کد خبر: ۱۲۸۴۶۴
تاریخ انتشار:
خصوصی نیست:

در محضر آیت الله

به گزارش وبلاگستان بولتن نیوز؛ سجاد صفار هرندی در وبلاگ خصوصی نیست نوشت:

دو سال پیش، در چنین روزهایی بود که در یک بعد از ظهر زمستانی به منزل آیت الله خوشوقت رفتیم. ایشان در همان اتاق ساده و محقری که به سیرۀ اهل علم، دور تا دورش را کتاب زینت داده بود، از من و همسرم وکالت گرفتند و خطبۀ عقد را جاری کردند. آن هم در نهایت دقت و وسواس و به چند روایت و عبارت متفاوت. قبل از آن فرمودند که از قرآنی که به سنت مألوف پیش رویمان گشوده و گذاشته شده بود، چند آیه بخوانیم. که «این کتاب برای خواندن است.» و البته برای عمل کردن. بعد از خطبه هم به اختصار نصیحت­مان کردند. لب لباب نصیحت این بود که با هم باشید، تک نپرید و همۀ مسائل زندگی را با همراهی و مشورت و توافق پیش ببرید.

فراغت از اینها، زمانی دست داد که راجع به اوضاع و احوال روز از پدرم سؤال کنند. از آشوب 25 بهمن 1389 تنها سه-چهار روز می­گذشت. به طنز و مهربانی دعا کردند که به برکت این ازدواج ریشۀ فتنه کنده شود! و نهایتاً با یادی از امام و شهدا مجلس را به پایان بردند. تعامل حاج آقا (که معمولاً بیشتر در هیأت جلالی بودند تا جمالی) آنقدر صمیمی و بی تکلف بود که ما بر خلاف توصیۀ دوستی که واسطۀ این توفیق بود (آقا هادی عسگری که خداوند صبر و تسلی­اش عنایت کند)، از ایشان درخواست عکس یادگاری کردیم و با بزرگواری به این درخواست ما پاسخ مثبت دادند.

این اولین نوبتی نبود که "محضر" آیت الله خوشوقت را درک می­کردم، اما آخرین بود. در سالهای انتهای دوره دبیرستان و ابتدای دانشگاه به تناوب توفیق این را می­یافتم که به فیض نماز جماعت مسجد امام حسن (ع) برسم و بعد از نماز در جلسۀ پرسش و پاسخ جوانان با ایشان حاضر باشم. سؤالاتی متنوع از عقاید و احکام و اخلاق و تاریخ تا حتی مسائل جاری زندگی اجتماعی و خانوادگی. پاسخ­های ایشان به سؤالات معمولاً کوتاه بود و ساده. یادم هست که آن زمان با بلاهت کودکانۀ کسی که تازه دانشجو شده و دنبال دانایی (!) است، بعضی وقتها به نظرم می­رسید که این جوابها که خیلی ساده است! بعید است جواب سؤالات به این مهمی، اینقدر ساده باشد! به عنوان مثال حاج آقا در جواب بسیاری از سؤالات و تقاضاهای دستور العمل اخلاقی و معنوی به همان پاسخ مشهور اکتفا می­کردند که: «انجام واجبات و ترک محرّمات» پیش خودم می­گفتم خب اینکه معلوم است ...!

نمی­خواهم بگویم از بلاهت دانشجویی فاصله گرفته ام اما حالا خیلی بیشتر می­فهمم که چه بسا پرسش­های دشوار، پاسخ­هایی ظاهراً ساده داشته باشند. این سادگی از جنس همان سادگی و بساطتی است که در دعوت انبیای الهی وجود داشته است. در عین حال که همۀ معانی و مفاهیم تاریخ اندیشۀ بشری از آورده­های همین دعوت عام و همه فهم انبیا نشأت می­گیرد.

القصه، آن­زمان بیش از آنکه توفیق بهره­مندی از علم آیت الله خوشوقت را داشته باشم، از حضور در "محضر" ایشان مستفیض بودم. ایشان حقیقتاً محضری داشت و مجلس و فضای حضور آیت الله و کلیت فضای مسجد امام حسن به گونه­ای بود که حتی فرد نامستعدی چون من هم خود را در این محضر احساس می­کرد.

***

چند ماه قبل، به بهانه­ای عجیب موجی از اهانت و هتاکی متوجه این عالم جلیل القدر شد که به واقع تکان دهنده و باورنکردنی بود. البته حماقت و رذالت جماعت هتاک چیزی نبود که بر اهل شناخت و بصیرت نامعلوم باشد. سخن از جماعتی است که با کوله­باری از ادعا و هاله­ای از تقدس، عملاً کاری جز تخفیف و تحقیر شیعه انجام نداده اند. دم از ولایت می­زنند و ولایت به تعبیر امام (ره) برایشان چیزی جز «تکسّب و تعیّش»  نیست. کدام ولایت؟ ولایتی که از هر معنای عمیق عقیدتی و سیاسی تهی شده و نقل و نبات لفاظی­های مجلس گرم­کن مجالس بی فکر و ذکر است. گویی مطلوب نهایی شان در عمل این است که از آیین جهانشمول و فراگیر امیر المؤمنین (ع) و ابا عبدالله (ع) چیزی در حد فرقه­ای درون­گرا بسازند که اصول عقیدتی­اش نه اعتلای کلمه توحید و احقاق حق و عدالت، که شجرۀ نسب فلان شخصیت صدر اسلام و بهمان فتوای مربوط به قمه زنی و مناسک مهوع و شرم آور نه ربیع است.

با این همه، این باور نکردنی بود که عالمی چون آیت الله خوشوقت با این شأن و مرتبت علمی و اخلاقی، صرفاً به دلیل بیان رأیی تاریخی در باب حضرت رقیه (س) مورد وهن و حتی لعن این هرزه­گویان و بی صفتان قرار گیرد. در سفری که به برکت اربعین ابا عبدالله به عتبات داشتم، در فضای آسمانی بین الحرمین که گفتن و حتی اندیشیدن جز به حدیث عشق خلاف مروت و عقل است، ناچار شدم دقایقی را به مجادله با یکی از این جماعت «جهلاء الشیعه» اتلاف کنم. طرف در سلسلۀ لعن­های کذایی و آن چنانی عنوان جدیدی خلق کرده بود و «آیت الله نماهای منکر حضرت رقیّه» (!) را مورد لعن قرار می­داد. منکر حضرت رقیه؟ اولاً انکار کدام است؟ ثانیاً از کی حضرت رقیه در زمرۀ اصول اعتقادات شیعه قرار گرفته است؟ اصلاً  مبنای چنین لعنی چیست و از کجا آمده است؟ البته روشن بود که این سؤالها از جانب جاهلان پاسخی جز هیاهو و تکرار و توهین نیابد.

در هر حال، آیت الله خوشوقت دیگر در حصار دنیای خاکی ما نیست. او به جهانی پر گشود که  بیشتر بدان تعلق داشت. اما این ماییم که می­بایست تکلیف خود را با «جهلاء الشیعه» تعیین کنیم. فضاحت و رسوایی این جماعت در اعلام هفتۀ برائت به موازات هفتۀ وحدت مسلمین و نیز به دست آمدن شواهدی از روابط کثیف برخی سخنگویان و مبلغان اندیشه مزبور با دستگاه­های سیاسی استکباری و استعماری لزوم این امر را دو چندان کرده است.

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین