کد خبر: ۵۶۷۷۹۳
تاریخ انتشار:
در گفت وگو با حیات عنوان شد

ناگفته های راوی «فرنگیس» از دیدار با مقام معظم رهبری

فرنگیس حیدرپور راوی کتاب «فرنگیس» که چند روز پیش به دیدار مقام معظم رهبری رفته بودند به تعریف خاطراتی از آن روز پرداخت.

ناگفته های راوی «فرنگیس» از دیدار با مقام معظم رهبریبه گزارش بولتن نیوز به نقل از حیات، روایت دلیری‌های رزمنده شجاع و فداکار کشورمان فرنگیس حیدرپور، شیرزن خطه «گیلانغرب» از جمله برش‌های به یادگار مانده فصل مقاومت زنان ایرانی در برابر مهاجمان بعثی عراق است؛ روایتی بکر که در این سال‌ها دهان به دهان چرخیده و حتی به کتاب‌ها و فیلم‌ها راه یافته است. همزمان با تفریظ مقام معظم رهبری بر کتاب «فرنگیس» نوشته مهناز فتاحی پایگاه خبری حیات، گفت و گویی با این شیرزن کرد انجام داده است که در زیر می خوانید:
حیدرپور با اشاره به دیدار با مقام معظم رهبری و تفریظ ایشان بر کتاب «فرنگیس» به بیان خاطره ای پرداخت و به پایگاه خبری حیات گفت: در اوج مشکلات خانوادگی با من تماس گرفتند و اطلاع دادند که قرار است دیداری را با مقام معظم رهبری داشته باشم که از شدت خوشحالی تمام مشکلاتم به فراموشی سپرده شد.
وی تصریح کرد: از شدت هیجان دوست داشتم مسیر 3 ساعته گیلانغرب به کرمانشاه که قرار بود از آنجا به تهران بیایم، 10 دقیقه ای شود و زودتر به زیارت و دیدار رهبر انقلابم نائل شوم. بالاخره با آژانس رفتم و به راننده اصرار کردم که من را به موقع برساند و وقتی راننده دلیل این همه عجله و اضطراب من را جویا شد پاسخ دادم که پس از سال ها قرار است که به دیدار رهبر انقلابم بروم.
به گفته این رزمنده دفاع مقدس، زمانی که توانستم رهبر خود را از نزدیک ملاقات کنم از شدت خوشحالی می لرزیدم و گریه می کردم و از شوق دیدار رهبرم اصلا نمی دانستم که چه کاری باید انجام دهم.
فرنگیس حیدرپور در بخشی از صحبت به خاطره مشهورش در مقابله با عراقی ها، زمان جنگ تحمیلی اشاره کرد و گفت: در سال 59 گورسفید به محاصره دشمن درآمده بود، به قدری سنگدل و بی‌رحم بودند که کشتن اعضای خانواده‌ها، آن هم درمقابل چشم سایر اعضای خانواده‌ها برایشان لذت بخش بود. در چشم به هم زدنی ۸ نفر از اعضای دور و نزدیک خانواده‌ام به دست سربازان عراقی کشته و به شهادت رسیدند و صفی از جنازه‌های آنها در مقابل چشم هایمان تشکیل شده بود که با نهایت غم و اندوه تک تک آنها را به خاک سپردیم.
وی افزود: با همه خشمی که وجودمان را فراگرفته بود چاره‌ای نداشتیم جز اینکه به کوه‌های اطراف «آوزین» پناه ببریم. اما آنجا آذوقه‌ و سرپناه و وسایلی نداشتیم. نزدیکی‌های ۱۰ صبح بود که به همراه پدر و برادرم برای تهیه آذوقه و تجهیزات به روستا بازگشتیم، آرد و روغن و لوازم مورد نیاز را جمع کردیم، من تبر پدرم را هم برداشتم تا در میانه راه برای روشن کردن آتش بتوانیم هیزم بشکنیم.
به گفته این شیرزن کرد، در مسیر چشمم به دو سرباز عراقی افتاد که به سمت ما حمله کردند و در مقابل چشم‌های من و پدرم، برادرم را کشتند. هیچ واهمه ای نداشتم، در یک لحظه که داشتند با هم حرف می‌زدند، تبر را برداشتم و بالا بردم و با ضربه تبر یکی از آنها را کشتم و آن یکی را هم با همه تجهیزات جنگی‌اش به اسارت گرفتم و به رزمنده‌های خودی تحویل دادم.
وی با اشاره به شرایط حال حاضر کشور به جوانان توصیه کرد: هیچ زمانی به حرف های دشمنان گوش ندهید و مثل من در مقابل دشمن بایستید. چه مرد و چه زن باشید باید با دشمن روبرو شوید و مقابله کنید و اجازه ندهید موفق شود.
رامین سفری

منبع: بولتن نیوز

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین