کد خبر: ۱۱۹۰۲۸
تعداد نظرات: ۵ نظر
تاریخ انتشار:
به استقبال «رسوایی»، موج جدید انقلاب سینما:

چرا ده‌نمکی حق عبور از خط قرمزها را دارد؟

به نظر می رسد مطرح کنندگان این پرسش ها پیش از اعتراض به چرایی مجوز گرفتن ده‌نمکی، خوب است به این سوال بیندیشند که «چرا او تندترین نقدها را علیه حزب اللهی نماها و مسئولین نظام طرح می کند، اما بیشترین محبوبیت را بین همین حزب اللهی ها و بسیجی ها و انقلابی ها دارد؟» چرا وقتی ما ده مرتبه رقیق شده همین حرف ها را می زنیم، از سوی خانواده های مذهبی برچسب «غیرخودی» می گیریم، ولی «فقر و فحشا»ی او که شدت انتقادش را می توان درکنار مستندهای BBC قرار داد، عنوان «نقد درون گفتمانی» می گیرد؟ آیا مذهبی ها و حزب اللهی ها با هم پارتی دارند؟
به گزارش بولتن نیوز سرویس نقد 598 نوشت: تا قبل از دیدن تیزر «رسوایی»، نام آن و کارگردانی و نویسندگی فردی که «فقر و فحشا» را در کارنامه اش دارد، لوگوی کفش زنانه قرمز و نهایتاً انتخاب اکبر عبدی در نقش روحانی، به وضوح نشان می داد که طوفانی در راه است. اما پس از انتشار تیزر 6 دقیقه ای که از همان ابتدا چشم ها را باز و نفس ها را در سینه حبس می کرد، دیگر لفظ طوفان هم نمی تواند توصیف کاملی از اثر ده‌نمکی باشد. پیش لرزه های این اثر به حدی سنگین است که برخی رسانه ها علی رغم تنفر اکثریت مخاطبینشان از این کارگردان، ترجیح دادند از آن عقب نمانند و در ارائه اخبارش پیشرو باشند. اما به راستی ده‌نمکی کیست که 3 فیلم اولش با پایین ترین کیفیت سینمایی، تبدیل به پرفروش ترین فیلم های تاریخ سینمای ایران، آن هم با فاصله ای بسیار زیاد از فیلم های دیگر می شوند؟

از زمان اکران اخراجی ها1 تاکنون مطالب زیادی در مورد ده‌نمکی و پیشینه او نوشته شده و ما در اینجا قصد تکرار آنها را نداریم. سؤالی که از همان ابتدا منتقدین او طرح نمودند و تاکنون شاید جواب متقنی برای آن نگاشته نشده (یا حداقل در فضای رسانه پخش نشده باشد) این است که چطور مسعود ده‌نمکی اجازه می یابد نه تنها به خط قرمزهایی که هیچ کس در ایران اجازه نزدیکی به آنها را ندارد نزدیک شود، بلکه از بسیاری از آنها عبور کند؟ مگر او کیست که اجازه می یابد در اولین فیلمش، تندترین نقدها و بلکه هجو‌ها را به مسئولین نظام در قالب «حاجی گرینوف» مطرح کند و این را در دو اثر (و بلکه سه اثر) بعدیش به همان غلظت ادامه دهد؟ چطور «مارمولک» که در مورد یک روحانی تقلبی بود، مورد هجمه بسیاری قرار می گیرد، ولی ده‌نمکی اجازه می یابد یک روحانی را «برسیسای عابد» کند؟

به نظر می رسد مطرح کنندگان این پرسش ها پیش از اعتراض به چرایی مجوز گرفتن ده‌نمکی، به این سوال بیندیشند که «چرا او تندترین نقدها را علیه حزب اللهی نماها و مسئولین نظام طرح می کند، اما بیشترین محبوبیت را بین همین حزب اللهی ها و بسیجی ها و انقلابی ها دارد؟» چرا وقتی ما ده مرتبه رقیق شده همین حرف ها را می زنیم، از سوی خانواده های مذهبی برچسب «غیرخودی» و «افساد طلب» می گیریم، ولی «فقر و فحشا»ی او که شدت انتقادش را می توان درکنار مستندهای بی بی سی فارسی قرار داد، عنوان «نقد درون گفتمانی» می گیرد؟ آیا مذهبی ها و حزب اللهی ها با هم پارتی دارند؟

کسانی که تصور می کنند مذهبی ها بخاطر سابقه انصارحزب اللهی و ریش ده‌نمکی از او حمایت می کنند، ظاهراً از کمترین درک اجتماعی عاجزند. اولاً مگر چند نفر در ایران ده‌نمکی را می شناختند که اینگونه به اخراجی ها1 او هجوم آوردند؟ ثانیاً مگر ما فیلم ساز مذهبی و انقلابی در سینما نداریم؟ پس چرا یک دهم این اقبال هم به آنها صورت نمی گیرد؟ ثالثاً اگر حزب اللهی‌ها با هم مسلکان خودشان عهد اخوت دائمی دارند، چرا از یک تاریخی با بسیاری از فیم سازانی که سابقه فیلم جنگی و انقلابی داشتند (مثل تبریزی و حاتمی کیا) خداحافظی کردند؟ و چهارم اینکه چرا حمایت همین قشر از اخراجی ها3 که در آن برخی شئونات اسلامی رعایت نشد، کمتر شد؟

منتقدین مسعود ده‌نمکی می توانند برای تمام پرسش های فوق، پاسخی خودراضی کننده بیابند و همچنان بر طبل «اگر دست ما را هم باز بگذارند، چیزی می سازیم که فروش کند» بکوبند. اما این توجیه ها، این حقیقت را که «ده‌نمکی اعتماد نظام و پیش از آن، اعتماد مردم مذهبی و انقلابی کشور را جلب کرده» عوض نخواهد کرد. خوب است این گروه، کمی از عاج فیل تخیلی شان پایین بیایند و «حقیقت طلبانه» یک بار آثار ده‌نمکی را مرور کنند و ببینند «چه چیزی در فیلم های او هست که در مال ما نیست؟»

به نظر می رسد قدری تأمل، این حقیقت را روشن می کند که فرق اصلی ده‌نمکی با سایرین، در همان تفکیک اساسی نقد «درون گفتمانی» و «برون گفتمانی» است و هم مخاطب او و هم از قضا منتقدش این را خوب می فهمند. اگر ده‌نمکی حاجی گرینوف دارد، در کنارش «سید مرتضی» و «حاج آقا» را هم دارد. اگر به مسئول گزینش به شدت می تازد که چرا اینگونه عمل می کنی، در کنارش به آن گزینش شونده هم می گوید «آهای! تو هم آنقدر کاردرست نیستی ها». شخصیت مثبت ده‌نمکی، اتفاقاً دیندارترین فرد است، کمااینکه شخصیت منفی اش هم متحجرترین است. فیلم او از صدر تا ذیل، «درونِ گفتمان دینی» است و این را همه خوب می فهمند.

بعنوان نمونه در همین تیزر، اگر جمله «قدیما دخترای محل ناموس مردا بودن، نه اینکه پسرا خودشون سر کوچه وایستن دید بزنن» هست، در مقابلش «قدیما ناموسا هم انقدر سرخاب سفیداب نمی کردند» هم هست. ده‌نمکی اگر زشتی برخورد تند و متحجرانه را می بیند و نشان می دهد، زشتی بی دینی را هم به تصویر می کشد و این است فقر فیلم های سینمای ایران. ده‌نمکی بر خلاف جریان غالب سینمای کشور، دین را یک مسأله شخصی نمی داند و کاملاً متهورانه وارد گفتگوی دینی با جامعه می شود، اما «گفتگو». او هم حرف آن بدحجاب و کسی که از نظام و انقلاب دلسرد شده را می شنود و می زند، هم پاسخ منطقی آن بچه مذهبی را به او می دهد و همین است که مخاطب مذهبی، خود را در فیلم او می یابد. او در فیلم ده‌نمکی، حرف هایی که سالهاست در دل دارد و می خواهد با مردمش در میان بگذارد، اما نمی تواند را می شوند و می بیند و لذت می برد. لذاست که اگر ده‌نمکی به فساد کشیده شدن روحانی را هم به تصویر می کشد، دکترین و حرف اصلی فیلمش این است:

«اسلام به ذات خود ندارد عیبی، هر عیب که هست از مسلمانی ماست»

ده‌نمکی اگر فقر و فحشا را نشان می دهد، نقد خود را از زبان رحیم پور ازغدی و اتفاقاً از تریبون نماز جمله به نظام مطرح می کند. شاید بگویید چه فرقی دارد؟ فساد فساد است و فقر بد است، چه فرقی دارد از زبان رحیم پور ازغدی مطرح شود یا من؟ فرقش مسأله بسیار باریک و ظریفی است به نام «حجیت»؛ شاید این حرف ها هنوز برای سینمای ایران خیلی زود باشد، اما باید دانست «نقد نظام دینی جز از پایگاه دین، مشروعیت ندارد». منظور از «مشروعیت»، قانون جمهوری اسلامی نیست (که ما چنین قانونی نداریم) بلکه منظور، نوعی مشروعیت دینی یا «کلامی» است. کسی که خود را «خارج از محدوده دین» (و نه الزاماً مقابل آن) قرار می دهد و نظام دینی را نقد می کند، خود بخود تبدیل به اوپوزوسیون فرهنگی می شود، ولو خودش هم چنین قصدی نداشته باشد.

حتی از آن جلوتر، نه تنها دین باید پایگاه نقد باشد، بلکه هیچ دستگاه مرجع دینی جز «روحانیت» هم در جایگاه نقد نظام نیست. قطعاً جملات فوق برای عده ای، خصوصاً سینماگران و روشنفکران کشور حتی قابل شنیدن هم نیست. اما حقیقت آن است که اینها حقایق ظریف اتفاقاً پذیرفته شده جامعه «شیعی» (و نه الزاماً هر جامعه دینی) می باشند که رعایت آنها ده‌نمکی را منحصر بفرد کرده. در هر اثر از سه گانه اخراجی ها، روحانیت نه تنها الگو و رهبری را بر دوش دارد، بلکه تنها اوست که بطور جدی حق می یابد با مسئول نظام تقابل مستقیم کند و این مدل است که مورد پسند مذهبی و غیرمذهبی جامعه قرار می گیرد. نقطه اوج یک جامعه دینی آن است که روحانیت، پیشرو در نقد نظام و البته حل مشکلات آن باشد و از این جهت می توان اخراجی ها (خصوصاً یک و دوی آن را) تنها و یا از انگشت شمار آثار «آرمانشهر» یا «مدینه فاضله»ای سینمای ایران به شمار آورد.

اما در رسوایی، گویا او گام را از این هم فراتر گذاشته و قصد دارد «نقد روحانیت، از پایگاه روحانیت» را به تصویر بکشد که نه تنها ماورای سینمای ایران، بلکه ایده آلی است که هنوز در فضای نشریات و رسانه های مذهبی ما نیز تحقق نیافته. البته این متفاوت است با «نقد روحانی توسط روحانی‌نمای ملبس به لباس روحانیت». روحانی در فیلم های ده‌نمکی، بازیگر لباس پوشیده ای نیست که آمده با زدن حرف ها و نقدهای «دیگران»، نوعی مشروعیت دینی به آنها بدهد؛ روحانی او، واقعاً روحانی است، روحانی اصیل است. حرفش حرف دیگران نیست، حرف های (حتی بعضاً فراموش شده ی) خود روحانیت است که از زبان بازیگر روحانی فیلم شنیده می شود.

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

انتشار یافته: ۵
در انتظار بررسی: ۱
غیر قابل انتشار: ۰
مهدی
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۱۷:۰۶ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۰
4
1
نقد درون گفتمانی و برون گفتمانی درست .بنده هم معتقدم کسی که اصل نظام و انقلاب را قبول دارد بهتر وصادقانه تر و سازنده تر می تواند نظام و وابستگان به نظام را نقد کند اما. باید دید فیلمهای آقای ده نمکی چه تاثیری در برداشتهای مردم از مقوله هائی مثل بسیجی/ حزب الهی/ گزینش /حاجی بازاری و.... دارد. بطور مثال بعضیها که راجع به گزینش برداشتهای منفی دارند با دیدن سکانس مربوط به گزینش چه چیز به ذهنشان خطور می کند . فکر می کنید با شنیدن جمله (آهای ناقلا تو هم کار درست نیستی ) تصورشان از گزینش اصلاح می شود یا منطقا" با شنیدن جمله (چرا اینگونه عمل می کنی که به مسئول گزینش گفته می شود )حجتی بر افکار منفی خود برعلیه گزینش پیدا می کنند.یا بادیدن سکانسی که اخراجی ها ورق پاسور و مشروب الکی را در آتش می اندازند چه ذهنیتی برای مخاطب رقم می خورد. واقعا" در جبهه آدمهائی مثل اخراجی ها بودند که با خود ورق پاسور و مشروبات الکلی بیاورند. یا با نشان دادن دغل کاری ها و ظاهر فریبی های حاجی گرینوف خواستیم چی به مردم بفهمانیم .خواستیم بفهمانیم اگر یکی مثل حاجی گرینوف هم وجود داشته نباید آن را به دیگران هم تعمیم داد و همه را یک جور دید .و یا اینکه با نشان دادن این تیپ شخصیتی مخاطب را در برداشت خود از دغل کار بودن هر شخصی با این تیپ جری تر بکنیم . و......حواسمان باید جمع باشه .به صرف ملاک درون گفتمانی تیشه به ریشه خودمان نزنیم . ضمن اینکه معتقدم در ساخت این فیلمهافقط از نام آقای ده نمکی استفاده شده و لا غیر
پاسخ ها
اقبال
| IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF |
۱۷:۰۶ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۰
کج فکر کردی . خواستی خودتو خودی نشون بدی بد رول بازی کردی.
تو همین مقاله هست که برای بعضیها زوده این حرفا براشون بفهمن. شما بعضی جیزارو هنوز اعتقاد نداری داداش. هنوز تکنوکرات هستی اخوی نه مومن. احترام به مومن رو با حقوق شهروندی اشتباه گرفتی یا حق
رسا
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۲۲:۵۸ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۰
0
2
تأمل برانگیز بود...
علی باقری
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۰۹:۲۳ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۱
0
0
اتفاقا بر اساس این طرز تفکر که در جبهه ها دزد ها و آدم های ناجور بودند که از افکار آقای ده نمکی تراوش کرده. چندی پیش در هفته ی بیسچ یک تئاتر در اصفهان در چشنواره تئاتر بسیج به صحنه رفت که در خط اول با دشمن سه نفر آدم بودند. یکی یک سرباز دست و پا چلفتی و دیگری سرباز دیگر خالی بند و سومی یک لمپن قاچاق فروش که در خط بودند. در این خط جط مضحکه و سرکشی در زندگی دوسرباز دیگر کاری از دست سرباز لمپن برنمی آمد. اتفاقا این نمایش اول هم شد. کارگردان این نمایش هم اعتقاد داشت در جبهه لمپن ها نیز بوده اند. وقبول نمی کرد که اگه لمپن ها بودند. کارشان لمپنی بود یا جنگ. چرا شما فقط کار لمپنی ا« ها را نشان می دهیو
مهدی
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۱۰:۱۲ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۴
0
0
جناب اقبال . (مومن عزیز)خودی و غیر خودی را بذار کنار فقط به ایراد هائی که گرفتم جواب بده فکر نکن با مارک زدن به دیگران میتوان صورت مسئله را پاک کرد و ذهن ها را از اصل موضوع منحرف ساخت . بنده نمیخواهم از سابقه و اعتقادم صحبت کنم که جنابعالی در خودی یا غیر خودی بودن بنده اظهار نظر کنی .منطقی باش وبه بنده بگو (اگر بینی و بین الله در جبهه بودی) در جبهه که جز شهادت طلبی و ایثار و پاکی چیز دیگری دیده نمی شد آیا شما دست کسی ورق پاسور و مشروب الکلی دیدی . اگر دیدی که هیچ .مسئولیت راست و دروغش با خود شما اگر هم ندیدی یا سن وسالت به جبهه نمی خوره به بنده تکنو کرات بفرما نشان دادن این صحنه که بعدها سانسور شد چه توجیهی دارد .غیر از آنکه بخواهیم گیشه را رونق بدهیم. راستی تکنو کرات را هم برای من معنی کن ممنون میشوم.
نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین