از عيدي هاي 50 توماني حرص مي خوردم

به چهره كساني كه دور سفر هستند، بچگي ها نگاهم به آينده بود و مدام براي بزرگ سالي ام برنامه ريزي مي كردم، در جواني نگاهم به گذشته بود و دنبال حس هاي نوستالژيك بودم، اما حالا حوشحالم كه اين حس تعديل شده و گذشته ديگر برايم چيز شگفت انگيزي نيست.

با همه اين ها از مرور گذشته لذت مي بردم اما الان تلاش مي كنم و اميدوارم بتوانم در زمان حال زندگي كنم، البته با نگاهي به گذشته و اميد به آينده.

جاي همه آن هايي كه دوستشان دارم و نيستند.

هيچ كاري نمي كنم، توي دلم حرص مي خورم ولي چيزي نمي گويم و كاري نمي كنم تا برود.

از ديدن بعضي هايشان بعد از 10 سال خيلي خوشحال مي شوم، براي بعضي هايشان هم دلم مي خواهد زودتر مراسم تمام شود و تشريفشان را ببرند.

عيدي كساني كه يك 50 توماني تا نخورده به آدم مي دهند و مي گويند اين فقط به تو دارم مي دهم، من هم با همين ديدگاه تا 14 – 15 سالگي پول هاي عيدي ام را پس انداز مي كردم اما بعد از آن به اين نتيجه رسيدم كه پول براي خرج كردن است نه پس انداز!‌ چون فهميدم اگر پولم را پس انداز كنم، وقتي چيزي لازم داشته باشم به من مي گويند از پول خودت بخر! اما وقتي پول نداشته باشم خودشان برايم مي خرند.

پول درشت و قلمبه اي كه يك دفعه به يك درد اساسي بخورد و بتوانم خرجش كنم.

سال 92 مي خواهم سال شادي باشد.

در تهران بمانيد از هواي تميز و خلوتي خيابان ها استفاده كنيد، بخوريد و بخوابيد، تلويزيون نگاه كنيد، فيلم ببينيد، شب ها هم برويد پيش دوستانتان مهماني يا دوستانتان بيايند پيش شما. البته نه ديد و بازديدهاي اجباري، بلكه ديدار كساني كه دوستشان داريد و آن ها هم شما را دوست دارند،‌ خودم هم كمي در خيابان هاي خلوت پياده روي و رانندگي مي كنم، صبح ها اگر بتوانم رختخواب را ترك كنم به پارك مي روم و پياده روي مي كنم، به ديدن دوستانم مي روم چون اصولاً ديد و بازديد را دوست دارم.

بنابر اين در نوروز حسابي به من خوش مي گذرد فيلم مي بينم، كتاب مي خوانم، مي خورم و مي خوابم، همه اين اتفاقات را بسيار دوست دارم سال هاي پيش سفر هم مي رفتم اما الان متوجه شدم بهتر است تعطيلات نوروز در تهران بمانم، يكي دو روز اول را به اصفهان مي روم تا به اقوام سري بزنم و بقيه تعطيلات را در تهران به روش هايي كه گفتم خوش مي گذارنم.

من متأسفانه نمي توانم زياد بخوابم به خاطر همين روزهاي عيد حتماً‌خيلي زودتر از 10 صبح بيدار مي شوم.

من چون دارم سريال نوروزي شبكه سه را مي سازم، كل عيد سر كار هستم، از اول صبح تا آخر شب.

يكسري سفر، فيلم ديدن و كتاب خواندن بوده ولي بيشتر از همه كارهايم، مهماني هايي بوده كه به خانه دوستانم رفته ام.

قديم، زماني كه مدرسه مي رفتم از پنجم و ششم فروردين نگران تمام شدن عيد بودم ولي الان اتفاقاً دو هفته تعطيلات برايم طولاني هست.

عجيب ترين دروغ سيزده اي كه شنيده ام روز چهاردهم سال 84 بود، روزنامه "شرق" عكسي را چاپ كرده بود و نوشته بود برج ميلاد دارد، كج مي شود، چون عكسش را هم چاپ كرده بود خيلي ها باور كرده بودند./ي2

منبع: جمله همشهري جوان