کد خبر: ۱۲۷۱۱۷
تعداد نظرات: ۱۷ نظر
تاریخ انتشار:
رحمت خدا:

شهید نسل سومی مصطفی صفری تبار

به گزارش وبلاگستان بولتن نیوز؛ نویسنده وبلاگ رحمت خدا نوشت:


در تاریخ 1367/03/9شمسی برابر با 14 شوال 1408 قمری در خانواده صفری تبار بیشه، فرزندی به دنیا آمد که پدرش به یاد روزهای دفاعِ مقدس و علاقه مندی به گروه های چریکی و جنگ های نامنظم دکتر شهید مصطفی چمران و هم بیاد دعای کمیل، فرزندش را در شناسنامه به مصطفی و در گفتار کمیل نام گذاری کرد.


مصطفی در تابستان 84 در رشته علوم تجربی فارغ التحصیل شد اما تحصیل در رشته کامپیوتر و قبولی در رشته مهندسی شیمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد ساری و آمل نیز باعث نشد ذره ای از عشق و علاقه مصطفی برای پیوستن به دانشگاه امام حسین(ع) کم شود.

در تیرماه 84 دوره آموزش تکمیلی گردان های عاشورا را طی کرده وگواهی آن را دریافت می کند و همان سال با شرکت در رزمایش صحرایی یاوران حضرت مهدی(عج) از سوی فرماندهی وقت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بابل تقدیرنامه می گیرد.

شهید مصطفی صفری تبار در کنار شهید محمد محرابی پناه

آخرین تصاویر گرفته شده ...

متناسب با هدفی که داشت به رشد معنوی و پرورش روحی، بیش از پیش أهمیّت می داد، شرکت در بسیج، هیأت مذهبی، نماز جمعه و جماعات، إحیاء گرفتن تا به صبح  در شب های قدر ماه مبارک رمضان در آستان مقدّس امام زاده قاسم(ع) بابل از جمله کارهای ضروری و همیشگی او بود.

زمان  سربازی برای او زمانی فرا می رسد که تلاشش برای خدمت در سپاه بی نتیجه مانده بود، بنابر این برای خدمت وظیفه به لشکر30 پیاده گرگان ملحق می‌شد، ضمن اینکه همزمان برای جذب رسمی در سپاه نام نویسی کرده بود.

هنوز 2 ماه از آموزش نظامی او نمی گذشت که نامه جذب او در سپاه پاسداران بدستش رسید، با گرفتن امضاهای متعدد از فرماندهان مافوق، بسختی از لشکر 30 گرگان تسویه حساب می گیرد و به علت قبولی درسپاه پاسداران از کسوت سربازی مرخص و برای ادامه آموزش بعنوان سرباز گمنام امام زمان (عج) بالاخره دراسفند ماه 86 وارد دانشگاه امام حسین (ع) می‌شود تا اینکه پس از دو سال تلاش وصف ناشدنی در بهمن ماه 88 از دانشگاه افسری و تربیت پاسداری امام حسین(ع) با معدل 17/30 فارغ التحصیل می گردد.
 

مطابق دستنوشته‌ای که از او باقی مانده، در تاریخ 87/08/8 ساعت 11/50 صبح پوشه‌ای حاوی اطلاعات مهم و محرمانه کارکنان را در محوطه دانشگاه امام حسین(ع) می یابد، بی درنگ با حفاظت اطلاعات دانشگاه مکاتبه کرده و آن را جهت بررسی و اقدامات لازم به مسئول مربوطه تحویل می دهد تا خدای نکرده مورد سوء استفاده دشمنان قرار نگیرد.
کمیل داوطلبانه تعطیلات عید سال های87 و88 دوره دانشجویی را در غالب طرح سازندگی بسیج، اردوی جهادی به مناطق محروم کشور از جمله کرمان و چهار و محال و بختیاری  می رود.

مادرش می گوید: به محض اینکه اولین حقوقش را از سپاه گرفت دو دفترچه پس انداز برای خودش باز کرد، یکی مربوط به حقوق و مزایا، دیگری مربوط به هدایا؛ چرا که می گفت: « طبق فتوای مقام معظم رهبری، هدیه خمس ندارد» برای خودش، سال خمسی تعیین کرد تا اگر مازاد بر هزینه سالیانه، چیزی در حسابش مانده باشد، خُمس آنرا بدهد و یکسال مقداری پول به مستمندان داده بود و با خوشحالی می گفت: امسال خمس داده ام.

ماجرای خواستگاری او از همسرش در سال 89 نیز جالب است: «موقع خواستگاری از من پرسید: ممکنه من یه روزی به شهادت برسم! شما با این موضوع مخالفتی ندارین و می توانی با آن کنار بیآیی؟! من چیزی نگفتم، فقط نگاهش کردم: دوباره پرسیدند و من گفتم : نه مخالفتی ندارم؛ از همانجا فهمیدم که او از جنس زمینی ها نیست.»

او به‌اتفاق چند نفر از دوستانش، بالاترین جایگاه خدمتی را در یگان ویژه صابرین می بینند، گرچه سعی داشت، ثبت نام در یگان ویژه صابرین را از خانوده اش مخفی نگهدارد و یا اینکه خدمت در آن را سهل و آسان معرفی کند، اما برای رسیدن به آن، بسیار تلاش کرد. می دانست که خدمت در یگان ویژه صابرین، علاوه بر قدرت معنوی به قدرت جسمی هم احتیاج دارد.

شهیدان محرابی پناه ، صفری تبار و علی بریهی

کمیل برای جبران آن علاوه بر طی دوره های آموزش تکاوری و چتربازی به ورزش های رزمی روی آورد و در این رشته خیلی زود سرآمد شده و مطابق اسناد موجود دو مرتبه موفق به اخذ مدال طلا و نقره در جشنواره فرهنگی، ورزشی دانشجویان شد.

بهر حال پس از فارغ التحصیلی از دانشگاه امام حسین(ع)، بسختی از پادگان آموزشی المهدی(عج) وابسته به تهران، تسویه حساب خدمتی می گیرد و خود را به یگان ویژه صابرین می رساند.

او به همرزمانش گفته بود: «من سی و سومین شهید روستای بیشه سر هستم» و آخرین سفارش او به اطرافیان هم این بود که برای شهادتش دعا کنند و به همه سفارش می کرد تا در قنوت نمازشان، دعای فرج بخوانند و شهادت او را از خدا بخواهند.

شهید مصطفی (کمیل) صفری تبار بیشه در مصاحبه بجا مانده از خودش می گوید: «گرچه به کمتر از شهادت راضی نیستم؛ ولی از خدا می خواهم که اگر شهید نشدم، اجر شهید را به من بدهد.»

این شهید بزرگوار پس از آنکه عزم خود را جزم کرد تا آخرین وجب از خاک کشور را از دست گروهک منافقین پژاک خارج کند ، با لبیک به ندای رهبر و مقتدای خود حضرت امام خامنه ای (مدظله) عازم جبهه های غرب کشور شد تا اینکه در آخرین عملیات پیروزمندانه سپاه در این منطقه که منجر به بیرون راندن  منافقین از مرزهای ایران اسلامی شد در تاریخ 1390/06/13 به همراه چند تن از همرزمان خود در ارتفاعات جاسوسان کردستان شربت شیرین شهادت را نوشید .

این دو ( شهید صفری تبار و شهید محمد محرابی پناه ) آنقدر با هم اخت بودند که ماجرای شهادت آنها بنا بر شنیده‌ها، می تواند بسیار جالب باشد:
آنطور که گفته شده در آخرین ماموریت این دو شهید در ارتفاعات جاسوسان سردشت، گلوله ای به پهلوی آقا محمد اصابت می کند. او با بستن چفیه اش به دور کمر سعی می کند که تا حدودی از خونریزی بیش از حد جلوگیری کند. اما دوست و در حقیقت برادرش مصطفی صفری تبار متوجه حالت محمد شده و علی رغم تذکر دوستان برای نزدیک نشدن به محمد، جهت کمک به طرف محرابی پناه حرکت می کند و در همان لحظه که کنار یکدیگر قرار می گیرند، گلوله خمپاره ای نزدیک این دو به زمین می نشیند تا روح آسمانی محمد و مصطفی را از قفس تنگ تن رها سازد و راهی دیار قرب نماید.

+فیلم

صحبت های شهید مصطفی صفری تبار  در مزار شهدای تخت فولاد اصفهان

روایت دیگر از برآورده شدن آرزوی شهادت جوان بابلی

+ صوت

صحبتها و شوخی های مصطفی و محمد قبل از پرش با چتر

لینک کمکی 1

لینک کمکی 2

+ تصاویر

تصاویری از شهید مصطفی صفری تبار

 لینک کمکی تصاویر



وصیت نامه شهید مصطفی صفری تبار


بسم الله الرحمن الرحیم

سلام

اول حرفم را با یكی از اشعار حافظ كه خیلی به آن علاقه دارم شروع می كنم

درد عشقی كشیده ام كه نپرس                   زهر هجری چشیده ام كه مپرس

گشته ام در جهان و آخر كار                          دلبری برگزیده ام كه نپرس

سوی من لب چه می گزی كه مگو                لب لعلی گزیده ام كه مپرس

گفتند كه هر مسلمانی باید یك وصیت نامه داشته باشد منم این وقت شب نمی دونم چی شد كه یك دفعه این زد به سرم كه برم وصیت نامه بنویسم شاید به نظر شما حرفهایم و مخصوصا این خط خرچنگ قورباغه من خنده دار باشد بازی سرنوشت كه این حرفها را نمی شناسد اول از همه از پدر و مادر عزیزم تشكر می كنم بابت این همه زحمات كه در حق بنده قدر نشناس داشته اند شنیده بودم كه فرمانده های ما گفتند دست پدر ومادر را باید بوسید ومن هم چند بار قصد چنین كاری را داشتم كه یك بار به شوخی توانستم دست پدرم را ببوسم البته پدرم اجازه نمی داد كه دستش را ببوسم وبالاخره با چند ترفند پاسداری توانستم به مقصود خود برسم و از مادر نیز چند بار خواستم كه اجازه بدهد تا دست و پای او را ببوسم و ایندفعه هم با چند ترفند پاسداری توانستم پای مادر را ببوسم .

خوب بریم سر بقیه مطلب كه من مال و اموالی ندارم كه بگم این مال داداشم و این یكی برای فلانی ، فقط چند توصیه به خواهرانم دارم كه خیلی خیلی دوستشان دارم اول اینكه حجاب را رعایت كنند چون شهدای ما برای حفظ ناموس و حفظ اسلام شهید شدند تا حتی یك تار موی ناموس آنها را نا محرم نگاه نكند چه برسد به اینكه بیگانه ها بخواهند نگاه كج به آنها داشته باشند .منظورم از حجاب این است كه حتی یك تار موی خود را در معرض دید نامحرم قرار ندهید دوم اینكه فرزندان خود را طوری تربیت كنید كه با روحیه ایثار و انفاق وگذشت از جان خود در راه خداوند تبارك و تعالی بزرگ شوند و طبق فرمایش امام عزیز و راحلمان كه می گوید از دامن زن مرد به معراج می رود .


در اینجا جا دارد كه بگویم من از اول به عشق شهادت وارد سپاه شدم ولی وقتی وارد مادیات آن می شوی منظورم این است كه غرق مادیات شوی فكر شهادت كم رنگ می شه من آنقدر غرق گناه هستم كه خجالت می كشم از خدا طلب كنم توی ذهنم فكر می كنم كه خدا به من می گه این همه گناه كردی الان شهات می خوای كه هر چی گناه كردی یكدفعه پاك بشه، البته فكر مثبت تو ذهنم می آد كه می گه خدا آنقدر رحمان و رحیم هست كه با توبه(صد بار شكستیم حق خودشو می بخشه ولی حق الناس می مونه كه این مردم هستند اون دنیا یقه ما را میگیرند، در اینجا از تمام كسانی كه به گردن بنده حقیر حقی دارند می خواهم كه حلالم كنند چون اگر یكی را در این دنیا حلال كنند مطمئن باشند كه شخص دیگری هست كه اون دنیا حلالش كنه، اگر هم ما را البته بگویم بنده حقیر را بهتر است، حلال نكردند وعده ما قیامت ان شاالله كه آقامون امام حسین(ع) شفاعت ما رو بكنه كه از سر تقصیر ما بگذرین.

احساس كردم این مطلب را اینجا ذكر كنم: من خیلی به حضرت زهرا(س) علاقه داشتم طوری كه هر وقت به فكرش می افتم اشكم جاری می شود و از این خانم بزرگوار می خواهم كه از خدا بخواد كه از سر تقصیر ما بگذره تا هر چه زودتر به اون عشق كه وارد سپاه شدم برسم. شهادت شهادت شهادت. در آخر با یك دعا حرفهایم را به پایان می رسونم: اللهم عجل لولیك الفرج والعافیة والنصر و جعلنا من خیر اعوانه و انصاره والمستشهدین بین یده.


آمین یا رب العالمین                   1388/03/28                  ساعت 00:48 بامداد


دل نوشته ای برای آقا مصطفی

برگرفته از وبلاگ شوریده شیدا

                                 بنام الله پاسدار حرمت خون شهیدان

این دل نوشته را با افتخار تقدیم می کنم به خانواده معظم شهید مصطفی صفری تبار

سلام مصطفی عزیز!!

سلام برادر شهیدم!!.....سلام هدیه ی  آسمانی من!!

سلام یوسف معراج رفته مادر!!!

دریای بیکران دل من هر صبح و شام به تلاطم می افتد...

و با خروش هر موجش نام ملکوتی تو را فریاد می زند و بهانه تو را می گیرد

برای اینکه نشانی از تو بیابم!

به شلمچه!! و طلائیه!! و دو کوهه دلم سر زدم!! ولی نشانی از تو نیافتم!!

گشتم و گشتم،  و تو را بر قله ی رفیع شوریدگی و شیدائی یافتم!!!

قله ای که خیلی ها،  توفیق صعود به آن را پیدا نمی کنند!!!

و آرزوی وصال یار بر دلشان می ماند!!!

چه زیبا بود صعود تو و پرچمی که بر این قله برافراشتی!!!

آن شبی که نام یارانت را بر زبان جاری می نمودی و سوگند یاد می کردی که دوستشان داری

من آهی جانسوز از دل کشیدم!!!!

و افسوس خوردم!! که ای کاش منهم در زمره یاران تو بودم !! و نامم را بر زبان جاری می نمودی 

تا شاید خدا به عزت  تو گره از کارم بگشاید !!!

آن شب که راز بین خود و خدای خود را فاش کردی !!! آسمان دیده ام بارانی شد!!!

و صبر و قرار از کف دادم،

تو به آرزوی دیرینه ات رسیدی !! و از دست جد غریبم ابا عبدالله الحسین (ع) سیراب شدی!!!

خدا شهادت را نصیب تو فرمود!! و تو را نصیب من !!!... و من از این بابت خدا را شاکرم !!

روزی که خدا تو را به من داد!!  آرزویی بر آرزوهایم افزود!!!  گویند : دنیا مدفن آرزوها است!!!

اما نه آرزویی که خدا داده باشد !!

مصطفی جان !!!! آرزوی منی!!!!

می مانم تا برآورده شوی!!!

سلامم را به آن بلبلی که در وصف تو سرود شهادت را سرداد برسان !!!

انشاالله خداوند متعال، به حق خون حسین (ع) به مادر داغ دیده ات

صبر جمیل و زینب گونه عطا فرماید.

و روح بلند و آسمانیت را قرین رحمتش قرار دهد. و تو را با شهدای کربلا محشور فرماید.

و ما را در پیمودن طریق دوستی با اهل بیت (ع) و شهدا موفق نماید.

                                             "امین یا رب العالمین"



شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

انتشار یافته: ۱۷
در انتظار بررسی: ۱
غیر قابل انتشار: ۳
aftabsardasht
|
Iran, Islamic Republic of
|
۲۳:۴۴ - ۱۳۹۳/۰۱/۰۸
0
3
باسلام
تشکر از مطالب قشنگتون.اگه میشه مطالب جدیدتری اززندگی نامه این شهید بزرگوار منتشر کنید.با تشکر
التماس دعا
بوی خدا
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۱:۵۴ - ۱۳۹۳/۰۱/۱۲
0
3
باسلام.
خوشابسعادت این شهیدبزرگواروتمام شهدای گرانقدروپاکدل.
هیچی نمیتونم بگم جزاینکه به حال شهدا غبطه بخورم.
امیدوارم آقا امام زمان (عج)بحق مادرشون حضرت زهرا(س)بحال ماهم عنایت کنن.
اللهم عجل لولیک الفرج
محمد حسین حسن زاده
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۱:۳۰ - ۱۳۹۳/۰۷/۱۲
0
1
سلام در حالی این مطلب را مینویسم که سه سال است هر وقت یا دوستم می افتم اشک در چشمانم جم میشود و زبانم بند می اید زمانی که در تنهایی هستم سری به این وبلاگ میزنم و گریه امانم نمی دهد دو سال با او بودم ولی خاک بر سرم که لحظه او و امثال او را نشناختم ما قدر داشته های خود را نمی دانیم ولی وقتی که از دست میدهیم تازه میفهمیم که چه گوهری را از دست داده ایم تمام امیدم این است که شبی او و یا هم دوره ای هایمان برای لحظه ای کوتاه به ما سر بزنند حتی در خواب من اوایل شهادت دو بار او را در خواب دیدم ولی الان دو سال از این نعمت بی بهره شدم خدایا کمکم کن که دوستانم را در خواب ببینم و راه عاقبت به خیری را از انان بپرسم در اخر قدر ایینه بدانید چو هست نه در اون وقت که افتاد شکست
یکی از دوستان
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۱:۱۱ - ۱۳۹۳/۰۷/۱۳
0
0
سلام ویژه به همه شهدا عید تان مبارک حس میکنم که نفر اولی باشم که به شما تبریک گفتم یاد ما هم باشید ما مرده ایم و شما زنده داخل روستای ما داخل گلزار شهدا یه چند تا قبر خالیه از همه کسایی که این رو میخونن و شهدا میخوام برام دعا کنن تا یکیش نصیب من روباه خدایا دعا و تلاش از من و اجابت از شما خدایا شما را به جوانی جوان امام حسین( ع) کمک کن که اول شهید و اگر لیاقت داشتیم حداقل این که یه جایی دفن بشیم که نزدیک مزار شهدا باشه
محمد اس اس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۹:۳۳ - ۱۳۹۳/۰۷/۱۸
0
1
سلام از کسانی که به این وبلاگ سر میزنند عاجزانه خواهش میکنم برا جوانان دعا کنن که عاقبت بخیر بشن و هر کسی هر آرزویی داره به امیدخدا بهش برسه خدایا کمکمون کن
سالار
|
Iran, Islamic Republic of
|
۲۳:۴۶ - ۱۳۹۳/۰۹/۰۱
0
2
سلام دوستان خدایا دوستان شهیدمان را شفیع روز محشر ما قرار ده و ما را در راه و مسیر انبیا قرار ده آمین
سید مهدی
|
Iran, Islamic Republic of
|
۲۰:۱۸ - ۱۳۹۳/۱۱/۱۲
0
1
یادش بخیر ما بعضی از افراد دورو بر مون رو چقدر دیر میشناسیم.آقا مصطفی اوایل شها دتش به خوابمون می اومد اما الان دیگه نمیاد خیلی دلم براش تنگ شده 0
محمد اس اس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۲:۲۵ - ۱۳۹۴/۰۳/۱۸
0
0
سلام داداش مصطفی میدونم که از من راضی نیستی ولی من از خودت یاد گرفتم که گفتی به کمتر از شهادت راضی نیستی پس من هم به کمتر از شفاعت راضی نیستم دعا کن که دعا اثر دارد بیا به خوابمون چند سال گذشت فقط دو بار اومدی مرد درست ما مرده هستیم و شما زنده به من مرده هم سر بزن منتظرت هستم با دو تا محمد بیا کوچیک شما بنده کوچیک خدا محمد اس اس
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۲۰:۴۷ - ۱۳۹۴/۰۴/۱۲
0
0
سلام بر صابرین و مردان بی ریا کوچیک شما محمد اس اس
یه عاشق
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۰:۲۷ - ۱۳۹۴/۰۵/۲۸
0
0
سلام کمیل عزیز هیچ می دونی با دل من چه کردی
یه عاشق
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۵:۰۹ - ۱۳۹۴/۰۵/۲۸
0
0
سلام کمیل جان خیلی دوستت دارم شب وروزم شده یاد وخاطرات تو روزی صد بار عکسهات رو نگاه میکنم کلیپ هات رو نگاه می کنم ولی سیر نمیشم روزی هزار بار زیر لب میگم کمیل دوستت دارم
دوستت دارم به قدری که خدا می داند
راز این قصه فقط باد صبا می داند
عشق تو آتش زده برخرمن دلم دارم می سوزم چه کنم کمیل جان خواهش می کنم برای یک بار هم که شده به خوابم بیا
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۳:۱۹ - ۱۳۹۴/۰۶/۱۳
0
0
محمدومصطفی دست منوبگیریدزهرا
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۲۲:۲۸ - ۱۳۹۴/۰۶/۲۰
0
1
داداش مصطفی برای تو می نویسم ازت می خوام که دست منو هم بگیری واسه شهادت
همه مسئولیم
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۰:۲۱ - ۱۳۹۴/۰۷/۱۵
0
0
آقا کمیل شهادتت مبارک...من و امثال من دیر از وجود شما باخبر شدیم...فقط می تونم بگم کاش خدا کسی رو مثل شهیدان پیش رومون قرار بده تا مسیر زندگیمون تغییر پیدا کنه...خوش به سعادت خانواده ات و به ویژه همسرت
سعید
|
Iran, Islamic Republic of
|
۲۱:۵۱ - ۱۳۹۵/۰۶/۱۴
0
0
سلام ودرود خداوندبر شهدا کمیل جان شهادتت مبارک .برادر راحت ادامه دارد ...دفاع همچنان باقی است... تااخرین قطره خون ایستادیم ...
اشنای قدیمی
|
Iran, Islamic Republic of
|
۲۰:۰۲ - ۱۳۹۶/۰۳/۱۳
0
0
سلام اقا کمیل خوشا به حالت که الان پیش خدا هستی من امروز خیلی دلم گرفته کسی رو جز شما برای درد دل پیدا نکردم,دارم تو ین دنیادارم غرق میشم میشه ز خود خدا بخوایی که دست منو بگیره نزاره فرو برم میشه شفاعت منو بکنی
خواهرکوچک
|
Iran, Islamic Republic of
|
۲۲:۰۱ - ۱۳۹۸/۰۸/۲۰
0
0
سلام داداش گلم مصطفی جان انقدرمنووابسته کردی به خودت که هفته ای دوبارمیومدم سرمزارت الان ده روز نرفتم سرمزارت میخوام ازت که شفاعت خواهی ماروبکنی وارامش به زندگی حاجت روایی همه وخصوصا خودم میخوام که حاجتمو زودتربگیرم تادوباره بیام سرمزارت به امیدش منتظرمیمونم تابیای توخوابم تابدونم سرمزارت میام منومیبینی وبرام دعاکن پیش خداتاارامش زندگی وشوهرم وببینم التماس دعا
نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین