کد خبر: ۲۰۲۳۵۷
تعداد نظرات: ۱۳ نظر
تاریخ انتشار:
یادداشتی برای قطب گنابادیه؛

پاسخی به توهین قطب گنابادیه به ساحت حضرت زهرا (س)/ مرتد شهيد؟ و شهیدة ناشهيد!

نور علی تابنده، ملقب به مجذوب علیشاه، قطب هفتم تصوف گناباديه، در دیداری که با مریدانش داشت، ضمن بیان ارتباط تلفنی یکی از دوستانش با ایشان پیرامون تقویم سال 92، توهین آشکار و صریحی به ساحت پاک صدیقه اطهر فاطمه زهرا(س) نمودند!

علی اکبر دریاکناری:

مقدمه

در پاییز سال 92، قبل از اربعین حسینی(ع) آقای نور علی تابنده، ملقب به مجذوب علیشاه، قطب هفتم تصوف گناباديه، در دیداری که با مریدانش داشت، ضمن بیان ارتباط تلفنی یکی از دوستانش با ایشان پیرامون تقویم سال 92، توهین آشکار و صریحی به ساحت پاک صدیقه اطهر فاطمه زهرا(س) نمودند! ايشان گفتند: «...يكي از دوستان سابق ما، فرد مسلمان خيلي معتقده، تلفن زده گفته؛ تقويم امسال رو ديدي؟ گفتم: بله ديدم. گفت: ديدي چه نوشته؟ گفتم: چي؟ گفت: نوشته شهادت حضرت فاطمه! حرف خوبي نيست. اين حرف ـ نسبت دادن واژه شهيد به حضرت زهرا ـ سبب مي شه ارزش شهيد كم بشه... »[1] تعبير زشت و زننده ايشان آن قدر بر مريدانش گران آمد كه برخي از صوفيان طي نامه اي به حضرت آيت الله العظمي مكارم شيرازي، مراتب برائت خود را از ايشان اظهار كردند... .

ضروری می نمود که اینجانب در پاسخِ این جسارت و حرمت شکنی، نسبت به ساحت بهانه خلقت عالم، فاطمه زهرا(س) مسوده ای را جهت استحضار شیعیان و صوفیان به نگارش در آورم، تا پاسخ اجمالی به جسارت آقای تابنده داده شده باشد و وظیفه الهی خود را در قبال ذوی القربی رسول اعظم(ص) انجام داده باشم.

به گزارش بولتن نیوز، مطالبی که در این نوشته ارائه می شود تنها از منابع شیعه است. هیچ منبعی از منابع اهل سنت در این زمینه در اینجا آورده نشده است. زیرا این مبحث را در اين مجال، درون مذهبی مي دانم و اين مطالب برای پاسخ به صوفیان نوشته شده است و الا در خصوص شهادت فاطمه زهرا(س) از منابع اهل سنت فراوان می توان منبع ارائه نمود. چراکه فراواني ذكر شهادت حضرت زهرا(س) در منابع اهل سنت از نظر تعداد و تکرار، نسبت به منابع شیعه افزون تر است. باشد که این اثر سبب رضایت فاطمه مرضیه(س) از حقیر گردد و با رضایت آن کریمه، رضایت خداوند حاصل شود. زيرا حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی(ص) فرمودند:

«ان الله یغضب لغضب فاطمه و یرضی لرضاها»[2]

(همانا خداوند به غضب فاطمه غضب می کند و به خشنودی و رضایت او راضی می گردد.)

علی اکبر دریاکناری

مطابق با ولادت رسول اكرم(ص) و امام صادق(ع)

29/10/92

شهيد و شهادت در لغت و اصطلاح[3]

شهید از نظر لغت در كتب فرهنگ لغت عرب به معنای «گواه، حضور، معاینه، کشته شده در راه خدا، کسی که چیزی بر او پوشیده نیست، امین در ارائه شهادت، خبر دادن به آنچه که دیده می شود و درک کردنی است.»[4] آمده است.

هم چنين شهید در اصطلاح به معنای کسی است که آگاهانه برای حفظ دین الهی جان خود را نثار نماید. در لسان قرآن و روایات؛ شهید و شهادت هم با ماده«ش ه د» آمده است و هم با عبارت قتل و کشته شدن فی سبیل الله.

خداوند در آیه 154 سوره بقره می فرماید:

«وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْواتٌ بَلْ أَحْياءٌ وَ لكِنْ لا تَشْعُرُونَ»

(و نگویید در مورد کسی که در راه خداوند کشته شده است مرده اند بلکه آنها زنده اند ولکن شما شعور ندارید.)

و نیز در سوره آل عمران در آیه 169 می فرماید:

«وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ»

(و تصور نکنید کسانی که در راه خدا کشته شده اند مرده اند بلکه آنها زنده اند و نزد پروردگارشان روزی می خوردند.)

در حالی که در آیه 69 سوره نساء آمده است.

«وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِينَ وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقاً»

(و کسی که مطیع خدا و رسول باشد پس آنها با کسانی که در نعمت اند همراه خواهند بود از انبیاء و راستگویان و پاکان و خوبان و اینها بهترین همراهند.)

ارزش شهید و شهادت

شهادت ناب ترین حالات مومن است. شهادت نثار نمودن و دادن جان، که گرانبهاترین دارایی (ظاهری) انسان است كه او در راه هدف و اعتقادات خود مي دهد. اين درست است كه نوع مردن انسان، بیانگر نوع زندگی و اندیشه و اعتقاد انسان است. و اگر انسان در راستاي ارتقاء و پيشبرد اعتقادات خود در دنيا كشته شود بدين معناست كه در همان راستا زندگي نموده است. در اين زمينه رسول اکرم(ص) فرمودند: «اشرف الموت قتل الشهاده»[5] (شریف ترین نوع مرگ، شهادت است.)

شهید ـ بواسطه جان دادن در راه خدا که شهادت نصیبشان شده است ـ در اسلام از جایگاه و مقام معنوی ویژه ای برخوردار است. پیشوایان شیعه همگی با شهادت از این دنیا رفته اند. چراکه فرموده اند: «و الله ما منا الا مقتول شهید»[6] (به خدا سوگند! که هیچ یک از ما نیست مگر این که کشته شده و شهید گردیده است.) در حقيقت نوع از دنیا رفتن آنها تنها به واسطه مسموم شدن و یا کشته شدن توسط دشمنان شان است. شهادت، رستگاری قطعی و کمال مطلق است. شهادت، بالاترین مرحله تکامل عملی است.

در جوامع روایی در باب فضیلت شهید و شهادت روایات فراوانی آمده است که یکی از آن روایات که عظمت شهید و شهادت را نشان می دهد از این قرار است:

قال رسول الله(ص): «فَوقَ كُلّ بَرِّ بَرٌّ حَتى يَقتُلَ الرَّجُلُ فِي سَبِيلِ اللّهِ فَلَیسَ فَوقَهُ بَرٌّ»[7]

حضرت رسول(ص) فرمودند: (بالاتر از هر نیکوکاری، نیکوکار دیگری است، تا آنگاه که مرد در راه خدا شهید شود، همین که در راه خدا شهید شد بالاتر از او نیست.)

معناي عام و خاص شهید

واژه شهید در معارف و آموزه های دین اسلام به دو صورت استعمال شده است. گاه واژه شهادت به صورت «خاص» به کار رفته است. یعنی شخصی که در راه خداوند، در معرکه نبرد، روح از بدنش جدا شده باشد. به این شهید، شهید خاص گفته مي شود و احکام مخصوص به خود را دارد. یعنی این شهید غسل ندارد، همان لباسش کفن می شود... .

گاه واژه شهید برای افرادی به کار می رود که در معرکه کشته نشده است ولی راهی را که انتخاب کرده در همان مسیر بوده است. این اصطلاح شهید به معنای عام، از روایات اخذ شده است چراکه روایات اسلامی به افرادی با مرگ های اين چنين از دنيا رفته اند را، شهید اطلاق كرده است.

در روايات آمده است؛ کسانی که بر حب آل محمد(ص) بمیرند شهید محسوب می شوند. کسانی که برای کسب روزی حلال برای زن و فرزند از خانه خارج شده باشند و از دنیا بروند شهید محسوب می شوند. کسانی در زیر آوار و نیز در دریا غرق شوند شهید محسوب می شوند. زنی که هنگام زایمان فرزند از دنیا برود شهید محسوب می گردد. کسی که از اموال خود دفاع کند و کشته شود شهید است... .

قال رسول الله(ص): «مَن مَاتَ عَلى حُبِّ آل مُحَمُّد مَاتَ شَهِيداً»[8]

(كسي كه با حب آل محمد بميرد شهيد مرده است.)

قالَ رَسُولُ اللّه(ص): «مَنْ اُريدَ مالُهُ بِغَيْرِ حَقٍّ فَقاتَلَ فهُو شَهيدٌ.»[9]

(پيامبر گرامى خدا(ص) فرمود: هركس مالش مورد سوء قصد قرار گيرد و براى دفاع از آن مبارزه كند و كشته شود شهيد است.)

قالَ رَسُولُ اللّه(ص): «مَنْ قَاتَلَ دوُنَ نَفْسِهِ حَتّى يُقْتَلَ فَهَوُ شَهيدٌ وَمَنْ قُتِلَ دوُنَ مالِهِ فَهُوَ شَهيدٌ وَ مَنْ قاتَلَ دوُنَ اَهْلِهِ حَتّى يُقْتَلَ فَهُوَ شَهيدٌ وَ مَنْ قُتِلَ فى جَنْبِ اللّهِ فَهُوَ شَهيدٌ.»[10]

(پيامبر گرامى خدا(ص) فرمود: هركس براى دفاع از جان و مال اهل و عيال خود پيكار كند و كشته شود شهيد است و كسى كه در راه قُرب به خدا كشته شود شهيد است.)

عَنْ عَلِىّ بْنِ الْحُسَينِ(ع): «مَنِ اعْتَدِىَ عَلَيْهِ فى صَدَقَهِ مالِهِ فقاتَلَ فَقُتِلَ فَهُوَ شَهيدٌ.»[11]

(امام سجاد(ع): هركس به ظلم اموالش مورد تجاوز قرار گيرد و در برابر آن پيكار كند تا كشته شود شهيد است.)

عَنِ الرّضِا(ع) فى كتابِهِ اِلَى المَأمُونِ: «اَلْجِهادُ وَاجِبٌ مَعَ اِمامٍ عادِلٍ وَمَنْ قاتَلَ فَقُتِلَ دُونَ مالِهِ وَرَحْلِهِ وَنَفْسِهِ فَهُوَ شَهيدٌ.»[12]

(امام رضا(ع) در نامه اش به مأمون نوشت: جهاد همراه امام عادل واجب است و هركس پيكار كند و در راه دفاع از مال و ره توشه و جان خويش كشته شود شهيد است.)

و بالاخره خداوند می فرماید اگر کسی به سوی خدا هجرت کند و سپس کشته شود، شهید و اجر شهادت نصیبش می شود.

«وَ الَّذِينَ هاجَرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ ثُمَّ قُتِلُوا أَوْ ماتُوا لَيَرْزُقَنَّهُمُ اللَّهُ رِزْقاً حَسَناً وَ إِنَّ اللَّهَ لَهُوَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ»[13]

(و آنان كه در راه خدا مهاجرت كرده‏اند و آنگاه كشته شده يا مرده‏اند قطعاً خداوند به آنان رزقى نيكو مى‏بخشد و راستى اين خدا است كه بهترين روزى‏دهندگان است.)

شهادت فاطمه زهرا(س)

محمّد صالح مازندرانی (متوفّای 1081 یا 1086) در کتاب «شرح الکافی» در معنای شهید و شهادت فاطمه زهرا(س) می آورد:

«الشَهِیدُ مَن قُتِلَ مِن المُسلِمِینَ فِی مَعرَکَهِ القِتالِ المَامُورِ بِهِ شَرعاً. ثُمَّ اتَّسَعَ فَاُطلِقَ عَلی کُلِّ مَن قُتِلَ مِنهُم ظُلماً کَفاطِمَهَ علیهاالسّلام إذ قَتَلُوها بِضَربِ البابِ عَلی بَطنِها و هِیَ حامِلٌ فَسَـقَطَ حَملُها فَماتَت لِذلِکَ.»[14]

(شهید، شخصی از مسلمانان است که در معرکه جنگی که شرعاً به آن مأمور شده است، کشته شود. سپس این اصطلاح گسترش یافت و بر هر مسلمانی اطلاق می‌شود که مظلومانه کشته شود؛ مانند فاطمه(س) که او را با کوبیدن در بر شکمش ـ در حالی که باردار بود ـ به قتل رساندند؛ لذا فرزندش را سقط کرد و به همین دلیل جان سپرد.)

اگرچه در منابع مختلف روایی شیعه، شهادت فاطمه زهرا(س) را با واژه شهيده تصریح كرده اند، اما بهترین مستند روایی شیعه، ـ‌كه از حديث سند و نيز از حيث دلالت صحيح است ـ در کتاب اصول الکافی ثقه الإسلام شیخ محمد بن يعقوب كلينى (متوفای 329 هـ) ـ یکی از بزرگ ترین محدثان تاریخ تشیع ـ است. ایشان در این کتاب نفیس که یکی از کتب اربعه شیعه محسوب مي شود، آورده است:

«محمد بن يحيى عن العمركي بن علي عن علي بن جعفر عن أخيه أبي الحسن(ع) قال: إِنَّ فَاطِمَهَ(س) صِدِّيقَهٌ شَهِيدَهٌ وَ إِنَّ بَنَاتِ الْأَنْبِيَاءِ لَا يَطْمَثْنَ»[15]

(امام کاظم(ع) فرمودند: به راستی که فاطمه(س) صدیقه شهیده است و همانا دختران پیامبران حائض نمی شوند.)

این حدیث از حيث محتوا و دلالت مطابق با اعتقادات شیعه است. و از حيث سند هم تمامي راويان حديث در كتب رجالي شيعه توثيق شده اند. به گونه اي كه هيچ شك و شبهه اي پيرامون اين حديث وجود ندارد. لذا يقيناً اين حديث صحيح است، همان گونه كه نظرات بزرگان شيعه كه خواهيم آورد صحيح بودن اين روايت را تصريح دارد. با اين حال براي آن كه هيچ گونه تشكيكي در صحت اين روايت نباشد اجمالاً اين روايت بررسي سندي مي كنيم.

بررسی سندی

محمد بن يحيى العطار؛ نجاشی در رجال‏ خود صفحه 353 عبارت «شيخ أصحابنا في زمانه ثقه عين كثير الحديث» را برای محمد بن یحیی آورده است.[16]

العمرکي بن علي؛ رجال ‏النجاشي، صفحه ‏304 عبارت «شيخ من أصحابنا ثقه روى عنه شيوخ أصحابنا» آورده که توثیق مهمی است.

علي بن جعفر العريضي؛ شیخ طوسی (متوفای 460 هـ) در رجال خود در صفحه ‏359 عبارت «ثقه» آورده است. و نیز در فهرست خود صفحه ‏265 عبارت «جليل القدر ثقه» آورده است.[17]

محمد بن يعقوب الكليني‏؛ نجاشی در رجالش در صفحه ‏378 با عبارت «شيخ أصحابنا في وقته بالري و وجههم و كان أوثق الناس في الحديث و أثبتهم» او را توثیق نموده است. و مرحوم شیخ طوسی در رجالش صفحه ‏439 عبارت «جليل القدر عالم بالأخبار» را در مورد او به کار برده است. هم چنین او در فهرست خود صفحه ‏395 عبارت «ثقه عارف بالأخبار» را آورده است.[18]

ديدگاه دانشمندان شیعه پيرامون صحت این روایت

همه راویان این حدیث شريف، امامی مذهب و ثقه هستند. اما جهت رفع هرگونه شک و شبهه، سخنان برخی از علمای حدیث شناس و طراز اول شیعه را نقل می کنیم که به صحت این حدیث تصریح نموده اند .

1- شیخ حسن صاحب معالم (1011 هـ)

«صحي: محمد بن يعقوب، عن محمد بن يحيى، عن العمركي بن علي، عن علي بن جعفر، عن أخيه أبي الحسن(ع) قال: إن فاطمه(س) صديقه شهيده، و إن بنات الأنبياء لا يطمثن»[19]

مرحوم صاحب معالم این روایت را با رمز «صحی» مشخص نموده است که نشان از صحت روایت نزد همه علماء، آن هم بدون اختلاف دارد. در ابتداي کتاب «جلد 1، صفحه 46» در معرفی رموز احادیث آمده است:

«صحی: رمز الی الصحیح عند الکل»[20]

(صحی: اشاره به احادیثی دارد که در نزد همه علمای امامیه صحیح می باشد.)

2- شیخ بهایی عاملی (1030 هـ)

«(كا) محمد بن يحيى عن العمركي عن علي بن جعفر عن أخيه أبي الحسن عليه السلام قال إن فاطمه(س) صديقه شهيده و أن بنات الأنبياء لا يطمثن. هذا الحديث لصحّه سنده... »[21]

3-علامه محمد تقی مجلسی«مجلسی اول» (1070 هـ)

«و في الصحيح عن علي بن جعفر عن أخيه أبي الحسن عليه السلام قال: إن فاطمه(س) صديقه شهيده و إن بنات الأنبياء لا يطمثن»[22]

4- علامه محمد باقر مجلسی«مجلسی دوم» (1110 هـ)

«الحديث الثاني: صحيح»[23]

5ـ میرداماد استرآبادی (1041 هـ)

ميرداماد در رساله اثني عشر مي نويسد؛ اين حديث یکی از احادیثی است كه سند آن دقیقاً مانند سند حدیث مورد بحث، صحیح دانسته اند:

«فان هذه تتمه الروايه الاولى في طريق رئيس المحدثين محمد بن يعقوب الكليني في الكافي في الصحيح عن محمد بن يحيى عن العمركى بن على عن على بن جعفر عن اخيه ابى الحسن عليه السلام قال ... الحديث»[24]

در باب شهادت حضرت زهرا(س) روايات ديگري وجود دارد كه به برخي از آنها اجمالاً اشاره مي شود.

6ـ شیخ صدوق (متوفّای 381 هـ)

«عَن النَبِیِّ(ص) قالَ: فَتَقدَمُ عَلَیَّ مَحزُونَهً مَکرُوبَهً مَغمُومَهً مَغصُوبَهً مَـقـتُولَه...»[25]

(از رسول خدا(ص) است كه فرمود: پس فاطمه‌(س) بر من با حالتی محزون، رنجدیده، غمگین و در حالی که حقّش به تاراج رفته و به قتل رسیده است، وارد می‌گردد... .)

7ـ کراچکی (متوفّای 449 هـ)

«عَن مَولانا الصادِقِ(ع) قالَ جَدِّی رَسُولُ اللهِ(ص): مَلعُونٌ مَلعُونٌ مَن یَظلِمُ بَعدِی فاطِمَةَ ابنَتِی وَ یَغصِبُها حَـقَّها وَ یَقتُلُها.»[26]

(مولای ما امام صادق‌(ع) فرمودند كه جدم رسول خدا(ص) فرمود: ملعون است، ملعون است؛ کسی که بعد از من به فاطمه دخترم ستم روا می دارد و حقّش را غصب می کند و او را به قتل می رساند.)

8ـ محمّد بن جریر طبری امامی صغیر (متوفّای قرن 5 هـ)

«عَن أبِی بَصِیرٍ عَن أبِی عَبدِاللهِ(ع) قالَ: وَ کانَ سَبَبُ وَفاتِها أنَّ قُنفُذاً مَولی عُمَرَ لَکَزَها بِنَعلِ السَیفِ بِأمرِهِ، فَأسـقَطَت مُحسِناً وَ مَرِضَت مِن ذلِکَ مَرَضاً شَدِیداً...»[27]

(از ابوبصیر از امام صادق‌(ع) است که فرمود: و دلیل وفات آن بانو این بود که قنفذ ـ غلام عمر ـ به دستور او با نعل شمشیر (آهنی که انتهای غلاف شمشیر است) بر آن بانو به شدّت ضربه‌ای زد؛ لذا محسن را سقط نمود و از این جهت، به سختی بیمار شد... .)

9ـ کفعمی (متوفّای 905 هـ)

«إنَّ سَبَبَ وَفاتِها علیهاالسّلام هُوَ أنَّها ضُرِبَت وَ أسـقَطَت.»[28]

(همانا سبب درگذشت آن بانو این است که وی ضربه خورد، کوفته شد و سقط جنین کرد.)

10ـ طبرسی (متوفّای قرن 6 هـ)

«وَ حالَت فاطِمَهُ‌(س) بَـینَ زَوجِها وَ بَـینَهُم عِندَ بابِ البَیتِ فَضَرَبَها قُنفُذٌ بِالسَوطِ عَلی عَضُدِها، فَبَـقِیَ أثَرُهُ فِی عَضُدِها مِن ذلِکَ مِثلَ الدُملُوجِ مِن ضَربِ قُنفُذٍ إیّاها فَأرسَلَ أبوبَکرٍ إلی قُنفُذٍ إضرِبها، فَألجَـأها إلی عِضادَةِ بَـیتـِها، فَدَفَعَها فَکَسَرَ ضِلعاً مِن جَنبِها وَ ألقَت جَنِیناً مِن بَطنِها، فَلَم تَزَل صاحِبَةَ فِراشٍ حَتّی ماتَت مِن ذلِکَ شَهِیدَه ...»[29]

(فاطمه(س) در آستانه در، بین همسرش و آنان (مهاجمان) مانع شد و قنفذ با شلّاق بر بازوی آن بانو کوبید و اثر آن، بر بازوی وی مثل بازوبند باقی ماند. و ابوبکر، سراغ قنفذ فرستاد که او را بزن! لذا آن بانو را به سمتی از خانه‌اش پرت کرد و استخوان دنده‌ای از پهلویش را شکست و آن بانو جنینی را از بطنش فرو انداخت. سپس پیوسته در بستر افتاده بود تا بر اثر آن [لطمات] شهید از دنیا رفت... .)

مرتد شهيد؟ و شهيدة ناشهيد![30]

در برخي از علوم و مباحث، اصطلاح «يك بام و دو هوا» به كار مي رود. در اين جريان توهين قطب گناباديه يك بام و دو هوايي بيشتري را پيرامون شهيد ناميدنِ قطب مرتد و شهيده نناميدن حضرت زهرا(س) مشاهده مي كنيم!

سلطان محمد گنابادي (سلطان علیشاه) فرزند ملاحيدر محمد و پدر ملاعلي، از اقطاب صوفيه گناباديه است كه بحث «اسقاط تكليف» را مطرح نمود. او بدعتي در دين نهاد كه «پس از یقین عبودیت نیست ربوبیت است و تکلیف نیست.» (نقل از کتاب صالحیه) يعني كساني كه از طريقت و شريعت گذشتند و به حقيقت رسيدند، به يقين رسيده اند. ديگر نيازي به عبوديت خداوند ندارند. تكليف از گردنشان ساقط شده است! ديگر هيچ چيز بر آنها واجب نيست! و هيچ چيز بر آنها حرام نيست! (حالتي كه آورده دين اسلام، محمد مصطفي«ص» نرفته است.) احكام شرعي از آن كساني است كه در مسيرند آنهايي كه به خدا رسيدند هر عملي بر آنها جايز است. واجب و حرام و مستحب و مكروه... بر آنها صدق نمي كند... .

عده اي از مردم ديدگاه و نظر سلطان محمد را به مرحوم آخوند خراساني فقيه عاليمقدار شيعه رساندند. آخوند خراساني حكم ارتداد سلطان محمد را صادر كرد. برخي از مؤمنين براي تشويق مردم براي اجراي حكم ارتداد سلطان محمد جايزه تعيين كردند. تا اين كه شخصي در شب 26 ربيع الاول سال 1327 هـ ق از درخت توت كنار منزل سلطان محمد وارد حياط منزل شده و كمين كرد تا سلطان محمد پا به حياط نهاد. آن شخص او را گرفته و در چاه مستراح خفه كرد... .

صوفيان گناباديه از آن پس در افواه و كتب خود، هرگاه نام سلطان محمد را مي آورند، واژگان «شهيد و شهادت» را براي او به كار مي برند! صوفيان براي كسي كه انحراف و بدعت گذاري اش به حدي رسيده كه فقيهي چون آخوند خراساني حكم ارتدادش را صادر كرده است واژه شهيد را مكرر و فراوان به كار مي برند اما از به كار بردن واژه «شهيده و شهادت»، براي دختر پيغمبر اكرم(ص) كه سيده النساء العالمين و سيده الشهداء و ام الشهداء و ام الائمه(ع) است، امتناع مي ورزند! آنها به كار بردن اين واژه را براي كسي كه خداوند سوره كوثر را در حق او نازل كرده و جبرئيل پس از رحلت پيامبر(ص) تنها بر او، وحي نازل نموده است... را، پايين آوردن ارزش شهادت مي دانند! آيا توهين از اين بالاتر مي توان بر ساحت پاك و مطهر حضرت زهرا(س) روا داشت؟!

(گفته اند كه شمس تبریزی مقام حضرت فاطمه(س) را پايين آورده و به او جسارت نموده است. اما نمي دانستيم كه اين عصر هم كسي بخواهد جاهلانه چنين توهيني را به آن بزرگوار روا دارد.)[31]

ما تنها دو كتاب از كتاب هايي كه جزو كتاب هاي اصلي و معاصر تصوف گناباديه است را به عنوان نمونه انتخاب نموده و واژگان «شهيد و شهادت» را كه براي سلطان محمد ـ ي كه حكم ارتدادش صادر شده ـ به كار رفته و نيز واژه «رحلت» را كه براي ائمه اطهار(ع) آمده است، با ذكر عين عبارات و صفحات، براي روشن شدن پارادوكس و تضاد فكري ـ اعتقادي تصوف گناباديه مي آوريم.

در كتاب نابغه علم و عرفان در قرن چهاردهم كه به قلم سلطان حسين گنابادي است بارها واژه «شهيد و شهادت» براي سلطان محمد كه حكايت مردنش ذكر شد آمده است:

«به مناسبت يكصدمين سالگرد شهادت حضرت آقاي حاج سلطان محمد بيدختي گنابادي رضوان الله تعالي عليه... (مقدمه چاپ سوم، به قلم دكتر نورعلي تابنده)؛ تا هفته پيش از شهادت كه پس از نقل آن فرموده بود. ص 75؛ تا آن كه شهادت جناب سلطان عليشاه واقع شد. ص 93؛ در واقع مربوط به شهادت آن جناب تأليف نموده مي نويسد ص 93؛ بعد از شهادت آقاي سلطان عليشاه هم جمعي برگشته تجديد عهد نكردند. ص 127؛ شهرت شهادت: در سال 1312 قمري شهرت يافت كه آن جناب را شهيد كرده اند. ص 140؛ مقدمات و اسباب شهادت جناب حاج ملا سلطان عليشاه... ص 143؛ پس از شهادت آن جناب هم براي تجدد عهد خدمت جناب حاج ملا علي نور عليشاه آمد. ص 151؛ شهادت جناب سلطان عليشاه... ص 163؛ شب شهادت و روش آن جناب در سحرها... صص 170 و 171؛ كيفيت شهادت آن جناب... ص 176 و 177؛ آن جناب همان شب به بعضي نزديكان فرمود كه كيفيت شهادت و اسامي كشندگان در قبر بر من مكشوف است. ص 185؛ روز پيش از شهادت مطابق نوزدهم اسفند 1287 خورشيدي. ص 246؛ پس از شهادت جناب سلطان عليشاه خدمت جناب نور عليشاه تجديد عهد نموده... ص 400؛ يك هفته پس از شهادت جناب حاج ملا سلطان عليشاه محمد بر حسب اشاره ايشان... ص 409؛ خبر شهادت آن جناب را شنيد ولي مراجعت ننمود. ص 411؛ و هنگام شهادت جناب حاج ملا سلطان محمد نيز در گناباد بود. ص 414؛ پس از شهادت جناب حاج ملا سلطان محمد... صص 418 و 458 و 597 و 620؛ در موقع شهادت ايشان نيز در بيدخت بودند. ص 445؛ مرثيه اي در شهادت جناب حاج ملا علي نور عليشاه سروده و غزلياتي نيز گفته است. صص 459 و 479؛ زمان شهادت آن جناب نيز در آنجا مقيم و اشعاري در مرثيه سرود... ص 488؛ مطابق شب شهادت جناب حاج ملا سلطان محمد... ص 495؛ چون خبر شهادت جناب حاج ملا سلطان محمد به سمنان رسيد. ص 524؛ در آخر كتاب هم وقايع بعد از شهادت آن جناب و انقلاب گناباد... ص 548؛ به درجه شهادت رسيده اند. ص 550؛ مقبره و اشعاري كه در مرثيه يا تاريخ شهادت سروده شده... ص 559؛ اتفاقاً موقع شهادت آن جناب در گناباد بوده... ص 581؛ به عز شهادت واصل شدند و روز شنبه در قرب قبرستان بيدخت به خاك سپردند. ص 592؛ آقاي سلطان عليشاه شهيد جزو بهترين شاگردان (مقدمه چاپ سوم «يز») آقاي سلطان عليشاه شهيد (مقدمه چاپ دوم و 630) تا آن كه شب بعد قتله به وسيله شاخه درخت توت وارد باغچه منزل شده آن جناب را شهيد كردند. ص 168؛ فرياد زد آقا را شهيد كرده اند و گلو و پيشاني زخم دارد. ص 182؛ شهيد مرحوم حاج سلطان علي گنابادي از زمره اين علماي روحاني... ص 550؛ او را شهيد كردند. ص 553؛ حضرت آقاي شهيد قدس الله سره كه در زمان حيات... ص 629؛ شرح حال مرحوم آقاي شهيد رحمه الله عليه روي كاشي با خط... ص 633... !»[32]

آقای تابنده، با کمال تأسف در همین کتاب، هنگامی که از اهل بیت پیامبر(ص) یاد می شود با عنوان «رحلت» یاد می گردد! در این کتاب آمده است:

«سري سقطي درك خدمت حضرت صادق(ع) ننموده و رحلت آن حضرت در سال 148، در صورتي كه وفات سري در سال 251 يا 253 يا 257 كه اقلاً 103 سال پس از رحلت حضرت صادق(ع) بوده است.»[33]

و نيز در كتاب خورشيده تابنده، نوشته علي تابنده هم، بارها واژه «شهيد و شهادت» براي سلطان محمد با آن نوع از مردنش آمده است:

«جناب صالح عليشاه در سال 1327 قمري پس از شهادت جد اعلاي خود، به دست مبارك پدر بزرگوارش وارد سلوك الي الله گرديدند. ص 52؛ و ستاره پر نوري در عالم شريعت و طريقت ـ پنچ سال پس از شهادت نابغه علم و عرفان حضرت آقاي سلطان عليشاه ـ بدرخشيد. ص 59؛ گناباد با اين كه داراي علماء و مشاهير زيادي بوده، ولي شهرت اخيرش موارد سكونت و شهادت حضرت آقاي سلطان عليشاه و اقامت فرزندان... ص 48؛ تا اين كه متأسفانه در سحرگاه 26 ربيع الاول 1327 قمري آن حضرت را در سن 76 سالگي مخنوق و به شهادت رسانيدند. ص 50؛ حضرت آقاي سلطان عليشاه شهيد مي فرمايند: مرتبه اولي آن است كه هيچ ملك را نبيند... ص 12؛ عمدتاً در مورد وقايع كشته شدن ايشان و حوادث بعد از شهادت و به كيفر رسيدن قاتلان است. ص 48؛ پس از شهادت معظم له نيز به جاي ايشان عهده دار تربيت فقرا و هدايت سالكان شدند. ص 51؛ حضرت آقاي سلطان عليشاه شهيد برادر كوچكتر حضرت آقاي نور عليشاه هستند. ص 83؛ تفسير بيان السعاده تأليف نابغه علم و عرفان جناب آقاي سلطان عليشاه شهيد از مهمترين... ص 169؛ بسياري از علماء كه ذكري از مراتب علمي و عرفاني حضرت آقاي شهيد نشنيده اند. ص 169؛ حضرت آقاي سلطان عليشاه شهيد نمي دانند به ادله كافي رفع مي كنند. ص 173؛ ساختمان بقعه مقدسه حضرت آقاي سلطان عليشاه شهيد به قلم مرحوم جناب آقاي جذبي ختم مي شود. ص 183؛ پس حضرت آقاي شهيد، فرزند و جانشين ايشان حضرت آقاي نور عليشاه نيز رساله اي... ص 206؛ در روز 26 ربيع الاول 1363 مصادف با روز شهادت حضرت آقاي سلطان عليشاه و مطابق با دوم نوروز سال 1323 شمسي قرائت فرمودند:... ص 225؛ سپس شرح مختصري در كيفيت شهادت جناب آقاي سلطان عليشاه است. ص 226؛ پس از شهادت حضرت آقاي سلطان عليشاه، جسد مباركشان در محل تپه اي مرتفع مجاور قبرستاني خالي از هر گونه ساختمان به خاك سپرده شد. ص 245؛ حضرت آقاي سلطان عليشاه شهيد در تفسير بيان السعاده در ذيل آيه شريفه... ص 290؛ آقاي شهيد (قدس سره) در تفسير بيان السعاده اوايل سوره بقره ذيل آيه... ص 550؛ آقاي شهيد (طاب ثراه) عبارتي به اين مضمون فرموده اند 565؛ آقاي سلطان عليشاه شهيد (قدس سره) در يكي از مجلات درج شده، محض غرض ورزي است. ص 638؛ عبارت مرقومه مرحوم آقاي شهيد منظور در نظر گرفتن صورت تمثيل باشد نيست. ص 646؛ كتب مرحوم آقاي شهيد موافق نيستند... كتب مرحوم آقاي شهيد و مرحوم آقاي... ص 690؛ آقاي شهيد در ولايتنامه (ص 243) فرموده اند كه؛... ص 739؛ تا جد شهيدشان حضرت سلطان عليشاه(طاب ثراهم) بوده است. ص 777.»[34]

آقاي تابنده، در اين كتاب، شهادت 3 امام همام شيعيان كه شما مدعي بزرگواري آنها نيز هستيد، با عنوان «رحلت» ياد شده است!

«رحلت حضرت باقر(ع) به قولي در اين ماه است. تولد حضرت صادق و رحلت آن حضرت هم به قول ضعيفي در اين ماه بود. تولد حضرت رضا(ع) و به قولي رحلت حضرت عسكري در اين ماه است.»[35]

آقاي تابنده، چگونه است كه يك قطب گنابادي ـ مطابق حكم و فتواي فقيه شيعه آخوند خراساني مرتد شناخته شده است، ـ مي تواند شهيد باشد! اما حضرات صادقين(ع) و امام حسن عسكري(ع) و فاطمه زهرا(س)، كه اين همه آيات و روايات در فضائل و شهادتشان وجود دارد، شهيد نباشند؟!

آقای تابنده، واژه شهادت به برکت فاطمه زهرا(س) است که مزین و ارزش مي يابد و سبب ارزش معنوی حقیقی آن می گردد. وجود نازنین زهرا(س) است که با مرگ سرخش «شهادت» واژه شهادت را جلوه و جلا می دهد. نه آن که... ! براي اثبات اين مطالب، كافي است به آيات و رواياتي كه در خصوص خمسه طيبه، به ويژه زهراي اطهر(س) آمده است مروري شود.[36]

سخن پاياني

جناب آقای تابنده، آنچه که در تقویم جمهوری اسلامی ایران بیاید یا نیاید، اعتقادات شیعیان را تشکیل نمی دهد. کارخانجات و شرکت های مختلف برای تبلیغ محصولات خود قبل از هر سال، تقویم سال آینده را به چاپ می رسانند که معمولاً نظارتی هم بر روی آنها نیست! فراتر از این؛ آنچه که در نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران با مجوز وزارت ارشاد اسلامی، به چاپ برسد هم اعتقادات شیعیان را تشکیل نمی دهد. زیرا بعضي از کتاب های فرقه های ضاله و نحله های انحرافی به صورت رسمی و قانونی در نظام جمهوری اسلامی به چاپ می رسد (گاه به خاطر خطاهاي شيعيان و گاه نفوذ فرقه ها در دوائر دولتي؛ مثل خود شما كه در اوائل پيروزي انقلاب اسلامي به معاونت اداري مالي وزارت دادگستري نظام جمهوري اسلامي ايران منصوب شديد!)[37] اما هرگز، شیعیان معتقد به آن نیستند. کتاب های نحله های انحرافی (جنبش های نو پدید دینی New Religious Movements = NRMs) نظیر؛ راجنیشیسم «باگوان شری راجنیش» با نام های شکوه آزادی و... کتاب های پائولو کوئیلیو با نام های کیمیاگر و... و هم چنین فرقه هایی نظیر؛ تصوف که قطعاً با روایات صحیحی که از اهل بیت(ع) به ما رسیده از فرقه های ضاله و انحرافی است[38] در ایران اسلامی ـ شیعی به چاپ می رسد، اما جزو اعتقادات شیعه نیست. کتاب های فرقه تصوف گنابادیه که شما نویسنده آن هستید و با آرم های «هو 121» از انتشارات حقیقت به چاپ می رسد کجا جزو اعتقادات شیعه است! تصوف، با این اعتقادات کجا و شیعه ناب علی(ع) کجا؟! کسی که سرسلسله خود و اقطابی که به آنها اعتقاد دارد كه همه شان اهل سنت اند ـ و برخی از آنها بغض علی(ع) را در دل داشته اند ـ کی می تواند شیعه ناب علی(ع) شود؟ آیا علی(ع) نفرمود: «إنك لملبوس عليك. إن الحق و الباطل، لا يعرفان بأقدار الرجال؛ إعرف الحق تعرف أهله و إعرف الباطل تعرف أهله» (همانا حقيقت بر تو اشتباه شده است. به درستي كه حق و باطل را با ميزان قدر و شخصيت افراد نمي توان شناخت. اول حق را بشناس تا اهل آن را بشناسي و باطل را نيز بشناس،‌ اهل آن برايت آشكار مي گردد.) شناخت حق، مقدم بر شناخت اهل حق است. کسی که حق را نمی شناسد، اهل باطل را، اهل حق می پندارد... !

جناب آقای تابنده، آنچه که از ثقلین به ما رسيده باشد يعني قرآن و روايات صحيحه، سبب شكل گيري اعتقادات شیعیان می شود. تنها قرآن و اهل بیت(ع) معیار و مناط و ملاک و میزان اعتقادات شیعه است و لا غیر.

و السلام علي من اتبع الهدي


فهرست منابع و مآخذ

ـ قرآن كريم

(الف)

ـ الاحتجاج، طبرسى، احمد بن على، نشر مرتضى، مشهـد، 1403 هـ .ق.

ـ الامالى، شيخ طوسى، انتشارات دارالثقافه، قم، چاپ اول، 1414 هـ .ق.

ـ الامالى، شيخ صدوق، منشورات مؤسسه الاعلمى للمطبوعات، بيروت، 1400 هـ .ق.

ـ المناقب، محمد بن على بن شهر آشوب مازندرانى، مؤسسه انتشارات علامه، قم، 1379 هـ .ق.

ـ اصول كافى، كلينى، انتشارات دار الاضواء، بيروت.

ـ اعلام الورى، طبرسى، انتشارات دار الكتب الاسلاميه، قم.

(ب)

ـ بحار الانوار، علامه مجلسى، دار احياء التراث العربى، بيروت.

ـ بشاره المصطفى لشيعه المرتضى، عماد الدين طبرسى، انتشارات كتابخانه حيدريه، نجف اشرف، چاپ دوم، 1383 هـ .ق.

(ت)

ـ تحف العقول، حرانى، حسن بن شعبه، مؤسسه انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، چاپ دوم، 1404 هـ .ق.

(خ)

خورشيده تابنده، تابنده، علي، چ دوم، انتشارات حقيقت، 1377، تهران.

(س)

ـ سفينه البحار و مدينه الحكم و الاثار، قمى، شيخ عباس، انتشارات كتابخانه سنايى.

(ش)

ـ شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد، تحقيق؛ ابراهيم، محمد ابوالفضل، دار الاحياء التراث العربى.

(ك)

ـ كتاب العين، لابى عبدالرحمن الخليل بن احمد الفراهيدى، تحقيق؛ الدكتور المخزومى، مهدى، السامرائى، ابراهيم، منشورات مؤسسه الاعلمى للمطبوعات، بيروت.

ـ كنز الفوائد فى حل مشكلات القواعد، شيخ ابو الفتح كراجكى، انتشارات دار الذخائر، قم، چاپ اول، 1410 هـ .ق.

(ل)

ـ لسان العرب، ابن منظور، دار احياء التراث العربى.

(م)

ـ معانى الاخبار، شيخ صدوق، محمد بن على بن حسين بن بابويه، تحقيق و تعليق؛ غفارى، على اكبر، مؤسسه انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، 1416 هـ .ق.

ـ مجمع البحرين و مطلع النيرين، الطريحى، فخر الدين، نسق و تحقيق؛ قسم الدراسات الاسلاميه ـ مؤسسه البعثه، قم، چاپ اول 1414 هـ .ق.

معجم رجال الحديث و تفصيل طبقات الرواه، الموسوي الخوئي، سيد ابوالقاسم، چ چهارم، بيروت، 1989 م.

ميزان الحكمه، محمدي ري شهري، محمد، موسسه علمي فرهنگي دارالحديث.

(ن)

نابغه علم و عرفان در قرن چهاردهم، گنابادي، سلطان حسين، تهران، انتشارات حقيقت، 1384.

(و)

ـ وسائل الشيعه، عاملى، شيخ محمد بن حسن حر، منشورات مكتبه الاسلاميه.



[1] متن، پياده شده از سخنراني آقاي نور علي تابنده.

[2] الامالی، للشیخ مفید، ص 94، اعلام الوری، ص 149، کشف الغمه في معرفه الائمه، ج 1، ص 467، بشاره المصطفی، ص 208، معانی الاخبار، ص 303، المناقب آل ابي طالب، ابن شهر آشوب، ج 3، ص 325، بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 43، صص 19، 21، 26، 44 و 54، فضائل الخمسه، ج 3، ص 155.

Martyr & Martyrdom. [3]

[4] ابن منظور، لسان العرب، ج 3، ص 238، ذیل واژه «ش ه د»، مجمع البحرین، طریحی، ج 3، ص 77، المفردات فی غریب القرآن، ج 1، ص 465، کتاب العین، ج 3، ص 397، قاموس قرآن، ج 4، ص 75، فرهنگ ابجدی، ص 513.

[5] بحارالانوار، ج67، ص8، حديث4، شرح ابن ابی‏الحدید، ج 7، ص 300.

[6] بحار الانوار، ج 27، ص 209.

[7] همان، ج 100، ص 10، وسائل الشيعه، ج11، ص10، حديث 21.

[8] بحار الانوار، ج 68، ص 137.

[9] ميزان الحكمه، محمدي ري شهري، محمد، ج 2، ص 1516.

[10] وسائل الشیعه، کتاب الجهاد، ج 13، ص 92.

[11] همان، ج 11، ص 93، حديث 11.

[12] وسائل الشيعه، ج 11، ص 35، حديث10، تحف العقول، ص 102.

[13] سوره حج، آیه 58.

[14] شرح الکافی، ج 7، ص 207، چاپ، اسلامیه.

[15] اصول الکافي، کتاب الحجه، أبواب التاريخ، باب مولد الزهراء فاطمه(س)، حدیث 2، جلد 1، صفحه 458 ، چاپ دار الكتب الإسلاميه، تهران‏.

[16] معجم رجال الحديث و تفصيل طبقات الرواه، الموسوي الخوئي، سيد ابوالقاسم، چ چهارم، بيروت، 1989 م، ج 18، ص 40، رقم 12004.

[17] همان، ج 11، ص 288، رقم 7965.

[18] همان، ج 18، ص 50، رقم 12038.

[19] منتقي الجمان في الأحاديث الصحاح و الحسان، ج 1، ص 224.

[20] محقق کتاب مرحوم علی اکبر غفاری در مورد این رمز چنین می گوید: «و أورد الكتب و الأبواب على الترتيب المعمول إلا ما ندر ثم يورد النصوص التي لا نزاع في صحتها برمز (صحي)» (ایشان کتب و ابواب حدیثی را به ترتیب معمول آورده است، مگر در برخی موارد نادر [که این ترتیب رعایت نشده] و سپس نصوصی که در صحت آنها هیچ اختلافی نیست را با رمز «صحی» آورده است.)

[21] مشرق الشمسين و إکسير السعادتين، ص 324.

[22] روضه المتقين في شرح اخبار الأئمه المعصومين، ج 5، ص 342.

[23] مرآه العقول في شرح أخبار آل الرسول، ج 5، ص 315.

[24] رساله اثني عشر، ج 6، ص 34.

[25] الامالی، للشيخ صدوق، ص 100، چاپ بیروت.

[26] کنز الفوائد، كراچكي، ص 63، چاپ دیگر؛ ج 1، ص 150.

[27] دلائل الامامه، محمد بن جرير، ص 45، چاپ جدید ص 134.

[28] مصباح، كفعمي، ص 522.

[29] الاحتجاج، طبرسي، ج 1، ص 83.

[30] اين بخش از مقاله به معناي مقايسه حضرت فاطمه زهرا(س) با قطب فرقه گناباديه نيست. (كه اگر مي بود بايد يكي از شهداي شهرستان گناباديه با او...) بلكه تنها براي طرح چند سوال است كه از آقاي تابنده پرسيده مي شود. و الا اگر نفس مقايسه دختر ختمي مرتبت فاطمه زهرا(س) با قطب مرتد گناباديه، خود جسارتي بزرگ و گناهي نابخشودني است. ما يادمان نمي رود كه گزارشگر صدا و سيما از خانمي در مورد الگوي زنان مسلمان پرسيد و او جوابش «اوشين» شخصيت اول سريال ژاپني بود؛ امام فرمودند؛ اگر عالماً و عامداً اين سخن گفته شده، آنها مرتدند.

[31] شمس تبریزى، مقام معرفت و خوف و خشیتِ برترین بانوی خلقت، و یکتا کفو امیر عالم آفرینش، حضرت فاطمه زهرا(س) را خوار و پست شمرده، مى‏ گوید: «مردم را سخن نجات خوش نمی ‏آید، سخن دوزخیان خوش مى آید... لاجرم ما نیز دوزخ را چنان بترسانیم که بمیرد از بیم! فاطمه رضی اللّه‏ عنها عارفه نبود، زاهده بود. پیوسته از پیغمبر حکایت دوزخ پرسیدى.» مقالات شمس، ۱۵۱ ـ ۳۴۱ و نقدى بر مثنوی، ۹۲.

[32] نابغه علم و عرفان در قرن چهاردهم، گنابادي، سلطان حسين، تهران، انتشارات حقيقت، 1384.

[33] همان، ص 86.

[34] خورشيده تابنده، تابنده، علي، چ دوم، انتشارات حقيقت، 1377، تهران.

[35] همان، ص 336.

[36] آيات؛ تطهير، مباهله، اطعام، كوثر... و صدها روايت در جوامع روايي شيعه، ملاحظه گردد.

[37] عضويت شما، در نهضت آزادي...، دست بوسي محمدرضا شاه... موارد ديگري است كه در وقت مناسب به آن خواهيم پرداخت.

[38] به سند معتبر از حسين بن سعيد روايت شده است كه گفت: «سَألْتُ اَبَااَلْحَسَن(ع) عَنْ اَلْصُّوفِيَّهِ وَ قَالَ: لا يَقُولُ اَحَدَُ بِالتَّصَوُفِ اِلاّ لِخُدْعَهٍ أوْ ضَلالَهٍ أوْ حِمَاقَهٍ وَ اَمَّا مَنْ سُمِّىَ نَفْسَهُ صُوفِيَّاً لِلتَّقِيَهِ فَلا اِثْمَ عَلَيْهِ وَ عَلامَتَهُ اَنْ يَكْتَفِى بِالْتَّسْمِيَهِ فَلا يَقُولَ بِشَىءٍ مِنْ عَقَائِدِهِمْ اَلْبَاطِلَه» (از امام رضا(ع) از صوفيه سؤال كردم، ايشان فرمودند: كسى قائل به تصوف نمي شود مگر از روى خدعه يا گمراهى و يا حماقت وليكن اگر كسى از روى تقيه خود را صوفى بنامد، تا از شر آنها در امان بماند بر او گناهى نيست به شرط آن كه از عقائد باطل شان چيزى نياموزد.) الاثنى عشريه، ص 31، سفينه البحار، ج 2، ص 58.

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

انتشار یافته: ۱۳
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۳
کریم
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۵:۰۹ - ۱۳۹۳/۰۲/۱۵
0
3
با سلام
الحق که مطالب این مقاله بسیار مفید و قابل دفاع است. بسیار ممنون و متشکر
حسین
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۵:۲۶ - ۱۳۹۳/۰۲/۱۷
0
4
دست استاد دریاکناری درد نکنه میخوام به قطب بیسواد بگم شما برو درست قران خوندن رو یاد بگیر الان سرچ کنید قران خوندن قطب رو دانلود کنید خیلی باحاله بعد امثال این آقا میاد نظر میده درمورد حضرت زهرا
احمدی
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۰:۴۵ - ۱۳۹۳/۰۲/۲۲
0
4
ای کاش علماء بیشتری به این مطلب می پرداختند و جواب همه جانبه داده بشه به این معنا نباشه که بگن نزاع و دعوا و بین استاد دریاکناری است و قطب و صوفیان. نزاع و دعوا حقیقتا بین حق و باطل هست.
و از مجلس شورای اسلامی که تاکنون کاری در این زمینه انجام نداده است می خواهیم قانونی را در مجلس بگذرانند که اکر فرقه ای به مقدسات مذهبی ـ دینی مذهب رسمی کشور یعنی شیعه دوازده امامی توهین کرد مجازات بشود.
محسن
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۵:۲۵ - ۱۳۹۳/۰۲/۲۴
4
0
براتون متاسفم آقای دریاکناری
شاهد
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۴:۰۳ - ۱۳۹۳/۰۲/۲۷
0
4
آقا محسن چرا براي آقاي درياكناري متاسفي؟! يا لااقل دليلش رو هم مي نوشتي ما بدونيم!
محمد
|
Iran, Islamic Republic of
|
۲۳:۵۶ - ۱۳۹۳/۰۲/۲۸
0
4
خیلی ممنونم ازمقاله تون
السلام علی من اتبع هدی والعنه من اتبع هوی
رضا
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۱:۱۲ - ۱۳۹۳/۰۲/۲۹
1
3
الان جنگ با صوفی از جهاد با اسرائیل واجبتر است
مدیر پایگاه ما رهبر داریم ، دولت داریم ، مراجع داریم حداقل برخی مسایل که در موقعیت و دانش ما نیست رابرعهده آنها بگذاریم .
داودي
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۲:۴۶ - ۱۳۹۳/۰۲/۳۰
0
3
جناب در يا كناري با سلام از مطلب ارزشمند شما فيض بردم اميد وارم موفقيت شما با حضور علمي در فضاي مجازي در جلب رضايت اهل بيت (عليهم السلام) مستدام باشد.
نوروزی
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۵:۴۲ - ۱۳۹۳/۰۲/۳۱
0
3
مطالب خوبی نوشته شده بود ان شاالله با مقالات دیگرتان در مورد فرقه ضاله صوفیه و همچنین از قطب مرتدشان بر آگاهی قشر جوان افزوده و انحراف به امید خدا حفظ کنید
عصمت
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۱:۱۵ - ۱۳۹۳/۰۳/۱۱
0
2
جناب بولتن:
منظور رضا فتوا دادن برای جنگ نیست و یا اهم و مهم کردن بین اسرائیل و تصوف. بلکه رضا می خواهد اهمیت مقابله مبارزه و مواجه را با تصوف بیان کند که از واژگان جنگ و اسرائیل و واجب تر استفاده کرده است.
می توانستید ایراد بهتری بگیرید که یکی جنگ نرم است و دیگری جنگ سخت.... !
اما باید گفففففففففففت که باید با کسی که جسارت به اعتقادات می کند مبازره کرد. چطور کسی که به رسم و رسوم و مرام و یا به خاک و زمین... جسارت می کند مقابله و مبارزه را واجب و ضروری می دانید اما.... !
یا علی
خیلی
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۱:۴۹ - ۱۳۹۳/۰۴/۰۳
1
3
خیلی خیلی خیلی
خوبه.
امید جوان
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۹:۴۹ - ۱۳۹۳/۰۴/۱۸
0
4
چرا از این نویسنده برای پاسخگویی به مسائل تصوف دعوت به همکاری نمی کنید؟! اگر بتوانید سلسله مباحثی را پیرامون تصوف ترتیب دهید تا اطلاع رسانی خوبی در مورد این فرقه گردد بسیار مطلوب است.
هموطنتم
|
United States
|
۰۲:۰۲ - ۱۳۹۸/۱۲/۰۴
0
0
این داعشیهای وطنی هم مسلک همون کسانی هستن که دست به قتل مظلومانه دختر پیامبر زدند.
نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین