کد خبر: ۱۰۳۳۲۵
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار:

نقـش اراده‌هــای اجتمــاعی در زمینـه‌سـازی ظهور (۱)

موضوع این نوشتار، بحث از نقش اراده های اجتماعی در تحقق حقیقت عصر ظهور است، این مسئله، به عنوان یک گزاره در مقیاس فلسفه تاریخ مطرح است و اغلب مفروضات آن، کلامی است و باید در علم کلام مورد دقت قرار گیرد.

نسبت اراده بشر با ساخت تاریخ

 

رویکردهای مختلف در فلسفه تاریخ تکامل تاریخ اجتماعی بشر را متفاوت تحلیل می کنند. بعضی از این تحلیل ها ناشی از اعتقاد به جبر مادی است. برای مثال، براساس نظریه ماتریالیزم تاریخی مارکسیست ها تضاد درونی موجود در متن ماده، تکامل ماده را رقم می زند تا آنجا که به حیات اجتماعی منتهی می شود و تکامل اجتماعی انسان چیزی جز تکامل ماده در یک فرآیند جبری تاریخی نیست؛

 

یعنی ماده در یک بستر، پیچیده و پیچیده تر می شود و در نهایت این پیچیدگی در اراده های اجتماعی انسانی ظهور پیدا می کند. آنها مدعی اند در عصر ما قبل ابزار، انسان زندگی اشتراکی داشته و هنگامی که ابزار تولید تغییر می کند، نوع دیگری از رفتار در انسان ها شکل می گیرد و آنها، ملعبه ابزار تولید می شوند و ابزار تولید طبقات اجتماعی را شکل می دهد و همین تضاد طبقاتی، تاریخ را پیش می برد.

 

در ادامه مالکیت دولت شکل می گیرد و در یک فرآیند جبری دوره ای که از آن با عنوان جامعه موعود یا کمون ثانوی نام می برند، فرا می رسد.

 

در این نگاه، انسان واجد یک فطرت و دارای مطالبه فطری نیست بلکه تابع اقتضائات و شرایط و تابع پیچیده تر شدن ماده و روابط تولیدی است. او در هر مرحله ای به طبقات مختلفی وابسته می شود و در مسیر جبری تاریخ اجتماعی، پیش می رود. حتی همه ظرفیت کسانی که از آنها به عنوان نابغه یاد می کنند تابع تکامل ماده و روابط اجتماعی است؛

 

به عبارت دیگر روابط اجتماعی در عرصه نوابغ، فیلسوفان، هنرمندان و … نیز ظهور پیدا می کند. به این ترتیب در این نگاه، جبر تاریخی بر اراده انسان حاکم فرض می شود و پایگاه این جبر نیز به ماده و تکامل جبری ماده مستند می شود.

 

براساس نگاهی دیگر، دنیا تجلی عالم غیب و نوعی جبر الهی بر جهان حاکم است و انسان، فاقد اختیار است و تنها جریان اراده الهی بر عالم حکومت می کند. اگر نظریه استقلال ماده کنار گذاشته شود و نظام آفرینش براساس نظریه تجلی غیب در شهود هم تحلیل شود، باز ممکن است برخی معتقد شوند که نوعی جبر بر تکامل حیات اجتماعی انسان حاکم است.

 

این جبر همان جبر الهی است که باعث ظهور و تجلی اسماء الهی می شود، یعنی هر اسمی از اسماء الهی دولتی دارد و این عالم، مظهر آن اسماء است؛ به عبارت دیگر دولت اسماء است که در عالم شکل می گیرد و به این ترتیب، تحولات تاریخی به ظهور اسماء مستند می شود. در این صورت، ممکن است نقش اراده های انسانی در تکامل و تحولات تاریخی نادیده گرفته شود.

 

در نگرش و نظریه تکامل تاریخ اجتماعی انسان که مبتنی بر معارف قرآن و اهل بیت (علیهم السلام) شکل می گیرد، اصل آفرینش مستند به فعل خدای متعال و مخلوق اوست و تکامل آفرینش نیز به ربوبیت خدای متعال مستند می شود؛ «رَبُّنَا الّذِی اعطَی کُلَّ شَیءٍ خَلقَهُ ثُمَّ هَدَی».

 

تکامل، مستند به خود دستگاه آفرینش نیست،بلکه خارج از دستگاه آفرینش رقم می خورد. اراده محوری در تکامل عالم، اراده حضرت حق و ربوبیت اوست و هیچ چیزی در مقابل اراده الهی تاب مقاومت ندارد و قادر نیست مسیر کلی عالم را تغییر دهد؛ لذا اراده های انسانی، اراده اصلی در تکامل تاریخ نیستند و نمی توانند مسیر حرکت عالم را به سوی قرب الهی مسدود کنند یا انحرافی اساسی در عوالم ایجاد کنند.

 

اما از سوی دیگر جبر مطلق هم بر این مسیر حاکم نیست. این نگاه، با آن که تکامل اجتماعی انسان را به اراده ربوبی مستند می داند، معتقد است که اراده های انسانی نیز تاثیرگذارند و مجبور محض نیستند.

 

اراده های انسانی علاوه بر این که در قالب اراده های فردی اعمال می شوند، شکل اجتماعی نیز به خود می گیرند و با یکدیگر همسو و همراه می شوند؛ از همراهی این اراده ها، همدلی، همفکری و همکاری پدید می آید. به این ترتیب جامعه شکل می گیرد و اراده های اجتماعی تحقق می یابد.

 

بر آیند اراده های اجتماعی انسان که به ایجاد جامعه منجر می شود، در حرکت تاریخ نقش دارد. از همین جاست که اراده های انسانی صبغه حق و باطل پیدا می کنند؛ به این ترتیب مسیر جامعه هایی، حق است و مسیر برخی دیگر، باطل. یعنی جریان استکبار هم به یک جریان اجتماعی و تاریخی تبدیل شده است.

 

 

محور نظام اراده های تاریخی

 

براساس اندیشه الهی باید برای همین اراده های انسانی که در تحولات تاریخی نقش دارد، یک نظام تاریخی تعریف کرد. در این تحلیل، اراده هایی که در شکل گیری جامعه بشری، در تحولات اجتماعی و در مسیر تاریخ ایفای نقش می کنند، اراده هایی موازی و هم عرض نیستند. هم در جبهه حق و هم در جبهه باطل یک نظام اراده شکل می گیرد که اراده های متفاوت در آن نظام ها نقش و جایگاه خاص خود را دارند و سطح دخالت آن ها در تحولات، سطح یکسانی نیست.

 

برخی از اراده ها، اراده های محوری در تحول تاریخ هستند؛ این اراده ها در جریان حق، محور پرستش تاریخی و محور بندگی و توحید هستند؛ همچنان که حضرت امام صادق(علیه السلام) فرمودند: «بنا عُرِفَ ا… و بنا عُبِدَا… نحن الادِلّاءُعلی ا… و لولانا ما عُبِدَا…». اراده اولیای الهی بر محور اراده نبی اکرم (صلی ا… علیه و آله) و اهل بیت ایشان (صلوات ا… علیهم اجمعین)، محور اصلی اراده های انسانی است و اراده های انسانی را در مسیر تکامل پرستش و مسیر تقرب مدیریت و راهبری می کنند.

 

انبیای اولوالعزم که محور حرکت تاریخ و سرحلقه های تکامل ادیان و ظهور غیب در عالم انسانی هستند، بر محور نبی اکرم (صلی ا… علیه و آله) حرکت می کنند. طبق روایات، میثاق نبوت نبی اکرم (صلی ا… علیه و آله) و ولایت اهل بیت (علیهم السلام)، از انبیای الهی پیشتر از دیگران گرفته شده است؛

 

حضرت امام باقر (علیه السلام) فرمودند: «اِنّمَا سُمِّی اولوالعَزمِ اولِی العَزم انه (لِانّهُ) عَهِدَ اِلیهِم فِی مُحَمّدٍ و الاوصِیاءِ مِن بعدِهِ (ع) و المَهدی (ع) و سیرتَه و اجمعَ عَزمهُم عَلَی ان ذلکَ کذلکَ والِاقرارُ بِه»؛ پیامبران اولوالعزم را به این لقب نامیده اند زیرا خداوند با آنها نسبت به حضرت محمد (صلی ا… علیه و آله) و ائمه (علیهم السلام) و حضرت مهدی (علیه السلام) و روش آنها عهد بسته است، این پیامبران آن را پذیرفتند و معتقد شدند و به مقامشان اقرار کردند.

 

پس، این حقیقت در وجودشان قرار یافته است. به همین دلیل است که انبیاء می توانند مستقر امر الهی در عالم باشند. ائمه معصومین (علیهم‌السلام) «مستقرین فی امر ا…» هستند و انبیای الهی هم مستقر در ولایت معصوم (علیه السلام) لذا محور تکامل تاریخ هستند.

 

برای مثال، امتی که ذیل رسالت موسی کلیم ا… (علی نبینا و علی آله و علیه السلام) حرکت می کنند و با این پیامبر محشور می شوند، اگر به او مومن باشند بی شک به نبی اکرم (صلی ا… علیه و آله) و امیرالمومنین (علیه السلام) هم مومن هستند. «حب علی ایمان و بغضه کفر» مومنان امت های گذشته، محب و متولی اند؛ به همین دلیل در قیامت با آن که ذیل نبی خود می آیند اما جزو امت و جامعه نبی اکرم (صلی ا… علیه و آله) نیز قرار می گیرند.

 

به این ترتیب افراد، ذیل یک امت خاص و آن امت در ذیل یک امت جامع تاریخی قرار می گیرند. حتی در آن امت خاص هم اراده ها یکسان نیست؛ برخی ، والیان اجتماعی و برخی ها نیز متولی به آنها هستند، اما در هر صورت یک نظام اراده اجتماعی شکل می گیرد.این نظام اراده های اجتماعی که براساس سرپرستی و پذیرش آن سرپرستی عمل می کند، در مسیر حرکت تاریخی حضور دارد و نقش ایفا می کند.

 

در دستگاه باطل نیز اراده هایی که خوی استکباری دارند با یکدیگر هم جهت می شوند و یک جامعه تاریخی باطل را ایجاد می کنند. این اراده های باطل نیز بر محور ولایت تاریخی و اجتماعی اولیای طاغوت شکل می گیرد.

 

البته در نهایت، اراده های اجتماعی حق با امداد الهی به غلبه مطلق می رسد و عصر ظهور، رجعت و دوره قیامت و مراحل بعدی عالم اتفاق می افتد؛ یعنی امداد جبهه باطل به گونه ای نیست که جبهه حق را امحا کند، بلکه امداد جبهه حق، غلبه تام و تمام تاریخی جریان حق را رقم می زند.

حجت الاسلام والمسلمين سيدمحمدمهدي ميرباقري، رئيس فرهنگستان علوم اسلامي قم

 

 

 

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۱
حسین سوری
|
Iran, Islamic Republic of
|
۲۱:۲۰ - ۱۳۹۱/۰۷/۱۱
0
0
باید همه با هم برای ظهور منجی عالم بشریت

دعا کنیم ...

منتظران ظهور :

http://www.alisahele.blogsky.com
نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین