کد خبر: ۱۲۸۰۱۹
تاریخ انتشار:

عجب زمانه اي است

احمد يوسفي
شاهكار جديد صدا و سيما بي اغراق تحت تاثير افكار سازندگانش كه حتما مي بايست بدان واژه شبه روشنفكري كه در آن دين و اخلاق الويت اول نيست و پول وثروت حرف اساسي را در آن مي زند

و رفتارهاي متناقضي را كه شخصيتهاي اصلي سريال بي ارتباط چه با فضاي عمومي . حقوقي و حتي سنتي جامعه در تناقض آشكار است را نشان مي دهد
قاتلي كه سالها از چنگال عدالت گريخته . وبه راحتي به زندگي مشغول است و حتي در محيط خانواده و كار نيز اتهامي متوجه اش نيست و تنها وجدان برايش در دسر مي سازد
دختري كه پزشك است و داراي تحصيلات و نگاهش به زندگي عشق الكي و سر كاري است
معتادي كه مورد دلسوزي و همراهي قرار مي گيرد
مادري كه هشدار دهنده و البته در حاشيه كه جدي گرفته نمي شود (مادر بهزاد و زن عموي او)
خواهراني كه دائما نقش اصلي او دخالت در امور برادر و خواهرش است (خواهر بهزاد و دختر دوم عمو ي بهزاد و خواهر ارغوان)
مردي كه بخاطر گشته شدن برادرش (فارغ از عمد و غير عمد بودن) سكته نمي كند اما بخاطر شنيدن ازدواج موقت قبلي برادر زاده جان مي دهد
برادري كه تنها از برادري و غيرت لاپوشاني ازدواج خواهر و گرفتن حق السكوت را بلد است و مي خواهد از اين راه پرچمش بالا رود
پدراني كه هم خلافكارند و قاتل و جاعل وزرو گو تو سري خور وبي مبالات و مسئوليت پذيرو با وجدان (همه اينها چگونه با هم قابل جمع است نمي دانم )
خلوتهاي نا متعارف ارغوان با موكلان در آن فقط تنها مطلب بيان گشته در اين مراودات نه موضوعات كاري بلكه صحبتهاي شخصي و درخواست ارتباطات بعدي با توجيه خواستگاري و دريافت پول كه در آن هيچگونه اثري از خدمات موضوع قرار داد نيست
و اغلب پيگري هاي كاري در منزل و دعواهاي شخصي در دفتر و كارخانه
دامادي كه جز در يوزگي و تملق كاري بلد نيست و صرفا همه چيز را در باري به هر جهت مي داند
كاركناني كه تنها روزنه اميدشان اعتراض و التماس به دريافت حقوق است و ديگر هيچ
شركتي كه با رانت اداره مي گردد و بدون آن ادامه حيات و كسب و كار بي خاصيت و فايده
تهديداتي كه هرگز صورت واقعيت بخود نمي گيرد و تقدير است كه در جهت داستان سرنوشت مي سازد
حقوق دان هائي كه هم آبرو و اعتبارشان به صخره گرفته مي شود
پليسي كه تنها مرجع تهديد افراد قرار مي گيرد (زنگ زدن به 110)
توهينهائي كه بيان مي شود و خفت و خواري كه در آن كه با يك عقل حد عقلي نمي بايست پذيرفتني باشد
شركتي كه بدون داشتن رانت حتي اگر تجربه مند و كار بلد باشي هيچ ارزشي در آن نداري و اخراجي و شركتي كه علارغم داشتن همه اين خوبي ها شكست خورده و ورشكستي
چشماني كه پس از نديدن حقايق تاريك مي گردد و در پيدا شدن حقيقت روشن و شگفتي اين كه چرا اتصال نمي كند
دختري با همه خوبي ها به دريوزگي پسر عموي بي توجهش نشسته وبه صراحت به او مي گويد كه او را نمي خواهد باز به او پاسخ مثبت مي دهد
واگر بخواهيم لحظه لحظه سريال را واكاوي كنيم كمترين نكته مثبتي در آن نيست
اصولا سوال اين جاست كه چرا مي گويم اين رسانه ملي نيست نه هويت ساز است و نه فرهنگي ونه ارزشي و نه ديني و نه حقوقي و نه هيچ چيز ديگر اين تعريفها و توهينها و بي غيرتي ها و بي قانوني ها وبي صفتي ها سر گرم كننده هم نيست اصولا سازندگان تاييد كنندگان وكارشناسان چه يافته اند در اين همه تناقض ؟!
دير زماني است كه بسيار مي گويم اين رسانه از ما نيست و براي تاريخ سنت ودين ما كارآمد نيست و همه آن چيز كه هست تنها صورت ظاهر است و سطحي حتي مداحي و روضه خواني و اذان و نمازش ...

كجايند كارشناسان و منتقدان و صاحبنظران فرهنگي ديني و مذهبي از اين كانال به آن كانال در تكاپوي روشنگري و بيان فهم هويت و فرهنگ و تاريخ و تمدن ايراني و اسلامي هستند
اينها فقط صرفا دغدقه نان و نام دارند و چرا در مقابل اين ظلم آشكار سكوت خفت بار گرفته اند و هيچ دم بر نمي آورند كجاي اين توليدات براي مردم فرهنگ و تاريخ و فهم و علم و هويت مي آورد مگر در بي هويتي هويت هست كه البته براي بي هويتان همان بي هويتي است برازنده شان
دامنه نسخه استراتژي امريكائي و صهيونيستي دامن رسانه غير ملي ما را گرفته است كه دروغت را آنقدر تكرار كن تا همگان باور كنند ...
اين همه موضوعات روز وپروندهاي زندگي واقعي امروزي هنوز نتوانسته اين رسانه را وادار كند براي آدمهاي اصيل و خانواده دوست سريالي بسازد اغلب سريالهاي تاريخي و سرگرمي تم اصلي اش خيانت است به خانواده و مملكت و چه و چه .............
نمي فهمم درك نمي كنم و نمي توانم باور كنم كه اين همه منابع موجود و خوبي ها ديده نشود و زشتتي ها همواره به بهترين شكل بيان و توجيه شود و عاقبت بخير!
بازيگراني كه خود گويا درك و شناسنامه و فهم درستي از تاريخ و هويت و فرهنگ و سنت كشور ندارند و تنها بخاطر پول وديده شدن و پيشنهادات بيشتر پا به هر عرصه مي نهند ....چه تاسف بار است اين حقيقت تلخ و از فردا نيز با افتخار و اكرام در شبكه هاي حضور مي يابند و به تطهير خود مي پردازند و حتي هويت خودرا نيز به سخره مي گيرند مانند همان آقائي كه كه در برنامه اي گفت كه بهم نخنديد من اهل فلان استان هستم...
تنها مي توان به مديران آفرين گفت براي اين همه تلاش و خدمت و صرف پول بيت المال اين ميز و صندلي و پست و حقوق و عنوان گوارايتان باد و خدمتي كه مي كنيد ...
اما شگفتي من از تائيد كنندگان فرهنگي و ديني رسانه است اين همه تناقض با كدام درك قابل اغماض و چشم پوشي است و چگونه از همه مميزي هايتان بسلامت مي گذرد و توجيه و قابل دفاع مي گردد وافكار عمومي را نيز ياراي مقابله با فهم گسترده تان نيست در شگفتم و سخت در شگفت و حكايت سوراخ سوزن و در دروازه را برايم تداعي مي كند كه البته هنوز نيز بر عكس آن ممكن است وشدني
اما بدانيد عاقبت از آن متقين است و نه كس ديگر ...

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین