کد خبر: ۲۱۵۱۱۶
تاریخ انتشار:
نقد مقاله "مسئله فلسطین یا مسئله یهود" در سايت جرس

حقوق مردم فلسطين مسئله اصلي است نه جنگ طلبي يا صلح ظاهري رژيم صهيونيستي

نويسنده جرس بايد توجه داشته باشد كه ناخلف بودن دولت رژيم صهيونيستي و عدم اعتقاد به حقوق مردم فلسطين براي داشتن كشور و دولت مستقل است. اين دولت به ناحق خود را وارث قوم و مذهب يهود معرفي كرده و اعتقادي به صلح و احترام به حقوق مردم فلسطين ندارد.
گروه سياسي -  سايت جرس در تاريخ  28 تيرماه در مطلبي با عنوان "مسئله فلسطین یا مسئله یهود" به قلم  تقی رحمانی با اشاره به تشكيل دولت رژيم صهيونيستي بعد از هلوكاست و تشكيل دولت عربي فلسطين بعد از حمله هاي اسرائيل به قصد نابودي مسلمانان فلسطيني، به اين نكته اشاره كرده كه رفتار دولت رژيم صهيونيستي در شهرك سازي و ادامه جنگ، عملا به نفع فلسطيني ها خواهد بود و باعث طرح مسئله فلسطين و زايش ملت و دولت فلسطين و ادامه حيات فلسطين خواهد شد. درحالي كه صلح باعث تضعيف حماس و غزه خواهد بود و به نفع ملت و دولت اسرائيل است!



حقوق مردم فلسطين مسئله اصلي است نه جنگ طلبي رژيم صهيونيستي


به گزارش بولتن نيوز، اين گونه تحليل هاي سايت جرس و نويسنده آن، نشان مي دهد كه اين افراد در موضع تضعيف فلسطين و مسلمانان و تقويت دولت رژيم اسرائيل هستند و توصيه مي كنند كه در اين فرآيند به گونه اي عمل شود كه دولت و ملت فلسطين احيا نشود. 

نويسنده ادعا كرده كه  امروز دولت اسرائیل در غزه گیر افتاده است و در اوج قدرت خود آینده‌ای را برای فلسطین می سازد که خود نمی خواهد. اما سوال این است که مسئله ی فلسطین را با کدام مسئله سازی حل خواهند کرد یا حل خواهد شد. یعنی باز کدام مردم یا قوم و سرزمین در این ماجرا مسئله می شوند. 

در اين جا نويسنده جرس بايد توجه داشته باشد كه مسئله اصلي حقوق مردم فلسطين است نه جنگ طلبي رژيم صهيونيستي يا اشتباه در تاكتيك يا استراتژي اسرائيل! زيرا اسرائيل به هر روشي كه عمل كند قادر به حذف حماس  و غزه و فلسطين نيست و نمي تواند با اعتقاد ظاهري به صلح و تشكيل دولت، حقوق مردم فلسطين را ناديده بگيرد. 

نويسنده جرس، به جاي پرداختن به مظلوميت مردم غزه و ظلمي كه رژيم صهيونيستي به مردم اين منطقه مي كند، ادعا كرده كه اين گونه رفتار دولت اسرائيل، عملا به نفع فلسطيني هاست و باعث زنده شدن ملت و دولت فلسطيني مي شود. در حالي كه اگر اسرائيل به صلح فكر كند باعث بالندگي و زنده شدن دولت اسرائيل مي شود و طرف مقابل را به حاشيه خواهد برد. يعني حماس و غزه مقاومت مي كند وفشار را تحمل مي كند اما سرانجام باعث احيا و ادامه حيات و زندگي فلسطين خواهد شد.
جرس معتقد است كه اين نوع جنگ ودرگيري، باعث زايش تاريخي ملت فلسطين و دولت فلسطين خواهد شد و برخلاف توصيه هاي پياميران و كتاب مقدس قوم يهود است كه صلح و سازگاري با ملت ها و اقوام و اديان ديگر را توصيه مي كردند. 
نويسنده گريزي به خواسته منتقدان حكومت ديني زنده و مدعي شده كه  در هزاران سال  گذشته انبياي بني اسرائيل منتقدان دولت ها بوده اند و دولت ها حكومت هاي ديني بوده اند و امروز دولت اسرائيل كه جنگ را دنبال مي كند برخلاف توصيه پيامبران بني اسرائيل عمل مي كند. 

اما جرس توجه ندارد كه آن چه باعث مسئله امروز در غزه شده است، ظلم رژيم صهيونيستي است و اين رژيم رانبايد وارث پيامبران بني اسرائيل و عملكرد  تاريخي قوم يهود معرفي كند بلكه بايد بداند كه اين رژيم فرزند ناخلف صهيونيست ها و اسرائيل و آمريكا و ساير ظالمان تاريخي است. 
اين رژيم از هلوكاست سواستفاده كرده و دولت يهود را با زور اسلحه و زمين خواري وشهرك سازي و جنگ ايجاد كرده است نه براساس حقيقت زندگي يك ملت در يك سرزمين!
اين سرزمين متعلق به مردم فلسطين و مسلمانان و ساير اقوام و اديان است و تنها متعلق به يك دولت ناخلف نيست و لذا جنگ و شهرك سازي براي اثبات ادعاي داشتن سرزمين مادري و تاريخي و ديني، كاملا  ناحق است و با هيچ معيار انساني و تاريخي و حقوقي سازگار نيست. 
همان طور كه برخي افراد و سياست مداران در طول تاريخ درك كرده اند احترام به حقوق مردم فلسطين و تشكيل دولت فلسطيني و توقف شهرك سازي و جنگ و احترام به زندگي اعراب و مسلمانان در اين منطقه، تنها راهكار حل مسئله است و نبايد از صلح يا جنگ انتظار نابودي و به حاشيه رفتن مردم فلسطين و يا احياي قوم يهود يا رژيم صهيونيستي را داشت.

نويسنده جرس بايد توجه داشته باشد كه آنچه حقيقت ماجرا است ناخلف بودن دولت رژيم صهيونيستي و اشتباه بودن وارث بودن قوم يهود و دين و مذهب يهود توسط عده اي ظالم و جنگ طلب  است. اين دولت به ناحق خود را وارث قوم و مذهب يهود  معرفي كرده اند. حقوق مردم فلسطين و حقوق مردم اين سرزمين از هر قوم و زبان و مذهبي، با جنگ و صلح و به حاشيه رفتن حماس و غزه تحقق نمي يابد و كساني كه اعتقادي به حقوق مردم فلسطين و غزه ندارند قادر به درك مفهوم صلح و احترام به دولت فلسطيني نيستند
نويسنده جرس بايد توجه داشته باشد كه ناخلف بودن دولت رژيم صهيونيستي و عدم اعتقاد به حقوق مردم فلسطين براي داشتن كشور و دولت مستقل  و ادامه جنگ و شهرك سازي ريشه اين مشكلات است. اين دولت به ناحق خود را وارث قوم و مذهب يهود  معرفي كرده و اعتقادي به صلح و احترام به حقوق مردم فلسطين و مسلمانان ندارد. به حاشيه رفتن حماس و غزه نيز نبايد آرزوي كسي باشد زيرا آنها مقاومت را براي ادامه زندگي فلسطين انتخاب كرده اند  و باوجود اين همه خسارت و هزينه، پيروز ميدان بوده اند...
امروز افكار عمومي جهان موجوديت فلسطين و غزه و حماس را بيش از موجوديت اسرائيل به رسميت مي شناسد و دولت رژيم صهيونيستي كه به شهرك سازي و جنگ و غصب كردن سرزمين فلسطيني ها پرداخته محكوم به نابودي است. وقتي دولتي اعتقاد به حقوق طرف مقابل ندارد تنها راه ادامه حيات خود را جنگ و فشار و ظلم و ضايع كردن حقوق ديگران مي داند. در نتيجه پيروز اين شرايط مردم فلسطين است و دليل آن كه فلسطين مسئله است نه رژيم صهيونيستي، همين موضوع است كه دولت  اسرائيل  اصولا حقوقي براي ديگران قائل نيست و فرزند ناخلف ظلم و صهيونيست و انگليس و آمريكا و استعمار است. هلوكاست شكل و ظاهر تاريخي براي تشكيل اين دولت است اما حقيقت آن بي اعتقادي به آرمان هاي انساني و حقوق بشر و توصيه پيامبران در طول تاريخ است. 
براي آگاهي از تحليل اشتباه سايت جرس كه به حاشيه رفتن حماس و غزه را پيگيري مي كند و تنها جنگ طلبي اسرائيل را زير سوال برده و ناخلف بودن اسرائيل و حقانيت فلسطين را تحليل نكرده است به بخش هايي از اين مقاله مراجعه مي كنيم.
نويسنده در بخش هايي از اين مقاله آورده است:
 برخلاف قدرت فراوان اسرائیل، بن بست این دولت در برخورد با فلسطینی‌ها مشخص است. راه صلح را این دولت راست گرا بسته است. خوردن مدام سرزمین‌های فلسطینی به بهانه شهرک سازی صدا همه را در آورده است و بر مشکلات افزوده است. وضعیت اسرائیل به گونه‌ای است که باید همه فلسطینی‌ها را نابود کند و این امر امکان ندارد. همان گونه که نازیسم نتوانست همه یهودیان را نابود کند و در نتیجه شکست خورد. غزه را می توان اشغال کرد اما نمی توان نابود کرد.

دولت حداکثر طلب تل اویو، نمی داند که که پیروزی مطلق به دست نمی آید .فلسطین متولد شده است با حل مسئله یهود ،فلسطین ساخته شده است . داستان بی‌شباهت به داستان خدایگان و بنده نیست . خدایگان بدون بنده ،خدا نیست هر دو به هم نیاز دارند. در مورد داستان دولت یهود هم مسئله فلسطین خلق شده است. این مسئله عمیق تر از آن است که صورت مسئله ان پاک شود. دولت راست گرای اسرائیل به همسایه گان خود حمله می کند و این حمله را برای جلو گیری از نابودی خود عنوان می کند. اما با هر حمله قدرت و اقتدار این حاکمیت در عین پیروزی ،در حال افول است چرا که قاعده جنگ برای استقرار است اما برای استمرار کافی نیست. اسحاق رابین این واقعیت را متوجه شد که باید با همسایه گان صلح کند اما در درون جامعه اسرائیل ترور شد. در حقیقت اسرائیل صلح نمی داند نه این که نمی خواهد. قدرت فراوان و حامیان قوی جهانی اسرائیل را در موضع نادرستی قرار داده است.

اما فاصله ی میان قدرت فلسطین و اسرائیل این دو مردم را در دو جایگاه گوناگون قرار داده است. اولی با هر حمله اگر نابود نشود پیروز است؛ چرا که این تفاوت قدرت نابرابر خود با حریف را درک کرده اما باور خود برای ملت بودن را حفظ نموده است. ولی اسرائیل حاضر نیست که ضعف خود را برای نابودی حریف بپذیرد.شاید داستان غرور اسرائیل باز گشت به ایده و باور کشتی گرفتن با فرشته خداوند باشد که در تورات نقل شده که با فرشته خداوند کشتی گرفت و مغلوب نشد .اما همین قوم آواره گی هم کشیدند اگر چه زمانی قوی بودند. داستان فلسطین هم چنین است قومی با فراز و نشیب اما نابود نشده و وجود دارند. در کتاب مقدس دولت یهود با اقوام در جنگ هستند و اگرچه فراز و نشیب دارند اماهیچ کدام نابود نمی شوند.ولی انگار اسرائیل نمی داند که به موجب همان گفته‌های کتاب مقدس در اثر جنگ فراوان قدرتش کمتر می شود. جنگ با ظلم گره خورده است و هر قومی در اثر ظلم به بردگی و بندگی می رود. این سرنوشت در کتاب مقدس هم بیان شده است.

داستان اسرائیل و فلسطین در مبارزه نابرابر نهفته است ، چرا که یک اسرائیلی با هزار فلسطینی برابر است. این مقیاس تحقیر کننده باعث شده است که مرگ پذیری فلسطینی این تحقیر را تبدیل به وحشت برای اسرائیل کند.

فلسطینی خود را دوباره پیدا کرده است. با تیز هوشی عرفات در اوج قدرت حامیان اسرائیل دولتی خود گردان خلق شد که به معنی برگشتن این قوم آواره به سرزمین خود است. اگر چه بسیاری در بیرون از فلسطین هستند اما دولتی خود گردان دارند که نشان یک ملت است.اسرائیل هنوز باور دارد که پس دادن غزه و کرانه باختری اشغال شده به فلسطینی‌ها اشتباه بوده است. در صورتی که فلسطینی‌ها صلح می خواهند و اسرائیل آماده برای صلح نیست. این شعار که چون امنیت ندارد پس باید جنگ کند راهبرد کوتاه مدت ظاهرا موفق است اما تا کی می خواهد و می تواند بجنگد؟

فلسطینی محکوم است که تحقیر شود اما کافی است که نابود نشود آن گاه است که در زمان و طی مرحله ای، مسئله فلسطین صورت مسئله ی مهمی می شود که در زمان مناسب اسرائیل را در تنگنا قرار می دهد. اسرائیل با یک دولت نمی جنگد تا در میدان نبرد پیروز شود . با یک ملت با خاطره و با فرهنگ و زبان و هویت مردمی می جنگد که همانند قوم یهود در این منطقه ریشه دارند. نامشان در این منطقه ثبت است. وجود انسان با مذهب او رقم نخورده است با فرهنگ و هویت سیال اما ریشه دار در آمیخته است. اشتباه اسرائیل آن است که فکر می کند که هویت یهودی آن به وی برتری و انگیزه می دهد اما فلسطینی این ویژگی را ندارند. مقاومت این مردم هم نشان داد که فلسطینی‌ها هم مسئله اند و هر روز در عین توان نا برابر، مسئله می شوند.

راه حل صلح است؛ منتها صلح عادلانه که جامعه جهانی هم آن را باور دارد. شهرک سازی عین جنگ است و تحقیر مردمی که با وجود تحقیر شدن باز مقاومت می کنند آنان با مرگ زندگی می کنند در عوض و به ناچار در اسرائیل هراس ایجاد می کنند. اگر هزار فلسطینی در برابر یک اسرائیل ارزش دارد. به ناچار و ناخواسته فلسطینی هم هراس به جان اسرائیلی می اندازد. غزه محاصره است. غزه در فشار است. غزه راهی به جز مقاومت ندارد. راه حل روشن است. اسرائیل، صلح با محمود عباس را بپذیرد تا قاعده عوض شود . در غیر این صورت این اسرائیل است که به حماس اعتبار می دهد.اعتبار حماس با صلح کاهش می یابد و با جنگ افزون می شود . اسرائیل خود راه به حماس نشان داده است که چگونه موفق و قدرتمند شود؛ یعنی با ایجاد اضطراب در مردم اسرائیل .

مهلکه جنگ را باید پایانی باشد. ادامه جنگ می باید به گفتگو راه ببرد، اما اسرائیل گفتگو برای صلح نمی کند بلکه برای جنگ آینده انجام می دهد . ۵ دهه است که این دولت با جنگ‌های تاکتیکی حساب شده همسایه‌ها را تحت فشار قرار داده است. این اقدام موفق بوده است اما هدف اصلی اسرائیل که نابودی یا تسلیم این کشورها بوده است را محقق نکرده است.

اسحاق رابین ضرورت این صلح را درک کرده بود اما پس زده شد. ۵ دهه جنگ در صورت ادامه به همان راهبرد شکست خورده جنگ بی‌پایان راه می برد که در نهایت طرف پیروز را هم به شکست می رساند

دولت اسرائیل به تصریح بسیاری استاد راه انداختن جنگ ادواری است این جنگ‌ها حضور تندروان طرف مقابل را هم توجیه می کند و هم قدرتمند می سازد .همان طور که حماس را قدرت مند کرد. اما فلسطین فقط یک جریان نیست این مردم دارای گرایشات متفاوت هستند که مجموع آنها یک ملت را می سازد.

می توان گفت که سرنوشت دولت اسرائیل در همان کتاب مقدس رقم خورده است. این سرنوشت را می توان انتخاب کرد و تغییر داد در عهد عتیق سفارش شده که به بیگانه احترام بگذار چرا که خود (یهود)هم تنهایی را در سرزمین دیگر تجربه کرده است در مصر و بابل این تنهایی را دیده است.یهودی معتقد قلب بیگانه را باید بشناسد.

در همان عهد عتیق انبیا، بنی اسرائیل هر دولت یهودی را که به راه ظلم می رفته را سفارش به عذاب کرده اند. عذابی که با آواره گی در بابل به اوج رسیده است. یعنی دولت موعود که ظلم کند دیگر موعودی هم در کار نیست.
 
در کتاب عهد عتیق در مورد آئین جنگ سفارش شده آئینی که اسرائیل از آن سرباز می زند.در همان کتاب، صرف یهودی بودن دلیل برخورد تند با اقوام غیر یهود نمی شود.

دولت اسرائیل کتاب مقدس را با نگاه حاکمان می خواند، در حالیکه ارزش این کتاب آن است که روایت انبیای بنی اسرائیل خوانده شود. انبیا بنی اسرائیل منتقدان دولت و حکومت یهود یعنی دولت دینی بوده اند.

با این همه مسئله قوم یهود به مسئله قوم فلسطین تبدیل شد. شاید عجولانه باشد . اما همه ترس من آن است که فلسطین در چه زمانی و کی با مسئله کردن قوم دیگری مسئله خود را حل می کنند و باز این زنجیره ظلم و نجات ادامه می یابد. اما امروز به نام قوم یهود مسئله فلسطین هم می بالد و هم درد می کشد که چون زایمان تاریخی است. اما این زنجیره را صلح قطع می کند؛ صلحی که امروز دولت اسرائیل آن را نمی خواهد و از اشتباهات دیگران بهانه می گیرد. در حالیکه مهم اراده صلح است که حاکمان آن ندارند.

کار این دولت به جای کشیده است که دیگر در هیچ جنگی پیروز نیست چون هدف آن صلح نیست، مگر این که به صلح عادلانه بیندیشد. 

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین