کد خبر: ۱۴۳۰۸۹
تاریخ انتشار:
دلايل ناكامي آمريكا در تغيير نظام دانشگاهي عراق پس از اشغال:

گزارشی از جولان مراکز آکادمیک انگلیس و امریکا در دانشگاه های عراق

اگرستو پس از بازگشت از عراق کتابی با عنوان «فریب خورده ی واقعیت: آزادی عراق و شکست سیاست خیرخواهانه»، که شامل تجربیات وی از آن دوران می باشد را به رشته ی تحریر درآورد. عنوان کتاب حاکی از فریب لیبرالیستی است که فریب خورده ی واقعیت است. اگرستو نو محافظه کاری است که فریب واقعیت را خورد. فرهنگ متلاشی شده و خود متمرکز عراق و جهالت سیاستگزاران آمریکا درباره عواقب انتقال دمکراسی همان واقعیتی است که جان اگرستو فریب آن را خورد.
به گزارش بولتن نیوز به نقل از پایگاه 598 - «جین اس شاو» مدیر «مرکز جان دابیلیو پاپ برای سیاستگذاری آموزش عالی» در کارولینای شمالی می باشد. وی به بررسی سخنرانی «جان اگرستو» که در فوریه سال۲۰۱۳ با موضوع «علوم انسانی و حیات فکری» در دانشگاه دوک برگزار شد، پرداخته است. اگرستو فارغ التحصیل دکتری علوم سیاسی از دانشگاه «کارول» می باشد. وی در ده ی ۸۰ میلادی به عنوان معاون مدیر «مرکز ملی تحقیقات علوم انسانی کارولینای شمالی» و پس از آن معاون «موقوفه ملی علوم انسانی» انتخاب شد. در سال ۱۹۸۶ میلادی ریگان رییس جمهور وقت امریکا وی را به عنوان رییس سازمان آرشیو ایالات متحده منصوب کرد. جان اگرستو عضو ارشد شورای ائتلافی در عراق پس از سقوط صدام، وی مشاور وزارت آموزش عالی عراق در چگونگی ترمیم نظام دانشگاهی بود. اگرستو همکنون رییس کمیته مشاوره نیو مکزیکو در شورای حقوق مدنی ایالات متحده امریکا می باشد.

جین اس شاو می نویسد: علوم انسانی که زمانی هسته اصلی آموزش عالی بود، اکنون گریبانگیر بحران اقتصادی می باشد. تاکید بر آموزش برای اشتغال و ارتجاع اساتید علوم انسانی این روزها باعث فرار دانش آموزان از تحصیل در رشته های علوم انسانی شده است. بسیاری از دپارتمان های علوم انسانی که زمانی پررونق بوده اند، دیگر رونقی ندارند. حال زمان آن رسیده است تا آینده ی علوم انسانی را مورد بررسی قرار دهیم. کمتر کسی پیدا می شود که همانند «جان اگرستو» بتواند آینده ی علوم انسانی را مورد بررسی قرار دهد، کسی که بیش از یک ده رییس دانشکده «جان کالج» در «سانتا فی» می باشد. وی بهترین و شایسته ترین فرد برای اظهار نظر درباره آینده علوم انسانی می باشد. اگرستو از زوایای مختلف به علوم انسانی در ایالات متحده پرداخته است. وی در سخنرانی خود اظهار داشت دانشگاه دوک تنها دانشگاه بود که هزاران کتاب را برای دانشگاه های به چالش کشیده شده ی عراق فرستاد و این دانشگاه تنها دانشگاهی بود که به من که جایی را نداشتم پناه داد.



جان اگرستو در این سخنرانی از تجربیات خود در عراق سخن گفت و به جایگاه برجسته علوم انسانی در ایالات متحده و در کشور عراق اشاره کرد. وی پیش بینی می کند که علوم انسانی در هر دو کشور در حال خرد شدن می باشد، این رشته قربانی تعصبات ایدئولوژیکی در عراق و قربانی جدایی خود خواسته در ایالات متحده شده است. اگرستو به عنوان یک نو محافظه کار و طرفدار جنگ وظیفه خود می داند که برای تحقق اهداف جنگ _ بازگرداندن آزادی به کشوری که طی سی سال زیر پای دیکتاتوری از بین رفته بود ـ تمام تلاش خود را انجام دهد. با توجه به تجربه چندین ساله وی در زمینه آموزش عالی، بازسازی نظام دانشگاهی عراق وظیفه طبیعی او نمایان می کند.

اما به دلایل زیادی ماموریت او در عراق هم در زمینه بازسازی نظام دانشگاهی و هم بازگرداندن آزادی با شکست مواجه شد. اگرستو پس از بازگشت از عراق کتابی با عنوان «فریب خورده ی واقعیت: آزادی عراق و شکست سیاست خیرخواهانه»، که شامل تجربیات وی از آن دوران می باشد را به رشته ی تحریر درآورد. عنوان کتاب حاکی از فریب لیبرالیستی است که فریب خورده ی واقعیت است. اگرستو نو محافظه کاری است که فریب واقعیت را خورد. فرهنگ متلاشی شده و خود متمرکز عراق و جهالت سیاستگزاران آمریکا درباره عواقب انتقال دمکراسی همان واقعیتی است که جان اگرستو فریب آن را خورد.

جان اگرستو دست از تلاش بر نداشت.علی رغم تجربه عمیق و مایوس کننده او پس از جنگ عراق در سال ۲۰۰۷ و پس از نگارش کتابش تصمیم گرفت که بار دیگر به عراق برود و در سلیمانیه جایی که توانسته بود دانشگاه امریکایی را در منطقه کرد نشین تاسیس کند، کار خود را ادامه بدهد. اما این بار تجربه مثبتی را بدست آورد زیرا کردها همانند دیگر بخش های عراق به دو بخش سنی و شیعه تقسیم نشده اند و از ادیان و فرهنگ های دیگر قابل تحمل تر هستند. اگرستو در عراق مشاهده کرد که اسلام مانع اصلی بر سر راه علوم انسانی می باشد. وی در این خصوص توضیح می دهد که در اسلام بر خلاف مسیحیت هیچ سنت تجزیه و تحلیل و یا بحث فکری وجود ندارد. هرچند که در آنجا هیچ مخالفتی درباره تفسیر اشعار شکسپیر و یا اشعار عربی وجود ندارد، اما آنچه که نگران کننده به نظر می رسد آن است، زمانی که شخصی بخواهد آثار ادبی را تفسیر کند، تفاسیر بیشماری را از قرآن ارائه می دهد که چنین کاری تضعیف اختیارات شخص می باشد. اما در مقابل فلسفه و مسیحیت قرن های متمادی را در نزاع بودند اما در آخر باهم کنار آمدند.

علوم انسانی همواره با روش تحقیق همگون بوده است ـ بحث، پرسش، استدلال و نتیجه. در عراق این روش تحقیق وجود ندارد. دانش آموزان به استاد گوش می دهند، از صحبت های او سر کلاس درس نکته برداری می کنند و هر آنچه را که آموخته اند باز خوانی می کنند. علوم انسانی در عراق در زمینه های کاربردی مورد بدرفتاری قرار گرفته شده است. دانش آموزان مقطع متوسطه که در امتحانات پایان سال نمرات بالایی را کسب کنند در رشته های علوم تجربی و مهندسی مشغول به درس می شوند. کسانی هم که نمره های پایین تری را می گیرند وارد رشته های علوم انسانی می شوند.(این وضعیت تفاوت زیادی با ایالات متحده ندارد). این سلسله مراتب در آموزش عالی در دوران صدام بسیار سخت و دشوار بود زیرا صدام نیازمند دانشمندان علوم تجربی و مهندسی بود، هرچند که این فرایند همچنان در این کشور غالب می باشد. به دلیل وجود این چنین مشکلاتی آینده علوم انسانی چندان روشن نمی باشد. در ایالات متحده از جهتی مشکلات پیش روی علوم انسانی مشابه کشور عراق می باشد. فرایند افزایش تاکید بر آموزش کاربردی و اشتغال زا رو به افزایش است. بسیار از حمایت هایی که در امریکا از علوم انسانی شده است اشتباه و یا ضعیف بوده است. بسیاری در ایالات متحده مطالعه علوم انسانی را امری شخصی می دانند و مطالعه صرف آن را کافی نمی دانند.

بر اساس گفته های اگرستو علوم انسانی نه تنها برای خود شخص ارزشمند و مفید است بلکه برای همسایگان و خود کشور مفید می باشد.

علوم انسانی دو سویه است یک سوی آن انتقادی است_ پرسشگری نیرومند سقراطی_ و سوی دیگر آن سازنده است _بخشی که پایه ها و بنیان های درک واقعیت را فراهم می سازد تا خود را برای آینده آماده کنیم. این دو سو برای رهبران ما بسیار مهم می باشد.

اگرستو از توماس جفرسون یاد می کند که برای نگارش استقلال نامه ایالات متحده، اخلاق و فلسفه سیاسی را مطالعه کرد، از جیمز مدیسون یاد می کند که برای نگارش قانون اساسی تاریخ و احوال دولت های پیشین را بررسی کرده بود، از لینکلن یاد می کند که برای سخنرانی های خود و درک مسائل اخلاقی کتاب مقدس را حفظ کرده بود، از هری تورمن یاد می کند، رییس جمهوری که هیچ مدرک دانشگاهی نداشت اما تسلط کاملی بر مناظرات لینکلن و داگلاس داشت. دو کشور ایالات متحده و عراق نیازمند رهبرانی هستند که شناخت زیادی از فعالیت های انسان ها داشته باشند تا بتوانند دید بهتری از احتمالات آینده را پیدا کنند. رهبران توانمند بدون شناخت کامل از پیچیدگی های رفتار، فرهنگ و تاریخ انسان ها نمی توانند پیشرفت کنند و این شناخت بدون مطالعه علوم انسانی امکان پذیر نمی باشد. در کشور عراق این کمبود به طور گسترده ای احساس می شود. اما در خصوص آینده علوم انسانی در ایالات متحده چطور؟

اگرستو در جایی دیگر می نویسد که بسیاری از آکادمیسین ها تصور می کنند که دیگر نیازی به یافتن واقعیت نیست و آنها خود واقعیت را یافته اند. نتیجه این فرایند سیاسی سازی علوم انسانی خواهد بود که باعث می شود بسیاری از سیاستگزاران علوم انسانی را کنار بگذارند.

جدای از این مشکلات، آینده علوم انسانی در همکاری کارشناسان آموزش کاربردی در دو کشور عراق و ایالات متحده نهفته است. اگرستو بیان می کند همان گونه که دانشگاه ها، رشته های اشتغال زا را ارزشمند می دانند، باید رشته های علوم انسانی را نیز در زمره این رشته های ارزشمند قرار دهند. وی اظهار می دارد در ایالات متحده بسیاری از دانشجویان کارشناسان علوم طبیعی هستند نه رشته های همچون زبان انگلیسی یا فلسفه. این نسبت تغییری نخواهد کرد مگر آنکه شیوه ها آموزش تغییر کند. علوم انسانی نیز نباید آموزش های فنی را دشمن خود بداند، بلکه به آن به دید دوستی بالقوه بنگرد. در غیر این صورت، علوم انسانی آنچنان افولی خواهد کرد که دیگر اهمیت چندانی برای آن قائل نمی شوند و نتایج فاجعه باری را به همراه خواهد داشت.

تحلیل:

چرا جان اگرستو با وجود سابقه اجرایی و علمی خود در ایالات متحده نتوانست نظام آموزش عالی و دانشگاهی عراق را متحول کند.؟ آیا واقعاً مشکل اصلی برسر راه وی اسلام و جامعه مسلمان عراق بود؟ یا بقایای نظام بعثی عراق؟ وی در گفتگو با روزنامه واشنگتن پست در ۲۱ژوئن ۲۰۰۴ می گوید: «بازسازی سیستم آموزشی عراق از بنیان ... اگر ماموریت ما ایجاد یک کشور جدید دیگر است، چنانکه عده‌ای شخصا به آن اعتقاد دارند، پس هر چیز باقیمانده از کشور قدیمی باید دور ریخته شود.» او توضیح می‌دهد که هر چند هیچ چیز در باره عراق نمی‌دانست، اما از خواندن هر کتابی درباره‌ی کشور عراق، قبل از آنکه آن را پاکسازی کنند، امتناع کرده است با این دلیل «که می‌خواستم با یک ذهن پاک و خالی به عراق برسم.» اما اگر او یک یا دو کتاب در باره عراق می‌خواند ممکن بود بفهمد که عراق یکی از بهترین سیستم‌های تعلیم و تربیت را در خاورمیانه و بالاترین نرخ باسوادان را در کشورهای عربی داشته است. (در ۱۹۸۵ در صد باسوادها در عراق به ۸۹ درصد می‌رسید.) اگرستو که به گفته ی خود به دعوت پنتاگون و شخص رامسفلد به این مأموریت دعوت شده است می گویید: هیچ آشنایی با کشور عراق نداشتم. تنها آموزشی که وزارت دفاع در خصوص عراق به من داد آن بود که چگونه ماسک به صورتم بزنم و چگونه جلیقه ضد گلوله بپوشم. همین.» وی می گویید: «تصور من از کشور عراق همانند یکی از کشورهای شرق اروپا بود که پذیرای تغییرات دمکراتیک و غربی می باشد. اما زمانی که در۱۵ سپتامبر وارد این کشور شدم به همراه سه کارمند شورای ائتلافی در یک تریلر فلزی اقامت گزیدم، متوجه شدم که چه مأموریت دشواری را بر عهده ی من نهاده اند.»

مشکل اساسی او نه دین مبین اسلام بود و نه بقایای رژیم بعث عراق، مشکل اصلی او همراهی نکردن رجال سیاسی ایالات متحده با نخبگان علمی می باشد. وی در گفتگو با این روزنامه می گویید: «پس از بررسی های مختلف به این نتیجه رسیدیم که ۱.۲ میلیارد دلار برای بازسازی دانشگاه های عراق و تبدیل آنها به مراکز علمی همتراز با مراکز ایالات متحده نیاز می باشد. انتظار کمک مساعد دولت آمریکا را داشتیم. جورج بوش بودجه ۱۸ میلیارد دلاری را از کنگره درخواست کرده بود. تصور می کردم دانشگاه ها از موارد مهم بودجه می باشد که پول هنگفتی را نصیب خود خواهند کرد. با خود گفتم که می توانیم مبالغ دیگری از کنفرانس مادرید که برای اعطای کمک های مساعد به کشور عراق برگزار خواهد شد، جمع آوری کنم.» وی در ادامه می گویید که نامه ای برای درخواست بودجه که همراه ۱۰نفر از همکارانم تهیه کرده بودم را به مقامات شورای ائتلافی ارسال کردیم. اما دیری نگذشت که نامه ای را از سوی دولت ایالات متحده دریافت کردیم که می گفت: «دولت قصد دارد هزینه های خود را به سرویس های امنیتی و زیربناهای نیروی برق اختصاص دهد. کاخ سفید طرح ۳۵ میلیون دلاری برای بازسازی بخش آموزش عالی کشور عراق را از کنگره درخواست کرده است. بودجه های تکمیلی نیز از کمک های بین المللی به کشور عراق تأمین خواهد شد.»

اگرستو امید بسیار داشت که بتواند به وسیله کمک های بین المللی طرح های خود را که شامل «ایجاد شبکه کتابخانه ای الکترونیکی و نظام فراغ التحصیلی به سبک غربی» می شد را به اجرا درآورد.

در کنفرانس مادرید که در ماه اکتبر برگزار شد کشورهای خارجی تصمیم گرفتند کمک۴۰۰میلیون دلاری را به دانشگاه های عراق اهدا کنند. اما حتی یک دلار از آن مبلغ به بغداد نرسید. از بودجه ای که کنگره آمریکا برای باز سازی عراق در سال گذشته (۲۰۰۳) تصویب کرده بود، تنها ۸ میلیون دلار نصیب باز سازی نظام آموزشی عراق شد.

روزنامه واشنگتن پست در ادامه گزارش خود نظر برخی نخبگان غربی را درباره سیاست های غلط اشغال عراق و فرستادن اگرستو به این کشور همچون «کیث واتنپاف» که برای ارزیابی دانشگاه های عراق به این کشور مسافرت کرده بود، اشاره می کند و می نویسد: «سیاست های اشغال عراق بسیار تفرقه انگیز است رخدادهای عراق باعث تضعیف جامعه علمی آمریکا شده است... اگر دولت مردان آمریکا براستی متعهد بازسازی نظام آموزش عالی و دانشگاهی عراق بودند هیچگاه جان اگرستو را برای این مأموریت انتخاب نمی کردند.»

حال سوالی که در ذهن تداعی می کند آن است که نخبگان انگلیسی که کشورشان هم پیمان امریکا در اشغال عراق بود نیز مشکلاتی همچون نخبگان آمریکا داشتند، یا آنکه راه برای آنها هموار تر بود. حضور نماینده آکادمی ملی علوم انسانی و علوم اجتماعی بریتانیا در شهر نجف و بازدید وی از اماکن متبرکه، کتابخانه های و موزه های کربلا و نجف و اجرا و امضای پروژه های علمی با نهادهای مختلف کشور عراق و حضور ۸۰ ساله آنها در این کشور آیا خالی از مشکل نبوده است؟ بریتانیا چه رویکردی را در راه اتخاذ کرده است؟

رضا حسن زاده

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین