مدير مسئول روزنامه اطلاعات با بيان اينكه آن ملاقات منجر به همكاري ايشان با ما نشد، تصريح كرد: با اين وجود آغاز رابطه صميمانهاي شد و بعد از آن ايشان مشورتهايي به ما ميدادند تا اينكه روزي دكتر قاسمي به من گفت خانم صفارزاده كارت دارد.
«محمود دعايي» در مراسم يادبود سومين روز درگذشت «طاهره صفارزاده» از ملاقات وي با امام خاطراتي نقل كرد.
به گزارش فارس، مراسم يادبود سومين روز درگذشت مرحوم طاهره صفارزاده در مسجد الغدير و با حضور برخي چهرههاي سياسي، علمي و ديني عصر روز چهارشنبه 8 آبان ماه برگزار شد.
در اين مراسم، محمود دعايي مدير مسئول روزنامه اطلاعات كه با خواهش جلال صفارزاده برادر مرحوم طاهره و همچنين سهيل محمودي پشت تريبون آمد، بيآنكه روي منبر بنشيند، گفت: من اهل سخنراني نيستم و اگر هم در اين زمينه سوء سابقهاي دارم براي زماني بود كه در بيابان لنگ كفش غنيمت بود. بعد از انقلاب بنا به اعتقاد خودم كه سخن را بايد اهل سخن بگويد سخنراني نميكنم و ايكاش دوستان اهل قلم هملباس ما هم كه علم دارند، خودداري ميكردند.
وي كه در دوران بستري صفارزاده در بيمارستان ايرانمهر سه مرتبه از وي عيادت كرده بود عنوان كرد: برادر ايشان مثل پروانه بر بالاي سر او حضور داشت و در لحظات خاكسپاري در امامزاده صالح او را ميديدم كه ميگفت بزرگم را از دست دادم. بههرحال به درخواست چنين انساني، آدم نميتواند سخن نگويد.
وي با بيان خاطراتي از دوران قبل از انقلاب بيان داشت: قبل از انقلاب ايران نبودم و بنابر مبارزات خود تمام توليدات انقلابي را دنبال ميكردم. اولين باري كه با سرافرازي با يك اثر مواجه شدم پس از مرگ مرحوم شريعتي بود كه با سروده بلند مرحوم صفارزاده (بغض گلوي كيست ميبارد) مواجه شدم. در پاريس خدمت امام بوديم كه باز هديهاي از مجله «سروش قم» رسيد كه بار ديگر ايشان به شايستگي خواسته مردم ايران را نسبت به حضرت امام خميني (ره) بيان كرده بودند.
دعايي اضافه كرد: بعد از انقلاب و در هنگام تعطيلي دانشگاهها براي روزنامه سعي ميكرديم از بهترين افراد استفاده كنيم و دنبال مطالب فرهنگي بوديم به پيشنهاد يكي از همكاران آقاي دكتر بهرام قاسمي از خانم صفارزاده دعوت كرديم كه با ما همكاري كنند. يك بار با دكتر قاسمي به منزل خانم صفارزاده رفتيم كه منزلي استيجاري و حوالي ميدان فلسطين بود. خانهاي مصادرهاي بود كه اوقاف آن را گرفته بود و خانم صفارزاده، هم به اوقاف و هم به مالك واقعي ساختمان پول ميداد تا راضي باشند و بينش بالاي او، همانجا بر من آشكار شد.
مدير مسئول روزنامه اطلاعات با بيان اينكه آن ملاقات منجر به همكاري ايشان با ما نشد، تصريح كرد: با اين وجود آغاز رابطه صميمانهاي شد و بعد از آن ايشان مشورتهايي به ما ميدادند تا اينكه روزي دكتر قاسمي به من گفت خانم صفارزاده كارت دارد.
دعايي در ادامه خاطره خود اظهار داشت: خانم صفارزاده با همان فروتني پيش من آمد و گفت حالتي دارم كه بايد اين حالت را با بزرگي در ميان بگذارم نوعي كشف شهود بود كه نميدانست بايد ادامه دهد يا خير. از اينرو از من خواست زمينه ملاقاتش با امام را فراهم كنم. من هم هماهنگي كردم و قرار شد يك روز ساعت 7:30 دنبال ايشان بروم تا به منزل امام برويم. ايشان خيلي خوشحال شد. آن موقع من نماينده مجلس بودم و ماشين خوبي از مجلس گرفتم و دنبال ايشان رفتم.
وي ادامه داد: خانم صفارزاده به من گفت من حجابم شرعي و اسلامي است، اما چادر سر نميكنم. به ايشان گفتم ديدهام كه شخصيتهايي مثل شما بدون چادر خدمت امام رسيدهاند و حضرت امام بدون چادر هم شما را ميپذيرند. وقتي به جماران رسيديم ايشان قبل از ورود چادر نماز خود را درآورد و گفت كه اكنون بهترين وقت است كه چادر نمازم را تبرك كنم. براي اينكه ايشان را بهتر براي امام معرفي كنم آن سروده را كه در مجله «سروش قم» در پاريس به دست من رسيده بود خدمت امام خواندم و درحاليكه شعر را ميخواندم ميديدم كه مرحوم صفارزاده با همان حالت زنانه هقهق گريه ميكرد و تحت تاثير قرار گرفته بود. بعد خدمت امام گفتم كه ظاهرا ايشان با شما كار خصوصي دارند و آنها را ترك كردم. نيمساعت بعد بازگشتم و ديدم تمام آنچه را كه خانم صفارزاده ميخواست گرفته بود و راهش را ادامه داد.
محمود دعايي در ادامه به قرائت همان شعر پرداخت و گفت: مرحوم صفارزاده به دليل پرهيز از جنجالهاي جامعه سعي ميكرد حركتهايي داشته باشد. اعتقاد داشت روزنامه اطلاعات فراجناحي است و هميشه مطالب جديدش را به ما ميداد. بنده شاهد بودم بزرگان جامعه بهخصوص رهبري چه احترامي براي او قائل هستند.
دعايي در پايان به قرائت مطلبي از روزنامه اطلاعات به قلم جلال رفيع پرداخت و در اواسط قرائت اين مقاله خود نيز تحت تاثير قرار گرفت و صدايش مرتعش شد.