کد خبر: ۱۱۹۱۶۴
تاریخ انتشار:

انتقادتندوتیزوبی سابقه احمد طالب نژاد ازافخمی

به گزارش بولتن نیوز به نقل از پارس توریسم احمدطالبی‌نژاد در روزنامه بهار در یادداشتی به انتقاد تند وتیز از بهروز افخمی پرداخته است. به گزارش پارس توریسم آقای طالبی نژاد دریادداشت خود نوشته است: بهروز افخمی، برخلاف تصور برخی‌ها که وی را فیلمسازی با صراحت لهجه و شجاع می‌دانند، اتفاقا بسیار پیچیده و سیاست‌باز است. آن هم از نوع بد سیاست‌بازی که سپهری در سروده معروفش آن را به «قطار خالی» تشبیه کرده است.
افخمی هرگاه احساس می‌کند دارد فراموش می‌شود، معرکه‌ای به راه می‌اندازد و جنجالی برپا می‌کند تا عده‌ای، از جمله من، یادشان بیفتد که او روزگاری فیلمساز بود و از قضا فیلمساز خوبی هم بود اما به جای متمرکز شدن روی حرفه‌ای که هم درسش را خوانده و هم بلد است، رفت سراغ عرصه‌هایی که قواعدش را هم بلد نیست.
مثلا سیاست و نمایندگی مجلس که لباسی بود بر قامت وی بسیار گشاد اما با پررویی پوشید و چهار سال از وقت ما و خودش را به هدر داد و بود و نبودش در مجلس فرقی نمی‌کرد. جز یک سخنرانی جنجالی، هیچ گامی در جهت حراست از اهالی سینما، هنر و فرهنگ برنداشت. در واقع او جای کسی یا کسانی را گرفت که شاید می‌توانستند برای این جماعت کاری کنند.
مجلس ششم را عرض می‌کنم البته. به هر حال، بعد‌ها شد مشاور یکی از کاندیداهای ریاست‌جمهوری و گفته می‌شد به‌زودی یک شبکه تلویزیونی هم با مدیریت وی به راه خواهد افتاد که بعد‌ها معلوم شد دروغ بوده است و به قول خودش در یک گفت‌وگوی خصوصی با نگارنده، می‌خواستند آمادگی جامعه را برای پذیرش یک شبکه خصوصی تلویزیونی محک بزنند و از این‌جور به اصطلاح عوام خالی‌بندی‌ها که هیچ‌یک جدی نبود.
از جمله با‌زسازی فیلم قیصر که دروغ محض بود که این‌ها همه نشان از تذبذب فکری وی دارد. بی‌سبب نیست که دوستان نزدیکش او را «بهروز چاخان» می‌نامند. امیدوارم از این صراحت بیان من نرنجد که البته اگر هم برنجد مهم نیست.
او دایم با گفتن دروغ‌های شاخدار، روی اعصاب ما‌ها راه می‌رود. یک‌بار هم ما این کار را با او بکنیم. به هر روی افخمی در آخرین شماره هفته‌نامه نگاه پنجشنبه که فعلا انتشارش متوقف شده، در گفت‌وگویی مفصل و در پاسخ پرسش‌های خوب مصاحبه‌کننده (سید جواد موسوی) چیز‌هایی به هم بافته که مملو از تناقض است. این تناقضات از جمله ویژگی‌های شخصیتی او است.
بگذارید برای این‌که سابقه‌ای از ویژگی اخلاقی‌اش را به دست بدهم، خاطره‌ای را نقل کنم. چند سال پیش، او را به نشستی درباره کارهای سینمایی‌اش با حضور انبوهی هنرجوی سینما در یک آموزشگاه دعوت کردم که لطف کرد و آمد. حرف‌های خوبی هم زد؛ این‌که سینما را سر کلاس نمی‌توان آموخت و بهتر است از همین امروز قید کلاس و آموزشگاه و این مسخره‌بازی‌ها را بزنید و بروید در کنج خانه با یک دستگاه ویدیو فیلم ببینید.
آن‌قدر در تقبیح آموزش آکادمیک سینما زیاده‌روی کرد که مدیر آموزشگاه، بنده را بابت حماقتی که مرتکب شده بودم، بازخواست کرد. اما با کمال شگفتی یک سال بعد خودش آموزشگاهی سینمایی دایر کرد و هنوز هم اداره‌اش می‌کند؛ البته از راه دور. در همین گفت‌وگوی هفته‌نامه نگاه، برخی تناقضات حیرت‌انگیز در باب زیبایی‌شناسی سینما از وی ساطع شده است که دود از کله آدمیزاد
بلند می‌کند.
این را بگویم که من در 30سال گذشته حداقل سه بار با وی مصاحبه کرده‌ام و روحیات و تناقض‌گویی‌هایش را می‌شناسم. اصلا نخستین مصاحبه جدی‌اش در عرصه فیلمسازی را به بهانه نمایش سریال خوب «کوچک جنگلی»، من در مجله فیلم با او انجام دادم. همین‌طور نخستین مصاحبه درباره فیلم عروس و... . او حراف خوبی است. سواد سینمایی‌اش هم خوب است اما به قول خودش «سینما فقط سینمای آمریکا». سینمای اروپا را اصلا قبول ندارد.
البته در حرف. چون فیلم تختی وی که میراث گران‌قدر زنده‌یاد علی حاتمی بود که به وی رسید، هیچ شباهتی به سینمای کلاسیک آمریکا ندارد و اثری است ساختارشکن و متناقض‌نما که از ویژگی‌های سینمای روشنفکرانه اروپاست. او در همین مصاحبه برای دفاع از مسعود ده‌نمکی و مجموعه اخراجی‌ها آسمان و زمین را به هم می‌دوزد تا ثابت کند ده‌نمکی نابغه است و استدلالش هم این است که اخراجی‌های دو، فیلم گرمی است و گرمایش هم از شلوغی صحنه‌های فیلم ناشی می‌شود و در پاسخ مصاحبه‌کننده که می‌گوید بهترین و گرم‌ترین صحنه‌های فیلم گوزن‌های کیمیایی، صحنه‌های دو‌نفره است، درمی‌ماند و تازه یادش هم می‌رود که نخستین فیلم بلندش عروس که فیلم گرم و جذابی هم بود هم برای تماشاگران عادی و هم برای نخبگان، بهترین صحنه‌هایش دونفره است.
این بیانیه‌های الکی و من‌درآوردی که صحنه‌های شلوغ گرم‌تر از صحنه‌های خلوت‌اند، از آن حکم‌های کیلویی است که فقط کسی مثل بهروز... می‌تواند صادر کند. از سوی دیگر در پاسخ یکی از پرسش‌ها درباره اوضاع روزگار و افسردگی و این حرف‌ها، یک جا از مرگ سینمای ایران حرف می‌زند و چند سطر پایین‌تر می‌فرماید: «الان هم وسایل فنی، هم امکانات تولید و هم امکانات لازم برای نمایش درست فیلم وجود دارد... به شرطی که در این اوضاع افسرده‌ای که هستیم نباشیم. تازه این افسردگی هم دلیلی ندارد. فقط دوست داریم ادای افسردگی دربیاوریم. به قول معروف خودمان را لوس کرده‌ایم.» به به چه رمانتیک؛می‌فرماید: «گل در بر و می در کف و معشوقه به کام است/ سلطان جهانم به چنین روز غلام است». هرکس دیگری هم جای جناب افخمی باشد که به جای گرفتاری‌‌های...، در اوج رفاه و خوشی باشد، احتمالا دارای چنین نگاهی به جامعه می‌شود؛ «برق را در خرمن مردم تماشا کرده است/ آن‌که می‌پندارد که حال مردم دنیا خوش است».
ایشان حق دارد افسرده نباشد و دیگران را هم متهم کند که دارند خودشان را لوس می‌کنند. یک داستانک جعلی هست که می‌گوید شاعری یزدی شعری می‌گوید و برای حافظ می‌فرستد تا نظر بدهد. حافظ هم کلی ایراد بنی‌اسراییلی بر شعر وارد می‌کند و برایش می‌فرستد. شاعر یزدی که به رگ غیرتش برمی‌خورد، در پاسخ حافظ می‌سراید: «چون که در شیراز باشد نان مفت/ می‌توانی شعر‌های خوب گفت/گربه یزد آیی و شعربافی کنی/اردک از... بپرد جفت جفت.» بله، آقای افخمی ما هم اگر به جای کنج... زندگی دوگانه در ایران و کانادا داشتیم و دوستانی در نهاد‌ها داشتیم که پول بدهند فیلم‌های نصفه و نیمه بسازیم و خوش باشیم، به جای افسردگی، راه می‌رفتیم و بشکن می‌زدیم و همچنین از آقای «ف» به عنوان بهترین و شجاع‌ترین منتقد سینما ستایش می‌کردیم و او را مستقل‌ترین منتقد سینما می‌دانستیم و در پاسخ مصاحبه‌کننده که آن منتقد را دولتی می‌داند، مدعی نمی‌شدیم که اگر این جور فرض کنیم «همه ما به نوعی به دولت وابسته‌ایم. حداقلش این است که مثلا همه ما داریم روی کاغذ دولتی می‌نویسیم». تو را به خدا استدلال را ببینید. چون همه نویسندگان دارند روی کاغذ می‌نویسند و این کاغذ را هم دولت وارد می‌کند، پس همه وابسته‌اند. اولا که آقای افخمی هم می‌داند که دولت چند سالی است کاغذ را آزاد کرده است و جز برای برخی سازمان‌های دولتی یا نشریات وابسته، کاغذ به کسی نمی‌دهد.
درثانی منظور مصاحبه‌کننده از دولتی بودن آن آقای منتقد چیز دیگری است که یا شما می‌دانید و سفسطه می‌کنید یا نمی‌دانید که این بسیار بد است و بعید می‌دانم که ندانید. همین مصاحبه‌کننده‌ای که با شما کل‌کل کرده، از دوستان سابق آن منتقد است و بیش از من و ما او را می‌شناسد. به هر روی خواندن این مصاحبه را به همه کسانی که هنوز هم در شناخت پدیده‌ای به نام بهروز افخمی دچار توهم اند توصیه می‌کنم

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین