کد خبر: ۷۶۴۹
تاریخ انتشار:
اا سپتامبر هند

تحلیلی کوتاه بر عملیات تروریستی بمبئی

مهدی حقیقت خواه
در پی حمله ی چند فرد مسلح به بمبئی 42 کشته و مجروح بر جای ماند . ساعت 23 چهارشنبه 21 نوامبر (6 آذر) این خبر بر روی خروجی خبر گزاری ها قرار گرفت .
ماجرا از آن جایی شروع شد که عده‌ای تروریست مسلح با قایق به بمبئی آمده و پس از خروج از قایق ها ، درست به سمت هتل تاج محل ، در شرق بمبئی ، جای گاه نخبه های بین المللی یعنی سیاست مداران ، میلیونر ها و ستاره گان جهانی رفته ، آن جا را به رگبار بستند .. دقایقی بعد ، همین بلا بر سر هتل پنج ستاره ی « اوبروی » که در چند صد متری غرب هتل تاج محل قرار دارد ، نیز ایست گاه راه آهن بمبئی در شمال و البته یک کنیسه ی یهودیان هندی ( فرقه ی شاباد ) آمد . افراد مهاجم ، مسلح به سلاح های مختلف نظیر کلاشینکف ، انواع نارنجک و دیگر مواد منفجره بودند که نه تنها کلان شهر بمبئی بل که سراسر هند را در وحشت فرو بردند .

بمبئی غرب مشرق زمین است . شهری که بورس و بالیوود را در خود جای داده و مرکز مالی میلیاردرها و به عبارتی کارخانه‌ی خیال پردازی آن هاست . همان طور که نیویورک ، همین نقش را برای ایالات متحده بازی می کند .

بمبئی که در زبان محلی به آن "بمبای" می گویند ، به زودی با جمعیت 14 میلیونی خود به دومین متروپل جهان پس از توکیو تبدیل می شود . این شهر نماد کامل نمایش فقر و غناست . تمام تلاش مسئولین هندی برای نمایش هندی مدرن در بمبئی – در شرایطی که میزان زیادی از مردم آن در فقر کامل به سر می برند – در 60 ساعت و پس از بر جای گذاشتن نزدیک به 195 کشته و 295 زخمی ، به خاکستری از یأس و ترس و ناامنی تبدیل شد .

ساعاتی پس از این حمله ی تروریستی ، ای میلی به خبرگزاری ها و روزنامه های معتبر جهانی رسید که در آن گروهی به نام مجاهدین دکن ، مسئولیت اجرای این حمله را بر عهده گرفته بودند . ظاهراً این گروه نام خود را از فلات قاره ی دکن در جنوب هند گرفته که ایالت ماهاراشترا که بمبئی مرکز آن است ، در آن واقع شده .

البته همان شب یکی از تروریست های سنگر گرفته در هتل اوبروی با تلویزیون هند مصاحبه ای انجام داد و درخواست آزادی فوری همه ی زندانیان اسلام‌گرای در هند را اعلام کرد . او خود را زاهداله معرفی کرد و به زبان پنجابی و گویش پاکستانی صحبت می کرد .

و مشکل از همین جا آغاز شد . شبکه های خارجی و دولت های غربی در اقدامی هم آهنگ ، در اولین ساعات انجام این عملیات تروریستی ، نوک پیکان حملات خود را به طرف اسلام گرایان و به طور مشخص لشکر طیبه گرفتند و اعلام کردند که این حمله در جواب حملات تندروهای هندو به مساجد و اماکن اسکان مسلمانان در هند رخ داده است . لشکر طیبه ، گروهی اسلام گرای تندروست که البته از سوی سیستم اطلاعات پاکستان نیز حمایت می شود . واشنگتن ‌پست ، به‌نقل از «کارشناسان ضد تروریست» آمریکایی نوشت مهاجمان در خارج آموزش دیده و حمایت شده‌اند. این روزنامه ، پرتیراژترین روزنامه ایالات متحده آمریکا از قول بروس رایدل ، کارشناس سابق سیا و شورای امنیت ملّی و مؤلف کتابی درباره ی القاعده ، افزود: " این گام بزرگ و هولناکی در جهاد جهانی است. هیچ گروه بومی هندی چنین توانمندی ندارد... " راجر کرسی، کارشناس ضد تروریست کاخ سفید در دولت‌های کلینتون و بوش ، گفت: " این یک عملیات پیش پا افتاده نیست ؛ این گروه از آموزش و حمایت متخصصان حرفه‌ای تروریسم برخوردار هستند." روزنامه نیویورک تایمز، دوّمین روزنامه پرتیراژ آمریکا هم کار را ساده‌تر کرد و بدون هیچ مدرک و دلیلی «اعضای اقلیت مسلمان هند» را عامل این فاجعه خواند. روزنامه انگلیسی گاردین مهاجمان را هندی خواند و ظن خود را متوجه گروه ناشناخته‌ای به‌نام مجاهدان دکن و چند گروه دیگر کرد که تصادفاً همه مسلمان‌اند . علت ، ارسال ایمیل‌هایی به مطبوعات با امضای این گروه بود . مانموهان سینگ ، نخست وزیر هند نیز در مصاحبه ای گفت : " روشن است که این گروه تروریستی به خارج از مرزها مربوط می شود " . و همه می دانستند که منظور آقای نخست وزیر از خارج ، هم آن پاکستان است . اما این حملات زمانی رخ داد که محمود قریشی ، وزیر امور خارجه ی پاکستان به هند رفته بود و با هم تای هندی خود سرگرم تدوین طرح همکاری های اقتصادی و امنیتی با دهلی نو بود . پس به نوعی دست داشتن لشکر طیبه در این حادثه به قصد خدشه دار کردن روابط هند و پاکستان – مشخصاً بر سر مسائل مربوط به منطقه ی کشمیر – منتفی است.

از سوی دیگر شیوه های این کشتار ، برخلاف بقیه ی کشتارها در هندوستان بود . خون سردی مهاجمین – به اعتراف شاهدان عینی – نشان از هم آهنگی زیاد در پی آموزش های حرفه ای آن ها بود . حجم بالای لجستیک و هدف گرفتن خارجی ها مشابه حملات 11 سپتامبر ، بمب گذاری های لندن ، مادرید و ... است .

البته نکته ی قابل اذعان در مورد حمله ی تروریست ها به مرکز تجمع یهودیان در بمبئی این نکته است که " آیا حمله به کنیسه ی فرقه کلیمی «شاباد» در بمبئی ، زمانی که خاخام سابق بروکلین نیویورک و همسر و فرزندانش در آنجا بودند ، تصادفی است ؟ آیا مهاجمان ، اگر «ضد یهود» بودند ، نباید کنیسه ی بزرگ یهودیان بمبئی ، کنیسه الیاهو با 150 سال قدمت ، را اشغال کنند و سکنه ی آن را به گروگان گیرند ؟ مگر کنیسه ی مهم و تاریخی الیاهو ، مهم‌ترین کنیسه ی یهودیان بمبئی ، در نزدیکی بندر آپولو و هتل تاج محل (نزدیک به موزه پرنس ولز) واقع نیست ؟ چرا باید ساختمان کوچک و گمنام فرقه ی کم‌شمار «شاباد» اشغال می‌شد که در مکانی دورتر از مرکز عملیات (هتل تاج محل و بندر آپولو) واقع بود و حتی یافتن آن دشوار ؟

«شاباد» فرقه‌ای است از کلیمیان حسیدیم . حسیدیم گرایشی ارتدکس و اصالت‌گرا در کلیمیان است که خود را مؤمن و متقی می‌دانند و به این دلیل این نام را برگزیده‌اند . «حسید» به معنی «متقی» است و «حسیدیم» به معنی «متقین» . «شاباد» فرقه‌ای است 250 ساله که در شهر لوباویچ ، شهری کوچک در روسیه تزاری، پدید آمد و به این دلیل «شاباد لوباویچ» نامیده شد. امروزه ، این فرقه به عنوان بزرگ‌ ترین فرقه ی «یهودیت ارتدکس» شناخته می‌شود و حدود دویست هزار نفر پیرو دارد. نام این فرقه از ترکیب سه واژه عبری «حُکمه» Chochmah (حکمت)، بینَه Binah (درک ، فهم) ، دَعَت Da'at (دانش ، معرفت) پدید آمده . در واقع ، باید نام این فرقه را «حَبَد» تلفظ کرد . «فرقه ی شاباد» شامل کلیمیانی مؤمن و پرهیزکار است که نه تنها با «یهودیت سیاسی» میانه‌ای ندارند بلکه صهیونیسم مذهبی و سیاسی را نمی‌پذیرند . آنان اصلاً دولت اسرائیل را به رسمیت نمی‌شناسند .

در سال‌های اخیر، سران فرقه شاباد به همکاری با دولت روسیه و پوتین تمایل نشان داده‌اند و این امر نگرانی‌هایی را در سران صهیونیسم و اسرائیل برانگیخته است .

سیاست دولت پوتین ، همانند روسیه تزاری که کلیمیان قرائی را در مقابل یهودیت خاخامی تقویت می‌کرد ، تقویت شاباد در مقابل یهودیان صهیونیست است . در راستای این سیاست ، پوتین در سال 2003 به مندل پیوزنر ، خاخام فرقه ی شاباد ، مدال طلا اعطا کرد و در سال 2005 مانع ورود خاخام بزرگ یهودیان روسیه ، پیناس گلداسمیت ، به روسیه ، در پی سفر او به اسرائیل ، شد و به جای او برل لازار ، خاخام فرقه ی شاباد ، را در مقام خاخام بزرگ روسیه جای داد . رسانه‌های صهیونیستی این اقدام پوتین را استالینیستی خواندند .

در مجموع و جدا از همه ی تفسیرها و اظهار نظرها ، نکته ی قابل توجه این است که اکنون هندوستان پر جمعیت ، افغانستان در حال جنگ و پاکستان بی ثبات ، به عنوان سه بشکه ی باروت در کنار هم قرار گرفته اند و هر روز آتش کینه و تفرق در بین اینان شعله ور تر می شود . حالا دیگر مقام هند بعد از عراق ، افغانستان و پاکستان به رده ی چهارمین کشور حملات تروریستی خیز ارتقا یافته .

اکنون سوال اساسی این است :
چه کسی بیش ترین سود را از این همه ناامنی و بی ثباتی و رواج تروریسم و نقض حقوق بشر می برد!

منبع: سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین