کد خبر: ۵۵۵۷
تاریخ انتشار:
در چارچوب بر اندازی نرم:

هم جنس گرايي سياسي

پايگاه هاي اينترنتي فارسي زبان خارج از كشور كه اغلب با گرايش هاي تند سياسي عليه جمهوري اسلامي ايران شناخته مي شوند، چندي است كه بطور مستمر به قبح شكني روابط اخلاقي زن و مرد مشغول شده اند.
پايگاه هاي اينترنتي فارسي زبان خارج از كشور كه اغلب با گرايش هاي تند سياسي عليه جمهوري اسلامي ايران شناخته مي شوند، چندي است كه بطور مستمر به قبح شكني روابط اخلاقي زن و مرد مشغول شده اند. در اين ميان ترويج «هم جنس گرايي»و «خود ارضايي» بيشتر در كانون توجه آنهاست. هر چند توجه به اين مسائل با رويكردي سياسي، توجيه پذير و داراي منطق خاص خود است ولي نگراني اصلي دغدغه مندان و متفكران دراينباره، عادي سازي رفتارهاي غير اخلاقي و حساسيت زدايي از هنجارهاي سنتي است كه اتفاقاً به درست يا غلط پيوندي ارگانيك با جنبه هاي سياسي و ايدئولوژيك نظام مقدس جمهوري اسلامي پيدا كرده است.

به عبارت ديگر ميتوان دريافت كه در هدف گذاري سايت هايي نظير بي بي سي فارسي، وب سايت راديو فردا، راديو اينترنتي زمانه و مجله زيگ زاگ و بسياري ديگر از اين دست، طبيعتاً به اهدافي سياسي در مواجهه با جمهوري اسلامي ايران برخواهيم خورد هرچند شايد بسياري از نويسندگان اين مطالب، خود چندان گرايش هاي جدي به خودارضايي و هم جنس گرايي نداشته باشند ليكن ماهيت اخلاق گرا و خانواده محور ايران پس از انقلاب، معارضان را به ورطه درگيري هاي اخلاقي نيز كشانده است. از طرفي در فضاي آكادميك، توجه جدي به ارزش هاي خانوادگي و پرهيز اخلاقي به عنوان اوصاف عقب ماندگي جامعه ايراني، به ساختارهاي شه پدري و اقتدارگرا نسبت داده مي شوند.


ميتوان اينگونه گفت كه تفكر سكولار (از هر طيف آن) اخلاقي متناسب با خود را توصيه مي كند كه ذاتاً با نگرش هاي حقيقت انگارانه تفكر ديني در تضاد است. اين اخلاق جديد در وهله اول با شكاندن بنيادهاي تاريخي سنت ها و اخلاق ديني همراه مي شود؛ در اين مسير قبح شكني و عادي سازي ابزاري كارآمد خواهد بود. سايت هاي فوق الذكر به خوبي از جذابيت هاي جنسي و نفساني براي اين منظور بهره مي برند. از طرفي استفاده آنها از سوژه هاي ايراني موجبات همذات پنداري و همراهي مخاطبان را بيش از پيش فراهم مي كند. بايد اعتراف كرد اين ابزاري است كه گرايش هاي سكولار و اباحه گرا در اختيار دارند و در شكل تاريخي خود، اخلاقگرايان را تحت فشار قرار مي دهند و اتفاقاً ماهيت سرگرم كننده رسانه نيز زمينه ي مناسبي براي چينن فعاليت هايي است.

در اينباره بررسي كوتاه عملكرد يكي از اين سايت ها خالي از فايده نيست؛


هم جنس گرايي در مسير عادي سازي و قبح شكني و حساسيت زدايي، از مفهوم «گناه» در ادبيات ديني و از مفهوم «انحراف اجتماعي» در ادبيات جامعه شناختي و حتي از مفهوم «انحرافات ج ن س ي» در ادبيات جرم شناسانه،‌ به نوعي خاصيت فيزيولوژيك و گرايش طبيعي تحويل مي شود. مجله زيگ زاگ در مصاحبه اي خواندني با يك دختر هم جنس گرا در تهران، اينگونه تحليل مي كند:


« تمایلات هم جنس‌گرایانه در ناخودآگاه و شخصیت درونی فرد وجود دارد و افکار اجتماعی و محیط نمی‌تواند فرد را مجبور به انتخاب کند. تنها می‌توان گفت که شرایط رشد و بزرگ شدن فرد نیز در آن موثر است. تمایلات هم جنس‌گرایانه در همه افراد وجود دارد و بسیاری آن را تجربه کرده‌اند. به خصوص در 10 تا 15 سالگی. گرایشات هم جنس‌گرایانه، انتخاب فرد نیست. به همین دلیل نمی‌توان و نباید انتظار داشت که آن را تغییر دهد؛ البته در جوامعی که امکان بروز آن وجود نداشته باشد و علاوه بر آن که به فرد "انگ" می‌زنند و برایش محدودیت‌های اجتماعی و قانونی ایجاد می‌کنند، فرد دچار مشکل شده و امکان دارد بخواهد با کمک مشاور یا پزشک به نوعی درمان شود.»

سالهاست كه در دانشكده هاي حقوق و علوم اجتماعي، هم جنس گرايي به عنوان يك انحراف از طبيعت غريزي انسان مورد مطالعه قرار مي گيرد. البته اين روند دانشگاهي با اوج گيري جريان هاي فمينيستي در دانشگاه هاي فرانسه در اواسط قرن بيستم كمي تغيير كرد. در حقيقت فمينيستها در پي حذف هژموني ج ن س ي و جنسيتي مردانه بر خود، دست به حذف نياز هاي غريزي خود زدند. مي توان گفت گرايش هاي راديكال فمينيستي با مبنايي تئوريك به هم جنس گرايي روآورده اند(حمايت هاي فعالان زن حقوق بشر ايراني از اين جريان با اين مقدمه قابل فهم است!).

با اين وجود همچنان اين عمل در بسياري از كشورها به عنوان رفتاري غير اخلاقي شناخته مي شود آنچنان كه فقط كشورهاي انگشت شماري چون هلند و اسپانيا توانسته اند برخلاف خواست عمومي مردم، ازدواج هم جنس گرايان را قانوني بدانند و ديگر كشورها از جمله امريكا، به عدم حمايت قانوني از هم جنس بازي به عنوان يك حداقل در حفظ اخلاق عمومي(و نه لزوماً ديني) معتقدند. با اين تفاسير مي توان گفت كه ترويج رسانه اي و مستمر چنين مسائلي در شبكه هاي رسانه اي فوق الذكر، از يك پيوستگي ميان مباني تئوريك و جريان هاي سياسي نشآت مي گيرد.

شايد بتوان گفت اين هم جنس گرايي نوعي هم جنس گرايي سياسي است، شبيه هم خوابگي زنان و مرداني كه در گيرودار انقلاب هاي كمونيستي و يا مبارزات فمينيستي به عنوان تابلو مبارزه عليه ازدواج سنتي و رسومات ديني ابراز مي شد.

منبع:کیستی ما

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین