کد خبر: ۱۱۸۱۳۰
تعداد نظرات: ۲۳ نظر
تاریخ انتشار:

ماجرای تلخ رکسانا صابری در مترو !

جام فرهنگی؛ سایت صدای آمریکا مقاله رکسانا صابری در روزنامه نیویورک تایمز را منتشر کرد، به نظر می رسد این مقاله را در واکنش به کشتار مدرسه سندی هوک و به طور کلی امنیت مردم آمریکا با وجود دهها میلیون سلاح در این کشور نگاشته باشد.

 

صابری در ابتدا مقاله که نه، بلکه داستان خود نوشته است: دو سال پیش، زمانی که به نیویورک کوچ کردم، از دوستانم پرسیدم کدام محله امن ترین منطقه برای زندگی است. آن ها به من اطمینان دادند: «هر جا که زندگی کنی، هیچ مشکلی نخواهی داشت». اما من به جای شهر فارگو در داکوتای شمالی، منهتن را انتخاب کردم. در نیویورک به یک آپارتمان اسباب کشی کردم. روزها به نگارش کتاب دومم مشغول شدم و بعد هم مشغول مهمانی های شبانه و گاه حتی بعد از نیمه شب هم با مترو به منزل باز می گشتم.

 

او در ادامه به تعریف از اتفاق ناگوار پیش آمده در مترو پرداخته و نوشت: یک روز که عجله داشتم تا به کلاس برسم، درهای قطار «بی» مترو درست پیش از ورود من بسته شد. من هم روی یک صندلی خالی وسط سالن مترو نشستم. «پولت را بده به من، زن هرزه.» من از ترس به خود لرزیدم و سرم را بالا بردم. یک مرد میانسال با قد متوسط بالای سرم ایستاده بود. او دوباره با خشم گفت «پولت را بده به من». حالا دیگر آن قدر به من نزدیک بود که زانوهایش با من مماس شد. دست چپش داخل جیب شلوار گشادش بود. احتمال این که اسلحه در دستش مخفی کرده باشد، کم بود، اما شاید چاقو داشت.

 

صابری ادامه داد: من با دستپاچگی گفتم «من زیاد پول همراهم ندارم». احساس کردم عرق از پشت ستون فقراتم جاری شد. اخم کرد. «چقدر داری؟» گفتم «ده دلار». مرد گفت «بده به من، گرسنه ام». من بی حرکت ماندم. قلبم تند می زد، ذهنم هم مشوش شده بود. اما دلم نمی خواست به این مرد پول بدهم. مسئله پول نبود، اما دلم نمی خواست تسلیم زور شوم. این مرد داشت به من زور می گفت. به هر وسیله ممکن و هر جوری که بود مقاومت می کردم. حالا دیگه به من نزدیک تر شده بود و چیزی توی جیب سمت چپش تکون می خورد.  مردی با کراوات از طرف راست به سمت ما می آمد. چشم های ملتمس من با چشم های او گره خورد. او نگاهش را از من به مردی که به سمتم خم شده بود، دوخت و بعد چانه اش را پایین آورد، سرعتش را زیاد کرد و به راه خود ادامه داد.

 

صابری که بدش نمی آید مصائب پیش آمده در آمریکا بر سرش را هم به زندانی شدن در اوین گره زده و عقده گشائی کند، در ادامه داستان خود می نویسد: مرد بار دیگر با خشم گفت «من تازه از زندان آزاد شده ام، پول ندارم. پولت را بده» دندان هایم قفل شد. خشم بر من غلبه کرد. خشم نسبت به بی عدالتی، هر جا و به هر شکلی. حالا صدایم را بلند کردم و گفتم: «که این طور. خوب من هم زندانی بودم، در ایران».

 

اینکه چطور یاد زندان اوین در میانه ترس و وحشت به فکر صابری خطور کرده و چه تاثیری بر مرد زورگیر داشته بماند، اما به هر حال بهانه ای شده برای تصفیه حساب، او با این هدف، ذهن خوانی هم کرده و ادامه می دهد: چشم هایش گرد شد. تصورش را هم نمی کرد که با کسی طرف شده که در گذشته هم زندانی و هم محکوم بوده است. در اوایل سال ۲۰۰۹، من در زندان اوین در تهران به اتهام دروغین جاسوسی برای سازمان سیا زندانی و به هشت سال زندان محکوم شده بودم. پس از صد روز بازداشت و فراخوان های بین المللی برای رهایی ام، آزاد شدم. در ایران، من تسلیم بازجویان خود شده بودم و به دروغ اعتراف کردم جاسوس هستم و جرات مقاومت در برابر آن ها را نداشتم. اما حالا نمی خواستم تسلیم یک دزد و غارتگر در مترو شوم. خلاصه از دستش خلاص شده و رفتم داخل مترو. دوستان من در نیویورک می گویند من خیلی خوش شانس بودم. آن ها در برابر افرادی از این قبیل هرگز مقاومت نمی کنند. من هم احتمالاً اگر دفعه دیگر اتفاق مشابهی بیفتد، نباید مقاومت کنم. هنوز هم سوار مترو می شوم اما دیگر بعد از نیمه شب مراقب هستم. یک اسپری فلفل هم برای زمانی که مورد آزار و اذیت قرار بگیرم، با خود حمل می کنم. من توانستم از تهران، ترافیک و ماموران منکرات و زندان اوین آن جان سالم به در ببرم. بنابراین در نیویورک هم از پس خود برمی آیم!

 

گفتنی است در مدتی که وی به اتهام سرقت اسناد مجمع تشخیص مصلحت نظام در بازداشت به سر می برد تا وقتی که آزاد شود، غربی ها یکسر ایران را به نقض حقوق بشر و شکنجه وی متهم می کردند. اما مصاحبه وی در خصوص حضورش در اوین و نحوه برخورد ماموران با وی، آب سردی بود بر سر محافل مدعی حقوق بشری، وی در این مصاحبه با هدف تخریب جمهوری اسلامی گفته بود مرا در یک اتاق انفرادی نگهداری می کردند که 9 متر طول و 7 متر عرض داشت یعنی 63 سال، پس از این بود که محافل حقوق بشری در توجیه این سخنان گفتند که وی شکنجه سفید شده است تعریف عجیبی که تنها از عهده این گونه نهادها بر می آید.

 

به گزارش جهان نیوز؛ رکسانا صابری، در مجمع تشخیص مصلحت به عنوان مترجم کار می‌کرده است. رسانه های آمریکایی هم مانند لس آنجلس تایمز و تایمز آنلاین هم در زمان بازداشت وی از دستیابی صابری به اسناد محرمانه در مجمع تشخیص مصلحت نظام! خبر داده بودند و البته رکسانا صابری هم برای نگه داشتن این مدارک عذر خواهی کرد و دادگاه محکومیت او را کاهش داد.

 

اما صابری کیست؟

رکسانا صابری (زاده ۲۶ آوریل ۱۹۷۷ در داکوتای شمالی)؛ خبرنگار ایرانی-آمریکایی است که از پدری ایرانی و مادری ژاپنی زاده شده است. وی در سال ۱۹۹۷ در ایالت داکوتای شمالی کشور آمریکا به عنوان دختر شایسته سال انتخاب شده بود.

 

صابری در ۲۲ بهمن ۱۳۸۷ به اتهام فعالیت بدون کارت خبرنگاری دستگیر شد و در ۱۹ فروردین ۱۳۸۸ اعلام شد که متهم به جاسوسی است و در ۲۹ فروردین ۱۳۸۸ به ۸ سال زندان محکوم شد.

 

در روز دوشنبه 21 اردیبهشت88، یک روز پس از برگزاری دادگاه تجدید نظر، مجازات وی به دو سال حبس تعلیقی کاهش یافت و در همان روز از زندان آزاد گردید. وی در حالی آزاد شد که هرگز برای جرم هایی که در ایران مرتکب شده بود، مجازات نگردید در حالی که ایرانی های بسیاری به بهانه های واهی در زندانهای آمریکا هستند.

 

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

انتشار یافته: ۲۳
در انتظار بررسی: ۱
غیر قابل انتشار: ۱۲
مرضیه
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۳:۵۵ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۴
24
44
چرادراین موارد ایران مقابله به مثل نمی کند؟ اگریک ایرانی به جرم جاسوسی که نه، بلکه اشتباه هم درآمریکا گرفته شود، به این راحتی آزادش می کنند؟! ازچه می ترسیم ازدروغ های همیشگی شان؟!!!!!!
ناشناس
|
United States
|
۱۵:۱۵ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۴
25
32
بدبخت غربزده .
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۷:۴۸ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۴
21
25
خدا شفاش بده
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۲۲:۴۳ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۴
26
30
خداوند منفی داده ها را هم شفا دهد.
شکیلا
|
Iran, Islamic Republic of
|
۲۳:۳۹ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۴
20
17
ضمنا نامزدش یعنی اقای جعفرپناهی هم خوب از مسئله زندانی شدن این خانم استفاده کردوفیلمهای زیرزمینی ساخت
پاسخ ها
سهیلا سادات
| Iran, Islamic Republic of |
۲۳:۳۹ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۴
نامزدی قبادی بود یا پناهی ؟
سهیلا سادات
|
United States
|
۰۱:۰۱ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۵
10
26
همچین راجع به اون مرد کراواتی حرف زد فکر کردم الانه که طرفو از شیشه مترو پرتش کنه بیرون ( نیشخند)

حالا یه سوال ؟ اگه مدارک محرمانه مجمع تشخیص رو من نگه میداشتم عذرخواهی منو می پذیرفتن ؟
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۱:۲۳ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۵
13
25
مملکت مارو باش این همه جوان بیکار داریم اینهمه فارغ التحصیل دانشگاهها توی این کشور هست تو این ملت هشتاد میلیونی یکنفر مترجم نبود که رفتند جاسوسه امریکائی را استخدام کردند بابا اینا چجوری دارند مملکتداری میکنند بیخود نبود که اون یارو کشمیری نفوذ کرده بود تو نخست وزیری پس بااین حساب تو هر اداره ونهادی عدهای به شغل شریف جاسوسی اشتغال دارند یادمه من بدبخت زمان جنگ میخواستم تو یک شرکت حمل ونقل بعنوان باطریساز ماشینهای سنگین مشغول بکار شوم فرم سه صفحه ای بهم دادند که پرکن اسم پدر-مادر-خواهر-برادر-ایا توفامیل کسی داری خارج باشه-منافق باشه-ساواکی باشه-شغل پدر مادر اوقات بیکاری چی میکنی-چهارتا معرف وغیره وغیره که من هم از خیر کار انشرکت گذشتم وبرای اینکه درمقابل سئوالات موضعگیری کرده بودم نزدیک بود کارم به جاهای باریک بکشه حالا تو مجمع تشخیص ....واقعا ادم یاد داستانهای جاسوسی زمان جنگ سرد میافته
داستان نویس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۱:۲۶ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۵
9
35
و مرد دزد بعد از حرفای رکسانا متنبه شد و خودش رو سریعا به کلیسا رساند بعد از اینکه توبه کرد و آدم خوبی شد دوباره رکسانا رو در مترو دید و ازش خاستگاری کرد اونها با هم تفاهم بزرگی داشتند هر دو قربانی بی عدالتی شده بودند
پاسخ ها
خواننده
| Iran, Islamic Republic of |
۰۱:۲۶ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۵
خیلی بامزه بود، ممنون
ناشناس
|
United States
|
۰۱:۵۷ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۵
8
7
در سایتهای مختلف منتشر شد مسول دفتر .... و مسول روابط عمومی جامعه .......(سابق)متهم ردیف دوم پرونده این جاسوسه و همدستش بوده،کسی هم تکذیب نکرد ایا این درست است؟ بویژه اینکه همین شخص از فعالان ستاد جعلی اصولگرایان حامی موسوی بود و تندترین مصاحبه ها را علیه دولت انجام داد/اگر در جستجوگرها سرچ فرمایید موجود است
شکیلا
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۹:۵۹ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۵
3
8
سهیلاسادات عزیزباعرض پوزش از شما وسایر کاربران محترم بعد از ارسال شک کردم گویا شما درست اشاره کردید قبادی نامزد ایشان است
پاسخ ها
سهیلا سادات
| Iran, Islamic Republic of |
۱۹:۵۹ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۵
پیش میاد عزیزم .

خودمم اون بالا سوتی دادم . میخواستم بنویسم نامزدش اشتباها تایپ کردم نامزدی . شرمنده
پرستو
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۰:۴۸ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۶
2
11
هی روزگار... یه بابا ننه خارجی هم نداریم یه کاره ای بشیم تو این مملکت
yoni
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۲:۲۵ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۶
1
29
جالبه!!!!
یه خانمی که در امریکا به دنیا اومده و مادرش ژاپنیه میاد میشه مترجم تشخیص مصلحت نظام!!!!!!
حالا اگه شما بخوای توی نیروی انتظامی استخدام بشی آمار هفت جد و آبادت رو در میارن!!!!!
هر چند زیاد جای تعجب نداره !!! یه کانادایی هم تو بانک مرکزی بود!!! یه خورده دیگه هم بگردیم شاید اسرائیلی هم پیدا بشه!!!!!
پاسخ ها
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۲:۲۵ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۶
گل گفتی ... حرف حساب جواب نداره
لیسانسه بیکار
| Iran, Islamic Republic of |
۱۲:۲۵ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۶
اما خدایش خوش استیله چرا که نه؟!
امیر
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۵:۰۷ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۶
1
10
ترا به خدا این همه نظامی بازنشسته با تحصیلات حد اقل لیسانس از همین مردم و مملکت سی سال امتحان پس داده ازبیکاری دل افسرده توی خونه اینهارو دعوت به پستهای کلیدی کنید
مهرآن
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۸:۱۴ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۶
1
8
ازماست که برماست
پاسخ ها
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۸:۱۴ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۶
ایشون با پادر میانی چه کسانی ازاد شدن؟باپادر میانی ول نصر پسر دکتر حسین نصر.
مهرآن
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۸:۲۳ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۶
1
6
شماگفتی،من نمیگم.من نشنیدم،شمابشنو:أزماست که برماست
عباس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۲۰:۰۴ - ۱۳۹۳/۰۲/۲۶
1
3
دم داستان نویسمون گرم
شاهین
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۱:۱۱ - ۱۳۹۳/۰۳/۲۴
1
2
یه دو رگه اجنبی تو تشخیص مصلحت چیکار میکرد
نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین