يك تحليلگر معروف عرب با بررسي سياستهاي رئيس جمهور آمريكا، تاكيد ميكند كه وي حتي يك تغيير نيز در سياستهاي جرج بوش ايجاد نكرده است.
به گزارش فارس، پايگاه خبري الجزيره در مقالهاي به بررسي روند سياستهاي "باراك اوباما " رئيس جمهور آمريكا پرداخته و اثبات ميكند كه وي حتي يك تغيير نيز در سياستهاي خود نسبت به "جرج بوش " همتاي سابق خود به وجود نياورده است.
"منير شفيق " تحليلگر معروف عرب در ادامه اين مقاله ميافزايد: برخي يك تغيير را در روند سازش در منطقه در سياستهاي اوباما مورد اشاره قرار داده و ميگويند كه اين شرط اوباما و "جورج ميچل " فرستاده وي در خاورميانه بود كه اسرائيل در قبال از سرگيري مذاكرات شهركسازي صهيونيستي را متوقف كند. اين در حالي است كه همگامي سياست اوباما با سياستهاي اسرائيل از دولت بوش نيز فراتر رفته است و وي شرط كرد كه تمام كشورهاي عربي عاديسازي روابط با اسرائيل به صورت فوري را در دستور كار قرار دهند، وي در ابتداي اين طرح از عربستان سعودي آغاز كرد، اما در ادامه از اجراي آن منصرف شد و انجام آن به صورت تدريجي و بعد از آغاز مذاكرات را در پيش گرفت.
با وجود تمام اينها اوباما از اينكه حتي يك تغيير را در قبال سياستهاي خود در مقايسه با بوش ايجاد كند، خودداري كرد و آغاز مذاكرات در سايه ادامه شهركسازي صهيونيستي در قدس و توقف جزئي و ده ماهه آن در كرانه باختري را پذيرفت. وي سپس اين عقبنشيني را با طرح "هيلاري كلينتون " وزير خارجه با يك درخواست از كميته چهارجانبه همراه كرد. اين درخواست به اين صورت بود كه مذاكرات با توقف شهركسازي در كرانه باختري آغاز شود و از سوي ديگر كميته چهارجانبه نيز يهوديت دولت اسرائيل را به رسميت بشناسد، اين كاري بود كه حتي جرج بوش نيز آن را انجام نداده بود.
به اين ترتيب بايد گفت كه هيچ كس نميتواند حتي يك تغيير را در سياستهاي اوباما در مقايسه با بوش در دوره دوم وي نام ببرد و تغييراتي كه انجام شده است، در سه ساله آخر از دوره دوم بوش روي داده است.
به نوشته الجزيره، با توجه به اين واقعيتها بايد گفت كه اوباما در سال اول رياستجمهوري خود هيچ تغييري را در سياستهاي بوش بويژه در دو سال آخر رياستش ايجاد نكرده است. با اين وجود برخي اين موضوع را مطرح ميكنند كه اوباما با لغو طرح دفاع موشكي جرج بوش در كشورهاي لهستان و چك تغييري را در سياستهاي بوش ايجاد كرده است، در اين مورد دو نكته وجود دارد كه به آنها اشاره ميكنيم.
اول اينكه دولت بوش نيز در اواخر دوره رياستجمهوري خود در دوره دوم اظهارات زيادي را در مورد امكان لغو اين سيستم داشت، مذاكرات روسيه و آمريكا نيز در اين خصوص انجام ميشد و به نظر ميرسد كه اختلاف موجود با روسيه تنها در مورد امتيازي بود كه بايد در قبال لغو اين سيستم از روسيه گرفته ميشد.
نكته دوم اينكه اوباما با كاهش شديد محبوبيت خود در نظرسنجيها و بحراني شدن اوضاع نظامي در افغانستان خود را در بحران بزرگي ميديد، اين در حالي است كه در مورد برنامه هستهاي ايران نيز ترديدهايي در ميان كشورها براي همراهي با آمريكا به وجود آمده بود، اين ترديدها بويژه بعد از آن مطرح شد كه ايران اعلام كرد كه حاضر است، اورانيوم ضعيف شده خود را به كشورهاي ديگر بدهد و در عوض از آنها اورانيوم با غناي 20 درصد دريافت كند تا در برنامه صلحآميز خود از آن استفاده نمايد.
شفيق ميافزايد: اين موضوع باعث شد كه اوباما از اين دو پايگاه در لهستان و جمهوري چك چشمپوشي كند و در مقابل روسيه نيز كاخ سفيد را در مورد برنامه هستهاي ايران ياري دهد، نشانههاي اين موضوع نيز در موضعگيري مسكو در قبال تاسيسات هستهاي فردو مشاهده شد كه روسيه احداث اين مركز هستهاي را در آن زمان توبيخ كرد. كمك بيشتر روسيه به آمريكا در مورد اعطاي تسهيلات به عبور تجهيزات و آذوقه به افغانستان بود، البته اين معامله همان چيزي بود كه دولت بوش زمينه را براي انجام آن آماده كرده بود.
در مورد سياست يكجانبهگرايانه اوباما در افغانستان، پاكستان و فلسطين نيز بايد گفت كه اين سياست همچنان ادامه دارد و كسي با اين كشور در اين مسايل شريك نيست.
به نوشته الجزيره، مشكل افرادي كه در استقبال از وعدههاي تغيير اوباما عجله كردند يا در مورد سخنان وي خطاب به جهان اسلام با وجود تمام شبهاتي كه در آن بويژه در موضوع فلسطين وجود دارد، تبريك و شادباش گفتند اين بود كه آنها با رسيدن وي به رياستجمهوري شوكه شدند. آنها شيفته قدرت سخنوري وي شدند و فراموش كردند كه آمريكا سيستم سرمايهداري و امپرياليستي جهاني دارد، در اين كشور موسساتي وجود دارند كه هيچ فردي هر قدر هم كه محبوب باشد نميتواند به اندازه سر سوزني بويژه در موضوعات اساسي با آنها مخالفت كند.
آنها فراموش كردند كه اوباما نميتوانست عضو مجلس سناي آمريكا شود يا براي رياستجمهوري كانديدا شود مگر در صورتي كه در وابستگي وي به اين نظام و اين موسسات تاكيد قوي وجود داشته باشد، بنابر اين وي نميتواند بيش از حد مجاز اين موسسات تكروي كند، علاوه بر اينكه در پرونده وي در سازمان جاسوسي آمريكا و حزب دموكرات در اين كشور مدارك و منابعي از زمان تحصيلات ابتدايي تا زمان موافقت براي كانديداتوري وي براي رياستجمهوري وجود دارد.
بنابر اين گزارش حتي اگر فرض كنيم كه اوباما قصد دارد كه تغييراتي را ايجاد كند، بايد بدانيم كه اين تغييرات تنها در راستايي خواهد بود كه اين موسسات به وي اجازه دادهاند و وي را در مورد آن حمايت كردهاند. مواهب شخصي و قدرت سخنوري اوباما نيز در شرايط كنوني سيستم آمريكا جز به عنوان حسني براي بازيهاي انتخاباتي يا خروج از بحران كنوني كارآيي ندارد.
بر اين اساس اين تغييرات تنها در راستاي همان اهداف عالي راهبردهايي كه اوباما آنها را خواهد پذيرفت، روي ميدهد. حال ممكن است خود نيز در تهيه آن شركت داشته باشد، بنابراين ميبينيم كه نيازي به استقبال از وعدههاي وي نيست.
عجيبتر اين است كه برخي كه معادلههاي آمريكا درباره انتخاب رياستجمهوري و سياستگذاريهاي اين كشور را نيز ميدانستند در استقبال از اظهارات و وعدههاي اوباما عجله به خرج دادند، اما آرزوها و احساسات آنها در اين مورد بر عقل و شناخت آنها فائق آمد و دست به اتخاذ اين موضع زدند.
آنها به اين نتيجه رسيدند كه فرصت خوبي است تا مواضع خود در حمايت از سياستهاي بوش و تسليم شدن در برابر تندبادهاي آن را از خطر نجات دهند، به اين ترتيب آنها مي خواستد اين نكته را بگويند كه آمريكا هرگاه اشتباه ميكند، خود را اصلاح مينمايد، بنابراين بيشك خير در [همراهي با] اين كشور است.
اين مقاله در پايان تاكيد ميكند كه خير و خوبي هيچ امكان وجودي در دولت سرمايهداري و امپرياليست كه ثروتهاي ملتها را چپاول ميكند و پايگاههاي نظامي آن تمام نقاط كره خاكي را پوشانده است، ندارد، خير در دولتي كه بزرگترين سهم در گرم شدن زمين و از دست رفتن طبيعت را ايفا ميكند، وجود ندارد؛ آمريكا بزرگترين خطر براي زندگي است.