کد خبر: ۹۸۵۲
تاریخ انتشار:

انقلاب اسلامى و كارآمدى سياست نه شرقى و نه غربى

محمدرحيم عيوضى
در اين نوشتار، نويسنده در پى آن است تا با توجه به تحول همه جانبه‏اى كه انقلاب اسلامى به رهبرى امام خمينى (ره) در دنيا به وجود آورده و اين باور را در اذهان جهانيان ايجاد كرده كه اسلام به عنوان يك مكتب آسمانى مى‏تواند مهم‏ترين تحولات جهانى را رقم بزند، سياست نه شرقى و نه غربى را تحليل و بررسى نمايد.

چكيده
در اين نوشتار، نويسنده در پى آن است تا با توجه به تحول همه جانبه‏اى كه انقلاب اسلامى به رهبرى امام خمينى (ره) در دنيا به وجود آورده و اين باور را در اذهان جهانيان ايجاد كرده كه اسلام به عنوان يك مكتب آسمانى مى‏تواند مهم‏ترين تحولات جهانى را رقم بزند، سياست نه شرقى و نه غربى را تحليل و بررسى نمايد و موضع‏گيرى‏هاى متعدد اين سياست را در قانون اساسى بازگو كرده و عملكرد آن را در مواجهه با ناملايمات بين‏المللى و سياست خارجى بسنجد.

در قسمتى از اين نوشتار آمده است كه: قرآن مجيد خطاب به پيامبر(ص) مى‏گويد: «به مردم بگو، من پيام‏آور و فرستاده خدا به سوى شما هستم» يعنى در واقع قانونى آوردم كه تعلق به همه مردم دارد؛ نه فقط مسلمان‏ها و مردم يك ناحيه خاص، اين موضوع نشان دهنده آن است كه در اين نوع سياست، تنها ملاك برترى ملت‏ها و افراد بر يكديگر، تقواى الهى است و اصول مبانى چنين سياست خارجى بر پايه آيات و احكام قرآنى است كه بر محورهاى روابط با اهل كتاب و روابط با غير اهل كتاب، و نكاتى از اين قبيل استوار مى‏باشد.

نويسنده در قسمتى از نوشتار، از ناملايمات بين‏المللى كه گريبانگير انقلاب اسلامى ايران است، صحبت مى‏كند و چنين بيان مى‏دارد كه ما با تبعيت از سياست نه شرقى و نه غربى، مرزهاى خود را در تمام جنبه‏هاى فرهنگى، اقتصادى، سياسى، اجتماعى و هنرى گشوده‏ايم و چه بسا كه امام(ره)، استفاده از اصل دعوت را، اولين اصل در سياست خارجى مطرح كرده‏اند.

در پايان، مؤلف مقاله به اين نتيجه دست يافته كه از سياست نه شرقى و نه غربى، سياستى مستقل و در ابعاد داخلى و خارجى، به دور از هرگونه محدوديت است.

مقدمه
تحول همه جانبه‏اى كه انقلاب اسلامى به رهبرى امام خمينى(ره) در دنيا به وجود آورد، اين باور را در اذهان جهانيان ايجاد كرد كه اسلام به عنوان يك مكتب آسمانى مى‏تواند مهم‏ترين تحولات جهانى را رقم زده و براى پرسش‏هاى عصر جديد و مديريت جوامع، نسخه‏هاى شفابخشى را ارائه نمايد كه نتيجه تأثير افكار جاودانه انديشه‏هاى سياسى و دينى و نيز عملكرد اين تأثيرات در دوران كوتاه عمر مباركشان در بعد از انقلاب، به صورت عملى بسيار كوتاه، اما درخشان و با ارزش بود.

اثرات عميق انديشه‏هاى امام تنها در بعد نظرى و فكرى، مهمور نگرديده بلكه؛ در بعد عملى حتى مؤثرتر هم بوده است و توانسته معادلات موجود در نظام بين‏الملل را دگرگون ساخته و اعمال و رفتار و روابط موجود اين سيستم‏هاى بين‏المللى و مقتضيات حاكم بر نظام بين‏الملل را به چالش كشاند.

امام (ره) توانسته جسارت و شهادت انتقاد كردن در برابر قدرت‏ها را به ديگر رهبران جهان و ديگر كشورها انتقال دهد و عملكرد نظام بين‏المللى را زير سؤال برند. سياست نه شرقى و نه غربى يكى از اصولى است كه سياست خارجى جمهورى اسلامى ايران بر آن تأكيد دارد. در اين مقام سعى خواهد شد در تبيين عِلَّى شعار نه شرقى نه غربى، به مثابه اصل اساسى حيات انقلاب اسلامى، مطالعاتى انجام پذيرد و حاصل آن در قالب فرضيه «شعار نه شرقى و نه غربى، استراتژى كلان سياست خارجى جمهورى اسلامى است كه موانع و مشكلات و فرصت‏هاى عديده‏اى را در پيشگاه ملت مسلمان ايران قرار داده است.»

سياست خارجى از ديدگاه اسلام و اصول و مبانى آن از منظر قرآن در اسلام؛ نوعى از سياست كه در چارچوب يك سياست جهانى مبتنى بر رسالت جهانى است، تبيين مى‏گردد. اسلام معتقد است بايد يك حكومت واحد جهانى تحت بيرق اسلام به وجود آيد. بايد توجه داشت كه اين اسلام در جزيرة‏العرب بر پيامبر عرضه شد و براى معرفى آن به ساير بلاد، نياز به زمان و روش‏هاى مختلف معرفى بود امروزه نيز اسلام جهانى نشده است لذا كشورهاى اسلامى بايد براى اداره كشورشان و اشاعه اسلام از شيوه و سياست‏هايى استفاده كنند كه از آن به سياست خارجى اسلامى تعبير مى‏شود.

سياست خارجى اسلامى عبارت است از مجموعه خط مشى‏ها، تدابير، روش‏ها و انتخاب مواضعى كه دولت اسلامى در برخورد با ساير كشورهاى جهانى در چارچوب اهداف كلى اسلام و احكام اسلامى در جهت اشاعه فرهنگ و قانون غنى اسلامى و رسيدگى به امور مسلمين اعمال مى‏گردد.

در اين رابطه در سوره اعراف آيه 158 خطاب به پيامبر قرآن مى‏فرمايد:

قل يا ايها الناس انى رسول الله اليكم جميعا.

يعنى بگو اى مردم، من پيام‏آور و فرستاده خدا به سوى همه شما هستم.

در واقع من قانونى آوردم كه تعلق به همه مردم دارد، نه فقط به مسلمان‏ها و مردم جزيرة‏العرب، قانونى كه حقوق همه ملت‏ها، رنگ‏ها، نژادها و قوم‏ها را به يكسان رعايت مى‏كنند و تنها ملاك برترى ملت‏ها و افراد بر يكديگر تقواى الهى است. اصول و مبانى چنين سياست خارجى برپايه آيات و احكام قرآنى بر چند محور كلى قابل تقسيم است:

1 ـ روابط با اهل كتاب

2 ـ روابط با غير اهل كتاب

3 ـ شوراى كلى، پيرامون روابط خارجى

4 ـ جنگ و صلح در اسلام

در زمينه روابط مؤمنان با اهل كتاب، مى‏توان موارد زير را از مضامين آيات الهى استخراج كرد:(2)

1 ـ اهل كتاب نيز مانند خود مؤمنان از دو گروه مؤمن و فاسق تشكيل شده‏اند. (سوره آل عمران ـ آيه 11)

2 ـ تجويز ايجاد رابطه صحيح و منطقى با اهل كتاب مؤمن و صالح (سوره آل عمران ـ آيه 113 و 114)

در بخش ديگر قرآن در برقرارى ارتباط با ديگر كشورها و در احتراز از اينكه از دوستى با بيگانگان غيرمسلمان افراط كنيم؛ توصيه مى‏كند كه نبايد در ابراز عواطف و دوستى و ارتباط با بيگانگان چنان افراط كنند كه حتى حاضر شوند، آنان را سرپرست امور خود قرارداده و كارهاى خود را به دست آنان بسپارند.

3 ـ توصيه برخورد ملايم با عموم اهل كتاب مؤمن و صالح (سوره آل عمران ـ آيه 114 و 113)

4 ـ توجه به اينكه اهل كتاب هرگز از تلاش در راه قبولاندن آراى خود به مسلمانان دست بردار نيستند. (سوره بقره ـ آيه 12)

نتيجه اينكه هرگونه استراتژى سياست خارجى انقلاب اسلامى در قالب نظام جمهورى اسلامى، بايد در چارچوب اين اصول تنظيم و هدايت شود. سياست نه شرقى نه غربى، صدور انقلاب اسلامى فقط مصالح دينى و منافع ملى و... در جمهورى اسلامى ايران مبتنى بر اصولى است مانند:

1 ـ شناسايى اعتبارى سرزمين جغرافيايى و دولت‏ها تا رسيدن به تشكيل حكومت واحد جهانى

2 ـ اصل دعوت

3 ـ اصل حفظ دارالاسلام (ام القرى)

4 ـ اصل نهى از ولايت كفار (نفى سبيل)

5 ـ اصل جهاد

انقلاب اسلامى و ناملايمات بين ‏المللى
انقلاب اسلامى ايران پيش از پيروزى و پس از پيروزى، درگير سلسله‏اى از مشكلات و موانع اساسى قرارداشته كه ريشه اصلى آن سلطه و نفوذ بيگانگان بر پيكره ساخت قدرت سياسى و تقويت استبداد داخلى بود. يكى از دستاوردهاى مهم انقلاب اسلامى، طرح شعارهايى بود كه به نفى سلطه بيگانگان منجر مى‏شد.

پس از پيروزى انقلاب اسلامى، انزواگرايى جاى خود را به انزواستيزى داد و بر سياست نه شرقى و نه غربى تأكيد شد. البته برداشت نادرستى كه برخى از اين اصل دارند اين است كه، باتوجه به اينكه بر نظام بين‏الملل كفر حاكم است و بسيارى از كشورها، بخصوص كشورهاى پيشرفته صنعتى كه ميانه خوبى با دين ندارند، بهتر است هيچ‏گونه رابطه‏اى با آنها نداشته باشيم و مرزهايمان را بر تمام جنبه‏هاى فرهنگى، اقتصادى، سياسى و اجتماعى آنان ببنديم؛ در حالى كه حضرت امام با استفاده از اصل دعوت كه به عنوان اولين اصل در سياست خارجى اسلام، مطرح كرده است كه باحضورى بسيار فعال و گسترده در تمام زمينه‏ها، با تمامى كشورها، رابطه مسالمت آميز (نه گرگ و ميش) برقراركنيم (بجز رژيم صهيونيستى و كشورهايى كه مفهوم رابطه متقابل عادلانه را درك نمى‏كنند) و با تقويت جنبه‏هاى مختلف سياسى، اجتماعى، فرهنگى و حتى اقتصادى، با استفاده از مبانى اسلامى بتوانيم جامعيت و برتر بودن دين اسلام و قوانين سعادت آفرين آن را به جهانيان بشناسانيم. چگونه انقلاب اسلامى مى‏توانست هم شعار صدور انقلاب را دنبال كند و هم قطع رابطه با جهان داشته باشد. اسلام با چه وسيله‏اى مى‏توانست انقلاب را صادر نمايد يا اينكه چگونه مى‏توان با برقرارى رابطه حتى با كشورهاى غيرمسلمان و لائيك، بتدريج در ميدان عمل، مى‏توان مصلحت اسلام را كه جهانى شدن آن است مورد توجه قرار داد تا منافع ملى كشورمان به عنوان ام القرى تأمين شود.

انقلاب اسلامى، با طرح مجدد قرآن و سنت منادى وحدت اسلامى براى ساختن زندگى بشر در جهان اسلام است. بنابرگفته امام راحل جمهورى اسلامى ايران مايل است براساس حفظ وحدت و حمايت از منافع كشورها و ملتهاى اسلامى آنان را در مشكلات يارى نمايد و در بروز حوادث تحميلى، سياسى، نظامى از ناحيه استكبار جهانى، با قدرت و نفوذ خود، آنها را رفع نموده و در جهت كنترل و نفس سلطه سياسى شرق و غرب برنامه‏هاى دقيق و قوى ارائه دهد. (3)

حال چگونه اين پيام به گوش مسلمانان و جهانيان مى‏رسيد؟ و چه تدبيرى لازم بود انديشيده شود؟

پاسخ عبارت است از صدور انقلاب، زيرا؛ انقلابى كه برپايه مايه‏هاى فكرى ـ فرهنگى نضج گرفته و رشد يافته، به جهت احساس رسالت انقلابى و وظيفه شرعى و انسانى كه براى خود مى‏بيند براى نشر و ترويج انديشه‏هاى خود اقدام خواهد نمود و اين مفهوم، يعنى؛ صدور انقلاب. صدور افكار و انديشه‏هايى كه انقلاب اسلامى براساس آنها و براى آنها صورت گرفته است، كسب استقلال و آزادى با تكيه بر اسلام مى‏باشد بنابراين معاندان، صدور انقلاب را به معناى فتح سرزمينى معرفى كردند و هدف از آن را ـ كه دعوت به اسلام بود ـ به صورت وارونه جلوه دادند. از گفته‏هاى امام خمينى (س) در اين مورد است كه «ما يك ملتى بوديم كه تحت فشار ابرقدرت‏ها قرار داشتيم و الان از تحت فشار آنها بيرون آمديم و داريم به پيش مى‏رويم و اين اعتلاى ملت است. اعتلا به اين نيست كه شكم ما سير باشد، اعتلا به اين است كه ما مسلمان را و مكتبمان را به پيش ببريم و ما بحمدا... داريم مكتب را پيش مى‏بريم و مكتبمان را گسترش خواهيم داد به همه ممالك اسلامى، بلكه در همه جا كه مستضعفين هستند و ما رو به اعتلا هستيم و مى‏خواهيم بشر را رو به اعتلا ببريم.»(4)

«مقصد اين است كه اسلام، احكام اسلام، احكام جهانگير اسلام زنده بشود و پياده بشود و همه در رفاه باشند و همه آزاد باشند، همه مستقل باشند.» (5)

ما كه مى‏گوييم اسلام را مى‏خواهيم صادر كنيم، معنايش اين نيست كه ما سوارطياره بشويم و بريزيم به ممالك ديگر يك همچو چيزى نه ما گفتيم و نه ما مى‏توانيم. اما آنكه ما مى‏توانيم اين است كه مى‏توانيم به وسيله دستگاه‏هايى كه داريم، بوسيله همين صدا و سيما، به وسيله مطبوعات، به وسيله گروه‏هايى كه به خارج مى‏روند، اسلام را آن طورى كه هست معرفى كنيم. اگر آن طورى كه هست معرفى بشود، مورد قبول همه خواهد بود.(6)

مطالعه دقيق اصول مرتبط با سياست خارجى، ما را به اين مطلب رهنمود مى‏كند كه جهت‏گيرى قانون اساسى، به سوى برقرارى توسعه و تحكيم روابط با بازيگران بين‏الملل و به خصوص با كشورهاى اسلامى و جهان سوم مى‏باشد و هرگز در اين سند صحبتى از قطع يا تقليل ارتباط به جز مواردى كه با اصول دينى تعارض دارد، به ميان نيامده است و در اصل يكصد و سى و دوم قانون اساسى تصريح گرديده است روابط صلح‏آميز با دولت‏هاى غير محارب؛ نه فقط كشورهاى مسلمان يا همسايه.(7)

سياست نه شرقى و نه غربى، مختص به كشورهايى است كه خارج از اصول مندرج در بندهاى قانون اساسى جمهورى اسلامى، استقلال و تماميت ارضى را مورد تهاجم قرار داده است. از جمله مى‏توان به استراتژى تهاجمى آمريكا در رويارويى با انقلاب اسلامى از ابتداى پيروزى تاكنون اشاره داشت. تأسيس جمهورى اسلامى و روند رو به پيشرفت انقلاب و عدم توانايى آمريكا در تضعيف امام خمينى(ره) كه به معناى جدى بودن خطر از دست دادن ايران و منابع نفتى‏اش بود، در اتخاذ نوع اقدامات و لحن موضع‏گيرى‏هاى آمريكائى‏ها تأثير بسيارى گذاشت ـ در اسناد لانه جاسوسى آمريكا در تهران مى‏خوانيم: ما چيزى كه با آن (امام) خمينى را تهديد كنيم نداريم، مخصوصا در سياست خاورميانه (امام) خمينى نيرويى خواهد شد كه ما ناچاريم آن را به حساب آوريم.(8) از اين رو صف‏آرايى در مقابل ايران انقلابى و به چالش طلبيدن آن، به مرور شفاف‏تر مى‏گشت. در تاريخ 19/1/1359 آمريكا به صورت يك جانبه اقدام به قطع رابطه سياسى با ايران ـ متحد استراتژيك سابق ـ كرد.

امام خمينى(ره) كه دلسوز استقلال و آزادى ملت بود به فاصله يك روز در پيامى اظهار كردند: ملت شريف ايران، خبر قطع رابطه ايران و آمريكا را دريافت كردم.

اگر كارتر در عمر خود يك كار كرده باشد كه بتوان گفت، به خير و صلاح مظلوم، همين قطع رابطه است. رابطه يك ملت به پا خواسته براى رهايى از چنگال چپاولگران بين‏المللى با يك چپاولگر عالم‏خوار، هميشه به ضرر ملت مظلوم و به نفع چپاولگر است. ما اين قطع رابطه را به فال نيك مى‏گيريم، چون كه دليلى بر قطع اميد دولت آمريكا از ايران است. ملت رزمنده ايران اين طليعه پيروزى نهايى را كه ابر قدرت سفاكى را وادار به قطع رابطه، يعنى خاتمه دادن به چپاولگرى‏ها كرده، اگر جشن بگيرد حق دارد.(9)

اين پيام شكست سختى براى آمريكا بود، چرا كه آنان مى‏پنداشتند؛ كه بدين طريق «تحقير» و «ترس» را همچون هميشه به ملت و دولت ايران تحميل مى‏كنند اما آنچه يافتند چيزى جز «افتخار» و «شجاعت» نبود. عصبانيت اين غول ديوانه، قدرت تعقل و محاسبه‏گرى را از او ستاند و او را از سنجش هزينه و فايده در برنامه‏هايش در قبال ايران عاجز نمود. در اين مرحله آمريكا براى آخرين بار به نيروهاى ضد انقلاب داخلى فرصت داد تا از طريق يك كودتا بتوانند بر انقلاب اسلامى غالب آيند. اين كودتا كه توسط آخرين نخست وزير شاه، «شاپور بختيار» طراحى گرديده بود، قرار بود از «پايگاه نوژه» اقدامات آن هماهنگ و اجرا گردد ليكن با هوشيارى نيروهاى امنيتى و سپاه با شكست مواجه شد و اميد آمريكا از نتيجه‏بخشى چنين فعاليت‏هايى سلب شد و به اين ترتيب ديدگاه نظاميان آمريكا براى مقابله با ايران غالب گرديد و حمله نظامى توسط عراق، همسايه هميشه مزاحم ايران آغاز شد. كادر رهبرى عراق از ماهها قبل با مراوداتى كه با مقامات آمريكايى داشتند، آمادگى كافى را براى چنين اقدامى كسب كرده و توانسته بودند مقام نمايندگى آمريكا براى مقابله با ايران را احراز نمايند.

شوروى نيز در چارچوب سياست خارجى خود همواره سياست‏هاى سلطه‏طلبى در ايران را دنبال نموده است، به طورى كه در يك صد ساله اخير تحولات سياسى كشور ايران، سدى محكم در برابر جنبش‏هاى مردمى، دينى ايجاد كرده و پس از انقلاب، تا فروپاشى نظام سياسى اين كشور، اين سياست ادامه داشته است.

به عنوان مثال، در جنگ ايران ـ عراق به موازات اقدامات بلوك غرب، ابرقدرت شرق نيز مى‏كوشيد، از وضعيت جنگ، سود جويد. شوروى‏ها از يك طرف با تقويت ارتش عراق، به ويژه نيروى هوايى آن و ارسال هواپيماهاى ميگ 25 به عراق، نيروى هوايى عراق را قادر ساختند بالاتر از سقف برد پدافند هوايى ايران، پرواز كرده و به سادگى در آسمان تهران حضور يابد. از سويى پس از مخالفت با خواسته روس‏ها مبنى بر عدم حمايت از مجاهدين افغانى و عدم مصالحه ايران بر سرنوشت افغانستان، شوروى‏ها علاوه بر عدم مساعدت در جلوگيرى از جنگ شهرها ـ كه عراق با شدت دنبال مى‏كرد ـ در يك حركت مشكوك، ليبى را وادار كردند تا كارشناسان نظامى خود را پس از خرابكارى در سيستم هدايت موشك‏هاى زمين به زمين اسكاد و موشك‏هاى زمين به هواى سام 2، از ايران خارج كند. با خرابكارى؟! در موشك‏هاى اسكاد، عملاً قدرت مقابله به مثل ايران از بين مى‏رفت و نيروى خودى نمى‏توانست در قبال بمباران تهران، به بغداد حمله موشكى كند. مضافاً اينكه، با خرابكارى در موشك‏هاى ضد هوايى سام2، پدافند هوايى تهران تضعيف شد و متقابلاً، قدرت عمل ميگ‏هاى 25 عراق افزايش يافت.

بنابراين نتيجه چنين اقدامات سلطه‏گرانه شرق و غرب در مصالح ملى ايران، باعث حفظ استقلال و تماميت ارضى كشور با طرح شعار نه شرقى، نه غربى در انقلاب اسلامى مى‏شد. نتيجه چنين رويكردى در عمل، مواردى از اين قبيل بوده است:

قطع رابطه با آمريكا، كمك به جنبش‏هاى رهايى‏بخش، ارتباط جدى‏تر و نزديك‏تر با جهان اسلام، عدم وابستگى مطلق به هيچ يك از قدرت‏هاى بزرگ، ضديت با صهيونيسم بين‏الملل، همدردى و حمايت از مردم فلسطين و ...

امام خمينى(ره) در تحليل شعار نه شرقى، نه غربى، روابطى را مردود دانسته كه موجب سلطه شود. ايشان مى‏فرمايند:

«اگر روابط تجارى با كفار موجب ترس بر حوزه اسلام شود، ترك اين روابط بر تمام مسلمانان واجب است.»(10)

امام(ره) در تحريرالوسيله مى‏فرمايند:

«اگر روابط سياسى كه بين دولت‏هاى اسلامى و دول بيگانه بسته مى‏شود و بر قرار مى‏گردد موجب تسلط كفار بر نفوس و بلاد و اموال مسلمانان شود يا باعث اسارت سياسى اينها مى‏گردد، برقرارى روابط حرام است و پيمان‏هايى كه بسته مى‏شود، باطل است و بر همه مسلمين واجب است كه زمامداران را راهنمايى كنند و وادارشان نمايند بر ترك روابط سياسى اينچنين هر چند به وسيله مبارزه منفى باشد.»(11)

از سويى امام در برداشتى عميق‏تر گوشه‏نشينى و سياست انعزال را خلاف عقل و شرع معرفى نموده ضمن تأكيد بر رابطه با همه دولت‏ها و به جز چند كشور محدود آن هم به دلايل كاملاً منطقى، بستن مرزها به روى كشورها و قطع روابط ديپلماتيك با آنها را به معناى فنا و هلاكت و مدفون شدن كشور تلقى مى‏كند و طراحان سياست انزوا را مورد انتقاد قرار داده مى‏فرمايند:

«اين معنا كه گاهى اهل غرض و جهان آن را بيان مى‏كنند يا نمى‏فهمند يا غرضى دارند زيرا تا انسان، جاهل يا مخالف با اصل نظام نباشد، نمى‏تواند بگويد كه يك نظام بايد از دنيا منعزل باشد ما با هيچ ملتى بد نيستيم ما به حسب طبع اوليه مى‏خواهيم با همه دولت‏ها دوست باشيم، مى‏خواهيم كه روابط حسنه با احترام متقابل نسبت به همه داشته باشيم و اگر چنانچه ما احتياج به يك چيز داشته باشيم و آنها احتياج به يك چيز داشته باشند، تبادل كنيم مگر اين كه دولت‏هايى باشند كه با ما خلاف رفتار كنند.»(12)

قانون اساسى و سياست نه شرقى نه غربى
در قانون اساسى اصول و بندهايى است كه به تشريح سياست نه شرقى و نه غربى انقلاب اسلامى يعنى؛ نفى سلطه پرداخته است. در اصل دوم بند «ج» قانون اساسى سخنى از نفى هرگونه ستمگرى، ستم‏كشى، سلطه‏گرى، سلطه‏پذيرى و استقلال سياسى، اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى كشور به ميان آمده است.

در اصل سوم بند 16 نسبت به تنظيم سياست خارجى كشور بر اساس معيارهاى اسلام، تعهدى برادرانه نسبت به همه مسلمانان جهان و حمايت بى‏دريغ از مسلمانان عالم اعلام موضع شده است.

اصل يازدهم قانون اساسى مى‏گويد: به حكم آيه كريمه «ان هذه امتكم امة واحدة و انا ربكم فاعبدون» دولت جمهورى اسلامى ايران موظف است، سياست كلى خود را بر پايه ائتلاف و اتحاد ملل اسلامى قرار دهد و كوشش و پى‏گيرى به عمل آورد تا وحدت سياسى، اقتصادى و فرهنگى جهان اسلامى را تحقق بخشد.

در اصل چهاردهم نيز مى‏گويد: به حكم آيه شريفه «لا ينهكم‏ا... عن‏الذين لم يقاتلوكم فى‏الدين و لم يخرجوكم فى دياركم امن تبسروهم و تقسطوهم اليهم»، دولت جمهورى اسلامى ايران و مسلمانان موظفند نسبت به افراد غير مسلمان با اخلاق حسنه و قسط و عدل اسلامى عمل نمايند و حقوق انسانى آنان را رعايت كنند. اين اصل در حق كسانى اعتبار دارد كه بر ضد اسلام و جمهورى اسلامى ايران توطئه و اقدام نكنند. در همين رابطه به طور مشروح‏تر در اصل يكصد و پنجاه و دوم آمده است: سياست خارجى سلطه‏جويى و سلطه‏پذيرى، حفظ استقلال همه جانبه و تماميت ارضى كشور، دفاع از حقوق همه مسلمانان و عدم تعهد در برابر قدرت‏هاى سلطه‏گر و روابط صلح‏آميز با دولت‏هاى غير محارب. در اصل يكصد و پنجاه و سوم نيز در راستاى سياست خارجى جمهورى اسلامى، هرگونه قراردادى كه موجب سلطه بيگانه بر منابع طبيعى، اقتصادى، فرهنگى، ارتش و ديگر شئون كشور گردد، ممنوع است. اصل يكصد و پنجاه و چهارم جمهورى اسلامى ايران، سعادت انسان در كل جامعه بشرى را آرمان خود مى‏داند. استقلال و آزادى و حكومت حق و عدل را حق همه مردم جهان مى‏داند، بنابراين ضمن خوددارى كامل از هرگونه دخالت در امور داخلى كشورهاى ديگر، از مبارزه حق‏طلبانه مستضعفان در برابر مستكبران در هر نقطه از جهان حمايت كند.(13)

از آنجا كه سياست خارجى هر كشورى به عنوان نمايى بيرونى نظام سياسى حاكم بر آن مى‏باشد لذا همه فصل دهم قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران در تبيين سياست خارجى جمهورى اسلامى تدوين شده است.

مصلحت در سياست نه شرقى و نه غربى
جمهورى اسلامى ايران، ثمره انقلاب اسلامى ملت ايران بر پايه تأمين منافع ملى و عزت و سربلندى ايران و مصالح اسلام قرار دارد. امام خمينى(ره) نيز بر اصولى تأكيد داشتند كه در دراز مدت منافع ملى و مصالح اسلام هر دو را تأمين مى‏كرد مثلاً خود اتكايى در تمام زمينه‏ها، عدم وابستگى به شرق و غرب، نفى سلطه‏پذيرى و سلطه‏گرى، هم زيستى مسالمت‏آميز و روابط توأم با احترام متقابل، يكى از بزرگترين آموزه‏هاى امام خمينى(ره) به ملت ايران و مسلمانان جهان، درس عزت‏طلبى است و در نظر داشتن عزت در سياست خارجى به اين معناست كه در تصميم‏گيريهاى بين‏المللى به گونه‏اى مصلحت سنجى شود كه عزت كشور و اسلام خدشه‏دار نشده و آن تصميم منتهى به ذلت مسلمين نگردد.(14)

لذا در نظر داشتن عزت كشور و مسلمانان و رعايت اصل نه شرقى و نه غربى و حفظ استقلال كشور، هيچ كدام نبايد مجوزى براى غافل شدن از منافع كشور باشد و بايد يك ظرافت‏هاى خاصى را به كار برد و برنامه‏ريزى استراتژيك انجام داد و با در نظر گرفتن مصالح اهم و مهم، همه اهداف را تأمين كرد.

مصالح كشور كه حفظ و تداوم انقلاب اسلامى را در عرصه‏ى جهانى تأمين مى‏نمايد، جز در سايه‏ى مصلحت اهم كه حفظ شعار نه شرقى، نه غربى و صدور انقلاب مى‏باشد، ميسر نخواهد بود. در راستاى تقويت هر چه بيشتر رابطه تعاملى بين مصالح نظام و حفظ شعار اساسى نفى سلطه هدايت سياست خارجى جمهورى اسلامى به سوى تقويت اقدامات ذيل پيشنهاد مى‏گردد.

... وحدت بين مستضعفان جهان بر پايه ائتلاف و اتحاد ملت‏هاى اسلامى.

«اگر وحدت كلمه اسلامى بود و اگر دولت‏ها و ملت‏هاى اسلام به هم پيوسته بودند معنا نداشت كه قريب يك ميليارد جمعيت مسلمين، زيردست قدرت‏ها باشند اگر اين قدرت به قدرت بزرگ الهى منظم شود هيچ قدرتى بر آنها غلبه نخواهد كرد»(15)

امام سلطه بيگانگان را نتيجه تفرقه و جدايى بين مسلمانان و سران كشورهاى اسلامى مى‏داند.

خنثى كردن توطئه دشمنان
مصلحت جمهورى اسلامى در راستاى تقويت روابط با ديگر كشورها، به مثابه اهداف و اصول آرمانى انقلاب و اسلام است. امام(ره) مى‏فرمايد:

«ابر قدرت‏ها و آمريكا خيال مى‏كردند كه ايران به واسطه انقلابى كه كرده است و مى‏خواهد استقلال و آزادى را كه يك مسأله تازه و بر خلاف رويه همه حكومت‏هاست به دست بياورد، به ناچار منزوى خواهد شد. وقتى كه منزوى شد، زندگى نمى‏تواند بكند ديديد كه نشد و ايران روابطش با خارجى‏ها زيادتر گرديد، حالا به اين مطلب افتادند كه ما چكار داريم به دولتها اينها همه ظالم هستند و كذا و ما بايد با ملت‏ها روابط داشته باشيم كه اين هم نقشه تازه و مسأله بسيار خطرناك و شيطنت دقيقى است. ما بايد همان‏گونه كه در زمان صدر اسلام پيامبر، سفير به اطراف مى‏فرستاد كه روابط درست كند، عمل كنيم و نمى‏توانيم بنشينيم و بگوييم كه با دولت‏ها چه كارى داريم اين بر خلاف عقل و شرع است و ما بايد با همه روابط داشته باشيم، منتها چند استثنا دارد كه الان هم با آنها رابطه نداريم.»(16)

تأكيد بر مصلحت اهم در سياست خارجى
چارچوب سياست خارجى جمهورى اسلامى بر اساس حفظ آزادى، استقلال و حفظ مصالح و منافع اسلام و مسلمين است و امام نيز با قاطعيت تمام حفظ مصالح ـ منافع مردم را از وظايف غير قابل انكار خويش تلقى نمود.

امام(ره) در پاسخ به سؤالى هدف از حكومت را اين‏گونه تشريح مى‏نمايد:

«حكومت آينده هيچ تعهدى جز در برابر ملت و حفظ منافع و مصالح آنها ندارد.»(17)

بنابراين اهم مصلحت در انقلاب اسلامى اولاً: مصلحت اسلام است، بعد مصلحت مردم يا منافع ملى؛ البته بايد اذعان داشت كه مصلحت اسلامى در واقع مصلحت مردم است چرا كه؛ براى سعادت و كاميابى مردم برنامه دارد، صلاح اسلام مصالح و منافع براى سعادت بشر است.

نتيجه ‏گيرى
مسئله صدور انقلاب اسلامى، پس از شعار نه شرقى و نه غربى، پايه اصلى سياست خارجى حكومت اسلامى ايران به شمار مى‏آيد كه توسط امام(ره) ترسيم شده است، اين شعار، چنان نفوذى بر كل نظام جمهورى اسلامى دارد كه اگر آن از سيستم حكومتى حذف شود، ماهيت انقلاب اسلامى مسير ديگرى غير از استراتژى ايدئولوژيك خط امام(ره) مى‏باشد. واقعيت اين است كه شعار نه شرقى و نه غربى بر سياست خارجى قدرتهاى بزرگى چون آمريكا و شوروى تأثير گذاشت مقصود از ايدئولوژى نه شرقى و نه غربى عدم پذيرش سلطه ديگران مى‏باشد كه به منزله شعار اساسى در ايدئولوژى سياست خارجى جمهورى اسلامى ايران در آمد. ملت اسلامى ايران در عمل نيز تأييد كرد كه سلطه بيگانه را نمى‏پذيرد و از استقلال خويش سرباز نخواهد زد. بايد توجه داشت حفظ استقلال ملى و دينى كه اساس برنامه‏هاى سياست خارجى ايران مى‏باشد جز در سايه شعار نه شرقى، نه غربى كه جنبه سلبى دارد و شعار صدور انقلاب كه جنبه‏ى ايجابى دارد ميسر نخواهد بود. بر اين اساس امام مى‏فرمايد:

«من اكنون به ملت‏هاى شريف و ستمديده و به ملت عزيز ايران توصيه مى‏كنم كه از اين راه مستقيم الهى كه نه شرقى ملحد و نه به غرب ستمگر وابسته است، بلكه بصيرتى است كه خداوند بر آنها نصيب فرموده است محكم و استوار و متعهد و پايدار و پاينده باشند.»(18)

انقلاب اسلامى ايران براى دوام و بقاى خود بايد از شعار نه شرقى و نه غربى تأثير پذيرد تا موضوعيت خويش را حفظ نمايد. بايد با تأسى به آن ريشه اعتقادى اصيل اسلامى و مبانى فكرى، نظامى و سياست اسلامى خود را حفظ كند، چرا كه حفظ استقلال ملى و منافع ارضى كشور از هرگونه دخالت بيگانه، خدمت به ايران اسلامى، مستقل در عرصه داخلى و خارجى، نپذيرفتن سلطه بيگانه، استحكام روابط جمهورى اسلامى با دولتهايى كه قصد دخالت در امور داخلى ايران را ندارند، استقرار وحدت اسلامى بين كشورهاى اسلامى و گسترش روابط با كشورهاى همسايه اسلامى و دفاع از حقوق مسلمانان جز در سايه اين شعار استراتژيك ميسر نخواهد بود.

از سويى تقويت عملى و كاربردى شعار صدور انقلاب كه بر پايه اصل عدم مداخله در امور داخلى كشورهاست بر تقويت شعار نه شرقى و نه غربى كمك خواهد نمود.



پى‏نوشت‏ها:

--------------------------------------------------------------------------------

1. عضو هيئت علمى دانشگاه بين‏المللى امام خمينى(ره)

2. گواهى، عبدالرحيم، مجله سياست خارجى، سال يازدهم، ش 2، تابستان 1376

3. فرياد برائت ، (پيام حضرت امام خمينى (س) به حجاج بيت الله الحرام، مرداد 1366) سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، چاپ هشتم، 1370، ص 39

4. صدور انقلاب از ديدگاه امام خمينى (س)، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى (س). چاپ سوم، 1376، ص 26

5. همان، ص 31

6. همان، صص 61 ـ 60

7. يزدانى، عنايت‏الله، «انزواگرايى يا انزواگريزى»، مجله سياست خارجى، سال سيزدهم ، ش 2، تابستان 1378، ص 363

8. دفتر سياسى سپاه پاسداران انقلاب اسلامى، گذرى بر دو سال جنگ(به مناسبت دومين سالگرد جنگ تحميلى) ص 202

9. شوراى نويسندگان و شوراى توليد با اهتمام قاسم كريمى، تاريخ انقلاب براى كودكان و نوجوانان(كتاب 5)، نشر تاريخ و فرهنگ چاپ اول، 1378، ص 15

10. صحيفه نور، جلد 10، ص 352

11. همان، ص 31

12. صحيفه نور، ج 10، ص 352

13. گواهى، عبدالرحيم، مجله سياست خارجى، سال يازدهم، ش 2، تابستان 1376 ، صص 562 ـ 561

14 . تقوى، سيد محمدناصر، «مصلحت در سياست خارجى»، مجله سياست خارجى، سال دوازدهم، ش 3، پائيز، 1377، ص 589

15. صحيفه نور، ج 6، ص 49

16. صحيفه نور، ج 19، ص 73

17. صحيفه نور، ج 4، ص 177

18. صحيفه نور، ج 15، ص 127

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین