کد خبر: ۵۶۶۴۸۹
تاریخ انتشار:

جامعه شناسی جای دین را گرفته است

استاد دانشگاه تهران گفت: امر اجتماعی یا جامعه پیش از دوره مدرن نیز وجود داشت ولی مورد اعتنا نبود.

به گزارش بولتن نیوز، قاسم زائری، استاد دانشگاه تهران در مدرسه تابستانه مفتاح۲ که از سوی دبیرخانه مفتاح برگزار شد، مروری بر جامعه شناسی معاصر داشت و بیان کرد: جامعه شناسی تفاوت مهمی با دیگر علوم انسانی و حتی علوم اجتماعی دارد.

وی رفع طلبِ خودبنیادی در مدرنیته را از اهداف جامعه شناسی دانست و خاطرنشان کرد: مدرنیته با همه شرح و تفاصیلی که به لحاظ تحولات سیاسی و صنعتی و اجتماعی دارد، خواسته مهمش این است که نسبت به امر معنوی و دینی بی نیازی صورت گیرد. چون زمانی می توانست خودش را به عنوان نظم جدید و مستقل معرفی کند که ارتباطش را با امر دینی قطع کند. از دیدگاه جامعه شناسی، امر اجتماعی از طریق خودش توضیح داده می شود نه اراده الهی و اراده فردی.

زائری تصریح کرد: البته امر اجتماعی یا جامعه پیش از دوره مدرن نیز وجود داشت ولی مورد اعتنا نبود و گفته می شد سخن خدا و عقل است که باید مورد اعتنا قرار گیرد. ولی در دوران جدید همین امر اجتماعی مهم شده و تعریف کننده روابط انسانی و جهت دهنده سیاست و فرهنگ و… است به طوری که جامعه شناسی جای دین را گرفت.

این استاد دانشگاه با بیان این که جامعه شناسی در اروپا(فرانسه) متولد شده، سپس گسترش پیدا کرد، گفت: یکی از مهم ترین مراحل تحول، انتقال جامعه شناسی به آمریکا است. نخستین مکتب جامعه شناسی که در آمریکا شکل می گیرد، مکتب شیکاگو است. این مکتب حول مسائل شهری شهر شیکاگو شکل گرفت و به همین علت شهر گسترش یافت. از سوی دیگر چون آمریکا جمعیت نداشت و از جاهای دیگری به آنجا مهاجرت کرده بودند، موضوع همزیستی مطرح شد و تمام تلاش جامعه شناسی در آمریکا این بود که تنش را کم کند.

وی مهم ترین جامعه شناس آمریکایی که با اندیشمندان اروپایی ارتباط برقرار کرد را «پارسونز» برشمرد و تصریح داشت: در نظریه پارسونز که به کارکردگرایی ساختاری یا ساختی- کارکردی مشهور است، چند اصل مهم وجود دارد. نکته نخست، سیادت آمریکا است. براساس دیدگاه او آمریکا نماد توسعه بوده و کشورهای دیگر نماد غیر توسعه هستند و باید از سنت به مدرنیته حرکت کرد.

این جامعه شناس، ظهور دولت رفاه را دومین اصل از نظریه پارسونز می داند و تأکید می کند: براساس این اصل دولت وظیفه باغبانی دارد و در حوزه های مختلف باید از گروه های اجتماعی مراقبت کند. در این نگاه رسالت جدید جامعه شناسی همکاری با دولت ها درباره سیاست های اجتماعی شان است و سیاست های اجتماعی نیازمند پژوهش، اعداد و ارقام هستند. گروه های اجتماعی باید شناسایی، نحوه کمک به آن ها مشخص و سیاست ها برنامه ریزی شود و جامعه شناسی در خدمت این برنامه ریزی است.

وی تبیین کرد: رخداد سوم ظهور جنبش های جدید اجتماعی است. در این جنبش ها مسأله اقتصادی نیست، بلکه فرهنگی بوده و متعلق به طبقه متوسط است. تاکید اصلیشان بر نقد سیاست های هویتی دولت ها است. مشکل هویت دارند نه ثروت. نقدشان به هویت مرد سفیدپوست اروپایی است. زنان معترض اند که به مردان توجه شده، سیاهان معترض اند که به سفیدها توجه شده و به گروه های غیرآمریکایی توجه نشده و… . در اینجا اساساً هویت مرد سفید پوست اروپایی محل مناقشه است و اصطلاحاً یک چرخش فرهنگی اتفاق افتاده است. چرخش فرهنگی از فرهنگ مدرنی که تا این زمان حاکم است.

زائری اضافه کرد: این سیاست می گوید ما مخالف این برنامه هستیم که مرد سفیدپوست باید صبح به اداره برود، بعد از ظهر به تفریح بپردازد و شب بخوابد. جوانان نیز می گویند ما نمی خواهیم این قدر شیک باشیم! معترض سبک زندگی غالب مدرن هستند و به عنوان اعتراض شلوارهای خود را پاره می کنند و بجای موسیقی های عادی و منظم از موسیقی های عجیب و غریب افریقایی استفاده کنند.

استاد دانشگاه تهران، جامعه شناسی را متهم اصلی و ردیف اول در شکل گیری این جنبش ها برشمرد و گفت: نخست، جامعه شناسی همکار دولت های رفاه برای جلوگیری از انقلاب کارگران و تثبیت اوضاع فعلی بود. دولت رفاه نیز سعی می کرد بحران سرمایه داری را از طریق مداخله دولت، بیمه، دادن یارانه و سرگرم کردن افراد بوسیله سینما و تلویزیون به امورات فردی حل کند. جامعه شناسی در کنار دولت رفاه سرمایه داری را حفظ می کند.

وی ادامه داد: دومین موضوع این که جامعه شناسی در مقام توجیه گر و تقویت کننده الگوهای هویتی مدرن بود. چون نظریات توسعه تلاش می کردند تا هویت ها را سرکوب کنند و حتی عقاید دینی و مذهبی نیز ذیل تعصب مطرح می شد. همچنین جامعه شناسی تقویت کننده جامعه مردسالار بود.

زائری تأکید کرد: در نظریات توسعه جدید می گویند گذار بی معنا است. زیرا امروزه دیگر سنتی وجود ندارد. حتی در دورترین روستاها نیز دیش های ماهواره وصل بوده و موبایل در دست است پس انسان سنتی به معنای کلاسیکش وجود ندارد. نظریات جامعه شناسی می گفتند جهان به صورت گریزناپذیر رو به پیشرفت است و جوامع گریزی ندارند که وارد مرحله بعد شوند. از این رو معتقد بودند که جامعه شناسی کار الهیات را انجام می دهد. نکته دوم، آن هایی که مراحل اول و دوم یعنی مرحله دینی و فلسفی هستند، از منطق تحول تاریخ مطلع نیستند. تنها کسانی این منطق را درک می کنند که در مرحله سوم یعنی مرحله اثباتی اند. نتیجه این که ما در قبال جوامعی که در مرحله اول و دوم هستند، مسئولیم. این صورت انسان دوستانه توسعه هست. درباره استعمار هند می گفتند آن ها اصلاً نمی توانند بفهمند. ما که وارد مرحله اثباتی شده ایم در قبال آن ها مسئولیم. اما صورت حقیقی و واقعی تر این است که برنامه های توسعه محصول توسعه طلبی مدرن است. درواقع گذاری از سرمایه داری متمرکز به سرمایه داری نامتمرکز است.

استادیار جامعه شناسی دانشکده اجتماعی دانشگاه تهران در ادامه سخنان خود، به موضوع جهانی شدن و تغییر موضوع جامعه شناسی در دوران معاصر پرداخت و اظهار داشت: تحولاتی از میانه دهه ۸۰ و ۹۰ میلادی آغاز شد که ما تحت عنوان جهانی شدن آن ها را می شناسیم. جهانی شدن موضوع توسعه را منتفی کرد. اگر توسعه می خواست گذار از سنت به مدرنیته را ممکن کند و جامعه شناسی در خدمت او بود حالا در وضعیت جهانی شدن اصلا ما با وضعیت کاملاً سنتی یا کاملا مدرنی مواجه نیستم. مدرن آلوده به سنت است و سنت هم آلوده به مدرن. حتی در جنگل های آمازون هم شما نمی توانید یک موجود سنتی پیدا کنید که بخواهید آن را مدرن کنید.

وی ادامه داد: جهانی شدن یعنی به واسطه در هم تنیدگی، به واسطه انعکاس و بازتاب هر آن چیزی که در جهان وجود دارد، به واسطه رسانه های ارتباط جمعی و شبکه های اجتماعی، اخبار و اطلاعات و سنت های جهان شیوه های رفتاری دائما در یکدیگر انعکاس پیدا می کنند و صورت های جدیدی خلق می شوند. به همین علت ما چیزی تحت عنوان توسعه نمی توانیم پیدا کنیم. لذا جامعه شناسی موضع جدید پیدا می کند. موضوع سنتی او دولتی بود که می خواست گذار از سنت به مدرنیته را فراهم کند. حالا با این اتفاقات و خصوصا از حیث جهانی شدن موضوع جامعه شناسی به حوزه تعاملات فرهنگی و روندهای جهانی انتقال پیدا می کند.

زائری اذعان داشت: بحث تمدن شناسی نیز از همین حیث قابل مطرح کردن است. آیا ما با یک تمدن واحد سر و کار داریم؟ در کلاسیک ها نگاه یک نگاه تمدنی است نسبت به مدرنیته. اما در دوره های میانی رویکردهای دولت رفاهی و ملی غالب می شود. با جهانی شدن دوباره توجهی پیدا می شود به رویکردهای تمدن. حال مساله این است که آیا ما با یک تمدن واحد مواجه هستیم؟ کل جهان رفت زیر سیطره تمدن مدرن؟ اگر این چنین نیست با وجود تحولات مربوط به جنبش های اجتماعی و افول قدرت های سیاسی و مقاومت هایی که در جهان دارد صورت می گیرد آیا ما با یک جهان چند تمدنی مواجه هستیم؟ در این صورت مناسبات این تمدن ها باید چگونه باشد؟ این ها موضوعات جدید جامعه شناسی است. جهانی شدن به این معنا یک فضای تازه ای برای جامعه شناسی باز کرده تا در سطح کلان جهانی اولاً و ثانیاً در خردترین سطوح اظهار نظر کند. دیدگاه مشهور گیدنز ناظر به این است.

وی افزود: بزرگترین رخدادهای جهانی در خردترین رفتارهای ما تأثیر می گذارند. این که مثلا ترامپ و کره شمالی ماجرای شان چه می شود، در این که شما پراید بخرید یا نه تاثیر می گذارد. شما در مواجه با اخبار فراوانی هستید که ما به دلیل پیوند خوردن زندگی مان با شبکه های اجتماعی در عرض این اخبار هستیم و در هر رفتار روزانه تاثیرگذار است.

استاد دانشگاه تهران، درباره تفاوت پست مدرن و مدرن نیز بیان داشت: باومن می گوید دوره پیشامدرن یا دوره سنت خصیصه مهمش تکثر قدرت بود. به رغم این که ما درباره سنت می گوییم حکومت های خودکامه استبدادی حاکم بودند، او می گوید اتفاقا قدرت متکثر بود، در دست یک نفر نبود. دین واجد قدرت بود و بخشی از قدرت جامعه در اختیار آن بود. می توانست بخشی را بسیج کند و بر روی کنشگری شان تاثیر گذارد. بخشی در اختیار حوزه سیاست و دولت بود، شاه و درباریان و حکام. بخشی از قدرت در اختیار فئودال ها و زمین داران بود. بخشی از قدرت در اختیار خانواده ها بود، اجتماعات خودبسنده خودمختار. این ویژگی مهم جوامع ماقبل مدرن است. کنترل، اجتماع محور بود؛ یعنی خود این اجتماعات در خودشان مکانیسم هایی برای کنترل داشتند. لازم نبود کسی از مرکز همه را کنترل کند. مثلا در دوره صفویه هفت ایل قزل باش در ائتلاف بودند با صفویه. بخشی از کنترل اجتماعی و سیاسی به واسطه مکانیسم های دورن ایلی صورت می گرفت. مناسبات ایل کمک می کرد بخشی از نظم و کنترل محقق شود. مثلا در اروپا لازم نبود شاه بیاید و اعمال قدرت کند. نظم فئودالی در هر منطقه نظامات خاص خودش را داشت.

وی اضافه کرد: ولی در دوره مدرن ما با دولت مدرن مواجه هستیم که مهم ترین ویژگی آن انحصار قدرت است؛ یعنی قدرت را از همه بخش های جامعه جمع می کند و در مرکز متمرکز می کند. این الگوی رایج و مشهور دولت مدرن است. همین بحث در وبر هم هست. وبر اساساً دولت مدرن را با انحصار قدرت توضیح می دهد. جامعه شناس دیگری نوربرت الیاس نیز دیدگاهش همین است. برای انحصار قدرت دولت مدرن با مشکلاتی مواجه است. آن اجتماعات خودبسنده قبلی در مقابل انحصار دولت مدرن مقاومت می کنند. مثلا در ایران بخشی از مبارزات رضاخان با ایلات و زمین داران بزرگ را می توان این گونه توضیح داد. لازمه اش این است که دولت مدرن بر این ها غالب شود. غالب شدن یک بخش نظامی دارد، اما بخش مهمی از آن به واسطه جماعت روشنفکر اتفاق می افتد و اصلا باومن می گوید روشنفکرها این گونه خلق شدند. روشنفکران ملازمات دولت مدرن هستند. کار آنها مشروعیت بخشی به دولت مدرن است یعنی دولت مدرن می خواهد یکی از اجتماعات خودبسنده را تحت انقیاد خودش قرار دهد. غیر از اعمال زور، دولت مدرن نیاز دارد که پشتوانه کاری که دارد انجام می دهد، یک نیروی مشروعیت بخش وجود داشته باشد تا کارش را توجیه کند. روشنفکران هر جا دولت مدرن با مشکلی مواجه می شد، بحث می کردند و توجیه می کردند و استدلال های مختلف از حوزه های مختلف فلسفی و تاریخی و جامعه شناسی و… را برای بی اعتبار کردن قدرتی که در دست آن اجتماعات خودبسنده است استفاده می کردند.

زائری تأکید کرد: توضیح بیشتر او این است که فرهنگ اصلا این گونه تولید می شود. فرهنگ همین چیزی است که آن روشنفکران می گویند، همین بحث هایی که مطرح می کنند. قلمرو فرهنگ قلمرو مشکلات دولت مدرن است که روشنفکران شروع می کنند به مقاله نوشتن و سخنرانی کردن و… . جامعه شناسی و جامعه شناسان دقیقا لحظه پیدایششان همین جاست. وظیفه شان مشروعیت بخشی به دولت مدرن است. موضوعشان فرهنگ است یا آن چیزی که تولید می کنند. موضوعی که به آن می پردازند، فرهنگ مدرن را شکل می دهد. کلیت این کار هم در خدمت قدرت و کنترلی است که دولت مدرن باید بر نیروهایی که دارند تلاش می کنند از حدود اختیارش خارج شوند، اعمال کند.

وی ادامه داد: باومن می گوید در وضعیت پست مدرن کنترل از دولت به بازار منتقل می شود. نهاد مهم در وضعیت پست مدرن بازار است نه دولت. مساله اصلی انحصار قدرت نیست. کنترل همچنان مساله است اما از طریق بازار اتفاق می افتد. مکانیسم کنترل بازار از طریق کالا است، اغوای کالا است. سرمایه داری یا سرمایه داری متاخر منطقی دارد و منطق آن نیز مصرف کالا است. در مصرف ذائقه ها مدیریت می شوند. سلیقه ها مدیریت می شوند. بدین ترتیب جهان جدید دیگر نیازی به روشنفکران ندارد. روشنفکران مساله های بنیادین مطرح می کردند راجع به عقل و خدا و…، زیرا می خواستند سرکوب کردن یک اجتماع خودبسنده سنتی را توجیه کنند. اما در زمان حاضر دیگر کسی دنبال این مباحث نیست زیرا سرمایه داری دیگر نیازی به آن ندارد. به همین خاطر می گوید روشنفکران جایشان را به گالری داران و کلکسیون داران می دهند. کسانی که کالاهای فرهنگی اعم از تابلوهای نقاشی دارند گرفته تا فعالان در مد و شبکه های اجتماعی و سلبریتی ها. سلبریتی کاری به فرهنگ و فلسفه و تمدن و تاریخ و این ها ندارد.

استاد دانشگاه تهران بیان داشت: مهم ترین ویژگی سلبریتی ها این است که هیچ ویژگی خاصی ندارند. او را از رسانه بگیرید، تمام می شود. بحث باومن این است که می رسیم به کنترل از طریق بازار مصرف، به تغییر ذائقه و سلیقه مربوط است. بازار به مد و اغوای کالا وابسته است این که چطور ما را مجاب کند که مصرف بیشتری انجام بدهیم، مدلی جدیدتر بخریم، این که چطور به ما القا کند که این یک چیز جدید است، مانند تلفن های همراه، که خیلی ورژن جدید با قبلی تفاوتی ندارند، اما این را به عنوان این که ورژن جدید چیز متفاوتی است، اغوا می کند. بازار به سلبریتی نیاز دارد که می تواند این را جا بیندازد. به همین معنا ما از دوره مدرن که تاکید بر تشابه و وحدت است در بحث های دولت و ملت و امر اجتماعی و هویت واحد، می رسیم به آزادی و تنوع در پست مدرن و بازار. در بازار افراد آزاد هستند تا براساس سلایق متفاوتشان دست به انتخاب بزنند. این چیزی است که بازار القا می کند، زیرا در نهایت آن ها نیستند که چیزی را انتخاب می کنند. البته باومن می گوید که در واقع هم آزادی وجود ندارد. سرمایه داری به این دلیل به آزادی توجه می کند که سود بیشتری برایش دارد. زمانی سودش بر این است که بر تولید تاکید کند، زمانی سودش بر این است که بر مصرف تاکید کند. گاهی مصرف به این است که شما بگویید این کالای ملی است تا همه را ترویج کنید آن را بخرند. در این وضعیت متاخر روی هیچ عامل وحدت بخشی نباید تمرکز کرد و سرمایه داری این را فهمید.

زائری در جمع بندی سخنان خود گفت: جامعه شناسی هنوز هم دانش مهمی است، خصوصا در روایت های متاخرتری که دارد خودش را به عنوان علم وضعیت پست مدرن یا علم دوره مابعد جهانی شدن و وضعیت درهم تنیدگی جهانی مطرح می کند. هرچند که نقدهای جدی ای از دهه های ۷۰ و ۸۰ میلادی بر او وارد شد، منتها به عنوان بدنه اصلی یعنی آنچه براساسش سیاستگذاری صورت می گیرد و حرف جدی در حوزه اجتماعی می زند، جامعه شناسی است هرچند که حوزه های مطالعاتی متعددی هم وجود دارند که دائما آنچه جامعه شناسی مطرح می کند را به چالش می کنند.

منبع: خبرگزاری مهر

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین