کد خبر: ۵۵۳۵۷۱
تاریخ انتشار:
پژوهشگر و مدرس خوشنویسی مطرح کرد

تحلیلی بر دلالت های فرهنگی و هنری و رابطه متعامل آنها با هم

اگر به مفهوم فرهنگ از بعد انسان شناختی آن بنگریم، فرهنگ همیشه ناظر بر رفتارهاست و مانند یک حفاظ دو لایه با گرایش های سلبی و ایجابی در تایید علمی و...

گروه فرهنگ و هنر: فرهاد جلیلیان فرد*، دانشجوی کارشناسی ارشد رشته پژوهش هنر در یادداشت پیش رو معتقد است اگرچه اعتقاد به انعكاس واقعيت هاي اجتماعي در هنر یک تصور باطل محض است كه قابليت هاي هنر را نادیده می گیرد. اما باید عنایت داشت که منش و روش رويدادي بودن بخاطر خصیصه گذرا بودن، به در زمانی و همزمانی می انجامدو این در هنر مورد مذمت است اما این خصیصه رویدادی بودن در هنر مي تواند با گزارش صُوَری از گذشته، حال و آينده به واكاوي با ارائه راهکار منجر گردد.

به گزارش بولتن نیوز، متن این یادداشت که به صورت اختصاصی در اختیار خبرنگار ما قرار گرفته، به شرح زیر است:

از جمله دغدغه های مهم در جامعه کنونی بشری و به ویژه در جامعه ما، مغفول ماندن عرصه هنر، هنرورزی و تعامل مبنایی ای است که این عرصه یعنی هنر باید با فرهنگ برقرار سازد، می باشد. بطوریکه با در کنار هم قرار دادن این دو حوزه مهم با عنیات و ذهنیات و نحوه چشم انداز انسان ایرانی به محیط اطرافش می توان میزان و چگونگی علایق و سلایق را سنجش کرده و مورد ارزیابی قرار داد.

دیالکتیک دو سویه فرهنگ و هنر در جوامع بشری، شناخت و درک اشتراک و افتراق در معانی، مکانی و فضایی تبلور یافته از آنها از اهمیت بسزای برخوردار است. به عبارت دیگر اینگه دلالت های مفهومی در تمایز و یا همسام و مشابه بودن فرهنگ و هنر می تواند دروندادهای موفقیت آمیز را در بروندادهای کلان جامعه بگشاید.

زندگی جمعی یک کنش اجتماعی است؛ کنش اجتماعی در برگیرنده برخوردهای اجتماعی است و برخورد اجتماعی بستری برای تاثیر و تاثر جسمی یا روحی انسان هاست. همه آنچه بیان شد با عنایت به انگاره فرهنگ در گذر تعامل یا تقابل اجتماعی در میان جوامع انسانی اتفاق می افتد. در واقع فرهنگ مجموعه اي از لايه هاي مختلف مستتر دروني يا آشكار هر جامعه است كه در شکل نمادها، رفتارها، ارزش ها و باورها نمایان میگردد.

اگر به مفهوم فرهنگ از بعد انسان شناختی آن بنگریم، فرهنگ همیشه ناظر بر رفتارهاست و مانند یک حفاظ دو لایه با گرایش های سلبی و ایجابی در تایید علمی و عمومی از آن همراه است. در واقع در عصر ما واژه فرهنگ به معنای پیشرفت فکری یک شخص و یا به عبارت دیگر برای ایجاد پیشرفت فکری بکارمی رود که از طریق تمثیل برای مشخص کردن پیشرفت فکری و اجتماعی انسان بطور عام و اجتماعات و جوامع بشریت بکار گرفته شده است. به بیانی جامع فرهنگ با معانی بهتر شدن و رو به جلو رفتن همراه است.

تحلیلی بر دلالت های فرهنگی و هنری و رابطه متعامل آنها با هم

اما در عرصه هنر ابتدا باید گفت که هنر با موضوع زیبایی‌شناختی پیوندی مبنایی دارد و این ارتباط در ذیل هنر است که مبدایی را برای کثرت فرم‌ها، انواع و ژانرها فراهم کرده است. در واقع گذر تاریخی از معنای کلاسیک هنر به معنای رنسانسی و مدرن آن تا رسیدن به معنای پسارنسانسی آن در دوران مدرن و پسا مدرن هنری، می تواند گذرگاه های افق محوری را در بررسی تحلیلی از هنر را شامل گردد. بطوریکه تحول در تکامل مفهومی از مصداق هنر که در گذشته با همپوشانی و همسانی هنر با یپشه وجود داشته است در گذز زمان با شکل گیری و اوج گیری مکاتب هنری تغییر یافت. بر این اساس که هنر و موضوع هنری تنها یک رویکرد کلیشه ای از روزمرگی نیست بلکه با درجه بالایی از تعامل با گزاره های عقلی و معرفتی همراه است و جایگاه به مراتب والاتری از از اطلاق آن به پیشه و حرفه را دارا است. هنر یک فعالیت انسانی ورای لذت صرف است که در ارتباطی ویژه با معانی سعمی و بصری است. در واقع هدف و موضوع هنر روایت پردازی مفهومی از مفاهیم نا مفهوم عمومی و همگانی از همه بطن و پیرامونی است که در قالب تفکر و استدلال و تعقل دور از دسترس بوده اند. با این اوصاف که تجربه درونی خودآگاهِ تجربی و اکتسابی و ناخودآگاه ذاتی و انتسابی انسان ها را در برخورد با محیط واقعی پیرامونشان را شکوفا سازد. بطوریکه با بنیان هنری است که می توان به بنیان احساسات نو از مفاهیم در معانی و موضوعات دست یافت. از این رو است که در تفکیک هنر خوب از خوب باید گفت هنر خوب، همیشه برای همة مردم قابل درک است که با فرآیند عامه پسند كردن مطلق هنر يعني همان پايان متافيزيك مدرن در هنر معنا می یابد.

اگرچه اعتقاد به انعكاس واقعيت هاي اجتماعي در هنر یک تصور باطل محض است كه قابليت هاي هنر را نادیده می گیرد. اما باید عنایت داشت که منش و روش رويدادي بودن بخاطر خصیصه گذرا بودن، به در زمانی و همزمانی می انجامدو این در هنر مورد مذمت است اما این خصیصه رویدادی بودن در هنر مي تواند با گزارش صُوَری از گذشته، حال و آينده به واكاوي با ارائه راهکار منجر گردد. در این راستا است که هنر علاوه بر دارا بودن شرایط امكاني از موضوع در شهود، از كنشي عقلاني ـ حسي و فرجام شناسانه نيز برخوردار است. به عبارتی در هنر اين امكان وجود دارد كه تصور و تصوير از فرجام بوجود آید كه برای عموم آشكار نباشد. بطوریکه جهانی در فضایی متمایز از جهان واقعی در زمان موجود خلق گردد که در حصار و محدود به دنیای حال نباشد و تجلی ذهن و تخیل در شهود خالق فراتر از واقعیات روزمره کنونی در جهان آینده مورد جستجو واقع گردد. با این اوصاف رسالت هنر در عصر ما با توجه به دو جنسیتی شدن معانی و مفاهیم، پیوستگی و هم سنخیتی با حوزة عقل است.

حوزه و شعاع قلمرو فرهنگ بسيار گسترده است، در عرصه هنر، فرهنگ همواره نقش نرم‌افزار را دارد. بطوریکه جهان فرهنگی بطور بالقوه مقدم بر هنر و اثر هنری است. در حقیقت اگر فرهنگ را فهمیدن، دریافتن، اندیشیدن، ژرف‌بینی و آگاهی به امور بدانیم با عناصری ویژه ای چون دیررس، دیریاب، روینده، عمیق و پایدار همراه است که هنر در ذیل آن قابلیت نمود و نماینگری می یابد. به عبارتی تعریف هنر محدود به زمان و فرهنگ هنری آن زمان است. هنر فراتاریخی است ولی فرهنگ تاریخی و در قبض زمان و مکان است.

با در نظر گرفتن جنبه‌های انتقادی هنر می‌توان شأنی فراتر برای هنر قائل شد. ابعادی از هنر در عین حالی که از فرهنگ بر می‌آید اما در چارچوب‌های آن نمی‌ماند و خود بنای جدیدی را می‌گذارد. خلاصه کلام اینکه از یکسو شاید هنر بتواند نه عامل پویایی فرهنگ، بلکه بنیانگذار و مؤسس آن باشد و از سوی دیگر نیز اگر فرهنگ شكوفا شود، می تواند زيبايي هاي خود را در قالب هنر متجلي سازد.

 *پژوهشگر و مدرس خوشنویسی

انتهای پیام/#

منبع: بولتن نیوز

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین