوطی‌ها شده؟

***

این مصاحبه با عنوان «حواس امام به همه‌چیز بود» در چهارمین شماره ماهنامه عصر جدید به مدیریت مسئولی و سردبیری محمدحسین بدری منتشر شده است. برای مطالعه متن کامل آن می‌توانید نسخه مکتوب آن را کیوسک‌های مطبوعات بخواهید.


منبع: خبرگزاری فارس

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین