کد خبر: ۲۱۰۸۳
تاریخ انتشار:

سال طلایی انقلاب

محمد ایمانی
سال 1388 را باید سال «انقلاب» نامید. این عبارت مبهم را باید با تحولات مهمی كه امسال رقم خورد، شرح داد. انقلاب اسلامی 30ساله، در سال88 وارد چهارمین دهه از حیات خویش می شد. 30سالگی برای یك انقلاب پویا، نقطه ای طلایی است. نقطه تلاقی «توانایی» و «پختگی»، تلاقی قدرت جوانی و درایت میان سالی


سال 1388 را باید سال «انقلاب» نامید. این عبارت مبهم را باید با تحولات مهمی كه امسال رقم خورد، شرح داد. انقلاب اسلامی 30ساله، در سال88 وارد چهارمین دهه از حیات خویش می شد. 30سالگی برای یك انقلاب پویا، نقطه ای طلایی است. نقطه تلاقی «توانایی» و «پختگی»، تلاقی قدرت جوانی و درایت میان سالی. آیا می توان ادعا كرد انقلاب اسلامی به چنین نقطه ای رسیده بود؟ در پاسخ می توان به تفصیل گفت و نوشت و تحولات 30ساله را مرور كرد. اما همین تحولات مهم سال88 به تنهایی برای پاسخ «آری» گفتن به سؤال كفایت می كند.


سال88 سال طلایی انقلاب بود. اولین سال دهه «عدالت» و «پیشرفت» - با سرمایه های بزرگی كه اندوخته شده بود- آغاز شد. طراوت انقلاب بود كه 40میلیون ایرانی- 85درصد واجدین شرایط- را مشتاقانه پای صندوق انتخابات كشاند. 2رقیب اصلی بیش از دیگران دم از انقلاب و امام می زدند و توانستند قریب 38میلیون رأی را به خود جلب كنند. انتخابات به تنهایی شاهدی بر طراوت انقلاب بود. اما طراوت انقلاب به همین جا ختم نمی شد. تفاوت موجود زنده و بالنده با موجود بی رمق و از پا افتاده در آن است كه اولی به موازات رویش، سموم را دفع می كند و عفونت را پس می زند، برخلاف دومی كه از رویش باز می ماند، سموم را در خویش نگه می دارد و عفونت تمام وجود او را فرامی گیرد. تحولات 7ماهه پس از انتخابات تا به امروز، شاهدی است بر طراوت و بالندگی انقلاب. از این زاویه، سال 88 به طور مضاعف سال انقلاب بود، سال نهضت و جنبش، سال دگرگونی ها برای پالایش سموم و آفات. تحولات مهم امسال، جریان و جنبشی شد در رگ های انقلاب. سموم بیرون ریخت و خون تازه در رگ های انقلاب دوید. یك شاهد از هزاران، همین قیام عاشورایی چهارشنبه هفته گذشته در شاهراه «امام حسین(ع)، انقلاب و آزادی» كه صدای امواج خروشان اقیانوس ملت در آن، خاطرات عاشورای 57 را تازه می كرد.


در سال طلایی انقلاب، سیاست بازانی خواستند انقلاب در انقلاب كنند. چون خود از انقلاب برگشته بودند، خواستند انقلاب را نیز دگرگون، وارونه و معكوس كنند. آنها جماعت «ینقلب علی عقبیه» بودند غافل از اینكه قانون خداوند، تخلف ناپذیر است. «پس هركس به عقب (جاهلیت) بازگردد، هرگز به خداوند ضرری نمی رساند». غافل از اینكه دل های بیمار آنها به تصریح آیات الهی سبب می شود فساد را اصلاح جا بزنند و با وجود تظاهر به انقلابیگری ، مؤمنان به انقلاب را به استهزا بگیرند اما سرانجام خود انگشت نمای خلایق شوند. «آنها كسانی هستند كه هدایت را به گمراهی فروخته اند. فما ربحت تجارتهم. پس تجارت آنها سودی ندارد و هدایت نیافته اند.»


دگرگون شدگان خواستند و غربال انقلاب به حركت درآمد. وارونگان خواستند انقلاب را وارونه بنمایانند غافل از اینكه «فتنه» تاریخ مصرف دارد. به سرعت «گریم» و آرایش خود را از دست می دهد و باطن خویش را نمایان می كند. آنها زیان كردند و قطب های استكبار و عناد در دنیا نیز كه بر سر آنها سرمایه و آبرو گذاشتند، دوچندان زیان دیدند. زخمی كه مستكبران دنیا به واسطه «وارونگان» و زیر و رو شدگان بر پیكر انقلاب زدند، به جای آن كه از پای درآورد، نیشتری ناخواسته شد برای بیرون ریختن آلودگی ها و ناخالصی ها. عقده ای كه دشمن در این 7ماهه به واسطه منافقین جدید علیه انقلاب اسلامی گشود، خون غیرت را در رگ های ملت ایران به جوش آورد و روح تازه در كالبد ملت ایران دمید. اگر استاد فرزانه شهید مطهری(ره) در ریشه یابی انقلاب می فرمود «ملت ما درپس قرن ها، صدای آشنای رسول خدا و علی و فاطمه و حسن و حسین(علیهم السلام) را از حلقوم امام خمینی شنید و برپا خاست»، دشمنان اصلی انقلاب خواستند پس از 1370 سال دوباره بر این حنجر عاشورایی خنجر بكشند و آن صدا را كه «روح ایرانی» را به حركت درمی آورد، در حلقوم خاموش كنند. اما چه محاسبه احمقانه ای! پس از 7ماه جولان فتنه، روز یكشنبه 6دی ماه در آن روز عاشورا، كارد به حلقوم یك ملت رسید. آیا می شد درد خنجر بر حنجر را پنهان كرد و دم برنیاورد؟ قیام 9دی و فریاد عاشورایی آن، برآمده از زخم خنجر بنی امیه بود. خلاصه كنم آمریكا و اسرائیل و انگلیس و كارگزاران آنها در داخل، تن یزید و معاویه و ابوسفیان را در گور لرزاندند، آن روز كه انقلاب عاشورا را با پروژه حماقت آلود خود زنده كردند. سران و بانیان فتنه با «انقلاب و ارتجاع به عقب» نقش انرژی و حرارتی را بازی كردند كه از موتورهای هواپیما خارج می شود و هواپیما را با شتاب به پیش می راند. انقلاب با تحولات سال 88 شتاب انفجاری گرفت.


بگذارید از قوانین دیگری كه بر جهان حكمفرماست سخن بگوییم. به استناد این قوانین، فتنه از اوج آبشاری خود گذشته و به سمت سقوط افتاده است. این را نهضت ملی- اسلامی 9دی نشان داد، آنجا كه مرز تصنعی حامیان نامزدها شكست و رود تا رود آن 40میلیون در اقیانوس تبرّا و تولای عاشورایی به هم رسیدند. معلوم شد غبار فرو نشسته و فتنه با حقیقت خود شناخته شده است. قانون تكوینی نهفته در عالم می گوید فتنه چون پشت می كند و می رود شناخته می شود. موجودات را از پیش رو می شناسند اما فتنه را از پشت سر. امیركلام علی علیه السلام فرمود «فتنه ها چون بیایند، به اشتباه اندازند و چون پشت كنند و برگردند، بیدار و متنبه می كنند. ناشناسند به وقت آمدن و شناخته می شوند به هنگام رفتن» (خطبه93 نهج البلاغه) و همان جا فرمود «من چشم فتنه را در آوردم و كسی جز من جرأت این كار را نداشت».


خداوندا ما امسال دوباره به تو ایمان آوردیم! مسلمان كه خوب است، زندیق هم اگر صادق باشد، قاهریت و غلبه قوانین تو را بر جهان و انسان می بیند و بر تو- طوعاً یا كرهاً- ایمان می آورد. این كلام صادق توست كه «بعضی از مومنان اولیای بعضی دیگر هستند به معروف فرا می خوانند و از منكر باز می دارند» (آیه 71 سوره توبه) اما «بعضی از منافقین اولیای بعضی دیگر هستند. امر به منكر و نهی از معروف می كنند و دست خویش را می بندند. خدا را فراموش كردند پس خدا نیز آنها را فراموش كرد. یقینا منافقین همان فاسقانند» (آیه 67 سوره توبه). صدق الله العلی العظیم. راست گفت خداوند بزرگ و بلند مرتبه. ما در سال طلایی انقلاب دیدیم منافقان وارونه شده ای را كه در قول و فعل به منكر خواندند و از معروف بازداشتند. سكوت و فریادهای آنان را دیدگان متحیر یك ملت دید كه چه نابهنگام و نامربوط بود.


جان و جهان قاعده مند است، بی هیچ تردید. «ایحسب الانسان ان یترك سدی. آیا انسان گمان می برد بی هدف رها شده است» (قیامت، آیه 36). آیا می توان انقلابی بود و از مجاهدت و ولایت و برائت روی برگرداند؟ «... و از مردم با ایمان كسی است كه منكر را نه به دست و نه به دل و نه به زبان زشت و منكر نشمارد، پس این مرده ای است در میان زندگان» (كلمات قصار نهج البلاغه، كلمه374). آیا می شود انسان سروته شود و پایین وی جای سر و مغز وی نشیند و بالای وی به زیر او آید؟ قاعده جاری در هستی است، كسی بپسندد یا نپسندد. امیرمومنان از این قانون الهی راز گشود و فرمود: «نخستین درجه از جهاد كه بازمانید، جهاد با دست و عمل است، سپس جهاد با زبان هایتان، بعد از آن از جهاد به واسطه دل هایتان باز می مانید. پس هر كس با قلبش معروفی را نشناخت و منكری را زشت و ناپسند نشمرد، دگرگون و سرنگون می شود. سپس پایین او بالایش و بالای او پایینش قرار می گیرد». (كلمه 375 نهج البلاغه). كسی كه در 20 سال تهاجم فزاینده دشمن سكوت می كند و ابراز انزجار نمی كند و گستاخی به روح خدا خمینی و امام حسین(ع) را در دهه اخیر برمی تابد، طبیعی است چندان وارونه و مسخ شود كه حرمت شكنان یزیدی در روز عاشورا- مشتی محارب و منافق و تروریست و بهایی و سلطنت طلب و چپ آمریكایی- را «مردم خداجو» توصیف كند. از عدالت و حكمت خدا دور است، نمی شود به پول حرام شهرام جزایری آلوده شد و در جبهه حسین(ع) ایستاد. نمی شود چشم بر فساد و انحراف نزدیكان بست و بر توسن غرور و جاه طلبی نشست و تعصب جاهلی را جانشین روحیه انقلابی كرد و پس از این همه سكوت را شكست و بر فتنه گران شورید. نمی شود حق را با باطل پوشاند و كتمان كرد و باز از فتنه رست. تداوم عمل انحرافی، چابكی مومن را می ستاند و او را چنان سنگین و زمینگیر می كند كه در نقاط عطف تاریخ نتواند از جای بجنبد مگر برای جبهه باطل. انحراف و نافرمانی، انسان را به «قساوت قلب» و حضیض «سنگ وارگی» بلكه قسی تر از سنگ می كشاند. «بعد از آن دل های شما را قساوت گرفت، پس مانند سنگ شد یا سخت و پرقساوت تر از آن چرا كه پاره ای از سنگ ها می شكافد و از آنها رود جاری می شود...» (آیه 74 سوره بقره).


سال طلایی انقلاب درحالی به جشن پیروزی نزدیك می شود كه اوباما در آمریكا و برخی سران فتنه در داخل- اجاره دهندگان شانه و پشت خود به بیگانگان- از نقطه اعلان جنگ با انقلاب و صف آرایی خیابانی، به نقطه دعوت به مسالمت و مذاكره و آشتی رسیده اند! رجز جنگ و آشوب خیابانی- از كاخ سفید تا خانه های تیمی در ایران- جای خود را به زنده باد مسالمت و مذاكره و حكمیت داده است. لاجرم صحنه صفین جلو چشم زنده می شود آنجا كه معاویه در جنگی خودساخته گرفتار آمده و عمروعاص تا آستانه كشف عورت رفته بود. رسید آنجا كه جنگ افروزان، قرآن سر نیزه كرده و شعار حكمیت و صلح سر دادند. یعنی در قیافه حتی یكی از آن ده ها میلیون نفری كه قیام 9 دی را در یك روز وسط هفته رقم زدند، اثری از تسلیم در برابر فریب فتنه گران به چشم می خورد؟! یعنی می شود جنگ برافروخت و هزینه نداد و به قول برخی منافقین خارج كشور، مفت و بی هزینه به «تسخیر عرصه عمومی» پرداخت و یك انقلاب را در نقطه طلایی و شكوه آن ربود؟! و پس از این همه رسوایی، مثل فرماندهانی بی لشكر، قبضه شمشیر تیغ شكسته را بر میز مذاكره و چانه زنی كوبید؟! آیا جنگ طلبان منهزم، جایی هم برای مسالمت یا برگ برنده ای برای مذاكره باقی گذاشته اند؟ جهان عرصه عمل و عكس العمل است. سران استكبار و دنباله داخلی آنها آنچه در خشاب داشتند، خالی كردند. حالا حق دارند از تلافی ملت و نظام اسلامی وحشت زده باشند. حق دارند همدیگر را لعنت كنند درحالی كه این طرف در جبهه انقلاب، امت یكپارچه و مشتاق و پاكباخته در ركاب امام و مقتدای خویش ایستاده است. 9 دی فقط یك مانور و رزمایش بود. پس از این منتظر ضرب شست ملت و نظام جمهوری اسلامی باشند.

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین