همانطور كه پيشبيني ميشد پيام رئيسجمهور ايران به اوباما با انتقاد شماري از شخصيتهاي سياسي داخل كشور مواجه شد. اظهارنظرهاي موافقان و مخالفان نامهي رئيسجمهور محترم به باراك اوباما نشان از حساسيت نخبگان سياسي كشور به روابط جمهوري اسلامي ايران و ايالات متحده آمريكا دارد.
امروز كه با ارتقاي جايگاه و اعتبار جمهوري اسلامي در مناسبات بين المللي و منطقهاي به عنوان مركز اسلام و تشيع و پيشرفتهاي علمي و توسعه اقتصادي و سياسي ايران به يكي از بزرگترين چالشهاي سياست خارجي آمريكا و غرب تبديل شده است، ديپلماسي هوشمندانه و معطوف به منافع بلند مدت كشور با دقت بيشتري دنبال ميشود.
سياست راهبردی ايران در روابط خارجي توجه تماميت ارضي و استقلال كشورها و گفتگو بر مبناي احترام متقابل ميباشد و بارها از سوي مسؤولان كشور اعلام شده كه با در نظر داشتن اصول فوق، حاضر به گفتگوي بدون پيش شرط با تمام كشورها به جز رژيم صهيونيستي ميباشند.
با روي كار آمدن دولت مكتبي نهم و زنده شدن شعارهاي اصيل اسلامي و انقلابي در كشور، ديپلماسي فعال و تهاجمي مبتني بر اصول و اخلاق اسلامي سرلوحهي كار دستگاه سياست خارجي كشور قرار گرفت.
توجه به ارزشهای انسانی كه برگرفته از مضامین متعالی بشری آیین اسلام است نقطه قوت سياست خارجي ايران ميباشد و عنصر فرهنگ در روابط ايران با ساير كشورها نقش اساسي دارد كه نشأت گرفته از فرهنگ برجسته و تمدن كهن و ريشهدار ایرانی در طول تاریخ و تأثیر آن در تمدن بشری و اسلامی است.
با توجه به رسالت ما براي گسترش جهاني فرهنگ تشيع و صدور انقلاب اسلامي، باید از هر فرصتی برای توجه دادن بشر به تعالی و کمال استفاده کرد و به تعبير رئيس جمهور محبوب، اين کار از جنس کار انبیا و مصلحان است و در سطحي بسيار پايينتر، مشابه نامه حضرت پيامبر اعظم(ص) به امپراطوران و طاغوتهاي زمان و يا نامه تاريخي امام خميني(ره) به گورباچف است.
اهمیت پیشگامی رئيسجمهور در ارسال نامه به اوباما، نشاندهنده درک صحیح از این مباني و ایمان و اعتقاد قلبي و عملي دكتر احمدینژاد به آموزههاي دين مبين و بروز اخلاق و عدالت اسلامی در عرصه سياستورزي است. از همين روي است كه اين نامه بر حفظ حقوق انسانها، پرهيز از تحقير ملتها، رفع فقر و تبعيض، تقويت بنيانهاي خانواده و دعوت به حرکت در مسير صلاح و آنچه که پيامبران الهي ترسيم کردهاند، تاکيد کرده است و مصداق صلحطلبي و انساندوستي ايران و ايرانيان است.
جغرافياي سياسي برجستهي ایران در منطقه و توان و ظرفیت بالای کشورمان در حوزههاي مختلف فرهنگي، علمي، سياسي، اقتصادي و نظامي و حسن نیت جمهوری اسلامی در روابط با ساير كشورها و تأكيد بر راهکارهای دیپلماتیک برای حل مسائل مختلف موقعيت ممتازي براي كشورمان پديد آورده است. موضوع انرژي و ترانزيت آن اهميت استراتژيكي براي ايران نزد ديگر كشورها خصوصا آمريكا ايجاد كرده است كه قابل صرفنظر نيست.
واقعيت ديگر در روابط تهران و واشنگتن آن است كه كاخ سفيد امروز به تنهایی نمیتواند با چالشهایي كه در افغانستان و عراق گريبانگير آمريكا شده مقابله كند و بيش از هر زمان ديگر نيازمند تعامل با مهمترین و قدرتمندترین کشور در خاورمیانه است. سردمداران كاخ سفيد در تلاش براي برون رفت از مشكلات فراواني كه در خاورميانه دامنگير آنها شده ناچار به پذيرش نقش موثر جمهوری اسلامی ایران در منطقه ميباشند.
بحث مقابله با تروريسم و افراطگرايي و مواد مخدر از ديگر مشكلات مشترك دو طرف بوده و موضوع فعاليتهاي هستهاي صلحآميز ايران نيز نقطه برخورد ديدگاههاي دو طرف ميباشد و عدم توفيق سياستهاي گذشته، نهايتا انديشمندان آمريكايي را متقاعد به مذاكره مستقيم با ايران نموده است. موضعگيري مشترك پنج وزير خارجه پيشين آمريكا گوياترين و واقع بينانه ترين تحليل در اين رابطه بود كه با اعتراف به اشتباهات گذشته خود معتقدند بهترين راه در قبال ايران «مذاكره» است و در حالي كه آمريكا با دشمناني به مراتب خطرناك تر از ايران گفتگو كرده است به اعتراف نيكلاس برنز، معاون سابق وزیر خارجه آمريكا، اکثر قریب به اتفاق دیپلماتهای آن کشور موافق گفتگو با ایران هستند.
البته تابوي مذاكره با ايران در زمان بوش و جمهوريخواهان براي هر دو كشور شكسته شده بود و طبيعتا سه دوره مذاكره آمريكا با ايران درباره عراق با درخواست مكتوب خانم «كاندوليزا رايس» وزير امور خارجه آمريكا و نيز طرح موضوع بازگشايي دفتر حفاظت منافع در ايران ريشه در به بن بست رسيدن خوي استكباري و قدرتطلبي حكمرانان آمريكا و شكست سياست اقتدارگرايانه بوش در موضوع ايران دارد.
هرچند اين نامه نگاري به لحاظ نداشتن مراودات ديپلماتيك دو كشور امري غيري متعارف است لكن نشاندهنده ديپلماسي فعال ايران و در ادامه سياستهاي بينالمللي جمهوري اسلامي و دولت نهم است و اتهام فرصتسوزي ايران در رقابتهاي ديپلماتيك را برطرف ميسازد. همچنين اين اقدام، ضمن تأثيرگذاري و جلب افكار عمومي دنيا در ترسيم چهرهاي طلحطلب و دوستدار بشريت از ايران، مؤيد تلاش ايران براي ايجاد همگرايي بين كشورها براي مديريت جهان به نفع مصالح انسانها است.
با علم به اين موضوع كه سياست اعلامي اوباما در قبال ايران، استفاده حداكثري از تحريم، پيش از نياز به حمله نظامي بوده است اما وي در جريان مناظره با مك كين اعلام كرده بود كه حاضر است بدون هيچ پيششرطي با احمدينژاد ديدار كند و با اين وصف، ارسال نامه از سوي دكتر احمدينژاد ضمن اين كه با پيشدستي، ابتكار عمل را از طرف مقابل سلب ميكند به عنوان یک سند اخلاقی و سياسي در تاريخ روابط دو كشور ثبت خواهد شد و افكار عمومي جهان را در معرض راستيآزمايي نطقهاي انتخاباتي اوباما درباره شعار «تغيير» قرار خواهد داد.
عليرغم اينكه حزب دموكرات و جمهوريخواه ديدگاه يكساني در برخورد با جمهوري اسلامي دارند اما اقدام دكتر احمدي نژاد يك ابتكار سياسي و در عين حال يك تاكتيك تبليغاتي نيز هست كه نگاه به تغيير و تحولات بوجود آمده داشته و براي آينده روابط دو كشور فضاسازي ميكند.
همچنين با در نظر گرفتن سابقه سي ساله دشمني هيئت حاكمه آمريكا با جمهوري اسلامي ايران، و با توجه به اينكه اوباما از هم اكنون تحت فشار لابيهاي قدرت و كارتلهاي نفتي و تسليحاتي است، اين نامهنگاري ميتواند منجر به تقويت لابي مخالفت با تقابل با ايران شود.
عدهاي معتقدند آقاي احمدينژاد بايد پس از روي كار آمدن و مشخص شدن سياستهاي به وي پيام ميفرستاد، لكن بديهي است وضعيت در آن زمان متفاوت است چرا كه اوباما اكنون منتخب مردم آمريكا است نه رييسجمهور و تا پيش از سوگند رسمي در ژانويه 2009 قدرتي در دست ندارد و بنابراين نبايد تصور شود كه رييسجمهور ايران به رييسجمهور آمريكا پيام تبريك فرستاده است.
با وجود اين كه سیاستهای کلان آمريكا بر اساس استراتژی امنیت ملی آمريكا (که در سال 2002 تدوین شده است) ميباشد وليكن قبل از اعلام مباني و مؤلفههاي سياستهاي راهبردي آمريكا و برنامههاي داخلي و خارجي ايالات متحده در دوران رئيس جمهور جديد، ارسال پيام تبريك به اوباما ميتواند جهتگيري سياست خارجي واشنگتن را پيش از آغاز به كار رسمي اوباما روشن نمايد.
سیاست های غلط واشنگتن در صحنه بین المللی و ناتوانی حكام كاخ سفيد در عرصههاي داخلی و خارجی موجب اقبال مردم آمريكا به اوباما و پیروزی تفکر تغییر در انتخابات آمريكا شد. تشويش و سردرگمي در سیاست خارجي واشنگتن و بحرانهاي اجتماعي و اقتصادي آمريكا موجب شده است تا جامعهي آمريكا و دنيا منتظر تغييرات بنيادي در بهبود وضعيت داخلي آمريكا و مسائل بينالمللي باشند و اين امر بستگي به اوباما، كابينه و مشاوران وي و برنامهريزيهاي آنها دارد.
امروز كه بواسطه سياستهاي آمريكا ظلم و تعدی و غارت و کشتار بر مردم دنيا مستولي گشته و یکجانبهگرایی و سياستهاي ميليتاريستي آمريكا در دوران زمامداري رؤساي جمهور گذشته آمريكا موجب نفرت اهالي خاورميانه از ساكنان كاخ سفيد شده است، جناح پيروز در انتخابات آمريكا باید با برخورد حساب شده، نشان دهند نفرت عمومی مردم منطقه را از آمريكا فهمیدهاند و درصدد اصلاح سیاستهای غلط دولت بوش در لبنان، فلسطین، سوريه و ايران هستند.
البته اوباما در اولين مصاحبه مطبوعاتي خود پس از پيروزي در انتخابات، با تكرار ادعاهاي واهي دولتمردان گذشته دربارهي فعاليتهاي هستهاي ايران نشان داد كه طبق پيشبينيها، تغيير چشمگيري در سياستهاي آمريكا در قبال ايران صورت نخواهد گرفت اما با توجه به احتمال تغيير و يا حداقل تعديل در سياستهاي خارجي ايالات متحده بويژه در منطقه خاورميانه، نامهي دكتر احمدينژاد ميتواند بنياني براي تنشزدايي ميان تهران و واشنگتن و در جهت منافع ملي كشور باشد.
اميدواريم كه اوباما با درس گرفتن از دوران گذشته و كنار گذاشتن تهديدات نظامي عليه ملتها، در مسير فرصتسوزي حركت نكند و جبران خسارتهاي مادي و معنوي وارد شده به آمريكا در دوران بوش و اصلاح سياستهاي مداخلهجويانه كاخ سفيد را در پيش گيرد تا شايد چهره زخمخورده و كريه آمريكا در نزد افكار عمومي جهان ترميم گردد.
و اما اين كه نهايتا اوباما چه برخوردي با نامه دكتر احمدينژاد خواهد داشت و چه مواضعي در پيش خواهد گرفت و آيا خواهد توانست شعارهاي انتخاباتي خود را در عرصه سياست خارجي عملياتي كند موضوعي است كه بزودي روشن خواهد شد و محكي بر توانايي حزب دموكرات در حل مشكلات آمريكا خواهد بود.