پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و سقوط نظام سیاسی سلطنتی، اندیشه "جمهوری اسلامی نه یك كلمه كم و نه یك كلمه زیاد» از سوی رهبر انقلاب اسلامی ، امام خمینی (ره) ، به عنوان اسم رسمی نظام سیاسی جدید پیشنهاد گردید كه با استقبال بیش از 98 درصد از شركت كنندگان در همه پرسی قرار گرفت...
پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و سقوط نظام سیاسی سلطنتی، اندیشه "جمهوری اسلامی نه یك كلمه كم و نه یك كلمه زیاد» از سوی رهبر انقلاب اسلامی ، امام خمینی (ره) ، به عنوان اسم رسمی نظام سیاسی جدید پیشنهاد گردید كه با استقبال بیش از 98 درصد از شركت كنندگان در همه پرسی قرار گرفت. البته در كنار عنوان پیشنهادی امام خمینی ، سایر گروههای سیاسی نیز پیشنهادات مخصوص به خود را داشتند كه مبانی نظری و یا نتایج عملی آن با ساختار مورد نظر رهبری انقلاب اسلامی در تضاد آشكار بود. به عبارت دیگر علیرغم اینكه گروههای مختلف سیاسی در تنظیم ساختار نظام سیاسی جدید، دیدگاههای متفاوتی داشتند. جمهوری ایران، جمهوری دمكراتیك ایران، جمهوری دموكراتیك اسلامی و عناوین دیگر بخشی از طرحهای پیشنهادی برای نظام سیاسی پس از انقلاب اسلامی بود.
با بررسی اوضاع سیاسی و متون بر جای مانده از ماههای اولیه پیروزی انقلاب اسلامی با تأكید بسیار زیاد امام خمینی مبنی بر لزوم حذف كلمه زائد «دموكراتیك» و نیز لزوم همراهی جمهوری با اسلام مواجه میشویم. به عبارت دیگر پس از آن كه امام خمینی برای اولین بار در آبان 1357 «جمهوری اسلامی» را به عنوان شكل نظام سیاسی آینده در ایران به جهانیان معرفی كرد، در فاصله زمانی نهم اسفند 1357 تا دوازدهم فروردین 1358 ایشان از حدود سی سخنرانی و اعلامیه خود بیش از 20 مورد آن را به جمهوری اسلامی اختصاص داده است و ضمن طرد پیشنهادهای «جمهوری ایران» و جمهوری دموكراتیك اسلامی كه طرفدارانی نیز در میان دولت موقت داشتهآند، اصرار عجیبی بر لزوم همه پرسی از مردم درباره «جمهوری اسلامی» نه یك كلمه زیاد (یعنی جمهوری دموكراتیك اسلامی) و نه یك كلمه كم (یعنی جمهوری ایران) نمودهاند.
سؤال اساسی كه مطرح میشود و مسایل سیاسی روز نیز قرار گرفته، این است كه چرا امام خمینی بر «جمهوری اسلامی» تأكید داشته و اشكال دیگر را برای ساختار سیاسی پس از پیروزی انقلاب اسلامی نفی كردهاند؟
امام خمینی در بیانات و اعلامیههای مختلف منظور خود از جمهوری اسلامی تبیین نموده و دلایل طرد دو گزینه رقیب را نیز به روشنی توضیح دادهاند. ایشان در تبیین جمهوری اسلامی، آن را حكومتی مبتنی بر ضوابط و احكام اسلام میداند كه قانون اساسی آن اسلام است و حكومت ، مجری احكام اسلام است و بنابراین متصدیان آن بایستی دارای شرایط مورد نظر اسلام باشند. از سوی دیگر چنین حكومتی متكی به رأی مردم است و مراد از جمهوری تكیه حكومت بر آرای اكثریت مردم است و نمایندگان ملت اداره امور كشور را بر عهده میگیرند. بنابراین مردم نقش اساسی در تعیین سرنوشت خود بر مبنای ا حكام اسلامی دارند و حتی عنوان حكومت آینده نیز بر اساس نظر آنها تعیین میگردد و به همین دلیل امام خمینی از مردم درخواست میكند كه از همهپرسی فروردین 1358 نظر خود را درباره پیشنهاد ایشان ابراز نمایند.
بنابراین برخی از ویژگیهای «جمهوری اسلامی» از منظر امام خمینی عبارتند از:
1. ابتنای محتوای حكومت بر احكام اسلام كه تمام حقوق و قوانین در آن مشخص است.
2. اتكای نظام سیاسی بر آرای مردم در اداره امور كشور
3. استقلال از شرق و غرب و لزوم از بین بردن وابستگی فكری و ساختاری
4. طراحی یك ساختار سیاسی بومی بر اساس فرهنگ و اعتقادات مردم مسلمان
از سوی دیگر امام خمینی پیشنهاد «جمهوری دمكراتیك اسلامی» را غیرقابل قبول میدانند: «اضافه كردن دموكراتیك به اسلام این توهم را در ذهن میآورد كه اسلام محتوایش خالی است از این، لذا احتیاج به این است كه یك قیدی پهلویش بیاورند و این برای ما بسیار حزنانگیز است .... مثل این است كه شما بگویید ما اسلام را میخواهیم و میخواهیم كه به خدا هم اعتقاد داشته باشیم ولی به شرط این كه به خدا هم معتقد باشیم». (صحیفه امام ، جلد 10 ، ص 95)
به عبارت دیگر پذیرش «جمهوری دموكراتیك اسلامی» به معنای این است كه در ذات اسلام دموكراسی وجود ندارد و بایستی چیزی به آن افزوده شود در حالی كه از منظر امام خمینی احكام اسلام متضمن تمامی مقولات مربوط به حقوق سیاسی و اجتماعی است و لذا كلمه «دموكراتیك» زائد است.
هم چنین در پیشنهاد مذكور نوعی تقلید از غرب وجود دارد و ملت ایران برای تعیین سرنوشت خود نباید به دنبال چیزی باشد كه غرب را خشنود سازد.
«دنبال این نباشید كه فرم غربی پیدا كنید. بیچارگی ما این است كه دنبال این هستیم كه فرم غربی پیدا كنیم ... ما قانون غنی داریم. ما قانون الهی داریم. آنهایی كه فرم غربی را بر فرم الهی ترجیح میدهند، اینها از اسلام اطلاع ندارند.» (صحیفه امام ، جلد 6 ، ص 274) همچنین از دیدگاه ایشان از آن جا كه برداشتهای مختلفی از دموكراسی در جهان وجود دارد، نمیتوان از یك اصطلاح مبهمی كه دارای معانی متعددی است برای نظام سیاسی محصول انقلاب اسلامی استفاده كرد.
از سوی دیگر طرح جمهوری ایران نیز دارای یك كاستی بسیار مهم بود و در آن خبری از اسلام نبود. هر چند كه پیشنهاد دهندگان آن مدعی بودكه با توجه به این كه اكثریت ملت ایران مسلمان هستند، جمهوری ایران كافی است و میتواند بیانگر دیدگاه مردم مسلمان باشد، ولی از سوی دیگر آنها جمهوری اسلامی را معجونی از یك كلمه سنتی و خارجی میدانستند كه به شدت در تضاد با هم قرار دارند. (كیهان، 2/12/1357)
به عبارت دیگر طرفداران طرح جمهوری ایران، در واقع مخالف تلفیق اسلام با سیاست بودند و اسلام را یك امر فردی و مربوط به آخریت تلقی میكردن كه نمیتواند با سیاست كه امری اجتماعی و مربوط به این دنیا است، تلفیق گردد. پاسخ امام خمینی به تمام آنها فقط یك كلمه بود و آن این است كه اگر آنها مغرض نباشند ، قطعا اطلاع درستی از اسلام ندارند.
و اما امروزه كه مجددا فریادهایی از همان جنیس در خیابانهای تهران هر از چند گاهی به گوش میرسد و «جمهوری ایرانی» سر میدهند ، چه هدفی را دنبال میكند؟
در پاسخ به این سوال فوق باید گفت كه با توجه به این كه «جمهوری اسلامی» در ذات خود و نیز در طول سی سال سابقه عملكرد سیاسی خود همواره به رأی ملت متكی بوده است،دغدغه شعار «جمهوری ایرانی» نمیتواند حاكمیت دموكراسی در ایران باشد بلكه دچار ابهامات فراوانی است كه از آنها رنج میبرد. جنس این ابهامات را میتوان با مسائل «جمهوری رضاخانی» مقایسه كرد. در عصر رضاخان نیز كه دولت از مردم درخواست جمهوری میكرد! مراجع و علما از جمله شهید مدرس با جمهوری خواهی رضاخان مخالفت كردند. شهید مدرس در پاسخ اعتراضات معترضین به مخالفت وی چنین گفت: «من با جمهوری واقعی مخالف نیستم و حكومت صدر اسلام هم تقریبا و بلكه تحقیقا حكومت جمهوری بوده است . ولی این جمهوری كه میخواهند به ما تحمیل كنند بنا به اراده ملت ایران نیست.»
در مقام مقایسه «جمهوری ایرانی» با «جمهوری رضاخانی» نیز دقیقا نقطه اشتراك را در همان وابستگی آن اندیشه به خارج از اراده ملت ایران میتوان جستجو كرد. چرا كه جمهوری اسلامی حیات خود را با نفی وابستگی به شرق و غرب تعریف كرده و این اراده را با اتكای به نظرات ملت خود در طول 30 سال گذشته عملی ساخته است و در منطقه حساس خاورمیانه تنها كشوری است كه در مقابل تمامی خود ریشههای نامشروع قدرتهای چپاولگر غرب و شرق ایستادگی كرده است و لذا به همین گناه! بایستی تحت فشار قرار گیرد.
از سوی دیگر از اشتراكات جمهوری ایرانی با جمهوری رضاخانی ، نفی آموزههای فرهنگ بومی و تقلیدی بودن آن دو است و به همین جهت همواره از فقدان پایگاه اجتماعی در رنجاند.
و دقیقا به دلیل فقدان پایگاه مردمی، لاجرم چارهای جز وابستگی به قدرتهای خارجی ندارند و در این رهگذر شیوه عمل دیكتاتوری پاسخی است كه در مقابل اراده ملت به نمایش گذاشته میشود.
در یك جمعبندی كلی میتوان اشتراكات جمهوری ایران را با جمهوری رضاخانی در موارد زیر خلاصه كرد.
- وابستگی به قدرتهای خارجی و فقدان پایگاه مردمی
- دیكتاتوری و نفی حضور مردم در اركان حكومت
- تقلیدی بودن و نفی نقش آداب و سنن مذهبی و اندیشههای بومی در اداره كشور
- اتكا به روشنفكران غربگرا و بریده از مردم
در بیان علت تطبیق ویژگیهای فوق به اندیشه «جمهوری ایرانی» میتوان گفت كه اندیشه مذكور در مقابل اندیشه جمهوری اسلامی مطرح گردیده است كه بر مبنای نظر و خواست بیش از 98 درصد از مردم شركت كننده در همه پرسی بر پا گردیده است و در طول 30 سال گذشته نیز همواره بر اساس نظر مردم و باور مورد قبول آنها (اسلام) عمل كرده و همواره در برابر قدرتهای زیاده طلب ایستادگی كرده است و در خاورمیانه تنها كشور یاست كه «خود» درباره سرنوشت خویش تصمیم میگیرد. بنابراین هر اندیشهای در برابر آن به ناچار وابسته، سركوبگر و تقلیدی خواهد بود كه هیچ پایگاهی در میان «جمهور» ملت ندارد.