کد خبر: ۲۸۲۱۷۰
تاریخ انتشار:
نگاهي به آخرين ساخته هومن سيدي؛

فيلمي ‌که نمي‌توان آن را ناديده گرفت

شايد نام اين فيلم تداعي‌کننده فيلمي‌آمريکايي نوشته چارلي کافمن و به کارگرداني جورج کلوني باشد اما تماشاي «اعترافات ذهن خطرناک من» به ويژه براي تماشاگر آشنا به سينماي امروز و ديروز جهان، بيشتر از همه تداعي‌کننده «يادآوري» کريستوفر نولان است و بعد از آن، به لحاظ فضاسازي، يادآور «28 روز ديگر» دني بويل.
گروه سینما و تلویزیون: غيرمتعارف‌ترين اثر سينمايي به نمايش درآمده در بخش مسابقه سوداي سيمرغ جشنواره سال گذشته، «اعترافات ذهن خطرناک من» به نویسندگی و کارگرداني هومن سيدي از آن آثاري است که شايد از تماشايش لذت نبريد، اما نمي‌توانيد ناديده‌اش بگيريد.  

فيلمي ‌که نمي‌توان آن را ناديده گرفت

به گزارش بولتن نیوز، روزنامه مردمسالاری در ادامه نوشت: اين اثر چندان با ژانرهاي بومي‌و آشناي سينماي ايران همخواني ندارد و اصولاً در قالب ژانر هم نمي‌گنجد.

هومن سيدي، فيلم‌ساز جواني که در آثار سه، چهار سال اخيرش، «آفريقا»، و «سيزده» سعي کرده ژانرهايي مانند نوآر را بيازمايد و به‌نوعي در چارچوب ژانرها دست به تجربه بزند، در اثر تازه‌اش «اعترافات ذهن خطرناک من» پا را فراتر گذاشته و سعي کرده است در قالب پروژه و عواملي کاملاً حرفه‌اي، اثري کمابيش تجربي خلق کند؛ اما به نظر مي‌رسد که نقطه ضعف فيلم‌، ترديد فيلمساز است که در مورد يکسره سپردن خود و تماشاگر به دست تجربه‌گرايي و حفظ فضاي اثر چندان به خود اعتماد نکرده است.

فيلمي ‌که نمي‌توان آن را ناديده گرفت

به گزارش آنا خط داستاني و حال و هواي فيلم تا اندازه‌اي يادآور چند اثر شاخص فيلم‌سازان بريتانيايي است که در ابتدا مستقل بودند و بعد جذب هاليوود شدند؛ فيلم سازاني مانند کريستوفر نولان، دني بويل و گاي ريچي. شايد نام اين فيلم تداعي‌کننده فيلمي‌آمريکايي نوشته چارلي کافمن و به کارگرداني جورج کلوني باشد اما تماشاي «اعترافات ذهن خطرناک من» به ويژه براي تماشاگر آشنا به سينماي امروز و ديروز جهان، بيشتر از همه تداعي‌کننده «يادآوري» کريستوفر نولان است و بعد از آن، به لحاظ فضاسازي، يادآور «28 روز ديگر» دني بويل. مردي با ظاهري مهيب، شبيه به مردگان از گور برخاسته، از ميان مزرعه‌اي سفيد رنگ بيرون مي‌آيد در حالي که صداي درون ذهن او را مي‌شنويم که خود را در «برزخ» مي‌داند و سعي مي‌کند داستان وقايعي را که بر او گذشته است و به ياد نمي‌آورد، براي خود بازگو کند. وقتي او وارد شهري مي‌شود (که باتوجه به نشانه‌هاي آشناي آن بايد تهران باشد) با شخصيت‌هايي برخورد مي‌کند که او را از پيش مي‌شناسند و از ويلاي سوخته‌اي سر در مي‌آورد که ظاهراً به او تعلق داشته است. بازي‌هاي اغلب خنثي و بي‌حس بازيگران اصلي فيلم کاملاً با اين فضا همخواني دارد و گاه تضاد جذابي با بازي‌هاي پرشورتر بازيگران نقش هاي مکمل، مخصوصاً بابک حميديان در يک نقش کوتاه، به وجود مي‌آورد. سيامک صفري، نگار جواهريان، عباس غزالي، رؤيا نونهالي و ساير بازيگران در نقش هايشان خوب جا مي‌افتند؛ موسيقي به اندازه‌اي از پيمان يزدانيان آنها را دنبال مي‌کند و دوربين پيمان شادمان‌فر بازيگران را در کادرهاي درستي قرار مي‌دهد. شايد اگر فيلم‌ساز فضاي گروتسک و رويکرد ابسورد ابتداي فيلم را تا پايان ادامه مي‌داد و سعي نمي‌کرد توجيه متقاعدکننده‌اي براي رويدادها بتراشد که فضا را از نيمه فيلم به بعد مي‌شکند و نوعي دوگانگي و دو دستي به‌ وجود مي‌آورد، با فيلم جذاب‌تري روبه‌رو مي‌شديم.

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین