کد خبر: ۹۵۵۴
تاریخ انتشار:
توسط وزارت خارجه كشورمان مطرح شد

پایان بوش

دكتر رشید جعفرپور
دكترین (آموزه) واژه‌ای است كه در مورد تبیین سیاست‌های راهبردی یك سیاستمدار برجسته به كار برده می‌شود. ریاست جمهوری‌های آمریكا برای نشان دادن ماهیت كلی سیاست‌های اجرایی و اعمالی خود معمولا دكترین‌هایی را اتخاذ كرده‌اند. این دكترین‌ها معمولا با مشورت و همراهی تیم مشاور و همكاران عالی انتخاب می‌شود و در نهایت در طی دوره‌های حاكمیت‌شان به مرحله اجرا گذاشته می‌شود. در تاریخ سیاست خارجی آمریكا دكترین‌های متعددی مطرح شده‌اند از جمله دكترین آیزنهاور، دكترین نیكسون، دكترین كارتر و ... هركدام از این دكترین‌ها با توجه به شرایط حاكم بر جهان و وضعیت داخلی كشور آمریكا اتخاذ شده‌اند. همچنین این آموزه‌ها می‌توانند تأثیرات زیادی بر جهان و آمریكا داشته باشند و اثرات نامطلوب و بعضا مطلوبی داشته‌اند. دكترین‌های اتخاذ شده توسط رییس جمهوری‌های آمریكا گاهی آغازگر جنگ و خونریزی‌ و گاهی هم ختم كننده جنگ و برقرار كننده صلح نسبی بوده‌اند.

معمولا دكترین‌هایی كه از طرف احزاب جمهوری‌خواه اتخاذ شده‌اند ماهیت نظامی داشته‌اند و دكترین‌های احزاب دمكرات ماهیت غیرنظامی داشته و به سمت صلح گرایش داشته‌اند. اما آنچه كه در چند ساله اخیر در مورد سیاست خارجی آمریكا با عنوان «دكترین بوش» شاهدیم. اوج ماهیت نظامی و تجاوزگری آن است.

دكترین بوش
جرج دبلیو بوش، رییس جمهور سابق آمریكا كه از حزب جمهوری‌خواه آمریكا بود، دكترینی را برگزید كه ماهیت آن كاملا نظامی بود. او كه بعد از كلینتون دمكرات به قدرت رسید با توجه به توفیق نسبی آمریكا در عرصه اقتصادی، سیاست خارجی آمریكا را به سمت چالش با جهان اسلام به خصوص خاورمیانه به پیش برد. با توجه به سیاست‌های اقتصادی كلینتون اقتصاد آمریكا رشد و توسعه پیدا كرد و شاخص‌های اقتصادی آمریكا بعد از كلینتون به سمت بهبود و رشد بود. اما با شكل‌گیری حملات علیه ساختمان‌های تجارت جهانی در 11 سپتامبر در آمریكا، باعث شد كه سیاست تهاجمی برای مقابله با تروریسم در رأس اهداف سیاسی آمریكا قرار گیرد. در حقیقت واقعه 11 سپتامبر بهانه‌ای بود در دست دولتمردان آمریكا، كه جهت‌گیری سیاست خارجی را به سمتی بكشانند كه دكترین بوش را با عنوان «مبارزه با تروریسم» ‌شكل دهد. بر این اساس، مبارزه با تروریسم، محوری‌ترین بحث دكترین بوش در 8 سال ریاست جمهوری قرار گرفت.

نمودهای دكترین بوش

آنچه كه در این چند ساله ریاست جمهوری بوش قابل مشاهده است، این مسأله است كه این آموزه كور آمریكا و جهان را دو جنگ بزرگ در خاورمیانه درگیر ساخت. همچنین بر این اساس دو جنگ مهم «حمله به عراق» به بهانه داشتن سلاح هسته‌ای، « حمله به افغانستان» به بهانه عملیات تروریستی گروه طالبان و «تشدید سیاست‌ها علیه انرژی هسته‌ای در ایران»، «تشدید اتهامات به گروه‌های چهادی در لبنان و فلسطین» و... در دستور كار سیاستمداران آمریكا قرار گرفت. گرچه سیاست اعلامی آمریكا در زمینه مسائل مطرح شده «مبارزه با تروریسم» و «گسترش دموكراسی» ‌بود اما آنچه از اهداف اصل و پشت پرده آمریكا بود، قطعا می‌توان از نا امن كردن خاورمیانه، مبارزه با اسلام‌گرایی (بر اساس نظریه جنگ تمدن‌ها)، دست یافتن به منابع خاورمیانه، ایجاد پایگاه مناسب برای آمریكا در منطقه، مشروع كردن حضور آمریكا در منطقه و كشاندن كانون بحران از اسراییل به كشورهای دیگر منطقه نام برد. اگرچه آمریكا برای دستیابی به این اهداف تلاش‌ها و هزینه‌های زیادی كرد اما تحولات منطقه نشان از آن دارد كه چندان به اهداف خودشان نرسیدند. راهپیمایی‌ها و مخالفت مردم منطقه گواه آشكاری بر نفرت و عدم رضایت مردم منطقه از حضور آمریكاییان است. اقدام خبرنگار عراقی در پرتاب كفش علیه بوش در عراق و حمایت قشرهای مختلف مردم در سراسر جهان از این عمل نمادین كه از آن به انتفاضه الخداء تعبیر كرده‌اند، بیانگر كینه و نفرت عمومی مردم نسبت به بوش و سیاست‌های جنگ طلبانه او دارد.

نتایج دكترین بوش:

اندیشمندان مختلف نتایج متعددی در مورد دكترین بوش مطرح كرده‌اند.

1ـ تشدید بحران امنیتی جهان و منطقه خاورمیانه، اتخاذ سیاست‌های جنگ طلبانه بوش هم هزینه نظامی آمریكا را افزایش داده است و اینكه بحران‌های منطقه‌ای فراوانی به خصوص در خاورمیانه (عراق، افغانستان، فلسطین، لبنان و...) به وجود آورده است.

2ـ تشدید نفرت عمومی علیه آمریكا:
سیاست‌های بوش باعث شد كه نفرت عمومی جهان نسبت به آمریكا تشدید یافت و بسیاری از مردم جهان در راهپیمایی‌ها و رسانه‌ها نفرت خودشان را به مرحله نمایش در آوردند.

3ـ‌ كشته شدن هزاران انسان بی‌گناه:
سیاست‌های بوش در راه انداختن چندین چنگ پرهزینه باعث شد كه هزاران انسان بی‌گناه در خاورمیانه به هیچ دلیلی كشته شوند و هزاران خانه ویران شد و هزاران نفر آواره شدند. بسیاری از ساختارهای اقتصادی و صنعتی كشورها تخریب شد.

4ـ بحران اقتصادی:
اثرات جنگ‌هایی كه در خاورمیانه شكل گرفت، در حوزه اقتصادی جهان را به بحران كشید. به اوج رسیدن قیمت نفت و اثرات تورمی آن بر كشورهای مختلف جهان باعث شد كه بخش زیادی از جهان از این پدیده متضرر شوند.

5ـ امنیتی شدن جهان:
تشدید توسعه طلبی‌ها و جنگ طلبی‌های آمریكا باعث شد كه بسیاری از كشورها و مناطق جهان به سمت سیاست‌های امنیتی و نظامی پیش روند و خودشان را در مقابل مسائل امنیتی تقویت كنند.

6ـ بی‌اعتبار شدن نهادهای بین‌المللی:
اتخاذ سیاست‌های جنگ طلبانه و تحریم‌ها علیه ایران و صدور قطعنامه‌ها علیه ایران از طرف شورای امنیت و آژانس هسته‌ای با نفوذ آمریكا حاكی از آن است كه این نهادها هستند.

در مجموع می‌توان گفت كه آمریكا به طور خاص و جهان به طور عام، از سیاست‌های جنگ طلبانه بوش بسیار متضرر شده و با بحران مواجه شده است. نتیجه‌ این سیاست‌ها بود كه خود مردم آمریكا نیز به این نتیجه رسیدند كه ادامه این سیاست‌ها به نفع آمریكا نیست و به سمت اوباما تمایل نشان دادند. بوش كه دوره‌اش به سر رسید اكنون اگر یك بازبینی بر پرونده هشت ساله‌اش كند قطعا نقطه روشنی نخواهد یافت و پرونده‌ای پر بار از جنایت، قتل، كشتار و تحریم و... است. و انسان را به یاد جمله‌ای معروف از فیدل كاسترو می‌اندازد كه می‌گفت: « من در چهره این مرد،‌چهره یك ابله را می‌بینیم».

منبع: مرکز اسناد انقلاب اسلامی

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین